* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 12 خرداد 1392 | تعداد بازديد: 1286 | |
شرايط امام و خليفه از ديدگاه علماي اهل سنت (اعلم – اشجع – اعدل) | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم برنامه حبل المتين؛ آيت الله دکتر حسيني قزويني 1392/03/12 استاد قزويني:ما هميشه گفتيم: مرز وهابيت را از اهل سنت کاملا جدا ميدانيم و اهانت به مقدسات اهل سنت را گناهي بزرگ و نابخشودني ميدانيم. عقيده مراجع ما اين است و روش ائمه ما بر اين بوده است و به اين توصيه ميکردند؛ ولي در ميان اين امت اسلامي، يک افرادي هستند که خود را به اسلام بستهاند و از اسلام جدا هستند و خود را موحد ميدانند؛ ولي بدتر از مشرکين هستند و نام اسلام را در جهان خدشهدار کردهاند و اسلام را مساوي با ترور و تروريست معرفي کردهاند. خدا را شاکريم که چهره کريه اينها در اين قضيه سوريه خيلي روشن شد. اينها با نبش قبر شريف صحابه جليل القدر و حجر بن عدي ماهيتشان را روشن کردند. با شکافتن سينه يک مسلمان و درآوردن قلب او و به دندان کشيدن ماهيتشان را نشان دادند؛ حتي کار به جايي رسيد که دختر حاکم قطر گفت: پدر من دم ميزد که من از مسلمانها در سوريه دفاع ميکنم؛ ولي معلوم شد که از تروريستهاي جاني دفاع ميکند. مي گويد: من فيلم اين آدم وحشي که قلب يک انسان و مسلمان سوري را درآورد و سر يک مسلماني را بريد، ديدهام و احساس ميکنم که پدرم راه عوضي رفته است و راه اشتباه رفته است و اينها مسلمان نيستند. اينها مسلمان نيستند، اينها انسان نيستند، اينها وحشي هستند. من روش پدرم را تقبيح ميکنم. در قضاياي اخير هم که 4 تا بچه شيعه بساط اينها را به هم زدهاند و دهها هزار وهابي را به درک واصل کردند. همان ضربه شصتي که ياران رسول الله در جنگ بدر نشان دادند، ياران علي در جنگ جمل نشان دادند، اين بچه شيعهها به اينها نشان دادند. سوريه را جهنمي سوزان براي وهابيها تبديل کردهاند که اگر شيعيان ميلياردها ميليارد خرج ميکردند، به ايناندازه براي نابودي اين وهابيت نميتوانستند کار انجام دهند. در حقيقت حجر بن عدي اينها را گرفتار کرد. نواميس مردم، دختران و زنان را تحريک ميکنند که به عنوان جهاد نکاح به سوريه بيايند. من نميدانم اين بيحيايي و بيشرمي تا چه حد بايد باشد. اينها از حد گذراندهاند، وحشيترين ارتش دنيا؛ مثل ارتش هيتلر يا ارتش صهيونيست همچين غلطي نکرده است که بيايد ناموس خودش را در اختيار رزمنده قرار دهد. مرگ بر اين غيرتتان، هزاران لعنت بر اين غيرتتان، آن وقت شما نسبت به شيعه جسارت و اهانت ميکنيد. بزرگان ما، مراجع ما حتي علماي بزرگ اهل سنت، ميگفتندك اين وهابيها دين ندارند، مذهب ندارند، قرآن و اسلام را بهانه کردهاند. آيا اينها انسانيت و بشريت را به مسخره گرفتهاند؟ من گمان ميکنم حتي وحشيهاي آمازون هم به اينها ميخندند. مايه تأسف بارتر همين آقاي ملا يوسف قرضاوي است که هر روز بر ننگ خودش ميافزايد. يکي از مفتيان اينها معروف شده است به مفتي ناتو که در خطبههاي جمعه گذشتهاش در دوحه پايتخت قطر، گفت: شيعيان از يهود و نصارا بدتر هستند، شيعيان از يهود و نصارا کافرتر هستند. اگر مراد شما از کافر يعني معتقد به خدا بودن , عقيده به ولايت ائمه و عقيده به اهل بيت داشتن، ما به اين کفر افتخار ميکنيم. اينها ماهيت خودشان را نشان دادهاند. اگر افرادي بودند که به قرضاوي به عنوان يک عالم نگاه ميکردند، وقتي مشخص شد ايشان طبق آن افشاگريهايي که خانمش کرد که رابطهاي با تلاويو دارد، ديگر ايشان را قبول ندارند. بعضي از مفتيان سعودي به بهانه قضيه سوريه، کل شيعيان را مورد هجمه قرار ميدهند و اينها را بدتر از يهود و بدتر از مشرکين قلم داد ميکنند. هرچه دلتان ميخواهد بگوييد، همان طوري که اجداد شما نسبت به پيغمبر اکرم گفتند؛ ولي بدانيد که حناي شما ديگر رنگي ندارد. مجري:اهل سنت نسبت به شرايط امامت و امامشان چه چيزهايي را مطرح ميکنند. استاد قزويني:ادله عقليه امامت که انتخاب افضل و برتر بود، اين دليل عقلي حاکم است و قرآن و سنت نبي مکرم بر او شاهد بزرگي است. از سخنان امير المؤمنين، خليفه اول، خليفه دوم؛ حتي ابن تيميه و بعضي از بزرگان اهل سنت نقل کرديم. جناب آقاي عضد الدين بحثي را مطرح ميکند و ميگويد: بزرگان اهل سنت، شرائط و صفات و ويژگيهايي را در خليفه و امام معرفي کردند که هر امام و يا خليفه بايد اين شرائط را داشته باشد. ايشان در کتاب المواقف خود که از کتابهاي مشهور کلامي عزيزان اهل سنت است، ميگويد: المقصد الثاني في شروط الإمامة الجمهور على أن أهل الإمامة مجتهد في الأصول والفروع ليقوم بأمور الدين ذو رأي ليقوم بأمور الملك شجاع ليقوى على الذب عن الحوزة وقيل لا يشترط هذه الصفات لأنها لا توجد... نعم يجب أن يكون عدلا لئلا يجور المواقف للإيجي، ج 3، ص 585 همه اهل سنت ميگويند: امام و خليفه، بايد مجتهد در اصول و فروع باشد. از اين که مرادشان از مجتهد در اصول باشد چيست، ميگذريم. براي اين که بتواند به مسائل ديني قيام کند و داراي رأي قوي باشد و شجاع باشد و بتواند از حوزه حکومت اسلامي دفاع کند و بعضيها گفتهاند که نه اينها نياز نيست. آنچه که مهم است، اين است که بايد عادل باشد تا اين که جور نکند. اين سخن آقاي عضد الدين متوفاي 756 در مواقف است. جناب آقاي جرجاني صاحب عوامل جرجاني که در جامع المقدمات است و متوفاي 816 در شرح کلام عضد الدين ميگويد: الجمهور على أن أهل الإمامة ومستحقها من هو مجتهد في الأصول والفروع ليقوم بأمور الدين متمكنا من إقامة الحجج وحل الشبه في العقائد الدينية مستقلا بالفتوى في النوازل والأحكام الوقائع نصا واستنباطا لأن أهم مقاصد الإمامة حفظ العقائد وفصل الحكومات ورفع المخاصمات ولن يتم ذلك بدون هذا الشرط شرح المواقف، القاضي الجرجاني، ج 8، ص 349 کسي ميتواند امام و خليفه باشد که مجتهد در اصول و فروع باشد تا بتواند امور ديني را به پا بدارد که اگر خواست حقانيت دين را اثبات کند، توانايي علمي داشته باشد، نه اين که اگر شخصي شبههاي مطرح کند، سرش را پايين بندازد و بگويد: برويد علي را بياوريد. بتوانند شبهاتي که مخالفين دين اسلام مطرح ميکنند را جواب دهد. در مستحدثات مستقل باشد نه اين که اگر يک مسئلهاي پيش آمد، صاحبه را جمع کند و بگويد: ايها الناس نسبت به اين قضيه شما چه شنيدهايد، برويد علي را خبر کنيد تا علي در اين زمينه نظر دهد. هم نص احکام را بداند و هم استنباط آنها را بداند. يکي از مهمترين مقصد و هدف و فلسفه امامت و خلافت اين است که عقائد دين را حفظ کند. اگر واقعا کسي مجتهد نباشد؛ چه از نظر نص و چه از نظر استنباط، اين نميتواند در قضايا و مسائل قضايي نظر دهد. در درگيريها طبق دستور ديني مخاصمات و اختلافات را بر طرف کند. پس شرط اول اين آقايان اين است که بايد عالم باشد. از بييندگان عزيز تقاضا ميکنم که اين عبارتها را به ذهن مبارکشان بسپارند. ما جايگاه علمي امير المؤمنين را با جايگاه علمي جناب آقاي ابو بکر و عمر مقايسه ميکنيم تا ببينيم که آيا اين حرفهايي که استوانههاي علمي اهل سنت ميزنند، در امير المؤمنين تحقق يافته است يا در جناب آقاي ابو بکر و عمر؟ اين آقايان ميگويند: يکي از شرائط امام و خليفه اين است که مجتهد و عالم باشد، آن هم نه عالم عادي، عالم و مجتهد مطلق در اصول و فروع باشد و مستقل هم باشد، نه اين که در اجتهادش از مردم نظر خواهي کند. نکته دوم شجاعت است. ميگويد: امام بايد صاحب رأي و بصيرت در تدبير جنگ صلح باشد که اگر دشمني حمله کرد، بداند در چه زماني بايد دستور دفاع و در چه زماني دستور حمله را صادر کند و در چه شرائطي دستور صلح و آتش بس دهد؛ يعني از فنون جنگي آگاه باشد و به تمام مطالب مربوط به عواقب جنگ آشنا باشد و بتواند لشکر کشي کند. بداند به فرمانده چه دستوراتي دهد و نحوه حمله کردن و نحوه دفاع را به آنها بگويد. اگر آنها وارد حوزه اسلامي شدند، چگونه به اينها پاتک بزنند. اين امام و خليفه بايد به تمام اينها آگاهي داشته باشد: ليقوم بأمور الملك شجاع قوي القلب شرح المواقف، القاضي الجرجاني، ج 8، ص 349 تا بتواند اين حکومت اسلامي و سلطنت اسلامي و خلافت اسلامي را به جاي بزرگي برساند. امام و خليفه بايد شجاع باشد و از نظر قلب بايد قوي باشد و اين طور نباشد که به مجرد اين که لشکر اسلام در محاصره قرار گرفت، فرار را بر قرار ترجيح دهد. من نميدانم، مثل بز کوهي بالا ميرفتند و به آن افتخار ميکنند. اينها چيزهايي است که آقايان اهل سنت نقل کردهاند. والحفظ لبيضة الإسلام بالثبات في المعارك شرح المواقف، القاضي الجرجاني، ج 8، ص 349 از حوزه اسلامي دفاع کند و در معرکه و ميدان جنگ ثابت قدم باشد، نه اين که پا به فرار بگذارد. لا يهوله أيضا إقامة الحدود وضرب الرقاب شرح المواقف، القاضي الجرجاني، ج 8، ص 349 وقتي يک فردي خلاف کرده است، حکم اسلامي اقامه حد؛ مثل گردن زدن و سنگسار کردن است. رفعت نگيرد و اشکش بريزد و بگويد: چرا اين شخصي که فلان کار خلاف را کرده است؛ مثلا زنا کرده است، چرا سنگسارش کنيم؟ چرا اين شخصي که آدم کشته است، قصاصش کنيم؟ در اقامه حدود و اجراي حد الهي گرفتار رفعت و خشکي نشود. اولين شرط اين است که عالم و مجتهد مطلق باشد و شرط دوم اين است که شجاع باشد به طوري که همواره در معرکه و در ميدان دفاع کندتا سربازان اسلام به اين امام و خليفه نگاه کنند؛ همان طوري که نبي مکرم در تمام جنگها در معرکه بودند؛ چه در جنگ بدر و چه در جنگ احد و چه در جنگ احزاب و ديگر جنگها. اين طوري نبود که پيغمبر در مدينه بايستد و به مردم دستور دهد. سومين مسئله اين است که خليفه بايد عادل باشد. أن يكون عدلا في الظاهر لئلا يجور فإن الفاسق ربما يصرف الأموال في أغراض نفسه فيضيع الحقوق شرح المواقف، القاضي الجرجاني، ج 8، ص 350 تا جوري و گناه و ظلمي از او سر نزند. يک عالم فاسق اموال بيت المال و مسلمانها را در اهداف شخصي خودش مصرف ميکند و حقوق مسلمانها را ضايع ميکند؛ همان گونهاي که براي جناب عثمان اتفاق افتاد. در جلسه گذشته عرض کرديم که صحابه جمع شدند و به خاطر تضييع حقوق مسلمانها و مصرف کردن اموال بيت المال در اقراض شخصي و در اهداف شخصيه خودش و بذل و بخشش به فاميل و اقربانش، باعث شد که کاسه صبر صحابه لبريز شد و اينها جمع شدند و آن اتفاقات در مدينه نسبت به عثمان صورت گرفت. مجري:اگر ميشود برتري علمي امير المؤمنين نسبت به ديگر صحابه را براي ما بيان کنيد. استاد قزويني:يکي از شاخصترين مسائلي که در کلام جناب ايجي و ديگران بود، اين بود که امام بايد در تمام مسائل عالم باشد و يا عالم عصر خودش باشد؛ يعني طوري نباشد که در مسائل شرعي و ديني نياز به ديگران داشته باشد و از ديگران سؤال کند. خداي عالم توفيق دهد که بتوانيم اين مسائل را به نحو احسن بيان کنيم. باشد که صفحهاي از مظلوميت امير المؤمنين را براي مردم دنيا بيان کنيم که حداقل بعضي از عزيزان اهل سنت مطالبي را که نشنيدهاند بشنوند. ظلمهايي که در اين زمينه در حق علي انجام شده را کاملا حس کنند. يکي از اين قضايا همان حديث مشهور أنا مدينه العلم و علي بابها است. البته اگر ما بخواهيم مفصل وارد شويم، حداقل چهار يا پنج جلسه فقط بايد روي اين حديث بحث کنيم که اين أنا مدينه العلم و علي بابها از چه صحابهاي رسيده است و چند طريق دارد. همان طوري که ابن جوزي در موضوعاتش 17 طريق ميآورد؛ ولي با کمال بيانصافي ميگويد: اينها به درد نميخورد؛ ولي روايت اقتدوا بالذين بعدي ابا بکر و عمر که چهار يا پنج طريق دارد را ميگويد: متواتر است. امشب حديث أنا مدينة العلم وعلي بابها را که بزرگان اهل سنت و استوانههاي علمي اينها آوردهاند، مطرح ميکنيم و بعد صحت اين روايت را از بزرگاني که صراحت بر صحت اين روايت دارند را بيان ميکنيم و بعد در صورت امکان بررسي سندي چند تا را انجام ميدهيم و راويها را بررسي ميکنيم که اين مردم بدانند اين روايات از نظر سندي مشکلي ندارد. بعد به آن دسته از بزرگان اهل سنت مثل ذهبي که شاگردانشان ميگويند: ناصبي است، ميرسيم و ميگوييم که اين آقا در رابطه با اين حديث چه گفته است. حرف آقاي ابن تيميه که به تعبير حسني دمشقي امامه الشيطان است را در رابطه با اين حديث مطرح ميکنيم و اينها را جواب ميدهيم و ظلمهايي که بر امير المؤمنين در همين مورد شده است را به نمايش ميگذاريم. من از ابن حجر عسقلاني شروع ميکنم. ابن حجر عسقلاني که متوفي 852 است و از استوانههاي اهل سنت است، در مقايسه با ذهبي بعضي از جاها منصفانه وارد شده است. مثل ذهبي نميگويد: يشهد القلب انه باطل ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 1، ص 213 وقتي دليل رجالي و سندي پيدا نميکند ميگويد: قلب من شهادت ميدهد که اين روايت که در فضيلت علي آمده است، باطل است. ابن حجر از خود امير المؤمنين سلام الله عليه نقل ميکند که فرمود: پيغمبر فرمود: وأنا مدينة العلم وعلي بابها فمن أراد المدينة فليأت الباب لسان الميزان، ج 6، ص 243 من شهر علم هستم و علي هم در آن شهر است، هر کس بخواهد وارد يک شهر شود از در وارد ميشود و از ديوار وارد نميشود. همين جناب آقاي ابن حجر از ابن عباس نقل ميکند که ميگويد: انا مدينة العلم وعلي بابها هذا موضوع انتهى وهذا الحديث له طرق كثيرة في مستدرك الحاكم أقل أحوالها أن يكون للحديث أصل فلا ينبغي أن يطلق القول عليه بالوضع لسان الميزان، ج 2، ص 122 من شهر علم هستم علي هم در آن است. بعد ايشان ميگويد: بعضي از آقايان مثل ابن جوزي و ديگران گفتهاند: اين حديث جعلي است و بعد ابن حجر ميگويد: اين حديث طرق و سندهاي زيادي دارد که حاکم نيشابوري اينها را آورده است. پايينترين و حداقل مرتبه اين روايت اين است که اين روايت ريشه دارد و جعلي و ساخته و پرداخته افراد نيست. اين از نبي مکرم صلي الله عليه و آله صادر شده است و شايسته نيست که ما همين طور بگوييم: اين روايت جعلي است. ابن جوزي 17 طريق نقل ميکند، خيلي عجيب است. تمام اين طريقها را ميگويد: ضيعف و موضوع است. ديواري کوتاهتر از ديوار امير المؤمنين نديدهاند. ان شاء الله جناب آقاي ابن جوزي فرداي قيامت در اولين محکمه عدل الهي که تشکيل ميشود، براي ظلمي که به امير المؤمنين کرده است، جواب خواهيد داد. پس ابن حجر ميگويد: اين حديث اصل و ريشه دارد. اما حاکم نيشابوري که ابن حجر عسقلاني به ايشان اشاره کرد، ايشان از أعمش و مجاهد و ابن عباس نقل ميکند که ميگويد: عن الأعمش عن مجاهد عن بن عباس رضي الله عنهما قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم أنا مدينة العلم وعلي بابها فمن أراد المدينة فليأت الباب هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه وأبو الصلت ثقة مأمون المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 137 من شهر علم هستم و علي هم در آن شهر است، هر کس بخواهد وارد شهر شود، بايد از طريق در وارد شود. بعد ميگويد: سند اين حديث صحيح است و مشکلي ندارد؛ ولي بخاري و مسلم اينها را نياوردهاند و ابو صلت هروي که در سند اين روايت آمده است و همين باعث شده است که ابن تيميه بعضي از خزعبلات را مطرح کند و آقاي ذهبي بعضي از چيزهايي که زيبنده نيست از دهنش صادر شود و از قلمش ترواش کند، حاکم ميگويد: ابن صلت هم مورد وثوق است و هم امين است. بعد ايشان ميگويد: فإني سمعت أبا العباس محمد بن يعقوب في التاريخ يقول سمعت العباس بن محمد الدوري يقول سألت يحيى بن معين عن أبي الصلت الهروي فقال ثقة المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 137 من از محمد بن يعقوب در تاريخ شنيدهام که از يحيي بن معين که از استوانههاي رجالي اهل سنت است، ميگويد: از يحيي بن معين در رابطه با ابو صلت سؤال کردند، گفت: ثقه است. همين آقاي ابو صلت هروي حديث انا مدينه العلم را نقل نکرده است. وقتي يحيي بن معين يک راوي را توثيق ميکند، در کنار توثيق يحيي بن معين تضعيف ديگران ديگر هيچ ارزشي ندارد. در ميان مردم شايع کردهاند که هر کس حديث انا مدينه العلم را نقل کند ضعيف است. فقلت أليس قد حدث عن أبي معاوية عن الأعمش أنا مدينة العلم المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 137 ان شاء الله اگر فرصت شود، من تعدادي از راوياني را که به خاطر اين که حديث انا مدينه العلم را نقل کردهاند، توسط آقايان علماي اهل سنت تضعيف شده است را بيان ميکنم. گفتند: ضعيف است؛ به خاطر اين که حديث طير را نقل کرده است. نقل حديث در فضائل علي از نشانههاي ضعف راوي است. نسبت به بعضي از افرادي که روزانه 140 بار امير المؤمنين را لعنت ميکردند، ميگويند: ثقه ثقه ثقه. انسان بالاتر از اين نميتواند در حق اهل بيت اظهار ارادت کند. بعد يحيي بن معين گفت: فقال قد حدث به محمد بن جعفر الفيدي وهو ثقة مأمون المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 137 حديث انا مدينه العلم را فقط ابو صلت هروي نقل نکرده است، محمد بن جعفر هم نقل کرده است که او هم ثقه و امين است. بعد ايشان ميگويد: أبا نصر أحمد بن سهل الفقيه القباني إمام عصره ببخارى المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 137 ابو نصر احمد بن سهل فقيه است که امام عصر خودش در بخارا بوده است. ايشان ميگويد: سمعت صالح بن محمد بن حبيب الحافظ يقول وسئل عن أبي الصلت الهروي فقال دخل يحيى بن معين ونحن معه على أبي الصلت فسلم عليه فلما خرج تبعته فقلت له ما تقول رحمك الله في أبي الصلت فقال هو صدوق فقلت له إنه يروي حديث الأعمش عن مجاهد عن بن عباس عن النبي صل الله عليه وسلم أنا مدينة العلم وعلي بابها المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 137 از صالح بن محمد بن حبيب حافظ ميگويد: از ابو صلت هروي سؤال کرديم، گفت: ما و يحيي بن معين با هم بوديم، در رابطه با ابو صلت وارد شديم، يحيي بن معين وقتي خارج شد، گفتيم: آقاي يحيي بن معين نظر شما نسبت به ابو صلت هروي چيست؟ گفت: اين آدم صادق و راستگو است. گفتند: اين چطور آدم صادقي است که حديث انا مدينه العلم را نقل کرده است؟ ببينيد دوستان و بينندگان عزيز، تا مغز استخوان آدم آتش ميگيرد؛ چون حديث مدينه العلم را نقل کرده است، اين آقا ضعيف است. يحيي بن معين گفت: غير از ايشان هم افراد ديگري از عمش همان طور که ابو صلت هروي نقل کرده است، ديگران هم نقل کردهاند. ابو صلت هروي اي فقط ناقل حديث نيست، ديگران هم اين را آوردهاند. طبراني که متوفاي 360 است، روايتي دارد که ايشان هم از ابن عباس نقل ميکند که پيغمبر فرمود: عَنِ بن عَبَّاسٍ قال قال رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ عليه وسلم أنا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَعَلِيٌّ بَابُهَا فَمَنْ أَرَادَ الْعِلْمَ فَلْيَأْتِهِ من بَابِهِ المعجم الكبير، ج 11، ص 65 تصحيح آن را ان شاء الله بعدا عرض خواهم کرد. ابن اثير جزري هم که متوفاي 630 است، در کتاب جامع الاصول ميگويد: أَنا مدينةُ العلم وعليّ بابُها جامع الاصول، ج 8، ص 657 مناوي در فيض القدير عبارت خيلي زيبايي دارد، من تقاضا دارم بينندگان عزيز اين را قشنگ دقت کنند. من گمان ميکنم آقاي مناوي خوب به وسط خال زده است؛ يعني هدف را خوب نشانه گرفته است و جملهاي دارد که واقعا بايد با طلا نوشته شود. آقاي مناوي تمام اين عبارتها و تضعيفها را ديده است. ايشان در فيض القدير ميگويد: فإن المصطفى المدينة الجامعة لمعاني الديانات كلها أو لا بد للمدينة من باب فأخبر أن بابها هو علي كرم الله وجهه فمن أخذ طريقه دخل المدينة ومن أخطأه أخطأ طريق الهدى فيض القدير، ج 3، ص 46 پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله شهر بزرگي است که تمام ديانات اسلامي در اين شهر جمع است و قلب مقدس آن مرکز و تمام علوم شريعت است و هر شهري هم نياز به يک در دارد و پيغمبر خبر داده است که در اين شهر علم و ديانت، علي ابن ابي طالب است. هر کس از طريق علي وارد شود، ميتواند داخل علم نبي مکرم شود و هر کس از کانال علي وارد نشود، هدايت را از داده است و هدايت را گم کرده است. از اين به بعد را آقايان دقت کنند. وقد شهد له بالأعلمية الموافق والمخالف والمعادي والمحالف فيض القدير، ج 3، ص 46 موافق و مخالف به أعلميت علي شهادت دادهاند. ان شاء الله ما خواهيم آورد که از خود عايشه از سنت پيغمبر سؤال ميکند و ميگويد: برويد از علي بپرسيد، از معاويه سؤال ميکنند، ميگويد: از علي بپرسيد. خليفه دوم گفت: لولا علي لهلك عمر الحاوي الكبير، ج 12، ص 115 و الاستيعاب، ج 3، ص 1103 يا در جاي ديگر ميگويد: قال عمر لا أبقاني الله لمعضلة ليس لها أبو حسن أنساب الأشراف، ج 1، ص 279 عزيزان اين عبارت را خوب دقت کنند: وقد شهد له بالأعلمية الموافق والمخالف والمعادي والمحالف فيض القدير، ج 3، ص 46 اين عبارت آقاي مناوي است. آقاي مناوي هم عبارت ابن تيميه و عبارت ابن حجر و ذهبي و ابن جوزي را ديده است و متوفي 1013 هجري قمري است. اين کتاب ايشان در حقيقت شرحي بر کتاب جامع الصغير سيوطي است. دوست و دشمن علي، بر اعلميت علي شهادت دادهاند و بعد از يکي دشمنان علي، معاويه شاهد آورده است. مي گويد: جناب علامه کلاباذي آورده است: أن رجلا سأل معاوية عن مسألة فقال سل عليا هو أعلم مني فقال أريد جوابك قال ويحك كرهت رجلا كان رسول الله يعزه بالعلم عزا وقد كان أكابر الصحب يعترفون له بذلك وكان عمر يسأله عما أشكل عليه جاءه رجل فسأله فقال ههنا علي فاسأله فقال أريد أسمع منك يا أمير المؤمنين قال قم لا أقام الله رجليك ومحى اسمه من الديوان فيض القدير، ج 3، ص 46 مردي از معاويه مسئلهاي سؤال کرد، معاويه گفت: برو از علي سؤال کن او از من عالمتر است. مرد به معاويه گفت: من جواب تو را ميخواهم. معاويه گفت: آيا از فردي که پيغمبر اکرم به او عزت علم کرم کرده است، بدت ميآيد؟ اکابر صحابه به اعلميت علي عليه السلام اعتراف ميکردند، تو ميخواهي از من سؤال کني، من ميگويم: برو از علي سؤال کن. عمر هرجا که به مشکل بر ميخورد، از علي سؤال ميکرد. اين جمله معاويه است. عمر نشسته بود که کسي آمد و از عمر سؤال کرد، عمر گفت: آيا علي اينجا است؟ گفتند: بله، گفت: برو از علي سؤال کن. بعد اين مرد که خيلي پر رو و بيحيا بود، گفت: من نميخواهم از علي سؤال کنم. عمر عصباني شد و بر او نفرين کرد و گفت: نابود شوي. عمر به خاطر اصرار اين فرد که از علي سؤال نکند، بدش آمد و دستور داد نام او را از ديوان حذف کنند و حقوقي که به او ميدانند، يارانهاي که به او پرداخت ميکردند، يارانهاش را قطع کردند. اين عبارت از جناب آقاي مناوي متوفي 1013 است. خطيب بغدادي هم از جابر نقل ميکند که البته اين روايت از امير المؤمنين، ابن عباس، سعيد ابن جبير و از صحابه متعدد من جمله از جابر ابن عبد الله انصاري هم آمده است که ميگويد: پيغمبر در حديبيه دست علي را گرفته بود و فرمود: هذا أمير البررة وقاتل الفجرة منصور من نصره مخذول من خذله يمد بها صوته انا مدينة العلم وعلى بابها فمن أراد البيت فليات الباب تاريخ بغداد، ج 2، ص 377 و معجم ابن المقرئ، ج 1، ص 176 اين علي ابن ابي طالب امير نيکان و کشنده فجار است، هرکس اين را ياري کند، خدا او را ياري ميکند و هرکس علي را اذيت کند و با علي دشمني کند و موجب خذلان علي شود، مخذول و خذلان براي او نوشته خواهد شد. در حديبيه همان جايي که بعضيها گفته بودند: ما تا به حال در نبوت پيغمبر مثل امروز شک نکرده بوديم، اگر من نيرو داشتم قيام ميکردم، در همان جا پيغمبر صدايش را بلند کرد و فرمود: هر کس بخواهد علم شريعت من را به دست بياورد، از کانال علي ابن ابي طالب وارد شود. بيننده آقاي لطفي از تهران:خدا را شکر که بعد از هفت ماه کلنجار رفتن با تلفن منزل بالاخره موفق شدم با شما تماس بگيرم. مجري:20 خط داريم. استاد قزويني:7 خط هم اضافه کرديم. بيننده:برادرهاي سني مخصوصا وهابيها خيلي تبليغات ميکنند و ميگويند: گويا حضرت علي ام کلثوم را به عمر داده بو،د ميخواهم در اين نکته يک مقدار صحبت کنيد که ببينيم اين جريان چيست و همچين چيزي بوده است يا نه. 4 شبکه وهابي است که به صورت 24 ساعته شيعيان را ميکوبند که هم برنامه سياسي و هم برنامه اعتقادي دارند. معلوم نيست مشکل اينها چيست. من به آقاي هاشمي زنگ زدم و گفتم: اگر شبکه شما يک شبکه اسلامي است، براي چه اخبار سياسي پخش ميکنيد؟ اگر سياسي است، از قتل عام شيعياني که در بحرين، لبنان و در پاکستان توسط حملات انتحاري وهابيها کشته ميشوند، برنامه پخش کنيد و از کمکهاي مالي عربستان به شورشيان سوريه و کمک براي سرکوب شيعيان بحرين هم بگوييد. متأسفانه تلفن من را قطع کردند. خواهش ميکنم مدت پخش برنامهيتان را زياد کنيد؛ چون 4 شبکه 24 ساعته شيعه را ميکوبند. الحمد لله به لحاظ محتوا، برنامهيتان آنقدر قوي است که با 5 دقيقه حرف زدن ميتوانيد کل 24 ساعت آنها را خراب کنيد؛ ولي از لحاظ زماني يک مقداري عقب هستيد. اين خواهش را از شما دارم. يک تشکر مخصوص هم از فيلم بردار و عوامل پشت صحنه که 24 ساعته زحمت ميکشند، دارم، از آنها هم تشکر ميکنم. خواهش ميکنم شماره حساب خود را پايين برنامه گاه گداري بگذاريد، کمک به شبکه شما از نان شب واجبتر است؛ چون تنها شبکهاي است که واقعا حرف دل شيعيان را ميزند. مظلوميت شيعه از زمان حضرت علي عليه السلام تا الان ادامه دارد. خدا به سر شاهد است با يکي از دوستان همين الان بحث ميکردم چنان مثلا حرفهايي ميزد. از شما تشکر ميکنم، خيلي ممنون از برنامه خوب و آموزندهيتان. اجرتان با آقا امام زمان. استاد قزويني:ما تشکر ميکنيم از اين برادر بزرگوار، نسبت به قضيه ام کلثوم ما مفصل جواب داديم. اگر در سايت هم مراجعه کنيد، آنجا ما جواب دادهايم که اولا اينها حقيقتي ندارد و اگر هم داشته باشد، ام کلثوم دختر حضرت زهرا عليها السلام نيست. گفتيم: شما يک روايت صحيح از کتب شيعه يا از کتب اهل سنت به ما نشان دهيد که اين ام کلثوم، دختر حضرت زهرا سلام الله عليها بوده است. اگر هم دختر حضرت زهرا باشد، اين دليل بر فضيلت نيست. پيغمبر اکرم با ام حبيبه که دختر ابو سفيان بود، در سال 6 هجرت آن زماني که ابو سفيان کافر حربي بود، ازدواج کرده است. در آن زمان ابو سفيان تمام همتش را براي نابوديه اسلام و پيغمبر گذاشته بود. پيغمبر با دختر ابو سفيان ازدواج کرد. آيا اين دليل بر اين است که پيغمبر ابو سفيان را دوست داشت؟ پيغمبر 2 دختر خودش را قبل از اين که با عثمان ازدواج کند، ام کلثوم و رقيه را داده بود به 2 نفر از فرزندان ابو لهب داده بود. آيا اين فضيلت است؟ آيا اين دليل بر اين است که پيغمبر با ابو لهب ميانهاش خوب بوده است؟ در ميان عرب اين مباحث مطرح نبوده است. در رابطه با برنامهها، ما روزي 2 ساعت را به اينها اختصاص دادهايم. الحمد لله منطق شيعه و منطق اهل بيت به قدري قوي است که اگر اينها 400 شبکه هم داشته باشند، ما در 5 دقيقه به حول و قوه الهي با منطق محکم و قوي و دندان شکن اهل بيت، اينها را رسوا ميکنيم. بيننده آقا احمد از برادران اهل سنت:مي خواستم چند نکته را گوش زد کنم. حالا که آقاي قزويني ادعا دارند که ما با منطق و استدلال نه تنها ميتوانيم 4 شبکه را رد کنيم؛ بلکه ميتوانيم 400 شبکه اهل سنت را رد کنيم. استاد قزويني:اهل سنت نه، وهابي. بيننده:چشم، شما بگوييد وهابيت. شما در ابتداي کلام در مورد علم سخن گفتيد و در مورد اجتهاد گفتيد که عمر و عثمان و ابو بکر، اين 3 نفر مجتهد مطلق نبودند؛ چون هنگامي که با مشکل برخورد ميکردند، از علي يا ديگر اصحاب سؤال ميکردند. من يک سؤال از شما دارم. آيا ابو حنيفه را مجتهد مطلق ميدانيد؟ آيا اهل سنت ابو حنيفه را مطلق بر مباني و در اصول کتابشان ميشناسند يا نه؟ استاد قزويني:از اهل سنت سؤال کنيد، به من چه ربطي دارد؟ بحث ما بحث ابو حنيفه و ديگران نيست. ابو حنيفه وقتي خودش را با امام صادق مقايسه ميکند ميگويد: ولولا السنتان لهلك النعمان الحطة في ذكر الصحاح الستة، ج 1، ص 264 بيننده:لطفا بحث را به طرف اين که ابو حنيفه که بوده و شاگرد که بوده نبريد. من از شما سؤال کردم در ميان اهل سنت، آيا ابو حنيفه به عنوان مجتهد مطلق شناخته ميشود؟ يقينا شناخته ميشود و در اين شک و اختلاف نيست. ابو حنيفه با وجود اين که مجتهد مطلق بود، يک مجلس 40 نفره داشت از امام ابو يوسف و همچنين از امام شيواني، هر مسئلهاي مطرح ميشد به امام ابو يوسف و امام شيواني ميگفت: نظر شما چيست؟ در بسياري از موارد نظر امام ابو يوسف درست نيست؛ چون او در آن زمان هنوز مجتهد مطلق نشده بود؛ اما کار ابو حنيفه اشتباه بود، ما که ادعا نکرديم که ابو حنيفه معصوم است يا عمر معصوم است. آقاي قزويني شما هنوز فرق بين اجتهاد و تشهيد را نميدانيد. امام محمد ابن حنبل از شخصيسؤال ميکرد با وجود اين که تمامي اهل سنت اتفاق نظر دارند که اين چهار نفر مجتهد مطلق بودند و هيچ اشکالي در مورد مسئله اجتهاد و در مورد مسئله علم اينها نيست. آقاي قزويني شما يک روايتي داريد که عمر علي را صدا ميزند؛ چون يک مسئله علمي و فقهي را بلد نيست. شما اين يک روايت را گرفتهايد؛ ولي 80 روايتي که درباره علم آنها حرف ميزند را نگاه نميکنيد. شما وقتي يک بحث قرآني ميکنيد، ميگوييد: آقايان اهل سنت و وهابيت، وقتي که ميخواهيد قرآن را نگاه کنيد، بقيه آيات را هم نگاه کنيد. ما هم ميگوييم: آقاي قزويني وقتي که ميخواهيد روايتي در مورد علم عمر را نگاه کنيد، نميدانم چرا در چشمان مبارک شما آن روايتي که علي مسئلهاي را نميدانست نميگنجد. استاد قزويني:شما که ميگوييد: آن همه روايات در علم جناب عمر داريم، مي شود يکي يا دو تا از آنها را بيان کنيد تا مردم از شما بشنوند؟ بيننده:چشم با کمال ميل. لو وُضِعَ عِلْمُ عُمَرَ في كِفَّةِ مِيزَانٍ وَجُعِلَ عِلْمُ أَهْلِ الْأَرْضِ في كِفَّةٍ لَرَجَحَ عِلْمُ عُمَرَ اگر علم عمر که در ميزان گذاشته ميشود... استاد قزويني:سند حديث چيست؟ بيننده:باشه من سند ميآورم. روايتي داريم از عبد الله ابن مسعود که ميگويد: ابن مسعود... استاد قزويني:نه، سند روايت را بيان کنيد و موضوع را عوض نکنيد. بيننده: چشم آقاي قزويني، يک لحظه صداي شما قطع شد. مجري:ميخواستيد سند را بياوريد. بيننده:در کتاب اعلام الموقعين جلد 2 صفحه 272 آمده است. استاد قزويني:کتاب اعلام الموقعين مال چه کسي است؟ بيننده: نويسندهاش ابن قيم جوزي است. استاد قزويني:ابن قيم جوزي شاگرد ابن تيميه است که مشهور به نصب است. آيا خود ايشان در آنجا گفته است که روايت صحيح است؟ بيننده:اگر ابن قيم اين حرف را از خودش و بدون سند ميگفت، من ميگفتم: آقاي ابن قيم حرفتان را به ديوار ميزنم؛ چون حرف شما سند ندارد. استاد قزويني:سند آقاي ابن قيم جوزي را براي ما بيان کنيد. ابن قيم جوزي مال قرن 8 است، ايشان با چه سندي از عبد الله ابن مسعود که صحابه است، آورده است؟ بيننده:الان من سند را به شما نشان ميدهم: وقال ابو محمد ابن حي ابن.... استاد قزويني:آقا جان سند را براي من بياور. ميدانيد ابن قيم متوفي چند است؟ بيننده:متوفاي 756 است استاد قزويني:متوفاي 751 است. عبد الله ابن مسعود متوفاي چند است؟ بيننده:عبد الله ابن مسعود متوفاي 31 است. استاد قزويني:چقدر فاصله است بين عبد الله ابن مسعود و ابن قيم وجود دارد؟ تقريبا 720 سال اختلاف دارند. سند اين را بيان کنيد. عزيز دل من ايشان بدون سند ذکر کرده است. اگر شما بزرگواري کنيد و سند ابن قيم را بيان کنيد، ما از دور پيشاني شما را ميبوسيم. بيننده:آيا قبول ميکنيد که عمر بن القصاص يکي از علماي اهل سنت است؟ استاد قزويني:شما گفتيد: ابن قيم بدون سند ذکر نکرده است. سند ابن قيم را براي من ذکر کنيد. بيننده:بخواهم سند ابن قيم را بياورم طول ميکشد. استاد قزويني:گذشت آن زمان که ابن تيميه 4 نفر را بگيرد و مطالبي را بگويد و اينها را تخدير کند. الان عصر رسانه است. من اين روايت را نشان ميدهم و ميليونها نفر هم ميبينند، اين سند را ايشان ميگويد: وهو كما قال بن مَسْعُودٍ لو وُضِعَ عِلْمُ عُمَرَ في كِفَّةِ مِيزَانٍ وَجُعِلَ عِلْمُ أَهْلِ الْأَرْضِ في كِفَّةٍ لَرَجَحَ عِلْمُ عُمَرَ إعلام الموقعين، ج 2، ص 272 سند اين کجا است؟ شما که ميگوييد: کتاب ندارم، اين هم کتاب. بيننده:چشم من عرض ميکنم. ما يک قاعده فقهي داريم که ميگويد: الحکم يدور اعدت واعدنا. من ميخواهم با منطق و استدلال بگويم؛ چون اين قاعده فقهي در تمام بحثهاي منطقي و استدلالي صادق است و مصدق است. استاد قزويني:برادر من حرف فرعي نزنيد. سندي که ميگوييد: ابن مسعود گفته است را بيان کنيد. بيننده:مي خواهم در همين مورد حرف بزنم. استاد قزويني:نه، سندش را بيان کنيد بعد حرف بزنيد. بيننده:آقاي قزويني يک لحظه به من اجازه ميدهيد، ميخواهم در مورد همين صحبت کنم. استاد قزويني:عزيز من شما رفتيد دنبال يک سري قواعد. مؤلف هم روايت را تصحيح نکرده است. بيننده:من ديدم که ابن قيم سند نياورده است. پس بنابراين احتمال دارد که صحيح باشد و احتمال دارد که صحيح نباشد. من انصاف را رعايت کردم. استاد قزويني:خدا اموات شما را بيامرزد. من روايت انا مدينه العلم را از بزرگان اهل سنت مطرح کردم، از ابن حجر عسقلاني، ابن حجر هيثمي، حاکم نيشابوري و غيره مطرح کردم و همه گفتند: اين روايت صحيح است. شما ميگوييد: صدها روايت در علم جناب آقاي عمر بن خطاب آمده است. شما هم بزرگواري کنيد، براي اين سند پيدا کنيد. من فقط براي اين که شما يک مشقي براي جلسه آينده داشته باشيد، در کتاب صحيح مسلم از همين جناب عمري که ميگوييد: اگر علم او در يک کفه ميزان و علم همه خلائق در کفه ديگر باشد، علم عمر بالاتر است، در رابطه با تيمم سؤال ميکنند، آيه تيمم در سوره نسا آيه 43 قرار دارد که ميفرمايد: وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَفُوًّا غَفُورًا اگر چنانچه کسي مريض باشد يا در سفر باشد يا حدثي از او صادر شود و آب پيدا نکرد، تيمم کند. تيمم دستور قرآني است. از جناب عمر سؤال ميکنند: أَنَّ رَجُلًا أتى عُمَرَ فقال إني أَجْنَبْتُ فلم أَجِدْ مَاءً فقال لَا تُصَلِّ فقال عَمَّارٌ أَمَا تَذْكُرُ يا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ أنا وَأَنْتَ في سَرِيَّةٍ فَأَجْنَبْنَا فلم نَجِدْ مَاءً فَأَمَّا أنت فلم تُصَلِّ وَأَمَّا أنا فَتَمَعَّكْتُ في التُّرَابِ وَصَلَّيْتُ فقال النبي صلى الله عليه وسلم إنما كان يَكْفِيكَ أَنْ تَضْرِبَ بِيَدَيْكَ الْأَرْضَ ثُمَّ تَنْفُخَ ثُمَّ تَمْسَحَ بِهِمَا وَجْهَكَ وَكَفَّيْكَ فقال عُمَرُ اتَّقِ اللَّهَ يا عَمَّارُ قال إن شِئْتَ لم أُحَدِّثْ بِهِ صحيح مسلم، ج 1، ص 280 من جنب شدم و آب پيدا نکردم، جناب عمري که شما ميگوييد: علمش در يک کفه و علم خلائق در کفه ديگر باشد، علم ايشان بيشتر است، ايشان گفت: نماز نخوانيد. عمار ياسر آنجا بود و گفت: آقاي عمر مگر من و تو با هم در يک جنگي نبوديم و جنب شديم و آب پيدا نکرديم، تو نماز نخواندي؛ ولي من خودم را در خاک غلطان کردم و نماز خواندم و بعد خدمت پيغمبر رسيديم، پيغمبر تشريح کرد. عمر بدش آمد و گفت: تقوا پيشه کن، چرا داري اين حرفها را ميزني؟ عمار گفت: اگر نميخواهي من اين قضيه را ديگر نميگويم. اين جناب خليفه دومي که ميگوييد: اين همه علم داشته، يک حکم تيممي که همه ميدانستند را نميدانست. عماري که شما حتي آن را عددي هم حساب نميکنيد، ايشان اين آيه قرآن و حکم آن را ميدانست؛ ولي جناب عمري که شما امشب اين همه برايش افاضه کرديد، نميدانست. عبارت اين است: لو وُضِعَ عِلْمُ عُمَرَ في كِفَّةِ مِيزَانٍ وَجُعِلَ عِلْمُ أَهْلِ الْأَرْضِ في كِفَّةٍ لَرَجَحَ عِلْمُ عُمَرَ إعلام الموقعين، ج 2، ص 272 يعني اگر علم تمام مردم روي زمين؛ حتي علم پيغمبر هم در يک کفه قرار بگيرد و علم عمر در يک کفه ديگر قرار بگيرد، علم عمر بالاتر از تمام مردم روي زمين است. بيننده:آقاي قزويني شما سند خواستيد؟ استاد قزويني:بله. بيننده:من اين قول را به شما ميدهم. الأعمش عن أبي وائل عن عبد الله قال لو وضع علم عمر في كفة ميزان ووضع علم الناس في كفة لرجح علم عمر اين روايت در مستدرک حاکم هم آمده است. استاد قزويني:روايت مستدرک اين است: الأعمش عن أبي وائل عن عبد الله قال لو وضع علم عمر في كفة ميزان ووضع علم الناس في كفة لرجح علم عمر المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 92 حاکم نيشابوري متوفاي چند است؟ أعمش متوفاي چند است؟ آقاي حاکم نيشابوري معمولا هر روايتي ميآورد، اگر صحيح باشد، مينويسد صحيح الاسناد. در اينجا هيچ اظهار نظري نکرده است؛ يعني قائل به صحت روايت نبوده است. بيننده:چه کسي به شما گفته که وقتي که حاکم در مورد يک حديث ارائه نظر نکرد به آن معنا است که ضعيف و موضوع است. استاد قزويني:آقاي حاکم در دو حديث بعد که در رابطه با عمر است، در آخر روايت ميگويد: هذا حديث صحيح الإسناد على شرط مسلم ولم يخرجاه المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 92 يک روايت قبل از روايتي که شما خوانديد ميگويد: هذا حديث صحيح على شرط الشيخين ولم يخرجاه المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 92 چرا در اينجا اظهار نظر نکرده است؟ چرا نگفت صحيح الاسناد؟ کسي که چند صفحه از مستدرک را بخواند، ميداند که مبناي حاکم اين است که نظر خود را در مورد روايات صحيح ميدهد. اين روايتي که ما آوردهايم در رابطه با قضيه علم جناب خليفه نسبت به تيمم، اين را هم ان شاء الله ايشان براي ما در هفته آينده جواب بياورند که اين کسي که اين علمش از تمام عموم مردم روي زمين بالاتر بود، چه طور تيمم را بلد نبود. ما از اين روايات، دهها نمونه داريم. بيننده آقاي ريگي از مازندران:خسته نباشيد، دستتان را از راه دور ميبوسم. استاد قزويني:ممنونيم متشکريم. بيننده:نزديک به 4 ماه است که مذهبم را عوض کردم و از اهل سنت جدا شدم و شيعه شدم . من صاحب بچه نميشدم و بعد از 11 سال، يک دختر يک روزه از يک جا آوردم. الان نزديک 5 ساله است. من سوادي هم به آن صورت ندارم و چيزي هم ندارم که مثلا تقليد کنم، ميخواستم بدون الان من بايد چه کار کنم؟ آن موقع کسي نبود که به اين شير دهد، نه خواهري و نه خواهر زادهاي. اين الان بزرگ شده است و من ميخواهم به خودم محرم شود بايد چه کار کنم؟ استاد قزويني:ديگر هيچ راهي غير از اين که به عقد خودتان در بياوريد، وجود ندارد. بيننده:بايد بروم پيش روحاني شيعه و به عقد خودم در بياورم؟ استاد قزويني:به عقد خودتان دربياوريد يا اگر پدرتان در قيد حيات هستند، به عقد پدرتان دربياوريد. بيننده:پدرم نيستند فوت کردهاند. استاد قزويني:ان شاء الله خدا روحشان را شاد کند. اين را ميتوانيد به برنامه احکام شبکه تماس بگيرد و از جناب آقاي وحيد پور بپرسيد، شايد ايشان يک راههايي به ذهنشان برسد يا به عالم محل يا امام جمعه شهرتان مراجعه کنيد آنها يک راهنمايي در اين زمينه خواهند کرد. بيننده آقا متين از تهران:بنده و جمع کثيري از دوستان که در محله ما هستند؛ مثل هيئت معظم ما دعا گو هستيم. ان شاء الله که آن به آن به توفيقات حضرت آقاي قزويني و تمام کارکنان شبکه فخيم ولايت افزوده شود. پيروي آن صحبتهاي برادر اهل سنتي که هزاران هزار مدرک و سند و احاديث صحيح که خودشان در کتب خودشان درباره فضائل حضرت امير المؤمنين و فضائل اهل بيت و فضائل حضرت زهرا آوردهاند و اين همه عنادي که از طرف وهابيون تکفيري ميبينند، من نميدانم که چرا در اين موارد سکوت ميکنند. به احاديثي که نه سندي دارد و نه پشتوانهاي دارد و نه در کتب معتبري حتي خودشان تأييد نميکنند، استناد ميکنند و آن اسنادي که آن همه اعتبار و آن همه سندهاي قوي دارد را نديده ميگيرند. الحمد لله اين شبکه کمک کرده که من اعتقادم آن به آن پيشرفت داشته باشد. افتخارميکنم که هر روز ايمانم به شيعه بودنم بيشتر ميشود و الحمد لله خدا را شکر ميکنم. از شما هم خيلي تشکر ميکنم. دست حضرت آيت الله دکتر قزويني را ميبوسم که اين آگاهي و اين اطلاعات را به من و امثال من و به تمام شيعيان جهان و حتي به حقيقت جويان ارائه ميدهند که اميدوارم اين حقائق نورانيت حقيقيه اهل بيت در دلها حقيقت جو تأثير بگذارد و ما شاهد گرايش روز افزون مردم؛ چه اهل سنت و چه غير از اهل سنت و اديان ديگر به مکتب حقه شيعه باشيم. عرض ارادتمان را خدمت جناب آقاي دکتر قزويني که سرباز به حق مکتب تشيع است و پا جاي پاي حضرت زهرا که مدافع مکتب ولايت بودند، گذاشتهاند، برسانيد. ما باز دستشان را ميبوسيم و طول عمر ايشان را از خداي متعال خواستاريم. استاد قزويني:متشکريم. بيننده آقاي ذوالفقاري از اصفهان:خيلي تشکر ميکنم که ما توانستيم بعد از اين همه انتظار با شما صحبت کنيم و باعث افتخار ما است. در رابطه با مطلبي که امام در کتابشان در رابطه با عايشه گفتهاند، ميخواستم توضيح دهيد. شما با برنامههايي که در شبکه گذاشتهايد، ديد ما را نسبت به تشيع عوض کردهايد. کارشناسهاي بسيار قوي داريد؛ مخصوصا آيت الله قزويني که آدم از سندهايي که ارائه ميکنند، لذت ميبرد و واقعا افتخار شيعه و تشيع هستند. بيننده آقاي رحيمي از قشم از برادران اهل سنت:با تشکر از برنامه شما و تشکر از حضرت آيت الله قزويني. سؤالي پيرامون حضرت علي داشتم. مي خواستم از مظهر العجائب علي ابن ابي طالب امامي که همه وجودش کمال و علم و سخاوت و شجاعت و روح بلندش هميشه بر تاريخ بشريت ميدرخشد، بپرسم. رسول خدا صلي الله عليه وسلم فرمود: أن رسول الله صلى الله عليه وسلم أخذ بيد حسن وحسين فقال من أحبني وأحب هذين وأحب أباهما وأمهما فهو معي في درجتي يوم القيامة پيامبر خدا در حالي که دست امام حسن و حسين را گرفته بود، فرمود: هر کسي اينها را يعني امام حسن و امام حسين را دوست داشته باشد و پدرشان و مادرشان را دوست داشته باشد، در جنت در مقام من خواهد بود. اين بزرگترين مژده براي دوستداران اهل بيت است. خداوند در قرآن فرموده است: إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا خداوند ميخواهد که اهل بيت را از پليدي دور کند و پاک بگرداند. خوش به حال حضرت علي که خداوند قصد پاکيزگي او را دارد و اين است که حضرت علي و اهل بيت رسول خدا خطا نميکند و اين بهترين مژده براي آنها است. پيامبر خدا حديث مدينه العلم و علي بابها را در شأن حضرت علي فرمود. عن زيد بن أرقم أن النبي صلى الله عليه وسلم قال لعلي وفاطمة والحسن والحسين رضي الله عنهم أنا حَرْبٌ لمن حاربَكم وسِلْمٌ لمن سالَمكم پيامبر خدا به حضرت علي و فاطمه و امام حسن و امام حسين فرمود: با کسي که با شما بجنگد، دشمن هستم و با کسي با شما دوست باشد، آشتي هستم. اين آيه که ميفرمايد: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ که در حق وليد ابن عقبه نازل شده که ابن عباس روايت ميکند: وليد ابن عقبه به حضرت علي فرمود: من از تو زبانم درازتر است و قلمم از تو نويسندهتر است، حضرت علي به ايشان فرمود: شما طبق آيه قرآن فاسق هستيد. ميخواستم اين را سؤال کنم که آيا مؤمن و فاضل با هم برابرند هستند؟ استاد قزويني:جناب آقاي رحيمي از بزرگواراني هستند که در رابطه با فضائل حضرت امير سلام الله عليه سخنرانيهاي زيادي داشتهاند و بعضي از اين قسمتها را هم براي ما ارسال کردهاند و من گوش کردهام. الحق لذت بردم از ارادتي که اين عزيز اهل سنت به امير المؤمنين سلام الله عليه دارند. بيننده آقاي حيدري از کرمان:دو تا نکته در مورد حديث حضرت علي و دروازه علم بودن مدينه العلم بودن داشتم. من ميخواستم بگويم: برخلاف نظر شما که گفتيد: حضرت علي از آن جايي که باب علم هستند، همه از اين در وارد ميشوند، ميخواستم اينجا را جسارتا مخالفت کنم. بگويم: نه، نميشود گفت که همه از در وارد ميشوند. قطعا کساني که ريگي در کفش دارند، ديوار را به در ترجيح ميدهند. آنها حديثهايي هم براي خودشان ساختند که نميدانم فلاني ديوار آن شهر است و فلاني سقف آن شهر است و کساني که به نظر من ريگي در کفش دارند، در و ديوار را ترجيح ميدهند. يک مثالي هم بزنم، فرودگاه همه رفتهاند و ديدهاند درهايي است که هر کسي نميتواند از اين درها عبور کند، بايد مدارکش کامل باشد و بايد از جاهايي عبور کند که چيز غير مجازي همراهش نباشد. هستند کساني که نميتوانند از در حضرت علي وارد شهر علم پيامبر شوند، قطعا اين چنين مشکلاتي دارند. استاد قزويني:نسبت به اين احمد آقا که خيلي دوست داشتند عبارت ابن مسعود را به صورت صحيح ارائه کنند که نتوانستند هيچ سندي بياورند و نهايتا از حاکم رفت از أعمش سند آورد، اين عزيزمان به شرح حال أعمش مراجعه کند که خود آقايان اهل سنت ميگويند: ايشان مدلس بوده است. آقايان ميگويند: التدليس أخو الكذب الكامل في ضعفاء الرجال، ج 1، ص 33 و سير أعلام النبلاء، ج 18، ص 456 شعبي ميگويد: اگر من زنا کنم برايم راحتتر است تا بخواهم تدليس کنم. همين ابن مسعود که آن روايت را از او نقل کردهاند، شکي نيست بر اين که اين روايت جعلي است. برادر عزيزم با واقعيت نميسازد. اگر اين طوري است، اين مراجعاتي که خود عمر به امير المؤمنين داشته است چيست؟ من همين الان فقط يک سرچ خيلي کوچکي کردهام، در عرض همين 2 دقيقه، رواياتي فقط ابن مسعود در رابطه با امير المؤمنين نقل کرده است که ميگويد: قسمت الحكمة عشرة أجزاء فأعطي علي تسعة أجزاء والناس جزءا واحدا فيض القدير، ج 3، ص 46 حکمت را اگر چنانچه به 10 قسمت کنيد، 9 قسمتش دست علي است و يک قسمت آن دست مردم است و در آن هم علي ابن ابي طالب اعلم است. ابن مسعود ميگويد: ان اعلم أهل المدينة بالفرائض علي بن أبي طالب فضائل الصحابة لابن حنبل، ج 1، ص 534 و أنساب الأشراف، ج 1، ص 280 عالمترين اهل مدينه به واجبات علي ابن ابي طالب است. در روايت ديگري ميگويد: كنا نتحدث أن أقضى أهل المدينة علي بن أبي طالب رضي الله عنه المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 145 و الاستيعاب، ج 3، ص 1103 قاضيترين اهل مدينه علي ابن ابي طالب است. از عبد الله ابن مسعود نقل شده است: أفرض أهل المدينة وأقضاها علي بن أبي طالب تاريخ مدينة دمشق، ج 42، ص 405 و الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 2، ص 372 عبد الله ابن مسعود ميگويد: قرآن بر هفت حرف نازل شده است و هر حرفي ظهري و بطني دارد و علي ابن ابي طالب تنها کسي است که ظاهر و باطن آن را ميداند که اين مطلب در کتاب البدايه و النهايه جلد 7 صفحه 332 آورده است. تمام آنچه که از عبد الله ابن مسعود در رابطه با امير المؤمنين آمده است را نگاه کنيد، بعد آن روايت جعلي و ساختگي که آوردهاند و با واقعيت هم تطبيق نميکند، بيان کنيد. ان شاء الله ما وقتي علم امير المؤمنين را به پايان برديم، علم جناب عمر را با تمام روايتي که آقايان نقل کردهاند، بيان ميکنيم و با واقعيت تطبيق ميکنيم و اقوال علمائ را هم دانه دانه دربارهاش به حول و قوه الهي بررسي خواهيم کرد. وقتي که ابن عباس ميگويد: ما علمي وعلم أصحاب محمد في علم علي إلا كقطرة في سبعة أبحر حلية الأولياء، ج 1، ص 65 ابن عباس که حبر الامة و مفسر صحابه است، ميگويد: علم من علم تمام صحابه در برابر علم علي همانند يک قطرهاي است در برابر هفت دريا نبوي يکي از علماي بزرگ اهل سنت است و از شخصيتهاي برجسته است متوفاي 676 ميگويد: مشهور کبار صحابه رجوع ميکردند به علي ابن ابي طالب و از علي سؤال ميکردند. اين مطلب در کتاب تهذيب الاسماء جناب آقاي نبوي جلد اول صفحه 317 آمده است. سعيد ابن مصيب ميگويد: غير از علي ابن ابي طالب از صحابه احدي نتوانست بگويد: سلوني من قبل أن تفقدوني ما جسارت به اهل سنت نميکنيم؛ ولي جناب عمري که حتي مسئله تيمم را بلد نيست؛ حتي وقتي در رابطه با حديث استيذان آن همه بلا بر سر ابو موسي اشعري ميآورد و حتي تصميم ميگيريد که او را به خاطر يک روايتي که نقل ميکنند، شلاق بزند، ابي ابن کعب ميگويد: يا بن الْخَطَّابِ فلا تَكُونَنَّ عَذَابًا على أَصْحَابِ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم صحيح مسلم، ج 3، ص 1696 بر اصحاب پيغمبر عذاب نباش، بعد خود جناب عمر ميگويد: من اين روايت را از پيغمبر نشنيدهام شما شنيدهايد. خودش ميگويد: تو بازار و کسب و کار خريد و فروش ميکردم و اين روايت را نشنيدم. ما خيلي زياد نميخواهيم جسارت کنيم که چه شغلي داشت و چه خريد و فروش ميکرد، ما کاري به او نداريم؛ ولي ايشان ميگويد: خريد و فروش در بازار من را نگذاشت اين همه روايات که از پيغمبر شما شنيده بوديد، من بشنوم. ان شاء الله اين مطالب را ما ميآوريم. ما متشکريم از اين احمد آقا که باعث شد يک مقداري اطلاعات مردم بالا برود. پايان. حضرت آيت الله دكتر سيد محمد حسيني قزويني | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: شعيب -
تاريخ: 18 شهريور 93 - 13:24:11
شما احاديثي را باور داريد كه به منافع شيعه است در حاليكه احاديث زيادي به پاكي و علم تمام صحابه وجود دارد جواب نظر: باسلام
دوست گرامي؛ احاديث را ذکر کنيد تا در اين مورد گفتگو کنيم
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1) |