* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 01 ارديبهشت 1392 | تعداد بازديد: 2036 | |
روايات اهل سنت در انتصابي بودن امامت | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم برنامه: حبل المتين استاد: حضرت آيت الله دکتر سيد محمد حسيني قزويني تاريخ :1392/02/01 موضوع: روايات اهل سنت در انتصابي بودن امامت مجري: سلسله مباحثي که تقديم شما عزيزان شد مباحث امامت بود که ما به خاطر شهادت بي بي دوعالم حضرت زهرا سلام الله عليها ما پيرامون حضرت زهرا بحث داشتيم که آن سلسله مباحث ما ماند و انشاءالله از امشب ميخواهيم مباحث را ادامه دهيم. ما تا حديث منزلت آمديم و بحث انتصاب و انتخاب بود که اين مباحث مطرح شد و من از حضرت استاد خواهش ميکنم که يک خلاصه اي از مطالب گذشته ما که در رابطه خلافت که آيا انتخابي است يا انتصابي است را مطرح بفرماييد. استاد قزويني: همانطوري که برادر عزيزم جناب آقاي محسني اشاره کردند ما در اين 4-5 ماه اخير کليه آياتي که مربوط به خلافت و امامت اميرالمؤمنين سلام الله بوده از منظر قرآن مطرح کرديم و شهادت علما، مفسران و متکلمين بزرگ اهل سنت را هم در تفسير، تاويل وشان نزول آيات بيان کرديم. و آن آقاياني که شعار ميدادند چرا در قرآن به امامت و خلافت علي اشاره نشده است ما انتظار داشتيم که نسبت به اين مطالبي که بيان شد و لو يک دقيقه سخن بگويند، اظهار نظر کنند اگر نقد و نظري دارند ما نقد و نظر آنها را ببينيم ولي هرگز اينها ورود پيدا نکردند چون ديدند ادله شيعه بر امامت اميرالمؤمنين حتي از قرآن به حدي قوي و محکم و منطقي است که اصلا ورود آنها به ضرر خودشان تمام ميشود. از منظر سنت ما آمديم روايات متعددي را حديث وصيت، حديث خلافت، حديث امامت، حديث منزلت که تک تک اينها کافي است حجت را بر همگان تمام کند و نبي گرامي صلي الله عليه و آله وسلم از همان روزهاي آغازين رسالتشان بحث نبوت خودشان را که مطرح ميکردند بحث امامت و خلافت و جانشيني اميرالمؤمنين را در هر فرصت مناسب مطرح ميکردند. و با الفاظ و عبارتهاي مختلف به تعبير صديقة طاهره سلام الله عليها وهل ترك أبي يوم غدير خم لاحد عذرا آيا پدرم در رابطه با خلافت علي عذري و راه گريزي و راه فراري و توجيهي براي کسي گذاشت؟ الخصال - الشيخ الصدوق - ص 173 باز ما انتظار داشتيم که اين آقايان کارشناسان شبکههاي وهابي که فريادشان گوش عرشيان را کر کرده است و ميگويند از خلافت علي خبري نيست و پيامبر چيزي درباره خلافت علي نگفته است، اي کاش اينها براي يک لحظه هم که بود پنبه از گوش خود بيرون ميکردند و انگشت از گوش خود کنار ميزدند و اين آيات و روايات را ميشنيدند و حداقل براي يک دقيقه هم که شد اظهار نظر ميکردند ولي خلاصه هرگز ورود پيدا نکردند و ورود هم پيدا نمي کنند چون ميدانند با ورودشان جز بر طبل رسوايي خود کوبيدن چيز ديگري نيست. همين جلسه شبه مناظره اي که بين برادر عزيزمان جناب آقاي عباسي و جناب آقاي سجودي برقرار شد خب اين هم ما معتقديم از الطاف خفيه الهي بود حالا من بارها هم گفتم اصلا بحث پيروزي و شکست و برد و باخت مطرح نبود ولي آنچه که مسلم بود ما توانستيم از تريبون وهابيها خيلي از رواياتي که بينندگان آنها يا حتي عزيزان اهل سنت در طول عمر خود اين روايات را نشنيده بودند و اصلا نمي دانستند حديث حوض يعني چه. اين را الحمدلله ما توانستيم به گوش بينندگان آنها برسانيم و آنهايي که اهل نظر و تحقيق و پژوهش هستند يقين داريم که همين حديث حوض نقطه عطفي در زندگيشان خواهد بود که چگونه اينها اهل بيت عصمت و طهارت را با اين همه آيات و روايات در حقانيت اينها هست به ويژه حديث ثقلين که نبي مکرم در جاهاي مختلف مطرح کرده و امت را توصيه کرده است به کتاب و اهل بيت تمسک کنند. اگر ميخواهند از ضلالت و گمراهي در امان باشند، اينکه يک عده اي اهل بيت را کنار گذاشتند و سراغ صحابه رفتند همين حديث حوض ثابت کرد آنهايي که دينشان را از صحابه گرفته اند، احکامشان را از طريق صحابه گرفته اند حديث حوض به صراحت ميگويد اکثيريت صحابه بعد از نبي مکرم دچار ارتداد شدند و گرفتار آتش جهنم خواهند شد. و اين سخن صحيح بخاري است فلا أُرَاهُ يَخْلُصُ منهم إلا مِثْلُ هَمَلِ النَّعَمِ صحيح البخاري ج 5، ص 2407 اين در حقيقت تلنگري است براي آن کساني که دنبال تحقيق و بررسي هستند، حالا بعضيهايي که به قول معتقد به إِنَّا وَجَدْنَا آَبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آَثَارِهِمْ مُهْتَدُونَ سوره زخرف آيه 22 ما با اينها کاري نداريم و مهم تر از همه اينکه اينها الان نزديک 2 سال خرده اي است در اين شبکههاي وهابي در تمام برنامههاي خود بلا استثنا چندين مرتبه ميگفتند شيعه نسبت به همسران پيامبر اهانت و جسارت ميکند و عايشه را مورد افتراء قرار ميدهد و اين همسر نبي گرامي را تهمت نارواي رابطه نامشروع و فحشاء ميزند ولي بينندگان شبکه کلمه وهابي و ديگر شبکهها فهميدند که بزرگترين اهانت را به ام المؤمنين عايشه آقايان اهل سنت در کتاب خود آن هم درصحيح بخاري آورده اند نه در کتاب بحار و تهذيب و کافي و وسائل. اينکه نبي مکرم که يک عمري با يک زني زندگي کرده است و از همسر خود خاطر جمع نيست، گفتههاي ديگران آنچنان نبي مکرم را تحت تاثير قرار ميدهد و به همسرش ميگويد اگر رابطه نامشروع داشتي به من بگو تا براي تو استغفار کنم. اين بالاترين اهانت به نبي مکرم است فراتر از همسر نبي گرامي، پدر و مادر عايشه که او را تربيت کرده اند و از هرکسي بهتر به روحيه پدر و مادر اوست ولي طبق عبارت صحيح بخاري ام المؤمنين عايشه ميگويد وقتي من به پدر و مادرم ميگويم من رابطه نامشروع نداشتم از من باور نمي کنيد از من قبول نمي کنيد ولي اگر چنانچه ديگران نسبت به من حرف و حديث ميزنند و من را متهم به فحشا ميکنند آنها را تصديق ميکنيد. خب اين ديگر بالاترين اهانت به عايشه ام المؤمنين است از اين بالاتر؟ يا عبارتي که از ابوبکر نقل شد که به نبي مکرم عرضه ميدارد يا رسول الله چرا منتظري و چرا طلاق عايشه را نمي دهي؟ در حق تو خيانت کرد و مرا رسوا کرد المعجم الكبير ج 23، ص 117 مجمع الزوائد ج 9، ص 229 المعجم الأوسط ج 6، ص 271 در صحيح بخاري از اميرالمؤمنين سلام الله عليه وقتي پيامبر مشورت ميکند اميرالمؤمنين ميگويد يا رسول الله زن براي تو که قحطي نيست عايشه را طلاق بده، بهتر از او نصيب تو خواهد شد. حتي جالب اينجاست که جناب آقاي قرطبي که از او امام قرطبي تعبير ميکنند متوفاي 671 به صراحت ميگويد همين قضيه اي اميرالمؤمنين در مشورت پيامبر نظر داد به طلاق عايشه اين باعث کدورتهاي شديدي ميان اميرالمؤمنين و عايشه شد و اين سر از بعضي از قضاياي حادي در آورد. انشاء الله به مناسبتي همين عبارتهايي که هست را بيان خواهيم کرد. ما خدا را شاکريم که اين قضايا از طريق اين شبکههاي وهابي پخش شد و عزيزان اهل سنت برايشان ثابت شد که اين شيعه نيست که همسر نبي مکرم افتراء و تهمت فحشا و رابطه نامشروع ميزند اين در متن صحاح عزيزان اهل سنت آمده است. اين اقايان وهابيها که مرتب دارند ميگويند شيعه نسبت به ناموس پيامبر جسارت ميکند مثل همان قضايايي است که دزد دزدي کرده است و جلو تر از همه داد ميزند که آهاي دزد را بگريد و ما واقعا خدا را سپاس ميگوييم که اين فرصت را براي ما فراهم کرد يا حتي خيلي از افرادي که اسم شبکه ولايت را نشنيده بودند مرتب بحث شبکه ولايت مطرح شد. و نکته پاياني اينکه اين آقايان به قول اون آقاي حيدري گفت که من از قزويني ميترسم حتي از عکسش هم ميترسم پس معلوم شد که تنها بحث بنده نيست حتي از حاج آقاي عباسي هم ميترسند، اينکه از شبکه ولايت هم ميترسند حتي جرات نکردند که بنويسند عباسي از شبکه ولايت يا حداقل بيايند تصوير آقاي عباسي را در شبکه خود پخش کنند ولي ما با کمال آزادي کاملا نصف مانيتور را اختصاص داديم به شبکه اين اقايان و تصوير کارشناسشان که البته اول کارشناس بود بعد شد استاد و بعد شد شيعه هدايت يافته حالا ما نمي دانيم در آينده چه خواهد شد. نداند به جز ذات پروردگار که فردا چه بازي کند روزگار اين آقايان با عقلهايي که آنجا نشسته اند با اين چه خواهد شد. به هر حال من اين چند نکته را عرض کردم و جالب اين بود که اين آقا با اعتراض شديد بينندههاي خودش قرار گرفت که چرا تو جواب ندادي؟ اين همه شبهه و اين همه سوال؟ ايشان برگشت گفت که فلاني در 3 دقيقه دهها سوال مطرح ميکرد براي من، من اگر عصاي موسي را هم داشتم نمي توانستم به اين سوالات جواب بدهم. ما خدا را شاکريم که: شهد شاهد من اهلها اين نشانه ضعف اين آقايان است حتي عصاي موسي را هم شما داشتيد و آن قدرت يد بيضايي او را هم که داشتيد، قدرت احياي اموات عيسي را هم داشتيد جناب آقاي سجودي به قدري شبهات قوي و محکم بود نمي توانستيد حداقل ميتوانستيد بگوييد آقا ده تا شبهه مطرح کرديد من 2 تا راجواب ميدهم يا 3 دقيقه وقت براي اين سوالات کافي نيست، من 9 دقيقه صحبت ميکنم شما 3 دقيقه صحبت بکنيد اين خيلي بهتر بود که اين طور آبروريزي کنيد که من اگر عصاي موسي را داشتم. اگر دوستان اين کليپ را دارند لطفا پخش کنند و من عرائضم را شروع کنم. پخش کليپ آقاي سجودي عصاي موسي هم که در اختيار من بود من در 3 دقيقه نمي توانستم 19 شبهه را در 3 دقيقه جواب بدهم. استاد قزويني: بحث ما در خلافت که انتخابي است يا انتصابي است که ما انشاءالله بعد از اين وارد ميشويم به ادله عزيزان اهل سنت نسبت به خلافت خليفه اول و دوم و سوم و چهارم. ما در اينجا مطالبي را مطرح کرديم که بينندگان عزيز با اين مطالب کاملا آشنا هستند بحث خلافت حضرت آدم و داوود را که امام قرطبي و ديگران داشتند که اصل در امامت و خلافت است. قضيه طلب حضرت موسي از خدا براي انتخاب وزير بود وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِيهارُونَ أَخِي سوره طه آيه 29-30 قضيه حضرت طالوت رهبر بني اسرائيل بود که با انتخاب خدا صورت گرفت. انتخاب حضرت ابراهيم براي امامت همانند انتخاب او براي نبوت بود و بحث امامت به عنوان به عنوان عهد الهي نه انتخاب مردمي، وقتي حضرت ابراهيم جايگاه رفيع امامت را ميبيند عرضه ميداد خدايا وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ اين آيا به ذريه من هم ميرسد؟ که خداوند ميفرمايد: لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ سوره بقره آيه 124 نمي گويد اين امامت را به ظالمين نمي دهم اين عهد من و اين نشان ميدهد که امامت عهد الله است نه چيزي که منتخب مردم باشد. بعد بحثي ما داشتيم امامت در فرزندان صالح حضرت ابراهيم که نبي مکرم از فرزندان صالح او شمرده شده است و روايت امام هشتم بود بر همسنگ بودن امامان با پيامبران و قرائت آل ياسين به جاي الياسين در تفاسير اهل سنت بعد امامت مقامي بالاتر از نبوت بود که ما اين بخش 9 گانه را در 3-4 بحث گذشته مطرح کرديم و انشاءالله بعد از تمام شدن جناب آقاي محسني طبق وعده اي که داده اند پاور پوينت آن را در سايت قرار ميدهند. مجري: وعده خوبان يکي وفا نکند همين است استاد قزويني: ما ميدانيم که آقاي محسني از خوبان هستند و بينندگان هم ميدانند که از خوبان هستيد. مجري: بله، حاج آقا اين مطالب را فرموديد من سوالم را اين جوري مطرح ميکنم که آيا در سنت حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم اشاره شده به اينکه خلافت به دست خداست و حتي حضرت رسول صلي الله عليه و آله وسلم نمي توانند از جانب خود انتخابي کنند و فقط بايد از طرف خداوند باشد. استاد قزويني: نکته ظريفي است حالا اگر چنانچه آيات ابهامي داشته باشد يا قابل توجيه يا تاويل باشد ديگر روايت قابل توجيه نيست وقتي که اميرالمؤمنين سلام الله عليه ابن عباس را ميخواهد براي مناظره با خوارج بفرستد ميفرمايد: ابن عباس با آيات به اينها احتجاج نکن. ابن عباس ميگويد اگر از من خاطر جمع نيستي من تفاسير آيات در سينه ام است و تمام پيچ و خمها و تفسير وشان نزول را ياد دارم، اميرالمؤمنين ميفرمايد خير ابن عباس از تو خاطر جمع هستم ولي آيات قرآن قابل تاويل است. شما يک طور ميگوييد ولي او ميگويد نظر من اين است ولي شما به اينها با سنت محاجه کن با سنت مناظره کن و ديگر سنت قابل تاويل نيست. ولذا بحث خلافت آيا انتخابي است يا انتصابي در روايات عزيزان اهل سنت در کتابهاي معتبرشان مثل ثقات ابن حبان و ديگر آمده است که جناب بني عامر بن سعسعة مورد دعوت نبي مکرم شد و نبي مکرم در مکه که بودند در فرصتهايي که براي او پيش ميآمد ميرفتند در صحرا در کنار اين باديه نشينها، چادر نشينها و ايلات و آنها را به اسلام دعوت ميکردند. در يکي از روزها آمد بني عامر بن سعسعة که از سران قبيله اي بود او را دعوت کرد به اسلام فقال قائل منهم يکي از افراد قبيله بني عامر عرض کرد يا رسول الله إن اتبعناك وصدقناك فنصرك الله ثم أظهرك الله على من خالفك اگر ما از تو پيروي کنيم و تو را تصديق کنيم و ايمان بياوريم و خدا تو را ياري کند و بر مخالفينت پيروز شوي بعد از اينها از اين نمد براي ما هم کلاهي درست ميشود. أيكون لنا الأمر من بعدك آيا امارت و خلافت و جانشيني تو به ما ميرسد؟ فقال رسول الله الأمر إلى الله امر جانشيني و خلافت بعد از من به دست خداست يضعه حيث يشاء هرکس را که بخواهد او را به عنوان جانشين براي من معين ميکند همانگونه اي که حضرت موسي از خداي عالم ميخواهد برادرشهارون را به عنوان خليفه قرار بدهد در رابطه با حضرت ابراهيم قرآن ميگويد: إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا سوره بقره آيه 124 در رابطه با حضرت آدم و حضرت داوود ميفرمايد: إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً سوره بقره آيه 30 إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ سوره ص آيه 26 اينجا هم ميگويد امر خلافت به دست خداست و به دست من نيست يضعه حيث يشاء هر کس را صلاح بداند قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ سوره بقره آيه 124 فقالوا عزيزان ببينند اين جلمه نبي مکرم که اين قبيله از اسلام آوردن منصرف شدند، کافي بود پيامبر اکرم بگويد انشاءالله، نه نبي مکرم قاطعانه چون از ديدگاه نبي گرامي هدف وسيله را توجيه نمي کند و اين جمله صريح پيامبر اکرم الأمر إلى الله يضعه حيث يشاء باعث شد أنهدف نحورنا للعرب دونك ما بياييم گردنهاي خودمان را در برابر شمشير عرب قرار بدهيم در حمايت از تو فإذا ظهرت كان الأمر في غيرنا تو پيروز شدي خليفه تو ديگران باشند لا حاجة لنا في هذا من أمرك ما احتياجي به اسلام تو نداريم الثقات ج 1، ص 89 تاريخ الإسلام ج 1، ص 286 ببينيد چقدر زيباست، چقدر رساست، بحث بحث اسلام و کفر است آن هم يک قبيله بزرگي مثل قبيله بني عامر، اصلا قبيله نيست يک نفر است نبي مکرم ميگويد نه من همچين وعده اي نمي دهم و دست من نيست که بيايم همچين قولي بدهم. مورد بعدي آقاي بيحرة بن فراس است که از شخصيتهاي برجسته عرب است بعد ميگويد وقتي که با نبي مکرم مواجه ميشود ميگويد والله لو أني أخذت هذا الفتى من قريش لأكلت به العرب اگر ما پيامبر را داشته باشيم و هواي او را داشته باشيم ميتوانيم تمام عرب را به تصرف خود در بياوريم. يعني رياست بر کل عرب را به دست بياوريم ثم قال أرأيت إن نحن بايعناك على أمرك ثم أظهرك الله على من خالفك به نبي مکرم گفتند که يا رسول الله اگر ما با تو بيعت کنيم و اسلام بياوريم و خدا هم تو را بر مخالفينت پيروز کند أيكون لنا الأمر من بعدك آيا امر خلافت و امامت به ما هم ميرسد قال الأمر إلى الله امر امامت و جانشيني به عهده خداست يضعه حيث يشاء هرکس را اهل ببيند او را خليفه و امام و جانشين من خواهد کرد باز هم اينها همان حرفي که قبيله بني عامر زده بودند زدند قال فقال له أفتهدف نحورنا للعرب دونك فإذا أظهرك الله ما بياييم خودمان را در برابر شمشير دشمن قرار دهيم و خدا تو را پيروز کند كان الأمر لغيرنا اگر حضرت يک انشاءالله ميگفت همه چيز حل بود، بعد گفتند لا حاجة لنا بأمرك فأبوا عليه اينها اصلا از اسلام آوردن منصرف شدند تاريخ الطبري ج 1، ص 556 البداية والنهاية ج 3، ص 139 و در عبارتي که جناب آقاي واحدي نيشابوري در اسباب النزول دارد باز عين همين تعبير را از عامر بن طفيل نقل ميکند و ميگويد وقتي که عامر بن طفيل آمد، عامر بن طفيل کسي است که در حقيقت با مرتدين بوده است با مسيلمة کذاب بودند که داستان مفصلي دارد که اينها آمدند خدمت نبي مکرم و رئيس مشرکين منطقه بوده است و آدم خيلي با نفوذي هم بوده که عامر بن طفيل با عربد بن ربيعة ميآيند و ميگويد: يا رسول الله هذا عامر بن طفيل اين عامر بن طفيل رئيس مشرکين است، شخصيت برجسته و آدم با نفوذي است قد أقبل نحوك دارد به سمت تو ميآيد، اميد اينکه او اسلام بياورد باعث ميشود که قوم و قبيله زيادي در منطقه مسليمة کذاب ايمان خواهند آورد. پيامبر گفت: رها کنيد، ديدند که براي مسلمانها خيلي مهم بود که يک شخصيت برجسته است، حضرت فرمود رها کنيد اگر خداي عالم اراده کرده باشد اينها را هدايت کند هدايت ميکند و اين قضيه هم جالب است در مدينه سال 4 هجرت است، آن مواردي که گفتيم براي مکه بود ولي اين براي مدينه است. آمد جلو و گفت: ما لي إن أسلمت اگر من مسلمان شوم به من چه ميگويي؟ چه مقامي و چه جايگاهي اگر مسلمان شوم؟ حضرت فرمود: لك ما للمسلمين وعليك ما عليهم هر امتيازي که مسلمانها دارند تو هم آن را داري، بهره اي که مسلمانها از اسلام خود ميبرند تو هم داري و آن بلايي که سر آنها ميآمد و با اسلام آن بلا بر طرف شده است از سر تو هم بر طرف ميشود، بعد برگشت گفت که: تجعل لي الأمر بعدك آيا امر خلافت و جانشيني را قول ميدهي بعد از خودت براي من باشد؟ قال پيامبر فرمود خير ليس ذلك اين حق من نيست من نمي توانم خليفه بعد از خودم را معين کنم خيلي جالب است إنما ذلك إلى الله يجعله حيث يشاء امر امامت و خلافت بعد از من به دست خداست هرکس را شايسته ببيند باز اين آقا دست بردار نبود گفت حالا بياييم تقسيم بکنيم فتجعلني على الوبر وأنت على المدر شهرها حکومتش با تو، باديه و کوه نشينها و چادر نشينها براي من حضرت باز فرمود لا همچين حقي هم براي تو ندارم، حتي اگر بروي براي 10 تا چادر نشين پشت کوه هم بخواهي رياست کني همچين حقي نيست قال فماذا تجعل لي پس من اسلام بياورم چه امتيازي دارم قال لك أعنة الخيل لجام و افسار اسبها و شترها در اختيار تو برو در راه خدا جهاد کن قال أو ليس ذلك اليوم مگر تا به حال افسر شترها دست من نبود؟ ببينيد يعني ميخواهد بگويد قبلا هم اگر ميخواستم جهاد کنم اسبي، شتري، قاطري را انتخاب ميکردم و لجام او را ميگرفتم و ميرفتم جهاد ميکردم و الان هم که همان را ميگويي. پيامبر فرمود خب غير از اين هم چيز ديگري من نمي توانم براي تو مطرح کنم. تخريج الأحاديث والآثار ج 2، ص 189 نکته بعدي باز دوستان عزيز دقت کنند جناب هوزة بن علي حنفي است از شعراي زبر دست عرب هست با اشعارش مردم را بسيج ميکند تحريک ميکند و مردم را وادار ميکند به هر چيز که بخواهد چون شعر شاعر ميگويند در او سحري نهفته است که بعضي از شعرها هست که احساسات و عواطف افراد را آنچنان تحريک ميکند که بدون ترس يک امري را قبول ميکند و لو اينکه خطر داشته باشد. نبي مکرم نامه اي نوشت به آقاي هوزة بن علي يدعوه إلى الإسلام او را به اسلام دعوت کرد وكتب إلى النبي ما أحسن ما تدعو إليه وأجمله اين اسلامي که يا پيامبر دعوت ميکني چه دين عالي و زيبايي است وأنا شاعر قومي وخطيبهم من شاعر قبيله خودم و سخنور قبيله هستم والعرب تهاب مكاني در ميان عرب جايگاه رفيعي دارم و يک فرد تاثير گذار هستم فاجعل لي بعض الأمر أتبعك حالا يا رسول الله با اين موقعيتي که من دارم برخي از کارهاي خلافت بعد از خودت را به من بسپار تا من از تو تبعيت کنم نبي مکرم چه گفت؟ لو سألني سيابة من الأرض ما فعلت بعضيها معنا کردند که ثيابه يعني يک وجب زمين يا يک مشت زمين ولي آنچه که من نظرم هست که اگر بگويد يک نخلستاني هم ازم من بخواهد، يک نخلي يا ميوه يا درخت نخلي از من بخواهد چون ثيابه در حقيقت ميوه نخل است آن رطبهايي که هنوز نرسيده و سفت است و معمولا حالت زردي دارد و سفت است. مي گويد اگر چنانچه يک مشت خرما هم از من بخواهد در برابر اين اسلام بياورد مردم را به اسلام دعوت کند من همچين چيزي به آقاي هوزة و اين شاعر زبردست و خطيب تواناي عرب نخواهم داد. الطبقات الكبرى ج 1، ص 262 سبل الهدى والرشاد ج 11، ص 357 السيرة الحلبية ج 3، ص 303 ببينيد اين چند مورد بود بينندگان عزيز نه يک مورد نه دو مورد، به قول آقايان که ميگويند اگر چنانچه خود آقاي ابن تيميه ميگويد: فإن تعدد الطرق وكثرتها يقوى بعضها بعضا حتى قد يحصل العلم بها ولو كان الناقلون فجارا فساقا اگر چنانچه تعدد طرق در يک جا شد و لو اينکه روات آن فساق و فجار باشند علم براي انسان ميآيد. مجموع الفتاوى ج 18، ص 26 اگر به تعبير آقاي ابن تيميه راويان اين قضايا همه فجار و فساق هم باشند مطلب تمام است و نبي گرامي صلي الله عليه و آله وسلم در بحراني ترين وقت و در آن زماني که نياز مبرم به نيرو دارد مخصوصا در مکه و آمدن اين قبايل تقويت شوکت اسلام است اضافه اينکه مسلمان ميشوند در برابر اين مشرکيني که کمر همت براي نابودي اسلام بسته اند و مسلمانها را تحت شديدترين شکنجهها عذاب ميکنند هر چه نيروي اسلامي بيشتر باشد به نفع اسلام است ولي در آن بحراني ترين وقت نبي مکرم حاضر نيست يک انشاءالله بگويد ولي قاطعانه ميفرمايد: الامر ليس ، لي الامر الي الله، يضعه حيث يشاء و امثال اين، اين همان مضمون آيه شريفه 67 سوره مائده است: يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ سوره مائده آيه 67 اين عبارت جناب آلوسي است متوفاي 1270 را به قدري ما گفتيم که همه مخاطبين ما حفظ کردند حتي جناب آقاي محسني بزرگوار ما که از عبدالله بن مسعود نقل ميکند: ياأيها الرسول بلغ ماأنزل اليك من ربك إن عليا ولى المؤمنين عبدالله بن مسعود ميگويد ما اين آيه را زمان نبي مکرم اين چنين ميخوانديم پيامبر به مردم برسان علي ولي مومنين است وإن لم تفعل فما بلغت رسالته اگر ولايت علي را به مردم معرفي نکني رسالت ناتمام است روح المعاني ج 6، ص 193 عبارت آقاي آلوسي ولي المؤمنين، البته اين آدرسها را جناب آقاي محسني ما حفظ نکردند ولي من باز ميگويم و انشاءالله اينها را در جلسه بعد آقاي محسني ميفرمايد که آقاي سيوطي در در المنثور و شوکاني در فتح القدير جلد 2 صفحه 60 از عبدالله بن مسعود ميآورد: يا أيها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك ( ان عليا مولى المؤمنين ) وإن لم تفعل فما بلغت رسالته الدر المنثور ج 3، ص 117 فتح القدير ج 2، ص 60 البته فرقي نمي کند که چه مولي باشد چه ولي باشد به عبارت آقاي ابن اثير در غريب الحديث که ميگويد مولي به معناي ولي و ولايت امر است. ما در خدمت شما هستيم. مجري: اين مطالبي که فرموديد و با صراحت گفته شد آيا اين مطالب در صحيح بخاري و صحيح مسلم هم آمده است يا خير؟ استاد قزويني: در رابطه با اينکه آيا اين در صحيح بخاري يا مسلم آمده يا خير به قول اين رشته سر دراز دارد، حالا من يک تکههايي را براي عزيزان بيننده هم در صحيح بخاري و هم در صحيح مسلم نکات عجيبي است. بخاري نقل ميکند از جنادة بن ابي اميه ميگويد: رفته بوديم به عيادت عبادة بن صامت که جزو کساني بود که در بيعت عقبه با نبي مکرم بيعت کرده بودند. گفتيم که: أَصْلَحَكَ الله حَدِّثْ بِحَدِيثٍ يک حديثي براي ما بگو خدا خيرت بدهد عبادة بن صامت ميگويد: دَعَانَا النبي پيامبر ما را به اسلام دعوت کرد و ما به مکه رفتيم و دور از چشم مشرکين در منطقه عقبه در منطقه مني با پيامبر اکرم بيعت کرديم. فَبَايَعْنَاهُ فِيمَا أَخَذَ عَلَيْنَا بيعت به چه کرديم؟ بيعت فقط به اسلام؟ بيعت کرديم أَنْ بَايَعَنَا على السَّمْعِ وَالطَّاعَةِ في مَنْشَطِنَا وَمَكْرَهِنَا وَعُسْرِنَا وَيُسْرِنَا وَأَثَرَةً عَلَيْنَا بيعت کرديم که پيامبر هر حرفي زد حرف شنوي داشته باشيم و بدون چون و چرا از دستورات او پيروي کنيم چه خوش باشيم چه ناخوش، در دوران خوشي هم بايد تبعيت کنيم در ناخوشيها هم تبعيت کنيم، در سختيها هم تبعيت کنيم در راحتيها تبعيت کنيم، پيامبر دستور داد اگر دستور پيامبر آمد و متضاد با خواستههاي ما شد ميبايست خواسته پيامبر را از خواسته خود مقدم بداريم و اگر پيامبر دستوري داد و منفعت ما از بين ميرود ما دستور پيامبر را بر منافع و خواستههاي خود مقدم ميداريم. وَأَنْ لَا نُنَازِعَ الْأَمْرَ أَهْلَهُ با پيامبر بيعت کرديم که با کسي که اهليت امامت و خلافت دارد اختلاف نکنيم. صحيح البخاري ج 6، ص 2588 نبي مکرم حتي قبل از هجرت خود با تعداد اندکي از مسلمانهاي مدينه ميگويد بايد بيعت کنيد آن کسي که اهليت براي امامت دارد، روايات هم ما گفتيم که اهليت را خدا تشخيص ميدهد الامر الي الله يضعه حيث يشاء به صحابه ميگويد آن کساني که اهليت براي امامت دارند و خداي عالم آنها را انتخاب ميکند شما نبايد از او مخالفت کنيد بلکه لازم است تبعيت کنيد مانند قضيه حضرتهارون و ديگران نباشد. مجري: نظر شارحين صحيح بخاري و صحيح مسلم و يا ديگر علماي اهل سنت در رابطه با همين يک جمله زيبايي که شما فرموديد: وَأَنْ لَا نُنَازِعَ الْأَمْرَ أَهْلَهُ اين را چه ميگفتند؟ استاد قزويني: ابن حجر عسقلاني متوفاي 852 يکي از شراح بزرگ صحيح بخاري است و از استوانههاي علمي اهل سنت است ميگويد: قوله وأن لا ننازع الأمر أهله که عبادة بن صامت ميگويد ما عهد و بيعت کرديم که با کساني که اهليت امر دارند با اون نزاع نکنيم مراد از امر چيست؟ أي الملك والإمارة حاکميت و امارت، امامت و خلافت است فتح الباري ج 13، ص 8 جناب آقاي بدر الدين عيني که شارح ديگر صحيح بخاري است ايشان هم ميگويد: والمراد بالأمر الملك والإمارة مراد از امر يعني آن کسي که ميخواهد خلافت کند حاکم بر مردم باشد و بر مردم امارت بکند ما با او مخالفت نکنيم. عمدة القاري ج 24، ص 179 جمله زيبا از آقاي ابن عبدالبر اندلسي است متوفاي 643 که خيلي نکته ظريفي دارد ميگويد: فقد اختلف الناس في ذلك اينکه آيا ألا ننازع الأمر أهله فقد اختلف الناس في ذلك خلاصه مردم اختلاف کردند يعني علما اختلاف کردند فقا فقال القائلون منهم أهله أهل العدل والإحسان والفضل والدين مع القوة على القيام پيامبر اکرم فرمود آن کساني که اهل امارت و خلافت هستند با آنها ما مخالفت نکنيم و نزاع نکنيم مراد از آن يعني اهل عدل و احسان و فضل و دين مع القوة على القيام بذلك با اين اون آقاياني که ميگويند جايز است مفضول بر فاضل مقدم بشود با اين جمله تمام حرفهاي آنها پودر ميشود و روي هوا ميرود فهؤلاء لا ينازعون اينها حق کسي که با آنها نزاع کند ندارد لأنهم أهله چون اينها اهل دين و فضل و احسان هستند وأما أهل الجور والفسق والظلم آنهايي که فاسق هستند و اهل جور و ظلم هستند فليسوا بأهل له اينها اهليت براي خلافت ندارند. و اينها آمدند احتجاج کردند اين اقاياني که ميگويند نظرشان اين است به آيه 124 سوره بقره مراجعه کنند که خداي عالم ميگويد: اِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً سوره بقره آيه 30 وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ سوره بقره آيه 124 پس اينجا هم اين آقايان بر اين عقيده هستند مراد از : ألا ننازع الأمر أهله يعني ألا ننازع الأمر الامامة آنهايي که اهليت براي امامت دارند و اهليتش هم خدا تشخيص ميدهد نه مردم نه نبي مکرم. بعد ميگويد: ذهب إلى هذا طائفة من السلف الصالح الاستذكار ج 5، ص 16 تعدادي از سلف صالح که مراد از سلف صالح که آقايان ميگويند همان خير القرون هست: خير القرون قرني الذين أنا فيهم ثم الذين يلونهم ثم الذين يلونهم يعني قرن صحابه قرن تابعين قرن اتباع تابعين المبسوط للسرخسي ج 1، ص 3 هر کجا کلمه سلف صالح ميآيد اينها هستند و اين آقايان وهابيها ديدند که که واژه وهابي يک واژه منفي و تنفر آور شده است گفتند همين آقاي بن باز که ميگفت ما وهابي هستيم يا عثمان الخميس که ميگفت ما افتخار وهابيت را داريم و بنده خودم با جناب شيخ محمد جميل از مفتيان مکه سال 82 که گفتگويي داشتيم ايشان به صراحت گفت ما وهابي هستيم و به آن افتخار ميکنيم و من کل داستانش را در اوايل کتاب قصة الحوار الهادي آورده ام ولي آقايان ديدند که نه تمام دنيا وهابي برايشان شده هيولا و وقتي ميگويند وهابي يعني تروريسم يعني آدم کش و جاني و خائن، لذا گفتند ما وهابي نيستيم ما سلفي هستيم. حالا اينها ميخواهند اسم عوض کنند نمي دانم آيا کار دست ميشود يا نه؟ يک شعاري آن زمان اواخر حکومت پهلوي ميگفتند که در رابطه اظهاري ميگفتند: ما ميگيم شاه نمي خوايم نخست وزير عوض ميشه تا آخر، حالا اگر آقاي محسني خواستند بقيه اش را بخوانند. مجري: نهشان شبکه ما اين اجازه را نمي دهد. استاد قزويني: حالا بينندگان فهميدند منظورم چه بود و تا آخر قضيه رفتند. اين آقايان آمدند پالان رو عوض کردند و ميگويند که ما سلفي هستيم، آقا سلفي بودن و وهابي بودن ملاک نيست بلکه آن تفکر ضد قرآني و ضد ديني شما مطرح است. تفکر آدم کش و انتحار و انفجار شما وحشت آور است و شما بايد از اين تفکر دست برداريد و گرنه با اسم عوض کردن کار درست نمي شود. تعدادي از سلف بر اين عقيده هستند و تعدادي هم از خلف از فضلا و قراء و علماي اهل مدينه و عراق عقيدهشان بر اين است که جائر و فاسق لياقت تصدي منصب خلافت را ندارد. حالا انشاءالله ما نکاتي را عرض خواهيم کرد و آن آقاياني که اعتراف ميکردند که: من شيطاني دارم فإن لي شيطان يعتريني مواظب باشيد با چنگم صورت و موي شما را نکنم المعيار والموازنة - أبو جعفر الإسكافي - ص 61 حالا اين در کجا قرار ميگيرد ما قضاوت نمي کنيم. جناب آقاي محسني هم قضاوت نمي کنند و آن را به عهده بينندگان ميگذاريم. بعد ايشان ميگويد: به همين مبنا است عبدالله زبير قيام کرد، امام حسين قيام کردند، مردان مدينه و عراقيها در برابر يزيد بن معاويه قيام کردند و قضيه داستان حره که منجر شد بيش از 700 نفر از مهاجرين و انصار به شهادت رسيدند و هزاران نفر از مردم مدينه کشته شدند و آن جنايتي را که يزيد لعنت الله عليه و لعنت الله علي محبيه آمد دستور داد 3 شبانه روز ناموس مسلمانها در اختيار سپاهيانش باشد به تعبير ابن کثير دمشقي در البداية و النهاية در حوادث 62 هجري بيش از يک هزار فرزند نامشروع از اين کار يزيد بن معاويه درست شد. اين آقاياني که امروز اين مفتيان مفتکي و مزدور که فتوا ميدهند آن کساني که در سوريه دارند ميجنگند براي اينها جايز است زنان و دختران شيعه و علوي را تصرف کنند و نيازي هم به ازدواج نکاح ندارد. بعضي از دوستان تعجب ميکنند اين تعجب نيست وقتي اين آقايان ميگويند بعضي از گردانهايشان را يزيد و معاويه و ابوسفيان قرار ميدهند خب اين طور فتواي يزيدي هم از اينها هيچ مستبعد نيست. و از اين بدتر حتي نسبت به نواميس اهل سنت فتوا دادند که دختران بالاي 14 سال و زنهاي مطلقه اهل سنت بروند تحت عنوان جهاد نکاح عذر ميخواهم از بينندگان عزيز و خواهران و دختران که پاي گيرنده نشسته اند خودشان را در اختيار رزمندگان و تروريستها قرار بدهند و اين هم جهاد است. ببينيد اين تفکر تفکر ضد انساني و قرآني است. شما ببينيد در وحشي ترين ارتش دنيا مثل ارتش هيتلر از اين گونه نظريات ضد بشري خبري نبود، در جاني ترين مهاجمين مانند مغول همچين جنايتي را مرتکب نشدند و امروز وهابيون دست هيتلر و مغول را از پشت بسته اند. بدبختي اين است که اينها خودشان را مسلمان و ديگران را نامسلمان ميدانند و بايد گفت: اِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ سوره بقره آيه 156 بيننده: جواد از تهران شهادت حضرت زهرا سلام الله عليها مادر گرامي همه شيعيان را تسليت ميگويم. ما الان ميخواهيم از تريبون شما به وهابيها بگويم و مخصوصا به طرفدارشان آقاي مراد زهي که ايشان با يکي کوچکترين حديثي که از کتب خودشان خواندند اين گونه آتش گرفت حالا به والله قسم اگر همان شخص معذرت خواهي نکند ما 20 تا معلم با هم تعهد کرديم که نقاشي خانه يک متر در دو متر و محتلم شدن مردان را به بچهها در مدارس آموزش دهيم. مگر اينکه همين آقاي فلان زهي يا در شبکه ما يا در شبکه کلمه بيايد مجري: البته ما خواهش ميکنيم که ما شما به هر صورت حضرت ائمه اطهار هستيد که اينها سفارش کردند ما را که ما نبايد سب و دشنام دهيم بيننده: چرا اينها قلب ما را به درد آوردند، توهين به حضرت زهرا را نمي توان تحمل کرد مجري: به هر صورت ما کار ايشان را محکوم ميکنيم ولي ما خودمان دست به همچين کارهايي نخواهيم زد و بايد با اخلاق و رفتارمان نشان دهيم که پيرو ائمه هستيم و آنها از اين کار ناخوشايند هستند و ما نبايد اين کار را بکنيم، شما هم احساسات خود راکنترل بفرماييد به هر صورت همين شبکه نشان داده است و اين ناراحتي که نشان ميدهند طبيعي است چون شبکه ما سد بزرگي شده است در برابر آمال و آرزوهاي آقايان که پولهاي هنگفتي را که دارند ميگيرند و هزينه ميکنند خب شما نبايد فکر کنيد که بنشينند و کاري را صورت ندهند به هر صورت ما خواهش ميکنيم شما و همه عزيزاني که مانند شما فکر ميکنند انشاءالله احساسات خود را کنترل کنند چون ما منطقي ميخواهيم پاسخ دهيم. بيننده: من دارم به صحبتهاي گوش ميدهم نگوييد که وقتم تمام شد، ما به قول حاج آقا خط قرمزمان است و حداقل کاري که بايد بکنند يا مراد زهي بيايد و معذرت ميکند از جانب شبکههايي که اهل سنت است يا ما در مدرسه همين اتاق يک متر در دو متر و مردان محتلم را به صورت نقاشي به بچهها ميدهيم. مجري: ما به هر صورت هر چه گفتيم فايده نکرد استاد قزويني: وَجَزَاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ سوره شوري آيه 40 مجري: سوال ديگري هم داريد؟ بيننده: محمد از ديوان دره (اهل سنت) من يک انتقادي از شبکه شما دارم، از آن موقعي که من آخرين باري که زنگ زدم هميشه به شبکه شما زنگ ميزنم الحمدلله نه به اهل سنت و نه به تشيع توهيني هم نکردم ولي از آن موقعي که آن علي عروس خليج فارس بود که قرار بود روسري سر کند و کفش پاشنه بلند پاي خود کند و بيايد تهران و قرار بود شيعه شود و بعد زد زير همه چيز از آن موقع من هرچه تماس ميگيرم تلفن من را وصل نمي کنند مخصوصا اين آقاي دکتر قزويني هم که ميآيد اين بچه کوچک من هم ميگويد بابا بابا اومد، ميخواهم زنگ بزنم ميگويند وصل ميکنيم بعد يک ساعت صبر ميکنم، نيم ساعت صبر ميکنم. مجري: من عذر خواهي ميکنم واقعا اين فقط مشکل شما نيست وقتي در تماسهاي ديگر و پيامکهايي که به ما فرستاده ميشود عزيزان ما همين گلايه شما را دارند و واقعا عذر خواهي ميکنيم به هر صورت زمان محدود، خطوط هم محدود و ما خلاصه خيلي ميخواهيم شاهکار کنيم 20 يا 15 تا از بينندگان عزيز را نمي توانيم روي خط بياوريم. بيننده: خواهش ميکنم، بعد يک سوال هم داشتم من هميشه زياد عراق ميروم خواستم بدانم از عراق چگونه با برنامه شما تماس بگيرم؟ مجري: 0098 را بگيريد مشکلي ندارد، اين حسن آقا بودند از عراق که تماس ميگيرند و مدتي هست که تماسش نگرفته است. بيننده: اون هم شايد مثل من تماس ميگيرد ولي وصل نمي شود، من چون الان تازه تلويزيون شما را روشن کردم و برنامه شما را نديدم و نفهميدم که اون خانم بالاخره تهران آمد يا نيامد چون من عراق بودم ديگه نفهميدم. استاد قزويني: انشاالله قبل از ظهور حضرت مهدي ميآيند. بيننده: بنا بود که کفش پاشنه بلند پا کند و به بيايد خيابان دانشگاه استاد قزويني: به هر حال آن آقا براي ما مرده است به قدري حرفهاي بي ربط و بي اساس و فحش و ناسزا اصلا ارزش ندارد، ايشان ميآمد لباس زنانه ميپوشيد کنار دانشگاه تهران به زنها توهين بود. بيننده: خيلي متشکرم خداحافظ بيننده: غفران از زابل سوالي داشتم از مولويهاي اهل سنت اين که خب پيامبر اگر نماز را به مردم تشريح کرده است چگونه است که برخي دست را روي سينه ميبندند؟ روي ناف ميبندند، مالکيها دست خود را باز ميگذارند، حنبليها را هم که نمي دانم. مگر ميشود نماز مسخره باشد که يک دفعه روي شکم يک دفعه بالاي شکم يک دفعه دست را باز کنيم؟ مجري: اين سوال را حضرت استاد جلسه قبل کردند که اگر واقعا دين است پس چرا چند جور نماز بخوانيم و وضو بگيريم؟ بيننده: سوال دوم من اين بود که من تحقيقي کردم در مورد توسل چون خلفاي آنها شفاء ندادند و توسل و شفاعت اهل بيت ما را هم انکار ميکنند به خاطر اين من تحقيق کردم چون آنها متوسل ميشنوند ولي ما نشنيديم که يکي از خلفاي آنها کسي را شفا داده باشد به خاطر اين هم در حرم امام رضا يک قسمتي است که افراد اساميشان را مينويسند چه مسيحي باشد چه کليمي يا چه سني چه شيعه ميگويند دوستاني که از آنجا عبور ميکنند و به زيارت آقا علي بن موسي الرضا ميروند ميتوانند آگاهي بگيرند از کساني که تا به حال شفا گرفتند. خيلي ممنون 2 سال است که برنامه شما را ميبينم ولي اولين بار است که تماسم وصل ميشود خيلي ممنونم و وقت شما را هم نمي گيرم خداحافظ. بيننده: موسوي از سنندج من چند وقت پيش از شما سوال کردم که جناب آقاي قزويني البته قبلا فکر ميکردم که وقتي کسي سوالي ميپرسد دوستان ديگر در استوديو هستند و در مورد آن مطلب جستجو ميکنند و آن مطلب را ميدهند به يک کامپيوتر که روبروي شماست. بنابر اين من از دکتر قزويني پرسيدم گفتم شما اين آدرسهايي که ميدهيد حفظ هستيد گفتيد بله، من چند وقت پيش از شبکه وصال حق يک کليپي از آقاي قزويني ديدم که ايشان داشتند در آن کليپ ميگفتند بالا بالا پايين پايين تر، ميخواستم بدانم جريان اين چيست؟ آيا شما واقعا مجري: من يک سوالي از شما ميپرسم، آيا همه مسائل اعتقادي شما حل شد حالا اين مسئله کامپيوتر حاج آقا از جهت مباحث اعتقادي جا مانده است؟ بيننده: نه بحث راست گفتن است مجري: نه جدي ديگه خودمون هستيم بيننده: آخه من از ايشان پرسيدم شما اين آدرسها را حفظ هستيد؟ استاد قزويني: ببينيد جناب اقاي موسوي بزرگوار من الان عزيزاني که در مشهد هستند حدود شايد 200 تا دانشجو در يکي از اين برنامههايي که داشتم من 2 روز قبل آنجا يک ساعت صحبت داشتم و نه کامپيوتر دستم بود نه موبايل دستم بود و حداقل 30 – 40 تا روايت از حفظ و همچنين در همايش مرحوم علامه شرف الدين حدود 200 نفر از علماي بزرگ و حضرت آيت الله سيدان هم آنجا بودند و نوارش را اگر بيايند پخش بکنند حالا اينها فضيلت نيست برادر عزيزم حالا چه از حفظ بگويم چه از روي کامپيوتر و چه از روي کتاب بگويم ولي همين اندازه هنر ما اين است که حرفي که ميزنيم بلافاصله مدرکش را هم ميگوييم. و از اين آقايان حتي آقاي سجودي به او زنگ زدند گفتند چرا مدرک نمي دهي؟ گفت به هيچ کسي مربوط نيست و نمي خواهم مدرک بدهم خب وقتي کسي بخواهد هوايي حرف بزند خب حتي براي بينندگان خود هم ارزش قائل نيستند. يک روزي آقايهاشمي از اقاي خدمتي سوال کرد اين روايتي که شما ميگوييد چرا مدرکش را نمي گوييد عصباني شد و گفت آقايهاشمي شما همه روايات را با جلد و صفحه ميگوييد ولي من همچين حافظه اي ندارم بلد نيستم اينها را. خب برادر عزيزم اصلا گيريم که 200 نفر در اين استوديو نشستند و مطالب را آماده ميکنند اين هم خودش هنر است، اين آقايان هم بيايند 200 نفر در استوديو خود بياورند و بنشانند. ما تمام استوديويي که اينجا داريم در حدي است که ما اگر بخواهيم 2 تا دکور درست کنيم جا نداريم، يعني حياط موسسه را برداشته ايم که حدود 40-50 متر است را استوديو درست کرديم و همين الان که من داشتم ميآمدم دوستان ميگفتند پاي شما به اين دوربين نخورد که زمين بخوريد. فرضا هم که باشد هنر ما اين است که هر روايتي که ميگوييم اين روايت را با سند ميگوييم اصلا 2000 تا اجنه و فرشته ما را کمک ميکند. بيننده: فقط بحث من اينجاست که من گفتم که حرف من درست است شما گفتيد نه من همه اينها را حفظ هستم. مجري: حالا بخشي را که حفظ هستند کفايت ميکند بيننده: خيلي ممنون من زياد وقت گرفتم بيننده: خوانساري از قم من تسليت عرض ميکنم ايام فاطمية شهادت حضرت صديقه کبري سلام الله عليها را. راجع به خلافت بعد از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله وسلم حاج آقا من گمان ميکنم اگر تعصبات بدون کارشناسي کنار گذاشته شود مسئله خيلي روشن و واضح است، کتاب وفاء الوفا باخبار دار المصطفي اين کتابي که در اختيار من است و در کتاب خانه مورد تاييد شوراي افتاء عربستان، الازهر مصر مطالبي را نقل کرده راجع به جريانات و اخبار خانه پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله وسلم که اگر نبود هيچ مطالبي که الي ماشاالله راجع به روشن بودن قضيه بعد از پيامبر اکرم هست که چه اتفاقي افتاده و فقط نقل همين مطالبي که در اين کتاب است عزيزاني که اهل تسنن هستند در هر گوشه اي از کره زمين که صداي بنده را ميشنوند واقعا انصاف اين بود که ديگر شک و شبهه اي راجع به روشن بودن بعد از پيامبر اکرم نيست. شما ملاحظه بفرماييد حضرت آيت الله قزويني و مجري محترم که خود حضرت عالي هم کارشناس بزرگي هستيد، عزيزان و علماي اهل تسنن واقعا آنهايي که دلتان ميتپد براي اينکه حقيقت براي شما روشن شود من آن عزيزان که حالا، لفظ عزيز را هم چون اين شبکه عادت دارد همه بينندگان و شنوندگان خودش را که اهل توهين نباشد ادبيات روشني دارند ادبيات بسيار اسلامي، شما قضيه سد ابواب و بسته شدن دربهاي منازل و خانههايي که به مسجد باز ميشد به دستور پيامبر اکرم شما ببينيد چه غوغايي شد. يعني اگر بنا بود پيامبر اکرم مصلحت انديشي بکنند بايد اين کار را نمي کردند، اگر بنا بود پيامبر اکرم براي تاليف قلوب کاري را انجام ميدانند بايد دستور نمي دادند. که يک مرتبه افرادي که به قول اينها بزرگان اسلام هستند از صحابي هستند که اينها ميگويند خدايي نکرده به صحابي توهين نشود، ما توهين نمي کنيم ولي اين حقايق و وقايعي که اتفاق افتاده است توهين نيست. وقتي در همين کتاب که مورد تاييد بزرگان و علماي اهل تسنن است که دستور ميدهند پيامبر اکرم که ببنديد دربها را غير از علي بن ابيطالب مردم منقلب و ناراحت ميشنوند حتي در همين کتاب دارد که وقت اجازه نمي دهد وقتي به محضر حمزه سيد الشهدا ميگويند آقا شما برادر رضاعي پيامبر هستيد عموي و بزرگ پيامبر هستيد، حتي درب خانه شما را هم بسته اند، عده اي ميگويند شايد علي داماد ايشان است لاجل ابنته براي دخترش خلاصه اين پچ پچها، اين حرفهايي که محضر پيامبر اکرم توسط حمزه سيد الشهدا سلام الله عليه ميرسد حضرت متاثر ميشود و غضب ميکنند به طوري که پيشانيشان يک رگي متورم ميشود، قرمز ميشود حضرت ميفرمايد: ما أنا فتحت بابه ولا سددت أبوابكم بل الله فتح بابه وسد أبوابكم من دربي را نبستم من دربي را باز نکردم، خداست كنز العمال ج 5، ص 288 جامع الأحاديث ج 12، ص 55 عزيزان پس چه ميگوييد برادران خيلي قضيه روشن است، من فقط اين را ميخواهم عرض کنم که خداشاهد است اين فرصتها از دست ميرود من گاهي صحبت ميکنم با اين شبکه و شب اول قبر وقتي که برويم اينها سوال و کتاب کشيده ميشود از ما، درب خانه علي را نبنديد عزيزان آنها بستند پيامبر اکرم گفتند باز کنيد به مسجد و مسجد شايد سنبلي است براي بشريت. اين نظر من بود خداحافظ شما. استاد قزويني: خدا خيرتان بدهد. بيننده: ساراني از گلستان حاج آقا يک گلايه اي داشتم از آقاي قزويني که من شب پنج شنبه بود که با حاج آقا تماس گرفته بودم بعد از اينکه من صحبتم تمام شد حاج آقا يک حرفي به ما زدند و گفتند که به شما چه ربطي دارد که امام رضا شفا ميدهد يا نه. من آدمي هستم عوام و چيزي نمي دانم از مذهب خودم يا از مذهب اهل تشيع. بعد ميخواستم بگويم که من ميخواهم به اين راه بيايم و بخواهم حقيقت را بدانم حاج آقا يک صحبتي کردند که حقيقتا به من برخورد و شايد به بينندگان عزيز ديگر هم برخورده باشد. مجري: مخاطب حاج آقا شما نبود، مخاطبش وهابيها بودند. من يادم هست. بيننده: من حتي تکرار برنامه را هم نگاه کردم، خلاصه يک گلايه اي بود. استاد قزويني: جناب آقاي ساراني بزرگورا ما هرکسي که باشد بيايد شفاي ائمه را با شفاي گاو و گاوپرستان بخواهد مقايسه کند ما عذر ميخواهيم از شما اصلا ارزش انساني براي او قائل نيستيم. ما يک خطوط قرمزي داريم حالا بحث داريم با عزيزان اهل سنت بحث علمي شما ميآييد ميگوييد من اين را قانع شدم يا نشدم و ما الزامي ندرايم که کسي به حرفهايي ميزنيم قانع شود. ما خاک زير پاي پيامبر هم نمي شويم قرآن به او ميگويد: فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ وظيفه تو فقط ابلاغ است سوره آل عمران آيه 20 اين گونه نيست که پيامبر بيايد ولي خب وقتي بعضي از مطالب ميآيد جناب آقاي ساراني عزيز توهين به مقدسات 500 ميليون شيعه است حتي شما اگر ابن تيميه را هم قبول داشته باشيد به تدريج در کتاب نبواتش و غيره ميآيد کرامات اوليا را مطرح ميکند ميگويد برخي از کوته فکران نيايند کرامات اوليا را با آنچه که بعضي از بت پرستان يا آنهايي که جن در اختيارشان است با اين اشتباه نگيرند اين منشا رحماني دارد و اون منشا شيطاني دارد. وقتي يک عزيزي به عنوان سني روي خط ميآيد او روي چشم ما جا دارد ما به اين عزيزان اهل سنتي که ميآيند مودب صحبت ميکنند افتخار ميکنيم شما خودتان هم ميبينيد که عزيزان شيعه 2-3 دقيقه روي خط ميآيند و سريع قطع ميشوند ولي به عزيزان اهل سنت 20 دقيقه 15 دقيقه به عزيزان اهل سنت وقت ميدهيم و احترام ميگذاريم. يا همين آقايي که عبدالله بود عبدالشيطان بود از آلمان زنگ ميزد خب وقتي اينجا نتوانست کاري انجام بدهد در برابر يک سوالي که آقاي يزداني از او کرد معطل ماند خب الان رفته است در اين شبکه کلمه رکيک ترين عبارتها را استفاده ميکند و همين قضيه کاريکاتور حضرت زهرا را اين آدم پست و رذل که واقعا الان فکر کنم آنجا بگويد که شبکه ولايت شبکه ناصبي است. البته درست ميگويد اين واقعا اين حرف فرعون است که در برابر حضرت موسي ميگفت: إِنِّي أَخَافُ أَنْ يُبَدِّلَ دِينَكُمْ من ميترسم که دين شما را حضرت موسي به هم بزند أَوْ أَنْ يُظْهِرَ فِي الْأَرْضِ الْفَسَادَ سوره غافر آيه 26 حتي جناب آقاي يزداني آنجا يک تعبيري داشت که سگ ولگرد آلمان که من به آقاي يزداني گفتم که به سگها توهين نکنيد شما، اين جسارت را انجام ندهيد. وقتي يک همچين افرادي که ما هميشه به آنها احترام گذاشتيم و حرفهايشان را اجازه داديم بزنند خب يک فردي که اين گونه حرف ميزند که ميگويد آقايان مراجع در برابر شبکه ولايت موضع، بله آقايان مراجع موضع گرفتند همگي ميگويند که شبکه ولايت امروز زبان گوياي شيعه است و اين را هم از خدا شاکر هستيم. ما در خدمت شما هستيم. بيننده: من چون حقيقتش بين دوراهي اهل سنت و شيعه با اين شبکههايي که الان هستند به قول گفته شما حالا ما تا قبلا اهل سنت ميدانستيم اين شبکه کلمه را و الان هم چون ما مذهب مان اين است و دقيقا چون اطلاع خاصي نداريم و چند دقيقه قبل هم داشتم شبکه کلمه را نگاه ميکردم و چون شما داشتيد صحبت ميکرديد گفتم اون شبکه را هم بزنم نگاه کنم آقاي عبدالله از آلمان داشت صحبت ميکرد و ميگفت که من همچين حرفي را به فاطمه زهرا نزدم و گفتم که يک خانم 6 ماهه اي اگر بيايد پشت در قرار بگيرد يا بالفرض اون ميخي که 20 سانت است اگر روي قفس سينه او حساب بکنيم ايشان نسبت به فاطمه زهرا سلام الله عليها اهانتي نکرد. ما فاطمه زهرا را واقعا روي چشمان خودمان جا ميدهيم. استاد قزويني: نه ايشان گفته است که فاطمه زهرا جده من است، نستجير بالله حتي اگر شيطان هم بخواهد جده ايشان باشد براي شيطان مايه ننگ است، کاريکاتور ايشان را همه ديدند برادر عزيزم جناب آقاي ساراني آن کساني که کاريکاتور پيامبر را کشيدند چه بود؟ بيننده: ده دقيقه پيش زنده پخش زنده بود من نگاه ميکردم و من هم الان نيامدم که بحث کنم. مجري: آقاي ساراني من خواهش ميکنم که از خودتان صحبت کنيد. استاد قزويني: حتي آقاي عباسي از آقاي سجودي خواست که اين کاريکاتور را پخش کند گفت نه ما اين اهانت را پخش نمي کنيم. بيننده: الان پخش مستقيم بود. حالا يک سوالي داشتم شما مناظره اي که گذاشتيد بين حاج آقاي عباسي و آقاي سجودي ببينيد سوالات را ما نگاه کرديم و ما طرف حق هستيم. حاج آقاي عباسي در يک برنامه 3-4 تا سوال انجام ميداد و ميگفت شما مثلا بياييد اصحاب را رد کنيد يا عايشه، يا يک مناظره نمي توان اين مطالب را بيان کرد حداقل طوري باشد که ما بدانيم قضيه چه است مثلا قضيه حضرت زهرا را شما بحث کنيد و اول تا آخر از حضرت فاطمه بيان کنيد نه اينکه شما بياييد در يک برنامه حداقل ما هم از اين گمراهي يا اينکه بخواهيم دين خود را محکم کنيم چنين رواياتي باشد که حداقل هر دو طرف سندها صحيح باشد و ما هم حداقل بتوانيم چون ما هم در ايران زندگي ميکنيم و کشورمان آن قدر پافشاري در اين مذهب و دين ما انقدر هم زياد هست که بتوانيم براي کوچکترين چيزي نشود در ايران. بعد ميخواستم بگويم که اين صحبتي که شده بود در مورد امام زادهها من به چند تا از مولويها زنگ زدم و گفتند که جايز نيست، حالا ما حقيقتش ميخواهيم که چند تا از مولويهاي زاهدان را بياوريد و با هم مناظره کنيد پخش مستقيم کنيد در شبکه خودتان بياوريد و با هم مناظره رودررو باشد. در ايران ما اهل سنت علماي زيادي داريم که از علماي آنها بالاتر است و حداقل شما کاري کنيد که ما از اين دوراهي بيرون بياييم. استاد قزويني: ما چکار کنيم ما الان 3 سال است که درخواست ميکنيم. بيننده: ما تماس گرفتيم شما هم همين کار را با آقاي مرادزهي با کساني که در زاهدان هستند مجري: شما بزرگواري کنيد يکي از بزرگواران را به ما معرفي کنيد. بيننده: شما در شبکه ولايت يا شبکه سلام يا شبکههاي ديگر يک صحبت ميکنيد و آنها هم در شبکه وصال و غيره يک صحبت ميکنند و ما متوجه نمي شويم و حداقل ما بين دوراهي نباشيم. استاد قزويني: ما که هرچه دعوت کرديم نيامدند و حضرت عالي واسطه شويد و توسل کردن و واسطه کردن به زنده که اشکال ندارد چون عمر ميگويد: إِنَّا كنا نَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّنَا صحيح البخاري ج 1، ص 342 ما هم به شما متوسل ميشويم به عنوان يک آدم صالح شما بزرگواري کنيد اين آقايان علماي بزرگوار اهل سنت را پيشانيشان را ميبوسيم و خواسته باشند با ماشين بيايند ماشين ميفرستيم و اگر بخواهند با هواپيما بيايند هواپيما ميفرستيم حضرت عالي وکيل تام الاختيار از طرف ما، اگر حرف حضرت عالي را قبول دارند هر کدام از اين بزرگواران تشريف بياورند اينجا قدمتان روي چشم ما با هم بنشينيم صحبت کنيم و بحث علمي داشته باشيم. حتي برخي از علمايي که تفکر وهابي دارند در ايران ما هيچ ابايي نداريم بيايند اينجا حرفهاي خود را بزنند هيچ مشکلي نيست اصلا و ابدا، همانطوري که در کتب خود اين مطالب را مطرح ميکنند بيايند و اينجا بگويند. حالا من انشاءالله در آينده يک بخشي مطالبي دارم نسبت به کتابهايي که در داخل کشور جمهوري اسلامي چاپ شده است و مطالب همان وهابي و ضد قرآني و ضد انساني که دارند در آن است وحتي برخي از کتابهاي درسيشان مطالب انفجار و آدم کشي و امثال اين را ترويج ميکنند. انشاالله دانه دانه اين کتابها را ميآوريم و نشان ميدهيم و خود مردم را داور قرار ميدهيم. بيننده: صابري از مشهد من يک عرض داشتم يکي نسبت به بحث تبيين مباني که نسبت به موضوعات مختلف با استفاده از منابع اهل سنت ميفرماييد که بسيار مستند متقن است و حقا هم بايد همين طور باشد وقتي که مخاطب شما هم از شيعيان هستند و هم از عزيزان اهل سنت واقعا بايد با استفاده از منابع مختلف مخصوصا منابع اهل سنت مکتب تبيين بشود و زحمت ميکشيد با اين استناد بسيار خوب. ولي نکته اي ميخواهم عرض کنم به عنوان مثال خصوصا در اين ايام که ايام فاطميه بود براي بحث حقانيت مظلوميت اميرالمؤمنين سلام الله عليه و حضرت صديقه سلام الله عليها که اين مطالب را ميفرمويد خب وقتي از منابع اهل سنت استفاده ميشود مطالب آنها سبک است يعني درشان مقام اميرالمؤمنين سلام الله عليه و حضرت زهرا سلام الله عليها و اهل بيت عليهم السلام بالاخره مطالب را نهايتا تاريخي و بسيار سبک و بعضا تحريف شده بيان ميکنند. ولي شما ناچار هستيد از منابع آنها کمک بگريد که مطلب را باز بکنيد اين را ميخواستم عرض کنم که ببينيد مطلب که اين گونه بيان ميشود درست هست حقانيت روشن ميشود ولي براي شيعه اي که بالاخره تار و پود وجودش را محبت اهل بيت بسته است آخر کار يک قدري سنگين ميآيد که ما بايد بايستي با زحمت اثبات کنيم که آمدند پشت در خانه حضرت و آن جسارت را کردند و حضرت زهرا ناچار شدند که چه جور دفاع کنند. مقام حضرت زهرا سلام الله عليها در نزد روايات شيعه بسيار بالاست و آنچه که براي وجود شريف ايشان گفته شده با آنچه در منابع اهل سنت است زمين تا آسمان است، آخر کار ته دل شيعيان گرفته است که چطور بايد اين مظلوميت را اين جور ثابت کرد و خدايي نکرده ممکن است اگر افرادي که بيشتر مسائل را نگاه ميکنند يک ذره ته دلشان بماند که واقعا همين قدر اثبات ميشود حقانيت حضرت اميرالمؤمنين سلام الله عليه و حضرت زهرا سلام الله عليها. من يک پيشنهادي دارم که مطلبي که بيان ميفرماييد اگر محبت کنيد و صلاح دانستيد آخرالامر روايتي هم از روايات ناب شيعه بيان شود که درشان و مقام آنها و در مظلوميت آنها که به هر حال آخر کار يک آب خنکي بر دل شيعه ريخته شود که بيان شود که مقام اصلي اين است. حالا در منابع اهل سنت اين حرفها نيست و ما از همانها ميتوانيم ثابت کنيم حقانيت شيعه و بطلان مذهب مقابل چگونه است. اين عرض بنده بود اگر صلاح بدانيد. استاد قزويني: جناب آقاي صابري اگر در ايام شهادت جانسوز صديقه طاهره برنامههاي حداقل خود بنده را ديده باشيد يا حتي همين برنامه حبل المتين بنده در کنار بحثي که از اهل سنت داشتم عبارت خطبه 202 نهج البلاغه را مفصل که آن مطالب جانسوز اميرالمؤمنين سلام الله عليه را خواندم، عبارت امام صادق عليه السلام را خواندم که فرمود: گرچه قضيه شهادت امام حسين براي ما درد آور بوده ولي شهادت زهرا براي ما دردش بيشتر و تلخ تر از قضيه کربلا بوده تمام اينها را ما از منابع شيعه خوانديم برادر عزيزم، عباراتي از خود سليم بن قيس خوانديم، ما در ايام فاطميه فقط مطالب کتب اهل سنت را نخوانيدم خيلي يعني شايد من در طول اين 7-8 ماه اخير غير از فاطميه کم روي منابع شيعه ميآيم ولي در قضيه حضرت زهرا خيلي عنايت دارم حتما مباحث شيعه مطرح شود. بيننده: مطلب حضرت عالي صحيح جناب عالي زحمت ميکشيد تا حالا روي صحبت بنده با بزرگواران ديگر هم بود که زحمت ميکشند منتها بيشتر اوقات رجوع ميشود به کتب اهل سنت که حقانيت قطعا اثبات ميشود و بالاخره براي طرف مقابل بايد همين باشد ولي آنکه براي دل شيعه نهايتا بايستي مدنظر باشد اينکه حالا يک روايت ناب از ائمه در انتهاي سخن گفته شود که ديگر برگ برنده بر روي همه آنها باشد. حالا آن قسمش براي ديگران که انشاءالله هدايت شوند، خب من اگر اجازه بفرماييد مختصرا اين صلوات خاصه بر حضرت زهرا سلام الله عليها تيمنا و تبارکا بگويم حالا کوتاه است: اللهم ! صل على الصديقة فاطمة الزكية حبيبة حبيبك ونبيك وأم أحبائك وأصفيائك التي انتجبتها وفضلتها واخترتها على نساء العالمين . اللهم ! كن الطالب لها ممن ظلمها واستخف بحقها وكن الثائر اللهم ! بدم أولادها، اللهم ! وكما جعلتها أم أئمة الهدى وحليلة صاحب اللواء والكريمة عند الملأ الأعلى، فصل عليها وعلى أمها خديجة الكبري صلاة تكرم بها وجه أبيها محمد صلى الله عليه وآله وتقر بها أعين ذريتها، وأبلغهم عني في هذه الساعة أفضل التحية والسلام . مصباح المتهجد - الشيخ الطوسي - ص 401 شما را به خداي بزرگ ميسپارم. بيننده: فلاح از کرج (اهل سنت) شهادت حضرت زهرا را به همه شيعيان و اهل سنت تسليت عرض ميکنم. من يک چيزي ميخواستم بگويم که مرتبط با بحث امشب نيست، چند شب قبل مناظره آقاي عباسي را با آقاي سجودي نگاه ميکردم که گفتند که همسر پيامبر با حالت قهر به خانه پدرش رفت و پيامبر يک ماه به او عتاب داشت تا اينکه از طرف الله وحي شد که آقاي سجودي اين گونه گفت که پيامبر از بي گناهي همسر خود اطلاع نداشت تا اينکه يک ماه بعد از طرف خدا به ايشان وحي شد و مطلع شد که همسرش بي گناه است و او را بخشيد. درست است؟ استاد قزويني: شما بفرماييد من خدمتتان عرض ميکنم بيننده: من ميخواستم اين را بگويم که آقاي سجودي که اين حرف را ميزنند با اين حرفشان نشان نمي دهد که قرآن قديم نيست و حادث است؟ استاد قزويني: چطور؟ مجري: چون ميگويد تا يک ماه پيامبر نمي دانسته بعد وحي آمده است بيننده: حالا عقيده ايشان اين گونه است يا نه؟ استاد قزويني: برادر بزرگوارم يکي از عنايات خداي عالم اين بود که دراين شبکه متعلق به وهابيها اين مطلب مطرح شد که قضيه عايشه همسر نبي مکرم که اين چنين مورد اهانت و جسارت قرار گرفت اين در منابع خود آقايان اهل سنت آمده حتي طوري است که در بعضي از کتابهاي اهل سنت آمده که ايشان: إن أباها طردها پدر عايشه اصلا او را طرد کرد وقتي که به خانه پدر آمد پدر به او گفت که به خانه من نيا تو مطرود هستي كما طردها الرسول پيامبر هم او را طرد کرده بود فانطلقت تجول لا يؤويها أحد در کوچهها سرگردان بود و هيچ کس او را پناه نمي داد فتح الباري ج 8، ص 464 جالب اين است که اين را آقاي ابن حجر عسقلاني در فتح الباري جلد 8 صفحه 153، آقاي حلبي از علماي بزرگ اهل سنت است. ما تا به حال اين قضيه را به خاطر احترام به اهل سنت نگفتيم ولي حالا که شما اين را فرموديد من مجبورم عرض کنم که حلبي در سيره خودجلد 2 صفحه 295 ميگويد: عايشه مطرود پيامبر، مطرود پدر و مادرش بود حتي أن الهرة أيضاً كانت تبكي حالها گربههاي مدينه به حال عايشه گريه ميکردند. حالا من نمي دانم اين تعبير چه است، اگر اين تعبير در کتاب کافي بود هزاران فحش و ناسزا به کليني ميگفتند، اگر اين تعبير در بحار بود ببين با مجلسي چکار ميکردند. اين مسائل بوده و در آن هيچ شک و شبهه اي نيست ولي اينکه قهر کردن نبي مکرم اين خب متن صحيح بخاري است که در متن صحيح بخاري آمده است و چيزي ندارد که بر اينکه ميگويد: وقد لَبِثَ شَهْرًا پيامبر اکرم اصلا من را طرد کرد و يک ماه با من حرف نزد تا لَا يُوحَى إليه فيشاني بِشَيْءٍ صحيح البخاري ج 4، ص 1520 که البته ما معتقد هستيم که اصلا آيه افک ارتباطي به عايشه ندارد، در رابطه با مارية قبطيه است ولي اين آقاياني که اين شکلي آوردند اين حديث 4141 صحيح بخاري را ملاک قرار مي دهند خب اين نسبت به نبي مکرم اهانت ميکنند، نسبت به پدر و مادرش اهانت ميکنند، نسبت به امهات المؤمنين حتي اهانت ميکنند، اين درد آور تر از همه اينها اين است که ميگويند زنهاي پيامبر امهات المؤمنين همگي نسبت به عايشه نظر بد داشتند و متهم بودند. اين عبارت صحيح بخاري است حديث 2661 که مادر عايشه ام رمان ميگويد عايشه تو از ديگر زنان پيامبر زيباتر هستي، اگر چنانچه: لَقَلَّمَا كانت امْرَأَةٌ قَطُّ وَضِيئَةً عِنْدَ رَجُلٍ يُحِبُّهَا لها ضَرَائِرُ إلا أكثرن عليها اين هووهاي تو، زنان پيامبر چه کساني هستند مگر ام المؤمنين نيستند؟ ماريه، ام سلمه، حفصه، ام حبيبة اينها ام المؤمنين نيستند؟ اين صحيح بخاري ميگويد امهات المؤمنين زنهاي پيامبر به عايشه افترا بستند. صحيح البخاري ج 4، ص 1519 اگر اين آقايان ميگويند نستجير بالله کساني که افترا بستند همه منافق بودند خب در رابطه با اين روايت 2661 صحيح بخاري چه ميگويند؟ و لذا ما همين اندازه خوشحاليم که اين قضايايي که اين حضرات يک عمري به بوق و کرنا زده اند و شيعه را متهم ميکنند که نسبت به همسر پيامبر افتراء فحشاء و رابطه نامشروع ميزند اين در صحيح ترين کتابشان به بدترين وجه آمده است الا اينکه بگويند اين روايات صحيح بخاري جعلي و دروغ است و اينها را يهوديها براي اينکه دامن نبي مکرم را آلوده کنند ديدند از پيامبر اکرم چيزي پيدا نکردند آمدند همسر پيامبر را به اين شکل افترا بستند. وحال آنکه اجماع علماي شيعه است بر اينکه نه تنها همسر نبي مکرم بلکه همسران تمام انبياء از هر گونه رابطه نامشروع منزه و مبرا بودند. مرحوم شيخ طوسي ميگويد: وما زنت امرأة نبي قط هيچ همسر پيامبري رابطه نامشروع نداشت چون اين رابطه نامشروع داشتن دامن پيامبر را آلوده ميکند و مردم را نسبت به پيامبر بدبين ميکند. التبيان في تفسير القرآن - الشيخ الطوسي - ج 10 ص 52 بحار الأنوار - العلامة المجلسي - ج 11 ص 314 ولي خب شما در کنار اين ببينيد آقاي ابن جوزي از علماي بزرگ اهل سنت است که ميگويد: لم يكن ابنه پسر نوح پسرش نبود، نستجير بالله زنا زاده بود إن امرأته فجرت همسر حضرت نوح نستجير بالله رابطه نامشروع داشته است زاد المسير ج 4، ص 113 بعد ميگويد آقاي شعبي نظرش اين است، آقاي مجاهد اين است، آقاي ابن جريج اين است. همين طور صف ميکند شما بياييد نظر علماي شيعه را ببينيد در کنار نظر علما و بزرگان اهل سنت آن وقت بعد بياييد قضاوت کنيد که واقعا چه کسي حرمت همسران پيامبر را حفظ ميکند. بله ما نسبت به عايشه اشکال داريم، ايشان بر خلاف آيه شريفه وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ سوره احزاب آيه 33 آمد بيرون با اميرالمؤمنين جنگيد و مسائل ديگر اينها مباحثي است و براي آن هم دليل داريم، فتنه جنگ جمل که 30 هزار نفر کشته شدند همه را به حساب عايشه همسر پيامبر ميدانيم ولي اينکه ما بياييم نسبت نستجير بالله رابطه نامشروع و غيره به هيچ وجهي در کتب شيعه آنچه که ما ديديم و بزرگان و مراجع شيعه و فقهاي شيعه که نظر اينها بيانگر نظر شيعه است ما پيدا نکرديم. بيننده: فقط جواب سوالم را دقيق نگرفتم، ببينيد من اشاره ام به اين بود که آقاي سجودي جوري صحبت کردند که قرآن حادث است حالا من ميخواهم بدانم که اقاي سجودي واقعا اهل سنت است؟ واقعا مسلمان است که مسلمان را مخلوق ميداند؟ استاد قزويني: بحث اينکه قرآن حادث است يا قديم و اين فتنه خلق قرآن اينها يک بحثي است که مفصل است و با اين 5 دقيقه نمي توان مطرح کرد حالا اگر ما فرصتي داشته باشيم در رابطه با فتنه خلق قرآن که ابوحنيفه را به زندان انداختند، احمد بن حنبلها را زندان و شلاق و غيره و سياستها، يک حاکمي ميآمد و ميگفت که قرآن حادث است و هرکس بگويد قديم است بکشيد. فردا يکي ميآمد و ميگفت که قرآن قديم است هرکس گفته است که حادث است بکشيد، اينها بازيچههاي حکومتهاي عباسي بود جامعه را با اين مباحث مشغول کنند و خودشان حکومت کنند. بيننده: محمد از يزد ما مثل اينکه وقتي هم نداريم که بالاخره يک صحبت و بحث علمي ميخواستيم بکنيم که ظاهرا فرصتي نيست، من ميخواستم عرض کنم در رابطه با مناظره اي که انجام شد يک چيزي شده که آقاي سجودي را گفتند يک آدم عادي است من با اين ارتباطي که داشتيم ايشان من مطمئن هستيم که ديگر دومي ندارد. نه تو شبکه کلمه تو اين 4 تا شبکه حالا آقاي سجودي را گفتند که اينجوري ولي به هر حال کس ديگري مسلط تر از ايشان در شبکه ندارند ولي ايشان هم حقيقتا يک آدمي هستند که بيشتر از همه تحمل دارند و اين احاديثي که ما ميگوييم اگر ايشان جوابي هم نداشته باشند تحمل ميکنند و پخش ميکند. ولي شما هم به هر صورت من فکر ميکنم که حيف است که ايشان را بخاطر اينکه حالا عالم نيستند و اينها کنار بزنيد و مناظره نشود و اينها مطمئنا با هرکس که مناظره کنند اول آقاي سجودي است بحثي هم روي اين نيست و قبلا هم که مناظره کردند صف اول ايشان نشسته بودند براي مناظره. به هر صورت حالا اين صحبت را ميخواستم عرض کنم يکي ديگه آقاي ملازاده است که ايشان هم که به هرحال ميدانيد که چگونه است ايشان خودش دائم در حال فحش دادن و سر وصدا کردن است. همين بنده خدايي که زنگ زد به شما و گفت که شما گفتيد که بالا کنيد پايين کنيد، اينها همين صحبتهاي آقاي ملازاده است که ميگويند آقاي قزويني اگر کامپيوتر را از جلويش برداري ديگر هيچ چيز بلد نيست و شما نشان داديد که اينها همش الکي است. اين بينندهها ببينند و عبرت بگيرند که اينها يک کلمه حرف درست نمي زنند من خودم باهاش 3 جلسه صحبت کردم و ديگر صحبت نکردم، بار اول گفت برو با اسکايپ بيا، گفتم صحبت کن ديگه داريم حرف ميزنيم و 4 تا سوال ميکنيم گفت نه نمي شود بايد با اسکايپ بيايي. حالا ما که شاگرد شما هم نيستيم و از همين بينندهها هستيم و صحبت ميکنيم اين آقاي ملازاده است، چند تا مسئله مطرح کرديم که اين مسئله اي که ميگوييد صدقه اي که از پيامبر مانده است اگر اين صدقه باشد همسران رسول الله هم نمي توانند در آن خانه بنشينند و حتي خلفاي اول و دوم هم که مسئله دفنشان مشکل پيدا ميکند. مي گويد شما همه چيز را رها کرديد و يک مشت خاک را گرفتيد و از اين صحبتها، بعد ميگويد اين سجده اي که امام پرستان و قبر پرستان مدعي تشيع فلان و فلان، يک بحث علمي بکن يه مثلي بزن ببينيم. در هر صورت حاج آقا ببخشيد ما وقت شما را گرفتيم. استاد قزويني: من يک شعري از علامه قزويني سيد محمد بن سيد مهدي از بزرگان قزوين است متوفاي 1335 که شعري در رابطه با حضرت زهرا سلام الله عليها دارد که ميگويد: قال سليم قلت يا سلمان * هل دخلوا ولم يك استئذان سليم بن قيس ميگويد از سلمان سوال کردم آيا به خانه زهرا بدون اجازه داخل شدند؟ فقال : إي وعزة الجبار قسم به عزت خدا بدون خدا وارد خانه زهرا شدند ليس على الزهراء من خمار حتي زهراي مرضيه برسرش چادرش و روسري نبود لكنها لاذت وراء الباب زهراي مرضيه رفت پشت در خود را مخفي کرد رعاية للستر والحجاب به خاطر اينکه بيگانگان او را به آن شکل نبينند فمذ رأوها عصروها عصرة * كادت بروحي أن تموت حسرة آن چنان او را پشت در فشار دادند که نزديک بود روح از بدن زهرا جدا شود تصيح يا فضة اسنديني فرياد زد اي فضه به دادم برس فقد وربي أسقطوا جنيني به خدا سوگند محسنم را کشتند فأسقطت بنت الهدى واحزنا * جنينها ذاك المسمى محسنا مي گويد دختر پيامبر محسنش را سقط کرد و پشت در آن نازنين به شهادت رسيد. الأسرار الفاطمية - الشيخ محمد فاضل المسعودي - ص 182 خدايا تو را قسمت ميدهيم به آبروي زهرا به آبروي زهرا به آبروي زهرا هر چه سريع تر در فرج فرزند زهرا حجة بن الحسن تعجيل بفرما و ما را از ياران ويژه آن بزرگوار قرار بده. اللهم عجل لوليک الفرج حضرت آيت الله دكتر سيد محمد حسيني قزويني | ||