* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 23 تير 1392 تعداد بازديد: 1815 
حديث طير – تضعيف ذهبي نسبت به راويان حديث طير
 پخش صوت  پخش صوت
   دان لود   دان لود 
 

بسم الله الرحمن الرحيم

برنامه حبل المتين

آيت الله العظمي دکتر حسيني قزويني

تاريخ :1392/04/23

استاد قزويني:

سلام عليکم و رحمه الله بنده خدمت همه ي بينندگان عزيز و گرامي و دوست داشتني که در هر کجاي اين کره ي خاکي بيننده ي برنامه ي ما هستند و ما را مهمان کانون گرم و با صفاي خانواده ي خويش قرار داده‌اند صميمانه ترين سلامم را تقديم مي‌کنم.

موفقيت همگان را از خداي عالم مي‌خواهم رفع گرفتاري، قضاي حوائج، رسيد به اهداف و اجابت دعا براي همه ي عزيزان و بزرگواران از خدا مسئلت مي‌کنم. به ويژه در اين ماه مبارک رمضان که لحظات طلايي است که ان شاء الله به همه ي ما خداوند عالم توفيق بدهد قدر اين لحظات گرانقدر را بدانيم و بهترين استفاده را ببريم.

شب ها و روزهايي که خوابيدن هم پاداش عبادت دارند، نفس کشيدن هم پاداش تسبيح دارد. يک آيه قرآن خواندن معادل يک ختم قرآن در ماه‌هاي ديگر است

 

الفرصة تمر مرّ السحاب

نهج البلاغة، خطب الإمام علي (ع)، ص 748

همانند ابر اين فرصت ها تمام مي‌شود.

و بايد از اين فرصت ها و عمرمان بهترين استفاده ها و بهره ها را ببريم ان شاء الله عزيزان ما را هم دعا کنند، شبکه ي جهاني ولايت را دعا کنند که من جمله ي دعاهايشان اين باشد که به اين شبکه ي ولايت که شبکه ي همه ي مسلمانان است توفيق دهد و براي اولين بار بشارت فرج آقا ولي عصر را به جهانيان اعلام کند.

من يک نکته اي را قبل از اين که جناب آقاي محسني سوال‌شان را مطرح بفرمايند اشاره کنم:

در رابطه با قضاياي شهادت شهيد شيخ حسن شحاته حرف‌هاي زياد زدند، اين شبکه‌هاي نفاق ديگر بي‌حيايي را از حد گذراندند و هتاکي ها را به يک جاهايي رساندند که واقعا عقل و وجدان بشري هم از توجيه آن عاجز است و اين جنايتي که واقعا در تاريخ بشريت سابقه نداشته است، حتي در ميان وحشي ها هم سابقه نداشت با توجيهاتي که ايشان اهانت و جسارت کرده است.

حالا ان شاء الله فرصت بشود يک مقداري در رابطه با اقوال علماي اهل سنت در رابطه با سب صحابه عرض خواهم کرد و مفصل از بينندگان عزيزي که مي‌توانند با اين شبکه‌هاي نفاق تماس بگيرند سوالي طرح مي‌کنيم که از آن ها بپرسند.

با ما که صحبت نمي‌کنند و از عکس ما هم مي‌ترسند، بعضي اوقات خطي براي براي علما و روحانيون ها، حجت الاسلام ها و آيت الله ها مي‌گذارند، به جاي اين تلفن گذاري ها شبکه جهاني ولايت هر شب دو ساعت برنامه ي زنده دارد و الآن سه سال است شما را دارد تحدي مي‌کند و المبارز مي‌طلبد.

 خب تماس بگيريد با شبکه ي ولايت، چرا مي‌ترسيد؟ مگر نبي مکرم مي‌گفت هر کس دنبال هدايت است بيايد  با شماره تلفن من تماس بگيرد؟

شما که مي‌فرماييد شيعه مشرک و منحرف است، خب تريبون شيعه بيش از چهل و پنچ، پنجاه ميليون بيننده دارد، تماس بگيريد مطالبتان را بگوييد، بگذاريد مخاطبين شبکه ي ولايت حرف شما را بشنوند و شايد به هدايت برسند و به قول شما از شرک دست بردارند و به توحيد برسند.

چرا وحشت داريد؟ يک دفعه هم شما تماس بگيريد، يک دفعه هم در برنامه‌هاي زنده تان تلفن را برداريد شماره شبکه ي ولايت را بگيريد تا بيننده هايتان هم ببينند که اين قدر جرأت داريد.

اين ها برنامه ها و عبارتي را از بنده نقل کرده‌اند که دوستان مرتب سوال مي‌کنند که اين ها عبارتي را که از شما نقل کرده‌اند که اگر کسي به خلفا اهانت کند حکمش قتل است، يا مرتد و کافر است.

اين آقايان مثل امام‌شان ابن تيميه که امام او هم به تعبير آقاي دمشقي شيطان است همواره وقتي مي‌خواهند کليپي را پخش کنند از اول و وسط و آخرش يک چيزهايي را مي‌برند و پخش مي‌کنند.

بنده گفتم که اگر کسي به يکي از صحابه فرقي نمي‌کند، چه ابوبکر و عمر و عثمان چه آن اعرابي بيابان گرد باشد اهانت کند به قصد جسارت به نبي مکرم اهانت کند مرتد و کافر است که هيچ شکي نيست.

گمان نمي‌کنم هيچ عالم شيعي در اين قضيه شبهه اي داشته باشد، ولي يک کسي غرض شخصي دارد مثل روايتي که در کتب متعدد اهل سنت است که زنان پيغمبر به همديگر دارند فحاشي مي‌کنند، زينببنت جحش به عايشه فحش مي‌دهد و عايشه به او فحش مي‌دهد.

يا افرادي مي‌آيند جلوي چشم پيغمبر به ابوبکر فحش مي‌دهند و نبي مکرم خنده مي‌کند

أَنَّ رَجُلاَ شَتَمَ أَبَا بَكْرٍ والنبي صلى الله عليه وسلم جَالِسٌ فَجَعَلَ النبي صلى الله عليه وسلم يَعْجَبُ وَيَتَبَسَّمُ

مسند أحمد بن حنبل، ج 2، ص 436

اين مطلب در کتاب ‌هاي متعدد اهل سنت است.

اين يعني جداي از وابستگي صحابه از ائمه پيغمبر اگر کسي جسارت کند مثل جسارت کردن به افراد عادي اگر فردي به يک مؤمني جسارت کند حکمش چيست؟

در اين جا هم همان حکم را دارد. اين عبارتي را که بنده عرض کردم همان حرفي است که بزرگان اهل سنت مثل ابن حزم اندلسي که مورد تأييد امام وهابي ها و پيغمبر وهابي ها است مي‌گويد.

آقاي ابن حزم مي‌گويد:

من سب أحدا من الصحابة رضي الله عنهم فإن كان جاهلا فمعذور وإن قامت عليه الحجة فتمادى غير معاند فهو فاسق كمن زنى وسرق وأن عاند الله تعالى في ذلك ورسوله صلى الله عليه وسلمفهو كافر

الفصل في الملل، ج 3، ص 143

اگر کسي از صحابه را فحش بدهد

اگر از جايگاه صحابه و ارتباط صحابه با پيغمبر و خدا آگاه نيست معذور است و هيچ گناهي ندارد

ولي اگر حجت برايش تمام شده است که اين صحابه اي که به او فحش مي‌دهيد صحابه ي پيغمبر است ولي اگر باز هم ادامه دهد او فاسق است.

مثل کسي که زنا و دزدي مي‌کند.

اين عبارتي است که بنده هم همين نظر را عرض کردم و الآن هم روي نظرم هستم.

و اگر اين فحشي که به صحابه مي‌دهد به عنوان عناد با خدا و عناد با پيغمبر باشد او کافر است.

حالا صحابه که جاي خود دارد اگر کسي بيايد به الاغي که پيغمبر سوار مي‌شد به اسب و شتري که پيغمبر سوار مي‌شد اهانت کند به خاطر عناد با پيغمبر، مسلم است که حکم ويژه اي دارد در اسلام، چه شيعه و چه سني و لذا اين را من خواستم يک توضيح کوتاهي براي آقايان داشته باشم.

من در خدمت شما هستم.

مجري:

حضرت استاد بحث ما که در انحراف آقاي ذهبي نسبت به حضرت امير عليه السلام بود که تمام تلاش خود را کرده و به کار برده بود تا حضرت امير را تضعيف کند.

لطفا بفرماييد که برخورد آقاي ذهبي با حديث طير که يکي از مهمترين فضائل اميرالمؤمنين است چگونه بوده است؟

استاد قزويني:

ما در گذشته همان طوري که برادر عزيزمان جناب آقاي محسني اشاره فرمودند کاملا در رابطه با حديث:

انا مدينه العلم و علي بابها

 که تعدادي از علماي اهل سنت که چهارده تن بودند بر‌صحت اين حديث شهادت دادند و هشت تن از بزرگان اهل سنت مدينه العلم را به عنوان لقب امير المؤمنين در کتاب هايشان نقل کرده اند.

ولي آقاي ذهبي مي‌آيد با توجه با آن عنادي که با امير المؤمنين سلام الله عليه و انحرافي که از امير المؤمنين دارد به بهانه‌هاي واهي اين روايت را تضعيف مي‌کند و حتما تضعيف‌شان هم به خاطر ابو صلتهروي بوده است که اين را مفصل مطرح کرديم.

در جلسه ي گذشته انحراف ذهبي از امير المؤمنين را هم عرض کرديم که وقتي شريک بن عبدالله مي‌آيد حديثي در فضيلت امير المؤمنين علي عليه السلام نقل مي‌کند، مي‌گويد:

ولا يحتمله شريك

ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 3، ص 375

اين روايت جعلي است اصلا فکر آقاي شريک بن عبد الله اين را قبول نمي‌کند. ولي اگر چيزي در فضيلت ابو بکر و عمر و عثمان است آن جا بدون هيچ اظهار نظري به عنوان يک امر قطعي و مسلم و مفروقالامر مطرح مي‌کند و رد مي‌شود.

از جمله از چيزهايي که آقاي ذهبي روي آن خيلي عناد دارد همين حديث طير است.

داستان حديث طير هم اين است که براي نبي مکرم صلي الله عليه و آله و سلم يک مرغ بريان آوردند، حضرت دعا کرد:

اللهم ائتني بأحب خلقك إليك يأكل معي من هذا الطير

المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 141

خدايا بهترين خلقت و محبوب ترين خلقت را برسان که با من اين مرغ بريان و سرخ شده را بخورد.

و علي بن ابي طالب آمد و اين روايت اثبات مي‌کند بر‌اين که امير المؤمنين محبوب ترين خلق در نزد خداي عالم است.

آقاي حاکم نيشابوري اين روايت را نقل مي‌کند و مي‌گويد شرايط صحت صحيح بخاري و مسلم را دارد.

حتي بعضي از بزرگان اهل سنت تعبيرشان اين است مثل احمد بن صديق جناب آقاي غماري که از او به امام غماري تعبير مي‌کنند کتابي دارد به نام جونه العطار آن جا مي‌گويد:

فإذا لم يكن حديث الطير صحيحا فلا يصح في الدنيا حديث البتة

جونه العطار آقاي امام غماري، ص  25

اگر بنا باشد حديث طير صحيح نباشد ديگر هيچ حديث صحيحي در دنيا ما نداريم.

مي گويد از انس نزديک 97 نفر راوي اين را نقل کرده‌اند و تعداد افراد زيادي که اين قضايا را نقل کرده اند، حتي ابن کثير دمشقي و ديگران از بزرگان اهل سنت که کتاب مستقلي در رابطه با حديث طير تأليف کرده اند.

حتي مي‌گويد ابن جرير طبري يک کتاب مستقلي در ارتباط با اثبات سند و شرح مضمون حديث طير نقل کرده است.

ابن کثير دمشقي در کتاب البدايه و النهايه جلد 11 صفحه 167 آورده است.

جناب آقاي ذهبي وقتي به اين حديث مي‌رسد مي‌گويد اين حديث ضعيف است، عبارتي را که جناب احمد بن مغربي که از علماي اهل سنت و متوفي1380 که مي‌گويد:

آقاي ذهبي در بيست جا از ميزان الاعتدال خود گفته است که حديث طير ضعيف است و راويان اين حديث را هم تضعيف کرده و هيچ دليلي بر‌ضعف راوي نبود جز اين که حديث طير را نقل کرده است.

وضعف به خلائق ليس له على ضعفهم دليل سوى روايته

فتح الملك العلي، أحمد بن محمد الحسني المغربي، ص 161

خيلي عجيب است. آقاي ذهبي مي‌گويد اين راوي ضعيف است چرا؟

چون حديث طير را نقل کرده است.

 حديثي طيري که عرض کردم بزرگان اهل سنت کتاب‌هاي مستقلي در اين باره نوشتند که اگر دوستان مراجعه کنند به همان اوايل کتاب فتح الملک العلي ايشان تأليفاتي که بزرگان اهل سنت در رابطه با حديث طير نوشته‌اند را شمرده است.

ذهبي در تذکره الحفاظ در اواخر عمرش مي‌آيد مي‌گويد:

واما حديث الطير فله طرق كثيرة جدا قد افردتها في مصنف ومجموعها هو يوجب ان يكون الحديث له أصل

تذكرة الحفاظ، ج 3، ص 1042 و 1043

حديث طير سند‌هاي متعددي دارد

من خودم يک کتابي در اين زمينه تأليف کردم و مجموع اين طرق اين است که:

اين روايت اصل دارد و جعلي نيست.

بينندگان عزيز دقت کنيد، اسم اين را چه مي‌گذاريد من نمي‌دانم. حالا اگر دوستان اهل سنت يا بعضي‌هايي که مدافع اين قضايا هستند، علاقه مند به امير المؤمنين هستند بيايند بخواهند يک اسمي براي اين بگذارند ما حرفي نداريم.

اگر سوال خاصي است ما در خدمت شما هستيم.

مجري:

خيلي ممنون. حاج يک عبارتي را بارها شما در اين شبکه فرموديد درباره ي آقاي ذهبي امشب هم جايش است که خلاصه اين را مطرح کنيد. در يکي از احاديث است که آقاي ذهبي وقتي مي‌بيند هيچ اشکالينمي‌تواند بگيرد مي‌گويد:

يشهد القلب انه باطل

لطف کنيد در اين زمينه هم اين را براي ما که بارها هم در اين جا مطرحش کرديد باز هم بفرماييد.

استاد قزويني:

ذهبي در ترجمه ي أحمد بن الأزهر النيشابوري که حافظ هم است و ابن عدي و ابوحاتم و ديگران او را توثيق کرده‌اند و گفته‌اند صدوق است، مي‌گويد:

ولم يتكلموا فيه الا لروايته عن عبد الرزاق عن معمر حديثا في فضائل علي يشهد القلب انه باطل

ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 1، ص 213

بزرگان ما در مذمت أحمد بن الازهر هيچ اشکالي نگرفته‌اند جز اين که ايشان يک روايتي دارد از عبدالرزاق از معمر از فضائل علي.

روايت را هم  نمي‌آورد که چي است و مي‌گويد:

مي گويد علماي ما تنها ضعف آقاي نيشابوري را به اين دليل آوردند و قلب من ذهبي هم شهادت مي‌دهد که اين روايت باطل است.

در مورد روايت

وعدوك عدوي وعدوي عدو الله

سير أعلام النبلاء، ج 12، ص 366

يا علي دشمن تو دشمن من است و دشمن من هم دشمن خداست.

خب آقاي ذهبي بايد قلبش شهادت بدهد که اين باطل است چون اگر شهادت ندهد تمام کساني که به عنوان دشمن علي مطرح بودند و با علي جنگيدند و عداوت با علي را شعار قرار دادند مثل طلحه، زبير و ديگران و معاويه و امثال او بايد بيايد بگويد اين ها همه عدو پيغمبر و عدو الله هستند.

نمي تواند بگويد که آن ها دشمنان الهي هستند و مجبور است بيايد بگويد اين روايت روايتي است که قلب من ذهبي شهادت مي‌دهد که اين باطل است.

 من با چندتن از دانشجوها کنار بيت الله الحرام پشت حجر اسماعيل بحث مي‌کرديم، از جمله اين قضيه پيش آمد که شما در کتاب‌هاي رجالي تان بنويسيد وقتي يک روايتي را بررسي سندي مي‌کنيد و تمام شرايط صحت را دارد و راويانش همه ثقه هستند و سندش هم متصل به نبي مکرم است يک شرط ديگري هم داشته باشد آن هم اينکه قلب ذهبي شهادت بر‌بطلانش نداده باشد.

آقاي ذهبي اين همه احاديثي که در فضيلت خليفه ي اول و دوم است و شبهه اي در جعلي بودن آن نيست آيا آنجا هم مي‌آيد مي‌گويد:

القلب يشهد انه باطل.

يا در ميزان الاعتدال روايتي را نقل مي‌کند که پيغمبر:

نظر إلى علي فقال أنت سيد في الدنيا سيد في الآخرة من أحبك فقد أحبني ومن أبغضك فقد أبغضني

ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 4، ص 345

يا علي تو در دنيا و آخرت آقايي

هر کس تو را دوست داشته باشد من را دوست دارد.

و هرکس تو را دشمن بداند من را دشمن داشته است

بعد مي‌گويد:

مع كونه ليس بصحيح فمعناه صحيح سوى آخره ففي النفس منها شيء

ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 4، ص 345

دليلي هم نياورده مي‌گويد اين که صحيح نيست معنايش صحيح است.

قلب من نسبت به آخر روايت چرک دارد.

قلب من ذهبي، دل من ذهبي رضايت نمي‌دهد.

اگر کسي بيايد اين چنين روايتي را در رابطه با خلفا مطرح کند باز هم آن جا آقاي ذهبي مي‌گويد:

ففي النفس منها شيء

ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 4، ص 345

يا اينکه آن ها را با آب و تاب نقل مي‌کند؟ اين دو نوع از برخورد‌هايي است که آقاي ذهبي در فضائل امير المؤمنين و در فضائل ديگر خلفا حتي معاويه دارد.

همين آقاي ذهبي را نگاه کنيد که حتي نفرين نبي مکرم بر‌معاويه را که خدايا شکم او را سير نکن مي‌گويد که اين نفرين نيست بلکه مدح معاويه است.

اين را ديگر هر بچه و پيرزن و پير مرد حتي اگر به هدهد حضرت سليمان هم بگوييم اين را مي‌فهمد و اين قدر شعور دارد که اين نفرين است، اگر به سگ اصحاب کهف هم بدهند مي‌فهمد ولي ذهبي مي‌آيدمي‌گويد در حقيقت مدح معاويه است.

چرا مدح معاويه است ببينيد چقدر توجيه غير عاقلانه اي مي‌آورد، مي‌گويد:

لا أشبع الله بطنه

سير أعلام النبلاء، ج 3، ص 123

خدا شکم معاويه را سير نکند.

خود معاويه مي‌گويد من گرفتار نفرين پيغمبر شدم هر چه مي‌خورم شکمم مي‌ترکد ولي سير نمي‌شوم ذهبي مي‌آيد مي‌گويد:

نه آقا پيغمبر گفت که سير نشود، چون هرکس که در دنيا سير شود در آخرت گرسنه مي‌شود و پيغمبر اکرم خواست که آقاي معاويه در قيامت گرسنه نشود و لذا آمد همچين دعايي کرد.

درباره ي امير المؤمنين مي‌گويد:

يشهد القلب انه باطل. ففي النفس منها شيء.

و در رابطه با معاويه مي‌گويد:

لا أشبع الله بطنه

سير أعلام النبلاء، ج 3، ص 123

پيغمبر اکرم لعنت مي‌کند معاويه و ابو سفيان و برادرش را

لعن الله الراكب والقائد والسائق

الإمتاع والمؤانسة، ج 1، ص 495 و ربيع الأبرار، ج 1، ص 495 و شرح نهج البلاغة، ج 15، ص 101

هيچ راه گريزي هم ندارد و با سند‌هاي صحيح هم نقل کرده‌اند آمده‌اند يک چيزي درست کرده‌اند که پيغمبر فرمود:

من هم مثل شما بشري هستم.

يعني چقدر بايد پيغمبر را پايين بياورند که من هم مثل شما آدم عادي هستم.

نمي دانم اين ها با چه دل و جرأتي حاضرند براي توجيه کار زشت معاويه که مايه ننگ جهان اسلام است مقام پيغمبر را پايين بياورند که من هم مثل شما بشري هستم.

حالا اگر بعضي وقت ها بعضي ها را فحش دادم، لعنت کردم، از خدا خواستم من به هر کس که فحش دادم و لعنت کردم خدا لعنت و فحش من را براي او رحمت قرار دهد، خب بنابراين پيغمبر که معاويه را لعن کرده اين دليل بر‌اين است که رفعت و فضيلت معاويه است.

چون پيغمبر گفته که خدايا لعنت من را مايه رحمت و علو درجه قرار بده.

اللهم إنما أنا بَشَرٌ فَأَيُّ الْمُسْلِمِينَ لَعَنْتُهُ أو سَبَبْتُهُ فَاجْعَلْهُ له زَكَاةً وَأَجْرًا

صحيح مسلم، ج 4، ص 2007

يک روزي مهمان آقاي پرفسور غامدي بوديم، يکي از اين داشنجوها که ظاهرا آقا زاده ي ايشان بود و تعدادي از دانشجوها سر سفره ي افطاري بودند و همين روايت را مطرح کردند که اين لعن معاويه دليلبر‌فضيلت معاويه است و معلوم است که پيامبر معاويه را دوست داشته که او را لعنت کرده است.

گفتم آقا من يک سوال از شما مي‌پرسم گفتند بفرماييد، گفتم پيغمبر فرمود خدا لعنت کند شارب الخمر را کسي که شراب مي‌سازد، مي‌فروشد، و مي‌خورد آيا اين هم باز دليل است که شراب خوردن کرامت دارد و فضيلت دارد؟

همين طوري ماند، گفتم در کتاب اطراف الحديث 360 روايت نقل کرده که پيغمبر افراد و شخصيت‌هايي را لعنت کرده است.

لَعَنَ الله آكِلَ الرِّبَا

مسند أحمد بن حنبل، ج 1، ص 393

خدا لعنت کند کسي را که ربا مي‌خورد.

پس آن افرادي که ربا مي‌خورند بايد لذت ببرند به به پيغمبر ما را لعنت کرده؟ لعنت پيغمبر هم موجب کرامت و رحمت است، آقا برويم ربا بگيريم.

آيه ي قرآن که مي‌گويد هرکس ربا بخورد:

فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ

سوره بقره آيه 279

يک بنده خدايي را گرفته پيش قاضي بردند، گفتند آقا جرم شما محاربه است، گفت محاربه يعني چي؟ گفتند يعني جنگ با خدا، پسرش هم کنارش بود، دو دستي بر‌سر پسرش زد و گفت: چقدر گفتم که تير هوايي در نزن.

حالا امروز به عنوان جنگ با خدا ما را گرفته و محاکمه مي‌کنند.

به هر حال مي‌گويد اين لعنت معاويه دليل بر‌رفعت مقام معاويه است.

در رابطه با معاويه احساس مي‌کنم هم بزرگان ما و هم بزرگان اهل سنت کوتاهي کرديم.

امير المؤمنين به صراحت در خطبه شانزده نهج البلاغه قسم شديد و غليظ مي‌خورد که اصلا معاويه مسلمان نشد و کفر خودش را مخفي کرد.  

عمار ياسر هم طبق روايت معتبر که آقاي هيثمي در مجمع الزوائد جلد اول ص 113 آورده همين تعبير را دارد.

در خدمت شما هستم.

مجري:

حاج آقا يک ملاکي را حضرت رسول به دست ما داده و حضرت عالي هم اشاره کرديد در اين حديث آخر که:

لا يحبني الا مؤمن و لايغضني الا منافق يا من سب علي فقد سبني.

و اين روايت در کتب برادران اهل سنت هم صحيح آمده است. آقاي ذهبي با اين روايت چه کار مي‌کند؟

استاد قزويني:

همين تعبيري را که آقاي ذهبي شهادت مي‌دهد قلبش بر‌اين که اين باطل است.

وعدوك عدوي وعدوي عدو الله

سير أعلام النبلاء، ج 12، ص 366

يا همين روايت بعدي که مي‌گويد:

ومن أبغضك فقد أبغضني

ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 4، ص 345

حالا من نمي‌دانم قلب جناب آقاي ذهبي اين طور مي‌آيد شهادت مي‌دهد يا نه، در صحيح مسلم روايتي آمده است که من گمان مي‌کنم که اگر دست آقاي ذهبي بود قطعا اين را از صحيح مسلم حذف مي‌کرد:

وَالَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَبَرَأَ النَّسَمَةَ إنه لَعَهْدُ النبي الْأُمِّيِّ صلى الله عليه وسلم إلي أَنْ لَا يُحِبَّنِي إلا مُؤْمِنٌ ولا يُبْغِضَنِي إلا مُنَافِقٌ

 

صحيح مسلم، ج 1، ص 86

که عبارت صريح مسلم است بغض علي بن ابي طالب نفاق است و هرکس علي را دشمن بدارد منافق است.

 عدوک عدوي عدوي الله.

غير از اين است مگر؟

من ابغضک فقد ابغضني.

غير از  اين است؟ يا تعبيري که قرطبي دارد از جماعتي از صحابه که مي‌آيد مي‌گويد در عصر پيغمبر ما وقتي مي‌خواستيم منافقين را بشناسيم نگاه مي‌کرديم هرکس بغض علي را داشت مي‌فهميديم منافقاست که در تفسير قرطبي جلد اول صفحه 267 آمده است

يا اين تعبيري که جنابعالي اشاره کرديد که:

من سَبَّ عَلِياًّ فَقَدْ سبني

مسند أحمد بن حنبل، ج 6، ص 323

ومن أبغضك فقد أبغضني

ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 4، ص 345

اين چه تفاوتي با هم دارد که جناب آقاي ذهبي مي‌آيد مي‌گويد:

ففي النفس منها شيء

ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 4، ص 345

ولي اينجا چرا نمي‌تواند بگويد؟

يا روايتي که باز آقاي حاکم نيشابوري با سند صحيح نقل مي‌کند که آقاي ابي عبد الله جدلي مي‌گويد:

رفتم خدمت ام المؤمنين ام سلمه به من گفت:

أيسب رسول الله صلى الله عليه وسلم فيكم

المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 130

در ميان شما دارند پيغمبر را فحش مي‌دهند؟

گفتم:

معاذ الله أو سبحان الله

المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 130

اين چه حرفي است؟

من شنيدم که پيغمبر فرمود:

من سب عليا فقد سبني

المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 130

هر کس به علي ناسزا بگويد به من ناسزا گفته.

 خب اين آقايان بيايند تکليف معاويه را روشن کنند که بنيان گذار سب به علي بن ابي طالب است.

اگر شبهه دارند ما مدارک را مفصل مي‌گوييم، در سايت هم ما گذاشتيم، مشروعيت سب و لعن از ديدگاه علماي اهل سنت است و ما بيش از پنجاه مدرک آورديم که معاويه بنيانگذار سب به امير المؤمنين بوده در حالي که پيغمبر مي‌گويد:

من سَبَّ عَلِياًّ فَقَدْ سبني

مسند أحمد بن حنبل، ج 6، ص 323

هرکس به علي ناسزا بگويد به من ناسزا گفته و هرکس به من ناسزا بگويد به خدا گفته است

با توجه به اين قضايا آقايان وقتي به معاويه مي‌رسند مي‌گويد: امير معاويه، معاويه رضي الله عنه ما تعجب مي‌کنيم و حتي آقايان حاضر نيستند به صورت مشروط بگويند آقا هر کس به علي ناسزا گفته باشد خدا لعنتش کند، آيا حاضرند اين طور بگويند؟ آيا کارشناسان شبکه‌هاي وهابي حاضرند بگويند هرکس بنيانگذار سب به علي بود، هر کس به علي بن ابي طالب ناسزا گفت خدا لعنتش کند؟ اين را هم نمي‌گويند چونمي‌دانند اگر بگويند اول کسي که مورد نفرينشان قرار مي‌گيرد معاويه است.

من در خدمت شما هستم.

بيننده: محمد فريد از کانادا (اهل سنت)

سلام عليکم به تمام برادران مخصوصا حاج آقاي قزويني و بسيار افتخار دارم که با ايشان صبحت مي‌کنم، ما مثل شاگردان در کلاس شما نشستيم و گوش مي‌کنيم و بسيار علاقه داريم که تاريخ اسلام مطرحمي‌شود.

يک موضوعي است که آقاي قزويني که  پدران ما همه اهل سنت بودند ولي آن ها طور ديگري سني بودند و همگي مخلص اهل بيت بودند و لعنت به دشمنان اهل بيت مي‌گفتند.

يکي از بزرگان ما که سرور دهقان بود در اشعار خود گفته است:

يا علي يک کعبه تنها شاهد وصف تو نيست             مصطفي در شهر علم خود تو را دريافته

اشخاص بسيار منور و روشن بودند، اين وهابي‌هايي که در اين اواخر پيدا شده‌اند بعد از انقلاب افغانستان و ايران اين ها به کلي موضوعات را دگرگون کردند.

و در يکي ديگر از اشعار سرور دهقان است که مي‌گويد:

نيست ممکن تلخ و شيرين را به يک جا داشتن         حکم قرآن نيست هفتاد و دو معني داشتن

عيب در قرآن نباشد عيب در اسلام ماست                اين تنزل‌هاي ما از جنگ مذهب نام ماست

در آخر شعر هم اين مرد بزرگ مي‌فرمايد که:

اي مسلمان عيدي مردانه اي مي‌آيد برون                  کز جماع گوشه ي ويرانه اي مي‌آيد برون

همچو ابراهيمي از  بت خانه اي‌ايد برون                  دلبرم از خانه ي بيگانه اي‌ايد برون

صوت قرآن از کليسا ها به گوشم مي‌رسد                 جاي دارد تا به هر شهر غم خروشم مي‌رسد

در تمام فاميل ما در افغانستان هيچ کسي را پيدا نمي‌کنيد که اسمش معاويه يا ابوسفيان يا يزيد باشد، اصلا در تمام افغانستان هيچ کس نامش معاويه نيست و من در اين پنجاه و پنج سالي که يادم است هيچ کسي نام معاويه ندارد.

اصلا قبر معاويه معلوم نيست و کسي نمي‌داند که او در کجا دفن شده است ولي مزار شاه ولايت ما در مزار شريف است که بعضي از وهابي ها گفتند که اصلا حضرت علي در اينجا نيست و همنام حضرت علي بوده است و مردم او را شيعه خواندند، تمام مسلمانان هم کرامات او را ديده اند.

مجري:

بله همان طور که شما فرموديد ما همه ي برادران اهل سنت را محب اهل بيت مي‌دانيم ولي شايد نسبت به بعضي از اعتقادات، با هم اختلاف داريم ولي واقعا اين گونه است.

البته اين روزها وهابيتي آمده که هم دشمن سني و هم دشمن شيعه است و آن ها قصد کردند نور اهل بيت را خاموش کنند که شما هم به اين نکته اشاره کرديد.

ممنونيم و خدا را شاکر هستيم که شما هم که از برادران اهل سنت هستيد اين گونه روشن و آگاه هستيد و اين مباحث را قشنگ مطرح کرديد.

استاد قزويني:

موفق و مويد باشيد. دست شما درد نکند.

بيننده: جمشيد از مراغه

خواستم يکي دو تا مطلب به صورت خلاصه خدمت شما مطرح کنم:

اولا که طاعات و عبادات شما قبول باشد. شب‌هاي پيش اساتيدي که برنامه داشتند صحنه اي از کشته شدن يکي از برادران شيعه توسط وهابي ها نشان دادند که من خيلي تحت تأثير قرار گرفتم و ديشب خيلي سعي کردم تماس بگيرم ولي نتوانستم.

به نظر من اين صحنه ها نشانگر اين است که بايد يک زماني اين کشت و کشتارها تمام شود و اين هم فقط به دست مبارک آقا امام زمان انجام مي‌شود و اين ها خيال باطل مي‌کنند و بايد بدانند که اين طوري دنيا پيش نمي‌رود و يک روزي به دست مبارک آقا امام زمان همه اين کشت و کشتار و جنايات وهابي ها پايان مي‌گيرد.

آقاي قزويني من يک فکري داشتم مي‌خواستم با شما در ميان بگذارم فکر نمي‌کنيد که شبکه‌هاي وهابي به ما خدمت مي‌کنند؟ الآن ما در محله ي خودمان سني نشين زياد هستند و ديگر مثل قبل هر حرفي را قبول نمي‌کنند و در آن تفکر مي‌کنند.

اولين چيزي که مي‌پرسند اين است که چرا صحيح مسلم و کتاب‌هايي که ما داريم اصلا فارسي آن موجود نيست؟ چرا ما نمي‌توانيم از آن ها استفاده کنيم؟

استاد قزويني:

بله. در اين شکي نيست آقا جمشيد، اين برنامه‌هايي که اين ها دارند پخش مي‌کنند بهترين خدمت را به ما مي‌کنند، همه فحاشي‌هايي و اهانت‌هايي که مي‌کنند، حرف‌هاي بي‌ربطي که مي‌زنند مگر اين که کسي عقل نداشته باشد بتواند تشخيص بدهد که راه درست و غلط کدام است.

عزيزان اهل سنت ما هم عاقل و هم باشعور هستند و کاملا مطالب را متوجه مي‌شوند و اگر کسي چهار تا برنامه ي آن ها را نگاه کند و چهار تا برنامه ي شبکه ي ولايت ببيند همه چيز برايش روشن مي‌شود.

بيننده:

بله. حاج آقا ما در منطقه ي کردستان  فاميل داريم، خدا شاهده کساني هستند که مهمان نواز و مهربان هستند، الآن بيدار شدند و سوال مي‌کنند، که ترجمه فارسي صحيح مسلم کجاست؟ تا ما هم بتوانيم از آن استفاده کنيم.

از علمايي که به آنجا مي‌آيند سوال مي‌کنند، من خودم در چهار محال کار مي‌کردم، خدا شاهد است آن جا مسجدي بود که از اسمش هم مشخص بود مسجد سني ها که من براي نماز به آنجا مي‌رفتم.

الآن ديگر عالمي از اهل سنت نمي‌تواند آن ها را سرگرم کند چون همه از او سوال مي‌کنند که فلان حديث را شبکه ي ولايت مطرح کرد اين را  براي ما توضيح بدهيد.

تشکر مي‌کنم از شما.

بيننده: فرهاد از سنندج (اهل سنت)

بنده دو رگه هستم و از هر دو امتياز استفاده مي‌کنيم، يک درد دلي داشتم مي‌خواستم خدمت شما عرض کنم اگر بنده را راهنمايي کنيد عرض مي‌کنم.

استاد قزويني:

بنده در خدمت شما هستم.

بيننده:

از 1400 سال پيش که اسلام آغاز به کار کرد و شروع به رشد و نمو و توسعه پيدا کرد همانند شاخه‌هاي گلدکوئست بود که از يک شاخه شروع مي‌شود و به شاخه‌هاي متعدد ادامه مي‌يابد و تا الآن هر چه آمدهبر‌اختلافات افزوده شده است.

قرآن کريم که نازل شد، همه در آن زمان مي‌توانستند به سادگي دستورات و اوامر الهي را بفهمند ولي متأسفانه در طول دوران علماي دين ما اين دستورات را به مراتب دشوارتر و سخت تر و غير قابل فهم تر کردند.

هر کدام به تفسير خود تفسير کرده اند، هر کدام به رأي خود رأي دادند و آن دستورات ساده و صريحي که براي يک بي‌سواد باديه نشين قابل فهم بود الآن براي تحصيل کرده‌هاي ما غير قابل درک شده است.  

من متأسفم که علمايي که در اين زمينه صاحب نظر بودند اين را براي ما دشوار کردند که الآن واقعا آفت‌هاي زيادي ايمان ما را تهديد مي‌کند و فکر نکنم کسي پيدا شود با اطمينان صد در صد به دين و مذهب خودش پاي بند باشد.

مجري:

البته اين جمله ي که نسبت به مسائل احکام و حتي در مسائل اقتصادي در شيعه است اشتباه است.

بيننده:

انتقاد من به دوطرف است

مجري:

ما همه ي مباحثمان روشن است، منطقي و مستدل است و اگر شما موردي داريد بفرماييد، حالا شما نسبت به مذهب خودتان اگر نظري داريد اين يک بحث ديگر است.

بيننده:

من يک سوال از آقاي استاد قزويني دارم، آيا تفسير قرآن يک امر شرعي و جايز است يا نه؟

استاد قزويني:

 بله در آن شکي نيست کاملا صحيح است.

بيننده:

واضح بفرماييد آيا انساني که جايز الخطاست مي‌تواند قرآن کلام الهي را تفسير کند يا خير؟

استاد قزويني:

ببينيد آقا فرهاد بزرگوار قرآن براي تدبر آمده است، قرآن فقط براي مراسم ختم و ماه رمضان و غيره نيست، قرآن کتاب عمل است و آمده بشر را به حد اعلاي کمال برساند. خود نبي مکرم در کنار نزول قرآنبياناتي داشتند همان طور که در سوره ي نحل آيه ي 44 است که:

وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ

قرآن را بر‌تو نازل کرديم تا براي مردم بيان کني.

و در کنار آن:

وَمَا آَتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا

سوره حشر آيه 7

اولا مفسر اول قرآن رسول اکرم و صحابه و اهل بيت عليهم السلام که عدل قرآن هستند بودند که مطالبي را از قرآن بيان کردند.

يا بعضي از علماي بزرگ با توجه به تدبر در قرآن يک درکي از قرآن دارند و  ما نمي‌توانيم بگوييم چون معصوم نيستند پس بنابراين نبايد درباره ي قرآن حرف بزنند.

يعني شما فهم صحابه، فهم اهل بيت را مي‌خواهيد زير سوال ببريد؟ خود نبي مکرم هم که بنا به عقيده ي آقايان وهابي ها يا بخشي از اهل سنت جز در ابلاغ وحي معصوم نبوده و پيغمبر هم که تفسير قرآنمي‌کند معلوم نيست که معصوم باشد.

خب ما چه کار کنيم؟ حضرت عالي که مي‌خواهيد  نماز بخوانيد، در قرآن نه رکعات نماز، نه رکوع، نه سجده و نه اوقات نماز هيچ کدام بيان نشده است. خب ما اين ها را از کجا درک کنيم؟

بيننده:

از روايات و احاديث سنت مي‌گيريم

استاد قزويني:

خب اين احاديث را چه کسي نقل کرده است؟

بيننده:

روايان موثق

استاد قزويني:

خب اين راويان معصوم بودند يا نبودند؟

بيننده:

خير معصوم نبودند

استاد قزويني:

خدا پدر شما را بيامرزد وقتي که معصوم نيست از کجا من بدانم اين روايتي که الآن نقل مي‌کند اشتباه کرده است يا نه؟

بيننده:

انسان جايز الخطاست و همين مشکلات را دارد. اهل سنت يک روايتي مي‌گويد و اهل تشيع رد مي‌کند. از آن طرف تشيع يک روايت مي‌گويد و  اهل سنت رد مي‌کند.

استاد قزويني:

اگر بنابراين باشد شما حتي نمي‌توانيد نماز دو رکعتي صبح را بخوانيد چون در قرآن نيامده است و از سنتي است که معصوم نيستند و احتمال اشتباه بودن در آن وجود دارد.

آقا فرهاد عزيز اگر اين باشد سنگ روي سنگ بند نمي‌شود، الان مثلا آقازاده ي شما، خانم شما خبري را به شما مي‌دهد و شما هم يقين داريد اين آقا زاده و يا خانم معصوم نيستند ولي از آن طرف هم مي‌دانيدکه تعمد بر‌کذب ندارند و انگيزه دروغ گفتن ندارد، همين براي ما کافي است.

همان طور که شما فرموديد افراد موثق يعني همين اندازه محرز بشود براي ما که اين آقا دروغ گو نيست همين براي ما کفايت مي‌کند، و لو اين که اهل شراب و اهل زنا هم است ولي ما يقين داريم که دروغنمي‌گويد.

متشکريم از حضرت عالي.

بيننده: علي از آلمان

خيلي خوشحال هستم که توانستم با شما عزيزان صحبت کنم خيلي وقت است مي‌خواستم تماس بگيرم، خيلي هم سعي کردم ولي نمي‌شد.

چند تا سوال داشتم اولش يک نکته اي عرض کنم، شما معمولا براي اثبات حقانيت ائمه و فضائل ائمه از کتاب‌هاي اهل سنت استفاده مي‌کنيد، حالا به عنوان سوال چرا فضائلي که در کتب اهل سنت نيست و فقط در کتب شيعيان است گفته نمي‌شود؟

اخيرا شنيدم يکي از ياران حضرت علي فرزندش به عليه امام علي شعار مي‌داد، و پدر او در حال گريه کردن بود، حضرت از او  سوال مي‌کند چرا گريه مي‌کني؟ مي‌گويد بچه ي من جزو کساني است که شعارمي‌دهند، حضرت يک نگاهي مي‌کند به آن بچه مي‌کند و آن بچه سريع به طرف امام مي‌آيد.

اين يک سوال من است.

استاد قزويني:

به ذره گر نظر لطف بوتراب کند                  به آسمان رود و کار آفتاب کند

بيننده:

شما اگر اين را توضيح بدهيد ممنون مي‌شوم.

مجري:

برنامه‌هاي ديگري هستند که مباحث و فضائل امير المؤمنين را بحث مي‌کنند.

استاد قزويني:

الآن برنامه ي شمس الضحي که ما داريم و اصل برنامه روايات فضائل اهل بيت عليهم السلام از منابع شيعه است.

شايد انبوهي از مخاطبين ما از عزيزان اهل سنت هستند و آنها نسبت به کتب شيعه عقيده ندارند و اگر چنانچه ما بخواهيم اين مطالب را از کتب شيعه بگيريم خوشايند آنها نيست.

شما اگر براي يک عزيز سني صد تا روايت هم از کافي بياوريد چون نه کافي براي او محترم است نه رواياتش هيچ تاثيري بر‌او ندارد.

همان طوري که آقاي ابن حزم الأندلسي مي‌گويد:

لا معنى لاحتجاجنا عليهم برواياتنا فهم لا يصدقونا ولا معنى لاحتجاجهم علينا بروياتهم فنحن لا نصدقها

الفصل في الملل، ج 4، ص 78

معنا ندارد شيعه بيايد از کتاب‌هاي خودشان براي ما مطلب بگويد چون ما کتب آنها را قبول نداريم.

ما داريم اين مطالب را از منابع اهل سنت مي‌گوييم چون هم براي عزيزان اهل سنت اين کتاب ها مورد قبول و حجت است و هم براي شيعه که مي‌گويد که حقانيت مذهب ما در حدي است که حتي عزيزان اهل سنت هم که معتقد به امامت امير المؤمنين نيستند آن ها هم در کتابهايشان اين روايات و اين فضائل را مطرح کرده اند.

يعني اين روايت از کتب اهل سنت در حقيت يک تير و دو هدف است.

بيننده:

اين قسمت را درست مي‌فرماييد ولي اين مسائل هم مطرح مي‌شود، درست است که اگر از کتاب‌هاي اهل سنت صحبت شود برنامه ي شما هم جذابيت و هم مخاطب بيشتري دارد.

بارها سخنراني‌هايي که در مظلوميت حضرت علي خوانده مي‌شود را گوش و گريه مي‌کنم، خب اين براي من سوال است که آيا حديث يا آيه ي قرآني که شما بگوييد مثلا فرض آيا خداوند جايي به ائمه ي پيامبر دستور داده که جواب در خواست‌هاي ما را بدهند؟

فکر مي‌کنم اين مسائل لازم است که ذکر شود.

 سوال ديگرم هم اينکه در سريال امام علي عليه السلام در قسمتي از فيلم عمرو عاص يک شخصي که شبيه معاويه است را به ميدان مي‌آورد تا بجنگد و ديگران بفهمند که معاويه هم به ميدان آمده است.

من مي‌خواستم بدانم اين واقعيت دارد؟ اگر دارد توضيح بفرماييد.

استاد قزويني:

به هر حال در بعضي از قسمت‌هاي سريال ها يک کلاغ و چهل کلاغ است و از هر ده مطلبي که مي‌آورند دو تا سه تا حقيقت دارد و همچنين مي‌آيند هفت مورد هم خودشان اضافه مي‌کنند و سريال مي‌سازند.

عقيده ي شخصي بنده است، چه سريال امام علي، چه سريال مختار و غيره با تمام جذابيتي که دارد اگر ما بخواهيم در مورد تک تک قضاياي آن مصدر درست کنيم ديگر سريال نمي‌شود بلکه يک سخنراني يک ساعته مي‌شود.

و لذا اين مطالبي که مي‌آورند حالا ما خودمان هم مثل شما در فکر فرو رفتيم که بعضي از اين قضايا را از کجا گير آورده‌اند خيلي جذاب است، خيلي شيرين است ولي اين مطالب از کجا آمده؟

بيننده: اميني

حضرت آيت الله قزويني اگر اجازه بدهيد من در کتاب کشف الغمه ج 2 ص 78 چاپ تهران از امام زين العابدين علي بن الحسين عليه السلام روايت است که فرمود:

عده اي از مردم عراق خدمت حضرت آمدند حضرت ابوبکر و عمر و عثمان را در محضر ايشان نکوهش کردند، وقتي صحبت‌شان تمام شد حضرت فرمود : ممکن است به من بگوييد که آيا شما از مهاجرين اولين هستيد که خداوند درباره ي آن ها فرموده:

الذين اخرجوا من ديارهم و اموالهم يبتغون.

کساني که از خانه هايشان و اموالشان رانده شده‌اند و از خداوند فضل و خشنودي مي‌جويند و دين خدا و رسول را ياري مي‌دهند همين ها هستند که راستگو هستند.

گفتند: خير، فرمود:

شما از آن‌هايي هستيد که خداوند درباره ي آن ها فرموده:

 و الذين تبعوا و الدار الايمان من قبلهم يحبون من حاجات.

کساني که پيش از آنان در دار اسلام جاي گرفتند و ايمان در دلشان جاي گرفت کساني را که به سوي آنان هجرت کنند دوست مي‌دارند و در دل‌هاي خود آن چه را که به مهاجران داده‌اند احساس نيازنمي‌کنند؟

دوباره گفتند خير.

وقتي که اعتراف کرديد که از دو گروه اولي نيستيد، من گواهي دادم که شما از کساني هم نيستيد که خداوند درباره ي آن ها مي‌فرمايد:

و الذين جاعوا من بعدهم يأکلون ربنا اغفرلنا و لم شريک.

آنان که پس از اينان آمدند مي‌گويند پروردگارا ما را و آن برادرانمان را که ايمان آوردند و از ما پيشي گرفتند بيامرز و در دل‌هاي ما هيچ کينه اي از کساني که ايمان آورده‌اند قرار مده، پروردگارا تويي که بخشنده هستي.

بلند شويد از پيش من برويد خداوند شما را به سزاي اعمالتان برساند.

جناب آقاي حسيني قزويني اين دانش است که امام زين العابدين عليه السلام اين گونه موضعي نسبت به صحابه و ياران رسول خدا صلي الله عليه و سلم دارند و ايشان جزو تابعين به شمار مي‌آيند در مورد ستايش صحابه از يکديگر وحدت داشتند، شفقت داشتند.

صحابه و خلفا با همديگر وحدت داشتند، اگر مي‌خواهيد يک گواهي هم مي‌آورم از نهج البلاغه اگر اشتباه نکنم خطبه ي 97 است.

استاد قزويني:

آقاي اميني عزيز

بيننده:

اگر اشتباه مي‌کنم شما تحليل و تفسير کنيد ممنون مي‌شوم.

استاد قزويني:

برادر بزرگوار اجازه بدهيد همين روايتي که حضرت عالي خوانديد آيا شما کشف الغمه را از نزديک ديده‌ايد يا نديده ايد؟

بيننده:

من در کتابخانه اي خواندم و کتاب را به من ندادند

استاد قزويني:

ببين عزيز دل من ايشان وقتي آن جا نقل مي‌کند آيا سندي براي اين دارد؟ سندش را ملاحظه کرديد؟

بيننده:

چون عصر مطالعه مي‌کردم دم افطار بود تعطيل مي‌کردند، فردا هم مسئولش نيست که کتاب را بگيرم.

استاد قزويني:

اين کتاب کشف الغمه همان روايتي که حضرت عالي فرموديد از آقا علي بن الحسين سلام الله عليه است که:

من لم يقل الصديق فلا صدق الله له

الطبقات الكبرى للشعراني، ج 1، ص 49

اين بود فرموديد؟

بيننده:

من خدمتتان عرض کردم من فارسي آن را يادداشت کردم به اين خاطر که کتاب را به من نمي‌دادند.

استاد قزويني:

همان روايتي که حضرت عالي فرموديد عبارت عربي اش را نداريد؟

بيننده:

خدمت شما عرض کردم نه ندارم، هم عربي بود و هم فارسي ترجمه شده بود که همچنين چيزي بود.

استاد قزويني:

اين مطالبي را که در اين کتاب آمده است اولا هيچ سندي ندارد و ثانيا از کتب اهل سنت ذکر کرده نه از کتب شيعه.

وقتي که يک روايتي چه در کتب شيعه چه در کتب اهل سنت نقل مي‌شود يکي از شرايط استناد به آن روايت اين است که ما ببينيم اين روايت سند دارد يا سند ندارد، ملاحظه مي‌فرماييد يا نه؟

اگر چنانچه ديديد سند دارد براي ما کاملا معتبر است در غير اين صورت هيچ اعتباري ندارد.

الآن من اين را که آورده ام اجازه بدهيد جلد دو صفحه ي 77 همچنين روايتي در اين جا موجود نيست.

اگر چنانچه حضرت عالي بزرگواري بفرماييد يک تکه از عربي اش را ولو دو کلمه يا سه کلمه مي‌فرموديد من بلافاصله خدمتتان مي‌آوردم و بررسي سندي هم مي‌کردم.

بيننده:

ان شاء الله دفعات بعدي آقاي قزويني

استاد قزويني:

من واقعا تشکر مي‌کنم از ادب، بزرگواري ومتانت شما و من بارها هم گفتم امثال شما عزيزان واقعا مايه افتخار ما هستيد ولي من توصيه اي که دارم به حضرت عالي و ديگر عزيزان اهل سنت که چه در کتاب شيعه و چه در کتب اهل سنت نگاه کنند که آيا اين مطلب سند دارد يا ندارد، سندش آيا صحيح است يا صحيح نيست، راويانش ثقه هستند يا نه و اگر چناچه بعد از بررسي بزرگواري کنيد بعد با هم صحبت کنيم هم براي ما مفيد است هم براي حضرت عالي و هم براي ديگر عزيزاني که دارند اين گفتگو را مي‌شنوند.

ما متشکريم از حضرت عالي و واقعا از دور پيشاني شما را مي‌بوسيم و براي موفقيت شما دعا مي‌کنيم.

مجري:

دعا بفرماييد حاج آقا

استاد قزويني:

خدايا تو را قسمت مي‌دهيم به آبروي محمد و آل محمد فرج مولاي ما بقيه الله الاعظم را نزديک نموده و ما را از ياران ويژه ي آن حضرت قرار بده.

اللهم عجل لوليک الفرج



حضرت آيت الله دكتر سيد محمد حسيني قزويني
    فهرست نظرات  
1   نام و نام خانوادگي:  ميثم     -   تاريخ:  10 تير 93 - 00:26:19
سلام
وهابيت ميگويند اين حديث پرنده پخته به طرق مختلف روايت شده وتمام طرق اش ضعيف است

(كان عند النبي صلى الله عليه وسلم طير فقال : اللهم ائتني بأحب خلقك إليك يأكل معي هذا الطير فجاء علي فأكل معه)
(نزد رسول الله پرنده پخته اي بود يا در الفاظ ديگر براي پيامبر پرنده پخته آوردند فرمود خدايا محبوب ترين خلقت را بفرست كه با من اين غذا ا بخورد پس علي در زد و وارد شد وبا پيامبر غذا را خورد)
در اين قسمت تمام طرق اين روايت و در جه شان را مي آوريم:
1.أهدي للنبي صلى الله عليه وسلم طائر كان يعجبه فقال اللهم ائتني بأحب خلقك إليك يأكل هذا الطير فاستأذن علي فسمع كلامه فقال ادخل
الراوي: أنس بن مالك المحدث: البخاري - المصدر: التاريخ الكبير - الصفحة أو الرقم: 2/2
خلاصة الدرجة: لا يعرف لعثمان سماع من أنس
درجه حديث :نمي دانم كه عثمان از راويان اين حديث از انس بن مالك حديث شنيده باشد
2.كان عند النبي صلى الله عليه وسلم طير ، فقال : اللهم ! ائتني بأحب خلقك إليك ، يأكل معي هذا الطير . فجاء علي فأكل معه
الراوي: أنس بن مالك المحدث: الترمذي - المصدر: سنن الترمذي - الصفحة أو الرقم: 3721
خلاصة الدرجة: غريب لا نعرفه من حديث السدي إلا من هذا الوجه
3. قال لي رسول الله صلى الله عليه وسلم : إنك لتنظر إلى الطير في الجنة فتشتهيه فيخر بين يديك مشويا
الراوي: عبد الله بن مسعود المحدث: ابن عدي - المصدر: الكامل في الضعفاء - الصفحة أو الرقم: 3/75
خلاصة الدرجة: ليس بمستقيم ولا يتابع عليه
4. عن النبي صلى الله عليه وسلم حديث الطير لعلي بن أبي طالب رضي الله عنه
الراوي: أنس المحدث: الخليلي - المصدر: الإرشاد - الصفحة أو الرقم: 1/204
خلاصة الدرجة: موضوع (وضع شده)
5.حديث الطير خبر ابن عباس
الراوي: عبدالله بن عباس المحدث: الذهبي - المصدر: تلخيص العلل المتناهية - الصفحة أو الرقم: 78
خلاصة الدرجة: فيه سليمان بن قرم ضعيف يترفض و[فيه] محمد بن شعيب مجهول [وروي] عن أنس من ستة عشر طريقا واهية
درجه (در راويان حديث سليمان بن قرم است كه ضعيف الحديث و رافضي است و محمد بن شعيب مجهول الهويه و از انس با 16 طرق روايت شد كه همه اش واهي است
6.حديث الطير
الراوي: أنس بن مالك المحدث: الذهبي - المصدر: ميزان الاعتدال - الصفحة أو الرقم: 1/501
خلاصة الدرجة: [فيه] الحسن بن عبد الله الثقفي منكر الحديث و أبو هرمز واه أيضا
حسن بن عبدالله الثقفي منكر الحديث مي باشد وابوهرمز هم واهي ومجهول
7.حديث الطير
الراوي: أنس بن مالك المحدث: الذهبي - المصدر: ميزان الاعتدال - الصفحة أو الرقم: 2/30
خلاصة الدرجة: [فيه] دينار أبو مكيس الحبشي تالف متهم
8.حديث الطير
الراوي: - المحدث: الزيلعي - المصدر: نصب الراية - الصفحة أو الرقم: 1/360
خلاصة الدرجة: ضعيف
9.حديث ] في الطير
الراوي: أنس بن مالك المحدث: ابن حجر العسقلاني - المصدر: لسان الميزان - الصفحة أو الرقم: 3/289
خلاصة الدرجة: [فيه] حمزة مجهول الحال
10.أتي رسول الله صلى الله عليه وسلم بطائر فقال : اللهم ائتني بأحب خلقك إليك يأكل معي ، فجاءه علي فقال : اللهم وال من والاه
الراوي: عبدالله بن عباس المحدث: العقيلي - المصدر: لسان الميزان - الصفحة أو الرقم: 7/197
خلاصة الدرجة: غير محفوظ، والرواية في هذا الباب فيها لين
11. جاءت أم أيمن بطائر ، فوضعته ، فقال النبي صلى الله عليه وسلم : اللهم ائتني بأحب خلقك إليك يأكل معني ، فجاء علي
الراوي: أنس بن مالك المحدث: العقيلي - المصدر: لسان الميزان - الصفحة أو الرقم: 1/247
خلاصة الدرجة: ليس له أصل,وفي هذا الباب لين, و لا أعلم فيه شيئا ثابتا
اصل و پايه اي ندارد و در اين مورد چيزي قابل اثبات موجود نيست.
12. أهدي لرسول الله صلى الله عليه وسلم طائر فوضع بين يديه ، قال : اللهم ائتني بأحب خلقك إليك يأكل معي من هذا الطائر ، فجاء علي
الراوي: أنس بن مالك المحدث: ابن عدي - المصدر: الكامل في الضعفاء - الصفحة أو الرقم: 3/34
خلاصة الدرجة: لا أعلم يرويه عن عطية غير حماد بن المختار هذا وليس بالمعروف ويدل أنه في متشيعة الكوفة
حماد بن مختار از متشيعين كوفه
13. أهدت أم أيمن إلى النبي صلى الله عليه وسلم طيرا مشويا فقال اللهم ائتني بأحب خلقك إليك . . .
الراوي: أنس بن مالك المحدث: ابن عدي - المصدر: الكامل في الضعفاء - الصفحة أو الرقم: 8/5
خلاصة الدرجة: [فيه] مسلم بن كيسان الضعف على رواياته بين
مسلم بن كيسان ضعيف در روايت.
14. أهدت أم أيمن إلى النبي صلى الله عليه وسلم طيرا مشويا فقال : اللهم ائتني بأحب خلقك إليك . فذكره
الراوي: أنس بن مالك المحدث: ابن القيسراني - المصدر: ذخيرة الحفاظ - الصفحة أو الرقم: 2/1037
خلاصة الدرجة: [فيه] مسلم الملائي ضعيف
14. أهدي لرسول الله صلى الله عليه وسلم طائر فوضع بين يديه قال : اللهم ائتني بأحب خلقك إلي يأكل معي من هذا الطائر فجاء علي
الراوي: أنس بن مالك المحدث: ابن القيسراني - المصدر: ذخيرة الحفاظ - الصفحة أو الرقم: 2/1034
خلاصة الدرجة: [من طرق فيها من ليس بشيء أو منكر أو شيعي متعصب]
در طرق اين روايت يا شيعي متعصب ويا منكر موجود است
15. إن النبي صلى الله عليه وسلم أتي بطير فقال : اللهم ائتني بأحب خلقك إليك يأكل معي من هذا الطير فجاء علي فأكل معه
الراوي: عبدالله بن عباس المحدث: ابن القيسراني - المصدر: ذخيرة الحفاظ - الصفحة أو الرقم: 2/674
خلاصة الدرجة: [فيه] محمد بن شعيب لا أعرفه [ومن طريق آخر فيه] حفص العدني غير ثقة
(محمد بن شعيب را نمي شناسم و حفص العدني غير ثقه است)
16. أن النبي صلى الله عليه وسلم أتي بطائر ، فقال : اللهم ائتني بأحب خلقك إليك وإلي يأكل معي من هذا الطائر ، فجاء علي ، فدق الباب ، فقال أنس : إن النبي صلى الله عليه وسلم على حاجة ، فرجع ثم قال النبي صلى الله عليه وسلم كما قال أولا ، فدق الباب ، فقال أنس : ألم أقل لك إنه على حاجة ، فانصرف ، فعاد النبي صلى الله عليه وسلم ، فعاد علي فدق الباب أشد من الأولين ، فسمعه النبي صلى الله عليه وسلم ، فأذن له بالدخول ، وقال : ما أبطأك عني ؟ قال : جئت فردني أنس ، ثم جئت فردني أنس ثم جئت فردني الثالثة ، فقال : يا أنس ما حملك على هذا ؟ فقال : رجوت أن يكون الدعاء لرجل من الأنصار ، فقال : يا أنس أو في الأنصار خير من علي ؟ أو في الأنصار أفضل من علي ؟
الراوي: - المحدث: ابن تيمية - المصدر: منهاج السنة - الصفحة أو الرقم: 7/369
خلاصة الدرجة: حديث الطائر من المكذوبات الموضوعات
(قول ابن تيميه كه در مورد حديث مي گويد حديث طير از دورغ ها و موضوعات است)
17. أن النبي صلى الله عليه وسلم أتى بطير فقال : اللهم ائتني بأحب خلقك إليك يأكل معي ؛ فجاء علي فأكل معه
الراوي: عبدالله بن عباس المحدث: الذهبي - المصدر: ميزان الاعتدال - الصفحة أو الرقم: 2/14
خلاصة الدرجة: [فيه] داود بن علي الهاشمي ليس بحجة و[فيه] ابن شعيب لا يعرف
امام ذهبي در اسناد اين روايت مي گويد(داوود بن علي الهاشمي حجت نيست و ابن شعيب هم نمي شناسم)
18. أتي رسول الله صلى الله عليه وسلم بطائر فقال : اللهم ائتني بأحب خلقك إليك يأكل معي ، فجاء علي فقال : اللهم وال من والاه
الراوي: عبدالله بن عباس المحدث: الذهبي - المصدر: ميزان الاعتدال - الصفحة أو الرقم: 3/580
خلاصة الدرجة: [فيه] محمد بن شعيب لا يعرف ، والراوي عنه سليمان بن قرم ضعيف
(محمد بن شعيب مجهول و كسي كه از او روات كره ابن قرم ضعيف الحديث است)
19. أهدي للنبي صلى الله عليه وسلم طائر ، فقال : اللهم ائتني بأحب خلقك إليك
الراوي: أنس بن مالك المحدث: الذهبي - المصدر: ميزان الاعتدال - الصفحة أو الرقم: 1/602
خلاصة الدرجة: منكر
20. كان عند النبي صلى الله عليه وسلم طير فقال : اللهم ائتني بأحب الخلق إليك يأكل معي هذا الطير , فجاءه علي فأكل معه .
الراوي: أنس بن مالك المحدث: العراقي - المصدر: تخريج الإحياء - الصفحة أو الرقم: 2/456
خلاصة الدرجة: له طرق كلها ضعيفة
(اين حديث به طرق مختلف روايت شده تمامش ضعيف است)كلام حافظ عراقي
21. أهدي لرسول الله صلى الله عليه وسلم أطيار فقسمها بين نسائه فأصاب كل امرأة منها ثلاثة فأصبح عند بعض نسائه صفية أو غيرها فأتته بهن فقال اللهم ائتني بأحب خلقك إليك يأكل معي من هذا فقلت اللهم اجعله رجلا من الأنصار فجاء علي رضي الله عنه فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم يا أنس انظر من على الباب فنظرت فإذا علي فقلت إن رسول الله صلى الله عليه وسلم على حاجة ثم جئت فقمت بين يدي رسول الله صلى الله عليه وسلم فقال انظر من على الباب فإذا علي حتى فعل ذلك ثلاثا فدخل يمشي وأنا خلفه فقال النبي صلى الله عليه وسلم من حبسك رحمك الله فقال هذا آخر ثلاث مرات يردني أنس يزعم أنك على حاجة فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم ما حملك على ما صنعت قلت يا رسول الله سمعت دعاءك فأحببت أن يكون من قومي فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم إن الرجل قد يحب قومه إن الرجل قد يحب قومه قالها ثلاثا
الراوي: أنس بن مالك المحدث: الهيثمي - المصدر: مجمع الزوائد - الصفحة أو الرقم: 9/129
خلاصة الدرجة: ‏‏ فيه إسماعيل بن سلمان وهو متروك (اسماعييل بن سليمان متروك الحديث).
22. كان عند النبي صلى الله عليه وسلم طير ، فقال : اللهم ائتني بأحب خلقك إليك يأكل معي هذا الطير
الراوي: أنس بن مالك المحدث: الألباني - المصدر: تخريج مشكاة المصابيح - الصفحة أو الرقم: 5/425
خلاصة الدرجة: ضعيف
23. كان عند النبي صلى الله عليه وسلم طير ، فقال : اللهم ! ائتني بأحب خلقك إليك ، يأكل معي هذا الطير . فجاء علي فأكل معه
الراوي: أنس بن مالك المحدث: الألباني - المصدر: ضعيف الترمذي - الصفحة أو الرقم: 3721
خلاصة الدرجة: ضعيف
24. كان عند النبي - صلى الله عليه وسلم - طير ، فقال : اللهم ! ائتني بأحب خلقك إليك ، يأكل معي هذا الطير ، فجاء علي ، فأكل معه .
الراوي: أنس بن مالك المحدث: الألباني - المصدر: تخريج مشكاة المصابيح - الصفحة أو الرقم: 6040
خلاصة الدرجة: ضعيف
25. اللهم ائتني بأحب خلقك إليك ، يأكل معي من هذا الطير ، فجاء أبو بكر فرده ، وجاء عمر فرده ، وجاء علي فأذن له
الراوي: أنس بن مالك المحدث: الألباني - المصدر: السلسلة الضعيفة - الصفحة أو الرقم: 6575
خلاصة الدرجة: منكر
لطفا به اين توجيهات پاسخ داده شود
با تشکر و معذرت به خاطر طولاني شدن
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامي
با صرف نظر از اعتبار روايت طير، خود علماي اهل سنت اعتراف  کرده اند که طرق اين روايت فراوان است لذا طبق مبناي خودشان هرگاه روايت داراي تعدد طرق شد، روايت مورد قبول است همچنانکه ابن کثير نيز با اعتراف به کثرت طرق اين روايت، فقط چون اين روايت باب ميل او نيست از اين باب روايت را رد مي کند نه بخاطر سند . وي گويد: وبالجملةِ ففي القلبِ من صحةِ الحديثِ هذا نظرٌ وان كَثُرَتْ طُرُقُهُ والله اعلم.ابن كثير، البداية والنهاية، ج7، ص354، ناشر: مكتبة المعارف – بيروت.
جهت اطلاع بيشتر به اين آدرس رجوع کنيد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
 
2   نام و نام خانوادگي:  مهدي شکيبايي     -   تاريخ:  13 تير 93 - 11:40:01
خدا ذهبي را ؟؟؟؟؟؟؟.ادم دلش مي گيرد وقتي مي بيند اينها حقيقت را مي بينند ولي باز هم قبول نمي کنند .ولي يک مساله اي هم هست و ان اينکه قبول محبوب تر بودن مولا اميرالمومنين نسبت به ديگران ،اگر همين يک مطلب را بپذيرند يعني ابوبکر و عايشه را در خيلي از جاها نمي توانند بپذيرند .اينها حب دشمنان مولا را در دل دارند (همه گروههاي اهل سنت )حالا پذيرش اين واقعيت با حب آنها نمي خواند .ان شاالله که ؟؟؟ با پسرهنده جگرخواره محشور شود .
3   نام و نام خانوادگي:  غلام كوي حسين (ع)     -   تاريخ:  20 شهريور 93 - 23:41:08
با سلام خدمت دست اندركاران صديق سايت وزين امام عصر (عج)
خداوند به فضلش بر توفبقات شما بيفزايد

اگر مقاله اي با نام خيانتهاي علماي سني ووهابي و دستكاري اينان در نصوص ولايت نوشته شود مثل همين خيانت ذهبي و ابن كثير
باور كنيد خيلي از غبارها وترديدها بر طرف خواهد شد و صبح حقيقت براي خيلي از جوانان سني روشن خواهد شد

چون اهل سنت خيلي به حرف علمايشان اعتماد دارند ولي وقتي ببينيد اينگونه با انان بازي شده يقينا تصميم ديگري ميكيرند

اميد است محققين اين سايت وزين از عهده اين مقاله سرنوشت ساز برامده و با تحرير ان خدمت شاياني در ترويج وگسترش مكتب حقه تشيع نمايند
4   نام و نام خانوادگي:  رضا     -   تاريخ:  23 شهريور 93 - 14:28:45
سلام
در تاييد سخن غلام كوي حسين
البته بايد محققين توجه داشته باشند كه اگر خواستند در اين زمينه (خيانتهاي علماي سني ) مقاله اي بنويسند بايد از صدر اسلام شروع كنند
از زمان خود پيامبر (ص)
چون حسادتها و كينه ورزييها نسبت به اميرالمومنين از همان زمان بوده
صحابه ، عايشه ،برخي تابعي ، بني اميه ، بني عباس و دانشمندان سني در طول تاريخ از روي حسادت وتعصب به اميرالمومنين خيانتهاي عظيمي کردند كه همين باعث انحرافات عظيمي در اهل سنت از اهلبيت (ع) شده است
و بايد نيز توجه داشت اين خيانتها به شکلهاي مختلفي بوده وبايد محققين عزيز نسبت به ان توجه داشته باشند
1- گاهي با حذف نصوص ولايت بوده
2- گاهي در مقابل فضيلت اهل بيت ، فضيلتي دروغين براي خلفاي خويش درست ميکردند
3- گاهي زمانها با انکه نص ولايت صحيح بوده ان را تضعيف ميکردند
4-يا اگر نميتوانستند تضعيف کنند در معناي ان دخل وتصرف ميکردند مثل حديث غدير
5-گاهي نص را سانسور ميکردند والي اخر
5   نام و نام خانوادگي:  ناظر     -   تاريخ:  29 شهريور 93 - 20:28:56
باسلام وخسته نباشي
يكي از دلايلي كه امروزه حقيقت بر اهل سنت مخفي مانده وانان در جهل ماندگار شده اند همين خيانتهاي دانشمندانشان ميباشد كه با سانسور ، حذف ، تغيير معنا در روايات ولايت وامامت اين عمل را انجام ميدهند دو کامنت قبلي نکته قشنگي را گوشزد کرده اند که مقاله اي در اين زمينه تحرير شود وحقايق در پي ان اشکار گردد
انگاه رسوايي براي کساني خواهد بود که در طول تاريخ دست به خيانت زدند
اميد است عزيزان در اين سايت روشنگر با نوشتن نوشتاري دل امام زمان (عج)را خوشحال نمايند واقعا نياز جامعه اهل سنت خصوصا جوانان انان همينه که ببينند علمايشان با اعتقادات انان چه کرده اند
جواب نظر:
باسلام
دوستان گرامي که در اين مورد درخواست مقاله نموده بودند خدمت شما عرض کنيم که استاد روستايي در اين زمينه سلسله بحثهايي در شبکه ولايت دارند که صوت آنها در «آرشيو برنامه ي سراب وهابيت» موجود است. در صورت فرصت، اين مباحث تبديل به مقاله خواهد شد تا در سايت قرار داده شود.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
6   نام و نام خانوادگي:  عبدالله     -   تاريخ:  04 مهر 93 - 10:49:56
سلام عليکم
اقايون و محققين سايت وليعصر (عج) اگر اين مقاله خيانتهاي علماي سني را خودتان بنويسيد يقينا بهتر واصوليتر خواهد بود چون خودتان بهتر از زيروبم اين کار اگاهي دارييد و نصوص را بهتر ميشناسيد
اين کار بايد بصورت جامع وکامل تحرير شود تا تمام عمق و تمام زواياي خيانتها اشکار گردد و رسوايي ها بشتر جلوه کند و حقيقت از لابه لاي سانسورها حذفها و توجيهات سربلند نمايد واين حاصل نميشود مگر از دستان محققانه خود شما عزيزان
7   نام و نام خانوادگي:  محقق     -   تاريخ:  17 مهر 93 - 12:48:31
سلام
به نظر بنده نبايد در نوشتن اين مقاله (خيانتهاي دانشمندان سني ) تعلل واين دست وان دست شود چراكه هرگونه تاخير در اين مهم به ضرر تمام خواهد شد چه بسا گروه زيادي از جوانان اهل سنت با رويت آن مستبصر گردند ومذهب باطل خويش را رها كنند
متاسفانه در كتب اهل سنت در ان جاهاييكه به نفعشان نبوده با دستكاريهاي فراوان مسير حقيقت را به انحراف كشاندند به دنبال ايشان نيز مردم اهل سنت به تبعيت از علما نيز در مسير انحراف قرار گرفتند لذا بايستي روشنگري نمود ودست خيانت را رو كرد و هرگوه تعلل در اين زمينه يقينا خودش سبب افزايش منحرفين خواهد شد پس شما محققين گرانقدر اين سايت كه تا كنون با قلمهاي خويش خدمات فراواني به مكتب اهل بيت نموده اييد اين باره نيز از خامه قلمهاي خويش خدمت ديگر در راستاي روشن نمودن حقايق بنماييد
اجر همگيتان با صاحب الزمان (عج)
8   نام و نام خانوادگي:  رهگذر     -   تاريخ:  06 آذر 93 - 22:45:26
سلام عليکم
بنده نيز خيانت ديگري از علماي اهل سنت را رو ميکنم اميد است هر چه زودتر مقاله خيانت علماي سني را بر روي اين سايت ظاهر شود وهمگان از ديدن ان خوشحال شوند خصوصا امام زمان (عج)
الوسي بغدادي مفسر سني وقتي به ايه تبليغ 67 مائده وحديث غدير ميرسد ميگويد : ولايخفى أن أول الغلط فى هذا الاستدلال جعلهم المولى بمعنى الأولى وقد أنكر ذلك أهل العربية قاطبة بل قالوا : لم يجىء مفعل بمعنى أفعل أصلا ولم يُجَوِّز ذلك إلا أبو زيد اللغوى ...
اما در موردي ديگر از كتابش تصريح مي‌كند و مي‌نويسد : كلبي ، زجاج ، فراء و أبو عبيده كه چهارتن از برترين دانشمندان علم لغت هستند ، «مولي» را به معناي «اولي» گرفته‌اند :
وقال الكلبي والزجاج والفراء وأبو عبيدة : أي أولى بكم كما في قول لبيد يصف بقرة وحشية نفرت من صوت الصائد : فغدت كلا الفرجين تحسب أنه مولى المخافة خلفها وأمامها أي فغدت كلا جانبيها الخلف والإمام تحسب أنه أولى بأن يكون فيه الخوف
غافل از اينکه دست خيانت انها به زودي رو شده و رسوا ميگردند







   

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما