* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 22 ارديبهشت 1392 تعداد بازديد: 1977 
امامت و خلافت - قبح تقديم مفضول بر فاضل از نظر قرآن
 پخش صوت  پخش صوت
   دان لود   دان لود 
 

بسم الله الرحمن الرحيم

برنامه حبل المتين

آيت الله دکتر حسيني قزويني

تاريخ :1392/02/22

استاد قزويني:

ما نبايد بگذاريم اين قضيه اهانتي که اين وهابي‌هاي واقعا پليد به تمام معنا به تمام معنا به تعبير رهبري نسبت به حجر بن عدي کردند فراموش شود، خب اگر چنانچه کوچکترين جمله نادرستي از يکي از علماي شيعه نسبت به حجر بن عدي مي‌شد، حجر بن عدي يکي از بهترين، فاضل ترين و مقدم ترين صحابه  مي‌شد ولي الان در زبان بعضي از اين ياوه سراهاي شبکه وهابي شده است تابعي.

و مي‌گويند که خيلي مهم هم نيست که يک تابعي را شيعه‌ها نبش قبر کرده اند، بله ما البته با اين قضايا کاملا آشنا هستيم، کساني که قلب اميرالمؤمنين را خون کردند شيعه‌ها بودند، کساني که آمدند اميرالمؤمنين را شهيد کردند شيعه‌ها بودند، کساني که امام حسين را در کربلا شهيد کردند شيعه‌ها بودند.

خب اين تهمت‌ها چيز تازه اي نيست، و کساني که حتي عمار را شهيد کردند اصلا خود اميرالمؤمنين امام شيعه‌ها باعث شهادت عمار گرديد و اين قضايايي که در طول تاريخ صورت گرفته است و اين سخنان ياوه اين کارشناسان براي ما تازگي ندارد.

ولي از همه بينندگان عزيز مي‌خواهيم که نگذارند اين قضيه به سادگي از کنارش گذشته شود و خون پاک اين صحابه جليل القدر نبي مکرم، صحابه وفادار به اميرالمؤمنين سلام الله عليه و وفادار به ولايت اميرالمؤمنين که در راه دفاع از اميرالمؤمنين سلام الله عليه به درجه رفيعه شهادت رسيد و زير بار ذلت نرفت و عزت شهادت را به ذلت در برابر معاويه ترجيح داد و کافي است در اخلاص اين بزرگوار که در عصر خودش جامعه اسلامي را تکان داد و حتي کار به جايي رسيد که عايشه همسر پيامبر را به اعتراض تند و شديد نسبت به معاويه وا داشت و ديگر اصحاب نسبت به معاويه شروع به اعتراض کردند.

خود حسن بصري مي‌گويد: واي بر معاويه از دست حجر بن عدي که فرداي قيامت چه پاسخي از خون حجر بن عدي خواهد داد.

به هر حال انشاءالله ما نگذاريم اين اهانت و جسارت وقيحانه اي که به اين صحابه بزرگوار کردند فراموش شود و ما يقين داريم اين وهابي‌ها و اين تروريست‌ها و اين تعبير آيت الله العظمي مکارم شيرازي وحشيان آدم نما گرفتار نفرين شديد حجر بن عدي خواهند شد در آينده بسيار نزديک رسوا و نابود خواهند شد همانگونه اي که مقدمات رسوايي‌شان فراهم گرديده است.

مجري:

مباحث عقلي امامت را پيگيري مي‌کرديم و امشب هم انشاءالله پيگيري همين موضوع را خواهيم داشت و فرصتي که در خدمت شما و حضرت استاد هستيم سوالات را مطرح مي‌کنم تا يک برنامه خوب را خدمت همگان مطرح کنيم.

درباره موضوع ادله عقلي که حضرت امير مطالبي را حضرت عالي بيان کرديد و گفتيد که اگر حتي از کتاب و سنت هم دليلي نداشته باشيم يعني ما اصلا آيات و رواياتمان را کنار بگذاريم مقتضاي عقل نسبت به انتخاب خليفه چگونه است؟

استاد قزويني:

همان طوري که در دو جلسه قبل اشاره شد که اگر چنانچه بنا بود آياتي در خلافت و ولايت اميرالمؤمنين نازل نشده بود، آيه 3، 55 و 67 سوره مائده، سوره مائده نازل نشده بود و يا به تعبير ابن عباس 300 آيه در فضيلت علي نازل نشده بود، روايات دال امامت و ولايت اميرالمؤمنين از حديث دار گرفته، حديث منزلت، حديث غدير و حديث ولايت، حديث امامت اينها هيچکدام نبود و پيامبر اکرم فرموده بود که شما بعد از من يک فردي را براي خلافت من انتخاب بکنيد.

خب مقتضاي عقل چه بود؟ آيا هرکسي که از جاي خود بلند مي‌شد انتخاب مي‌کردند يا نه عقل اقتضا مي‌کرد يک فردي که در ميان مردم از نظر علم افضل باشد، از نظر سياست افضل باشد، از نظر شجاعت برتري داشته باشد، از طريق آگاهي به امور سياسي و غيره نسبت به ديگران برتري داشته باشد را انتخاب مي‌کنند.

خب الان شما ببينيد در تمام دنيا رسم است بر اينکه اگر کسي مي‌خواهد به عنوان رئيس جمهور انتخاب شود، به عنوان نخست وزير و غيره انتخاب شود مي‌آيد تمام آن شاخصه و برتري و ويژگي‌ها و تخصص‌هاي خود را مطرح مي‌کند و در ميان مردم منتشر مي‌کند و مردم اين ويژگي‌ها و تخصص‌ها را مي‌بينند و طبق آن راي مي‌دهند.

الان هم که خب همين قضيه رياست جمهوري ايران ما ديديم که افرادي آمدند و هر کدام براي خودشان يک ويژگي‌هايي را معين کردند و مي‌گويند با توجه به اين ويژگي‌هايي و تخصص‌ها و تعهدهايي که ما داريم ما احساس تکليف کرديم که بياييم ثبت نام بکنيم.

به قول يکي از اين دوستان به جاي انتخابات رياست جمهوري بهتر است که ما جشن تکليف بگيريم، چون تعداد 600 نفر آمدند و احساس تکليف کردند، حالا ديگر اين تکليف چيست نمي دانيم.

به هر حال در ميان اين کساني که ثبت نام کردند نقل مي‌کردند يکي از دست فروش‌هاي قم هم رفته است ثبت نام کرده است و گفته که خلاصه هر روز که کنار خيابان دست فروشي مي‌کنيم خلاصه يک سري کتاب‌هاي سياسي هم مي‌خوانم و اين هم ويژگي‌هاي من است که به مسائل سياسي و جغرافيايي آشنايي دارم.

حالا ما کاري نداريم الان شما ببينيد در همين قضيه رياست جمهوري هرکسي مي‌آيد ويژگي‌ها و تخصص‌ها و توانايي‌هايي که دارد ارائه مي‌دهد و باتوجه به آن تخصص‌ها و تعدهايي که دارد مردم مي‌آيند و انتخاب مي‌کنند و من گمان نمي کنم که هيچ انساني پيدا شود يک فرد متعهد را بگذارد و به غير متعهد راي بدهد.

يک متخصص را بگذارد و به غير متخصص راي بدهد، يعني اگر کسي همچين کاري انجام بدهد بايد در عقل و درايت و وجدان اوشک کرد و اين يک مساله کاملا عقلي است و در طول تاريخ هم اين بوده است و حتي انحصار به عصر ما ندارد.

شما در هر عصري قضيه موکول شده باشد به انتخاب و يک بويي از دموکراسي در آن جامعه به مشام برسد آنجا حرف اول را تعهد و تخصص‌ها مي‌زند، انتخاب برتر مي‌زند و اينکه مفضول را بر فاضل مقدم کنيم قبيح است اين عقل بشري نه عقل عقلا، عقل کل بشر بر او قضاوت مي‌کند يعني قبح تقديم مفضول بر فاضل يک امر مسلم عقلي است که در تمام جوامع بشري اين قاعده و قانون حاکم بوده است و اگر کسي بر خلاف اين بخواهد حرکت بکند در حقيقت مثل حرکت برخلاف مسير آب و رودخانه است.

مجري:

حاج آقا مي‌خواستم بحث را قرآني کنيم و استناد از قرآن بگيريم، آيا در قرآن در رابطه با انتخاب افضل نکاتي آمده است يا نيامده است؟

استاد قزويني:

بله اين هم نکته ظريفي است که آيا قضيه انتخاب افضل و قبح تقديم غير افضل بر افضل يا مفضول بر فاضل ريشه در قرآن هم دارد يا ندارد که البته اگر هم باشد اين در حقيقت امضائي است تاسيسي نيست، يعني ارشاد الي ما يدل عليه العقل است.

خداي عالم در سوره زمر آيه 9 مي‌گويد:

 

أَمْ مَنْ هُوَ قَانِتٌ آَنَاءَ اللَّيْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا يَحْذَرُ الْآَخِرَةَ وَيَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ

 

آن کساني که تهجد دارند و در برابر خداي عالم خلاصه قيام مي‌کنند و از آخرت مي‌ترسند آيا اينها بهتر هستند يا غير اينها؟

 

قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ

 

آن کساني که علم دارند، تخصص و آگاهي دارند آيا اينها با کساني که تخصص و علم و آگاهي ندارند برابر هستند؟

يعني اين چيز تازه اي نيست، اينکه در برابر عالم از غير عالم برتر است، افضل از فاضل برتر است، عالم از جاهل برتر است اين مساله عقلي است و قرآن هم به همين شکل:

بگو به مردم آيا آنهايي که آگاهي و تخصص دارند و از قضايا با خبر هستند آيا اينها با آنهايي که نمي دانند و جاهل هستند يکسان هستند؟

 

اِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ

 

اين مساله مساله عقلي است فقط صاحبان عقل اين را مي‌فهمند و آنهايي که از عقل بهره اي ندارند اينها کاري به اين قضايا ندارند.

آقا رئيس جمهور بايد از فاميل ما باشد ولو اينکه حمال سرکوچه است، حالا به قول فاميل ما تعهد دارد تخصص دارد اين کار غير اولي الالباب و غير عقلا است.

نکته ديگر در رابطه با قضيه طالوت که بعد از آنکه حضرت موسي از دنيا رفت بني اسرائيل دچار پراکندگي شدند و پيامبري آمد شموئيل اينها ديدند که فرعونيان مي‌آيند از هر گوشه اي حمله مي‌کنند و اموال اينها را از بين مي‌برند، مردان آنها را مي‌کشند و زنان آنها را به اسارت مي‌برند و براي اينها اين قابل تحمل نبود.

آمدند نزد پيامبر و گفتند که يک فرمانده اي براي ما انتخاب کن که ما بتوانيم با مهاجمين بجنگيم، بعد جالب اين است که پيامبر آنها گفت:

 

اِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا

 

حضرت طالوت به عنوان فرمانده از طرف خدا انتخاب شده است.

بعد جالب اين است که از ديگاه اينها ملاک برتري داشتن ثروت بوده است، يعني هرکس ثروت بيشتري داشت جايگاه برتري در جامعه داشته است، گفتند:

 

أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ

 

ما ثروتمندتر از او هستيم و ما شايسته تر از او هستيم که در فرماندهي نقش فعال بازي کنيم.

بعد جالب اين است که اين پيامبر مي‌گويد:

 

إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ

 

حالا ما در اين باره که اين قضيه انتخاب خدا است و انتخاب پيامبر هم نيست اين را قبلا بحث کرديم، ولي شاهد مثال ما اين است که:

 

وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ

 

آنچه که در يک فرمانده ملاک برتري و ملاک انتخاب است داشتن تخصص است، تخصص‌هاي لازم در امور فرماندهي، تخصص‌هاي لازم در مسائل جنگ و فنون نظامي آن را بايد داشته باشد، اول:

 

وَالْجِسْمِ

 

توانايي جسمي هم داشته باشد

 

سوره بقره آيه 247

 

خب البته هم به همين شکل است و اگر کسي توانايي جسمي نداشته باشد، مريض باشد يا بيمار باشد نمي تواند فرماندهي کند ولي در زمان سابق که جنگ‌ها عمدتا با شمشير و نيزه و امثال اين بود توانايي جسمي حرف اول را مي‌زد.

يعني هرکس توانمند تر و قوي تر بود سرآمد تر بود، ولذا اينجا خداي عالم مي‌گويد آنچه که لازم است در يک فرمانده داشتن علم به فنون نظامي و سياست و داشتن بدن تنومند و قوي است.

يعني قرآن مي‌گويد ملاک انتخاب يک فرمانده اين است و وقتي اين دو علامت در ايشان است پس کفايت مي‌کند ولذا خود قرآن هم در اينجا مي‌آيد بحث انتخاب احسن و تقديم فاضل بر مفضول، افضل بر فاضل را صحه مي‌گذارد.

در سوره يونس آيه 35 نکته زيبايي دارد که بزرگان شيعه و سني در اينجا معرکه آراست:

 

أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى

 

آن کسي که دارد به سمت حق هدايت مي‌کند، يعني خودش هدايت يافته است و تمام راه‌هاي هدايت را هم مي‌داند چون خودش اين مسير را رفته است، کسي که به کمال رسيده و رسيدن به کمال را هم مي‌داند آيا اين شايسته رهبري است يا آن کسي که نه هنوز در دوران آموزش است؟ يا به عبارت ديگر يک استاد مبرز دانشگاه شايسته براي تدريس است يا دانشجويي که تازه ترم اول را مي‌گذارند؟ اين خيلي تعبير زيبايي است.

 

أَفَمَنْ يَهْدِي

 

خيلي‌ها در اين جا بحث دارند که يهتدي بوده است يا چيز ديگر و التقاء ساکنين و ديگر شد و از اين بحث‌ها

 

أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى

 

يک کسي که تازه خودش احتياج به هدايت دارد،

 

ذات نايافته از هستي بخش          کي تواند که شود هستي بخش؟

 

کسي که تازه راه‌هاي هدايت را مي‌خواهد از ديگري بياموزد، الفباي هدايت را مي‌خواهد ياد بگيرد آيا اين شايسته است براي هدايت مردم يا کسي که تمام راه‌هاي هدايت را پيموده است و در مسند هدايت گري قرار گرفته است؟

مرحوم علامه طباطبايي در تفسير الميزان يک نکته اي دارد که مي‌گويد:

 

يدل على أن من يهدي إلى الحق يجب أن لا يكون مهتديا بغيره إلا بالله

 

آن کسي که مي‌خواهد به طرف حق هدايت کند بايد هدايت شده خدايي باشد، اگر هدايت شده خدايي نباشد اين نمي تواند جامعه را به سمت هدايت رهنمون کند. بعد مي‌گويد:

 

وعلى هذا فإسناد الهداية إلى هذه الأمة لا يخلو عن الدلالة على مصونيتهم من

الضلال واعتصامهم بالله من الزيغ

 

آن کسي  که از طرف خداي عالم هدايت يا فته است و خداي عالم کمک کار او است و آنها را از هرگونه لغزش و پليدي مصون داشته است.

 

تفسير الميزان - السيد الطباطبائي - ج 8 ص 345

 

 مانند همان قضيه آيه تطهير که خداي عالم به صراحت مي‌گويد:

 

إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا

سوره احزاب آيه 33

 

آيا اين شايسته هدايت است يا آن کسي که يک عمر بت پرست بوده است؟ حتي در سال نهم و دهم که اين همه افراد مسلمان شده بودند تازه اين آقا بت پرستي مي‌کند و مسلمان‌ها را اذيت و آزار مي‌دهد. کدام يک از اينها شايسته براي هدايت هستند؟

همچنين جناب آقاي آلوسي در اينجا يک نکته ظريفي دارد که ايشان مي‌گويد:

 

والمراد هل من يهدي إلى الحق بإعطاء العقل وبعثة الرسل وإنزال الكتب والتوفيق إلى النظر والتدبر بما نصب في الآفاق والأنفس إلى غير ذلك ألله سبحانه أم الشركاء

 

آيا آن کسي که خداي عالم او را هدايت کرده است، عقل داده است توسط بعثت پيامبران و انزال کتب و تدبر در آفاق و انفس آمده، آيا اين شايسته هدايت است يا آنهايي که اصلا در اين وادي‌ها نيستند؟ آنهايي که براي شما عرض کنم هنوز در الفباي بت پرستي و شرک گير کردند، آيا اينها شايسته هدايت هستند يا آنهايي که هدايت شده الهي هستند؟ و خدا از دست آنها گرفته است.

 

روح المعاني  ج 11   ص 113، اسم المؤلف:  العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود الألوسي البغدادي الوفاة: 1270هـ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت

 

بيضاوي هم تعبيري دارد:

 

أم الذي لا يهتدي إلا أن يهدى من قولهم

 

آيا کسي که هدايت گري را از غيب مي‌گيرد و هنوز در دوران آموزش است و هنوز منتظر است که يک باد هدايت به او بوزد تا بتواد بهره اي از هدايت ببرد اين شايسته هدايت است يا آن کسي که هدايت را از ذات اقدس الهي گرفته است؟

 

تفسير البيضاوي  ج 3   ص 197، اسم المؤلف:  البيضاوي الوفاة: 685، دار النشر : دار الفكر - بيروت

 

ابن کثير دمشقي هم باز همين قريب به اين تعبير را دارد:

 

أي أفيتبع العبد الذي يهدي إلى الحق ويبصر بعد العمى أم الذي لا يهدي إلى شيء إلا أن يهدى لعماه وبكمه

 

آيا آن کسي که هدايت يافته خداست و مراحل کمالات را پيموده است و در حد نفس پيامبر اکرم است؟

 

تفسير ابن كثير  ج 2   ص 418، اسم المؤلف:  إسماعيل بن عمر بن كثير الدمشقي أبو الفداء الوفاة: 774، دار النشر : دار الفكر - بيروت - 1401

 

همانطوري که در آيه مباهله است و جايي رسيده که پيامبر اکرم فرمود:

 

إنك تسمع ما أسمع وترى ما أرى إلا أنك لست بنبي.

 

آيا او شايسته است يا کساني که در الفباي مسائل حتي فقهي هم و تيمم هم گير کرده اند؟

 

نهج البلاغة - خطب الإمام علي ( ع ) - ج 2 ص 158

 

بعد در آخر که قرآن مي‌گويد:

 

فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ

سوره يونس آيه 35

 

خيلي جالب است که سيوطي مي‌گويد:

 

هذا الحكم الفاسد من اتباع ما لا يحق اتباعه

تفسير الجلالين  ج 1   ص 272، اسم المؤلف:  محمد بن أحمد + عبدالرحمن بن أبي بكر  المحلي + السيوطي الوفاة: 911، دار النشر : دار الحديث - القاهرة، الطبعة : الأولى

 

مي گويد اي مردم اگر عقل و شعور و وجدان داريد چگونه قضاوت مي‌کنيد؟ آيا کسي که مراحل کمال پيموده است، آن کسي که به تعبير خليفه دوم:

 

لولا سيف علي لما قام عمود الإسلام

 

اگر شمشير علي نبود پرچم اسلام برافراشته نمي شد، و در هر جنگي در صدر اسلام صورت گرفته است علي بن ابي طالب اولين نقش اساسي در پيروزي آن جنگ را ايفا کرده است.

 

شرح نهج البلاغة  ج 12   ص 51، اسم المؤلف:  أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد بن أبي الحديد المدائني الوفاة: 655 هـ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - 1418هـ - 1998م، الطبعة : الأولى، تحقيق : محمد عبد الكريم النمري

 

در جنگ احد آنهايي که فرار کردند از کوه بالا رفتند و به فرار خود افتخار مي‌کنند آيا آنها شايسته هستند يا آن کساني که در آن بحراني ترين حال نبي مکرم که گرفتار دست کفار بوده که اگر لولا حماية معلوم نبود سرنوشت نبي مکرم و اسلام چه مي‌شد؟ آيا او بهتر و سزاوار تر است يا اين؟

مجري:

من يک خاطره اي يادم آمد يک زماني در يک همايشي که با شيعيان و اهل سنت بود با شما بوديم همين بحث عقلي پيش آمد و اتفاقا يکي از دوستان که در اين کارگاه بودند و من آنجا بودم مباحث خيلي قشنگي مطرح کرد و او مي‌خواست مثال خيلي ملموس و محسوسي براي اين کار بزند با آن دوستان اهل سنت که بحث مي‌کردند مي‌گفتند که: واقعا الان ما يک اجتماعي هستيم و الان قصد داريم سوار يک هواپيما بشويم، مثلا 200 نفر، 300 نفر و خلبان هم نداريم، خلبان آيا مي‌تواند يکي از ما انتخاب بشود و بگوييم اين آقا ريش سفيد تر است يا اين آقا قوي تر است برود بنشيند و ما هم پرواز مي‌کنيم.

اصلا ما اعتماد مي‌کنيم به کسي که هنوز پشت هواپيما ننشسته و اصلا علم خلباني را ندارد و اين تکنيک را بلد نيست، شما به صورت عقلي اجازه مي‌دهيد کسي پشت هواپيما برود و آن را به پرواز در آورد؟

حاج آقا بحث روايات را اگر بخواهيم مطرح بکنيم حضرت عالي 2 تا آيه را خيلي زيبا فرموديد وحالا مي‌خواستم استنادات روايي هم از طرف سنت پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله وسلم از شما بشنويم و اينکه آيا در سنت پيامبر روايتي مبني بر انتخاب افضل و قبح تقديم مفضول بر فاضل يعني آن کسي که بهتر است را کنار بگذاريم و آن کسي که کمتر خوب است را بر جامعه سوار بکنيم.

استاد قزويني:

در رابطه با اينکه بحث انتخاب افضل در روايات آمده يا نه در اينجا انبوهي از روايات ما داريم و يکي و دوتا نيست و شايد ما 30-40 تا روايت در اين زمينه داريم که اصلا با وجود فاضل بر غير فاضل نمي توان اعتماد کرد، با وجود افضل به غير افضل نمي توان، با وجود عالم بر جاهل نمي توان اعتماد کرد و او را انتخاب کرد اينها يک مسائلي است که واقعا خيلي روشن و واضح است.

جناب بقلاني

آقاي باقلاني که از متکلمين به نام اهل سنت است عبارتي را دارد از نبي مکرم که مي‌گويد:

 

من تقدم على قوم من المسلمين

 

هرکس پيشي گيرد بر مسلمان‌ها در راس جامعه قرار بگيرد

 

وهو يرى أن فيهم من هو أفضل منه

 

و مي‌داند در ميان مسلمانان افضل از اين هست، برتر از اين است، اگر کسي بيايد در راس حکومت قرار بگيرد با اينکه بداند بهتر از او هم است

 

فقد خان الله ورسوله والمسلمين

 

هم به خدا خيانت کرده و هم به پيامبر و هم به مسلمانان خيانت کرده است.

 

تمهيد الأوائل وتلخيص الدلائل  ج 1   ص 486، اسم المؤلف:  محمد بن الطيب الباقلاني الوفاة: 403هـ ، دار النشر : مؤسسة الكتب الثقافية - لبنان - 1407هـ - 1987م، الطبعة : الأولى، تحقيق : عماد الدين أحمد حيدر

 

من گمانم ديگر از اين واضح تر نمي توان بيان کرد، حالا انشاءالله ما عبارت آقاي ابوبکر را با سندهاي صحيح خواهيم خواند که مي‌گويد:

 

فإني قد وليت عليكم ولست بخيركم

السيرة النبوية  ج 6   ص 82، اسم المؤلف:  عبد الملك بن هشام بن أيوب الحميري المعافري أبو محمد الوفاة: 213، دار النشر : دار الجيل - بيروت - 1411، الطبعة : الأولى، تحقيق : طه عبد الرءوف سعد

تاريخ الطبري  ج 2   ص 237، اسم المؤلف:  لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري الوفاة: 310، دار النشر : دار الكتب العلمية  بيروت

الكامل في التاريخ  ج 2   ص 194، اسم المؤلف:  أبو الحسن علي بن أبي الكرم محمد بن محمد بن عبد الكريم الشيباني الوفاة: 630هـ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1415هـ، الطبعة : ط2، تحقيق : عبد الله القاضي

 

اين را آقايان چه جوابي مي‌دهند؟ يا انبوهي از اهل سنت مانند معتزله‌ها که معتقد بر افضليت اميرالمؤمنين بر همه صحابه هستند و تعداد زيادي باز مانند احمدبن حنبل و غيره با سند صحيح مي‌گويد رواياتي که ما در افضليت اميرالمؤمنين داريم در افضليت احدي نداريم.

خب با وجود اين‌ها باز خلافت جناب آقاي ابوبکر را به عنوان خلافت شرعي انتخاب مي‌کنند با اين روايات چه کار مي‌کنند؟ يا بعضي از حضرات قرآنيون حالا انشاءالله ما يک بحثي داشتيم با يکي از اين آقاياني که در راس قرآنيون ايران است که اميدواريم انشاءالله اين بحث ادامه پيدا کند وسلسله مناظرات را به تدريج ما از شبکه به حول و قوه الهي پخش خواهيم کرد.

خب اينها به صراحت ميگويند که علي بن ابي طالب و ائمه افضل هستند ولي علي بن ابي طالب با اينکه افضل بوده آمد با ابوبکر بيعت کرد، خب در حقيقت نستجير بالله اگر علي معتقد است خودش افضل از ابوبکر و مي‌آيد بيعت مي‌کند پس اميرالمؤمنين هم به خدا خيانت کرده است هم به پيامبر خيانت کرده و هم به مسلمانان خيانت کرده است و همچين فردي شايستگي حتي خليفه چهارم شدن را هم ندارد.

خب ابوبکر هم که مي‌داند علي افضل از او است و آمده مقدم شده است او هم همين حرف را دارد من نمي دانم اين آقايان حواسشان است با اين گفتارشان در چه تضادي قرار گرفتند يا نه؟

جناب سرخسي حنفي:

و جناب سرخسي که از علما و فقهاي به نام حنفي‌ها است متوفاي 483 است و مقدم بر ابن قدامه مقدسي است که متوفاي 620 است، قاطعانه يک روايتي را به نبي مکرم اسناد مي‌دهد و مي‌گويد پيامبر فرمود:

من قلد غيره عملا وفي رعيته من هو أولى به منه

و هرکس يک فردي مسئوليت به او بدهد با اينکه مي‌داند در ميان مردم برتر از او است همچين فردي

 

فقد خان الله ورسوله وخان جماعة المسلمين

 

در حق خدا و پيامبر و مسلمان‌ها خيانت کرده است.

 

المبسوط للسرخسي  ج 16   ص 109، اسم المؤلف:  شمس الدين السرخسي الوفاة: 483، دار النشر : دار المعرفة - بيروت

جناب ابن عساکر:

ابن عساکر به سندش از ابن عباس نقل مي‌کند و مي‌گويد:

 

ومن ولي وليا من المسلمين شيئا من أمور المسلمين

 

هرکس يک فردي را در منصب ويژه قرار بدهد، که شما برو فرماندار يا استاندار فلان باش

 

وهو يعلم أن في المسلمين من هو خير للمسلمين منه

 

مي داند بر اينکه در ميان مسلمانان بهتر از او است.

کسي مي‌آيد يزيد بن ابي سفيان را مي‌فرستد به شام براي فرماندهي و مي‌داند در ميان مسلمانان بهتر از يزيد است خب اين

 

وأعلم بكتاب الله وسنة رسوله e فقد خان الله ورسوله وخان جماعة المسلمين

 

و اعلم به کتاب خدا و سنت رسول باشد به خدا و رسول و مسلمين خيانت کرده است.

 

تاريخ مدينة دمشق  ج 53   ص 256، اسم المؤلف:  أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعي الوفاة: 571، دار النشر : دار الفكر - بيروت - 1995، تحقيق : محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري

جامع الأحاديث  ج 7   ص 130 ، اسم المؤلف:  الحافظ جلال الدين عبد الرحمن السيوطي  الوفاة: 19/جمادى الاولى / 911هـ ، دار النشر :

 

خب الان شما ببينيد يزيد بن ابي سفيان بعد از فتح شام از طريق جناب ابوبکر مي‌شود والي شام.

حالا ما اين سوال را اميدواريم بعضي از کارشناسان يا عزيزان اهل سنت جواب بدهند که آيا اين يزيد، معاويه برادر يزيد، البته اين يزيد غير از يزيد بن معاويه است چون معاويه هم برادرش يزيد بود هم پسرش، يزيد بن ابي سفيان که والي شام مي‌شود اينهايي که 21 سال با اسلام جنگيده اند در 2 سال آخر رسالت نبي مکرم بودند و اينها هم مشغول توطئه بودند و اگر بنا است يک فردي والي شام شود يعني بهتر از يزيد در ميان مسلمانان نبود؟ آگاه تر از يزيد بن ابي سفيان به کتاب و سنت نبود؟ اين خودش ببينيد راس همه فتنه‌ها و سرچشمه همه فتنه‌ها از اينجا شروع شده که يزيد بن معاويه به شام مي‌رود و آنجا از سال 12 هجري تا 17-18 به عنوان والي است و بني اميه در آنجا محکم مي‌شود.

بعد سال 17 طاعون مي‌آيد و او به آنجايي مي‌رود که بايد برود و معاويه جاي او مي‌رود، معاويه به جاي برادرش يزيد قرار مي‌گيرد با اينکه خب خود خليفه دوم حتي نسبت به ابوهريره سخت گيري مي‌کند و مي‌گويد: تو از بيت المال چنين و چنان کردي و مادرت تو را براي خرچراني تولد کرده است و امثال اين تعابير زشت و قبيح و تعبير عدوالله در مورد ابوهريره دارد ولي نسبت به معاويه اصلا و ابدا.

هر چه مي‌زند، مي‌برد، مي‌چاپد و هر جنايتي مي‌کند گويا اصلا شامي وجود ندارد، معاويه اي وجود ندارد، دزدي اموال مسلمين وجود ندارد، ظلم و ستمي در آنجا وجود ندارد خب همين باعث شد تقويت شد و همين معاويه اي که توسط جناب خليفه اول و دوم به آنجا رفتند و پايه‌هاي حکومتي خود را تقويت کردند  و در برابر اميرالمؤمنين ايستادند.

جنگ جمل با توطئه معاويه، جنگ صفين در راس آن معاويه بعد از آن هم دودمان نحس بني اميه شجره ملعونه در قرآن که قلب نبي مکرم را اينها به درد آوردند، خب اينها آمدند حکومت را به دست گرفتند همين‌هايي که يک عمري با اسلام جنگيده بودند تازه آمدند شدند دايه مهربان تر از مادر براي اسلام.

جناب حاکم نيشابوري:

حاکم نيشابوري از ابن عباس که پيامبر فرمود:

 

من استعمل رجلا من عصابة وفي تلك العصابة من هو أرضى لله منه فقد خان الله وخان رسوله وخان المؤمنين

 

هرکس فردي را براي يک قبيله اي بگمارد با اينکه مي‌داند بهتر از او است به خدا خيانت کرده، به پيامبر خيانت کرده، به همه مؤمنين خيانت کرده است.

بعد هم مي‌گويد:

 

هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه

 

اين روايتي است که از نظر سند کاملا صحيح است.

 

المستدرك على الصحيحين  ج 4   ص 104، اسم المؤلف:  محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة : الأولى، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا

 

جناب محمد بن عبدالوهاب

جالب اين است که محمد بن عبدالوهاب خداي دوم وهابي‌ها همين روايت حاکم را نقل مي‌کند و مي‌گويد:

 

وللحاكم وصححه عن ابن عباس مرفوعاً 

 

کلمه مرفوع در اينجا غير از مرفوع در اصطلاحات شيعه است، ما در ميان شيعه حديث مرفوع به حديثي مي‌گوييم که چند نفر از راويان آن حذف شده باشد، ولي اين کلمه در اصطلاح اهل سنت به آن روايتي مي‌گويند که منسوبا الي النبي باشد، از ابن عباس منسوب به پيامبر که گفته است:

 

من استعمل رجلا على عصابة وفيهم من هو أرضى لله منه فقد خان الله ورسوله والمؤمنين

 

تا الي آخر همان تعبيري که در روايت حاکم نيشابوري داشتيم، که ايشان هم مي‌گويد:

 

وللحاكم وصححه

الكبائر  ج 1   ص 57، اسم المؤلف:  محمد بن عبد الوهاب الوفاة: 1206 هـ، دار النشر : مطابع الرياض - الرياض، الطبعة : الأولى، تحقيق : قابله على أصوله الخطية : إسماعيل الأنصاري، محمد عيد، عبد العزيز بن إبراهيم الفريح . وحققه : إسماعيل الأنصاري . ورقم الآيات : صالح بن محمد الحسن .

 

جناب سيوطي

سيوطي از حذيفه از نبي مکرم که مي‌فرمايد:

 

أَيُّمَا رَجُلٍ اسْتَعْمَلَ رَجُلاً عَلَى عَشَرَةِ أَنْفُسٍ عَلِمَ أَنَّ فِي الْعَشَرَةِ أَفْضَلَ مِمَّنِ اسْتَعْمَلَ

 

اگر يک فردي را در ده نفر بگمارند و بدانند در ميان اين ده نفر افضل از او برتر از او است

 

فَقَدْ غَغَّ اللَّهَ وَغَغَّ رَسُولَهُ وَغَغَّ جَمَاعَةُ الْمُسْلِمِينَ

 

اين قضيه کاملا مشخص و واضح و روشن است که از نظر سنت کاملا کسي که افضل است مقدم بر فاضل است در انتخاب خليفه، در انتخاب والي، در انتخاب حاکم، در انتخاب فرماندار، در انتخاب استاندار بايد ملاک افضليت مراعات شود و اگر رعايت نشد مساوي است خيانت بر خداي عالم، خيانت بر پيامبر و خيانت بر مسلمين و امت اسلامي است.

 

جامع الأحاديث  ج 3   ص 398، اسم المؤلف:  الحافظ جلال الدين عبد الرحمن السيوطي  الوفاة: 19/جمادى الاولى / 911هـ ، دار النشر :

 

مجري:

حاج آقا روايتي اگر بخواهيم از حضرت امير سلام الله عليه داشته باشيم يک روايت صريح که بر لزوم استفاده از افضل قيد شده باشد از زبان حضرت امير عليه السلام آيا آمده است يا نه؟

استاد قزويني:

در اين رابطه هم نکته ظريفي است که اميرالمؤمنين در خطبه 173 نهج البلاغه به صراحت مي‌فرمايد:

 

أيها الناس إن أحق الناس بهذا الأمر أقواهم عليه، وأعلمهم بأمر الله فيه

 

مردم شايسته ترين انسان‌ها به خلافت کسي است که قوي ترين انسان‌ها باشد و عالم ترين آنها به اوامر الهي باشد.

اين خيلي واضح و روشن است که ملاک افضليت بايد در حاکم اسلامي مشاهده شود

 

. فإن شغب شاغب استعتب فإن أبى قوتل

 

اگر افراد آشوب گر و فتنه گري فتنه کردند آنها را سر جاي خود بنشاند و اگر نه اينها سر باز زدند با آنها بتواند مبارزه کند.

 

نهج البلاغة - خطب الإمام علي ( ع ) - ج 2 ص 86

 

همچنين جناب ابن قتيبه دينوري هم عبارتي را از اميرالمؤمنين سلام الله عليه نقل مي‌کند که در واپسين روز رحلت جانسوز نبي مکرم که اميرالمؤمنين را آوردند براي بيعت بيعت نکرد و فرمود:

اي مهاجرين اين مسئله اي که خداي عالم در خانه پيامبر و اهل بيت پيامبر قرار داده است از خانه پيامبر بيرون نبريد، تا آنجايي که مي‌گويد:

 

 

فوالله يا معشر المهاجرين

 

به خدا سوگند اين مهاجرين

 

لنحن أحق الناس به

 

ما اهل بيت شايسته ترين فرد براي خلافت هستيم

 

لأنا أهل البيت

 

ما اهل بيت هستيم

 

ونحن أحق بهذا الأمر منكم

 

ما از همه شما شايسته تر هستيم

 

ما كان فينا القاريء لكتاب الله

 

آن کسي که آگاه به قرائت کتاب خداست در ميان ما اهل بيت است

 

الفقيه في دين الله

 

آن کسي که در دين خدا فقيه و آگاه است ما هستيم

 

العالم بسنن رسول الله

 

عالم و آگاه به سنت پيامبر ما اهل بيت هستيم

 

المضطلع بأمر الرعية

 

آن کسي که در امور رعيت داري آگاهي و تخصص دارد ما هستيم و آن کسي که مي‌تواند بدي‌ها را امت دور کند و خوبي‌ها را متوجه امت کند ما هستيم.

اميرالمومنين مي‌‌آيد اين فضائل را مي‌شمارد بعد بشير بن سعد انصاري مي‌گويد:

 

لو كان هذا الكلام سمعته الأنصار منك يا علي قبل بيعتها لأبي بكر ما اختلف عليك اثنان

 

اگر قبل از بيعت ابوبکر اين حرف تو را مردم و انصار شنيده بودند هيچ کسي با تو مخالفت نمي کرد و همه بالاتفاق بيعت مي‌کردند.

 

الإمامة والسياسة  ج 1   ص 16، اسم المؤلف:  أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة الدينوري الوفاة: 276هـ. ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1418هـ - 1997م. ، تحقيق : خليل المنصور

 

خب ببينيد عزيزان يک مقداري دقت کنيد يک مقداري توجه شود حتي در همان قضايايي که حضرت زهرا در خانه انصار و مهاجرين را مي‌کوبد و مطالبي را مطرح مي‌کند مي‌گويند: دختر پيامبر اگر قبلا اين حرف‌ها را به ما مي‌زديد ما جز علي با کسي بيعت نمي کرديم.

حضرت زهرا سلام الله عليها مي‌گويد ما چکار مي‌کرديم؟ جنازه پيامبر را رها مي‌کرديم مي‌آمديم در رابطه باخلافت خودمان صحبت مي‌کرديم؟ يعني انتظار شما اين بود که جنازه پيامبر رها شود و ما بياييم اين مباحث را مطرح کنيم؟ دختر پيامبر ديگه گذشت حالا بيعت کرديم تمام شد رفت.

اگر ملاک شرع رعايت شده است اهلا و سهلا، اگر ملاک شرع رعايت نشده برمبناي هوا و هوس، برخلاف عقل، بر خلاف قرآن، برخلاف سنت بوده است قطعا:

 

ِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ

سوره فجر آيه 14

 

من در خدمت شما هستم.

مجري:

اين مطالبي که حضرت استاد بيان کردند يک وقت برادران اهل سنت ما گمان نکنند که ما توهين يا اهانتي مي‌کنيم ما داريم عقائد خودمان را مطرح مي‌کنيم و اصلا قصد هيچ گونه توهين و اهانتي را خدايي نکرده نداريم.

استاد قزويني:

بحث‌هاي ما علمي است، اين قضيه به اين شکلي است اون قضيه به اون شکلي است، نه فحشي مي‌دهيم نه اهانت نه توهين، مي‌گوييم اگر ملاک قرآن است و عقل است و سنت اين است و اگر ما مي‌گوييم اميرالمؤمنين به حق است و ديگران حق او را غصب کردند و اين منصب مختص اميرالمؤمنين بوده است مي‌گوييم دليل عقلي اين است، دليل نقلي هم اين است و دليل کتابي و سنتي هم اين است.

 

من آنچه شرط بيان است با تو مي‌گويم            تو خواه از سخنم پند گير خواه ملال

 

اين بحث‌هاي علمي و طلبگي است و قصد نستجير بالله اهانت هم نداريم، ما برادران اهل سنت را همان سخن آيت الله العظمي سيستاني ملاک ما است که فرمود: نگوييد برادران اهل سنت بگوييد عزيزان اهل سنت.

بيننده: حکيمي از اهواز

سوالي که دارم در رابطه با روايتي است که خواستم بدانم هست که در رابطه با امت و گروهي که در حد عقلي باشد اينها رهبري را مي‌توانند انتخاب کنند که آن هم در حد عقلي بالاتر از خودشان باشد يا گروهي که مثلا از لحاظ عقلي در حد پاييني هستند خب اين قاعدتا طبيعي است که بروند کسي را انتخاب بکنند به عنوان رهبر که در حد درجه عقلي پايين است.

خواستم بدانم روايتي در رابطه با اين هست؟

بعد سوال ديگر هم دارم در رابطه با حضرت عباس عموي پيامبر، خواستم بدانم آن زماني که حمله شد و حضرت علي ايشان ساکت بودند يا اينکه شمشير کشيدند؟ چون حقيقتا من مکه مي‌روم نمي توانم براي ايشان فاتحه بدهم و حقيقتا ناراحتم از دست ايشان، چون شنيدم که سکوت کرد، عموي پيامبر نبايد سکوت بکند و من مي‌خواهم بدانم که دليل سکوت ايشان چه بوده است؟ چون من خودم پارسال در تلويزيون شنيدم که طناب بستند دور گردن حضرت علي و کشيدند و اين را اولين بار پارسال شنيدم چون اطلاعاتم خيلي پايين است.

ولي انقدر ناراحت شدم وقتي شنيدم که شايد 20 بار به سر خودم زدم که سرم درد گرفت يعني اگر آن زمان کنار حضرت علي بودم با خنجر سينه آنها را مي‌شکافتم بعد عموي پيامبر که در کنار پيامبر و حضرت علي بوده چرا بايد سکوت کند؟ البته اگر سکوت کرده باشد.

يک سوال ديگر هم دارم که من از اين استاد ترشابي سوالي کردم در رابطه قبر پيامبر اکرم که ابوبکر و عمر خب اجتهاد کردند يا ام المؤمنين اجازه دادند که جنازه پيامبر در خود مسجد قبر بشود؟ بعد خواستم بدانم اين  علمايي که الان کردند اجتهادشان قوي تر از آنها بوده است؟ آقاي ترشابي مي‌گويند که جايي که پيامبر قبر شده است مسجد نيست.

خواستم بدانم ايرادي به حرف ايشان هست يا نيست؟ ممنون و متشکرم.

بيننده: يوسف از بندر عباس (اهل سنت)

من ابتداي امر که مي‌خواهم بحثم را شروع کنم فقط يک ايراد کوچکي داشتم از آقاي قزويني بگيرم، معذرت مي‌خواهم ولي چون در دلم مانده بود مي‌گويم، من يک برنامه اي ديشب آقاي قزويني اجرا مي‌کردند در رابطه با نبش قبر حجر بن عدي، بعد ايشان برگشتند گفتند که پيامبر، البته داشتند بحث قبر خالد بن وليد را مي‌کردند بعد برگشتند گفتند چرا قبر خالد بن وليد را نبش نمي کنيد؟

اولا ما اصلا نمي توانيم بگوييم که چه کسي آن قبر را خراب کرده، چون ما نمي توانيم بگوييم نيروهاي آنها بوده است يا نه؟ معلوم نيست.

فقط خواستم بگويم که آقاي قزويني گفتند چرا قبر خالد بن وليد را خراب نکردند در صورتي که رسول الله صلي الله عليه و آله وسلم در جنگ احد گفتند که من پناه مي‌برم به خدا از مکر خالد، خب بعد من اينجا خدمت قزويني بگويم که آقاي قزويني بيايند اين حرف را کامل بزنند، آن موقع که جنگ احد بوده خالد بن وليد مشرک بودند خب مسلم است که در صف مشرکين جلوي اسلام ايستادند زماني که خالد مسلمان شد خدمات شاياني را به اسلام عرضه کردند.

حتي در جنگ تبوک که پيامبر فرمود پدر و مادرم فداي تو باد خالد بينداز، يک همچين صحابه اي را اگر بخواهيم يک طرفه قضاوت کنيم اينها به نظر من جنبه خوبي ندارد. مي‌خواستم اين را خدمت آقاي قزويني بگويم.

ايشان قبول دارند که خالد بن وليد بعدا مسلمان شدند ديگر درست است؟

استاد قزويني:

هر وقت فرمايش شما تمام شد خدمت شما عرض مي‌کنم

مجري:

سوال ديگري نداريد؟

بيننده:

چرا در رابطه با بحثي که الان داشتيد هم مي‌خواستم صحبت کنم.

مجري:

بفرماييد شما سوال خود را بپرسيد

بيننده:

من مي‌ترسم سوال خودم را بپرسم بعد شما يک جواب ديگر بدهيد و اين جوري خوب نيست، حالا من مي‌پرسم اشکال ندارد.

شما مي‌گوييد که حضرت علي کسي که خليفه است بايد دانا، قوي، عاقل باشد. همه اينها درست است، شما مي‌گوييد که حضرت علي قوي است خب درست است وقتي که حضرت علي خلافتش از جانب خدا صادر شده است چرا نيامد حق خود را بگيرد.

شما مي‌گوييد به نفع اسلام بوده که سکوت کند مگر پيامبر زماني که مبعوث شد تک و تنها نبود؟ من سوالم اين است.

استاد قزويني:

حرف‌هايي که مي‌فرماييد حرف‌هاي بي اساسي است که من صد بار اينجا جواب داديم

بيننده:

نه نه جواب بدهيد

استاد قزويني:

ده بار جواب داديم، اما اينکه شما مي‌فرماييد ما نمي دانيم چه کسي قبر حجر بن عدي را خراب کرده است مگر اينکه حضرت عالي بخواهيد عذر مي‌خواهم سر خود را زير برف کنيد و بگوييد من نمي دانم در اطرافم چه ميگذرد.

ده‌ها بيانيه داده و گفتند که ما خراب کرديم و ما جنازه را اين طرف و آن طرف برديم، خودشان مي‌گويند ما کرديم، حضرت عالي تازه مي‌فرماييد ما نمي دانيم چه کسي کرده است، اگر ديگر قضاوت‌هاي شما هم اين گونه است پس ديگر فاتحه همه سوال‌ها و جواب‌هاي شما خوانده شد.

بيننده:

آقاي قزويني من مي‌توانم الان صحبت کنم؟

استاد قزويني:

نه خير عزيز من اجازه بده من جواب شما را بدهم، شما صحبت کرديد من سکوت کردم. شما آمديد يک مسئله اي که تمام اهل سنت آمدند محکوم کردند کار اينها را، الازهر محکوم کرده است، علماي عراق، علماي شام، علماي ايران همه آمدند محکوم کردند.

حضرت عالي تازه مي‌گوييد ما نمي دانيم چه کسي اين کار را کرده است، اگر اين گونه باشد فردا هم مي‌گوييد ما نمي دانيم که امام حسين و علي را چه کسي کشته است يک مقداري صحبت مي‌کنيد يک مقداري منطقي باشد که حداقل ما بتوانيم سوالات ديگر را هم جواب بدهيم اگر ديگر سوالات شما هم اين گونه است هيچ.

نکته دوم که فرموديد پيامبر فرمود:

 

اللهم إني أَبْرَأُ إِلَيْكَ مِمَّا صَنَعَ خَالِدٌ

 

شما فرموديد در رابطه با قضيه جنگ احد بوده، ببين برادر من يک مقداري حرف را متوجه بشويد بعد بزنيد حداقل ديگر اهل سنت به شما نخندند برادر عزيز من.

قضيه

 

اللهم إني أَبْرَأُ إِلَيْكَ مِمَّا صَنَعَ خَالِدٌ

 

بعد از جريان فتح مکه بوده و خالد مسلمان شد و بعد پيامبر اکرم او را فرستاد براي جنگ قبيله جزيمه که آنها را دعوت به اسلام کند رفت به خاطر عقده اي که با آن قبيله در زمان جاهليت داشت و فاميل‌هاي او را کشته بودند همه را کشت و نابود کرد و غيره و پيامبر اکرم قلبش به درد آمد وفرمود:

 

اللهم إني أَبْرَأُ إِلَيْكَ مِمَّا صَنَعَ خَالِدٌ

 

خدايا پناه مي‌آورم از آنچه که خالد انجام داده است.

 

صحيح البخاري  ج 3   ص 1157، اسم المؤلف:  محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة : الثالثة، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا

 

اگر ديگر صحبت‌هاي شما هم اين گونه است، ببينيد ما قبلا هم صداي شما را شنيديم حرفهاي شما خيلي منطقي بود ولي الان اين دو تا فرمايشي که حضرت عالي کرديد يک مقداري آن جايگاه خودتان و منطقي بودن تان را زير سوال مي‌بريد و ما انتظار نداريم که بزرگواران اهل سنت روي خط مي‌آيند همين طوري يک کلاغ چهل کلاغ بکنند، نمي دانم قضيه جنگ احد بوده و کافر بوده و غيره، اصلا ارتباطي به اين قضايا ندارد کي گفته است که اين را پيامبر در جنگ احد گفته است که حضرت عالي اين گونه مي‌فرماييد.

اين دوتا سوال شما که اصلا عذر مي‌خواهم عذر مي‌خواهم منطقي بودن فرمايشات شما را زير سوال برد.

بيننده:

مشکلي نيست شما هر جور دوست داريد استنباط کنيد.

استاد قزويني:

عزيز من هر طور مي‌خواهم نيست اين قضيه:

 

إني أَبْرَأُ إِلَيْكَ مِمَّا صَنَعَ خَالِدٌ

 

براي کي است؟

بيننده:

من مي‌خواستم خدمت شما اين را عرض کنم آن حرفي که شما زديد اين طوري نفرماييد شما، شما گفتيد در جنگ احد پيامبر

استاد قزويني:

من کي گفتم جنگ احد، گفتم خالدي که پيامبر در حق او همچين فرموده است که:

 

اللهم إني أَبْرَأُ إِلَيْكَ مِمَّا صَنَعَ خَالِدٌ

 

بابا کسي که الفباي تاريخ اسلام را خوانده باشد مي‌داند.

مجري:

مگر فرقي مي‌کند که در جنگ احد باشد يا نباشد؟

بيننده:

نه شما داريد شخصيت خالد را زير سوال مي‌بريد

استاد قزويني:

شخصيت خالد زير سوال است از ديدگاه ما، ما براي خالد ارزش صحابي خالد نيستيم برادر عزيزم، ببينيد مالک بن نويره را کشت و با زن او همبستر شد و بالاترين جنايت در تاريخ اسلام را انجام داد که خود عمر برگشت گفت:

 

والله لأرجمنك بأحجارك

نهاية الأرب في فنون الأدب  ج 19   ص 52، اسم المؤلف:  شهاب الدين أحمد بن عبد الوهاب النويري الوفاة: 733هـ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - 1424هـ - 2004م، الطبعة : الأولى، تحقيق : مفيد قمحية وجماعة

تاريخ الطبري  ج 2   ص 274، اسم المؤلف:  لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري الوفاة: 310، دار النشر : دار الكتب العلمية  بيروت

الكامل في التاريخ  ج 2   ص 217، اسم المؤلف:  أبو الحسن علي بن أبي الكرم محمد بن محمد بن عبد الكريم الشيباني الوفاة: 630هـ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1415هـ، الطبعة : ط2، تحقيق : عبد الله القاضي

 

بيننده:

شما قبول داريد که پيامبراکرم به خالد لقب سيف الله را داده است؟

استاد قزويني:

نه خير قبول نداريم دروغ است دروغ است دروغ است.

بيننده:

باشه دروغه من مي‌آورم، الان شما اجازه مي‌دهيد من در رابطه با بحث برنامه شما صحبت کنم؟

استاد قزويني:

تا اين اندازه قبول کرديد بر اين اندازه که فرمايش اول و دوم شما منطقي نبوده؟

بيننده:

منطقي است ولي شما اجازه نمي دهيد، شما که اصلا قبول نمي کنيد.

استاد قزويني:

شما 2 تا فرمايش فرموديد که اولي آن در مورد حجر بن عدي که مي‌گوييد ما نمي دانيم چه کسي اين کار را کرده است، اگر اين طور است ديدگاه شما ما با شما اصلا حرفي نداريم.

بيننده:

آقاي قزويني اجازه مي‌دهيد بحث اصلي را شروع کنيم راجع به خلافت امام علي؟

استاد قزويني:

 نه عزيز من شما اين 2 تا را يا اعتراف کن که اشتباه کردم من

بيننده:

باشه من قبول دارم اشتباه کردم

استاد قزويني:

خب خدا اموات شما را بيامرزد، ما در خدمت شما هستيم.

بيننده:

شما دنبال بحث نيستيد شما دنبال اين هستيد که شما حرفتان را به کرسي بنشانيد، شما مي‌گوييد آدم بايد عاقل و بالغ و قوي باشد که حکومت کند. درست است ؟

استاد قزويني:

بله

بيننده:

پس چرا حضرت علي قيام نکرد بر عليه کساني که حق او را خورده بودند، مي‌گوييد نه چون اسلام در خطر بود بايد سکوت مي‌کرد.

خب شما قبول داريد که زماني که پيامبر مبعوث شد تک و تنها بودند يا نه؟ چگونه بود که آنجا توانست بيايد بالا بعدخودش و دينش را اظهار و آشکار کند، پس اينجا حضرت علي نمي توانست يعني هيچ ياوري نداشت؟

استاد قزويني:

فرمايش شما تمام شد؟

بيننده:

اين يک مساله، بعدش اگر ما فرض بر اين بگذاريم که حق با شما است يعني خلافت را مي‌گوييم براي حضرت علي بوده است و خلفاي راشدين از اول تا سوم اسلام را ناقص رساندند، شما الان قبول داريد که حضرت علي دين را به ما کامل رساندند يا نه؟

استاد قزويني:

بله ما معتقديم اميرالمؤمنين و ائمه عليهم السلام دين را کامل به ما رساندند.

بيننده:

کامل رساندند، حالا من مي‌خواهم يک فرمايشي از حضرت علي براي شما بياورم که دقيقا در تضاد با حرف‌هاي شماست. بياورم؟

استاد قزويني:

بفرماييد

بيننده:

حضرت امام علي در کتاب کليني خودتان است در اصول کافي که حضرت علي به يکي از صحابه بزرگوار فرمودند که من تو را امر نکنم چيزي که پيامبر من را امر کرد به او، به اينکه بروم قبور را صاف کنم و گنبد و بارگاه‌ها را منهدم کنم.

شما اين را قبول داريد در اصول کافي؟

استاد قزويني:

نه خير همچين روايتي ضعيف است، بررسي کرديم در بحث قبور همچين چيزي

بيننده:

آقاي قزويني يک لحظه اجازه بدهيد

استاد قزويني:

اقاي عزيز ما که مثل شما قائل نيستيم که تمام روايات کافي صحيح است، کافي روايات صحيح هم دارد روايات ضعيف هم دارد، روايات صحيح آن براي ما معتبر است و روايات ضعيف آن را قبول نداريم.

بيننده:

آقاي قزويني شما کليني را قبول داريد به عنوان عالم بزرگ يا نه؟

استاد قزويني:

عالم بزرگ قبول داريم ولي نه اينکه بگوييم تمام رواياتي که آورده است صحيح است

بيننده:

اصول کافي جزو 4 کتاب اول شماست مگر مي‌شود؟ من الان صحيح بخاري را قبول دارم صحيح مسلم را هم قبول دارم و مي‌گويم هيچ کدام از احاديث آن ضعيف نيست چه بر عليه من باشد و چه بر عليه من نباشد، مگر مي‌شود من يک حديثي را که بر عليه من است بگيرم رد کنم و يک چيزي که به نفع من است را رد کنم. اينکه نشد آخر اين چه مذهبي است؟

استاد قزويني:

آقا يوسف گفتم ما شيعيان قائل نيستند که بعد از قرآن مجيد هيچ روايت صحيح من البعد الي القبل وجود دارد، کتاب کافي و آقاي کليني بهترين عالم، کتاب کافي کتاب بي نظير شيعه است و تمام آنچه را که در مدح کافي و در مدح کتابش گفتند قبول داريم ولي اينها به اين معنا نيست.

شما ببينيد فقهاي ما از زمان سيد مرتضي، شيخ مفيد، شيخ طوسي رواياتي را که در کافي، تهذيب صحيح بوده عمل کردند و ضعيفش را طرد کرده اند. شما بخواهيد استدلال کنيد بر عليه شيعه بايد به رواياتي استدلال کنيد که شيعه آن  را معتبر مي‌داند.

بيننده:

شما اصول کافي را معتبر نمي دانيد؟

استاد قزويني:

ببين عزيز من معتبر مي‌دانم يا نمي دانم، مي‌گويم در کافي روايات صحيح هم است روايات ضعيف هم است. روايات صحيح آن قبول است و روايات آن مردود است.

بيننده:

آقاي قزويني شما کتاب اصول کافي را صحيح مي‌دانيد يا نه؟

استاد قزويني:

نه خير از اول تا آخر صحيح نمي دانيم

بيننده:

نه آقاي قزويني اين نشد، از اول تا آخر اين يعني چي؟

استاد قزويني:

آقاي عزيز به زبان فارسي من دارم مي‌گويم براي شما آقاي بزرگوار من عرض مي‌کنم که کتاب کافي هم روايات صحيح دارد و هم روايات ضعيف دارد، روايات صحيح را قبول داريم روايات ضعيف را قبول نداريم.

بيننده:

يعني شما مي‌گوييد شيخ کليني

استاد قزويني:

عزيز من ديگر به شما ربطي ندارد که ما به کليني چه مي‌گوييم يا چه نمي گوييم

بيننده:

ربط دارد

استاد قزويني:

از من سوال کردي نظر من نيست، نظر کل فقهاي شيعه است، کل فقهاي شيعه از شيخ مفيد تا عصر حاضر اين است که کليني در کافي هم روايات صحيح آورده است هم روايات ضعيف آورده است.

بيننده:

 آقاي قزويني به من اجازه مي‌دهيد که يک مساله را بگويم؟

استاد قزويني:

بفرماييد

بيننده:

پس به من حق بدهيد که من نتوانم اين دين و مذهب شما را قبول کنم، مذهبي که عالم او دارد تضاد حرف مي‌زند آخر مگر مي‌شود همچين چيزي.

مجري:

کتاب صحيح شما مثل صحيح بخاري و مسلم همه روايات آن صحيح است؟

بيننده:

بله همگي صحيح است، تمام آن صحيح است و هيچ تناقضي وجود ندارد

مجري:

و همه رواياتي که در آن هست حتي رواياتي  که نسبت به پيامبرگرامي وجود دارد که مثلا مي‌گويد قصد داشت خود کشي کند قبول داريد؟

بيننده:

حديث را بياوريد از اول تا آخر بخوانيد شما مي‌آوريد حديث را منقطع مي‌خوانيد و آنجايي که به نفع شما است را مي‌خوانيد.

من با آقاي ابولقاسمي بحث کردم همين بحث مي‌کند، با آقاي قزويني بحث کردم همين بحث مي‌کند و روايات را منقطع مي‌خوانند بعد آنجايي را که دارد توضيح مي‌دهد را رها مي‌کند.

استاد قزويني:

خب حضرت عالي همين قضيه اي که پيامبر قصد خودکشي داشت را از اول تا آخر بخوان

بيننده:

من الان کتاب صحيح بخاري دم دستم نيست

استاد قزويني:

ده بار اين را ما خوانديم براي شما چطور تا به حال نرفتيد بررسي کنيد.

بيننده:

آقاي قزويني منحرف نشويد بحث ما يک چيز ديگر است

مجري:

آهان مشخص  شد

بيننده:

من مي‌گويم که صحيح بخاري را قبول دارم

استاد قزويني:

ببين عزيز من اين راه بحث کردن نيست، ببنيد عزيز دلم من ده بار با زبان ساده مي‌گويم که کتاب کافي مانند کتاب صحيح بخاري نيست، روايات صحيح هم دارد و روايات ضعيف هم دارد مانند سنن نسائي شما، مسند احمد شما، سنن ابي داوود شما چطوري است؟ شما هرنگاهي که به سنن ابي داوود و نسائي و مسند احمد داريد ما همان نظر را به کتاب کافي داريم برادر من.

شما صحاح سته دارد ديگه صحيحين که نداريد، شما به آن 4 تا کتاب صحيح هر نظري داريد ما هم نگاهمان به کليني، مرحوم شيخ طوسي و شيخ مفيد همين است.

شما يک روايتي بياور بزرگان آن را قبول داشته باشند عزيز من اينها حرف‌هاي چرند و بي اساس است، نمي دانم شما کليني را قبول داريد يا نداريد؟ من هزار بار مي‌گويم که کتاب کافي روايات صحيح هم دارد روايات ضعيف هم دارد، آقا شما پس کليني را اين گونه مي‌دانيد.

پس معلوم است شما دنبال کشف حقيقت نيستيد.

بيننده: مهدي از ايتاليا

يک بحثي را مي‌خواستم مطرح کنم خدمت شما، يک سوالي را از خدمت حاج آقا و کلا ازشبکه‌هاي وهابي داشتم.

سوال من اين است که الان حاج آقا فرمودند که علماي اهل سنت خب به حال اين نبش قبر حجر بن عدي را محکوم کردند، حالا چه علماي الازهر باشد چه علماي اهل سنت ايران باشند، ولي تا جايي که من اطلاع دارم علماي وهابي هيچ وقت نيامدند محکوم کنند همچين کاري را.

حالا ما بياييم چه کساني محکوم نکردند چه کساني محکوم کردند و معني اين محکوم نکردن و ساکت ماندن آنها چيست؟ اين يک موضوع است.

موضوع دوم اين است که به هر حال حجر بن عدي يکي از صحابي بسيار جليل القدر پيامبر بوده که در يکي از  برنامه‌هاي همين شبکه ولايت اشتباه نکنم آقاي پيشوايي بودند که فضائل ايشان را مي‌گفتند واقعا مشخص مي‌شد که ايشان چه صحابي جليل القدري بودند، حالا به هر حال آقايان وهابي و برادران اهل سنت ما اعتقاد دارند که صحابه است و تمام صحابه را اينها عادل مي‌دانند و تمام احاديثي که از اينها مطرح شود را با دل و جان قبول دارند.

حالا ما بياييم ببينيم اگر صحابه ديگري بود  که نبش قبر مي‌شد باز هم اينها ساکت مي‌نشستند؟ مثلا اگر جناب ابوبکر و عثمان بود باز هم اينها ساکت مي‌نشستند؟

مساله سوم اين است که البته علماي اهل سنت ايران آمدند محکوم کردند ولي اين تاخيري که داشت يک مقداري معنا دار بود و محکوم کردن آنها هم به نحوي بود که اينها را افرادي افراطي وتندرو خواندند، اگر کسي که نبش قبر حجر بن عدي را انجام داده است تندرو بخوانند خب کسي که شيعه را مي‌کشد به او چه مي‌گويند؟

و يک جوابي داشتم براي برادر اهل سنت که زنگ زده بودند که يک روايتي را از حضرت علي خوانده بودند که تمام گنبد‌ها را خراب بکنيد، حالا من اين طوري متوجه شدم از صحبت ايشان.

من يک سوال داشتم، آيا آقاي ابوحنيفه قبرش گنبد ندارد؟ که اينها خيلي‌شان در برنامه‌هاي ديگر هم مانند برنامه شبکه‌هاي وهابي هم مي‌آمدند بلف مي‌زندند که تمام مساجدي که گنبد دارد بايد خراب بشود که يک بار در برنامه کلمه طيبه جواب دادند وچند تا مسجد را قشنگ نشان دادند که در مدينه و مکه اينها همگي گنبد دارد.

حالا من نمي دانم اينها را بايد خراب کنند يا مهمترين مسجد مسجد پيامبر اکرم است، با اين مسجد مي‌خواهند چکار کنند؟

و يکي ديگر اينکه ايشان يک موضوع ديگري را مي‌خواستند مطرح بکنند ايشان گفتند ما تمام احاديث صحيح بخاري را قبول داريم، خب اين نشان از ضعف شما دارد اينکه ما تمامي احاديث کتاب کافي را قبول نداريم اين نشان از عقلانيت شيعه دارد چون به هر حال صحابه اي هستند که اتهام فحشا به حضرت ام المؤمنين عايشه زدند ولي خب ديگر در کتاب‌هاي ديگر آمدند گفتند چون اينها اهل بدر هستند

 

 

اعْمَلُوا مَا شِئْتُمْ

سوره فصلت آيه 40

 

است و هيچ مشکلي ندارد هر کاري که بخواهند مي‌توانند بکنند، مسجد ضرار بسازند يا اتهام فحشا بزنند اينها مشکلي ندارد، حالا اين را مي‌خواستم مطرح بکنم که برادر ما در نظر داشته باشند.

بيننده: کريم از آمل

خواستم فقط خدمت شما عرض کنم در رابطه با فرمايش اين عزيز ما آقا يوسف.

آقا يوسف متاسفانه 2 تا موضوع را قاطي کردند، من عذر مي‌خواهي مي‌کنم از حضور اين آقا، آقا يوسف يک بحث اخلاقي و شخصيتي آقاي کليني را داريم و يک بحث حديث شناسي داريم.

بحث شخصيتي براي ما محترم و بسيار بزرگ و قابل احترام است ولي در مورد حديث شناسي ايشان به عنوان يک فقيه و عالم ممکن است در زمان خودشان به يک سندي رسيدند که تصورشان بر اين بود که اين سند درست است و حالا توسط علماي ديگر ثابت شد که راويان اين سند مخدوش هستند و اشکال دارند.

هر چند که علماي ما اين را اعلام کردند و ما اعتقاد نداريم و به غير از قرآن کتاب کاملا صحيح ديگري نداريم اين اعتقاد شيعه است و آقاي کليني آمدند يک سندي را آوردند بعد به نظر خودشان اين صحيح بوده است بعد‌ها ثابت شد اين سلسله مراتب رسيدن به اين سند اين اشخاصي که وجود دارند داراي اشکال هستند و به همين ضعيف شد و ممکن است اصلا قابل قبول براي علماي بعد از ما باشد.

اين آقا يوسف ما بايد اين را مدنظر داشتند که وقتي مي‌گويند صحيح بخاري از همه جهت، هر چند که علمايي که در شبکه ولايت ما در خدمتشان هستيم، يعني در واقع دانشگاهي است که ما در اين جعبه جادويي نگاه مي‌کنيم و اعتقادات ما هم استوار تر شده است، از اين جهت وقتي ثابت شده است صحيح بخاري داراي افرادي است که اصلا مخدوش هستند و به همين دليل به آن سند اصلا نمي شود اعتبار داد.

آقاي کليني هم همين طور داراي احاديثي هستند که بعدها ثابت شد که اين اشخاص در مسير روايي اشکال  دارند و داراي ايراد است، از اين جهت به قول ما مي‌گوييم تمام روايات کليني قابل قبول نيست از جهت علماي شيعه ما.

استاد قزويني:

ببينيد اين آقايان دنبال روشن شدن حقيقت نيستند، دنبال ماجراجويي هستند که بيايند يک شبهه اي را مطرح کنند يعني امثال اين آقا يوسف ما احترامي که داريم اگر از آسمان هم ملکي بيايد و بگويد حق با اميرالمؤمنين بوده است امثال ايشان زير بار نمي روند چون مبناي ايشان مشخص است.

اصلا چون اگر بخواهد برود بايد از تمام اعتقادات خود دست بردارد پس تمام در آمدهاي‌شان دست بردارند، اگر واقعا راست مي‌گويند يکي از بزرگان خود را براي مناظره بفرستند، آقاي بزرگوار شما اگر با مبناي شيعه حرف مي‌زنيد من مي‌گويم کتاب کافي مي‌گويد نه کليني، شما ببينيد در هيچ روايتي کليني 16199 روايت آورده است و در ذيل هيچ روايتي نيامده بگويد که اين روايت صحيح است.

فرضا هم بگويد صحيح است ما براي آقاي کليني احترام مي‌گذاريم و مي‌گوييم نظر او اين بوده است ما مقلد کليني که نيستيم، کليني 329 از دنيا رفته است و بعد از او شيخ طوسي آمده گفته است که کليني گفته است صحيح است من مي‌گويم صحيح نيست و دليل من هم اين است.

ما که نمي توانيم بگوييم ابوحنيفه 1350 سال قبل همچين فرمايشي کرده است و اين وحي منزل است و همچين چيزي را نمي شود مناقشه کنيم، نه، ما همچين قضايايي را در شيعه نداريم و حتي تقليد از مرده را شيعه حرام مي‌داند.

آقاي بروجردي در عصر خودش مجتهد علي الاطلاق و مرجع علي الاطلاق بوده و همه مقلد ايشان بودند و اگر الان کسي بخواهد از ايشان تقليد کند مي‌گويند حرام است.

آقاي خوئي مجتهد علي الاطلاق بوده و غالبا او را قبول داشتند و لي الان ما نمي توانيم از او تقليد کنيم، يکي از بزرگترين امتياز شيعه نسبت به ديگر مذاهب اين است که در مذهب شيعه تقليد از مراجع مرده را جايز نمي داند ضمن اينکه به نظر او احترام مي‌گذارند.

بله آقاي کليني گفته فرض اين روايت صحيح است و دليل ايشان اين است اين است اين است ولي بنده هم مي‌آيم مي‌گويم آقاي کليني شما اين گونه فرموديد به نظر من دليل اول مخدوش است دليل دوم شما مخدوش است و دليل سوم شما.

الان مذهب و فقه شيعه جزو فقه پويا است و همواره در بالندگي و تکامل است چون اين آقايي مي‌آيد حرفي مي‌زند و آقاي ديگر او را مناقشه مي‌کند.

ما بياييم بگوييم تمام کتاب کافي صددرصد صحيح است ما همچين چيزي نمي گوييم و اگر هم بگوييم خلاف است، خب اين آقا ما بارها گفتيم همين قضيه اي که ما بارها براي ايشان آورديم که پيامبر اکرم در اين صحيح بخاري قصد خودکشي داشت خب اين را برود پيدا کند و بياورد، از اول تا آخر روايت را بخواند، 50 بار اينجا از ما شنيده است و آدرس آن را ما بارها به اين آقا داديم در جلد 8 صفحه 68 حديث 6982 کتاب التعبير،خب بفرماييد آيا اين پيامبر اکرم که چندين بار تصميم مي‌گيرد خودکشي کند آيا همچين چيزي را پيامبري مي‌تواند عمل کند و آيا همچين پيامبري مي‌تواند مبعوث شود؟

يا قضيه آيات شيطاني در حديث 4740 آيا ما مي‌توانيم اينها را قبول کنيم؟ و اينکه پيامبر اکرم نستجير بالله در حال ايستاده بول مي‌کرده.

اگر کسي به همين آقا يوسف بگويد که من ديدم عمو و برادر و پدر شما در کوچه ايستاده بول مي‌کرد همان جا به دهان او مي‌زند.

مجري:

يا اينکه پيامبر در حال نماز از عايشه مشکون مي‌گرفته است.

استاد قزويني:

بله ببينيد، اين را هم اگر خواست حديثش را پيدا کند حديث شماره 224 از صحيح بخاري، البته 7-8 جاي صحيح بخاري آمده است. خب اينکه مي‌گويد:

 

فَبَالَ قَائِمًا

صحيح البخاري  ج 1   ص 90، اسم المؤلف:  محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة : الثالثة، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا

 

آيا اين را آقا يوسف قبول مي‌کند؟ عجيب است اينها نسبت به سماک بن حرب از رواتشان است، آقاي عقيلي در ضعفاء الرجال خود مي‌گويد: من ديدم اين آقا

 

سماك بن حرب فوجدته يبول قائما فتركته ولم أسمع منه

 

ديدم اين آقا ايستاده بول مي‌کند و حتي لياقت اينکه من حديث از او قبول کنم ندارد.

 

ضعفاء العقيلي  ج 2   ص 178، اسم المؤلف:  أبو جعفر محمد بن عمر بن موسى العقيلي الوفاة: 322، دار النشر : دار المكتبة العلمية - بيروت - 1404هـ - 1984م، الطبعة : الأولى، تحقيق : عبد المعطي أمين قلعجي

 

مي آيد مي‌گويد چون ايستاده بول مي‌کرده اين از علامت ضعف راوي است، آن وقت شما اين را درصحيح بخاري نسبت به نبي مکرم صلي الله عليه و آله وسلم، يا عبارتي را که آقاي نووي در المجموع خود جلد 2 صفحه 103، حالا نووي متوفاي 676 هجري است يعني همان سالي که مرحوم محقق حلي استاد علامه حلي از دنيا رفته است، خب ايشان مي‌گويد: اهل هرات هر سال يک مرتبه، البته براي 900 سال قبل است من عذر مي‌خواهم از مردم هرات، ايشان که از علماي بزرگ و فقهاي نامدار است مي‌گويد که اهل هرات هر سال يک مرتبه ايستاده بول مي‌کنند تا به اين سنت پيامبر عمل کنند.

خب برادر بزرگوار اينها هم در صحيح بخاري شما آمده است و الان خيلي از بزرگان اهل سنت متوجه اين قضايا شدند و مي‌گويند هر چه در صحيح بخاري آمده ما نمي توانيم بگوييم اين درست است چون بعضي از برنامه‌ها و رواياتي در صحيح بخاري است که اصلا با عقل نمي سازد و اصلا با وجدان بشري نمي سازد.

اين حديث 268 صحيح بخاري من واقعا خجالت مي‌کشم بگويم که انس مي‌گويد: پيامبر اکرم، عذر مي‌خواهم از خواهران و دختران عزيزم که در پاي گيرنده‌ها هستند ولي ديگر اين آقايان ما را وادار مي‌کنند. حديث 268 صحيح بخاري مي‌گويد پيامبر اکرم هر شب با 11 نفر از همسران خود همبستر مي‌شدند، بعد مي‌گويد به انس برگشتيم گفتيم: آيا يک مرد مي‌تواند در يک شب همچين کاري بکند؟

مي گويد:

 

كنا نَتَحَدَّثُ أَنَّهُ أُعْطِيَ قُوَّةَ ثَلَاثِينَ

 

پيامبر نيروي شهوت30 نفر جوان را داشته است.

 

صحيح البخاري  ج 1   ص 265، اسم المؤلف:  أبو جعفر محمد بن عمر بن موسى العقيلي الوفاة: 322، دار النشر : دار المكتبة العلمية - بيروت - 1404هـ - 1984م، الطبعة : الأولى، تحقيق : عبد المعطي أمين قلعجي

 

اينها توهين به نبي مکرم و جسارت به ايشان است.

بيننده:

حضرت آقا الان آقا يوسف عزيز ما اين برادر عزيز ما، خب اهل سنت هستند با توجه به اسمي که روي اين مذهب است سنت پيامبر را پيروي مي‌کنند من مي‌گويم يک بار ايشان بيايند يک بار جلوي پدر خودشان، چون سنت پيامبر است و در بخاري هم آمده است وصحيح است، جلوي پدرشان ايستاده بول کنند اگر پدرشان ايشان را تشويق کردند پس آن سند صحيح است ولي اگر زدند و او را توبيخ کردند چون ما عقل داريم بداند سند غلط و نادرست است.

ايشان سنت پيامبر را يکبار جلوي پدرشان اجرا کنند. بحث اين است که خيلي از عزيزان اهل سنت ما به جهت کسب علم تلفن مي‌زنند خدمت شما و حضرات ديگر که ياد بگيرند و الحمدلله بر اساس اخباري که به ما مي‌رسد کساني که آمد و حداقل يک شک و شبهه اي براي آنها ايجاد شده است که آيا دين مذهب شيعه بهتر از مذاهب ديگر باشد خب اين بابي است که مي‌روند تحقيق و پرس وجو مي‌کنند از علماي خودشان و ممکن است به نتيجه برسند که انشاءالله مي‌رسند ولي متاسفانه متاسفانه خيلي از عزيزان ما به جهت اينکه وقت برنامه را بگيرند و با يک نيت سوء زنگ مي‌زنند شايد آقاي قزويني عزيز ما بزرگ ما در جواب يک کمي نمي دانم نمي دانم بکند.

متاسفانه به يک نيت ديگر زنگ مي‌زنند، مولوي محسني ما هم که يک وقت آنچناني هرچند که 12 دقيقه به ما وقت دادند دستشان درد نکند اين وقت‌هايي که به اين جور آقايان مي‌دهند يعني اين اقايان درحقيقت دارند ظلم در حق ما مي‌کنند.

مجري:

عيب ندارد ما مي‌خواهيم حجت را تمام کنيم.

بيننده:

نمي دانند که ما شاگردان آقاي قزويني، يعني خداشاهده ما  ثانيه شماري مي‌کنيم که برنامه‌ها شروع شود و مخصوصا برنامه شب دوشنبه و شب سه شنبه آقاي يزداني و ابوالقاسمي که خداشاهده استفاده مي‌بريم و من به هم سن و سال‌هاي خودم سفارش مي‌کنم و خواهش مي‌کنم که اين برنامه‌ها را گوش کنند. وقتي حجت تمام شد اگر آن دنيا را قبول نداريم که هيچ، ولي اگر آن دنيا را قبول داريم فردا خدا شاهده که حساب و کتابي در کار است.

مجري:

ما انتظار نداريم که امثال آقاي يوسف يا هرکسي که روي خط مي‌آيند، آنهايي که واقعا سوال استفهامي دارند و واقعا براي طلب علم سوال مي‌کنند دستشان درد نکند که خيلي هم هستندولي آنهايي که بحث جدلي مي‌کنند و با عناد صحبت مي‌کنند.

بيننده:

آقاي حسيني نژاد است که از کرمانشاه تماس مي‌گيرد ايشا هم متاسفانه من نظرم بر اين است که نمي خواهد، از ايشان هم خواهش و تمنا مي‌کنم که بحث‌هاي علمي مطرح کنند، تا شيعه قانع شود و کيف کند.

شما خيلي از علمايي که الان من مطمئن هستم پاي صحبت‌هاي شما نشستند از علماي اهل سنت شايد بگويند اگر آقايي هست که همچين سوالي کرده است.

من حرف آخرم اين است که حتي يوسف و مثل ايشان اگر يک نفر هم به راه راست هدايت شود در اين دنيا و در آن دنيا کافي است.

استاد قزويني:

بله ما حاضريم آقا يوسف تشريف بياورند تلفني يا حضوري يک ساعت، 2 ساعت دونفري مي‌نشينيم و با هم صحبت مي‌کنيم، اگر واقعا حرفي دارند منطقي ما قبول مي‌کنيم و مي‌پيذيريم و پيشاني او را هم مي‌بوسيم و اگر حرف منطقي ما مي‌زنيم ايشان بپذيرد يا يک نفر داور خودش معين کند از علماي اهل سنت.

و گرنه آمدن و يک سري ضروريات انکار کردن، بحث را اين گونه شروع کند که ما نمي دانيم که چه کسي را قبر را کنده است، اين روش روش بحث نيست مثل اينکه من بگويم که ما نمي دانيم که الان روز است يا شب. تمام علما حتي الازهر به ميدان آمد و ما انتظار نداشتيم که به اين شکل بشود.

اصلا يک اجماع جهاني شد اصلا غير از اين غير از وهابي‌هايي که چنين و چنان و مي‌گويند که شيعه‌ها اين کار را کردند، بله من هم اول برنامه گفتم که اميرالمؤمنين را شيعه‌ها کشتند، امام حسين را هم شيعه‌ها کشتند و اصلا امام زمان را هم بنا است شيعه‌ها کشتند و اهل سنت اصلا مدافع بودند.

به قول يکي از اين اقايان گفت که امام حسين را شيعه‌ها کشتند من به او گفتم که اصلا قبول شيعيان کشتند شما اهل سنت کجا بوديد؟ چرا دفاع نکرديد؟ معطل ماند که چه بگويد.

اگر شيعيان جمع شدند امام حسين را کشتند خب شما دفاع مي‌کرديد پس شيعه‌ها کشتند وشما هم دفاع نکرديد و همه يکسان هستند.

بيننده:

جمله آخر را عرض کنم اينکه اگر آقاي حجر بن عدي وصل نبود به علي اين بلا سرش نمي آمد بعد 1400 سال، و الان چون خالد بن وليد به اميرالمؤمنين وصل نيست اين گونه اعتراض مي‌کنند و قبر و بارگاه او را خراب نمي کنند.

من خيلي ممنونم از شما انشاءالله هميشه برقرار و سالم باشيد.

بيننده: محمد از تهران (اهل سنت)

اگر اجازه بدهيد من نظرم را راجع به قضيه اي که در سوريه اتفاق افتاده است اعلام مي‌کنم بعد از طريق گيرنده صحبت‌هاي کارشناس را گوش مي‌دهم.

ببينيد من به عنوان يک جواب اهل سنت و جدا از مسلمان بودنم به عنوان يک جوان ايراني توهين به هر فردي که دستش از دنيا کوتاه شده را محکوم مي‌کنم، توهين به يک قبر و يک انساني که نيست از خودش دفاع کند اين محکوم است.

اما سوال اينجاست ببينيد الان شب است که دارم برنامه گوش مي‌دهم هيچ کس نمي آيد در سوريه الان بيش از هزاران کودک در سوريه ظرف اين دو سال کشته شده است ولي هيچ کس نمي آيد از اين حرف بزند، اين همه بچه بي گناه چرا بايد کشته شوند؟ خب اينها همه دردهايي است که امروز در دنيا وجود دارد و نظر من اين است که همه اين اتفاقات علتش اين است که ما مسلمانان اسلام را رها کرديم و مذهب گرا شديم.

سني و شيعه، ببينيد اصلا مذهب دشمن دين است و وقتي که ما مذهب گرا مي‌شويم اصل دين فراموش مي‌شود، اتفاقي که در مسيحيت افتاد، وقتي که مسيحي‌ها بعد از عيسي رفتند و مذهب گرا شدنداصل دين مسيحيت از بين رفت، آيا واقعا اين چيزي که مسيحيت دارد تبليغ مي‌کند ديني است که عيسي آورد؟

ببنيد ما اين مشکلي که الان داريم اين است که ما مذهب گرا شديم و الان اتفاقي که در سوريه و عراق و پاکستان مي‌افتد و شيعه سني مي‌کشد و سني شيعه مي‌کشد اينها همه درد است و اينها آن چيزي که ما به آن قانون بشريت بي احترامي مي‌کنيم.

ببينيد خداوند يک ديني را مي‌خواهد براي انسان بفرستد توسط پيامبر مي‌فرستد و تمامش مي‌کند بعد مي‌آيند انسان‌ها روي عقلشان من مي‌دانم دزدي کردن گناه دارد، به حريم يکديگر تجاوز کردن اشتباه است و گناه دارد همه اينها را مي‌دانم و خدا هم که مرا آفريده مي‌پرست.

دين يعني همين يعني تمام اديان مانند مسيحيت، يهوديت، زردتشت همه اديان آسماني و ادياني که در زمين به وجود آمد آمدند که يک چيز را بگويند که اي انسان انسان باش وبه قانون بشريت احترام بگذار.

حالا جالب اينجاست اين همه بحث‌ها شده است و اتفاقات افتاده است، من در يک شهري به دنيا آمدم که هم شيعه است و هم سني در کنار همديگر درس مي‌خوانديم و هميشه اين بحث‌ها در مدرسه به وجود مي‌آمد و من به دوستانم مي‌گفتم که به همديگر احترام بگذاريم.

يا حتي در يک مقطعي بوديم که يکي از دوستان مان پدرش در يکي از جنگ‌ها فوت کرده بودند که از حزب‌هاي مخالف حکومت بودند، بعد به او توهين مي‌کردند، يک بنده خدا هم بود که پدرش شهيد شده بود به يکديگر توهين مي‌کردند و من مي‌خواستم بگويم که به مردگان هم احترام بگذرايم تو به او نگو که پدرت هلاک شده  و پدر من شهيد شده است، اين حرف‌ها را کنار گذاريم و به هم احترام بگذاريم ما نمي توانيم پشت سر يک مرده بي انصافي کنيم چون نيست که دفاع کند.

اين اتفاقي هم که در سوريه افتاده است همين بازي مذهب است و متاسفانه اسلام دارد توسط شيعه و سني نابود مي‌شود.

استاد قزويني:

آقا محمد آقا شما مي‌گوييد که در سوريه الان اختلاف مذهبي است، الان آمريکا و اسرائيل چه اختلاف مذهبي دارند که وارد اين قضايا شدند؟

بيننده:

خب آمريکا و اسرائيل دارند از اين اختلاف مذهبي ما سوء استفاده مي‌کنند

استاد قزويني:

چه اختلاف مذهبي در آنجا است؟ مثلا مي‌توانيد شما توجيه بفرماييد مثلا فرض بفرماييد يک نفر شيعه در حکومت است و سني‌ها مي‌خواهندکه او نباشد؟ يک وهابي يا لامذهب است؟ اين قضيه چيست؟ اين اختلاف مذهبي را شما توجيه بفرماييد. آخر حضرت عالي آدم روشن و درد آشنايي هستيد ببينيد عزيز من در سوريه بحث اختلاف مذهبي نيست يعني الان اگر بشار اسد را بردارند و يک نفر اسرائيلي را آنجا بگذارند هيچ کس حرف نمي زند.

يعني الان بشار اسد کنار رود و يک ظالم تر و فاسق تر و کافر تر از بشار اسد آنجا بيايد مسئله تمام مي‌شود، پس معلوم است بحث مذهبي نيست و اگر واقعا است خب در ديگر کشورهاي اسلامي هم بايد همين را بگوييد.

آيا  در قضيه مصر در برابر فرعون مصر قيام کردند آنجا بحث اختلاف مذهبي بود، در ليبي اختلاف مذهبي بود، در مراکش اختلاف مذهبي بود؟ نه عزيز من ببينيد بحث در سوريه کاملا فرق مي‌کند.

الان در سوريه يک سري تروريست آمدند نه مردم سوريه، بله مردم سوريه بارها گفتند که ما حاضريم رفراندوم به پا کنيم و حاضريم انتخابات به پا کنيم و هرکسي را مردم انتخاب کنند.

اصلا خود بشار اسد گفت، خود آقاي مفتي اعظم سوريه در تهران در همين برنامه اي که ما پخش کرديم گفت اگر مردم سوريه بگويند ما بشار اسد را نمي خواهيم ايشان حاضر است همان لحظه سلطنت و رئيس جمهوري را بگذارد و برود.

اگر واقعا مردم سوريه نمي خواهندبيايند در آنجا يک رفراندوم يک انتخاباتي انجام بدهند و بگويند که آقاي بشار اسد ما شما را نمي خواهيم، بيايداز کشور‌هاي مختلف از سازمان ملل هم ناظر بيايد يک انتخابات آزاد در سوريه انجام دهند مردم اگر بشار اسد را نخواستند شيعه، سني، علوي، مسيحي ايشان اگر واقعا نرفت آن وقت بيايند عليه بشار اسد هر کاري مي‌خواهند انجام دهند.

ببينيد ما نمي خواهيم از کسي دفاع کنيم، ما بارها گفتيم کسي خوشش بيايد يا نيايد سگ زرد برادر شغال است، براي ما اين قضايا دفاع از فرد نيست، بحث اين است که اين توطئه اي که در آنجا است همين قضيه حمله اسرائيل که نزديک به 300 نفر را به شهادت رساندند مشخص شد که دست‌هاي ديگري در کار است، جالب اين است که در اين شبکه‌ها اين احمق‌ها گفتند بله ايران رفته است اسرائيل را تحريک کرده است تا اسرائيل بيايد و حمله کند. واقعا

الحمد لله الذي جعل أعداءنا من الحمقى

يعني من احساس مي‌کنم که توهين به احمق‌ها است.

ببينيد برادر بزرگوار اينکه مي‌فرماييد بخش  اينکه مي‌فرماييد بحث اختلاف مذهبي و غير جنگ مذهب است نه به هيچ وجهي اين درست نيست نه در سوريه و نه در عراق و نه در مصر و نه در جاي ديگر، بله مذاهب با يکديگر اختلاف و بگو مگو دارند الان در مصر آقايان همين اخواني‌هايي که تخم و ترکه سلفي‌ها بودند الان نسبت به شيعه‌ها  دارند سخت گيري مي‌کنند، به دستور خود مرسي شيعيان را دستگير مي‌کنند و مبلغين شيعه را اجازه نمي دهند که حرف بزنند که اينها بحث جدايي است.

بله اين يک اختلاف مذهبي که بعد از روي کار آمدن اينها در مصر به وجود آمده است و ما هرگونه کارهاي تند را چه از ناحيه شيعه و چه سني وچه سلفي باشد محکوم ميکنيم.

کارهاي تند و خلاف اخلاق و خلاف قرآن وسنت از هر کسي که باشد محکوم است ولي اينکه شيعه حق زندگي و حق گفتن مباني اعتقادي ندارد اين ظلم به شيعه است.

خب فرض بفرماييد اين مبلغ شيعه را در مصر گرفتند انداختند زندان اين رسانه‌هاي شيعي را چکار مي‌کنند؟ جلوي اينترنت را مي‌توانند ببندند؟

بيننده:

اين کارهايي که الان کردند همگي محکوم است، همه اين نقض آزادي کردن در مصر همگي محکوم است و حرف شما درست است، از نظر من جوان سني همه محکوم است اما سوالم اينجاست که آقا ما بياييم يک مقداري به اين مذاهب کمتر بپردازيم بهتر نيست؟

استاد قزويني:

يعني ما چکار کنيم؟

بيننده:

شيعه و سني به جاي اينکه به اين جزئيات بپردازيم بيايم خداشناسي خودمان را اصلاح کنيم، به جاي اينکه بياييم مشخص کنيم که علي اصلح بوده است يا ابوبکر بياييم کنار بياييم.

استاد قزويني:

عزيز من به قولي يک کسي ديد که يک بچه اي هي گريه مي‌کند ناله مي‌کند و فرياد مي‌کند، هي مي‌آمد يک سيلي مي‌زد و مي‌گفت که داد نزن، آخر اين بچه به زبان آمد و گفت که اين کسي که در بقل من نشسته است هي دارد من را منگوش مي‌گيرد هي دارد من را اذيت مي‌کند.

شما ببينيد ناله ما و صحبت‌هاي ما مي‌بينيد و شما ببينيد در اين رسانه‌هاي وهابي مي‌گويند:

شيعه کافر است، شيعه مشرک است، شيعه چنين و چنان است وحتي اينها وقيح ترين عبارت‌هارا در همين برنامه 2 روز قبل نسبت به حضرت امير دادند که اصلا خجالت مي‌کشم بگويم خب وقتي اينها تا اين حد نسبت به اميرالمؤمنين جسارت مي‌کنند ما نبايد مباني اعتقادي خودمان را بگوييمم؟

ما مي‌گوييم اگر ما مي‌گوييم علي خليفه است دليل قرآن و دليل عقلي و روايي ما اين است، خب اينها بيايند بگويند که شما گفتيد که دليل عقلي تان اين است ما هم دليل اول شما را قبول نداريم به اين دليل به اين دليل به اين دليل.

ما حرف منطقي را مي‌پذيريم.

بيننده:

من يک خواهشي به عنوان يک جوان ايراني دارم جدا از دينم به عنوان يک ايراني که اين اتفاقاتي که در افغانستان و پاکستان است به داخل ايران کشيده نشود البته اطمينان دارم به داخل ايران کشيده نمي شود چون ايراني بيشتر از اينکه به دين اهميت قائل باشد به مليت هم اهميت قائل است، اجداد ما قبل از اسلام ترک و فارس و بلوچ به خوبي کنار هم زندگي کردند چون ما فرزندان آنهاهستيم ما هم بلد هستيم به اين آسودگي کنار هم زندگي کنيم ولي خيلي از برادران اهل سنت و تشيع خيلي تند هستند و بگذاريد که اختلافات وارد ايران نشود.

اين آرامشي که در ايران است حفظ است و بلايي که در پاکستان آمده و هر روز بمب منفجر نشود سر ايراني‌ها نيايد و من اطمينان دارم که اين اتفاق نمي افتد.

استاد قزويني:

متشکريم ولي اين حق مسلم شيعه است که از خودش دفاع کند، عقيده خود را بيان کند و بگويد اگر ما معتقد به امامت و خلافت اميرالمؤمنين هستيم اين هم ادله ما است آنها هم بيايند نقد کنند نه اينکه جسارت و اهانت و فحش بدهند و شروع کنند حرف‌هايي بزنند که حتي لايق لات‌هاي خياباني هم نيست را در يک شبکه بيان کنند بله ما بارها گفتيم که بهترين راه را مراجع ما اعلام کردند که بيايد با هم بنشينيم مناظره کنيم  گفتگو کنيم و ما هم بارها گفتيم ولي اينها زير بار نمي روند و آخر هم چند بار ما زنگ زديم که اين هم مناظره نيست و اينکه ما زنگ بزنيم به اين آقايان و آقايان هر طوري که خواستند صدا را قطع کنند و قطع نکنند و تصوير بگذارند و نگذارند و صداي کارشناس ما را بالا و پايين ببرند اين مناظره نشد و در حقيقت همانطوري که بينندگان ديگران تماس گرفتند آقاي عباسي هم تماس گرفت با اين تفاوت  که اين برنامه‌شان بيشتر از ديگر تماس گيرنده‌ها بوده است.

بيننده: ترابي

من خيلي انتظار کشيدم تا صداي شما را بشنوم من يک هديه براي شما دارم و حقيقت من توانستم که يک نفر را شيعه کنم، يکي از برادران اهل سنت را و بسيار بسيار خوشحالم که توانستم کوچکترين کاري را براي مذهبم انجام بدهم.

چند روزي است که خدا مي‌داند که از ته دل خوشحالم که توانستم اين بنده خدا را متقاعد کنم که خدا را شکر خدا را شکر شيعه اثني عشري بشود.

فقط مي‌خواستم همين را بگويم، چند روز قبل به شبکه کلمه تماس گرفتم اينها بسيار احمق هستند مخصوصا آقاي صيانتي  يک حرف‌هايي در مورد حضرت امير ميزد که اينها اصلا خودشان با حضرت علي دشمن هستند.

اينها مستقيم و مستقيم با حضرت علي دشمن هستند و در ديانت و در همه چيز با حضرت علي نظر سوء دارند و اصلا همان سني‌ها هم که مي‌گويند حضرت علي را به عنوان خليفه چهارم قبول داريم ولي همان‌ها هم نه قبول ندارند اينها خيلي علي الخصوص شبکه کلمه دشمني زيادي با اميرالمؤمنين دارند و اميدواريم که هدايت شوند.

خيلي ممنونم خداحافظ

استاد قزويني:

خدايا تو را قسمت  مي‌دهيم به آبروي محمد و آل محمد فرج مولاي ما بقية الله الاعظم را نزديک نموده و ما را از ياران ويژه آن بزگوار قرار بده.

اللهم عجل لوليک الفرج

 


حضرت آيت الله دكتر سيد محمد حسيني قزويني
    فهرست نظرات  
1   نام و نام خانوادگي:  بنيامين سلامي     -   تاريخ:  24 فروردين 93 - 08:48:01
با سلام و خسته نباشيد خدمت شما بزرگواران
سوالي داشتم در مورد اينکه ابوبکر گفته بهتر از من هم براي خلافت هست و من را رها کنيد. اين حرف شأن و مقام او را کم نميکند و دليل نميشود بگوييم که خودش هم راضي نبوده وخلافت خود را قبول نداشته،بلکه من باب تواضع و شکسته نفسي است.همچنان که در عرف اين اتفاق فراوان رخ داده و همه مشاهده کرده اند.
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامي
اولا: اگر واقعا از باب تواضع اين را گفته است چرا بعد از اين اعتراف گفت اين بيعت نسنجيده بوده است :بلاذري در اين‌باره مي‌گويد:  ألا وإني قد وليتكم ولستُ بخيركم. ألا وقد كانت بيعتي فلتة. آگاه باشيد من فرمانرواى شما شده‏ ام با اينكه بهترين شما نيستم‏ آگاه باشيد كه بيعت من ناگهاني و نسنجيده بود.
البلاذري، أحمد بن يحيي بن جابر (متوفاى279هـ)، أنساب الأشراف، ج1، ص255، طبق برنامه الجامع الكبير.
صالحي شامي در سبل الهدي و الرشاد اين جمله را از زبان ابوبكر چنين مي‌نويسد:قال : أما بعد أيها الناس ، فإني قد وليت عليكم ولست بخيركم وقد كانت بيعتي فلتة. اي مردم من فرمانرواى شما شده‏ام با اينكه بهترين شما نيستم‏ و بيعت من ناگهاني و نسنجيده بود.
الصالحي الشامي، محمد بن يوسف (متوفاى942هـ)، سبل الهدي والرشاد في سيرة خير العباد،ج 12، ص315، تحقيق: عادل أحمد عبد الموجود وعلي محمد معوض، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1414هـ
آيا اين نيز از باب تواضع بوده که بگويد از باب تواضع مي گويم بيعت من ناگهاني بوده است!!
اگر در زمان گفتن اين سخن دقت کنيد متوجه مي شويد که ابوبکر اين حرف را بعد از مخالفت حضرت علي عليه السلام و کسان ديگر گفته است همچنانکه در تاريخ چنين آمده است:
قيل إن عمرو بن حريث قال لسعيد بن زيد متى بويع أبو بكر قال يوم مات رسول الله كرهوا أن يبقوا بعض يوم وليسوا في جماعة قال الزهري بقي علي وبنو هاشم والزبير ستة أشهر لم يبايعوا أبا بكر حتى ماتت فاطمة رضي الله عنها فبايعوه فلما كان الغد من بيعة أبي بكر جلس على المنبر وبايعه الناس بيعة عامة ثم تكلم فحمد الله وأثنى عليه ثم قال أيها الناس قد وليت عليكم ولست بخيركم فإن أحسنت فأعينوني وإن أسأت فقوموني الصدق أمانة والكذب خيانة والضعيف فيكم
الكامل في التاريخ  ج 2   ص 194
پس وقتي که حضرت علي عليه السلام و بني هاشم او را افضل نمي دانستند چطور شما مي گوييد ابوبکر از باب تواضع اين حرف را زده است؟!
ثانيا: اگر واقعا ابوبکر معتقد بود که او به خلافت شايستگي دارد چرا در مرحله اول بر در علي عليه السلام نشست تا با او بيعت کند
جوهري در كتاب السقيفه و الفدك در اين باره مي‌نويسد:
سمعت أبا زيد عمر بن شبة ، يحدث رجلا بحديث لم أحفظ إسناده ، قال : مر المغيرة بن شعبة ، بأبي بكر ، وعمر ، وهما جالسان على باب النبي حين قبض ، فقال : وما يقعدكما ؟ قالا : ننتظر هذا الرجل يخرج فنبايعه ، يعنيان عليا ، فقال : أتريدون أن تنظروا حبل الحيلة من أهل هذا البيت ، وسموها في قريش تتسع . قال : فقاما إلى سقيفة بني ساعدة ، أو كلاما هذا معناه .
مغيره از كنار ابو بكر و عمر مى‏گذشت در حالى كه آنان بر در خانه رسول خدا- صلّى اللّه عليه و آله- نشسته بودند و آن وجود مبارك تازه از دنيا رحلت نموده بود، مغيره به آنان گفت: اينجا چه كار مى‏كنيد؟ گفتند: منتظر اين مرد (امير المؤمنين) هستيم تا از خانه بيرون آمده با او بيعت كنيم.
مغيره به آنان گفت: خلافت را در ميان قريش گسترش دهيد تا توسعه يابد. پس آنان برخاسته و به سقيفه بنى ساعده رفتند.
 الجوهري متوفاي323 ، السقيفة وفدك ص70، تحقيق : تقديم وجمع وتحقيق : الدكتور الشيخ محمد هادي الأميني چاپ : الثانية سال چاپ : 1413 - 1993 م چاپخانه : شركة الكتبي للطباعة والنشر - بيروت – لبنان ناشر : شركة الكتبي للطباعة والنشر - بيروت – لبنان
بنابراين ابوبكر و عمر با نشستن بر در خانه حضرت علي عليه السلام جهت بيعت، بطور عملي نشان دادند كه خلافت فقط از آن حضرت علي عليه السلام بوده است.
ثالثا:اگر همچنانکه شما مي گوييد از باب تواضع بوده است چرا  عمر نيز همين حرف را  زده و بجاي ابوبکر نيز گويد او شايستگي امامت تا وقتي که علي (ع) بود، نداشت ْآيا عمر بجاي ابوبکر تواضع کرد؟!
 اصفهاني در كتاب محاضرات الأدباء درباره اعتراف عمر به خلافت حضرت علي عليه السلام چنين مي‌نويسد:
وعن ابن عباس رضي الله عنهما قال كنت أسير مع عمر بن الخطاب في ليلة و عمر على بغل‏على بغل وأنا على فرس ، فقرأ آية فيها ذكر علي بن أبي طالب فقال : أما والله يا بني عبد المطلب لقد كان علي فيكم أولى بهذا الأمر مني ومن أبي بكرابن عباس گفت: شبى با عمر براهى مي‌رفتم، و عمر بر قاطرى و من بر اسبى سوار بوديم، در اين‌موقع (عمر) آيه‏اى را قراءت كرد كه در آن از على بن ابي طالب عليه السّلام ياد شده، سپس گفت: سوگند بخدا اى اولاد عبد المطلب، بطور تحقيق على عليه السلام در ميان شما اولى باين امر (خلافت) بود از من و ابى بكر.الأصفهاني، ابوالقاسم الحسين بن محمد بن المفضل، محاضرات الأدباء ومحاورات الشعرء والبلغاء، ج 2،  ص496، تحقيق: عمر الطباع، ناشر: دار القلم - بيروت - 1420هـ- 1999م.
عمر با اعتراف به اينكه منصب خلافت تنها شايسته حضرت علي عليه السلام است، خلافت ابوبكر و بعدها خلافت خود را غاصبانه دانسته و غير مشروع بودن خلافت خود را ثابت كرد.
رابعا :اگر ابوبکر واقعا امام بود چرا عموم  مهاجرين و انصار بر حق علي عليه السلام اعتقاد داشتند؟
ابن ابي الحديد در اين‌باره اعتراف صحابه مهاجر و انصار به حق حضرت علي عليه السلام  مي‌نويسد:
وروى الزبير بن بكار ، قال : روى محمد بن إسحاق أن أبا بكر لما بويع افتخرت تيم بن مرة - قال : وكان عامة المهاجرين وجل الأنصار لا يشكون أن علياً هو صاحب الأمر بعد رسول الله ، صلى الله عليه وسلم .
در حالى كه عموم مهاجران و انصار ترديدى در اينكه على پس از پيامبر صاحب اين منصب است نداشتند. همانگونه كه اين مطلب در شرح نهج البلاغه از روايت زبير بن بكار از محمد بن اسحاق آمده است.‏
إبن أبي‌الحديد المدائني المعتزلي، ابوحامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفاى655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج 6، ص 14، تحقيق محمد عبد الكريم النمري، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1418هـ - 1998م.
بنابراين با اين توجيهات نمي شود، شايستگي ابوبکر بر خلافت را توجيه کرد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات




   

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما