* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 19 اسفند 1390 تعداد بازديد: 818 
راه و بي راه - تکفير مسلمانان توسط وهابيت (4)
 پخش صوت  پخش صوت
   دان لود   دان لود 
 
 به نام خداوند بخشنده ي مهربان
 

برنامه راه و بي راه

تاريخ : 1392/12/19

مجري :

بسم الله الرحمن الرحيم

اللهم صل علي محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

عرض سلام وادب و احترام خدمت همه ي شما بينندگان عزيز و ارجمند شبکه ي جهاني ولايت نداي حقيقت و مودت، بسيار خرسند و خوشحاليم که بازهم توفيق حاصل شده دوشنبه شبي ديگر،ميهمان منازل شما باشيم با برنامه ي راه و بي راه، برنامه اي در جهت رسوا کردن وهابيت ، معرفي تاريخچه ي آن ها وبيان عقيده ي آن ها وتفاوت آن ها با ساير مذاهب اسلامي.

طبق معمول گذشته در خدمت استاد فاضل وعزيز حجت والاسلام والمسلمين يزداني هستيم. سلام عليکم و رحمت الله

استاد يزداني :

اعوذ وبا لله من الشيطان اللعين الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

 الحمد لله الذي اظهر الوجود و منه بدأ کل حمد و اليه يعود و الصلاة و السلام علي شاهد و مشهود لکل موجود محمد المحمود و علي آله آل الله الودود خلفاء الله علي عالم الغيب و الشهود سيما الحجة بن الحسن المهدي المنتظر الموعود.

من هم عرض سلام و ادب دارم خدمت جناب عالي و تمامي بينندگان عزيز و ارجمند شبکه ي جهاني ولايت.

اميدوارم زير سايه ي الطاف بي نهايت خداوند و توجهات خاصه ي حضرت حجت ابن الحسن المهدي (عج) زندگي سرشار از موفقيت و بهروزي داشته باشيد.

مجري :

 در هفته هاي گذشته برنامه اي را با عنوان راه و بي راه آغاز کرديم که به تاريخچه و بيان عقايد وهابيت پرداختيم و قرار شد در اين برنامه خيلي راحت از روي برخي مسائل عبور نکنيم ومباحث را بيشتر باز کنيم و بيشتر اين مسائل را توضيح دهيم و گاهي اگر در گوشه و کنارتاريخ وهابيت،نقاط تاريکي که بايد معرفي شود را،سعي مي کنيم بيشتر درمورد آن ها بحث کنيم و آنها را روشن کنيم.

همانگونه که استاد يزداني هدف از اين برنامه را در جلسه اول بيان فرمودند. اين برنامه قطعا هم براي اهل سنت وهم براي شيعيان مفيد مي باشد.براي اهل سنت از اين جهت که متوجه تفاوت هاي خود با وهابيت مي شوند و براي شيعيان از اين جهت که اولا متوجه تفاوت بين اهل سنت و وهابيت مي گردند واينکه فرقه ي وهابيت را به خوبي بشناسند به اين دليل که براي پيروي از اهل بيت بايد دشمنان آنان و پيروان دشمنان آنان را خوب بشناسيم.

استاد يزداني خلاصه اي از مباحث گذشته را بيان مي کنند تا به ادامه ي مبحث بپردازيم و سوالات جديد را مطرح کنيم.

استاد يزداني :

تا به حال بيست و چهار مدرک از کتابهاي وهابيت مبني بر اين که وهابي ها تمام مسلمانان را کافر مي دانند را براي شما پيدا کرده و نشان داديم. وهابي ها صريحا از شيعيان و تمامي فرقه هاي اهل سنت از جمله شافعي ها ، حنفي ها ، اشاعره ، معتزله و تمام ماتريديه که حدودا نود يا نود و پنج درصد از اهل سنت را تشکيل مي دهند و همچنين صوفي ها و جماعت تبليغ را نام برده و کافر دانسته اند و همچنين گفته بودند که هر کسي از اين ها پيروي و تقليد کنند هم کافر و مشرک هستند.

 

 

استاد يزداني :

در کليپي که هفته ي گذشته پخش شد، ديديم که احمد طيب تصريح کرده بود که وهابي ها همه ما و اشاعره را کافر مي دانند و تکفير خصلتي است که از محمد بن عبدالوهاب و ابن تيميه به ارث بردند و تمام مسلمانان را کافر مي دانند.

 اين هفته و همچنين هفته هاي آينده کليپ هايي را پخش خواهيم کرد که نشان مي دهد، علماي اهل سنت اظهار مي کنند که وهابيون، ما و تمامي مسلمانان را کافر مي دانند.

اما مدارک ونوشته هايي رانشان مي دهيم که در آن علما وبزرگان تاريخ اهل سنت دراين دو قرن ، تصريح مي دارند که وهابيت همه ي مسلمانان را بلااستثنا کافر مي دانند از جمله ي آنان مي توان به سليمان بن عبدالوهاب برادر محمد بن عبدالوهاب اشاره کرد که دو کتاب ارزنده در جواب برادر خود نوشته است وازاستدلال هاي بسيار قوي درپاسخ به برادرش استفاده کرده است که اين نشان دهنده ي تسلط ايشان بر مباني اهل سنت مي باشد و هر چه هم که استدلال کرده علاوه بر روايات صحيحه اهل سنت از کلمات ابن قيم جوزيه و خود ابن تيميه استفاده کرده و وهابيت و برادرش را محکوم کرده است.

نفر اول : سليمان بن عبد الوهاب

 

 

 

 ايشان در موارد متعددي تصريح کرده که وهابيت، همه ي مسلمانان را کافر مي دانند از جمله در کتاب الصواعق الاهيه في الرد علي الوهابيه تأليف الشيخ سليمان بن الشيخ عبدالوهاب بن سليمان بن احمد که يکي از کتاب هاي مهم اهل سنت مي باشد.

همانطورکه مي بينيد در عنوان کتابشان ، برادرش را وهابي ياد کرده است.

ايشان در صفحات مختلف اين کتاب،مطالبي مي آورند مبني بر اين که وهابيت ما را کافر مي دانند براي مثال در صفحه ي 37 :

(فان اليوم أبتلي الناس بمن ينتسب إلي الکتاب والسنة،و يستنبط من علومهما ، و لايبالي من خالفه،و اذا طلبت منه أن يعرض کلامه علي أهل العلم لم يفعل بل يوجب علي الناس الأخذ بقوله و بمفهومه ، و من خالفه فهو عنده کافر هذا ، و هو لم يکن فيه خصلة واحدة من خصال أهل الجتهاد ، و لا و الله عشر الواحدة ، و مع هذا فراج کلامه علي کثيرمن الجهالذ ، فإنا الله و إنا اليه الراجعون.

الامة کلها تصيح بلسان واحد، و مع هذا لا يرد لهم في کلمة بل کلهم کفار، أو جهال. اللهم إهد الضال و رده إلي الحق.

خلاصه ي مطلب اين است که مردم دراين زمان گرفتار آدمهايي مي شوند که خودشان را به کتاب وسنت نسبت مي دهند وخود را پيرو کتاب وسنت مي دانند و هر کسي مخالف آنان باشد را کافر مي دانند و در آخر مي گويد که اينها همه ي ما را کافر مي دانند.

در صفحه 38 همين کتاب، به نقل از يکي از علماي اهل سنت تصريح مي کند :

( و قال ايضا: لاتکونوا کالخوارج تؤولوا آيات القرآن في أهل القبله، و إنما نزلت في أهل الکتاب و المشرکين، فجهلوا علمها فسفکوا بها الدماء، ونتهکوا الأموال، وشهدوا علي آهل السنة بالضلاله، فعليکم بالعلم بما نزل فيه القرآن...انتهي)

نقل مي کند: مانند خوارج نباشيد، آياتي که مربوط به مشرکين است رابه اهل قبله تعبير مي کنند و آياتي که براي اهل کتاب و مشرکين نازل شده شما به اهل قبله نسبت مي دهيد.

شما به وسيله ي اين آياتي که مربوط به مشرکين است مسلمانان را کافر مي دانيد و خون و اموال مسلمانان را حلال مي دانيد و با استدلال از اين آيات تمام اهل سنت را گمراه مي دانيد. سراغ کسب علم برويد و درس بخوانيد.

در صفحه ي 41 اين کتاب فصلي را باز مي کند با عنوان :

«الأول : شهادة أن لا إله إلا الله و أن محمد رسول الله(ص)»

و بعد مطالبي را مي آورد :

 (إذا فهمتم ما تقدم فإنکم الآن تکفرون من شهد أن لا اله الا الله، و أن محمدا عبده و رسوله، و اقام الصلاة، وآتي الزکاة، وصام رمضان، وحج البيت مؤمنا بالله، وملائکته، وکتبهَ، و رسلة، ملتزم لجميع شعائر الاسلام، و تجعلونهم کفارا، وبلادهم بلاد حرب،فنحن نسألکم من إمامکم في ذلک ? و ممن أخذتم هذا المذهب عنه؟

 مي گويد: شما تمام کساني را که به وحدانيت خدا ايمان دارند و شهادت مي دهند که محمد پيغمبر و رسول خداست کافر مي دانيد. کساني را که نماز مي خوانند و زکات مي دهند و در ماه رمضان روزه مي گيرند و حج بجا مي آورند را کافر مي دانيد.

شما تمام کساني را که به خدا و ملائکه و کتاب و پيغمبران خدا ايمان دارند و به تمام شعائر اسلام ملتزم هستند را کافر مي دانيد. شما شهرهاي مسلمانان را بلاد حرب مي دانيد، چه کسي امام شماست؟ اين مذهب را از چه کسي گرفتيد؟ از هيچ کسي سابقه نداشته و بعد استدلال مي کند که حتي ابن تيميه هم اينطور مسلمانان را تکفير نکرده است که شما تکفير کرده ايد.

 

 

باز هم در صفحه ي 42 مطالبي را مي آورد و مي گويد که مسلمانان حتي خوارج را تکفير نکردند اما نظر شما چيز ديگريست شما کفر را بر همه ي مسلمانان جاري مي کنيد در تمام مناطق اسلامي کفر را اجرا مي کنيد و همه ي آنان را کافر مي دانيد و همه ي شهرهاي مسلمانان حتي شهرهاي مدينه ومکه را شهر کفر وبلاد حرب اعلام کرديد.

 شهرهاي مدينه و مکه شهرهايي هستند که پيامبر در احاديث صحيحه تصريح کرده که هيچوقت از بلاد کفر نخواهند بود و هميشه بلاد اسلام خواهند بود و در اين شهرها بت پرستيده نخواهد شد و مي فرمايند که در آخر الزمان زماني که دجال حمله مي کند به اين شهرها کاري ندارند و شما از دجال هم بدتر هستيد که حرمين را بلاد حرب و کفر اعلام کرديد و خون مسلمانان مکه و مدينه را حلال اعلام کرديد.

 باز در صفحه ي 67 اين کتاب تصريح مي کند که صحابه خوارج را تکفير نکردند :

 

 

 ( کما تقدم الکلام علي الخوارج، و ذکر مذهب الصحابه، و أهل السنة فيهم، و أنهم لم يکفروهم کفرا يخرج من الإسلام، مع ما فيهم بأنهم کلاب أهل النار، وأنهم يمرقون من الاسلام.

و مع هذا کله لم يکفرهم الصحابة لأنهم منتسبون ألي الأسلام الظاهر، و إن کانوا مخلين بکثير منه لنوع تأويل.

و أنتم اليوم تکفرون من ليس فيه خصلة واحدة مما في اؤليک، بل الذين تکفرونهم اليوم، و تستحلون دماء هم، و اموالهم، و عقايدهم عقايد أهل السنة و الجماعة الفرقة الناجيه جعلنا الله منهم.)

مي گويم من قبلا نظر صحابه و اهل سنت را درباره ي خوارج گفتم که آنان را کافر نمي دانند با اينکه مي گويند اينها از دين اسلام خارج شدند اما هيچکس حکم کفر را براي خوارج صادر نکرده است و اگر آنها را کشتند بخاطر بعدشان بوده است.

اما شما مسلمانان را کافر مي دانيد با اينکه مسلمانان يکي از ويژگيهاي خوارج را هم ندارند؛ بلکه کساني را که شما تکفر مي کنيد و خون و اموال آنها راحلال مي دانيد عقيده ي آنها همه عقيده ي اهل سنت وجماعت است.

منظور از جماعت، طبق نظر سليمان بن عبدالوهاب، فرقه ي ناجيه است البته نظر ما شيعيان دراين باره متفاوت است. در واقع ايشان تصريح مي کند وهابي ها، همه ي اهل سنت و جماعت را تکفير مي کنند.

در صفحه هاي 74،110،111،124 هم اين قضيه را مي آورد و تصريح مي کند که وهابي ها همه ي مسلمانان را تکفير مي کنند. در صفحه ي 124 مي آورد :

( بل و الله لازم قولکم أن جميع الأمة بعد زمان الإمام أحمد علماؤها، و آراؤها، و عامتها، کلهم کفار مرتدون...) فإنا لله و إنا إليه راجعون

لازمه ي اين عقيده ي شما که مي گوييد هر کسي که استغاثه و توسل کند کافر است اين است که بعد از امام احمد همه کافر هستند چه عالمشان، چه عامه شان، و چه متفکرشان، همه و همه کافر و مرتد هستند.

اينها همه مطالبي هستند که برادر خود محمد بن عبدالوهاب بر عليه وهابي ها نوشته و آنها را محکوم کرده است و تصريح مي کند چرا شما همه ي مسلمانان را تکفير مي کنيد.

نفر دوم : شيخ يوسف الدجوي

 از علماي سني ديگري که وهابي ها را محکوم کردند آقاي شيخ يوسف الدجوي از علماي بزرگ مصر مي باشد که در کتاب خود مقالات وفتاوي مطالب زيادي بر عليه وهابيت دارد.

اين کتاب در چاپ خانه ي اميريه قاهره در سال 1981 به چاپ رسيده است که در صفحه ي 260 مي گويد:

(و إني اعجب لتفريقهم بين توحيد الاوهيه و الربوبيه، و جعل المشرکين موحدين توحيد الربوبيه مع قول تعالي(إتخذوا احبارهم و رهبانهم اربار من دون الله). و هل المراد من الارباب في لاية الا معبودون إلي آخر ما ذکرناه ..... فإننا لم نسمع أن أحدا سمي المشرکين موحدين غير ابن تيمية و ابن عبدالوهاب.

يکي از بدعت هايي که وهابيت دارند اين است که توحيد را به توحيد ربوبيت و الوهيت تقسيم کردند و بر اين عقيده هستند که مسلمانان توحيد ربوبيت را دارند وتوحيد الوهيت را ندارند.

 شيخ دجوي مي گويد من تعجب مي کنم که شما بين اين دو، فرق مي گذاريد و مي گوييد مشرکين موحد هستند بخاطر اينکه توحيد ربوبيت را دارند در حالي که خداوند اين را تصريح کرده است.

 ايشان مي گويد تا به حال از کسي نشنيده بودم که موحدين را مشرک بداند غير از دو نفر ابن تيميه و محمد بن عبد الوهاب که همه ي موحدين را مشرک اعلام کردند.

در مقدمه ي اين کتاب شيخ يوسف دجوي را معرفي مي کنند که از بزرگان قرن 14 هجري قمري است و حافظ قرآن بوده است، در الازهر مصر درس خوانده است و از ممتازين آن جا و متبحر در علوم ديني و عربي بوده است و از اساتيد و علماي بزرگ الازهر مصر مي باشد .

نفر سوم : شيخ محمد بن عبد الله نجدي حنبلي

در کتاب السحب الوابله علي ضرائح الحنابله ، نويسنده آقاي شيخ محمد بن عبد الله بن حميد النجدي الحنبلي ، مفتي حنابله در مکه مکرمه ، متوفي سال 1295 ، چاپ مکتبة الامام احمد ، تصريح مي کند که وهابي ها مسلمانان را کافر مي دانند.

ايشان در صفحه ي 276 و 275 علماي بزرگ حنابله را معرفي مي کند وعبدالوهاب بن سليمان بن علي بن مشرف، که پدر محمد بن عبد الوهاب است را يکي از بزرگان حنابله ياد مي کند و مي گويد :

(و هو والد محمد صاحب الدعوة التي انتشر شررها في الافاق لکن بينهما تباين مع أن محمدا لم يتظاهر بادعوة إلا بعد موت والده)

ايشان پدر همان محمدي است که صاحب يک دعوت خاصي است که شعله هاي آتش او همه ي عالم را فرا مي گيرد که با پسر خودش به شدت مخالف بود و تا زماني که زنده بود پسرش جرأت اظهار دعوتش را نداشت و هنگامي که پدرش از دنيا رفت شروع به دعوت وهابيت کرد .

 از کساني که هم عصر و دوره با ايشان بودند به من خبر دادند که او از پسرش به شدت غضبناک بوده

(و يتفرس فيه أن يحدث منه أمر فکان يقول للناس ياما ترون من محمد[من شر] فقدر الله أن صار ما صار

پدر محمد بن عبد الوهاب با آن هوش و ذکاوتش ، پيش بيني مي کرد روزي خواهد رسيد که اين فرزند من شررش همه آفاق را مي گيرد و مردم از شر او به خداوند پناه مي برند . پس اين پيش بيني به حقيقت پيوست .

 از برادرش مي گويد که به شدت با او مخالفت مي کند و کتابي را با عنوان فصل الخطاب في الرد علي محمد بن عبدالوهاب براي محکوم کردن او مي نويسد.

سپس مطالبي را مي آورد که محمد بن عبدالوهاب همه ي مخالفان خود را اگر مي توانست علني مي کشت و يا ترور مي کرد و يا به هر حال شبانه نابود مي کرد .

لقوله بتکفير من خالفه واستحلاله قتله

 

بخاطر اينکه آنان را کافر مي دانست و خون همه ي آنان را حلال مي دانست.

شيخ نجدي حنبلي از علماي اهل سنت است و از شيعيان نمي باشد که تصريح کرده محمد بن عبد الوهاب همه ي مسلمانان و مخالفان خود را کافر دانسته است.

نفر چهارم : دريا دار ايوب صبري

در کتاب تاريخ الوهابيون دريا دار ايوب صبري که فرمانده ي نيروي دريايي حکومت عثماني بوده و از خاطرات خودش درباره ي وهابيت نقل مي کند و در اين کتاب سخنراني محمد بن عبدالوهاب زماني که مدينه را تصرف کرده است، مي آورد.

« يا أهالي المدينه، إن دينکم اليوم قد کمل، و غمرتکم نعمة الاسلام، و رضي الله عنکم طبق قوله تعالي:« اليوم اکملت لکم دينکم» فذروا أديان آبائکم الباطله، ولا تذکروهم بإحسان ابدا، و احذروا ان تترحموا عليهم،لانهم ماتوا علي الشرک بأسرهم. قد عينت أعمالکم و عباداتکم في الکتب التي أودعتها العلماء. ويجب أن تدرسوا عند الشيوخ، وأن تنتصحوا بنصائحهم تنعظوا بمواعظهم، و تقدموا علي العمل بموجب إرشاداتهم.

(اي مردم مدينه، دين شما امروز کامل شده است [که آقاي سجودي در مناظره با آقاي شريفي مي گفتند دين ما هنوز کامل نشده ولي خود محمد بن عبد الوهاب ميگه کامل شده] و نعمت اسلام شما را فرا گرفته و تازه خدا از شما راضي شده که وهابي شده ايد ، دين هاي پدرانتان را که باطل بوده رها کنيد و از پدرانتان به نيکي ياد نکنيد و بر آنها رحمت بفرستيد چون همه ي آنان بلا استثنا مشرک از دنيا رفته اند، من هستم که اعمال وعبادات شما را معين مي کنم و...)

اين شهادتي از يک فرمانده ي نيروي دريايي سپاه عثماني، از بزرگان اهل سنت بود که عثماني ها همه مسلمان و حداقل حنفي مذهب و يا شافعي مذهب بوده اند.

نفر پنجم جميل صدق زهاوي

 آقاي جميل صدقي زهاوي ، علامه ي بغداد کتابي با عنوان الفجر الصادق في الرد علي الفرقة الوهابيه المارقة دارد که از کتاب هاي بسيار مهم مي باشد و استدلالهاي بسيار قوي در آن موجود است.

ايشان در عنوان الوهابية و تکفيرها المسلمين مي گويد:

(ثم إن الوهابيه لما کفروا جميع المسلمين ممن خالفهم، جعلوا بلادهم بلاد حرب فهدروا دماء هم، و حللوا أموالهم، وقد قال الله تعالي:«إن الدين عند الله الاسلام» و...)

ايشان مي گويد که وهابي ها تمام مسلمانان را که مخالف آنانند کافر مي دانند و شهرهاي آنان را بلاد حرب مي دانستند و خون همه ي آنان را هدر اعلام کردند و اموال همه ي آنان را نيز حلال مي دانستند.

ايشان با آوردن يکسري آيات قرآن، کار وهابيون را جايز نمي دانند و تصريح مي کردند که حتي ابن تيميه وابن القيم هم بين جاهل و خطاکار تفاوت قائل مي شدند و همه ي مسلمانان را تکفير نمي کردند اما وهابيون همه را تکفير مي کنند و خون واموال همه را حلال مي دانستند.

از همه ي اين افراد مهمتر آقاي احمد بن السيد زيني دحلان که از مفتي هاي مکه ونويسنده ي کتاب الدرر السنيه في الرد علي الوهابيه مي باشد. اين کتاب يکي از کتاب هاي بسيار بسيار مهم اهل سنت مي باشد و در زمان خود وهابيت نوشته شده است و داراي استدلالهاي بسيار جالب وقوي است.

در مقدمه اين کتاب بابي را باز مي کند با عنوان التعريف بمؤلف الکتاب که در مورد نويسنده توضيح مي دهد و مي گويد که شيخ بزرگ مسجد الحرام بوده است و بسياري از طلاب زير دست او درس مي خوانند. اين شخصيت بزرگ اهل سنت بحثي را در مورد وهابيت باز مي کند که شما وهابي ها همه ي مسلمانان را تکفير مي کنيد.

در صفحه ي104 داستاني را از صحبت بين محمد بن عبد الوهاب و برادرش سليمان بن عبد الوهاب نقل مي کند.

( و قال أخوه سليمان يوما: کم ارکان الاسلام يا محمد بن عبد الوهاب؟ فقال خمسة، فقال أنت جعلتها ستة، السادس: من لن ينبعک فليس بمسلم هذا عندک رکن سادس للاسلام.)

روزي سليمان بن عبد الوهاب به برادرش محمد بن عبد الوهاب گفت: ارکان اسلام چند تا است؟ جواب داد پنج تا است، سليمان بن عبد الوهاب گفت: شما ارکان اسلام را شش تا قرار داده ايد رکن ششم چيست؟ وپاسخ داد رکن ششم اين است که هر کسي از ما پيروي نکند کافر است.

در صفحه ي 95 مطلب ديگه اي مي آورد :

( و الحاصل أن هؤلاء المانعين للزيارة و التوسل قد تجاوزوا الحد فکفروا اکثر الأمة واستحلوا دمائهم وأموالهم و جعلوهم مثل المشرکين الذين کانوا في زمن النبي صلي الله عليه و آله و سلم )

ايشان تصريح مي کنند، کساني که مي گويند زيارت وتوسل کردن جايز نيست از حد خودشان گذشته اند زيرا اکثر امت را کافر مي دانند وخون واموال آنان را حلال مي دانند و مسلمانان را مانند مشرکين زمان پيامبر مي دانند.

و در ادامه مي گويد:

( و قالوا أن الناس مشرکون في توسلهم بالنبي صلي عليه و آله و سلم و بغيره من الأنبياء و الأولياء و الصالحين و في زيارتهم قبره صلي الله و آله و سلم و ندائهم له بقوله يا رسول الله نسأل الشفاعة،....)

شما مسلمانان را به خاطر زيارت قبر رسول الله و بخاطر توسل و استغاثه تکفير مي کنيد و آياتي را در مورد مشرکين نازل شده اند را بر خواص و عوام مؤمنين تطبيق مي کنيد در واقع آياتي که خداوند در مورد مشرکين فرموده اند را به مسلمانان نسبت مي دهيد. و سپس آياتي را مي آورد و استدلال هايي مي کند که چنين کاري جايز نيست.

مطالب بسيار زيادي موجود است که به خاطر ضيق وقت از آوردن آنها خودداري مي کنيم. به بينندگان عزيز توصيه مي کنم که اين کتاب را دانلود کرده و مطالعه کنند و اگر کسي اين کتاب را بتواند به فارسي ترجمه کند خدمت بزرگي کرده زيرا اهل سنت را در برابر وهابيت بيمه مي کند.

اين کتاب استدلالهاي بسيار جالب وقوي و به روايت صحيح بخاري و روايت صحيح ديگر در مورد توسل،استغاثه و دعا در کنار قبر و همه ي اين مباحث را مي آورد و با استدلال نظر اهل سنت را ثابت مي کند، به همين خاطر کتاب بسيار مهمي است.

در صفحه ي 118 همين کتاب ادامه مي دهد :

( و کان أتباع محمد بن عبد الوهاب إذا أراد أحدا أن يتبعهم علي دينهم طوعا او کرها کانوا يأمرونه بالإتيان بالشهادتين أولا يقولون له أشهد علي نفسک إنک کنت کافرا و أشهد علي والديک أنهما ماتا کافرين، و اشهد علي فلان وفلان أنه کان و....)

ايشان مي گويد که تابعين محمد بن عبد الوهاب، هر کسي راکه مي خواستند به زور يا به رضا وهابيت را بپذيرند و از آنها اطاعت کنند به او دستور مي دادند اولا شهادتين را بخوانند و به خودت هم شهادت بده که پيش از اين کافر بوده اي وشهادت بده که پدرو مادرم کافر مرده اند و شهادت بده که فلاني وفلاني از علما يا اساتيد مانند ابن حجر هيثمي ، ابن حجر عسقلاني ، نبوي، فخر الدين رازي و... کافر هستند و هيچ کدام مسلمان نيستند.

 حالا خواهيم آورد که اين افراد چه عظمتي داشته اند که وهابيون اينها را کافر مي دانستند و مي گفتند که اينها بدعت گذارند. پس بايد هر کسي که اين مذهب را مي پذيرفت اينها را شهادت مي داد و اگر شهادت نمي داد از او قبول نمي کردند.

شخص ديگري که وهابيون را بخاطر تکفير مسلمانان سرزنش مي کند، آقاي يوسف بن السيد هاشم الرفاعي است.

يکي از علماي اهل سنت هستند و هم اکنون زنده اند. ايشان کتابي دارند با عنوان النصيحة لاخواننا علماء النجد که در کتابش مقدمه اي دارد در مورد دکتر محمد سعيد رمضان البوطي، که وهابي ها او را در مسجد کشتند.

آقاي الرفاعي نصايح خود را به برادران علماي نجد شروع مي کند و در صفحه ي 28 اين کتاب آورده است

( لايجوز اتهام المسلمين الموحدين الذين يصلون معکم و يصومون و يزکون ويحجون البيت ملبين مرددين...)

ايشان نصيحت مي کند که اصلا شرعا جايز نيست شما مسلمانان و موحدين که نماز مي خوانند، روزه مي گيرند، زکات مي دهند و حج بجا مي آورند را تکفير کنيد.

 و در ادامه مطالبي مي آورد و مي گويد شما متأسفانه همه ي صوفي ها را تکفير مي کنيد (همانطور که مي بينيد آقاي ملا زاده برنامه بر عليه صوفي ها دارند) و همه ي اشاعره را کافر مي دانيد.

در صفحه ي 29 ادامه مي دهد :

( و استنکرتم تقليد وإتباع الأئمة الاربعة [ ابوحنيفه و مالک والشافعي و احمد بن حنبلي] في حين أن مقلدي ....)

شما تقليد را جايز نمي دانيد و پيروان الائمه ي اربعه را که ابوحنيفه و مالک و شافعي واحمد بن حنبلي هستند را کافر مي دانيد.

و دوباره در صفحه ي 30 مطالب متعدد ديگري مي آورد و استدلال مي کند شما اخوان المسلمين، جماعت ديوبنديه که بزرگترين علماي هند و پاکستان و بنگلادش هستند وهمچنين جماعت بريلويه که سواد اعظم مسلمانها هستند را تکفير مي کنيد

( و الاخوان المسلمين والجماعة الديوبندية التي تمثل ابرز علماء الهند و باکستان وبنغلاديش والجماعة البريلوية التي تمثل السواد الاعظم من عامة المسلمين في تلک البلاد...)

و در نصيحت شماره ي 40 خود مي گويد:

( کفرتم الصوفية ثم الاشاعره و الماتريدية و هم سواد المسلمين....)

شما همه ي صوفي ها واشاعره و ماتريديه را که بخش اعظم سواد مسلمين هستنند را کافر مي دانيد.

و در صفحه ي 72 شماره ي 41 مي گويد:

(...و بعده قلتم ما مات حسن البنا شهيدا و لاکذلک الشهداء في افغانستان لأن عقيدتهم لم تکن صحيصة و سليمة بل کانوا احنافا مقلدة تائهين هالکين وابقيتم انفسکم وحدکم الناجين...)

شما گفته ايد که حسن البنا و شهداي افغانستان را شهيد نمي دانيد. همه ي اينها به اين دليل شهيد نيستند که صوفي و حنفي و ماتريديه هستند و از نظرشما اينها را کافر هستند وفقط شما وهابي ها مسلمانيد.

در صفحه ي 74 هم همين مطالب را مي آورد ومطالب زياد ديگري هم موجود در کتاب النصيحة لاخواننا علماء النجد مي باشد که فرصت بيان آنها نيست.

چيزي که واضح مي باشد اين است که وهابي ها به اعتراف خودشان و شهادت علماي هم عصر که در حجاز و اطراف زندگي مي کردند وکليپ هايي که پخش شد، همه ي مسلمانان را کافرمي دانند.

مجري :

 بينندگان عزيز با ارائه ي مدارکي که ديديم متوجه شديم که چطور وهابي ها همه ي مسلمانان را کافر مي دانند. و ما مي خواهيم اينها را به جهان معرفي کنيم و بگوييم کساني که قتل و کشتار به راه مي اندازند و هيچ کسي جز خودشان را مسلمان نمي دانند، وهابيت هستند و اينها فرقه و تافته ي جدا بافته از مسلمانها هستند و قطعا هيچ رابطه اي با شيعيان ندارند و رابطه اي با اهل سنت ندارند و قطعا اهل سنت نيز مبري از اين تفکر تکفيري هستند.

 اين جناياتي که در اقسي نقاط جهان از وهابي ها ديده مي شود هيچ ارتباطي با اسلام وتفکر محمدي و علوي و شيعي وسني ندارد. وهابي ها خودشان تعيين تکليف مي کنند و حتي اهل سنت را کافر مي دانند.

در جلسه گذشته گفتيم که وهابيون آذري زبانان را هم تکفير کردند و شما در جلسات ابندايي فرموديد وهابيون بلاد اکراد را تکفير کردند و آنجا را بلاد حرب اعلام کردند. در رابطه با اين قضيه يک کليپ آماده کرده ايم که مربوط به سخنراني مرحوم ماموستا اسعد شکري است که مي گويد وهابيون همه ي ما مسلمانان و کردها را تکفير کردند.

کليپ شماره ي 2:

سخنراني حاجي ماموستا اسعد شکري درباره خوارج قديم و وهابيون امروز( مسلمانان را کافر مي کنند، مسلمانان را و علماي آنها را در مريوان خودمان کافر مي کنند، صلاح الدين ايوبي و مولانا خارف را تکفير مي کنند و اهل بدعت معرفي مي کنند و چندين علماي بزرگ ديگر که سي دي هاي آنان در مريوان موجود است.)

مجري :

 آقاي اسعد شکري يکي از ماموستاهاي کردستان بوده که وهابيون را بخاطر کافر دانستن کردها، محکوم مي کرد. وهابيون حتي به کردهاي عزيز هم رحم نمي کنند و به صرف کرد بودن و در يک استان زندگي کردن، جايز مي دانند که آنها راتکفير و توهين کنند.

استاد يزداني:

کساني که در کردستان زندگي مي کنند ايشان را مي شناسند که از ماموستاهاي اهل سنت هستند. از اين کليپ ها زياد داريم. يک مستند داريم که خود کردها درست کردند و نزديک به يک و نيم ساعت مي باشد که بخش هايي از آن را آماده کرده ايم. کليپ هايي از خود ماموستاهاي کرد داريم و مي گويند وهابيون همه ي مسلمانان و کردها را تکفير مي کنند.

در کتاب الدرر السنيه که از مهمترين کتابهايي است که خود وهابي ها نوشته اند. تمام مدارکي را که در اين دو يا سه قرن داشته اند جمع کرده اند. تقريبا تمام نامه هايي را که رد و بدل مي شده و تمام فتواهايي که صادر شده و تمام سؤالهايي که از علماي نجد پرسيده شده و پاسخ داده اند را در اين کتاب جمع آوري کرده اند به همين خاطر اين يکي کتابهاي بسيار مهم مي باشد. و از اين کتاب استفاده هاي زيادي خواهيم کرد که تا به حال هم استفاده هاي زيادي هم کرده ايم.

در اين کتاب نوشته شده شهرهاي نجد و حرمين شريفين، طائف، مدينه، بندر جده، نجف اشرف، مصر، يمن، حلب و ساير بلاد شام را بلاد حرب هستند.

 در صفحه ي 385 به بحث کردها مي‌رسيم

 (و کذلک: الموصل، وبلاد الاکراد، ظهر فيها من أصناف الشرک، و الفجور، والفساد،...)

همه ي مردم موصل کافر هستند و بعد شهرهاي کرد نشين کافر هستند و مي‌گويد در شهرهاي کرد نشين انواع شرک و فسق و فجور و فساد رايج است. منظور اينها همه ي کردهاست چه کرد سوري، چه کرد ترکيه، چه کرد عراقي و چه کرد ايراني همه و همه کافر هستند. اين شهرها همه بلاد حرب هستند.

مجري:

امشب اولويت با کردهاي عزيز هست تا پشت خط بيايند تا نظر خودشان را بيان کنند. استاد يزداني فرمايشات شما، مرا به ياد سخنان آقاي جهودي و توهيني که کرده بود، انداخت. از ايشان کليپي داشتيم که در برنامه ي کلمه ي طيبه به دليل الفاظ رکيکي که بکار برده بودند اساتيد اجازه ي پخش آن را ندادند. اما اگر صلاح مي دانيد در اين خصوص هم توضيحي بفرماييد.

استاد يزداني :

ما از ايشان دو يا سه کليپ داشتيم که متأسفانه گفته بودند در يکي از شهرهاي کردنشين 400 عدد فاحشه خانه رسمي است. حالا شما تصور کنيد تنها در يک شهر اعلام کردند که اين تعداد موجود است و چنين توهين بزرگي را به کردهاي عزيز داشته اند. کليپ هايش الان هم موجود است اما چون ممکن بود کردها را بسيار ناراحت کند صلاح ديديم که اين کليپ ها پخش نشود. ولي قطعا خود بينندگان کرد که بعد از برنامه ي کلمه طيبه اينها را ديده اند.

مجري :

استاد سوالي که مي تواند در ذهن بينندگان اينجا ايجاد شود اين است که ممکن است منظور کردهاي عراق باشد و ربطي به کردهاي اربيل يا جاي ديگه نداشته باشد؟ ممکن است اين ايراد را به شما بگيرند.

استاد يزداني :

اين از توجيحاتي است که قابل قبول نمي باشد چون تا اونجايي که ما از کردها شناخت داريم مي دانيم که کردها تقريبا همه يک مذهب دارند و اکثرا شافعي هستند. و از نظر غيرت و حميت فکر نمي کنم با هم خيلي فرق داشته باشند. ايشان مي گويد در يکي از شهرهاي کردنشين اين قضيه هست.

چرا ايشان شهر کردنشين مي گويد؟ چرا در يک شهر يا فلان شهر نمي گويد؟ نيازي نبود که کردها را بر زبان بياورند. اگر نام يک شهر را مي آوردند شايد مسأله اي نبود ولي چون نام کردها را مي آورند و همانطور که در صفحه ي 385 کتاب الدرر السنيه نشان داديم که اشاره مستقيم به شهرهاي کردنشين دارد.

و مي گويند که در اين شهرها انواع شرک وفسق وفجور وفساد وجود دارد. عينا همين حرفها را آقاي جهودي بيان کرده اند و بزرگان وهابي هم پيش از اين آقا همين گفتار را بيان داشته اند. پس توجيه قابل قبولي نمي باشد.

 مجري :

پس اينها به صرف اين که يک قبيله ي، يک زبان، يک نژاد خاص هستند باز تکفير کردند.

استاد يزداني :

بله از اينها چيزي غير از اين نمي شود انتظار داشت.

مجري :

در مصداق هاي امروزي هم اگر بخواهيم اشاره کنيم در بحث سوريه داستان راس العيني و برخوردي که آنها داشتند با اکراد و قتل عام فجيعي که اين وهابي ها نسبت به اکراد داشتند چه جيش الحر باشه و چه جيش النصره باشه و چه داعش که با جيش النصره درگير شده.

 برخي از تصاوير را ممکن است شما ديده باشيد که واقعا دلخراش بود. و شايد شما برخورد و عکس العمل ديگر کشورها و حتي کردها نسبت به مجروحان وهابي را ديده باشيد که تمام اينها در فضاي مجازي منتشر شده است.

به هر حال اينها به يک شخصي به صرف اينکه ترک يا کرد هست و يا يک منطقه کردنشين است و يا يک منطقه مربوط به يک نژاد خاص مي باشد به خودشان اجازه مي دهند اينها را دست آويز تکفيرشان کنند و همانطور که مي بينيد فقط با شيعيان و يا فقط با اهل سنت کار ندارند بلکه به کردها و يا يک منطقه به صرف اينکه کردنشين است مي گويند فسق و فجور وفساد در آن رواج دارد.

شايد اين مطالب را در مورد نژاد ديگري مي گفتند اينقدر ناراحتي به بار نمي آورد و قابل پذيرش تر بود. زيرا غيرت کردها و ترک ها مثال زدني است و همه مي دانند کردها وترک ها معروف به غيور بودن هستند که اين وهابي ها به خودشان اجازه مي دهند که چنين توهين هايي را کنند.

 همانطور که مي دانيد قرار بود اگرجسارتي که آقاي عبدالحيدري به آقاي جهودي کرده بودند ثابت شود ايشان ديگر نمي توانند در شبکه ي کلمه باشند که مي بينيم همچنان در اين شبکه هستند. آن وقت خود اين آقاي جهودي به کردها چنين توهين هايي را مي کنند و مي گويند که در يک شهر کردنشين 400 مرکز رسمي فساد وجود دارد و مي گويند کارمندان آن هم از همان منطقه هستند و روزي چند نفر را ساپورت مي کنند.

يک همچين تعابيري که واقعا در شأن مسلمانها و انسانيت نيست و برگرفته از تفکرات وهابيت مي باشد و زماني که اينها را کنار هم مي گذاريم به خط مشي اين وهابيون پي خواهيم برد که همه را به صرف مذهب و زبان و يا نژاد خاصي خيلي راحت تکفير مي کنند و اينگونه همه را قتل عام مي کنند.

از عزيزان کرد عذرخواهي مي کنيم که خاطرشان مکدر شده است همه مي دانند اينها دروغ است و فقط براي معرفي وشناساندن چهره ي وهابي ها به جهان مجبوريم اين مطالب را بيان کنيم تا بينندگان بهتر بتوانند قضاوت کنند.

امشب اولويت با عزيزان کرد اهل سنت و شيعه است تا نظرشان را در رابطه با تکفير کردها از ديد وهابي ها و اين که يک منطقه را به صرف کردنشين بودن مرکز فسق و فجور وفساد اعلام کردند، را بيان کنند.

بيننده: آقاي ابوالفضل از بوکان-اهل سنت

در ابتدا خواهشي دارم که براي ما بگوييد که وهابيون در کل از اسلام چه چيزي مي خواهند؟ راه و روش اينها چيست؟ و در مورد تضادهايي که با اسلام و اهل سنت دارند را براي ما بيان کنيد.

ميخواهم بدانم در آن مقطع زماني که اين فتوا صادر شده افراد اين منطقه راه و روش پيامبر را داشته اند؟ براي مثال مي گويم، خيلي ها مي گويند اهل سنت هستند؛ ولي اعمالشان به مسلمانان و اهل سنت نمي خورد.

استاد يزداني

بله، همه ي کردهاي آن منطقه مسلمان و اهل سنت و شافعي مذهب بوده اند. در هر قوم وقبيله اي آدم بد وجود دارد ولي اين دليل نمي شود که کردها همه بد باشند و فساد و فسق و فجور در آن ها رواج داشته باشد و به صرف اينکه کرد هستند، بلاد کفر باشد. پذيرش اين براي ما سخت است.

بيننده: آقاي ابوالفضل از بوکان-اهل سنت

 

 

 

نظر بنده اين است که اين تفکر و مذهب اشتباه است. يک سري در برنامه ي آقاي ابوالقاسمي که بحث در مورد قوم بني اميه بود که گفتم بخاطر عمل بني سعد نمي توان يک قوم را زير سوال برد.

 

مجري:

استاد ابوالقاسمي در همان جا پاسخ شما را دادند و حديث از پيامبر آوردند. اهل سنت آيه اي از قرآن را تفسير کرده بودند و به بني اميه نسبت داده بودند که پاسخش را دادند و ديديم ريشه و آيه و روايت داريم و بحثش جداي از اين مي باشد.

 اينکه مي گويند يک سرزمين بخاطر کردنشين بودن فساد و فحشا در آن رايج است و در واقع کردها باعث فساد هستند و اين مي تواند خيلي سنگين باشد براي کردهاي که قطعا غيور هستند. و همچنين حرف هاي آقاي جهودي که مي گويد که اين تعداد مرکز فساد در يک منطقه ي کردنشين وجود دارد و چنين تعابيري که در شأن کردها نمي باشد.

ما نمي گوييم همه ي کردها و يا ساير فرقه ها معصوم هستند ولي اينکه چرا فرق مي گذارند و مي گويند کردها و يا ترک ها چگونه هستند مورد سوال است و اين خودش نشان دهنده ي تبعيض قائل شدن است.

بيننده: آقاي ابوالفضل از بوکان - اهل سنت

قطعا همينگونه است خود من باچنين اشخاصي برخورد داشته ام که در مورد بنده اين تفکر را داشته اند. گفتند اين روش شما اشتباه است و مي گويند شما بخاط اين عمل کافر هستيد و مسلمان نيستيد که اينگونه نمي باشد. با يک عمل که نمي شود کافر شد. زيرا خداوند مي فرمايند که به غير از شرک هر گناهي را مي بخشد.

مجري :

اما وهابي ها اين کار را بر خلاف ميل شما کرده اند.

بيننده : آقاي ابوالفضل از بوکان - اهل سنت

يک انتقاد داشتم و اينکه کليپ ها را کامل پخش کنيد چون ما خواهان حق و حقيقت هستيم. چون ما مي بينيم که تکه هايي را که به نفع تان است را جدا مي کنيد.

مجري :

ما که کليپ ها را نمي توانيم کامل پخش کنيم ولي اگر مورد خاصي هست که در برنامه ي ما پخش شده و بعدا ايشان نقل مي کرده و اين را رد کرده است حتما شما بفرماييد، ما يا اعلام مي کنيم اشتباه کرديم و اصلاحش مي کنيم يا اينکه شما اشتباه کرده ايد. در برنامه ي راه و بي راه اگر اين اتفاق افتاده بفرماييد تا شخصا رسيدگي کنم.

بيننده :

در اين برنامه نبوده است ، در يکي از برنامه هايي بود که در ايام غدير شما و آقاي يزداني اجراء مي کرديد . شما کليپي از يکي از شبکه ها پخش کرديد که گفته بودند که در حج 120 هزار صحابه بودند ولي شما اين تکه را گرفتيد .

من اين کليپ را کامل ديدم ، آن شخصي که در آن شبکه بود گفت 120 هزار صحابي در حجه الوداع با پيامبر بودند و در ادامه گفت که در غدير و قبل از سخنراني پيامبر از همديگر جدا شدند . ايشان گفتند وقتي به غدير رسيدند ، فقط اهل مدينه با پيامبر بودند .

مجري :

مگر خودتان در حديث مفصل غدير نديديد که پيامبر نفرمودند آن هايي که رفتند بگوييد ، بر گردند و کساني که نرسيدند ، اجازه دهيد که برسند . پس چطور شما مي گوييد که رسيدند بعد رفتند و بعد از آن پيامبر حديث را فرمودند .اين مخالف خود حديث است .

بيننده :

منظور من اين است که 120 هزار نفر در حج بودند و بعد از اتمام حج از هم جدا شدند ؛ ولي در غدير خم فقط اهل مدينه همراه پيامبر بودند که آن مسأله من کنت مولي و فعلي مولي روي داد .

 منظور من کلا کليپ بود ، شايد ايشان اشتباه کرده است و من مي خواستم به همين دليل کليپ به طور کامل پخش شود که فردا روز انتقاد نکند که شما آن قسمت را گرفتيد و گفتيد بله ، ايشان انتقاد داشتند که 120 هزار صحابي با پيامبر بودند و بعدا آن را رد کردند .

استاد يزداني :

آن کليپ را دقيق به خاطر ندارم ولي مدارکي که همان زمان نشان دادم ، کتاب حجه الله البالغه ، نويسنده آقاي دهلوي که ايشان تصريح مي کند وقتي پيامبر به طرف حج رفتند نزديک 124 هزار نفر با پيامبر خارج شدند يعني اين تعداد نفرات از مدينه خارج شدند .

باز هم درکتاب تذکره الخواص امام سبط بن جوزي که يکي از بزرگان اهل سنت است ، تصريح مي کند که علما اتفاق دارند که وقتي پيامبر در حجه الوداع ، 18 ذي الحجه دست امير المؤمنين علي بن ابيطالب (ع) را بالا برد ، 120 هزار نفر در غدير خم حضور داشتند .

مجري :

يک نکته مختصر عقلاني بگويم ؛ البته آن کليپ بايد دقيق ملاحظه شود . شما مي فرماييد که مردم مدينه بعد از حج با پيامبر همراه بودند ، اگر قرار باشد گروهي جدا شوند اهل يمن بودند که به جنوب بر مي گشتند ، شمايي که شبهه حديث غدير را راجع به مردم يمن مي دانيد همين بحث شما و آن حرف کارشناس دقيقا اين شبهه را زير سؤال مي برد ؛ چرا که اگر فلسفه صدور حديث غدير سعايت از اهل يمن بوده ، پيامبر در جايي فرموده که اهل يمن از مردم جدا شده بودند .

من از اين صحبت شما ممنون هستم . ان شاء الله آن کليپ را نگاه مي کنيم اگر اين بحث بوده باشد ، ما مي توانيم از آن استفاده کنيم ؛ چون آن جا اهل يمن با پيامبر نبودند و ايشان حديث غدير را در نبود اهل يمن فرمودند يعني اين سعايت اهل يمن کاملا از بين مي رود .

بيننده :

از شبکه ولايت تشکر مي کنم به خاطر اين شهامتي که دارند و من را به عنوان يک منتقد وصل مي کند .

بيننده : آقاي حسين آبادي از کرمانشاه – شيعه

اگر اجازه دهيد من مي خواهم سؤال آقاي جهودي را که در مقابل آقاي شريفي پرسيدند در باره اين که آقا امام زمان (عج) يک فتوا را براي يک مرجع تقليد گفت و يک فتوا را براي مرجع تقليد ديگري گفت ، را جواب بدهم .

فقه تشيع ، يک فقه پويا است . در هر زمان و در هر مکان و بنا بر مصلحتي که مرجع تقليد تشخيص مي دهد ، ممکن است تغيير کند ؛ لذا اين طور نيست که مثل فقه تسنن که يک فتوا دريک کتابي بوده که در آن زمان صحبت کردند و الان هم ادامه دارد ولي در تشيع اين طور نيست . مثلا آقا ي ميرزاي شيرازي بزرگ در رابطه با تحريم تنباکو فتوا دادند و در آن زمان تحريم شد و مردم به عمل کردند .

لذا اين طور نيست که آقاي جهودي تصور مي کند که آقا امام زمان (عج) اين فتوا را به ميرزاي شيرازي يا آيت الله سيستاني بگويند ، اين حرف ايشان يک دروغ است و دروغ گفتن براي مسلمان که اظهار مسلمان بودن مي کند ، کار درستي نيست .

بنابر اين نتيجه مي گيريم که يک مرجع تقليد در اين زمان بنا بر مصلحت مسلمانان دانسته است که اينترنت و ماهواره پيشرفت کرده است و مي تواند نداي حقانيت و مظلوميت شيعه را مي تواند بدون قمه زني به جهانيان برساند؛ ولي در آن زمان که اينترنت و ماهواره نبود و شيعيان مجبور بودند که نداي مظلوميت و حقانيت خود را با قمه زدن به گوش جهانيان برسانند .

مجري :

البته اشکال آقاي جهودي خيلي بچگانه بود که آقاي شريفي جواب ايشان را دادند . ايراد ايشان اين بود که اگر امام زمان (عج) است چرا اختلاف بين علما است ؟ پيامبر (ص) در بستر و در آخرين دقايق حياتشان مي فرمايند که قلم و دوات بياوريد ، صحابه با هم اختلاف مي کنند ، اين اختلاف صحابه دلالت بر اين دارد که پيامبر وجود ندارد يا اين که خداوند که بالاتر از امام زمان است ؛ پس چرا بين مسلمانان اختلاف است .

ما قصد توهين نداريم ولي ايشان آن قدر سطح فکري پاييني دارند که در حد توهين هم نيستند . بالاخره عالم جليل القدر جهان اسلام آقاي ملازاده شبکه کلمه را به تعبيري شستند و کنار گذاشتند . کليپ اين ها را در آينده نشان خواهيم داد والبته اين مباحث براي ما خير است .

در برنامه تالار نداي شيعه اين مناظره بين آقاي شريفي و جهودي صورت گرفته را به همراه نظرات آقاي ملازاده در مورد شبکه کلمه را پخش خواهند کرد .

بيننده : آقاي عباسي از کرمانشاه – شيعه

به نظر بنده شبکه ها وصال ناحق ، خبيثه کلمه و... اين ها حقانيت شيعه را با اين افکار باطل بيشتر نشان مي دهند . من قبلا نمي دانستم که دين وهابيت اين قدر دين خبيثي و باطلي است .

مجري :

شما اگر آن شبکه ها را بشناسيد ، بايد شيعه را بشناسيد ؛ چون آن ها دشمنان شيعه و اهل بيت (ع) هستند و منطق و رفتار آن ها را مي بينيد . براي اوقات فراغت مي توان از اين شبکه ها استفاده کرد و حرکات و رفتار شان مي تواند تفريحي براي انسان باشد .

 در مورد اين که وهابي ها و هم چنين شبکه وهابي کلمه گفتند که مناطق کرد نشين فساد و فحشا هست ، نظرتان را به طور مختصر بيان کنيد .

بيننده :

الحمد لله در منطقه کرد نشين شيعه و سني در کنار هم زندگي مي کنند و هيچ گونه فسادي نداريم ؛ ولي اين ها شبهه اي را مي اندازند که هر شخص عادي را سؤال پيچ مي کنند و اصلا نمي گذارند که کسي نظرش را بيان کند ولي اگر کسي مثل آقاي شريفي باشد را اجازه صحبت نمي دهند .

اين ها نه دوستدار شيعه هستند و نه دوستدار سني . حتي اصلا من اين ها را انسان هم نمي دانم با اين کليپ هايي که شما پخش مي کنيد به درنده خويي اين ها يقين پيدا کردم .

بينندگان بايد اين کليپ ها را ببينند تا به حقانيت شيعه و باطل بودن وهابيت پي ببرند . اين ها هيچ حرفي براي گفتن ندارند و بر ضد رسول خدا (ص) و امير المؤمنين (ع) و امام حسين (ع) صحبت مي کنند .

بيننده : آقاي ريگي از گنبد کاووس – اهل سنت

بنده برنامه امشب شما را نديدم ؛ اما چند سؤال از استاد يزداني داشتم . آيا امامان غيب مي دانند ؟

استاد يزداني :

منظور شما از علم غيب چيست ؟ اگر علم غيب استقلالي به اين معنا که از خودشان چيزي مي دانستند ، منظورتان است که ما قبول نداريم و هرکس به چنين چيزي اعتقاد داشته باشد ، ما او را کافر مي دانيم ؛ اما ما اعتقاد داريم که پيامبر و امامان ما علم غيب مي دانند و خداوند اين علم غيب را به پيامبر عطا کرده و پيامبر (ص) به امير المؤمنين (ع) منتقل کرده است و امير المؤمنين (ع) به ائمه (ع) منتقل کرده اند .

علم غيبي که خداوند به آن ها داده است هيچ اشکالي ندارد ، همان طوري که در صحيح مسلم آمده که پيامبر (ص) به همه صحابه علم اولين و آخرين را ياد داد و تمام اتفاقاتي که تا روز قيامت رخ مي دهد را خبر داد .

همان طورکه ابن تيميه مي گويد که من علم غيب دارم . طبق روايات شما ابوبکر و عمر علم غيب داشتند ، ائمه (ع) ما هم مي توانند علم غيب داشته باشند .

بيننده :

منظور من اين است که ما از قرآن نگاه کنيم کاري نداشته باشيم که چه کسي ، چه گفته . اين علم غيبي که ما ادعا داريم در قرآن هست يا نه ؟

 عالم الغيب فلا يظهر علي غيبه أحدا إلا من ارتضي من رسول

هيچ کس علم غيب ندارد مگر کسي که رسول باشد

آيا امامان رسول هستند ؟ خداوند در قرآن مي فرمايد که هيچ کس نمي داند که در چه سرزميني مي ميرند .امامان مي دانستند که در کجا مي ميرند ؟

قرآن در لوح محفوظ است اگر امامان علم غيب داشته باشند که آن ديگر لوح محفوظ نمي شود .

استاد يزداني :

اين «من » ، من بعضيه نيست بلکه اين «من » ، من بيانيه است .

 آيه اين طور معنا مي شود که هيچ کس علم غيب ندارد مگر کسي مثل پيامبر که خدا از او راضي باشد . ما معتقديم که امامان ما علم خود را از پيامبر (ص) گرفته اند .

امکان دارد که خداوند به آن ها خبر داده باشد که در کجا و در چه زماني مي مي‌ميرند .

ابن تيميه چطور از لوح محفوظ خبر مي دهد ؟ گفته من از لوح محفوظ خبر دارم و مي دانم که چه اتفاقاتي در سال هاي بعد از من مي افتد ، را پيش بيني کرده . ائمه ما هم مي دانستند . اگر علم غيب درست نيست ؛ پس بگوييد که ابوبکر و عمر هم اشتباه کرده اند . چطور است که قرآن را فقط به ما تطبيق مي دهيد ؟

معناي آيه اينطور است که هيچ کس علم غيب ندارد مگر کسي که خدا از او راضي باشد مثل پيامبر يا هر کسي که خدا از او راضي باشد .

بيننده :

من سراغ سؤال بعدي مي روم مثل اين که شما نمي فهميد . اين که شما ادعا مي کنيد همه افعال و رفتار پيامبر برگرفته از وحي است .

و ما ينطق عن الهوي إن هو إلا وحي يوحي

من مي گويم اين غلط است . من مي گويم که همه افعال پيامبر از وحي نبوده . دليل دارم .

مجري :

در مورد سؤال اول که قضاوت با بينندگان عزيز است . درباره سؤال دوم ، شما مسلمان نيستيد اگر اين حرف را بزنيد ؟

استاد يزداني :

خداوند در قرآن به صراحت مي گويد ، چطور خلاف قرآن حرف مي زنيد ؟ اگر دليل خلاف قرآن داشته باشيد ، بايد آن را به ديوار کوبيد و اصلا نبايد آن دليل را شنيد .

بيننده :

خداوند به رسولان مي گويد :« لما أذنت له »: چرا به آن ها اجازه دادي . يا اينکه در جاي ديگر مي فرمايد که « يا ايها النبي لما تحرموا » تو چرا حرام کردي ؟

اگر افعال پيامبر از وحي بوده چرا از وحي سؤال مي کند ؟

استاد يزداني :

مگر پيامبر کار خلافي کرده بود . هر انساني مي تواند بعضي چيزها را بر خود حرام کند. اين عام است .پيامبر هم مي تواند که بعضي چيزها را بر خود حرام کند . من هم مي توانم با قسم بعضي چيزها را بر خود حرام کنم . مثلا از فردا قسم بخورم که آب نخورم و آب را بر خودم حرام کنم . پيامبر هم ، هم اينطور بوده با قسم يک چيز را بر خود حرام کرده و حتما براي آن دليلي داشته اند و خداوند گفته چرا اين کار را کرده است ؟

مجري :

آقا ي ريگي همين آيه دليلي است بر پيروي پيامبر از وحي . شما مي خواهيد بگوييد که پيامبر از روي هوا و هوس حرف مي زنند ؟

بيننده :

منظور من اين است که اگر همه افعال پيامبر از روي وحي باشد ، پس چرا خداوند عتاب مي کند ؟ مثلا خداوند مي فرمايد فلان چيز را بر خود حرام کن و باز به او مي گويد چرا حرام کردي ؟

استاد يزداني :

نه اين طور نيست ، اين اجازه است همان طور که به من و شما اجازه داده ، به پيامبرش هم اجازه داده که هر چيزي را که بخواهد بر خود حرام کند .هيچ اشکالي هم ندارد . اتفاقا در مورد حضرت يعقوب هم نص صريح قرآن دارد که همه چيز بر شما حلال است مگر آن چيزهايي که اسرائيل بر خودش حلال کرد . آيه آن را حفظ نيستم .

پيامبر اجازه کلي دارد . من و شما هم اجازه داريم که با قسم و نذر يک چيز را بر خود حرام کنيم .

بيننده :

سؤال سوم : خداوند همه صحابه را در قرآن بهشتي مي داند .سوره حديد ،آيه 10 :

وما لکم ألا تنفقوا في سبيل الله ولله ميراث السموات والأرض لا يستوي منکم من أنفق من قبل الفتح وقتل اولئک أعظکم درجة من الذين أنفقوا من بعد وقاتلوا وکلا وعد الله الحسني

مجري :

استدلال خود را بيان کنيد که همه صحابه را در بر مي گيرد حتي کساني که به عايشه تهمت فحشا زدند ، حتي آن هايي که عثمان را کشتند ، حتي کساني که قصد ترور پيامبر (ص) را داشتند ، حتي منافقين مثل عبد الله أبي همه اين ها به تعبيري صحابه به معناي عام هستند و به نظر شما بهشتي هستند ؟

بيننده :

صحابه به تعبير عام نه ، همان صحابه اي که در زمان پيامبر بودند و بعد از حيات ايشان هم با ايمان از دنيا رفته اند ، همه بهشتي هستند.

استاد يزداني :

اين که اصلا به آيه قرآن نياز ندارد . زمان پيامبر مؤمن بودند ، بعد از پيامبر هم بر ايمانشان باقي بودند ، شکي نيست که بهشتي هستند ؛ اما اين شامل همه صحابه نمي شود . فردا شب در برنامه آقاي ابوالقاسمي در اين مورد بحث کنيد .

بيننده :

آخرين سؤال بنده اين است که در غدير خم به قول علما ما حدود 120 هزار صحابه بودند ، بعد از مدت کوتاهي پيامبر از دنيا مي روند .به چه علت اين 120 هزار صحابه حضرت علي (ع) را رها مي کنند و سراغ ابوبکر مي روند و با او بيعت مي کنند ؟

مجري :

دليل خود را بر اين که مي فرماييد که همه صحابه با ابوبکر دست بيعت دادند را بياوريد تا استاد يزداني علت اين اختلاف را بيان کنند .

استاد يزداني :

در ميان صحابه اي که در بيعت رضوان حضور داشتند ، طبق نص صريح صحيح مسلم ، عبد الله به ابي هم بود. پيامبر (ص) از اين ها بر چه چيزي بيعت گرفت ، که چه کار نکنند ؟

بيننده :

بر اين که انتقام خون عثمان را بگيرند .

استاد يزداني :

متأسفانه شما از کتاب هاي خودتان هم خبر نداريد . طبق نص صريح صحيح مسلم پيامبر از اين ها بيعت گرفت که در هيچ جنگي فرار نکنند .

مجري :

آقاي ريگي سؤال شما در اين جا خيلي بد شد . در آن جا عثمان زنده بود يا به قتل رسيده بود ؟

بيننده :

شايعه کرده بودند که عثمان به قتل رسيده .

مجري :

آيا وحي خداوند بر اساس شايعه نازل شد . شما مي گوييد که طبق اين آيه وحي نازل شد که مردم قاتل عثمان را بکشند . پيامبر (ص) را مي گوييد معصوم نيست ، آيا خداوند هم تحت تأثير اين شايعه قرار گرفت و آيه نازل کرد که قاتلين عثمان را بکشند .

آقاي ريگي از شما تشکر مي کنم ان شاء الله شب هاي آينده تماس بگيريد و بحث دفاع از صحابه را مفصل تر دنبال مي کنيم .

بيننده : آقاي احمدي از تهران – شيعه

در مورد توهيني که آقاي جهودي به کرد ها کرده بودند ، ما ضرب المثلي داريم که کافر همه را به کيش خود پندارد . اين آقاي ريگي هم مثل اين که خواهر و مادر ...

مجري :

آقاي احمدي ما از شما تشکر مي کنيم . ما طبق گفته استاد عزيزمان ، استاد قزويني ما حق توهين به هيچ کس را نداريم و نواميس همه مسلمانان حتي ريگي جنايتکار براي ما محترم هستند و از آن ها دفاع مي کنيم .

بيننده : آقاي دياگو از سنندج – اهل سنت

نظر بنده در مورد اين اهانت که به کرد ها کرده اند ، اين است که ما يک سرودي از 1300 سال پيش ، زماني که خالد بن وليد به کردستان حمله کرده بود و يک دختر سينه سپر کرده و خالد بن وليد را از اسب به زمين زده است .از همان تاريخ سلفي و وهابي با کردها بد هستند . ما کرد ها هيچ سنخيتي با وهابيت و سلفي ها نداريم و کردها چه شيعه و چه سني و چه غير مسلمان باهم برادر هستيم .

بيننده : آقاي عاملي از کرمانشاه – شيعه

بنده بيشتر سؤال دارم در مورد اين که دليل عملي پيدايش فرقه ضاله وهابيت در حدود 150 يا 200 سال گذشته چه بوده است ؟ و اين که آيا اين فرقه درآن زمان با صهيونيسم رابطه اي هم داشته است ؟

نظر شخصي بنده در مورد اين سؤال ها اين است که با بالا رفتن سطح سواد مردم و اين که مي توانند به اين کتاب ها مراجعه کنند و بتوانند از طريق همين کتاب ها به درستي و نادرستي همه چيز و هم چنين به حقانيت امير المؤمنين علي (ع) پي ببرند و اين که ابوبکر و عمر وعثمان حق خلافت را از حضرت علي (ع) غصب کردند را مي توان اثبات کرد .

به همين دليل به فکر تشکيل اين فرقه افتادند . آن ها حتي ابوبکر و عمر و حتي بعضي از آن ها پيامبر (ص) را قبول ندارند و فقط الله را قبول دارند .

در مورد مسأله غدير خم که آن بيننده صحبت مي کرد بايد بگوييم که اين مسأله که در کتب اهل سنت هم آمده و اين که بحث مي کنند که اين 120 هزار نفر قبل از صحبت پيامبر جدا شدند يا بعد از آن ، اين يک مسأله خيلي واضح است ؛ ولي اگر کسي بخواهد خود را به نفهمي بزند اين مسأله ديگري است .

مجري :

اگر جريان غدير براي افراد ديگري بود ، نه 120 هزار نفر ، براي 12 نفر گفته مي شد ، اين فضيلت مي شد و رکن رکين خلافت ؛ اما چون براي امير المؤمنين علي بن ابيطالب (ع) است ، برخي از دوستان راجع به اين قضيه کم لطفي مي کنند.

استاد يزداني درمورد حمله خالد بن وليد به ايران و وحشي گري هاي ايشان و هم چنين درباره رابطه وهابيت با برخي از حرکت هاي فکري توضيح دهيد .

استاد يزداني :

آقاي ابوالفضل از بوکان پرسيدند که وهابيت چه تضادي با قرآن و سنت دارد ؟

هدف ما از اين برنامه اين است که ثابت کنيم آيا اهل سنت با وهابي ها تفاوت دارد يا نه ؟ افکار وهابيت با قرآن و سنت در تضاد هست يا نيست ؟ متأسفانه ايشان برنامه اول ما را نديدند. آن جا 20 مورد از اعتقادات وهابيت را نشان داديم در حالي که قرآن خلاف آن را دارد . مثلا بحث توسل را که با آن مخالفت مي کنند ، در قرآن صراحتا ثابت شده .

 خيلي از مباحث ديگر که يا در سنت صحيح ثابت شده يا در قرآن و اعتقاد وهابيت دقيقا بر خلاف نص صريح آيات قرآن و نص صريح سنت پيامبر و اجماع تمام علما اهل سنت است ، که در آينده مفصلا در مورد آن ها توضيح خواهيم داد .

در مورد علم غيب هم گفتيم که ائمه ما از پيش خود هيچ چيز نمي دانند . هر چه مي دانند از طريق پيامبر ، جبرئيل و خداوند ياد مي گيرند يا اين که خداوند خودش الهام کرده با علم لدني که هم شيعه و هم سني به آن قائل است . بعضي انسان ها نيازي به رفتن به مکتب ندارند و با علم لدني خداوند مستقيما اين علم را در قلب آن ها قرار مي دهد .

در اين باره روايات زيادي داريم که هر کس فلان کار را چهل روز انجام دهد يا فلان کار را انجام ندهد ، خداوند نور علم را در قلب او روشن مي کند . ائمه ما هم علم لدني بوده ، از خودشان علم غيب استقلالي نداشتند و هر چه بوده خدا و پيامبر (ص) به آن ها داده بوده است .

در مورد بحث صحابه هم که مفصل جواب داديم که هيچ آيه اي در قرآن نيست که همه صحابه را توصيف کرده باشد . هر کس مؤمن بوده و با ايمان از دنيا رفته خداوند صراحتا در قرآن اعلام کرده که از او راضي است و در قيامت جايگاه او در وسط بهشت است.

در مورد حمله خالد بن وليد که قبلا هم بحث کرديم .آن ها در يک حمله خود حدود 70 هزار نفر را کشتند . وقتي وارد گرگان شدند همه مردم گرگان را کشتند و همان طورکه تعهد کرده بودند که يک نفر را نکشند ، همان يک نفر را نکشتند. قبلا مدارک اين ها را نشان داديم و در سايت هم موجود است .

درباره علت عملي پيدايش وهابيت هم صحبت خواهيم کرد که چرا وهابيت به وجود آمد و چه اتفاقاتي افتاد و در چه دوره اي بود که اين ها توانستند رشد کنند . در اين موارد مفصل بحث خواهيم کرد .

نقش اصلي در تشکيل وهابيت را انگلستان داشت ؛ چون نمي توانست با دولت عثماني بجنگد و آن را شکست دهد ، يک نقشه طولاني مدت را کشيدند و محمد بن عبد الوهاب توسط يکي از جاسوس هاي انگليسي پرورش يافت ؛ البته در کنار هر يک از محمد بن سعود و عبد العزيز هم يک جاسوس انگليسي به اسم سر پرسي کوکس بوده است .

ان شاء الله مدارک اين ها را در آينده نشان خواهيم داد و بحث خواهيم کرد که اين ها چه نقشي در تشکيل وهابيت داشته اند . به نظر بنده تنها دليلي که انگليسي ها حکومت وهابيت را تشکيل دادند و بعد از 5 يا 6 قرن سر از خاک برداشتند و افکار وهابيت را دوباره زنده کردند ، بحث سياسي بود و انگلستان نقش اساسي در اين قضيه داشت .

اين ها با مطالعه دقيق افکار ابن تيميه توانستند آن را زنده کنند و الان هم دوامشان را مديون کشورهاي غربي هستند .

مجري :

از شما تشکر مي کنيم . ان شاء الله به اين مباحث به طور مفصل خواهيم پرداخت . استاد يزداني يک آرشيو کامل در باره بحث وهابيت جمع کرده اند ، مطمئن باشيد با مطالب جديد و نويي در خدمت شما هستيم . التماس دعا

 

 

« يا علي مدد »

 

خدانگهدار .



حجت الاسلام و المسلمين سيد محمد يزداني

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما