* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 14 فروردين 1391 تعداد بازديد: 649 
راه و بي راه - استدلال علماي حنفي به آيات قرآن کريم براي اثبات جواز توسل
 پخش صوت  پخش صوت
   دان لود   دان لود 
استدلال علماي حنفي به آيات قرآن کريم براي اثبات جواز توسل

فهرست مطالب

ـ نسفي

ـ موصلي حنفي

ـ شرنبلالي

ـ ابوالبقاء حنفي

ـ شيخ نظام الدين برهانبوري

ـ محمد عمر سربازي ملازهي

تماس بينندگان

به نام خداوند بخشنده مهربان

برنامه راه و بيراه

تاريخ : 1393/07/07

مجري :

با سلام و صلوات بر پيامبر رحمت ، محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) ، اميدوارم هر کجاي اين کره خاکي که هستيد در ظل توجهات حضرت بقيه الله الاعظم (عجل الله فرجه ) زندگي خوبي داشته باشيد . باز هم مهمان منازل شما هستيم با برنامه اي ديگر از سلسله برنامه هاي راه و بيراه ، برنامه اي که هدف آن جدا کردن خط وهابيت از ساير مسلمين بزرگترين هدف اين برنامه است که هم مسلمانان بدانند وهابيت تافته جدا بافته از اسلام ناب محمدي است و هم احيانا غير مسلمان هايي که مي خواهند با اسلام بيشتر آشنا شوند ، بدانند راهي را که اسلام در پيش دارد و هدفي که مسلمانان دارند ، کاملا با راه وهابيت متفاوت است .

طبق روال هفته هاي گذشته در خدمت استاد عزيز و ارجمند ، حجت الاسلام و المسلمين يزداني هستيم . استاد يزداني در سه جلسه در هفته هاي قبل ، استناد و استدلال علماي شافعي مذهب به آيات قرآن براي اثبات جواز توسل را مطرح کردند و ديديد که چگونه علماي شافعي مذهب به آيات قرآن استدلال کرده و بحث توسل را اثبات کرده بودند و متوجه شديم که تا چه اندازه به نظرات شيعه نزديک است .

بنده از استاد يزداني خواهش مي کنم خلاصه اي از آنچه در هفته هاي گذشته مطرح شده را بيان کنند .

استاد يزداني :

در سه جلسه استدلال علماي اهل سنت به آيات قرآن کريم را مطرح و ديدگاه فقهاي شافعي را نقل کرديم و مدارک آن را از کتاب هاي خودشان نشان داديم که به آيات قرآن کريم براي جواز توسل استدلال کرده بودند . حدود پانزده نفر از علماي شافعي مذهب را نام برديم که در کتاب هاي فقهي و تفسيري و يا کتاب هاي روايي خود به روايتي استدلال کرده بودند که آيه مبارکه 64 سوره نساء در آن بود و به اين آيه براي جواز توسل به پيامبر (صلي الله عليه و آله) بعد از وفات آن حضرت را استدلال کرده بودند . از جمله اين علما ابن کثير دمشقي ، نووي ، سيوطي ، ماوردي ، محمد بن عمر نووي ، سمهودي ، لالکائي ، دمياطي شافعي ، بيهقي ، سليمان بن عمر الجمل ، صفوري شافعي ، زيني دحلان ، ثعلبي ، حصني دمشقي و صالحي شامي ، اين علما شافعي از کساني بودند که به توسل اعتقاد داشتند و آن را از آيات قرآن کريم استدلال مي کردند .

مجري :

از اين سه جلسه متوجه شديم که علماي شافعي همواره در طول تاريخ توسل را قبول داشته و براي اين موضوع به آيات قرآن استناد مي کردند .

استاد يزداني ! از آن جايي که بخش عظيمي از اهل سنت را احناف تشکيل مي دهند ، شايد براي آن ها هم اين سؤال مطرح شود که آيا علما و بزرگان احناف براي اثبات جواز توسل از آيات قرآن استفاده کرده اند ؟

استدلال علماي حنفي به آيات قرآن کريم براي اثبات جواز توسل به رسول خدا (ص)

استاد يزداني :

همان طور که علماي شافعي گفته بودند ، علماي احناف هم همين اعتقاد را داشتند . بنده چند نفر از علماي احناف را در اين برنامه معرفي مي کنم . شخصيت اولي که از نظر ما مهم است :

1 . ابو البرکات نسفي

در کتاب التفسير النسفي يا مدارک التنزيل وحقائق التأويل ، تأليف ابي البرکات عبد الله بن احمد بن محمود النسفي ، متوفاي 710 هـ ، با تحقيق يوسف علي بديوي و محيي الدين ديب مستو ، جلد اول ، چاپ دار الکلم الطيب بيروت ، ( اين کتاب از مهم ترين کتاب هاي تفسيري اهل سنت است که براي ما هم اهميت دارد ؛ زيرا اين تفسير مورد قبول همه مي باشد ) صفحه 370 در ذيل تفسير آيه 64 سوره نساء:

«ولو انهم إذ ظلموا انفسهم » بالتحکم إلي الطاغوت « جاؤوک » تائبين من النفاق معتذرين عما ارتکبوا من الشقاق «فاستغفروا الله »من النفاق والشقاق «واستغفر لهم الرسول » بالشفاعة لهم . والعامل في « إذ ظلموا » خبر أنّ وهو « جاؤوک » والمعني : ولو وقع مجيئهم في وقت ظلمهم مع استغفار هم واستغفار الرسول . « لوجدوا الله توابا » ... قيل : جاء اعرابي بعد دفنه (صلي الله عليه و آله ) فرمي بنفسه علي قبره ، وحثا من ترابه علي رأسه ، وقال : يا رسول الله ! قلت فسمعنا ، وکان فيما انزل عليک « ولو انهم إذ ظلموا انفسهم جاؤوک فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما » الآية وقد ظلمت نفسي وجئتک استغفر الله من ذنبي ، فاستغفر لي من ربي فنودي من قبره : قد غفر لک .

... مقصود از اين آيه اين است که اگر افرادي که به خودشان ظلم کرده اند ، همزمان با استغفارش از خداوند ، پيامبر (صلي الله عليه و آله) هم براي آن ها طلب استغفار کند ، خداوند توبه آن ها را مي پذيرد .

يعني براي اين که توبه گنهکار مورد قبول خداوند قرار بگيرد ، بايد در ابتدا خود فرد از انجام گناه پيشيمان شود و از خداوند طلب استغفار کند . بعد از آن رسول خدا (صلي الله عليه و آله) هم براي او طلب استغفار کند ، خداوند توبه او را مي پذيرد ؛ يعني بدون استغفار آن حضرت ، خداوند توبه آن ها را نمي پذيرد . اين مطلب را آقاي نسفي بسيار واضح و روشن بيان کرده است . داستان اعرابي را هم بيان مي کند :

اعرابي بعد از دفن رسول خدا (صلي الله عليه و آله) آمد و خود را روي قبر آن حضرت انداخت و خاک قبر ايشان را روي سرش مي ريخت و مي گفت : يا رسول الله ! شما گفتي و ما شنيديم . از جمله چيز هايي که خداوند نازل کرده اين آيه 64 سوره نساء است . من به خودم ظلم کرده ام و نزد شما آمده ام که استغفار کنم و شما هم براي من طلب استغفار کنيد . سپس از قبر رسول خدا (صلي الله عليه و آله) صدايي آمد که اي اعرابي خداوند تو را بخشيد .

نسفي ، ابي البرکات عبد الله بن احمد بن محمود ، تفسير نسفي (مدارک التنزيل وحقائق التأويل ) ، با تحقيق يوسف علي بديوي و محيي الدين ديب مستو ، چاپ دار الکلم الطيب ، ج اول ، ص 370

اين عالم بزرگ حنفي مذهب به آيه قرآن کريم استدلال مي کند و اين آيه را هم زمان حيات و هم زمان ممات آن حضرت را شامل مي شود و شاهد آن داستان اعرابي است که در ادامه تفسير آيه آن را بيان مي کند .

 شرح حال نسفي

در مقدمه همين کتاب شرح حال مؤلف را بيان مي کند :

هو عبد الله بن احمد بن محمود النسفي ، ابو البرکات . لقّب حافظ الدين ونسب مدينة نسف ... کان مشهورا بالزهد والصلاح والتقوي ... قال اللکنوي : کان اماما کاملا ، عديم النظر في زمانه ، رأسا في الفقه والاصول بارعا في الحديث ومعانيه . ونعته ابن حجر العسقلاني ب «علامة الدني » وعلي هذا نري أن النسفي ذو مکانة مرموقة بين فقهاء عصره ومتکلميه ... وقال : وبه اختتم الاجتهاد ولم يوجد بعده مجتهد في المذاهب »

ايشان عبد الله بن احمد بن محمود نسفي ، ابو البرکات ، لقب او ، حافظ الدين (ولي از ديدگاه وهابيت مشرک است ) ... مشهور بود به اين که از دنيا دوري مي کرد و اهل صلاح و تقوا بود ...

آقاي لکنوي در باره ايشان مي گويد : ايشان امام کامل و در زمان خودش بي نظير بوده و در فقه و اصول سرآمد زمان خودش بود و در حديث و معاني تخصص داشت . ابن حجر عسقلاني درباره نسفي مي گويد که ايشان علامه دنيا بوده .

مؤلف در ادامه مي گويد :...

اجتهاد در زمان آقاي نسفي تمام شد و بعد از ايشان ديگر مجتهدي در مذاهب که بتوان به مجتهد ناميد و در حد آقاي نسفي بود ، پيدا نشد .

نسفي ، ابو البرکات عبد الله بن احمد بن محمود ، تفسير نسفي ( مدارک التنزيل و حقائق التأويل ) ، با تحقيق يوسف علي بديوي و محيي الدين ديب مستو ، چاپ دار الکلم الطيب ، ج اول ، مقدمه کتاب

چنين شخصيتي به آيه قرآن کريم براي جواز توسل استدلال کرده است . هم چنين شرح حال ايشان را در کتاب ديگري با نام طبقات المفسرين نيز بيان شده است :

طبقات المفسرين ، تأليف احمد بن محمد الادنه وي ، چاپ مکتبه العلوم والحکم مدينه منوره ، صفحه 263:

عبد الله بن احمد بن محمود النسفي ، حافظ الدين ابو البرکات : کان اماما في جميع العلوم ومصنفاته في الفقه والاصول اکثر من أن تحصي وصنف المدارک في التفسير .

عبد الله بن احمد بن محمود نسفي ، حافظ الدين ابو البرکات ، ايشان در همه علوم امام و پيشوا است و کتاب هايي در فقه و اصول و تفسير تصنيف کرده است .

الادنه وي ، احمد بن محمد ، طبقات التفسير ، چاپ مکتبه العلوم والحکم مدينه منوره ، ص 263

همچنين شرح حال آقاي نسفي در کتاب الدرر الکامنه في اعيان المائه الثامنه ، تأليف شهاب الدين احمد بن علي بن محمد بن محمد بن علي بن احمد الشهير بابن حجر العسقلاني ، جلد دوم ، متوفاي 852 هـ ، صفحه 247 :

عبد الله بن احمد بن محمود النسفي علامة الدنيا ....

 عبد الله بن احمد بن محمود نسفي علامه دنيا است ....

ابن حجرعسقلاني ، شهاب الدين احمد بن علي بن محمد بن محمد بن علي بن احمد ، الدرر الکامنه ، ج 2 ، متوفاي 852 هـ ، ص 247

عبارتي که در باره ايشان به کار رفته بسيار جالب است و اين شخصيت به آيه قرآن براي جواز توسل به رسول خدا (صلي الله عليه و آله) بعد از وفاتش استدلال کرده است. و همچنين تصريح کرده که اگر انسان گنهکار فقط از خداوند طلب استغفار کند ، فايده ندارد ؛ بلکه علاوه بر اين که از خداوند طلب استغفار مي کند ، بايد پيامبر (صلي الله عليه و آله) براي او طلب استغفار کند . اگر اين کار را انجام ندهد ، گناهش بخشيده نمي شود و خداوند توبه او را نمي پذيرد . اين کلام نص صريح قرآن کريم است و همچنين استدلال اين عالم حنبلي به اين آيه قرآن مي باشد .

اگر آقايون وهابي راست مي گويند ؛ پس آقاي نسفي کافر بوده و اگر بخواهند اين علما را تکفير کنند ، چگونه مي خواهند مذهب و دين خود را به پيامبر (صلي الله عليه و آله) برسانند . شيعيان که کافرند ، تمام علماي اهل سنت هم کافرند ؛ چون همه اين علما به آيات قرآن براي جواز توسل استدلال مي کنند و توسل هم از ديدگاه اين وهابي ها ، شرک است . در اين صورت اين ها چگونه دينشان را به پيامبر (صلي الله عليه و آله) مي رسانند ؟

دست به دامن هر کدام از اين علما شوند ، اين ها به آيات قرآن براي جواز توسل استدلال کرده و توسل را قبول دارند و شرک آن ها از ديدگاه وهابيت ثابت مي شود ؛ حتي بخاري. و در اين بين فقط وهابيت مي ماند و دوازده قرن فاصله بين آن ها و پيامبر بزرگوار اسلام (صلي الله عليه و آله) که نمي توانند اين فاصله را پر کنند و دينشان را به آن حضرت برسانند و همين مطلب ثابت مي کند که وهابيت هيچ ارتباطي به اسلام ندارد و کاملا از اسلام جدا هستند .

هدف ما از بيان اين مطالب اتمام حجت است که اگر در روز قيامت خداوند از ما سؤال کرد که چرا اين مطالب را به بندگان من ياد نداديد ، ما پاسخي داشته باشيم که ما اين مطالب را بيان کرده ايم ؛ اما اگر اين ها گوش نکرده اند ، مسئوليتي بر ما نيست ، وظيفه ما اتمام حجت است .

2 . موصلي حنفي

در کتاب الاختيار لتعليل المختار ، تأليف عبد الله بن محمود بن مودود الموصلي الحنفي ، (يکي از کتب فقهي مهم احناف است ) با تحقيق شيخ محمود ابو دقيقه (ايشان از بزرگان حنفي و از اساتيد دانشگاه اصول دين است ) جلد اول ، چاپ دار الکتب العلميه بيروت ، صفحه 176 :

بعد از اتمام کتاب الحج مي گويد : که به زيارت قبر رسول خدا (صلي الله عليه و آله) برويد و نحوه سلام کردن به آن حضرت را بيان مي کند :

السلام عليک يا رسول الله ، السلام عليک يا نبي الله ، السلام عليک يا صفي الله ، السلام عليک يا حبيب الله ، السلام عليک يا نبي الرحمه ، السلام عليک يا شفيع الامه ....

السلام عليک وعلي اهل بيتک الطيبين الطاهرين الذين اذهب الله عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا ....

.... يا رسول الله نحن وفدک و زوار قبرک ، جئناک من بلاد شاسعه ونواح بعيدة ، قاصدين قضاء حقک والنظر إلي مآثرک والتيامين بزيارتک والستشفاع بک إلي ربنا ، فإن الخطايا قد قصمت ظهورنا ، والاوزار قد اثقلت کواهلنا ، وانت الشافع المشفع والموعود بالشفاعه والمقام المحمود وقد قال الله تعالي : « ولو انهم إذ ظلموا انفسهم جاؤوک فاستغفروا الله والستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما » وقد جئناک ظالمين لانفسنا ، مستغفرين لذنوبنا فاشفع لنا إلي ربک ...

اي پيامبر ! ما زوار قبر شما هستيم ، از راه ها و سر زمين هاي دور براي ادا حق و ديدن آثار شما آمده ايم و مي خواهيم با زيارت کردن شما متبرک شويم و از شما طلب شفاعت کنيم...

خداوند در قرآن کريم مي فرمايد : اگر به خودتان ظلم کرديد نزد رسول خدا (صلي الله عليه و آله) برويد و از خداوند طلب مغفرت کنيد و پيامبر (صلي الله عليه و آله) هم براي شما از خداوند طلب استغفار کند در اين صورت خداوند توبه شما را مي پذيرد . نساء / 64 .

ما نزد شما آمده ايم در حالي که به خودمان ظلم کرده ايم و از گناهان خود استغفار مي کنيم ؛ پس شما هم نزد خداوند شفاعت کن .

موصلي حنفي ، عبد الله بن محمود بن مودود ، الاختيار لتعليل المختار ، با تحقيق شيخ محمود ابو دقيقه ، ج 1 ، چاپ دار الکتب العلميه بيروت ، ص 176

بسيار صريح و واضح استدلال مي کند ، بدون اين که روايتي را مطرح کند که وهابي ها بگويند اين روايت ضعيف است يا اشکالات ديگري وارد کند . خود آقاي موصلي حنفي استدلال مي کند که چنين استنباطي را از اين آيه قرآن داشته است .

شرح حال موصلي حنفي

در کتاب تاريخ الاسلام ووفيات المشاهير والاعلام ، تأليف شمس الدين محمد بن احمد بن عثمان الذهبي ، متوفاي 748 هـ ، جلد 51 ، چاپ دار الکتاب العربي بيروت ، صفحه 145 :

عبد الله بن محمود بن مودود بن بلدجي

مجد الدين ابوالفضل الموصلي الحنفي الفقيه الامام عالم مصنف له اصحاب وحلقه اشغال

ايشان مجد الدين ابو الفضل موصلي که حنفي ، فقيه ، امام عالم و مصنف بوده است .

پيشواي زمان خودش بوده ؛ يعني اگر در مذهب شيعه مقايسه کنيم ، کسي که مرجع تقليد عام است مثلا در زمان آيت الله العظمي بروجردي (ره) ايشان مرجع عام و يکه تاز دوران خودشان بود.

 در صفحه بعد :

قال ابن الفوطي : ... وکان عالما بالفقه والخلاف والاصول ... ثم فوّض إليه تدريس مشهد الامام ابي حنيفه فکان علي ذلک إلي أن توفي .

ابن فوطي مي گويد که ايشان در علم فقه مقارن و علم اصول ، عالم بوده ... وتا زماني که زنده بود در حرم ابو حنيفه تدريس مي کرد .

ذهبي ، شمس الدين محمد بن احمد بن عثمان ، تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير و الاعلام ، متوفاي 748 هـ ، ج 51 ، چاپ دار الکتاب العربي بيروت ، ص 145 به بعد

باز هم در باره آقاي موصلي در کتاب الجواهر المضيّه في طبقات الحنفيه مطالبي را بيان کرده اند .

کتاب جواهر المضيّه في طبقات الحنفيه ، تأليف محيي الدين ابي محمد عبد القادر بن محمد بن محمد بن نصر الله ابن سالم بن ابي الوفاء القرشي الحنفي ، متوفاي 775 هـ ، با تحقيق دکتر عبد الفتاح محمد الحلو ، جلد 2 ، چاپ دار الهجر ، صفحه 349 ، شرح حال 738 درباره آقاي موصلي مطالبي را بيان مي کند که در صفحه بعد مي گويد :

قال ابوالعلاء : کان شيخا فقها ، عالما ، فاضلا ، مدرسا ، عارفا بالمذهب

ابو العلاء در باره ايشان گفته : آقاي موصلي استاد ، فقيه ، عالم ، فاضل ، مدرس بوده و از مذهب حنفي هم کاملا شناخت کافي را داشته است . و در حرم ابو حنيفه تدريس مي کرد و صاحب کتاب الاختيار لتعليل المختار بود .

ابي الوفاء قرشي حنفي ، محيي الدين ابي محمد عبد القادر بن محمد بن محمد بن نصر الله ابن سالم ، جواهر المضيّه في طبقات الحنفيه ، متوفاي 775 هـ ، با تحقيق دکتر عبد الفتاح محمد الحلو ، ج 2 ، چاپ دار الهجر ، ص 349و 350

چنين شخصي با اين مقام و رتبه ، صراحتا به آيات قرآن کريم براي اثبات جواز توسل به رسول خدا (صلي الله عليه و آله) استدلال کرده ، آن هم توسل بعد از وفات آن حضرت و از ديدگاه وهابي ها اين شخص با اين رتبه و مقام ، کافر و مشرک مي باشد .

3 . شُرنبُلالي حنفي

در کتاب مراقي الفلاح بامداد الفتاح شرح نور الايضاح و نجاه الارواح ، تأليف شيخ حسن بن عمار بن علي الشرنبلالي الحنفي ، چاپ دار الکتب العلميه بيروت ، صفحه 204 کتاب الصلاه :

ولاشک (ولاينبغي ذلک ) اي الاجتماع لاستسقاء بالمسجد النبوي وهذا امر جلي إذ لايستغاث وتستنزل الرحمة في مدينة المنوره بغير حضرته ومشاهدته في حادثة للمسلمين « وما ارسلنا إلا رحمة للعالمين » وهو المشفع في المذنبين فيتوسل إليه بصاحبيه ويتوسل بالجميع إلي الله تعالي ...

شايسته است که مردم مدينه براي استسقاء به مسجد نبوي بروند ؛ زيرا استغاثه به غير پيامبر (صلي الله عليه و آله) در اين زمان جايز نيست . در حيات آن حضرت ، زماني که به ايشان استغاثه مي شد ، باران مي باريد . بعد از وفات هم بايد چنين باشد و به اين آيه استدلال مي کند که « وما ارسلناک رحمه للعالمين » . رسول خدا (صلي الله عليه و آله) شفيع گنهکاران است و براي توسل به آن حضرت بايد به ابو بکر و عمر توسل کرد و سپس رسول خدا (صلي الله عليه و آله) را شفيع خود بين خود و خدا قرار دهيم .

در ادامه مباحث در صفحه 273 مطلب ديگر را مطرح مي کنند زماني که به مدينه مي رويم به رسول خدا (صلي الله عليه و آله) چگونه سلام کنيم . (مطلب ايشان دقيقا شبيه مطلب آقاي موصلي حنفي مي باشد ) :

وقد جئناک من بلاد شاسعه وامکنة البعيده نقطع السهل والوعر بقصد زيارتک لنفور بشفاعتک والنظر إلي مآثرک ومعاهدک والقيام بقضاء بعض حقک والاستشفاع بک إلي ربنا فإن الخطايا قد قصمت ظهورنا والاوزار قد اثقلت کواهلنا وانت الشافع المشفع الموعود بالشفاعة العظمي والمقام المحمود الوسيلة وقد قال الله تعالي « ولو انهم إذ ظلموا انفسهم جاؤوک فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما » وقد جئناک ظالمين لانفسنا مستغفرين لذنوبنا فاشفع لنا إلي ربک واسأله أن يميتنا علي سنتک وان يحشرنا في زمرتک ...

در صفحه بعد ادامه مي دهد :

... کما يتوسل بکما إلي رسول الله (صلي الله عليه و آله) ليشفع لنا ....

... وقد جئناک سامعين قولک طائعين امرک مستشفعين بنبيک إليک

اي رسول خدا (صلي الله عليه و آله) ! ما از راه دوري آمده ايم و بسياري را چيز ها را رها کرده ايم تا به زيارت و شفاعت شما برسيم و به آثار شما را ببينيم و از شما بخواهيم که براي ما از خداوند طلب شفاعت کني ( اي احناف به قبر رسول خدا (ص ) توسل کنيد ) ....

در ادامه به آيه قرآن استدلال کرده و مي گويد :

من نزد شما آمده ام در حالي که به خودم ظلم کرده ام و از گناهان خود طلب استغفار مي کنم ؛ پس اي رسول خدا (صلي الله عليه و آله) نزد خداوند شفاعت کن و از خدا بخواه که مرا به سنت تو بميراند و قيامت در زمره امت تو محشور کند ....

.... که نزد آن دو خليفه هم برويد و به آن ها سلام کنيد و آنها را واسطه بين خود و پيامبر (صلي الله عليه و آله) قرار دهيد ( طبق سخن آقاي شرنبلالي يک واسطه بين بندگان و پيامبر است و يک واسطه هم بين بندگان و خداوند ) تا پيامبر (صلي الله عليه و آله) به سخن بندگان گوش دهد و بعد از توسل به آن ها ، دوباره نزد رسول خدا (صلي الله عليه و آله) برگرديد و همين آيه 64 سوره نساء را بخوانيد و بگوييد : خدايا ما آمده ايم و سخن تو را شنيديم و از دستور تو اطاعت مي کنيم و پيامبر (صلي الله عليه و آله) را شفيع بين خود و تو قرار مي دهيم .

شرنبلالي حنفي ، شيخ حسن بن عمار بن علي ، مراقي الفلاح بامداد الفتاح شرح نور الايضاح و نجات الارواح ، چاپ دار الکتب العلميه بيروت ، ص 204 و 273

اين هم استدلال آقاي شرنبلالي به آيه قرآن کريم براي اثبات جواز توسل و اين که به احناف آموزش داد که چگونه رسول خدا (صلي الله عليه و آله) را زيارت کنند و تصريح دارد به اين که توسل به آن حضرت فقط مختص به زمان حيات نيست ؛ بلکه بعد از وفات ايشان را هم در بر مي گيرد .

شرح حال آقاي شرنبلالي

در کتاب خلاصه الاثر في اعيان القرن الحادي عشر ، تأليف آقاي محبي ، جلد 2 ، صفحه 38 :

(الشيخ حسن ) بن عمار بن علي ابو الاخلاص المصري الشرنبلالي الفقيه الحنفي الوفائي ، کان من اعيان الفقها وفضلاء عصره ، ... هو احسن المتأخرين ملکة في الفقه واعرفهم بنصوصه وقواعده ....

شيخ حسن بن عمار بن علي ابو الاخلاص مصري شرنبلالي فقيه حنفي وفائي از علماي بزرگ زمان خودش بوده ، ايشان در بين علماي متأخر حنفي ملکه اجتهاد را از همه بهتر داشته و در نصوص و قواعد هم از همه آنها برتر و آشنا تر به احاديث و علم اصول بوده است .

آقاي محبي ، خلاصه الاثر في اعيات القرن الحادي عشر ، ج 2 ، ص 38

اين شخص هم با اين درجه از علم باز هم به آيات قرآن براي اثبات جواز توسل استدلال کرده است. در اين جا ديگر حکايت عتبي را نقل نمي کند که بگويند روايت اين حکايت ضعيف است ؛ بلکه خودش به احناف ياد مي دهد : کساني که مذهب حنفي داريد ، زماني که نزد رسول خدا (صلي الله عليه و آله) مي رويد ، آن حضرت را اين گونه زيارت و به ايشان توسل کنيد و هيچ يک از علماي حنفي هم پيدا نشده که بگويد علماي حنفي گذشته ما ، کافر بوده اند ؛ اما وهابي ها همه را کافر مي دانند جزء خودشان .

مجري :

کليپي در همين رابطه از يکي از بزرگان اهل سنت ، آقاي بوطي آماده کرديم که چگونه منطقي و مستدل بحث توسل را مطرح مي کنند که قبل از ابن تيميه به چه صورتي بوده و بعد از آن چگونه شده . فکر نمي کنم از اهل سنت کسي باشد که از جايگاه علمي آقاي بوطي بي خبر باشد .

کليپ دکتر رمضان البوطي در باره توسل

مجري برنامه :

مي خواهيم بدانيم نظر امام ابو الحسن اشعري در مورد جايگاه پيامبر و توسل به او بعد از وفات ايشان چيست ؟

شيخ بوطي ، از علماي سابق سوريه :

ابتدا من مي خواهم به نظر صحابه و تابعين وافراد بعد از ايشان در مورد توسل و حکم آن را بگويم . هيچ کس از آن ها به صورت سلبي و ايجابي در مورد توسل سخن نگفته اند يعني از صحابه پيامبر (صلي الله عليه و آله) و در بين تابعين هيچ کس را نمي بينيد که بگويد به پيامبر (صلي الله عليه و آله)‌ توسل نکنيد . سکوت اين افراد در اين خصوص به اين معني است که اين قضيه مورد اشکال نبود . اين موضوع اصلا تا زمان ابن تيميه مطرح نشده بود .

حال آيا کسي را مي شود يافت که به صورت عملي توسل کرده باشد ؟ هيچ کس تا زمان ابن تيميه سخني راجع به حلال يا حرام بودن آن نداشته است . اما آيا عملا متوسل شده اند ؟ بله متوسل شده اند .

روايت صحيح از پيامبر (صلي الله عليه و آله) داريم که هنگام خروج از منزل به مسجد مي رفت ، مي فرمايد :

اللهم اني اسئلک بحق السائلين عليک واسئلک بحق ممشاي هذا فاني لم اخرج اشرا ولا بطرا ولارياء ولاسمعه.

مي فرمايد : اللهم اني اسئلک بحق السائلين عليک ، اين توسل است .

پيامبر (صلي الله عليه و آله) هنگامي که وفات کردند در زمان خليفه دوم و در سال رماده ، در روايت آمده است : بلال بن حارث گوسفندي را ذبح کرد و در گوسفند فقط استخوان بود . از لاغري او تعجب کرد و به سمت قبر پيامبر (صلي الله عليه و آله) رفت . بر او درود فرستاد و عرض کرد : از پروردگارت بخواه به داد امتت برسد ؛ يعني از پيامبر (صلي الله عليه و آله) خواسته است که از خداوند بخواهد . همان شب پيامبر (صلي الله عليه و آله) را در خواب ديد و فرمود : به فرياد تان خواهد رسيد ، نزد عمر برو و بگو بخشندگي کن .

پس صبح بلال بن حارث نزد عمر آمد که اين قضيه را به او بگويد . عمر مردم را خواست و گفت اين شخص اين کار (توسل ) را کرده است و پيامبر (صلي الله عليه و آله) را ديده است و فرموده که به عمر بگو الکيس الکيس منظور پيامبر (صلي الله عليه و آله) چيست ؟

گفتند : پيامبر (صلي الله عليه و آله) از تو مي خواهد نماز استسقاء بخواني ؛ پس عمر خارج شد و نماز باران خواند و گفت : خدايا ما به پيامبرت متوسل مي شديم و امروز به عموي پيامبرت عباس متوسل مي شويم که باران بفرستي .

شاهد اين است که اين صحابي به سراغ قبر پيامبر (صلي الله عليه و آله) رفت و از پيامبر (صلي الله عليه و آله) خواست که از خدا براي آن ها باران بخواهد و عمر اين کار را انجام داد .

اگر کسي بگويد که فقط به زنده توسل مي کردند و عباس زنده بود ، يک مثل عربي داريم که مي گويد از بد ، به بد تر پناه برد . اگر بگوييم که توسل به پيامبر (صلي الله عليه و آله) در حال حياتش جايز است ؛ ولي در وفاتش جايز نيست يعني پيامبر (صلي الله عليه و آله) بعد از وفات ، حياتش قطع شده و رابطه اش با ما قطع شده است . خداوند مي فرمايد : به شهدا مرده نگوييد . کداميک مقامشان بيشتر است ؟ پيامبر يا شهدا ؟ معلوم است که مقام پيامبر (صلي الله عليه و آله) از همه بيشتر است .

مجري :

ملاحظه فرموديد که يک عالم اهل سنت چقدر زيبا بحث توسل را باز کرده و طبق گفته ايشان تا قبل از ابن تيميه کسي از صحابه و تابعين در مورد توسل بحث ايجابي و سلبي نداشته اند و در عمل هم توسل را در کارهاي آن ها مي بينيم . تا اين که در زمان ابن تيميه ايشان اشکالاتي را به اين موضوع وارد کردند و در اين زمينه با سنت صحابه مخالفت کردند .

 3. ابو البقاء حنفي

در کتاب تاريخ مکه المشرفه و المسجد الحرام والمدينه الشريفه و القبر الشريف ، تأليف ابي البقاء محمد بن احمد بن محمد ابن الضياء المکي الحنفي ، متوفاي 854 هـ ، با تحقيق اعلاء ابراهيم الازهري، چاپ دار الکتب العلميه لبنان ، صفحه 343 :

کيفية السلام عليه (صلي الله عليه و آله) حال الزيارة والسلام علي ضجيعيه

ليقل بخضوع القلب وغض طرف وخفض صوت وسکون جوارح : السلام عليک يا رسول الله ، السلام عليک يا نبي الله ، السلام عليک يا خيرة الله من خلقه ، السلام عليک يا حبيب الله ، السلام عليک يا صفوه الله ... نقصد بذلک قضاء حقک علينا والنظر إلي مآثرک ، والتيمن بالزيارة والتبرک بالسلام عليک و الاستشفاع بک إلي ربنا عزوجل وفإن الخطايانا قد قصمت ظهورنا وأوزارنا قد اثقلت کواهلنا وانت الشافع المشفع وقد قال الله تعالي : « ولو انهم إذ ظلموا انفسهم جاؤوک فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما » وقد جئناک يا رسول الله ظالمين لأنفسنا مستغفرين لذنوبنا ، فاشفع لنا إلي ربنا ....

وأنه نهايه ما ينبغي أن يسأله السائلون وخصة بالمقام المحمود والوسيلة والفضيلة والدرجة العالية وبغاية ما ينبغي أن يأمله الآملون ...

ونحن نتوسل بکما إلي رسول الله (صلي الله عليه و آله) ليشفع لنا ...

يقول ما حکاه العلماء عن العتبي مستحسنين قال : کنت جالسا عند قبر النبي (صلي الله عليه و آله) فجاء اعرابي فقال : السلام عليک يا رسول الله سمعت الله يقول : « ولو انهم إذ ظلموا انفسهم ....

وقد جئتک مستغفرا من ذنبي ، مستشفعا بک إلي ربي ، ثم انشأ يقول :

يا خير من دفنت بالقاع اعظمه فطاب من طيبهنّ القاع والاکم

نفسي الفداء لقبر انت ساکنه فيه العفاف وفيه الجود و الکرم

... قال بعض العلماء يقول الزائر بعد السلام والصلاة عليه (صلي الله عليه و آله) : اللهم إنک قلت وقولک الحق : «ولو انهم إذ ظلموا انفسهم .... » اللهم إنا سمعنا قولک واطعنا امرک ...

ولله درّ هذا اعرابي حيث استنبط من الآية الکريمة المجيء إلي زيارته (صلي الله عليه و آله) بعد موته مستغفرا فإن ذلک أظهر في قصد التعظيم وصدق الايمان واستغفار الرسول (صلي الله عليه و آله) بعد موته حاصل ، لأنه الشفيع الاکبر يوم القيامة والوسيلة العظمي في طلب الغفران ورفع الدرجات من بين سائر ولد آدم ، والمجيء إليه بعد موته تجديد لتأکيد التوسل به إلي الله تعالي وقت الحاجة .       

چگونگي سلام دادن به رسول خدا (صلي الله عليه و آله) در حال زيارت آن حضرت و ابو بکر و عمر

اين که خضوع قلب داشته باشد ..... السلام عليک يا رسول الله السلام عليک يا نبي الله السلام عليک يا خيره الله من خلقه السلام عليک يا حبيب الله ... منظور من از اين سلام دادن اين است : حقي که از شما بر گردنم است را ادا کنم و آثار شما را ببينم و با زيارت شما و سلام دادن به شما متبرک شوم و از شما طلب شفاعت کنم . گناهانمان بر پشت ما سنگيني مي کند و شما کسي هستيد که شفاعت مي کنيد .

در ادامه به آيه قرآن استدلال کرده و مي گويد :

يا رسول الله نزد شما آمديم در حالي که به خود ظلم کرده و از گناهانمان استغفار مي کنيم ؛ پس ما را نزد خداوند شفاعت کن .

در صفحه بعد هم بيان مي کند که براي توسل به رسول خد ا(صلي الله عليه و آله) ابتدا بايد به ابوبکر و عمر متوسل شد .

علما حکايت عتبي را نقل و آن را تحسين کرده اند و مي گويد : کنار قبر رسول خدا (صلي الله عليه و آله) نشسته بودم ، اعرابي آمد و گفت : السلام عليک يا رسول الله ، شنيدم که خداوند فرمود : ولو انهم إذ ظلموا انفسهم .... من نزد شما آمدم در حالي که از گناهان خود استغفار کردم و شما شفيع من نزد خداوند باشيد . شعري را هم که گفته بود را خواند ....

بعضي از علما زيارت نامه رسول خدا (صلي الله عليه و آله) را اين گونه نقل کرده اند که بعد از سلام به آن حضرت اين گونه بگو : خدايا سخن تو را شنيدم و اطاعت کرديم ....

اين اعرابي که از اصحاب رسول خدا (صلي الله عليه و آله) است ، از اين آيه استفاده کرده که بعد از وفات رسول خدا (صلي الله عليه و آله) مي توان نزد قبر آن حضرت رفت و طلب استغفار کرد (بر خلاف وهابي ها ) واستغفار رسول خدا (صلي الله عليه و آله) بعد از وفات آن حضرت حاصل مي شود و رسول خدا (صلي الله عليه و آله) زنده و مرده ندارد و هميشه مي تواند براي امت خود طلب استغفار کند ؛ زيرا ايشان شفيع اکبر در روز قيامت است و بزرگ ترين وسيله عظما در طلب غفران و بخشش از خداوند است و بسيار تأکيد شده که بعد از وفات آن حضرت ، براي طلب حاجت ، باز هم بايد به ايشان توسل کنيم و آن حضرت را واسطه بين خود و خداوند قرار دهيم .

ابي البقاء محمد بن احمد بن محمد ابن الضياء المکي الحنفي ، تاريخ مکه مشرفه و مسجد الحرام و المدينه الشريفه و القبر الشريف ، متوفاي 854 هـ ، با تحقيق علاء ابراهيم الازهري ، چاپ دار الکتب العلميه بيروت ، ص 343 به بعد

ما با بيان اين مطالب خط وهابي ها را از اهل سنت جدا مي کنيم که يکي از علماي حنفي براي اثبات جواز توسل به آيه قرآن استدلال مي کند ؛ اما وهابي ها زماني که به اين آيه از قرآن مي رسند ، مي گويند : کسي حق سلام کردن و صحبت با رسول خدا (صلي الله عليه و آله) و طلب حاجت را از ايشان ندارد و اگر کسي چنين کاري انجام دهد ، کافر و مشرک مي شود .

مجري :

بسيار جالب است که علماي اهل سنت رسول خدا (صلي الله عليه و آله) را وسيله قرار مي دهند ، در صورتي که وهابي ها وسيله را فقط جهاد کردن ، آن هم جهاد با مسلمانان مي دانند . اين تفاوت بين ديدگاه وهابيت و علماي اهل سنت مي باشد .

شرح حال ابو البقاء

در مقدمه همين کتاب ايشان را معرفي مي کند :

هو بهاالدين ابو البقاء محمد بن احمد بن محمد بن محمد بن سعيد بن محمد بن محمد بن عمر بن يوسف بن علي بن اسماعيل معروف به ابن الضياء کأبيه ، القرشي العمري المکي الحنفي ...

ثناء علماء عليه : يقول السخاوي : ... وکان اماما علامة متقدما في الفقه والاصلين والعربية مشارکا في الفنون ...

وقال ابن ابي عذيبة : قاضي مکة المشرفة وعالم تلک البلاد ومفتيها علي مذهبه

آقاي ابو البقاء در زمان خود امام ، علامه در علم فقه و در زبان عربي و صرف و نحو و علوم ديگر ، تخصص داشته و قاضي مکه و عالم و مفتي احناف در زمان خودش بوده است .

در سلسله اسماء اجداد ايشان 5 محمد است و در ادامه زندگينامه ابو البقاء را بيان مي کند . در صفحه بعد ثناء علما را در مورد ايشان نقل مي کند که سخاوي در باره ايشان گفته است که امام ، علامه در علم فقه و صرف و نحو و ساير علوم تخصص داشته و قاضي مکه و مفتي و عالم احناف در زمان خودش بوده است .

مقدمه کتاب تاريخ مکه مشرفه و مسجد الحرام و مدينه مشرفه و قبر شريف

 چنين شخصيتي با اين ويژگي ها که علماي اهل سنت براي او نقل مي کند ، به اين آيه براي اثبات جواز توسل استدلال کرده است .

مجري :

يکي از بخش هايي که در برنامه راه و بيراه پخش مي شود ، کليپ هايي است که در خصوص رابطه وهابيت با استعمار مي باشد و توضيحات مختصري که در اين کليپ ها داده مي شود . اين هفته در مورد دو تن از فرماندهان داعش است که از کجا آمده اند و چگونه از فرماندهان داعش شده است .

کليپ 1 (لانه زنبور 10 ) :

راوي فيلم :

داعش يا گروه تروريستي موسوم به دولت اسلامي شام و عراق ، که پس از مقاومت ارتش سوريه و هم چنين تقابل جدي با مخالفان داخلي بشار اسد ، مجبور به عقب نشيني شد ، اين بار فعاليت هاي خود را در عراق آغاز کرد . در جايي ديگر بايد به فرد ديگري مانند عزت الدوري اشاره کرد که پس از حمله آمريکا به عراق در سال 2003 به طرز شگفت آوري از دست آمريکايي ها ، جان سالم به در برد . عزت الدوري از اعضاي بلند پايه حزب بعث است که اين روز ها در عراق از بالاترين فرماندهان داعش محسوب مي شود .

فراري شدن وي از دست آمريکايي ها ، براي بسياري از تحليلگران ، باعث شگفتي و ترديد به صداقت سياستمداران کاخ سفيد در مورد داعش شد ، ضمن اين که حضور هزار چچني در صف داعش که در زمان جنگ شوروي و افغانستان هم با شوروي جنگيدند و يا وجود افراد مشهوري مثل باتيش بيري ، در فرماندهي داعش ارتباط اين گروه با واشنگتن را جدي تر مي کند . هر چند که داعشي ها نام جديد الشيشاني را براي او انتخاب کردند ؛ اما او عرب نيست . در همين باره گاردين به اين اشاره کرده که حتي لباس هاي داعشي ها ، متعلق به داعشي ها ست .

داعشي ها برا ي نبرد هايشان از تفنگ هاي بسيار پيشرفته ام آي سيکس و مسلسل هاي ام آي توئني استفاده مي کنند که همه اين ها، تنها در اختيار ارتش آمريکا ست .

مجري :

ملاحظه فرموديد که دو فرمانده داعش را تا حدودي معرفي کردند که يکي از آن ها عزت الدوري و ديگري شيشاني بود .

استاد يزداني :

4 . شيخ نظام الدين

 يکي از کتاب هاي مشهور و معروف احناف به نام فتاوي الهنديه معروف به فتاوي العالمکيريه است (که ابن عابدين در بسياري از ابواب فقه به اين کتاب استدلال مي کند ) تأليف شيخ نظام و عده اي از علماي احناف ، چاپ دار الکتب العلميه بيروت ، جلد اول ، باتحقيق عبد اللطيف حسن عبد الرحمن ، صفحه 293 :

چگونگي سلام دادن به رسول خدا (صلي الله عليه و آله) را بيان مي کند . بعد از آن سراغ قبر خليفه اول برويد و به او هم سلام کنيد . سپس نزد رسول خدا (صلي الله عليه و آله) برگرديد و در مقابل ايشان بايستيد و بگوييد :

اللهم إنک قلت وقولک الحق « لو انهم إذ ظلموا انفسهم جاؤوک ... » (نساء / 64) وقد جئناک سامعين قولک طائعين امرک مستشفعين بنبيک إليک «ربنا اغفرلنا ولإخواننا الذين سبقونا بالايمان » (حشر /10 ) « ربنا آتنا في الدنيا حسنة وفي الاخرة حسنة » (بقره /201 )....

خدايا تو اين سخن را فرموده اي و کلام تو حق است که « ولو انهم إذ ظلموا انفسهم ..... من سخن تو را گوش کردم و اطاعت نمودم که پيامبرت را شفيع خود نزد تو قرار دهم ...

شيخ نظام الدين (و عده اي از علماي احناف ) فتاوي الهنديه معروف به فتاوي العالمکريه ، چاپ دار الکتب العلميه بيروت ، ج 1 ، با تحقيق عبد اللطيف حسن عبد الرحمن ، ص 293

اين مطلب نظر يک شيعه نيست و اين مطلب را قبول ندارم ؛ بلکه نظر يک عالم اهل سنت است که اولا نزد خليفه اول و دوم برويم تا آن ها نزد پيامبر(صلي الله عليه و آله) شفاعت کنند تا اين که آن حضرت به صحبت هاي مردم گوش کرده و پاسخ آن ها را بدهد و حضرت شفاعت مردم را نزد خداوند کند.

اين مطلب هم در يکي از مهم ترين کتاب هاي اهل سنت بيان شده ؛ يعني از ديدگاه وهابي ها همه اين علما کافر هستند ؟

شرح حال آقاي شيخ نظام الدين برهانبوري

کتاب الإعلام بمن في تاريخ الهند من الأعلام المسمي بـ (نزهة الخواطر وبهجة المسامع والنواظر)، نوشته عبد الحي بن فخر الدين بن عبد العلي الحسني الطالبي، متوفاي 1341هـ ، ناشر: دار ابن حزم ـ بيروت، الطبعة الأولي، 1420هـ 1990م، ج5، ص656:

مولانا نظام الدين البرهانبوري : الشيخ العالم الفقيه نظام الدين الحنفي البرهانبوري ، أحد أكابر الفقهاء الحنفية وعلمائهم المشهورين ممن تبحر في العلوم وحرر المسائل ونقل الأحكام وجدد مآثر الفتوى ، وهو ممن تخرج على القاضي نصير الدين المحدث البرهانبوري ، استخدمه عالمكير بن شاهجهان الدهلوي حين كان واليا في بلاد الدكن من قبل والده وجعله من ندمائه ، وولاه تدوين الفتاوي الهندية وترتيبها باستخدام الفقهاء الحنفية.

وولي أربعة رجال منهم تحت أمره ، فقسم أرباعها على أربعتهم : أحدهم القاضي محمد حسين الجونبوري المحتسب ، وثانيهم السيد علي أكبر أسعد الله خاني ، وثالثهم الشيخ حامد الجونبوري ، ورابعهم المفتي محمد أكرم اللاهوري.

فبذل جهده في تلك الخدمة الجليلة حتى رتبها في سنتين ، فأضاف في منصبه عالمكير واستثناه عن التكليفات والتسليمات المعتادة في حضرة السلطان التي يقال لها كورنش ، وكان عالمكير يذاكره في إحياء العلوم والفتاوي العالمكيرية وبعض كتب السلوك ثلاثة أيام في كل أسبوع ، فخدمه نظام الدين أربعين سنة وجاوزت سنة ثمانين حولا ، وولده عبد الله أخذ عن أبيه ونال الفضيلة في أيامه ، كما في مرآة العالم .

مولانا نظام الدين برهانپوري ، استاد، دانشمند و فقيه بود . او يکي از بزرگان علم فقه در مذهب احناف و از دانشمندان مشهور آن‌ها به شمار مي‌رود. وي از کساني است که در اين علوم تخصص داشت و مسائل و احکام را نقل و تحليل مي‌کرد و فتوا مي‌داد.

عالمگير شاه جهان دهلوي در زماني که والي سرزمين هند بود، او را از نديمان خود قرار داد و به او سرپرست تدوين کتاب الفتاوي الهنديه کرد که فقهاي هند را براي اين کار استخدام کند: از جمله:

اول : آقاي قاضي محمد حسين الجنبوري المحتسب

دوم : شيخ علي اکبر حسيني اسعد الله خاني

سوم : شيخ حامد بن ابي حامد الجنبوري

چهارم : مفتي محمد اکرم لاهوري که در مراه العالم آمده که نويسنده اين کتاب است و ديگراني که حدود بيست نفر هستند و از آن ها به عنوان نويسنده نام برد ه اند . شيخ نظام الدين برهانبوري ، قاضي محمد حسين جنبوري ، شيخ علي اکبر حسيني ، شيخ حامد بن ابي حامد جنبوري ، مفتي محمد اکرم اللاهوري .... که تعدادي از علماي حنفي هند هستند که اين کتاب فقهي را به دستور سلطان اورنگ زيب عالمگير التيموري ، پادشاه هند نوشته اند .

          اين علماي احناف به آيه قرآن کريم براي اثبات جواز توسل ، استدلال کرده اند .

5 . محمد عمر سربازي

ايشان از کساني هستند که مردم چه شيعه و چه سني ، او را مي شناسند . ايشان در کتاب فتاوي منبع العلوم کوه ون ، تأليف محمد عمر سربازي ملازهي ، مرکز پخش ايرانشهر سر باز کوه ون ، جلد اول صفحه 161 به بعد :

حکم توسل به کتاب الله يا اشخاص

الاستفتاء (104 ) : وسيله گرفتن به شخص يا کتاب الله درست است يا نه ؟

الجواب : اولا حقيقت توسل و وسيله را بايد فهميد ، حقيقت توسل اين است که هر بنده کاملي را به نزد خداوند متعال به مقدار مرتبه و جاه او ، رحمت خداوند متوجه و شامل او مي باشد و غرض توسل اين است که توسل کننده مي گويد : اي الله به مقدار توجه رحمت و قرب خود که فلان را نزد تو هست به برکت همان رحمت ، مرا فلان چيز را عطا بفرما و همين است هم معني توسل به قرآن واعمال صالح وانبيا و اولياء . حاصلش اين است : اي الله فلان بنده يا قرآن يا عمل مورد رحمت توست و محبت و اعتقاد با مورد رحمت ، جالب رحمت است و ما به آن محبت و اعتقاد داريم ؛ پس به ما رحمت فرما .

ثانيا : حکم وسيله اين است که نزد جمهور اهل سنت و جماعت توسل به قرآن و انبياء و صلحا جايز ؛ بلکه موجب مقبوليت دعا و مستحسن است . علامه ابن تيميه و محمد بن عبد الوهاب همراه معتقدين خود ، خلاف جمهور رفته اند . مستدل جمهور در مورد اين گونه توسل ، تصريحات و اشارات قرآن و حديث اند .

در ادامه عنوان مي زند : ثبوت توسل از قرآن کريم

«وکانوا من قبل يسفتحون علي الذين کفروا » (بقره / 89 )

بودند که قبلا فتح مي خواستند بر کفار . يکي از معاني استفتاح ، طلب کردن مدد است . علامه شوکاني که مرجع غير مقلدين و اهل حديث است در تفسير « فتح القدير » مي نويسد : « الاستفتاح الاستنصار » .

بر عليه وهابيت ، از علماي خودشان استدلال مي کنند.

 سيد محمود آلوسي بغدادي در روح المعاني مي نويسد : « اين آيه شريفه در موضوع بني قريظه و بني نضير نازل شده است که آنان در زمان اول عليه اوس و خزرج ، با توسل به رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) دعاي فتح مي کردند . همين است قول حضرت ابن عباس و قتاده مي گويند که آنان دعا مي کردند : « اللهم إنا نسئلک بحق نبيک الذي وعدتنا إن تبعثه في آخر الزمان إن تنصرنا اليوم علي عدونا فينصرون » : خداوندا همانا ما با توسل به پيامبري که مژده ي بعثت او در آخر زمان به ما داده اي . از تو سؤال مي کنيم که امروز ما را بر دشمنانمان پيروزي عنايت کن و آنان پيروز مي شدند .

سربازي ملازهي ، محمد عمر ، فتاوا منبع العلوم کوه ون . پخش از ايرانشهر سرباز کوه ون ، ج 1 ، ص 161به بعد

اين مطلب استدلال آقاي محمد عمر سربازي است که داستاني را نقل مي کند که مردم مدينه و يهوديان بني قريظه در حال جنگيدن بودند که با توسل به رسول خدا (صلي الله عليه و آله) هميشه پيروز مي شدند ؛ ولي زماني که با پيامبر (صلي الله عليه و آله) ملاقات کردند ، به آن حضرت ايمان نياوردند و کافر شدند . خداوند همين داستان را در آيه 89 ، بقره ، طبق ديدگاه اهل سنت و علماي احناف ، نقل کرده است.

آيا محمد عمر سربازي هم کافر است ؟ البته اين ها صراحتا در شبکه هاي خود گفتندکه محمد عمر سربازي مشرک و کافر است . به هر حال ما حرف وهابي ها را قبول مي کنيم ، وهابي ها نظرشان همين است که همه غير از خودشان کافر هستند ؛ ولي اهل سنت ديدگاه ، اعتقاد و راه و مسلک آن ها با وهابيت کاملا متفاوت است . از ديدگاه اهل سنت توسل به پيامبر (صلي الله عليه و آله) چه قبل از تولد و چه در زمان حيات و چه بعد از وفات آن حضرت ، جايز است . اين هم استدلال علماي اهل سنت و علماي احناف ، چه از زمان قديم و چه معاصرشان ، به آيات قرآن کريم براي جواز توسل است .

مجري :

مطالب بسيار واضح و روشن بود ، مخصوصا مورد آخر که هم شخصيت ايشان براي همه شناخته شده بود و هم مطالب مورد نظر به زبان فارسي بيان شد .

 کليپ ديگري آماده شده که مصاحبه با يکي از فقط يا الله گويان است که از کارهايي که انجام داده ، صحبت مي کند .

خاطرات، يک داعشي بازگشته از جهاد ...

وهابي :

مي شود به من آب دهيد ؟

سؤال کننده :

الان برايت مي آورم . مي خواهي چيزي بگويي ؟ کساني را که سر بريدي را برايم بشمار ؟

وهابي :

ده نفر را سر بريدم در منطقه لطيفيه ، من چهار نفر از آن ها را سر بريدم و پنج نفر را ربودم و سر بريدم . سه نفر از سرباز هاي محلي سني را نيز سر بريدم و يک نفر از اهل مسيب که آمده بود به اقوامش سر بزند را گرفتم و سر بريدم .

سؤال کننده :

چند خانوار را آواره کردي ؟

وهابي :

کسي را آواره نکردم ، فقط تهديد کرديم و خودشان خانه هايشان را ترک کردند . به آن ها گفتيم که سه روز فرصت داريد ، اگر خانه را خالي نکنيد ، شما را مي کشيم .

سؤال کننده :

چرا اين کار را کرديد ؟

وهابي :

چون که نمي گذاشتند که ما کار کنيم .

سؤال کننده :

در ازاي سر بريدن يک شيعه به شما چقدر پول مي دهند ؟

وهابي :

براي سر بريدن هر شيعه ، 300 دلار مي گرفتيم .

سؤال کننده :

کسي از قرباني ها براي زنده مانده التماس نمي کرد ؟ چه مي گفت ؟

وهابي :

بله ، التماس مي کرد . مي گفت : من خانواده و بچه دارم . تو رو خدا سر من را نبر و من را نکش ؛ ولي رئيس ما مي گفت که سرش را قطع کن .

سؤال کننده :

دلت به رحم نيامد ؟

وهابي :

چرا دلم به رحم آمد .

سؤال کننده :

چرا سرش را قطع کردي ؟ شب خوابت برد ؟ فکر نکردي اين بدبختي را که کشتي زن و بچه دارد ، چرا از شيعيان بدت مي آيد؟

وهابي :

خوابم نبرد ، رهبران ما به ما دستور مي دهند .

سؤال کننده :

تو از رهبرانت سؤال نمي کني که شيعه چه مشکلي دارد ؟

وهابي :

ما نمي خواهيم شيعيان در اين مناطق مسئوليتي داشته باشند ، فقط سني ها مسئوليت داشته باشند .

سؤال کننده :

مگر شيعيان چه کار مي کنند ؟

وهابي :

شيعيان مشرک و صفوي هستند .

سؤال کننده :

چرا مشرک هستند ؟

وهابي :

نمي دانم ، آن ها مثل ما هستند .

سؤال کننده :

پس چرا سرشان را قطع مي کني ؟

وهابي :

مجبور بودم .

سؤال کننده :

اولي را به اجبار کشتي ، بقيه را چي ؟ تو هفت نفر را کشتي و چهار نفر را سر بريد ي و سه نفر را به تفنگ کشتي .

چه کسي به شما فتواي نکاح و همجنس بازي داد ؟

وهابي :

ابو ياسر فتوا داد ، گفت همجنس بازي حلال است . گفت اگر نگذاريد با شما همجنس بازي کنم ، شما را مي کشم . گروهي سراغ ابو علاء رفتند و سؤال کردند که همجنس بازي حلال است ؟ جواب داد که اگر مسئول شما راضي باشد ، حلال است .

سؤال کننده :

مسئول شما راضي بود ؟ به همه شما تجاوز جنسي کرد ؟ شما چند نفر بوديد ؟      

وهابي :

بله ، ما ده نفر بوديم و به همه ما تجاوز جنسي کرد .

سؤال کننده :

شما هم به او تجاوز کرديد؟

وهابي :

نه ، او امير ماست و ما نمي توانيم به امير خود تجاوز جنسي کنيم .

سؤال کننده :

چرا حلال نيست ؟

وهابي :

حلال است ؛ اما نمي توانيم .

سؤال کننده :

امير شما چه شکلي بود ؟

وهابي :

ريش بلندي داشت و لاغر بود و ريشش را با حنا رنگ کرده بود . چهار شانه و سبزه بود و گاهي هم سرمه مي کرد . گاهي لباس هاي نظامي مي پوشيد .

سؤال کننده :

          به ما بگو چگونه به تو تجاوز جنسي کردند ؟

وهابي :

اول دست هاي من را مي بستند ، بعد من را مي خواباندند و ابو ياسر آمد و به من تجاوز جنسي کرد ...

سؤال کننده :

مگر تو مجاهد نيستي ؟ تو مجاهدي يا همجنس بازي ؟

وهابي :

من مجاهدم ؛ ولي مجبورم .

سؤال کننده :

خواهرانت کجا هستند ؟

وهابي :

به خواهرم نيز تجاوز کردند .

سؤال کننده :

سرت را بلند کن ، خجالت مي کشي ؟

وهابي :

نه

سؤال کننده :

اين کار براي تو عادي شده است ؟ مگر تو مرد نيستي ، تو ازدواج کردي ؟ برادرت ازدواج کرده است ؟

وهابي :

بله

سؤال کننده :

برادرت با شما در يک خانه زندگي مي کند ؟

وهابي :

برادر بزرگترم جاي ديگري زندگي مي کند و فقط برادر دومي با ما در يک خانه است .

سؤال کننده :

زن برادرت که به او تجاوز مي کنند ، اسمش چيست ؟

وهابي :

اسمش سرور است .

سؤال کننده :

برادرت چه کاره است .

وهابي :

در دانشگاه امام اعظم ابو حنيفه مشغول کار است .

سؤال کننده :

برادرت مي داند که به همسرش تجاوز مي شود ؟

وهابي :

بله ، مي داند .

سؤال کننده :

اسم برادرت چيست ؟

وهابي :

امين سخي ابراهيم

سؤال کننده :

برادر دومي چي ؟

وهابي :

ابو الحسين عماد در شهرک عسگري مسيب زندگي مي کند .

سؤال کننده:

به همسر او هم تجاوز مي کنند ؟

وهابي :

نه ، چون همسرش خوش قيافه نيست ، به سراغش نمي روند .

سؤال کننده :

يعني او را ديدند و از قيافه اش خوششان نيامده ؟

وهابي :

بله .

مجري :

ملاحظه فرموديد مجاهدين وهابي هستند که به نام دين چنين کار هايي را انجام مي دهند .

تماس بينندگان

بيننده : آقاي احمدي از فارس ـ شيعه

بنده سه سؤال از برادران اهل سنت و وهابي ها داشتم . سؤال اول بنده اين است که برادران اهل سنت و آقايون وهابي ، خطبه غدير را قبول دارند ؛ ولي مي گويند که رسول خدا (صلي الله عليه و آله) فرمودند که هر که من دوست او هستم ، علي هم دوست اوست .

ما هم فرض مي کنيم که رسول خدا (صلي الله عليه و آله) چنين کلامي را بيان کرده باشند . سؤال بنده اين است که آيا دوست داشتن به اين معنا است که همسرش را کتک بزنيد ؟ و يا اين که دستان مبارک ايشان را ببنديد و در کوچه بکشانيد ؟ دوست داشتن به اين معناست که فرزندش را سقط کنيد ؟

سؤال دوم هم اين است که قبر حضرت فاطمه (سلام الله عليها ) کجاست ؟ اکثرا مي گويند : ما نمي دانيم . چرا نمي دانيد ؟ چرا حضرت نخواستند که بعضي ها از جاي قبر شان مطلع شوند ؟ علت آن چيست ؟ آيا حضرت فاطمه (عليها السلام) از بعضي ها ناراحت بوده اند ؟

سؤال سوم اين است که امام حسين (عليه السلام) را چه کساني و به دستور چه کسي به شهادت رساندند ؟ آيا به دستور بني اميه به شهادت نرساندند ؟ شما مي گوييد که شيعيان امام حسين (عليه السلام) را کشته اند و الان براي آن حضرت عزاداري مي کنند ؟ عمر سعد کيست ؟ يزيد فرزند چه کسي بود ؟ ابن زياد و شمر بن ذي الجوشن چه کساني هستند ؟ يعني حبيب بن مظاهر حضرت را کشته اند ؟ يزيد بن معاويه که امروز شما به او رضي الله عنه مي گوييد ، سني بوده يا شيعه ؟

استاد يزداني :

در مورد اين که شيعيان در شهادت امام حسين (عليه السلام) نقش داشته اند ، ما در سال هاي گذشته در ايام شهادت حضرت به صورت مفصل بحث کرديم . کساني که امام را به کربلا دعوت کردند ، از اولين کسي که نامه نوشت و کساني که جزء فرماندهان سپاه ابن زياد بودند ، همه از اصحاب رسول خدا (صلي الله عليه و آله) بودند : اسماء بن خارجه ، سليمان بن صرد خزاعي ، شبث بن ربعي ، عبد الرحمن بن حصن ، محمد بن اشعث و ازره بن قيس ، کثير بن شهاب ، حجار بن ابجز ما اين افراد را از کتاب هاي اهل سنت ثابت کرديم که از صحابه بودند .

مثلا اسماء ابن خارجه را از کتاب الاصابه في تمييز الصحابه ، تأليف ابن حجر عسقلاني ، ج اول ، صفحه 379 ) :

اسماء ابن خارجه بن حصن بن حذيفه از اصحاب پيامبر (صلي الله عليه و آله) بوده است .

ابن حجر عسقلاني ، الاصابه في تمييز الصحابه ، ج 1 ، ص 379

اما اين که در کربلا حضور داشته را از کتاب انساب الاشراف ، تأليف احمد بن يحيي بن جابر بلاذري ، جلد 3 ، صفحه 387 :

از کساني که در کربلا حضور داشته و جزء اصحاب رسول خدا (صلي الله عليه و آله) نيز است ، نام برده .

بلاذري ، احمد بن يحيي بن جابر ، انساب الاشراف ، ج 3 ، ص 387

بقيه افراد را هم در ايام محرم ان شاء الله بيان خواهيم کرد که همه کساني که به امام حسين (عليه السلام ) نامه نوشتند و از فرماندهان سپاه ابن زياد بودند ، همه از صحابه بود و اگر شيعه اي هم بوده ، در سپاه امام بوده اند .

بيننده : احمد از اراک ـ شيعه

جا دارد که بنده در اين برنامه از اين شبکه هاي وهابي تشکر کنم ، به دليل اين که بعد از ديدن کارها و شنيدن سخنان آن ها ، متوجه شده ايم که دين اسلام ، بهترين و مذهب شيعيان ، بهترين مذهبي است که ما در اختيار داريم .

در خصوص بحث توسل هم بايد به اين هايي که توسل را قبول ندارند بگويم که انسان اگر بخواهد يک مقام عالي رتبه را ملاقات کند ، مستقيما که به او اجازه ملاقات نمي دهند ؛ بلکه بايد رئيس دفتر آن شخصيت ، اين اجازه را صادر کند که در چه زمان و در چه تاريخي به ملاقات برود و هميشه بايد يک واسطه در بين باشد که اين کار انجام شود . شيعه هم تا زنده است مي گويد : لا اله الا الله ، محمد رسول الله و علي ولي الله .

سؤالي هم از استاد عزيز داشتم که در مورد لعن امير المؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) که زبانم لال ، توسط معاويه انجام شده در کتب اهل سنت هم بيان شده است و در پايان هم به کوري چشم وهابيت مي گويم : اللهم عجل لوليک الفرج

استاد يزداني :

در مورد سب امير المؤمنين علي (عليه السلام) توسط معاويه را از کتاب ابن تيميه مي خوانم . کتاب منهاج السنه النبويه في نقض کلام الشيعه القدريه ، تأليف تقي الدين احمد بن عبد الحليم ابن تيميه حراني ، جلد 5 ، با تحقيق دکتر محمد رشاد سالم ، صفحه 42 که ايشان صراحتا نقل مي کند :

واما حديث سعد لما امره معاويه بالسب فأبي ، فقال : ما منعک أن تسب علي بن ابيطالب (عليه السلام) ؟ فقال : ثلاث قالهن رسول الله صلي الله عليه وآله ...

اما حديث سعد که معاويه به سعد بن ابي وقاص دستور داد که امير المؤمنين (عليه السلام ) را سب کند و فحش دهد . اما او اين کار را انجام نداد . از او سؤال کردند که چرا به علي بن ابيطالب (عليه السلام) فحش نمي دهي ؟ گفت : به خاطر اين که علي بن ابيطالب (عليه السلام) سه ويژگي دارد که من هيچ گاه او را سب نمي کنم . اگر من يکي از آن ويژگي ها را داشتم ، براي من بهتر ازشتران سرخ مو بود . اين روايت در صحيح مسلم نقل شده است .

ابن تيميه حراني ، تقي الدين احمد بن عبد الحليم ، منهاج السنه النبويه في نقض کلام الشيعه القدريه ، با تحقيق دکتر محمد رشاد سالم ، ص 42

ما از همين سخن ابن تيميه خوانديم که معاويه بن ابي سفيان دستور به سب امير المؤمنين علي (عليه السلام ) مي داده .

بيننده : رضا از بهبهان ـ شيعه

بنده چند سؤال در مورد توسل داشتم . اول اين که آيا روايتي از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) در کتب شيعه و اهل سنت با سند صحيح موجود هست که ايشان طريقه توسل به خودشان را نقل کرده باشند ؟

استاد يزداني :

در کتاب الروض الداني إلي معجم الصغير للطبراني ، تأليف آقاي طبراني ، با تحقيق محمد شکور محمود الحاج امرير ، ج اول ، چاپ مکتب الاسلامي بيروت ، صفحه 306 :

که خود رسول خدا (صلي الله عليه و آله) به اصحاب آموزش داده که براي توسل به ايشان چه کارهايي انجام دهيم . اين که اول وضو بگيرد ؛ سپس در مسجد دو رکعت نماز بخواند و بگويد :

اللهم اني اسئلک وات وجه إليک بنبينا محمد صلي الله عليه وآله وسلم نبي الرحمة يا محمد إني اتوجه بک إلي ربک جل وعز . فيضي لي حاجتي .

همان توسلي را که ما شيعيان انجام مي دهيم در کتاب هاي اهل سنت بيان شده است . در صفحه بعد آقاي طبراني مي گويد :

... والحديث صحيح ...

طبراني ، الروض الداني إلي معجم الصغير للطبراني ، با تحقيق محمد شکور محمود الحاج امرير ، ج 1 ، چاپ مکتب الاسلامي بيروت ، ص 306

معمولا آقاي طبراني چنين چيزي که روايت را تصحيح کند را انجام نمي دهند ؛ اما در اين جا گفته اند که سند روايت صحيح است .

در کتب شيعه هم روايت از امام صادق (عليه السلام) را خوانديم که به شما نشان مي دهم . در کتاب شريف کافي ، جلد 4 ، صفحه 554 ، روايت با سند صحيح از امام صادق (عليه السلام) نقل شده :

امام صادق (عليه السلام) به ما ياد مي دهد زماني که به زيارت قبر رسول خدا (صلي الله عليه و آله) رفتيد ، چگونه توسل کنيد و چه کلماتي را بگوييد . به آيه قرآن کريم استدلال مي کند و مي فرمايد که اين جملات را بگوييد :

وإني اتيت نبيک مستغفرا تائبا من ذنوبي واني اتوجه بک إلي الله ربي و ربک ليغفر لي ذنوبي ....

شيخ کليني ، کافي ، ج 4 ، ص 554

اين کلام امام صادق (عليه السلام ) است که با کلام رسول خدا(صلي الله عليه السلام) و کلام خداوند هيچ فرقي نمي کند . زماني که ثابت شد که کلام ، کلام امام صادق (عليه السلام ) است ، با کلام رسول خدا (صلي الله عليه و آله) و امير المؤمنين (عليه السلام) و امام زمان (عجل الله تعالي فرجه ) است و هيچ تفاوتي بين اين عزيزان نيست وکلام پيامبر (صلي الله عليه و آله) ، کلام خداوند است .

بيننده :

حديث مقطوع و مرسل چه حديثي است ؟

استاد يزداني :

 از ديدگاه شيعه ، حديث مقطوع حديثي است که در سلسله روات آن ، يک نفر افتاده باشد . حديث مقطوع و مرسل ازديدگاه ما يکي است و با هم فرقي ندارد . ما براي سخن صحابه و تابعين تعابير مختلفي نداريم . از ديدگاه اهل سنت حديث مقطوعي ، حديثي است که روات روايت به صحابه رسيده و به رسول خدا (صلي الله عليه و آله) نرسيده باشد ؛ اما حديث مرسل ، حديثي است که تابعي از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) بدون واسطه صحابي نقل کند و ما مرسل را به سندي مي گوييم که يک افتادگي داشته باشد .

 بيننده : آقاي کشاورز از تهران ـ شيعه

بنده از استاد يزداني يک سؤال داشتم و مي خواستم يک مسئله اي را مطرح کنم .

سؤال اين است که آيا در مورد شهادت دادن به عصمت حضرت زهرا (سلام الله عليها ) در اذان و اقامه به نيت رجاء ، روايتي هم موجود است يا نه ؟

استاد يزداني :

شما به نيت رجاء مي تواني هر چيزي را بگويي ؛ اما در اين مورد روايتي نيست . در مورد شهادت دادن به ولايت امير المؤمنين (عليه السلام) در کتاب هاي اهل سنت روايت است که آن ها در زمان پيامبر (صلي الله عليه و آله) به ولايت امير المؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) شهادت مي دادند ؛ اما در مورد حضرت زهرا (سلام الله عليها ) به قصد رجاء اشکالي ندارد ؛ ولي حق ندارد که به عنوان جزئي از اذان گفته شود .

مجري :

از شما استاد گرامي و عزيز و هم چنين بينندگان ارجمند به خاطر همراهي با ما ، تشکر مي کنيم .

يا علي مدد

 اللهم عجل لوليک الفرج

 خدايار و نگهدارتان



حجت الاسلام و المسلمين سيد محمد يزداني

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما