* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 21 دي 1393 تعداد بازديد: 1069 
وقايعي که موجب اختلاف در اسلام شد = جيش اسامه و حديث قرطاس و رحلت رسول خدا(ص)
 پخش صوت  پخش صوت
   دان لود   دان لود 
  بسم الله الرحمن الرحيم

برنامه حبل المتين

آيت الله دکتر حسيني قزويني

 تاريخ  1390/10/29

 

 

مجري:

بسم الله الرحمن الرحيم

سلام و عرض ادب دارم خدمت همه بينندگان عزيز. از اينکه برنامه ما را انتخاب کرده‌ايد ممنون هستيم. ما در محضر حضرت استاد آيت الله دکتر حسيني قزويني هستيم. سلام و عرض ادب دارم خدمت استاد عزيز.

استاد حسيني قزويني:

بسم الله الرحمن الرحيم

سلام عليکم و رحمة الله و برکاته، بنده هم خدمت همه بينندگان عزيز و گرامي سلام عرض مي‌کنم .

مجري:

خيلي ممنون از اين فرصتي که به ما و بينندگان عزيز داديد. تقريبا مباحث محرم را پشت سر گذاشتيم تا آنجايي که مجال بود ما سوالات را از حضرت استاد پرسيديم و پاسخش را هم شما عزيزان شنيديد. چون ايام رحلت جانگداز پيامبر گرامي اسلام است مجبور هستيم اتفاقات ناگواري که بعد از رحلت پيامبر گرامي اسلام پيش آمد، مثل قضيه سقيفه، قضيه جيش اسامه و اتفاقاتي که بحث امامت خيلي در آن مطرح است را بررسي کنيم تا انشاءالله براي عزيزان بيننده خيلي از مسائل روشن شود. يکي از اساسي‌ترين قضايا که قرآن و سنت هم خيلي به آن تأکيد دارد قضيه  وحدت اسلامي است.

در قرآن هست که شما با هم باشيد و اگر اين کار را نکنيد و متفرق بشويد ابهت شما از بين مي‌رود. وحدت اسلامي يکي از ضروريات اسلام است و ما 1400 سال است در کنار اهل سنت بوديم و هر جا تفرقه‌اي بوده آنجا ضربه خورده‌ايم و هم شيعه و هم سني متضرر شدند. من خواهش مي‌کنم از حضرتعالي دقايقي پيرامون اين موضوع صحبت کنيد.

استاد حسيني قزويني:

ايام، ايامي است متعلق به نبي گرامي و قبل از رحلت جانسوز  و يا شهادت جانگداز آن بزرگوار اتفاقاتي افتاده است که قلب مقدسش را به رنج آورده است. و همچنين بعد از رحلت جانگداز آن حضرت اتفاقات ديگري افتاد که قطعا موجب اذيت نبي مکرم و اذيت دخت گراميش صديقه طاهره سلام الله عليه، امير المومنين، حسن و حسين را فراهم کرده و لذا ما به حول و قوه  الهي و با کمک از آقا ولي عصر ارواحنا فداه وارد اين بحث مي‌شويم.

 البته ما بارها به بينندگان عزيز قول داده بوديم که بحث اختلاف در عصر نبي مکرم مطرح بشود. دوستان مخصوصا از خارج کشور بارها زنگ زدند و ايميل کردند که مسائلي مانند جيش اسامه و لعنت نبي مکرم و حديث قرطاس حلاجي شود. ما هم انشاءالله تمام مطالب مربوط به حديث قرطاس را به حول و قوه الهي بطور مبسوط بيان مي‌کنيم. اما در اينکه مسئله وحدت از ضروريات قرآني و اسلامي است هيچ شک و شبهه‌اي نيست. هر کس منکر وحدت ميان امت اسلامي باشد در حقيقت منکر قرآن است خداي عالم در سوره آل عمران آيه  103، ديگر دستوري است،

واعتصموا بحبل الله جميعا ولا تفرقوا واذكروا نعمة الله عليكم إذ كنتم أعداء فألف بين قلوبكم فأصبحتم بنعمته إخوانا وكنتم على شفا حفرة من النار فأنقذكم منها كذلك يبين الله لكم آياته لعلكم تهتدون.

همگي به ريسمان خدا چنگ بزنيد. همه در صف واحد قرار بگيريد. متفرق نشويد و اختلاف ميان خودتان ايجاد نکنيد. به ياد بياوريد که شما مسلمانها دشمن يکديگر بوديد. به برکت اسلام الفت ميان شما برقرار شد. آن عداوتها و کينه‌ها همه از بين رفت. با نعمت اسلام شما برادر يکديگر شديد.

جالب اين است که بينندگان عزيز توجه کنند در اين آيه  شريفه،

إذ کنتم أعداء.

عداوت ميان شما مسلمانها حاکم بود و به برکت اسلام اخوت جايگزين شد.

آقاي طبري از مفسران نامي اهل سنت در تفسيرش ج 4 ص 46 ذيل تفسير آيه  103 مي‌نويسد اين آيه که مي‌گويد:

إذ کنتم أعداء.

عداوت در ميان شما حاکم بود.

اشاره است به دشمني سختي که بين قبيله  اوس و خزرج در مدينه بوده، در زمان جاهليت حتي مي‌گويد :

أنها تطاولت بينهم عشرين و مئه سنة.

اين دشمني 120 سال ميان اوس و خزرج حاکم بوده.

 يعني 120 سال اينها پدرکشي ، برادرکشي و اختلاف داشتند. و همچنين جناب سيوطي متوفي 910 در تفسيرش ج 2 ص 62 در ذيل همين آيه مي‌گويد: عداوتي که ميان اوس و خزرج بود جزء عداوتهاي بي نظير تاريخ است. چراکه 120 سال ميان دو قبيله برادرکشي ، پدرکشي ، همسايه‌کشي ، عداوت و کينه بوده‌است و خداي عالم

إن الله عزوجل أطفأ ذلک بالإسلام. و ألف بينهم برسوله محمد صلي‌الله‌عليه‌و‌آله.

اين آتش جنگ و عداوت را به برکت اسلام خاموش کرد. با پيغمبرش نبي مکرم الفت ميان اوس و خزرج برقرار کرد.

همچنين در تفسير فتح القدير شوکاني ج 1 ص 369، تفسير روح المعاني آقاي آلوسي ج 4 ص 19، اين مطلب آمده است. لذا ما مي‌بينيم نبي گرامي روي مسئله وحدت که يک هديه الهي بود خيلي حساس بودند به مجرد اينکه احساس مي‌کرد در يک جا آتش اختلاف و فتنه شعله‌ور شده است شخصا حضور پيدا مي‌کرد و اين شعله اختلاف و فتنه را خاموش مي‌کرد. وقتيکه ميان اوس و خزرج الفت ايجاد شد براي يهوديها قابل تحمل نبود، اينها دنبال فرصتي بودند که اين آتش اختلاف را شعله‌ور کنند. نقل مي‌کنند فردي بود در ميان يهوديها به نام شاس بن قيس، يهوديها او را تحريک کردند –حالا براي تحريکش يا پول دادند و يا کار ديگري کردند- که بيايد به خزرجيها بگويد ببينيد اوسي‌ها پدر شما را کشتند، برادر شما را کشتند، پسر شما را کشتند، نزد خزرجيها هم مي‌رفت و از اوسي‌ها بدگويي مي‌کرد. اين باعث شد که آتش اختلاف بين اينها شعله ور شد و اينها  هم شروع کردن شمشير کشيدن و صف‌آرايي کردن، به مجرد اينکه پيغمبر اکرم با خبر شد شخصا با تعدادي از مهاجرين و انصار آمدند فرمودند:

يا معشر المسلمين الله الله أبدعوي الجاهليه و أنا بين أظهرکم بعد إذ هداکم الي الإسلام و أکرمکم به.

شما را به خدا آيا آن ادعاها و شعارهاي جاهليت را سر مي‌دهيد درحاليکه من هنوز در ميان شما هستم؟! ...

بعد اينها  متوجه شدند که يهوديها باعث اين اختلاف شده بودند و مي‌خواستند کشت و کشتار دوباره بين اين دو قبيله آغاز شود.

فألقوا السلاح من أيديهم ، وبكوا ، وعانق الرجال من الأوس والخزرج بعضهم بعضا

شمشيرها را بر زمين انداختند و يکديگر را در آغوش گرفتند و بوسيدند.

اين روايت در تفسير درّ المنثور آقاي سيوطي ج 2 ص 57، تفسير فتح القدير شوکاني ج 1 ص 368، تفسير ابن جرير طبري، ج 4 ص 32 و 33، و اسد الغابه آقاي ابن اثير جزري ج 1 ص 149 مطرح شده است.

اين قضيه براي يک ميليارد و ششصد ميليون مسلمانِ روي کره زمين پيام دارد.

دشمنان اسلام  به شيعه و سني و حتي وهابي، کاري ندارند. آنها از اسلام مي‌ترسند، از نشر فرهنگ قرآن مي‌ترسند. لذا بايد يک مقداري حواسمان جمع بشود در تمام لايه‌هاي جمعيت و سطوح مردم حواسمان جمع بشود، شاس بن قيسها را بشناسيم. اين شبکه‌هاي وهابي که امروز شعار تفرقه بين مسلمانها سر مي‌دهند پول مي‌گيرند براي اين که تفرقه ايجاد کنند، پول مي گيرند تا به طرف مخالف فحش بدهند و اهانت کنند را بشناسيم.

البته فراموش نکنيم که خداي عالم در قرآن مي‌فرمايد: اي پيغمبر! بگو

يا أهل الکتاب تعالوا إلي کلمة سواء بيننا و بينکم ألا نعبد إلا الله

و لا نشرک به شيئا.

بياييد با هم وحدت بر قرار کنيم جز خداي واحد نپرستيم براي خدا شريک قائل نشويم.

اين شعار و نداي قرآن است، حتي ميان مسيحيت و يهود مي‌گويد بياييد با هم وحدت برقرار کنيم ولي بعضي از سران دولتها که معلوم نيست مسيحي هستند يا يهودي، نه حضرت مسيح برايشان مهم است و نه حضرت موسي، حتي اگر حضرت مسيح يا حضرت موسي هم بيايند و به اينها بگويند از اين فتنه‌گري و جنگ‌افروزي دست برداريد، يقين داريم به حرف حضرت مسيح يا حضرت موسي هم گوش نمي‌دهند! حساب جنگ افروزان، حساب فتنه‌گران، با حساب خود آن برادران مسيحي و يهودي ما که تابع آيين مسيح و حضرت موسي هستند متفاوت است.

من بارها گفته‌ام در خود عراق با همان سلاحي که در فلوجه سنيها را کشتند، در شهرک شهيد صدر شيعه را کشتند، در افغانستان از همان بمبهايي که در مزار شريف بر سر شيعه‌ها ريختند، از همان بمبها در کابل بر سنيها ريختند. براي اينها هيچ فرقي نمي‌کند . اينها دنبال اين هستند که به آن اهداف شومشان برسند، اموال و ذخائر اسلامي را به غارت ببرند و منطقه را مستعمره قرار بدهند. ولي متأسفانه ما مي‌بينيم در اين اواخر بعضي از کساني که دم از اسلام و قرآن مي‌زنند و خود را ناشر اسلام ناب محمدي صلي الله عليه و آله و سلم مي‌دانند چگونه دارند براي دشمنان اسلام سواري مي‌دهند و توطئه‌هاي آنها را بدون هيچ توجهي پياده مي‌کنند.

مجري:

واقعا همينطور است. حال سوال من اين است که اساسي‌ترين اختلافي که ميان امت اسلامي اتفاق افتاد و باعث شد اينطور  امت اسلامي فرقه فرقه بشوند کدام مسئله و با چه انگيزه‌اي بوده‌است؟

استاد حسيني قزويني:

سوال خوبي است. من تقاضا دارم برادران عزيز اهل‌سنت که پاي گيرنده‌ها هستند به حرفهاي ما خوب توجه کنند، من نمي‌خواهم اين اولين اختلافي که ميان امت اسلامي افتاد را از منابع شيعه عرض کنم. سراغ کتاب کافي و بحار و مستدرک و وسائل نمي‌روم بلکه من مي‌خواهم از يکي از استوانه‌هاي علمي اهل سنت جناب آقاي آمدي نقل کنم از عضد الدين ايجي و استوانه‌هاي کلامي آنها برداريم اين مباحث را مطرح کنيم. جناب آمدي در شرح مواقف ج8، ص376 بنا به نقل عضدالدين ايجي مي‌گويد: در زمان پيغمبر اکرم ميان امت اسلامي وحدت بوده، اگر اختلافي هم مي‌شد با حضور نبي مکرم اين اختلاف از بين مي‌رفت و ولي اولين اختلافي که واقعا جانسوز  است و اثراتش ماند و بعد از نبي مکرم هم آن آتش اختلاف در ميان مسلمانها تأثير گذاشت يکي از آنها ماجراي جيش اسامه بود، که نبي مکرم صلي الله عليه و آله و سلم با توجه به اينکه از حمله روم به کيان اسلامي احساس خطر مي‌کرد، به اسامة بن زيد دستور داد يک سپاهي تهيه کند و به طرف جبهه برود و براي جنگ با روم مجهز بشود.

در آنجا اختلاف افتاد و بعضيها گفتند برويم و بعضيها گفتند نرويم. بعضيها  گفتند اسامه سن کمي دارد. بعضيها گفتند بايد ديگري فرمانده باشد. اين اولين اختلافي بود که ميان امت اسلامي ايجاد شد و اثراتش براي بعد از رحلت نبي مکرم هم ماند. قضيه ديگر قضيه حديث قرطاس است. پيغمبر اکرم فرمود قلم و کاغذي بياوريد چيزي بنويسم که هرگز گمراه نشويد. يعني شايد يکي از اساسي‌ترين مباحثي که پيغمبر مي‌خواست بنويسد و جلوي گمراهي مسلمانها را تا ابد بگيرند. حضرت مي‌خواست بيمه نامه هدايت را بنويسد ولي متأسفانه اينها نگذاشتند. سومين اختلاف خانمان‌سوز ميان مسلمانها -بنا به نقل جناب آمدي- بعد از رحلت نبي مکرم اختلاف افتاد که اصلا پيغمبر مي‌ميرد يا پيغمبر نمي‌ميرد؟! که خليفه دوم شمشيري به دست گرفت و گفت:

من قال إن محمدا قد مات قد علوته بسيفي!

المواقف، ج3، ص650

اگر هر کس بگويد پيغمبر مرده است گردنش را مي‌زنم!

اختلاف ديگر اينکه پيغمبر را کجا دفن کنيم؟ بعد قضيه سقيفه و اختلاف اساسي که تا به امروز يک اختلاف خانمانسوز است اتفاق افتاده است قضيه امامت است. به تعبير شهرستاني در تاريخ اسلام در هيچ امري به اندازه امر امامت شمشيرکشي و آدمکشي نشده است. حالا اينها را انشاءالله  ما يکي يکي براي دوستان مطرح مي‌کنيم . نبي مکرم صلي الله عليه و آله و سلم به اسامه دستور داد سپاهي را مجهز کند و برود. ولي مردم شروع کردند به اعتراض کردن! با اينکه در داخل اين سپاه وجوه مهاجرين و انصار بودند و حتي ابو بکر و ديگران هم در اين سپاه بودند.

ولي وقتي که اعتراض شد به اين قضايا اين در حقيقت موجب رنجش قلب مقدس نبي مکرم شد. آقايان مي‌توانند مراجعه کنند طبقات کبري ابن سعد متوفي 230 ج 2 ص 190، و همچنين سيره حلبي ج 3 ص 227، بر مبناي نرم افزار مکتبه اهل بيت.

مجري:

خيلي ممنون. از اين قضايايي که حضرتعالي فرموديد تقريبا دو تاي آنها در زمان حضور پيامبر گرامي اسلام است مثل حديث قرطاس و قضيه جيش اسامه  و دو تاي آنها  هم بعد از رحلت پيامبر گرامي اسلام است. اما در ماجراي جيش اسامه برخورد پيامبر گرامي اسلام با متخلفين چگونه بود؟

استاد حسيني قزويني:

در سيره حلبي ج 3 ص 207 ، طبقات ابن سعد ج 2 ص 190 و عمدة القاري از بدرالدين عيني ج 18 ص 77 و کتابهايي ديگر آمده است: وقتي به پيغمبر اکرم خبر رسيد که افرادي از دستور ايشان مبني بر حضور در لشکر اسامه تخلف کرده‌اند آن حضرت

غضب شديدا.

به شدت غضبناک شد.

و از منزل بيرون آمدند درحاليکه پارچه‌اي را بر سر مبارکشان بسته بودند و حوله‌اي هم بر دوش مبارکشان انداخته بودند. بالاي منبر رفتند و شروع کردند خطبه خواندن و فرمودند: مردم من شنيدم که بعضي از شما در رابطه با فرماندهي اسامه از سوي من اعتراض داريد؟

لقد طعنتم في إمارتي أباه من قبله وأيم الله إن كان لخليقا بالإمارة وإن ابنه من بعده لخليق للإمارة

همين شما آن روزي که من پدرش زيد را فرمانده سپاه کردم همان زمان هم اعتراض کرديد. به خدا سوگند پدرش شايسته فرماندهي بود. فرزند او هم اسامه بعد از او  شايستگي دارد براي فرماندهي.

پيغمبر اکرم پس از اين صحبت تند، از منبر پايين آمدند و بعد جمعيت مسلمانها مي‌آمدند و از پيغمبر خداحافظي مي‌کردند و به سپاه اسامة بن زيد مي‌پيوستند. عجيب اين است که اينها رفته‌اند در حدود چند مايلي مدينه که سپاه اسامه آنجا اطراق کرده بود و مردم به او مي‌پيوستند.

ولي متأسفانه مي‌گويند يک فردي از طرف ام ايمن نزد اسامه رفت و گفت آيا خبر نداريد که پيغمبر اکرم حالشان وخيم شده است و در حال احتضار است؟! البته بعضيها مي‌گويند همسر اسامه ، فاطمه بنت قيس رفت آنجا  و اين قضايا را مطرح کرد و خود عمر و ابو عبيده جراح هم بودند و بر خلاف دستور نبي مکرم به مدينه برگشتند.

مجري:

خيلي ممنون. مي‌خواستيم بدانيم آيا روايتي هست که پيامبر گرامي اسلام آقاياني که تخلف کردند از جيش اسامه را لعن کرده باشد؟

استاد حسيني قزويني:

در اين رابطه مشهور است که پيغمبر اکرم فرمود:

لعن الله من تخلف عن جيش اسامه .

شهرستاني که از استوانه‌هاي کلامي اهل‌سنت و شافعي مذهب است در کتاب ملل و نحل  ج1 ص29 مي‌گويد پيغمبر فرمود:

جهزوا جيش اسامه لعن الله من تخلف عنه.

سريع سپاه اسامه را مجهز کنيد تا حرکت کند خدا لعنت کند کسي را که از سپاه اسامه تخلف ‌کند.

به اين صراحت، جناب سيد جرجاني در اواخر شرحش بر مواقف ايشان در ص 619 چاپ استانبول هم همين قضيه را نقل مي‌کند . همچنين جناب جوهري از علماي بزرگ اهل سنت است ايشان هم در سقيفه و فدک اين مسئله را مطرح مي‌کند . ولي خود آقاي شهرستاني با قاطعيت به عنوان يک امر قطعي و مسلّم اين موضوع را نقل مي‌کند . البته اگر بنا باشد در کتابهاي ديگر اهل سنت بگرديم شايد مواردي هم باشد. ولي همين اندازه که ايشان در اين زمينه به عنوان يک فردي قاطع است و نظرش هم براي اهل سنت محترم است کفايت کند.

مجري:

خيلي ممنون، مي‌خواهيم برويم سراغ مصاديقش، آيا در تاريخ آمده که اين افراد چه تعدادي بودند؟ و اسامي آنها چه بوده؟ آيا درست است که خليفه  اول و خليفه دوم هم جزء اين دسته از متخلفين بودند يا نه؟

استاد حسيني قزويني:

البته يکي از مواردي است که ابن تيميه شروع مي‌کند به هتاکي کردن به شيعه در منهاج السنه ج 4 ص 277، و همچنين ج 1 ص 486، خيلي مفصل بيان مي‌کند آن کساني که گفته‌اند ابو بکر و عمر در سپاه اسامه بودند اين دروغ است و

إن هذا من الکذب المتفق علي أنه کذب عند کل من يعرف السيره و لم ينقل من أحد من أهل العلم أن النبي ارسل أبابکر و عثمان في جيش اسامه .

اصلا در هيچ جا نيامده که پيغمبر ابوبکر و عثمان را فرستاده باشد براي جيش اسامه و ابوبکر در مدينه بود و بجاي پيامبر نماز مي‌خواند.

ايشان شروع کرده به هتاکي کردن. ولي جالب اين است که آقاي ابن حجر عسقلاني که از استوانه‌هاي رجالي و فقهي اهل سنت است به صراحت در کتاب فتح الباري ج 8 ص 124مي‌گويد :

و کان ممن انتدب مع اسامه کبار المهاجرين و الانصار منهم أبوبکر و عمر و أبو عبيده.

آن کساني که در سپاه اسامه بودند بزرگان مهاجرين و انصار بودند. از جمله اين مهاجرين و انصار که در سپاه اسامه بودند ابوبکر و عمر و ابو عبيده بودند

آقاي صالحي شامي هم که از استوانه‌هاي علمي اهل سنت است در کتاب سبل الهدي و الرشاد ج6 ص248، 250 و 251 مي‌گويد آقاي ابن تيميه گفته است که

لم ينقل أحد من أهل العلم أن النبي أرسل أبا بکر و عثمان في جيش اسامه ،

هيچ کدام از اهل علم نگفته‌اند که ابوبکر در سپاه اسامه بوده.

بعد ايشان مي‌گويد :

قوله لم ينقل أحد من أهل العلم فقد ذکره محمد بن عمر و ابن سعد و هما من ائمة المغازي.

من تعجب مي‌کنم از اينکه ابن تيميه با اين قاطعيت مي‌گويد  هيچ يک از اهل علم نقل نکرده‌اند که ابوبکر در سپاه اسامه بود.

محمد بن عمر واقدي و ابن سعد که از پيشوايان و ائمه تاريخ هستند، هر دو نوشته‌اند که ابو بکر در سپاه اسامه بوده است.

مفتي مکه مکرمه آقاي احمد زيني دحلان هم کتابي دارد به نام الفتوحات الاسلاميه که در ج 2 ص 377، کاملا مسئله جيش اسامه را مطرح مي‌کند. بعد از رحلت نبي مکرم ابوبکر گفت چون پيغمبر فرمود

جهزوا جيش اسامه لعن الله من تخلف عنه

ولي قبل از رحلتشان اين دستورشان انجام نشد، حالا که من خليفه شدم اول کاري که انجام مي‌دهم همين کار است! همين اسامه را هم فرمانده لشکر قرار داد. صحابه اعتراض کردند رفتند پيش آقاي عمر خليفه دوم، که برود نزد ابوبکر و به او بگويد اين بچه 17 ساله چه مي‌فهمد که او را بر ما که يک عمري شمشير زده‌ايم فرمانده قرار داده‌اي؟! عمر رفت پيش ابوبکر گفت آقاي ابوبکر! مردم دارند اعتراض مي‌کنند شما فعلا اسامه را برکنار کن يک کسي از پيرمردها و آنهايي که تجربه دارند را فرمانده قرار ده. اينجا

و عصب أبوبکر و کان جالسا و اخذ بلحية عمر و قال ثکلتک امّک يابن الخطاب

ابو بکر از اين پيشنهاد عمر عصباني شد درحاليکه نشسته بود خيز گرفت و از ريش عمر گرفت گفت: مادرت به عزايت بنشيند فرزند خطاب!

مجري:

خليفه اول به دومي مي‌گويد؟

استاد حسيني قزويني:

بله خليفه اول به دومي مي‌گويد .

استعمله رسول‌الله و تأمرني أن اعزله؟

پيغمبر اسامه را فرمانده کرد تو داري به من مي‌گويي که فرمانده منصوب پيغمبر را برکنار کنم؟!

 خيلي جالب است. خيلي نکته زيبايي است. مي‌گويد :

و عصب أبو بکر و کان جالسا و أخذ بلحية عمر و قال ثکلتک امّک يابن الخطاب استعمله رسول الله أتعمرني أن اعزله؟

گرفت ريش عمر را کشيد و گفت که مادرت به عزايت بنشيند پيغمبر اين را خليفه کرده است حالا تو دستور مي‌دهي من او را عزل کنم؟

تاريخ طبري هم در ج 3 ص 212 اشاراتي به اين قضيه دارد.

مجري:

خيلي ممنون هستيم.

سوال ديگر من اين است که آيا حديث قرطاس در صحيح مسلم و صحيح بخاري آمده است يا نه؟

استاد حسيني قزويني:

اگر دوستان مانيتور من را به آنتن بدهند تا يک مقداري ملموس با دوستان صحبت کنيم ممنون مي‌شوم. نظر تحليلي به حديث قرطاس؛ انشاءالله ما قول مي‌دهيم که جلسه آينده را به حديث قرطاس اختصاص دهيم.

در کتاب صحيح بخاري ج 7 ص 9 حديث 5669، ابن عباس از نبي گرامي نقل مي‌کند که:

قال لما حضر رسول الله صلى الله عليه وسلم وفي البيت رجال فيهم عمر بن الخطاب قال النبي صلى الله عليه وسلم هلمّ اكتب لكم كتابا لا تضلوا بعده فقال عمر

پيغمبر در حال احتضار بود و در خانه پيغمبر هم برخي از شخصيتها بودند، در ميان آنها  عمر بن الخطاب هم بود. يک کاغذي بياوريد چيزي بنويسم که بعد از او ديگر شما گمراه نشويد.

عزيزان، خوب به اين روايت دقت کنند اين ديگر کتاب وسائل و بحار از شيعه نيست بلکه صحيح بخاري از اهل‌سنت است. عمر بن خطاب گفت:

ان النبي صلى الله عليه وسلم قد غلب عليه الوجع

اين حرفي که پيغمبر دارد مي‌زند در حقيقت يک بيماري در پيغمبر غلبه کرده است و در اثر آن بيماري است که پيغمبر دارد اين چنين حرف مي‌زند.

يعني پيغمبر با اراده حرف نمي‌زند. نعوذ بالله، نعوذ بالله دارد هذيان مي‌گويد!

قد غلب عليه الوجع و عندکم القرآن.

احتياج به نوشتن پيغمبر نداريم درحاليکه قرآن در ميان ما است.

اين خيلي عجيب است. اين حرف عمر بن الخطاب است که مي‌گويد :

و عندکم القرآن حسبنا کتاب الله.

قرآن در ميان ما هست نيازي به سخن پيغمبر نداريم! کتاب خدا بس است نيازي به گفتار پيغمبر نداريم.

مگر خود قرآن نمي‌گويد:

و ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا.

سوره حشر، آيه 7

اين آيه کجا رفت؟ يا،

وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ

سوره نحل، آيه44

حالا انشاءالله اينها را ما بعد تحليل مي‌کنيم  ولي دوستان اين عبارت را داشته باشند که جناب خليفه دوم گفت ما نيازي به نوشتار پيغمبر نداريم! قرآن در ميان ماست، قرآن کفايت مي‌کند . گفتن عمر قضيه را تمام کرد؟ نه،

فاختلف أهل البيت فاختصموا منهم من يقول قربوا يكتب لكم النبي صلى الله عليه وسلم كتابا لن تضلوا بعده ومنهم من يقول ما قال عمر

آنهايي که در خانه بودند با يکديگر اختلاف کردند. ماجرا به خصومت و درگيري کشيد. بعضيها گفتند يک کاغذي به پيغمبر بدهيد پيغمبر بنويسد چيزي را که شما هرگز بعد از او گمراه نشويد و بعضيها حرف عمر را مي‌گفتند.

نه آقا پيغمبر هذيان دارد مي‌گويد! پيغمبر نستجير بالله بخاطر بيماري است که اين حرف را مي‌زند. قرآن بس است نيازي به گفتار پيغمبر نداريم.

فلما أكثروا اللغو والاختلاف عند النبي صلى الله عليه وسلم

اينها در حضور پيغمبر حرفهاي لغو و بيهوده زدند و اختلافشان زياد شد.

خيلي عجيب است!

أکثروا

حرفهاي لغو و بيهوده‌شان پيش پيغمبر زياد شد ، اختلافشان پيش پيغمبر زياد شد.

قال رسول‌الله قوموا

آن وقت پيامبر فرمود: بلند شويد از خانه من بيرون رويد!

قوموا

يعني بلند بشويد. يعني بلند شويد از اينجا برويد بيرون!

مجري:

به نظر عرب هم اين عبارت تند است.

استاد حسيني قزويني:

بله پيغمبري که مفتخر به،

إنک لعلي خلق عظيم.

سوره قلم، آيه 4

است. مي‌گويد گم شويد!

قال عبيد الله وكان ابن عباس يقول إن الرزية كل الرزية ما حال بين رسول الله صلى الله عليه وسلم وبين ان يكتب لهم ذلك الكتاب من اختلافهم ولغطهم

عبيدالله بن عباس مي‌گويد: ابن عباس مي‌گفت: تمام مصيبتها و بدبختيهاي جهان اسلام از آنجا شروع شد که مانع شدند پيغمبر اين وصيت را بنويسد چون اينها با يکديگر اختلاف کردند ، داد و بيداد کردند پيش پيغمبر.

يعني آيه شريفه

و لا ترفعوا أصواتکم فوق صوت النبي

سوره حجرات، آيه 2

براي اينها هيچ بود و اهميتي نداشت! همچنين در صحيح بخاري ج 4 ص 31 ح 3053، از ابن عباس نقل مي‌کند که روز پنجشنبه، چه روز پنجشنبه‌اي -  پنجشنبه آخر صفر بوده است-

ثم بكى حتى بل دمعه الحصى قال اشتد برسول الله صلى الله عليه وسلم وجعه فقال ائتوني بكتف اكتب لكم كتابا لن تضلوا بعده ابدا

شروع کرد ابن عباس به گريه کردن به حدّي که اشک چشمش ريگهايي که آنجا بود را خيس کرد. پيغمبر بيماريش روز پنجشنبه شدت گرفت و فرمود: يک کاغذي بياوريد بنويسم چيزي که شما هرگز گمراه نشويد.

عزيزان دقت کنند.

لن

نفي ابد مي‌کند. دوباره کلمه

أبدا

تأکيد است. يعني با اين چيزي که مي‌خواهم بنويسم شما به هيچ وجه و هرگز گمراه نخواهيد شد.

فتنازعوا ولا ينبغي عند نبي تنازع فقالوا هجر رسول الله صلى الله عليه وسلم

صحابه در آنجا با يکديگر به نزاع پرداختند. پيش پيغمبر کسي حق ندارد تنازع کند.

گفتند پيغمبر اکرم -نستجير بالله- دارد هذيان مي‌گويد!

صحابه‌اي که آنجا بودند -جمع آورده است- با هم منازعه کردند. ما انشاءالله در جلسه بعد سه کلمه «هجر» ، «لغط» و «تنازع» را بطور مفصل توضيح خواهيم داد.

قال دعوني فالذي انا فيه خير مما تدعوني إليه وأوصى عند موته بثلاث اخرجوا المشركين من جزيرة العرب

اينهايي که الان من دارم بهتر از اين است که شما داريد دعوت مي‌کنيد که ننويسيد و قرآن کفايت مي‌کند ، اين حرفها چيست؟! پيغمبر سه وصيت کرد. مشکرين را از جزيرةالعرب اخراج کنيد.

اينجا ما يک سوالي طرح مي‌کنيم . آقاي ابولولو قاتل عمر است اگر مشرک بود پيغمبر که دارد مي‌گويد مشرکين را از جزيره بيرون کنيد. چرا ابوبکر او را بيرون نکرد؟ چرا عمر بيرون نکرد؟ و همين باعث کشتن شدن خليفه دوم شد.

وأجيزوا الوفد بنحو ما كنت أجيزهم ونسيت الثالثة

اين هيئتهايي که مي‌آيد آنگونه که من از اينها پذيرايي مي‌کردم به همان شکل از اينها پذيرايي بشود.

و نسيت الثالثة!

سومي را ديگر فراموش کرده‌ام!

حالا ديگر ابن عباس فراموش کرده! راويهاي بعد فراموش کرده‌اند! آقاي بخاري فراموش کرده! آن سومي چه بوده؟ اين هم يک علامت سوالي ميان زمين و آسمان که اين چه است که اين آقايان شروع کردند مي‌گويد من فراموش کرده‌ام. حالا انشاءالله  ما يکي از بحثهايي که مي‌گويند پيغمبر اکرم گفت قلم و کاغذ بياوريد آنها نياوردند، چرا به صراحت بعدا نگفت؟ و يا بيان نکرد؟ بعد از اينکه آمدند نسبت هذيان دادند پيغمبر اکرم باز رها نکرد، 3 تا جمله گفت ولي از اين سه جمله فقط دو جمله‌اش در ذهن تاريخ‌نگاران و حديث‌نگاران ماند حالا سومي چه بوده؟ آن چيزي که موجب امنيت جامعه اسلامي بوده، بيمه نامه امت اسلامي بوده، آن را خلاصه حضرات فراموش کرده‌اند.

اين روايت در صحيح بخاري ج 4 ص 31 ح 3053 کتاب الجهاد و السير، ، صحيح بخاري ج 5 ص 137 ح 4431، صحيح بخاري ج 4 ص 66 ح 3168، صحيح مسلم ج 5 ص 75 ح 4123، آمده است. در حدود 17 جاي صحيح بخاري و صحيح مسلم حديث قرطاس آمده است و اين قابل انکار نيست آقايان نمي‌توانند بگويند که حديث قرطاس را شيعه‌ها درست کرده‌اند. البته يکي از علماي اهل سنت گفته بود اي کاش دو چيز در صحيح بخاري نيامده بود، يکي  حديث حوض و يکي هم حديث قرطاس، که اين دو حديث براي ما دردسر شده است!

 

تماس بينندگان

مجري:

خيلي ممنون هستيم. آقاي طالبي از اصفهان پشت خط تماس هستند. سلام و عرض ادب دارم خدمت دوست عزيز اصفهاني‌مان.

بيننده:

سلام عليکم. در رابطه با حديث قرطاس که جناب خليفه دوم گفتند کتاب خدا ما را بس است، من مي‌گويم اينها به همان کتاب خدا هم اصلا اکتفا نکردند. در کتاب خدا در جاهاي مختلف از منافقين صحبت شده است. اما اين منافقين بعد از رحلت حضرت رسول تا زماني که حضرت علي به خلافت رسيد گويا خاموش شدند. حالا يا با توافق شد و يا به هر شکلي!

 مسئله دومي که وجود دارد بحث تقريبا شبه عصمت صحابه که آنها  مطرح مي‌کنند صحابه صددرصد اهل نجات هستند. من از اينها سوال داشتم که به ما بگويند اينکه خداوند در قرآن کريم مي‌فرمايد:

يا أيها الذين آمَنوا آمِنوا

سوره نساء، آيه 136

يعني اي کساني که ايمان آورده‌ايد ايمان بياوريد.

منظور اين آيه چه کساني است؟ اگر خطاب به آنهايي است که ايمان آوردند و در واقع نفاقي در وجودشان نيست که خداوند نبايد به اينها به اينها خطاب کند که ايمان بياوريد. مسلّما کساني که مي‌گويند ما مومن هستيم اصلا ايماني در دلشان وجود ندارد. يک اين سوال را به ما جواب بدهند و مسئله ديگري که وجود دارد آنجايي که مي‌فرمايد:

يا أيها الذين آمنوا من يرتدّ منکم عن دينه.

سوره مائده، آيه 54

دقيقا آيه قبل از آيه ولايت، سوره مائده است که مي‌گويد اگر شما از دينتان برگرديد خداوند قومي را مي‌آورد حالا من سوالم اين است که چرا خداوند دارد با اين لحن با مومنين دارد صحبت مي‌کند؟ مي‌گويد اگر از ايمانتان برگرديد پس لابد اين احتمال وجود دارد که اينها برگردند.

مجري:

خيلي ممنون هستيم. جناب آقاي فاروقي از تايباد از برادران اهل سنت سلام به برادر عزيز.

بيننده:

سلام عليکم و شب بخير خدمت شما و شبکه خوبتان که واقعا اين شبکه‌ها دارند اطلاع رساني مي‌کنند. ملت مسلمان حالا آگاه شده‌اند. مي‌خواستم نکته‌اي خدمتتان عرض کنم که حضرت عمر آنطوري که شما مي‌فرماييد آنطور هم نبوده، الآن جامعه متمدن امروزي دارد از خيلي کارهاي عمر پيروي مي‌کند! مثلا در جنگ جهاني دوم ما خوانده‌ايم که مي‌گويند  چرچيل انگليس دستور داده است که سرگردها بخاطر اينکه بتوانند رفع نيازهاي شهواني کنند با همديگر ازدواج کنند و حضرت عمر هم مي‌گويند که،

إذا طال عليک السفر فانکح بذکر!

و موقعي که گفت اگر کسي با من ازدواج کند و من با کسي ازدواج کنم از جاهليت براي من مانده. و رسول اکرم و کس ديگري هم به اين کار حضرت عمر ايرادي نگرفت. و مثل اينکه مهر تأييد بوده! حالا کار نداريم به اينکه عبدالملک مروان اين را بدجوري تعبير کرده و حضرت عمر را مأبون خوانده ولي اين از تواضع حضرت عمر بوده که مي‌خواسته متواضع باشد که جامعه اسلامي نيازهاي خودش را در سفر برطرف کند! چون حضرت عمر هم متعه را منع کرده است. گفت ديگر حق نداريد متعه انجام بدهيد براي اينکه زنها حامله مي‌شوند و بچه‌هاي بي‌پدر تحويل جامعه مي‌دهند. با اين امر عمر هم در جنگ جهاني دوم اين را گذاشتند و حتي در انگليس مي‌خواستند به تثبيت برسانند. حالا اين را شما داريد طور ديگري تعبير مي‌کنيد اين يکي از سياستهاي بارز حضرت عمر است!!

حديث قرطاس هم که شما مي‌فرماييد حديث قرطاس موقعي که ما مي‌خوانيم در کتابهايمان که هيچ آيه‌اي بدون اجازه حضرت عمر بر رسول گرامي نازل نشد و خداوند از خود حضرت عمر کسب دستور مي‌کرده، و تمام آيات را با اجازه حضرت عمر نازل مي‌کرده !!

مجري:

اين را جدي مي گوييد آقاي فاروق؟!

بيننده:

رسول گرامي حضرت عمر را که در سپاه جيش اسامه ،

مجري:

نه! اينکه مي‌گوييد نزول آيه بدون اذن خليفه دوم نبوده؟

بيننده:

حضرت عمر هم پي برد که شايد مريضي بر حضرت رسول غلبه کرده است حضرت رسول را دچار سردرگمي کرده و به همين خاطر هم اينطور گفته است. به همين خاطر هم وقتي گفت قلم و کاغذ بياوريد گفت دارد هذيان مي‌گويد.

استاد حسيني قزويني:

جناب آقاي فاروقي مي‌شود من يک سوالي از محضر حضرتعالي  داشته باشم؟

بيننده:

بفرماييد.

استاد حسيني قزويني:

 شما که مي‌فرماييد خداي عالم بدون اجازه عمر آيه‌اي به پيغمبر نازل نمي‌کرد پس بهتر بود که خود عمر پيغمبر باشد نه حضرت رسول اکرم! اگر انقدر جايگاهش بالا بوده يعني از پيغمبر بالاتر بوده؟ بهتر بود که پيغمبر برود کنار خود حضرت عمر بيايد!

مجري:

چرا انقدر دير ايمان آورد؟

بيننده:

حضرت جبرئيل عجله کرده بود و جلوتر رفته بود و حضرت رسول را به نبوت برگزيده بود و بعد هم حضرت عمر به خاطر تواضع و فروتني نخواست چيزي بگويد!!

مجري:

آيات اوليه که نازل شد آن موقع که خليفه دوم اهل ايمان نبودند پيغمبر از چه کسي اجازه مي‌گرفت؟! من فکر کنم شوخي کرديد!

بيننده:

تاريخ دچار اشتباه شده است.

مجري:

واقعا شما شوخي کرديد! فکر کنم اين مباحث ديگر مبناي علمي نداشته باشد و گويا حضرتعالي شوخي مي‌کنيد.

استاد حسيني قزويني:

شما به نزد علما و انديشمندان تايباد تشريف ببريد.

بيننده:

ما در کتابهايمان نوشته‌اند آيات با اجازه حضرت عمر نازل مي شده، شما به اين شک داريد؟!

 مجري:

من فکر کنم اين اصلا حرف خوبي نباشد که شما بگوييد. حتي اگر هم اين مطلب در کتب شما باشد، اين بسيار حرف بدي است. حالا اگر شما مي‌خواهيد اگر دوست داريد پس ما روي مباحث شما موردي مطرح بکنيم بياييم نقل بکنيم. ولي فکر کنم علماي شما اين حرفها را خيلي قبول نداشته باشند.

استاد حسيني قزويني:

البته فرمايش جناب آقاي فاروقي به جوک قرن 21 بيشتر شبيه است!

بيننده:

 آقايان اهل تسنن در اين مسئله تدبر نکرده‌اند و روي اين هيچ فکر و انديشه‌اي به خرج نداده‌اند!

استاد حسيني قزويني:

شما بزرگواري کنيد آقاي فاروقي با علماي بزرگوار تايباد يک صحبتي بفرماييد يک مشورتي کنيد، با امام جمعه محترمتان، اين حرفهايتان را بزنيد ببينيد آنها آيا اين حرفها را قبول دارند يا نه؟ و آيا به شما مي‌خندند يا نه؟! اگر واقعا اينطور بود يک مدرکي به ما نشان بدهند و البته اگر اين باشد که بايد گفت:

و علي الاسلام السلام.

اصلا اين ديگر بدترين اهانت به نبي مکرم است. بدترين جسارت به پيغمبر اکرم است. البته اين در کتابهاي آقايان هست که پيغمبر گفته:

لولم أبعث لبعث عمربن الخطاب!

اگر من به پيغمبري مبعوث نمي‌شدم، جاي من جناب عمر مبعوث مي‌شد!

ابن کثير هم دارد که عمر سال نهم تازه مسلمان شد. 9 سال مسلمانها عبادت مي‌کردند و اين همه آيات نازل شد درحاليکه ايشان بت پرست و مشرک بوده، حالا ما نمي‌دانيم اين برادر عزيزمان چه مي‌گويد! ما که تعجب کرديم. ولي احساس مي‌کنم  که ‌خواست جوک تعريف کند!

مجري:

خيلي ممنون هستيم آقاي حسيني از آلمان از برادران اهل سنت سلام و عرض ادب دارم خدمت شما دوست عزيز مقيم آلمان.

بيننده:

بسم الله الرحمن الرحيم

با عرض سلام. من کار به اين ندارم که حديث قرطاس در کدام يک از کتابهاي تاريخي و يا صحيح بخاري يا مسلم، کافي يا در هر کجاي ديگر آمده است، علي التحقيق حضرت رسول اکرم اين وصيتنامه را ننوشته‌اند و علي‌التحقيق اين مطلب نيامده است،

أکتب لکم ...لا تضلوا بعدي.

يعني مطلبي براي شما نوشته‌ام که بعد از اين به گمراهي نيفتيد.

يعني به اين شکل حضرت رسول اکرم خود رسالت 23 ساله خود را خط بطلان کشيدند و امت اسلام را به بطلان و ضلالت در واقع راهنمايي فرمودند. اين يک مسئله، مسئله دوم اين است که اين قضيه‌اي که شما مي‌فرماييد مؤلفين و محدثين نوشته‌اند.

مجري:

جناب آقاي حسيني.

و ما عليک إلا البلاغ.

بيننده:

در روز دوشنبه يعني چهار روز بعد از اين قضيه رحلت فرمودند. چرا در اين 4 روز اين مطلب را نه کسي به او يادآوري کرد و نه خود آن را به صورت شفاهي به مردم تذکر داد؟ در صبحگاه روز دوشنبه‌اي که بعد از ظهر آن روز وفات فرمودند ايشان خود به منبر رفتند دوبار خطبه خواندند اين مطلب را ابن عباس مي‌آورد، حضرت علي مي‌آورد، چرا در آن خطبه‌هايي که در روز دوشنبه در جمع مسلمين که همه حضور داشتند اين مطلب را نگفتند؟

مجري:

حديث ثقلين را مطرح کردند.

بيننده:

مطلبي نبوده که در قرآن قبلا به آن اشاره نشده باشد.

استاد حسيني قزويني:

شما مي‌فرماييد کسي بعد از او به پيغمبر نگفت، آيا براي اين شما دليلي داريد که نگفته‌اند و يا نه همينطوري حضرتعالي از پيش خودتان بر اين باور هستيد که بعد از آن قضايا ديگر به پيغمبر چيزي نگفته‌اند؟ مي‌توانيد بفرماييد؟ اين را تحقيق کرده‌ايد يا نه از پيش خودتان مي‌فرماييد؟من احساس مي‌کنم که حضرتعالي يک چيزهايي در ذهن مبارکتان پرورانده‌ايد و اين را داريد ارائه مي‌دهيد. اگر شما مراجعه بفرماييد به کتابهاي اهل سنت در طبقات کبري از آقاي ابن سعد ج 2 ص 242، مي‌گويد:

 فقال بعض من کان عنده إن نبي الله ليهجر.

بعد از اين قضايا که مردم رفتند بعضي از افراد من جمله ابن عباس گفت:

ألا نوتيک بما طلبته.

اي پيغمبر! آيا آن قلم و کاغذي که خواستيد من نياورم براي شما؟

پيغمبر فرمود:

أو بعد ماذا قال؟

بعد از اينکه اين مرد من را به هذيان‌گويي متهم کرد؟!

الان من بنويسم مي‌گويند پيغمبر داشت هذيان مي‌گفت اين هذيان دارد مي‌گويد ، هذيان نوشته در آنجا! پس شما اگر طبقات کبري ابن سعد را نگاه کنيد ج 2 ص 242، امتاع الاسماع آقاي مقريزي ج 14 ص 449، اينها  مي‌گويند  بعد از اين که پيغمبر اين را گفت:

فأفاق

حرف مقريزي اين است پيغمبر حالش بهتر شد.

فقال رجل من أهل البيت يا رسول الله ألا نوتيک بصحيفة التي طلبت و دوات به تکتب لها فيها ما لا نختلف بعدا. فقال الان بعد ما قلتم يهجر؟ فلم افعل.

من همان قلم کاغذي که خواسته بوديد براي شما نياورم که بنويسيد؟ من را متهم به هذيان گويي کرديد. نخواهم نوشت.

چون اگر پيغمبر اين را مي‌نوشت اولا مي‌گفتند پيغمبر هذيان گفته‌است  و هيچ ارزشي ندارد و ديگر روايات پيغمبر هم زير سوال مي‌رفت جناب آقاي حسيني عزيز، من در خدمت حضرتعالي  هستم بفرماييد.

بيننده:

بيانات جالبي است ولي خود مطلب در واقع مويّد اين است که پيغمبر اسلام به دست خود امت اسلام را به ضلالت انداخته‌اند و اين شايسته مقام رسالت حضرت رسول اکرم نيست. اين مطالب را بيان کرده است اين حقيقت ندارد. اين قضيه از نظر منطقي اصلا خُلف است.

مجري:

اين مطلبي که شما مي‌فرماييد پيغمبر فقط وظيفه دارد ابلاغ بکند حتي در قضيه غدير خم که فرمودند اگر شما اين را اگر انجام ندهيد.

فما بلغت رسالته.

سوره مائده، آيه 67

را دارد مي‌گويد . آنجا تبليغ کرد و همه مسائل را گفت.

 إنا هديناه السبيل إما شاکرا و إما کفورا.

سوره انسان، آيه 3

من ديگر مامور به نتيجه نيستم من مامور به وظيفه‌ام هستم.

وظيفه من اين است که تبليغ بکنم. شما مي‌خواهيد ايمان بياوريد يا ايمان نياوريد.

استاد حسيني قزويني:

من يک سوالي از ايشان دارم در آيه 45 سوره مومنون در آنجا در رابطه با حضرت موسي دارد ما حضرت موسي را فرستاديم براي دعوت کردن به طرف خدا

ثم أرسلنا موسى وأخاه هارون بآياتنا وسلطان مبين. إلى فرعون وملأه فاستكبروا وكانوا قوما عالين.

اينها خودشان را برتر مي‌دانستند.

فقالوا أنؤمن لبشرين مثلنا و قومهما لنا عابدون. فكذبوهما فكانوا من المهلكين

تکذيب کردند همين باعث شد همه هلاک شدند.

يعني هلاکت بني اسرائيل، فرعون و ديگران به خاطر حضرت موسي بود. حضرت موسي اگر نمي رفت آنها را دعوت نمي‌کرد به طرف توحيد آنها هلاک نمي‌شدند. حضرت نوح اگر تبليغ نمي‌کرد و اينها مخالفت نمي‌کردند اينها  غرق نمي‌شدند. اگر واقعا اين منطق است پيغمبر چون گفت مردم عمل نکردند ضلالت مردم فراهم شد؟ آيا پيغمبر اين زمينه ضلالت را فراهم کرد؟ يا آنهايي  که مخالفت دستور پيغمبر اکرم کردند؟ همانطور که جناب آقاي محسني هم اشاره کردند قرآن نسبت به نبي گرامي مي‌گويد:

إنما عليک البلاغ و علينا الحساب.

سوره رعد، آيه 40

ابلاغ مال تو و حساب و کتاب مال ماست.

يعني تو کارت را انجام بده اينکه اينها به ضلالت مي رسند و به جهنم مي‌روند يا به هدايت و به بهشت مي‌روند اين مال ماست.

مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَكْتُمُونَ

سوره مائده، آيه99

اين ديگر خيلي واضح و روشن است.

مجري:

خيلي ممنون هستيم جناب آقاي حسيني اگر مي‌خواهيد بحث مفصلي داشته باشيد تشريف بياوريد برنامه قضاوت با شما، چون ما دو دقيقه بيشتر براي شما فرصت نداريم.

استاد حسيني قزويني:

سوالات ايشان را ما جواب خواهيم داد. يکي از سوالات همين است که در يکي از سايتهاي وهابي 10 يا 12 تا سوال طرح کرده‌اند. يکي از سوالات همين است که جناب آقاي حسيني مطرح کردند امشب.

مجري:

جناب آقاي آذرتي از انگلستان عرض سلام و ادب دارم خدمت شما عزيز،

بيننده:

بنده هم عرض سلام دارم خدمت جناب عالي و حاج آقاي بزرگوار،

حقيقت را عرض کنم که من سوالي ندارم فقط نکته هايي را مي‌خواستم خدمت شما عرض کنم که برادران و سروران بتوانند اين مسائل را مورد نظر قرار بدهند.

بنده 35 سال است که در انگليس هستم و بخاطر مسائلي که بوده با جاهاي مختلف همکاري داشتم که اکثريت از برادران و خواهران اهل تسنن بودند. يک نکته‌اي که براي من خيلي جالب است من يادم  هست که روزي ما در مساجد همکاري مي‌کرديم بعد از دو سال دوستان اهل تسنن -که افراد تحصيل کرده هم بودند و من در يک پارلمان اسلامي در انگليس نماينده‌شان بودم- تازه به من مي‌گفتند که برادر تيمور! شما که مي‌گوييد شيعه هستيد چطور به ما يک چيزهاي عجيب و غريبي راجع به شيعه‌ها گفته بودند؟!

توجه داشته باشيد که من با برادران اهل تسنن خيلي رفت و آمد دارم. يعني بهترين راهي که ما توانستيم با اين افراد رفت آمدهاي خانوادگي بوده، با هم آمده‌ايم و با هم رفته‌ايم، با هم نماز خوانده‌ايم و مسائل ديگر، مثلا در نماز که ما از تربت استفاده مي‌کنيم چندين هزار بار ما شرح داده‌ايم براي اينها  منتها بخاطر اينکه افرادي هستند مثل خود ما شيعيان و يک چيزهايي عادت مي‌شود و براي اينها خيلي مشکل است که بخواهند شايد مثلا تغيير بدهند. يکي از بزرگان برادران اهل تسنن –که اسم نمي‌برم - ايشان تربت را مي‌گرفتند و از ما خواهش مي‌کردند که براي زيارت امام رضا ايران مي‌آمديم.

مجري:

هدف برنامه ما هم همين است. ما در سايه  وحدت و کنار هم بودن مي‌خواهيم گفتگو کنيم. ممنون هستيم جناب آقاي رضايي از بهبهان از برادران اهل سنت سلام و عرض ادب دارم خدمت شما دوست عزيز.

بيننده:

با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت آقاي محسني و آيت الله قزويني، و عرض تسليت به خاطر دهه حسنيه،

به قول شاعر مي‌گويد  به حسن گريه کنم يا به حسين يا به رضا و حسن موسي الرضا، چند تا سوال داشتم از آقاي قزويني، آيا روايتي از شيعه يا اهل سنت در مورد اينکه حضرت علي مردم کوفه را لعنت کرده باشد هست؟ و اولين سوره‌اي که بر پيامبر نازل شد سوره علق که در غار حرا بر پيغمبر نازل شد حضرت علي هم در کنار پيغمبر بودند يا نه؟

مسئله ديگر اينکه آقاي الله‌ياري در شبکه اهل بيت فحش هاي زشتي به ما اهل سنت مي‌دهند اصلا نمي‌دانم اين آقا چطور است! خيلي فحش مي‌دهد.

مجري:

جناب آقاي رضايي صاحب شبکه اهل‌بيت بعضي از حرفها و تعابيري را که بکار مي‌برد اصلا زيبنده شيعه نيست و از نظر ما و مراجع ما مطرود است

ايشان هم مثل آقاي ملازاده شما است، يعني شما يکي داريد ما هم يکي داريم ديگر تحمل کنيد!

 

استاد حسيني قزويني:

ايشان که صحبت کردند که اميرالمومنين سلام الله عليه در غار حرا بوده يا نبوده؟ حالا آن عباراتي از امير المومنين سلام الله عليه است که پيغمبر اکرم،

و لقد کان يجاور في کل سنة بحراء و أراه و لا يراه غيري و أري نور الوحي و الرساله و أشمّ ريح النبوه.

در حراء که پيغمبر مي‌رفت من هم مي‌ديدم که غير از من کسي نمي‌ديد. نور وحي و رسالت را مي‌ديدم. و بوي خوش نبوت را هم من احساس مي‌کردم.

اين قضايا در نهج البلاغه است کاملا مشخص است اين مسائل و در او هيچ شک و شبهه‌اي نيست ولي اين که واقعا در آن شبي که به پيغمبر اکرم وحي شد اولين سوره آمد آيا آنجا بوده، برايش هيچ دليلي نداريم. و اينکه آيا حضرت علي مردم کوفه را لعنت کرده است يا نه؟ آن حضرت مذمت کرده است اعلام انزجار و نفرين کرده است ولي ما نديده‌ايم لعنت کرده باشد.

مجري:

سرکار خانم احمدي از شيراز سلام و عرض ادب دارم خدمت شما،

بيننده:

عرض سلام دارم خدمت شما مجري محترم و خدمت حضرت آيت الله قزويني. ببخشيد ديروز در شبکه  حرمله بي‌ادبي را به حد اعلا رساندند بطوري که متأسفانه نسبت به امام زمان و مراجع و مقام معظم رهبري بقدري توهين کردند که هر انسان مسلماني متأثر مي‌شود ما از حضرت آيت الله قزويني خواهش مي‌کنيم و انتظار داريم در اين رابطه موضع‌گيري کنند و بسبب اينکه مي‌فرمايند که شبکه ولايت، سياسي نيست، نگذارند که اينها از اين مسئله سوء استفاده کنند و هر چه دلشان مي خواهد به مراجع و مقام معظم رهبري و امام زمان بگويند.

مجري:

خيلي ممنون هستيم سر کار خانم احمدي، بله دو مبحث مهم فرموديد که حتما بايد به آنها  بپردازيم تا اينها سوء استفاده نکنند . تهيه‌کننده محترم به من اشاره مي‌کنند که ما کليپ همين صحبت مورد اشاره سرکار خانم احمدي را داريم.

استاد حسيني قزويني:

قبل از اينکه اين کليپ را پخش کنند بينندگان عزيز دقت کنند، اين آقاي کارشناس يا در واقع کارنشناس! سياست چماق و هويج دارد. از يک طرف با کمال وقاحت و بي‌حيايي به حضرت ولي عصر اهانت مي‌کند ، يعني به مقدسات 400 ميليون يا 450 ميليون شيعه اهانت مي‌کند و از طرف ديگر شعار مي‌دهد که من توصيه مي‌کنم اين شبکه‌هاي ماهواره‌اي ادبيات متناسب با ماهواره را رعايت کنند و نسبت به همديگر توهين نکنند! به برادرمان آقاي آذرتي از انگلستان که مي‌گفتند بحثهاي شما به سمت و سوي ديگر نرود، مي‌گوييم وقتي که به خانه ما حمله مي‌کنند و به مقدسات ما جسارت مي‌کنند آيا ما در اينجا  هيچ دفاع نکنيم؟!

کليپ:

آقاي حيدري:

ولي امر مسلمين در اينجا آقاي هاشمي آمد اين ولي امر مسلميني که بعضيها تراشيده‌اند خودشان را ولي امر مسلمين معرفي مي‌کنند و ولي امر مسلمين جهان معرفي مي‌کنند اينجا اين منظور نيست. در اسلام چيزي به نام ولي امر مسلميني که خودش خود را بر مردم مسلط کند وجود ندارد.

آقاي هاشمي:

مي‌گويند که ايشان را کسي انتخاب نکرده خود امام زمان ايشان را ولي امر مسلمين تعيين کرده است.

آقاي حيدري:

معذرت مي‌خواهم آقاي هاشمي! به روباه گفتند کو شاهدت گفت دمم!

استاد حسيني قزويني:

ما گفتيم اگر کسي نسبت به نظام جمهوري اسلامي به عنوان يک نظام شيعي بخواهد حمله کند يا بيايد به نظام شيعه عراق بخواهد چون شيعي هستند حمله کند، ما با تمام توان مفتضحش مي‌کنيم . حالا يک اختلافات سياسي، منطقه‌اي، بده و بستانهايي است که ما به هيچ وجه در آنها دخالت نمي‌کنيم . ولي ما در يک جايي که واقعا مربوط به کيان شيعه باشد آنجا با تمام توان هستيم. بحث، بحث سياسي هم نيست يعني اين ديگر تکليف است براي ما، من چند تا نکته را در اينجا بگويم اين آقاي بي‌حيا اولا مي‌گويد  در اسلام کسي به نام ولي امر مسلمين نداريم.

بله در اسلام ولي امر مسلمين نداريم ولي آقاي بي‌حيا! اولواالامري داري که مي‌آيد مي‌رود آمريکا با سران آمريکا شراب مي‌خورد و گيلاسش را به هم مي‌زند! در اسلام يک اولوا الامري داريم که وقتي مي‌رود غرب آنجا به او بعضي از مواد آنچناني 12 هزار دلاري مي‌دهند و همانطور که صدا و سيماي سوريه هم تهديد کرد که ما اين فيلم را پخش مي‌کنيم همانجا  مي‌رود يک سري کارهاي فحشا، بي‌بند و باري، تجاوز به ناموس ديگران و غيره انجام مي‌دهد. حالا اگر لازم باشد ما هم پخش خواهيم کرد تا بدانيد اولوا الامر شما چه کساني هستند و مراجع ما و ولي امري که شيعه معين کرده چه کساني هستند؟ حتي شما ببينيد در همين چند ماه قبل يکي از مخالفين سخت کوش نظام و رهبري در لندن گفت هر چه بخواهند نسبت به ولي امر مسلمين و رهبري بگويند ولي ايشان هيچگونه فساد مالي و فساد اخلاقي ندارد.

دشمن اينگونه مي‌گويد ولي شما اينطور مي‌گوييد. چقدر وقيح هستيد. و اينکه خودش بر مردم ولي امر معين کرده است اين هم نهايت وقاحت شما است. در جمهوري اسلامي ديگر همه مي‌دانند حتي ديوانه‌هاي ديوانه‌خانه هم مي‌دانند که در جمهوري اسلامي مجلسي است به نام خبرگان رهبري که اعضايش را مردم انتخاب مي‌کنند. خبرگان رهبري مي‌آيند ولي امر و رهبري را انتخاب مي‌کنند اين هم دروغ ديگر شما است. اينکه شما مي‌گوييد امام زمان ايشان را انتخاب کرده است.

اين آقا که مي‌آيد اينطور  وقيحانه نسبت به ساحت مقدس حضرت ولي عصر اهانت مي‌کند اگر ما يک کليپي از عائشه آن هم از کتابهاي خودتان پخش مي‌کنيم از عصبانيت آتش مي‌گيرد و ما هم مي‌گوييم:

قل موتوا بغيضکم.

سوره آل عمران، آيه 119

اين آتش غيض دنيايي شما است. انشاءالله فرداي قيامت آتش جهنم قلب و دل و جگر شما را هم خواهد سوزاند. وقتي اينطور  وقيحانه به مقدسات 400 ميليون شيعه اهانت مي‌کني، ادب خودت را نشان دادي. نشان دادي از کوزه همان برون تراود که در اوست. حداقل اين بي‌حياييت را بگذار در يک جلسه ديگر بگو، نه در جلسه‌اي که خودت داري مي‌گويي از شبکه‌ها مي‌خواهم ادب را رعايت کنند و تندي نکنن! اين است ادب شما؟ اين است معرفت شما؟! اين است دين شما؟! البته ما از تربيت يافتگان مکتب ابن تيميه بيش از اين انتظار نداريم. از تربيت يافتگان مکتب محمد بن عبد الوهاب که مي‌گويد شيعه‌ها همه زنازاده هستند و نسب صحيح در ميان شيعه نمي‌بينم از آن رهبر بايد يک شاگردان بي‌تربيتي اينگونه بار بيايد

اگر واقعا مرد هستي بيا بحث علمي بکن. از بنده مي‌ترسي ، با شاگردان من بحث کن! از شاگرد‌هاي من مي‌ترسي با دوستان ديگر، حتي خانمهاي کارشناس مي‌گويند ما آماده بحث با حيدري هستيم!

نکته ديگر اينکه اگر فردا فلان شبکه ماهواره‌اي را ديديد که دارد به اهل سنت توهين مي‌کند، آقايان اهل سنت گلايه نکنند. بيايند اول يک مشتي به دهن ياوه سراهايي مثل حيدري بزنند و بعد انتظار داشته باشند که فلان شيخ افغاني در فلان شبکه تندي نکند. آيا اگر او 10 سال تندي کند به اندازه يک بي‌ادبي شما هست؟ يک مقداري رعايت کنيد، يک مقداري ادب نشان بدهيد.

و قولوا للناس حسنا.

سوره بقره آيه 83

کجا رفت؟ چه کار داريد مي‌کنيد؟

فأين تذهبون؟

سوره تکوير، آيه 26

اين را بدانيد قبل از قيامت خداي عالم شما را مجازات مي‌کند . خدا را قسم مي‌دهم به قلب شکسته  حضرت علي به قلب سوزان حضرت زهرا و به جايگاه حضرت علي عليه‌السلام و به جايگاه حضرت مهدي -من تقاضا دارم همه  بينندگان عزيز آمين بگويند- خدا به آبروي حضرت مهدي اينها  را رسوا کند، نابود کند اينها را، در دنيا و آخرت به اشد عذاب و يک بيماري که علاج پيدا نکند گرفتار بشوند که بدانند جسارت کردن به اهل بيت و جسارت کردن به حضرت ولي عصر ارواحناه فداه چه مکافاتها و چه عواقب سختي دارد.

مجري:

خيلي ممنون حاج آقا، البته اينها از فراريهاي ايران هستند و بايد بروند آنجا  پولهايي که مي‌گيرند بايد اين حرفها را بزنند. به لطف خدا و به کوري چشم شما دشمنان اسلام ، جمهوري اسلامي روز به روز رشد مي‌کند.

 انشاءالله تا ديداري ديگر خداوند يار و نگهدار شما.



آيت الله دكتر سيد محمد حسيني قزويني

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما