* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 14 آبان 1393 | تعداد بازديد: 1377 | |
جواب شبهه: قاتلين امام حسين(ع) شيعيان بودند | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم برنامه حبل المتين آيت الله دکتر حسيني قزويني تاريخ 1390/10/01
مجري: سلام و عرض ادب دارم خدمت شما بينندگان عزيز . در خدمت کارشناس محترم برنامه حضرت آيت الله دکتر حسيني قزويني هستيم. سلام و عرض ادب دارم خدمت استاد عزيزم. استاد حسيني قزويني: سلام عليکم و رحمت الله و برکاته، بنده هم خدمت همه بينندگان عزيز که ما را مهمان کانون گرم و با صفاي خانواده خويش قرار دادهاند سلام تقديم ميکنم. موفقيت همه عزيزان را از خداي منان خواهانم. مجري: اگر خاطر شريف شما عزيزان باشد ما سلسله مباحثمان از اول محرم پيرامون شبهات ماه محرم و ايام سوگواري و مباحثي بود که آقايان وهابيها در شبکههايشان در بوق و کرنا ميکردند و نسبت به قضيه شهادت امام حسين آن شبهات را مطرح ميکردند مباحثي را مطرح کرديم و امشب هم ميخواهيم ادامه بحث را داشته باشيم. از مباحثي که آقايان ناصبيها در شبکههاي خودشان دارند مطرح ميکنند اين است که قاتلين امام حسين خود شيعيان بودند و اول آمدند حضرت را دعوت کردند و عاقبت هم به قتل او اقدام کردند و اين قضيه عاشورا و اين فاجعه را بوجود آوردند. لطف کنيد براي بينندگان عزيزمان اين مباحث را مطرح کنيد انشاءالله استفاده کنيم. استاد حسيني قزويني: بسم الله الرحمن الرحيم همانطور که عزيزمان اشاره کردند ظاهرا در اين شبکههاي وهابي کمر همت بستهاند که آنچه مربوط به فضائل اهل بيت است زير سوال ببرند. آنچه مربوط به شعائر حسيني است به يک نوعي مخدوش کنند و مردم را نسبت به عزاداريها سرد کنند و خيلي جالب بود که قبل از محرم يکي از کارشناسهايشان اعلام کرد با فعاليت شبکههاي ما امسال ديگر از عزاداري خبري نيست! ديگر مساجد و حسينيهها خيلي سرد است. ولي برعکس شد! ايام عزاداري و عاشوراي امسال گرمتر ، با شعورتر ، با شورتر و با صفاتر از قبل برگزار شد! عزاداري روز هشتم محرم در زنجان عجيب بود. بيش از 1 ميليون جمعيت! صدا و سيماي جمهوري اسلامي اعلام کرد 260 نفر نيرو از تهران و زنجان با 26 دوربين اين عزاداري را پوشش ميدادند. حتي ميگويند در تاريخ عزاداري زنجان بيسابقه بود. اين هم از برکت همين شبکهها است! عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد! اين قضايايي هم که در افغانستان پيش آمد عوامل زيادي در بوجود آمدنش دست به دست هم داد. هم فتواي اين مفتيان از خدا بي خبر، هم کارشناسان ناصبي و هم هتاکيهاي بعضي از شبکههايي که به نام شيعه و اهل بيت است. همين امروز ما مهماني داشتيم از دوستان افغانستان. ايشان گفتند تا به حال در افغانستان عزاداري امام حسين مورد حمله و انفجار قرار نگرفته بود و اينها هم در حقيقت يک پاسخي بود به هتاکيهاي اين شيخ افغاني در اين شبکهاي که به نام شيعه است. همه اينها در اين کشت و کشتارها سهيم هستند و لعنت ابدي اين شهدا و اين اطفال پرپر شده نثار همه اين افراد. چه شيعههايي که هتاکي ميکنند و زمينه اين کشت و کشتار را فراهم ميکنند و چه وهابيهاي از خدا بيخبري که با تحريکاتشان نسبت به وهابيهاي جاهل اين زمينه را فراهم ميکنند. بله يکي از بحثهاي مکرر اينها اين بود که قضيه قتل و شهادت امام حسين توسط شيعهها صورت گرفت! همانطور که اين آقاي حيدري هم گفت که کشتن شيعهها در افغانستان بوسيله شيعهها بوده! طالبان اعلام انزجار و محکوم کرده است! ولي ما ثابت کرديم که سگ زرد برادر شغال است! حالا يکجا طالبان و در جاي ديگر سپاه صحابه ميآيند عزاداري را به خاک و خون ميکشند، فرقي نميکند. همينکه دروغ اينها در قضيه کشتار عاشوراي امسال مشخص شد در رابطه با قضيه عاشوراي سال 61 هم مشخص است و ما به حول و قوهي الهي بحث خواهيم کرد و ثابت خواهيم کرد که اصلا اين قضايا هيچ ارتباطي به مسئله شيعهها نداشته است. اين آقايان ميگويند امام حسين را شيعيانِ امام حسين کشتهاند! اين جملهاي است که خودش پارادوکس است. شيعه يعني تابع، شيعه يعني پيرو، ميگويند پيروان امام حسين تابعين امام حسين، امام حسين را کشتند! يعني در حقيقت مثل اين است که بگويند روز است و شب است، شب است و روز است! اگر واقعا پيرو است اين حرف چيست؟ و اگر تابع است شيعه است شيعه بايد تابع معصوم باشد. پس اينهايي که آمدهاند در قتل امام حسين شرکت کردهاند فرضا هم اگر شيعه بودند با اين کارشان به خوارج و نواصب پيوستند. فرقي نميکند وقتي يک صحابهاي مثل عبدالله بن ابي سرح که صحابهي پيغمبر و کاتب وحي است مرتد ميشود ، چه بسا يک کسي هم شيعه امام حسين باشد ولي از اين محدوده تقوا منحرف بشود. پس اولا اينکه اين حضرات دارند به اين شکل ميگويند اينها از شيعيان امام حسين بودند يا از شيعيان اهل بيت بودند ، ميگوييم شيعه يعني محب، يعني پيرو، مرحوم کليني در کافيج2 ص74 حديث شماره 3 روايت خوبي دارد که دوستان شيعه هم يک مقداري دقت کنند اين وهابيها هم گوششان را باز کنند -گر چه ما معتقد هستيم خداي عالم بر گوش و چشم و زبان و قلب اينها مهر زده است-. لا يسمعون بها ولي ببينيد امام صادق سلام الله عليه يا امام باقر سلام الله عليه تعبيرش درباره شيعه و شرائط شيعه چيست؟ به جابر جعفي ميفرمايد: يا جابر أيكتفي من ينتحل التشيع أن يقول بحبنا أهل البيت ، فوالله ما شيعتنا إلا من اتقى الله وأطاعه آيا همين که افراد بگويند ما اهل بيت را دوست داريم در شيعه بودن کافيست؟ به خدا سوگند شيعه ما فقط کساني هستند که تقوا داشته باشند و مطيع خدا باشند. چقدر تعبير زيبا است. تا آنجا که حضرت ميفرمايد:
فاتقوا الله واعملوا لما عند الله ، شيعيان تقوا پيشه کنيد و به دستورات الهي عمل کنيد. يعني به واجبات الهي عمل کنيد از محرمات الهي اجتناب کنيد. معناي تقوا يعني اين. تقوا را بخواهيم در يک جمله اتو کشيده ، ساندويچي يا کپسولي بخواهيم معنا کنيم يعني اتيان واجبات و ترک محرمات. بعد حضرت فرمود تلاش کنيد که عمل داشته باشيد تقوا پيشه کنيد و يک جمله خيلي زيبايي دارد حضرت ميگويد: ليس بين الله و بين أحد قرابه. أحب العباد إلى الله عز وجل وأكرمهم عليه أتقاهم وأعملهم بطاعته . يا جابر والله ما يتقرب إلى الله تبارك وتعالى إلا بالطاعة وما معنا براءة من النار خدا با هيچ کسي خويشاوندي ندارد. با هيچ کسي رابطه ندارد. محبوبترين بنده در نزد خدا و گراميترين بنده در نزد خدا آن کسي است که تقوا داشته باشد و به دستورات الهي عمل کند. جابر به خدا سوگند فقط با اطاعت خدا ميتوان به خدا تقرب جست. ما از طرف خداي عالم برگه برائت از جهنم براي کسي نياوردهايم. اينکه نه نماز بخواند و نه عبادت بکند، گناه کند، معصيت کند و در عين حال خاطر جمع باشد که ما فردا به داد او ميرسيم ، اينگونه نخواهد بود. ولا على الله لاحد من حجة ، من كان لله مطيعا فهو لنا ولي ومن كان لله عاصيا فهو لنا عدو هر کس مطيع خدا باشد اين دوست ما است. هر کس معصيتکار باشد او دشمن ما است. ببينيد خيلي زيبا است، حال اين آقاياني که در کربلا از امام حسين دعوت کردهاند و زير قولشان زدهاند اين اطاعت خدا است و يا معصيت خدا است؟ اگر معصيت خدا است امام صادق ميفرمايد اينها دشمنان ما هستند . آنهايي که آمدند در کربلا در شهادت امام حسين شرکت کردند و اينچنين ناجوانمردانه امام حسين و يارانش را شهيد کردند و عزيزانش را به اسارت بردند آيا اينها اطاعت الله است؟ يا معصيت الله است؟ من كان لله عاصيا فهو لنا عدو آن کسي که معصيتکار است دشمن ماست. ما نيامدهايم بساط شفاعتمان را باز کنيم براي هر کس که هر گناهي خواست انجام بدهد يا هر واجبي که دلش خواست ترک کند. البته بحث شفاعت از ضروريات قرآني است . از ضروريات مذاهب اسلامي است غير از وهابيها. کسي تلاش ميکند که عبادت کند، حالا معصوم هم نيست هيچ کسي غير از ائمه عليهمالسلام و انبياي گرامي و اوصياي گراميشان، معصوم نيست. گاهي اشتباه ميکند شيطان گولش ميزند يک غيبتي ميکند يک دروغي ميگويد يک مال حرامي ميخورد ولي آن کسي که مومن است به فکر توبه و به فکر جبران گناهان گذشته است. اگر يک روزي مثلا آمده روزهاش را خورده و اينطوري نيست که بگويد حالا که روزهام را خوردهام انشاءالله امام صادق مرا شفاعت ميکند! نه عزيز من! شرط شفاعت امام صادق اين است که از تو حرکتي باشد. حرکتي کن! شما اينجا قانونشکني کردي، با روزهخواريت حرمت الهي را شکستهاي. روزههايت را بگير، ائمه عليهمالسلام هم شفاعت ميکنند که بخاطر اين قانونشکني و حرمتشکني تو را به آتش جهنم نبرند. بعضي از اساتيد مثال ميزنند که اگر يک معلم ميبيند يک شاگردي تنبل است درس نميخواند و در امتحان هم نمره 7 يا 8 آورده است قابل انفاق نيست ولي اگر يک دانشآموزي است درس ميخواند حالا آن روز يک مشکلي پيش آمده فرض بفرماييد نيم نمره يا يک نمره کم آورده است. در اين مورد انفاق ميکند با نيم نمره و يک نمره اين يک سال نميافتد و رفوزه نميشود. شفاعت هم شبيه اين است. اين روايتي است که از امام صادق و امام باقر سلام الله عليهما است. مرحوم کليني در ج2 ص79 حديث شماره 15 به همين تعبير بلکه مقداري تندتر از اين، از امام کاظم سلام الله عليه نقل ميکند که آن حضرت مي فرمايد: از پدرم امام صادق بارها ميشنيدم که ميفرمود: ليس من شيعتنا من لا تتحدث المخدرات بورعه في خدورهن وليس من أوليائنا من هو في قرية فيها عشرة آلاف رجل فيهم من خلق لله أورع منه . شيعه نيست مگر آن کسي که تقوايش به قدري زبانزد خاص و عام است که حتي زنها در درون خانهها از تقواي اين شيعه سخن ميگويند. اگر در يک شهري 10 هزار جمعيت دارد اگر يک شيعه در ميان 10 هزار جمعيت باشد شيعههاي ما در تقوا در ميان 10 هزار نفر بايد بدرخشند ضرب المثل باشند و الگو باشند. پس جواب اول: اين آقايان که ميگويند اينها شيعه هستند، شيعه شاخصههايش اين است. آيا آنهايي که دعوت کردهاند و کارشکني کردهاند حتي صحابه مثل سليمان بن صرد خزاعي و ديگران، آيا اين شرائط شيعه را دارد؟ آنهايي که در کربلا آمدند، اين شرائط را داشتند؟ نکته دوم: اين آقايان ميگويند شيعيان کوفه آمدند امام حسين را کشتند. بفرمايند بعد از آنکه معاويه آمد روي کار شيعه را در هر کوي و برزن زير هر سنگي پيدا کرد مخصوصا در کوفه اينها را قتل عام کرد و نگذاشت از شيعه در جامعه اثري باشد. حال از کجا ميگوييد شيعيان کوفه امام حسين را کشتند؟! جالب اين است که ابن ابي الحديد معتزلي ميگويد: بعد از پيماني که معاويه با امام مجتبي بست بلافاصله به مدينه آمد و بالاي منبر رفت و گفت اي مردم من با حسن صلح نکردهام که شما نماز بخوانيد، عبادت کنيد. من ميخواهم بر گرده شما سوار بشوم. تمام شرائطي که با حسن بستم زير پايم گذاشتم و له کردم. امام حسن هم ميخواست همين را مردم بدانند که اين معاويه نه تنها مسلمان نيست بلکه بويي از انسانيت هم نبرده است. کسي که نگذاشت مرکّب صلحنامه خشک بشود و مفاد عهدنامه را زير پا گذاشت. انشاءالله در يک فرصت، مفصل در رابطه با قضيه صلح امام مجتبي از منابع شيعه و سني بحث خواهيم کرد و مشخص ميکنيم که اين صلحنامه واقعا تحميلي بود يا نه؟ و هدف امام مجتبي چه بود؟ ابنابيالحديد ميگويد بعد از صلح معاويه بخشنامه کرد که: أن برئت الذمة ممن روى شيئا من فضل أبى تراب وأهل بيته فقامت الخطباء في كل كورة وعلى كل منبر يلعنون عليا ويبرأون منه ويقعون فيه وفي أهل بيته وكان أشد الناس بلاء حينئذ أهل الكوفة لكثرة من بها من شيعة علي عليه السلام من برائت ميجويم از کسي که درباره علي و اهل بيتش روايتي نقل کند تمام خطبا در بالاي هر منبر در شهر و روستا و بيابانها بالاي هر منبر نسبت به علي لعن ميکردند و مردم برائت ميجستند. مصيبتها عمدتا بر مردم کوفه بود. چون شيعههاي علي در کوفه بيشتر بودند. بعد ميگويد زياد بن سميه خبيث را حاکم کوفه کرد و بصره را هم ضميمه کرد و شيعهها را در هر کوي و برزن زير هر حجري پيدا ميکرد ميکشت. فقتلهم تحت كل حجر ومدر وأخافهم وقطع الأيدي والأرجل وسمل العيون وصلبهم على جذوع النخل وطرفهم وشردهم عن العراق فلم يبق بها معروف منهم. شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج11، ص44 هر کجا شيعه را پيدا کرد دستشان را بريد، پايشان را قطع کرد با آهن گداخته به چشمان شيعهها سرمه کشيد و چشمشان را نابود کرد و اينها را بر شاخههاي درخت بست و آويزان کرد. شيعهها را اصلا از عراق دربدر کرد. در زمان معاويه در عراق ديگر شيعه معروفي نماند. وقتي شيعه نيست پس چه هست؟ جالب اين است که خود آقاي طبراني در معجم ج3 ص68، همين تعبير را دارد و ميگويد: زياد بن سميه کان يتتبع شيعة علي فيقتلهم. زياد در هر کجا دنبال شيعه علي ميگشت و انها را به قتل ميرساند. وقتي به امام مجتبي اين خبر رسيد امام مجتبي نفرين کرد. در مجمع الزوائد هيثمي آقايان مراجعه کنند ج6 ص266، ميگويد: و رجاله رجال صحيح خود ذهبي در سير اعلام النبلا ج3 ص496، همين تعبير را نقل ميکند که زياد به دستور معاويه هر کجا شيعه را پيدا کرد اينها را قتل عام کرد. همچنين آقاي ابن اثير جزري در کامل ج3 ص150 ميگويد وقتي که زياد بن سميه حاکم مدينه شد همين که بو ميبرد و يک گمان ضعيفي پيدا ميکرد که در فلان شهر، فلان روستا، فلان خانه، فلان کوچه يک شيعه است ، همه را قتلعام يا دربدر ميکرد. اين کاملا واضح و روشن است. اولا اينها شيعه نبودند و ثانيا در مدينه شيعيان قابل توجهي نبودند تا بخواهد کاري کند. مگر تعداد انگشت شماري مثل حبيب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه. اگر اينها شيعه بودند اين افرادي که نزديک 8 هزار کمتر يا بيشتر با مسلم بن عقيل بيعت کردند با آمدن عبيدالله همه بيعت شکستند. اين چه شيعهاي است؟ اينها شيوه بودند نه شيعه! مجري: آيا در ميان همين قاتلين امام حسين از شيعيان معروف هم کسي به چشم ميخورد؟ استاد حسيني قزويني: حتي شيعههاي ظاهري هم در ميان قاتلين امام حسين نبودند. شما ببينيد قاتلين امام حسين خودشان معين کردند، عمر بن سعد فرمانده قاتلان است، شمر بن ذي الجوشن، شبث بن ربعي است که سرکرده خوارج است، سنان بن انس است، حجار بن ابجر است، حرمله است. وضعيت همهشان کاملا واضح و روشن است. آنهايي که در قتل امام حسين و اهلبيت ايشان شرکت کردند نه تنها شيعه نبودند بلکه از خوارج و از نواصب مشهور بودند. شرح حال تکتک اينها را در کتابهاي رجالي ببينيد کاملا مشخص است و افزون بر اين به نقل خوارزمي که از علماي بزرگ اهلسنت است، خود آقا امام حسين سلاماللهعليه خطاب به همينها، در روز عاشورا ميفرمايد: ويحکم يا شيعةآلأبيسفيان إن لم يکن لکم دين و کنتم لا تخافون المعاد فکونوا أحرارا في دنياکم. مقتل الحسين، ج2، ص38 واي بر شما اي شيعيان آلابيسفيان! نمي گويد شيعيان ما، اگر دين نداريد و از قيامت نميترسيد وجدان داشته باشيد آزادمرد باشيد و اگر چنانچه واقعا شما احساس ميکنيد عرب هستيد آن غيرت عربيتان به جوش بيايد. حضرت ميگويد: ويحکم يا شيعة آلأبيسفيان اجازه بدهيد من يک فرازهايي را از تاريخ اهل سنت بياورم -واقعا قلب آدم به درد ميآيد- ابن اثير در کامل دارد بعد از اينکه سر مطهر امام حسين را از تن جدا کردند عمر سعد خبيث و لعين که آقايان ميگويند: ثقة ثقة ثقة ثمّ نادى عمر بن سعد في أصحابه من ينتدب إلى الحسين فيوطئه فرسه ، فانتدب عشرة. مي گويد چه کساني هستند که بروند اسبهايشان را نعل بزنند جسد مطهر امام حسين را زير سم اسبها له کنند؟
بفرماييد اسحاق بن حياة حضرمي است، اينها آمدند براي غارت اموال امام حسين حتي نقل ميکنند بر اين که پيراهن امام حسين را اين خبيث به سرقت برد و مبتلا به مرض شد و اين 10 نفر بيحيا آمدند سوار بر اسب شدند فأتوا فداسوا الحسين بخيولهم حتّى رضوا ظهره وصدره . بدن امام حسين را کوباندند بطوري که سينه و کمر امام حسين خورد شد زير اسبها. آقايان وهابي! آيا اين روش، دفاع دارد؟ فردا جواب امام حسين را چه ميخواهيد بگوييد؟ آيا فردا پيش حضرت زهرا شما خجالت نميکشيد؟ اين جنايت همه زير سر يزيد بن معاويه خبيث است که لعنت تمام لاعنين بر او باد و لعنت لاعنين بر مدافعين يزيد باد. آقايان مراجعه کنند الکامل بر مبناي مکتبه اهل بيت ج 4 ص 80، بعد ميگويد آمدند طرف امام حسين که بر بدنش با اسب بتازند. ديدند يک سري لباس در تنش است. اسحاق بن حياة حضرمي آمد پيراهن امام حسين را درآورد، از آن طرف فردي به نام بحر بن کعب آمد عرق چين و کلاه حضرت را به سرقت برد، قيس بن اشعث يک قتيفه اي از خز در کنار حضرت بود آنرا به غارت برد که بعدا مشهور شد به قيس قتيفه. اسود اودي نعلين حضرت را به غارت برد. شمشير امام حسين را مردي از قبيلهي دارم غارت کرد. اينها آمدند حمله کردند به خيمهها هر چيز قيمتي بود و يا طلا و جواهرات در گوش و گردن و دست و پاي زن و بچه ي امام حسين بود غارت کردند. ابن اثير که يک مورخ سني است ميگويد: و مال الناس علي الورث والحلل فانتهبوها حتى إن كانت المرأة لتنزع ثوبها من ظهرها فيؤخذ منها . هر چه اموال قيمتي در خيمهها بود را غارت کردند. اين زنان اهل بيت براي اين که دست نامحرم به اينها نرسد لباس هايشان را مثلا چادر يا چيز قيمتي را ميکندند با دست به آنها ميدادند که آنها دست به ناموس امام حسين نزنند. اي اف بر اين جمعيت، تُف بر اين وجدانها و هزاران تف بر مدافعين اينها، آقايان مراجعه کنند به کامل ابن اثير ج 4 ص 79. ابن کثير دمشقي سلفي ميگويد که: و أخذ سنان بن انس سلبه وتقاسم الناس ما كان من أمواله وحواصله وما في خبائه حتى ما على النساء من الثياب الطاهرة .
جامهاي که در تن امام حسين بود بعد از آن پيراهن بود اين را به غارت برد. در خيمهگاه امام حسين سلام الله عليه هر چه بود مثل زينتآلات و نقرهجات همه را به غارت بردند. حتي اگر در تن زنهاي اهل بيت پيغمبر يک لباس با ارزشي بود همه را اينها به غارت بردند. تا اينکه آمدهاند بر امام سجاد حمله کردند که او را بکشند حالا آن قضيه اش خيلي مفصل است که به عللي که بنا است حجت خدا در روي زمين باقي بماند از کشتن امام سجاد سلام الله عليه خودداري کردند بعد جالب اين است که عمر سعد وقتي آمد اين وضع را مشاهده کرد خيلي به غيرتش برخورد. اعلام کرد هر کس از خيمهها و از زن و بچه امام حسين چيزي به غارت برده است برگرداند. ابن کثير ميگويد: فوالله ما رد أحد شيئا. هيچ کس حتي کوچکترين چيزي را به اهل بيت و به خيمهها که غارت کرده بودند بر نگرداند. آقايان مراجعه کنند کتاب البدايه و النهايه ابن کثير دمشقي ج 8 ص 190، اين افرادي بودند در کربلا اين کارهاي وقيح و ضد بشري را انجام دادند آيا شيعه چنين کاري انجام ميدهد؟ محب و دوست انسان چنين کار وقيح و بيشرفي انجام ميدهد که اينها در کربلا انجام دادهاند ؟ اينها واقعا شيعه بودند؟ از دوستداران امام حسين بودند اينها؟ يا نه اينها از دوستداران معاويه بودند؟ يا اينها کساني بودند که خودشان را عثماني معرفي ميکردند حالا انشاءالله من مناسبتي پيش بيايد در اين زمينه مطالبي را عرض خواهم کرد. مجري: اللهم لعن أول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد آخر تابع له علي ذلک. خيلي ممنون هستيم . سوال ديگر اينکه علت و انگيزه شرکت مردم در قتل امام حسين چه بوده؟ حالا شيعيان هم تعداد کمي بودند که همراه امام حسين عليه السلام بودند و تا پايان جنگ حتي تا شب آخر ميگفتند حتي اگر هزار بار قطعه قطعه بشويم باز دست از تو برنداريم يا حسين. ولي طرف مقابل که اصلا به دين توجه نداشتند و دنبال هوا و هوس و دنيا بودند چگونه شد که پسر رسول خدا و دختر رسول خدا را اينگونه به شهادت رساندند؟ استاد حسيني قزويني:بعضي از مستشرقين يا کسي مثل جرج جرداق مسيحي ميگويد وقتي افرادي از طرف يزيد ميخواستند بيايند براي کشتن امام حسين ميگفتند به ما چقدر ميدهيد؟ اينها يک برنامهاي گذاشتند گفتند هر کسي در اين قضايا شرکت کند ما انقدر هدايا و انقدر جوائز ميدهيم. و ترس و وحشتي هم که در دل مردم ايجاد کردند که اگر کسي در کربلا شرکت نکند خونش هدر است، اموالش مصادره ميشود، خانهاش ويران ميشود. البته در بعضي از منابع است که ميگويد در روز هفتم و هشتم ديگر مردي در کوفه به چشم نميخورد. اگر هم بود اينها کاملا در درهاي بسته مخفي شده بودند. ولي آنچه که مسلّم است من چند نمونه را از سران و فرماندهان عرض کنم. مثلا عمر سعد، عمر سعد اول عمر سعد نبود همانطور که عبد الله بن ابي سرح هم اول عبد الله بن ابي سرح نبود، اينها بعدا به اين شکل شدند يا طلحه و زبير از اول طلحه و زبير نبود بيايند در برابر اميرالمومنين سلام الله عليه بجنگند. مخصوصا زبير آنهم با آن صلابت و دفاعش از علي عليه السلام و اعتراضش به خلافت ابو بکر. ولي نداند کسي به جز ذات پروردگار که فردا چه بازي کند روزگار. چه بسا بندهاي يک عمري گناه ميکند ولي اواخر عمرش توفيق يارش ميشود توبه ميکند و با ايمان از دنيا ميرود و اهل بهشت ميشود و چه بسا افرادي هم هستند که کارهاي خوب ميکنند ولي عاقبت مرتکب بعضي از گناهان ميشوند و بدون ايمان از دنيا ميروند و وارد آتش جهنم ميشوند. و لذا من توصيهام اين است بعضي از دوستان از من سوال ميکنند بهترين دعا چيست؟ ميگويم بهترين دعا اين است که از خدا بخواهيم ما را عاقبت بخير کند. يک جملهاي ميگويند که جوجه را آخر پاييز ميشمارند. حالا اينکه يک کسي دم از اهل بيت بزند ، دم از تقوا بزند ببينيم عاقبت امر چه خواهد شد. و لذا ما بايد خيلي تلاش کنيم که ببينيم آن اواخر امرمان چيست. خود عمر سعد از کساني بود که نسبت به اهل بيت عداوت نداشت و حتي وقتي که حکومت ري را به او پيشنهاد کردند مورخين اهل سنت مانند ابن اثير در کامل ج 4 ص 53، ايشان در آنجا ميگويد وقتي که حکومت ري را پيشنهاد کردند در برابر قتل امام حسين آمد با خيلي از دوستانش مشورت کرد و با هر کس مشورت کرد گفتند آقا صلاحت نيست کشتن فرزند پيغمبر به اين سادگيها نيست. حتي نقل ميکنند حمزة بن مغيرة بن شعبه که خواهر زاده عمر سعد بوده، آمد پيش دايياش گفت دايي! أنشدک الله يا خالي أن لا تسير إلى الحسين فتأثم وتقطع رحمك فوالله لأن تخرج من دنياك ومالك وسلطان الأرض لو كان لك خير من أن تلقي الله بدم الحسين فقال أفعل وبات ليلته مفكرا في أمره فسمع وهو يقول أأترك ملك الري والري رغبة * أم أرجع مذموما بقتل حسين وفي قتله النار التي ليس دونها * حجاب وملك الري قرة عين تو را به خدا براي قتل امام حسين کمر همت نبند. باعث سقوط و بيچارگي تو ميشود. اگر چنانچه تمام سلطنت روي زمين را به تو بدهند در برابر قتل امام حسين والله نميارزد. اموال روي زمين و سلطنت کره زمين را بدهند انقدر ارزش ندارد که فرداي قيامت دامنت آغشته به خون امام حسين باشد. عمر سعد گفت : چشم ! من يک شب فکر کنم ببينم چه است. بعد شروع کرد يک شعري خواندن، شعرش را همه نقل کردهاند. آيا من ملک ري را ترک کنم؟ ملک ري آرزوي من است رياست ري آرزوي من است يا نه ري را قبول نکنم از آن طرف از قتل امام حسين دست بردارم و ميدانم کشتن امام حسين آتشي است که بالاتر از او ديگر آتشي نيست و لکن حکومت ري مايه چشم روشني من است. ببينيد دنيا طلبي چهکار ميکند. 4 نفر مثل آقاي برقعي پول عربستان سعودي با او چه کار کرد که آمد کتاب منهاج السنه را به فارسي ترجمه کرد و شروع کرد نسبت به مقدسات شيعه جسارت کردن و اهانت کردن. عاقبتش هم اينکه وصيت کرد من را ببريد در امامزاده شعيب روستاي کن دفن کنيد! آن اعمال وقيح و زشت و جنايتي که مرتکب شد و آن مطالبي که شبکههاي ناصبي از او پخش ميکنند، يقينا بدنش را در قبر و در برزخ ميلرزاند و بر عذابش افزوده ميشود. لا شک و لا ريب آيا اين دنيا چقدر ارزش داشت؟ چه قدر در دنيا توانست بماند؟ آيا توانست 5 سال اضافه از آن چيزي که خدا معين کرده بود بماند؟ و الله نه. توانست به آن آرزوهاي آنچناني که داشت برسد؟ عمر سعد هم آمد پيش عبيداللهبنزياد گفت من ميروم براي قتل امام حسين ولي فلاني، فلاني، فلاني، به عنوان فرماندههاي جزء من باشند. عبيد الله گفت نه! از اين غلطها نکن! اگر ميخواهي بروي ما بايد سيستم و تيم تو را معين کنيم که چه کسي با تو باشد که تحت فرماندهي تو باشد. يا قبول کن يا حکم ري را به ما برگردان. گفت باشد ميروم. واقعا عجيب است. جالب اين است که آقاي حموي در معجم البلدان ج3، ص118ميگويد: فغلبه حب الدنيا والرياسة حتى خرج فكان من قتل الحسين ، رضي الله عنه ، ما كان . حب دنيا و رياست طلبي کاري کرد که عمر سعد از دين بيرون رفت و با ارتکاب قتل امام حسين بالاترين جنايت را مرتکب شد.
ناصبيها ميگويند: آنهايي که براي جنگ با امام حسين به کربلا آمدند از دوستان امام حسين بودند ولي عبارتها روشن است که امام حسين به اينها نصيحت ميکرد، قمر بني هاشم موعظه ميکرد، حبيب بن مظاهر موعظه ميکرد، هر کدام از شهدا آمدند اول موعظه کردند و شروع کردند رجز خواندن، اينها هم آمدند در برابر امام حسين رجز ميخواندند. ببينيد جناب قندوزي حنفي در ينابيع الموده، چاپ يک جلدي ص 346، ميگويد بعضي از قاتلين امام حسين گفتند: إنا نقتلک بغضا لأبيک. حسين ما با تو ميجنگيم بخاطر عداوتي که از پدرت علي در دل ما است. اين آقايان به ما جواب بدهند اين عداوت را چه کسي در دل مردم کاشت؟ چه کسي دستور داد علي را بالاي منبرها لعن کنند؟ در کامل ابن اثير ج4، ص67 آمده است: بعضيها گفتند يا حسين -نستجير بالله من واقعا و الله جرأت نمي کنم بگويم- گفتند: يا حسين يا کذاب إبن الکذاب. ببينيد اينها انقدر وقيح بودند اينها دست پروردههاي معاويه هستند. يکي از اينها به امام گفت: يا حسين أبشر بالنار. حسين تو را بشارت به آتش جهنم ميدهم. اين را آقاي ابن کثير دمشقي در البدايه ج 4 ص 183 هم نقل ميکند. يا وقتي آقا امام حسين روز عاشورا ميخواهند نماز بخواند يک خبيثي ميگويد: لا تقبل منکم. اين نماز شما قبول نيست. آيا شيعهاي که اين آقايان ميگويند همينها هستند؟! يا از اينها دفاع ميکنند؟ اين دست پروردههاي معاويه و يزيد وقيحانه در برابر امام حسين اهانت ميکنند و جسارت ميکنند. آيا يک شيعه اصلا جرأت ميکند چنين چيزي را بگويد؟ يعني اگر کسي چنين تعبيري بگويد شيعه همانجا دستش را بر گلوي او ميگذارد و خفهاش ميکند. اجازه نميدهد که نسبت به ساحت مقدس امام حسين که از مشمولين آيه شريفه تطهير است و مشمول آيه مباهله است اينگونه جنايت کند. مجري: خيلي ممنون . به عنوان آخرين سوال در بخش ابتدائي برنامه آيا سپاهيان عمربنسعد همه از کوفيان بودند يا از شام و ديگر شهرها هم بودهاند؟ استاد حسيني قزويني: البته در بعضي از منابع شيعه در بعضي از منابع سني مثلا امالي شيخ صدوق يک روايتي است ص 226، مجلس شماره 30 ايشان نقل ميکند که عدوّ خدا سنانبنانس و شمر بن ذيالجوشن که حدود 3 - 4 هزار نيرو تحت نظرشان بود همه از مردم شام بودند. أقبل عدو الله سنان بن انس و شمر بن ذيالجوشن لعنهما الله في رجال من أهل الشام حتي وقفوا علي رأس الحسين عليه السلام. حصين بن نمير که در کربلا جزء قاتلان امام حسين است همه گفتهاند که اهل شام و اهل حمص بوده، با حدود 50 نفر آمدند هم در شهادت امام حسين، هم غارت خيمهها حضور داشتند. وقتي مختار قيام کرد تعدادي از قاتلان امام حسين را که اهل شام بودند به قتل رساند. فرات بن سالم يا عمير بن حباب اينها افرادي بودند که از مردم شام بودند و در قتل و شهادت امام حسين دخيل بودند و اينها را مختار به قتل رساند. اخبار الطوال دينوري ص 293، انساب الاشراف جناب بلاذري ج 13 ص 331 و مختصر تاريخ دمشق ج 20 ص 261، همه اين قضايا را مفصل آوردهاند و جالب اين است که ابن سعد در طبقات صفحه 73 نقل ميکند که تعدادي از مردم اهل شام که به کربلا آمدند براي علي اکبر امام حسين اماننامه آوردند. چون مادرشان آمنه بنت ابيمرّه بوده که مادر ايشان دختر ابوسفيان بوده، يعني يک چيزي از مادر به ابوسفيان بن حرب ميرسيد. گفتند که يزيد بن معاويه براي شما امان نامه فرستاده است به خاطر اين که نسبتي با شام و ابوسفيان داريد. آقا علي اکبر سلام الله عليه فرمودند: أما والله لقرابة رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) كانت أولى أن تُرعى من قرابة أبي سفيان. اگر بنا است شما بخواهيد احترام بگذاريد ابوسفيان ارزش احترام ندارد اين دودمان پيغمبر است که ارزش دارد که انسان براي آنها احترام بگذارد. بعد آن شعر مشهور را فرمود: أنا عليّ بن حسين بن عليّ * نحن وبيت الله أولى بالنّبيّ من شمر وعمر وابن الدّعي.
تماس بينندگان مجري: خيلي ممنون .همکاران عزيزم اشاره ميکنند که آقاي رحيم از تهران پشت خط هستند سلام و عرض ادب دارم خدمت آقا رحيم. بيننده: سلام عرض ميکنم خدمت حضرت آيت الله قزويني و مجري محترم برنامه. در آيه 253 سوره بقره خداوند ميفرمايد: تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ وَآَتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَلَكِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُمْ مَنْ آَمَنَ وَمِنْهُمْ مَنْ كَفَرَ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُوا وَلَكِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يُرِيدُ. در اين آيه خداوند ميگويد که بعد از پيامبران امتها به اختلاف افتادند و به کفر افتادند. حالا با توجه به اين روايت که پيامبر فرمودند امت من بعد از من 73 فرقه ميشوند و تنها 1 فرقه نجات مييابند و بقيه در آتش هستند. يا اين روايت که فرمودند: هرچه در قوم بني اسرائيل رخ داده است، بر امت من هم رخ خواهد داد. اصليترين شاخصه قوم بنياسرائيل اين بود که بعد از ديدن آن همه نشانه وقتي پيامبرشان 10 روز ديرتر از موعد آمد گوسالهپرست شدند. خدواند در قرآن فرمود که اگر رسول خدا بميرد يا کشته شود به گذشته خودتان برميگرديد و به ارتداد ميافتيد. حالا فرض ميکنيم اصلا ماجرايي به نام غدير نبوده، ماجراي در خانه حضرت زهرا را هم انکار ميکنيم، پهلوي ايشان هم اصلا نشکسته، فرزندشان هم از بين نرفته، ريسمان انداختن هم به گردن اميرالمومنين را هم انکار کنيم، در مورد عمار هم بگوييم کسي او را کشته که او را به ميدان فرستاده است ! تصور ما اين است که با اطاعت از امراي شجره ملعونه يعني معاويه و يزيد باز هم ما فرقه ناجيه ميشويم؟ آيا کشته شدن طفل 6 ماهه امام حسين در کربلا و بي احترامي به اهلبيتش را منکر ميشويم؟ بعضي از دوستان ما صحبتهايي که ميکنند ميگويند مثلا خلفا خط قرمز ما هستند، من نميخواهم اصلا وارد اين بحثها بشوم ميخواهم توجه را به يک چيز ديگر جلب کنم. طبق آيات قرآن ائمه کفر در روز قيامت از طرفداران خود اعلام برائت ميکنند و هيچ ياوري هم نميتوانند داشته باشند. از طرفي در قرآن داريم که و جعلناهم أئمة يدعون الي النار. بعضي از اين ائمه مردم را به سمت آتش هدايت ميکنند. يا در سوره احزاب آيه ي 66 و 68 داريم که خدايا اين سادات ما و بزرگان ما، ما را گمراه کردند پس آتش جهنم را برايشان بفرست لعنتشان ميکنند. حالا من خواستم به دوستانمان بگويم جدا از اينکه ما ميگوييم شيعه و سني با هم برادر هستند که برادر هم هستند ما دشمني با هم نداريم ولي اينها دليل نميشود که ما راه را اشتباه برويم. بالاخره يک چيزي حق است و يک چيزي باطل، خداوند 2 بار به ما عمر نميدهد. دوباره برنميگرديم فرياد ميزنيم که خدا ما را به اين دنيا برگردان، يک مقدار همه ما، خود من و برادران اهل سنت دقت کنند به اين موضوع اگر ماجراي غدير واقعيت داشته باشد که با تحقيق ميشود فهميد اين واقعيت دارد يا نه بس است ديگر، حالا ما دنبال اين باشيم که فلان حديث در فلان کتاب است يا نيست؟ فقط خواستم دوستان ما در ماجراي غدير دقت کنند همه چيز پيدا ميشود. مجري: خيلي ممنون هستيم. درود بر شما. سلام جناب احمد آقا از زاهدان از برادران اهل سنت، سلام عرض ميکنم خدمت شما. بيننده: سلام عليکم تسليت عرض ميکنم ايام سوگواري سيد الشهداء را، مجري: ما هم عرض تسليت داريم خدمت شما و همه برادران اهل سنت، بيننده: عرض کنم من خودم 17 سال است که زن گرفتهام و خانم بنده هم اهل تشيع است و به حمد خداوند و علي هيچ مشکلي با هم نداريم. خود من هم در اين مراسم مذهبي شرکت ميکنم و از توفيقي که خدا به من داده است از خودم دريغ نکردم. ولي الان يک شبکه ديگري است که چه بگويم حاج آقا! همين شبکهاي که حالا به اسم اهلبيت خودمان است که ما سر و جانمان فداي نام امام حسين و خاندانش بشود. شبکه آقاي اللهياري، اين حتي به مراجع هم توهين ميکند. ما هميشه شبکه شما را نگاه ميکنيم و هيچ مشکلي هم نداريم به حول و قوه الهي به مراجع شيعه حتي به مقام معظم رهبري توهين ميکند که اصلا هيچ زباني ياري نميدهد که اينطور صحبت بکند. ولي از حاج آقا خواهش ميکنم که به ملت عزيز ايران بگويند که به اين شخص زنگ نزنند. استاد حسيني قزويني: ما گفتهايم که حتي در اين قضيه شهادت اين عزيزان در افغانستان يکي از عللش همين کارهايي است که اين آقا دارد آنجا انجام ميدهد. البته به همه مراجع توهين ميکند چند روز پيش خدمت حضرت آيت الله العظمي مکارم شيرازي بودم ايشان فرمودند اگر به من در اين شبکه توهين ميکنند کسي در شبکه ولايت حق دفاع از من ندارد. شما يک جمله حق نداريد از من دفاع کنيد بگذاريد بگويند. ولي اگر نسبت به مراجع توهين ميکنند از مرجعيت دفاع کنيد. البته ايشان نسبت به بعضي از مراجع ميگويند که يهوديزاده هستند و غيره، ايشان هم حتما شجره خودش را هم ديده و قيافه خودش را در آينه ديده است و خلاصه ميگويند کافر همه را به کيش خود پندارد. مجري: خيلي ممنون هستيم جناب آقاي انصاري از رشت سلام عرض ميکنيم خدمت شما، بيننده: سلام عرض ميکنم . يک سوالي داشتم از حاج آقا، سوال اول اين که اين آيات قرآن آيا به دستور پيامبر صورت گرفته است يا نه؟ چون خيلي از بزرگان ميگويند به دستور پيامبر صورت نگرفته است. استاد حسيني قزويني: بله به دستور پيامبر بوده. بيننده: و سوال ديگر اين که در فتح القدير شوکاني و روح المعاني آلوسي که ميگويد آيه ي 67 سوره ي مائده، بلغ ما أنزل اليک. ميگويد اسم شريف حضرت علي عليه السلام آمده است. آيا اينجا تحريف صورت گرفته است؟ يا حذف شده است يا خير؟ مجري: شأن نزول است. بيننده: در حديثي که در کافي باب مجالس اهل معاصي مبني بر گفتن بر بدعت آمده آيا اين صحيح است يا خير؟ سوال ديگر هم که از حضرت آيت الله قزويني داشتم اين که در خصال صدوق رحمهالله حديثي در مورد شمائل حضرت علي آمده است که آن حضرت داراي قدي کوتاه بوده، آيا آن حديث صحيح است يا نه؟ سندش صحيح است يا خير؟ مجري: جناب آقاي احمدي از کرج سلام عرض ميکنم. از برادران اهل سنت بيننده: سلام خسته نباشيد. من از برادران سني يک انتقادي دارم. من حافظ کل قرآن هستم من اهل تايباد هستم ولي نميدانم چه جرمي را مرتکب شدهام که امروز بايد در کرج زندگي کنم؟ من در دوران خدمت سربازي حافظ قرآن بودم و الان هم هستم 2 سال هم به اين نظام خدمت کردم. بعد از آن من فقط به خاطر اينکه اعلام کردم دوست دارم نهج البلاغه را هم حفظ کنم برادران سلفي به من گفتند مرتد شدهاي! شيعه شدهاي! خدا شاهد است الان من سني هستم. من به هيچ دولتي هم شکايت نکردم و هيچ جا هم نرفتم و هيچ حرفي هم نزدم. اگر من ميخواستم که شکايت کنم پيش دولت خيلي زود رسيدگي ميکردند به من. من نخواستم اين قضيه خودم را سياسي کنم. چون اين کار من به خاطر خدا و علاقه خاصي که به اهل بيت داشتم و دارم و خواهم داشت، بود. يکي از مفتيهاي اعظم مشهد يک دختري از شاگردهاي خودش را به من معرفي کرد که يکي از سنيهاي سرسخت بود و به من گفتند اين دختر خيلي خوبي است با او ازدواج کن بلکه از گرايشهاي تو به اهلبيت کم بشود. بعد از 2 سال که من جلسات قرآني داشتم در مشهد ميرفتم حفظ قرآن و جلسات و مسابقات قرآن شرکت ميکردم ديدم که به من ميگويند تو آبروي اهلسنت را بردهاي . بعد يک کاري کردند که همسرم از من جدا شد. 2 تا بچه را هم يتيم کردند. همين مفتيهايي که الان حکم ارتداد من را دادند. من الان خدا شاهد است شماره من هم در يارانه شما ثبت شده است. من از کرج زنگ ميزنم ولي اهل تايباد و حافظ قرآن هستم . در محرابشان 4 سال برايشان نماز تراويح خواندم. اگر لازم باشد ميگويم کجا هستم ولي به خاطر مسائل امنيتي خودم و همسر جديدم نميگويم. بعد از آن نامه پخش کردند که نماز پشت سر اين فاسد نخوانيد. زيرا ريشش را کوتاه ميکند و در صحبتهايش زياد اسم امام حسين را به زبان ميآورد. گفتم مگر شما نميگوييد سيد شباب اهل الجنه هست؟ به هرحال همسرم را از من جدا کردند و هنوز درگير مسائل حقوقي هستم. 2 تا بچه را اينها يتيم کردند مفتيهاي اهلسنت خودمان که نميخواهم اسمشان را بگويم، عليه من اطلاعيه صادر کردند که اطلاعيهشان را تکتک دارم. من اصلا به هيچجا هم شکايت نکردم. نه به دادگاه روحانيت و نه جاي ديگر، فقط من اين را ميخواهم بگويم که چرا اين کار را کردند؟ جرم من اين است که من در سخنرانيهايم از امام حسين اسم بردم؟ يا اين که همسر جديدي که من گرفتهام اهل تشيع است و جعفري مذهب است چه اشکالي دارد؟ من يک سال در مشهد زندگي ميکردم. خدا شاهد است يکي از اينها شب آمده بود خانه من مهر خانم من را دزديده بودند و برده بودند. چند جا جلسه ي وحدت بود بين خود حوزههاي علميه احناف خودشان گفته بودند اين مهر از زن حافظ است. اسم من حافظ است و به حافظ معروف هستم. خدا شاهد است نتوانستم در مشهد زندگي کنم هر جا ميرفتم با موتور دنبالم بودند. من ميخواهم بگويم که شما دنبال اين مسائل جزئي نباشيد دنبال خون يک آدم باشيد دنبال خراب کردن زندگي انسانها نباشيد، شما کجاي قرآن را خواندهايد، کجاي قرآن را بلد هستيد؟ مجري: خيلي ناراحت شديم. ممنون هستيم و واقعا غم و غصهاي به غصههاي ما اضافه کرديد. بيننده: من حاضر هستم بيايم به طور مستند تمام اطلاعيه و اعلاميههايي که پاي آنها را امضا کردند من بيايم در هر شبکه ميتوانم اينها را نشان بدهم. من تا به حال اين کار را نکردم. ولي روي من خيلي فشار است. خدا شاهد است الان در کرج هم اينطور نيست که مثلا ارگاني به من پولي بدهد اينها فقط الله را قبول دارند. به لا إلا اله الله محمد رسول الله اينها يک تک توماني به من ندادهاند و نه از دولت گرفتهام، من الان بنايي ميکنم. استاد حسيني قزويني: ما آمادگي داريم هر وقتي حضرتعالي بتوانيد تشريف بياوريد در قم در استوديو در يکي از برنامههاي زنده هم از حضرتعالي و هم از خانواده محترم جناب آقاي تاتار که ايشان وقتي شيعه شدند هر چه تلاش کردند ايشان را از تشيع برگردانند ايشان برنگشت و به تحريک بعضي از اين حضرات سلفيها صبح زود ريختند دم در منزلش با حدود 30 ضربه چاقو جلوي زن و بچهاش او را قطعه قطعه کردند. زن و بچهاش هم بعد از او آواره شدند و آمدهاند الان در قم ساکن هستند. هم از شما و هم از خانواده تاتار من الان دعوت ميکنم که اگر بتوانيد با استوديو هماهنگي کنيد، با دفتر شبکه يک روزي تشريف بياوريد اينجا حقائق را مطرح کنيد عزيز من، بيان کردن حقائق حق مسلم شما است. لا يحب الله الجهر بالسوء الا من ظلم. اين را شما بياييد بگوييد. مجري: انشاءالله در برنامه قضاوت با شما هم ميتوانيد بياييد و بيشتر صحبت کنيد، حضوري هم که حاج آقا فرمودند ميتوانيد تشريف بياوريد و براي بينندگان انشاءالله قابل استفاده باشيد. خيلي ممنون هستيم حاج آقاي احمدي، جناب علي آقا از اصفهان سلام و عرض ادب دارم خدمت شما، بيننده: سلام عليکم،با سلام و صلوات بر محمد و آل محمد، ديشب اين آقاي عبد الله حيدري اين جوجه وهابي يا به قول ما اصفهاني ها اين چوري، در شبکه حرمله اعلام کردند که من با آيت الله مکارم شيرازي و آيت الله نوري همداني مناظره کردم آيت الله نوري همداني تاب مناظره با من را نداشت و کم آورد، خواستم ببينم که اين جوجه وهابي چطور خودش را به اين دو بزرگوار رسانده است؟ و در کجا توانسته است با اين دو مرجع عاليقدر عالم تشيع مناظره بکند؟ اين يک سوال، سوال بعدي اين است که اين آقاي عبد الله حيدري هميشه از مناظره کردن بحمدالله فرار ميکند حتي از عکس آيت الله قزويني هم ميترسد. و حاضر نيست به هيچ وجه با شبکه مناظره بکند و اخيرا هم اعلام کرده است به برادران اهل سنت که ديدن شبکه ولايت حرام است. من خواهش ميکنم از آقاي قزويني عزيز که ايشان که نميآيد در اين شبکه ولايت مناظره کند لااقل در يک شبکه ديگر يک مناظرهاي تهيه ببينيد چون بالاخره ايشان روسري سرشان است، خانمهاي شيعه هم روسري سرشان است حداقل با خانمهاي ما يک مناظرهاي بکند حداقل ما به يک نتيجهاي برسيم ببينيم اصلا علم و سواد ايشان در چه حدي است. ديگر وقت و اوقات شريف شما را نمي گيرم. مجري: متشکريم. جناب آقاي علي آقا از اصفهان. جناب آقاي محمدي از برادران اهل تسنن، از سنندج سلام عرض ميکنم خدمت شما . شب شما بخير. بيننده: سلام شب شما هم بخير،سوالي داشتم اگر لطف کنيد جواب بدهيد ممنون ميشوم. آيا در قرآن کريم يا روايات ائمه يا کتب شيعه يا سني اگر کسي در مراسم سوگواري امام حسين يا هر کدام از امامان ديگر شرکت نکند با اين که محبت ائمه را دارد در روز قيامت مورد مواخذه يا سوال قرار ميگيرد؟ سوال دوم اينکه اگر حاج آقا يک لطفي بکنند يک تعريف جامع و کامل از وهابيت بکنند من ممنون ميشوم. مجري: خدا نگه دار شما جناب آقاي محمدي، الو سلام سر کار خانم حسيني از تهران. بيننده: سلام عرض ميکنم . سوالي داشتم، ديشب در شبکه ي کلمه اين آقاي به اصطلاح کارشناس، ديشب در شبکه کلمه آقاي به اصطلاح کارشناس که از پشت ويرانههاي سقيفه صحبت ميکند و اصلا جرأت ندارد مناظره کند با حضرت آيت الله قزويني، آقاي عبدالله حيدري را ميگويم ادعا ميکرد که من با حضرت آيت الله قزويني مناظره کرده بودم اما بعدا ديدم که ايشان خيلي دروغ ميگويند و همانطور که خودش بود به حضرت آيتالله نسبت ميداد و بعد براي همين هم با ايشان مناظره نکردم. بعد از آن هم ادعا کرد که شما در برنامه دو روز قبل در همين برنامه قضاوت با شما که حضرت آيت الله اعلام کردند که در هيچ يک از کتب شيعه نوشته نشده است که دختر حضرت علي عليه السلام زن عمر بوده، ولي بعد از آن يک کليپي از حضرت آيت الله پخش کردند که يک جاي ديگري بودند در آن کليپ نشان دادند که يک پرسماني بود که حضرت آيت الله در پاسخ به همين سوال گفتند که در کتاب کافي دختر حضرت علي عليه السلام با عمر وصلت کرده. من الان ميخواستم حضرت آيت الله قزويني با پاسخشان آنها را رسوا کنند و بگويند اصلا ايشان گفتهاند که دختر حضرت علي با عمر ازدواج کرده است يا نه؟ مجري: حاج آقا سوال کننده اول جناب آقاي رحيم بودند از تهران گفتند فرض کنيم غديري نبوده است، فرض کنيم که اصلا بحث آيه مباهله و آيه تطهيري نبوده است و چگونه ميشود که حالا در بحث آن 73 فرقه ما بخواهيم بحث بکنيم و آيا باز با کشتن امام حسين و با آن شير خواره امام حسين باز اينها فرقه ناجيه ميتوانند باشند؟ لطف کنيد حاج آقا اين حديث 73 فرقه را هم مطرح بکنيد که حديث زيبايي است. استاد حسيني قزويني: در رابطه با آن حديث مشهور، لترکبن سنة من کان قبلکم شبرا بشبر. که پيغمبر اکرم فرمود که آن سنتهايي که قبل از من بوده شما وجب به وجب تمام سنتها را انجام خواهيد داد. اين را آقاي ترمذي در سنن خود، ج 4 ص 475 نقل کرده است. حديث 2180، در چاپ جديدش، و خود ابن تيميه هم در مجموع فتاوي ج 27 ص 137، اين روايت را نقل ميکند ميگويد اين سنتي است که، لترکبن سنة من کان قبلکم شبرا بشبر و ذراعا بذراع. شما همان روشهاي امتهاي گذشته را وجب به وجب و قدم به قدم طي خواهيد کرد. ولو اين که يکي از امتهاي گذشته داخل يک لانه مارمولک يا سوسماري شده باشد، شما هم خواهيد شد. ولو أن أحدهم جامع إمرأته في الطريق لفعلتموه. اگر چنانچه يکي از اين امت گذشته با همسرش در وسط راه همبستر شده باشد شما هم خواهيد بود. مجموع فتاواي ابن تيميه ج 27 ص 137 اما حديث تختلف أمتي علي ثلاث و سبعين فرقه و کلها في النار إلا فرقة واحده. بارها ما گفتهايم سنن ترمزي ج 4 ص 134 ح 2778، ايشان در آنجا ميآورد و خود آقاي الباني هم در صحيح سنن ابن ماجه ج 2 ص 364، به صراحت ميگويد اين روايت صحيح است. حالا اين روايت صحيح است به فرمايش برادر عزيزمان معين کنند که آيا حضرت زهرا سلام الله عليها که با بغض خليفه اول و دوم از دنيا رفت آيا حضرت زهرا سلام الله عليها جزء کدام فرقه است؟ فرقه هالکه يا فرقه ناجيه؟ اگر فرقه ناجيه است که قطعا هم فرقه ناجيه است، سيدة نساء أهل الجنة هم است. آقايان به ما بگويند تکليف کساني که قلب او را آزردند و او را غضبناک کردند و غضب آن بزرگوار، غضب پيغمبر و غضب خدا است حکم و تکليف آنها چيست؟ مجري: جناب علي آقا از اصفهان يک مطالبي را فرمودند که حالا حضرتعالي آنها را پاسخ بدهيد که گفتند اين آقاي عبدالله حيدري از شبکه کلمه که گفته است من با آقاي نوري همداني و حضرت آيت الله آقاي مکارم مناظره داشتهام! و اصلا آقاي نوري تاب مناظره با من را نداشته! استاد حسيني قزويني: بله، البته من اين را هم عرض کنم در آن سفري که حضرت آيت الله مکارم شيرازي ظاهرا در سال 82 يا 83 بود مشرف شدند به حج و بنده هم با ايشان هم سفر بوديم در هواپيما با هم بوديم ما و مدينه هم که بوديم ما خودمان در هتل الجزيره اتاقمان کنار اتاق حضرت آيت الله نوري همداني بود که آنجا اين آقاي عبدالله حيدري که -من تعبير جوجه نميکنم- خيلي خيلي دوست داشت يک مطالبي را بگويد البته ايشان يک دروغي يک دفعه گفت که بله من يک دفعه رفتم خدمت آيتالله مکارم شيرازي و آيتالله قزويني هم آنجا بود اين دروغ محض است. اصلا من در آن سفر چون من معمولا ميروم مکه در مدينه نميمانم. يک يا دو روز در مدينه ميمانم و سريع به مکه ميروم. من برنامههايي که داشتهام عمدتا در مکه بوده، فلاني که اين همه ميگويد منزل فلاني رفتم با او مناظره کردم و ... همه اين گفتگو هايمان ضبط شده است، مجري: حاج آقا تهيه کننده عزيزمان اشاره ميکنند که ما در اين فرصت کوتاه کليپي را آماده کرديم. اجازه ميفرماييد پخش کنند؟ استاد حسيني قزويني: ايرادي ندارد. پخش کنند ممنون از دوستان. کليپ: آقاي حيدري: من در طي آن سالها چندين مناظره با، مناظره که اسم آنها را نميشود گذاشت، بحث هاي دوستانه که با آيت الله مکارم شيرازي بنده در هتل بدر الباري داشتم که مجموعهاي حدود 10 يا 15 نفر حضور داشتند آن جا پسر ايشان هم حجت الاسلام، -اسم کوچکشان هم يادم رفته است- حضور داشتند، کسان ديگري هم بودند، دوستان عربي هم بودند و با آيتالله نوري همداني بنده در هتل الجزيره ابتدا در حرم بعد در هتل الجزيره بحث مفصلي داشتم که متأسفانه با ايشان خيلي راحت نبودم چون خيلي پرخاش ميکردند و خيلي تند ميگفتند و تحمل نميکردند که وقتي من حضرت معاويه ميگفتم يک طوري به اصطلاح بد بر خورد ميکردند. مجري: خيلي ممنون هستيم. بجا بود متشکريم از تهيه کننده عزيز. استاد حسيني قزويني: بله. اتفاقا از همين ديشب مرتب دوستان به من زنگ ميزنند و ميگويند فلاني داريد ميبينيد يا نه؟ گفتم بله من هم دارم ميبينم. چون فرصت نداشتم و مهمان هم داشتم و بعد هم يک جلسهاي داشتيم، اين بخش را چند دقيقهاي ديدم. من همين امشب، حالا احتمال هم ميدادم که دوستان زنگ بزنند قبل از برنامه با منزل حضرت آيتالله العظمي مکارم شيرازي، تماس گرفتم از ايشان سوال کردم حاج آقا شما در آن سالي که ما توفيق داشتيم در خدمت حضرتعالي بوديم فردي به نام عبدالله حيدري آمد با شما بحث کرد؟ مناظره کرد؟ ايشان گفتند: «والله من کسي به نام عبدالله حيدري نميدانم، فردي به نام ابراهيم خودش را معرفي کرد! -دروغگويي از ذاتيات اين حضرات است- در مسجد النبي که بوديم کسي آمد به من گفت من ميخواهم خدمت شما برسيم و چند تا سوال داريم. ايشان آمدند در هتل و آنجا ميگفتند حدود 12 تا سوال داشتند. عين يک بچهاي که در برابر معلم بنشيند يا مقلدي که در برابر مرجعش سوال کند، بود و من هم جواب دادم بدون اينکه کوچکترين نقد و اعتراضي به جوابهاي من داشته باشد. اين مطالب که ايشان دارند ميگويند دروغ محض است.» من بلافاصله زنگ زدم به حضرت آيتالله العظمي نوري همداني که ما با ايشان رفاقتمان خيلي بيشتر است و به سال 52 يا 53 برميگردد. من گفتم در يکي از اين شبکههاي وهابي يک آقايي چنين چيزي را مطرح کرده است. ايشان گفتند: «و الله من آن سالي که با شما هم بوديم يک آقايي آمد و يک روايتي از وسائل آورده بود از زراره . من فهميدم که اين آقا خيلي بيسواد است اصلا هيچ بهرهاي از علم ندارد. او گفت که تشيع از زمان معاويه شروع شده است. من عصباني شدم گفتم آقا اين چه حرفي است که شما داريد ميزنيد که يکي ميآيد ميگويد تشيع از زمان معاويه شروع شده است و يکي ديگر ميگويد از زمان کربلاي امام حسين شروع شده است، از عثمان شروع شده است. بحث تشيع از زمان پيغمبر شروع شده است در همان سال اول بعثت يعني بعثت علني و تبليغ علني در حديث دار بعد از نزول آيه انزال شروع شد، و ايشان يک آدم کاملا بي سوادي بود و اصلا ارزش حرف زدن ندارد.» اين عبارتي بود که من با اين دو بزرگوار همين امشب تماس گرفتم و هر دو اين قضيه را به اين شکل نفي کردند. مجري: حاج آقا آقاي انصاري از رشت سوال کردند گفتند که ترتيب آيات به دست پيغمبر بوده؟ که فرموديد بله، گفتند در فتح القدير آيه 67 سوره مائده را که اين، في علي آيا اين واقعا جز قرآن بوده است حذف شده است و يا تحريف شده است و يا شأن نزول بوده است؟ استاد حسيني قزويني: بله اين عبارت در کتابهاي معتبر آقايان آمده است. در فتح القدير شوکاني ج2 ص60، در تفسير المنار رشيد رضا ج 6 ص 463 و در درّ المنثور سيوطي ج2 ص 298، آمده است. ما بارها گفتهايم که عبدالله بن مسعود ميگويد: کنا نقرأ علي عهد رسول الله يا أيها الرسول بلغ ما أنزل اليک من ربک بأن عليا مولي المؤمنين. البته در روح المعاني ج 6 ص 193 آمده است: أن عليا ولي المؤمنين. اين را آقايان اهل سنت بايد جواب بدهند. حتي جالب اين است که خود آلوسي اين مطلب را به عنوان يک امر مسلّم و قطعي نقل ميکند و رد ميشود. فتح القدير شوکاني هم هيچ تقريظ و تعريضي بر اين روايت ندارد. سيوطي هم در درّ المنثور اصلا تعريضي ندارد. البته ما عقيدهمان بر اين است که ما در روايات شيعه هم زياد داريم تعابيري که نام حضرت امير سلام الله عليه در لابلاي آيات ذکر شده است اينها، ما نزل علي النبي. نبوده، بلکه ما بيّن النبي بوده، که در آيه 44 سوره نحل که و أنزلنا اليک الذکر لتبين للناس ما نزّل اليهم. اي پيغمبر! آنچه که بر مردم نازل ميشود تو اينها را براي مردم بيان کن، در بيانات نبي مکرم اين مطالب آمده است، و نه اينکه از لوح محفوظ به همين شکل جبرئيل نازل کرده باشد. مجري: يک سوال ديگر داشتند گفتند که در خصال صدوق شمايل حضرت علي آمده قد کوتاه و ... . استاد حسيني قزويني: اميرالمومنين قد بلندي نداشتهاند و در روايات متعدد هم آمده است حضرت امير سلام الله عليه قد کوتاهي داشتند و دو طرف پيشانيشان يک مقداري اصلع بوده يعني دو طرف پيشانيشان مو نداشته و شکمشان يک مقداري برآمدگي داشته است، ولي با همه اين خصوصيات حيدر کرار بودند، به تعبير يکي از بزرگان اهل سنت نام شجاعان گذشته را محو کرد براي شجاعان آينده هم ديگر جايي براي به ميدان آمدن نگذاشت. و هيچ جنگي از جنگها نبوده جز اينکه اميرالمومنين سلام الله عليه با شجاعت و شهامتشان پرچم اسلام را برافراشته کردند. حتي در جنگ احد و حنين که همه فرار کردند، از ميان آن همه جمعيت 10 يا 12 نفر که اطراف پيغمبر بودند اميرالمومنين همانند پروانه اطراف شمع وجود نبي مکرم بود و از حضرت دفاع کرد و نگذاشت کوچکترين صدمهاي به نبي مکرم صلياللهعليهوآلهوسلم برسد. مجري: جناب آقاي احمدي از کرج که خيلي ما را متأثر و ناراحت کردند. ايشان گفتند من حافظ هستم و دوست داشتم نهج البلاغه را حفظ کنم و اين بلا را سر من آوردند ما هم شريک هستيم در اين غم و ناراحتي شما. اميدواريم که خداوند به شما صبر و اجر بدهد. به او گفتهاند که تو مرتد شدهاي و زنش را از او جدا کردهاند و بچههايش را يتيم کردهاند. استاد حسيني قزويني: آقاي شريف زاهدي از ائمه جمعه اهل سنت بود بعد از اين که ايشان شيعه شد، خانمشان دختر عمويشان بوده و عمويش از مولويهاي زاهدان است، بلايي به سر اين بنده خدا آوردند که ايشان آمد تمام قضايايش را اينجا مطرح کرد. زنش به زور از او جدا کردند و او را دربدر کردند و آخر از استان سيستان و بلوچستان به استان بندر عباس رفت و ايشان دارد آنجا زندگي ميکند. بلاها و مصيبتهايي به سر ايشان آوردند و آن وقت ميگويند که براي ما هيچ فرقي نميکند و ما کاري نداريم حالا اگر شيعه بشود و يا سني بشود. مجري: جناب آقاي محمدي از سنندج دو تا سوال خيلي خوب پرسيدند که حاج آقا گفتند که ما اگر در مراسمات امام حسين شرکت نميکنيم طبق اين آيات و رواياتي که هست که به هر صورت بايد به اهل بيت احترام بگذاريم آيا مورد مواخذه قرار ميگيريم؟ و ديگر تعريف جامعي از وهابيت را خواستهاند. استاد حسيني قزويني: کسي نگفته است که شرکت در عزاي امام حسين مثل نماز واجب است ولي احترام شعائر حسيني را ما از لوازم ميدانيم و به تعبير حضرت آيتالله العظمي خوئي رضواناللهتعاليعليه که در رابطه با شهادت ثالثه، ايشان ميگويند که اين از ابرز شعائر شيعه شده است و ترک آن جايز نيست بلکه ميشود گفت واجب، ولي اگر چنانچه کسي در خانهاش هم باشد و عزاداري بکند محبت امام حسين را در قلبش داشته باشد از دشمنان امام حسين بيزاري بجويد ولو در پاي تلويزيون نشسته براي امام حسين اشک بريزد همين مصداقي براي عزاداري امام حسين سلام الله عليه پيدا کند و فرداي قيامت دستش را ميگيرد. تعريف جامع از وهابيت خواستند. وهابيت چند تا شاخصه دارد يکي از شاخصههايش اين است که هر گونه توسل به پيغمبر و توسل به ديگر اوليا شرک است، هر گونه رفتن به زيارت قبر نبي مکرم يا قبر ائمه عليهم السلام شرک است، شفاعت خواستن از پيغمبر و ائمه عليهم السلام شرک است، براي انبيا عليهم السلام و نبي مکرم مراسم ولادت گرفتن، مراسم شهادت گرفتن شرک است، براي پدر و مادرش قرآن بخواند و ثواب قرآن را هديه کند شرک است، براي بچه اش بخواهد جشن تولد بگيرد شرک است، براي خودش و خانمش بخواهد سالگرد ازدواج بگيرد شرک است، تسبيح به دست بگيرد با تسبيح بخواهد ذکر بگويد شرک است، غار حرا برود شرک است، بعد از قرآن خواندن بگويد صدق الله العظيم نه صدق الله العلي العظيم شرک است. قرآن خواندن جمعي شرک است، فقط مانده است که بگويند آب خوردن ، نان خوردن و غذا خوردن هم شرک است! اينها شاخصههايي است که من در کتاب وهابيت از منظر عقل و شرع تقريبا کليه ويژگيهاي وهابيت را آنجا آوردهام. مجري: سرکار خانم حسيني از تهران که بحث و مناظره حضرتعالي را با آن آقاي حيدري مطرح کردند و گفتند که ايشان حاضر نشدند همکاران عزيزم کليپ آقاي حيدري را آماده کردند . با هم ببينيم. کليپ: آقاي حيدري: به هر حال الان بنده ادعاي مناظره فعلا نکردهام، يک بار در دو سال گذشته با آقاي قزويني ادعاي مناظره کردم اما بعدها که من بحثهاي ايشان را دنبال و يادداشت کردم به حدي دروغ در صحبتهاي ايشان من ملاحظه کردم که واقعا خجالت کشيدم، و الله قسم خجالت کشيدم که من با کسي صحبت کنم که اين همه دروغ ميگويد، همين ديشب گفت که اصلا مسئله ازدواج ام کلثوم با عمر چنين چيزي اصلا اتفاق نيفتاده است. اصلا به هيچ عنوان، اگر کسي ثابت کند ما جايزه ميدهيم. اينها را من يادداشت کردم. آقاي هاشمي: اين کليپشان اينجا هست نميدانم اگر ممکن باشد من اين را پخش بکنم. آقاي حيدري: تا شما آماده کنيد من بگويم که کسي که واقعا اين همه دروغ ميگويد يک آيت الله، يک روحاني، يک شخصيتي که شهرت جهاني دارد اين همه وقتي دروغ ميگويد من چطور با يک چنين کسي بروم بنشينم و صحبت کنم! آقاي هاشمي: يعني واقعا منکر شدند! من نمي دانم در اين دنيا گاها انسان به گوش و چشم و همه چيز خودش شک ميکند، يعني گفتند که اصلا چنين چيزي وجود نداشته؟ آقاي حيدري: ديشب من حرف ايشان را يادداشت کردم گفتند اصلا چنين چيزي اتفاق نيفتاده، اميدوارم اگر دوستان ما ضبط کرده باشند در جايي اين صحبت در جلسه ديشب ايشان را ضبط کرده باشند حتما اين قسمت را، اين کليپ را لطف کنند پيدا کنند، ايشان گفت اصلا چنين چيزي اتفاق نيفتاده است ما جايزه ميدهيم اگر کسي ثابت کند. فقط گفتند دو روايت اصول کافي و روايت خواستگاري است که اين هم روايت کافي ج 4 به قول ايشان يا ج 5 اگر اين هم درست باشد که به ضرر آقايان است، با اين منطق، ما چطور آقا باور کنيم که کسي که اين همه با اين صراحت و اينگونه علني و آشکارا دروغ ميگويد ما چطور باور کنيم؟ چطور با چنين کسي بنشيند و حرف دين بزند. مجري: خيلي ممنون هستيم دوستان عزيزمان اگر آن کليپ ديشب حاج آقا را هم لطف کنند براي ما پخش بکنند ما ممنون ميشويم. من واقعا تعجب ميکنم که ايشان با لفظ «والله» قسم ميخورد و دروغ ميگويد. برنامه قضاوت با شما را ببينيم و بعد آن وقت ديگر قسم «و الله» آقايان را هم شما خودتان قضاوت کنيد. کليپ: برنامه قضاوت با شما: بيننده: در کتاب کافي ج 5 ص 346، آنجا نوشته است عمر داماد حضرت امام علي بودند آيا اين روايت صحيح ميباشد يا ضعيف و يا وجود ندارد؟ لطف کنيد نشان بدهيد از کتاب اگر وقت داريد. مجري: کتاب اصول کافي ج 5 ص 346، فروع کافي ديگر چون ج 5 فرموديد؟ بيننده: ج 5 ص 346، مجري: بسيار خوب اگر دوستان ما در اتاق فرمان پيدا کردهاند حديث را به ما خواهند داد. استاد حسيني قزويني: روايت هم صحيح است، ولي در آنجا اين مطلب نيست که اين دختر حضرت زهرا بوده، ببينيد هر دو روايت صحيح است . ولي اينکه آيا اين ام کلثوم دختر حضرت زهرا است؟ ما گفتيم اگر يک روايت صحيح پيدا کنند در کتابهاي شيعه که بگويند اين ام کلثوم دختر حضرت زهرا بوده ما جايزه ميدهيم. هر قدر هم معين بکنند جايزه ميدهيم. ما که گشتيم و دوستان ما هم گشتهاند رسما اعلام ميکنيم در هيچ روايتي از کتابهاي شيعه ما نداريم که ام کلثوم دختر حضرت زهرا سلام الله عليها بوده، و ما هم نقل کرديم از جناب آقاي نووي و ديگران که اين دختري که در خانه حضرت امير بوده به نام ام کلثوم دختر ابوبکر بوده بعد از مرگ ابوبکر آمد در خانه علي بزرگ شد. مثل محمدبنابيبکر. مجري: خيلي ممنون هستيم ديگر قضاوتش با شما، اين کاذبين چطور ميآيند و تزوير ميکنند ادعا ميکنند که حضرت آيتالله گفتهاند که دختر علي عليهالسلام نيست ايشان ميگويند روايتها صحيح است، ولي شما دليلي بياوريد که او دختر حضرت زهرا بوده. به هر صورت حضرت علي زنان ديگر هم داشته و بچههاي ديگر هم از غير حضرت زهرا داشتهاند. اينطور ميآيند و دروغ ميگويند و احساس ميکنند و به و الله هم قسم ميخورند و خيال ميکنند که واقعا مردم خام هستند و مردم نميدانند. عصر، عصر رسانه است ديگر نميشود اين کارها را اينطور لاپوشاني بکنند. استاد حسيني قزويني: بله اين آقا سه مرتبه ميگويد من يادداشت کردهام که ايشان (آقاي قزويني) گفتهاند چنين چيزي اتفاق نيفتاده است و ام کلثوم با عمر ازدواج نکرده است. ولي ما کليپ را پخش کرديم من گفتهام که نه در کافي نه در غير کافي يکجا ما نداريم که اين ام کلثوم دختر حضرت زهرا بوده، بياورند. اين آقا اينقدر فهم و شعور و درک ندارد که بفهمد من چه گفتهام. واقعا صحبت براي اينها سوره ياسين خواندن براي مرده است! مجري: اينها از حضرتعالي ميترسند حاج آقا. استاد حسيني قزويني: جالب اين است که من گفتهام اين ام کلثوم دختر حضرت زهرا نيست. ميگويد اصلا همچين ازدواجي اتفاق نيفتاده است. ميگويند هم 3 مرتبه که من يادداشت کردهام، آقا اين يادداشت هاي شما مثل يادداشتهاي معاويه و يزيدبنمعاويه است، در يادداشت هايت تجديد نظر کن يا دوباره تکرارش را گوش کن. يک دفعه در خانهات براي خانم و بچههايت حرف ميزني حالا ميتواني آنجا بگويي من آنم که رستم بود پهلوان! مثل همان قضيهاي که ميگويند يکي از اين مورچهها به زنش گفت حرف من را اطاعت ميکني يا نه؟ من آن هستم که با اشاره تخت سليمان را به هم ميزنم. حضرت سليمان اين مورچه را احضار کرد گفت اين ادعا براي چه بود؟ گفت يا سليمان من را مذمت نکن هر مردي جلوي زن و بچهاش يک خودي نشان دهد. حالا اين آقا برود جلوي زن و بچهاش حرف بزند حرفي نيست ما ضامنش نيستيم ولي در يک شبکه ميآيد اينطور ادعا ميکند که من يادداشت کردهام که اين آقا گفته است ازدواج عمر با ام کلثوم صورت نگرفته است. دين شما مذهب شما بر همين است ديگر مشخص است که به چه نحوي است، اما در رابطه با مناظره؛ ايشان در شبکههاي خودشان در همين شبکه فتنه نيوز در چهارشنبه اول سپتامبر 2010، 10 شهريور 1389، اعلام کرد که من حاضر هستم با قزويني مناظره کنم، بعد از اينکه ايشان هم اعلام کرد که مناظره حضوري در يکي از استوديوهاي شبکه نور باشد مرجع اختلاف قرآن کريم باشد که محل اتفاق طرفين است و زبان عربي که زبان قرآن با او نازل شده است. ما اعلام کرديم که آقا شما اهل سنت هستيد اهل کتاب نيستيد شما بياييد با سنت ما مناظره کنيم و عربي چرا فارسي، و ايشان در شنبه 11 سپتامبر 2010، 20 شهريور 1389، اعلام کرد شروط آيت الله قزويني را قبول دارم و ايشان يک تبريکي هم به مناسبت عيد سعيد فطر به ما گفته بود و يک سري مطالبي را آورد. و گفت من بنابراين توفيق خدا در اين روز بزرگ و عيد فرخنده مسلمين جهان اعلام ميکنيم شروط ايشان را يعني شروط بنده را براي مناظره ميپذيريم که به هيچ وجه و تحت هيچ شرائطي وارد بحث سياسي و جناحي نشويم هر گونه تندي و بد زباني و توهين به مقدسات يکديگر پرهيز نماييم، مباحث دينيمان بر اساس ادبيات اسلامي بر گرفته از قرآن شريف و سنت پيامبر که مورد تأييد هر دو طرف است ارائه نماييم. و شرط چهارم اين گفتگو دوستانه و بحث علمي به صورت هم زمان و پخش زنده حداقل از شبکه جهاني ولايت. البته ايشان آن زمان هنوز به اين مرجعيت نرسيده بودند، و يکي از شبکههاي اهل سنت و مورد تأييد مناظره کنندگان پخش شود. ايشان در آخر هم آمد امضا کرد، عبد الله حيدري مدير مرکز مطالعات انديشه و گفتگو، که ما نميدانيم وجود خارجي دارد يا نه! جمعه عيد سعيد فطر 1431 هجري، 19 شهريور ماه 1389، ايشان رسما اعلام کرد. يعني در حدود يک سال و نيم از اين قضيه ميگذرد، بعد از آن هم ما اعلام کرديم گفتيم آقاجان شما اگر تشريف بياوريد ايران ما همه هزينههاي شما را ميدهيم.پذيرايي طلبگي ميکنيم چون ما دلارهاي آنچناني نداريم که خلاصه پذيرايي چنين و چنان بکنيم، يا نه مقدمات آمدن ما را به امارات فراهم بکنيد اين ممنوع الورود بودن ما را برداريد ما حاضر هستيم بياييم آنجا، يا حداقل در شبکه ولايت يا در شبکه شما ما حاضر هستيم بياييم، ايشان الان ميگويد که آن زمان نميدانم ايشان چون دروغ ميگويند ، مناظره نميکنم. آقاي حيدري! در آن زمان نزديک يک سال بود شبکه ولايت تأسيس شده بود، آن زمان دروغهاي ما را نديده بوديد؟! پس شما در فهم و شعورتان تجديد نظر کنيد. من همان زمان نزديک 3 سال در شبکه سلام برنامه داشتم برنامههاي من را شما ميديديد، فتاواي عجيب و غريب صادر ميکرديد. يعني 4 سال شما برنامههاي من را ديدهايد. و من عين روشي که الان دارم با روشي که 3 سال در شبکه سلام داشتم يا در شبکه المستقله داشتم، يا در شبکه نور مربوط به افغانستان داشتم به هيچ وجهي تفاوت نکرده است. هر چه ما نقل ميکنيم از کتب اهل سنت داريم نقل ميکنيم، دروغ است مال اينها است، افترا است مال اينها است، ما گفتهايم يک مورد بياييد براي ما بگوييد که آقا فلان مطلبي که قزويني گفته است دروغ است ما براي هر موردش 50 هزار تومان جايزه ميدهيم. اگر شما 10 هزار تومان جايزه ميدهيد ما 5 برابر معين کرديم. لطف کنيد يک مورد، يکي از اينها که آقا گفتند ديگر مشخص شد که چه است ما هم حرف ايشان را پخش کرديم و هم کليپ مربوط به خودمان را، ديگر مردم بايد قضاوت کنند، اينها واقعا دروغ را شعار خودشان قرار دادهاند، افترا و تهمت را وسيله رسيدن به آن اهداف شوم و ضد قرآني و ضد اسلامي قرار دادهاند. من واقعا تعجب ميکنم با اينکه اين همه از دروغها و افتراهاي اينها را برملا کرديم، عاقبت هم آن آقا آمد که بله اي کاش پدر اين دو تا جانور خواب مانده بودند اينها را بيرون نيانداخته بودند که آبرو و حيثيت ما را بردند. شروع کردند گريه کردن و اشک تمساح ريختن. اين منطق شما است، ما هم همين را ميخواهيم، که حداقل مردم ببينند که واقعا دروغگو کيست؟ راستگو کيست؟ البته ما نميگوييم ما معصوم هستيم، عصمت، لمن عصمه الله تعالي شايد اشتباهي هم صورت بگيرد ولي ما اينطور نيستيم که بياييم مطلبي را به دروغ بگوييم که صحيح بخاري يا مسند ابو داود است. مجري: البته حاج آقا شأن شما نيست اگر خواست بيايد با شاگردان شما مناظره کند. آيت الله دكتر سيد محمد حسيني قزويني | ||