* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 17 شهريور 1392 تعداد بازديد: 2143 
اقوال علماي اهل سنت در نفاق ابن تيميه
 پخش صوت  پخش صوت
   دان لود   دان لود 
           برنامه: حبل المتين

استاد: حضرت آيت الله دکتر سيد محمد حسيني قزويني

تاريخ: 17 / 06 / 1392

موضوع: اقوال علماي اهل سنت در نفاق ابن تيميه

 

مجري:

در مورد حديث انا مدينه العلم و علي بابها جلسات مفصلي خدمت شما بوديم.

من از حضرت استاد خواهش مي‌‌کنم براي اينکه ارتباطمون با قبل هم برقرار شود، مختصري از مباحث قبل را بيان کنند.

استاد قزويني:

من قبل از اينکه نسبت به سؤال برادر بزرگوارمان اشاره کنم. لازم مي‌دانم چند نکته‌اي را براي بيينندگان عزيز خيلي به اجمال اشاره کنم.

ما ‌سال‌ها است که جامعه اسلامي را نسبت به خطر وهابيت گوشزد مي‌‌کنيم و بارها گفتيم: اين وهابيت هيچ گونه ارتباطي با ‌قرآن و اسلام و مسلمان‌ها ندارند و ‌اين‌ها فقط خودشان را مسلمان مي‌دانند و اگر قدرت پيدا کنند، شيعه، سني، مسيحي، يهودي، همه را از دم شمشير مي‌گذرانند.

‌اين‌ها به ظاهر ‌قرآن و اسلام را يدک مي‌کشند و در سايه سار اهل سنت خيلي از مقاصد شوم خودشان را پياده مي‌کنند.

شايد براي بعضي از عزيزان اهل سنت اين سخنان ما يا  قابل قبول نبود و يا حمل بر مبالغه مي‌کردند و يا مي‌گفتند: ‌اين‌ها هم، فرقه‌اي از اهل سنت هستند؛ ولي در اين قضاياي اخير مخصوصا هفت هشت سال اخير، ‌اين‌ها ماهيت خودشان را نشان دادند.

در اين انفجارها و انتحارها، کشتاري که از اهل سنت داشتند و قلب يک مسلماني را درآوردن و جلوي ميليون‌ها و مياياردها انسان، وحشي‌گري خودشان را اثبات کردند.

در قضيه مصر از پشت به ياران خودشان خنجر زدند و بعضي از فتاوايي را حضرات اعلام کردند که ما خجالت مي‌کشيم ‌اين‌ها را مطرح کنيم.

تحت عنوان جهاد نکاح، دختران مردم و ناموس مسلمان‌ها را در جبهه‌هاي تروريست‌ها در سوريه مي‌فرستند و بهانه‌شان اين است که  اين رزمندگان؛ چون مبتلا به عمل لواط بودند؛ براي اينکه از اين عمل قوم لوط خلاص شوند، بر زنان و دختران مسلمان‌ها واجب است که در اين جهاد شرکت کنند.

فساد اين قضيه عالم گير شد و علماي بزرگ، از مراکش، از يمن، از تاجيکستان و از ديگر نقاط جهان، همه اعلام کردند که اين فتوا، فتواي ضد اسلامي و ضد بشري است و زنايي بيش نيست.

چند روز قبل يکي از روزنامه‌هاي النهار، در صفحه اول خود تصوير يک خانمي را از عربستان سعودي انداخته بود که مي‌گفت: در آنجا  12 نفر از فرماند‌هان، از مصر، تونس، الجزاير و عراق، با من رابطه جنسي داشتند و الان من باردار هستم و نمي‌دانم از چه کسي باردار هستم.

آيا فاجعه نيست؟

نمي‌دانم تا چه اندازه صحت دارد يا ندارد، ان شاء الله اين اخبار دروغ باشد، در بعضي از خبرها آمده است که بعضي از دختران از ايران، از استان سيستان و بلوچستان به عنوان جهاد نکاح رفته‌اند.

خيلي از عزيزان ما از اين عمل برائت جسته‌اند و گفته‌اند: براي ما مايه شرمندگي است.

عزيزان مولوي‌ها و عزيزان ماموستاها، در خطبه‌هاي نماز جمعه و در سخنراني‌ها اعلام کنيد که اين فتوا، فتواي ضد ‌قرآني و ضد اسلامي و ضد بشري است و ‌اين بي‌غيرتي اين افراد را نشان مي‌دهد و گرفتار کردن جامعه به فحشا را نشان مي‌دهد.

دشمن هم همين را مي‌خواست.

دشمنان اسلام، دشمنان ‌قرآن، دشمنان مسلمان‌ها، دنبال اين بودند که به يک نوعي فساد فحشا را در ميان مسلمان‌ها رواج دهند.

آن‌ها با اين کارها به اهداف خودشان رسيده‌اند و براي همين، من احساس مي‌کنم، امروز مسؤليت اين عزيزان و علماي بزرگوار اهل سنت؛ حتي علماي وهابي، آن‌‌هايي که واقعا به غيرت بشري پايبند هستند، خيلي زياد است.

ما معتقديم 99 درصد اهل سنت؛ حتي وهابي‌ها هم به بحث غيرت ناموسي پايبند هستند.

چند نفر مثل عريفي و امثال اين، گاهي به ميخ مي‌زنند و گاهي به نعل مي‌زنند.

ما ‌اين‌ها را نه سني مي‌دانيم و نه مسلمان، ‌اين‌ها را با اين فتواي‌شان خارج از بشريت مي‌دانيم.

اگر عريفي و عرعور و ديگران راست مي‌گويند، اگر واقعا در سوريه اين تروريست‌ها جهاد مي‌کنند، ‌اين‌ها کجا مرده‌اند؟

چرا عريفي نمي‌رود لباس رزم بپوشد؟

مثل قضيه حوثي‌ها که آنجا رفت و در گوشه‌اي کلک زد و لباس يک رزمنده را پوشيد و براي اينکه يک عکس از او بندازند و روي سايت‌ها برود.

 آقاي عرعور کجاست؟

چرا بچه‌هاي عرعور جبهه نمي‌روند؟

فرزندان و برادران آقاي عريفي و دليمي و آقاي عبد الله حيدري کجا مرده‌اند؟

اگر راست مي‌گويند، چرا جهاد نمي‌روند؟

اگر جهاد خوب است و ‌اين‌ها جهاد را في سبيل الله مي‌دانند، خودشان هم بروند تا ببينيم اين آقايان سرشان، دست‌شان، پاي‌شان تير خورده و مجروح جنگي شدند و اعلام کنند که اين آقايان هم آنجا رفتند و به گفتار خودشان پايبند هستند.

رسول گرامي فرمان جهاد مي‌دادند و در غالب جنگ‌ها خودشان هم شرکت مي‌کردند.

اين آقايان در طول اين مدت کجا بودند؟

مرگ خوب است؛ ولي براي همسايه؟

من از عزيزان اهل سنت تقاضا دارم که در اين زمينه اطلاع رساني کنند و بحثي که امروز در سوريه و يا مصر و عراق و افغانستان مطرح است، ‌اين‌ها بحث بحث اسلامي نيست، بحث ايمان و کفر است و بحث ايمان و نفاق است.

اين‌ها مي‌خواهند امروز با اين کارشان، ميان شيعه و سني اختلاف بيندازند و آبروي اسلام و مسلمان‌ها را ببرند.

ما بايد يک مقدار هوشيار و بيدار باشيم.

در رابطه با سؤال برادر عزيزم جناب آقاي محسني بزرگوار، بايد اشاره کنم، ما در رابطه با حديث أنا مدينة العلم و علي بابها، از مصادر متعدد عزيزان اهل سنت اين مسئله را نقل کرديم و از 14 نفر از بزرگان اهل سنت صحت روايت را نقل کرديم و 8 نفر از بزرگان اهل سنت گفته‌اند: مدينة العلم از القاب امير المؤمنين سلام الله عليه است.

در کنار اين قضايا، افرادي که اشکال سندي کرده بودند؛ مثل جناب آقاي ذهبي، عين عبارتش را نقل و نقد کرديم و گفتيم: يکي از کساني که اشکال کرده است، آقاي ابن تيميه حراني سرکرده منافقين و گمراه‌گران است که ان شاء الله عبارت‌هايي از بزرگان اهل سنت در اين زمينه خواهيم خواند.

ايشان گفتند: قضيه انا مدينه العلم و علي بابها، هم اشکال سندي دارد و از احاديث جعلي و دروغين است و هم متن آن مورد اشکال است و از طرف هم گفت: هر کس بگويد: علي بن ابي طالب اعلم و افقه از ابو بکر و عمر است، اين از جاهل‌ترين انسان‌ها و دروغگوترين انسان‌ها است.

ان شاء الله اين را هم عرض مي‌کنيم که اين در حقيقت، هم اهانت به نبي مکرم صلي الله عليه وآله و هم  بزرگان و صحابه‌اي که در اين زمينه اتفاق نظر دارند، است؛ حتي عايشه به صراحت اعلام مي‌کند: آگاه‌ترين افراد به فقه و سنت پيغمبر صلي الله عليه وآله، علي بن ابي طالب است که از ديدگاه آقاي ابن تيميه ‌اين‌ها از جاهل‌ترين و دروغگوترين انسان‌ها هستند و از آن طرف هم حديث انا مدينه العلم را بدون هيچ دليلي زير سؤال مي‌برد و حديث

اقتدوا بالذين من بعدي أبو بكر وعمر

و حديث

عليكم بسنتي وسنة الخلفاء الراشدين بعدي

را مطرح مي‌کند و به اين شکل مي‌خواهد، به يک نوعي عداوت و کينه قلبي خودش را نسبت به ساحت مقدس امير  المؤمنين سلام الله عليه نشان دهد.

مجري:

از علماي اهل سنت کسي صراحتا نفاق آقاي ابن تيميه را بيان کرده است يا خير؟

استاد قزويني:

در رابطه با اينکه ما گفتيم: ابن تيميه زنديق و ملحد است، عباراتي را از بزرگان اهل سنت کاملا مستند و منطقي نقل کرديم و يک عبارت هم از علماي شيعه ما نقل کرديم .

در رابطه با اينکه چرا ايشان منافق است، ابن حجر عسقلاني که متوفاي سال 852 است، ايشان در کتاب الدرر الکامنه مي‌گويد: بعضي از افراد به ابن تيميه نسبت نفاق داده‌اند؛ به خاطر اينکه گفته است: علي بن ابي طالب در 17 مورد خطا کرده و بر خلاف سنت عمل کرده است و همچنين گفته است:

 إنه كان مخذولا حيث ما توجه وإنه حاول الخلافة مرارا فلم ينلها وإنما قاتل للرئاسة لا للديانة

الدرر الكامنة في أعيان المائة الثامنة، ج 1، ص 181

 علي هرکجا که مي‌رفت غير از ذلت و خواري براي او چيز ديگري نبود، بارها تلاش کرد که خلافت را به دست گيرد؛ ولي نتوانست.

البته اين را براي بعضي از وهابي‌ها مي‌گويد که مي‌گويند: علي بن ابي طالب اگر خليفه بود، چرا براي به دست آوردن خلافت، هيچ تلاشي نکرده است.

مي‌گويد: تمام جنگ‌هاي علي بن ابي طالب براي رياست طلبي بود، نه ديانت.

اسلام علي ارزشي ندارد، ابو بکر پيرمرد بود که اسلام آورد و مي‌فهميد اسلام چيست؛ ولي علي بن ابي طالب وقتي اسلام آورد، بچه بود و اسلام آوردن بچه ارزشي ندارد.

پيغمبر اکرم که اسلام را به علي بن ابي طالب عرضه داشت، متوجه نبود؟

 علي بن ابي طالب که اسلام آورد، پيغمبر قبول کرد.

پيغمبر اکرم به اندازه ابن تيميه متوجه نبود که اسلام بچه ارزش ندارد؟

ابن حجر عسقلاني مي‌گويد: به خاطر اين اهانت‌هايي که به امير المؤمنين دارد:

فألزموه بالنفاق لقوله صلى الله عليه وسلم ولا يبغضك إلا منافق

الدرر الكامنة في أعيان المائة الثامنة، ج 1، ص 181 و 182

آقاي ابن تيميه منافق است؛ به خاطر سخني که پيغمبر اکرم فرمود.

اين حديث در صحيح مسلم هم آمده است که مي‌گويد:

لَا يُحِبَّنِي إلا مُؤْمِنٌ ولا يُبْغِضَنِي إلا مُنَافِقٌ

صحيح مسلم، ج 1، ص 86

جناب آقاي غماري که از علماي بزرگ اردن است و از فارق التحصيلان دانشگاه الازهر و متوفاي 1413 است؛ يعني حدود 30 سال قبل از دنيا رفته است، ايشان مي‌گويد: ابن تيميه در منهاج السنه گفته است: علي بن ابي طالب انسان شوم و ذليل بوده است:

وتلک کلمه فاجره تنبئ عما في قلب قائلها من حقد علي وصي النبي صلي الله عليه وسلم و اخيه کرم الله وجهه

سمير الصالحين، ص 77

اين سخن فاجر و وقيحي است و اين نشانگر اين است که در قلب ابن تيميه کينه و عداوت علي بن ابي طالب است.

جناب حسن بن فرهان مالکي که از علماي بزرگ عربستان سعودي است و در شبکه المستقله چندين بار براي مناظره و در بعضي از شبکه‌هاي ديگر هم حضور داشتند و مالکي مذهب هستند و حتي او را سلفي هم مي‌دانند، مي‌گويد: ابن تيميه را در عصر خودش به اتهام کينه علي محاکمه کردند، ايشان  ناصبي بود نه منافق، آن کساني که گفتند: ابن تيميه ناصبي است، حرف درستي زدند؛ چون ناصبي‌ها يک سر و گردن از منافقين بالاتر هستند.

بعد ايشان مي‌گويد: ناصبي است؛ به خاطر اينکه گفته است: علي براي رياست جنگيده است نه براي ديانت و اسلام علي به خاطر صغر سنش مشکوک است و با کمال بي‌حيايي گفته است: تواتر اسلام معاويه و يزيد بن معاويه بزرگ‌تر از تواتر اسلام علي بن ابي طالب است.

بايد گفت:

انا لله وانا اليه راجعون

بعد ايشان مي‌گويد: اين حرف‌هايي که  ابن تيميه زده است:

ان لم تکن هذه الاقوال نصبا فليس في الدنيا نصب

اگر اين سخنان ابن تيميه نصب نباشد؛ پس ما در دنيا  نصب و ناصبي نداريم.

جناب غماري فارق التحصيل دانشگاه الازهر مي‌گويد:

قبح الله ابن تيميه وخذاه وجزاه بما يستحق وقد فعل الحمد لله

خدا ابن تيميه را زشت و خوار و ذليل کند و انچه مستحق اوست، خدا به او کيفر دهد و الحمد لله خداوند چنين کرده است و او را خوار و ذليل کرده است.

اين سخن شيعه نيست، سخن يک فارق التحصيل الازهر وسخن يک سني است.

بعد مي‌گويد:

اذ جعله امام کل ضال مضل بعده وجعل کتبه هاديا الي الضلال صار امام الضلاله في عصره

البرهان الجلي، ص 53

خداي عالم، ابن تيميه را پيشوا و امام تمام گمراهان و گمراه کنندگان بعد از خويش قرار داده است و کتاب‌هاي ابن تيميه عامل گمراهي است و هر کس به طرف کتاب‌هاي او روآورد، پيشواي گمراهي عصر خويش مي‌شود.

آقاي غماري در مورد  شاگرد ابن تيميه، يعني ابن قيم جوزيه مي‌گويد:

کتب شيخه ابن تيميه فانها مضلمه بخبث طويه صاحبها وکبريائه وانانيته بل ما ضل من ضل عن الصراط المستقيم الا بکتبه يکفيک ان قرن الشيطان النجدي واتباعه ومذهبه الفاسد وليد افکار ابن تيميه واقواله

کتاب‌هاي ابن تيميه به خاطر خباثت و تکبر و خودستايي ابن تيميه تاريک و ظلمت است.

هر کس در اين زمان گمراه شده است؛ به خاطر کتاب‌هاي ابن تيميه گمراه شده است.

مردم بدانند شاخ شيطان نجد؛ يعني محمد بن عبد الوهاب و مذهبش، حاصل افکار ابن تيميه و گفتار اوست.

اين حرف شيعه نيست.

اين آقايان وهابي تو اين شبکه‌هايشان به يکي از اين سخناني که ‌اين‌ها آوردند، جواب دهند تا ما ببينيم چه حرفي دارند.

جناب آقاي غماري مي‌گويد:

 بل بلغت العداوه من ابن تيميه الي درجه المکابره فصرح بکل جراه ووقاحه ولوم ونذاله ونفاق وجهاله

دشمني ابن تيميه با اهل البيت عليهم السلام، به يک مرحله‌اي رسيده است که جز زورگويي و انکار واضحات، چيز ديگري نيست.

ابن تيميه با تمام وقاحت و پستي و با تمام بي‌عقلي و نفاق و با تمام جهالت اعلام کرده است: در حق علي بن ابي طالب ما يک حديث صحيح نداريم و آنچه در صحيحين هم آمده است، فضيلت و مزيتي براي علي اثبات نمي‌کند.

با همچين آدمي مواجه هستيد که نفاق از تمام سر و روي او مي‌بارد و تمام ذرات و سلول‌هاي بدن او فرياد از نصب، نفاق و عداوت امير المؤمنين و اهل البيت سلام الله عليهم اجمعين، مي‌زند.

آقايان مي‌گويند: ما و وهابي‌ها و ابن تيميه طرفدار اهل البيت هستيم.

اين تعبير ايشان است، به اين حرف آقاي غماري جواب دهيد.

باز ايشان مي‌گويد:

ابن تيميه رأس المنافقين في عصره

ابن تيميه سرکرده منافقين در عصر خودش بوده است.

ابن عقيل يمني به صراحت مي‌گويد :

ابن تيميه شيخ النصب

 

تقوية الإيمان، سيد محمد بن عقيل العلوي، ص 101

ابن تيميه استاد نصب و عداوت با اهل البيت است.

ايشان در لجاجت و غلو به جايي رسيده است که مي‌گويد: اگر کسي به نبوت يزيد بن معاويه معتقد باشد، افضل است از غلات رافضه، اگر کسي معتقد باشد يزيد بن معاويه پيغمبر است، اين از غلات رافضه افضل است.

مراد ايشان از غلات رافضه چيست؟

اگر مراد از غلات رافضه همين رواياتي است که در منابع شيعه و سني آمده است، (مرادشان همين است) مراد آن غلاتي است که ما معتقديم، نسبت به امير المؤمنين غلو مي‌کنند و فقها و بزرگان ما در کتاب‌هاي فقهي غلات را نه تنها شيعه نمي‌دانند؛ بلکه مسلمان نمي‌دانند.

اگر کسي معتقد به نبوت علي يا الوهيت امير المؤمنين علي عليه السلام باشد، فقهاي ما مي‌گويند:  زن دادن به او حرام است و اگر از دنيا بروند، براي او نماز نمي‌خوانند و در قبرستان مسلمان‌ها دفن نمي‌شود و اگر کسي به ‌اين‌ها دست بزند، دستش نجس مي‌شود.

اگر مراد از غلو اين است، حرفي نداريم، شيعه و سني هم بر اين عقيده هستند و اگر مراد از غلو همان طور که اين آقا مي‌گويد، يعني کسي معتقد به امامت و خلافت امير المؤمنين است و معتقد است رواياتي که در صحاح سته و در سنن و مسانيد در رابطه با امير المؤمنين آمده است، اين از ديدگاه ابن تيميه غلو است و مي‌گويد: اين غلات پست‌تر از کساني هستند که معتقد به نبوت يزيد بن معاويه هستند.

شما که اين همه از يزيد بن معاويه طرفداري و دفاع مي‌کنيد، ان شاء الله خداوند به حق حضرت زهراي مرضيه، ابن تيميه و طرفدارانش را با يزيد بن معاويه محشور کند و ما را هم با علي؛ حتي با قنبر علي محشور کند و ما به اين افتخار مي‌کنيم.

يکي ديگر از علماي بزرگ الازهر، ابن عبد ربه فارق التحصيل الازهر مي‌گويد:

أن ابن تيمية هو الذي جمع شتات أقوال الخوارج وغيرهم من الملحدين ودونها رسائل

فيض الوهاب، ج 1، ص 149

ابن تيميه اقوال مختلف خوارج و لامذهب‌ها و بي‌دين‌ها را جمع کرده و به صورت کتاب درآورده و شاگردان ابن تيميه هم اين‌ها را به عنوان يک کتاب ديني از او منتشر کرده‌اند.

جناب آقاي ابن عبد ربه که شيعه نيست.

جناب آقاي صبيح از بزرگان مصري مي‌گويد: تمام مسلمان‌ها به پيغمبر و اهل بيت پيغمبر احترام مي‌کردند تا در قرن هشتم ابن تيميه آمد:

کان بينه وبين النبي واهل بيته ثارا

ميان ابن تيميه و ميان پيغمبر و اهل بيت خونخواهي است.

پيغمبر و اهل بيت، پدر ابن تيميه را کشتند و گويا بين اهل بيت و ابن تيميه پدر کشتگي و عداوت وجود دارد.

هرکجا به ويژگي‌هاي پيغمبر و يا ويژگي‌هاي اهل بيت عليهم السلام رسيده است، يا نفي کرده و مي‌گويد: ‌اين‌ها دروغ است يا ارزش آن را پايين آورده است و يا تحريف کرده است که مثلا فلان روايتي که در فضيلت علي است، يک معناي ديگري دارد؛ مثل همان کسي که روايت انت مني بمنزله هارون من موسي را تحريف کرد و گفت:

انت مني بمنزله قارون من موسي

اين عقيده بزرگان اهل سنت نسبت به ابن تيميه است.

اين کارشناسان شبکه هاي وهابي به جاي طرح سؤالاتي که ارزشي ندارد، جواب اين مسائل را دهند.

براي مثال مي‌گويند: آيا در شب اول قبر از امير المؤمنين سؤال مي‌کنند يا نه، به تو چه ربطي دارد؟

شما وقتي آنجا رفتي و سؤال کردند و نتوانستي جواب دهي و با گرزهاي آتشين به تو زدند و قبر تو مملو از آتش شد، آنجا مي‌فهمي که قضيه چيست.

مي‌گويند: يک روايت از علي عليه السلام بياوريد که در قبر از ولايت علي سؤال مي‌کنند.

اين‌ها از بيچارگي و از استيصال آقايان است.

ما نزديک 8 ماه است که مي‌گوييم: اين ادله ما در رابطه با امامت و خلافت امير المؤمنين است، شما اگر راست مي‌گوييد، يک دليل براي خلافت جناب آقاي ابو بکر مطرح کنيد تا ما ببينيم شما چه دليلي داريد، شما هم وارد اين گود شويد.

شما هم چند جلسه در رابطه با اثبات حقانيت اين آقايان بگذاريد يا حداقل اين حرف‌هايي که ما در مورد ابن تيميه نقل کرديم، ثابت کنيد که ابن تيميه مسلمان بوده است.

آيا ابن تيميه مسلمان بود يا کافر؟

ما از بزرگان اهل سنت، از ابن حجر و ديگران نقل کرديم که مي‌گويند: ايشان زنديق بوده است و زنديق يعني کافر، بي‌دين، ملحد.

ما از بزرگان اهل سنت نقل کرديم که ‌اين‌ها مي‌گويند: منافق بوده است و ميان ابن تيميه و پيغمبر و اهل بيت پيغمبر اکرم، پدرکشتگي و خونخواهي و عداوت بوده است.

شما محبت کنيد و يک بحث علمي کنيد و اين حرف‌هايي که ما آورديم را با سند بيان کنيد و بگوييد: ‌اين‌ها دروغ است و کتاب‌ها را نشان دهيد و يا اگر دروغ نيست، محبت کنيد و به ‌اين‌ها جواب دهيد.

محمد بن محمد بخاري در مورد ابن تيميه مي‌گويد: هر کس به ابن تيميه بگويد شيخ الاسلام، کافر است.

شما از کفر خودتان دفاع کنيد.

جناب غماري مي‌گويد: ابن تيميه امام و پيشواي تمام گمراهان در طول تاريخ است و  مي‌گويد: همه  شما گمراه و گمراه‌گر هستيد و همه شما منافق هستيد و کتاب‌هاي ابن تيميه برگرفته از سخنان خوارج و منافقين و ملحدين است.

شما بايد به ‌اين‌ها جواب دهيد، نه اينکه بگوييد: فلان قضيه و فلا مسئله چيست و يا روايتي را مطرح کنيد که آقا امام صادق سلام الله عليه فرموده‌اند: اگر ناصبي ديديد، خونش هدر است، مي‌توانيد، ديوار به سرش خراب کنيد و اگر مي‌توانيد در دريا، غرقش کنيد.

ناصبي کسي است که به اهل بيت پيغمبر ناسزا بگويد و به اهل بيت پيغمبر فحش دهد.

‌قرآن مي‌فرمايد:

قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى

سوره شوري آيه 23

ناصبي مسلمان نيست و مهدور الدم است و اين ارتباطي به اهل سنت ندارد؛ حتي به وهابيت هم ارتباطي ندارد.

من بارها گفتم که 99 درصد وهابي‌ها هم، غير از کساني که در فتنه ابن تيميه گرفتار شده‌اند و عداوت‌شان را با اهل بيت نشان مي‌دهند و خيلي از سلفي‌ها که در عربستان سعودي يا در داخل کشور ما  هستند، ‌اين‌ها نسبت به اهل بيت نه جسارت مي‌کنند و نه اهانت مي‌کنند و نه ناسزا مي‌گويند.

افرادي که طبق روايت پيغمبر اکرم مشخص است که مشکل نسبي دارند، ‌اين‌ها نسبت به اهل بيت و نسبت به امير المؤمنين جسارت مي‌کنند.

ناصبي يعني کساني که به امير المؤمنين و اهل بيت پيغمبر عليهم السلام ناسزا مي‌گويند.

ما ‌اين‌ها را از 73 ملت خارج مي‌دانيم.

مجري:

آيا علماي بزرگ اهل سنت نسبت به حديث اقتدوا بالذين بعدي اشکال سندي گرفتند يا نگرفتند؟

استاد قزويني:

در رابطه با اينکه آيا اشکال سندي دارد يا نه، من فقط به يکي دو مورد اشاره مي‌کنم، ان شاء الله در يک جلسه مستقل که خواستيم بحث کنيم، مطالب را به تفصيل بيان خواهيم کرد.

آقاي ابن حزم اندلسي از علماي قرن 4 يا 5 هجري است و مورد تأييد ابن تيميه است و ابن تيميه در کتاب‌هاي خود در تأييد حرف‌هاي خود، مرتب از ابن حزم اندلسي مطلب نقل مي‌کند، ايشان مي‌گويد:

ولو أننا نستجيز التدليس والأمر الذي لو ظفر به خصومنا طاروا به فرحا أو أبلسوا أسفا لاحتججنا بما روي افتدوا باللذين من بعدي أبي بكر وعمر ولكنه لم يصح ويعيذنا الله من الاحتجاج بما لا يصح

الفصل في الملل، ج 4، ص 88

اگر ما اهل سنت تدليس را جايز مي‌دانستيم و اگر چنانچه دشمنان ما به همچين عبارت‌هايي مي‌رسيدند، از خوشحالي پر در مي‌آوردند، ما احتجاج مي‌کرديم به آنچه روايت شده است: اقتدوا بالذين من بعدي ابي بکر و عمر؛ ولي اين روايت صحيح نيست و به خدا پناه مي‌بريم از اينکه احتجاج کنيم به يک روايتي که صحيح نيست.

درجايي ديگر ايشان مي‌گويند :

وأما الرواية اقتدوا باللذين من بعدي فحديث لا يصح لأنه مروي عن مولى لربعي مجهول وعن المفضل الضبي وليس بحجة

الإحكام لابن حزم، ج 6، ص 242

اين حديث صحيح نيست؛ چون در سند اين روايت، آقاي ربعي است که مجهول است و ضبي است که حجت نيست.

البته من در اين زمينه مطلب زياد دارم.

ما اين را هم قبول داريم، اين روايت در مسند احمد بن حنبل و سنن ترمذي و ديگر صحاح آمده است و اگر هم لازم باشد، ما تمام کتاب‌هايي که اين روايت را آورده اند، نشان مي‌دهيم.

بعضي از آقايان هم گفته‌اند: حسن است؛ مثل ترمذي و ديگران.

گاهي گفته غريب است و غير صحيح است؛ ولي ما کاري با آن‌ها نداريم.

اين آقاياني که اشکال سندي و اشکال دلالي کرده‌اند، ‌اين‌ها را براي شما يک مقداري برسي مي‌کنيم؛ مخصوصا همين عبارت ابن حزم اندلسي در کتاب الاحکام که در اينجا مباحث اصولي را مطرح کرده است.

ايشان مي‌گويد: اين روايت اصلي ندارد و اگر هم داشته باشد، به ضرر اهل سنت است.

آيا آقايان مالکي‌ها، حنفي‌ها، شافعي‌ها و حنبلي‌ها به مردم گفته‌اند: به ابو بکر و عمر اقتدا کنند يا گفته‌اند: به مالک، ابو حنيفه و شافعي اقتدا کنند؟

مي‌گويد: پيغمبر اکرم فرموده‌اند: بعد از من به ابو بکر و عمر اقتدا کنيد.

آيا شافعي‌ها به اين حديث عمل کرده‌اند و يا مي‌گويند: شما بايد به آقاي شافعي اقتدا کنيد؟

حنفي‌ها مي‌گويند: شما به ابو بکر و عمر اقتدا کنيد يا مي‌گويند: شما به ابو حنيفه اقتدا کنيد؟

مالکي‌ها مي‌گويند: به مالک اقتدا کنيد يا به ابوبکر و عمر اقتدا کنيد؟

بعد ايشان مي‌گويد:

أن أصحاب مالك خالفوا أبا بكر

الإحكام لابن حزم، ج 6، ص 243

مالکي‌ها در موارد متعددي با نظر ابو بکر مخالفت کرده‌اند.

بعد ايشان مي‌گويد: در موطأ مالک 5 مرتبه با نظر ابو بکر مخالفت کرده است و 30 مورد هم، با نظر عمر بن الخطاب مخالفت کرده است.

اگر اقتدوا بالذين من بعدي ابي بکر و عمر صحيح است، چرا اين آقايان در 30 مورد با نظر خليفه اول و دوم مخالفت کرده‌اند؟

ان شاء الله در جلسه بعد روي اين مورد، هم اشکال سندي و هم اشکال دلالي و هم آنچه که جناب آقاي ذهبي و عقيلي و ابن عدي در الکامل في الضعفا در اين مورد دارند، بحث خواهيم کرد.

بيننده آقاي عرفاني از اصفهان:

اللهم صل على فاطمة وابيها وبعلها وبنيها والسر المستودع فيها بعدد ما احاط به علمک

ما اين همه دليل و سند و مدرک از خود اهل سنت در رابطه با عصيان‌گري و کفر خلفاي 3 گانه داريم و همه ‌اين‌ها را شبکه‌هاي وهابيت مي‌دانند.

من از عزيزان اهل سنت يک سؤال دارم، بياييم ديد خودمان را نسبت به امير المؤمنين و خلفاء عوض کنيم.

بياييد به اين قضيه به صورت بي‌طرف نگاه کنيم.

اين همه نقاط تاريک در زندگي خلفاي 3 گانه بود، بيش از نيمي از عمر خودشان را در شرک و بت پرستي به سر مي‌بردند، فرار از جنگ‌ها، تهمت‌هاي ناروا و صحبت‌هاي ناروايي که نسبت به پيامبر اکرم داشتند، ما همه ‌اين‌ها را کنار مي‌گذاريم و کاري به ‌اين‌ها نداريم.

به عنوان يک آدم بي‌طرف فقط يک سؤال از اين آقايان دارم، يک نقطه تاريک در زندگي 14 معصوم، اهل بيت و مولا امير المؤمنين عليه السلام بياورند، ما حرف آن‌ها را قبول مي‌کنيم .

‌اين‌ها هيچ دست آويزي ندارند و خودشان هم بهتر از هر کس ديگري اين موضوع را مي‌دانند که حقانيت با مولا علي عليه السلام است و فقط قصدشان سنگ اندازي است.

وقتي با ‌اين‌ها بحث مي‌کنيم، مي‌گويند: 2 تا قضيه را با ما بحث نکنيد، بقيه را بياييد تا با هم بحث کنيم، يک قضيه غدير و 2 قضيه شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها.

مي‌دانند که همين دوتا قضيه است که حقانيت و مظلوميت مولا امير المؤمنين را ثابت مي‌کند و هيچ دست آويز و راهي هم ندارند و فقط هدفشان اين است که عوام اهل سنت را از حقيقت دور کنند.

متأسفانه آن‌ها را در ناآگاهي کامل قرار دادند.

استاد قزويني:

جناب آقاي عرفاني عزيز حالا عقيده من و شما نسبت به خلفاء هر چه که باشد، عزيزان اهل سنت با نظر قداست به ‌اين‌ها نگاه مي‌کنند؛ همان نگاهي که ما نسبت به ائمه عليهم السلام داريم.

در به کار بردن بعضي از  واژه‌ها يک مقداري دقت کنيم که خداي ناکرده احساسات اين عزيزان جريحه دار نشود.

اگر مطالبي در اينجا  مطرح مي‌شود و عزيزان اهل سنت احساس مي‌کنند که احساسات‌شان جريحه‌دار مي‌شود، من از همه عزيزان اهل سنت رسما عذرخواهي مي‌کنم و پوزش مي‌طلبم؛ ولي توصيه مي‌کنم به عزيزان و بزرگواران شيعه تا مي‌توانند الفاظ، الفاظ محترمانه و مؤدبانه باشد.

بفرما و بشين و بتمرگ هر 3، به يک معنا است، ما بايد مطلبي را که مي‌خواهيم بيان کنيم، در الفاظ خوب بيان کنيم.

من اين را بارها گفتم که يک پادشاهي خواب ديد که تمام دندان‌هايش افتاده است، معبر آوردند که تعبير کند، گفت: پادشاه به سلامت باد، تمام نزديکان شما قبل از شما مي‌ميرند.

پادشاه دستور داد گردنش را بزنند و گفت: فلان فلان شده چه تعبير زشتي کرد.

رفتند معبر ديگري آوردند، گفت: پادشاه به سلات بادا، عمر پادشاه از همه فاميل‌ها بيشتر است، پادشاه گفت: به ايشان جايزه دهيد.

همان حرف است؛ ولي با جمله‌اي گفت که احساسات پادشاه جريحه دار نشد.

بزرگواران دقت کنند تمام آنچه را مي‌خواهند بيان کنند، در يک قالبي بريزند که اين قالب جريحه دار کننده نباشد.

بيننده آقاي موسي پور:

من يک گلگي از بعضي از علماي اهل سنت خودمان دارم، نه همه آن‌ها، 40 درصد از آن‌ها.

وقتي پيش آن‌ها مي‌رويم و مي‌خواهيم سؤال کنيم که بعد از پيغمبر چطور بوده است، فوري به آيه ‌قرآن استناد مي‌کنند که امتي بودند که رفتند و ما چه کار به ‌اين‌ها داريم.

آدم خيلي ناراحت مي‌شود.

من به شيعه‌ها مي‌گويم، خيلي خوشحال باشيد که يک عالمي مثل آقاي قزويني داريد که هر چيزي بخواهيد بپرسيد، جواب‌تان را مي‌دهد؛ ولي ما اين جوري ناراحت مي‌شويم.

اقاي قزويني شما مي‌گوييد: براي خلافت حضرت ابو بکر صديق دليلي از کتاب بياوريد.

به نظر من اين سؤال، يک سؤال اشتباهي است.

مجري:

از چه جهت؟

بيننده:

حضرت ابو بکر در سقيفه بني ساعده بعد از رحلت پيامبر به عنوان خليفه انتخاب شد و آن موقع که ديگر آيه‌اي براي کسي نازل نمي‌شد؛ پس نبايد آيه‌اي باشد.

استاد قزويني:

اگر شما بخواهيد من حاضرم حداقل 20 آيه از قرآن نشان دهم که آقايان استدلال کردند.

من 286 مورد از علماي بزرگ اهل سنت با جلد و صفحه دارم که ‌اين‌ها از جناب ابو بکر دفاع کرده‌اند و از خلافتش دفاع کرده‌اند.

اين علماي بزرگوار يا سوادش را ندارند و يا مطالعه نکرده‌اند.

جناب آقاي موسي پور، اين طوري نيست که آقايان استدلال نکرده باشند.

ما دوست داريم يک عالم بزرگوار اهل سنت بيايد و اين آياتي را که اين آقايان استدلال کرده‌اند بگويد تا ببينيم خود اهل سنت قبول مي‌کنند و يا خود اهل سنت (من عذر مي‌خوام اين تعبير را به کار مي‌برم) به اين استدلال‌ها مي‌خندند.

شما عزيز ما هستيد و خيلي ادم مؤدب، متين و بزرگوار هستيد.

هر وقت هم روي خط ما آمديد، گفتيم: ما به وجود عزيزان اهل سنتي مثل آقاي موسي پور که مؤدب هستند، افتخار مي‌کنيم و از دور هم پيشاني او را مي‌بوسيم.

عزيزان اهل سنت اگر اهل مطالعه باشند، مي‌دانند که بزرگان‌شان تلاش کردند که با آيات و روايات اين را درست کنند.

گاهي مي‌گويند: ما آيه نداريم، از طرفي از جناب عايشه نقل کرده‌اند که در حق خاندان ما، آيه‌اي نازل نشده است؛ غير از آيه افک و از آن طرف نزديک 20 آيه را کنار هم چيده‌اند که ‌اين‌ها همه دلالت بر خلافت ابو بکر مي‌کند و ما خيلي دوست داريم يک عالم اهل سنت بيايد ‌اين‌ها را مطرح کند و ما هم حرف‌مان را بزنيم و ما هم هيچ قضاوتي نکنيم و قضاوت را به عهده بينندگان عزيز، نه بينندگان شيعه، بينندگان عزيز اهل سنت بگذاريم.

 مجري:

آقاي موسي پور شما مي‌گوييد: بعد از رحلت پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه وآله قضيه خلافت جناب ابو بکر پيش آمده است، درسته؟

بيننده:

بله

مجري:

آيه‌اي نبوده است؛ چون وحي نازل نمي‌شده است؛ پس مبناي انتخاب ايشان چيه؟

آيا شوري است و يا خودشان انتخاب کردند و يا از طريق آيه‌اي و يا حديثي و يا روايتي اين را انتخاب کردند؟

بيننده:

من منظورم اين بود که مثلا الان شبکه کلمه مي‌گويد: آيه بياوريد که علي خليفه مؤمنان باشد.

من مي‌گويم: همچين آيه‌اي درباره حضرت ابوبکر نيست؛ وگرنه من خودم استدلال مي‌کنم به آيه 59 سوره نساء که درباره خلافت حضرت ابوبکر صديق است.

من منظورم اين بود که آيه‌اي نازل نشده است؛ همان طوري که حاج آقا از ام المؤمنين عايشه گفت که در حق ما به غير از آيه افک، آيه ديگري نازل نشده است.

به خيلي از آيه‌ها مي‌شود استدلال کرد.

من با حاج آقا در برنامه خلافت و امامت صحبت کردم؛ همان آيه وامرهم شوري بينهم و همين آيه 59 سوره نساء را خدمت‌شان گفتم.

مجري:

شما مي‌گوييد: جناب ابو بکر با شوري انتخاب شدند؟

بيننده:

بله، بيعت کردند.

مجري:

چرا در خليفه دوم اين اتفاق نيافتاد؟

بيننده:

حضرت ابو بکر عمر را پيشنهاد کرد و اگر صحابه مخالف بودند، نبايد بيعت مي‌کردند، از جمله حضرت علي.

مجري:

در مورد انتخاب خليفه دوم نوشته‌اند و اعلام کردند که جناب عمر خليفه باشند.

بيننده:

صحابه مي‌توانستند صحابه قبول نکنند.

استاد قزويني:

جناب آقاي موسي پور عزيز، در مصر آقاي مرسي منتخب مردم بود يا نبود؟

بيننده:

بله، بود.

استاد قزويني:

ارتش به زور ايشان را نه تنها از رياست جمهوري خلع کرد؛ بلکه زنداني هم کرد و طرفدارانش را هم پراکنده کرد.

آيا شما مي‌توانيد بگوييد: آقاي مرسي باطل بوده و به حق نبوده است؟

چرا آقاي مرسي از خودش دفاع نکرد؟

چرا مردم قبول نکردند؟

چرا مردم دفاع نکردند؟

ميليون‌ها نفر هم از آقاي مرسي نزديک به 40 روز دفاع کردند و از اين طرف قدرت دست ارتش است و زد همه را داغون کرد.

اين عبارتي است که از خود عايشه است:

لقد خَوَّفَ عُمَرُ الناس

صحيح البخاري، ج 3، ص 1341

عمر با نيروهايي که داشت؛ مخصوصا قبيله اسلم که از خارج مدينه آوردند، طبق عبارتي که خود اهل سنت دارند، يک جو رعب و وحشت ايجاد کرد و يا در رابطه با خود خلافت جناب عمر، ما مفصل از کتب اهل سنت آورديم که بزرگان صحابه و مهاجرين و انصار، همه اعتراض کردند و گفتند: آقاي ابو بکر جواب خدا را چه مي‌خواهي بدهي درباره اينکه عمر را بر ما تحميل مي‌کني.

اين مباحث که در کتاب‌هاي ما نيست، تعبيري است که ابن ابي شيبه دارد که مي‌گويد: آن وقتي که مرگ ابا بکر فرا رسيد، سراغ عمر فرستاد و خواست او را خليفه کند:

فقال الناس تستخلف علينا فظا غليظا ولو قد ولينا كان أفظ وأغلظ

مصنف ابن أبي شيبة، ج 7، ص 434

توده مردم، نه يکي و نه دو نفر؛ يعني اگر نسبت به قضايا يک نفر و دو نفر بود، اينجا توده مردم گفتند: يک فردي که آدم تند و بد اخلاقي است را مي‌خواهي خليفه قرار دهي و اگر اين آدم خليفه شود، بد اخلاقي و تنديش بيشتر خواهد شد.

ابي بن کعب در صحيح مسلم به صراحت به عمر بن الخطاب مي‌گويد:

يا بن الْخَطَّابِ فلا تَكُونَنَّ عَذَابًا على أَصْحَابِ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم

صحيح مسلم، ج 3، ص 1696

عذاب بر اصحاب پيغمبر نباش.

 اين مربوط به زمان خلافت جناب عمر بن الخطاب است.

برادر بزرگوار اين کتاب کافي نيست.

توده مردم به ابو بکر اعتراض مي‌کنند و مي‌گويند:

فما تقول لربك إذا لقيته وقد استخلفت علينا عمر

مصنف ابن أبي شيبة، ج 7، ص 434

آقاي ابو بکر، جواب خدا را قيامت چه خواهي داد که امروز عمر را براي ما به عنوان خليفه انتخاب کردي.

ابوبکر به جاي اينکه به مردم بگويد: چشم، نظر شما صحابه براي من محترم است؛ چون قضيه  وفات ابو بکر 2 سال بيشتر بعد از رحلت پيغمبر نبوده است، همه صحابه بودند که اعتراض مي‌کردند.

ايشان مي‌گويد:

قال أبو بكر أبربي تخوفونني

مصنف ابن أبي شيبة، ج 7، ص 434

آيا من را از خدا مي‌ترسانيد؟

ببينيد نحوه برخورد خليفه اول با توده مردم و صحابه چيست.

ايشان مي‌گويد: نظر من اين است که آقاي عمر بهترين خلايق است؛ يعني شما صحابه نمي‌فهميد.

در اينجا امير المؤمنين علي عليه السلام و طلحه به ابو بکر اعتراض مي‌کنند و مي‌گويند:

فماذا أنت قائل لربك

الطبقات الكبرى، ج 3، ص 274

جواب خدا را چه مي‌دهي؟

آقاي ابو بکر به جاي اينکه به طلحه و علي عليه السلام بگويد: چشم، نظر شما خلاف است، من براي نظر شما احترام مي‌گذارم و به شوري مي‌گذاريم تا ببينيم مردم چه مي‌گويند، ايشان مي‌گويد:

أبالله تفرقاني لأنا أعلم بالله وبعمر منكما

الطبقات الكبرى، ج 3، ص 274

داريد خدا را به من معرفي مي‌کنيد و درس خداشناسي به من مي‌دهيد، من هم خدا را بهتراز شما مي‌شناسم و هم عمر را.

اين يک چيز ساده نيست .

در عباتي که ابن قتيبه دارد، مي‌گويد: مهاجرين و انصار پيش ابو بکر رفتند و اعتراض کردند.

اگر حديث اقتدوا بالذين ابو بکر وعمر صحيح بود، اگر اين همه رواياتي که در صحيح بخاري و مسلم در فضيلت جناب ابو بکر و عمر آمده صحيح بود، اگر اين روايت که مي‌گويد:

قال رسول الله صلى الله عليه وسلم لو لم أبعث فيكم لبعث عمر بن الخطاب

فضائل الصحابة لابن حنبل، ج 1، ص 428

پيغمبر صلي الله عليه وآله مي‌فرمايد: اگر من مبعوث نمي‌شدم، عمر بن الخطاب مبعوث مي‌شد.

اگر قرار بود يک نفر با ملائکه ارتباط برقرار کند، آن شخص آقاي عمر بود.

اگر ‌اين‌ها صحيح بود، آقاي ابوبکر يکي از ‌اين‌ها را مطرح مي‌کرد.

در سقيفه بني ساعده مهاجرين اعتراض کردند، حباب بن منذر اعتراض کرد، علي بن ابي طالب و بني هاشم 6 ماه بيعت نکردند.

اگر اين آيات درست بود و اين روايات صحيح بود، چرا جناب آقاي ابو بکر در برابر مخالفين خود به يک مورد از اين آيات استدلال نکرد؟

آقا امير المؤمنين وقتي که فرصت پيدا کرد، در همين شوراي 6 نفره تمام آياتي که در فضيلت خودشان بود را بيان کرد که ان شاء الله ما اين را يک روزي با سند صحيح نقل مي‌کنيم.

آقايان مي‌گويند: چرا علي به آيات استدلال نکرد، حضرت علي به آيات و روايات استدلال کرده است، حضرت زهرا سلام الله عليها به روايات در همين واپسين روز رحلت نبي مکرم استدلال کرده است، به حديث منزلت، به حديث غدير استدلال کرده است.

بنده ديشب از حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله عليها بخشي از اين روايات را هم عرض کردم.

آقاي موسي پور بزرگوار ما دوست داريم که عزيزان يک مقداري دقت کنند و با چشم باز به حقايق نگاه کنند.

همان طوري که شما گفتيد، وقتي که سؤال مي‌کنيم، مي‌گويند: تلک امة قد خلت.

اين تلک امة قد خلت فقط در جايي است که شما گير مي‌کنيد و نمي‌توانيد جواب دهيد يا در رابطه با قضاياي ديگري که هر روز در اين شبکه‌ها عليه شيعه و عليه سيد مرتضي علم الهدي، شيخ طوسي، علامه مجلسي و علامه حلي مطرح مي‌کنيد، ‌اين‌ها هم  تلک امه قد خلت هستند؟

بيننده:

بنده از همه، چه شيعه و چه سني توقع دارم که تعصب را کنار بگذارند.

من مي‌گويم: رواياتي است که پيغمبر حضرت علي را به عنوان جانشين انتخاب کرد و من هم نظرم اين است.

شما در رابطه با مصر مثال زيبايي زديد، قدرت و حکومت چشم انسان را کور مي‌کند.

تمام مباني اسلام به ما دقيق نرسيده است که ببينيم آن زمان چه بوده است.

اين دوست شيعه‌اي که قبل از من صحبت کرد، من ناراحت شدم چرا دروغ بگويم.

مجري:

ما هم تذکر داديم.

بيننده:

من توقع دارم که بدون تعصب صحبت کنند.

اين نظر خودم است که تحقيق کردم و در مطالعه‌اي که داشتم، مي‌بينم که تمام مباني صحيح اسلام بعد از رحلت پيامبر به دست ما نرسيده است.

شما اين نظر من را قبول داريد؟

مجري:

نه، اين درست نيست.

استاد قزويني:

بعضي‌ها تلاش داشتند بعضي از حقايق را مخفي کنند؛ ولي همين اندازه که به دست ما رسيده است، براي قضاوت، براي اينکه ما بتوانيم حق رو پيدا کنيم، کفايت مي‌کند.

بيننده:

چند روز پيش ديدم آقاي ابو القاسمي با شبکه کلمه تماس گرفته بود، اين نظر خود من است که دوست دارم به شما بگويم.

من دوست ندارم که آقاي هاشمي بگويد: يک ربع وقت داريم، بعد آقاي ابو القاسمي در اين يک ربع تماس بگيرد و بگويد: ما فلان شب، منتظر هستيم.

شما مثلا بگوييد: ساعت 10 تا ساعت 11 منتظر شما هستيم تا مناظره صورت گيرد، بعد قرار بگذارند.

آقاي قزويني، من يادم مي‌آيد که شما با شبکه سلام و شبکه المستقله مناظره کرديد، اين طور قواعد مناظره به هم خورده است.

استاد قزويني:

آقاي موسي پور حرف دل ما را مي‌زنيد.

بيننده آقاي سعيدي از شيراز:

من از بينندگان شما هستم و برنامه‌هايتان را هر شب مرتب مي‌‌بينم.

ما به عنوان يک شيعه يا سني، بايد يک چيزي در نظر داشته باشيم، آن هم اين است که نتيجه شيعه يا سني شدن ما چيست؟

درست است که شيعه و سني يکي از آن‌ها بر حق است، ما که شيعه شديم چه به دست مي‌آوريم يا آن آقايي که سني شده است، چه به دست مي‌آورد.

ما بايد ببينيم اين ديني که براي ما آمده است، چه نتيجه اخلاقي به ما مي‌دهد.

ما اگر نگاه کنيم مي‌بينيم؛ چه در طول تاريخ و چه امروزه، نتيجه سني بودن اين شده است که دست بزنند به هر نوع کشتار و کار خلاف اخلاقي که مي‌ توانند انجام دهند و اسم خودشان را هم مسلمان مي‌گذارند.

استاد قزويني:

محمد آقا کلمه سني را به کار نبريد، وهابي يا سلفي به کار ببريد.

بيننده:

 اگر ما در طول تاريخ نگاه کنيم، مي‌بينيم که هميشه شيعه مظلوم کشته شده است و هميشه نتيجه کار به قول شما سلفي‌ها و آدم‌هاي تند رو اين بوده است.

ما مي‌گوييم: پيغمبر آمد تا مکارم اخلاق را کامل کند، ما بايد ببينيم که آيا اين مذهبي که داريم به گونه‌اي است که اين کار را براي ما انجام دهد يا نه يا تبليغ وحشي‌گري مي‌کند.

حضرت ابا عبد الله الحسين عليه السلام در واقعه عاشورا فرمودند: اگر دين نداريد، حداقل آزاد مرد باشيد.

حداقل لازمه دينداري اين است که انسان مکارم الاخلاقي را رعايت کند.

به طور واضح مشخص است که رفتار اين برادران که شايد برادر گفتن درست نباشد، همين وهابي‌ها و سلفي‌ها چه داخل مصر، چه داخل سوريه، نتيجه کار به طور کامل مشخص است که اگر يک مسيحي از بيرون اسلام بخواهد به ديني که ما داريم، نگاه کند، مي‌گويد: اين چيست؟

آدم کشي و قتل و غارت است؟

فتواهايي که مي‌دهند، آبروي اسلام را برده است و اگر من مسيحي باشم و بخواهم وارد اسلام شوم، با اين صحنه‌اي که از اسلام مي‌بينم، آزرده مي‌شوم.

استاد قزويني:

من 2 نکته خدمت شما و براي همه بينندگان عزيز عرض کنم.

نکته اول، يک مقدار تقصير به عهده ما است.

ما نتوانستيم فرهنگ اهل البيت عليهم السلام (به تعبير شهيد مطهري کالاي نوراني اهل البيت) را در معرض عموم قرار دهيم.

اگر انسان داخل يک مغازه برود و ببيند 2 جعبه در آنجا وجود دارد که در يک جعبه ميوه‌هاي خيلي خوب و زيبا؛ مثلا سيب قرمز با بوي خوش و بدون کوچک‌ترين زدگي و در جعبه ديگر هم يک سيبي است که مقداري زدگي و ماندگي دارد، قطعا هر کسي به آنجا مي‌رود و 2 جعبه را مي‌بيند، قطعا از ميوه‌اي انتخاب مي‌کند که سالم باشد و براي همين امام رضا سلام الله عليه مي‌ فرمايند:

فإن الناس لو علموا محاسن كلامنا لاتبعونا

عيون أخبار الرضا (ع)، الشيخ الصدوق، ج 1، ص 275

اگر مردم زيبايي‌هاي کلام ما را بشنوند، قطعا از ما تبعيت مي‌ کنند.

من دوست دارم در آينده بتوانيم در اين زمينه، زمينه سازي کنيم که ان شاء الله عزيزان اهل سنت هم از ما نرنجند و ما مقايسه‌اي بين فرهنگ اهل البيت با فرهنگي که امروز عزيزان اهل سنت در کتاب‌هايشان آورده‌اند کنيم و سخنان اهل البيت عليهم السلام را با سخنان صحابه رده اول؛ مثل سخنان ابو هريره، خالد بن وليد و امثال ‌اين‌ها را با هم مقايسه کنيم و ببينيم مردم چه قضاوت مي‌ کنند.

کوتاهي از ما بوده است که رسانه هاي ما، بزرگان ما، امکانات نداشته‌اند.

ما اين عذر تقصير را به پيشگاه اهل البيت عليهم السلام، در رأس‌شان اميرالمؤمنين، صديقه طاهره و حضرت ولي عصر عليهم السلام مي‌‌بريم که ما در اين زمينه کوتاه آمديم.

نکته دوم، نسبت به سلفي‌ها و وهابي‌ها، ما اطلاع رساني خوب نکرده‌ايم و حقايق ماهيت اين‌ها را خوب به مردم معرفي نکرديم.

ما مي‌بينيم يک عزيز اهل سنت يا يک ماموستا، روي تبليغاتي که اين‌ها داشته‌اند، تصور مي‌کند وهابيت و سلفيت هم يک دين و يک مذهب است و هيچ تفاوتي با اهل سنت ندارد.

آنجا هم ما مقصر هستيم و هم آقايان اهل سنت مقصر هستند که ماهيت پليد وهابيت و سلفي‌ها را خوب نتوانسته‌ايم معرفي کنيم.

نکته سوم، اميدوارم ان شاء الله عزيزان اهل سنت از من نرنجند؛ ولي شما زندگي ائمه چهارده معصوم را مقايسه کنيد و ببينيد که يک کلام متناقصي بين امام صادق و امام باقر، امام باقر با امير المؤمنين، امام کاظم با امام رضا، آيا يک جمله‌اي در نقض کلام يکديگر گفته اند؟

ما به شما جايزه مي‌دهيم؛ ولي از آن طرف بزرگان اهل سنت؛ مثلا مالکي عليه ابو حنيفه، چه اهانت‌ها، چه جسارت‌ها، چه عبارت‌هاي رکيک به کار نبرده‌اند.

حنفي‌ها نسبت به جناب مالک چه عبارت‌هاي تند نگفته‌اند، نسبت به جناب شافعي، چه عبارت‌هاي تندي نگفته‌اند.

ما نظر بزرگان اهل سنت را نسبت به يکديگر بيان کنيم، اصلا ما کاري به شيعه هم نداريم، ان شاء الله اگر لازم باشد، اگر من بدانم عزيزان اهل سنت نمي‌رنجند، ‌اين‌ها را از کتب اهل سنت آنچه که عليه ابو حنيفه، عليه مالکي، عليه شافعي، عليه احمد بن حنبل آورده‌اند، خيلي وقيح است که حتي نسبت به قول امام اعظم ابو حنيفه مي‌گويند: از کفر چندين مرتبه توبه کرد و حتي بعضي از عبارت‌ها را خجالت مي‌کشم که بيان کنم.

شما اين اهل بيت را با بزرگان اين مذاهب اربعه‌اي که عزيزان اهل سنت ما اين همه با نظر قداست به آن‌ها نگاه مي‌کنند، مقايسه کنيد بعد ببينيد کدام کالا قابل استفاده است و انسان کدام کالا را انتخاب مي‌کند.

ائمه‌اي که در زيارت جامعه کبيره داريم، کلامکم نور و امرکم رشد.

شما صحيفه سجاديه حضرت سجاد را مطالعه کنيد، ببينيد انسان را در چه دنيايي مي‌برد.

بيننده آقا محمد از شيراز از اهل سنت:

من يک گلايه‌اي دارم، در شرايطي که دنياي اسلام در معرض هجوم تمام عيار استکبار است و شما مي‌بينيد که دنياي استکبار براي خودشان يارگيري مي‌کنند که اسلام و مسلمين را به عنواين مختلف تحت عناوين شيعه و سني از بين ببرند، شما که بزرگوار هستيد و معارف به جامعه تفهيم مي‌کنيد، بايد اين وضع وحدت را هم مد نظر قرار دهيد.

استاد قزويني:

چه کار کنيم؟

مي‌توانيد پيشنهاد کنيد؟

بيننده:

الان يک شبکه‌اي در آمريکا است تحت عنوان شبکه شيعي که توسط آقاي اللهياري اداره مي‌شود، وجود دارد.

استاد قزويني:

علماي ما اعلام کردند ايشان احمق است، ايشان شيعه نيست و شبکه ايشان هم شبکه شيعي نيست و چندين بار هم ما برائت خودمان را از شبکه ايشان و هم از شبکه فدک وابسته به انگلستان اعلام کرديم.

بيننده:

ائمه مورد احترام همه هستند و همه ائمه را دوست دارند.

علي بن ابي طالب را دوست دارند و آن‌هايي هم که به ائمه جفا کردند، ما قطعا هر که باشند چه در رده‌هاي بالا باشند و چه در رده‌هاي پايين‌تر اهل سنت باشند، من به شخصه مي‌گويم: ‌اين‌ها در قيامت پاسخ خواهند داد؛ اما ما بايد به وحدتي که مد نظر امام خميني هم بود، توجه کنيم و مسلمين يد واحد باشند و در مقابله با استکبار بايستند.

امروز خطر اصلي استکبار است و اين مسائل داخلي را مي‌شود حل کرد.

مجري:

ما با برادران اهل سنت زندگي مي‌کنيم و در مملکت‌مان هم شيعه وجود دارد و هم سني و وحدت الحمد لله برقرار است.

مباحثي را که مطرح مي‌کنيم، مباحث علمي است و عزيزاني هم که روي خط مي‌آيند، خودتان مشاهده مي‌کنيد و مي‌شنويد که چگونه بحث مي‌کنيم؛ اما اينکه وهابيت را شما اگر مد نظر داريد، ‌اين‌ها زير پرچم اسرائيل جنايت‌ها مي‌کنند و اگر شما مي‌خواهيد ما با آن‌ها وحدت داشته باشيم، اين غير ممکن است.

بيننده:

در آن شکي نيست و ما در آن بحثي نداريم.

ما در مورد کشور خودمان صحبت مي‌کنيم.

اينجا آدم‌هاي بزرگواري هستند که به سنت پيامبر احترام مي‌گذارند و اين‌ها را بايد زير چتر رحمت و لطف و بزرگواري نظام قرار داد.

استاد قزويني:

در اين شبکه که شبکه شيعه و شبکه حوزه علميه قم و شبکه‌اي است که زير نظر مرجعيت شيعه است، ما تا الان نزديک 50 نفر از علماي بزرگوار کشور، از شرق کشور و از غرب کشور و از سوريه و مصر و الجزاير و حتي از چين آورديم و اين تريبون را در اختيارش قرار داديم و به ‌اين‌ها هم به هيچ عنوان تحميل نکرديم که چه بگوييد و چه نگوييد و حتي خيلي از اين آقايان هم از خلفاء و از اهل سنت و از مذهب‌شان دفاع کردند و يک دفعه هم ما نگفتيم: شما از مذهب‌تان دفاع نکنيد و از خلفاء حرف نزنيد و از فضايل خلفاء هم حرف نزنيد.

از امام جمعه موقت سنندج جناب ماموستا راستي گرفته تا از علماي بزرگوار شرق کشور، ما با اهل سنت که مشکل نداريم.

ما بارها هم گفتيم که اگر يک شيعه حرفي بزند که عامل تفرقه ميان شيعه و سني باشد، ما او را شيعه نمي‌دانيم و يا اگر يک سني سخن تفرقه انگيز بزند، ما او را هم سني نمي‌دانيم.

هر شيعه و هر سني حرفي بزند که نتيجه‌اش تفرقه ميان شيعه و سني باشد، ما اين را وابسته به استکبار جهاني مي‌دانيم و در اين هيچ شک و شبهه‌اي نداريم؛ ولي بحث‌هاي علمي، ارتباطي به قضيه اختلاف ندارد؛ حتي خود امام جمعه زاهدان هم آقاي مولوي عبد الحميد گفته است که بحث‌هاي علمي بايد انجام شود و شيعه ادله خودش را بيان کند و سني ادله خودش را مطرح کند.

اين بحث‌هاي علمي ضرورت دارد و ‌اين‌ها نه تنها اختلاف انگيز نيست؛ بلکه مايه وحدت است.

يک سني تصور مي‌کند که مثلا شيعه همين طوري بي‌جهت و بدون دليل مثلا ابوبکر و عمر را غاصب مي‌داند و يا يک شيعه تصور مي‌کند که ‌اين‌ها دشمن اهل البيت بوده‌اند.

شما در برنامه‌اي که خود آيت الله العظمي مکارم شيرازي به نام اخلاق خوبان داشتند، يک شيعه‌اي در برنامه زنده که قابل کنترل نيست، گفت: من قبلا به خلفاء فحش مي‌دادم؛ ولي با برنامه‌هايي که در شبکه ولايت ديدم، از اهانت و ناسزا دست برداشتم و سؤال کرد که من کار بدي که نکردم، حضرت آيت الله مکارم جواب دادند: نه خيلي کار خوبي کردي.

کساني که فحش مي‌دهند و اهانت مي‌کنند، ‌اين کار، کار نادرستي است.

بهتر از اين کار وحدتي ما انجام دهيم که حداقل يک عده افرادي که بدبين بوده‌اند و ناسزا مي‌گفتند و اهانت مي‌کردند، با ديدن برنامه‌هاي ما از اين تندي‌ها دست برداشته‌اند.

بيننده:

 آن‌ها که به ائمه و يا به مفاخر و بزرگان اسلام، تهمت مي‌زنند و ناسزا مي‌گويند، ما مي‌گوييم:

پاي در زنجير پيش دوستان                                 به که با نا محرمان در بوستان

همين حضرت آقاي مولوي عبد الحميد هم که از مفاخر اسلام هستند، ايشان را بايد اهميت داد و به ايشان بايد ارزش داد که نتوانند شبکه‌هاي وهابي يا خارجي‌ها از ايشان بهره برداري سياسي کنند.

ايشان بايد به نفع وحدت شيعه و سني عمل کنند.

شما هم لطف کنيد به ايشان اهميت بالاتر و والاتري دهيد.

استاد قزويني:

ما از شما تشکر مي‌کنيم؛ ولي ما اين آقايي که شما نام برديد، ما اين را نديديم.

ما آماده هستيم ايشان اينجا بيايند و حرف‌شان را بزنند؛ ولي به جاي اينکه بروند با شبکه بي بي سي يا شبکه وهابي تماس بگيرد يا با آقاي قرضاوي که امروز يک چهره خشن ضد شيعه است، تماس بگيرد، ‌يک مقداري اين بزرگواران اول خودشان احترام را خودشان نگه دارند.

مي‌گويند: وقتي متولي امامزاده احترام امامزاده را نگه ندارد، نبايد انتظار از ديگران داشت.

ما به هيچ وجه نه به ايشان و نه به ديگر عزيزان اهل سنت اجازه نداديم که کوچک‌ترين بي‌احترامي شود و همه اين عزيزان اهل سنت براي ما محترم هستند؛ ولي حالا که شما نام برديد، ما از اين بزرگواران تقاضا داريم زمينه بدبيني ديگران را نسبت به خودشان فراهم نکنند.

امير المؤمنين فرمودند:

اتقوا من مواضع التهمة

المعالم الزلفى في شرح العروة الوثقى، الشيخ عبد النبي النجفي العراقي، ص 247

اگر من به عنوان يک روحاني شيعي با چهار نفر مثل اللهياري بنشينم بگو و بخند داشته باشم و يا با ياسر الحبيب بنشينم و يا با کساني که مبناي فحش و ناسزا دارند، بنشينم، در حقيقت احترام خود را نگه نداشته‌ام و نبايد هم انتظار داشته باشم که ديگران به من احترام بگذارند.

تمام اين عزيزاني که شما نام برديد و ديگر علماي اهل سنت، براي ما، عزيز و محترم هستند و ما تاکنون هم اجازه نداديم در اينجا کوچک‌ترين اهانتي به ‌اين‌ها کنند.



حضرت آيت الله دكتر سيد محمد حسيني قزويني

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما