* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 25 اسفند 1390 تعداد بازديد: 615 
راه و بي راه - تکفير مسلمين در کتب محمد بن عبد الوهاب و جنايات آنان در احساء و کربلاء
 پخش صوت  پخش صوت
   دان لود   دان لود 
 
 
 

به نام خداوند بخشنده ي مهربان

برنامه راه و بيراه

تاريخ : 1393/02/29

مجري :

باز هم با برنامه اي ديگر از سلسله برنامه هاي راه و بيراه در خدمت شما هستيم ، برنامه اي در جهت رسوا کردن وهابيت ، نشان دادن تاريخچه و اعمال آن ها و اختلافات وهابيت با ساير فرق اسلامي به جهانيان تا همه بدانند که وهابيت تافته جدا بافته از شيعه و سني است و هيچ ارتباطي به اسلام راستين محمدي ندارد .

بعد از بيان مطالبي که در مورد وهابيت در برنامه راه و بيراه توسط استاد يزداني ارائه شد ، شبکه هاي وهابي به تکاپو افتادند و خواستندکه از مقدس ترين مقدسات خود يعني محمد بن عبد الوهاب، دفاعيه اي داشته باشند و سعي کردند که چهره بر باد رفته محمد بن عبد الوهاب را دوباره باز آفريني کنند و ذهنيت هايي را که در مورد محمد بن عبد الوهاب و جنايات و تفکرات او و همچنين نظرات وهابيت و اهل سنت در باره اين شخصيت را تغيير دهند .

طبق روال برنامه هاي گذشته باز هم در خدمت استاد عزيز ، حجت الاسلام يزداني هستيم و از ايشان دليل اين تکاپو را مي پرسيم .

بررسي دفاعيه شبکه هاي وهابي از محمد بن عبد الوهاب

استاد يزداني :

ما بعد از برنامه موفق کلمه طيبه ، برنامه جديدي را با نام راه و بيراه شروع کرديم و گفتيم در اين برنامه هدف ما رسوا کردن وهابيت و نشان دادن چهره واقعي وهابيت به همه عالم است و تلاش کرديم که به اين هدف برسيم و به حول و قوه الهي تا حدودي هم به اين هدف نزديک شده ايم .

ما در اين برنامه اعتقادات وهابيت را به طور ريشه اي وکامل از کتاب هاي خود آن ها نقل مي کنيم و به طور مفصل نقد خواهيم کرد . اولين اعتقاد وهابيت اين است که همه مسلمان ها را کافر مي دانند ، فرقي نمي کند که شيعه باشد يا سني همه مسلمان ها را تکفير مي کنند و خون و مالشان را حلال مي دانند .

بنده فقط از کتاب هاي خودشان 25 سند را نشان دادم که وهابي ها گفته بودند که همه مسلمان ها کافر هستند . از جمله اين کتاب ها ، کتاب هاي محمد بن عبد الوهاب هستند که گفته بود :

من تا زماني که درس نخونده بودم معناي اسلام را نمي دانستم .

 اساتيد من معناي اسلام و معناي لا اله الا الله را نمي دانستند ، يعني من و اساتيد من و همه مسلمان ها تا به امروز کافر بودند و معناي اسلام را نمي دانستند و من به آن ها اسلام را معرفي کردم و توانستم اسلام را زنده کنم .

بحث بعدي را که شروع کرديم ديدگاه علماي بزرگ اهل سنت را در باره محمد بن عبد الوهاب بود . ديدگاه يکي از اساتيد ، برادر ، پدر و بزرگان معاصر با محمد بن عبد الوهاب را بيان کرديم و همچنين ديدگاه کساني که محمد بن عبد الوهاب از آن ها در کتاب هايش تعريف و تمجيد کرده بود ؛ ولي آن شخص تصريح کرده بود که نطفة او ازپدرش نيست ؛ بلکه نطفة او از شيطان است .

طبيعي است که نشان دادن اين مطالب به طور کامل مستند و واضح و بدون هيچ گونه تحريف و دست کاري ، اين ها را به تکاپ بياندازد ؛ البته اين تکاپو بسيار دير انجام شده است .

ويژه برنامه هايي را در شبکه هاي مختلف خود در دفاع از محمد بن عبد الوهاب گذاشته اند و کل اين ويژه برنامه ها حول سه موضوع و سه محور مي چرخيد .

 محور اول اين بود که محمد بن عبد الوهاب هيچ کس را کافر نمي داند ، اگر راست مي گوييد از کتاب التوحيد او بياوريد که کسي را کافر دانسته است .

سؤال ما اين است که چرا از کتاب التوحيد ، چرا از کتاب هاي ديگر او نشان ندهيم . ما از کتاب التوحيد او هم نشان خواهيم داد که آن ها اشاعره و شيعه را کافر مي دانند .

 محور دوم که اين وهابي ها آن را مورد بحث قرار داده اند اين است که در دوره اول حکومت وهابيت که تا سال 1233 هـ طول کشيد ،  هيچ مسلمان و هيچ شيعه اي کشته نشده است. در اين دوره خود محمد بن عبد الوهاب و محمد بن سعود زنده بودند و هيچ جنگي رخ نداده و کسي کشته نشده است .

ما إن شاء الله ثابت خواهيم کرد که تمام جنايات بزرگ وهابيت در همان دوره اول رخ داده است .

محور سوم اين که از کتاب هاي محمد بن عبد الوهاب مطلبي را نشان دهيد که خلاف قرآن باشد . إن شاء الله اگر فرصت شد ما امشب هر سه محور را بررسي خواهيم کرد . بسيار علاقمند هستيم که بحث ما دو طرفه باشد ، اگر ايشان مطلبي گفته بنده وظيفه دارم به عنوان کسي که خودم را مخالف محمد بن عبد الوهاب مي دانم ، به آن پاسخ دهم و اين وهابي ها پشنهاد مي‌کنم که مردانه مطالبيرا که من بيان مي کنم پخش کنند و به آن جواب دهند .

اگر اين کار را انجام دهند ، روشن مي شود که من راست مي گويم يا اين وهابي ها . ما در اين برنامه اصرار داشتيم که محمد بن عبد الوهاب همه کساني را که قبل از خودش را تکفير کرده است.

جالب است که همين افراد در اين شبکه ها در همان ويژه برنامه  ، يک فرد وهابي را که ساکن منطقه نجد بود ، آورده بودند و مي گفتندکه رئيس يکي از دانشگاه هاي نجد است . در همان برنامه گفت که محمد بن عبد الوهاب در زماني ظهور کرد که تمام مسلمان ها غير خدا را مي خواندند ، دقيقا کلمه جميع الناس را بيان کرد همان مطالبي را که ما در برنامه هاي خود گفته بوديم .

کليپ 1 :

کارشناس وهابي :

دين اسلامي که صحابه آن را قبول داشتند ، از بين رفته و جز شعائر ظاهري آن چيزي باقي نمانده بود. از ارکان دين فقط نماز باقي مانده بود ؛ اما ساير ارکان ايمان ، جدا در ميان مردم از بين رفته بود و بلکه عبادت غير خدا و در خواست کمک از غير خدا همه گير شده و خرافات بر عقل هاي تمام مسلمانان چيره شده بود .

تمام مسلمانان در شرق و غرب عالم به جايي رسيده بودند که تمام اقسام خرافات در زندگي روزانه آن ها رسوخ کرده و چيره شده بود .

اين سخنان کارشناس عرب وهابي بود؛ اما ترجمه اي که مجري شبکه وهابي مي کند :

ابتدا دکتر سعيد به تمامي مسلمانان جهان سلام و عرض احترام کردند و فرمودند شناخت محمد بن عبد الوهاب مستلزم شناخت زماني است که در آن زمان زندگي مي کردند و در آن عصري که متولد شده و ظهور کرده است .

 زماني بود که دين خدا در آن زمان ضعيف شده بود و ديني که حضرت حسين و حضرت حسن و عثمان بن علي و عمر بن علي و ديگر اهل بيت رسول خدا آورده بودند ، ديگر آن دين شناخته نمي شد جز آرمان ها و مناسک و عباداتي که ظاهر بودند و جز عباداتي مانند نماز و غيره . دعاي غير الله و خرافات چنان منتشر شده بود که به عنوان يک آيه اسلامي مبدل شده بود و همه مسلمانان در شرق و غرب زمين اين خرافات را به عنوان يک عبادت مي دانستند .

استاد يزداني :

کارشناس وهابي صراحتا مي گويد عبادت غير خدا در زندگي تمام مسلمان ها در شرق و غرب عالم رسوخ پيدا کرده بود ، ما هم همين را مي خواهيم .

ما در حدود 6 برنامه ارائه داديم که ثابت کنيم وهابي ها همه مسلمان ها را کافر مي دانند و خيلي خوشحاليم که اين کارشناس وهابي به اين مسئله اقرار کرد و جالب است در همين برنامه مجري ( آقاي هاشمي ) برنامه متوجه بود که تکفير همه مسلمان ها چقدر به ضرر وهابيت و شبکه وهابي است ، در همين برنامه باز هم به عنوان شبهه از او سؤال کرد اين که مخالفين محمد بن عبد الوهاب مي گويند محمد بن عبد الوهاب همه مسلمان ها را کافر مي دانسته ، اين حرف دروغ است يا نيست ؟

همان کارشناس در همان برنامه گفت نه اين دروغ است اين افترائي است که دشمنان محمد بن عبد الوهاب ساخته اند و محمد بن عبد الوهاب کسي را تکفير نکرده است .

در کليپ دوم اين تعارض و تناقض گويي همين کارشناس وهابي در يک برنامه ، در يک برنامه واضح و روشن خواهد شد .

کليپ 2 :

کارشناس وهابي :

چگونه گفته مي شود که محمد بن عبد الوهاب مخالفينش را کافر مي داند ، اين ادعا و دروغي است که مغرضين درست کرده اند و متأسفانه در بين مردم شايع شده و بعضي باور کردند ؛ بلکه بيشتر مردم باور کرده است ؛ ولي ما مي دانيم که به کشور عربستان حمله شده است و خود عربستان به جايي حمله نکرده است .

 پس چگونه مي گويند که محمد بن عبد الوهاب تکفير مي کند ، و ما از کتب محمد بن عبد الوهاب مي خواهيم که براي ما بياورند اين کتاب توحيد در نزد ما هست که به فارسي ترجمه شده است و به هر کدام از دوستان فارسي زبان ما از اين کتاب يک کلمه از تکفير مسلمانان برايمان بياوريد و شکي نيست که چيزي پيدا نمي کنند .

مجري :

اين کليپ را هم ملاحظه فرموديد که صراحتا ادعايي را بيان مي کند که با سخنان قبلي او متضاد بود . البته در همين کليپ گفت که اکثر مسلمان ها باور کردند که محمد بن عبد الوهاب بقيه مسلمان ها را تکفير مي کرد و قطعا منظور ايشان از اکثر مسلمانان شيعه و سني بود که اين اعتقاد را دارند ؛ اما وهابي ها اين اعتقاد را ندارد .

ادعايي را مطرح کرد که از يک کتاب محمد بن عبد الوهاب که کتاب التوحيد است ، مطلبي را بياوريد که محمد بن عبد الوهاب بقيه مسلمين را تکفير کرده باشند . استاد يزداني آيا در همين يک کتاب هم تکفير است يا خير ؟

استاد يزداني :

خيلي عجيب است وقتي يک بيننده به اين شبکه زنگ مي زند که مطلبي را بخواند ، محدود مي کنند که از کتاب التوحيد ، از کتاب التوحيد که مي خوانند ، مي گويند روايت نباشد . اگر روايت باشد اين اشکال به کل اهل سنت وارد است نه به محمد بن عبد الوهاب .

 اين نوع مغالطه کردن واقعا عجيب است . مهم اين است که از کتاب هابي محمد بن عبد الوهاب باشد؛ کتاب التوحيد باشد يا رسائل الشخصيه يا هر کتاب ديگري که محمد بن عبد الوهاب اعتقادات خود را در آن بيان کرده. شما حق محدود کردن بيننده ها را نداريد که فقط از فلان کتاب و فلان مطلب را .

 کتاب التوحيد کتابي است که آيات قرآن را آورده و در ذيل آن روايتي را به عنوان اعتقاد خود ، براي توضيح آيه قرآن کريم بيان کرده است . حرف زيادي از خود محمد بن عبد الوهاب در آن کتاب نيست که انسان از حرف هاي خود محمد بن عبد الوهاب اشکال بگيرد . اشکال به آن رواياتي است که خودش به آن روايات اعتقاد داشته و به آن ها استدلال کرده است .

من کتابي مي نويسم که يک عقيده از شيعه را ثابت کنم . به يک روايت استدلال مي کنم ، آيا استدلال به آن روايت حرف من حساب مي شود يا نه ؟

اين آقا با بيننده ها لج بازي مي کرد که از روايت نباشد ، فقط از خود کتاب محمد بن عبد الوهاب باشد و از جاي ديگري نباشد ؛ البته ما دو سال پيش استاد ابوالقاسمي به طور مفصل روي اين کتاب کار کرده است و اشکالات اين کتاب را گرفته است . بنده فقط فايل آن را نشان مي دهم و دو مورد از مواردي که مسلمان ها را  تکفير کرده است.

اثبات مسأله تکفير مسلمين در کتب محمد بن عبد الوهاب

در همين کتاب التوحيد ، صفحه 50 ، ايشان تصريح مي کند که اشاعره همان معطله هستند و همه مي دانند که معطله کافر هستند .

العشرون : إثبات الصفات ، خلافا لأشعرية المعطلة .

 در همين کتاب آمده که مي گويد : اين آيه اي را که بيان کرديم ، ثابت مي کند که خداوند صفاتي را براي خود ثابت کرده است، بر خلاف اشاعره که اين ها معطله هستند .

اين در حالي است که وهابي ها معطله را تکفير کرده اند .

کتاب التوحيد ، نويسنده محمد بن عبد الوهاب ، ص 50

مطلب بعدي که خيلي صريح تر بيان شده و در همين کتاب، شيعيان را تکفير کرده اند : يازدهمين چيزي که در مورد آيه استفاده کرده :

الحادي عشرة : ذکر في خطبته قبل موته بخمس : الرد علي الطائفتين اللتين هما شرار أهل البدع ، بل أخرجهم بعض أهل العلم من الثنتين والسبعين فرقة وهم الرافضة والجهمية . وبسبب الرافضة حدث الشرک وعبادة القبور ، وهم أول من بني عليها المساجد .

 پيامبر اسلام (ص) قبل از دنيا رفتن خود اين مطلب را بيان کرده است و اين مطلب ردي است بر دو طائفه اي که از شرورترين بدعت گذاران هستند ؛ بلکه بعضي از علما اين دو طائفه را از آن هفتاد و دو فرقه از مسلمان ها جدا کرده اند ؛ (يعني اصلا مسلمان نيستند) . آن دو طائفه رافضه و جهميه هستنند ؛ به دليل اين که رافضه قبر پرست هستند و آن ها اولين کساني هستند که روي قبرها مسجد ساختند .

کتاب التوحيد ، تأليف محمد بن عبد الوهاب ، ص 62

در همين کتاب التوحيد ، محمد بن عبد الوهاب مسلمان ها را تکفير کرده است و تکفير اهل قبله خلاف نص صريح قرآن کريم است که هر کس به شما سلام کرد نگوييد که مؤمن نيستيد .

 قطعا اين وهابي‌ها حتي ترجمه فارسي اين کتاب را هم نديده اند چه برسد به اين که ديگر کتب محمد بن عبد الوهاب را مطالعه کرده باشند . در همين کتاب التوحيد به صورت صريح و روشن شيعه و جهميه را از کل مسلمين جدا کرده و تکفير مي کند .

خيلي از بزرگان اهل سنت جزء جهميه هستند از جمله ابوحنيفه و سايرين که جزء جهميه بوده اند .

براي ما ضرورتي ندارد که فقط از کتاب التوحيد نشان دهيم ، ما قبلا در بحث تکفير از کتاب محمد بن عبد الوهاب مطلبي را نشان داديم که تمام مسلمان ها و تمام علماي اهل سنت را مشرک دانسته بود .

ما منشوري را نشان داديم که علماي مکه و مدينه امضاء کرده بودند و در آن منشور يا تعهد نامه گفته بودند که ما پيش از اين مشرک بوديم . تمام مردم مکه، مدينه ، حجاز ، عراق ، يمن و کل بلاد اسلامي را نام برده بودند و گفته بودند که ما کلا قبل از اين مشرک بوديم تا اين که محمد بن عبد الوهاب آمد و ما را نجات داد .

اين منشور را از کتاب هاي وهابي ها نشان داديم و جالب است که محمد بن عبد الوهاب در رسائل الشخصيه خود به اين مسئله اشاره مي کند و مي گويد خداوند بر ما منت نهاده و تمام علمايي که سواد اعظم مسلمان ها هستند ، اعتراف کردند که ما مشرک بوديم .

کتاب مؤلفات شيخ محمد بن عبد الوهاب در قسم رسائل الشخصيه که صالح بن فوزان بن عبد الله فوزان ، مفتي مشهور وهابي آن را تصحيح کرده است . در صفحه 270 ، نامه اي را مي نويسد :

من محمد بن عبد الوهاب إلي من يصل إليه من الإخوان ...

از محمد بن عبد الوهاب به هر کسي که اين نامه مي رسد از برادران و مؤمنين ...

تا اين که در صفحه بعد مي گويد :

وقد من الله عليکم بإقرار علماء المشرکين بهذا کله سمعتم اقرارهم أن هذا الذي يفعل في الحرمين والبصرة والعراق واليمن أن هذا شرک بالله فأقروا لکم أن هذا الدين الذي ينصرون أهله ويزعمون أنهم السواد الأعظم أقروا لکم أن دينهم هو الشرک وأقروا لکم أيضا أن التوحيد الذي يسعون في إطفائه وفي القتل أهله وحسبهم أنه دين الله ورسوله

خداوند بر شما منت نهاد که علماء مشرکين اقرار کردند به اين که اين علماي حرمين شريفين ، علماي بصره ، علماي عراق و علماي يمن اقرار کردند که مشرک بودند . علمايي که خيال مي کردند سواد اعظم هستند ( سواد اعظم يعني اکثر مسلمان ها را تشکيل مي دهند ) اقرار کردند که دينشان شرک بوده و هم چنين اقرار کرده اند ديني که محمد بن عبد الوهاب آورده ، همان دين خدا و رسول خدا است .

کتاب رسائل الشخصيه ، نويسنده محمد بن عبد الوهاب ، با تحقيق صالح بن فوزان بن عبد الله فوزان ، ص 270

 از اين تکفير بالاتر چه مي خواهيد . اين وهابي ها به هر جا که رسيدند از علماي بلاد اسلامي اقرار گرفتند که ما قبل از اين مشرک بوده ايم و نه تنها ما ؛ بلکه تمام مردم سرزمين هاي ديگر اسلامي هم مشرک بوده اند . اين منشور در کتاب الدرر السنيه في الأجوبه النجديه ، مجموعه نامه هاي و مسائل علماي نجد را در اين کتاب جمع آوري کرده است.

اين کتاب بسيار معتبر است ؛ به دليل اين که دو نفر از نوادگان محمد بن عبد الوهاب ، بر اين کتاب تقريظ زده اند و از اين کتاب تعريف و تمجيد کرده اند . جلد اول از اين کتاب در قسمت کتاب العقائد ، صفحه 314 ، اين اقرار نامه را بيان کرده اند :

نشهد ـ نحن علماء مکة ، الواضعون خطوطنا ، وأختمنا في هذا الرقيم ـ أن هذا الدين ، الذي قام به الشيخ محمد بن عبد الوهاب ودعا إليه إمام المسلمين سعود بن عبد العزيز من توحيد الله و نفي الشرک الذي ذکره في الکتاب ، أنه هو الحق ، الذي لا شک فيه ، ولاريب ، وأن ما وقع في مکة والمدينة ، سابقا ، والمصر والشام غيرهما ،  من البلاد إلي الان ، من أنواع الشرک ، المذکورة في هذا الکتاب ، أنه الکفر ، المبيح للدم، والمال والموجب لدخول النار .

ما شهادت مي دهيم ـ ما علماي مکه ، کساني که امضاء کرديم و مهر زديم زير اين نامه را ـ اين ديني که محمد بن عبد الوهاب و سعود بن عبد العزيز آورده اند از توحيد خدا و نفي شرکي که در کتاب خدا آمده است ، همه اين دين حق است و در اين شک و ترديدي نيست . و ما مردم بلاد اسلامي از مکه ، مدينه ، مصر و شام و غير از اين ها ، هم تا الان مشرک بوده ايم و شرکي که باعث کفر و حلال شدن خون و مال و داخل شدن در آتش جهنم مي شود .

 کتاب الدرر السنيه في الأجوبه النجديه ، نويسنده محمد بن عبد الوهاب ، ج 1 ، الجزء العقائد ، ص 314

اين منشور را چه کساني امضاء کرده اند :

آقاي عبد الملک بن عبد المنعم القلعي الحنفي مفتي حنابله در مکه .

آقاي محمد بن صالح بن ابراهيم مفتي شافعي ها در مکه مکرمه .

آقاي محمد بن محمد عربي البناني مفتي مالکي ها در مکه مکرمه .

آقاي محمد بن احمد مالکي ، آقاي محمد بن يحيي مفتي حنابله در مکه مکرمه .

آقاي عبد الحفيظ بن درويش العجيمي و به همين ترتيب نام مي برد ، علمايي که اقرار کرده اند ما قبل از اين مشرک بوديم و اين دين جديد دين توحيدي است .

 کتاب الدرر السنيه في الأجوبه النجديه ، نويسنده محمد بن عبد الوهاب ، ج 1 ، الجزء العقائد

از اين تصريح بهتر بر کفر تمام مسلمان ها ، وهابي ها چه مي خواهند؛ البته ما نيازي به نشان دادن کتاب نداريم ، خودشان در همين ويژه برنامه اعتراف کردند که مشرک بوده اند .

مجري :

إن شاء الله در برنامه بعد هم بحث تکفير مسلمان ها توسط محمد بن عبد الوهاب را ادامه خواهيم داد .

ما در رد وهابيت هم از کتب خود وهابي ها و هم از تاريخ نگاران وهابي و همه از علماي اهل سنت استفاده مي کنيم . علماي معاصر اهل سنت هم در برابر وهابيت موضعگيري هاي بسيار مفيدي کرده اند . کليپ آماده شده هم از جمله ي همين موضعگيري ها است . آقاي طلعت تاج الدين از مفتيان بزرگ روسيه که در مورد وهابيت نظرات خود را بيان کرده است .

کليپ 4 :

طلعت تاج الدين مفتي روسيه :

خطر عقيده تکفير قبل از هر چيزي بر خود مسلمانان است نه براي اسلام ؛ چون خداوند در قرآن کريم مي فرمايد : ما قرآن را فرستاديم و از آن محافظت مي کنيم . هر خطري که باشد متوجه ما مسلمانان است ؛ پس بايد از اين عقيده تکفير خلاص بشويم اگر با تقوا باشيم ؛ چون همه بشريت به هر دين و مذهبي و کشوري که باشد ، همه بشريت امت محمد (ص) هستند .

مجري :

سخنان اين عالم اهل سنت را شنيديد . ما نمي گوييم که با اهل سنت هيچ تفاوتي نداريم ؛ ولي زماني که در مورد وهابيت موضع مي گيريم ، مي بينيم که هم شيعه و هم اهل سنت نظر يکسان داريم و خطر وهابيت را درک کرده ايم و بر عليه وهابيت چه از لحاظ علمي و چه از لحاظ تبليغاتي کار مي کنيم .

استاد يزداني در جلسة گذشته نکته اي بيان فرموديد که همه براي بيننده هاي عزيز و قطعا براي وهابي ها هم مي تواند جالب باشد . همان مطلبي که يکي از اساتيد محمد بن عبدالوهاب در بارة او گفته بود و محمد بن عبد الوهاب هم مطالبي را در بارة اين شخص که محمد بن فيروز است ، بيان کرده بود . اگر  امکان دارد اين مطلب را  دوباره بيان کنيد .

استاد يزداني :

ديدگاه ابن فيروز در باره محمد بن عبد الوهاب

اين مطلب در بحث ديدگاه علماي اهل سنت دربارة محمد بن عبد الوهاب بود که از کتاب دعاوي المناوئين مطرح شده بود .

کتاب دعاوي المناوئين ( ادعاهاي دشمنان محمد بن عبد الوهاب ) لدعوه الشيخ محمد بن عبد الوهاب عرض و نقض ، نويسنده عبد العزيز بن محمد بن علي العبد اللطيف ، چاپ دار الطيبه عربستان سعودي است .

 در اين کتاب دشمني هاي علماي اهل سنت را عليه محمد بن عبدالوهاب طرح کرده ، کتاب هايي که علماي اهل سنت عليه محمد بن عبد الوهاب نوشتند را ليست کرده است ؛ اما متأسفانه خيلي از اين کتاب ها در اختيار ما نيست و از بين رفته اند . ايشان در صفحه 35 مي گويد : با اين که مردم با محمد بن عبد الوهاب خيلي دشمني مي کردند :

مع شدة هذه الخصومة وضراوتها وشناعة هذا العناد وإستمرارها إلا أن الشيخ قد کان حريصا علي هداية اولئک الخصوم ، فيبذل الأسباب والوسائل ...

با اين که دشمني ها با محمد بن عبد الوهاب بسيار شديد و زشت بود ؛ ولي شيخ محمد بن عبد الوهاب بر هدايت آن دشمنان خيلي حريص بود و براي هدايت آن ها از وسائل زيادي استفاده مي کرد ...

از جمله اين که به اين افراد نامه مي نوشت مثلا به استادش عبدالله بن محمد بن عبد اللطيف نامه اي نوشت و به او گفت که من تو را دوست دارم و در نماز هاي خود تو را دعا مي کنم ؛ ولي اين شخص بر عليه محمد بن عبد الوهاب کتاب نوشت. به عبد الوهاب بن عبد الله بن عيسي نامه نوشت و به او گفت که تو را در سجده هايم دعا مي کنم و تو و پدرت را دوست دارم ؛ ولي اين شخص هم بر عليه او کتاب نوشت .

در ادامه مي گويد :

ويصف الشيخ الإمام محمد بن فيروز ـ أثنا رسالته لأحمد بن ابراهيم مطبوع مرات ـ فيقول : ( ولکن تعرف ابن فيروز أنه أقربهم إلي الإسلام وهو رجل من الحنابلة وينتحل کلام الشيخ ابن تيمية وابن القيم خاصة... )

محمد بن عبد الوهاب ، محمد بن فيروز را هم در نامه اي که به احمد بن ابراهيم نوشته بود و چندين بار هم چاپ شده ، بسيار توصيف کرده بود . در اين نامه گفته است که احمد بن ابراهيم تو مي داني که  محمد بن فيروز از همه مردم به اسلام نزديک تر هست و او مردي از حنابله است و کلام ابن تيميه و به خصوص ابن قيم را مي خواند و دوست دارد .

با اين همه تعريف و تمجيد ابن فيروز در بارة محمد بن عبد الوهاب حرف هاي بدي مي زد :

... بل لعل الشيخ ـ يعني عبد الوهاب ـ غفل عن مواقعة أمه ـ يعني محمد بن عبد الوهاب ـ فسبقه الشيطان إليها فکان أبا لهذا المارد ...

عبد الوهاب حواسش نبود زماني که نطفة محمد بن عبد الوهاب را در رحم مادرش مي خواست قرار دهد شيطان بر او پيش دستي کرد و قبل از عبد الوهاب اين کار را کرد ...

کتاب دعاوي المناوئين ، نويسنده عبد العزيز بن محمد بن علي العبد اللطيف ، چاپ دار الطيبه عربستان ، ص 35

اين حرفي است که استاد محمد بن عبد الوهاب گفته است ، به ما هم ربطي ندارد .

جالب است که در همين ويژه برنامه بيننده اي از آلمان زنگ زده بود و مي گفت که آقاي يزداني اين مطالب را از کتاب هاي نشان مي دهد در حالي که محمد بن فيروز دشمن محمد بن عبد الوهاب بوده است و اين بيننده به اين مطلب اعتراض مي کرد .

به هر حال محمد بن عبد الوهاب در بارة محمد بن فيروز گفته که أقربهم إلي الإسلام بوده و از حنابله و طرفداران ابن تيميه و ابن قيم بوده است در عين حال هم ابن فيروز اين مطلب را دربارة محمد بن عبد الوهاب بيان کرده است . درست بودن يا نبودن آن به ما مربوط نمي شود .

البته ممکن است که بيننده اي از ما سؤال کند که اين شخص از کجا اين مسئله را فهميده است ؟ ابن فيروز که با اين ها در يک خانه زندگي مي کردند ؟ پس از کجا فهميده که قبل از عبد الوهاب شيطان سبقت گرفته است ؟ ما از همين کتاب دعاوي المناوئين مي توانيم ثابت کنيم که ابن فيروز مي توانسته خبر داشته باشد .

در همين کتاب دعاوي المناوئين که اعتقادات محمد بن عبد الوهاب را توضيح مي دهد ، در نامه اي که به مردم قصيم نوشته ، يکي از اين اعتقادات را مطرح مي کند . اين که علما مي توانند مکاشفات داشته باشند :

... وأقر بکرامات الاولياء وما لهم من مکاشفات ...

 و اقرار مي‌کنم که اولياء مي توانند کرامت و مکاشفه داشته باشند .

کتاب دعاوي المناوئين ، نويسنده عبد العزيز بن محمد بن عبد اللطيف ، نامه محمد بن عبد الوهاب به مردم قصيم

پس اين آقاي ابن فيروز که به نظر محمد بن عبد الوهاب أقربهم ألي الإسلام و پيرو ابن تيميه و ابن قيم بوده ، مکاشفه کرده و آن لحظه را ديده ...

درست بودن يا نبودن اين مطلب به ما ارتباطي ندارد .

مجري :

سؤال ديگري را از استاد يزداني دارم که در مقدمه آن کليپي که آماده کرده ايم را با هم ببينيم . در اين کليپ ادعايي مطرح شده که صحت اين ادعا را از استاد يزداني مي پرسيم .

کليپ 5 :

 مجري وهابي از زبان کارشناس وهابي بيان مي کند :

وقتي که دعوت محمد بن عبد الوهاب اوج گرفت و منطقه احساء که در شرق عربستان سعودي است ( غالب جمعيت اين منطقه شيعه مذهب هستند . قبلا شيعه اسماعيله بودند و جديدا به شيعه جعفري و يا برخي از اين ها به شيعه اثني عشر وارد شدند !! ) را تصرف کرد ، رهبري شرعي و ديني آن را به عهده گرفت و به عنوان مفتي عام آن منطقه به شمار مي رفت . اما به هيچ عنوان حتي يک نفر هم نتوانسته ثابت کند که محمد بن عبد الوهاب يک شيعه را به جرم اين که شيعه است ، را به قتل رسانده باشد .

 چگونه ممکن است که قدرت و توانايي قتل و کشتار را داشته باشد که مخالفين فکري خود را از بين ببرد و آن را از بين نبرد و امروزه اين به عنوان يک اتهام مطرح شود ؟ به هيچ عنوان يک شيعه نتوانسته ثابت کند قتل يک شيعه توسط محمد بن عبد الوهاب انجام شده است .

مجري :

در اين کليپ ادعا کردند که در منطقه احساء که يک منطقه شيعه نشين بوده و در دوره اول حکومت وهابي ها ، زماني که خود محمد بن عبد الوهاب حضور داشته ، در منطقة إحساء که مردم آن شيعه بودند ، هيچ شيعه اي کشته نشده است .

اگر اين ادعا درست است ، چطور شما در جلسه هاي گذشته نفرموديد که محمد بن عبد الوهاب انساني کريم بوده و هيچ شيعه اي را  نکشته است .

استاد يزداني :

البته بين حرف هاي کارشناس وهابي و حرف هاي مجري تفاوت زيادي بود . کارشناس وهابي اين مطلب را مي گفت که در حکومت اول وهابي ها ، زماني که محمد بن عبد الوهاب بوده و چه قبل از او و چه بعد از او جنايتي اتفاق نيافتاده است و هيچ شيعه اي کشته نشده ، نه در احساء و نه در هيچ جاي ديگري .

ولي مجري وهابي فقط در مورد مردم احساء صحبت کرد .

اين در صورتي است که کاملا قضيه برعکس است . نه تنها شيعيان در احساء کشته شدند ؛ بلکه تمام جنايات وهابيت در همين دوره اول حکومت آن ها و در حضور محمد بن عبد الوهاب انجام شده است .

من اين مدارک را به طور مفصل آورده ام ؛ اما به دليل کم بود وقت يکي از اين ها را به صورت خلاصه نشان مي دهم که در واقع يکي از اهداف وهابي ها از حمله به احساء ، از بين بردن شيعيان بوده است . با اين هدف به احساء حمله کردند و شمار کشته شدگان آن ها را هم نشان خواهم داد .

اهداف وهابيت از حمله به أحساء  

کتاب إمام التوحيد الشيخ محمد بن عبد الوهاب الدعوة و الدولة ، با تصحيح عبد العزيز بن عبد الله بن باز ، تأليف احمد القطان و محمد طاهر الزين ، چاپ دار الإيمان اسکندريه .

در صفحه 57 مرحله اول حکومت عربستان سعودي را توضيح مي دهد که از سال 1158 هـ شروع شده تا سال 1231 هـ . ولي در اين جا 1229 هـ گفته .

 تا اين که به صفحه 59 مي رسد و حمله به احساء را ياد آوري مي کند :  

وقد حقق الموحدون بالهجوم علي بني خالد في الأحساء سنة 1206 هـ ـ 1792م / 1209 هـ ـ 1795 م الأهداف التالية :

1 . دافع ديني يهدف علي إلي القضاء علي خصوم الوهابية ومعارضيها ، ولاسيما الشيعة الذين ينتشرون في أقليم الأحساء مع الخوارج الاباضية .

2 . دافع الإقتصادي يهدف إلي الإستحواذ علي وحات الاقليم الخصبة الذي تنتشر فيها المزارع والبساتين وتکثر فيه المياه تعظم فيه المواليء التي تستقبل تجارة الهند و اليمن

3 . دافع سياسي يهدف إلي التأديب بعض القبائل النجدية التي فرت إلي الأحساء حيث لقيت الدعم والتأييد من بني خالد .

موحدون ( وهابي ها ) از هجوم به بني خالد در احساء در سال 1206 هـ اهداف زير را دنبال مي کردند :

1 . انگيزه ديني آن ها از حمله به بني خالد در احساء ، دشمني و جنگيدن با دشمنان وهابيت (در صورتي که مي گفتند وهابيت اصلا وجود ندارد ) به خصوص شيعيان که در أحساء زندگي مي کردند .

2 . انگيزه اقتصادي آن ها از اين حمله ، به خاطر مزارع ، باغ ها و چاه هاي آبي که در آن سرزمين فراوان يافت مي شد و هم چنين در اختيار گرفتن تجارت هند و يمن .

3 . هدف سياسي آن ها ، ادب کردن بعضي از قبائل نجدي که به أحساء فرار کرده بودند

 اما هدف اصلي آن ها از حمله به أحساء دشمني و کشتن شيعيان بوده است .

کتاب إمام التوحيد محمد بن عبد الوهاب ، با تصحيح عبد العزيز بن عبد الله بن باز ، تأليف احمد القطان و محمد طاهر الزين ، چاپ دار الإيمان اسکندريه ، ص 59

جنگ ها و جنايات وهابيت در دوره اول حکومت آن ها

  بنده ليستي از جنايات وهابيت را در کتاب عنوان النجد في تاريخ نجد ، تأليف شيخ عثمان بن عبد الله بن بشر النجدي الحنلي ، جلد اول نشان مي دهم .

در فهرست اين کتاب جنگ ها و جنايات وهابيت را در دوره اول حکومت آن ها که از سال 1157 هـ تا سال 1231 هـ شروع شده را بيان مي کند . اين در صورتي است که محمد بن عبد الوهاب هم در اين دوره حضور داشته است .

حوادث سنة 1158 هـ

جنگ با دهام که در آن زمان در رياض پادشاه بود . که شامل جنگ الشباب و جنگ العبيد اتفاق افتاده است .

 حوادث سنة 1160 هـ

جنگ دلفه که با عثمان بن معمر انجام شده است .

حوادث سنة 1161 هـ

جنگ البنيه ، جنگ الخريزه و جنگ البطين در اين سال اتفاق افتاده  است .

حوادث سنة 1162 هـ

جنگ الحبونيه

 حوادث سنة 1163 هـ

در اين سال جنگ البطحاء و جنگ الوطيه اتفاق افتاد .

حوادث سنة 1170هـ

 جنگ البطحاء در ثرمدا ، جنگ ام العصافير ...

حوادث سنة 1176 هـ

جنگي که در أحساء صورت گرفت .

همين طور جنگ ها و اتفاقات در اين سال ها را نام مي برد . در همه اين دوره و در هر سالي جنگي صورت گرفته است . چندين صفحه فقط جنگ ها را نام برده و غير از اين جنگ ها چيز ديگري در اين کتاب نيامده است که خلاصه اي از آن را نشان مي دهم .

در همين کتاب عنوان المجد في تاريخ نجد ، نويسنده ابن بشر ، جلد اول و در صفحه 57 آمده :

حوادث سنة 1161 هـ

جنگ البنيه : از مشاهير منطقه ، موسي بن عبد القادر کشته شد . از مردم حريملاء 25 نفر ، از مردم رياض 6 نفر ، از مردم  عيينه 10 نفر کشته شد .

اما در جنگ بطين : در اين جنگ که بسيار جنگ سختي بوده ، در اين جنگ فقط 70 نفر از بزرگان آن ها کشته شد .

 باز در صفحه ادامه مي دهد که :

... فجمع الغنيمة عبد العزيز ، قصد بها الدرعية عند أبيه و عند الشيخ ...

 در اين جنگ عبد العزيز غنيمت زيادي را جمع کرد و آن را به درعيه نزد پدرش محمد بن سعود و محمد بن عبد الوهاب برد .

باز در همين جنگ 6 نفر کشته شده است .

حوادث سنة 1162 هـ

در اين سال ، در جنگي که با مردم رياض داشته ،  7 نفر کشته شد .

البته قطعا اين ها آمار را کم کرده اند .

در جنگ بطحاء : از مردم رياض 7 نفر کشته شده است  .

در جنگ وطيه : 25 نفر کشته شده است .

حوادث سنة 1168 هـ

... وقتل منهم ستين رجلا ، لم ينج منهم إلا من أردفته الخيالة ...

 در اين جنگ 60 نفر کشته شده که در پاورقي توضيح مي دهد که 70 نفر کشته شدند به جز عده کمي که سوار نظام آن ها را نجات دادند .

در جنگ حريملاء 100 نفر کشته شدند .

وقعة الدار :

... وقتل منهم رجالا کثيرة نحو سبعين رجلا وأخذ أموالا کثيرة ...

عبدالعزيز از مردم آن منطقه فقط 70 نفر را کشت و اموال زيادي را از مردم گرفت .

حوادث سنة 1168 هـ

فقتل من قوم مبارک ثمانية عشر رجلا ... فقتل منهم من قتل ... فقتل منهم ستة رجال

 از اين قوم مبارک 18 نفر کشته شدند . 6 نفر از بزرگان آن ها کشته شدند و در آخر که دسته بندي مي کند ، تعداد کشته شدگان را 60 نفر حساب مي کند .

حوادث سنة 1187 هـ

 جنگي که با رياض داشتند و براي ما بسيار مهم است . اين جنگ در زمان حضور محمد بن عبد الوهاب اتفاق افتاده است .

ففر أهل الرياض إلي ساقته الرجال والنساء . هربوا علي وجوههم إلي البر وقصدوا الخروج وهلک منهم خلق کثير عطشا وجوعا

 مردم رياض همه ، از زن و مرد فرار کردند و رو به بيابان رفتند و قصد خروج داشتند و تعداد زيادي از مردم بر اثر گرسنگي و تشنگي هلاک شدند .

در اين جا تحريفاتي صورت گرفته که متأسفانه نسخه اصلي آن نيست که نشان دهيم . آيا مردم رياض شيعه جعفري بودند ( به قول مجري وهابي ) ؟ مردم رياض شيعه جعفري نبودند ؛ بلکه همه مردم اهل سنت و حنفي و شافعي بودند .

باز هم در پايين صفحه مي گويد :

وذکر في أن القتلي بينهم في هذه المدة نحو من أربعة آلاف رجل من أهل الرياض ألفان وثلاثمائة ، ومن المسلمين ألف وسبعمائة .

در اين مدت جنگي که صورت گرفت 2300 نفر از 4000 نفر مردم رياض کشته شدند و از مسلمين ( وهابي ها ) 1700 نفر کشته شدند .

يعني مردم رياض مسلمان نبودند و وهابي ها فقط مسلمان بودند .

حوادث سنة 1188 هـ

در جنگي که با مردم زلفي داشتند :

... فقاتلهم ، فظفر بهم وقتلهم أجمعين .

در جنگي که با مردم آن منطقه داشتند ، همه مردم زلفي را کشتند .

منظور مجري وهابي همين بود که يک نفر هم کشته نشد ؛ بلکه تمام مردم يک شهر کشته شده است . قطعا هم اين جنگ در حضور محمد بن عبد الوهاب انجام شده است .

حوادث  سنة 1198 هـ

در اين جنگ که خود سعود فرماندهي جنگ را داشته :

... فقتل منهم في تلک  الهزيمة أکثر من ثمانين رجلا .

در اين جنگ که در منطقه احساء اتفاق افتاده ، 80 نفر کشته شده است .

 اين در حالي است که کارشناس وهابي مي گويد : تا به حال کسي نتوانسته ثابت کند که محمد بن عبد الوهاب يک شيعه را کشته . ما اين مطلب را از کتاب خود شما وهابي ها نشان داديم که  در سال 1198 هـ ، همان سالي که محمد بن عبد الوهاب هم زنده بوده و سعود بن عبد العزيز فرماندهي جنگ را به عهده داشته ، 80 نفر از مردم احساء را کشته است . اين عدد کشتار در يکي از جنگ هاي وهابي ها با مردم احساء است ، در صورتي که وهابي ها چندين جنگ با مردم احساء داشته اند .

اين هم يک پاسخ کوبنده به شبکه هاي وهابي .

اما حوادث سنة 1202 هـ

... وقتل منهم قتلي کثيرا ...

 که در اين سال هم در جنگ ها کشتار زيادي داشتند .

ما به دليل کمبود وقت نمي توانيم همة آن را بخوانم .

 ... فقتل منهم قتلي کثيرة من آل أبي رميح ...

از آل ابي رميح تعداد زيادي از آن ها کشته شدند .

باز هم در اين سال مردم زيادي کشته شدند .

حوادث 1206 هـ

در جنگ با مردم قطيف که اکثرا شيعه بودند .

در اين سال محمد بن عبد الوهاب از دنيا رفت .

در همين سال هم سعود بن عبد العزيز به مردم قطيف حمله کرد .

در اين جنگ جنايات بسيار عجيبي رخ داده است .

وأخذوا ما فيها من الاموال وغير ذلک مما لا يعد ولايحصي وأخذوا عنک عنوة و قتل منهم خمسمائة رجل ...

هر چه مال و اموال در قطيف بود را سعود بن عبد العزيز از مردم گرفت ، که اصلا قابل شمارش نبود .

اين ها کافر بودند يا مسلمان بودند؟ . اگر بگوييد که کافر بودند که حرف خود را نقض کرده ايد که هيچ کس را تکفير نکرديد . اگر مسلمان بودند ، به چه علت اموال مسلمان ها را به غارت برديد .

 در اين جنگ 500 نفر کشته شدند . سپس به قديح رفتند و مردان آن ها را کشتند . منطقه عنک و عواميه را هم به زور گرفتند و مستغني شدند .

وحاصروا الفرضة لأن أکثر أهل القطيف هربوا إليها ، فصالحوا بثلاثة آلاف زر .

 حتي مردمي که به جاهاي ديگر فرار کردند ، محاصره کردند و 3000 سکه طلا گرفتند و با آن ها مصالحه کردند .

شما وهابي ها براي دين خدا مي جنگيديد يا براي سکه هاي طلا ؟

حوادث 1205 هـ

در اين سال هم کشته هاي زيادي در جنگ ها بود .

حوادث 1206هـ

مقتل عبد المحسن ابن سرداح : در اين جنگ فرمانده شخصي به نام زيد ، به مردم امان مي دهد :

وبذلوا له الصداقة والأمان ، ووعدوه ومنوه ، حتي جاء إليهم واجتمع بهم فقتلوه في مجالسهم

فرماندة جنگ، به مردم امان نامه نوشت و به آن ها وعده چيز هاي خوب را دادند ؛ تا اين که مردم آمدند و اجتماع کردند . سپس همه آن مردم را که امان داده بودند کشتند .

حتي يک نفر را هم زنده نگذاشتند . در جنگ گرگان ، خلفا که همه مردم را کشتند ، يک نفر را زنده گذاشتند ؛ ولي در اين جنگ حتي يک نفر هم زنده نگذاشتند .

وقصد قطر المعروف بين عمان و بحرين ، فصادف غزوا منهم نحو خمسين مطية ، فنازلهم وقاتلهم فأنهزموا ...

وقتلوهم إلا القليل وأخذ رکابهم .  

جنگ در قطر : در اين جنگ هم به قطر که بين عمان و بحرين قرار دارد، حمله کردند و در آن جنگ هم ، همه مردم را کشتند به جز تعداد کمي که باقي گذاشتند و 50 اسب از آن ها را هم به غنيمت بردند .

کتاب تاريخ نجد ، نويسنده عثمان بن عبدالله بن بشر  النجدي الحنبلي ، ج 1 ، ص 57 به بعد  

 مجري وهابي شما گفتيد که در دوره اول وهابيت هيچ اتفاقي نيافتاد و هيچ شيعه اي هم کشته نشد .

از اين ها گذشته ، در جنگ کربلا چند نفر کشته شدند ؟

حمله وهابي ها به کربلا :

کتاب تاريخ نجد ، معروف ترين و معتبر ترين کتاب تاريخي وهابي ها ، جلد اول ، صفحه 257 :

حوادث سنة 1216 هـ

وفيها سار سعود بالجيوش المنصورة والخيل العتاق المشهورة من جميع حاضر نجد وباديها والجنوب والحجاز وتهامه وغير ذلک وقصدوا أرض کربلاء ونازل أهل بلاد الحسين . وذلک في ذي القعدة فحشد عليها المسلمون وتسوروا جدرانها ودخلوها عنوة وقتلوا غالب أهلها في الأسواق والبيوت وهدموا القبة الموضوعة بزعم من اعتقد فيها علي قبر الحسين ...

 در سال 1216 هـ که دوره اول حکومت وهابي ها بود ، در اين سال سعود بن عبد العزيز با يک لشگر قدرتمند و با کبکبه و دبدبه وارد کربلا ، شهر حسين بن علي بن ابيطالب (ع) شدند . اين اتفاق در ذي القعده بود ( البته اين جريان در ذي الحجه و در روز عيد غدير اتفاق افتاده که ما نشان مي دهيم ) . مسلمان ها ( وهابي ها ) از در و  ديوار وارد شهر شدند و اکثر مردم را که در بازارها و خانه ها بودند را کشتند .

روز عيد غدير بود که همه به نجف اشرف رفته بودند و کسي باقي نمانده بود جز عده اي پيرمرد و پيرزن و عده کمي از مردم .

گنبد امام حسين (ع) را خراب کردند و هر آن چه که در گنبد و اطراف آن بود را غارت کردند . ضريح امام را که با زمرد و ياقوت و ساير جواهرات تزئين شده بود را هم غارت کردند و هر چه در شهر از مال ، اموال ، سلاح ، فرش ، طلا ، نقره و کتاب هاي ارزشمند بود ، همه را وهابي ها بردند .

مجري وهابي شما که گفتيد هيچ شيعه اي در اين دوره کشته نشده بود ؛ پس اين همه کشته و اين همه جنايت چيست ؟

از کتاب هاي شيعه هم که نقل نکردم ، از کتاب هاي خود شما وهابي ها خوانديم که گفته بوديد : ما وارد کربلا شديم و اکثر مردم را کشتيم . جالب است که گفته اند :

وقتل من أهلها قريب ألفا رجل

از مردم کربلا نزديک به دو هزار نفر مرد کشته شدند .

کتاب تاريخ نجد ، نويسنده ابن بشر ، ج 1 ، ص 275

جالب است که در کتاب الدرر السنيه همين مطالب را آورده اند و خود سعود بن عبد العزيز در اين جا با افتخار مي گويد :

إنا أخذنا کربلاء وذبحنا أهلها وأخذنا أموالنا والحمد لله رب العالمين ، ولا نعتذر من ذلک و نقول ( وللکافرين أمثالها ) محمد / 10

ما کربلا را گرفتيم و مردم آن را کشتيم و اموالشان را غارت کرديم و خدا را شکر مي کنيم و از آن عذر خواهي هم نمي کنيم ؛ چون آن ها (شيعيان ) کافر هستند. محمد / 10

کتاب الدرر السنيه في الرد علي الوهابيه ، نويسنده احمد بن زيني دحلان  

در کتاب تاريخ البلاد العربيه السعوديه هم اين جنگ را به طور مفصل توضيح داده که در کربلا چه جناياتي را انجام دادند و چه اموالي را از مردم کربلا به غارت بردند .

من اين جنايات را به طور خلاصه نشان دادم اگر کسي جلد اول اين کتاب تاريخ نجد را بخواند مطمئنا از مطالب بيشتري آگاه مي شود .

مجري :

ما باز از اين شبکه هاي وهابي مي خواهيم که در دفاع از ناموس خود ، محمد بن عبد الوهاب به اين مطالب پاسخ دهند .

کليپ ديگري از علماي اهل سنت آماده کرديم که در خصوص رد محمد بن عبد الوهاب و فرقه ضاله وهابيت بيان شده است .

کليپ 6 :

شيخ صادق جيل از علماي اهل سنت :

اين کتاب امراء بلاد الحرام است که نوشته رئيس العلماء و شيخ الخطباء مفتي شافعي مکه مکرمه احمد زيني دحلان است که متوفاي 1304 هجري قمري است . اين کتاب چاپ دار النشر المتحده در صفحه 297 مي گويد : ذکر ماجراي اهل طائف و آن چه توسط وهابيت بر آن ها وارد شد .

سپس مي گويد : زماني که وهابيت وارد طائف شدند ، مردم را قتل عام کردند و بزرگ و کوچک و حاکم و مردم عادي و افراد با شرافت و عوام را کشتند و طفل شير خوار را روي سينة مادر ذبح کردند و از خانه ها بالا مي رفتند و افرادي که در آن ها پنهان شده بودند را بيرون مي کشيدند و مي کشتند .

گروهي که مشغول ياد گيري قرآن بودند را به صورت دسته جمعي کشتند تا اين که هر کس در خانه ها بودند را نابود کردند . سپس به سوي مغازه ها و مساجد رفتند و هرکس در آن بود را کشتند و افرادي را که در مساجد مشغول رکوع و سجود بودند را کشتند . تا اين که اين مخلوقات را نابود کردند ؛ پس واي بر آن ها از خداي جبار آسمان ها .

اين تاريخ سياه وهابيت است و اگر ما بخواهيم جنايت هاي آن ها را در طول سال ها پيگيري کنيم ، اخبار آن طولاني مي شود و چند جلد کتاب نياز است و براي ما بيشتر روشن مي شود که وهابيت نه به بزرگان احترام گذاشته و نه به کوچکتر ها رحم کرده است و نه از خدا حيا مي کند و نه از بندگان خدا حيا مي کند .

تخريب مي کنند و نابود مي کنند و همه اين منکرات را به نام اسلام انجام مي دهند ؛ در حالي که اسلام از آن ها بري است . خدا ما و شما را از فتنه وهابيت حفظ کند و خدا نام آن ها را در شرق و غرب جهان قبيح کند .

مجري :

 ملاحظه فرموديد اعتراضي که علماي اهل سنت نسبت به انسان کشي وهابيت دارد ، جناياتي که هم چنان ادامه دارد و هر روز در اقصي نقاط جهان جناياتي را انجام مي دهد که فقط و فقط اسلام را بد نام مي کند . مي بينيد که در شبکه هاي ضد دين از اين کليپ ها چگونه سؤ استفاده مي کنند .

 رسانه هايي که مي خواهند اسلام را زير سؤال ببرند و نمي توانند از خود اسلام دليلي پيدا کنند ، از جنايات وهابيت استفاده مي کنند و چون صداي تکبير اسلام گونه آن ها را در اين کليپ ها مي شنوند ، به اسم اسلام منتشر مي کنند و اين وظيفة ماست که نشان دهيم خط وهابيت از ساير مسلمين جداست و عقائد وهابيت هيچ ارتباطي به اسلام واقعي و محمدي ندارد .

کليپ بعدي باز هم از جنايات وهابيت است . بنده به خاطر پخش اين کليپ از شما عذر خواهي مي کنم . اين کليپ هم از جبهه النصره است که پخش مي شود .

کليپ 7 :

کشتن تعدادي از مسلمانان توسط گروهک وهابي جبهه النصره

مجري :

به راستي اين تکبير گفتن هاي وهابي ها در حين انجام جنايت ، ما را به ياد فقط الله بگوييد هاي اين وهابي ها مي اندازد . کساني که در رسانه هاي خود شعار مي دهند که فقط يا الله بگوييد و به آيات مربوط به توسل کاري نداشته باشيد .

الله گفتن اين ها ما را فقط به ياد اين جنايت ها مي اندازد و مسلمان ها را فقط به خاطر توسل مي کشند .

بيننده : آقاي رسولي پور از بيرجند ـ شيعه

   در مورد اعتراض يکي از بينندگان که در برنامه استاد قزويني صحبت کردند ، نکته اي را بگويم . اين که آن بيننده مي گفت شما به اهل سنت ، وهابي مي گوييد . بنده بايد بگويم که اگر آن ها وهابي نيستند ؛ پس چه نامي را بر اين ها مي گذاريد . اين هايي که به راحتي انسان مي کشند و چنين جناياتي را انجام مي دهند .

ما تاريخ خوانده ايم جنايت هاي تيمور و چنگيز را هم مطالعه کرديم ؛ ولي تفاوت آن ها با وهابي ها اين است که لااقل آن ها دم از اسلام نمي زدند . آيا اين ها اهل سنت هستند ؟

با تشکر از برنامه هاي مفيد و ارزشمند شما که هم براي ما شيعيان مفيد بوده و هم براي اهل سنت .

بيننده : آقاي نارويي از ايرانشهر ـ اهل سنت

بنده مي خواهم در مورد اين کليپي که نشان داديد ، صحبت کنم که اين ها اهل سنت نيستند . خط اين ها از اهل سنت جدا است و اين ها همان خوارج زمان هستند .  

بيننده : آقاي پهلوان از زاهدان  ـ شيعه

  متأسفانه با وجود اين همه برنامه مثل راه و بيراه و برنامه سراب وهابيت، باز هم کساني از اهل سنت زاهدان هستند که بگويند وهابيت وجود ندارد . بنده به عنوان يک شيعه که مقلد مراجع تقليد هستم و در منزل خود يک رسالة احکام دارم ، به برادران اهل سنت خود هم توصيه مي کنم که حداقل به فتاواي علماي خود مراجعه کنند .

فتاوايي که هر هفته استاد يزداني زحمت مي کشند و ارائه مي دهند . ما مدارکي داريم در خود زاهدان و  در مسجد مکي وجود دارد مثلا فتاوايي که از جناب آقاي سربازي از علماي بزرگ اهل سنت داده اند در باره وهابيت و رد وهابيت ، اين که آن ها اهل گمراهي هستند. هم چنين جناب آقاي سربازي در مورد جواز  توسل به مردگان  هم مطالب زيادي بيان و آن را ثابت کرده است و اين مسأله توسل چيزي است که وهابيت با آن مشکل دارد ؛ ولي براي خيلي از اهل سنت و علماي آن ها ثابت شده است .

اما در مورد آن عکسي که منسوب به محمد بن عبدالوهاب است ، توضيح دهند ؟

استاد يزداني :

در زمان محمد بن عبد الوهاب هنوز عکاسي اختراع نشده بود و آن عکس هم ، عکس يک شاعر است .

بيننده : آقاي رحيمي از ايلام ـ شيعه

سؤالي از استاد يزداني داشتم که ما در زيارت عاشورا لعن که مي کنيم لعن ما به صورت اولي و دومي و سومي و چهارمي و يزيد پنجمي است . منظور از اولي، دومي ، سومي و چهارمي چه کساني هستند ؟

استاد يزداني :

اگر لازم بود خود امام در روايت بيان مي کرد . زماني که خود امام در روايتي که با سند صحيح بيان شده ، اسم نبرده اند ، پس ضرورتي ندارد که ما هم نام ببريم .

بيننده : آقاي جعفري از شهر کرد ـ شيعه

چند سؤال از اين شبکه هاي وهابي داشتم . اين که شما هزينه هاي شبکه خود را از کجا تأمين مي کنيد . دوم اين که شما مي گوييد که ما شيعيان به همسر پيامبر توهين مي کنيم . اين چيزي است که در کتاب هاي خود شما نوشته شده و از کتاب هاي شما نقل مي شود . شما که اين قدر ادعاي اسلام مي کنيد چرا در مورد مجالس لهو و لعب که الان در کشور هاي عربي مجوز مي دهند ، هيچ حرفي نمي زنيد ؟

مبحث بعدي اين که طبق آيات قرآن هر چه پيامبر (ص ) مي گويد وحي است ، چرا در مورد حديث غدير و ثقلين برنامه مفصلي نداريد ؟ اين احاديث که در کتاب هاي شما نوشته شده است . حداقل اين روايات را از کتاب هاي خود پاک کنند .

مجري :

آقاي نارويي فرمودند که وهابي ها، همان خوارج زمان هستند . ما هم غير از اين از اهل سنت انتظاري نداريم . طبق رواياتي که در صحيح مسلم دارند و استاد يزداني مفصل توضيح دادند و از علماي آن هم کليپ پخش کرديم که وهابي ها را خوارج زمان مي دانستند و پيش بيني رسول خدا (ص) را به وهابي ها تطبيق مي دادند .

استاد يزداني :

ما از علماي بزرگ اهل سنت از سراسر دنيا پخش کرديم به خصوص از علماي الازهر مصر که اصرار داشتند وهابي ها ، همان خوارج زمان هستند . اين آقاي نارويي هم دقيقا همان نظر علماي اهل سنت و الازهر مصر را بيان کرد .

مجري :

از شما بينندگان عزيز شبکه جهاني ولايت تشکر مي کنيم که با ما همراه بوديد . برنامه را با يک بيت شعر در مورد صاحب العصر و الزمان به پايان مي بريم :

آن سفر کرده که صد دل همره اوست

هر کجاهست خدايا تو سلامت دارش

                                      اللهم عجل لوليک الفرج

خدا يار و نگهدارتان .




حجت الاسلام و المسلمين سيد محمد يزداني

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما