* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 21 دي 1393 تعداد بازديد: 887 
ارزش و جايگاه وحدت از منظر قرآن و سنت
 پخش صوت  پخش صوت
   دان لود   دان لود 
  بسم الله الرحمن الرحيم

برنامه حبل المتين

آيت الله دکتر حسيني قزويني

 تاريخ 1390/11/23

 

مجري:

بسم الله الرحمن الرحيم.

سلام و عرض ادب دارم خدمت شما بيندگان عزيز

ما مي‌خواهيم در يک فضاي کاملا دوستانه با برادران عزيز اهل‌سنت  مباحث علمي داشته باشيم که در نتيجه براي بينندگان ما آن مطالب مورد استفاده قرار بگيرد. انشاءالله تا پايان برنامه همراه ما باشيد. ما در خدمت استاد عزيز، کارشناس محترم حضرت آيت الله دکتر سيد محمد حسيني قزويني هستيم. سلام و عرض ادب دارم خدمت استاد عزيزم.

استاد حسيني قزويني:

سلام عليکم و رحمه الله.

مجري:

خيلي ممنون هستم حاج آقا از فرصتي که به ما و بينندگان عزيز داده‌ايد.

 من همين جا تشکر کنم از برادر عزيزم مولوي مرادزهي که لطف کردند و در برنامه آمدند و برنامه خيلي خوبي ارائه شد.

ما واقعا ايشان را خط شکن در اين قضايا ديديم انشاءالله اينها ادامه داشته باشد. الحمدلله در جلساتي که با ايشان برگزار شد، مباحث کاملا دوستانه‌اي مطرح شد.

سوالات بنده در مورد موانع وحدت است. اولين سوال من اين است که لطف کنيد و نسبت به ارزش و جايگاه وحدت از منظر قرآن و سنت مطالبي را براي بينندگان عزيز مطرح کنيد.

استاد حسيني قزويني:

بسم الله الرحمن الرحيم

بنده هم به نوبه خودم از برادر عزيزم جناب آقاي مولوي مرادزهي  که يک روحاني و مولوي فاضل اهل‌سنت هستند، تشکر مي‌کنم.

من بي‌پرده بگويم شايد در اين جلسات مطالب تندي هم مطرح بشود ولي نتيجه اينطور نشستهاي دوستانه و علمي اين است که -اگر نگوييم اختلافها را از بين مي‌برد-  اختلافات را تقليل مي‌دهد. و ما امروز اگر دستمان بيايد و لو ذره‌اي ناچيز اختلافات ميان شيعه و سني را تقليل بدهيم و اين دو گروه را در صف واحد و در برابر دشمنان مشترکمان قرار بدهيم بايد اين کار را بکنيم. اگر کوتاه بياييم به خدا و پيغمبر و امت اسلامي خيانت کرده‌ايم و يکي از اهم واجبات اسلامي همين است. همانگونه‌ که من در آن شب هم عرض کردم و بينندگان عزيز هم شاهد بودند ما بايد تلاش کنيم اولا کاملا عوامل وحدت شناسايي بشود نه به صورت شعاري و نه به صورت حرفي، نه به صورت سخنراني و همايش به صورت کاربردي و عملياتي و مهمتر از او آنچه را که عوامل اختلاف است و موانع وحدت است اينها  هم بايد کاملا شناسايي شود و ببينيم از اين موانع وحدت کدام يک از آنها به صورت کامل قابل برطرف شدن است.

کدام يک از اين موانع قابل اين است که تقليل پيدا کند و اين موانع را ما فقط نبايد در حوزه  مذهب شيعه ببينيم و از علماي شيعه بخواهيم که در اينجا  کوتاه بيايند و موانع را بر طرف کنند. و عوامل وحدت را پياده کنند. بلکه اين جاده دو سويه است.

چه خوش بي مهرباني از دو سر بي     که يک سر مهرباني دردسر بي

اگر اين نشستها و جلسات ميان حوزويان و مفتيها و مراجع بيشتر صورت بگيرد قطعا نتيجه بخش هم خواهد بود.

اما در رابطه با جايگاه وحدت از نظر قرآن و سنت ، سوره  آل عمران آيه  103 به صراحت دستور مي‌دهد

و اعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا.

هم از تفرقه نهي مي‌کند و هم به وحدت امر مي‌کند.  

امر در مرتبه اول ظهور در وجوب دارد و نهي ظهور در نهي و حرمت .

 در سوره انبياء آيه 92.

إن هذه أمتکم أمة واحده و أنا ربکم فاعبدون.

اين امت اسلامي همه يک امت هستند و من هم خداي اين امت هستم.

يعني داشتن خداي واحد مي‌تواند زمينه‌ساز وحدت باشد.

و يا در سوره أنعام آيه 65اختلاف ميان امت اسلامي را عذاب آسماني مي‌داند.

قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَى أَنْ يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذَابًا مِنْ فَوْقِكُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعًا وَيُذِيقَ بَعْضَكُمْ بَأْسَ بَعْضٍ.

در مسند احمد ج4 ص 270 از نبي گرامي نقل کرده است: مومنين در محبت و عطوفت به منزله يک جسد واحد هستند. به منزله يک انسان هستند يعني تمام امت اسلامي يک روح است در جسدهاي مختلف.

إذا اشتكى منه عضو تداعى له سائر الجسد بالسهر والحمى.

اگر يکي از اعضاي امت اسلامي ناراحت بشود تمام امت اسلامي به تبع ناراحت مي‌شوند.

همان شعر سعدي که

بني آدم اعضاي يکديگرند           که در آفرينش ز يک گوهرند

چو عضوي به درد آورد روزگار      دگر عضوها را نماند قرار

 و همين کافي است که در صحيح بخاري حديث 4905 ج6 ص66 در آنجا  وقتي اختلافي ميان مهاجرين و انصار مي افتد انصاري انصار را به کمک مي‌طلبد و مهاجر مهاجرين را و خلاصه در برابر هم صف آرايي مي‌کنند

وقتي که نبي مکرم اين قضايا را متوجه مي‌شود بلافاصله حضور پيدا مي‌کند و مي‌فرمايد:

فقال ما بال دعوي الجاهليه؟!

اين ادعاها و شعارهاي جاهلي چيست؟

يکي مي‌گويد:

يا للأنصار!

ديگري مي‌گويد:

 يا للمهاجرين!

قالوا يا رسول الله كسع رجل من المهاجرين رجلا من الأنصار.

يکي از مهاجرين با پا به يکي از انصار لگد زده است!

ببينيد خيلي عجيب است بخاطر اينکه يک مهاجري آمده به يک مهاجر ديگر لگد زده اين باعث شده يک اختلاف ميان مهاجرين و انصار بوجود آيد. حضرت فرمود اين دعوا و اين شعار جاهليت را کنار بگذاريد. اين شعارها شعارهاي گندآفرين است. بعد متوجه شدند که شيطان مي‌خواهد شعله اختلاف را ميان اينها برافروحته کند.

نبي گرامي موضوع را کاملا به دقت رصد مي‌کند تا خداي نکرده کوچکترين اختلافي ميان امت نيفتد.

بيست و سه سال هم نبي گرامي براي اين کار سرمايه‌گذاري کرد. خود اميرالمومنين سلام‌الله‌عليه که قرباني وحدت است منادي وحدت است. بعد از آنکه خلافت را به دست مي‌گيرد اين همه اختلافها و مشکلات و درگيريها برايش بوجود مي‌آورند و در آخر که خوارج توطئه‌هايي مي‌کنند، خطاب به خوارج مي‌گويد:

و ألزموا السواد الأعظم.

نهج البلاغه خطبه  126

بعضيها صدور اين روايت را نمي‌فهمند که قضيه چيست. تصور مي‌کنند  اميرالمومنين همينطور رفته بالاي منبر خطاب به تمام مسلمانان فرموده است:

و ألزموا السواد الأعظم.

نه! اينجا مراد خوارج بوده و خوارجي که تفرقه افکني مي‌کردند از پيکره جامعه اسلامي جدا شده و فتنه مي‌انداختند. فرمود:

و ألزموا السواد الأعظم و إن يدالله مع الجماعة و إياکم و الفرقه.

با گروه جماعت مردم باشيد. دست خدا با اين جماعتي است که من در رأس آن هستم. از هر گونه تفرقه اجتناب کنيد.

تا آنجا که مي‌فرمايد:

فإن الشاذ من الناس للشيطان كما أن الشاذ من الغنم للذئب

وقتي که جامعه اسلام دچار تفرقه شد افراد متفرق شده طعمه شيطان مي‌شوند. همانطور که گوسفندان متفرق شده و جدا شده از گله دچار گرگ خواهند شد.

 

مجري:

خيلي ممنون. برادران اهل‌سنت در بحث وحدت مي‌گويند ما که تعدادمان بيشتر است پس آقايان شيعه بيايند تابع اکثريت بشوند! آيا واقعا اين صحيح است و يا ما بايد يک نقاط مشترکي را پيدا کنيم.

استاد حسيني قزويني:

اتفاقا شب گذشته در يکي از شبکه‌هاي وهابي يک آقايي که بجز فحش و اهانت چيز ديگري بلد نيست، مي‌گفت اگر بناست وحدت هم باشد بايد شيعه‌ها تابع ما اهل‌سنت بشوند و مذهبشان را رها کنند! چون اکثريت با ماست! حضرت علي هم فرمود:

و ألزموا السواد الأعظم فإن يد الله مع الجماعه.

چون ما اکثريت هستيم شيعه بايد تابع ما باشد!

شيعه نمازش، عبادتش، و همه کارهايش بايد عين ما اهل‌سنت باشد. يعني معناي وحدت از ديدگاه اين آقا اين است که شيعه مذهب و عقيده‌اش را کنار بگذارد و بيايد سني بشود. البته اينکه  آيا سني‌ها  در يک صف هستند يا نه انشاءالله بعدها در اين زمينه توضيح مفصل خواهيم داد که چه اختلافهايي بين چهار مذهب وجود دارد. حتي بعضيها شعار مي‌دهند

من لم يکن حنبليا فليس بمسلم.

تاريخ الاسلام، ج29، ص304

هر کس که حنبلي نباشد مسلمان نيست.

وهابيها مي‌گويند هرکس که وهابي نباشد مسلمان نيست. خود آقايان وهابيها اشاعره و ماتريديه را کافر مي‌دانند. حال اينکه شايد نود يا هشتاد و پنج درصد اهل‌سنت يا تابع اشاعره هستند و يا ماتريدي هستند. از ديدگاه آقايان وهابيها همه اهل‌سنت کافر هستند.

ـ عزيزان شيعه که مي‌خواهند با اين شبکه‌ها تماس بگيرند يک مقداري دقت کنند که مطالعه داشته باشند. گرچه در اين شبکه‌هاي  وهابي که اسمشان را گذاشته‌اند تريبون آزاد در يک ساعتي که تلفنها را باز مي‌کنند پنجاه دقيقه‌اش را به سينه چاکان فحّاش خودشان مي‌دهند و اگر شيعه‌اي هم بيايد روي خط، اصلا از شنيدن صداي شيعه بغض و کينه‌شان فوران مي‌کند و يا اينکه مجري مي‌خواهد از غصه بترکد!

حتي به اندازه نيم دقيقه هم نمي‌تواند صداي شيعه را تحمل کند. درحاليکه ما تمام برنامه‌هايي که داريم اولا آمده‌ايم ده تا خط اختصاص به اهل‌سنت داده‌ايم چون اگر تلفنها يکنواخت باشد، همان دقيقه اول دوستان شيعه تمام تلفنها  را اشغال مي‌کنند و اصلا نوبت به اهل‌سنت نمي‌رسد! ما بخاطر احترامي که براي اهل‌سنت قائل هستيم ده تا خط براي اينها قرار داده‌ايم. حتي بعضي وقتها بعضيها توهين هم مي‌کنند و فحش هم مي‌دهند ولي ما اجازه مي‌دهيم حرفشان را تمام ‌کنند و سپس اگر سوال يا نقدي داريم شروع مي‌کنيم به صحبت کردن. شما همين را مقايسه کنيد با شبکه‌هاي  ديگر.

آيا اين نشانه حقانيت مذهب شيعه نيست؟ آيا نشانه اين نيست که مذهب ما برخاسته از متن قرآن و منطبق به سنت راستين نبي مکرم و مذهب ما مذهب منطق و با دليل است حالا ما نمي‌خواهيم بگوييم که ديگر مذاهب باطل هستند يا باطل نيستند. ولي شاخصه يک مذهب قوي و مستدل همين است.

هر عالم، هر سني و هر وهابي از مولويها  و اساتيد دانشگاه و دانشجوها بيايند هر شبهه‌اي را که دوست دارند مطرح کنند ما به حول و قوه الهي با استعانت از ذات اقدس ربوبيت و کمک از حضرت وليعصر جواب مي‌دهيم در اين دو سال هم جواب داده‌ايم. ـ

من تقاضا دارم که به چهار نکته دقت کنيد.

نکته اول: آيا واقعا اکثريت، ملاک حقانيت است يا نه.

حالا اگر يک روزي شيعه اکثر باشد الآن به فرض در ايران شيعه اکثريت است، آيا به دليل اکثريت، شيعه حق است؟! اين حرف ناحقي است. اين اصلا با منطق قرآن نمي‌سازد و علمي نيست.

در قرآن ما سي و هشت آيه داريم که اکثريت را محکوم کرده است.

أکثرهم لا يعقلون.

 سوره مائده آيه  103

اکثرشان عقل ندارند.

أکثرهم فاسقون.

سوره توبه آيه 8

اکثر جمعيت فاسق هستند.

أکثرهم الکافرون.

سوره  نحل آيه  83

اکثر جمعيت کافر هستند.

أکثرهم الکاذبون.

سوره  شعراء، آيه 223

اکثر جمعيت دروغگو هستند.

و کثير منهم فاسقون.

سوره  حديد آيه 16

بسياري از اينها فاسق هستند.

کثير منهم ساء ما يعملون.

سوره  مائده آيه  66.

اکثر اينها بدعمل و بدکردار هستند.

کثير حق عليه العذاب.

سوره حج آيه  18

اکثر مردم مستحق عذاب خدا هستند.

اکثرهم للحق کارهون.

سوره  مومنون آيه  70

اکثر مردم دوست ندارند که زير بار حق بروند.

لقد حق القول علي أکثرهم فهم لا يعلمون.

سوره  ياسين آيه 7

در رابطه با حضرت موسي که آن همه خون‌دل مي‌خورد و آن همه معجزه مي‌آورد مي‌فرمايد:

و ما کان اکثرهم مومنين.

شعراء آيه  67

قوم حضرت نوح بعد از 950 سال تلاش بي‌وقفه نوح در امر رسالت

و ما آمن معه إلا قليل

سوره  هود آيه  40

جز تعداد اندکي ايمان نياوردند.

نسبت به نبي مکرم مي‌فرمايد:

لعلک باخع نفسک ألا يکونوا مؤمنين.

شعراء آيه  3

اي پيغمبر! بخاطر اينکه مردم ايمان نمي‌آورند داري خودت را شکنجه مي‌دهي!

إن في ذلک لآية و ما کان أکثرهم مؤمنين.

شعراء آيه 8

با اينکه اين همه معجزات از تو مي‌بينند ولي اکثرشان ايمان نمي‌آورند.

و ما يؤمن أکثرهم بالله إلا و هم مشرکون.

سوره يوسف آيه  106

اکثر آنهايي که دم از ايمان مي‌زنند مشرک هستند.

يعني اکثريت را محکوم به شرک مي‌کند.

 نکته دوم اينکه در حديث افتراق امت آمده‌ است که اکثريت باطل هستند و اکثريت اهل آتش جهنم هستند .

تفترق أمتي علي ثلاث و سبعين فرقه.

سنن ترمذي ج 4 ص 134

امت من به هفتاد و سه فرقه متفرق مي‌شوند  

آقاي الباني در سلسله الأحاديث الصحيحه ج1 ص 358 مي‌گويد که اين روايت صحيح است.

در سنن ترمذي ج 4 ص 135 مي‌گويد:

کلهم في النار إلا ملة واحده.

اين هفتاد و سه فرقه‌اي که امت من در آنها پراکنده مي‌شوند هفتاد و دو فرقه در آتش جهنم خواهند رفت. اکثريت در آتش جهنم خواهند بود. فقط يک فرقه هستند که اينها وارد بهشت خواهند شد.

و نيز در سنن ابن ماجه ج2، حديث 3992 آمده‌است:

والذي نفس محمد بيده ! لتفترقن أمتي على ثلاث وسبعين فرقة. واحدة في الجنة وثنتان وسبعون في النار قيل : يا رسول‌الله ! من هم ؟ قال: الجماعة

امت من به هفتاد و سه فرقه تقسيم مي‌شوند يکي از آنها وارد بهشت مي‌شوند.

هفتاد و دو تا هم وارد جهنم مي‌شوند . از آن حضرت پرسيدند: يا رسول‌الله! اينها که وارد جهنم مي‌شوند  چه کساني هستند. فرمودند: الجماعه!

من ديگر کلمه جماعت را معنا نمي‌کنم. اين روايت در کتابهاي درّالمنثور ج2 ص 62، تحفه احوذي ج7 ص 333 و کنز العمال ج 11 ص 114 هم آمده‌ است.

ما بناي تعريض نداريم ولي اين آقايي که مي‌گويد چون ما اکثر هستيم حق هستيم و شيعه بايد تابع ما باشد روايتي را مستدرک حاکم نيشابوري ج4 ص 430 نقل مي‌کند که:

هذا حديث صحيح علي شرط شيخين.

شرايط صحيح بخاري و مسلم در اين روايت است.

حضرت فرمود:

ستفترق أمتي على بضع وسبعين فرقة أعظمها فرقة قوم يقيسون الأمور برأيهم فيحرمون الحلال ويحللون الحرام.

و امت من به هفتاد و سه فرقه تقسيم مي‌شوند . اکثريت امت من آن کساني هستند که عمل به قياس مي‌کنند با قياس، حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال مي‌کنند.

نکته سوم اين آقايان که مي‌گويند اکثريت حق است، الآن در کره زمين اکثريت با مسلمانها يا با مسيحيت است؟

با مسيحيت است. آقايان مراجعه کنند سايت بازتاب من آنچه را که دارم 14 تير 1386 يک بررسي مفصلي از آمار جمعيت روي زمين در رابطه با گرايش به اديان آسماني انجام داده و اعلام کرده است:

مسيحيت کره زمين 33% مردم روي زمين را تشکيل مي‌دهد . يعني 33% مردم مسيحي هستند.

 و 21% مسلمان. اگر بناست ملاک اکثريت باشد و اين آقا که مي‌گويد هر کسي که اکثر شد حق است، پس مسيحيها حق دارند به او بگويند: شما بايد مسيحي بشويد.

که البته اگر مسيحي باشد ايشان خيلي بهتر از اين است که امروز با اين اهانتهايش آبروي اسلام را ببرد.

 مردمان بي‌دين 16% جمعيت روي زمين، هندوها 14% و بوداييها 6% و الي آخره.

نکته چهارم يک نکته ظريفي است شايد اين را عزيزان تا به حال از من نشنيده باشند اصلا از ديدگاه اسلام و قرآن و عقل نه اکثريت ملاک حق است و نه اقليت.

حق حق است و لو اينکه تابعينش کم باشند باطل باطل است اگرچه تابعينش اکثر باشند اميرالمومنين مي‌فرمايد:

إن الحق لا يعرف بالرجال أعرف الحق تعرف أهله.

روضه الواعظين ص31

حق را با شخصيتها مقايسه نکن. حق را بشناس تا اهل حق را هم بشناسي.

ببينيد چقدر زيبا و چقدر عالي است. اگر مي‌خواهي دنبال حق بگردي برو ببين اصلا از ديدگاه قرآن و از ديدگاه سنت و سيره نبي مکرم، سيره اهل‌بيت حق چيست؟ اول شما حق را بشناس تا بتواني اهل حق را هم بشناسي. اين روايت را جناب مناوي از علماي اهل‌سنت در فيض القدير نيز آورده است.

امير المومنين در نهج البلاغه، خطبه 201 مي‌فرمايد:

ولا تستوحشوا في طريق الهدي لقلة اهله.

از اينکه در طريق هدايت جمعيت کمي آمده‌اند به وحشت نيفتيد.

من يادم هست تقريبا سال 48 يا 49 بود که ما شروع کرديم بخش اعظمي از نهج البلاغه را حفظ کنيم اولين خطبه‌اي که بنده حفظ کردم خطبه 201 بود.

حتي به صورت گزينشي ما حفظ مي‌کرديم. نزديک صد و چهل تا از خطبه‌ها و بعضي از نامه‌ها و حکمتهاي حضرت امير را حفظ کرديم .

خدا رحمت کند بعضي از اساتيد ما در اين زمينه خيلي تکيه داشتند که يک مقداري با نهج البلاغه انس بگيريم. همانطور که بايد با قرآن انس بگيريم.

محيي الدين نووي کتابي فقهي دارد به نام المجموع ايشان در آنجا  در ج8 ص275 يک تعبيري دارد از فضل بن عياض نقل مي‌کند مي‌گويد:

اتبع طرق الهدى ولا يضرك قلة السالكين وإياك وطرق الضلالة ولا تغتر بكثرة الهالكين

شما راه هدايت را تبعيت کنيد اگر در مسير حق جمعيت کم بود. کم بودن دنباله روي حق شما را ضرر نرساند. از پيمودن راه ضلالت اجتناب کنيد. مبادا مغرور بشويد که جمعيت زياد در آن راه است.

جمعيت زياد در راه باطل شما را مغرور نکند همانطور که جمعيت کم در راه حق نبايد شما را نااميد کند. آقاي بن عثيمن که در زمان بن باز از شخصيتهاي تقريبا شماره دو مفتيهاي عربستان سعودي بود مي‌گفت :

إن الحق لا يوزن بالرجال و إنما يوزن الرجال بالحق هذا هو الميزان الصحيح.

ما نمي‌توانيم حق را با شخصيتها و جمعيت مقايسه کنيم. بلکه ما بايد مردان را با حق مقايسه کنيم.

ما بايد ببينيم که حق چيست؟ هر جمعيتي هر گروهي چه اقليت و چه اکثريت اگر راه و روش اينها با حق منطبق بود اينها  حق هستند و اگر با حق منطبق نبود اينها همه باطل هستند. و لذا اين آقاياني که شعار مي‌دهند و مي‌گويند که ما چون اکثر هستيم آقايان نبايد دم از تشيع بزنند و تابع ما باشند.  شعارشان مبناي علمي، قرآني و عقلي ندارد.

 

مجري:

خيلي ممنون هستيم ما يک روايت خيلي عجيبي داريم در کتب اهل‌سنت  و شيعه که من به آن عشق مي ورزم

علي مع الحق و الحق مع علي لن يفترقا حتي يردا عليّ الحوض

تاريخ بغداد، ج14، ص322

من مي‌خواستم سوال کنم که وقتي اميرالمومنين  عليه السلام مي‌گويد  که حق را بشناس بعد اهلش را پيدا مي‌کني بعد خود اين روايت که از پيغمبر درباره اميرالمومنين نقل شده است مي‌گويد که علي عليه السلام حق است. او خودش حق است و حق به دورش مي‌چرخد حالا عبارتهاي مختلفي داريم و من مي‌خواهم هم عبارتها را براي من بيان کنيد و هم به سوالات من در تتمه بحث پاسخ دهيد.

استاد حسيني قزويني:

اين فرمايش حضرتعالي فرمايش خوبي است. اين را آقايان اهل‌سنت  هم آورده‌اند که پيغمبر اکرم فرمود:

علي مع الحق و الحق مع علي و لن يفترقا.

علي با حق است و حق هم با علي است. اين دو از هم جدا شدني نيستند هرگز جدا نمي‌شوند تا روز قيامت.

خطيب بغدادي در تاريخ بغداد ج14  ص 322 نقل مي‌کند  و همچنين هيثمي از ابو سعيد خدري نقل مي‌کند که اميرالمومنين  داشت مي‌رفت پيغمبر فرمود:

الحق مع ذا الحق مع ذا.

مجمع الزوائد ج7 ص 235

حق با اين شخص (حضرت علي) هست

بعد ايشان مي‌گويد:

رواه ابويعلي و رجاله ثقات.

ابويعلي اين را در مسندش نقل کرده است و راويانش هم همه ثقه هستند. همچنين ابن کثير دمشقي در البدايه و النهايه ج 7 ص 398 از ام سلمه نقل مي‌کند:

إن الحق مع علي.

و حاکم نيشابوري در مستدرک ج 3 ص 124 دارد که پيغمبر اکرم دعا کرد:

اللهم ارحم عليا اللهم أدر الحق معه حيث دار.

خدايا حق هر کجا مي‌خواهد برود اطراف علي بگردان و نه علي را دور حق.

يعني علي محور حق است. خيلي عجيب است اينجا  و همچنين آقاي فخر رازي در همان اول تفسيرش در بحث اينکه آيا

بسم الله الرحمن الرحيم

بايد به جهر باشد يا به اخفاء ، مي‌گويد: مذهب علي‌بن‌ابيطالب در قرائت

بسم الله الرحمن الرحيم

به جهر است. بعد ايشان مي‌گويد:

من اقتدا في دينه بعلي فقد اهتدي.

تفسير رازي، ج1، ص205

هر کس در دينش به علي اقتدا کند هدايت يافته است.

چرا؟

لقول النبي: اللهم أدر الحق معه حيث دار.

چون پيغمبر فرموده خدايا حق را گرداگرد علي بچرخان.

اين خيلي عجيب است. اين روايتي را که حاکم نيشابوري آورده خيلي اين روايت هم جالب است ولي در ميان ما مغفول شده است. شايد صلاح اهل سنت هم نباشد که مطرح کنند.

در جلد 3 مستدرک تقريبا از ص 107 و 108 تا بعد از صفحه 150 فضائل اميرالمومنين را بيان کرده است. در مستدرک ج 3 ص 124مي‌گويد: پيغمبر فرمود:

علي مع القرآن و القرآن مع علي. لا يفترقا حتي يردا عليّ الحوص.

علي با قرآن است و قرآن با علي‌بن‌ابيطالب است. علي از قرآن جدا نمي‌شود قرآن هم از علي جدا نمي‌شود تا قيام قيامت.

بعد ايشان مي‌گويد :

هذا حديث صحيح الإسناد.

استاد حسيني قزويني:

مرحوم علامه اميني رضوان‌الله‌عليه که در نجف بودند تلاششان اين بود که اسامي تمام کساني که در رابطه با حضرت علي کتاب نوشته‌اند و يا شعري را سروده‌اند را جمع آوري کند. ايشان خبردار مي‌شود که يکي از مسئولين دولت وقت عراق به نام آقاي دکتر اعظمي که يکي از مسئوليتهايش قائم مقام و يا معاون دانشگاه بزرگ بغداد بوده است اشعاري درباره  حضرت امير دارد تصميم مي‌گيرد که با ايشان ديداري کند به علامه اميني مي‌گويند براي ملاقات با ايشان بايد دو سه ماه قبل وقت بگيريد و به اين سادگيها نيست.

علامه اميني يک رابطه‌اي با اميرالمومنين سلام‌الله‌عليه داشته که ما به آن غبطه مي‌خوريم. حالا يادتان باشد يک نکته‌اي از اين رابطه عرض کنم ايشان خلاصه به قول امروزيها يک يا علي مي‌گويد مي‌رود عراق و آدرس اين آقاي اعظمي را پيدا مي‌کند و مي‌رود در خانه را مي‌زند خادم مي‌آيد مي‌گويد چه کسي است.

مي‌گويد: من يک آخوند و روحاني شيعي هستم و آمده‌ام مي‌خواهم با آقاي اعظمي يک ديداري داشته باشم خادم هم تعجب مي‌کند  که يک آخوند يک فردي که روحاني است.

مي‌رود به اعظمي مي‌گويد يک آخوندي است و خلاصه خيلي عادي نيست و لباس شيعه دارد و مي‌خواهد با شما ديداري داشته باشد.

مي‌گويد بگوييد که بيايد خيلي عجيب بوده است. آن کسي که براي ديدنش سه چهار ماه نوبت مي‌گرفتند مرحوم علامه اميني را مي‌پذيرد. علامه اميني به او مي‌گويد: من شنيده‌ام که شما اشعاري درباره حضرت امير داريد و تأليفاتي داريد و کتاب الغدير را هم براي نمونه برده بود آنجا ايشان مي‌گويد: بله! من اشعاري دارم و سه کتاب هم درباره حضرت امير نوشته‌ام.

گفت مي‌شود در رابطه با اين کتابها توضيح هم بدهيد گفت يکي از کتابهايي که نوشته‌ام و سالها روي آن تلاش کرده‌ام حديث

علي مع الحق و الحق مع علي.

روي اين روايت کار کرده‌ام  در حقيقت يک سوم عمرم را گذاشته‌ام روي اين کتاب. علامه اميني مي‌گويد: جناب آقاي اعظمي اين روايت را پيغمبر فقط در حق علي نفرموده‌ است.

در فلان کتاب فلان جلد فلان صفحه درباره عمار هم فرموده‌است.

عمار مع الحق.

با شيندن اين حرف علامه اميني، اين بنده خدا اصلا خشکش زد يعني گويا که از عرش افتاد پايين و سرش را انداخت پايين گفت:

يا شيخ! قد أذهبت ثلث عمري.

يک سوم عمر من را به باد دادي

 بعد گفت که آقاي اعظمي نه من به تو تبريک ميگويم به خاطر انتخاب اين حديث.

گفت چه تبريکي وقتي اين روايت در حق عمار هم است. تصورم بر اين بود که در حق علي‌بن‌ابيطالب اين آمده است. گفت نه جناب آقاي اعظمي درباره عمار هم است.

الحق مع عمار يدور عمار مع الحق حيث ما دار.

عمار هميشه دور حق مي‌چرخد.

ولي درباره علي دارد:

علي مع الحق و الحق يدور معه

حق همواره گرد تا گرد علي مي چرخد.

علي محور حق است. علي مرکز حق است. مي‌گويد  وقتي که من اين را گفتم آنچنان خوشحال شد برق در چشمهايش افتاد خلاصه دو تا از بچه هايش هم آنجا بودند گفت:

و لمثل هذا الکلام يجب أن يقام و يقعد.

براي يک چنين تحليل و سخني واجب است به احترامش قيام کنيم.

 خودش بلند شد به دو تا از پسرهايش هم گفت شما هم بلند شويد.

حالا اين قضيه خيلي عجيب است و نکته‌اي که من مي‌خواستم  عرض کنم علامه اميني با اميرالمومنين رابطه داشت در شرح حالش مفصل آورده‌اند که يک روزي علامه اميني از کتابخانه مي‌آيد منزل مي‌بيند که از طرف وزير فرهنگ عراق يک تلگرافي آمده است.

نوشته که جناب آقاي اميني من محصول عمرم يک فرزند بيست و دو سه ساله است. ايشان بيمار شد در بيمارستانهاي بغداد بهترين پزشکان جواب دادند بردم به اروپا آنها  هم جواب دادند ديشب اين را با هواپيما برگردانده‌اند الآن هم رو به قبله کرده‌ايم.

مادرش هم دارد بي‌تابي مي‌کند و من يقين دارم که اگر اين پسرم از دست برود زندگيمان متلاشي مي‌شود .

شنيده‌ام که شما با علي‌بن‌ابيطالب رابطه خوبي داري اگر از علي شفاي بچه‌ام را بخواهي من قول مي‌دهم که هم خودم و هم خانواده‌ام شيعه بشويم. اين تلگراف را علامه  اميني مي‌خواند و برمي‌گردد  هر چه خانواده‌اش مي‌گويد ما غذا را کشيده‌ايم و سفره را پهن کرده‌ايم گوش نمي‌دهد و به حرم حضرت علي سلام‌الله‌عليه مي‌رود.

حالا چه مي‌گويد با اميرالمومنين  ما نمي دانيم! مي‌گويند  ميان عاشق و معشوق رمزي است. قبل از اينکه از حرم به خانه بيايد ، به تلگرافخانه مي‌رود و به وزير فرهنگ مي‌نويسد که شفاي بچه‌ات را از علي خواستم. به قولت عمل کن.

فردا تلگراف مي‌رسد که اولا آقاي اميني! تشکر مي‌کنم  و سوال اول من اين است که تو از کجا دانستي که بچه من شفا گرفت و قاطعانه گفتي شفايش را گرفتم؟ آيا احتمال ندادي که دعايت به اجابت نرسيده و توسل و وساطت تو فايده‌اي نداشته؟ در اين صورت آيا همين تلگراف تو به ضرر تو نبود؟

نکته دوم اينکه من به قولم عمل کردم خودم و خانواده‌ام شيعه شديم ولي تقاضاي من اين است من حدود 8- 9 ماه از دوران وزارتم باقي مانده اگر  دولت بعثي عراق بفهمد که من شيعه شده‌ام برايم مشکل بوجود مي‌آيد . درد سر درست مي‌شود . شما تشيع مرا در جايي نقل نکن.

بعد علامه اميني تلگراف مي‌زند که  من يقين کردم آن آقايي که براي شفاي بچه‌ات به او متوسل شدم جواب من را مثبت داده است و شبهه‌اي در اين مورد نداشتم.

فرداي آن روز علامه اميني با روزنامه‌هاي عراق مصاحبه مي‌کند و خبر شيعه شدن وزير فرهنگ را منتشر مي‌کند .

وزير فرهنگ فورا تلگراف اعتراض‌آميزي را براي علامه اميني مي‌فرستد که من تو را امين دانستم چرا خبر شيعه شدن مرا نقل کردي؟ اين برايم دردسر مي‌شود.

علامه اميني تلگراف مي‌زند که آقاي وزير فرهنگ! از همان آقايي که شفاي بچه‌ات که تمام دکترها جواب کرده بودند را گرفتم از همان آقا تضمين گرفتم که تا آخر دوران وزارتت کسي متعرض تو نشود.

خوشا آنهايي که با علي‌بن‌ابيطالب بودند و زندگيشان را با ولاي علي گره زدند. سال 47 بود که ما به قم آمده بوديم در همان وقت علامه اميني هم از دنيا رفت با اينکه رابطه ميان ايران و عراق بخاطر درگيري شط‌العرب خيلي تيره شده بود، ولي جنازه علامه اميني با هواپيما از تهران به نجف منتقل شد و در کنار ضريح مطهر اميرالمومنين دفن شد. خيلي عجيب بود! من يادم هست بعد از انتقال از حوزه علميه قزوين، اولين مجلس ختمي که در قم حضور پيدا کردم مجلس ختم علامه اميني بود.

عاش سعيدا و مات سعيدا و سيحشر سعيدا.

واقعا بايد بگوييم.

هنيئا لأرباب النعيم نعيمهم.

من بارها عرض مي‌کنم که يا علي ما عددي نيستيم و کارهاي خودمان هم چيزي نيست که واقعا بتوانيم ارائه بدهيم ولي تصميم ما اين است که علي جان تا آخر عمر از تو دفاع کنيم  و تو را قسمت مي‌دهيم به زهراي مرضيه و به قلب شکسته زهرايت موقع جان کندن در شب اول قبر و قيامت فقط يک نظر لطف و عنايتي هم به ما بکنيد. ما را هم در آن زير پايتان که نگاه مي‌کنيد به آن گرد و خاک زير پا نگاهي بيندازي. ما چشم اميد به شفاعت تو داريم يا اميرالمومنين .

شعري دارد که مي‌گويد:

يا اميرالمومنين يا ذا الکرم          يا امام المتقين يا ذا النعم

إننا جئناک في حاجاتنا                 لا تخيبنا و قل فيها نعم.

که هميشه اين را زمزمه مي‌کنم . خيلي شعر زيبايي است.

 

تماس بينندگان

مجري:

ممنون هستيم عرض سلام و ادب داريم خدمت اولين بيننده ، جناب آقاي ابطحي از اهواز.

بيننده:

سلام عليکم. من به کارشناسهاي اين شبکه‌هاي وهابي يک نصيحتي مي‌کنم و آن اينکه شما داريد آب را در هاون مي‌کوبيد زيرا مردم ايران در طول تاريخ و در هيچ زماني حتي با داشتن اختلاف نظر پشت به وطن خود نکرده‌اند و هميشه در يک مسير بودند و در برابر کساني که بخواهند به ايران زمين ضربه بزنند مقاومت مي‌کنند.

و مطلب دوم اينکه الآن زمان ماهواره و ارتباطات است. مردم ايران قبل از وجود اين همه ارتباطات و آگاهي پيرو اهل بيت (عليهم السلام) بودند. و الآن هم که عصر، عصر ارتباطات است با عنايت حضرت ولي عصر (عليه السلام) آگاهي شيعيان زيادتر شده و اعتقاداتشان محکمتر شده است. پس اين آقايان اينقدر خودشان را به زحمت ندهند و بدانند که مردم ايران هيچ وقت پيرو عقايد و افکار آنها نمي‌شوند.

من واقعا وقتي که اسم مولا اميرالمومنين را مي‌شنوم قلبم به لرزه مي‌افتد و اشکم جاري مي‌شود نمي‌دانم اين حب اميرالمومنين چکار مي‌کند  با دل ما.

مطلب ديگر اينکه آقايان وهابي هميشه روي يک آيه‌ غار مانور مي‌دهند درحاليکه ما اين همه آيه در مورد فضائل اميرالمومنين داريم حتي آيه مباهله که هيچ کس نمي‌تواند اين را رد کند چطور مي‌خواهند اين فضيلت را رد کنند؟

مجري:

خيلي متشکر  هستيم . جناب آقاي ابن علي از تهران از برادران اهل‌سنت. سلام و عرض ادب دارم خدمت شما دوست عزيز

بيننده:

سلام عليکم. ببخشيد من از خدمت حاج آقا سوال داشتم با احترامي که براي ايشان قائل هستم. ايشان گفته‌اند که اصول دينتان را ثابت کنيد که در قرآن باشد.

اصول ديني که اهل‌سنت قبول دارند در قرآن است که معاد و نبوت و توحيد باشد. اين سه تا در قرآن است. و اگر قرآن را بخوانيد اين سه تا هست.

مجري:

نه! حاج آقا آن شب فرمودند که علماي اهل‌سنت گفته‌اند که امامت اساس دين است.

استاد حسيني قزويني:

اولا اين را بنده نگفتم. جناب آقاي طبسي فرمودند ايشان گفته‌اند در کدام آيه آمده که اصول دين بايد حتما در قرآن باشد.

بيننده:

حاج آقا شما هم حرف ايشان را تأييد کرديد.

ببنيد ما افراد را ملاک قرار نمي‌دهيم  شما جناب قرطبي را مثال زديد کتاب فتاواي هنديه بود. ما قرآن و سنت را داريم. اگر افرادي هم که باشند آنها  جاي خود را دارند ولي اگر گفته آنها با قرآن باشد درست است اگر نباشد به عنوان ملاک قبول نيست. هر کسي هم مي‌خواهد باشد.

يعني ملاک دو چيز است. قرآن و سنت.

استاد حسيني قزويني:

ببينيد جناب آقاي ابن علي بزرگوار بحث دو تا است. يکي اينکه شما مي‌گوييد امامت اگر از اصول دين است، چرا در قرآن نيامده است. ما گفته‌ايم جناب آقاي طبسي گفته‌اند بنده هم قبول دارم. شما يک آيه‌اي از قرآن بياوريد که اصول دين بايد حتما در قرآن ذکر شده باشد.

بيننده:

اصول دين آن است که در تمام اديان قبل بوده است و اسلام هم اين را تأييد کرده است. معاد و نبوت و توحيد.

استاد حسيني قزويني:

ببينيد عزيزجان! شما مي‌گوييد اصول دين بايد در قرآن آمده باشد. در قرآن خيلي از چيزها آمده نماز آمده، زکات آمده، ارث آمده، جهاد آمده.

هر چه که در قرآن آمده نمي‌شود که از اصول دين باشد.

بيننده:

اگر مثلا امامت اصول دين مي‌بود قرآن بايد اشاره مي‌کرد ولو بطور کلي هم که شده بايد اشاره مي‌کرد.

حاج آقاي طبسي گفتند که اين اختلافي مذهبي است. اگر در مذهب تشيع است حرفي نيست ولي اگر کلي مي‌شود دين مي‌شود چيز ديگري است.

استاد حسيني قزويني:

بله. ما قبلا هم عرض کرديم آقاي بيضاوي از علماي بزرگ اهل‌سنت مي‌گويد:

إن مسئلة الإمامة من أعظم مسائل اصول الدين.

امامت از بزرگترين مسائل اصول دين است.

منهاج الوصول ص 167

 آقاي ابن عبد البر در الإستيعاب ج 3 ص 969 مي‌گويد:

و الخلافة رکن من ارکان الدين.

 خلافت رکني از ارکان دين است.

اين قضايا کاملا روشن است. آقاي قرطبي مي‌گويد :

إنها رکن من ارکان الدين.

اينها هم از علماي بزرگ دين شما هستند. واقعا شما مي‌گوييد همه اينها اشتباه کرده‌اند؟! آقاي بيضاوي، آقاي ابن‌عبدالبر، آقاي قرطبي. حالا اگر بنا باشد که ما بخواهيم در اين زمينه صحبت کنيم حرف خيلي زياد است. حداقل 50 نفر از فقهاي شما مي‌گويند:

من أنکر خلافة أبي‌بکر فهو کافر.

هر کسي که منکر خلافت أبي‌بکر است کافر است.

در کجاي قرآن آمده است که اگر کسي منکر خلافت ابي‌بکر باشد کافر است؟ اين مسئله در بسياري از کتابها آمده‌است از جمله: فتاواي هنديه -که از کتابهاي معتبر برادران عزيز احناف است- ج2 ص 263 البحر الرائق از ابن نجيم مصري ج 1 ص 611. روضة الطالبين از جناب آقاي نووي - که از استوانه‌هاي فقهي شافعي‌ها است - ج8 ص 215، درّ المختار - از ابن عابدين که از بزرگان مشهور حنفي است - ج 1 ص 561. همه مي‌گويند:

من أنکر خلافة أبي‌بکر

و يا

من أنکر إمامة أبي‌بکر فهو کافر

آقاي نووي در روضة الطالبين ج8 ص 215 به صراحت مي‌گويد:

من أنکر امامة أبي‌بکر و عمر فهو کافر.

فتاواي جناب آقاي سيوطي ج 2 ص 576 و فتاواي هنديه ج2 ص 267

من أنکر إمامة أبي‌بکر الصديق رضي الله عنه فهو کافر.

آيا اينها در کجاي قرآن آمده است که شما مي‌گوييد؟!

يا اين آقاياني که هر روز در ماهواره‌ها شعار مي‌دهند که شيخ مفيد گفته‌است هر کسي منکر امامت علي باشد کافر است، چطور شد اگر شيخ مفيد گفت کسي منکر امامت علي باشد کافر است بايد آسمان بر سر شيخ مفيد ويران بشود هزاران فحش و ناسزا نثارش بشود ولي بزرگان شما که گفته‌اند

من أنکر إمامة أبي‌بکر فهو کافر.

نبايد آب از آب تکان بخورد؟!

مجري:

جناب آقاي مهدي از شيراز. سلام و عرض ادب دارم.

بيننده:

با سلام خدمت شما آقاي محسني و آقاي قزويني. بايد افتخار کنيم که اولا مسلمان هستيم و بعد اينکه شيعه هستيم مولاي ما علي است.

سوال اول اينکه در جنگ تبوک که حضرت علي نرفتند و خواستند حضرت محمد صلي‌الله‌عليه‌و‌آله را ترور کنند حضرت رسول براي يکي از صحابه مورد اطمينانشان چهره آن کساني که مي‌خواستند حضرت محمد صلي‌الله‌عليه‌و‌آله را تررو کنند را روشن مي‌کنند که عمرو عاص، معاويه، أبو بکر ...

استاد حسيني قزويني:

حالا ديگر وارد جزئيات نشويم. اسامي را نام نبريد.

شما مراجعه بفرماييد به کتاب المحلي ج 11 ص 224 کتاب الحدود باب حد المرتد. البته روي سايت هم نگاه کنيد بنده در کتاب چهل سوال در آنجا من عبارت را نقل  و ترجمه هم کرده‌ام .

مجري:

جناب آقاي احمدپور از سقز از اهل سنت، سلام و عرض ادب دارم.

بيننده:

سلام و عرض ادب دارم. آقاي قزويني محترم! ما اهل‌سنت و جماعت مي‌گوييم قرآن کتاب خدا و پيامبر فرستاده اوست. روزه و نماز و زکات و حج و جهاد امربه معروف و نهي از منکر بر ما واجب است. دزدي و تهمت و دروغ و افترا و ربا و زنا و حسد و توهين و شرک بر ما حرام است. ما مي‌گوييم  خداوند آفريننده تمام مخلوقات است. مرگ و زندگي رزق و روزي، مرض و شفا همه دست او است. ما مي‌گوييم

إياک نعبد و إياک نستعين.

تنها تو را مي‌پرستم و تنها از تو ياري مي‌جوييم. و فقط بر تو سر تعظيم فرود مي‌آوريم.

در نمازمان هم درود مي‌فرستيم به پيامبر و اهل بيتش و مي‌گوييم  قرآن در حق ما حکم کند قرآن فقط مختص به زمان پيغمبر نبوده است و هر چه زمان بگذرد براي اينکه مسلمانان به راههاي انحرافي نروند بيشتر به آن احتياج مي‌شود. آقاي قزويني اهل‌سنت به زحمات و تلاشهايي که اهل بيت براي پيشرفت اسلام کشيده‌اند افتخار مي‌کنند و خداوند به اينها جزاي نيک خواهد داد.

در مورد احاديث آنچه که با قرآن مطابقت داشته باشد مي‌پذيريم و الباقي را رد مي‌کنيم  و در مورد خلافت اگر حق بوده که مشکلي نيست اگر ناحق بوده ما که در انتخاب شرکتي نداشته‌ايم ولي چرا مسلمانان آن زمان پذيرفته‌اند و زير اين بار ظلم رفته‌اند؟ اگر مي‌فرماييد اسلام در خطر بوده آيا اين سکوت آنها خود اسلام را به خطر نينداخته؟ آيا در آخرت در اين باره از ما سوال نمي‌کنند و ما مورد مؤاخذه قرار نمي‌گيريم؟ اصول دين و فروع دين را بايد جوابگو باشيم.

آقاي قزويني به نظر شما ما چه چيزي را بايد به دينمان اضافه کنيم و يا کم کنيم تا رستگار شويم؟

استاد حسيني قزويني:

چشم. جناب آقاي احمد پور بزرگوار. خدا جزاي خيرت بدهد بخاطر اين سوال مؤدبانه‌اي که داشتيد.

مجري:

خيلي ممنون هستيم. دوست عزيز بعدي ما جناب آقاي شريفي از مشهد در جوار ملکوتي امام رضا سلام و عرض ادب دارم.

بيننده:

سلام عرض مي‌کنم خدمت شما جناب آقاي محسني و سلامي عرض کنم خدمت جناب آقاي استاد و شب‌بخير مي‌گويم خدمت شما.

حضرت آيت الله من سوالي داشتم از خدمت شما در رابطه با حضرت نرجس خاتون مادر حضرت امام زمان عجل‌الله‌تعالي‌فرجه‌الشريف.

من در تماسي که با شبکه کلمه داشتم در رابطه با ازدواج ايشان با امام حسن عسکري سوالي را از من پرسيدند. من منابع شيعه را به دست آوردم ولي در منابع اهل‌سنت در اين باره منبعي بدست نياوردم.

چون آقاي هاشمي مدعي بودندکه اصلا جنگي اتفاق نيفتاده بوده حالا ما در طي اين برنامه‌ها متوجه شده‌ايم که ايشان تا به حال يک حرف راست شايد در شبکه‌اش نگفته باشد.

مطلب بعدي اينکه لطف کنيد با جناب آقاي مولوي مرادزهي به عنوان نماينده اهل‌سنت ايران يک تماسهايي را برقرار کنيد که حداقل يا ايشان يا يکي از علماي مورد تأييد اينها در شبکه شما حداقل يک برنامه يک طرفه داشته باشيد که ما آن اهل‌سنت واقعي را بشناسيم و با عقايدشان آشنا بشويم.

چون اين اهل‌سنتي که اين شبکه‌ها دارند معرفي مي‌کنند همانطوري  که مولوي مرادزهي فرمودند اينها اهل‌سنت نيستند و ما دوست داريم به هر حال با عقايد اهل‌سنت آشنا بشويم.

مطلب ديگر اينکه شما فرموديد در رابطه با تماس با اين شبکه‌ها بينندگان يک مقداري اطلاعات داشته باشند ولي بحث اطلاعات نيست من آن شب برنامه وحدت اين شبکه‌ها را نگاه مي‌کردم من يک شب تماس داشتم با آقاي هاشمي ايشان با آقاي حيدري احکامي که علما از روايتهاي ضعيف آورده بودند که هر کس که قائل به امامت ائمه نباشد کافر است. من از آقاي هاشمي سوال کردم که آقاي هاشمي اين رأيها از علماي سابق بوده ما بايد فعلا اينها را کنار بگذاريم من مثال زدم مثلا علماي شما آقاي سرخسي هم در اصولش مي‌گويد که شيعه کافر است و شمشير حق اوست و طوري حمله کردن که شما آمديد اينجا  جسارت مي‌کنيد من گفتم که حرفي نداشتم من گفتم که اگر اين احکام را شيعه مي‌گويد از آن طرف هم شما اين احکام را مي‌گوييد. ايشان يک روايتي براي من آورد من هم گفتم شما که اين روايت را آورده‌ايد سندا صحيح است يا نه چون شما هر روايتي را که دلت مي‌خواهد مي‌آوري ايشان از بابت سندي هيچ صحبتي نکرد و مطلب را به جاي ديگر چسباند.

 

استاد حسيني قزويني:

من خيلي دوست داشتم در يکي از سفرهايي که مشرف مي‌شويم به مشهد از نزديک حضرتعالي را ببينم . من همان برنامه حضرتعالي را مي‌ديدم و جمله زيبايي شما فرموديد.

ايشان مي‌گفت شما که آمديد تماس گرفتيد بررسي کرده‌ايد که اين روايت صحيح است يا صحيح نيست. شما در جواب فرموديد شما که داريد مطرح مي‌کنيد بايد بيان کنيد صحيح است يا صحيح نيست. اصلا آن روايت نبود ايشان دروغ مي‌گفت. آن عبارت علامه مجلسي بود که به عنوان روايت داشت قالب مي‌کرد! علاوه بر اينکه اينها چون آدمهاي واقعا دست خالي هستند و هيچ چيزي براي گفتن ندارند ، وقتي شما با آنها تماس مي‌گيريد، شروع مي‌کنند که آقا! اين روايت به نظر شما صحيح است يا نه؟!

بايد گفت: به من چه که صحيح است يا نه! شما که داريد نقل مي‌کنيد  بايد بررسي کنيد که صحيح است يا صحيح نيست. شما بايد بگوييد اين روايت از ديدگاه شيعه صحيح است يا صحيح نيست.

اينها سوالهاي متفرقه‌اي هم از شما مي‌کنند ولي اجازه ندهيد که سوال مطرح کنند.

شما بگوييد سوال من را اول جواب بدهيد. تا من بعدا سوال شما را جواب بدهم. من واقعا تشکر مي‌کنم از جنابعالي واقعا خيلي شجاعانه وارد مي‌شويد. من پيگيري مي‌کنم و ما واقعا افتخار مي‌کنيم  به وجود جناب آقاي شريفي.

اما در رابطه با مطالب شما بايد بگويم که اين در حوزه اختصاصي برادر عزيزمان جناب آقاي پيشوايي است. ايشان اين ريزه کاريهاي تاريخي را مطرح مي‌کند و  ما تقاضا مي‌کنيم  دوستاني از اهل‌سنت بيايند اينجا  و اهل‌سنت  واقعي را معرفي کنند اتفاقا ما با خود جناب آقاي مرادزهي  هم جلسه داشتيم با ايشان صحبت کرديم به يک نتائج خوبي رسيديم امروز هم ما با دوستان موسسه آموزش مذاهب اسلامي باز جلسه داشتيم بنا شد که از بعضي از علماي بزرگوار اهل‌سنت که ما در اينجا  خيلي به صراحت عرض مي‌کنيم از حضور آن چهره‌هايي که سياسي هستند چه شيعه و چه سني ما معذور هستيم. همچنين از حضور آن چهره‌هايي که مخالف نظام جمهوري اسلامي هستند ما معذور هستيم. ولي شبکه جهاني ولايت از چهره‌هاي حوزوي و علمي با آغوش باز استقبال مي‌کند. من در حوزه علميه بيرجند که رفته بودم از جناب آقاي مولوي فاروقي که همسفر مکه ما هم بودند خواستم که هر کدام را که معرفي کنيد بيايند اصلا تفسير بگويند از مباني اهل‌سنت مباحث اخلاقي مطرح کنند، تاريخ مطرح کنند حتي هم اگر خيلي هم دوست نداريد که مباحث چالشي باشد من دارم اينجا  رسما اعلام مي‌کنم  اهل‌سنت چه شافعيها و چه حنفيها که اکثريت هستند و مالکيها که مجموعا شايد دويست يا سي صد نفر بيشتر در ايران نداريم و حنبليها هم خيلي اندک هستند تشريف بياورند.

نه ما حرف سياسي مطرح مي‌کنيم  و نه اجازه مي‌دهيم  که حرف سياسي مطرح بشود. من از همه حوزه‌هاي علميه اهل‌سنت رسما درخواست مي‌کنم که تشريف بياورند و در اينجا بنشينيم و با هم صحبت کنيم و انتقادي هم اگر از ما دارند ما با آغوش باز از انتقادات اين بزرگواران استقبال مي‌کنيم . به شرط اينکه انتقادات، انتقادات سازنده باشد.

بنده بارها گفته‌ام  اگر يک کسي چهار تا انتقاد از خود بنده کند به خدا قسم از اينکه صد مورد تعريف و تمجيد کند بيشتر خوشحال مي‌شوم.

با همه عيوباتي که داريم خداي عالم اين عيب را در بنده نگذاشته که انتقاد پذير نباشم.

مجري:

 خيلي ممنون هستيم. جناب آقاي علي نقي از شيراز از برادران اهل‌سنت سلام و عرض ادب دارم .

بيننده:

سلام عليکم خدمت شما آقاي مجري آقاي محسني و آقاي قزويني عزيز سلام و عرض ادب دارم.

ببخشيد! آقاي قزويني مي‌گويند اگر کسي از من انتقاد کند من ناراحت نمي‌شوم. من يک کليپي از شبکه کلمه ديدم آقاي قزويني وهابيت را تهديد مي‌کنند و مي‌گويند سر وهابيت را بالاي دار مي‌بريم! آيا اگر شيعه‌اي سني بشود حکمش چيست. اگر برادارني که تشيع هستند و مي‌گويند مي‌خواهيم  سني بشويم برادران وهابي در کانال کلمه مي‌گويند برويد از خود علماي اهل‌سنت بپرسيد و دين را از آنها بياموزيد نمي‌گويند  که از ما ياد بگيريد ما يک مذهب جديد داريم به عنوان وهابيت و خود آقاي مرادزهي که شما قبولش داريد مي‌گويد ما چيزي به عنوان وهابيت نداريم. اصلا چرا برادران مسيحي بالاي دار نمي‌روند مثلا خيلي از برادران ما چه اهل تسنن و چه شيعه مسيحي شده‌اند. چرا براي آنها حکم قائل نمي‌شويد. اگر شما بر حق هستيد نبايد از چيزي بترسيد انسان وقتي که از قوه حقيقت نقص مي‌آورد مي‌رود به قوات ديگر متوسل مي‌شود . شما در تمام رسانه‌ها همه اهل تشيع هستيد آيا اهل‌سنت  اجازه دارند که در کنار شما فعاليت کنند.

هرگز! چرا که در مناظره‌اي که با هم داشتيد با آقاي مرادزهي يک نفر اهل‌سنت و چند نفر برادران تشيع بودند اين کجايش هفته وحدت است. يکي شما يکي هم ما.

من ديگر عرض ندارم جوابم را از گيرنده مي‌گيرم.

مجري:

ما در هر برنامه‌اي که مي‌شود  يک شيعه و يک سني است. و برابر با هم صحبت مي‌کنند خودتان هم در اين برنامه مي‌بينيد وقتي که برادران اهل‌سنت مي‌آيند چقدر  وقت اضافه مي‌دهيم. چگونه مي‌شود که شما اينطوري قضاوت مي‌کنيد؟! در صورتي که ما خواسته‌ايم که همه  علما بيايند اينجا دو نفر به دو نفر سه نفر به سه نفر بنشينند ولي وقتي که فقط يک نفر مي‌آيد و جناب آقاي مرادزهي تنها مي‌آيند تقصير ما چيست؟!

استاد حسيني قزويني:

خود آقاي مرادزهي قبل از آمدنش مي‌گفت: هجمه‌ها عليه من شروع شده‌است ! گفته بودند که شما نرويد و تهديدش کرده بودند.

ما هم خيلي وحشت داشتيم که چه بسا در خود قم و يا در بين راه اين آقايان وهابيها بيايند يک ضربه‌اي بزنند و به نام ما تمام بشود. تا ايشان رفت و به زاهدان رسيد ما واقعا اينجا نيمه‌جان شديم و وقتي که ايشان به زاهدان رسيد و از منزلش تلفن کرد ما يک نفس راحتي کشيديم!

ما آمادگي داريم که چند نفر از اهل سنت براي مناظره بيايند.

در رابطه با آن کليپي که دارند پخش مي‌کنند اولا ما برنامه‌هاي زيادي داريم ولي آبروداري کرديم از علماي اهل‌سنت و آن قضايا را خيلي مطرح نکرديم ولي اولا در مهاباد معمولا آقايان کردها در مهمان‌نوازي ضرب‌المثل هستند در آن جلسه تعدادي از علماي اهل‌سنت که اصلا من آنها را اهل‌سنت نمي‌دانم بلکه آنها را فريب خورده وهابيت مي‌دانم، بر خلاف سيره کردي شروع کردند به پرخاش کردن يعني پرخاش کردن آنها نه‌تنها آبروي سني بلکه آبروي هر کرد را هم برد.

آقاياني که اين کليپ را پخش کردند ناقص پخش کردند و بخشهايي از اول و وسط و آخر آن را کنار هم گذاشته‌اند. ولي ما کاملش را پخش مي‌کنيم.

ما يک جلسه‌اي رفتيم با علماي شيعه در اروميه صحبت کرديم، در نقده صحبت کرديم، براي اساتيد دانشگاه صحبت کرديم. در خود اروميه هم براي حدود صد نفر از علماي اهل‌سنت صحبت داشتيم در اينکه امروز خطر وهابيت يک خطر جدي است بعد اينها گفتند که ما سوالهايي داريم يک جلسه بگذاريد به سوالهاي ما جواب بدهيد. من تمام نامه‌هايشان را دارم ما با مسئولين هماهنگي کرديم يک جلسه برويم به سوالهاي آقايان جواب بدهيم و بعد اين آقايان را تحريک کرده بودند و خيلي عبارتهاي تند يعني واقعا بر خلاف سيره يک کرد آنها شروع کردند به صحبت بي‌ادبانه. البته چند نفر از آقايان ماموستاها به من گفتند به هر يک از اين 7-8  نفري که اينجا آمدند و پرخاشگري کردند، نفري 250 هزار تومان پول داده‌اند و براي هر نفرشان هم يک فرش براي خانه‌هايشان برده‌اند و به آنها گفته‌اند که برويد جلسه آقاي قزويني را به هم بزنيد! من نمي‌دانم که راست است يا دروغ است لازم هم باشد اسم آن ماموستاها را يک روزي اينجا مي‌برم.

 در آنجا مطرح شد که آقا ما که وهابي نيستيم چرا شما اينطور حرف مي‌زنيد من گفتم الفباي فکري وهابيت براندازي حکومت جمهوري اسلامي است براندازي حکومت شيعي است. دليل هم آوردم.

عبارتي از ابن تيميه، محمد بن عبد الوهاب و ديگران حتي از خود آقاي ملک عبدالله که صراحتا مي‌گويد ما حاضر هستيم 250 ميليارد دلار هزينه کنيم تا حکومتهاي شيعي را در منطقه ساقط کنيم.

گفتم هر حکومتي براي خودش ارزش قائل است. حتي من در همين گفته‌ام

الحمدلله الذي جعل اعدائنا من الحمقاء.

گفته‌ام اين آقاياني که فريب وهابيت را خورده‌اند در اهواز. به فکر براندازي نظام جمهوري اسلامي بودند. جمهوري اسلامي اينها را بالاي چوبه دار فرستاد.

در زاهدان علمايي که به فکر براندازي افتادند -من در آنجا نام بردم چرا اين قسمت را پخش نمي‌کنند؟!- مولوي عبد القدوس، مولوي سليمي اينها  به چه وجهي حجره‌هاي حوزه علميه خواهران چاه جمال را مملو از مواد منفجره کردند؟

براي اينکه بروند علماي شيعه و سني را بکشند و بعد هم اختلاف در داخل کشور بياندازند يعني اين آقا چون سني است بايد مصونيت داشته باشد؟! در کجاي دنيا اينچنين است؟! من خيلي فراتر از اين را عرض کنم.

من نمي‌خواستم بگويم در همين سفري که امريکا بودم جلسه‌اي در مرکز اسلامي نيويورک داشتم. جمعيت زيادي در آن جلسه بود. الآن هم آن دوستان دارند صداي من را مي‌شنوند بعد از جلسه يک آقايي آمد با صداي بلند شروع کرد از من سوال کردن که شما روحانيت آزاد چرا در برابر کشت و کشتاري که در ايران است ساکت نشسته‌ايد؟

من گفتم کدام کشت و کشتار؟ ايشان گفت:

 اينکه بعضي از وقتها اعدام مي‌کنند. وضعيت دادگاهها و ...

گفتم برادر عزيزم هر کشوري براي خودش يک قانوني دارد. و هر کسي اگر قانون شکني کند مطابق قانون مجازات مي‌شود . گفتم مگر در خود امريکا اعدام نيست؟

 گفت چرا.

گفتم چرا اعدام مي‌کنند؟ گفت چون قانون شکني مي‌کنند . گفتم جمهوري اسلامي هم براي خودش يک قانوني دارد و هر کس از محدوده قانون تجاوز کرد و جرمش طبق قانون اعدام بود اعدامش مي‌کنند .

اين آقا ساکت ماند و بعد گفت که چرا شما در برابر اين کشت و کشتار سوريه ساکت نشسته‌ايد؟

گفتم برادر من چرا شما از کشت و کشتار بحرين نمي‌پرسيد مردم سوريه خونشان رنگين‌تر از بحرين است؟

باز هم ساکت ماند و جوابي نداشت. سه چهار تا سوال کرد و من جواب دادم و ديگر سرش را انداخت پايين بدون خداحافظي رفت. يکي از اين دوستان گفت فلاني مي‌داني که کجا هستي؟! ساختمان سازمان ملل در صد متري ماست. گفتم اگر اين اندازه نتوانيم از حق دفاع کنيم براي لاي درز ديوار هستيم! من اين حرفهايم را زدم و تکليف دارم اگر سازمان اف بي آي تشخيص داد که من خلاف قانون کرده‌ام  طبق قانون با من برخورد کنند. من تسليم هستم.

من نمي‌خواستم اين مسائل را مطرح کنم تمام اين برنامه‌ها هم ضبط شده است. برخي از آقايان علماي اهل‌سنت تصور مي‌کنند که چون عالم سني هستند يک مصونيت فراقانوني دارند تا هر جنايت و غلطي بکنند و هر اقدامي عليه امنيت بکنند و کسي هم نبايد بگويد که بالاي چشم شما ابرو است!

شما ببينيد در طول اين هفت يا هشت سال اخير -من براي اهل‌سنت احترام قائل هستم براي علماي اهل‌سنت احترام قائل هستم- ولي اگر چه سني و چه شيعه و حتي خود من فريب وهابيت را بخورم بخواهم توطئه عليه امنيت کنم جمهوري اسلامي نسبت به شخص من هم به هيچ وجهي اغماض نمي‌کند.

اي برادر بزرگوار جناب آقاي علي نقي! کسي را به جرم اينکه سني بوده و شيعه شده يا شيعه بوده و سني شده به جرم عقيده کسي را در جمهوري اسلامي ايران و يا در پاکستان و يا در عراق و يا در لبنان محاکمه نمي‌کنند .

الآن صدها نفر سني هستند شيعه مي‌شوند يا شيعه هستند سني مي‌شوند، شما بباييد يک مورد نشان بدهيد که يک فردي شيعه بود و آمده سني شده گفته باشيم که بالاي چشمت ابرو است.

يک مورد براي ما نشان بدهيد.

مجري:

ولي آن طرفش زياد است.

استاد حسيني قزويني:

ولي از آن طرفش زياد است. ولي اينکه اين آقايان بخواهند توطئه کنند، جنايت کنند و مصونيت قضايي هم داشته باشند کور خوانده‌اند!

شما ببينيد در قضيه جنايت گرناک سال78 ما سي و شش نفر شهيد داديم.

رهبر جنايت چه کسي بود؟

ملا کمال صلاح‌زهي بوده. در مسجد اميرالمومنين  سال 79 توسط حزب الفرقان ، حدود 250 کشته و شهيد داديم. اين جنايت به سرکردگي مولوي مولوک صورت گرفت.

در جنايت تاسوکي 22 نفر از عزيزان ما را به رگبار بستند يکي از افراد را خواباندند زمين مثل حيوان سرش را بريدند و اين جنايتشان را در سي‌دي کردند و در ميان مردم منتشر کردند. به رهبري چه کسي؟ به رهبري عبدالمالک ريگي.

جنايت دارزين بود 17/5/85 به سرکردگي برادر عبدالمالک، عبد الحميد ريگي دوازده تا شهيد داديم.

جنايت بلوار ثارالله زاهدان 25/11/ 85 به سرکردگي آقاي شنبه‌زهي بود از دوره ديده‌هاي جماعت تبليغي بوده و نتيجه‌اش دوازده تا شهيد بود.

انفجار مسجد علي‌بن‌ابيطالب در 7/03/ 88 که بيست نفر شهيد داديم به سرکردگي آقاي عبدالخالق ملا زهي طلبه منبع العلوم سرباز بود.

همان قضاياي حوزه علميه تعليم الأحکام روستاي چاه جمال ايرانشهر در 22/ 06/86 که به اعدام آقاي محمد يوسف سهرابي و مولوي عبدالقدوس ملازاده منجر شد. اينها تصور مي‌کنند چون که مولوي هستند و چون اهل‌سنت  هستند آزاد هستند و مي‌توانند هر جنايتي که دلشان خواست بکنند، هرقدر خواستند اين مردم را شکنجه کنند و توطئه و ترور کنند و امنيت هم داشته باشند!

در فيلم اعترافات آقاي مولوي عبدالقدوس و مولوي سليمي هست که مي‌گويند ما به پاکستان رفتيم و مواد منفجره و سلاح آورده‌ايم . حوزه علميه همه مملو بود و بنا بود در يک جلسه‌اي که علماي شيعه و سني هستند در آنجا منفجر کنيم. که علماي شيعه و سني را بکشيم اختلاف و جنگ داخلي در ايران راه بياندازيم.

انتظار داريد که جمهوري اسلامي بيايد بگويد آقاي عبد القدوس و آقاي سليمي دست شما درد نکند! آقاي عبدالحميد ريگي دست شما درد نکند که 200 نفر را به کشتن دادي!

اگر ده تا روحاني سني خلاف امنيت و اخلاق کارهايي مي‌کنند و به زندان مي‌روند بايد در تمام ماهواره‌ها داد و فرياد راه بيفتد ولي اگر علماي شيعه به زندان رفتند بايد بگوييد حقشان بوده است؟!

مجري:

آقاي سرمدي از تهران، سلام عرض مي‌کنم.

بيننده:

سلام عليکم.

در مورد آيه 7 سوره آل‌عمران که مي‌فرمايد: تأويل آيات قرآن را کسي نمي‌داند

إلا الله و الراسخون في العلم.

آيا  

الراسخون في العلم        

به الله عطف شده يعني راسخون در علم هم مي دانند، يا اينکه مربوط به بعد است که

يقولون امنا

سوال ديگر اينکه روايتي از حضرت پيامبر اکرم صلي‌الله‌عليه‌و‌آله هست که فرموده‌اند: علماي امت من از انبياء بني اسرائيل بالاتر هستند. در اين مورد توضيح بفرماييد.

سوال بعد هم اينکه کدام يک از مراجع را اعلم مي‌دانيد.

مجري:

ممنون هستيم. سلام خدمت جناب آقاي رسول از مهاباد از برادران اهل‌سنت.

بيننده:

سلام و خسته نباشيد. سوالي داشتم راجع به آن آقايي که 5- 6 دقيقه قبل از شيراز زنگ زد مي‌خواست راجع به معاويه صحبت کند و آقاي قزويني هم آدرس کتاب و سايت را به ايشان داد.

از اين طرف آقاي قزويني مي‌گويد که ما با اهل‌سنت اختلاف نداريم از آن طرف هم مي‌گويد نه! شما نام نبريد ولي آدرس هم مي‌دهد که درست است حضرت ابوبکر و معاويه بودند که مي‌خواستند که پيامبر اکرم را ترور کنند.

بعد يک سوال ديگر هم از آقاي قزويني داشتم.

آقاي قزويني فقط شما هستيد که تهمت مي‌زنيد. مهدي دانشمند، احمد اصفهاني، حاج رضا پناهيان، انصاريان شما چرا حرفهاي اينها را پخش نمي‌کنيد.

استاد حسيني قزويني:

جناب آقا رسول! آيا حضرتعالي مي‌توانيد يکي از تهمتهايي که ما زده‌ايم را بيان کنيد

بيننده:

آقاي قزويني من الآن ندارم ولي قول مي‌دهم که براي شما بفرستم.

استاد حسيني قزويني:

نه! شما در اينجا  مي‌فرماييد ما فقط افترا مي‌بنديم. يا افتراي ما را ديده‌ايد و يا شنيده‌ايد؟ اگر نديده‌ايد و نشنيده‌ايد پس اين خودش يک افترا است که به ما مي‌بنديد.

بيننده:

آقاي قزويني شما خودتان هم ديده‌ايد و هم شنيده‌ايد آن کسي که با خدا مشکل دارد خود شما هستيد آقاي قزويني. من به هفتاد ميليون نفر مي‌گويم که خود شما هستيد.

استاد حسيني قزويني:

بفرماييد کجا ما مشکل داريم.

مجري:

چرا قطع کرديد؟!

استاد حسيني قزويني:

جالب اين است در همين قضايايي که با برادر عزيز ما جناب آقاي مولوي مرادزهي داشتيم اين بزرگوار از من خواست که ما يک سري انتقاداتي داريم از دوستان کارشناس شما.

اينها را جمع کنيد من صحبتي دارم. ما هم جمع کرديم دوستان را.

ايشان چند تا کليپ را به ما نشان داد. گفتيم جناب آقاي مرادزهي اين کليپها در شبکه وصال است و آنها اول حرف و وسط حرف ما و آخرش را حذف مي‌کنند .

اگر آنها را مي‌خواهيد مطرح کنيد آنها را ما ديده‌ايم اينها جز افتراء چيز ديگري ندارند و اگر چيز ديگري شما داريد ما دوستان را جمع کرديم شما بفرماييد هر کدام از دوستان اگر مطلبي گفته‌اند و اهانتي به مقدسات اهل‌سنت کرده‌اند من جلوي شما اينها را توبيخ کنم و در برنامه‌هايمان استدراک کنيم.

ما که معصوم نيستيم شايد خداي نکرده از بنده و ديگر دوستان ما مطلبي پخش شده که اهانت به مقدسات اهل‌سنت بوده است. ما پوزش مي‌طلبيم ولي بايد ثابت کنيد نه اينکه فقط شعار دهيد.

اينکه بگوييد آقا شما با خدا مشکل داريد! الآن نزديک ده ماه است. در يکي از شبکه‌هاي زير پوشش سازمانهاي جاسوسي سيا چهل نفر را مورد اتهام آورده‌اند اولين متهم هم بنده هستم که مشکل با خدا دارد حتي به آقاي مکارم شيرازي و ديگر بزرگان اتهام بسته‌اند.

مجري:

اينکه ديگر چيز جديدي نيست. حتي به اميرالمومنين تهمت مي‌زدند که نماز نمي‌خواند!

استاد حسيني قزويني:

به پيغمبر مي‌گفتند مجنون، ديوانه، ساحر! ما که ديگر خاک پاي آن بزرگواران هم نمي‌شويم.

مجري:

ممنون هستيم. جناب آقاي حسن آقا از تهران سلام و عرض ادب دارم.

بيننده:

سلام عليکم. من يک يا علي مدد بگويم که همه چيز در آن هست. احوال پرسي، خسته نباشيد.

من امروز زنگ زدم به شبکه کلمه التماسشان کردم قسمشان دادم که آقا قطع نکنيد من نه حرف زشت مي‌زنم و نه درشتي مي‌کنم فقط چهار کلمه حرف دارم گوش کنيد.

گفتند: بفرماييد.

گفتم شماها مي‌آييد در اين شبکه‌هايتان شروع مي‌کنيد  هر چه که دلتان مي‌خواهد به شيعه مي‌گوييد . شيعه مي‌نشيند از کتابهاي خودتان جواب خودتان را مي‌دهد.

مگر ما خدايمان يکي نيست. پيغمبرمان يکي نيست. قرآن ما مگر يکي نيست. ما اقرار مي‌کنيم قرآن ما تحريف نشده حالا که شما مي‌گوييد فلاني و فلاني گفته نبايد موارد ضعيف را توجه کنيد.

اگر مي‌خواهيد که اين قضيه برطرف بشود کتابهايي که خودتان نوشته‌ايد را اصلاح کنيد اگر شما مسائلي را داريد عنوان مي‌کنيد  در کتابهاي خودتان جواب خودتان را از همان کتابها مي‌دهند.

مشکل ما چيست؟!

از من پرسيد که شما به من بفرماييد که ام‌المومنين عايشه آدم خوبي بوده يا آدم بدي بوده؟

گفتم که خدا مي‌داند اگر آدم خوبي بوده خدا مي‌داند اگر آدم بدي بوده ما از کتابهاي شما در آورده‌ايم ولي آيا شما بفرماييد که اين ناموس پيغمبر ما است يا نه؟

اين حرفهايي که شما داريد مي زنيد در کتابهايتان اين در کتابهاي شما از خود شما نوشته شده است. حاج آقاي قزويني و باقي بزرگان از کتابهاي خودتان به شما جواب مي‌دهند.

کدام يک از کتابهاي شيعي گفته‌اند که شما ناراحت بشويد اين ناراحتي شما بي‌خودي است. آيا حرف حق ناراحتي دارد؟

من دو تا موضوع ديگر را هم بيان کردم. يکي در خصوص سلمان رشدي بود گفتم که من تحقيق کردم که مباني کتاب سلمان رشدي که ارتدادش صادر شد از کتابهاي خودتان بوده است. آيا سلمان رشدي آن کتابي را که نوشت شما قبول داريد؟ گفت آن را هم از کتابهاي خود شما در آورده است!

دوم اينکه شما برويد سمت پاکستان ببينيد چه کساني از اهل سنت بارگاه دارند و مردم به آنجا مي‌روند و متوسل مي‌شوند به امام بخاري. شما به اينها اعتراض نمي‌کنيد ولي به توسل به پسر پيغمبر، به نوه  پيغمبر، توسل به بچه‌هاي پيغمبر اعتراض مي‌کنيد؟!

اين صحبتهايي بود که من امروز در شبکه  کلمه گفتم.

مجري:

درود بر شما حسن آقا.

حاج آقا از مباحثي که دوستان مطرح کردند و آقاي احمدپور از سقز مباحث زيبايي را فرمودند. مطلبي را آماده کرده بودند و خيلي زيبا صحبت کردند در آنجا گفتند اگر انتخاب هم بوده ما که عذري نداشتيم. ما که شرکت نکرديم و انتخاب کردند و جماعت هم آنجا کمک کردند و آن اتفاق افتاده و حق اميرالمومنين گرفته شده بعد آخرش هم گفتند ما چکار کنيم که به دينمان اضافه بشود و اين باعث بشود که ما رستگار بشويم.

استاد حسيني قزويني:

ايشان اول بحث

اياک نعبد و اياک نستعين.

سوره حمد، ايه 5

را مطرح کرد و مي‌خواست بفهماند که

اياک نعبد و اياک نستعين.

با کمک گرفتن از ديگران منافات دارد! مگر خدا در قرآن نمي‌فرمايد:

و استعينوا بالصبر و الصلاة.

سوره بقره، آيه 45

به صبر و نماز استعانت بجوييد.

اين صبر، الله است و يا دون‌الله است. اگر بگويي الله است که کفر است اگر بگويي که دون‌الله پس با اياک نستعين منافات دارد!

اين قضايا را اين آقايان درک نکرده‌اند يعني توحيد خراب است. قرآن را متوجه نشده‌اند. ما که به اميرالمومنين متوسل مي‌شويم و يا علي مي‌گوييم او را مستقل و در برابر خدا نمي‌دانيم. اگر کسي يا علي بگويد از علي از پيغمبر از امام رضا استقلالا حاجت بخواهد مرتد، کافر و مشرک است. بي دين و لا مذهب است. شما از يک پيرزن بي‌سواد هم سوال کنيد که آيا يا علي يعني بدون خدا از او بخواهي؟ با همان لنگه کفشش به سرت مي‌کوبد که اين چه حرف غلطي است که داري مي‌زني؟!

علي هر چه دارد از خدا دارد اگر من مي‌گويم يا علي آن علي را صدا مي‌کنم که مظهر اسماء و صفات حق است. آن علي را من صدا مي‌کنم که عبد محض خداوند عالم است. آن علي را صدا مي‌کنم که پيش خدا آبرو دارد. همانطوري که خدا به عيسي قدرت داده است مرده زنده کند و مريض شفا بدهد همان خدا هم به علي‌بن‌ابيطالب اين قدرت را داده است.

در اينکه اگر واقعا اشتباه کرده‌اند و رفته‌اند آيا اگر اين است چرا فقط از ما اين را سوال مي‌کنيد؟! اين عبارت بزرگان شماست که

من أنکر خلافة أبي‌بکر فهو کافر.            

شما به چهار صد بيست و يا سي ميليون شيعه مي‌گوييد کافر! چون هيچ شيعه‌اي در دنيا نيست جز اينکه  منکر خلافت ابي‌بکر باشد. اينجا آيه

تلک أمة قد خلت

کار نمي‌کند؟!  ولي اگر کسي بيايد نسبت به اميرالمومنين  سلام‌الله‌عليه حرفي بزند شما اين آيه را قرائت مي‌کنيد که

تلک أمة قد خلت

ما نبايد نبش قبر کنيم اگر بنا است نبش قبر بشود شما که در لابلاي کتابهاي شيعه مطالب ضعيف و عبارتهاي نادرست را درمي‌آوريد و به رخ مي‌کشيد اگر شما ده تا عبارت نادرست از لابلاي کتابهاي شيعه دربياوريد ما در کنارش صد تا از اين نبش قبرها داريم.

چون در قبرهاي شما از اين جسدهاي بي روح و گنديده الي ماشاءالله هست! واقعا اگر مي‌خواهيد که درست بشود و همه در کنار هم باشيم. شيخ طوسي حرفي زده علامه مجلسي حرفي زده، آقاي استرابادي حرفي زده، بگذاريم کنار ما بايد چکار کنيم آيا نبش قبر کنيم و گذشته‌ها را به رخ يکديگر بکشيم ؟! امروز مراجع ما چه مي‌گويند آيةالله العظمي سيستاني حضرت آيةالله العظمي مکارم شيرازي و آيةالله العظمي وحيد خراساني و آيةالله العظمي شبيري زنجاني و آيةالله العظمي صافي گلپايگاني اين بزرگاني چه مي‌گويند؟ بزرگان شما هم بيايند بنشينند ببينيم اينها چه مي‌گويند؟

امروز در کتابهاي درسي اهل‌سنت که واقعا زمينه‌ساز اين ترورها شده است، اين را بيايند بردارند. و اين فرقه فرقه‌هايي که شده يکي دنبال ديوبنديها و يکي دنبال بريلوي‌ها و... که باعث تکفير يکديگر شده اينها را بردارند.

آية الله العظمي مکارم شيرازي در ديدار با مولوي عبدالحميد گفتند اين کتابهاي درسي شما است که طلبه‌هايي ‌مثل ريگي‌ها را تربيت مي‌کند  و افرادي مي‌آيند کمربند انفجاري مي‌بندند و دهها انسان بي‌گناه را به خاک و خون مي‌کشند. اينها بايد اصلاح بشود.

من بارها گفته‌ام بايد حوزه‌هاي علميه شيعه و سني با نظارت مراجع عظام تقليد و بزرگان اهل‌سنت کنار هم بنشينند و راه چاره بينديشند. ما بياييم اينجا حرف بزنيم آنها در آنجا حرف بزنند ما بياييم نقاط ضعف آنها را بر ملا کنيم آنها نقاط ضعف ما را بر ملا کنند جز اينکه بر اين گل‌، آب ديگري هم افزودن چيز ديگري نخواهد بود.

ديروز هم به آقاي مولوي مرادزهي گفتم که ما در شبکه ولايت حدود پنج يا شش ماه در جنبه‌هاي اثباتي بحث داشتيم. اين آقايان شروع کردند هجمه و اهانت کردن و جسارت کردن.

وقتي که به مقدسات ما اهانت مي‌کنند آيا ما نبايد دفاع کنيم؟! آن آقايان الآن بيايند بايستند به مقدسات ما اهانت نکنند ما هم قول مي‌دهيم از آن لحظه کوچکترين مسئله‌اي را پيش نياوريم.

يکي از آقايان مي‌گفت آقا! اين حرفهايي که شما نسبت به عايشه گفتيد درست نبود. گفتم از کتابهاي شيعه گفتيم يا از کتابهاي شما گفته‌ايم؟

گفت آقا اگر نسبت به مادر شما اگر کسي يک حرف بدي بزند اين را مي‌آورديد؟ آيا عائشه مادر شما هست يا نه؟

گفتم آيا عائشه مادر آقاي مسلم بود يا نبود؟ مادر آقاي ابوداود بود يا نبود که در کتابش اين مطالب را آورده است؟! اگر بنا است حريمها حفظ بشود بايد اول از ناحيه شما حفظ شود. ولي ما داريم مي‌گوييم که آقايان آن روزي که توقف کردند اين هجمه‌ها متوقف شد، ما هم همان لحظه پاسخها و دفاع و هجمه را متوقف مي‌کنيم.

ما داريم هم دفاع مي‌کنيم  و هم هجمه و هيچ رودروايسي هم نداريم.

بعضيها مي‌گويند که شما وهابيها را بهانه کرده ايد و به مقدسات ما هم توهين مي‌کنيد.

اولا ما تا به حال به مقدسات اهل‌سنت  جسارت نکرده‌ايم از کتابهاي شما آورده‌ايم. بله مي‌دانيم تحمل اين براي اهل‌سنت سخت است. کاملا ما اين را مي‌فهميم. ولي چون اهل‌سنت ساکت نشسته‌اند و اينها دارند به حضرت زهرا و اميرالمومنين اهانت مي‌کنند ، به حضرت ولي عصر رکيکترين عبارت را مي‌گويند ما هم ناگزير از دفاع هستيم – هرچند يک سري مقدسات اين وهابيها با مقدسات شما مشترک است- ما اين راه را ادامه مي‌دهيم  و هيچ ترسي هم نداريم . ما يقين داريم که پيغمبر اکرم در روز غدير يک دعا کرده و يک نفرين فرموده:

اللهم انصر من نصره و اخذل من خذله.

مسند احمد، ج1، ص119

هر کسي علي را ياري کند خدايا يارش باد هر کس عليه علي تلاش کند خدايا خارش کن.

بينندگان شيعه و سني ما ديده‌اند که در اين هفت يا هشت ماه خذلان براي اين شبکه‌ها و براي کارشناسهايشان قطعي بوده است.

هفته‌اي نيست که ما چندين خذلان و ذلت و آبروريزي براي اينها از کتابهاي خودشان ثابت نکنيم.

ببينيد اين آقايان آماده نمي‌شوند کنار هم بنشينيم صحبت کنيم مي‌ترسند. مي‌دانند که منطق ندارند و حرفي براي زدن ندارند. آيا همين دليل نيست که اينها دارند مي‌ترسند؟ آيا اين دليل نيست که اينها باطل هستند؟

اينها دليل نيست که حرف براي گفتن ندارند؟ کسي که از گفتگو وحشت نمي‌کند.

مجري:

آقاي سرمدي درباره

و الراسخون في العلم

پرسيدند که عطف به چيست؟

استاد حسيني قزويني:

ما روايات متعدد داريم که مراد از

الراسخون في العلم

اميرالمومنين و ائمه عليهم السلام هستند.

کافي، ج1، ص415

سوال ديگر ايشان درباره

علماء امتي کانبياء بني اسرائيل

المزار، شيخ مفيد، ص6

بود. در آن روايت مراد از علماء علماي عموم نيست. مراد از علما ائمه امت من هستند ما روايات متعددي داريم که منظور از

علماء امتي

در اين روايت ائمه عليهم السلام هستند.

مرآة العقول، ج2، ص288

مجري:

خيلي ممنون هستيم. انشاءالله تا برنامه‌اي ديگر خداوند يار و نگهدار شما.



آيت الله دكتر سيد محمد حسيني قزويني

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما