* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 03 مرداد 1392 | تعداد بازديد: 1712 | |
رويکرد جديد در بحث ولايت – سه سوال از بينندگان وپاسخ به سوال آنها | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم برنامه حبل المتين آيت الله العظمي دکتر حسيني قزويني تاريخ :1392/05/03 مجري: چرا ما بايد از مذهب خود تحقيق کنيم و اينکه علل تحقيق از محضر قرآن و سنت چيست؟ استاد قزويني: اين بخش خيلي مفصل است و من فقط به صورت اجمالي و فهرست وار وارد ميشوم که قبلا هم ما اين ها را به تفصيل مطرح کرده بوديم. دستور قرآن برانتخاب مذهب صحيح در سورهي زمر آيهي 17-18 آمده است: فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ بشارت بده به آن بندگان من که قول هاي مختلف را ميشنوند و بهترين قول را از مذاهب مختلف انتخاب ميکنند، تحقيق ميکنند و بهترين مذهب را انتخاب ميکنند. راغب اصفهاني از علماي اهل سنت است که در مفردات راغب ميگويد: تحقيق ميکنند از مذاهب و از اقوال مختلف و هر قولي که از شبهات به دور است آن را انتخاب ميکنند. همين تعبير را هم مرحوم طبرسي از علماي شيعه دارد. فخر الدين الرازي هم ميگويد: بهترين راه براي تصحيح مذهب و دين دو راه است يکي اين که انسان دنبال دليل و بينه برصحت مذهب خودش باشد و اين هم با مطالعه و بررسي از مذاهب مختلف است. راه دوم هم اين است که ادلهي يک مذهب را انسان به عقل خودش عرضه کند و هر مذهبي که رهاورد آن با عقل و منطق صحيح بود آن را انتخاب بکند. و همچنين ابن تيميه حراني ميگويد: اگر انساني از يک قولي و از يک مذهبي به مذهب حق برود اين پسنديده است، برخلاف اينکه انسان اصرار داشته باشد، بريک گفتاري که هيچ دليلي ندارد. و قطعا انتقال از يک قولي به يک قول ديگر و از مذهبي به مذهب ديگر به خاطر هوا و هوس مذموم است. باز در فتاواي کبري ميگويد: که انسان همواره دنبال علم و ايمان است اگر چناچه در يک جايي انسان براي خودش روشن شد و علم آمد که يک نظريه صحيح و به حق است انسان نبايد هيچ ترسي داشته باشد. پس قرآن به ما دستور ميدهد که از مذهب و دينمان تحقيق کنيم و هر ديني که با واقعيت و قرآن و سنت تطبيق کند او را بپذيريم. نکتهي دوم اين که: مذمت تحقيق کورکورانه و تعصب باطل در اين جا هم عزيزان ملاحظه کنند که در قرآن ميگويد: وقتي به کفار و مشرکين ميگويند بياييد و سخن خدا را قبول کنيد، ميگويند: آيا ما بياييم دستورات پدران مان را، دين پدران مان را، مذهب پدران مان را رها کنيم و دين شما را انتخاب کنيم؟ ببينيد قرآن خيلي واضح و روشن ميگويد که اين هم شامل شيعه و هم شامل سني ميشود. اگر شيعه بيايد بگويد چون پدرانم و اجدادم مذهب شيعه داشتند من هم ميگويم مذهب شيعه اين ارزشي ندارد، بايد برود تحقيق و بررسي کند که آيا مذهب شيعه حق است يا غير شيعه. اينکه چون پدران ما، اجداد ما، علماي ما اين طور ميگويند من هم از آن ها تقليد ميکنم اين هيچ ارزشي ندارد بلکه خود انسان بايد تحقيق و بررسي کند چرا که در اصول تقليد نيست. قرآن ميگويد: اگر پدران شما ديوانه بودند، عقل نداشتند و به خاطر بيعقلي يک نظر و ديني را پذيرفته بودند شما هم بايد همان را بپذيريد. در سوره احزاب ميگويد : آن دسته اي که تحقيق نميکنند و سخنان پدرانشان ، سخنان بزرگانشان، سخنان علمايشان، سخنان حاکم و سلطانشان را چشم بسته ميپذيرند، فرداي قيامت ميگويند:
رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا سوره احزاب آيه 67 خدايا بزرگان و علماي ما گفتند ما هم پذيرفتيم. آنها ما را گمراه کردند. فرداي قيامت وقتي گرفتار آتش جهنم ميشود ميبيني ابن تيميه هم در يک گوشه اي گرفتار است و ميگويد: خدايا اين ها مرا گرفتار کردند، من گمراه نبودم خدايا به اين کساني که ما را گمراه کردند دو برابر عذاب بده. خداي عالم ميگويد: هم به گمراه کنندگان و هم گمراه شوندگان هر دو را دو برابر عذاب ميدهيم. گمراه کنندگان روشن است، گمراه شدگان هم نرفتهاند تحقيق و بررسي کنند. اگر اين آقايان از ابن تيميه بت نساخته بودند و شيخ الاسلام درست نکرده بودند و پشت سرش هورا نميگفتند قطعا ابن تيميه از اين کار دست برميداشت. ابن عابدين ميگويد: ليس على الانسان التزام مذهب معين حاشية رد المحتار، ابن عابدين، ج 1، ص 81 لازم نيست که انسان بگويد من فلان مذهب را انتخاب ميکنم. يا شما ببينيد ابو حنيفه ميگويد: من يقين ندارم که همهي گفتارم حق است بلکه شايد همه باطل باشد. وقتي ابو حنيفه خودش ميگويد: من نسبت به فتوايي که ميدهم نه تنها قطع به حقانيت آن ندارم بلکه باطل هم است. آن وقت ما بياييم بعد از هزار و سيصد سال بگوييم چون ابو حنيفه اين طوري گفته ما هم ميگوييم اين طوري است. مالک بن انس ميگويد: من هم بشري هستم که هم خطا ميکنم، هم کار خوب انجام ميدهم، هر حرفي که ميزنم برويد تحقيق کنيد و اگر موافق قرآن و سنت بود بپذيريد. آقاي شافعي ميگويد: لا تقلدني في كل ما أقول حجة الله البالغة، ج 1، ص 332 هر چي ميگوييم از ما تقليد نکن. احمد بن حنبل که خداي کوچک وهابي ها است ميگويد: از ما تقليد نکن. لا تقلدونى ولا تقلدوا مالكا ولا الشافعى ولاالثورى مجموع الفتاوى، ج 20، ص 211 و 212 نه از من ، نه ازمالک، نه از شافعي، نه از اوزاعي، نه از ثوري از هيچ کدام تقليد نکن. ببينيد اين ها از کتاب سنت تحقيق کردند، شما هم برو از آن جا تحقيق کن. آقاي تيميه خداي بزرگ وهابي ها ميگويد: واجب نيست برهر مسلماني برود از يک فردي تقليد کند. مثلا آقا من ميخواهم از ابو حنيفه تقليد کنم ، از مالک تقليد کنم، از شافعي تقليد کنم، واجب نيست. و جالب اين است که ميگويد: فمن تعصب لواحد معين غير الرسول صلى الله عليه وسلم ويرى أن قوله هو الصواب الذي يجب اتباعه دون الأئمة الآخرين فهو ضال جاهل بل قد يكون كافرا يستتاب فإن تاب وإلا قتل إرشاد النقاد، ج 1، ص 145 هر کس بيايد و بگويد من فقط و فقط ميخواهم از احمد بن حنبل تقليد کنم يا از ابن تيميه تقليد کنم و نظرش اين است که مثلا سخن ابن تيميه حق است، سخن احمد بن حنبل حق است، سخن ابو حنيفه است او گمراه و نادان است. بلکه آن کسي که مذهب خاصي را انتخاب کرده و نظر به گفتار يک فردي دارد، کافر است و بايد توبه کند و اگر توبه نکرد بايد کشته شود. حديث افتراق امت به هفتاد و سه فرقه پيغمبر اکرم فرمودند: بعد از من امت به هفتاد و سه فرقه متفرق ميشوند که از اين هفتاد و سه دسته، يک دسته اهل نجات هستند و مابقي جزء جهنم هستند. خب هر کسي هم ميگويد: ماست من شيرين است. حنفي ميگويد: من حقم، من تابع صحابه هستم و سنت و قرآن را قبول دارم. مالکي، شافعي، احمد بن حنبل و تابعينش ميگويند: من لم يكن حنبليا فليس بمسلم سير أعلام النبلاء، ج 17، ص 625 هر کس حنبلي نباشد اصلا مسلمان نيست. اشاعره ميگويند: ما برحق هستيم. معتزله ميگويند: ما برحق هستيم. ماتريدي ميگويند: ما به حق هستيم. زيدي ها ميگويند: ما برحق هستيم. اباضي ها ميگويند: ما برحق هستيم. و وهابي ها ميگويند: اصلا به غير از ما همه کافرند. خب ما بايد برويم تحقيق کنيم و ببينيم از اين هفتاد و سه فرقه کدام يک جزو فرقه ناجيه هستند. اکثريت نه تنها ملاک حق نيست بلکه ملاک باطل هم است . چون قرآن هم دارد که: وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنْكُمْ جِبِلًّا كَثِيرًا سوره يس آيه 62 شيطان افراد و تعداد کثيري را گمراه کرده است. يا عبارتي دارد که: وَأَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ سوره مائده آيه 103 ببنيد ده، بيست آيه ما داريم که در آن اکثريت از ديدگاه قرآن محکوم است. اگر چنانچه تمام کرهي زمين جز يک نفر شيعه بشود دليل برحقانيت شيعه نيست و اگر کل کرهي زمين جز يک نفر سني بشود دليل برحقانيت سني نيست بلکه هر مذهبي که با قرآن و سنت تطبيق کند حق است. معيارهايي که پيغمبر براي فرقهي ناجيه معين کرده را تطبيق کند اگر درست بود حق است در غير اين صورت خير. خود آقاي حوالي بر سفر الحوالي از علماي بزرگ وهابي است و تقريبا جزو مفتي هاي شمارهي دو وهابي ها است، ايشان ميگويد: در مورد حديث افتراق امت، ما نميتوانيم از هفتاد و سه فرقه به يکي اکتفا کنيم. فالخير اذن كل الخير وركبت السفينة، مروان خليفات، ص 22 بايد بياييم مثلا از هفت فرقه، شش فرقه حق من است و من جزو شش فرقه هستم. هفتاد و سه فرقه است و هفتاد و دو فرقه حق است و من جزو هفتاد و دو هستم. نه اين ها ملاک نيست. شايد همه هفتاد و دو اهل باطل اند. مي گويد: تمام خيرات در اين است که: ان يبحث الانسان عن الحق ويعتقده ويدعو إليه وان خالفته الدنيا كلها وان يجتنب الضلال ويدعو إلى نبذه ولو داهنه أصحابه کلهم وركبت السفينة، مروان خليفات، ص 22 انسان بيايد از حق تحقيق کند و به حق معتقد بشود و به حق دعوت کند. اگر تمام دنيا با او مخالفت کنند. خيلي عجيب است، از يک وهابي حرف حق شنيدن خيلي عجيب است. بعد من وقتي عبارت را پيدا کردم خيلي برايم جالب بود که و اينکه انسان ضلالت را بشناسد و از ضلالت دوري کند و مردم را هم دعوت کند که از ضلالت دست بردارند. اگر چه تمام اصحاب و دوستانش با او به مخالفت کنند و براي درگيري با او برخيزند. بعد هم حديث خلفاي اثنا عشر است که ما مفصل دربارهي آن گفتيم که پيغمبر ميگويد: که خلفاي من بعد از من دوازده نفر هستند. در مورد ضرروت امامت در نزد فريقين هم مفصل صحبت کرديم که به خاطر کمي وقت به اين بحث اشاره نميکنم. مجري: خيلي ممنونيم. دليل شيعه برامامت الهي و خلافت بلافصل حضرت علي عليه السلام از کتاب اهل سنت چيست؟ استاد قزويني: در اين جا بحثي با دوستان عزيز داشتيم و آن اثبات خلافت امير المؤمنين در پنج دقيقه بود. اين که در پنج دقيقه بتوانيم خلافت امير المؤمنين را از کتاب و سنت اثبات کنيم، که ما سه آيه و سه روايت را انتخاب کرديم. اما سه آيه: آيه ولايت انما وليکم الله سوره مائده آيه 55 قرآن ميگويد: ولي شما خداست و پيغمبر خدا و آن کسي که ايمان آورده، نماز ميخواند و در حال رکوع صدقه ميدهد. يک روايت از ابن جرير طبري است که ميگويد: انما وليکم الله در حق علي نازل شده است. تفسير طبري جلد 6 صفحهي 288. همچنين ابن ابي حاتم نقل ميکند که: علي عليه السلام در حال رکوع انگشتر خود را به سائل دادند و آيهي پنجاه و پنج سورهي مائده نازل شد. تفسير ابن ابي حاتم جلد 4 صفحهي 1162. آقاي ابن تيميه هم ميگويد: تفسير طبري و ابن ابي حاتم از تفاسيري قابل اعتماد است. منهاج السنه جلد 7 صفحهي 178. اين سه دليل براين که اين آيه در حق امير المؤمنين نازل شده است. و همچنين آلوسي ميگويد: غالب اخباريين براين عقيده هستند که اين آيه در حق علي نازل شده است. روح المعاني جلد 6 صفحهي 167 يا 168. و روح المعاني جلد 6 صفحه 186. از نظر دلالي هم خداي عالم ولايت را براي خود و پيغمبر و علي يکنواخت اثبات کرده است چون اگر ولايت خدا با ولايت پيغمبر و علي تفاوت داشت کلمهي ولي بايد تکرار ميشد. همان طور که در آيهي 61 سورهي توبه ميگويد: قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ چون ايمان پيغمبر به خدا غير از ايمان پيغمبر به مؤمنين است و لذا کلمهي يومن تکرار شده است. ولي در آيه: انما وليکم الله. يک ولي آمده و تکرار نشده است انما وليکم الله وليکم رسول و وليکم الذين امنوا و يقيمون الصلوه و يوتون الزکوه و هم راکعون. پس بنابراين ولايت تکويني و تشريعي که براي خدا ثابت است براي رسول خدا و امير المؤمنين سلام الله عليه هم ثابت است. آيهي ابلاغ يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ سوره مائده آيه 67 اي پيغمبر ابلاغ کن به مردم آن چه را برتو نازل شده است، اگر ابلاغ نکني به هيچ وجه رسالت الهي را انجام نداده اي. در اين جا هم باز ابن ابي حاتم در تفسيرش جلد 14 صفحهي 1172 ميگويد: اين آيهي در حق علي نازل شده است. خود ابن ابي حاتم در تفسيرش ميگويد: من صحيح ترين اخبار را ميآورم. و ابن تيميه هم گفتيم که ميگويد: تفسير ابن ابي حاتم از تفاسيري است که در روايات قابل اعتماد است. و همچنين آلوسي در تفسيرش از ابن مردويه از عبد الله بن مسعود نقل ميکند که ميگويد: ما در عهد پيغمبر اين آيه را اين چنين ميخوانديم. اي پيغمبر به مردم ابلاغ کن إن عليا ولى المؤمنين روح المعاني، ج 6، ص 193 علي ولي امر مؤمنين است و اگر ابلاغ نکني رسالت حق را انجام نداده اي. سيوطي هم اين حديث را ميآورد بدون اين که هيچ مناقشه اي بکند. ما آن دفعه هم نشان داديم. سيوطي در هر کجا که قطع دارد روايت ضعيف است ميگويد: رواه فلان بسند الضعيف. ولي در اينجا ندارد. ابن مردويه هم که آقاي ذهبي ميگويد: حافظ، دقيق و علامه و آگاه به معرفت علم رجال است و تعالي و تصنيفات خوبي دارد. آيه اکمال الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا سوره مائده آيه 3 امروز از اسلام راضي شدم. آقاي خطيب بغدادي در تاريخ بغداد جلد 8 صفحهي 284 ميگويد: اين آيه در حق علي نازل شد، در غدير خم بعد از اين که پيغمبر علي بن ابي طالب را نصب کرد و عمر بن خطاب هم آمد گفت: بخ بخ، اي پسر ابوطالب امروز مولاي من و مولاي همهي مسلمان ها هستي. در اين هنگام بود که آيهي 3 سورهي مائده نازل شد. در کتاب أسد الغابه و البدايه و النهايه ميگويد: عمر بن خطاب گفت: أَصبحت اليومَ وَلِيّ كل مؤمن اسد الغابة، ج 4، ص 118 و البداية والنهاية، ج 7، ص 350 تو امروز ولي امر همهي مؤمنين هستي. البته فرقي نميکند ولي کل مؤمن بگويد يا مولي کل مؤمن و مؤمنه. که در مسند احمد آمده است. ابن اثير هم ميگويد: أصبحت مولى كل مؤمن أي ولي كل مؤمن النهاية في غريب الأثر، ج 5، ص 227 حديث ولايت پيغمبر اکرم به علي بن ابي طالب فرمود: وهو ولي كل مُؤْمِنٍ بعدي مسند أحمد بن حنبل، ج 4، ص 437 علي ولي امر کل مؤمنين بعد از من است. حاکم ميگويد: اين حديث به شرط صحيح مسلم است و ذهبي هم او را تصحيح ميکند. آقاي الباني هم ميگويد حاکم نيشابوري و ذهبي گفتهاند صحيح است من هم ميگويم صحيح است. در غدير خم هم نبي اکرم فرمود: من كنت وليه فإن عليا وليه المستدرك على الصحيحين، ج 2، ص 141 هر کس من ولي امر او هستم علي هم ولي امر اوست. ابن کثير هم ميگويد: استاد ما گفته است روايت صحيح است. در اين مورد که کلمهي ولي به معناي خليفه و امام است مفصل بحث کرديم و فقط يک روايتش را من ميخوانم. خود عمر بن خطاب ميگويد: پيغمبر که از دنيا رفت ابوبکر گفت: من ولي رسول الله هستم. نمي گويد: خليفه رسول الله. مي گويد: ولي رسول الله، يعني ولي امر بعد از پيغمبر هستم. و وقتي ابو بکر از دنيا رفت عمر گفت من عمر ولي پيغمبر و ولي ابوبکر هستم. ولي نعمت در اينجا به چه معناست؟ هر معنايي شما براي ولي در نظر گرفتيد اين معنا را شما بياييد در علي ولي کل مؤمن در نظر بگيريد. در روايت اصبحت اليوم ولي کل مؤمن . در نظر بگيريد. در آيه بلغ ما انزل اليک من ربک ان علي ولي المؤمنين. آن جا هم در نظر بگيريد. خود ابوبکر ميگويد: ولُيتكم أنساب الأشراف، ج 1، ص 254 من ولي امر شما شدم. نمي گويد: من خليفهي شما شدم. ابن کثير هم ميگويد: سندش صحيح است. يا ميگويد: وَلَّيْتُ عليكم عمرَ جامع الاصول، ج 4، ص 109 من عمر را برشما ولي قرار دادم. پس ولي از ديدگاه خلفا هم به معناي خلافت و امامت است. همچنين حديث خلافت را هم بنده عرض کنم که پيغمبر اکرم فرمود: وأنت خليفتي في كل مؤمن من بعدي السنة لابن أبي عاصم، ج 2، ص 565 تو خليفه من در حق همهي مؤمنين هستي. آن جا گفت: ولي کل مؤمن. اين جا ميگويد: خليفهي من آقاي الألباني هم ميگويد: سندش صحيح است. ضلال الجنه . جلد 2 . صفحهي 337 در روايت ديگر ميگويد: لا ينبغي أن أذهب إلا وأنت خليفتي المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 143 من به جنگ نخواهم رفت تا اثبات کنم تو خليفه من هستي. نمي گويد خليفهي من در مدينه بلکه ميگويد خليفه من هستي. الألباني و حاکم نيشابوري هم ميگويند: صحيح الإسناد المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 143 ذهبي ميگويد: صحيح است و حق هم همين است. حديث امامت حاکم نيشابوري در مستدرک ميگويد: أنه سيد المسلمين وإمام المتقين وقائد الغر المحجلين المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 148 علي امام متقين است. خوارزمي هم ميگويد پيغمبر فرمود: أنت امام كل مؤمن ومؤمنة وولي كل مؤمن ومؤمنة بعدي المناقب، الموفق الخوارزمي، ص 61 تو امام تمام مؤمنين و مؤمنات هستي. در خدمت شما هستم. مجري: حاج آقا آخرين محور که فرصت هم خيلي گذشته است اين را هم لطف کنيد اشاره بفرماييد که ادلهي اهل سنت برمشروعيت خلافت جناب ابو بکر و عمر از قرآن و سنت و عقل چيست؟ استاد قزويني: خب در اين جا سخن خيلي زياد است، سوال اول مان اين است که آيا نصي برخلافت ابوبکر وجود دارد؟ شبکه هاي وهابي دنبال ادله خلافت امير المؤمنين بودند که ما چهل تا روايت از شيعه و سني با سند صحيح برخلافت امير المؤمنين گفتيم. خب شما هم بياييد يک روايت، يک آيه براي ما بياوريد. حالا من اين ها را عرض ميکنم و ان شاءالله عزيزان شيعهي ما که ميگويند ما معتقد به خلافت ابوبکر نيستيم دليل علمي داريم. ما پدرکشتگي با اهل سنت نداريم، عداوت ذاتي با ابوبکر و عمر و عثمان هم نداريم و چون دليلي براي مشروعيت خلافت آن ها وجود ندارد قبول نداريم چون نحن ابناء الدليل نه خدا گفته است و نه پيغمبر، اين هم ادلهي علمي ما است. آيا نصي برخلافت ابوبکر وجود دارد يا نه؟ خود عمر بن خطاب اعتراف ميکند که نصي وجود ندارد، اين عبارت بخاري است عبارت ما که نيست که به عمر گفتهاند که آيا خليفه معين نميکني؟ ميگويد: اگر خليفه معين کنم اقتدا کرده ام به ابوبکر چون او خليفه معين کرد. اين که عزيزان ميگويند خلافت عمر شورايي بوده . اين کاملا دروغ است چرا که خودش اين موضوع را تکذيب ميکند. إن أَسْتَخْلِفْ فَقَدْ اسْتَخْلَفَ من هو خَيْرٌ مِنِّي صحيح البخاري، ج 6، ص 2638 اگر من شخصا خليفه معين کنم ابوبکر که بهتر از من بود او خليفه معين کرد و نظر مردم را به حساب نياورد. وَإِنْ أَتْرُكْ فَقَدْ تَرَكَ من هو خَيْرٌ مِنِّي رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم صحيح البخاري، ج 6، ص 2638 و اگر خليفه معين نکنم. چون پيغمبر بعد از خودش خليفه معين نکرد. يعني ابوبکر خليفهي پيغمبر نبوده است و اگر پيغمبر ابوبکر را خليفه معين کرده بود ديگر جناب عمر بن خطاب نميگفت: پيغمبر خليفه اي معين نکرده است. تفتازاني ميگويد: والنص منتف في حق أبي بكر شرح المقاصد في علم الكلام، ج 2، ص 281 هيج حديثي در امامت ابي بکر نداريم. عبد القاهر بغدادي هم ميگويد: از پيغمبر اکرم هيچ حديثي برامامت احدي نداريم. نسبت به امامت امير المؤمنين ما حرف زديم شما حق دخالت در امير المؤمنين نداري و اين حرف شما فضولي است. نسبت به خود شما اعتراف شما کاملا قبول است ولي در مورد امامت اميرالمؤمنين دخالت نکن. ابو حامد غزالي هم ميگويد: پيغمبر هيچ روايتي برامامت کسي نداشته است. عضد الدين ايجي ميگويد: أما النص فلم يوجد المواقف للإيجي، ج 3، ص 596 ابن کثير دمشقي و همه ميگويند: ما به هيچ وجهي دليلي از پيغمبر برخلافت نداريم. خب اين اعتراف آقايان نسبت به ابوبکر پذيرفته است ولي نسبت به امير المؤمنين ما اين همه دليل داريم. يک دليل بياوريد که پيامبر حضرت علي را انتخاب نکرده و فرموده باشد که: علي خليفهي من نيست. ما هزاران روايت آورديم که پيغمبر فرموده است: علي خليفهي من است. اما اين که آقايان ميگويند: پيغمبر اکرم دستور داد که آخرين لحظه ابوبکر برود به جاي او نماز بخواند. آقاي ابن کثير در اين رابطه ميگويد: وقتي پيغمبر او را براي نماز که يک امر ديني است انتخاب کرد چرا ما او را براي امر دنيا انتخاب نکنيم؟ خب در اين جا عزيزان دقت کنند در همين نمازي که جناب ابوبکر رفته بخواند شما ببينيد روايت از عايشه همسر پيغمبر است که پيغمبر فرمود: دستور بدهيد ابوبکر با مردم نماز بخواند تا آن جايي که ميگويد: وقتي که ابوبکر رفت نماز بخواند پيغمبر با اين که حالشان خيلي خراب بود و توانايي راه رفتن نداشت يک دست در گردن عباس و يک دست در گردن مردي ديگر (که عايشه نميخواهد در اينجا نام علي عليه السلام را بياورد) در حالي که پاهاي مبارکشان از زمين کشيده ميشد آمدند و نشسته نماز را شروع کردند که يَقْتَدِي أبو بَكْرٍ بِصَلَاةِ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَالنَّاسُ مُقْتَدُونَ بِصَلَاةِ أبي بَكْرٍ صحيح البخاري، ج 1، ص 251 ابوبکر به پيغمبر اقتدا کرد و مردم به ابوبکر اقتدا کردند. خب ببينيد آيا اين خنده آور نيست عزيزان؟ پيغمبر در حال نماز ابوبکر به وي اقتدا ميکند و مردم هم به ابو بکر اقتدا ميکند. خب اگر پيغمبر نمازش صحيح است و ميشود به او اقتدا کرد چرا همهي مردم به پيغمبر اقتدا نکردند؟ همان طور که در اول رسالت همه به پيغمبر اقتدا ميکردند. ما يک مورد نداريم در اين 23 سال که بگويند پيغمبر امام درجه يک و يک مأموم امام درجه دو مامومين است. مگر مردم دسته دوم ، سوم و چهارم هستند؟ اگر نماز پيغمبر صلاحيت براي اقتدا دارد اقتدا کنند و اگر نه خب ابوبکر هم اقتدايش باطل است. از عزيزان تقاضا دارم که حتما روي اين مساله فکر کنند. صحيح بخاري جلد 1صفحهي 174 حديث شمارهي 713 و در روايت ديگر است که ابوبکر فقط مکبر بوده است که اين همان حديث عايشه است که پيغمبر آمد ابوبکر را کنار زد و خودش نماز خواند وأبو بَكْرٍ يُسْمِعُ الناس التَّكْبِيرَ صحيح البخاري، ج 1، ص 251 بلند تکبير ميگفت و مردم هم ميشنيدند. ابن حزم به ابن تيميه ميگويد: خليفه بودن کسي در نماز پيغمبر و غيره دليل برخلافت نيست. پيغمبر اکرم افراد زيادي را به عنوان خليفه معين ميکرد مثلا ابن ام مکتوم سيزده بار از طرف ايشان براي نماز خواندن جانشين بود و حال آن که اصلا صلاحيت نداشت. و از آن طرف سالم مولي از ابو حذيفه که عمر گفت: لو كان سالم مولى أبي حذيفة حيّاً لولّيته الخلافة تفسير البحر المحيط، ج 4، ص 314 خب ايشان دارد براين که در مسجد مدينه قبل از آمدن پيغمبر پيش نماز بوده و ابوبکر و عمر هم به او اقتدا ميکردند. خود آقاي ابن حزم ميگويد: اگر بناست هرکس استحقاق امامت برنماز جماعت داشته باشد، استحقاق امامت برخلافت هم دارد اين دليل باطلي است. خود ابن تيميه هم همين تعبير را دارد و ميگويد: صلاحيت براي امام جماعت مستلزم صلاحيت براي خلافت نيست. اضافه براين که آقايان ميگويند آقا ما ميتوانيم پشت سر هر فاسق و فاجري نماز بخوانيم. دارقطني از پيغمبر نقل ميکند که ميگويد: من أصل الدين الصلاة خلف كل بروفاجر سنن الدارقطني، ج 2، ص 57 از اصول دين است که پشت سر انسان خوب و فاسق ميتوانيم نماز بخوانيم. نووي هم ميگويد: ما ميتوانيم پشت سر فساق و ائمه جائر و امامان فاسق نماز بخوانيم. همين تعبير را هم در شرح العقيده الطحاويه آوردند که: وليد بن عقبه شراب ميخورد و حتي يک روز نماز صبح را چهار رکعتي خواند، به او گفتند: نماز که چهار رکعتي نميشود، گفت: من سر حالم و سه رکعت ، چهار رکعت ديگر هم ميتوانم بخوانم. عبد الله بن مسعود گفت: بس است، بيشتر از اين لازم نيست ما را به فيض برساني. اين بخش دومي که عزيزان اهل سنت ما براي خلافت خلفا مخصوصا ابوبکر ميآورند و اين دليل عزيزان ما است، البته ما در اين جا بحث هاي ديگري هم داريم. ان شاء الله در بحث هاي بعدي به حول و قوهي الهي ان شاء الله در خدمت بينندگان عزيز خواهيم بود. البته ما يک بخشي را ان شاء الله خدمت عزيزان بعد از اين که ادلهي شيعه را براين که امامت امير المؤمنين را مطرح کرديم براي عزيزان مطرح ميکنيم. اين ها گفتهاند که ابوبکر خلافتش هيچ روايتي ندارد ولي اجماع است، خب شما ببينيد آيا خلافت ابوبکر اجماعي بوده است يا نه. در صحيح بخاري خود جناب عمر بن خطاب ميگويد: إنما كانت بَيْعَةُ أبي بَكْرٍ فَلْتَةً صحيح البخاري، ج 6، ص 2505 بيعت ابي بکر اتفاقي و مشورتي در کار نبود. و اصلا در خلافت ابو بکربه هيچ وجه اجماعي و فکري نبوده است. جناب آقاي ماوردي الشافعي ميگويد: در خلافت ابوبکر به هيچ وجه اجماعي نداريم و کساني که در آن جا حاضر بودند بيعت کردند و منتظر هم نشدند که ديگران بيايند و بيعت کنند. آقاي قرطبي هم ميگويد: ما اصلا نيازي به اجماع نداريم چرا؟ چون دليل ما اين است که: عمر عقد البيعة لأبي بكر غياث الأمم، ج 1، ص 58 عمر رضي الله عنه با ابي بکر بيعت کرده، نه اجماعي بوده و نه غيره. امام الحرمين هم ميگويد: لا يشترط في عقد الإمامة الإجماع بل تنعقد الإمامة وإن لم تجمع الأمة على عقدها در امامت اجماع شرط نيست. امامت منعقد ميشود اگر چه امت اسلامي اجماع نکنند. پس بنابراين بزرگان اهل سنت هم منکر همچنين اجماعي هستند. به هر حال در اين رابطه ما سخن زياد داريم و ان شاء الله در جلسات بعدي مفصل عرض ميکنيم. اين را هم ببينيد که صحابه با اين بيعت مخالفت کردند که خود عمر در همان حديث 6830 ميگويد: انصار با ما مخالفت کردند و همچنين وَخَالَفَ عَنَّا عَلِيٌّ وَالزُّبَيْرُ وَمَنْ مَعَهُمَا صحيح البخاري، ج 6، ص 2505 علي و زبير و تمام کساني که با علي و زبير بودند در خلافت ابوبکر با ما مخالفت کردند. آقاي ابن حزم اندلسي ميگويد: وَلَعْنَةُ اللَّهِ على كل إجْمَاعٍ يَخْرُجُ عنه عَلِيُّ بن أبي طَالِبٍ وَمَنْ بِحَضْرَتِهِ من الصَّحَابَةِ المحلى، ج 9، ص 345 لعنت خدا برهر اجماعي که علي و ياران علي و اصحاب علي از آن اجماع بيرون باشند. ما در خدمت شما هستيم. بيننده: محمد علي از بروجن برو اي گداي مسکين در خانهي علي زن که نگين پادشاهي دهد از کرم گدا را مي خواستم وفات حضرت خديجه ام المؤمنين را به همهي مسلمين تسليت عرض کنم و ولادت با سعادت دومين پيشواي شيعيان جهان را تبريک عرض کنم. يک سوال داشتم از حاج آقا ميخواستم بدانم دروغ گفتن از ديدگاه وهابي ها چه حکمي دارد؟ استاد قزويني: جناب آقاي محمد علي اساس کار اين آقايان با دروغ استوار است، شما اول کتاب منهاج السنه ابن تيميه را ببينيد که بعد از خطبه اش از صفحه 21 ميگويد: شيعه ها نماز جماعت نميخوانند، شيعه ها زن هايشان را که طلاق بدهند عده ندارد، شيعه ها موقعي که ميخواهند به رکوع بروند مثل چيزها کله هايشان را تکان ميدهند، يا اينکه شيعه ها بعد از هر نماز خان الامين ميگويند. شما ببينيد همه اينها دروغ است، همه اينها افترا است، شما ببينيد آقاي شيخ علي دهواري امام جمعهي سراوان که او را کشتند ميگفت من در عربستان بودم در بعضي از جلسات علماي وهابي با آب و تاب ميگفتند: شيعه ها اعتقاد به تحريف قرآن دارند، من بلند شدم گفتم: ما يک عمري است با شيعه ها زندگي ميکنيم و قرآن آنها همين قرآن ماست که در مساجد، تکايا و حسينيه ها و غيره موجود است. جناب آقاي محمد علي شما اگر دروغ گفتن را از وهابي ها بگيريد هيچ چيز براي آنها باقي نميماند. بيننده: خدمت شما عرض کنم که يکي از اين وهابي ها، من دقيقا برنامه هاي شما را پيگيري ميکنيم شش بار به شبکهي ولايت زنگ زدند و با شش اسم مختلف صحبت کردند که حتي دو بار آن در برنامهي خود حاج آقاي قزويني بود. يک بار اسلام را به ماشين تشبيه کردند که ميرود در بيابان و ياتاقان ميزند و پنچر ميکند و آخرين موردش اين بود که بحث رياست جمهوري را پيش کشيدند که من بچه کردستان هستم و شما بچه قزوين که من ميخواستم اين سوال را از اين آقا بپرسم که از نظر رسمي و بين الملل رئيس جمهور مقام اول کشور است. اين آقا يک سوال از خودشان نميکند که مقام دوم کشور ما که آقاي رحيمي است متولد کجاست؟ يک بحث ديگر پيش کشيدند که چرا شيعيان همسران پيغمبر را جزو اهل بيت نميدانند؟ من نميدانم چرا بحث ارث بردن که ميشود زنان پيامبر از پيامبر ارث ميبرند اما موقعي که ميخواهند به فرزندشان ارث بدهند ارثي از خودشان نميگذارند و حق دختر پيامبر را غصب ميکنند. مطلب ديگري که ميخواستم عرض کنم اين بود که مظلوميت امام حسين را يزيد ثابت کرد و اگر يزيد نبود مظلوميت امام حسين ثابت نميشد. و اين را ميخواهم عرض کنم که اگر آقاي هاشمي و هاشمي هاي ديگري در شبکهي کلمه نباشند مظلوميت امام زمان ثابت نميشود. يک جملهي ديگر ميخواستم عرض کنم که جديدا يک شبکه اي به نام مرجعيت پخش آزمايشش را شروع کرده که من فکر ميکنم هر چه اين شبکه هاي شيعي زياد بشوند درمقابل وهابيت بايستند کار بسيار درستي است. اگر اجازه بدهيد آقاي محسني من در جملهي آخر يک صحبت و ياوه گويي که آقاي نخست وزير صهيونيست دربارهي آقاي روحاني انجام داده را ميخواستم خدمت شما عرض کنم. مي خواستم بگويم آقاي نخست وزير اين شيرمردهاي جنوب لبنان بودند که يک وجب از خاک شيعه را به شما تسليم نکردند. هرکس ميتواند ثابت کند که يک وجب از خاک شيعه گرفتند از طرف من جايزه دارد و هر جا را که گرفتند از اهل سنت گرفتند. با چه خاري و ذلتي از جنوب لبنان که مال شيعه ها بود بيرونشان کردند و اين نخست وزير اسرائيل است که بايد در پوست روباه برود و پنهان شود. مجري: ارتباطي با همکارمان جناب آقاي کياني در نمايشگاه قرآن برقرار شده است، ان شاء الله که فردا حاج آقا آن جا هستند و بينندگان عزيز ميتوانند آن جا حاج آقا را زيارت کنند. ما سلام و عرض ادب دارم خدمت برادر عزيزم آقاي کياني. آقاي کياني: عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت شما جناب آقاي محسني و استاد بزرگوار، فخر شيعه، خار چشم وهابي ها و دشمنان اسلام حضرت آيت الله حسيني قزويني. با تو گر خواهي سخن گويد خدا قرآن بخوان تا شود روح تو با حق آشنا قرآن بخوان رتل القرآن ترتيلا نداي رحمت است مي دهد قرآن به جان و دل صفا قرآن بخوان عزت احمد ز قرآنش نميگردد جدا تا بيابي معني اين نکته را قرآن بخوان جناب آقاي محسني عزيز من محضر شما عرض کنم که امروز خداوند توفيق داده که شانزدهمين روز است که در اين ماه خدا در نمايشگاه قرآن کريم در پايتخت ايران اسلامي در مصلي بزرگ هستيم. باور کنيد بايد خاضعانه سجدهي شکر از اين همه شور و سرور قرآني در کشور شيعي ايران به جا بياوريم، امروز که ما شاهد هستيم کشورهايي که ادعاي احياي قرآن را دارند در اين ماه خدا به دنبال تکبير و ترور و قتل و تجهيز تروريست ها در کشورهاي مختلف هستند. اما ما شاهد هستيم در کشور شيعي ايران چنين نمايشگاه بزرگي برپا شده و بيش از 480 موسسهي قرآن شيعه در اين نمايشگاه حضور دارند. جناب آقاي محسني ما فقط در بخش حوزوي نمايشگاه بيش از 32 موسسه حضور پيدا کردند و امسال 801 اثر فاخر در زمينهي قرآن کريم داريم. و اين نشان دهنده شعور شيعه در باب قرآن کريم است که الحمدلله در اين جا شاهد هستيم. اما اجازه بفرماييد که من از غرفهي شبکهي جهاني ولايت هم نکته اي محضر شما و استاد بزرگوارم عرض کنم که ما اين جا از روز اول شاهد بوديم. در اين غرفه دو دسته بيننده و بازديد کننده داشتيم، عده اي که بيننده شبکهي جهاني ولايت هستند که باور بفرماييد آقاي محسني تا اين جا نباشيد و با چشم خودتان نبينيد نميتوانم براي شما توصيف کنم. همين ديشب خانم پيري که حدود 77 سال سن داشت که از يکي از کشورهاي اروپايي به اينجا آمده بود به محضي که من را ديد از دور آمد اشک شوق در چشمش جمع شده بود و در رابطه با اين که ميگفت: من همهي دينم را در يک کشور غريبه از شبکهي جهاني ولايت گرفتم و ميگفت: حجاب من، نماز من و هر آن چه که من دارم از شبکهي ولايت است. افرادي اين جا ميآيند و ابراز لطف هايي ميشود که بايد باشيد و ببينيد، من به دوستاني که الآن در اتاق فرمان هستند، دوستاني که جزو دست اندر کاران شبکه و رياست محترم اين شبکه واقعا بايد دست مريزاد بگويم که الحمدلله يک شبکهي شيعي چنين اثر گذاري را در جهان اسلام دارد. اما چون وقت کم است يک دسته از بينندگان ديگري هستند که اين جا حضور پيدا ميکنند از بازديد کنندگان بيننده هايي هستند که تا به حال شبکهي جهاني ولايت آشنا نبودند. ولي وقتي ما توضيح ميدهيم آنها خواهش و تمنا ميکنند که از رياست محترم شبکه حضرت آيت الله مکارم که اين شبکه روي شبکههاي ايران قرار بگيرد چون ما ماهواره نداريم تا بتوانيم از اين دانشگاه اسلامي استفاده کنيم. شايد شبي حدود 900 نفر بازديد کننده داشتيم که بينندگان شبکهي ولايت بودند. وآن شور و هيجاني که آن ها در بازديد غرفه داشتند همهي اين عزيزان خواهششان اين بود که حضرت آيت الله قزويني را از نزديک ببينند و با اين بزرگوار صحبت کنند. و ما هم از حضرت استاد خواهش کرديم با توجه به مشغله هاي زيادي که دارند وقتي را قرار بفرمايند و ما ان شاء الله در نمايشگاه در محضر ايشان باشيم و ايشان هم بزرگواري کردند و فردا روز جمعه را از ساعت شانزده به ما قول دادند که نشست صميمي با بينندگان شبکهي جهاني ولايت با موضوع وهابيت معاصر چالش ها و راهکارها داشته باشند. اجازه بدهيد من از همين جا هم تشکر کنم از استاد بزرگوار و دعوت کنم از علاقه مندان به حضور در اين برنامه که ان شاء الله ميتوانند فردا راس ساعت 16 در محل مصلي بزرگ تهران نمايشگاه بزرگ قرآن کريم درب 39، سالن محراب تشريف بياورند و از اين برنامه بهره ببرند. ضمننا بينندگان عزيز ميتوانند فردا شب رأس ساعت 21 مصاحبهي اختصاصي رياست محترم شبکه جهاني قرآن را از اين شبکه ملاحظه بفرمايند. اگر نکتهي ديگري باشد من در محضر شما هستم. مجري: من عرض خسته نباشيد و خدا قوت به حضرت عالي و همهي همکارانم که در نمايشگاه قرآن هستد دارم. استاد قزويني: بنده هم از جناب آقاي کياني و جناب آقاي حسيني بزرگوار و جناب آقاي خدادادي و جناب آقاي خليلي که اين چند روزه آن جا با زبان روزه و با غربت تلاش ميکنند تشکر ويژه دارم، چون همهي اين عزيزان از قم به آنجا رفتند و دارند با تمام توان آن چه را که در شبکه ولايت انجام شده به نمايش ميگذارند. اجر شما همگي با صاحب ولايت حضرت بقيه الله الاعظم ارواحنا فداه که ان شاء الله خدا توفيقمان بدهد. ان شاء الله فردا ساعت 16 هم شما و هم بينندگان عزيزي که ثبت نام کردند و در اين اميد هستند که ما آن ها را زيارت کنيم و از نزديک گفتگوي دوستانه داشته باشيم خدمت همه خواهيم رسيد. بيننده: موسي پور از زاهدان (اهل سنت) آقاي محسني من دو تا سوال داشتم فقط خواهش داشتم من سوال کنم ما بارها ديديم از خود آقاي قزويني و ديگر کارشناسان اين شبکه که ميگويند که ما روايت بدون سند را قبول نميکنيم پس چطور آقاي قزويني روايت آلوسي که هيچ سندي ندارد را نشان ميدهند و ميگويند صحيح است. سوال دوم اين است که ميخواهم بگويم همان طور که شما امثال آقاي حدادي را ميآوريد و ميگوييد به سوي تشيع آمدند تعدادي از جوانان شيعه هم به سمت سني گرايش پيدا کرده اند. و خدا شاهد به خاطر اين برنامههايي که هم شما و هم شبکه کلمه دارند فرداي قيامت پاسخگو هستيد. چرا نمينشينيد برسر يک ميز مناظره و قشنگ مسائل اختلافي را با هم حل کنيد؟ آنها براي شما شماره و شما براي آن ها ميگذارند. من دوشنبه ديدم همکار هاي شما براي آن ها شماره گذاشتند. اين طوري که نميشود، پانصد سال پيش نيست که علما با کتاب همديگر را رد کنند الآن هر دو شبکه پخش اينترنتي داردو هر دو شبکه روي ماهواره است، چرا اعلام عمومي نميکنيد؟ خيلي تشکر ميکنم، اگر سوالي نداريد من خداحافظي کنم. استاد قزويني: جناب موسي پور عزيز. من از بزرگواري حضرت عالي تشکر ميکنم ، اين روش شماره گذاشتن را آقايان گذاشتند و دوستان ما هم که شماره ميگيرند شماره هاي ما را وصل نميکنند. يا حتي شما آقاي باقري يک دبير شيمي است خب ايشان سوادي هم ندارد وقتي ميآيد دو تا جملهي درستي ميزند شما ديديد آقاي حيدري چه هتاکي، چه فحش و ناسزايي نسبت به ايشان و گفتند که وقتي من هستم اين آقا را وصل نکنيد. يا همين آقاي عباسي با اين که تلفني بوده چقدر توسط جناب آقاي سجودي مورد تحقير و اهانت قرار گرفت و در آخر هم شخصا دستور داد تلفن آقاي عباسي را قطع کنند. ما الان سه سال است که داريم خواهش ميکنيم اين آقايان شبکه دارند، ما هم شبکه داريم بيايند قشنگ برنامه رديف بشود، نصف شبکهي ما، نصف مانيتور ما مال آن ها، نصف مانيتور آن ها مال ما قشنگ بيايند حرفشان را بزنند، ما هم حرفمان را بزنيم. حتي يکي از بينندگان گفت: من حاضرم پنجاه ميليون به کسي که واسطه بشود اين آقايان را متقاعد کند بدهم. حضرت عالي خودتان و يا ديگر آقايان يا همان آقاي سلفي که پا ميشود ميرود در استوديو شبکهي نوري که هتاکي هاي رکيک به نظام، به مسئولين، به مراجع داشته ميرود آن جا مصاحبهي مستقيم دارد. خب همان آقاي سلفي سني نما بيايد واسطه شود ما حاضريم بيايد اين ارتباط ما را با اين شبکهي کلمه برقرار کند. ما ديگر به قدري گفتيم جناب آقاي موسي پور ديگر زبانمان مو در آورد. خب حضرت عالي بياييد در اين زمينه پيش قدم شويد. بيننده: بله، آقاي قزويني. استاد قزويني: جان دلم بيننده: آقاي مرادي که دوست شما بود و حالا سلفي شده که ديگر استاد قزويني: من کاري ندارم من اصلا اسم نبردم، عزيز من يعني در يک شبکه اي که هتاکي بکنند پس معلوم ميشود پشتيبانهي اين شبکه ها، اين آقايان هستند. ما رو در واسي از هيچ کسي نداريم، ما حق را ميگوييم، پدرمان باشد، پا توي کفش اهل بيت بگذارد در جهت خلاف اهل بيت قرار بگيرد ما موضع مان اين است که امير المؤمنين ميفرمايد: كنا مع رسول الله صلى الله عليه وآله نقتل آباءنا وأبناءنا وإخواننا وأعمامنا، وقعة صفين، ج 1، ص 520 در رکاب پيغمبر بوديم و با پدران، برادران و عموهاي خود ميجنگيديم. بيننده: آقاي قزويني استاد قزويني: جان دلم بيننده: شما همين الآن يک فراخوان به اين آقاي هاشمي بدهيد بگوييدآقاي هاشمي شما که آنقدر ميگوييد روحاني ها پيشهي راهشان است برنامهي بعدي شما يک شنبه است يک شنبه و پنج شنبه است بگوييد: آقا ما آماده ايم. استاد قزويني: آقاي موسي پور عزيز، ما از دور پيشاني شما را ميبوسيم، چندين بار ما گفتيم. مجري: فکر کنم شما تازه برنامه را ديديد. استاد قزويني: آقاي حيدري گفت : ما مناظره ميکنيم، ما هم بلافاصله گفتيم آماده ايم. شرط گذاشت، شرطش را قبول کرديم. موضوع را عوض کرد، موضوع را عوض کرديم. آخر آقاي هاشمي گفت: بنا بود مناظره انجام شود. گفت: من از آقاي قزويني ميترسم، از عکس آقاي قزويني هم ميترسم. ما چه کار کنيم؟ ميخواهيد ما شب دوشنبه آينده براي مناظره بياييم. من که خودم بيش از پنجاه بار، صد بار گفتم: آقاي حيدري، آقاي خدمتي و ديگران هرکدام از آن ها که واقعا مقداري مطالعه دارند مثلا آقاي سجودي اصلا مشخص است که بندهي خدا نه مطالعه اي و نه سوادي دارد و فقط روي احساسات يک سري حرف هايي ميزند. حالا جناب آقاي خدمتي يا حيدري با اين که حيدري آدم هتاکي و فحاشي است ولي کم و بيش مطالعه کرده و اطلاع دارد. ما آماده هستيم با اين دو نفري که علميتشان تا حدودي براي ما محرز است از الآن تا اطلاع ثانوي حتي اگر ايشان بگويد همين فردا شب آمادهي مناظره هستيم. جناب آقاي موسي پور ما برنامهي فردا شب مان را کنسل ميکنيم، بنده خودم، آقاي ابوالقاسمي، آقاي يزداني هر کدام را انتخاب کنند براي مناظره آماده هستيم. مناظرهي دوستانه، آن آقايان هزار تا فحش هم که به ما بدهند، شما يقين داشته باشيد يک فحش از ما نخواهند شنيد. البته اگر به مراجع و مقدسات ما اهانت کنند ما ساکت نمينشينيم فرق است بين اين که به خودمان يا مقدسات مان توهين بکنند. جناب آقاي موسي پور عزيز شما واسطه شويد، تلفن بزنيد يا آن آقايان ديگر را واسطه قرار بدهيد که اين مناظره انجام شود. اين فرمايش هم که شما فرموديد آقاي آلوسي در المنثور برادر بزرگوار من گفتم: آقاي آلوسي و آقاي سيوطي روايتي را که ميآورند چه سند داشته باشد چه نداشته باشد اولا اين ها نقل ميکنند از مناقب ابن مردويه که مورد تاييد همه است که با سند خودش از عبد الله بن مسعود نقل ميکند. آقاي آلوسي هم نميگويد روايت ضعيف است، آقاي سيوطي هم در در المنثور بيش از پانصد مورد ايشان ميآيد وقتي سند دارد يا ندارد ميگويد اين روايت از نظر سند ضعيف است. ولي به اين روايت بلغ ماأنزل اليك من ربك إن عليا ولى المؤمنين روح المعاني، ج 6، ص 193 به هيچ وجهي اظهار نظر نميکند و نميگويد اين روايت ضعيف است. چون مبناي سيوطي و آلوسي اين است که اگر روايت از نظر سندي ضعيف باشد اعلام ميکنيد و همين که اعلام نميکنند مشخص است سند از ديدگاه آقايان صحيح و معتبر است. مجري: خيلي ممنون هستيم آقاي موسي پور وقتمان تمام شد با شما خداحافظي ميکنيم. فرصت مان تمام شد حاج آقا ديگر هيچ وقتي نيست دعا بفرماييد. استاد قزويني: ما از ادب و بزرگواري آقاي موسي پور هم تشکر ميکنيم و اميداوريم که ان شاء الله اين شبکه را از خودشان بدانند و در مراحل بعدي هم ان شاء الله ما بتوانيم از بياناتشان استفاده کنيم. خدايا تو را قسمت ميدهيم با آبروي محمد و آل محمد فرج مولاي ما را بقيه الله الاعظم نزديک نموده، و ما را از ياران ويژهي اين بزرگوار قرار بده. اللهم عجل لوليک الفرج. حضرت آيت الله دكتر سيد محمد حسيني قزويني | ||