* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 0 مهر 139. | تعداد بازديد: 2600 | |
شبهات آيه ولايت؛ چرا الفاظ به صورت جمع آمده؟ | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم برنامه: حبل المتين استاد: حضرت آيت الله دکتر سيد محمد حسيني قزويني تاريخ : 20 / 07 / 1391 موضوع: شبهات آيه ولايت؛ چرا الفاظ، به صورت جمع آمده؟ مجري : شبهه اي که آقايان وهابي ها مطرح کرده اند اين است که اگر آيه : الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ. سوره مائده ، آيه 55 در شأن اميرالمؤمنين آمده است چرا با لفظ جمع آمده است؟ اين را لطفا براي بينندگان عزيز بيان بفرماييد. استاد قزويني : خدا را بر تمام نعمتهايش به ويژه نعمت ولايت، سپاس ميگوييم و اينکه ما را در سايه سار اهل بيت قرار داده است و با زبان الکن توفيق دفاع از حريم اين بزرگواران را کرم نموده است شکر ديگري اين هم از باب: يا مبتدئا بالنعم ! قبل استحقاقها مصباح المتهجد ، الشيخ الطوسي ، ص 70 ميدانيم؛ ولي آنچه که مطرح است و دوستان عزيز توجه دارند با اينکه نبي مکرم صلي الله عليه و آله وسلم در طول 23 سال دوران رسالت خود بارها و بارها به مناسبتهاي مختلف در مواقع متعدد بحث ولايت و امامت و وصايت اميرالمؤمنين و خلافت ايشان را با بيانهاي مختلف و ما گفتيم که هر لفظي که آقايان ميخواهند انتخاب کنند تا ما از منابع اهل سنت همان لفظ را بياوريم. ولي چه بايد کرد اين هم يکي از موارد امتحان الهي است که چه کساني تسليم محض خدا و پيامبر هستند: إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا سوره احزاب ، آيه 36 در اينجا هيچ اختياري نداشته باشند. أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ سوره نساء ، آيه ۵۹ باشند و چه کساني با بهانه ها و توجيه ها و تأويلات نادرست بيايند اين قضايا را به مباحث ديگر حمل کنند. من بارها گفته ام اين نکته را و به همه عزيزان عرض ميکنم هم به عزيزان شيعه و هم به عزيزان اهل سنت که اعتقادات برخاسته از تقليد به درد نميخورد و فايده اي ندارد و با کوچکترين وزش باد خزان شبهات پاييزي و زمستاني فرو ميريزد. شيعه بايد اعتقادات خود را هم در توحيد و هم در نبوت و هم در بحث امامت که از اساسي ترين مباحث است که ما توحيد و نبوت را از امامت گرفته ايم ، فقه و معاني قرآن را هم از محضر امامان گرفته ايم و خلاصه همه چيز ما به ائمه باز ميگردد خودشان فرمودند: بنا عرف الله ، بنا عبد الله منهاج الصالحين ، الشيخ وحيد الخراساني ، ج 1 ، ص 389 الأنوار الساطعة في شرح زيارة الجامعة ، الشيخ جواد بن عباس الكربلائي ، ج 3 ، ص 424 من أراد الله بدا بكم و من وحّده قبل عنكم لوامع صاحبقرانى ( شرح الفقيه ) ( فارسي ) ، محمد تقي المجلسي ( الأول ) ، ج 8 ، ص 734 عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) ، الشيخ الصدوق ( مترجم : اصفهاني ) ، ج 2 ، ص 528 تمام چيزهايي که ما داريم ؛ يعني توحيدي که از مکتب امام صادق عليه السلام نيايد ما بر اين باور هستيم که به درد نميخورد. نبوتي که از کانال اهل بيت نباشد و به از طريق آنها نباشد فايده اي ندارد. معادي که از کانال اين بزرگواران نيايد که يکي از ثقلين و عدل قرآن و قرآن ناطق هستند فايده اي ندارد براي اين هم از آيات و روايات چه در منابع شيعه و چه اهل سنت دليل قاطع داريم و اگر واقعا آقايان اشکالي در ادله ما دارند بيايند و رو در رو بايستيد استوديو و استوديو با هم حرف بزنيم اگر واقعا راست ميگويند که يقين هم داريم راست نميگويند ميترسند و وحشت دارند چون ميدانند که اساس اعتقاداتشان بر سرابهايي استوار شده است که با کوچکترين رودر رويي با علماي شيعه و حتي با افراد عادي تمام اين خزان ها فرو ميريزد و اين سراب واقعيت خود را نشان ميدهد. ولي بهترين راه اين است که در يک جلسات دوستانه گفتگويي و چهره به چهره اين مباحث گفته شود اگر واقعا آقايان معتقدند شيعه مشرک و منحرف است، ما داريم ميگوييم آماده ايم بياييم پاي بحث شما و روبه روي شما بنشينيم و براي ما ثابت کنيد که ما مشرک و کافر و مرتد و مبتدع هستيم. حداقل تعداد انبوهي از شيعههايي که دنبال سر ما و مراجع هستند با راهنمايي خود نجات دهيد، پس اينکه مدعي اسلام هستيد دروغ گفته ايد و اينکه مدعي تابع قرآن هستيد دروغ ميگوييد. ما فرض گيريم از مشرک که بالاتر نيستيم قرآن ميگويد: قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ سوره بقره ، آيه ۱۱۱ بياييد در برابر براهين ما و چرا فرار ميکنيد؟ چرا توجيه ميکنيد؟آيا حاضر نيستيد براي مخاطبين خود ارزش قائل شويد؟ من نميدانم از اين ابن تيميه چه ديده ايد و چه ره آوردي براي شما داشته است؟ ببينيد بزرگان شما درباره ابن تيميه چه ميگويند من در جايي ديدم که اين آقا دريک جلسه 50 بار گفت شيخ الإسلام ابن تيميه ، حالا ما نميدانيم يا اينها خودشان را به نفهميزده اند يا اينکه مخاطبين خود را بي ارزش ميکنند. ما بارها عبارت محمد بن محمد بخاري را گفتيم که متوفاي 841 است و هميشه در مجلس خود ميگفت : من أطلق على ابن تيمية أنه شيخ الإسلام فهو بهذا الإطلاق كافر هرکس به اين تيميه ميگويد شيخ الإسلام او کافر است الضوء اللامع ، ج 9 ، ص 292 البدر الطالع ، ج 2 ، ص 262 کسي اين سخن را گفته است که از او تعبير ميکنند به امام محمد بن محمد بخاري و حنفي مذهب است و اين سخنان را علامه مجلسي و امام راحل و سيد خوئي که نيست و از بزرگان شما است. ابن حجر عسقلاني که از ارکان علميشما است ميگويد: قاضي شافعي دمشق دستور داد جار بکشند من اعتقد عقيدة ابن تيمية حل دمه وماله الدرر الكامنة في أعيان المائة الثامنة ، ج 1 ، ص 171 هرکس عقائد ابن تيميه را داشته باشد جان و مال او هدر است. هر روز روايت ديوار خراب کردن روي ناصبي را نشان ميدهد اين عبارت را هم نشان دهيد و بگوييد. ابن حجر مکي که شافعي است و از بزرگان شافعي ها هم است ميگويد: ابن تيمية عبد خذله الله وأضلَّه وأعماه وأصمه وأذلَّه ابن تيميه کسي است که خدا او را خار و گمراه و کر و ذليل کرده است. وبذلك صرح الأئمة الذين بينوا فساد أحواله وكذب أقواله آن دسته از پيشوايان اهل سنت که حرفهاي ابن تيميه را بررسي کردند و فساد و کذب اقوال او را بررسي کردند به اين صراحت اعلام کردند ويعتقد فيه أنه مبتدع ضالّ ومُضِّلّ جاهل غال بايد در مورد ابن تيميه اين عقيده را داشت که بدعت گذار و گمراه کننده و گمراه است الفتاوى الحديثية ، ج 1 ، ص 84 حصني دمشقي ميگويد کساني که از ابن تيميه پيروي ميکنند تابعين دجال هستند و از ابن تيميه به دجال تعبير ميکند و ميگويد ابن تيميه تابع امامش شيطان است. دفع الشبه عن الرسول ، ص 168 من نميدانم ابن تيميه چه گلي به سر اينها زده است جز اينکه آمده است و بين مسلمان ها اختلاف انداخته و وحدت مسلمانان را به هم زده است و حکم به کفر همه مسلمان ها و حتي اهل سنت داده است ولي آقايان ميگويند: شيخ الإسلام اين طور گفت شيخ الإسلام اون طور گفت. يعني انسان وقتي اين نحوه صحبت اينها را ميشنود واقعا چندش ميگيرد که اينها چقدر آدمهاي ضعيف ، پست و رذل هستند که اينها تمام علماي بزرگ خود را رها کردند و چسبيدند به ابن تيميه. يکي از شبهاتي که ايشان دارد همين قضيه است در منهاج البدعة ج 7 ص 19 که وقتي ميآيد و به قضيه آيه 55 سوره مائده ميرسد : إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آَمَنُوا ميگويد الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ اين سياق فهذا السياق مع أتيناه أتى بصيغة الجمع مما يوجب لمن تدبر ذلك علما يقينا لا يمكنه دفعه عن نفسه أن الآية عامة في كل المؤمنين. منهاج السنة النبوية ، ج 7 ، ص 20 اين آيه چون به صيغه جمع آمده است شامل تمام مؤمنين ميشود. ما از آقاياني که شيخ الإسلام شيخ الإسلام رديف ميکنند يک سوال ميکنيم يک سوال عقلي و اصلا کاري با روايات نداريم ، ابن تيميه ميگويد اين آيه براي تمام مؤمنين است بيايند و اين آيه را براي ما معنا کنند: إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آَمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ سوره مائده ، آيه ۵۵ ولي به چه معناست؟ اگر «ولي» به معناي ولي امر است خوب اتحاد ولي مولي عليه لازم ميآيد يعني معنايش اين ميشود که : آي مؤمنين شما خودتان ولي خودتان هستيد. يعني واقعا بدتر از اين توهين به قرآن نميتوان کرد يعني : وَلِيُّكُمُ ولي شما مؤمنين شمايي هستيد که نماز ميخوانيد. و اضافه سوال ديگري هم داريم که اگر اين آيه براي عموم مؤمنين باشد آيا عموم مؤمنين يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ هستند؟ حالا ولي را به هر معنايي که ميخواهيد بگيريد به معناي ولي امر يا دوست که ميشود: شما مؤمنين دوست خودتان هستيد. خيلي جالب است يعني خداي عالم در اينجا يک کشف مهمياز ديدگاه ابن تيميه کرده است إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آَمَنُوا آنهايي است که الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ يعني دوستان شما همين شماها هستيد. اتحاد ناصر و منصور و اضافه اگر بنابر اين باشد اگر ولي را به معناي دوست بگيريم ميشود: خداوند و رسول و کساني که در حال رکوع صدقه ميدهند دوستان شما هستند. يعني در اين 14 قرن هرکسي که در حال رکوع صدقه نداده است دوست شما نيست و دشمن شما است. وقتي خداي عالم عقل آدم را از دست انسان بگيرد همين ميشود، شما بياوريد إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آَمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ را قشنگ معنا کنيد. اما در رابطه با سوالي که حضرت عالي مطرح کرديد که چرا خداي عالم اينجا صيغه جمع آورده است علماي اهل سنت قبل از اينکه ما جواب بدهيم جواب داده اند: زمخشري ميگويد : فإن قلت كيف صح ان يكون لعلي رضي الله عنه واللفظ لفظ جماعة. اگر کسي بگويد چطور ميشود اين آيه براي اميرالمؤمنين باشد و حال آنکه لفظ لفظ جمع است مانند: الذين ، يقيمون الصلاة ، و هم ، راکعون 4 تا صيغه جمع آمده است قلت من جواب ميدهم به تو جيء به على لفظ الجمع وإن كان السبب فيه رجلا واحدا گرچه سبب نزول اين آيه علي بن ابي طالب است ولي خدا در اين جا به صورت صيغه جمع آورده ليرغب الناس في مثل فعله. تا ديگران هم تشويق شوند و همچين کاري انجام دهند. الكشاف ، ج 1 ، ص 682 که اگر جايي همچين اتفاقي افتاد و سائل و درمانده و بيچاره اي دستش از همه جا بريده و به مسلمانان پناه آورده، دست خالي نرود چه بسا زندگي او بسته به همين کمک شما است و بدون آن زندگي اش پاشيده ميشود: ليرغب الناس في مثل فعله فينالوا مثل ثوابه ولينبه على ان سجية المؤمنين يجب ان تكون على هذه الغاية من الحرص على البر والإحسان وتفقد الفقراء خدا با صيغه جمع آورده است تا اينکه اعلام کند صفت يک مؤمن بايد اين چنين باشد و همواره حريص باشد و علاقمند باشد به کارهاي نيک. حتى إن لزهم امر لا يقبل التأخير وهم في الصلاة لم يؤخروه إلى الفراغ منه الكشاف ، ج 1 ، ص 683 حتي اگر کمک به مستمند و فقير و نيازمند به قدري ضروري باشد که اگر من نماز را تمام کنم چه بسا مشکلي براي فقير پيش بيايد يا نا اميد برگردد و دست من به او نرسد ميگويد حتي اگر مشغول نماز هم هستيد به قدري رسيدگي به فقرا و مستمندان و رعايت حال بيچاره گان از ديدگاه خداي عالم مهم است نمازي که مخصوص خداي عالم است اگر در دل نماز هم همچنين اتفاقي افتاد من به تو نه تنها اجازه ميدهم تفقد کني بلکه مدح هم ميکنم و اين کار را کار شايسته هم ميدانم. و لذا بينندگان عزيز شيعيان و اهل سنت دقت کنند که اين تعبيري که آقاي زمخشري دارد تعبير زيبايي است، نباشد در فاميل و بستگان ، همشهريهاي ما افراد نيازمندي باشد و ما شب به آسودگي بخوابيم ولي آنها از شدت درد و نياز خواب به چشمشان فرو نرود. اميرالمؤمنين در نامه اش به عثمان بن حنيف ميگويد: ولَعَلَّ بِالْحِجَازِ أَوْ الْيَمَامَةِ مَنْ لَا طَمَعَ لَه فِي الْقُرْصِ - ولَا عَهْدَ لَه بِالشِّبَعِ - أَوْ أَبِيتَ مِبْطَاناً وحَوْلِي بُطُونٌ غَرْثَى. نهج البلاغة ، خطب الإمام علي ( ع ) ( تحقيق صالح ) ، ص 418 من علي شب سير بخوابم و در سرزمين اسلاميباشند که سير بودنشان را يادشان نميآيد؟ مردم ما والله مردم شريف و بزرگواري هستند اين را من قاطعانه ميگويم مردم شيعه در داخل و خارج به ويژه در ايران بنده با تمام قاطعيت عرض ميکنم قابل مقايسه با شيعيان زمان حضرت امير و امام حسن و حتي صحابه در زمان پيامبر نيستند. شما ببينيد برخورد انها با نبي مکرم و اميرالمؤمنين و امام مجتبي و امام حسين چگونه بود ولي برخورد اين مردم روي عشقشان به اهل بيت و عشقان به نظام برخاسته از شيعه واقعا بايد قدر اين مردم و قدر اين عشقهاي شيعي را بدانيم و خدمتگذار اين مردم باشيم و بر اين خدمتگذاري هم افتخار کنيم و تلاش کنيم هر کسي به اندازه توان خودش نسبت به مستمندان و گرفتاران دستگيري کند به استناد همين آيه 55 سوره مائده که خداي عالم افرادي که صدقه دادند زياد هستند ولي مانند علي خالصانه لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا سوره الإنسان ، آيه ۹ به شما احسان ميکند نه از شما پاداش ميخواهم و نه تشکر دوستان اگر به کسي کمک ميکنيد و انتظار داريد آن شخص برگردد و بگويد دست شما درد نکند بدانيد عمل شما خالص براي خدا نيست يقين داشته باشيد. اگر چنانچه احسان و خدمت کرديد به ديگران انتظار تشکر هم نداشتيد معلوم ميشود اين خالص براي خدا است. يکي از دوستان ما ميگفت در کميته امداد هستم و بعضي اوقات به دوستان ميگويم که اگر وقتي کمک به افرادي ميکنيد گاهي آنها به خاطر شدت گرفتاري يا توقعاتي که دارند به جاي تشکر طعنه هم ميزنند که اين چيه که براي ما آورديد؟ ميگفت لذتش همين است که انسان احسان کند و طرف مقابل برگردد به جاي تشکر 2 تا فحش هم بدهد که آنجا انسان در برابر خدمتي که ميکند نه تنها انتظار تشکر ندارد اگر اون طرف آمد برخورد خشن هم کرد اين برخورد خشن ما را از کوره در نبرد. اين يک نکته که جناب زمخشري گفت. آلوسي که وهابي است ميگويد: وذكر علماء العربية أنه يكون لفائدتين : تعظيم الفاعل صيغه جمع که در اينجا آمده است 2 تا فائده دادرد يکي تعظيم و ارزش عامل و کننده کار وأن من أتى بذلك الفعل عظيم الشأن بمنزلة جماعة آن کسي که اين کار را انجام ميدهد به قدري اين کار ارزش دارد مانند واحد کالألف است؛ يعني علي بن ابي طالب با اين کار خود کار گروهي ميکند. همانطوري که خداوند ميفرمايد: إِنَّ إِبْراهيمَ كانَ أُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ حَنيفاً وَ لَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكينَ (نحل/120) ابراهيم يک نفر است ولي از او به امت تعبير ميکند چون کار او کار امتي است ليرغب الناس فى الاتيان بمثل فعله خداي عالم اينجا به صيغه جمع آورده است گرچه فاعل علي بن ابي طالب است چون کننده کار يک کار خيلي بزرگ و با عظمتي انجام داده وتعظيم الفعل خود اين عمل نزد خداي عالم ارزش دارد. روح المعاني ، ج 6 ، ص 167 خداي عالم در اينجا به صيغه جمع آورده است تا اينکه اعلام کند هر مؤمني بايد اين چنين باشد نه تنها علي ولي آنهايي که لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا سوره الانسان ، آيه ۹ احتياجي به شکر گذاري نشود به قولي در بعضي از جاها است که ديگران آمدند به سائل گفتند ما ميرويم در نماز و در رکوع بياييد ما انگشترمان را در ميآوريم تا در حق ما هم آيه نازل شود. اين سوراخ دعا گم کردن است. نکته سوم اين است که مرحوم شرف الدين ميگويد علت اينکه اينجا جمع آمده است اين است که جمع در حقيقت حالت توجيهي براي آنها داشت و اگر مفرد ميآورد و دايره مشخص ميشد براي دشمنان اميرالمؤمنين قابل تحمل نبود و به نوعي تلاش ميکردند حذف کنند؛ يعني همانهايي که به پيامبر نسبت هذيان ميدانند از آنها بعيد نبود که به جبرئيل هم نستجير بالله بگويند اشتباه کرده است. و لذا ايشان ميگويد با توجه به آنچه که دشمنان بني هاشم و آنهايي که حسد داشتند و توانايي و تحمل شنيدن اين چنين مطلبي را نداشتند خداي عالم به صيغه جمع آورده تا اينکه آنها به همين جمع بودن دل خود را خوش کنند. در روايت هم داريم که عزيزان اهل سنت آوردند که خود نبي مکرم ميفرمايد : ضغائن في صدور أقوام لا يبدونها لك إلا من بعدي مسند أبي يعلى ، ج 1 ، ص 426 تاريخ مدينة دمشق ، ج 42 ، ص 322 مجمع الزوائد ، ج 9 ، ص 118 پيامبر اکرم فرمود: علي جان کينههايي در سينههاي افراد ميبينم که اينها بعد از من بروز ميکند. هيثميهم اين روايت را توثيق کرده و گفته روايان آن ثقه هستند. يا در روايت ديگري حاکم نيشابوري نقل ميکند که : عن علي رضي الله عنه قال إن مما عهد إلي النبي أن الأمة ستغدر بي بعده از وصاياي پيامبر اکرم به من اين بود که امت بعد از نبي مکرم در حق من خيانت ميکنند. هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه المستدرك على الصحيحين ، ج 3 ، ص 4673 نکته چهارم اين آقاياني که ميگويند چرا در اينجا صيغه جمع آمده ولي فرد اراده شده است خوب اين آقايان که ميگويند ما اهل قرآن و کتاب هستيم حتي اون آقايي که ما فقط با قرآن با شما مناظره ميکنيم ما گفتيم شما اهل قرآن نيستيد شما اهل سنت هستيد هروقت شما قبول کرديد اهل کتاب هستيد ما با کتاب با شما حرف ميزنيم حداقل اينهايي که خودشان را اهل کتاب ميدانند و ميگويند با اين قرآن با ما حرف بزنيد به قرآن مراجعه کنند و ببينند موارد متعددي در قرآن طبق عبارات صريح کلمه جمع آمده است ولي فرد اراده شده است و اين يک استعمال شايع در قرآن است ، مثلا در رابطه با آيه مباهله : فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ پيغمبر به آنها بگو شما فرزندان خود را بياوريد ما هم فرزندان خود را ميآوريم در اينجا مراد از ابناء حسن و حسين است وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ ما زنان خود را ميآوريم شما هم زنان خود را بياوريد آيا غير از حضرت زهرا فرد ديگري هم بود؟ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ سوره آل عمران ، آيه ۶۱ ما انفس و جان خود را ميآوريم شما هم جان خود را بياوريد اينجا کلمه انفس استعمال شده است ولي اميرالمؤمنين اراده شده است ، نساء استعمال شده است ولي زهرا سلام الله عليها ارداه شده است ، ابناء استعمال شده است ولي مراد امام حسن و امام حسين سلام الله عليهم هستند. خود ابن کثير دمشقي ميگويد: انفسنا و انفسکم رسول الله و علي بن ابيطالب هستند ، ابنائنا الحسن و الحسين ، نسائنا فاطمه است. حاکم در مستدرک خود آورده است و گفته است که صحيح است بر شرط مسلم. مورد ديگر که صيغه جمع استعمال شده و همسر سابق جناب ابي بکر اراده شده است ، آقاي ابي بکر در زمان جاهليت خانميداشت به نام قتيله که با او ازدواج کرد و سپس طلاق داد که داستان مفصلي است ، خود بخاري نقل ميکند از اسماء دختر ابي بکر خواهر عايشه که مادرش با مادر عايشه يکي نبود که ميگويد : مادر من در زمان پيامبر براي من هدايايي آورده بود از پيامبر سوال کردم آيا اين هدايا را قبول کنم که اين آيه نازل شد: لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ سوره ممتحنه ، آيه ۸ آنهايي که با شما نجنگيدند و موجب خروج شما از مدينه نشدند اشکالي ندارد به آنها خوبي و احسان کنيد. و خود فتاواي لجنه دائمه هم ميگويد: وثبت عن الرسول صلى الله عليه وسلم أنه أمر أسماء بنت أبي بكر أن تصل أمها وكانت مشركة فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلمية والإفتاء ، أحمد بن عبد الرزاق الدويش ، ج 1 ، ص 541 روايتي را حاکم نيشابوري نقل ميکند که روايت خوبي است از مصعب بن ثابت نوه زبير نقل ميکند که : قدمت قتيلة بنت العزي قتيله دختر عزي بنت مالک که در حقيقت مادر اسماء بنت ابي بکر بود وكان أبو بكر طلقها في الجاهلية قتيله را ابوبکر در زمان جاهليت طلاق داد فقدمت على ابنتها بهدايا خانم قتيله با اينکه طلاق گرفته بود ولي دختري از ابوبکر به نام اسماء دارد که آمد به مدينه و هدايايي براي اسماء آورد که شامل : ضبابا سوسمار وسمنا روغن وأقطا يک سري کشک فأبت أسماء أن تأخذ منها وتقبل منها وتدخلها منزلها اسماء ابا کرد از اينکه اينها را قبول کند و مانع شد که اين مادر وارد خانه خود شود و گفت چون مشرک هستي نه هداياي شما را قبول ميکنم نه اجازه ميدهم به خانه ام وارد شوي حتى أرسلت إلى عائشة أن سلي عن هذا رسول الله از پيامبر سوال کن که چکار کنم فأخبرته عايشه به پيامبر خبر داد فأمرها أن تقبل هداياها وتدخلها منزلها پيامبر گفت به خواهرت بگو مادرت و لو اينکه مشرک است هدايايش را قبول کن و او را به خانه خود راه بده و در اينجا بود که اين آيه نازل شد که : فأنزل الله عز وجل لا ينهاكم الله عن الذين لم يقاتلوكم في الدين ولم يخرجوكم من دياركم أن تبروهم هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه المستدرك على الصحيحين ، ج 2 ، ص 161 خوب اينجا لا ينهاکم الله عن الذين لم يقاتلوکم ، لم يخرجوکم ، تبروهم اينجا ببينيد چند تا لفظ جمع آمده است و از آن يک نفر اراده شده است. ببينيد اينها همه نشان ميدهد که کاملا قضيه روشن و واضح است و هيچ اشکالي ندارد که اگر چنانچه يک لفظ جمعي بيايد و از آن مفرد اراده شود اين خيلي واضح و روشن است. مجري : دوستان از بنده سوال کردند که اين قضيه هدايايي که همسر سابق ابوبکر براي دخترشان آوردند چه بوده است لفظي را شما به کار برديد با اينکه در زمان پيامبر بوده است براي چي سوسمار آورده است؟ آيا باغ وحش بوده است يا براي مباحث ديگر بوده است؟ اين قضيه سوسمار چيست؟ استاد قزويني : اين قضيه سوسمار داستان مفصلي دارد که در قبل از اسلام عرب ها خوردن سوسمار را جائز ميدانستند و در روايات خود شيعه هم است که از آقا موسي بن جعفر سوال ميکنند که آيا ميشود سوسمار خورد يا نه ؟ که حضرت ميفرمايد حرام گوشت است و نميتوان خورد. و همچنين در کافي ج 6 ص 245 از امام صادق سلام الله عليه است که ميفرمايد : سوسمار و موش و ميمون و خوک جزء موجودات مسخ شده هستند و خوردن آنها جائز نيست. البته خود آقايان اهل سنت هم جناب هيثميدر مجمع الزوائد ج 4 ص 37 تحقيق گسترده اي دارد ، 7-8 روايت ميآورد روايان آن را توثيق ميکند و ميگويد: خوردن سوسمار جائز نيست و جزو حيوانات مسخ شده است. ولي ما با توجه به اينکه نبي مکرم هم نهي کرده بودند و اين مسئله فقهي است و نميخواهيم وارد شويم حتي خود آقايان نقل ميکنند از خليفه دوم که خيلي علاقه خاصي براي خوردن سوسمار داشتند و ميگفت: وددت أن في كل جحر ضب ضبين اي کاش در لانه هر سوسمار 2 تا سوسمار بود ما ميتوانستيم استفاده کنيم. كنز العمال ، ج 15 ، ص 190 جامع الأحاديث ، ج 15 ، ص 16 تهذيب الاثار مسند عمر بن الخطاب ، ج 1 ، ص 169 در کتاب تهذيب الآثار ج 1 ص 170 آمده است که جناب خليفه دوم ميگويد: قال عمر : ما أحب أن لي مئة ناقة ، كلها سود الحدقة ، بحظ العرب من الضباب من اگر 100 تا شتر سياه چشم داشته باشم براي من انقدر لذت بخش نيست که سوسمار خوردن لذت دارد. يا در روايتي که مصنف ابن ابي شيبه دارد که جناب عمر ميگويد: ضب أحب إلي من دجاجة خوردن سوسمار براي من از خوردن مرغ خيلي بهتر و لذت بخش تر است. مصنف ابن أبي شيبة ، ج 5 ، ص 125 سندش هم که آقايان ميدانند که : حدثنا ابوبکر ابوبکر که ثقه است و نميتوان گفت کسي اسمش ابوبکر باشد و ثقه نباشد البته مراد از اين ابوبکر جناب ابوبکر نيست همان ابن ابي شيبه است که از اجلاي علماي اهل سنت است حدثنا وکيع وکيع بن جراح هم که از علماي بزرگ اهل سنت است و طبقه 9 است و وثاقت او قطعي است. شعبة بن جراح هم که از طبقه اگر اشتباه نکنم 5 است و از او تعبير ميکنند به اميرالمؤمنين در حديث. قتاده هم که قتاده سدوسي است از بزرگان اهل سنت است که در طبقه 4 است سعيد بن مسيب هم که از تابعين است در طبقه 2 است . پس سند کاملا به تعبير ما صحيحه اعلايي است يعني هيچ شبهه اي در سندش نيست که اگر آقايان بگويند چون اخيرا در مانيتورهاي خود نشان ميدهندکه شيعيان احاديثي که اهل سنت در زباله دان ريختند را نشان ميدهند. بفرماييد وکيع است و شعبه و قتاده و سعيد بن مسيب که همه از شخصيتهاي تراز اول اهل سنت هستند و کسي هم کوچکترين اشکالي بر وثاقت آنها نکرده است. اون آقايي که گفته بود من از قزويني ميترسم گفته است من نگفتم از قزويني ميترسم بلکه گفتم از مارمولک بدم ميآيد خوب اگر شما واقعا تابع جناب خليفه هستيد خليفه ميگويد: ضب احب الي من دجاجة آن وقت شما ميگوييد من از مارمولک بدم ميآيد؟ شما حداقل به اندازه غيرت ديني آقاي سجودي را داشته باش که ايشان ميگويد : چون پيامبر گفته است که اگر مگسي افتاد در غذا يا چايي يا آب و شربت آن را به هم بزنيد و بخوريد و من ملتزم به آن هستم چون پيامبر فرموده است خوب شما هم حداقل ملتزم باشيد به فرمايشات بزرگانتان تا اين گونه سوتي ندهيد که آقاي خليفه ميگويد: ضب احب الي من دجاجة ولي شما ميگوييد من از مارمولک بدم ميآيد. مجري : حاج آقا آخرش متوجه نشديم آيا اين سوسمار را براي خوردن آورده بودند يا نه؟ استاد قزويني : بله براي خوردن آورده بودند ، چون کشک آورده براي خوردن ، روغن آورده براي خوردن ، سوسمار آورده براي خوردن. حالا من خيلي نميخواهم وارد اين مسأله شويم و اگر لازم باشد يک شب بحث فقهي سوسمار و بعضي از حيوانات مانند سوسک و موش و غيره را بررسي کنيم که خوردنش جائز است يا نه ، خلاصه اگر لازم باشد اينها را يک روزي فتاواي فقهايشان را ميخوانيم البته جک هم در اين قضايا هست. من از عزيزان اهل سنت باز هم پوزش ميخواهم خلاصه اين جناب آقاي مولوي يا ماموستا محسني بعضي وقت ها ما را در سنگ لاخ ميگذارد. مجري : کساني که برايم پي ام داده بودند ميخواستند بحث باز شود و ما فقط خواستيم به عنوان يک پرانتزي باشد. آيا آيات ديگري هم در قرآن است که جمع آمده باشد و اراده فرد شده باشد؟ استاد قزويني : زياد است حاج آقاي محسني و اگر بخواهم به صورت فهرست وار عرض کنم که دوستان بدانند چيست مثلا صيغه جمع آمده اراده جابر شده است يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلَالَةِ سوره نساء ، آيه ۱۷۶ که اينجا يستفتونک جمع است که نقل شده است که اين آيه : نزلت في جابر بن عبدالله انصاري اين آيه در جابر بن عبدالله انصاري نازل شده است تفسير مقاتل بن سليمان ، ج 1 ، ص 274 روح المعاني ، ج 6 ، ص 43 كنز العمال ، ج 2 ، ص 168 ترمذي هم در يستفتونک ميگويد جابر ميگفت : در باره من نازل شده است سنن الترمذي ، ج 4 ، ص 417 همچنين جناب طبري هم از قول جابر نقل ميکند که اين آيه در حق من نازل شده است. خوب اين را آقايان جواب دهند که چطور اينجا يستفتونک صيغه جمع آمده و از او جابر بن عبدالله انصاري اراده شده است؟ مورد دوم اين است که : يسئلونک ماذا ينفقون نزلت في عمرو بن الجموح يسئلون جمع است که از آن عمرو بن جموح اراده شده است. تفسير ثعلبي ، ج 2 ، ص 136 در المنثور ، ج 1 ، ص 243 تفسير آلوسي ، ج 2 ، ص 105 تفسير بيضاوي ج 1 ص 499 همه گفتند يسئلونک ماذا ينفقون، تمام اين صيغ جمع استعمال شده است در يک نفر نه جمع. مورد بعدي که صيغه جمع آمده و حي بن اخطب اراده شده است: لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ وَنَحْنُ أَغْنِيَاءُ سوره آل عمران ، آيه 181 که الذين ، قالوا ، نحن و اغنياء صيغه جمع است و جناب قرطبي ميگويد قائل اين گفتار، حي بن اخطب بوده است. ذكر لنا أنها نزلت في حيي بن أخطب تفسير الطبري ، ج 4 ، ص 195 تفسير البغوي ، ج 1 ، ص 379 تفسير الثعالبي ، ج 3 ، ص 222 بعضي هم گفتند افراد ديگر بودند ولي قطعا آنکه به عنوان نظر اول آقاي قرطبي و ابن کثير و خازن ذکر کردند حي بن اخطب بوده است. مورد ديگر : وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ وهذه الآية نزلت في عتاب بن قشير تفسير القرطبي ، ج 8 ، ص 192 نبتل بن الحارث أنه الذي نزل فيه ومنهم الذين يؤذون النبي ويقولون هو أذن الإصابة في تمييز الصحابة ، ج 6 ، ص 8681 که در اينجا منهم ، الذين ، يوذون و يقولون همه صيغه جمع است و اراده شده است يکي از منافقين که يا جلاس بن سويد يا نبتل بن حارث يا عتاب بن قشير است. باز آمده است که : إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى حاج آقاي محسني مثل اينکه حوصله شما سر رفته است إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى سوره نساء ، آيه 10 در اينجا الذين ، ياکلون ، في بطونهم همه صيغه جمع است که نازل شده است در مرثد بن زيد الغطفاني أنه الذي نزل فيه إن الذين يأكلون أموال اليتامى الإصابة في تمييز الصحابة ، ج 6 ، ص 67 نزلت في رجل من غطفان يقال له مرثد بن زيد تفسير الثعلبي ، ج 3 ، ص 263 اسباب النزول هم دارد اينها در حقيقت بخشي از آياتي است که در قرآن صيغه جمع به کار رفته است و فرد اراده شده است . اين آقاياني که در آيه : إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ فريادشان بلند بلند شده است که اين خلاف فصاحت است من کان له علم بالعربيه و چنين و چنان خوب بفرمايند اين چند نمونه را ما آورديم و اگر بخواهند من حداقل بيش از 50- 60 مورد دارم که کلمه جمع در قرآن آمده و فرد اراده شده است طبق گواهي خود بزرگان اهل سنت. مجري : آقايان وهابي باز در بوق و کرنا ميکنند که بله علي عليه السلام شخص فقيري بود و آنقدر مال نداشت که زکات به او تعلق بگيرد چون در زکات بايد حد نصابي ايجاد شود مثلا ميگويند 40 تاشتر بايد باشد يا 40 تا گسفند و چند تا گاو يا گندم و خرما و کشمش و اين مباحث ، اين بايد به يک حد نصابي برسد که مازادش را زکات بدهد و ميگويند اميرالمؤمنين عليه السلام شخص فقيري بوده است و مالي نداشت که بخواهد به حد نصاب برسد و چگونه ميشود که بخواهد سر نماز انگشتر را عطا کند و اين آيه نازل شود. و سوال ديگر هم درباره اين است که نماز اگر بايد با خضوع و خشوع خوانده شود آيا منافات ندارد با اينکه انگشتر عطا شود به فقير ؟ استاد قزويني : اگر بگذاريد هر دوي اينها را براي جلسه بعد چون حيف است ما شبهه اول را قشنگ و واضح و روشن توضيح داديم ، البته من فقط خلاصه چون شبهه مطرح شده است عرض ميکنم و تفصيل آن را در جلسه بعد عرض ميکنم. ابن اثير دارد که زکات در لغت به معناي طهارت و نمو و برکت و مدح است و تمام اينها در قرآن و حديث استعمال شده است يعني زکات به معناي طهارت ، زکات به معناي نمو ، زکات به معناي برکت و مدح و تمام اينها کاملا در قرآن آمده است و خود علماي اهل سنت تصريح دارند بر اينکه آيه : ويؤتون الزكاة وهم راكعون يدل على أن صدقة التطوع تسمى زكاة در اينجا زکات به معناي صدقه و احسان است و نه به معناي زکات واجب نيست خود جساس ميگويد اينجا صدقه مستحبي است لأن عليا تصدق بخاتمه تطوعا انگشترش را يک صدقه مستحبي داد وهو نظير قوله تعالى از قرآن هم ميآورد وما آتيتم من زكاة تريدون وجه الله فأولئك هم المضعفون آنچه که از زکات ميدهيد قربةالي الله در اينجا مراد از زکات زکات واجب نيست و مراد صدقه است. أحكام القرآن للجصاص ، ج 4 ، ص 102 خود قرطبي ميگويد : يدل على أن صدقة التطوع تسمى زكاة فإن عليا تصدق بخاتمه في الركوع وهو نظير قوله تعالى : وما آتيتم من زكاة تريدون وجه الله فأولئك هم المضعفون. تفسير القرطبي ، ج 6 ، ص 221 بيضاوي هم همين تعبير را دارد. ابو السعود عمادي متوفاي 951 است ميگويد: وفيه دلالة اين آيه دلالت ميکند على أن صدقه التطوع تسمى زكاة تفسير أبي السعود ، ج 3 ، ص 52 إرشاد العقل السليم إلى مزايا الكتاب الكريم تفسير أبي السعود ، ج 1 ، ص 6 اگر وهابي ها عقل سليم داشته باشند اين آقاي ابوالسعود عمادي ميگويد دلالت ميکند بر اينکه اين صدقه اميرالمؤمنين سلام الله عليه صدقه مستحبي بوده است و نه صدقه واجب . همچنين ما آيات متعددي داريم که کلمه «زکات» آمده است ولي از آن احسان اراده شده است : در سوره اعلي است که : قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى سوره اعلي ، آيه ۱۴ آيا اين زکات يعني زکات واجب؟ الَّذِينَ لَا يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ بِالْآَخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ سوره فصلت ، آيه ۷ آيا يوتون الزکات يعني زکات واجب ؟ اينها که کفار هستند و اصلا به خدا ايمان ندارند آيا کسي که به خدا کافر است زکات واجب دادن معنا دارد؟ الَّذِينَ لَا يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ سوره فصلت ، آيه ۷ احسان نميکنند وَالَّذِينَ هُمْ لِلزَّكَاةِ فَاعِلُونَ سوره مؤمنون ، آيه ۴ تمام اين آيات کلمه زکات آمده است و صدقه اراده شده است. مجري : يک سوال ديگر هم ماند که فرصت نيست که بپرسيم و آن سوال اين بود که آيا انگشتر دادن هنگام نماز به فقير با حضور قلب در نماز منافات ندارد؟ استاد قزويني : يک جواب ساندويچي من بدهم که اگر واقعا اين عمل با خضوع و خشوع منافات دارد خدا مدح نميکرد ولي خدا مدح کرده است، مگر ميشود يک چيزي با خضوع منافات داشته باشد ولي خدا مدح کند؟ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ سوره مائده ، آيه ۵۵ خدا در مقام مدح است يعني اين آقايان اين اندازه هم متوجه نيستند. بيننده : احسان از کرمان فقط امشب نميدانم چه شد که ديگه با توکل به خداوند و توسل به حضرت زهرا اولين نفر تماس بنده روي خط آمد. مجري : ما واقعا عذر خواهي ميکنيم ما تقريبا حدود 30 خط داريم ولي براي بينندگان صحبت کردن آرزو شده است. بيننده : سوالي نداشتم و فقط يک عرضي داشتم اينکه ميخواستم اولا از حاج آقاي قزويني يک قول شفاعتي بگيرم بعد هم عرض کنم که اين مباحثي که مطرح ميشود يک حالتي تبييني و واضحي دارد براي همه جهان و ميخواستم بگويم که بعضي از دوستان دست از تعصبات بي جا بردارند و آخرتي که دارند براي خود ميسازند طوري نباشد که بعدا پشيمان شوند و راه بازگشتي نباشد، به اين مباحث توجه کنند و از آنها استفاده کنند و اگر واقعا شبهه اي ايجاد شده باشد لا اقل اين شبهه را که جواب داده ميشود را بپذيرند و از تعصبات خودشان که احيانا يک وقتهايي وجود دارد دست بردارند. و همچنين ميخواستم عرض کنم که اين شبکه اي که ايجاد شده به عنوان شبکه ولايت انشاء الله که موفق و پيروز باشد. عرض ديگري ندارم و خداحافظ. بيننده : مراد زاده از کردستان (اهل سنت) آقاي قزويني من از اهل سنت هستم و از کردستان تماس ميگيرم. چرا برنامه اي را که با آقاي ملازاده صحبت و مناظره کرديد را نشان نميدهيد؟ اين را نشان دهيد تا بدانيم راست ميگوييد يا دروغ. دوم اينکه آن آقاي مرادزهي را دعوت کرده بوديد درباره دين اهل تسنن و تشيع که او خودش خودش را دعوت کرد و شما چرا دعوت نميکنيد تا درباره اهل تسنن صحبت کنيد؟ استاد قزويني : من متوجه فرمايش دوم شما نشدم مجري : ميگويند مرادزهي خودش خودش را دعوت کرد چرا شما خودتان دعوت نميکنيد؟ بيننده : خودش يک بار خودش را براي صحبت با شما دعوت کرد و با جنابعالي صحبت کرد و شما نتوانستيد جواب او را بدهيد ، چرا يک بار ديگر او را دعوت نميکنيد تا درباره اهل تسنن صحبت کنيد؟ موقعي که برادر اهل تسنن ميآيد در آنجا حرفي بزند شما ميآييد درباره وهابي صحبت ميکنيد چرا در باره اهل تسنن صحبت نميکنيد ؟ چرا امام جمعه مهاباد با جنابعالي صحبت کردند چرا او را دعوت نميکنيد ؟ آقاي ابوالقاسميگفته بود من با فلاني ها صحبت کردم و شيعه شدند پس چرا آنها را نشان نميدهيد؟ استاد قزويني : حضرت عالي از طرف ما وکالت تام داريد هرکدام از بزرگواران اهل تسنن که ميخواهند صحبت بکنند ، دعوت کنيد تشريف بياورند تا ما پيشاني آنها را ببوسيم و دستشان را هم فشار دهيم و از آنها هم پذيرايي ميکنيم و با هم صحبت ميکنيم. بيننده: جنابعالي از من آنها را بهتر ميشناسي استاد قزويني : خوب وقتي ما ميگوييم ولي نميآيند چکار کنيم؟ بيننده : چرا اگر دعوت بکنيد ميآيند استاد قزويني : اولا حساب جناب مولوي مراد زهي از ديگران جدا است و ما با جناب مولوي دوست و رفيق هستيم و همين ديشب هم تقريبا حدود نيم ساعت با هم تلفني صحبت داشتيم و ما حسابمان با آقاي مرادزهي بحث يک عالم شيعه و سني نيست. من بي پرده عرض کنم اگر ديگر علما ميآيند و ما آنها را به هتل و غيره ميبريم ولي آقاي مرادزهي ميآيد من ايشان را منزل خودم ميبرم يعني به اين شکل با هم رفاقت داريم. لطفا ديگر شما شلوغ نکن و ميانه ما را به هم نزن ما براي وصل کردن آمديم ني براي فصل کردن آمديم و اما اينکه گفتيد چرا آن برنامه را که ما با آقاي ملازاده داشتيم را پخش نميکنيم خوب ما يک محذوراتي داريم چون در يک شبکه اي پخش شد که اگر بخواهيم برنامه آن شبکه را در شبکه ديگر پخش کنيم بايد مسئولين آن شبکه اجازه دهند و مجري مشکلاتي بعدا برايش پيش آمد و غيره و ما خودمان هم خيلي دوست داشتيم که هم با آقاي ملازاده بحث داشتيم را پخش کنيم و هم با جناب مراد زهي بحث داشتيم ولي يک سري محذوراتي داريم که به همين دليل ما را معذور بداريد جناب آقاي مراد زاده عزيز ولي ما آمادگي داريم هر کدام از بزرگان اهل سنت هرکدامشان قدم رنجه بفرمايند واينجا تشريف بياورند بنا باشد در رابطه با مسائل اختلافي بين شيعه و سني با هم ديگر بحث دوستانه داشته باشيم ما 2 شرط داريم: اول اينکه وارد بحث سياسي نميشويم و دوم هم اينکه نه به خودمان اجازه ميدهيم به مقدسات طرف مقابل اهانت کنيم و نه به او اجازه ميدهيم به مقدسات شيعه اهانت کند. ما اين 2 شرط را داريم هر کدام از عزيزان که ميتوانند ما در خدمت شان هستيم. من به بيرجند حوزه علميه رفته بودم رسما از امام جمعه که از دوستان حج ما بودند و از اساتيد آنها رسما دعوت کردم و هر کدام از بزرگواران که اينجا تشريف ميآورند يا تلفني صحبت ميکنيم رسما از اين بزرگواران دعوت ميکنيم. الان آنچه که مهم است ديگر عزيزان اهل سنت است الان وهابيت شده است بلاي جان جهان اسلام و به نام اسلام و قرآن دارند شيعه و سني را ميکشند. اين انفجارها اين آدم کشي ها ، بچههاي 12 ساله را ميبرند بيابان شيعه ها را ميخوابانند و سربريدن را به بچه ها ياد ميدهند. در فاجعه تاسوکي عبدالمالک ريگي دستور داد که سر افراد را بريدند چه ارتباطي با خودش داشت ؟ ما که نميخواهيم خيلي از مسائل را مطرح کنيم مسلحت نيست که از پرده برون افتد راز بعضي از مسائلي است که واقعا گفتني نيست . هم شيعه و هم سني امروز از وهابيت ضربه ميبينند. الان در خود سوريه مگر همه شيعه هستند ؟ شما ببينيد شيعيان سوريه آيا در حد 10-15 درصد مردم سوريه شيعه هستند که اين همه کشت و کشتار ميشود؟ علوي ها ، سني ها ، نصيري ها همه دارند در اين آتش فتنه ميسوزند. اين خانههايي که ويران ميکنند آيا اول سوال ميکنند که براي شيعه است يا خير ؟ اين بچه اي که در دامن مادر است و او را ميزنند و جلوي چشم مادر بچه را پاره پاره ميکنند آيا در پيشاني آن بچه نوشته است که شيعه است؟ يا سني و شيعه و همه را از دم ميکشند؟ بحث علميما با عزيزان اهل سنت آزاد است و هيچ مشکلي هم نداريم. بيننده : ميدانيد براي چه ناراحت هستم ؟ براي اين ناراحت هستم که شما موقعي که از اهل تسنن آنجا ميآيند شما مستقيم درباره وهابي صحبت ميکنيد و الا ما همگي برادر و مسلمان و انسان هستيم. اگر حضرت عمر بيايد شخصي را بکشد من به او کافر ميگويم و من اصلا کشت و کشتار را قبول ندارم چون ما همگي انسان هستيم و خدا ما را درست کرده است و من هم راضي نيستم که يک سني شيعه را بکشد. استاد قزويني : خدا اموات شما را بيامرزد بيننده : من دوست دارم شما يک روز با امام جمعه مهاباد يا با آقاي مراد زهي بنشينيد درباره اهل تسنن صحبت کنيد تا ببينم واقعا اين عمر و عثمان و ابوبکر که ما قبول داريم شما براي چه قبول نداريد؟ حضرت علي و عمر و عثمان و ابوبکر و عايشه با هم فاميل بودند چرا که عمر داماد حضرت علي بوده است حضرت محمد 2 تا از دختران خود را به حضرت عثمان داده است ولي باز هم شما قبول نميکنيد. استاد قزويني : اينها برداشت جنابعالي است آقاي مراد زاده ! بيننده : اگر واقعا ميخواهيد دنبال حق برويد تعصب را رها کنيد مجري : ما مباجث اعتقادي و مباحثي که علميهست را نبايد به مباحث فاميلي گره زد حالا اگر من مثلا داماد فلاني باشم بايد من هم مانند ايشان باشم و يا اينکه هر طوري او هست من هم باشم ؟ اينها دليل علميبراي يک قضيه امامتي که از طرف خداوند ثابت شده است نميشود. بيننده : چرا ميشود ، اگر حضرت علي ميدانست حضرت عثمان خراب است چرا اسم پسر خود را عمر گذاشته است ؟ استاد قزويني : اجازه بدهيد من 2 تا سوال از جناب عالي بکنم بيننده : ارتباط بيننده قطع ميشود. استاد قزويني : در سال ششم هجرت ابوسفياني که پرچمدار کفر و شرک است و جنگ علني بر عليه اسلام دارد پيامبر با ام حبيبه دختر او ازدواج کرد و 2 سال بعد از آن بعد از فتح مکه ابوسفيان به زور مسلمان شد. سعد بن ابي العاص داماد پيامبر است و دختر پيامبر را گرفت در حالي که کافر بود . 2 تا از فرزندان ابولهب به نامهاي عتبه و عتيبه داماد پيامبر بودند. همانطوري که آقاي محسني گفت ما نبايد بحثهاي علميرا با روابط فاميلي پيوند بزنيم ، خود اميرالمؤمنين ميگويد : من اسم بچه ام را عثمان گذاشتم چون به برادرم عثمان بن مظعون علاقه داشتم خودشان صراحتا ميگويد ولي ميگويند اميرالمؤمنين اشتباه کرده است که اين گونه گفته است چون فقط به خاطر عثمان بن عفان اين نام را نهاده است و فرضا هم اگر باشد ما سوالي طرح کرديم اينکه : شما يک روايت ضعيف بياوريد که علي بن ابي طالب گفته باشد من اسم فرزندم را ابوبکر و عمر و عثمان گذاشتم به خاطر علاقه به اين 3 نفر. يا اينکه يک جمله از جناب ابوبکر و عمر و عثمان بياوريد که علي اسم بچه اش را به خاطر علاقه اي که به ما داشته است همنام ما گذاشته است. نميشود که ما بعد از 1400 سال بياييم از اينجا يک نورافکني بياندازيم و بگوييم اميرالمؤمنين به اين نيت اسم نهاده است اينها ملاک نيست و ملاک بحثهاي علميبا بحثهاي احساسي و عاطفي کاملا تفاوت دارد. xv. بيننده : مهدي از مرودشت من چند مدت پيش داشتم يکي از شبکههاي وهابي را نگاه ميکردم که سندي در مورد فيلم مختارنامه گذاشته بود که ادعا ميکرد مختار به عمويش گفت و پيشنهاد داد که سر امام حسن را به معاويه بدهيم و در مقابلش طلا ميپردازد، خيلي هم پافشاري ميکرد که مختار اين حرف را زده است و تاييد هم ميکرد که معاويه همچين پيشنهادي دارد. واقعا اين سوال براي آدم پيش ميآيد که روبروي حق باطل است و روبروي باطل حق است ، چطور پيش ميآيد که حتي روايتي است در کتب اهل سنت که امام حسين سيدشباب اهل جنت است و حتي پيامبر هم روايت است که : که حسين از من است و حسين از من چطور ميشود که معاويه را خال المؤمنين ميناميد؟ و حتي پافشاري هم ميکنيد و احترام ميگذارند و رضي الله عنه ميگويند. آيا به کسي رضي الله عنه نميگويند که ميخواست سر سرور جوانان بهشت را ببرد و آن را تحويل بگيرد؟ واقعا بايد اين سوالات را کارآگاهي تجزيه و تحليل کرد و محال است نميشود که جلوي حق حق باشد و هميشه متضاد حق باطل است و محال است که 2 طرف با هم بجنگند و هر دو حق باشند. در شبکه کلمه هم خانمياست که زنگ ميزند و ميگويد از مرودشت است به نام عايشه و خودش را اهل سنت مينامد که شعر و روايت ميخواند ، آقاي هاشميهم چه چه و به به ميزند و او را تجليل ميکند و ميگويد اين خانم طلسم شکن شده است. اين را من به تمام بينندگان و تمام دنيا اعلام کنم که من تحقيق و جستجو کردم که چنين ناميدر مرودشت نداريم حتي در ثبت احوال هم تحقيق کردم و چنين ناميموجود نبود و اين اساميهمه ساختگي است و اين را من مطمئنم که اينها از اتاق بغل دست آنها تماس ميگيرند. اين را من مطمئنم و خيلي هم تحقيق کردم و خيلي وقت است که ميخواهم با شما تماس بگيرم ولي نوبت به من نميرسيد. مجري : براي ما خيلي مهم نيست ولي ما مطمئنيم که از همان اتاق بغلي که شما ميفرماييد تماس ميگيرند مانند فرهاد و برهاد و مرهاد. بيننده : چطور است که آقا فرهاد يک بار به شبکه مقدسه ولايت تماس نگرفته است؟ مجري : اينها مشخص است و مهم هم نيست با همان ها محشور شوند و خوشحال بشوند. بيننده : يک چيز ديگر هم هست از شبکه کلمه اينکه آقاي سجودي برنامه زنده اش که تمام ميشود نيم ساعت بعد از آن در شبکه نور است چگونه نيم ساعته از آلمان به شبکه نور که در دوبي است ميرود ؟ استاد قزويني : طي الارض دارند آقا مهدي بيننده : احتمالا از همان اجنههايي که براي حضرت سليمان کار ميکردند و با يک چشم به هم زدن حرکت ميکردند احتمالا از همان ها داشتند. انشاءالله که موفق باشيد. استاد قزويني : در رابطه با مختار بله در کتاب ها آمده است که مختار آمد و به عمويش پيشنهاد داد که ما برويم امام حسن را تحويل بدهيم ، و اين را بزرگان نقل کردند که مختار به عموي خود اعتماد نداشت خواست عموي خود را امتحان کند که آيا واقعا عمويش اگر مسائل مالي و غيره پيش بيايد همچين کاري ميکند يا نه؟ بعد از اينکه عمويش جواب قاطع داد و گفت ما فرزند پيامبر را با چيزي عوض نميکنيم مختار خيلي او را ثنا گفت و از او تجليل کرد. البته اصل آن قضيه اش از بيخ روايات معتبري نيست ولي اون را هم که نقل کردند اين گونه نقل کردند و ثانيا مختار خوب است يا بد است به ما چه مربوط است ؟ آقايان ميگويند مختار اصحاب پيامبر بوده است آقايان بيايند همين کتاب الاصابه في تمييز الصحابه ج 6 ص 350 ميگويد : در حجة الوداع تمام کساني که در طائف بودند از قريش و ثقيف همه در رکاب پيامبر حاضر شدند که از جمله آنها مختار بوده است ، مختار در حجة الوداع در رکاب پيامبر بوده است که سال اول هجرت هم به دنيا آمده است يعني در همان سالي که آقاي عبدالله زبير به دنيا آمده است مختار هم به دنيا آمده است. در قضيه حجة الوداع هم بوده است حالا ما نميدانيم خود آقاي ابن حجر ميگويد : وهذا القدر كاف في ثبوت صحبة هذا الإصابة في تمييز الصحابة ، ج 2 ، ص 98 اين که از اصحاب پيامبر است به اين دليل است که در حجة الوداع در رکاب پيامبر بوده است اگر ادعاي نبوت کرده ، کذاب بوده ، جنايتکار بوده ، آمده با عبدالله زبير جنگيده خوب صحابه پيامبر بوده است شما هر گلي بزنيد عاقبت به سر خودتان ميزنيد به ما ربطي ندارد. بيننده : نوري از سنندج (اهل سنت) من از راه دور دستان شما را ميبوسم و لبهاي شما را هم ميبوسم تا به شما بزرگواران اهل تشيع ثابت کنم که اين بحث ها جز زيبايي هيچ گونه خللي در دل ما وارد نميکند. استاد قزويني : خدا جزاي خير به شما بدهد. بيننده : ضمن اينکه اختلاف عقيدتي با هم داريم اما اين دليل نميشود براي دشمني با هم جناب آقاي قزويني و محسني عزيز مجري : دو برادر هستيم ولي اختلاف عقيده هم داريم بيننده : قطعا همين طور است و من اگر تمام عالم به راهي بروند من آن راه را نميروم مگر اينکه در آن راه حقي باشد استاد قزويني : احسنت بيننده : و مهم اين است که ما شيعه و سني دشمن مشترک خود را بشناسيم که هر دوي ما را ميکوبند و به هر دوي ما اهانت ميکند و آن کسي که قرآن را انتقاد پذير ميداند من نميدانم او دوست ما ميشود؟ يا اين بحثهايي که در اين شبکه ها مطرح ميشود غير از شيعه که شيوه بر مبناي پيامبران ما بوده است و هيچ گونه دليلي براي دشمني همديگر نداريم. جناب آقاي قزويني عزيز سوالي دارم بدون هيچگونه تعصب و مانند شبکههاي ديگر که هروقت صحبت از حضرت عمر شود قبول کنم و وقتي صحبت از حضرت علي شود قبول نکنم نيستم و هر چهار نفر را خليفه ميدانم و براي هر 4 نفر هم ارزش قائل هستم. اگر شأن نزولي درباره حضرت علي باشد واقعا افتخار ميکنم ، درباره حضرت ابوبکر صديق هم باشد به آن افتخار ميکنم. سوالم اين است که کلمه امامت صحبتي که شما ميفرمايد چرا در قرآن چيزي بيان نشده است ؟ استاد قزويني : برادر بزرگوارم در آيه 124 سوره بقره که ميفرمايد : إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا آيا اين نميخواهد اثبات کند که جعل امامت به دست خدا است؟ بيننده : بله استاد قزويني : وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا سوره انبيا ، آيه ۷۳ اينها را اماماني قرار داديم براي هدايت به امر ما آيا اينها کفايت نميکند؟ ما بارها از اين شبکه ها سوال کرديم و گفتيم که يک آيه براي ما بياوريد در رابطه با اينکه نماز واجب است ولي نتوانستند بياورند. اول ما سئلت عنه الصلاه اولين چيزي که از انسان سوال ميشود نماز است ان قبلت فقبل شما يک آيه براي ما بياوريد که بگويد نماز بخوانيد. رکعات نماز را نميخواهم فقط بگويد که نماز بخوانيد، اگر بگوييد در قرآن آمده است : وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ سوره بقره ، آيه ۴۳ ميگوييم از کجا معلوم که به معناي نماز باشد؟ يک آيه بياوريد که گفته باشد : الصلاة واجبة همين ، کلمات صلاة در آيات متعدد به معناي نماز نيست مانند : إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا سوره احزاب ، آيه ۵۶ آيا اينجا خدا به ما ميگويد بر پيامبر نماز بخوانيد؟ يا آيه ديگر که ميفرمايد: خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ سوره توبه ، آيه ۱۰۳ آيا معني اين است که هرکس صدقه ميدهد بر او نماز بخوان ؟ ببينيد خود کلمه صلاة در قرآن به معين شما از رويات شما خودتان را بريده کنيد خودتان باشيد اين قرآن در آن يک آيه صريحي که بگويد نماز واجب است يا اينکه نماز بخوانيد ، اقيموا الصلاة هم ميگويد نماز را به پا داريد نميگويد که نماز بخوانيد. ببينيد برادر بزرگوارم آن کساني که ميآيند ميگويند چرا در قرآن فلان نيامده است ، چرا امامت نيامده است مگر در خود قرآن يک آيه اي آمده که بگويد اگر امامت در قرآن نيست پس امامت باطل است؟ اين را به من نشان دهيد. مجري : مضافا بر اينکه همين آيه إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ سوره مائده ، آيه ۵۵ هست استاد قزويني : بله ببينيد همانطوري که آيه ۱۱ سوره نور ميگويد در شأن عايشه است و حال آنکه اسم عايشه در آنجا نيامده است ولي ميگوييد روايات داريم که اين آيه در حق ايشان نازل شده است. آيه ۴۰ سوره توبه را ميگوييد در حق ابوبکر نازل شده است در کجاي اين آيه اسم ابوبکر آمده است ؟ شما به سبب شأن نزول ميگوييد در شأن ابوبکر است. قرآن در آيه ۴۴ سوره نمل ميگويد: وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ سوره نحل ، آيه ۴۴ ولذا روي اين جهت ما بايد ببينيم قرآن وحي خداست سنت هم وحي خداست و بين اين ۲ فاصله گذاشتن خلاف است. بيننده : سيد هادي از يزد حاج آقا محسني من ۲ هفته قبل جمعه يک مطلبي را از کتاب وهابيت از منظر عقل و شرع که براي آقاي قزويني است خوانده بودم زنگ زدم به آقاي خدمتي ، اولا بايد از آقاي قزويني معذرت خواهي کنم چون ۲ روز قبل از آن زنگ زدم به همان شبکه کلمه سند اين را از من پرسيدند ولي من پاورقي آن را نديدم در صورتي که حضرت آيت الله نوشته بودند بعدا که ديدم دوباره مجددا زنگ زدم و آقاي خدمتي هم در آن برنامه بي تربيتي کرد و وقتي که من مطلب را از کتاب آيت الله قزويني خواندم به به کرد و من هم حقيقتا ناراحت شدم بعدا که نگاه کردم ديدم اين قصور از من بوده است چون حضرت آيت الله قزويني آورده بود در پاورقي آن کتاب از کتاب البداية و النهاية ابن کثير دمشقي. اين وهابي ها در اين مدتي که برنامه آنها را ديده ايم ميگويند قبر پرستي شرک است از آقاي خدمتي پرسيدم که ابن تيميه در شوال ۷۰۷ که ابن عربي از او شکايت کرده بود و او را بردند گفته است : استغاثه به خدا شرک است ولي توسل به پيامبر مشکلي ندارد. حالا كه من از آقاي خدمتي پرسيدم متوجه نشدم آقاي خدمتي ميگويد اگر رفتي کنار قبر گفتي خدايا به حق صاحب اين قبر حاجت من را رفع کن هيچ مشکلي ندارد الان سوال من اين است که آيا مگر شيعيان غير از اين را ميگويند؟ شما شيعه هستيد ما هم هستيم. ببينيد همه اهل سنت از قبل از ابن تيميه به توسل اعتقاد داشتند و هنوز هم اعتقاد دارند منتها اين آقايان که ميگويند قبر پرستي شرک است ما اين سوال را داريم که : آقاي ابن تيميه که شيخ الإسلام ، پيامبر ، خداي آنها است اين گونه گفته است و من هم وقتي از آقاي خدمتي سوال کردم حقيقتا متوجه نشدم که توسلي که آنها دارند با توسلي که ما داريم چه فرقي دارد. استاد قزويني : بايد از خودشان سوال کنيد چون قافيه تنگ آيد شاعر به جفنگ آيد ابن تيميه وقتي گير ميافتاد و در محکمه حرفي ميزد ميآمد بيرون يک حرف ديگري ميزد حتي خود ابن تيميه و محمد بن عبدالوهاب بگويند خدا را هم به جاي پيامبر و به مقام و ذات پيامبر کسي قدم بدهد شرک و کفر و بدعت است اصلا اين مسائل را ندارند و اصلا بساط وهابيت براي اين تاسيس شده است که بين امت اسلاميو رسول اکرم فاصله بيندازند. آن علاقه و ارتباطي که مردم با نبي مکرم دارند ببرند ، همين ۲ شب قبل بود که يکي از آقايان ازمدينه زنگ زده بود و ميگفت اينجا مبلغين وهابي کنار قبر نبي مکرم اصلا اجازه نميدهند کسي حضور قلب داشته باشد. کتابهاي فارسي ، مزخرفات ، لاطائلات نوشته اند و به جوانهاي ايراني براي مطالعه عرضه ميکنند ، حداقل اگر واقعا راست ميگويند اجازه بدهند ما هم کتابهاي کاملا مؤدبانه و محترمانه پخش کنيم. همين کتاب قصة الحوار الهادي که بنده نوشته ام خيلي از جاها هم اسم خلفا را نوشتم و رضي الله هم آورده ام و همه مشکلات را به تن خود خريدم ولي چرا اجازه نميدهند؟اين کتابها را که به فرودگاه آنجا بردند به زور و سختي توانستند ۲-۳ تا از آنها را رد کنند و مابقي آن را گرفتند. نه اهانتي است نه توهين و جسارتي است بلکه ترضي هم گفته ايم ، اينها از آگاه شدن و روشن شدن مردم وحشت دارند و اجازه نميدهند و اگر واقعا راست ميگويند در همين ايام حج شيعه را آزاد بگذارند ببينند واقعا شيعه در ايام حج چکار ميکند. بيننده : اميني از سقز ﴿اهل سنت﴾ من چند شب تماس گرفتم و گله اي از آقاي قزويني کردم و امشب زنگ زدم تا از ايشان تشکر کنم بابت اينکه آن شبي که من تماس گرفتم هرچي اسم خلفاي راشدين را ميآورند جناب را تلفظ ميکنند و بابت اين کارشان بسيار ممنون و سپاسگذارم. استاد قزويني : ما همين طوري بوديم برادر عزيزم اصلا روش من اين است شما ببينيد در همين درس خارج فقه ما همه طلبه ها نشستند بحث شبکه هم نيست حالا بعضي از وقتها ميگوييم جناب ابوبکر ، آقاي ابوبکر ، يک بار ميگوييم خليفه اول ، يک بار ميگوييم ابوبکر ولي ببينيد اگر ما نگفتيم جناب هدفمان اهانت نيست ما همانطوري که بنده ببينم يک روحاني سني از امام صادق نام ميبرد مثلا عليه السلام ميگويد يا حضرت صادق ميگويد اين روحاني در دل من مينشيند و ميخواهم اين روحاني را بغل کنم که از امام من با احترام تعبير ميکند و همين حال را هم ما براي عزيزان اهل سنت قائل هستيم. مجري : بحث ديگري داريد؟ بيننده : اگر شما به خلفاي و بزرگان ما جناب بگوييد و با احترام نام ببريد و ما هم به ائمه شما با احترام نام ببريم و امام و عليه السلام بگوييم اين براي هر دوي ما جا ميافتد. استاد قزويني : بله بله کاملا درست است بيننده : موقعي که حاج آقا قزويني ميفرمايند يه عالم بزرگ ميگويد : عمر من هم کينه به دل ميگيرم که مثلا بگويم : صادق مثلا و اين خيلي بد است و باب بدي است و من الان تماس گرفتم که از اين بابت از شما تشکر کنم. من يه سوال 3 گزينه اي دارم اگر اجازه بدهيد بپرسم که وقت برنامه تان را نگيرم . مجري : وقت برنامه کم است کوتاه بيان بفرماييد و اگر نتوانستيم جواب دهيم شرمنده شما نشويم ، تقريبا 4 دقيقه به پايان برنامه وقت است اگر لطف کنيد يک سوال را مطرح کنيد و انشاءالله جلسات بعد در خدمت شما هستيم. بيننده : جناب محمد بن علي شهر آشوب مازندراني در کتاب المناقب جلد 3 صفحه 62 و جناب علامه طوسي در کتاب خود به نام تهذيب الأحکام جلد 3 صفحه 300 ميفرمايد که امام جعفرعليه السلام از پدرش روايت کرده است که ام کلثوم دختر حضرت علي با پسرش زيد بن عمر بن خطاب هر دو در يک سال فوت کردند و معلوم نبود کدام يک از آنها قبل از ديگري فوت کرده است لذا به هيچ يک از اين 2 نفر ميراث داده نشده است ، هر دو با هم نماز ميت خوانده شده است. يک مورد ديگر هم اگر اجازه بدهيد در کتاب علامه کليني جلد 2 صفحه 311 روايتش اين است که معاويه بن عمار بن ياسر گفت من از ابي عبدالله امام حسين اين مساله ديني را پرسيدم که زني اگر در خانه شوهرش فوت کند عده بگيرد يا هر جا که خودش بخواهد ، فرمود در جايي که بخواهد ميتواند عده بگيرد زيرا وقتي که عمر وفات يافت علي آمد به دخترش ام کلثوم را که زوجه عمر بود از خانه خود به خانه عمر برد. اگر اين را توضيح بدهيد ممنون ميشوم. استاد قزويني : اين را ما بارها هم گفتيم بحث سر اين است که آيا اين ام کلثوميکه در ازدواج جناب خليفه دوم در آمده است اين ام کلثوم دختر حضرت زهرا بوده است يا نه . حضرت امير به قول آقايان ميگويند 6-7 تا زن داشته است و دختراني هم به نام ام کلثوم داشته است و شايد از زن ديگري بوده است و گفتيم که نووي در تهذيب الأسماء ميگويد : اين دختري که در خانه علي بود و متعلق بود به جناب خليفه اول در خانه علي بزرگ شده بود و از تمام اينها گذشته برادر بزرگوارم اصلا گيريم اين قضيه اتفاق افتاده است و دختر حضرت زهرا بوده است آيا ببينيم اين ازدواج دليل بر تعامل حسنه و علاقمندي و قبول کردن خلافت آقاي ابوبکر و عمر بوده است يا اعراض اميرالمؤمنين از خلافت حقه خود بوده يا نبوده است. اين ازدواج همانطوري که ما عرض کرديم قضاياي احساسي و عاطفي است .حضرت رسول اکرم عرض کرديم دخترش را به ابن ابي العاص داده است که تا جنگ بدر هم مسلمان نبود و به جنگ پيامبر هم آمده بود. داماد پيامبر است و دختر پيامبر در خانه اش است و به جنگ پيامبر آمده است ، و لذا اينها برادر بزرگوارم دليل بر حسن تعامل نيست و ما بايد بحث علميداشته باشيم. شما اين روايت را ميبينيد ولي آن روايتي را که ميگويد خليفه دوم به زور گفت اگر علي دختر به من ندهد من شاهد دروغين ميآورم که علي دزدي کرده است و دست او را ميبرم را نميبينيد. برادر بزرگوارم ما عرض کرديم باشد يا نباشد نه نبودن اين قضيه دليل بر عداوت است و نه بودن آن دليل بر مودت است خيلي از قضايايي در تاريخ داشتيم که افراد به زور دختر دشمن خودشان را گرفتند و در اين قضيه نمونه زياد داريم. خدايا قسمت ميدهيم به آبروي محمد و آل محمد فرج مولا بقية الله الأعظم نزديک نموده و ما را از ياران ويژه آن بزرگوار قرار بده. اللهم عجل لوليک الفرج حضرت آيت الله دكتر سيد محمد حسيني قزويني | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: سررارحسين -
تاريخ: 29 مهر 92 - 15:09:12
اللہ يائتيک اجر و الثواب،سماحہ السيد ۔اعني من طلاب الباکستاني في النجف الاشرف عراق ۔ |