* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 24 اسفند 1390 تعداد بازديد: 793 
راه و بي راه - ديدگاه بزرگان اهل سنت در باره محمد بن عبد الوهاب
 پخش صوت  پخش صوت
   دان لود   دان لود 
 

به نام خداوند بخشنده ي مهربان

برنامه راه و بيراه

تاريخ : 15/ 02/ 1393

مجري :

اين دهمين برنامه از سلسله برنامه هاي راه و بيراه است که ما در آن بررسي اعتقادات وهابيت ، ريشه هاي وهابيت و اين که از کجا به وجود آمده اند را شروع کرده ايم . در جلسه اول و دوم استاد يزداني در مورد حکومت سياسي آن ها بياناتي را فرمودند و در جلسات گذشته هم توضيحاتي داده شد .

آن چه به شما بينندگان عزيز قول داديم ، قرار است که ما به شخصيت‌هاي وهابي بيشتر بپردازيم . در اين جلسه بيشتر روي شخص محمد بن عبد الوهاب تمرکز داريم و آن چه که علما و بزرگان اهل سنت در باره اين شخصيت تأثير گذار بر وهابيت، گفته اند را ان شاء الله استاد يزداني خواهند فرمود همراه با کليپ هايي که پخش خواهيم کرد .

استاد يزداني :

ديدگاه علماي اهل سنت در مورد محمد بن عبدالوهاب

همان طور که شما گفتيد موضوع برنامه ي اين هفتة ما ديدگاه علماي اهل سنت در مورد شخص محمد بن عبد الوهاب است و کتاب هايي که در بارة محمد بن عبد الوهاب و افکار و مذهب وهابيت نوشته اند .

ما بارها گفتيم که علماي اهل سنت چندين برابر علماي شيعه عليه محمد بن عبد الوهاب و اعتقادات او کتاب نوشته اند و امشب اين مطالب را عملي هم ثابت خواهيم کرد؛ هر چند که علماي شيعه نيز تلاش هاي زيادي کرده و کتاب هاي خيلي خوبي هم نوشته اند .

براي اين که ما نمي توانيم همه اين کتاب ها را بخوانيم و ديدگاه همه علما را بيان کنيم ، من فهرست اين کتاب ها را از زبان يکي از بزرگان وهابيت امروز و معاصر که ايشان در کتاب خود همه اين ها را جمع آوري کرده ، به شما و بيننده هاي عزيز نشان خواهيم داد .

ايشان در 24 صفحه اي که من توانستم ذخيره کنم، دشمني هاي علماي اهل سنت را با محمد بن عبد الوهاب در اين کتابش جمع کرده و اين که علماي اهل سنت چقدر با محمد بن عبد الوهاب دشمن بوده و او را تکفير کردند و کتاب هايي که عليه او نوشته اند ؛ البته چند کتاب از شيعيان را هم نام برده است .

نقل دشمني هاي علماي اهل سنت در کتاب دعاوي المناوئين

يکي از اين کتابها «دعاوي المناوئين لدعوة الشيخ محمد بن عبد الوهاب عرض و نقض» تأليف عبد العزيز بن محمد بن علي العبد اللطيف است که در دار الطيبه عربستان سعودي چاپ شده است . ان شاء الله خود نويسنده را از سايت خودش معرفي خواهيم کرد .

نويسنده وهابي در اين کتاب دشمني هاي علماي اهل سنت با محمد بن عبد الوهاب را جمع آوري کرده و کساني که کتاب عليه او نوشته را به صورت يک ليست آورده است :

وي مي نويسد:

فممن عارض دعوة الشيخ الإمام وناصبها العداء في بلاد النجد اثناء ظهور الدعوة ، عبد الله بن أحمد بن سحيم ...

از کساني که با دعوت محمد بن عبد الوهاب مبارزه کرد و با او در زمان محمد بن عبد الوهاب در شهرهاي نجد دشمني کرد عبد الله بن احمد بن سحيم ( متوفاي 1175 هـ ) از قبيله آل سحيم بود .

از اولين کساني بود که عليه محمد بن عبد الوهاب کتاب نوشته و تقريبا 20 سال بعد از ظهور وهابيت و بيعت محمد بن عبد الوهاب با محمد بن سعود ، از دنيا رفته است.

نفر بعدي عبد الله بن عيسي است:

ومن أشد خصوم هذه الدعوة وأکثرهم عنادا ومناهضة عبدالله بن عيسي المويس ( ت 1175 هـ ) ...

از شديدترين دشمنان اين دعوت و کسي که بيشتر از همه با محمد بن عبد الوهاب و دعوت او دشمني کرد و عليه او قيام نمود ، عبد الله بن عيسي المويس ( متوفي 1175 هـ ) است .

نويسنده کتاب اين اشخاص را دقيقا به ترتيب سال نام مي برد که همزمان با محمد بن عبد الوهاب بودند .

و در ادامه مي نويسد:

وقد جاهر عبد العزيز بن عبد الرحمن بن عدوان ( ت 1179 هـ ) بالعداوة للشيخ ...

ويبدو أن هذه الرسالة في الوقف ، وکان مربد بن أحمد بن الوهيبي التميمي من أهل حريملاء من أعداء الدعوة ...

آقاي عبد العزيز بن عبد الرحمن بن عدوان با شيخ محمد بن عبد الوهاب علني دشمني مي کرد و رساله اي 80 ورقه اي نوشت که قطع آن کوچک بود و مطالبي عليه محمد بن عبد الوهاب در آن نوشته بود .

آقاي مربد بن أحمد بن الوهيبي التميمي که اهل حريملاء و از همان منطقه اي بود که محمد بن عبد الوهاب به دنيا آمد بود . از مهم ترين دشمنان محمد بن عبد الوهاب بود.

ومن أشد هؤلاء الخصوم عداوة وکيدا وأعظمهم إفکا و تضليلا ، سليمان بن سحيم ( ت 1181 هـ ) ، فإن عداوته ظاهرة وواضحة ...

از سرسخت ترين دشمنان محمد بن عبد الوهاب که خيلي دشمني و حيله کرد و خيلي از همراهانش را گمراه نمود ، سليمان بن سحيم ( متوفاي1181هـ) بود . دشمني او بسيار آشکار و واضح بود.

محمد بن عبد الوهاب در کتاب رسائل شخصيه خود نيز به اين مطلب اشاره کرده است . البته در پاورقي همه اين افراد را معرفي شده .

در صفحه بعد مي نويسد :

ومن المناوئين لهذه الدعوة سيف بن أحمد العتيقي (ت 1189 هـ ) ويتجلي عدائه بأنه جمع الردود التي رد بها علي الشيخ محمد بن عبد الوهاب فکانت سفرا ضخما ...

يکي ديگر از کساني که با محمد بن عبد الوهاب دشمني کرده است ، سيف بن أحمد العتيقي است .

او کتابي تأليف کرد که تمام رديه هاي علماء عليه محمد بن عبد الوهاب را جمع آوري کرده بود و به صورت يک کتاب بسيار قطور شده بود .

البته اين کتاب الان متأسفانه موجود نيست و از بين برده اند .

 وسعي سليمان بن عبد الوهاب (ت 1208هـ ) شقيق الشيخ الإمام في معاداة الدعوة وتعددت أساليب خصومته ومناوئته ... فقد ألف رسالة سماها « فصل الخطاب في الرد علي محمد بن عبد الوهاب» کان من آثارها نکوص أهل حريملاء عن إتباع الدعوة ، ولم يقف الأمر عند هذا الحد ، بل تجاوزت آثار الکتاب العيينة...

 برادر محمد بن عبد الوهاب ، سليمان بن عبد الوهاب تلاش زيادي در دشمني با او و دعوتي که داشت کرد و اين دشمني را با روش هاي متفاوتي انجام مي داد.

سليمان بن عبد الوهاب کتابي به نام فصل الخطاب في الرد علي محمد بن عبد الوهاب تأليف کرده است .

يکي از کارهايي که انجام داد اين بود که مردم حريملاء را عليه اين دعوت شوراند و به اين قضيه هم متوقف نشد ؛ بلکه آثار کتاب او به عيينه هم رسيد و مردم به شک افتادند و عليه محمد بن عبد الوهاب موضع گرفتند .

اين اعتراف يک شيعه يا يک سني نيست ، اين حرف را يک از بزرگان وهابي معاصر و استاد دانشگاه محمد بن سعود عربستان سعودي گفته است .

بعد مطلبي از عثيمين بيان مي کند که سليمان بن عبد الوهاب تلاشش را فقط به حريملاء متوقف نکرد :

وإنما بذل جهدا لإقناع أهل العيينة بالخروج علي الدعوة ودولتها

وکانت وسيلته في ذلک أن أرسل إليهم کتابا ضمنه آراء المتناقض، آراء أخيه محمد في مسائل العقيدة ...

بلکه به عيينه رفت تا مردم را عليه دولت وهابيت خروج کنند . وسيله اين کارش کتابي بود که تناقض گويي هاي برادرش را در مسائل اعتقادي جمع کرده بود و اين ها را به مردم نشان مي داد و مردم آن ها را باور مي کردند و کم کم از وهابيت زده مي شدند .

نفر بعدي که نام مي برد :

وناهض محمد بن فيروز (ت 1216هـ) دعوة الشيخ الإمام أشنع مناهضة وأشدها وکاد لها بمختلف أنواع الکيد والمکر ومن جملة کيده أنه ألف کتابا في الرد علي هذه الدعوة بعنوان «الرسالة المرضية في الرد علي الوهابية» .

محمد بن فيروز (متوفاي 1216 هـ) که از همه بدتر و شديد تر دشمني مي کرد و از انواع مکر و حيله در دشمني خود استفاده مي کرد . از جمله اين مکر و حيله ها کتابي بود که در رد محمد بن عبد الوهاب نوشت به نام الرساله المرضيه في الرد علي الوهابيه .

اين کتاب ها متأسفانه در دسترس ما نيست و اگر کسي نسخه هاي خطي اين کتاب ها را چاپ کند ، بزرگ ترين خدمت را به مسلمين کرده است . مطلب جالبي در مورد محمد بن فيروز است که بعد از پخش کليپ آن را بيان مي کنم .

اما در مورد شهر إحساء :

وأما عن بلاد الإحساء فقد ألف عبد الله بن محمد بن عبد اللطيف وهو أحد الشيوخ الإمام محمد بن عبد الوهاب في الإحساء رسالة بعنوان «سيف الجهاد لمدعي الإجتهاد » .

يکي از اساتيد محمد بن عبد الوهاب شخصي به نام عبد الله بن محمد بن عبد اللطيف از شهر احساء بود . کتابي عليه محمد بن عبد الوهاب نوشت به نام سيف الجهاد لمدعي الإجتهاد .

انصافا عنوان اين کتاب شمشيري برنده بر گردن وهابي ها است .

مجري :

استاد يزداني آن تأليفي که برادرشان داشتند همان تأليف صواعق الإلهيه است با يک عنوان ديگر؟

استاد يزداني :

در پاورقي توضيح داده بود که اين کتاب با عنوان هاي مختلف چاپ شده است . الصواعق الإلهيه في الرد علي الوهابيه ، الفصل الخطاب في الرد علي الوهابيه اين دو عنوان ، يک کتاب هستند که با نام هاي مختلف چاپ شده است .

در ادامه مي گويد :

کما ألف محمد بن عبد الرحمن بن عفالق (ت 1164هـ) رسالة وجهها إلي الشيخ محمد بن عبد الوهاب وکان عنوانها «التهکم المقلدين في مدعي تجديد الدين» وقد تضمنت هذه الرسالة أسئلة تعجيزية تهکمية وبأسلوب يحمل طابع التحددي والغرور ، وقد قصد بها ابن عفالق الطعن والتوهين في محمد بن عبد الوهاب ...

محمد بن عبد الرحمن بن عفالق (متوفاي 1164 هـ) نامه اي به محمد بن عبد الوهاب نوشت با عنوان التهکم المقلدين في مدعي تجديد الدين .

در اين نامه سؤال هايي را آورده بود که هم محمد بن عبد الوهاب از پاسخ دادن به آن عاجز شده بود و هم حالت طنز گونه داشت . حتي تحدي هم کرده بود که اگر مرد هستي ، جواب اين سؤالات را بده .

هدف اين نويسنده سني مسخره کردن و توهين به محمد بن عبد الوهاب بوده است .

تهکم به معناي مسخره کردن است؛ يعني مقلدين کساني را که مدعي تجديد دين هستند، به استهزاء گرفته‌اند .

اما در شهر مدينه :

وفي المدينة کتب محمد بن سليمان الکردي (ت 1194 هـ ) أسئلة وأجوبة ضد الدعوة السلفية ...

کما کتب الکردي تقريظ لرسالة سليمان بن عبد الوهاب ، مؤيدا في ذلک...

در شهر مدينه محمد بن سليمان کردي (متوفاي 1164 هـ) استاد محمد بن عبد الوهاب کتابي عليه دعوت سلفي ها نوشت .

همان‌طوري که اين آقاي کردي تقريظي بر کتاب سليمان بن عبد الوهاب نوشته و او را در اين قضيه تأييد کرده است .

اين کتاب يکي از مهم ترين کتاب ها ست که عليه محمد بن عبد الوهاب نوشته شده است .

اين ها همه از بزرگان اهل سنت و از اساتيد محمد بن عبد الوهاب هستند و حتي برادرش هم عليه او کتاب نوشته است.

نکته جالب اين است که مطلب آقاي سليمان الکردي را که ما قبلا خوانده بوديم هم اين وهابي بيان کرده که :

يا ابن عبد الوهاب سلام علي من اتبع الهوي فإني أنصحک الله تعالي أن تکف لسانک عن المسلمين

 اي پسر عبد الوهاب سلام بر کسي که پيرو هدايت است (يعني تو شايسته سلام هم نيستي) من تو را نصيحت مي کنم که زبانت را از مسلمان ها برداري و مسلمان ها را تکفير نکني .

ادامه آن را نياورده است که ما قبلا آن را خوانديم که گفته بود اي پسر عبد الوهاب ! تو و پيروانت بسيار اندک هستيد و حق نداري که سواد اعظم را تکفير کني .

اما در عراق :

وفي العراق کتب أحمد بن علي البصري الشهير بالقباني (کان حيا سنة 1157 هـ) مجلدا ضخما سمي ب « فصل الخطاب في رد ضلالات ابن عبد الوهاب» ...

در عراق أحمد بن علي البصري الشهير بالقباني که در سال 1157 هـ زنده بوده، کتاب قطوري نوشت به اسم فصل الخطاب في رد ضلالات ابن عبد الوهاب .

وألف عبد الله بن داوود الزبيري (ت 1225 هـ) کتابا في مناهضة هذه الدعوة سماه «الصواعق والرعود في الرد علي ابن سعود» .

آقاي عبد الله بن داوود الزبيري متوفاي 1225 هـ کتابي در دشمني با محمد بن عبد الوهاب نوشت به نام الصواعق و الرعود في الرد علي ابن سعود .

اين کتاب هم يکي از مهم ترين کتاب هاي اهل سنت است بر رد وهابيت و جالب است که خودش هم در ادامه همين مطلب را متذکر مي شود :

ومن خلال الإطلاع علي بعض کتب الخصوم ، يظهر أن کتاب الصواعق والرعود له أهمية وعناية عند الخصوم ويحظي مؤلفه بالمدح والتقدير لديهم .

 وقتي کتاب هاي دشمنان وهابيت را خواندم براي من آشکار شد که کتاب الصواعق و الرعود اهميت زيادي در نزد دشمنان محمد بن عبد الوهاب داشته است و تعدادي هم بر اين کتاب تقريظ زده اند و آن را توصيف کرده اند

مثلا محمد بن محمد قادري در باره اين کتاب اين مطالب را گفته :

وهو کتاب مخزون بالعجائب ومشحون بالغرائب ، عظيم النفع ، جليل الشأن ، واضح البرهان ...

ومدح حسن بن عمر الشطي الصواعق ومؤلفها فقال :

وقد ألف العلامة المحقق والفهامة المدقق الشيخ عبد الله بن داوود کتابا مشهورا مسمي ب «الصواعق والرعود في الرد علي ابن سعود» ...

اين کتاب سرشار از عجايب و غرائب ، بسيار پر منفعت، پر ارزش و با برهان‌هاي روشن است

آقاي حسن بن عمر الشطي هم توضيح داده که نويسنده اين کتاب کيست : او علامه، تيزهوش و تيز بيني بود. شيخ عبد الله بن داود کتابي مشهوري با عنوان الصواعق والرعود في علي ابن سعود تأليف کرده است.

 و توضيح و توصيف هايي که از اين نويسنده کرده است .

در صفحه بعد هم مي گويد : آقاي علوي الحداد هم کتابي نوشته درباره اين کتاب الصواعق و آن را تعريف و تمجيد کرده است .

اما در يمن :

وفي اليمن کتب عبد الله بن عيسي الکوکباني ( ت 1224 هـ ) کتابا في الطعن علي دعوة الشيخ سماه «السيف الهندي في إبانة طريق الشيخ النجدي»

در يمن عبد الله بن عيسي الکوکباني ( متوفاي 1224 هـ ) کتابي در مورد دعوت محمد بن عبد الوهاب نوشته به نام سيف الهندي في إبانه طريق الشيخ النجدي .

وفي حضرموت ألف علوي بن أحمد الحداد (ت 1232 هـ ) کتابا في مناهضة الشيخ ودعوته فنصف کتاب بعنوان « السيف الباتر لعنق المنکر علي الأکابر، ثم تبعه الآخر عنوانه « مصباح الأنام وجلاء الظلام في رد شبه البدعي النجدي التي أضل بها العوام » .

در حضرموت آقاي علوي بن احمد الحداد ( متوفاي 1232 هـ ) دو کتاب در دشمني با محمد بن عبد الوهاب و دعوت او نوشت با عنوان «السيف الباتر لعنق المنکر علي الأکابر» و کتاب ديگري با عنوان «مصباح الأنام و جلاء الظلام في رد الشبه البدعي النجدي التي أضل بها العوام»

چراغي براي مردم و نوري که ظلمت را روشنايي مي دهد در رد شبهه هاي شخص بدعت گذاري که از نجد بوده و مردم عوام را فقط مي تواند گمراه کند.

وکتب المدعو محمد بن محمد القادري رسالة قصيرة في الطعن علي الشيخ والإمام عبدالعزيز بن محمد بن سعود (ت 1218 هـ ) ...

آقاي محمد بن محمد قادري کتابي خلاصه‌اي نوشت در طعن به محمد بن عبد الوهاب و عبد العزيز بن محمد بن سعود ( متوفاي 1228 هـ ) .

وألف عمر المجوب ( ت 1222 هـ ) من علماء تونس رسالة في الرد علي الوهابية ...

آقاي عمر المجوب ( متوفي 1222 هـ ) از علماي تونس که کتابي در رد وهابيت نوشت .

اما از سرزمين هاي مغرب :

من بلاد المغرب کتب محمد بن عبد المجيد بن عبد السلام بن کيران الفاسي ( ت 1227 هـ ) أحد علماء فاس بالمغرب ، رسالة بعنوان «الرد علي بعض المبتدعين من طائفة الوهابية» ...

از بلاد مغرب آقاي محمد بن عبد المجيد بن عبد السلام بن کيران الفاسي ( متوفي 1227 هـ) که از علماي فاس مغرب بود و کتابي با عنوان « الرد علي بعض المبتدعين من طائفه الوهابيه » نوشت.

همه اين‌ها از علماي معاصر اهل سنت از شهر ها و کشور هاي مختلف بوده که در رد محمد بن عبد الوهاب کتاب نوشتند .

و در ادامه مي‌نويسد :

ومنهم عثمان بن سند البصري (ت 1250 هـ) وعداوته ظاهرة في کتابه المسمي « مطالع السعود بطيب أخبار الوالي داود » وقد إختصره أمين بن حسن الحلواني المدني ....

آقاي عثمان بن سند البصري ( متوفاي 1250 هـ ) کتابي عليه وهابي ها نوشت با عنوان « مطالع السعود بطيب أخبار الوالي داود » و آقاي أمين بن حسن الحلواني المدني آن را مختصر کرده است .

در صفحه بعد مي نويسد :

ومن أشد الخصوم ـ في بلاد النجد آنذاک ـ عداوة وکيدا لهذه الدعوة السلفية وأنصارها عثمان بن منصور ( ت 1228هـ) .... ...

في کتب عثمان بن منصور بخطوطه أمورا تتضمن الطعن علي المسلمين وتضليل أمامهم الشيخ محمد بن عبد الوهاب فيما دعا إليه من التوحيد وإظهار ما يعتقده في أهل هذه الدعوة من أنهم خوارج تنزل الأحاديث التي وردت في الخوارج عليهم .

... وأما کتبه التي ألفها ضد هذه الدعوة ومجددها فهي : جلاء الغمة عن تکفير هذه الامة ... وله کتاب رابع بعنوان « منهج المعارج في الأخبار الخوارج » ...

يکي از سر سخت ترين دشمنان وهابيت در شهرهاي نجد در آن زمان، آقاي عثمان بن منصور (متوفاي 1228 هـ) بود که کتابي بر رد وهابيت نوشت .

کتاب عثمان بن منصور اموري را در بر دارد که شامل طعن بر وهابي ها و گمراهي محمد بن عبد الوهاب مي شود و تصريح دارد که وهابيت همان خوارج آخر الزمان هستند و رواياتي که از پيامبر (ص) وارد شده در مورد خوارج آخر الزمان ، بر وهابيت تطبيق داده است .

آقاي عثمان بن منصور کتاب هاي متعددي نوشته از جمله کتاب «جلاء الغمه عن تکفير هذه الأمه» و کتاب چهارمي دارد با عنوان «منهج المعارج في الأخبار الخوارج» .

در اين کتاب ها ثابت کرده است که وهابي ها خوارج آخر الزمان هستند .

از کساني که در آن زمان کتاب نوشتند :

وممن کتب ضد الدعوة السلفية ـ آنذاک ـ محمد بن عبد الله بن حميد ( ت 1295 هـ ) وتمثلت هذه الکتابة في إعراضه في کتابه « السحب الوابلة علي ضرائح الحنابلة » ... وقد شنع ابن حميد في تراجم الخصوم علي أهل الحق بالباطل ...

آقاي محمد بن عبد الله بن حميد ( متوفاي 1295 هـ ) کتابي با عنوان السحب الوابله علي ضرائح الحنابله نوشته است .

اين کتاب را ان شاء الله نشان خواهيم داد .

 در اين کتاب مطالب زيادي عليه وهابيت بيان کرده است .

اما در حجاز :

وفي الحجاز تولي أحمد بن زيني دحلان ( ت 1304 هـ ) وکان مفتي الشافعيه في المکة بث الأکاذيب والمفتريات ضد الدعوة السلفية ومجددها ...

فمن کتبه التي ألفها ضد الدعوة السلفية ، رسالته السماة « الدرر السنية في الرد علي الوهابية » وقد طبعت عدة المرات وهي موجودة ضمن کتابه « خلاصة الکلام في امراء البلد الحرام » کما أنه موجودة ضمن کتابه « الفتوحات الإسلامية » .

در حجاز آقاي احمد بن زيني دحلان ( متوفاي 1304 هـ) که مفتي شافعي ها بوده عليه سلفي ها و بنيانگذار آن محمد بن عبد الوهاب بسيار دروغ گفته است و کتابي نوشته است با عنوان « الدرر السنيه في الرد علي الوهابيه » .

اين مطالب عليه وهابيت که نوشته در کتاب « خلاصه الکلام في امراء البلد الحرام » و کتاب « الفتوحات الإسلاميه » خود هم بيان کرده است .

همچنين مي گويد : زماني که محمد علي پاشا حاکم مصر بود ، بين حکومت اول و دوم وهابيت ، سرزمين حجاز و حرمين شرفين که زماني مرکز روحي و ديني وهابي ها بودند ، مرکز دشمني با محمد بن عبد الوهاب شده بود .

باز هم از علماي يمن :

وفي اليمن کتب محسن بن عبد الکريم بن إسحاق الحسني من صنعاء ( ت 1266 هـ ) کتابا ضد الدعوة وانصارها ، سماه « لفحات الوجد من فعلات أهل النجد » ...

وهو ينقل کثيرا عن أسلافه ممن عادي الدعوة السلفية الوهابية ، فقد تلقف کثيرا مما کتبه الکوکباني صاحب « السيف الهندي في إبانة طريق الشيخ النجدي » ... من وصف الوهابيين بالخوارج .

در يمن آقاي محسن بن عبد الکريم بن إسحاق الحسني که از شهر صنعاء و متوفاي 1266 هـ است . کتابي با عنوان « لفحات الوجد من فعلات أهل النجد » بر عليه وهابي ها نوشت و مطالبي که بزرگان اهل سنت عليه وهابيت داشتند ، در اين کتاب جمع آوري کرده است .

آقاي کوکباني نويسنده کتاب السيف الهندي في إبانه طريق الشيخ النجدي بر اين کتاب تقريظ زده است و گفته که وهابي ها همان خوارج زمان هستند .

در حضرموت :

وکتب عبد الله بن حسين بلفقيه العلوي ( ت 1226 هـ ) من حضرموت رسالة في الرد علي الوهابية ...

آقاي عبد الله بن حسين بلفقيه العلوي (متوفاي 1226 هـ ) از حضرموت کتابي بر عليه وهابي ها نوشته است .

اما از شام حسن بن عمر الشطي :

وعرف حسن بن عمر الشطي (ت 1274 هـ ) من الشام بعدائه وبغضه السلفية ، کما هو تصريح کتابته التي سطرها تذييلا علي رسالتي « اثبات الصفات » ورسالة « مشاجرة بين أهل مکة و أهل نجد ، فقد رمي صاحب الدعوة بادعاء النبوة ...

آقاي حسن بن عمر الشطي ( متوفاي 1274 هـ ) از شام است و بغض و دشمني خود را بر عليه سلفي ها نشان داده و کتابي با عنوان « اثبات الصفات » نوشته است .

همچنين رساله ديگري با عنوان « مشاجره بين اهل مکه و اهل نجد » نوشته و در اين رساله حسن بن عمر الشطي تصريح دارد بر اين که محمد بن عبد الوهاب ادعاي نبوت داشته است .

يک سني اين اتهام را به اين وهابي زده است راست بودن يا دروغ بودن آن ارتباطي به ما ندارد . ما اين موارد را به مرور ثابت خواهيم کرد .

در شهرهاي عراق دشمن زياد داشت :

وفي البلاد العراق وجد الکثير من الخصوم ممن ناهض هذه الدعوة وکتب المؤلفات ضدها ، نذکر منها : علي نقي اللکنوي (ت 1289 هـ ) حيث ألف رسالة سماها « کشف النقاب عن عقائد ابن عبد الوهاب » ...

در شهر هاي عراق وهابيت دشمنان زيادي داشت . از جمله آقاي علي نقي لکنوي ( متوفاي 1289 هـ ) کتابي با عنوان « کشف النقاب عن عقائد ابن عبد الوهاب » نوشته است .

ومن هؤلاء الخصوم داود بن سليمان بن جرجيس البغدادي (ت1299 هـ ) وکانت خصومته شديدة جدا وعداوته ظاهرة مستفحلة وحيث أن المذکور قدم نجدا ، وتلقي شيئا من العلوم الشرعية عن طريق بعض المشايخ ، ثم ما لبث أن أظهر العداوة وطعن في رسائل ائمة الدعوة ...

وتظهر عداوته في کتابه المسمي « صلحم الإخوان من أهل الإيمان وبيان الدين في تبرئة ابن تيمية وابن القيم » ...

وله کتابا آخر سماه « المنحة الوهبية في رد الوهابية » ...

از دشمنان ديگر وهابي ها آقاي داوود بن سليمان بن جرجيس البغدادي ( متوفاي1299 هـ ) که در ابتدا در نجد درس خواند و بعد از برگشتن کتابي عليه وهابي ها نوشت با عنوان « صلح الإخوان من اهل الإيمان و بيان الدين في تبرئه ابن تيميه و ابن القيم » و همچنين کتاب ديگري با عنوان « المنحه الوهبيه في الرد الوهابيه » نوشت.

وألف محمد بن عبد الوهاب بن داود الهمداني ( ت 1303 هـ ) کتابا سماها : «ازهاق الباطل في رد شبه الفرق الوهابية» ولايزال مخطوطا ـ ولله الحمد ـ ...

آقاي محمد بن عبد الوهاب بن داوود الهمداني ( متوفاي 1303 هـ ) کتابي با عنوان « ازهاق الباطل في رد شبه الفرق الوهابيه » نوشته است ؛ البته اين کتاب هم چاپ نشده و به صورت دست نوشته باقي مانده است .

 که اين شخص وهابي در اين جا خدا را شکر مي کند که اين کتاب چاپ نشده است .

وکتب جعفر النجفي (ت 1303 هـ) مؤلفا بعنوان « منهج الرشاد لمن أراد السداد » ...

 آقاي جعفر النجفي ( متوفي 1303 هـ ) کتابي با عنوان « منهج الرشاد لمن أراد السداد » نوشته است .

اما از علماي تونس :

وفي تونس صنف المدعو أبو الفداء اسماعيل التميمي (ت 1248 ه ) مجلدا سماه « المنح الإلهية في طمس الضلالة الوهابيه » ...

آقاي البوفداء اسماعيل التميمي ( متوفاي 1248 هـ ) کتابي با نام « المنح الإلهيه في طمس الضلاله الوهابيه » نوشته است .

آقاي جميل صدقي الزهاوي ، آقاي محمد عطاء الکسم ، آقاي يوسف الدجوي که اين افراد کتاب هايشان موجود است . همين طور نام اين علما را مي برد که ما اگر بخواهيم همه آن ها را نام ببريم وقت گرفته مي شود و به مباحث ديگر نمي رسيم ؛ البته در اين کتاب نام چند عالم شيعه را هم نام مي برد از جمله :

 اما محسن الأمين العاملي أحد شيعة العراق (ت 1371 هـ ) فله کتابا بعنوان « کشف الإرتياب في أتباع محمد بن عبد الوهاب »

آقاي محسن الأمين العاملي که رحمت خدا بر ايشان باد ، متوفاي 1371هـ ، صاحب اعيان الشيعه از بزرگان شيعيان ، کتابي با عنوان « کشف الإرتياب في أتباع محمد بن عبد الوهاب» نوشت.

کما أن لأحمد بن داود بن جرجيس (ت1367 هـ) من العراق ، رسالة بعنوان « المواهب الرحمانية في الرد علي الوهابية » .

أحمد بن داوود بن جرجيس از عراق متوفاي 1367 هـ کتاب « المواهب الرحمانيه في الرد علي الوهابيه » نوشت .

 البته اين شخص شيعه نيست .

به همين ترتيب ادامه مي دهد و اين علما را نام مي برد .

ليس المراد من إيراد تلک المؤلفات المناوئة هو الحصر، إنما قصدت من ذلک التوضيح وبيان هذه الحملة الشرسة ضد الدعوة السلفية ...

مي گويد : من نمي خواهم بگويم کتاب هايي که عليه وهابيت نوشته شده ، همين ها هستند ، اين ها مشت نمونه خوار است .

کتاب الدعاوي المناوئين ، نويسنده عبد العزيز بن محمد بن علي عبد اللطيف ، چاپ دار الطيبه عربستان سعودي ، از ص 38 تا ص 58

متأسفانه اين کتاب ها را جمع آوري و تجديد چاپ نکردند ، با اين که خيلي از اين کتاب ها چاپ شده ؛ در عين حال بايد علماي اهل سنت همتي کنند و اين کتاب ها را دوباره چاپ کنند .

جالب است که مؤلف مي گويد : علماي وهابي با اين که جهاد مي کردند ، قضاوت داشتند ، فتوي و درس مي دادند ، با اين حال کتاب نوشتند . از اولين کساني که کتاب نوشتند :

کان الشيخ الإمام من أوائل الذين کتبوا الردود ضد تلک المؤلفات المناوئة، فقد کتب جوابا مفصلا شافيا في الرد علي رسالة أخيه سليمان ....

محمد بن عبد الوهاب کتابي مفصل و شافي در رد رساله برادرش سليمان بن عبد الوهاب نوشت .

سليمان بن عبد الوهاب بر رد محمد بن عبد الوهاب کتاب نوشت و محمد بن عبد الوهاب در رد سليمان بن عبد الوهاب کتاب ديگري نوشت .

البته اين کتاب هايي را که نام برديم و آن کتاب هايي که موجود هستند را در آينده نشان خواهيم داد .

زندگي نامه نويسنده اين کتاب الدعاوي المناوئين آقاي عبد العزيز بن محمد بن عبد اللطيف از سايت شخصي ايشان بيان کنم :

در رياض به دنيا آمده ، در دانشگاه محمد بن سعود با تخصص اصول دين و فوق تخصص عقيده و مذاهب معاصر درس خوانده است و ماجسترش را در سال 1407 هـ گرفته و دکتراي خود را در سال 1414 هـ دريافت کرده است و کتاب ها و رساله هاي مختلف نوشته است . به هر حال يک وهابي است و الان هم از اساتيد دانشگاه محمد بن سعود است .

سايت عبد العزيز بن محمد بن عبد اللطيف

مجري :

بينندگان عزيز مي دانيد که در برنامه راه و بيراه روال بر اين است که بعد از فرمايشات استاد ، مؤيدي را از کلام علماي اهل سنت خواهيم آورد . کليپ اول از عالم سرشناس اهل سنت آقاي احمد بدر الدين حسون است که سخنان بسيار جالبي در مورد وهابيت بيان مي کند .

کليپ 01 :

احمد بدر الدين حسون :

چه کسي علي عليه السلام را کشت ؟ کساني که اگر در جلوي ما نماز بخوانند ، از نماز خواندن خويش خجالت مي کشيم و اگر روزه بگيرند ، ما از روزه گرفتن خويش خجالت مي کشيم ؛ اما همان طور که تير از کمان بيرون مي رود ، آن ها از دين خارج مي شوند.

اين ها همان کساني هستند که تظاهر به تمسک به دين مي کنند ؛ ولي همه مسلمان ها را تکفير مي کنند . همان کساني که ريش هاي آن ها بسيار بلند است و لباس هاي آن ها کوتاه و مسواک هاي چوبي در دست هاي آن هاست . در دنيا هيچ اسلامي جز خودشان را نمي بينند و بقيه کافر هستند و بسيار متأسفم که بگويم اين ها دوباره باز گشته اند .

در اين حج جوانان بوسنيايي را ديدم که در يک کشور عربي اسلامي درس خوانده بودند ، از کنار ما عبور مي کردند ؛ ولي به ما سلام نمي کردند . از آن ها پرسيدم براي چه ؟ چرا سلام نمي کنيد ؟ چرا نمي گوييد السلام عليکم ؟

گفت چون لباس تو بلند است و ريش تو بلند نيست ؛ به همين دليل نبايد به تو سلام کرد . همين ها هستند که سرور ما علي (ع ) را کشتند . همين کساني که جديدا به وجود آمده اند . آن ها خطري هستند که خطري خطرناک تر از آن ها نيست . بعضي از فرزندان شما به آن ها ملحق شده اند و شما بي خبريد . همين ها سرور ما علي (ع ) را کشتند .

مجري :

ملاحظه فرموديد که اين عالم اهل سنت چگونه در برابر وهابيت موضعگيري مي کند . خاطره اي که تعريف مي کند و مي گويد به صرف اين که ظاهرشان شبيه وهابي ها نيست ، حتي به او سلام هم نمي کنند . به هر حال اين دردي است در جامعه که وهابيت با مسلمان ها اين گونه برخورد مي کنند و برخي وهابي زده ها هم اين کار را انجام مي دهند .

ما انتظار نداريم با روحاني شيعه درست رفتار کنند ؛ هر چند که کليپ هاي آن را ديديم در عربستان و به خصوص در مدينه که با روحانيون شيعه چطور برخورد مي کنند ؛ اما با علماي اهل سنت هم اين ها همين طور برخورد مي کنند .

استاد فرموديد که در مورد محمد بن فيروز مطلب جالبي داريد و رديه اي که بر محمد بن عبد الوهاب داشته است .

استاد يزداني :

در همين کتاب دعاوي المناوئين که استاد دانشگاه عربستان سعودي آن را نوشته، آمده است:

مع شدة الخصومة وضراوتها وشناعة هذا العناد واستمراره إلا أن الشيخ قد کان حريصا علي هداية اولئک الخصوم ، فيبذل الأسباب والوسائل لتحقيق ما يؤدي إلي إستقامتهم وإلتزامهم بمتابعة الحق المؤيد بالدليل ، ويظهر اللبن بالتلطف معهم ، کما واضح في رسالته لشيخه عبد الله بن محمد بن عبد اللطيف أحد علماء إحساء حيث يخاطبه :

با اين که با محمد بن عبد الوهاب خيلي دشمني کردند و اين دشمني ها بسيار بد بود ؛ با اين حال محمد بن عبد الوهاب بر هدايت اين دشمنان خود بسيار حريص بود و کارهاي زيادي کرد که آن ها را به وهابيت ملتزم کند و هدايت شوند . از جمله اين که نامه اي براي استادش عبد الله بن محمد بن عبد اللطيف که يکي از علماي إحساء بود ، نوشت :

 فإني أحبک وقد دعوتک في صلاتي وأتمني من قبل هذه المکاتيب أن يهديک الله لدينه القيم ...

وهذا الشيخ المخاطب قد ألف رسالة في الرد علي الشيخ الإمام ،« سماه سيف الجهاد لمدعي الإجتهاد » .

من خيلي تو را دوست دارم و در نمازهايم تو را دعا مي کنم . من آرزو دارم که تو هدايت شوي و خداوند تو را به اين دين قيم هدايت کند.

( معلوم نيست که دعوتک را در اين جا به چه معنا گرفته دعا يا نفرين )

اما اين استاد کتابي به نام «سيف الجهاد لمدعي الاجتهاد» نوشت بر رد محمد بن عبد الوهاب .

نويسنده مي گويد : اصلا اين ها قدرشناس نبودند . محمد بن عبد الوهاب اين همه آن ها را دوست داشت و برايشان دعا مي کرد ؛ ولي اين علماي اهل سنت با او دشمني مي کردند .

ويخاطب الشيخ عبد الوهاب بن عبد الله بن عيسي فيقول : ( فإن کان إني أدعو لک في سجودي ، أنت وابوک أجل الناس إلي وأحبهم عندي ...) ومع ذلک فقد عاني الشيخ الإمام من الشيخ عبد الوهاب وأبيه معاناة الشديدة ، وإصابه منها هم وغم کما هو مذکور في بعض الرسالة .

مثلا به عبد الوهاب بن عبدالله بن عيسي نامه اي نوشت و به او گفت که من در سجده هاي خود تو را دعا مي کنم و تو و پدرت نزد من خيلي گرامي بوديد و من شما ها را دوست دارم ؛ در عين حال اين فرد با محمد بن عبد الوهاب شديدا دشمني مي کرد و باعث غم و غصه زيادي براي ايشان شد .

محمد بن عبد الوهاب ، محمد بن فيروز را بسيار توصيف مي کرد و مکرر به او نامه مي نوشت و مي گفت :

ولکن تعرف إبن فيروز أنه أقربهم إلي الإسلام وهو رجل من الحنابلة وينتحل کلام الشيخ « ابن تيمية » وإبن قيم خاصة ...

ولکن هذه الخصم ـ محمد بن فيروز ـ قد بلغت محاربته ومناهضة لهذه الدعوة حدا لايوصف ، لذا مدحه أحد خصوم هذه الدعوة وهو الحداد حيث قال مادحا لإبن فيروز : (ولله در الشيخ محمد بن عبد الله بن فيروز الحنبلي لما قام مجتهدا ابتغاء مرضات في إطفاء بدعة هذا الخبيث ...

من معتقدم که ابن فيروز از همه مردم به اسلام نزديک تر است و او مردي از حنابله مي باشد و از طرفداران ابن تيميه و به خصوص ابن قيم مي باشد .

اما ابن فيروز با او بسيار دشمني مي کرد و حرف هاي بدي درباره محمد بن عبد الوهاب مي زد و دشمني را به حدي رساند که قابل توصيف نيست .

يکي از دشمنان اين دعوت به نام حداد ابن فيروز را مدح و ستايش نموده و گفته که او مجتهد بوده و در راه خدا با اين خبيث ( محمد بن عبد الوهاب) دشمني کرده است .

طعن محمد بن فيروز در نسب محمد بن عبد الوهاب :

در ادامه نويسنده مطلبي را نقل مي‌کند که واقعا جاي تعجب دارد. ابن فيروز مي‌گفت:

... بل لعل الشيخ – عبد الوهاب – غفل عن مواقعة أمه – يعني محمد بن عبد الوهاب – فسبقه الشيطان إليها فکان أبا لهذا المارد ... إلخ إنا لله وإنا إليه راجعون

 قبل از اين که پدر محمد بن عبد الوهاب با مادرش کاري انجام دهد، شيطان کارهايش را انجام مي داد و اين محمد بن عبد الوهاب از نسل شيطان است نه از نسل انسان .

کتاب دعاوي المناوئين ، نويسنده عبد العزيز بن محمد عبد اللطيف ، ص 35 و 36

اين نظر استاد محمد بن عبد الوهاب است در مورد محمد بن عبد الوهاب.

يعني پدر محمد بن عبد الوهاب ، عبد الوهاب نبوده ؛ بلکه شيطان بوده است.

اين مطلب را شيعه نگفته و هيچ وقت يک شيعه اين حرف ها را عليه دشمنان خود نمي گويد ، اين کلام يک عالم اهل سنت و از اساتيد و دوستان محمد بن عبد الوهاب است . کاري به درست بودن يا نبودن آن نداريم ما فقط آن را نقل مي کنيم .

مجري :

مطالبي که بر عليه محمد بن عبد الوهاب و ابن تيميه وجود دارد ، فراوان مي باشد و آن چه ما به شما نشان مي دهيم فقط گوشه اي از آن چيزي است که علماي اهل سنت در باره آن تأليف کرده و گفته اند . کليپ ديگري آماده شده در استناد به اين مطالبي که بيان شد.

کليپ 02 :

صادق سلايميه از علماي الجزائر :

کتاب الصواعق الإلهيه في الرد علي الوهابيه را چه کسي نوشته است ؟ برادر محمد بن عبد الوهاب اين کتاب را نوشت، پدر محمد بن عبد الوهاب از او بيزار بود، چه کسي ابن تيميه را زنداني کرد ؟

شيعيان ؟ نه ؛ بلکه علماي اهل سنت او را وارد زندان کردند ؛ چون گفت که زيارت قبر پيامبر (ص) بدعت است ، او را زندان کردند . ابن حجر هيثمي اين عالم سني به ابن تيميه مي گويد: دشمن خدا .

ابن تيميه به شافعي ها که نيت نماز را بر زبان جاري مي کنند ، مي گويد : بايد توبه کنند يا کشته شوند ، اين را در کتاب مجموع الفتاوي از او سؤال کردند .

 شما وهابي ها بايد در مقابل مردم الجزائر جواب بدهيد . مردم را کشتيد و سر برديديد و مساجد را منفجر کرديد . يک شيعه ذکر کنيد که خود را منفجر کرده باشد ، شيعه قائل به کفر توست ؛ ولي تو را نمي کشد .

ديدگاه علماي اهل سنت عليه محمد بن عبد الوهاب و وهابيت:

استاد يزداني :

يکي ديگر از کساني که عليه محمد بن عبد الوهاب کتاب نوشته ، محمد انور کشميري الديوبندي است .

محمد انور کشميري الديوبندي است

ايشان در سال 1352 هـ از دنيا رفت و کتابي به نام فيض الباري علي صحيح البخاري ، که شرحي بر صحيح بخاري مي باشد را تأليف کرده است. اين کتاب چاپ دار الکتب العلميه لبنان مي باشد . در اين کتاب مطلبي را در مورد محمد بن عبد الوهاب بيان مي کند :

... أما محمد بن عبد الوهاب النجدي فإنه کان رجلا بليدا قليل العلم ، فکان يتسارع إلي الحکم بالکفر ، ولا ينبغي أن يقتحم في هذه الوادي إلا من يکون متيقظا متقنا عارفا بوجوه الکفر وأسبابه .

محمد بن عبد الوهاب مردي کند ذهن و بي سواد بود که در حکم به کافر بودن مردم عجله مي کرد و سزاوار نيست که هر کسي وارد اين ميدان شود مگر کسي که بيدار و عارف و متقي باشد و وجوه کفر و اسباب آن را بشناسد .

کتاب فيض الباري ، نويسنده محمد انور کشميري الديوبندي ، چاپ دار الکتب العلميه لبنان ج 1 ، ص 252.

ابراهيم بن عثمان السمنودي

 کتاب سعاده الدارين في الرد علي الفرقتين الوهابيه والمقلده الظاهريه تأليف آقاي ابراهيم بن عثمان السمنودي از ديگر رديه هايي است که بر عليه محمد بن عبد الوهاب نوشته شده است . نويسنده در اين کتاب در جلد اول و در باب اول في الکلام علي أصل الوهابيه و تاريخهم مي گويد :

أصل الوهابية قوم من جهلة الأعراب، وغيرهم ظهروا بجهة نجد شرقي المدينة الشريفة في القرن الثاني عشر من الهجرة المنيفة، ينسبون علي رئيسهم محمد بن عبد الوهاب النجدي المبتدع الخارجي الضال المضل

وإنما نسبوا إليه لأنهم تبعوا علي عقائده الباطلة الشنيعة وأفعاله السيئه الفظيعة ...

ولازم الشيخ محمد سليمان الکربي السابق ذکره ، والشيخ محمد حياة السندي الحنفي مدة وکان الشيخان المذکوران وغيرهما من أشياخه يتفرسون فيه الإلحاد والشلال ، لما يشاهدونه من أفعاله وأقواله ونزغاته في کثير من المسائل ...

وکان والدة عبد الوهاب من العلماء الصالحين فکان أيضا يتفرس فيه الإلحاد ويذمه کثيرا ويحذر الناس منه وکان أخوه الشيخ سليمان بن عبد الوهاب المذکور ذلک ...

وهابي ها گروهي از جاهلان عرب بودند. از نجد که در شرق مدينه قرار داشت، در قرن دوازدهم ظهور کردند و به رئيسشان محمد بن عبد الوهاب نجدي که يک شخص بدعت گذار ، خارج از دين ، گمراه و گمراه کننده بود ، منتسب بودند ؛ زيرا پيرو عقائد کسي هستند که آن عقائد باطل و زشت بود و کارهاي بدي انجام مي دادند .

باز هم مطالب ديگري مي گويد از جمله اين که :

اساتيد محمد بن عبد الوهاب آقاي محمد سليمان الکردي و محمد حياه السندي الحنفي عليه او کتاب نوشتند و با آن ذکاوتي که داشتند، از حرف ها و کارهاي محمد بن عبد الوهاب پيش بيني کردند که او ملحد مي شود .

پدر محمد بن عبد الوهاب هم که از علماي صالح بود، پيش بيني مي کرد که او ملحد شود . او را زياد مذمت مي کرد و مردم را از او بر حذر مي داشت .

هم چنين برادرش سليمان بن عبد الوهاب کارها و عقائد گمراه کننده او را به شدت انکار مي کرد .

کتاب سعاده الدارين في الرد علي الفرقتين الوهابيه و مقلده الظاهريه ، نويسنده ابراهيم بن عثمان السمنودي ، چاپ قاهره ، ج 1 ، ص 47

اين کتاب انصافا يک کتاب بسيار خواندني و مفيد است و استدلال هاي قوي عليه وهابيت دارد و بنده به بيننده هاي عزيز توصيه مي کنم که اين کتاب را بخوانند .

مجري :

اميدوارم اين مطالب براي بينندگان عزيز به خصوص اهل سنت مفيد بوده باشد و بايد بدانند که علماي آن ها چقدر بر محمد بن عبد الوهاب رديه دارند . کليپي آماده کرديم از جنايات گروه وهابي جيش الحر مي باشد . از شعاري که در اين کليپ مي دهند ، نشان مي دهد که اين گروه جيش الحر هستند .

کليپ 03 :

ترور شهروندان سوريه توسط وهابيت (گروه جيش الحر )

حافظ احمد بن محمد بن الصديق الغماري

شخص بعدي که عليه محمد بن عبد الوهاب کتاب نوشته و حرف هاي تندي عليه او زده آقاي حافظ احمد بن محمد بن الصديق الغماري متوفاي سال 1380 هـ است که کتابي به نام «الجواب المفيد للسائل المستفيد» تأليف کرده است . اين کتاب شامل نامه هايي است که آقاي غماري به يکي از شاگردان خود مي نويسد .

در اين کتاب نويسنده به شاگردش مي گويد :

وکتب ابن قيم کلها نافعة مبارکة عليها نور، وفيها إفادة وهداية بخلاف کتب شيخه ابن تيمية ... بل ما ضل من ضل عن صراط المستقيم إلا بکتبه ويکفيک أن قرن الشيطان النجدي وأتباعه، ومذهبه الفاسد وليد أفکار ابن تيمية وأقواله .

کتاب هاي ابن قيم مفيد و بابرکت است بر خلاف کتاب هاي استادش ابن تيميه ... بلکه کسي گمراه نشده از راه مستقيم ؛ مگر با کتاب هاي ابن تيميه و در مذمت ابن تيميه کفايت مي کند که بگويم شاخ شيطان نجدي و پيروانش و مذهب فاسد وهابيت زاييده افکار و سخنان ابن تيميه است .

کتاب جواب المفيد للسائل المستفيد، نويسنده حافظ احمد بن محمد بن صديق الغماري، با تحقيق ابوالفضل بدر العمراني، چاپ دار الکتب العلميه بيروت، ص 11

در اين جا آقاي غماري صراحتا اعلام مي کند که محمد بن عبد الوهاب شاخ شيطان است و زاييده افکار باطل ابن تيميه مي‌باشد .

شيخ محمد بن عبد الله ابن حميد النجدي الحنبلي

آقاي امام علامه شيخ محمد بن عبد الله ابن حميد النجدي الحنبلي مفتي حنابله در مکه مکرمه ، متوفاي سال 1295هـ ، از کساني است که عليه محمد بن عبد الوهاب کتاب نوشته . کتابي با عنوان السحب الوابله علي ضرائح الحنابله تأليف کرده است.

در اين کتاب قسمت شرح حال عبد الوهاب بن سليمان بن علي بن مشرف ، پدر محمد بن عبد الوهاب آورده که :

... وهو والد محمد صاحب الدعوة التي انتشر شررها في الآفاق لکن بينهما تباين مع أن محمدا لم يتظاهر بالدعوة إلا بعد موت والده وأخبرني بعض من لقيته عن بعض أهل العلم عن من عاصر الشيخ عبد الوهاب هذا أنه کان غضبانا عن ولده محمد لکونه لم يرض أن يشتغل بالفقه کأسلافه وأهل جهته ويفترس فيه أن يحدث منه أمر فکان يقول للناس ياما لاترون من محمد ( من الشر ) ...

او پدر محمد صاحب دعوتي که شعله هاي آتش آن تمام عالم فرا گرفت ؛ وليکن او با پسرش فرق داشت و تا او زنده بود ، محمد بن عبد الوهاب جرأت نداشت که دعوت خود را آشکار کند . بعضي از اهل علم که معاصر با شيخ عبد الوهاب بودند به من خبر دادند که او از پسرش محمد خشمگين بود ؛ چون محمد دوست نداشت که مثل گذشتگانش به فقه بپردازد .

پدرش پيش بيني مي کرد که پسرش ناخلف است و مردم را از او برحذر مي داشت و به مردم مي گفت که چه شري از اين پسرم برخواهد خواست ...

وجالب است که نويسنده مي گويد :

... وسلم الله من شره ومکره ، مع تلک الصولة الهائلة التي أرعبت الأباعد فإنه کان إذا باينه أحدا ورد عليه ولم يقدر علي قتله مجاهرة يرسل إليه من بغتاله في فراشه أو في السوق ليلا لقوله بتکفير من خالفه واستحلاله قتله ...

ويدخل علي أخيه الشيخ سليمان ...

... خدا ما را از شر و مکر او سالم نگه دارد . اگر کسي را نمي توانست علني بکشد ، شخصي را مي فرستاد تا او را در رختخوابش يا در بازار شبانه ترور کند. حتي برادرش سليمان را مي خواست بکشد و کسي را فرستاد ؛ ولي سليمان آن شخص را قانع کرد و نتوانست برادرش را ترور کند .

السحب الوابله علي ضرائح الحنابله ، تأليف علامه محمد بن عبد الله بن حميد النجدي الحنبلي ، چاپ مکتبه امام احمد

مجري :

استاد يزداني جالب است که در کتاب السحب الوابله علي ضرائح الحنابله با توجه به اين که نام علماي حنبلي را ليست کرده ، هيچ اسمي از محمد بن عبد الوهاب به عنوان يک عالم و يک حنبلي مذهب نبرده است .

کليپ ديگري از جنايات وهابي ها آماده کرده ايم که از بينندگان عزيز به خاطر پخش اين تصاوير عذر خواهي مي کنيم . تصاويري از ترور دو خانم در سوريه که به طور فجيعي توسط وهابيت کشته مي شوند .

کليپ04 :

تصاويري از کشتن دو خانم توسط وهابي ها ودر نهايت انداختن آن ها در يک گودال .

مجري :

گويي جنايات وهابيت تمامي ندارد ، جناياتي که بر سر مسلمين مي آورند. حداقل از حجاب آن دو خانم مشخص بود که مسلمان هستند ؛ البته ما آرشيو کاملي از اين جنايات داريم با قرائني که ثابت مي شود از کدام گروه هاي تکفيري هستند و ان شاء الله از جنايات اين ها تا جايي که امکان داشته باشد در برنامه راه و بيراه پخش مي کنيم و آن ها را رسوا مي کنيم .

 بيننده : آقاي احمدي از ملاير – شيعه

با عرض سلام از کارشناس برنامه سؤالي داشتم . اين که در کتاب کافي ، جلد 1 ، صفحه 503 روايتي است که امام زمان (عج) هنوز متولد نشده اند . من متن عربي آن را ندارم .

استاد يزداني :

اين مدرکي که شما مي گوييد خيلي واضح و روشن است . همان مطلبي که مي گويد بعد از شهادت امام حسن عسکري (ع) کنيزان را بازرسي کرديم ، ديديم که هيچ کدام از آن ها باردار نبودند . همين روايت را مي فرماييد ؟ روايتي که وهابي ها در اين روزها زياد مي خوانند .

بيننده :

بله ، همين روايت اصول کافي ، جلد 1 ، صفحه 503

استاد يزداني :

 اگر يک مقدار تفکر مي کرديد، خودتان جواب را پيدا مي کرديد . اين روايت بيان مي کند که ما بعد از شهادت امام حسن عسکري (ع) ديديم که هيچ کدام از کنيزان باردار نيستند. نظر شيعه چيست اين که امام زمان (عج) قبل از پدر بزرگوارشان متولد شده اند يا بعد از ايشان ؟

بيننده :

بعد از امام حسن عسگري (ع) به دنيا آمدند .

استاد يزداني :

آقاي احمدي بنده شک دارم که شما شيعه باشيد . امام زمان (عج) متولد سال 255 هـ است و امام حسن عسگري (ع) متوفاي سال 260 هـ است يعني 5 سال پيش از شهادت پدر بزرگوارشان متولد شده اند و در زمان شهادت ايشان ، امام زمان (عج) 5 ساله بودند .

اگر مقداري دقت مي کرديد ، جواب سؤال را متوجه مي شديد .

بيننده :

يک روايت ديگر هم در کتاب کشف الغمه ، جلد 2 ، صفحه 360 که امام باقر (ع) فرمودند : هر کس به ابوبکر صديق نگويد ، سخنش در آخرت پذيرفته نمي شود.

مجري :

آن روايت را از کتب اهل سنت نقل مي کند و جواب هم داده شده است . شما مقدمه کتاب کشف الغمه را ديده ايد و مي دانيد که موضوع اين کتاب چيست ؟

بيننده :

 متأسفانه موضوع کتاب را نمي دانم .

استاد يزداني :

مؤلف در مقدمه کتاب مي گويد : من ديدم که اهل سنت به ائمه ما ارادت ندارند، به اين دليل رواياتي را از کتاب هاي آن ها در اين کتاب آوردم تا مقدار ارادت آن ها نسبت به ائمه ما بيشتر شود . موضوع کتاب رواياتي است از کتاب هاي اهل سنت در باره ائمه ما و اصلا ارتباطي به روايات شيعه ندارد .

بيننده :

يعني شما در اين برنامه از کتاب کشف الغمه دليلي نمي آوريد؟

استاد يزداني :

ما به هيچ عنوان از کتاب کشف الغمه دليلي نمي آوريم .

مجري :

مرحوم اربلي در کتاب کشف الغمه ، جلد 2 ، صفحه 360 : عبارت را بيان مي کند و کارشناسان ما به آن جواب دادند که شمشيري را تزيين کرده بودند وگفتند که به آن الصديق مي گوييد . فرمودند :

نعم الصديق، نعم الصديق

بعد ايشان از کتب اهل سنت نقل مي کند به خاطر دشمني هايي که آن زمان با اهل بيت (ع) وجود داشت و بعد هم آن را رد مي کند .

استاد يزداني :

 اگر چنين سؤال هايي به ذهن شما رسيد ، به سايت حضرت ولي عصر (عج) مراجعه کنيد و کلمه ادله را جستجو بزنيد . در قسمت مقالات: مقاله ادله خلافت ابوبکر.

بيننده :

سؤال ديگري هم داشتم . آن شبي که پيامبر اسلام (ص) به غار رفت ، ابوبکر به خانه ايشان رفته و حضرت علي (ع) ابوبکر را به دنبال پيامبر (ص) فرستاد . اگر ابوبکر کافر بوده ، حضرت علي (ع) چرا محل دقيق رسول خدا (ص) را به او دادند ؟

استاد يزداني :

اين روايت در مسند احمد با سند صحيح موجود است . زماني که رسول خدا (ص) از مکه خارج شده بودند ، ابوبکر وارد منزل ايشان شدند و چون پيامبر (ص) را نديدند، از امير المؤمنين (ع) پرسيدند و امير المؤمنين (ع) هم آدرس غار را به ابوبکر دادند .

دليل آن بسيار واضح است . زماني که دشمنان اسلام نزديک منزل رسول خدا (ص) بودند ، اگر امير المؤمنين (ع) محل اختفاي رسول خدا (ص) را نمي داد ، ابوبکر سر و صدا و جستجو مي کرد که پيامبر (ص) کجاست ، آن ها متوجه مي شدند . براي اين که جان پيامبر اسلام (ص) را نجات دهند ، محل اختفاي ايشان را به ابوبکر دادند و دليل ديگري هم نداشته است .

اگر در همان سايت حضرت ولي عصر (عج) در قسمت مقالات اين مطالب را به طور مفصل بيان کرده ايم .

بيننده : آقاي الله دادي از تهران – شيعه

سؤالي از استاد يزداني داشتم که وهابي ها حضرت علي (ع) را به عنوان خليفه چهارم مي دانند و معاويه را هم به عنوان امير معاويه نام مي برند . مگر امکان دارد که هم معاويه بر حق باشد و هم حضرت علي (ع) و جنگ صفين به وجود آيد ؟

 ما به عنوان شيعه امير المؤمنين علي بن ابيطالب (ع) را بر حق مي دانيم و اهل سنت هم همين اعتقاد را دارند . آيا جمع بين معاويه و حضرت علي (ع) امکان دارد؟

استاد يزداني :

جواب سؤال را خودتان داديد . علاوه بر شيعيان بسياري از علماي اهل سنت هستند که معاويه و همه کساني را که عليه امير المؤمنين (ع) موضعگيري کردند و در جنگ صفين شرکت داشتند را ناصبي مي دانند . از جمله در کتاب سير اعلام النبلاء تأليف شمس الدين ذهبي آمده است که :

وکان الناس في الصدر الأول بعد وقعة صفين علي أقسام : أهل السنة وهم اولو العلم وهم محبون للصحابة کافون عن الخوض فيما شجر بينهم کسعد وابن عمر ومحمد بن مسلمة وأمم، ثم شيعة يتوالون وينالون ممن حاربوا عليا ويقولون : إنهم مسلمون بغاة ظلمة ، ثم النواصب وهم الذين حاربوا عليا يوم صفين ويقرون بإسلام علي وسابقته ...

مردم بعد از جنگ صفين چند دسته بودند : اهل سنت ، کساني که اهل علم و دوستداران صحابه بودند مثل سعد بن ابي وقاص ، عبد الله بن عمر ، محمد بن مسلمه ودسته دوم : شيعيان و طرفداران امير المؤمنين (ع) که ولايت آن حضرت را قبول داشتند و از دشمنان آن حضرت بيزاري مي‌جستتند.

دسته سوم : نواصب. همان کساني که با حضرت علي (ع) در روز جنگ صفين جنگيدند و به اسلام وسابقه ي ايشان اقرار داشتند

سير اعلام النبلاء ، نويسنده شمس الدين ذهبي ، با تحقيق شعيب الأرنؤوط ، چاپ مؤسسه الرساله ، ج 5 ، ص 374

و معاويه بن ابوسفيان سر کرده نواصب در جنگ صفين بوده است .

 يک بحث عقلي صريح و روشن است و يک طرف اميرالمؤمنين (ع) و يک طرف معاويه . رسول خدا (ص) به امير المؤمنين (ع) دستور دادند که با معاويه بجنگند .

بيننده :

يک سؤال ديگر هم دارم . چرا وهابي ها به دو شخصيت مهم اسلام ، مالک اشتر و مختار ثقفي که کارهايي انجام داده اند که در طول تاريخ بي بديل بوده اند ، اهانت و لعن مي کنند؟

استاد يزداني :

مختار که قطعا از صحابه گران قدر رسول خدا (ص) بوده اند و ما در سايت مؤسسه حضرت ولي عصر (عج) مقاله اي در مورد مختار داريم که ايشان از صحابه بوده اند و رسول خدا (ص) را در حجه الوداع ديده اند . وهابي ها با اين حال با مختار دشمني و اهانت مي کنند ؛ چون با پسران زبير جنگيد . با مالک اشتر دشمني مي کنند ؛ چون مالک در کشتن عثمان دست داشت و در جنگ صفين و جمل در رکاب امير المؤمنين (ع) بودند . هر کس از دوستان امير المؤمنين (ع) باشد ، وهابي ها با او دشمن هستند .

ابو طفيل عامر بن واصله که صد در صد صحابه هستند ، بخاري از او روايت نقل نمي کند ؛ به اين دليل که او از شيعيان است .

بيننده :

چطور امکان دارد که گنبد و بارگاه ساختن براي فرزندان رسول خدا (ص) حرام باشد و بايد آن را خراب کرد ؛ ولي ساختن گنبد براي خالد بن وليد کسي که ناموس مردي را به اسيري برد و آن مرد را کشت ، حرام نيست .

بيننده : محمد ادريس از زاهدان – اهل سنت

 در مورد کليپ هايي که شما پخش کرديد ، صحبت داشتم و هم چنين در مورد کليپي که در شبکه هاي وهابي نشان دادند در مورد اين که فردي را زنده به گور مي کردند و مي گفتند که بگو لا اله الا بشار اسد . مثل اين که نعوذ بالله خدا وجود ندارد. از شما در خواست دارم که اين کليپ ها را هم در شبکه نشان دهيد .

مجري :

از شما سؤالي داشتم . اين کليپ بسيار قديمي است . بنده قصد دفاع از هيچ جناحي را ندارم ولي از شما سؤال دارم که آيا شما باور مي کنيد طرفداران يک جناح خاص فردي را زنده به گور کنند و بعد بگويند که فلان مطلب را بگو و از اين کارشان فيلم بگيرند و بعد منتشر کنند ؟

بيننده :

درست است ولي مگر اين امکان براي طرف مقابل هم وجود ندارد ؟

مجري :

ما منکر اين مطلب نيستيم ؛ ولي اين وهابي ها در شهر هايي که در دستشان است و با پرچم هاي خود ، مسلمان ها را مي کشند و جنايت هاي مختلفي انجام مي دهند و کليپ هاي آن را در کمپين هاي خودشان به عنوان نماد افتخار ، به نمايش مي گذارند .

بيننده :

بنده پيشنهادي داشتم . شبکه ولايت به عنوان نماينده تشيع است . ما اهل سنت هم با برادران شيعه خود هيچ مشکلي نداريم و خواستار زندگي مسالمت آميز با آن ها هستيم و از شما مي خواهم که قرآن را هر روز در شبکه خوانده و ترجمه شود تا برادران ما از آن استفاده کنند تا حقيقت براي همه روشن شود .

در مورد ولادت حضرت مهدي (عج) که بيننده محترم سؤال کردند بايد بگويم که امام مهدي با نام و لقب رسول خدا (ص) يعني محمد بن عبد الله (ع) ظهور خواهند کرد و دنيا را پر از عدل و داد مي کند .

مجري :

اگر به دنبال برنامه هاي قرآني در شبکه ولايت هستيد برنامه نگاهي دوباره به قرآن ، پنجشنبه از ساعت 19 الي 20 و 30 با کارشناسي استاد ملکي پخش مي شود .

استاد يزداني :

در پاسخ به مطلب بيننده اي که از زاهدان گفتند امام مهدي با نام محمد بن عبد الله ظهور خواهند کرد . اگر در قسمت پرسش و پاسخ سايت مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج) ، موضوع مهدويت را انتخاب کنيد ، در مقاله شماره 10 آمده که آيا نام پدر بزرگوار حضرت مهدي (عج) عبدالله بوده است ؟ کليک کنيد .

 در پاسخ به اين سؤال، همه رواياتي که ابن تيميه وسائرين آورده اند : «إسم أبيه ، إسم أبي » را به طور مفصل بررسي سندي کرديم که اسم ايشان ، هم نام رسول خدا (ص) است ؛ ولي « إسم أبيه ، إسم أبي » سندش ضعيف است .

هم چنين مقاله روايات صحيح السند مربوط به مهدويت از طريق اهل بيت عليهم السلام را همه مي توانيد مشاهده کنيد . ما نزديک 40 روايت صحيح را بيان کرديم که علماي اهل سنت و علماي وهابي آن روايات را به عنوان روايت متواتر قبول دارند و بعد 40 روايت صحيح مهدويت از طريق اهل بيت (ع) را نقل کرده ايم و نيز 8 روايت مربوط به اين که حضرت مهدي (عج) فرزند امام حسن عسگري (ع) هستند .

بيننده : حسام از اهواز – شيعه

بنده صحبتي دارم در مورد اين که چرا برادران روحاني ما که در مناطقي مثل اهواز مي آيند ، اطلاعاتي را که شما داريد را ندارند و اين يکي از معضلات جامعه ما است . کسي که از مذهب تشييع مي خواهد دفاع کند ، بايد اطلاعات بالايي داشته باشد .

در مورد وهابي هايي که در مناطق ما هستند ، راهکاري از استاد يزداني مي خواستم . يک گروه از اين وهابي ها واقعا معاند هستند و هيچ حرفي را قبول ندارند و يک گروه از اين ها به خاطر مشکلات اقتصادي و ناراحتي هايي که از برادران شيعه ديده اند ، به سمت وهابيت کشيده شده اند . ما نمي دانيم که با اين گروه چطور برخورد کنيم . چون مقداري تمايل به شيعه دارند و ما چگونه مي توانيم از مذهب تشييع دفاع کنيم و آن ها را به تشييع برگردانيم ؟

بيننده : آقاي عابد زاده از خميني شهر – شيعه

مي خواستم سؤال کنم که محمد بن عبد الوهاب در کتاب هاي خود از فضائل امير المؤمنين علي (ع) هم مطلبي را بيان کرده اند ؟ چون در کتاب هاي ايشان تناقضات زيادي وجود دارد .

بيننده : آقاي قاسمي از رشت – شيعه

 بنده از با ديدن کليپ هايي که امشب در برنامه نمايش داده شد و در شأن شبکه جهاني ولايت نبود ، سؤالي براي من مطرح شد که آيا درست است که با هر وسيله اي ما حقانيت خود را ثابت کنيم ؟

و بنده به عنوان يک شيعه چه موضعي در قبال خلفا يعني عمر ، ابوبکر و عثمان داشته باشم مثلا اگر در يک جمعي توهين به آن ها شد ، آيا من مي توانم در آن جمع امر به معروف کنم که به فلان خليفه توهين نکن با وجود کاري که انجام داده است ؟

موضع يک شيعه در مواجه با اين قضايا چه بايد باشد؟

مجري :

در مورد ساختن گنبد و بارگاه براي ائمه معصومين (ع) سؤال کردند که وهابي ها آن را حرام مي دانند ؛ ولي براي فردي مثل خالد بن وليد را حرام نمي دانند و به شدت از آن محافظت مي کنند .

استاد يزداني :

شکي نيست که هدف اين وهابي ها فقط دشمني با اهل بيت (ع) است . احمد بن حنبل ، امام شافعي ، ابوحنيفه و سايرين که در مناطق وهابي نشين گنبد دارند و هيچ کس هم متعرض آن ها نمي شود ؛ ولي زماني که به گنبد حضرت زينب و ام کلثوم (ع) و امامين عسگريين مي رسند ، تخريب مي کنند . ما تا به حال نديديم که يکي از وهابي ها به خودش بمب ببندد و گنبد ابوحنيفه را تخريب کنند .

اين ها نشانه اين است که اگر مي گويند گنبد سازي حرام است و در مسجدي که گنبد باشد نماز خواندن جايز نيست ، فقط و فقط شعار است و هدفي غير از دشمني با اهل بيت (ع) ندارند . برخورد دو گانه آن ها اين مسأله را براي ما ثابت مي کند . اگر واقعا گنبد سازي حرام است بايد گنبد خالد بن وليد را خراب کنند .

در مورد سؤالي که آقا حسام پرسيدند براي برگرداندن بعضي وهابي هايي که گرايش به شيعه دارند و به خاطر مشکلات اقتصادي به سمت وهابيت رفته اند ، بايد بگويم که اخيرا سازمان تبليغات و مجمع جهاني اهل بيت ، تلاش مي کنند روحانيوني که به اين مباحث تسلط دارند را به مناطق سني نشين بفرستند .

متأسفانه قبلا اين طور نبود ؛ اما اخيرا متوجه اين قضيه شدند و به همين دليل روحانيوني را که به اين مباحث مسلط هستند را به اين مناطق مي فرستند . ا

ما در مورد بحث هاي مالي راه کاري نداريم و اصلا موافق با اين راه کار نيستيم که کسي را با دادن پول در مذهب تشييع يا در مذهب سني نگه داريم ؛ چون در آن صورت توقعشان بالا مي رود .

ما بحث تبليغي خود را انجام مي دهيم و واقعيت را مي گوييم و اميدواريم که آن ها هم به دنبال حقيقت باشند .

در مورد اين که در کتب محمد بن عبد الوهاب فضائلي از حضرت علي (ع) هم وجود دارد ، بايد بگويم ممکن است پيدا شود ؛ ولي بنده در اين رابطه تحقيق نکردم . کتابي اختصاصي در مورد فضائل اهل بيت (ع) و صحابه هم ندارند .

اما تناقضات در وهابيت و در کتاب هايشان بسيار زياد هست و ان شاء الله به اين تناقضات که رسيديم آن ها را مفصل بيان خواهيم کرد .

در باره موضعگيري شيعه در جايي که به خلفا توهين مي کنند، چه باشد ؟

بايد عرض کنم که من در جايگاه مجتهد نيستم که وظيفه شيعيان را مشخص کنم و بايد هر کسي به نظر مرجع تقليد خودش مراجعه کند . نظر مراجع ما در اين باره بسيار مشخص است و تا جايي که اطلاع دارم نظر همه مراجع ما اين است که اهانت و فحش به هيچ کس جايز نيست ؛ اما بحث لعن متفاوت است و اگر در اين باره مطالب بيشتري را مي خواهند بدانند به حضرت آيت الله قزويني ، استاد ما مراجعه کنند .

مجري :

در مورد صحبتي که بيننده عزيز ما فرمودند که بعضي از تصاوير زيبنده شبکه ما نيست ، بايد بگوييم ما هم اين مطلب را مي دانيم . اولا چيزي که ما از جنايات اين وهابي ها نشان مي دهيم ، در صد خيلي کمي از جنايات آن ها است ؛ ولي ما مجبور هستيم براي نشان دادن به آن عزيز اهل سنت و شيعه اي که شايد اين جنايات را نديده باشد ، اين تصاوير را نمايش دهيم و اصولا هدف ما نشان دادن وهابيت ، افکار و عملکرد آن ها به همه مسلمين است .

از اين که ما را تا اين ساعت همراهي کرديد ، تشکر مي کنيم .

 

آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست

هر کجا هست ، خدايا به سلامت دارش

 ياعلي مدد

 خدا يار و نگهدار شما .

 



حجت الاسلام و المسلمين سيد محمد يزداني

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما