* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 29 اسفند 1390 تعداد بازديد: 823 
راه و بي راه - تفاوت ديدگاه وهابيت با ساير مسلمانان در بحث استغاثه به اموات (3)
 پخش صوت  پخش صوت
   دان لود   دان لود 
 

به نام خداوند بخشنده مهربان

برنامه راه و بيراه

تاريخ : 16 /04 /1393

موضوع: تفاوت ديدگاه وهابيت با ساير مسلمانان در بحث استغاثه به اموات (3)

فهرست مطالب

استغاثه عبد الله بن عمر از رسول خدا (ص)

اشکالات وهابي ها به روايت استغاثه عبد الله بن عمر:

پاسخ ما از اشکالات وهابي‌ها

فريد الباجي: محمد بن عبد الوهاب، تمام مسلمانان را کافر مي‌داند و آن‌ها مرقد سيده منوبيه را آتش زدند:

استغاثه احمد بن حنبل و عبدالله بن عباس به ملائکه

تصحيح روايت استغاثه احمد بن حنبل و عبد الله بن عباس ، توسط الباني

الباني: وهابيت، با تمام فرقه‌هاي اسلامي در اصل توحيد تفاوت دارند و تنها آن‌ها زا آتش جهنم نجات پيدا مي‌کنند.

اخبار روز وهابيت:

دفاع تمام قد شبکه کلمه از داعش و جنايات آن‌ها

تماس بينندگان:

 

 

مجري :

فرا رسيدن سالروز وفات ام المؤمنين حضرت خديجه کبري (س) خدمت قلب نازنين حضرت بقيه الله الاعظم (عج) و شما مسلمانان عزيز و تمام محبين نبي مکرم اسلام ، پيامبر خاتم (ص) ، تسليت عرض مي کنم . ان شاء الله امشب هم با برنامه اي ديگر از سلسله برنامه هاي راه و بيراه در خدمت شما هستيم .

رسالتي که اين برنامه دارد ، نشان دادن تفاوت ديدگاه هاي اساسي و نگرش ها و بنيان هاي فکري وهابيت با ساير مذاهب اسلامي است . طبق روال برنامه‌هاي گذشته در خدمت استاد عزيز و گرامي ، حجت الاسلام يزداني هستيم . از ايشان درخواست مي کنم که خلاصه اي از برنامه هاي گذشته ارائه دهند .

استاد يزداني :

بنده هم به نوبه خودم سالروز وفات ام المؤمنين حضرت خديجه کبري (ع) ، اولين بانوي مسلمان و برترين همسر رسول خدا (ص) و بزرگ ترين مدافع آن حضرت را تسليت عرض مي کنم و اميدوارم که خداوند ما را فرزندان شايسته اي براي آن بانوي بزرگ اسلام قرار دهد .

اين سومين جلسه است که در مورد استغاثه صحبت مي کنيم . در جلسه اول به طور مفصل ديدگاه اهل بيت (ع) را در مورد استغاثه و توسل بيان کرديم و روايات صحيح السندي را از کتب شيعه و از طريق اهل بيت (ع) نقل کرديم که آن ها فرموده بودند استغاثه جايز است و بلکه براي کسي که مي خواهد گناهانش بخشيده شود و حاجت خود را بگيرد ، لازم است که اهل بيت (ع) را نزد خداوند واسطه قرار دهد ؛ زيرا آن ها حجت خداوند در روي زمين هستند و واسطه فيض بين خداوند و بندگان مي باشند . اين اعتقاد شيعه است و هيچ شک و شبهه اي هم در آن نيست .

هم چنين ديدگاه وهابيت را به صورت مفصل بيان کرديم که گفته بودند هر کس استغاثه و کوچک ترين درخواستي از غير خدا داشته باشد ، مشرک و کافر است و کشتن او واجب مي باشد . ديدگاه محمد بن عبد الوهاب و ساير وهابي ها را هم خوانديم .

از طرف ديگر ديدگاه علماي اهل سنت را خوانديم که آن ها استغاثه را توضيح داده و گفته بودند که استغاثه به اين معنا نيست که ما حاجت خود را از آن شخص بخواهيم و آن شخص حاجت ما را بدهد ؛ بلکه اين ها واسطه هستند و حاجت دهنده اصلي ، خداوند است و خداوند به برخي از بندگان خود آبرو و قدرت داده که در اين زمينه واسطه شوند .

رواياتي را از صحيح ترين کتاب هاي اهل سنت ، صحيح بخاري نشان داديم که حضرت هاجر (س) به جبرائيل متوسل مي شود و از جبرائيل استغاثه مي کند . پيامبر بزرگوار اسلام (ص) اين قضيه را نقل مي کند و اگر استغاثه شرک بود ، ايشان توضيح مي داد . اگر استغاثه شرک و کفر بود ، حضرت هاجر (س) هم که رحمت خدا بر او باد ، مشرک مي شدند ، بخاري هم که اين روايت را نقل کرده و همه رواتي که در سلسله سند اين روايت است ، هم مشرک هستند .

روايتي را از بلال بن حارث ، يکي از صحابي رسول خدا (ص) خوانديم که کنار قبر رسول خدا (ص) رفت و از قبر ايشان ، طلب باران کرد . حضرت دعاي او را اجابت نمود و خليفه دوم هم کار او را تأييد کرد .

از همه اين ها مهم تر سخن ابن تيميه است که گفته بود : چنين مواردي اشکال ندارد . اگر کسي سراغ قبر رسول خدا (ص) برود و طلب حاجت کند ، ايشان حتما حاجت او را بر آورده مي کند ؛ زيرا اگر رسول خدا (ص) حاجت او را ندهد ، ايمانش را از دست مي دهد . نه تنها رسول خدا (ص) ؛ بلکه اگر مسلماني سراغ قبر اولياء و صالحين برود و از آن ها طلب حاجت کند ، حتما برآورده مي شود ؛ زيرا ايمان آن مؤمن از دست نرود .

اين مطلب را از کتاب ابن تيميه خوانديم که متن آن در سايت شبکه ولايت موجود است .

هم چنين استغاثه حضرت زينب (س) را در صحنه عاشورا خوانديم که صراحتا به رسول خدا (ص) استغاثه مي کنند و ثابت نموديم که سند آن هم صحيح است و گفتيم که اگر حضرت زينب (س) نعوذ بالله مشرک باشد ، من به عنوان يک شيعه مي خواهم که مشرک باشم و هيچ مشکلي ندارد . اين قضيه هم در حضور امام زين العابدين (ع) اتفاق افتاده و اعتراضي از طرف ايشان صورت نگرفته ؛ پس مشکلي ندارد .

استغاثه عبد الله بن عمر از رسول خدا (ص)

امشب هم روايات ديگري از کتب اهل سنت ، با سند هاي صحيح مي خوانيم که تعدادي از صحابه رسول خدا (ص) استغاثه مي کردند از جمله : عبد الله بن عمر است که صراحتا از رسول خدا (ص) طلب استغاثه مي کند و رسول خدا (ص) هم حاجت او را فورا مي دهد .

روايتي که چندين سند صحيح و متأسفانه سند ضعيف هم دارد . زماني که وهابي ها مي خواهند اين روايت را نقل کنند ، فقط همان سند ضعيف را بيان مي کنند و مي گويند که سند اين روايت ضعيف است .

همان طور که در برنامه گذشته گفتيم ضعف سند اشکالي وارد نمي کند ؛ چون اين روايت را ده ها و بلکه صدها نفر از علماي اهل سنت ، در کتاب هاي نقل و به آن استدلال کرده اند و از اين روايات شرک را هم استنباط نکرده اند .

بنابراين از نظر اين علما ، استغاثه کفر نيست و صحت و ضعف سند روايت هيچ نقشي در اين زمينه ندارد ؛ زيرا اگر استغاثه کفر بود ، بايد اين علما بيان مي کردند ، علاوه بر اين که صحت سند را ثابت خواهيم کرد .

کتاب عمل اليوم و الليله ، تأليف حافظ ابي بکر احمد بن محمد الدينوري ، عالم مشهور اهل سنت معروف به ابن سني ( که ايشان کتاب المجتبي من السنن نسائي را هم نوشته که چون همه روايات از نسائي است ، به سنن نسائي معروف شده است ) چاپ مکتبه دار البيان ، متوفاي 364 هـ ، در صفحه 88 ، روايت 168 :

حدثني محمد بن ابراهيم الأنماطي و عمرو به جنيد بن عيسي قالا : ثنا محمد خداش ، ثنا ابوبکر بن عياش ، ثنا ابو اسحاق السبيعي ، عن ابي شعبة قال : کنت أمشي مع ابن عمر فخدرت رجله ، فجلس فقال له رجل : أذکر أحب الناس إليک ، فقال : يا محمداه ، فقام فمشي .

ابو شعبه مي گويد : من با عبد الله بن عمر راه مي رفتم که پاي او دچار گرفتگي شد و نتوانست حرکت کند . زماني که نشست ، شخصي به او گفت: محبوب ترين فردي که در نزد توست را به کمک فرياد کن و مي دانست که محبوب ترين فرد در نزد او کيست .

عبدالله بن عمر که از صحابه رسول خدا (ص) هم به شمار مي رود ، رسول خدا (ص) را فرياد زد و از ايشان طلب کمک کرد

فورا رسول خدا (ص) حاجت او را داد و او بلند شد و راه رفت .

البته معلوم نيس که اين داستان در کجا اتفاق افتاده و زمان آن هم معلوم نيست که قبل از رحلت رسول خدا (ص) بوده يا بعد از رحلت ايشان ؛ ولي به دليل اين که ابو شعبه صحابي نبوده ، احتمالا بعد از رحلت رسول خدا (ص) بوده است.

البته در پاورقي آقاي الباني گفته اند که اين روايت ضعيف است . به چه علت ضعيف است ؟

قال الألباني في تخريج الکلم : ضعيف ، وفيه علتان ، الاولي : الهيثم هذا مجهول ...

الثانية : أنه من رواية أبي اسحاق عنه ، وهو السبيعي وهو مدلس وقد عنعنه ..

الباني گفته که اين سند ضعيف است به دو علت : اول اين که هيثم در اين روايت مجهول است .

اشکال دوم : هم ابو اسحاق سبيعي است که به صورت معنعن نقل کرده ...

الدينوري ، حافظ ابي بکر احمد بن محمد ، معروف به ابن سني ، عمل اليوم والليله ، چاپ مکتبه دار البيان ، ص 88 ، روايت 168

از اول روايت تا آخر ، نامي از هيثم وجود ندارد . گفتيم که روايت سند هاي زيادي دارد و نام هيثم در سند ديگري است و وهابي ها اين روايت را با سند ضعيف آن نقل مي کنند و آن را به همين علت ، رد مي کنند .

اشکال به ابو اسحاق سبيعي، مضحک ترين اشکالي است که بيان مي کنند . ده ها روايت در صحيح بخاري و مسلم و ديگر کتاب هاي اهل سنت از ابو اسحاق سبيعي است که با « عن فلان و عن فلان » نقل شده است . اگر معنعن آقاي ابو اسحاق سبيعي اشکالي داشت ، رواياتي را که در صحيح بخاري وجود دارد هم کنار بگذاريد و از بين ببريد ؛ در حالي که اين اشکال قابل قبول نيست و به اين اشکال هم به صورت مفصل پاسخ خواهيم داد .

ما تک تک روات اين روايت را بررسي سندي خواهيم کرد .

مجري :

استاد يزداني شايد يک سري ايراداتي به سند يا به مضمون اين روايت بگيرند . از آن جايي که مي خواهيم کلام مخالفين را هم بشنويم و وهابي ها هم براي بحث و گفتگو حاضر نمي شوند ؛ به همين علت صحبت هاي آن ها را که ايرادات سندي به اين روايت است به صورت يک کليپ آماده شده را مشاهده کنيم .

اشکالات وهابي ها به روايت استغاثه عبد الله بن عمر:

کليپ 1 :

مجري کياني :

روايت ديگري از سفيان بن ابي اسحاق وجود دارد که يا محمداه گفته است .

عبد القادر ترشابي، کارشناس وهابي :

اين روايت در باره سندش قيل و قال زيادي است و صحيح اين است که سند اين روايت صحيح است و تازه اگر بعضي از علما هم سند روايت را تحسين کرده باشند.

مجري کياني :

شما گفتيد که سند روايت صحيح است ؟

کارشناس وهابي :

سند روايت صحيح نيست ؛ اما اگر بالفرض بعضي ها سند را صحيح بدانند ، با آيات قرآن تناقض دارد و هر چه با آيات قرآن متناقض باشد که گفته فقط خدا را صدا بزنيد ، قابل پذيرش نيست .

مجري :

استاد يزداني ما از شما خواهش مي کنيم به ايراداتي که اين کارشناس وهابي مطرح کرده از جمله تضعيف سندي را پاسخ دهيد .

پاسخ ما از اشکالات وهابي‌ها

اول گفتند صحيح است و بعد گفتند که صحيح نيست . هر دو طرف صحبتش درست بود . اين سندي را که بنده مي خوانم ، صحيح است و سندي را که آقاي الباني تضعيف کرده ، صحيح نيست و بعد از آن اشکال ديگري گرفت که واقعا عجيب است و گفت که اگر سند هم صحيح باشد ، ما کار عبدالله بن عمر را قبول نداريم ؛ زيرا با قرآن در تضاد است .

اين کارشناس وهابي اين قدر فکر نمي کند که اگر کار عبدالله بن عمر درست نباشد و شرک باشد يعني پسر خليفه دوم ، مشرک است . آيا شما مي پذيريد که پسر خليفه دوم شما مشرک باشد ؟ از آن هم که بگذريم ، علمايي که در اين مدت اين روايت را نقل کرده اند ، از جمله بخاري و هيچ اشکالي به آن وارد نکرده اند هم مشرک مي شوند .

بنده تک تک روات اين حديث را از کتاب سير اعلام النبلاء آقاي شمس الدين ذهبي ، بررسي مي کنيم . جلسه قبل که سند روايت را بررسي کرديم از ديدگاه ابن حجر عسقلاني بود و اين هفته هم روات اين حديث را از ديدگاه شمس الدين ذهبي بررسي مي کنيم . اين دو از ستون هاي رجالي اهل سنت هستند .

کتاب سير اعلام النبلاء ، تأليف شمس الدين محمد بن احمد بن عثمان الذهبي ، متوفاي 748 هـ ، چاپ مؤسسه الرساله ، جلد 16 :

اولين راوي که نويسنده کتاب هم بود :

الإمام الحافظ الثقة الرحال ، ابوبکر احمد بن محمد بن اسحاق بن ابراهيم بن أسباط الهاشمي الجعفري مولاهم الدينوري ، المشهور بابن السني

اولين راوي هم امام هست و هم حافظ ( در حدود صد هزار حديث حفظ کرده بود ) هم ثقه و هم رحال ( زياد مسافرت مي کرده براي اين که احاديث را بشنود ) است .

الدينوري ، شمس الدين محمد بن احمد بن عثمان ، سير اعلام النبلاء ، ج 16 ، شرح حال 178

راوي دوم : الانماطي

الشيخ المسند الصدوق ، ابوبکر محمد بن ابراهيم بن نيروز ، البغدادي الأنماطي

راوي دوم هم شيخ بوده و هم مسند ( همه به او سند مي دادند) و هم بسيار راستگو بوده است .

الدينوري ، شمس الدين محمد بن احمد بن عثمان ، سير اعلام النبلاء ، ج 15 ، ص 8

راوي سوم : محمود بن خداش

الإمام الحافظ الثقة ، ابو محمد ، الطالقاني ثم البغدادي

راوي سوم هم امام ، حافظ و ثقه است .

الدينور ي ، شمس الدين محمد بن احمد بن عثمان ، سير اعلام النبلاء ، ج 12 ، ص 179

راوي چهارم : ابوبکر بن عياش

ابن سالم الأسدي ، مولاهم الکوفي الحناط ، المقرئ ، الفقيه ، المحدث ، شيخ الاسلام وبقيه الأعلام ، مولي واصل الأحدب

راوي چهارم هم فقيه است و هم محدث و هم شيخ الاسلام .

 الدينوري ، شمس الدين محمد بن احمد بن عثمان ، سير اعلام النبلاء ، ج 8 ، ص 495

راوي پنجم : ابو اسحاق السبيعي . ع

عمرو بن عبدالله بن ذي يحمد وقيل : عمرو بن عبدالله بن علي الهمداني الکوفي ، الحافظ شيخ الکوفة وعالمها ومحدثها... وهو ثقة حجة بلا نزاع

راوي پنجم : ابو اسحاق السبيعي که در مورد او اختلاف بود که آيا معنعن او قابل قبول است يا نه ؟

استاد ، عالم و محدث کوفي ها بود .

 در صفحه بعد آقاي ذهبي اظهار نظر مي کند و مي گويد :

ابواسحاق السبيعي هم ثقه است و هم حجت بلا منازعه است و هيچ اشکالي نمي توان به او گرفت . (حجت از نظر آقاي ذهبي يعني کسي که سيصد هزار حديث را حفظ باشد)

الدينوري ، شمس الدين محمد بن احمد بن عثمان ، سير اعلام النبلاء ، ج 5 ،ص 391 و 392

 راوي ششم : ابوشعبه

ابوشعبة ، عن مولاه سويد بن مقرن ، و عنه ابي منکدر ، وثق . م س

ابوشعبه هم توثيق شده است . م يعني از روات صحيح مسلم است و س يعني از روات سنن نسائي است .

بنابراين روات اين روايت همگي ثقه هستند و شکي از وثاقت هيچ کدام از آن ها نيست .

اما کساني که اين روايت را نقل کرده اند : آقاي بخاري در کتاب ادب المفرد که در چاپ هاي جديد ، اين حديث را تحريف کرده اند و ما مجبور هستيم در نسخه هاي خطي آن را نشان دهيم . کتاب ادب المفرد للبخاري ، صفحه 227 :

عن الحسن عن عني مثله باب ما يقول إذا خدرت رجله حدثنا البخاري ، حدثنا عثمان بن المبارک حدثنا ابو نعيم حدثنا سفيان عن ابي اسحاق عن عبد الرحمن بن سعد قال : خدرت رجل ابن عمر ، فقال : له رجل اذکر أحب الناس إليک ، فقال : يا محمد

... سفيان از ابي اسحاق از عبد الرحمن بن سعد روايت مي کند : پاي عبد الله بن عمر دچار گرفتگي شد . مردي به او گفت : محبوب ترين کسي که نزد توست را صدا کن . او گفت : يا محمد ...

بخاري ، محمد بن اسماعيل ، ادب المفرد ، ص 227

تمام روات اين حديث از بزرگان اهل سنت است و همه از کساني هستند که در صحيح بخاري روايت دارند غير از رحمان بن سعد که توثيق آن را هم داريم .

همين کتاب ، در صفحه 67 ، باز هم اين روايت را نقل کرده است .

در کتاب القول البديع في الصلاه علي الحبيب الشفيع ، تأليف شمس الدين محمد بن عبد الرحمن السخاوي ، همين روايت را از کتاب ادب المفرد بخاري ، نقل کرده است :

وللبخاري في«الادب المفرد» من طريق عبد الرحمن بن سعد ، قال : خدرت رجل ابن عمر ، فقال له رجل : اذکر احب الناس إليک ، فقال : يا محمد (ص) .

السخاوي ، شمس الدين محمد بن عبد الرحمن ، القول البديع في الصلاه علي الحبيب الشفيع

 که متأسفانه در ادب المفرد امروزي اين حديث را تحريف کرده اند .

علاوه بر آقاي بخاري ، اين روايت را ابن تيميه هم نقل کرده است . در کتاب الکلم الطيب من اذکار النبي (ص) ، تأليف ابن تيميه ، با تحقيق عبد القادر الارنؤوط ، چاپ مکتبه دار البيان

فصل في الرجل إذا خدرت :

عن الهيثم بن حنش قال : کنا عند عبد الله بن عمر عنهما : فخدرت رجله ، فقال له رجل : اذکر أحب الناس إليک ، فقال : يا محمد ، فأنما نشط من عقال .

پاي عبد الله بن عمر دچار گرفتگي شد ، شخصي به او گفت : که محبوب ترين فرد در نزد خود را به کمک بخوان ، گفت : يا محمد ؛ پس مثل شتري که پايش را بسته اند ، زماني که پاي او را باز کنند ، به يک باره بلند مي شود ، عبد الله بن عمر هم تا « يا محمد » گفت ، به يک باره بلند شد .

ابن تيميه ، الکلم الطيب من اذکار النبي (ص) ، با تحقييق عبد القادر الارنؤوط ، چاپ مکتبه دار البيان

 اين حديث همان روايتي است که يکي از روات آن هيثم بن حنش بود و آقاي الباني آن را تضعيف کرده بود . اين روايت يک نمونه از استغاثه به رسول خدا (ص ) است و بيان اين روايت ، دليل بر آن است که استغاثه از ديدگاه ابن تيميه و تمام رواتي که اين روايت را نقل کرده است ، اشکالي ندارد .

اگر استغاثه کفر و شرک بود ، ابن تيميه ، بزرگ تئوريسين شما ، اين روايت را به عنوان اذکار رسول خدا (ص ) بيان نمي کرد . نام کتاب « الکلم الطيب من اذکار النبي (ص) » ، نويسنده هم ابن تيميه است .

اگر سند صحيح باشد چه بهتر و اگر سند ضعيف باشد ؛ پس آقاي ابن تيميه به يک روايت که هم ضعيف است و هم در آن شرک بوده ، استدلال کرده است و ضرر اين کار براي ابن تيميه بيشتر از اين است که سند صحيح باشد .

اگر سند صحيح باشد که ديگر کاري نمي تواند انجام دهد ، بايد بپذيرد ؛ اما اگر سند ضعيف باشد ، کفر ابن تيميه را دو برابر اثبات مي کند ، به علت اين که براي اثبات استغاثه به رسول خدا (ص ) به يک روايت ضعيف استدلال کرده است .

البته همين هيثم بن حنش را مي توان توثيق کرد ؛ ولي ما يک سند را تصحيح کرديم براي ما کفايت مي کند .

سند روايت کاملا صحيح است و ثابت مي کند پسر خليفه دوم استغاثه مي کند. اگر پسر خليفه ، مشرک باشد ، صحابي مشرک است ، صحابي مثل عبد الله بن عمر مشرک باشد ، ديگر تکليف شما معلوم است . اگر او مشرک نيست ، بقيه اهل سنت هم که استغاثه مي کنند ، مشرک نيستند.

مجري :

ملاحظه فرموديد که استغاثه يک صحابه است که فکر نمي کنم بين اهل سنت کسي باشد که عبد الله بن عمر را به عنوان يک شخص موحد و الگو قرار ندهد و نخواهد بداند که او چگونه استغاثه کرده است .

ديدگاه شيعيان در هفته هاي گذشته مشخص شد و روايات مربوط به استغاثه از کتب شيعه خوانده شد . اين روايت هم نمونه اي از استغاثه صحابه بود . کساني که خود را پيرو سلف مي دانند ، چرا از اين سلف صالح خود پيروي نمي کنند و يا محمد ، يا حسين را شرک مي دانند ؛ در حالي که عبدالله بن عمر به شخص رسول خدا (ص) استغاثه مي کند و از ايشان حاجت خود را هم مي گيرد .

در برنامه راه و بيراه علاوه بر اين که استاد يزداني مطالب را بيان مي کنند ، کلام علماي اهل سنت را هم در خصوص وهابيت و مذهب اهل سنت و تفاوت هايي که بين اين ها وجود دارد ، مطرح کنيم تا اين که بيش از پيش اين تفاوت ها مشخص تر شوند .

فريد الباجي: محمد بن عبد الوهاب، تمام مسلمانان را کافر مي‌داند و آن‌ها مرقد سيده منوبيه را آتش زدند:

کليپ 2 :

فريد الباجي ، رئيس جمعيت دار الحديث از علماي اهل سنت تونس :

ما مردم تونس ، مردم مهمان نوازي هستيم و به همه ملت ها دست دوستي دراز مي کنيم در همه کشور هاي بزرگوار ؛ ولي ما به تاريخ ، به فرهنگ ، به دين و به وحدت خودمان که در طول تاريخ معروف بوده است ، به سني ، مالکي ، اشعري ، صوفي افتخار مي کنيم .

يک نقشه برنامه ريزي شده که مؤسس دانشگاهي که از طرف وهابيت عربستان حمايت مي شود ، از آن خبر داده اند که يک گروه از علماي وهابي را به تونس بياورند براي تبليغ عقيده وهابيت و مبلغ آن ها دم از توحيد وهابي مي زند و حقيقت را مخفي مي کند و مي گويد : اگر به عقيده وهابي باشيد ، مسلمان هستي و اگر توحيدت وهابي نبود ، تو مشرک و کافر هستي .

حتي محمد حسان که مي گويد : معتدل است ، من صداي ضبط شده اش را دارم که محمد بن عبد الوهاب نجدي را مدح مي کند ، محمد وهابي که فتوا به کفر همه مسلمانان داده است .

اين مطلب از کتاب هاي وهابيت است ، مثل کتاب عنوان المجد في تاريخ النجد و فراموش نکنيد که محمد بن عبد الوهاب يک نامه به علماي مدرسه زيتونيه تونس فرستاد که آن ها را به دين خودش دعوت مي کرد و آخر نامه اش مي نويسد : اين دعوت ماست و اگر قبول نکنيد ، بايد با هم بجنگيم .

پس تفکر وهابي که آن را سلفي مي نامند ، در حقيقت يک فکر تکفيري است . به صورت مستقيم مثل سلفي هاي جهادي و به صورت غير مستقيم مثل سلفي علمي خطرناک تر است ؛ چون بيست سخنراني در مورد اخلاق و محبت انجام مي دهد تا اين که دوستش داشته باشي ؛ ولي بعد از آن زهر را در عسل به خورد تو مي دهد .

اين محمد بن حسان نوار هاي ضبط شده زيادي دارد ، فتوايي داده که موافق عقيده اهل سنت معتدل نيست و مي گويد که محمد بن عبد الوهاب توحيد را آورده است . آيا محمد بن عبد الوهاب پيامبر است که توحيد را آورده است ؟ آيا امت اسلامي قبل از محمد بن عبدالوهاب مشرک بود؟

پس اين تکفير غير مستقيم است و اين زمينه چيني از تکفير و تفجير خطرناک تر است چرا ؟ به خاطر همين است که سلفي ها زوايا ( محل تدريس قرآن اهل سنت ) را منفجر مي کنند ، من خودم تحقيق کردم . من امام جماعت مسجد منوبه هستم براي من اثبات شد کساني که مرقد سيده منوبيه را آتش زدند ، سلفي بودند .

مجري :

ملاحظه فرموديد که نظر علماي اهل سنت در باره فرقه وهابيت چيست ؟ که در واقع وهابيت را يک دين جديد مي دانند و مي گويند که محمد بن عبدالوهاب ما را به دين جديد دعوت کرده است .

استاد يزداني نمونه اي از استغاثه صحابه را بيان و بررسي سندي هم کرديد و هيچ مشکلي هم نداشت . شايد اين سؤال مطرح شود که آيا از علماي اربعه اهل سنت هم کسي بوده که استغاثه کرده باشد ؟

استغاثه احمد بن حنبل و عبدالله بن عباس به ملائکه

استاد يزداني :

ما مطالب متعددي از ائمه اربعه اهل سنت داريم که در مباحث آينده مطرح خواهيم کرد . وهابي ها خودشان را پيرو احمد بن حنبل مي دانند و قبلا هم گفتيم با اين که تقليد را شرک مي دانند و مقلدين را مشرک و کافر مي دانند ؛ با اين حال خود را پيرو احمد بن حنبل و از حنابله مي دانند .

وهابي ها به احمد بن محمد بن حنبل اقتدا مي کنند و ايشان را به عنوان امام خود قبول دارند . روايتي با سند صحيح در کتاب هاي آن ها نقل شده که آقاي احمد بن حنبل ، استغاثه مي کرده به کساني که اصلا نمي شناخته ، در صورتي که ما به رسول خدا (ص) توسل و استغاثه مي کنيم . احمد بن حنبل به کساني که اصلا نمي شناخته و نمي ديده ، استغاثه مي کرد .

کتاب مسائل الامام احمد بن حنبل که آقاي عبدالله بن احمد ، فرزندش از او نقل کرده است ، با تحقيق زهير بن شاويش ، چاپ مکتبه الاسلامي بيروت ، روايت 912 :

حدثنا : قال : سمعت أبي يقول : حججت خمس حجج منها ثنتين [ راکبا] و ثلاثة ماشيا ، أو ثنتين ماشيا و ثلاثة راکبا فضللت الطريق في حجة و کنت ماشيا فجعلت أقول : يا عباد الله دلونا علي الطريق ، فلم أزل أقول ذلک حتي وقعت علي الطريق أو کما قال أبي .

از پدرم شنيدم که مي گفت : من پنج بار به حج رفتم ، دو بار سواره و سه بار پياده يا اين که سه بار سواره و دو بار پياده . در يکي از اين سفرها که پياده بودم ، راه را گم کردم ، فرياد زدم اي بنده هاي خدا راه را به من نشان دهيد ، اين حرف را تمام نکرده بودم که فورا راه را پيدا کردم و وسط راه افتادم .

عبدالله بن احمد ، مسائل الامام احمد بن حنبل ، با تحقيق زهير بن شاويش ، چاپ مکتبه الاسلامي بيروت ، روايت 912

 اين استغاثه هست يا نيست ؟ اگر مي گفت : يا رسول الله دلني علي الطريق ، رسول خدا (ص ) قطعا جواب او را مي داد ؛ همان طور که جواب آقاي عبد الله بن عمر را داده بود ، جواب احمد بن حنبل را هم مي داد ؛ ولي ايشان مي گويد که يا عباد الله دلونا علي الطريق .

يا اين که احمد بن حنبل به ملائکه استغاثه کرده که محمد بن عبد الوهاب مي گويد : هر کس به ملائکه استغاثه کند ، مشرک و کافر است و بايد کشته شود . يا به اجنه استغاثه کرده .

 در هر صورت به غير خدا استغاثه کرده ؛ پس احمد بن حنبل ، امام حنابله و امام وهابيت مشرک و کافر است و بايد کشته شود . که نمي دانيم چرا کشته نشده ؛ البته اگر وهابيت در آن زمان بود ، قطعا همين کار را مي کردند . مثل همان عالم سني که به مناره آويزان کردند و کشتند ، احمد بن حنبل را هم مي کشتند .

تصحيح روايت استغاثه احمد بن حنبل و عبد الله بن عباس ، توسط الباني

آقاي الباني در کتاب سلسه الاحاديث الضعيفه و الموضوعه و اثر ها السيئ علي الامه ، چاپ مکتبه المعارف رياض ، ج 2 ، اين روايت را در اين کتاب بيان و سند هاي آن را تصحيح کرده و توضيح داده :

أخرجه البزار عن ابن عباس بلفظ : إن لله تعالي ملائکة في الأرض سوي الحفظة يکتبون ما يسقط من ورق الشجر، فإذا أصابت أحدکم عرجة بأرض فلاة فليناد : يا عباد الله أعينوني .

قال الحافظ کما في شرح ابن علان ، هذا حديث حسن الاسناد غريب جدا ، أخرجه البزار وقال : لايعلم يروي عن النبي (ص) بهذا اللفظ إلا من هذا الوجه بهذا الإسناد .

وحسنه السخاوي أيضا في «الإبتهاج »

وقال الهيثمي : رجال ثقات .قلت ورواه البيهقي في « الشعب » موقوفا کما يأتي .

فهذا الحديث – إذا صح – يعين أن المراد بقوله في الحديث الاول «يا عباد الله» إنما هم الملائکة ، فلايجوز أن يلحق بهم المسلمون من الجن والإنس ممن يسمونهم برجال الغيب من الأولياء والصالحين سواء کانوا احياء او امواتا ، فإن الإستغاثه بهم وطلب العون منهم شرک بين لأنهم لايسمعون الدعاء ولو سمعوا لما استطاعوا الإستجابة وتحقيق الرغبة وهذا صريح في آيات کثيرة ، منها قول تبارک و تعالي : «والذين تدعون من دونه ما يملکون من قطمير ، إن تدعوهم لايسمعوا دعاءکم ولو سمعوا ما استجابوا لکم ويوم القيامة يکفرون بشرککم ولاينبئک مثل خير» ( فاطر 13/14)

هذا ويبدو أن الحديث ابن عباس الذي حسنه الحافظ کان الامام احمد يقويه لأنه قد عمل به ، فقال ابنه عبدالله في « المسائل »(217) : سمعت ابي يقول : حججت خمس حجج منها ثنتين [ راکبا] وثلاثة ماشيا أو ثنتين ماشيا و ثلاثة راکبا ، فضللت الطريق في حجة وکنت ماشيا ، فجعلت أقول : يا عباد الله دلونا علي الطريق ، فلم أزل أقول ذلک حتي وقعت علي الطريق أو کما قال أبي .

ورواه البيهقي في الشعب (2 /455 /2 ) وابن عساکر ( 3 /72 /1 ) من طريق عبدالله بسند صحيح .

         از ابن عباس روايت نقل مي کند که خداوند ملائکه اي در روي زمين دارد غير از ملائکه اي که زمين را حفظ مي کند ، هر برگي که از درختان بيفتد ، را مي نويسد . اگر در بيابان خشکي پاي شما گرفت ، فرياد بزنيد اي بنده هاي خدا به من کمک کنيد .

سند روايت حسن است ؛ ولي يک سند بيشتر ندارد . آقاي بزار اين روايت را نقل کرده و گفته همين يک سند را دارد . آقاي سخاوي هم در ابتهاج گفته که سند روايت حسن است و آقاي هيثمي هم گفته که روات اين روايت هم ثقه هستند .

آقاي بيهقي هم اين روايت را در کتاب شعب الايمان خود بيان کرده است ، به صورت موقوف .

اگر اين روايت صحيح باشد ، مقصود از عباد الله (که ابن عباس گفته) ملائکه است ؛ ولي جايز نيست که مسلمانان به اجنه و به انسان هاي ديگر ، به مرداني که مردان غيب هستند از اولياء و صالحين استغاثه کنند ، فرقي نمي کند که زنده باشد يا مرده .

طلب کمک از جن و انس جايز نيست ؛ زيرا آن ها دعا را نمي شنوند و طلب استغاثه از آن ها شرکي واضح و روشن است و اگر هم بشنود ، نمي توانند جواب دهند . وبعد از آن آيه اي از قرآن را مي آورد ....

 اين روايت را افراد ديگري هم بيان کرده اند :

 اين روايتي که آقاي حافظ بن حجر نقل کرده ، آقاي احمد بن حنبل آن را تقويت کرده ؛ زيرا به اين روايت عمل کرده و از نظر او صحيح بوده و پسرش در کتاب « المسائل » احمد بن حنبل اين روايت را نقل کرده است ...

و بيهقي در کتاب الشعب در ج 2 ، ص 455 ، حديث 2 و ابن عساکر در تاريخ مدينه دمشق ج 3 ، ص 72 ،حديث 1 ، اين روايت را از طريق عبد الله با سند صحيح نقل کرده است

الباني ، محمد ناصرالدين ، سلسله الاحاديث الضعيفه و الموضوعه و اثرها السيئ علي الامه ، چاپ مکتبه المعارف رياض ، ج 2 .

پس احمد بن حنبل ، استغاثه را شرک نمي دانسته است ، اگر شرک بود ، اين کار را انجام نمي داد .

اين سخن آقاي الباني است و ديگران هم نقل کرده اند . اما ايشان گفتند که استغاثه به ملائکه اشکالي ندارد ؛ ولي به اجنه نمي توان استغاثه کرد .

کتاب الدرر السنيه في الأجوبه النجديه ، تأليف عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي ، ج 1 ، کتاب العقائد ، ص 144 :

وقال ايضا: الشيخ محمد بن عبد الوهاب ...

وأما الذي أنکرناه عليهم وکفرناهم به ، فإنما هو : الشرک بالله ، مثل أن تدعو نبيا من الانبياء ، أو ملکا من الملائکة ، أو تنحر له أو تنذر له

 اما آن چه ما آن را انکار مي کنيم و مسلمان ها را تکفير مي کنيم ، شرک به خداست ، مثلا کسي پيامبري از پيامبران را بخواند (يا محمدا بگويد) يا فرشته اي از فرشتگان خدا را بخواند ...

العاصمي النجدي ، عبدالرحمن بن محمد بن قاسم ، الدرر السنيه في الاجوبه النجديه ، ج 1 ، کتاب العقائد ، ص 144

آقاي الباني وهابي ! شما که يکي از علما هستيد ، آيا کتاب استاد و خدايت محمد بن عبد الوهاب را نخوانده اي که صراحتا گفته استغاثه نه به انس جايز است و نه به ملائکه و اجنه ، در صورت استغاثه کافر و مشرک مي شود .

اما آقاي الباني نمي تواند چنين سخني بگويد ؛ زيرا در آن صورت آقاي عبد الله بن عباس که به ملائکه استغاثه کرده ، مشرک مي شود . ايشان يکي از اصحاب رسول خدا (ص) است و قابل احترام بين شيعه و اهل سنت مي باشد . هم چنين احمد بن حنبل ، امام حنابله و وهابيت ، مشرک مي شود .

البته ما قبلا در ديدگاه وهابيت مدارک ديگري هم در اين باره ارائه داده بوديم که باز هم گفته بودند : طلب حاجت از ملائکه ، شرک است .

کتاب مجموعه مؤلفات شيخ محمد بن عبدالوهاب ، الرسائل الشخصيه ، ص 39 :

... واعلم أن المشرکين في زماننا قد زادوا علي الکفار في زمن النبي (ص) ، بأنهم يدعون الاولياء والصالحين في الرخاء والشدة ويطلبون منهم تفريج الکربات وقضاء الحاجات مع کونهم يدعون الملائکة والصالحين ويريدون شفاعتهم والتقرب بهم

بدان که شرک مشرکين در زمان ما بيشتر از کفار زمان پيامبر اکرم (ص ) است ؛ زيرا آن ها اوليا و صالحين را در سختي ها مي خوانند و از آن ها طلب حاجت و گشايش سختي ها را مي کنند . مشرکين زمان ما ملائکه و صالحين را مي خوانند و از آن ها طلب شفاعت و تقرب مي کنند .

محمد بن عبد الوهاب ، مجموعه مؤلفات شيخ محمد بن عبدالوهاب الرسائل الشخصيه ، ص 39

بنابراين از ديدگاه محمد بن عبدالوهاب ، شرک اين است که از ملائکه طلب حاجتي کند ؛ پس آقاي الباني که مي گويد : طلب حاجت از ملائکه شرک نيست ، اشتباه مي کند . سند روايت کاملا صحيح است ، قطعا صحيح است و احمد بن محمد بن حنبل به ملکي از ملائکه استغاثه کرده و قطعا مشرک است و بايد کشته شود .

روايت عبدالله بن عباس را که الباني تصحيح و تحسين کرده بود ، در کتاب الجامع الشعب الايمان ، تأليف الامام الحافظ ابي بکر احمد بن حسين البيهقي ، متوفاي 458 هـ ، چاپ مکتبه الرشد ، ج 10، ص 140 ، روايت 7297 :

أخبرنا ابو عبدالله الحافظ ومحمد بن موسي قالا: حدثنا ابوعباس ... عن ابن عباس قال : إن الله عزوجل ملائکة في الارض سوي الحفظة ، يکتبون ما يسقط من ورق الشجر ، فإذا أصاب أحدکم عرجة في الارض لايقدر فيها علي الاعوان فليصح فليقل : عباد الله أغيثونا أو أعينونا رحمکم الله فإنه سيعان .

خداوند ملائکه اي در زمين دارد غير از آن هايي که از زمين محافظت مي کنند که هر برگي از درخت بافتد ، مي نويسد . اگر يکي از شما در بيابان خشکي کمک خواستيد ، بگوييد که بنده هاي خدا به فرياد من برسيد و به من کمک کنيد . قطعا به زودي کمک مي کند .

محقق کتاب هم در پاورقي گفته که سند روايت ، حسن است .

 چرا عبدالله بن عباس يا الله نمي گويد ؟ آيا عبدالله بن عباس مشرک بوده يا نبوده ؟

عبدالله بن عباس مشرک است يا استغاثه اشکالي ندارد و وهابي ها توهم شرک دارند؟

محقق کتاب در باره روايت احمد بن حنبل را هم در پاورقي مي گويد : اسناد روايت جيد است .

بنابراين سند روايت کاملا صحيح است و احمد بن حنبل استغاثه کرده ، عبدالله بن عباس ، صحابي رسول خدا (ص) به همه شرک مي آموخته که اگر پاي شما گرفت بگوييد : عباد الله اغيثونا أو اعينونا .

وهابي ها هيچ چاره اي ندارند يا بايد بگويند که استغاثه به بنده هاي خدا و استغاثه به ملائکه اشکالي ندارد يا اين که تمام امت را تا محمد بن عبدالوهاب تکفير کنند که در اين صورت فقط محمد بن عبد الوهاب مي ماند و پيروانش . ما هم همين را مي خواهيم که ثابت کنيم همه مسلمان ها از صدر اسلام تا به امروز يک طرف و وهابي ها يک طرف ديگر هستند.

الباني: وهابيت، با تمام فرقه‌هاي اسلامي در اصل توحيد تفاوت دارند و تنها آن‌ها زا آتش جهنم نجات پيدا مي‌کنند.

مجري :

ما فايلي از آقاي الباني آماده کرديم که در خصوص وهابيت و اهل سنت است و براي اولين بار است که از شبکه ولايت پخش مي شود .

کليپ 3 :

محمد ناصر الدين الباني ، دانشمند مشهور وهابي :

از امام شافعي روايت شده است که : اگر دوست داشتن آل محمد (ص) رافضي گري است ؛ پس انس و جن شاهد باشند که من رافضي هستم . شخصي از اين شعر الهام گرفته و گفته : اگر پيروي از احمد ، وهابي گري است ، من اقرار مي کنم که وهابي هستم . جماعت نجدي از اين که وهابي خوانده شوند ، نگران نيستند ؛ در حالي که با مسلمانان در اصول مذهب گرايي تفاوتي ندارند .

غالب مسلمانان امروز يا حنفي هستند يا مالکي ، يا شافعي و يا حنبلي و نجدي ها خود را از حنابله مي دانند و در مذهب گرايي همانند ساير مسلمانان هستند ؛ اما وهابي ها با ساير مسلمانان در يک ناحيه بسيار مهم اختلاف دارند و آن فهم آنان از توحيد است که فهم صحيحي است .

فهميدن وهابي از کلمه توحيد و لا اله الا الله ، فهمي است که آنان را از خلود در جهنم ، در روز قيامت نجات مي دهد ؛ زيرا همان طور که همه مي دانيم ، خداوند در قرآن کريم فرموده است : شرک را نمي بخشد ؛ اما پايين تر از شرک را ، براي هرکس که بخواهد مي بخشد . امروز اکثر مسلمانان انواع شرک را که به عقيده توحيد ضرر مي زند ، نمي شناسند ، بر خلاف نجدي که اين درس را دقيق خوانده اند .

مجري :

اين سخنان آقاي الباني بود که به علت نا مفهوم بودن از استاد يزداني خواهش مي کنيم که توضيحاتي را در اين باره ارائه دهند .

استاد يزداني :

اين ها مطالبي است که آقاي الباني در يکي از درس هاي خود گفته است : که وهابي کيست و فرق اهل سنت با وهابي در چيست ؟ اين مطلب در سايت خود آقاي الباني هم آمده است .

سايت محمد ناصرالدين الباني ، بخش فتاوي الشيخ الباني ، فتواي 04 ، چهارده دقيقه هم فايل صوتي ايشان است :

هل الوهابية أقرب إلي السنة ؟ تنبيه حول تسمية الوهابية وتکلم الشيخ علي التدين لمذهب .

روي عن الامام الشافعي يقول قائلهم : إن کان رفضا حب آل محمد (ص) ، فليشهد الثقلان أني رافضي ، فهو إقتبس منه فقال : إن کان تابع احمد متوهبا ، فأنا المقر بأنني وهابي ، الجماعة النجديين هادول هالي بيقولوا عنه وهابية ، يلقون مع المسلمين في اصول التمذهب ، کما أنه غالب المسلمين اليوم إما حنفي إما شافعي إما مالکي إما حنابلة ، النجديين هادول حنابلة ، تراهم کسائر المسلمين تماما في التمذهب ، يختلفون عن سائر المسلمين في ناحية هامة جدا ، وهي فهمه للتوحيد فهما صحيحا ، فهمهم لکلمة لا اله الا الله فهمها منجي لقائله من الخلود في النار يوم الله ،لأنه قد جاء في القرآن الکريم کما نعلم جميعا (إن الله لايغفر أن يشرک به ويغفر مادون ذلک لمن يشاء ) اليوم اکثر المسلمين لايعرفون انواع الشرک التي تخل بعقيدة لا اله الا الله بخلاف النجديين فقد درسوا دقيقة جدا

بحث در مورد نامگذار وهابيت و اين که آقاي الباني در مورد پيروي از يک مذهب خاص چه گفته است ؟

 اگر دوست داشتن آل محمد (ص) رافضي گري است ؛ پس همه جن و انس شاهد باشند که من رافضي هستم . شاعري از اين سخن اقتباس کرده و گفته : اگر پيروي از احمد بن حنبل وهابي گري باشد ، من اقرار مي کنم که من وهابي هستم . نجدي ها ناراحت نمي شوند که به آن ها وهابي بگويند ؛ زيرا ما در اصول مذهب با ساير مسلمانان يکي هستيم . غالب مسلمانان امروز يا حنفي هستند و يا شافعي يا مالکي يا حنبلي ، نجدي ها خود را از حنابله مي دانند و خود را اصول مذهب با سائر مسلمانان يکي مي دانند ؛ ولي يک اختلاف با سائر مسلمانان دارند ، آن هم اختلاف در توحيد است . ما توحيد را به درستي درک کرده ايم ، فهمي که وهابي ها از کلمه لا اله الا الله دارند ، آن ها را در روز قيامت ، از آتش جهنم نجات مي دهد ؛ ( اما بقيه را نجات نمي دهد ؛ زيرا بقيه مسلمانان مشرک هستند) زيرا در قرآن خوانده ايم که خداوند فقط شرک را نمي بخشد ؛ اما کمتر از شرک را از هر کس که بخواهد ، مي بخشد . امروز اکثر مسلمان ها که شامل حنفي ، مالکي ، شافعي و حنبلي ، معناي شرک را که به عقيده لا اله الا الله خلل ايجاد مي کند ، نفهميده اند . از بين حنابله ، فقط مردم نجد معناي لا اله الا الله را فهميده اند (و وارد بهشت مي شوند و از بقيه مسلمانان نمي پذيرد و بقيه همه وارد جهنم مي شوند )

 اين سخنان آقاي الباني است که قبلا هم خوانده بوديم ؛ ولي کليپ صوتي ايشان بود که ان شاء الله بينندگان عزيز از آن به عنوان يک سند محکم استفاده کنند براي اين که وهابي ها با ساير مسلمان ها فرق دارند .

علماي اهل سنت مي گويند که ما با وهابي ها تفاوت داريم ، آقاي الباني هم که متوفاي 1420 هـ است و از بزرگ ترين علماي حديث وهابي ها مي باشد ، مي گويد : ما با ساير مسلمين در توحيد ، فرق داريم ؛ اما در ساير مسائل مذهب يکي هستيم . توحيد ما ، نجات دهنده ما از جهنم است ؛ ولي توحيد آن ها ، نجات دهنده از آتش جهنم نيست .

اخبار روز وهابيت:

مجري :

همان طور که مي دانيد ، موضوعي که جامعه اسلامي در حال حاضر به آن گرفتار شده اند ، تحرکات تروريستي گروهک فقط الله گوي داعش ، در عراق است و جناياتي که در آن جا انجام مي شود و هر روز از رسانه هاي جهان در حال پخش است . موضع رسانه اي که اين ها دارند ، شبکه وهابي – سياسي کلمه است که دفاع زيادي از اين گروهک مي کنند . ما در برنامه رو در رو کليپي را نشان داديم که کار شناس اين شبکه ادعايي کرد مبني بر اين که نهايت جنايت اين گروهک ، چند سيلي است که به صورت چند سرباز عراقي زدند .

کليپ چهارم را ببينيد تا متوجه شويد که اين شبکه وهابي ، چه تقطيعي از اين فيلم انجام داده اند .

دفاع تمام قد شبکه کلمه از داعش و جنايات آن‌ها

کليپ 4 :

تقطيع و تحريف ، بارزترين نشانه اديان باطل و منحرف

کارشناس وهابي :

از اولين شاخصه و نشانه که در واقع اديان باطل و منحرف در آن مشترک هستند ، تحريف و سانسور و حذف و قطع و برش و در واقع از بين بردن چيزي که احساس مي شود آن چيز ، بلاي جان مي شود .

سانسور و تقطيع و تحريف توسط شبکه کلمه به منظور دفاع از داعش

کارشناس وهابي :

کليپ شماره 2 ، فيلمي است که داعش در مرز گرفته است . که گفته صورت اين ها را باز کن که من يک سيلي بزنم ، تازه کاري کردند براي اين بود که بگويند تونسي در جنگ است يعني حداکثر چيزي که از آن ها در شکنجه گرفتند .

اما چيزي که شبکه هاي وهابي پخش نکردند ...

نام او جعفر و يک شيعه مرتد است ... من او را کشتم .

مجري :

ديديم کليپي را که در ادامه آن سربازي را مي کشند و صورت آن شخص روي زمين منهدم شده بود را نشان نمي دهند و فقط قسمت سيلي زدن را پخش مي کنند ؛ به خاطر اين که از داعش دفاع کنند .

اما خلاصه اي از اخباري که در اين ايام پخش شده را خدمت شما عرض کنم . الحمد لله در هفته اي که گذشت ، علماي اهل سنت سيستان و بلوچستان در خصوص داعش موضعگيري کرده اند و بيانيه اي را بر عليه آن ها صادر کرده اند و آن گروهک را يک گروهک تروريستي و فريب خورده خوانده اند و اقدامات صورت گرفته عليه مسلمانان چه شيعه و چه سني را محکوم کرده اند .

مطلب دوم جنايات اين گروهک تروريستي در عراق است که از جمله آن ها تخريب دو مسجد و سرقت اموال و اساس آن بوده است از جمله فرش ها ، ژنراتور هاي برق و ...

مطلب بعد تخريب مقبره الامام السلطان عبدالله بن عاصم بن عمر بن خطاب حفيد عمر بن خطاب مي باشد که ما را به ياد تخريب قبر برادر عمر بن خطاب مي اندازد . اين گروهک به هيچ کس رحم نمي کند فرقي نمي کند که شيعه باشد يا اهل سنت حتي به مقبره ها هم رحم نمي کنند و آن ها را هم تخريب مي کنند .

طبق خروجي رسمي خبر گزاري هاي عراق ، گروهک تروريستي داعش ، قبر حضرت يونس (ع) در موصل را نبش کرده اند .

نکته جالب ديگري که در اين هفته اتفاق افتاد اين بود که زماني که والي تکريت را دستگير کردند ، نکته عجيبي را مطرح کردند که البته براي ما عجيب نيست ؛ ولي شايد تلنگري براي اهل سنت باشد . ايشان ادعا کرد که شيعه و سني ، همه کافر و مشرک هستند و فقط داعشي ها که با ابوبکر بغدادي بيعت کرده اند ، مسلمان هستند .

در ادامه هم نکته اي را گفتند که آقاي ابوحنيفه ، امام اعظم اهل سنت را ، امام بدعت دانسته است .

نکته ديگري که باز هم در خبرگزاري ها قرار گرفت ، تصاويري از ابوبکر بغدادي بود که البته منابع رسمي عراق منکر اين موضوع شده اند و گفته اند که اين شخص ، ابوبکر بغدادي ، سرکرده داعش نيست ؛ اما آن چيزي که مسلم است اين فرد از افراد گروهک تروريستي داعش مي باشد که خطبه نماز جمعه اي را در موصل خوانده است و پخش شده است .

روزنامه ديلي تلگراف نکته جالبي را در باره اين شخص منتشر کرده است که مربوط به ساعتي مي باشد که در دست اين فرد است . اين ساعت يک ساعت از مارک هاي بسيار معروف و گرانقيمت مي باشد که قيمت تقريبي آن 3500 يورو يا به عبارت ديگر حدود 15 ميليون تومان است .

و نکته مهم تر اين است که اين روزنامه بيان کرده اين است که ابوبکر بغدادي سرکرده يا يکي از خطباي داعش ، عبارتي را در خطبه خود به کار برده که قصد داشته خود را به خليفه اول اهل سنت ، شبيه کند :

وليت عليکم و لست بخير

ولي شما شدم ؛ اما بهتر از شما نيستم .

دقيقا عباراتي که خليفه اول در زمان به خلافت رسيدن خود گفت ، بيان کرده است .

قضاوت با شما است که اين ها با اين اموالي که به سرقت مي برند ، چه مي کنند .

آوارگي مردم مسلمان عراق در ماه مبارک رمضان ، تصاوير دلخراشي بود که در سايت هاي خبرگزاري ها وجود دارد . مردمي که به جاي اين که به روزه داري بپردازند ، چگونه از ترس اين گروهک وحشي فرار مي کنند .

تماس بينندگان:

بيننده : آقاي غوثي از نقده – اهل سنت

بنده مي خواهم از همين تريبون اعلام کنم که اين وهابي ها از اهل سنت نيستند و هرکس از برادران شيعه ، بخواهد اين ها را از ما بخواند ، برادر ما نيست . تنها ملتي که مي تواند اين وهابي هاي وحشي را سر جايشان بنشاند ، ما ملت کرد هستيم ؛ ولي متأسفانه ارگان مشخصي نيست که سازماندهي کند . از همين تريبون اعلام برائت از اين گروهک تروريستي مي کنيم . اين ها اهل سنت نيستند و کافر مي باشند .

مجري :

اگر تصوير مانيتور بنده را ببينيد ، اين ها تصاوير زنان پيش مرگ کرد هستند که براي مقابله با داعش آماده شده اند .

بيننده : آقاي صمدي از تهران - شيعه

بنده مي خواهم مناظره اي که در حضور امام صادق (ع) انجام شده را بخوانم .

يونس بن يعقوب مي گويد : ما سالي را خدمت امام صادق (ع) در مني بوديم . امام صادق (ع) هر سال چند روزي قبل از موسم حج ، در خارج شهر مکه ، خيمه مي زند و اقامت مي کردند تا موسم حج برسد . او مي گويد : ما خدمت امام در ميان چادر نشسته بوديم ، مرد از اهالي شام وارد شد و پس از سلام به امام ، عرض کرد : من از شام آمده ام تا با اصحاب و ياران شما مناظره مذهبي کنم . امام (ع) فرمود : کلام ، کلام توست يا کلام رسول خدا(ص) را نقل مي کني . گفت : هم کلام خودم است و هم از کلام رسول خدا (ص) . فرمودند : مگر تو شريک رسول خدا (ص) هستي . گفت : نه .

امام (ع) فرمود : مگر برتو وحي نازل مي شود . مرد گفت : نه . امام (ع) فرمود : پس ما به کلام تو نيازي نداريم . اگر از رسول خدا (ص) کلامي داري ، بگو . مرد گفت : بسيار خب ، من از کلام رسول خدا (ص) ، با ياران شما مناظره مي کنم . امام (ع) به يونس فرمود : کاش از علم کلام ، اطلاعي داشتي و با اين مرد مناظره مي کردي ؛ زيرا همه ياران امام (ع) يکنواخت نبودند ، بعضي در امر مناظره ماهر بودند و بعضي ماهر نبودند .

سپس فرمودند : بيرون خيمه برو ، ببين از ياران خود کسي را مي يابي که از فن مناظزه مطلع باشد ، او را بياور . يونس بيرون رفت و چند نفري را با خود آورد . آن گاه به مناظره با مرد شامي نشستند . يونس مي گويد : ديدم امام (ع) مثل اين که انتظار آمدن کسي را دارد ، مرتب سر مبارک را از خيمه بيرون مي برد و نگاه مي کرد . ناگاه شتر سواري از دور پيدا شد ، ديديم امام (ع) با خوشحالي تمام فرمودند : هشام والله ، به خدا قسم هشام آمد . ما با خود فکر کرديم که هشام يکي از فرزندان عقيل است ؛ ولي زماني که وارد شد ، ديديم نه ، هشام بن حکم است که جوان نورسي بود و تازه مو در صورتش دميده بود . امام (ع) از ديدن او بسيار خوشحال شد . فرمود :

 مرحبا بناصرنا بلسانه و يده و قلبه

 چون آمدي ، خوش آمدي کسي که با زبان و دست و قلبش ما را ياري مي کند .

استاد يزداني :

بنده هم سپاسگزارم از بينندگان عزيزي که تماس گرفتند و سؤالات خود را پرسيدند ، به خصوص از اين برادر عزيز اهل سنت که تماس گرفتند . انصافا لذت بردم از مطالب و سخنان ايشان . حقيقت همين است که اهل سنت و شيعيان بايد در کنار هم در مقابل دشمن مشترک ما ، وهابيت بايستدند ، چه با قلم ، چه با زبان و چه با جان خود مقابله کنند و ما هم طبق وظيفه خود ، هر هفته تلاش مي کنيم افکار اهل سنت را از افکار وهابيت ، جدا کنيم و افکار وهابيت را از افکار ساير مسلمانان . وهابيت در يک سمت و ساير مسلمانان در سمت ديگر .

مجري :

از شما بينندگان عزيز تشکر مي کنيم و ان شاء الله در اين شب ها و روزها ، دعاگوي خدمتگذاران امير المؤمنين (ع) در شبکه جهاني ولايت باشيد .

باز هم سالروز وفات ام المؤمنين خديجه کبري (س) را تسليت عرض مي کنيم و همه شما عزيزان را تا برنامه بعد به خدا مي سپاريم .

 يا علي مدد .



حجت الاسلام و المسلمين سيد محمد يزداني

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما