* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 20 دي 1393 تعداد بازديد: 914 
ولايت علي عليه السلام به استناد قرآن و سنت (5)
 پخش صوت  پخش صوت
   دان لود   دان لود 
 بسم الله الرحمن الرحيم

برنامه امامت و خلافت   

آيت الله دکتر حسيني قزويني

 تاريخ : 1392/06/14

    

مجري:

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم

سلام و صلوات بر پيامبر خاتم محمد مصطفي صلي الله عليه و آله و سلم خدمت همه شما بييندگان عزيز شبکه جهاني ولايت عرض سلام و ادب دارم. خدمت حضرت استاد سلام عرض مي‌کنم.

استاد حسيني قزويني:

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم

سلام عليكم و رحمةالله و بركاته. بنده هم خدمت همه عزيزان گرامي كه بيننده اين برنامه هستند خالصانه‌ترين سلامم را تقديم مي‌کنم.

 

مجري:

حضرت استاد در دومين همايش تجليل از مفاخر به عنوان يكي از مفاخر و چهره‌هاي ماندگار معرفي شدند. من به نمايندگي از همه بينندگان و دوستداران حضرت استاد به ايشان تبريك عرض مي‌کنم و خواهش مي‌کنم در اينباره توضيحاتي بفرمايند.

استاد حسيني قزويني:

بله من هم از حضرتعالي تشكر مي‌کنم . -به قول معروف- آن ذره كه در حساب نايد ماييم. ما هر چه هم داريم از فضل الهي است.

هذا كله من فضل ربي

و من از همه دوستان در استان قزوين بويژه بنياد ملي مفاخر تشكر مي‌کنم. از حوزه علميه قزوين و از دانشگاه بين المللي و همچنين ديگر مسئولين محترم كه اين همايش را تشكيل داده بودند و بزرگواري كرده بودند بنده را به عنوان چهره ماندگار معرفي کرده بودند، تشکر مي‌کنم. اميداوريم كه اينچنين باشيم . وقتي کسي از حضرت امير سلام الله عليه تعريف و تمجيد کرد، آن حضرت اين عبارت را فرمود:

اللهم اجعلني افضل ممّا يظنون و اغفر لي ما لا يعلمون.

نهج‌البلاغه، خطبه 193

خدايا مرا برتر از آن قرار بده كه ديگران تصور مي‌كنند و گناهان مرا كه مردم نمي‌دانند و  خبر ندارند ببخش.

آنهايي كه خدا تفضلي در حق آنها مي‌کند و يك عزتي براي آنها مقدّر مي‌کند ، به يك مقام و رتبه‌اي مي‌رسند اين جمله امام سجاد را فراموش نكنند و من دوست دارم عزيزان اين جمله را يادگاري از ما داشته باشند:

اللهم لا تحدث لي عزّا ظاهرا الا احدثت لي ذلة باطنة عند نفسي بقدرها

صحيفه سجاديه، دعاءه عليه السلام في مکارم الاخلاق، ص110

خدايا هر عزت ظاهري كه به من مي‌دهي به همان اندازه ذلت باطني در برابر ربوبيت خودت براي من مقدر بگردان.

و لذا اميداوريم كه انشاءالله اينها  همه ذخيره‌اي باشد براي قيامت ما ، براي آن روزي كه

لا ينفع مال و لا بنون

سوره شعراء، آيه 88

ما اميدواريم كه اعمال ما و اين برنامه‌هاي ما و لو يك لحظه‌اش مورد رضايت عصاره عالم وجود، حضرت بقيةالله الاعظم ارواحنا فداه قرار بگيرد و حتي به اندازه يك چشم به هم زدن تبسمي بر چهره ملكوتي حضرت زهرا، صديقه  طاهره سلام الله عليها بنشاند و در پايان جمله امام سجاد را عرض مي‌کنيم:

اللهم اجعل غدي و ما بعده افضل من ساعتي و يومي.

صحيفه سجاديه، دعاءه عليه السلام في يوم احد، ص541

خدايا فردا و پس فرداهاي من را بهتر از امروز و بهتر از اين ساعت من قرار بده.

يكي از علماي بزرگ اهل سنت ، جناب رافعي ، در فضيلت قزوين، روات قزوين ، بزرگان قزوين و رواياتي كه در فضيلت قزوين وارد شده سه جلد كتاب نوشته است. از ابوهريره نقل کرده‌اند كه پيغمبر فرمود:

أرض ستفتح يقال لها قزوين ، من بات فيها ليلة احتسابا مات شهيدا وبعث مع الصديقين في زمرة النبيين حتى يدخل الجنة

يك سرزميني به دست سپاهيان اسلام براي شما فتح مي‌شود که نامش قزوين است. هركس يك شب در آنجا  قربة الي الله استراحت كند و بخوابد شهيد از دنيا مي‌رود و با صديقين در زمره نبيين است تا به بهشت وارد شود.

التدوين في اخبار قزوين  ج 1 ص 20

جالب اينکه در همين کتاب ج1، ص20 مي‌گويد: در زمان بني‌اميه در سراسر كشور اسلامي حتي در مکه و مدينه به دستور شجره ملعونه بني‌اميه به اميرالمومنين ناسزا مي‌گفتند ولي در قزوين كسي به اميرالمومنين ناسزا نگفت. حتي حاكم قزوين در مسجد جامع، بالاي منبر رفت و شروع كرد به ناسزا گفتن به اميرالمومنين ولي مردم او را كشتند و به درك واصل كردند.

در همين کتاب التدوين في اخبار قزوين ج1، ص 18 از ام المومنين عايشه نقل مي‌كنند كه پيغمبر فرمود:

ترك قزوين حسرة و اتيانه بركة

هر كس به قزوين نرود فرداي قيامت ماية حسرت اوست و رفتن به آنجا  مايه بركت است.

يا اين روايت که قزوين دري است از درهاي بهشت و به دست امت من فتح مي‌شود و اگر كسي در آنجا روزه نگيرد و روزانه غذا بخورد خداي عالم ثواب روزه برايش مي‌نويسد

القاعد فيها كالمصلي في غيرها

التدوين في اخبار قزوين  ج 1 ص 16

كسي آنجا بنشيند و استراحت كند مثل اين است كه در ساير شهرها مشغول عبادت است.

من روي صحت و وثوق اين قضايا نمي‌خواهم نظر بدهم ولي رواياتي است كه آقايان اهل سنت نقل کرده‌اند . البته اينها  را از فضل الهي و كرم الهي و رحمت الهي به هيچ وجه بعيد نمي‌دانيم.

به هرحال اميداوريم كه مردم قزوين و ديگر عزيزان در هر كجا كه هستند با استفاده از رهنمود نبي مكرم و اهل بيت عصمت و طهارت به قله‌هاي کمالات و آن مرحله‌اي برسند كه

رسد آدمي به جايي كه بجز خدا نبيند بنگر كه تا چه حد است مکان آدميت

و قرآن هم مي‌فرمايد:

و ان ليس للانسان الا ما سعي

سوره نجم، آيه 39

بار ديگر از ملك پران شوم           آنچه در وهم تو نايد آن شوم

 

من واقعا از استفبال عزيزان بيننده از اين ويژه برنامه تشکر مي‌کنم. مخصوصا عزيزان نونهال آن بچه 9 ساله‌اي كه جلسه گذشته از ديار يزد از آن شهر مذهبي و واقعا اسلامي زنگ زده بود خستگي اين سه سال و اندي از تن ما درآمد و ما خوشحاليم كه برنامه‌هاي ما تأثيرگذار بوده است. ولي در يکي از برنامه‌ها يک نفر خطاب به کارشناس ما مي‌گويد: آقا! شما چرا براي امامت و ولايت حضرت علي از كتاب طبري و از كتاب ابن ابي حاتم استدلال مي‌آوريد  برويد از قرآن و از سنت پيغمبر بياوريد!

واقعا من نمي‌دانم چه بگويم! بايد بگوييم

الحمدلله الذي جعل اعدائنا من الحمقاء.

اگر طبري نقل مي‌کند، روايت نقل مي‌کند . اگر آقاي ابن ابي‌حاتم نقل مي‌کند با سند صحيح اين روايت را از پيغمبراكرم، از اميرالمومنين و از صحابه نقل مي‌کند. او که از خودش مطلب را نقل نمي‌کند.

 ما حدود شش يا هفت ماه است كه مي‌گوييم شما هم براي بالا بردن سطح معلومات وهابيت و بيننده‌هاي خودتان بياييد اعلام كنيد جناب آقاي ابوبکر كه به عنوان خليفه است و شما هم از او دفاع مي‌کنيد - من عذر مي‌خواهم از عزيزان اهل سنت والله قصد جسارت ندارم - شما هم از تفسير طبري از تفسير ابن ابي حاتم يا کتابهاي ديگر يك آيه‌اي يا يک روايتي يا اجماعي در رابطه با خلافت ايشان مطرح كنيد.

سوالي كه ما مطرح كرديم نسبت به قضيه خلافت جناب آقاي ابوبکر كه   مي‌گوييد بالاترين نماد ما نمازي است كه جناب ابوبكر به جاي پيغمبر خوانده است. ما از صحيح بخاري ج 1 ص 174 حديث 713 روايت آورديم كه آقاي بخاري از قول عايشه ام المومنين نقل مي‌کند وقتي ابوبكر رفت که بجاي پيغمبر نماز بخواند پيغمبر گرامي تشريف آورد و ابوبكر را كنار زد خودش نماز خواند. بعد آنجا  مي‌گويد ابوبكر به پيغمبر اقتدا كرده بود و مردم به ابوبكر اقتدا كرده بودند!  اين را ده بار، بيست بار،سي بار، پنجاه بار گفتيم بياييد از نزديك جواب بدهيد.

يا در همان صفحه 174حديث 712 مي‌گويد:

كان ابوبكر يسمع الناس التكبير

جناب ابوبكر مكبر بوده است.

  بياييد از اين جواب بدهيد! يا روايت 160 که عبارت صريح جناب خليفه دوم است كه مي‌گويد: انصار با ما مخالفت كردند علي و زبير

و من كان معهما

  به اين جواب بدهيد! در صحيح بخاري ج5 ص 82 حديث 4240 آمده‌است که اميرالمومنين تا شش ماه بيعت نكرد و بني هاشم بيعت نكردند و كساني كه با علي بودند بيعت نكردند. شما كه مي‌گوييد واقعا خلافت جناب آقاي ابوبكر اجماعي بوده آيا اين ضرر به اجماع نمي‌زند؟! آيا خود آقاي ابن حزم كه ابن تيميه –که خدا و پيغمبر شماست- با آب و تاب عبارتهاي ابن حزم اندلسي را نقل مي‌کند در كتاب المحلي ج 9 ص 335 نمي‌گويد:

و لعنة الله علي كل اجماع خرج عنه علي‌بن‌ابيطالب  و من بحضرته من الصحابه.

لعنت خدا بر آن اجماعي كه علي و ياران علي از آن اجماع خارج باشند و آن اجماع را قبول نداشته باشد.

شما اينها را مطرح كنيد عزيز من! چرا داريد اينچنين مي‌کنيد؟! اگر براي خودتان ارزش قائل نيستيد حداقل براي بيننده‌هايتان ارزش قائل باشيد براي شعور بيننده‌هايتان احترام قائل باشيد.

سنت صحيح! سنت صحيح را از كجا بايد آورد؟! آيا منتظر بمانيم آسمان ترك بخورد سنت صحيح از‌ آنجا بيايد؟! سنت صحيح همان است كه بخاري نقل كرده، مسلم نقل كرده، ابن ابي حاتم نقل كرده، طبري نقل كرده. اگر واقعا سخن طبري حجت نيست چرا شما قضيه عبدالله بن سبا را كه تنها ناقلش طبري است مطرح مي‌کنيد؟! شما اگر يك راوي به ما نشان دهيد که قبل از طبري اين قضيه را نقل كرده باشد ما به شما جايزه مي‌دهيم. اولين كسي كه قضيه عبدالله سبا و نقش عبدالله سبا را در رابطه با قتل عثمان و قضيه جنگ جمل و قضيه امامت علي مطرح مي‌کند طبري است. آن هم از آقاي سيف بن عمر زنديق متهم به زندقه و بي ديني نقل مي‌کند! شما اين را با سر و صدا داريد مطرح مي‌کنيد. ده بار يا بيست بار گفته‌ايد که عبدالله بن سبا بنيانگذار شيعه است! عبدالله بن سبا بنيانگذار امامت است! بنيانگذار مهدويت است! اگر اين را کسي غير از طبري كسي نقل كرده است، به ما معرفي كنيد. هيچ‌کس قبل از طبري نقل نکرده است و بعد از طبري هم هر كس نقل کرده، از طبري نقل كرده و تمام اينها به طبري برمي‌گردد.

 چطورشد؟! اگر طبري از يك آدم زنديق يك مطلبي نقل كند مورد قبول است و فرياد شما روي آن گوش كروبيان را كر مي‌كند ولي اگر همين طبري با سند صحيح و معتبر در رابطه با امامت اميرالمومنين و خلافت آن حضرت مطلبي  مطرح كند نبايد مورد قبول باشد؟! شما از اميرالمومنين روايت مي‌خواهيد در حديث دار كه پيغمبر اكرم در سال سوم بحث ولايت و خلافت اميرالمومنين را مطرح كرد و فرمود:

هذا اخي و وصيي و خليفتي فيكم.

و اين علي وصي و خليفه من در ميان شما است.

مگر خود اميرالمومنين اين را نقل نمي‌کند؟ طبري از ابن حميد، از سلمه ، از ابن اسحاق ... از علي‌بن‌ابيطالب -شما مي‌گوييد از علي از خلافتش براي ما بگوييد- بفرماييد اين هم روايت از اميرالمومنين سلام الله عليه كه در آخر آن هم پيغمبر فرمود:

إن هذا أخي و صيي و خليفتي فيكم فاسمعوا له و اطيعوا.

تاريخ طبري ج 2 ص 62 ؛ الكامل في التاريخ ج 1 ص 487

اين علي برادر من وصي من و خليفه من در ميان شماست. از او حرف‌شنوي داشته باشيد و اطاعت كنيد.

تاريخ دمشق، تفسير ثعلبي، شواهد التنزيل و كنزالعمال هم اين روايت را نقل مي‌کنند. بررسي سندي هم كرده‌ايم. ابن حميد، سلمة بن فضل، محمد بن اسحاق و همچنين عبد الغفار، منهال بن عمرو، عبدالله بن حارث همه اينها  را ما بررسي سندي كرديم و از ديدگاه شما اهل سنت صحيح است. بزرگان اهل سنت هم گفته‌اند اين روايت صحيح است و از اميرالمومنين سلام الله عليه است.

كنز العمال مي‌گويد ابن جرير طبري گفته اين روايت صحيح است. آقاي ذهبي و حاكم نيشابوري در المستدرك علي الصحيحين ج 3 ص 132 بخشي از اين روايت را نقل مي‌کند و مي‌گويد اين روايت صحيح است. آقاي هيثمي مي‌گويد اين روايت صحيح است. من نمي‌دانم! ديگر شما چه بهانه‌اي داريد غير از بهانه‌هاي بني‌اسرائيلي يا بهانه‌هايي كه كفار قريش در برابر پيغمبر داشته‌اند و يا در برابر سخنان حق نبي مكرم انگشت به گوششان مي‌گذاشتند

و يجعلون اصابعهم في اذانهم.

سوره بقره، آيه 19

و يا مي‌آمدند پيغمبر را مسخره مي‌کردند، اهانت و جسارت مي‌کردند، نسبت سحر مي‌دادند، نسبت جنون و ديوانگي مي‌دادند.

  آن آقايي که (در شبکه وهابي) در پشت ويرانه‌هاي سقيقه هست وقتي حتي به بعضي از بينندگاني كه نه طلبه هستند و نه حوزه ديده‌اند مثل آقاي باقري از يزد اجازه تماس با برنامه نمي‌دهد! مي‌گويد اين را در برنامه من به هيچ وجه وصل نكنيد!

چرا وصل نكنند؟! يك دبير است آمده چند تا سوال حق از شما مي‌کند  يك حرف درست مي‌زند . يا مجري‌شان مي‌گويد در برنامه من اصلا نبايد آقاي شريفي را وصل كنند!

آقاي شريفي كه ديگر فحش نداده و اهانت هم نكرده است. چهار تا حرف درست و حسابي مي‌زند و شما را در بن‌بست قرار مي‌دهد. بنده گفتم اگر دوستان شيعه رنجيده نشوند در برنامه‌هايي كه بنده هستم از اول تا آخر عزيزان اهل سنت بيايند و الله ما خوشحال مي‌شويم كه اين دوستان بيايند حرفشان را بزنند و عزيزان هم دارند مي‌بينند که برخورد ما با اهل سنت چگونه است. حتي بعضا تندي هم مي‌كنند ولي ما با محبت و مهرباني با ايشان برخورد مي‌کنيم و به او مي‌گوييم عزيز من! اگر الآن مطلب براي شما روشن نيست برويد مطالعه كنيد جلسه بعدي تشريف بياوريد. ما مي‌خواهيم همين آقايان وهابي بيايند روي خط ما خوشحال مي‌شويم اين دوستان بيايند چون ما معتقديم مذهبمان حق است. مذهبمان برخواسته از متن قرآن است منطبق با سنت نبي مكرم اسلام است. ما معتقديم منطق داريم، دليل داريم، برهان داريم، نمي‌ترسيم. آن كسي مي‌ترسد كه دليل ندارد حرفي براي زدن ندارد. امروز آقاي شريفي پس فردا فلان شخص ديگر! برخي از بييندگان شيعه بخاطر اينکه مي‌دانند اينها را وصل نمي‌کنند ابتدا خانواده‌شان تماس مي‌گيرند وقتي به استوديوي آقايان وصل مي‌شود و خودشان تلفن را مي‌گيرند همين كه متوجه مي‌شوند کيست، قطع مي‌كنند!

آيا اين دليل بر بطلان شما نيست؟ دليل بر ضعف مذهب شما و ترس و وحشت شما از سخن مخالف نيست؟ آيا دليل سستي اين مذهبي كه درست کرده‌ايد و اين ديني كه از ابن تيميه و محمد بن عبدالوهاب گرفته‌ايد نيست؟! اين دين پيغمبر نيست بلکه دين شيطان و فراعنه است.

مجري:

حاج آقا! ديروز آقاي سجودي در شبکه کلمه ادعاي خنده‌داري كردند و گفتند که به ما رسيده در ايران و جاهاي ديگر كه ما برنامه داريم صداي ما را برمي‌دارند و صداها و فحشهاي ركيك بجايش مي‌گذارند که ما باورمان نمي‌شود اين صداست! اگر لازم است انشاءالله  كليپش را هم پخش كنيم.

استاد حسيني قزويني:

به نظر من اين از الطاف خفيه الهي است. اگر ما ده سال اينجا بخواهيم از مذهب شيعه تبليغ و ترويج كنيم به اندازه يك جلسه فحشي كه اينها  مي‌دهند تأثيرگذار نيست. هر موضوعي را اينها شروع كردند به مطرح كردن چه شيعه و چه سني آلرژي پيدا كردند و فهميدند که حرف اينها بازيچه و دروغ است و مطلبي كه به آن حمله مي‌كنند، صحيح است.

اينها سه چهار هفته شروع كردند عليه بحث خمس حرف زدن که درباره خمس آيه و روايت نداريم و دروغ است.

 حضرت آيت الله مكارم شيرازي در برنامه‌اش رسما اعلام كرد که در اين سه چهار هفته مردم بيشتر از قبل به ما وجوهات دادند!

اينها انتخابات را تحريم كردند و گفتند هر کس در اين انتخابات اخير يك رأي به صندوق بياندازد تيري به سينه اهل سنت سوريه يعني وهابيهاي سوريه زده است!

شايد كمتر انتخاباتي داشتيم که در آن هفتاد و سه درصد از واجدين شرايط رأي بدهند و من معتقدم يكي از عللش تبليغات اين آقايان بوده و ما تقاضا مي‌کنيم بيشتر از اين نسبت به عقايد شيعه اهانت و جسارت كنيد! فحش بدهيد ولي ما خدا را شاكريم اولا از اينكه خدا دشمنان ما را از فحاش‌ترين و سباب‌ترين افراد قرار داده است و اين فخري است براي ما و ما هم هر چه باشد از يادگاران اميرالمومنين هستيم كه به تعبير زمخشري بر بالاي هفتاد هزار منبر بر او ناسزا گفتند.

از اين آقايان که اين همه مي‌گويند چرا به ابوبكر در فلان كتاب توهين كرديد، به عمر توهين شده، به عايشه توهين شده است، سوال مي‌کنيم شما که علي‌بن‌ابيطالب را به عنوان خليفه چهارم قبول داريد، اصلا خليفه چهارم نه! اول من اسلم

نه! به عنوان کسي که در تمام جنگها پرچم اسلام را بر افراشته و شجاعتش بي‌نظير بوده هم نه! ولي به عنوان يکي از صحابه که او را قبول داريد! حضرت علي عليه السلام به عنوان يكي از صحابه مطرح است چرا شما يك دفعه برنامه‌اي نگذاشتيد که چرا در طول دوران بني‌اميه اين همه به اميرالمومنين ناسزا و فحش دادند؟

 مگر صحيح مسلم حديث 144 نمي‌گويد: معاويه دستور ناسزا گفتن به اميرالمومنين را مي‌دهد و يا مگر ابن تيميه با صراحت نمي‌گويد در دوران بني‌اميه در بالاي منابر به علي‌بن‌ابيطالب ناسزا مي‌گفتند؟ يك دفعه هم بياييد از حضرت علي دفاع كنيد و حتي به صورت مشروط بگوييد اگر كسي به علي‌بن‌ابيطالب ناسزا گفت و لعن كرد، خدا لعنتش كند. لازم نيست نام ببريد و بگوييد معاويه فحش داده، مروان فحش داده، مغيره فحش داده! بلکه فقط بياييد بگوييد علي‌بن‌ابيطالب به عنوان يك صحابه پيغمبر است و اگر كسي به او ناسزا گفته اگر كسي به او لعن كرده خدا لعنتش كند. آيا حاضريد؟يا نه اصلا شما حضرت علي‌بن‌ابيطالب را هم جزء صحابه هم نمي‌دانيد!

البته ما اين را بارها گفته‌ايم که اهانت به مقدسات اهل سنت را گناه كبيره مي‌دانيم و بزرگان و مراجع ما هم همينطور. حالا اگر در گذشته بزرگاني بوده‌اند اگر سيد نعمت‌الله جزائري حرفي زده، اگر علامه مجلسي حرفي زده،از علماي گذشته شما هم ابن عابدين، حرفي زده، جناب مالک هم حرفي زده و ابوحنيفه هم حرفي زده! حالا اگر شما مي‌خواهيد نبش قبر كنيد بفرماييد ما چند برابر شما داريم مي‌گوييد نه! شروع كنيد به نبش قبر كردن اگر در قبرهاي شيعه پنج تا جنازه پيدا كرديد ما در قبرهاي شما پانصد تا جنازه پيدا مي‌کنيم!

اگر بناست اينها را به رخ هم بكشانيم، جز اختلاف و عداوت ميان شيعه و سني نتيجه‌اي ندارد. حالا در گذشته چهار نفر از اين طرف چهار نفر از آن طرف اشتباهي كردند يا حداقل اجتهاد كردند در اجتهادشان خطا كردند تمام شد. ديگر بالاتر از اين نيست که شما مي‌گوييد در جنگ جمل طلحه و زبير اجتهاد كردند. عايشه اجتهاد كرد خطا كرد بيست و پنج هزار يا سي هزار انسان كشته شد. در جنگ صفين معاويه اجتهاد كرد و صد و ده هزار آدم كشته شد! در قضيه اصحاب رده آقاي خالد اجتهاد كرد سر مالك بن نويره را بريد و آن را هم زير ديگ گذاشت و غذا پخت و به زنش هم تجاوز كرد، اجتهاد فرمودند! ايشان يك ثوابي هم برده‌اند! اگر واقعا باب اجتهاد باز است چرا اين باب اجتهاد براي يك طرف باز باشد براي علما و بزرگان شيعه باز نباشد شما همان عذري را كه براي آن بزرگان و آن علما و آن صحابه مي‌آوريد براي بزرگان ما هم بياوريد.

  اين مطالب را مطرح كرده‌اند و ما هم بارها هم جواب داده‌ايم. آيا جز ايجاد كدورت و ايجاد نفرت و دشمني ميان شيعه و سني چيز ديگري عائد است ما بارها گفته‌ايم، مراجع ما گفته‌اند، رهبري گفته‌است که اگر يك شيعه بيايد جمله‌اي بگويد اهانت به مقدسات اهل سنت باشد اين شيعه نيست اگر يك سني عليه شيعه حرفي بزند و به مقدسات شيعه اهانت كند اينها اجيران دشمنان اسلام هستند، اينها خائنين به قرآن خائنين به اسلام و خائنين به مسلمين هستند اگر يك روزي در شبکه ولايت بنده خودم يا هر كدام از كارشناسان بخواهند به مقدسات اهل سنت اهانت كنند، ناسزا بگويند و قتل اهل سنت را جايز بدانند، بدانيد كه اين شبكه مي‌شود شبکه شيطاني هيچ فرقي نمي‌کند . از هر زباني فتنه ببارد آن زبان زبان شيطاني است. از هر كسي باشد امروز هم كه اين شبكه‌هاي كفر و نفاق كه اين همه دارند تفرقه انگيزي مي‌كنند.

الفتنه اشدّ من القتل.

سوره بقره، آيه 191

يقيننا اين شبكه‌ها جز شبكه‌هاي شيطاني چيز ديگري نيست.

 ما قصدمان اين است كه معارف اسلامي و معارف اهل بيت را بيان كنيم و مباحث علمي را بدون كوچكترين جسارت و اهانت براي همه عزيزان بيان كنيم.

مجري:

خيلي متشکريم از شما حضرت استاد. تماس اول خانم فاطمه سادات حسيني 7 ساله از خارك. عرض سلام دارم.

بيننده:

سلام خدمت آيت الله دكتر حسيني قزويني

اثبات امامت امام علي آيه 55 سوره مائده.

انما وليكم الله و رسوله و الذين ءامنوا الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و هم راكعون

وليّ شما فقط و فقط خدا و رسولش و آن آقايي است كه نماز مي‌خواند و در ركوع زكات مي‌دهد.

اين آيه در حق امام علي نازل شده ابن جرير طبري از عتبه نقل مي‌کند كه اين آيه در حق امام علي نازل شده است تفسير طبري جلد 6 ص 288 و در بعضي از چاپها صفحه 390 و ابن ابي حاتم در جلد 4 ص 1162 مي‌گويد اين آيه در حق امام علي نازل شده است.

و اما آيه اكمال، آيه 3 سوره مائده:

اليوم اكملت لكم دينكم واتممت علكيم نعمتي و رضيت لكم الاسلام دينا.

 امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام كردم و اسلام را براي شما پذيرفتم.

خطيب بغدادي در تاريخ بغداد ج 8 ص 284 مي‌گويد اين آيه در حق امام علي نازل شده در روز عيد غديرخم  و خليفه دوم هم به امام علي تبريك گفت.

و اما حديث ولايت پيامبر فرمودند علي ولي همه مومنان بعد از من است حاكم نيشابوري در مستدرك ج 3 ص 110 مي‌گويد اين روايت صحيح است.

استاد حسيني قزويني:

بارك الله! بارك الله! احسن! احسن! هزار مرحبا بر شما و همچنين بر خانواده مكرمه شما! بر پدر و مادر يا آن دسته از عزيزاني كه اين زمينه را فراهم كردند كه شما دختر عزيزم و علويه اين چنين زيبا مطرح كرديد انشاءالله ما هم يك جايزه خوب و ويژه براي شما و خانواده‌تان ارسال خواهيم كرد شما اگر صحبت ديگري داريد ما صحبت شما را مي‌شنويم دخترم.

بيننده:

از شما تشكر مي‌کنم .

استاد حسيني قزويني:

من واقعا وقتي اينها را مي‌بينم به ياد آن روايت امام صادق عليه السلام مي‌افتم كه فرمودند: نزديك ظهور امام عصر، فرهنگ اسلام، فرهنگ اهل بيت از قم به تمام دنيا مي‌رسد و حجت براي همه تمام مي‌شود.

مجري:

خيلي متشکريم از شما. تماس بعدي احمد آقا از مشهد از عزيزان اهل سنت. سلام عليكم و رحمه الله.

بيننده:

سلام عرض مي‌کنم خدمت مجري محترم آقاي حسيني و خدمت آيةالله دكتر حسيني قزويني خيلي خوشحالم كه تماس گرفتم خدممتان. من تا به حال با اين شبكه تماس نگرفته‌ام. با شبکه كلمه زياد صحبت كردم ولي با برنامه شما تماس نگرفته‌ام. اگر اجازه بدهيد اول حضرت استاد سوالشان را مطرح كنند چون من يك مطلبي دارم مي‌خواهم بعد از سوال حضرت استاد مطرح كنم.

استاد حسيني قزويني:

جناب احمد آقا! ما هم خوشحاليم كه صداي شما را براي اولين بار مي‌شنويم انشاءالله اميدواريم كه اين آخرين بار نشود. انشاءالله ما در مراحل بعدي هم شنونده صداي جنابعالي باشيم. ما واقعا خوشحاليم كه عزيزان اهل سنت ما اينطور مؤدب و متين مي‌آيند روي خط و حرفشان را اينطور صريح بيان مي‌كنند. ببينيد احمد آقاي بزرگوار! ما سوالاتي كه از عزيزان اهل سنت داريم دو دسته است. يك دسته که سه تا سوال است در رابطه با استدلال شيعه بر امامت الهي و خلافت بلافصل اميرالمومنين

علي وليّ كل مؤمن بعدي

مستدرک حاکم، ج3، ص110

يا فرمود:

انت خليفتي في كل مؤمن من بعدي.

کتاب السنه ابن ابي عاصم، ص551

يا

علي امام المتقين

مستدرک حاکم ، ج3، ص138

ما اين سه تا روايت را انتخاب كرديم از منابع اهل سنت با سند صحيح.  سوال ما اينست كه اگر مثلا يك شيعه از حضرتعالي سوال كند ما براي خلافت و ولايت و امامت اميرالمومنين اينطور روايات صحيح داريم شما آيا پاسخي داريد يا نه؟

اين يك دسته سوال است. يك دسته هفت تايي سوال هم داريم هر كدام از اين سوالات را حضرتعالي انتخاب كنيد و توضيح بدهيد ما از محضرتان استفاده مي‌کنيم . سوال اول:

آيا شما از كتاب و قرآن دليلي بر خلافت جناب آقاي ابوبكر داريد بيان كنيد كه انشاءالله  همه و حتي اهل سنت هم استفاده كنند.

آيا شما از سنت دليلي براي خلافت ابوبكر داريد يا دليلي از اجماع يا در رابطه با خليفه دوم و يا در رابطه با شوراي شش نفره خلافت جناب عثمان حالا حضرتعالي از اين هفت سوال يا از اين سه تا سوالي كه طرح كردم هر كدام كه انتخاب مي‌فرماييد ما شنونده توضيحات شما هستيم.

بيننده:

حضرت استاد تا قبل از اينكه شبکه شما بيايد روي آنتن و ما ببينيم خدمت بزرگان خودمان كه مي‌رفتيم مي‌گفتند كه تشيع هيچ دليلي براي امامت حضرت علي ندارند. چون ما كه اطلاعي نداشتيم از كتب اهل شيعه ولي از زماني كه برنامه شما آمده و ما داريم نگاه مي‌کنيم من خودم خيلي پيگيري كردم حضرت استاد واقعا پيگيري كردم حتي به شهرستانهاي مختلف پيش اساتيد مختلف رفتم. حالا شايد صلاح نباشد كه من اسمشان را ذکر کنم. از اساتيد بزرگ ما كساني كه واقعا معتمد ما هستند رفتم خدمتشان. سوالاتي داشتم چيزي كه براي من محرز شده و براي من گفتند اينكه همه بزرگان ما مي‌دانند كه بحث جانشيني حضرت علي مطرح بوده يعني بعد از پيامبر بنا بر اين بوده كه حضرت علي جانشين باشد بعد بنا به مسائل و ادله‌اي از جمله اينكه حضرت علي در جنگها خيلي از اعراب را كشته بود به قول بعضيها مي‌گويند عرب راضي نبود به جانشيني حضرت علي و خيلي از مسائل ديگر ، بزرگان و صحابه آمدند يك جمعي تشكيل دادند و به حضرت علي گفتند كه الان عرب راضي به خلافت شما نيست شما اجازه بدهيد كه بزرگان حكومت كنند بعد از چند سال كه سن شما زيادتر شد شما برمي‌گرديد به خلافت خودتان و به حق خودتان مي‌رسيد چون شما الان جوان هستيد و كينه‌ها از شما زياد است شما الآن هفت تا سوال داديد كه ما دليلي بياوريم براي خلافت خلفاي راشدين.  فكر نكنم هيچ كدام از بزرگان ما بتوانند از سنت و از قرآن دليلي براي خلافت خلفاي راشدين بياورند اين مطلب چيزي نيست كه ما بتوانيم ادعا كنيم. من خيلي دنبالش رفتم فكر نكنم كس ديگري بيايد و بتواند جواب بدهد و اين زرنگي و تيز هوشي شماست كه سوالاتي را آورديد كه مي‌دانيد جوابي براي آن نيست چون اين هفت تا سوال را فكر نكنم كسي بتواند جواب بدهد.

ولي راجع به آن سه تا سوالي كه اول گذاشتيد اين سه تا سوال را كه من خودم گفتم تقريبا قبول دارند ضمني قبول دارند يعني طوري نيست كه بيايند براي مردم صراحتا بيان كنند. اگر كسي انصاف داشته باشد و اهل تحقيق باشد به اين مطلب مي‌رسد كه بحث جانشيني حضرت علي مطرح بوده ولي اينكه آيا خود حضرت علي و صحابه مصلحت را در اين ديده‌اند يا نه اين را بايد برويم تحقيق كنيم من خودم موضوع تحقيق خودم را همين موضوع قرار دادم يعني واقعا خيلي وقت است كه دارم روي اين موضوع تحقيق مي‌کنم و كتب را بررسي مي‌کنم  و اينكه آيا اتفاق افتاد. ديگر خلفاي راشدين آمدند خلافت كردند حالا من خودم موضوع برايم اين بوده كه آيا حضرت علي هم راضي بود به اين نوع خلافت و ايشان هم همكاري كردند؟ چيزي كه در كتب ما هست اينست كه ايشان همكاري كردند و مشاور بودند. بيشتر سوال من و تحقيق من در مورد اين است. من بيشتر دنبال منابع و مآخذي هستم كه آيا حضرت علي در زمان خلفاي راشدين مخالفت خودشان را با اين نوع خلافت نشان دادند يا نه.

هفته قبل يكي از دوستان ما از كردستان تماس گرفته بود با حضرت آيةالله در رابطه با يكي از نامه‌هاي نهج البلاغه كه حضرت علي به معاويه نوشته‌اند و در آن صحبت از شورا و مهاجرين و انصار شده صحبت مي‌کرد. اين مطلب را که مي‌خواستم عرض کنم واقعا از كسي نشنيدم نه از شما و نه از بزرگان خودمان اينجا اين مطلب خيلي روشن است. ابتدا حضرت علي به امير معاويه  مي‌نويسند كه همان كساني كه با حضرت ابوبكر و عمر بيعت كردند با من هم بيعت كردند اين يك مطلب خطاب به امير معاويه مي‌نويسند كه اگر شما خلافت حضرت عمر و حضرت ابوبكر را قبول داريد من هم طبق راه و روش آنها انتخاب شدم پس من را هم قبول كنيد. مطلب دوم كه زبان مهاجرين و شورا اصلا ربطي به اين مطلب ندارد كه من ديدم كه بعضي از دوستان خودمان و بزرگان خودمان به اين مطلب استناد مي‌كنند كه اينجا  حضرت علي گفته كه شورا از آن مهاجرين و انصار است و هر كس كه بيعت كند رضايت خداوند هم حاصل مي‌شود اين مطلب اصلا ربطي به اين قضيه ندارد اينجا بايد اين مطلب را در نظر بگيريد كه پيامبر يك روايتي است كه فرمودند:

هيچ وقت امت من اجماع بر يك مطلب خطا و گناه نمي‌كنند.

اينجا حضرت علي گفته‌اند كه اگر مهاجرين و انصار اجماع كنند كه يك نفر امام و جانشين است خدا هم از آن رضايت دارد خدا هم راضي مي‌شود. اينجا اين مطلب ربطي به خلفاي راشدين ندارد همه مي‌دانيم كه اجماعي براي هيچ كدام از خلفاي راشدين صورت نگرفته است. اينجا حضرت علي با زيركي دارند اشاره مي‌كنند همين آيه قبلي كه فاطمه خانم خواندند.

و رضيت لكم الاسلام دينا.

ببينيد خدا فقط در يك جا آمده رضايتش را اعلام كرده.

مجري:

آقاي احمد آقا! آيا مي‌شود مذهبتان را اعلام بفرماييد؟

بيننده:

من حنفي هستم.

استاد حسيني قزويني:

واقعا ما تشكر مي‌کنيم . از انصاف حضرتعالي ولي جناب آقاي احمد آقا شما كه مي‌خواهيد تحقيق كنيد من به حضرتعالي چند تا توصيه مي‌کنم . شما دو تا روايت را از صحيح بخاري و صحيح مسلم را ملاك قرار بدهيد حديث 4240 جلد 5 ص 82 بر مبناي مكتبه اهلبيت. همين كتاب صحيح بخاري كه هميشه روي ميز من است اين صحيح بخاري كه چاپ عربستان سعودي هم است و تقريبا مي توانم بگويم بي غلط‌ترين كتاب صحيح بخاري است صحيح بخاري بيت الافكار الدوليه مدينه منوره . در همان ابتداي امر حضرت امير سلام الله عليه شش ماه كه بيعت نمي‌کند به ابوبكر مي‌گويد بيا خانه من. مي‌خواهم  با تو صحبت كنم و مي‌گويد عمر را هم نياور.

كراهية لمحضر عمر.

اميرالمومنين كراهت داشت محضر عمر را. وقتي جناب ابوبكر آمد خدمت حضرت امير سلام الله عليه فرمود:

انك استبددت علينا في الامر.

در امر خلافت در حق ما استبداد كردي.

حالا ديگر شما خودتان از کتابهاي لغت و غيره مراد از استبددت علينا في الامر را بدست آوريد. گمان مي‌کنم احتياجي به توضيح نيست. اين يك روايت است كه حضرتعالي ملاك قرار بدهيد كه واقعا علي اعتراض كرد يا نكرد؟

 آيا شش ماه بيعت نكردنش که در همين حديث 4240 مي‌گويد:

و لم يبايع في تلك الاشهر.

در اين شش ماه علي بيعت نكرد.

اعتراض هست يا نه؟ آيا از اين بهتر اعتراض كند که بگويد:

و لكنك استبددت علينا بالامر.

يا اينكه:

كراهيه لمحضر عمر.

آيا اينها اعتراض نيست؟

 حديث 4468 هم از صحيح مسلم يك جلدي است كه شماره‌هايش خيلي دقيق است و مورد تأييد خود وهابيون هم هست. در آنجا از قول خود عمر بن الخطاب به علي‌بن‌ابيطالب  و به جناب عباس نظر اميرالمومنين نسبت به ابوبكر و عمر را مطرح مي‌کند كه مي‌گويد رأي شما اين بود که ابوبكر و عمر آثم و گناهكار، كاذب ، خائن و دروغگو و حيله‌گر بودند. و جالب اين است كه آقاي بخاري كه همين روايت را آورده باز هم اين آدرس را يادداشت بفرماييد حديث 5358 بخاري  به جاي آثما،كاذبا، غادرا، خائنا مي‌گويد:

و تزعمان ابابكر كذا و كذا.

در نامه 53 نهج البلاغه اميرالمومنين مي‌فرمايد:

قد كان هذا الدين اسيرا في أيدي الأشرار.

اين دين در دست اشرار اسير بوده.

در خطبه 150 مي‌گويد بعد از نبي مكرم قومي برگشتند و چنين و چنان

علي سنة من آل فرعون.

خطبه سوم را من نمي‌خواهم ملاك قرار بدهم که آقايان اين همه سر و صدا –درباره آن- ايجاد کرده‌اند. در خطبه دوم هم وقتي اميرالمومنين به خلافت مي‌رسد به صراحت مي‌گويد كه اين خلافت به محل واقعي خودش منتقل شد.

الآن اذ رجع الحق الي اهله و نقل الي منتقله.

الآن حق به حق دار رسيد و به جاي خودش اين خلافت برگشت.

اينها را هم حضرتعالي يك بزرگواري كنيد تحقيق كنيد ما از دور پيشاني شما را مي‌بوسيم و بر اين ادب و بر اين انصاف شما نه يك بار بلکه هزار بار احسن و مرحبا مي‌گوييم.

بيننده:

حضرت استاد! من خيلي بيشتر از اين توقع داشتم. من كه گفتم خيلي از اين مباني را تحقيق كرده‌ام. تمام اين حديثهايي كه شما استناد كرديد من همه اينها را مراجعه كرده‌ام. من مطالبم خيلي بيشتر از اينهاست اگر من اشراف به اين نداشتم و اصلا نديده بودم هيچ موقع پيش شما اعتراف نمي‌کردم كه پيامبر به جانشيني حضرت علي اشاره كرده‌اند. شما مي‌دانيد كه هيچ عالم اهل سنتي به خودش اجازه نمي‌دهد اين را اعتراف كند. من همه اينها را مطالعه كرده‌ام حضرت استاد. من مطلبم خيلي بيشتر از اينها بود. الآن ببينيد مي‌گوييم پيامبر جانشين خودشان را حضرت علي اعلام کرده‌اند. من مي‌خواهم بگويم زماني كه حضرت علي بعد از چند سال به اين خلافت رسيدند راه و روش حضرت علي با خلفاي قبلي خودشان تفاوت خاصي نداشت. من مطلبم اين بود قبل از خودشان راه خلفاي راشدين با راه خلافت حضرت علي چندان تفاوتي نداشت.

مجري:

آقاي احمد آقا مثلا مي‌شود يك جنبه‌اش را بفرماييد ما مي‌گوييم در تمام جنبه‌ها تفاوت داشت به جز آنجايي كه اميرالمومنين نمي‌توانستند تغييري را اعمال کنند.

استاد حسيني قزويني:

ببينيد يك روايتي از مسند احمد خدممتان عرض مي‌کنم . مسند احمد جلد اول ص 109 پيغمبر اكرم مي فرمايد:

ان تؤمّروا عليا و لا اراكم فاعلين.

اگر علي را امير خودتان قرار بدهيد، خليفه خودتان قرار بدهيد. گرچه مي‌دانم نمي‌کنيد.

بييننده:

  حضرت استاد اين روايت را كامل بخوانيد در جايي كه پيامبر اين را مي‌گويد نسبت به خلفاي ديگر هم يك مطلبي را مي‌گويد.

استاد حسيني قزويني:

باشد! من كاري با آن قسمت ندارم. ببينيد جناب احمد آقا! از نظر قواعد ادبي و احتجاج اگر من ده تا جمله نقل مي‌کنم و از اين ده تا جمله نه جمله‌اش به نفع من است ولي يك جمله‌اش به ضرر من است. حضرتعالي به نُه جمله‌اي که به نفع من است استدلال نمي‌کنيد بلکه مي‌گوييد آقاي قزويني نه تا دليل آورد براي خودش! خوش خودش باشد! ولي ما به همان يك جمله كه به ضرر خودش و به نفع ماست استدلال مي‌کنيم . و لذا در خود آيه شريفه رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم از طرف خداي عالم مأمور مي‌شود به يهوديها مي‌گويد شما تورات را بياوريد

قل فأتوا بالتوراة فاتلوها ان كنتم صادقين.

سوره آل عمران، آيه 93

بگو تورات را بياوريد بخوانيد اگر راست مي‌گوييد.

 

پيغمبر نمي‌خواهد بگويد كه تمام تورات مورد حجت است تورات صد تا مطلب آورده نود و نه تا به نفع يهود ولي يك جا به ضرر يهود و اعتراف به نبي مكرم است.

بيننده:

استناداتي كه شما آورديد من اينها را قبلا از صحبتهاي شما شنيده‌ام من صحبتم اين است وقتي كه من تماس گرفتم بهتر اين است كه من استدلالهايم را بگويم.

من كه جواب سوال شما را دادم من گفتم قبول. شما خودتان مي‌دانيد چه سوالاتي را مطرح كنيد. گفتم كه اين از تيز هوشي شماست من گفتم قبول. اين سوالات شما را هيچ كدام از علماي اهل سنت نمي‌توانند جواب بدهند اين جواب شد ديگر.

استاد حسيني قزويني:

آخر حضرتعالي فرموديد چه تفاوتي بود ميان زمان خلافت خلفاي گذشته و اميرالمومنين .

عرض كردم هيچ تفاوتي نبود فقط يك جمله از پيغمبر اكرم فرمود:

ان تؤمّروا عليا ولا اريكم فاعلين يهديكم الي الصراط المستقيم.

يا

ان تستخلفوا عليا و لا اريكم فاعلين تجدوه هاديا مهديا يحملكم من المحجة البيضاء.

کنزالعمال، ج11، ص630

اگر علي را خليفه كنيد گر چه مي‌دانم نمي‌کنيد. هم خودش هدايت شده است و هم شما را هدايت مي‌کند .

 

بيننده:

من يك مطلب را بگويم كه از اين به بعد هيچ كدام از برادران همفكر من  در خصوص نامه حضرت علي به امير معاويه با شبکه شما تماس نگيرند.

استاد حسيني قزويني:

صحبتهاي شما خيلي عالي و زيبا بود. دست شما درد نكند.

بيننده:

من خلاصه‌اش را بگوييم چون واقعا من دوست دارم يك راهي باشد كه قدم به قدم برويم جلو هنوز آن مطلبي كه دو سال پيش مطرح كرديد ديگر جديدا مطرح نشود آنجايي كه حضرت علي دارند مي‌گويند اگر مهاجرين و انصار اجماع كنند و كسي را امام خودشان قرار بدهند و خدا هم از آن انتخاب راضي است بله! همه اين را مي‌گويند ولي اگر واقعا اجماعي باشد خداوند رضايت خودش را اعلام كرد يك جا حرف شما شد در روز عيد غدير آن اجماع صورت گرفت همه بلا استثنا بودند اجماع كردند بيعت كردند. خدا هم رضايت خودش را اعلام كرد. حضرت علي دارد به اين مطلب اشاره مي‌کند. مي‌گويد اگر مهاجرين و انصار اجماع كنند خداوند هم رضايتش را اعلام كند. اين قضيه در كجا اتفاق افتاد فقط در روز عيد غدير. مهاجرين و انصار حضرت علي را به عنوان جانشين انتخاب كردند مهاجرين و انصار بودند اجماع كردند، بيعت كردند خدا هم طبق نزول آيه قرآن رضايتش را اعلام كرد.

پس ديگر كسي نمي‌تواند اين مطلب را استفاده كند به عنوان اينكه اين سندي است در تأييد خلافت خلفاي راشدين. ما براي تأِييد خلافت خلفاي راشدين ادله ديگري داريم نيازي هم نيست به اين ادله وصل كنيم. هر چند كه ادله‌اش قابل مناقشه باشد يا نباشد.  ما مي‌خواهيم آن دنيا به خدا جواب بدهيم نمي‌خواهيم سر خودمان را كلاه بگذاريم ادله‌اي كه واقعا درست باشد اصلا اين مطلب خيلي واضح و روشن است.

حتي من از حضرت استاد توقع داشتم اين جواب را بدهند كه اين مطلب اصلا ربطي به جمله قبلي ندارد چرا حضرت علي نمي‌گويد مهاجرين و انصار اجماع كردند بر خلافت حضرت ابوبكر و خدا راضي شد. اين خودش يك نشانه است. اين جمله را اصلا جداي از هم مي‌گويند. يك بار به معاويه از باب الزام خصم مي‌گويند كه همانطور ابوبكر و عمر و حضرت عثمان انتخاب شدند من علي هم انتخاب شدم.

مجري:

آقاي احمد آقاي عزيز ما الآن بيست و پنج دقيقه است روي خط هستيم ممنونم از شما. هم از انصاف شما هم از ادب شما و خوشحال هستيم از عزيزان اهل سنت كه مؤدب هستند و انصاف در بحث دارند. از اعتقادات خودشان هم دفاع مي‌كنند. بحث ما بحث علمي است كه ما به حقيقت برسيم.

بيننده:

انشاءالله موفق و مؤيد باشيد.

مجري:

تماس بعدي از شيعيان عزيز آقاي كوهستاني از كرج. عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت شما.

بيننده:

من هم سلام و ادب و احترام دارم خدمت شما استاد گرامي دكتر حسيني قزويني و مجري محترم.

آيه ابلاغ آيه 67 سوره مائده است:

يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته.

اي پيامبر آنچه را كه از خدا به تو نازل شد به خلق برسان كه اگر نرساني تبليغ رسالت و اداي وظيفه نكرده‌اي.

آقاي ابن ابي حاتم در تفسيرش جلد 4 ص1172 مي‌گويد اين آيه در حق علي نازل شده در سيوطي ج 2 ص 298 از عبدالله بن مسعود نقل مي‌کند كه مي‌گويد ما زمان پيغمبر اين آيه را به اين صورت مي‌خوانديم:

يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك ان عليا ولي المومنين.

آقاي آلوسي در تفسيرش ج 6 ص 193 همين را مي‌گويد المنار ج 2 ص 463 هم اين حديث ذكر شده.

پيامبر در روز عيد غدير امام علي را به عنوان جانشين خودشان انتخاب كردند كه حديثي هم هست در اين رابطه. حديث خلافت و حديث امامت و حديث ولايت كه المستدرك علي الصحيحين ج 3 ص 110 حضرت رسول مي‌فرمايد:

ان عليا مني و انا منه و هو ولي كل مومن من بعدي.

ابن كثير دمشقي تأييد كرده و فتح الباري ج 7 ص 74 مي‌گويد:

من كنت مولاه فهذا علي مولاه

سنن ترمذي و سنن نسائي آورده و سلسلة الاحاديث الصحيحه ج 5 ص222 و المستدرك علي الصحيحين ج 3 ص 143 از پيغمبر نقل مي‌كنند.

سنن ترمذي ج 5 ص 637

ان عليا مني و انا منه و هو وليّ كلّ مومن.

در سنن نسائي ج 1 ص 50 هم اين حديث ذكر شده است.

استاد حسيني قزويني:

بله. دست شما درد نكند ممنونم از محبت و بزرگواري حضرتعالي ولي من يك نكته اي كه خدمت بزرگواران عرض كنم بعد از نزول آيه شريفه

يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك.

و با توجه به آنچه كه حضرتعالي هم نقل كرديد از آلوسي ج 6 ص 193 و تفسير درّالمنثور ج 2 ص 298 در همين عبارتي كه آقاي عبدالله بن مسعود نقل مي‌کند مي‌گويد:

بلغ ما انزل اليك من ربك ان عليا ولي المومنين.

ابلاغ كن كه علي ولي مومنين است.

ما از همين جا يك استدلال مي‌کنيم . کلمه ولي كه در اينجا آمده و آقاي آلوسي آورده هيچ مناقشه سندي نكرده آقاي سيوطي آورده با اينكه مبناي سيوطي اين است كه يك روايت اگر ضعيف است مي‌گويد:

رواه فلان بسند ضعيف.

ولي اينجا اشكال نكرده است. جناب شوكاني در فتح القدير ج 2 ص 60 آورده اشكال نكرده پس معلوم است علي به دستور الهي ولي امر مومنين است کلمه ولي هم همانطور كه در صحيح مسلم ج 5 ص 152 هست كه خليفه دوم مي‌گويد:

لما توفي رسول الله قال ابوبكر انا ولي رسول الله.

وقتي پيغمبر از دنيا رفت ابوبكر گفت من از طرف پيغمبر ولي هستم.

يعني خليفه هستم کلمه ولي به معناي خليفه است و اضافه بر اين خود ابوبكر وقتي به خلافت رسيد گفت:

ولّيت امركم و لست بخيركم.

من ولي شما شدم.

نمي‌گويد من خليفه شما شدم چون کلمه ولي يعني خليفه توأم با محبت، امام توأم با محبت حاكم توأم با محبت چون واژه ولي هم معناي امام دارد و هم خليفه دارد و هم حاكم دارد و محبت هم در آن است. اين را جناب آقاي ابن كثير دمشقي در البدايه و النهايه ج 6 ص333 نقل مي‌کند و مي‌گويد اين روايت هم صحيح است. اين يك دليل.

 يك دليل ديگر هم خود پيغمبر اكرم بعد از نزول اين آيه علي‌بن‌ابيطالب را در منطقه غدير به عنوان خليفه معرفي كرد. پيغمبر اكرم در منطقه غديرخم  بعد از نزول اين آيه اول آمد از صحابه اعتراف گرفت.

الست اولي بكم من انفسكم.

آيا من از همه شما ولايتم بر شما قويتر نيست.

اين بالاترين رتبه پيغمبر است كه قرآن در سوره احزاب آيه 6

النبي اولي بالمومنين من انفسهم

معرفي كرده بعد از اينكه ولايت تامه خودش را به رخ مردم كشيد از مردم اعتراف گرفت فرمود:

من كنت مولاه فعلي مولاه

يا فرمود:

 من كنت وليّه فهذا وليّه

هر كس من ولي امر او هستم اين علي ولي امر او است.

اصلا ما نمي‌خواهيم به

من كنت مولاه فعلي مولاه

استدلال كنيم كه اين آقايان بيايند بگويند اصلا مولا به چه معنا است. همين ولي كه در صحيح مسلم حديث 4468 آمده و عبارت آقاي ابن كثير ج 6 ص333 آمده همين تعبير

من كنت وليه فهذا وليه

هر كس من ولي امر او بودم اين علي ولي امر او است.

جالب اين است که حاكم نيشابوري در مستدرك ج 3 ص 118 مي‌گويد اين روايت صحيح است. آقاي ابن كثير دمشقي در البدايه و النهايه ج 5 ص 209 مي‌گويد استاد من ذهبي گفته اين حديث صحيح است. يعني حاكم نيشابوري ، ذهبي و ابن كثير همه اينها مي‌گويند اين حديث صحيح است.

من كنت وليه فعلي وليه.

نمي‌گويد:

من كنت مولاه فعلي مولاه.

بلکه مي‌گويد:

من كنت وليه فعلي وليه.

اين بهترين وجه براي استدلال ماست. تشكر مي‌کنيم. خيلي زيبا و عالي بود. از دوستان ديگري هم كه مي‌خواهند بيايند روي خط مي‌خواهم اين بحثي كه ما ارائه داديم اين را تحويل بدهند. اين را يك مقداري رويش كار كنند. بعضي از عزيزان بزرگواري مي‌كنند مثلا در كنار سه تا دليلي كه ما ارائه كرديم پانزده تا دليل ديگر هم مي‌آورند ما تشكر مي‌کنيم از اين بزرگواران. اجر شما با صاحب ولايت. ولي بزرگواري كنيد همين روشي را كه ما پيش گرفته‌ايم همين ادله و  مصادر را رعايت کنند که انشاءالله براي بينندگان عزيز ما فرهنگ بشود مثل حمد و سوره بشود همانطور كه اين دختر عزيزم فاطمه سادات آن دفعه هم فاطمه بود رعايت کردند.

مجري:

بيننده عزيز بعدي خانم كاظمي از تهران از شيعيان عزيز و گرامي. سلام عليكم و رحمه الله

بيننده:

اللهم عجل لوليك الفرج.

عرض سلام و ادب دارم خدمت استاد بزرگوار و مجري محترم.

اگر اجازه بدهيد قبل از اين كه استاد سوالاتشان را شروع كنند بنده در مورد آن حرفي كه آقا احمد زده بودند در مورد غديرخم كه گفتند غديرخم  اجماع است، عرض کنم که غديرخم اجماع نيست اجماع يعني اينكه بزرگاني جمع مي‌شوند و در مورد موضوعات مهمي با همديگر بحث مي‌كنند. غديرخم  وحي الهي بود يعني اجماع نبوده و نظر بنده اين است كه به ايشان بگويم كه غديرخم  وحي الهي بوده. همين.

مجري:

خيلي متشکريم از شما خيلي ممنونيم بله. قطعا وحي الهي بوده طبق روايت و سندي كه اهل سنت هم دارند.

استاد حسيني قزويني:

البته‌ آقاي احمد نظرش اين بود كه در آنجا تمام مهاجرين و انصاري كه بودند اجماع كردند بعد از نزول وحي و معرفي اميرالمومنين به عنوان خليفه همه با اميرالمومنين بيعت كردند. اجماع بود هيچ منافاتي فرمايش شما با فرمايشات آقاي احمد آقا ندارد ايشان بحثش اين بود که بعد از نزول وحي همه اجماع كردند يك نفر هم مخالفت نكرد در بيعت با اميرالمومنين سلام الله عليه و تبريك هم گفتند و اولين كسي هم كه تبريك گفت خليفه دوم عمر بن الخطاب بود که گفت:

بخ بخ لک يابن ابي طالب اصبحت اليوم مولي كلّ مسلم.

تاريخ بغداد ج 8 ص 284

يا

اصبحت اليوم وليّ كل مومن.

كه در كتاب ابن كثير دمشقي البدايه و النهايه ج 7 ص 350 آمده‌اسن. اين يك بحث جدايي است كه فرمايش حضرتعالي منافات با صحبتهاي اين برادر عزيز اهل سنت ما ندارد. فرمايش شما هم صحيح است فرمايش ايشان هم كه بعد از نزول وحي است قطعا صحيح است.

حالا شما از آن ده تا سوالي كه ما مطرح كرديم به كدام يك پاسخگو هستيد؟

بيننده:

در مورد سوال دوم مي‌خواهم بگويم آيه ولايت آيه 55 سوره مائده

انما وليكم الله و رسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلوة ويؤتون الزكوة و هم راكعون.

معناي اين آيه اين است که حضرت علي در هنگام ركوع انگشتر خودش را به يک فقير مي‌دهد. كه در تفسير طبري ج 6 ص390 به روايت طبري اين آيه در حق حضرت علي نازل شده است.

ابن ابي حاتم در تفسير خودش ج 4 ص 1162 مي‌گويد که آيه در حق اميرالمومنين نازل شده است. شهادت ابن تيميه و اعتبار دو تفسير طبري ابن ابي حاتم که در كتاب خودش منهاج السنه ج 7 ص 179 بيان کرده است.

بيننده:

اگر اجازه بدهيد من بگويم چون در آيه آمده بود ولي شما خداست و پيغمبر و آن آقايي كه در حال ركوع صدقه ميدهد اينجا چون در اول آيه وليكم آمده بنابراين ولي بودن خدا و پيغمبر و اميرالمومنين يكي است.

استاد حسيني قزويني:

ما تشكر مي‌کنيم . از اين خواهر عزيز خدا انشاءالله  جزاي خيرشان بدهد و ايشان را با حضرت زهرا و حضرت زينب سلام الله عليها محشور كند.

مجري:

ممنون هستيم. تماس بعدي آقاي محمد آقا از كردستان از عزيزان اهل سنت.آقا سلام عليكم.

بيننده:

سلام عليكم خسته نباشيد.

مجري:

سبك برنامه ما اين است كه يك سوالي را كارشناس برنامه مطرح مي‌کند  و شما پاسخ مي‌دهيد و بعد اگر هر سوالي داشتيد در هر موضوعي مي‌توانيد به صورت مختصر مطرح بفرماييد تا كارشناس محترم پاسخگو باشند.

استاد حسيني قزويني:

محمد آقاي بزرگوار! اولا من تشكر ويژه دارم از همه عزيزان اهل سنت مخصوصا از حضرتعالي. ما از عزيزان اهل سنت كه مي‌آيند روي خط مي‌خواهيم که به دو نوع سوال پاسخ دهند.

شيعه‌ها براي خلافت بلافصل اميرالمومنين مي‌آيند با سه حديث

ولي كل مؤمن من بعدي

كه الآن در تلويزيونتان مي‌بينيد

و انت خليفتي في كل مؤمن من بعدي.

و علي إمام المتقين

بر خلافت و امامت اميرالمومنين علي‌بن‌ابيطالب سلام الله عليه استدلال مي‌کنند. حالا يكي از اين سوالات را مي‌توانيد بزرگواري كنيد و جواب بدهيد و يا يكي از اين هفت سوالي كه الآن داريد در تلويزيونتان مي‌بينيد؟

بيننده:

عامه مسلمين بدون اختلاف مطابق كليه تواريخ عالم مي‌گويند خداوند محمد بن عبدالله را از قبيله عرب برانگيخت و دعوي نبوت و رهنمايي كرد و قرآن را كه كتاب الهامي است به مردم تبليغ نمود و ملل مختلف به او گرويدند و ايمان آوردند و پس از فوت او مهاجر و انصار در سقيفه بني ساعده جمع شدند كه براي خود رئيس معين كنند اول خواستند سعد بن عباده كه رئيس طايفه خزرج بود به رياست انتخاب كنند پس از مبادله اخبار و آراء و نقل حديث

الائمه من قريش

به اتفاق آراء ابوبكر را به رياست مسلمين و جانشيني رسول انتخاب كردند كه از حيث سن و از حيث زهد و منزلت مسلم عام بود به اضافه مونس و يار غار حضرت هم بود و در زمان مريضي حضرت هم مكرر به امر خود حضرت امام امت و جانشين حضرت بوده است دو مرتبه هم خود حضرت به او اقتدا كرده است.

در صورتي كه حضرت رسول جز ابوبكر به هيچ كس ديگري اقتدا نكرد.

استاد حسيني قزويني:

آقاي محمد آقا! شما مي‌توانيد مدرك به ما بدهيد كه پيغمبر كجا به ابوبكر اقتدا كرده است؟

بيننده:

و الله من شنيدم که در کتابها هست حاج آقا ! من الآن نمي‌دانم حضور ذهن ندارم در كجاست.

استاد حسيني قزويني:

شما فرموديد كه پيغمبر بجز ابوبكر به احدي اقتدا نكرده است. اگر شما مي‌توانيد مانيتور من را ملاحظه كنيد همانجايي كه شما مي‌گوييد نماز خواند و امثال اين دارد كه

كان رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم يصلي قاعدا يقتدي ابوبکر بصلاه رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم و الناس مقتدون بصلاه أبي‌بكر.

و پيغمبر نشسته نماز مي‌خواند ابوبکر به پيغمبر اقتدا كرده بود و مردم هم به پيغمبر اقتدا كرده بودند اين صحيح بخاري ج 1 ص 174 ح 713

  از اين شما مي‌توانيد استدلال كنيد كه پيغمبر اكرم او را به عنوان خليفه معين كرده و آيا اين مي‌تواند دليلي براي شما باشد؟ و يا همين كه در کتابهاي معتبر شما است شما مي‌گوييد پيغمبر پشت سر هيچ كس نماز نخواند.

جناب آقاي شافعي -كه قطعا حضرتعالي هم شافعي مذهب هستيد- مي‌گويد:

قد صلي رسول الله صلي الله عليه و سلم خلف عبدالرحمن بن عوف في سفره الي تبوك.

کتاب الام، ج1، ص175

پيغمبر پشت سر عبد الرحمن بن عوف در مسافرتش به تبوك نماز خواندند.

در مسند احمد، البدايه و النهايه و منهاج السنه و همچنين در صحيح مسلم نيز هست كه پيغمبر اقتدا كرد به عبدالرحمن بن عوف و يك ركعت با او خواند ركعت بعدي را هم خودشان خواندند. حضرتعالي فرموديد كه پشت سر هيچ كس پيغمبر نماز نخوانده ما گفتيم دليل بياوريد براي ما كه پشت سر ابوبكر نماز خوانده است. براي ما مدرك نياورديد فرموديد در كتابها ديدم و اضافه اگر هم پشت سر ابوبكر نماز خوانده اين بر خلاف قرآن است كه خداي عالم مي‌گويد:

لا تقدموا بين يدي الله و رسوله

سوره حجرات، آيه1

كسي حق تقدم به رسول خدا را ندارد.

اين را الآن جواب بدهيد بعد در رابطه با بحث سقيفه هم دوباره با حضرتعالي صحبت داريم.

بيننده:

زماني كه پيامبر مريض بوده و فرستاد به جاي خودش كه نماز بخواند براي مردم.

مجري:

  آنجا هم كه در زمان ابوبکر هم پيامبر مريض بود و به اعتقاد شما پيامبر داشت هذيان مي‌گفت آنجا هم مريض بود؟

بيننده:

نه! اينها دروغ است.

مجري:

روايت صحيح بخاري است.

استاد حسيني قزويني:

آقاي محمد آقا! شما گفتيد که پيغمبر پشت سر هيچ كس نماز نخواند ولي من از صحيح مسلم ج1 ص 230 حديث274 حديث آوردم که پيغمبر پشت سر عبد الرحمن بن عوف نماز خوانده است.

بيننده:

آنجا در سفر بود نمي‌دانم سفر كجا بوده.

استاد حسيني قزويني:

اگر در سفر پشت سر کسي نماز بخواند اين دليل نيست ولي اگر در خانه نماز بخواند دليل است؟!

بيننده:

در مسجد. من منظورم اين است كه پيامبر ابوبكر را فرستاد به جاي خودش نماز بخواند در مسجد امام امت قرار داد. امام قرار داد.

استاد حسيني قزويني:

برادر بزرگوارم ! من جواب آن را دادم كه پيغمبر اكرم مي‌آيد و ابوبکر به ايشان اقتدا مي‌کند و صحابه به ابوبکر. اين ديگر عبارت صحيح بخاري است شما اينجا خوب دقت بفرماييد. صحيح بخاري جلد 1 ص 174 حديث 713 از خود عايشه ام‌المومنين است که بيماري پيغمبر خيلي سنگين شد بلال اذان گفت پيغمبر فرمود دستور بدهيد ابابكر برود با مردم نماز بخواند بعد داستانش مفصل است تا اينكه ابوبکر رفت نماز بخواند پيغمبر بلند شد.

يهادى بين رجلين و رجلاه يخطان في الأرض حتى دخل المسجد

يك دست در گردن علي يك دست در گردن عباس. به حدي حال پيغمبر خراب بود كه پاهاي مباركش به زمين كشيده مي‌شد. وارد مسجد شد.

وقتي ابوبکر احساس كرد پيغمبر آمده به كنار رفت تا آنجا كه مي‌گويد:

فكان ابوبکر يصلي قائما

ابوبکر ايستاده نماز مي‌خواند پيغمبر نشسته نماز مي‌خواند.

ابوبکر به پيغمبر اقتدا كرد و مردم هم به ابوبکر اقتدا كردند.

اين ديگر صحيح بخاري است برادر بزرگوارم! کتابهاي شيعه كه نيست شما مي‌توانيد پاسخ بفرماييد استفاده كنيم از محضرتان.

بيننده:

و الله من ديگر همين قدر كه بلد بودم عرض كردم.

مجري:

بسيار عالي. همين هم جاي شكر دارد.

استاد حسيني قزويني:

 همين اندازه هم كه شما بزرگواري فرموديد ما از شما نهايت تشكر را داريم كه واقعا آدم منصفي هستيد و لجاجت و عناد مال افرادي است كه دنبال حق نيستند.

اما در رابطه با فرمايش اولي كه حضرتعالي داشتيد برادر بزرگوارم! ما هر حرفي که مي‌زنيم همراه دليل است. در تلويزيون تمام مردم دنيا مي‌توانند ‌ببينند. الان نزديك پنجاه ميليون جمعيت هم صحبتهاي حضرتعالي را مي‌شنوند و هم عرائض ما را. در رابطه با سقيفه بني‌ساعده صحيح بخاري ج 8 ص 26 ح 6830 خود خليفه دوم حضرت عمر -به قول شما- مي‌گويد:

حين توفي الله نبيه صلى الله عليه وسلم ان الأنصار خالفونا واجتمعوا بأسرهم في سقيفة بني ساعدة وخالف عنا علي والزبير ومن معهما

انصار با ما مخالفت كردند و رفتند طرف سقيفه علي و زبير همه با ما مخالفت كردند.

 اين يك روايت.

اميرالمومنين تا شش ماه با ابوبکر بيعت نكرد اين هم در صحيح بخاري است حديث 4240.

عبدالرزاق صنعاني در المصنف ج5، ص472 از امام زهري نقل مي‌کند که علي‌بن‌ابيطالب و هيچ كدام از بني‌هاشم با ابوبكر بيعت نكردند.

مخالفت جمعي از صحابه همه مهاجرين و انصار : اسد الغابه که از کتابهاي معتبر اهل سنت و مال ابن أثير جزري است، در ج3، ص222 و ج2، ص82 مي‌گويد بني هاشم ، زبير ، خالد بن سعيد، سعد بن عباده، طلحه، ابان بن سعيد، عباس و مقداد هيچ كدام با ابوبكر بيعت نكردند.

أبو الفداء مي‌گويد عتبةبن ابي لهب و خالد بن سعيد، مقداد بن عمرو ، سلمان فارسي، عمار بن ياسر، البراء بن عازب و أبيّ بن كعب  هم هيچ كدام با جناب ابوبکر بيعت نكردند.

المختصر في اخبار البشر، ج1، ص156

بيننده:

  حاج آقا ببخشيد! جمعيت زياد بوده اگر ده يا پانزده نفر هم بيعت نمي‌کردند اين طبيعي است ولي اكثرا بيعت كردند.

استاد حسيني قزويني:

در سقيفه بني ساعده چند نفر بودند؟

بيننده:

من نبودم نمي‌دانم! ولي مي‌گويند در غديرخم  صد و بيست و چهار هزار نفر بودند در سقيفه هم حتما صد و پنجاه هزار نفر بوده‌اند.

استاد حسيني قزويني:

يعني در سقيفه صد و پنجاه هزار نفر بودند؟!

بيننده:

من نمي‌دانم  شايد بوده!

استاد حسيني قزويني:

ببين برادر بزرگوارم ما دوست داريم عزيزان بزرگوار اهل سنت وقتي مي‌آيند روي خط طوري صحبت كنند كه نه تنها براي شيعه بلکه براي تمام عزيزان اهل سنت هم قابل استفاده باشد.

شما همان حديث 6830 را نگاه كنيد در سقيفه بني ساعده كه اختلاف پيش آمد آيا مجموعا در سقيفه مهاجرين و انصار آمارشان به ده نفر رسيد يا نرسيد؟! در همانجا بين مهاجرين و انصار اختلاف شد. عبارت کتابهاي ما نيست بلکه عبارت صحيح بخاري حديث 6830 و از قول شخص خليفه دوم است كه مي‌گويد از انصار حباب بن منذر بلند شد و گفت ما شايسته خلافت هستيم چون ما بوديم كه اسلام را تقويت كرديم. پيغمبر به ما پناه آورد و ما عامل پيشرفت اسلام بوديم.

فكثر اللغط. و ارتفعت الاصوات.

در آنجا درگيريها زياد شد.صوت و سر وصدا بلند شد.

خلاصه اينكه خليفه دوم با مشت زد به دماغ حباب بن منذر و همچنين سعد بن عباده با اينکه مريض بود و يك عبايي به دور خودش پيچيده بود و كانديداي انصار بود، آنجا حضور داشت. جناب خليفه دوم به صراحت مي‌گويد سعد بن عباده زير دست و پا دارد از بين مي‌رود و نيز مي‌گويد:

فقلت قتل الله سعد بن عباده.

خدا سعد بن عباده را بكشد.

  كساني كه آمدند بيعت كردند جناب خليفه دوم و ابو عبيده بوده‌اند. اين دو نفر بودند كه بيعت كردند. بزرگان اهل سنت مثل ماوردي شافعي به صراحت مي‌گويد طائفه‌اي گفتند كه حتما بايد اهل عقد و حلّ يعني ريش سفيدها بيايند از تمام شهرها بيعت كنند با خليفه تا اين خليفه، خليفه بشود مي‌گويد:

هذا مذهب مدفوع ببيعه أبي‌بكر علي الخلافه باختيار من حضرها.

الاحکام السلطانيه، ص6

آنهايي كه در سقيفه بودند چهار پنج نفر بيعت كردند، ديگر مسئله تمام شد.

امام قرطبي از علماي بزرگ اهل سنت مي‌گويد ما اجماع را لازم نمي‌دانيم. چرا؟ دليل ما اين است

ان عمر رضي الله عنه عقد البيعه لأبي‌بكر.

تفسير قرطبي، ج1، ص269

تنها كسي كه آمد بيعت كرد براي ابوبکر و بيعت او محقق شد جناب خليفه دوم بوده.

امام الحرمين به صراحت مي‌گويد:

اجماع در امامت شرط نيست. اجماع اصلا شرط نيست. چه کسي گفته شرط است؟!

الإمامه تنعقد بعقد واحد من أهل الحل و العقد.

الارشاد، ص168

يك نفر هم كه بيعت كرده باشد درست مي‌شود. دليل ما چيست؟ دليل ما قضيه بيعت ابابكر است كه اصلا اجماعي در آنجا نبوده است.

عضدالدين ايجي همان حرف را مي‌زند . ابن عربي مالكي هم همين حرف را مي‌زند. انشاءالله ما بعدها در رابطه با قضيه سقيفه كه در سقيفه چه گذشت بحث خواهيم کرد. حضرتعالي بزرگواري كنيد به کتابهاي خود اهل سنت مانند تاريخ طبري جلد دوم ص 460 ، 456، 457 و 459 ، مسند احمد بن حنبل جلد اول ص35 ، كامل ابن اثير ج2 ص 329 و مجمع الزوائد جلد 5 ص73 مراجعه بفرماييد. مباحث متعددي در رابطه با قضيه سقيفه بني ساعده در اين کتابها آمده است.

بيننده:

حالا اجازه بدهيد من سوالم را مطرح كنم. حاج آقا! بالاخره پس از درگذشت خليفه سوم طلحه و زبير با اصرار و التماس علي را به قبول خلافت وادار كردند. هنگامي كه طلحه و زبير سر تقسيم غنايم از او روگردانده شدند. در خطبه 196 خطاب به آنها مي‌فرمايد:

قسم به خدا من به خلافت و امامت رغبت نداشتم شما مرا به قبول آن وادار كرديد كه باز نفرت خود را از خلافت تذكر مي‌دهد كسي كه همواره از خلافت گريزان باشد و صريحا قسم ياد كند كه من به خلافت رغبت نداشتم طلحه و زبير من را به قبول آن وادار كردند.

اگر چنين بوده و بعد شما مي‌گوييد خلافت را از او غصب كردند پس آن حضرت قسم دروغ خورده و شما ايشان را كذاب‌تر معرفي مي‌نماييد. تكذيب علي منافي با اسلاميت است. علي دروغ نمي‌گويد. علي قسم دروغ نمي‌خورد. علي به وزارت متمايل است نه به خلافت.

استاد حسيني قزويني:

خطبه 196 نيست. بلکه خطبه 205 است بر مبناي نهج البلاغه دکتر صبحي صالح. برادر بزرگوارم! ما اين را در سايت جواب داده‌ايم. بحث خلافت با بحث امامت دو چيز است. اميرالمومنين نمي‌گويد:

ما كانت لي في الامامة رغبة.

بلکه بحث خلافت و اينكه بيايد رياست را قبول كند است. وقتي كه مي‌آيند به اميرالمومنين سلام الله عليه مي‌گويند شما خليفه شو بعد از قضيه قتل عثمان سراغ طلحه رفتند ايشان زير بار نرفت. سراغ زبير رفتند گفت من خليفه نمي‌شوم. چون هر كس خليفه بشود كشته خواهد شد. چون از خليفه شدن بوي خون مي‌آيد. تا اينكه آمدند پيش اميرالمومنين  حضرت فرمودند:

من را رها كنيد برويد سراغ ديگران. چرا؟

چون من مي‌بينيم که وضع جامعه اسلامي در آينده تاريك است. آنهايي كه بيعت مي‌كنند بيعت مي‌شكنند. آنهايي كه امروز آمدند اطراف مرا گرفتند فردا اينها  عليه من جنگ به پا مي‌كنند.

چه خلافتي از امير المومنين مي‌خواهند؟

مي‌گويند ما با اين شرط مي‌خواهيم با تو بيعت كنيم كه در كنار سنت پيغمبر سيره ابوبکر و عمر را هم داشته باشي.

اميرالمومنين مي‌گويد ابوبکر و عمر اگر چناچه سيره شان حق نبود من بايد از يك سيره غير حق تبعيت كنم. برادر بزرگوارم در اينجا بحث امامت الهي يك بحثي است كه به هيچ وجهي اميرالمومنين نمي‌گويد:

ما كانت لي في الامامة رغبة.

و مي‌گويد من كه نمي‌خواستم گفتم شما مي‌خواهيد  هر كسي را انتخاب كنيد برويد انتخاب كنيد شما آمديد.

دعوني و التمسوا غيري

مرا دعوت كرديد و به زور هم به من تحميل كرديد و من زير بار نمي‌رفتم چون با توجه به آنچه كه در دوران سه خليفه انجام شده در نامه 53 نهج البلاغه اميرالمومنين مي‌گويد:

ان هذا الدين قد كان اسيرا في ايدي الاشرار.

اين تعبير، تعبير خيلي سنگيني است و اين بدعتهايي كه در زمانهاي گذشته انجام شده اميرالمومنين مي‌گويد اگر اين بدعتها را بخواهم برطرف كنم تمام ياران من از اطراف من پراكنده مي‌شوند. حضرتعالي در رابطه با همين عبارت

و الله ما كان لي في الخلافة رغبة

مي‌توانيد به جلد دوم نقد غفاري كه الآن در سايت هم هست مراجعه کنيد و دانلود بفرماييد. ما آنجا مفصل درباره اين خطبه جواب داده‌ايم.

مجري:

ممنون و متشکريم. شما را به خدا مي‌سپاريم. خدا نگهدار.



آيت الله دكتر سيد محمد حسيني قزويني

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما