* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 21 دي 1393 تعداد بازديد: 1148 
تکفير شيعه از طرف وهابيون و بعضي از علماي اهل سنت
 پخش صوت  پخش صوت
   دان لود   دان لود 

بسم الله الرحمن الرحيم

برنامه حبل المتين

آيةالله  دکتر حسيني قزويني

 تاريخ  1390/11/27

 

مجري:

بسم الله الرحمن الرحيم

سلام عرض مي‌کنم خدمت بيندگان عزيز. انشاءالله تا پايان برنامه همراه ما باشيد. ما در خدمت استاد عزيز حضرت آيةالله دکتر حسيني قزويني هستيم سلام و عرض ادب دارم خدمت استاد عزيز.

استاد حسيني قزويني:

بسم الله الرحمن الرحيم

سلام عليکم و رحمة الله و برکاته بنده هم خدمت همه بينندگان عزيز و گرامي سلام عرض مي‌کنم

 و من دو سه روزي که توفيق نداشتم در خدمت بينندگان باشم در مشهد مقدس مشرف بودم. به نيابت از تمام بينندگان عزيز در حرم ملکوتي حضرت رضا سلام الله عليه دعا کردم حتي براي وهابيون هم دعا کردم.

براي سردمدارانشان هم دعا کردم انشاءالله باشد که اين دعاها به اجابت برسد و خداي عالم ما را به آن راهي که رضاي خودش و وليّش در آن است راهنمايي فرمايد.

و من به عنوان يک برادر کوچک اين نکته را خدمت بينندگان عزيز ، عزيزان اهل سنت و يا حتي وهابيها عرض مي‌کنم که دنيا مي‌گذرد چه خوب چه بد، چه با ادب چه بي‌ادب. ولي همينقدر ما بايد بدانيم روزي که جناب ملک‌الموت به سراغ ما آمد و حقايق روشن شد و ما از خواب بيدار شديم. ديگر آنجا جاي برگشت نيست. در اين دنيا که خداي عالم به ما توفيق داده است بايد هرچند يک ساعت يا يک روز از همين يک ساعت و يک روزمان استفاده کنيم و فقط يک آيه قرآن ملاک ما باشد:

فبشر عباد الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه.

سوره زمر، آيه 17و 18

سخنان مختلف را بشنويم و بهترين، زيباترين و منطقي‌ترين سخن را گزينش کنيم . مبادا بعد از اينکه ملک‌الموت سراغ ما آمد و برگ ترخيص از اين دنيا امضا شد و مأموريت ما به دنياي ديگر محول شد به خود بياييم. زيرا آن هنگام ديگر جاي توبه و استغفار نيست.

نکته ديگر اينکه -بارها ما عرض کرديم- رسول اکرم در روز غدير يک دعا کرده و يک نفرين. و ما در طول اين پانزده قرن هم اثرات دعاي پيغمبر را ديده‌ايم که فرموده‌اند:

اللهم انصر من نصره.

مسند احمد، ج1، ص119

خدا کساني که در راستايي نصرت و ياري علي کار کرده‌اند را ياري کرده و امروز نامشان به بزرگي و بلندي برده مي‌شود. فرمودند:

و اخذل من خذله.

خدايا هرکس عليه علي قدم بردارد او را با خذلان و ذلت قرين بگردان.

شما ببينيد دودمان نحس بني‌اميه شجره ملعونه در قرآن امروز به چه نحوي از آنها نام برده مي‌شود. آنها هم که رهرو اينها هستند امروز با چه وضعي از آنها تعبير مي‌شود .

تلاش کنيم که روز اول مرگ ما، روز پشيماني ما و ندامت ما نباشد. آنهايي که اين حرف را قبول ندارند انشاءالله خواهند ديد و يقين داريم که لحظات اول مرگشان لحظات تأسف، افسوس، حسرت، پشيماني و ندامت خواهد بود.

ما باز هم تأکيد مي‌کنيم که اهانت به مقدسات اهل‌سنت را گناهي نابخشودني مي‌دانيم. بعضي از عزيزان بخشهايي از برنامه هفته گذشته ما را ديده بودند و تصور کرده بودند که ما يک موضع‌گيري تندي نسبت به علماي اهل سنت داريم.

نه برادران عزيزم! اصرار مي‌کنيم علماي اهل سنت در اين شبکه حضور پيدا کنند و مطالب خودشان را بيان کنند ما مي‌دانيم حضور اهل سنت در شبکه ولايت قبل از اينکه به نفع اهل سنت باشد به نفع شيعه است.

 چون اينها به هر عزيزي که مي‌رسند آن اعتقادات و مباني فکر خودشان را بيان مي‌کنند و چون مردم مي‌دانند که وهابيت يک تافته جدا بافته از اهل سنت هستند به دروغ خود را اهل سنت و يا نماينده اهل‌سنت معرفي مي‌کنند.

چون اهل سنت از اعتقادات وهابيت بيزار هستند از عملکرد وهابيت متنفر هستند من هفته گذشته حتي به بعضي از ترورهايي که توسط علماي اهل سنت انجام گرفته بود اشاره کردم ما حساب فريب خورده‌هاي وهابيت را از علماي اهل سنت کاملا جدا مي‌دانيم. فرقي نمي‌کند يک عالم شيعي به فکر براندازي و توطئه و قانون شکني بيفتد يا يک عالم اهل سنت  بحث ما در اينجا  نه بحث سياسي بود و نه بحث شخصي. بحث ما اين بود که اگر يک فردي به فکر توطئه و براندازي در جمهوري اسلامي و يا حتي در حکومتهاي کفر مي‌افتد، همه اين کشورها براي خودشان خط قرمزي دارند. اگر کسي در اروپا به فکر براندازي بيفتد به او التماس نمي‌کنند و هدايايي به او نمي‌دهند بلکه  مطابق قانون با او برخورد مي‌کنند. در امريکا اگر کسي به فکر براندازي بيفتد با او برخوردي مي‌کنند که در قانون معين شده است.

آقايان انتظار دارند اگر عالمي چه شيعه و چه سني به فکر توطئه و ترور افتاد، کسي نگويد بالاي چشمت ابرو است ولي اين انتظار بيهوده و فکرشان فکر ياوه است.

ما ضمن احترام به علماي اهل سنت و عزيزان اهل سنت عملکرد تعداد اندکي که از وهابيت فريب خورده‌اند را محکوم مي‌کنيم ولي بقيه علماي اهل سنت بيدار و روشن هستند براي همين علماي اهل سنت حتي دارالعلوم زاهدان ترورهاي آنها را محکوم کردند. اينطور نيست که عملکرد آنها فقط از نگاه شيعه و نظام محکوم باشد.

اگر اهل سنت از بعضي عبارات ما مطالب ديگري را فهميده بودند اولا پوزش مي‌طلبيم و ثانيا ما قصد جسارت نداريم بلکه با تمام تلاش از حضور اهل‌سنت در شبکه جهاني ولايت استقبال مي‌کنيم الآن شما ببينيد بين اين همه شبکه‌هاي شيعي و شبکه‌هاي وهابي هيچ کدام اين فضاي بازي که شبکه ولايت ايجاد کرده است را باز نکرده‌اند. شبکه المستقله را ببينيد شبکه‌هاي وصال عربي وصال فارسي – که اصلا شبکه نيست بلکه فحش‌خانه است - شبکه نور و شبکه کلمه را ببينيد که چنين فضاي بازي را دارند يا نه؟

در کجاي دنيا شما سراغ داشتيد در کدام مسجد چنين تريبوني است براي شيعه و سني در کدام حسينيه در کدام دانشگاه اين منبر آزاد وجود دارد که شيعه بيايد حرفش را بزند سني هم بيايد حرفش را بزند. مخصوصا در برنامه قضاوت با شما دو تا شيعه و سني مي‌آيند آزادانه حرفشان را مي‌زنند. يعني ما آمده‌ايم تمام خانه‌هاي شيعه و سني را در حقيقت يکي کرده‌ايم تا اينها آزادانه حرف بزنند، انتقاد بکنند. ما هم نه سانسور مي‌کنيم  و نه حرفشان را قطع مي‌کنيم.

البته اگر شيعه يا سني پرخاشگري کنند ما پرخاشگري شيعه را قطع مي‌کنيم ولي پرخاشگري سني را براي اينکه متهم به سانسور نشويم پخش مي‌کنيم . بعضي حتي به خود ما يا به شبکه يا به شيعه اهانت مي‌کنند مي‌گوييم اين منطق اينهاست. البته ما حساب آنهايي که اهانت مي‌کنند را هم از حساب اهل‌سنت جدا مي‌نماييم. آن برادر سني که مثلا از زابل زنگ مي‌زند و آن شب به جناب مولوي مرادزهي هم جسارت کرد اصلا حسابش از اهل‌سنت جداست.

وقتي که مي‌گويند احترام امام زاده را بايد متولي داشته باشد آن روز خود جناب آقاي مرادزهي واقعا متأثر شد ولي ما گفتيم بگذاريد اگر شيعه چنين جسارتي مي‌کرد حتما قطع مي‌کرديم.

البته به نام سني است ما اينها را سني نمي‌دانيم سني يعني کسي که تابع سنت پيغمبر است. در سنت پيغمبر هم چنين جسارتي آن هم به يک ميهماني که اين همه راه را طي کرده تا اينجا رسيده است اصلا دور از شأن يک انسان است تا چه رسد به يک مسلمان.

مجري:

حاج آقا! ما همه مسلمان هستيم و در کنار هم هستيم فقط يک سري اختلافها هست که اين اختلافها علمي است و به هر صورت ما شرط بلاغ را عرض مي‌کنيم همانطوري که حضرتعالي مطالب را مي‌فرماييد . ما با کسي دعوا نداريم و نمي‌خواهيم که اهل‌سنت را شيعه کنيم بلکه آنچه که وظيفه ماست را تبليغ مي‌کنيم.

إنا هديناه السبيل إما شاکرا و اما کفورا.

سوره انسان، آيه 3  

بحث قبل ما در مورد مسئله وحدت بود که بخشي از مباحث باقي ماند. من از شما مي‌خواهم که يک بيوگرافي از گذشته علماي اهل‌سنتي که تحت تأثير وهابيت قرار گرفتند و حکم تکفير شيعه را صادر کردند بفرماييد که ما لااقل اين موانع را بفهميم و اينها را کنار بگذاريم و انشاءالله  بياييم آن مشترکاتمان را مطرح کنيم.

استاد حسيني قزويني:

ما در گذشته اشاره کرديم که اگر بخواهيم امت اسلامي را در صف واحد و درکنار سفره واحد جمع کنيم ، عواملي لازم است و البته موانعي هم وجود دارد که بايد برطرف بشود. خداي ما يکي است قرآن ما و قبله ما يکي است.

و يک سري موانعي هم هست و بايد اين موانع برداشته بشود تا اين موانع برداشته نشود زمينه براي عوامل وحدت به هيچ وجهي امکان پذير نخواهد بود. يک کشاورز که مي‌خواهد در زمين بذري بپاشد تا موانع زمين را برطرف نکند قطعا اين بذر يک بذر بازده براي او نخواهد بود.

شبکه‌هاي وهابي بجاي اينکه براي وحدت امت اسلامي تلاش کنند، تفرقه‌افکني مي‌کنند.‌ اگر در کتاب مجلسي يا کتاب سيد نعمت الله جزائري يک اهانتي به اهل سنت شده‌است، اينها ملاک نيست. ملاک فقهاي هر عصر هستند چه شيعه و چه سني. در رابطه با خود سيد نعمت الله جزائري من اين را بارها گفته‌ام دوستان مراجعه کنند به جلد دوم انوار النعماييه ص 108 از قول حضرت آيةالله انگجي مي‌گويد بعضي از بزرگان شيعه خواندن بعضي از کتابهاي سيد نعمت‌الله جزائري را تحريم کرده‌اند. جالب است که من در يکي از  سفرهايي که در مکه مکرمه بودم يک شب خدمت آقاي هاتف که يکي از علماي طراز اول مکه مکرمه است تعدادي از اين وهابيهاي تندرو يک بحث خيلي تندي با ما داشتند. بعد يکي از اينها رفت و بعد از نيم ساعت با سي چهل تا برگ فتوکپي برگشت و گفت بفرماييد اينها را جواب بدهيد. و من هم برداشتم و اولين برگه از يکي از کتابهاي نعمت الله جزائري بود. به جناب شيخ هاتف گفتم شيخنا! در همين کتاب، جلد دوم ص 108 مي‌گويد بعضي از فقهاي ما خواندن کتابهاي سيد نعمت الله جزائري را حرام کرده‌اند.

ايشان خيلي عصباني شد اين کاغذها را گرفت و پرت کرد به طرف آن وهابي تندرو و گفت اين چه منطقي است که شما داريد؟! اين آقا با آدرس دقيق جلد و صفحه مي‌گويد اين کتاب از ديدگاه ما معتبر نيست بلکه اشکال شرعي دارد. شما رفته‌ايد يک کتابي که از ديدگاه آقايان غير معتبر است را آورده‌ايد تا عليه آنها استفاده کنيد؟! يک مقداري منطق داشته باشيد. قوانين ادب و گفتگو را رعايت کنيد! با اينکه جناب آقاي شيخ هاتف ما را دعوت کرده بودند براي سحري ماه رمضان، به آن وهابيهاي تندرو برخورد و آنها بدون خوردن سحري رفتند.

اينها کتابي را روي آنتن مي‌آورند که ايها الناس! اين کتاب شيعه و اين مدرک از علماي شيعه است. حداقل کمي انصاف داشته باشيد ما هر روايتي از کتابهاي شما مي آوريم دقيق بررسي سندي مي‌کنيم يا راويهايش را بررسي مي‌کنيم يا گواهي علماي شما را بر صحت روايت بررسي مي‌کنيم .

شما واقعا اگر راست مي‌گوييد اين رواياتي که مي‌آوريد از سيد نعمت‌الله جزائري يا از علامه مجلسي يا غيره يک مقدار اينها را بررسي کنيد. وقتي که يک شيعه به شبکه شما زنگ مي‌زند مي‌گوييد اين روايت صحيح است يا صحيح نيست؟!

اصلا اين ديگر کمال بي‌منطقي است. چون آن بيننده علم غيب ندارد که شما مي‌خواهي کدام روايت را مطرح کني. شما داريد از اين روايت عليه شيعه استفاده مي‌کنيد آن وقت اين بيننده شيعه بيايد يک بررسي سندي هم بکند؟! به جاي اينکه جواب صحيح بدهند شروع مي‌کنند به اهانت و جسارت کردن!!

من امشب از آقايان اهل‌سنت عذر مي‌خواهم  هرچند بخاطر بافت جمعيتي داخل کشور ايران بعضي از مباحث را من فاکتور مي‌گيرم ولي بعضي از مسائل که قابل بيان کردن است عرض مي‌کنم.

مردم قضاوت کنيد آقايان اهل سنت قضاوت کنيد اگر بنا است که نبش قبري صورت بگيرد ما قبرهاي بيشتري سراغ داريم و براي نبش قبر از شما زرنگتر هستيم ولي اينها را مطرح نمي‌کنيم . بنده در طول اين بيست و هفت يا بيست و هشت سال در هيچ جلسه‌اي مطالبي را که امشب مي‌خواهم مطرح کنم مطرح نکرده‌ام . حتي در آن مدتي که در شبکه سلام بودم .

ولي بخاطر بي‌حيايي که بعضي از شبکه‌ها  دارند و کليپهايي را پخش مي‌کنند و حرفهاي درست و نادرست از بنده و ديگر دوستان نقل مي‌کنند، ناگزير از بيان برخي مطالب هستم.

آقاي شعبي از علماي بزرگ و فقهاي نامي شماست. عامر بن شرحبيل متوفي 105 هجري است. ايشان به شاگردش جناب مالک مي‌گويد:

أحذرك الأهواء المضلة شرها الرافضة فإنها يهود هذه الأمة يبغضون الإسلام

از تو مي‌خواهم که از هواهاي گمراه کننده اجتناب کني. بدترين فرقه باطله، رافضه و شيعه‌ها هستند. شيعه‌ها يهود امت هستند. با اسلام دشمني دارند.

جناب ابن‌عبد ربه در عقد الفريد ج 2 ص 234 اين قضيه را نقل مي‌کند.    شعبي از شخصيتهاي برجسته و از تابعين است و مي‌گويد من 500 نفر از صحابه را درک کردم و از آنها استفاده کردم و قاضي القضات عمر بن عبد العزيز و مفتي رسمي کوفه بوده است.

ابن کثير دمشقي از خود امام مالک (متوفي 179 هجري) نقل مي‌کند  در آيه آخر سوره فتح

محمد رسول الله و الذين معه اشداء علي الکفار.

مي‌گويد:

إنتزع الإمام المالک في رواية عنه بتکفير الروافض.

تفسير ابن کثير، ج4، ص219

از اين آيه امام مالک استفاده کرده که شيعه‌ها همه کافر هستند.

معناي رافضي هم اينست که کسي علي را مقدم بداند بر ابو‌بکر ، عمر و عثمان و معتقد باشد که علي خليفه اول است و خلافت ابوبکر و عمر و عثمان را قبول نکند.

من گمان نمي‌کنم شيعه‌اي در دنيا باشد که اين عقيده را نداشته باشد بعضيها که معناي ديگري براي رافضي نقل مي‌کنند و  به رافضي فحش مي‌دهند، آن بحث ديگري است ، بحث غلات و غيره هستند. ولي رافضي کسي است که خلافت ابو‌بکر و عمر و عثمان را رفض کند و قائل به خلافت علي بن ابي طالب باشد.

امام مالک مي‌گويد شيعه‌ها کافر هستند و بغض صحابه در دل شيعه‌ها هست. امام مالک آدم کوچکي هم که نيست. شما مي‌آييد از علامه مجلسي و سيد نعمت الله جزائري و غيره نقل مي‌کنيد که اينها هيچ کدامشان از مراجع و فقها نبودند. محدث يا مؤلف بوده‌اند.

البته ما احترام زيادي براي علامه مجلسي قائل هستيم هر کجا که آمده نظر داده است براي نظرات علمي ايشان احترام قائل هستيم ولي نه به اين معنا که نظر او صددرصد مورد تأييد ماست. چه بسا نظري داده که ما آن را از نظر علمي رد مي‌کنيم . ادله‌اي هم بر بطلان نظريه اين بزرگوار داريم اهانت هم به او نمي‌کنيم . اجازه هم نمي‌دهيم که کسي به اين بزرگانمان اهانت کند. ولي امام مالک که ديگر جايگاه خيلي بالاتر از اين قضايا دارد. ايشان صراحتا فتوا مي‌دهد به کفر شيعه.

پس از نظر امام مالک دليل کافر بودن شيعه‌ها چه بود؟

ألذين يبغضون الصحابه.

چون شيعه بغض صحابه را دارد کافر است.

اين ملاک آقاي امام مالک است.

حالا نظر ابن تيميه را در همين مورد ببينيم . شما وهابيت، ابن تيميه را از پيغمبر هم بالاتر مي‌دانيد همانطور که يکي از شما در سايت گفته بود چون ابن تيميه توسل را حرام کرده‌است اگر پيغمبر هم زنده بشود و بگويد توسل جايز است ما قبول نمي‌کنيم!!

ابن تيميه در کتاب منهاج السنه ج 7 ص 137 و 138 با تحقيق محمد رشاد سالم مي‌گويد: شيعه‌ها بخاطر اينکه صحابه را دوست ندارند و ابو بکر و عمر را قبول ندارند و اهانت مي‌کنند ما همه آنها را کافر مي‌دانيم!

و المعلوم أن الله قد جعل للصحابه مودة في قلب کل مسلم لا سيما الخلفا رضي الله عنهم لا سيما أبوبکر و عمر فإن عامة الصحابه و التابعين کانوا يودونهم و لم يکن کذلک علي. فإن کثيرا من الصحابه و التابعين کانوا يبغضونه و يسبونه و يقاتلونه

تمام صحابه ابوبکر و عمر را دوست مي‌داشتند ولي علي اينطوري نبود صحابه علي را دوست نداشتند. بسياري از صحابه و بسياري از تابعين بغض علي در دلشان بوده است و به علي ناسزا مي‌گفتند و با او مي‌جنگيدند.

سه تا مطلب آورده است: هم نسبت به علي بن ابيطالب بغض داشتند و هم سب مي‌کردند و هم با او مي‌جنگيدند.

آقايان مراجعه کنند ببينند در منهاج السنه ج7 ص137 و 138 واقعا چنين چيزي وجود دارد و يا وجود ندارد. اگر واقعا وجود ندارد ما حرفمان را پس مي‌گيريم ولي اگر چنين مسائلي هست و صحابه و تابعين اميرالمونين علي عليه‌السلام را دشمن مي‌دانستند و بغض آقا اميرالمومنين در دل اينها بوده است، اگر کسي بغض علي را در دل داشته باشند حکمش چيست؟

شما مي‌گوييد چون که شيعه بغض ابوبکر و عمر در دلشان است. بغض صحابه در دلشان است کافر هستند. ابن تيميه مي‌گويد بسياري از صحابه و تابعين بغض علي را داشتند. آيا علي عليه السلام جزء صحابه هست يا جزء صحابه نيست؟! پس بنابراين طبق اين فتوا

 کثير من الصحابه و التابعين کانوا يبغضونه

طبق فتواي آقاي مالک همه بايد کافر باشند.

و يسبونه و يقاتلونه.

علي را ناسزا مي‌گفتند. با او مي‌جنگيدند.

بعد مي‌گويد :

 ابوبکر و عمر رضي الله عنهما قد ابغضهما و سبهما الرافضه و النصيريه و الغاليه.

ولي در مورد ابوبکر و عمر صحابه با آنها دشمن نبودند بلکه شيعه‌ها با آنها دشمن بودند و آنها را سب مي‌کردند.

اولا اگر واقعا چنين است که بسياري از صحابه و تابعين با حضرت علي دشمن بودند، در صحيح مسلم ج1 ص 120 ح 144 خودتان نقل کرده‌ايد که پيغمبر درباره حضرت علي فرموده است:

لا يحبني إلا مؤمن و لا يبغضني إلا منافق.

علي جان تو را جز منافق کسي دشمن نمي‌دارد.

يعني هر کس بغض علي در دلش است. منافق است. آقاي ابن تيميه هم که افاضه فرمودند کثيري از صحابه بغض علي را در دل داشتند.

مجري:

 پس مهر نفاق را به صحابه چسبانده‌اند.

استاد حسيني قزويني:

آيا اين توهين به صحابه نيست؟! ابن تيميه يا راست مي‌گويد يا دروغ مي‌گويد اگر راست مي‌گويد پس بسياري از صحابه و تابعين را کافر دانسته‌است و اگر دروغ مي‌گويد پس بياييد از ابن تيميه اعلام برائت کنيد.

چرا به او شيخ الاسلام مي‌گوييد؟!

کار به اينجا که مي‌رسد مي‌گوييد اشتباه کرده است! يک فردي که اينطور بي‌گدار به آب مي‌زند و اينگونه نسبت به صحابه جسارت مي‌کند به فرض اگر برخي از شيعيان هم نسبت به ابابکر و عمر دل خوشي نداشتند، آيا بخاطر همين بايد تمام شيعيان را تکفير کنيد؟ اگر بنا است تکفير بشود بايد اول حضرت زهرا سلام الله عليها را تکفير کنيد.

فغضبت فاطمة بنت رسول الله صلى الله عليه وسلم فهجرت أبا بكر فلم تزل مهاجرته حتى توفيت

صحيح بخاري، ج4َ، ص42

خلال در کتاب السنه در ج 2 ص 557 و 558 بعد از نقل روايات زيادي در تکفير شيعه مي‌گويد شيعه‌ها صحابه را شتم مي‌کنند

من شتم أخاف عليه الکفر مثل الروافض.

ما آنهايي که شتم مي‌کنند را کافر مي‌دانيم مثل شيعه‌ها.

 جناب بخاري ديگر گل سر سبد علماي اهل‌سنت است. در کتاب خلق افعال العباد ص 125 مي‌گويد:

لا ابالي صليت خلف الجهمي و الرافضي أم صليت خلف اليهود و النصاري!

براي من فرقي نمي‌کند پشت سر يهود و نصارا نماز بخوانم که نمازم باطل است يا پشت سر شيعه نماز بخوانم که نمازم باطل است.

يعني نماز خواندن با شيعه مثل نماز خواندن با يهود و نصارا است.

و لا يسلّم عليهم و لا يعادون و لا يناکحون

کسي حق ندارد که به شيعه‌ها سلام بدهد. اگر يک شيعه مريض بشود کسي حق ندارد به عيادتش برود. کسي حق ندارد با شيعه ازدواج کند از شيعه زن بگيرد و به شيعه زن بدهد.

من از اينطور قضايا 200 مورد ثبت کرده‌ام که بزرگان اهل سنت به صراحت شيعه را تکفير کرده‌اند. جالب اين است که اين تکفيرها در مواردي است که مورد ابتلاي طرفين است. اگر بنا باشد نسبت به ابوبکر و عمر حساس شوند، ما نسبت به اميرالمومنين حساس مي‌شويم. الا اينکه بگويند ما علي را اصلا از صحابه نمي‌دانيم مسلمان هم نمي‌دانيم!

ناسزا گفتن به علي بن ابي طالب عبادت است! انکار خلافت اميرالمومنين هيچ مشکلي ايجاد نمي‌کند و ثواب هم دارد! ولي اهانت به ابوبکر و عمر تکفير آور است و انکار خلافت ابوبکر و عمر هم کفر است!

 

مجري:

اين مطلب جالب بود که از ابن تيميه نقل فرموديد که

کثير من الصحابه يبغضونه.

بسياري از صحابه بغض علي را در دل داشتند.

از آن طرف هم داريم مي‌بينيم صحيح مسلم مي‌گويد:

لا يحبک الا مسلم و لا يبغضک إلا منافق.

در اين تعبير از پيغمبر درباره اميرالمومنين اين تناقض را چطوري بايد حل کنيم؟ آيا صحابه بيشترشان علي عليه السلام را دشمن مي‌داشتند و بغض علي را در دل داشتند اگر اينطوري باشد طبق روايت پيغمبر از آن طرف مشکل جدي پيش مي‌آيد که دوستان بايد توجه کنند از اين مسئله و اين به هر صورت لکه است. بايد لکه‌هايي را پاک کنند که براي بينندگان عزيز ما روشن بشود. خيلي مباحث هم خيلي زيبا و قشنگ بود.

 

استاد حسيني قزويني:

من خيلي از قضايا را نخواندم (ابن حزم ظاهري)، همه قبول دارند که ابن تيميه هزاران مطلب از او نقل کرده در کتاب الفصل در ج2 ص 220 به صراحت مي‌گويد:

فإن الروافض ليسوا من المسلمين.

اصلا ما شيعه‌ها را مسلمان نمي‌دانيم .

ابو حامد غزالي مي‌گويد که شيعه‌ها کارشان کفر است. سمعاني مي‌گويد:

و اجتمعت الامه علي تکفير الإماميه.

امت اسلامي اجماع دارند بر کفر شيعه دوازده امامي.

الانصار، ج6 ص 341

اگر اين آقايان عباراتي از علامه مجلسي يا صاحب حدايق و يا سيد نعمت الله جزائري نقل مي‌کنند، ما از استوانه‌هاي علمي و از ائمه اينها مطالبي داريم. ما خيلي از قضايا را فاکتور گرفته‌ايم.  من ديدم که چه بسا شنيدنش هم براي بعضي از اهل سنت قابل تحمل نباشد. ولي اگر اينها يک مقدار بي‌حيايي را از حد بگذرانند آن وقتي است که ما ديگر بخاطر دفاع از خودمان ناگزير هستيم که پرده را بالا بزنيم و فردا همين اهل سنت به جان شما مي‌افتند. به جان شما کارشناسها به جان شما ماموستاها به جان شما مولويها مي‌افتند که آقا اين قضايا چيست؟

ما که هيچ کاري نداشتيم شروع کردند به حضرت زهرا جسارت کردن به حضرت خديجه جسارت کردن، به ابو طالب جسارت کردن. به حضرت ولي عصر جسارت کردن.

ما هم يکي دو تا روايت از صحيح مسلم درباره عايشه آورده‌ايم اصلا بساط کشور به هم ريخت. الآن خود مولويها و ماموستاها در استيصال گير کرده‌اند که چرا چنين قضايايي را نقل کرده‌ايد آيا واقعا اين در کتابهاي ما هست؟! آن روز يکي از دوستان نقل مي‌کرد در مشهد بوديم يکي از اين آقايان مي‌گفت در يک مسجد اهل سنت بوديم اصلا به جان علماي آنها يک زلزله 12 ريشتري افتاده است که در کتابهاي ما، در صحيح مسلم ما چنين جسارتي به عايشه شده و ما خبر نداشتيم؟! اگر شما خبر داريد چرا به ما نمي‌گفتيد اينها را؟!

الآن خود علماي اهل سنت زير سوال رفته‌اند. اگر علماي اهل سنت بيايند جواب ياوه‌سراييهاي اين شبکه‌ها را بدهند ما کاري نداريم. هر چند به ما و مقدسات ما فحش بدهند ما هم فقط مي‌آييم روي وهابيت زوم مي‌کنيم . ولي مادامي که اهل سنت و علماي اهل سنت در برابر اين جسارتها ساکت نشسته‌اند پس اينها راضي هستند. اگر راضي نيستند چرا اعلان برائت نمي‌کنند؟  

و لذا ما داريم مي‌گوييم اگر مقدسات ما هدف قرار بگيرد ما هم مقدسات اينها را هدف قرار مي‌دهيم جسارت نمي‌کنيم . اهانت هم نمي‌کنيم کتابهايتان را مي‌آوريم همين عبارتهاي صحيح مسلم را مي‌آوريم روي آنتن بعد آن وقت ببينيد چه مي‌شود! خدا مي‌داند مطالبي در اين کتابها هست که ما صلاح نمي‌دانيم ولي اگر واقعا اينها وقاحت را يک مقدار از حد بگذرانند ما ديگر حوصله‌مان سر مي‌رود.

همانطور که در حضور جناب مولوي مرادزهي که اينجا بود گفتيم هر وقت اينها اين حمله‌ها و اهانتها را متوقف کردند، ما هم متوقف مي‌کنيم .

مجري:

ما آرزو مي‌کنيم به اين زمان نرسد و به اين مباحث نکشد. در هر صورت ما دوست داريم که اين مباحث دوستانه مطرح بشود. و علماي اهل سنت نسبت به اين قضايا موضع بگيرند. ما نمي‌خواهيم اين مباحث را که تفرقه‌انگيز هم است مطرح کنيم. ولي به قول حاج آقا اگر مباحث به جايي برسد که کارد به استخوان برسد و بخواهند اين بي‌ادبيها و جسارتها را از حد بگذرانند متأسفانه مباحث ما هم به اينجا کشيده مي‌شود و گويا فقط دشمن از اين قضيه بايد استفاده کند.

اميدواريم که دوستان کمي توجه کنند و اجازه بدهند که مباحث در روال خودش طي بشود و به آنجاها کشيده نشود.

استاد حسيني قزويني:

در ايام ولادت نبي مکرم بعضي از دوستان از ما مي‌خواستند که بعضي از اين روايات – عذر مي‌خواهم- زشت در کتابهايشان را بياوريم روي آنتن. ولي چون هفته وحدت بود من جلوگيري کردم. مطالبي است که خدا مي‌داند بعضا  در خانه در يک جمع خانوادگي انسان خجالت مي‌کشد بعضي از روايات را مطرح کند. اگر بنا شود عبارتهاي بحار و سيد نعمت الله جزائري هر روز بيايد روي آنتن بدانند به يک جاهايي نوبت مي‌رسد که قطعا به صلاح شما نيست.

مجري:

خيلي ممنون هستيم. فرصتمان کم است . لطف کنيد در اين مورد ديدگاههاي بزرگان وهابي را مطرح بفرماييد.

استاد حسيني قزويني:

در رابطه با سردمداران وهابيت مثل ابن تيميه که امروز از او به عنوان شيخ الاسلام تبليغ مي‌کنند، بايد بگويم ايشان کتابي دارد به نام الصارم المسلول در ص 586 اين کتاب نسبت به کفر شيعه شروع مي‌کند قلم فرسايي کردن و در نهايت مي‌گويد:

من يشک في کفر مثل هذا فإن کفره متعيّن

اگر کسي شيعه را کافر نداند ما يقين داريم که او کافر است.

خيلي عجيب است! يعني آن دسته از آقايان اهل سنتي که شيعه را کافر نمي‌دانند از ديدگاه آقاي ابن تيميه کافر هستند. در مجموع فتاوي ج 28 ص 482 به صراحت مي‌گويد با شيعه بايد جنگيد و اينها را بايد از بين برد. اينها مستحق‌تر از خوارج هستند به قتل و نابودي!

همانطور که

و احق بالقتال من الخوارج

همانطوري که خوارج مستحق قتل بودند و کشته شدند. شيعه هم همان ملاک را دارد و بايد کشته شود. يا در زيارت قبور مي‌گويد که هر کسي به قبر پيغمبر و صالحي متوسل بشود کافر است و واجب است و بايد کشته بشود.

اهل سنت توسل را قبول دارند. ما بارها گفته‌ايم که آقايان بيايند راجع به توسل بحث کنند.

ابن تيميه مي‌گويد توسل به مرده‌ها حرام است و موجب قتل مي‌شود! ولي محمد بن عبدالواهاب مي‌گويد هرکس به ملائکه متوسل شود، قتلش واجب است! و اموالش را هم بايد مصادره کرد‍!

اين آقايان مي‌گويند

الأنبياء أحياء في قبورهم.

فتح الباري، ج6، ص352

در صحيح مسلم نسبت به حضرت موسي داريم اگر پيغمبر مي‌گويد  من موقع رفتن معراج

رأيت موسي يصلّي في قبره.

صحيح مسلم، ج7، ص102

موسي را در قبرش ديدم که دارد نماز مي‌خواند.

و نماز خواندن از ويژگيهاي يک آدم زنده است. آدم مرده که نماز نمي‌خواند. مي‌گويد هرکس که به ملائکه يا پيامبران متوسل بشود

هو الذي أحل دماءهم و أموالهم.

کشف الشبهات، ص 58  

دقت کنيد! يعني توسل به يک ملک يا توسل به انبياء باعث مي‌شود که يک انسان

حلال الدم و حلال المال

در کتاب مجموع المؤلفات محمد بن عبدالوهاب -که در ديداري که با مفتي اعظم داشتيم اين را هديه به ما داد- در ج6 ص 115 اين عبارت محمد بن عبد الوهاب را آورده است.

بعد جالب است در مجموعه مؤلفات ج 6 ص 124 مي‌گويد مشرکين زمان ما حالا اعم از شيعه و سني آنها که متوسل مي‌شوند  اينها خطرشان بدتر و شرکشان قوي‌تر است از مشرکين زمان پيغمبر اکرم!

اين آقايان اهل سنت در برابر اين قضايا موضع بگيرند اين مسائل يک مسائلي نيست که ما بخواهيم از کنارش به سادگي رد بشويم. در کتاب تضاد عقائد حنفيت با وهابيت ص 133 جناب آقاي مولوي عبدالرحمن سربازي که امام جمعه چابهار و رئيس حوزه علميه چابهار و شخصيت ممتازي در کشور است مي‌گويد: پس برادران شيعه ما ناراحت نشوند از اينکه اگر وهابيها - بلا تشبيه- به آنها مشرک گفتند. آنها به ما هم مشرک گفته‌اند! يعني ما اهل سنت را هم مشرک مي‌دانند اين نظر علامه شامي است

يستحلون دماءنا و أموالنا و يسبون نساءنا.

وهابيها خون ما و اموال ما اهل سنت را مباح دانسته‌اند. حتي اينها زنان ما را هم جايز السبي دانسته‌اند.  

يعني از نظر آنان جائز است که زنان ما اهل سنت را اسير بگيرند. تا آنجا که مي‌گويد:

حکمهم حکم البغاة.

در حقيقت وهابيت همان خوارج هستند.

و بعد ايشان مطالب ديگري از جناب ابن عابدين و غيره دارد که ايشان از مولانا خليل احمد مي‌گويد : حکم آقايان وهابيها در نزد ما مثلا همان فرمايش آقاي صاحب در المختار است که اينها خوارج زمان ما هستند.

مجري:

آقاي سربازي قائل به اين هستند که وهابيت خوارج زمان ما هستند.

استاد حسيني قزويني:

بله. اينها مي‌گويند وهابيها خوارج عصر ما هستند. و اين مقاله‌اي است که جناب آقاي عبدالرحمن سربازي داده و در اينجا نوشته شده است. حالا من انشاءالله در جلسات بعدي مطالب زيادي از بزرگان اهل سنت از مولوي محمد يوسف حسين پور، مولوي مقيمي، مولوي کاشاني مطالب خيلي زيادي که به قلم خودشان نوشته شده و در اين کتاب چاپ شده است را نقل خواهم کرد.

ما از همينجا مي‌خواهيم که آقاي عبد الرحمن سربازي اگر خودشان مي‌توانند براي تجديد چاپ اين کتاب اقدام کنند و اگر نه اجازه بدهند ما آمادگي داريم که اين کتاب را چاپ کنيم.

اين کتاب با ارزشي است و دامن اهل سنت را از هر گونه گرايش و محبت به وهابيت مبرا مي‌کند . همچنين مؤسسه آموزش اسلامي حاضر هستند که اين کتاب را چاپ کنند. و به نظر من در اين زمينه کتاب خيلي خوبي است.

 

 

تماس بينندگان

مجري:

جناب آقاي صمدي از تهران سلام و عرض ادب دارم.

بيننده:

سلام عليکم جميعا.

بسم الله الرحمن الرحيم.

اللهم صل علي محمد و آل محمد.

ناداني براي ديگران توليد زحمت مي‌کند  از حذيفة اليماني نقل شده است که در بين راه عمر بن الخطاب را ملاقات نمود. عمر پرسيد حال شما چطور است؟

جواب داد: مي‌خواهي چگونه باشم؟

هم اکنون در حالي هستم که حق را دوست نمي‌دارم ولي فتنه را دوست دارم. به چيزي که نديده‌ام گواهي مي‌دهم خير مخلوق را حفظ مي‌کنم  و بدون وضو نماز مي‌خوانم من در زمين چيزي دارم که خدا در آسمان ندارد.

مجري:

آقاي صمدي براي اين آدرسي هم داريد و يا نه همينطوري است.

بيننده:

بله. آدرس هم مي دهم به شما.

عمر از سخنان حذيفه خشمگين شد. و چون عجله داشت از آنجا  گذشت ولي تصميم گرفت که حذيفه را بخاطر اين گفتار کيفر نمايد.

همينطور که مي‌رفت به علي عليه السلام رسيد آن جناب آثار خشم را در چهره عمر مشاهده نمود پرسيد که چه چيزي تو را اينطور به غضب آورده است؟

جواب داد در بين راه حذيفة بن اليماني را ديدم پرسيدم که چگونه صبح کردي؟

گفت صبح کرده‌ام در حالي که حق را دوست نمي‌دارم.

حضرت فرمود:

که درست گفته است.

گويا مرگ با اينکه حق است دوست ندارد. عمر گفت:

حذيفه باز مي‌گفت فتنه را دوست دارم. حضرت فرمود:

راست گفته زيرا اموال و اولاد خود را دوست مي دارد. خداوند مي‌فرمايد:

إنما أموالکم و أولادکم فتنه.

سوره انفال، آيه 28

اموال و فرزندانتان براي شما فتنه است.

عمر گفت که حذيفه مي‌گفت :

گواهي مي‌دهم به آنچه که نديده‌ام.

 حضرت فرمود:راست گفته گواهي به وحدانيت خدا و مرگ و انگيزش از قبرها و قيامت و بهشت و جهنم و صراط مي دهد با اينکه آنها را نديده است.

عمر گفت مي‌گويد :

غير مخلوق را حفظ مي‌کنم . باز حضرت فرمود:

راست مي‌گويد زيرا که قرآن مخلوق نيست ولي آن را حفظ مي‌نمايد.

عمر گفت حذيفه مي‌گويد :

نماز را بدون وضو مي‌خوانم -خليفه خودش اينطور ترجمه مي‌کرد- . حضرت فرمود:

راست مي‌گويد زيرا بدون وضو بر پسر عمويم رسول خدا صلوات مي‌فرستد و صلوات فرستادن بدون وضو جايز است.

گفت:

يا أبا الحسن چيز ديگري هم گفت از همه بالاتر مي‌گويد که من در زمين چيزي دارم که خدا در آسمان ندارد. حضرت فرمود:

راست گفته زيرا او در زمين زن و فرزند دارد ولي خداوند منزه است از داشتن زن و فرزند.

مناقب گنجي شافعي.

من مي‌خواهم بگويم اينهايي که اين حرفها را مي‌زنند حالا اينهايي که نتيجه گرفته‌اند مثل خود من از آقا اميرالمومنين به گوش آنها برسانيد.

من خودم سال گذشته رفتم نجف شب جمعه بود در حرم آقا اميرالمومنين  سه تا حاجت طلبيدم. هر سه تا حاجت من برآورده شد. يکي از رفقاي ما دکتر داروساز است دو سال شيمي درماني مي‌کرد سرطان داشت غده‌اي بدخيم درآورده‌ بود. من او را خيلي دعا کردم . يک پسر عمو هم داشتم آن هم در اصفهان بود و آن هم سرطان داشت و حدود يک سال و نيم سرطاني بود که شيمي درماني مي‌کرد .

من به تهران برگشتم ديدم که بار آخر که نزد دکتر رفته است ، دکتر به او گفته که شما هيچ مشکلي نداري! برو دنبال کارت!

گفته که پس مدتي است که من را مسخره کرديد. دکتر گفته که هر چه که ما سند و مدارک داشتيم سرطان بدخيم بوده الآن شده خوش‌خيم!

مجري:

متشکريم. جناب آقاي ابوماهر از برادران اهل سنت سلام و عرض ادب داريم خدمت شما.

بيننده:

و عليکم السلام و رحمه الله و برکاته.

من گله‌اي دارم که يک عده‌اي از برادران زنگ مي‌زنند به نام اهل سنت يکي به نام آقاي فاروقي از تايباد که اصلا سني نيست. و آقاي رضايي از بهبهان و چندين نفر را ما شاهد و ناظر هستيم که اينها اصلا اهل سنت نيستند و تمسخر مي‌کنند . آنها سوالهايشان تمسخر آميز است. اين يک مسئله و مسئله ديگر اينکه قرار بود که ديگر نبش قبر نشود.

تلک امة قد خلت لها ما کسبت و لکم ما کسبتم و لا تسئلون عمّا کانوا يعملون.

سوره بقره، آيه 134 و 141

خدا بازخواست نمي‌کند از ما که آنها چکار کرده‌اند و چرا تکفير کردند چرا تکفير نکردند.

ما بايد امروز مسائل خودمان را حل کنيم و بايد ببينيم که چکار کنيم. الآن اگر قضاياي 1200 يا 1300 سال قبل را نبش قبر کنيم که چرا اينطور  شد و چرا آنطور شد و در سر خود بزنيم که چرا آنها اينطور کردند

تلک امة قد خلت

اين را خداوند فرمود از ما باز خواست نمي‌کنند که آنها چکار کردند. همين سوال من بود دست شما هم درد نکند.

استاد حسيني قزويني:

من تشکر مي‌کنم  از شما جناب آقاي أبو ماهر بزرگوار. وقتي که افراد زنگ مي‌زنند مي‌گويند ما سني هستيم ما که علم غيب نداريم اين سني است يا چيز ديگر.

الآن حضرتعالي زنگ زديد ما از کجا بدانيم که خود حضرتعالي از اهل سنت هستيد يا نيستيد ما مأمور به ظواهر هستيم و اگر (در شک هستيد) تلفن اينها همه ثبت شده است ، ما آمادگي داريم که اگر جناب آقاي مولوي مرادزهي يا يکي از علماي ديگر شما گفتند که اين واقعا سني نيست، اين دفعه اين آقاي رضايي و آقاي فاروقي وقتي که آمدند ما مي‌گوييم  شما سني نيستيد و علماي شما، شما را قبول ندارند. و يا در تايباد اگر حوزه علميه تايباد بخواهد ما شماره تلفن آقاي فاروقي را مي‌دهيم.

ما که واقعا از قضيه خبر نداريم اما اينکه مي‌فرماييد  

تلک امة قد خلت

برادر بزرگوارم ما قبلا هم اينها را مطرح کرديم ولي من همان آيه  119 سوره توبه را که قرآن مي‌گويد:

يا أيها الذين آمنوا إتقوا الله و کونوا مع الصادقين.

مومنين تقوا پيشه کنيد و با صادقين باشيد.

ما مي‌خواهيم که ببينيم الآن وظيفه ما اين است که راهي که اميرالمومنين ، امام حسن، امام حسين و صديقه طاهره رفته‌اند درست است و يا آن راهي که جناب آقاي ابوبکر و عمر و عثمان و خالد و ديگران رفته‌اند.

از آن طرف درباهر حضرت زهرا مي‌گويد:

غضبت علي ابي‌بکر  و لم تکلمه حتي توفيت.

غضب کرد بر ابوبکر تا آخرين لحظه هم با او حرف نزد.

اين سوال است ما از شماست. يک طرف شما مي‌فرماييد فاطمه زهرا.

سيدة نساء اهل الجنه

از اين طرف مي‌فرماييد که نسبت به ابوبکر غضب کرده است. از آن طرف امروز حکم کفر شيعه را ثابت مي‌کنيد بخاطر اينکه با ابوبکر ميانه‌اي ندارد و ابوبکر را قبول ندارد. اين حرفها را به جاي اينکه به ما بزنيد شما برويد در اين شبکه‌ها و يا در اين کتابها به علماي بزرگتان اعتراض کنيد. من امشب از مالک، از شعبي نقل کردم که مي‌گويند شيعه کافر است.

من أنکر امامة ابي‌بکر فهو کافر.

هر کسي امامت ابي‌بکر را انکار کند کافر است.

آيا واقعا اينکه مي‌گويند

من أنکر إمامة ابي‌بکر

اين امامت أبي‌بکر از کجا آمده است؟

بيننده:

جناب آقاي قزويني! امامت أبوبکر که منصوب من عندالله نيست. ما اعتقاد داريم که ايشان را اهل شورا اختيار کردند. اين واجب نيست. مردم خودشان يک شورايي تشکيل دادند و مردم رأي دادند حالا يک عده‌اي هم مخالف بودند. اصلا نمي‌خواهند که رأي بدهند.

مجري:

خليفه دوم هم همينطور شد؟!

استاد حسيني قزويني:

حالا شما اجازه بدهيد! جناب آقاي أبوماهر حضرتعالي از کجا زنگ مي‌زنيد.

بيننده:

من از جنوب زنگ مي‌زنم.

استاد حسيني قزويني:

مذهب حضرتعالي چيست؟

بيننده:

من شافعي هستم.

استاد حسيني قزويني:

خدا اموات شما را بيامرزد. حتما با جناب محيي الدين نووي با اسمش آشنا هستيد از علماي بزرگ شافعي است کتابي دارد به نام روضة الطالبين کتاب فقهي هم است. من اين آدرس را مي‌دهم خواهش مي‌کنم حضرتعالي مراجعه کنيد ببينيد اين عبارت در کتاب جناب محيي الدين نووي هست يا نيست.

روضة الطالبين ج 8 ص 215 مي‌گويد :

من أنکر إمامة أبي‌بکر رضي الله عنه ردّت شهادته.

هر کسي امامت ابي‌بکر را قبول نکند شهادتش پذيرفته شده نيست.

آقاي سبکي هم باز از علماي شافعي است. از بزرگان علماي شافعي است و معاصر ابن تيميه هم بود. کتابي دارد به نام فتاوي السبکي ج 2 ص 576 مي‌گويد:

و في من أنکر إمامة أبي‌بکر و عمر أن الصحيح أنه يکفّر.

جناب آقاي أبو ماهر! هر کسي امامت أبي‌بکر -نه خلافت ابي‌بکر-

هرکسي امامت ابي‌بکر  و إمامت عمر را انکار کند صحيح اين است که اين کافر است.

من در خدمت شما هستم.

بيننده:

اين نظر خود ايشان است. نظر ايشان براي ما ملزم نيست.

استاد حسيني قزويني:

حضرتعالي هم نظر خودتان براي خودتان محترم است. فرقي که نمي‌کند.

بيننده:

اينها که وحي منزل نيست که اينها يک حرفي زدند. براي خودشان حالا چرا ما بياييم حرف اينها را ما ملزم کنيم. که اينها اينطور گفته‌اند

امام مالک هم گفت:

کل يوخذ من کلامه و يرد الا صاحب هذا القبر

فتاوي ابن باز، ج6، ص291

همه حرفها گرفته مي‌شود و همه سخنها برگشته مي‌شود  جز صاحب اين قبر رسول الله صلي الله عليه آله و سلم.

اگر کسي يک حرفي زد ما ملزم نيستيم که حرفش حتما بگوييم که واجب الاطاعه هستيم و ما بايد از او پيروي کنيم. نه اين يک حرفي زد براي خودش و عده‌اي هم اصلا قبول ندارند اين حرفها را و شايد عده‌اي هم قبول داشته باشند.

ما ملزم نيستيم به اينکه اين آقا فرموده اگر کسي منکر امامت ابوبکر بشود کافر است. اينها يک شورايي تشکيل دادند. مشورت و انتخاباتي شد و مردم هم به هر کس دلشان خواست رأي دادند و هر کس هم که نخواست بيعت نکرد.

و السلام تمام شد ما همين را مي‌گوييم. ديگر بيشتر از اين چيزي نداريم.

استاد حسيني قزويني:

  اگر آنجا

تلک امة قد خلت.

حکم مي‌کند يا نمي‌کند  جناب آقاي أبو ماهر

درباره همين قضاياي أبوبکر خلافتش هر چه که بوده درست بوده يا نبوده. الآن ما بياييم در شبکه‌ها جهاني‌مان اينها را ملاک قرار بدهيم و بر کفر شيعه اقدام کنيم آيا اين درست است يا درست نيست؟

بيننده:

نه اين درست نيست.

استاد حسيني قزويني:

خدا اموات شما را بيامرزد. ما از افراد عوام اهل سنت انتظار نداريم جناب آقاي أبو ماهر ولي از علماي اهل سنت از حوزه‌هاي علميه شافعي در غرب کشور از حوزه‌هاي علميه حنفي در شرق کشور از حوزه‌هاي علميه ديگر در استان گلستان و در استان خراسان ما انتظارمان اين است که امروز با هم جمع بشويم. شبکه ولايت هم زبان گوياي همه آقايان است.

ديديد که نمونه‌اش هم جناب آقاي مرادزهي با اينکه ما اختلاف سليقه و اختلاف نظر با ايشان زياد داريم. يعني اگر من با يک عالم و ماموستاي شافعي مثلا پنج مورد اختلاف داشته باشم با جناب آقاي مرادزهي 20 مورد اختلاف دارم. ولي اين اختلاف مانع گفتگوي ما نشد و از اين عزيز درخواست کرديم ايشان هم زحمت کشيدند اين همه راه را تشريف آوردند.

و ما هم تقدير کرديم باز هم داريم تقدير مي‌کنيم . علماي بزرگوار اهل سنت بيايند اينجا بنشينيم در حضور همه مردم با هم ببينيم که امروز چه کار بايد کرد؟

اگر بنا است خرمنهاي گذشته را پارو کنيم و به هوا بدهيم ما هم مي‌گوييم آنها بگويند بنده هم مي‌گويم حضرتعالي هم مي‌گوييد چه کسي در اين وسط استفاده مي‌کند؟

شيعه، سني و يا نه دشمنان مسلمانها  سوء استفاده مي‌کنند ما هم يقين داريم که از اين اختلافات آنهايي که به دنبال نابودي اسلام هستند بيش از همه استفاده مي‌کنند.

جناب آقاي ابوماهر! وقتي يک کسي به خانه‌اش حمله کردند و او شمشير، چاقو، سنگ و يا چوبي برمي‌دارد و دشمن را از خانه‌اش بيرون مي‌کند شما نبايد به اين بدبخت تو سري بزنيد و  مذمتش کنيد که چرا به دستت چوب گرفته‌اي و اينها را مي‌زني؟! چون به خانه او حمله کرده‌اند و اموالش را دارند غارت مي‌کنند.

ما خواهشمان اين است که لااقل حق دفاع را به ما بدهند.

اين شبکه‌هايي که اينطور حرفها را مي‌زنند ارتباطي به اهل سنت ندارد. اگر بعد از او آقايان ديدند که ما از صحيح بخاري و از صحيح مسلم و مسند احمد و غيره مطلبي که موجب رنجش قلب عزيزان اهل سنت يک حديث برديم روي آنتن هر چه خواستند در حق ما بگويند ما حرفي نداريم.

مجري:

ممنون هستيم جناب آقاي ابوماهر به هر صورت تلفن شما هم خيلي طولاني شد.

استاد حسيني قزويني:

و واقعا مؤدبانه بودند و ما واقعا به وجود چنين دوستاني از اهل سنت افتخار مي‌کنيم.

مجري

بله. جناب آقاي اصغرنژاد از اروميه. سلام و عرض ادب دارم خدمت شما.

بيننده:

سلام عليکم. دو تا سوال داشتم يکي قضيه غدير خم بعد از آيه اکمال اتفاق افتاده يا قبل از آن؟

استاد حسيني قزويني:

قضيه غدير خم قبل از نزول آيه بوده است. خطيب بغدادي در کتاب تاريخ بغداد روايتي را نقل مي‌کند که صحيح و تمام راويانش ثقه هستند:

لما أخذ النبي بيد علي بن ابي طالب عليه السلام فقال ألست ولي المومنين قالوا بلي يا رسول‌الله! فقال النبي: من کنت مولاه فعلي مولاه. فقال عمر بن الخطاب بخ بخ لک يابن ابيطالب! اصبحت مولاي و مولي کلّ مسلم. فأنزل الله اليوم اکملت لکم دينکم.

تاريخ بغداد ج8 ص 284

بعد از اينکه پيامبر دست اميرالمومنين را در غدير خم گرفت، فرمود: آيا من ولي امر مسلمين نيستم؟ مردم گفتند:بله يا رسول الله! بعد فرمود: هرکس من مولاي او هستم علي بن ابيطالب هم مولاي اوست. عمر آمد و به حضرت علي بن ابيطالب تبريک گفت.

بيننده:

در مورد حجت خدا از وقتي که به دنيا مي‌آيد حجت خدا است و يا وقتي که مقام به او داده مي‌شود؟

استاد حسيني قزويني:

بعد از رحلت حجت قبلي، اين مي‌شود حجت خدا.

بيننده:

دين ما مي‌گويد زمين خالي از حجت خدا نمي‌شود. قبل از پيامبر اسلام چه مي‌شود؟

استاد حسيني قزويني:  

هر پيغمبري از پيغمبران اوصيائي داشتند مثلا ما در روايات داريم که خود ابوطالب سلام‌الله‌عليه يکي از اوصياء حضرت عيسي بوده است. ولي اينکه اسامي اوصياء در روايات کاملا مشخص شده باشد در کتاب اثبات الوصيه مسعودي اسامي تمام اوصياء انبياء آمده‌است.

مجري:

خيلي ممنون. جناب آقاي نعيم از افغانستان.

سلام و عرض ادب داريم جناب آقاي نعيم.

بيننده:

سلام و عرض ادب دارم خدمت شما. فقط سوال من اين است که شخصي به نام الله‌ياري جايگاه ايشان کجاست. من از شبکه شما خيلي تعريف مي‌کنم واقعا دوست دارم شبکه شما را. من از وقتي که برنامه شما را ديدم توهيني از شما به اهل سنت نشنيده‌ام هميشه تعريف و تمجيد کرده‌ايد از اهل سنت.

آن شخص که توهين مي‌کند  و حتي اگر شخصي هم زنگ بزند همان مشاوري که او دارد مي‌گويد بگو لعنت به اهل سنت بگو لعنت به عمر واقعا توهين مي‌کند به اهل سنت.

فقط مي‌خواستم بدانم نظر شما درباره اين شخص که خود را عالم مي‌داند چيست؟

استاد حسيني قزويني:

در اين مورد ما بارها و بارها نظرمان را گفته‌ايم. مراجع عظام تقليد هم نظرشان را گفته‌اند. ما همين امروز در دفتر يکي از مراجع عظام تقليد که اين آقا خيلي از او دم مي‌زند جلسه داشتيم غالب مديران شبکه شيعه هم آنجا بودند. نظرشان همه همان نظر ما بود. ايشان بطور کلي نظرش نظر شيعه نيست. نظر دشمنان شيعه است.

شما خيلي زياد دلخور نشويد عزيز دل من. نه تنها به خود خلفا فحش مي‌دهد الآن به مراجع ما رکيکترين فحشها را مي‌دهد که در اين پانزده قرن اصلا سابقه نداشت که يک آدم هتاک بي‌حيا بيايد نسبت به مراجع اينطور جسورانه اهانت کند.

ديشب و پريشب نسبت به حوزه‌هاي علميه قم و نجف شروع کرد به توهين کردن. اصلا چنين چيزي سابقه نداشت.

مگر تو در همين حوزه درس نخوانده‌اي؟! تو هم فارغ التحصيل همين حوزه هستي ديگر.

مجري:

خيلي ممنون هستيم. جناب آقاي حسن از شهريار. سلام و عرض ادب.

بيننده:

سلام عليکم و رحمه الله. من يک سوالي داشتم راجع به اين روايتهايي که در کتابهاي شيعه و در کتابهاي سني هست مي‌خواستم اين را خدمت شما عرض کنم آيا اين را قبول داريد که تاريخ را هميشه حکام نوشته‌اند.

يعني کتابهايي که چه توسط شيعه و چه توسط سني نوشته شده است آيا حکام نمي‌توانستد به دست ديگران بگويند چهار تا روايت و حديث ناروا را وارد کن آن موقع هم که عصر حالا نبود که خودتان هم مي‌دانيد کسي که مي‌خواست دنبال تحقيق برود سالها بايد مي‌دويد تا بتواند مطلبي را ثابت کند. آيا اين را قبول داريد شما حضرت آيةالله؟

استاد حسيني قزويني:

ببينيد برادر بزرگوارم! نسبت به اينکه تاريخ شيعه را حکام نوشته‌اند، نه!

چون در طول اين پانزده قرن يک مدت خيلي کوتاهي مثل زمان آل بويه و مثل فاطميها آن هم در يک مقطع خاصي از زمان و در يک نقطه‌ خاصي از کره‌ زمين حکومت دست شيعه بوده و ديگر بعد از اميرالمومنين و امام حسن سلام الله عليه حکومت در دست شيعه‌ها نبوده تا اين حکومت به يک عالم شيعي بگويد فلان روايت را در کتابت وارد کن.

حکومتها به دست آقايان اهل سنت بوده به صورت کلي هم ما قبول نداريم در رابطه با موطأ مالک که تقريبا بنا به نقلي جزء صحاح سته است. بعضيها موطا مالک را جزء صحاح سته مي‌دانند و بعضي ديگر سنن ابن ماجه قزويني -همشهري ما- را.

حاکم وقت مالک دستور داد که چنين کتابي بنويس و طبق عبارتي که ابن‌تيميه دارد حاکم وقت شرط کرده بود که از علي و از اهل بيت علي روايتي در کتاب نياوري!

ولي اينکه کتابهاي ديگري مثل صحيح بخاري و صحيح مسلم و مسند احمد به دستور حکام نوشته شده باشد را قبول نداريم.

بيننده:

بله من هم همين را عرض مي‌کنم خدمت شما جناب حضرت آيةالله  مطلب من هم همين است. که وقتي که حکومت دست شيعيان نيست. و حاکم آن زمان هم از برادران اهل سنت بودند آن روايتهاي ناصحيح که وارد کتب ما شده از کانال اين حکام بوده است.

استاد حسيني قزويني:

نه! جناب حسن آقاي بزرگوار! به اين صورت نمي‌توان گفت. ما بايد براي حرفمان مصدر و مدرک هم داشته باشيم. ما دوست داريم عزيزان ما که بيننده شبکه ما هستند حداقل اين يادگاري را از ما داشته باشند.

ما هر روايت و مطلبي که مي‌گوييم آدرس کتاب، جلد و صفحه را هم مي‌دهيم. روي حدسيات مطلبي را نقل نمي‌کنيم. اگر ما بگوييم بعضي از روايات ضعيف به دستور حکام اهل سنت در کتابهاي ما وارد شده است، اين به ضرر شيعه است و در اين صورت تمام کتابهاي شيعه زيرسوال مي‌رود.

زماني يکي از اين آقايان اهل سنت گفت اين حديث قرطاس و اين حديث حوض توسط شيعه‌ها وارد کتابهاي ما شده است!

خود آقايان اهل سنت اعتراض کردند و گفتند که شما کتابهاي ما را زير سوال برديد. اگر در صحيح بخاري دو روايت توسط شيعه وارد شده باشد، تمام روايات صحيح بخاري زير سوال مي‌رود.

مرحوم کليني در گوشه ري بوده 22 سال زحمت کشيد اين کتاب کافي را از کتابهاي مختلف جمع آوري کرد.

مرحوم شيخ طوسي در بغداد مرحوم شيخ صدوق به همين شکل اينها خيلي کاري با حکومتها نداشتند و نه حکومتها با آنها.

و اين کتابها هم که نوشته شد در اختيار همه شيعه قرار گرفت اينطوري  نبود که اين کتاب فقط در خانه آقاي کليني باشد. حاکم بيايد به زور چهار تا روايت در آن وارد کند. بلکه اين کتاب در اختيار همه شيعه‌ها بود در خانه شيعه‌ها مملو از اين کتابها بود اگر يک جا حاکم مي‌آمد يک روايتي مي‌خواست به کتاب وارد کند کتابها در خانه‌هاي ديگر شيعه‌ها هم بوده است.

مجري:

جناب آقاي آزاد از هشتگرد سلام و عرض ادب دارم خدمت شما.

بيننده:

سلام عليکم. آيا سنيها به غير از قرآن مثل شيعه‌ها کتاب برادر قرآني هم دارند يا نه؟

و اگر دارند آيا همين است که قبول دارند که خدايي که دست و پا و کمربند و کمر دارد؟!

آيا اينها که اين اعتقادات را دارند سني محسوب مي‌شوند و يا وهابي؟

و اين کتابهاي صحيح مسلم و صحيح بخاري کتابهاي سنيها است يا وهابيها ؟

استاد حسيني قزويني:

البته شما بهتر است که اين سوال را زنگ بزنيد از اين شبکه‌هاي وهابي سوال کنيد. بايد ديد آنها چه جوابي به شما مي‌دهند!

آقايان اهل سنت چيزي به عنوان برادر قرآن ندارند و ما هم نداريم. در السنه مشهور شده است که نهج البلاغه برادر قرآن است. ولي اينطوري نيست. بزرگان و مراجع ما چنين عقيده‌اي ندارند. ضمن اينکه خطبه‌هاي حضرت امير عليه السلام که در اينجا جمع شده است. شايد اين خطبه‌ها خدا بيامرزد جناب آقاي غروي نجفي را ايشان مي‌گفت اين نهج‌البلاغه‌اي که از اميرالمومنين بدست ما رسيده شايد ده درصد روايات و خطبه‌هاي اميرالمومنين است. ايشان مي‌گفت من چهل هزار روايت در طول بيست يا سي سالي که در نجف بودم از اميرالمومنين ثبت کردم ولي متأسفانه اين آثار گرانسنگ چاپ نشد.

و من نمي‌دانم آيا آقازاده‌هايشان توانسته‌اند اين آثار را چاپ کنند يا نه.

ما چند باري از اين بزرگوار خواهش کرديم و يک بار تشريف آوردند از موسسه ديدن کردند. گفتيم ما براي چاپ چنين تراث گرانسنگي که شما زحمت کشيده‌ايد آماده هستيم.

وهابيت با اهل سنت يک سري مشترکاتي دارند ما اصلا نمي‌خواهيم  روي اين مشترکات وارد بشويم. اينکه خلفا را قبول دارند علي را خليفه چهارم مي‌دانند صحيح بخاري و صحيح مسلم را قبول دارند و خيلي از قضاياي ديگر.

 و تفاوت وهابيت با اهل سنت هفت يا هشت مورد بيشتر نيست. آن را هم بارها اشاره کرده‌ايم بحث توسل است و بحث تبرک است و زيارت قبور است که وهابيت مي‌گويند: توسل باطل و بدعت است و طلب شفاعت بدعت است. دست زدن به ضريح و پرده کعبه بدعت است. هر کسي براي بچه‌اش جشن تولد يا سالگرد ازدواج بگيرد بدعت است! زيارت اهل قبور بدعت است و يک سري از اين مطالب باطل که اينها را اهل سنت قبول ندارند.

مجري:

جناب آقاي ابراهيم از زابل سلام و عرض ادب دارم خدمت شما.

بيننده:

سلام عليکم. جناب آقاي دکتر قزويني در آخرين جنگي که حضرت محمد مصطفي صلي‌الله‌عليه‌و‌آله‌و‌سلم با روميان داشت لشکر انبوهي مهيّا کرد و أسامةبن زيد را به فرماندهي لشکر معرفي کرد.

آيا آن کسي که امتناع کرد از رفتن به لشکر و لشکر را از هم گسيخت آيا آن را خداوند لعنت کرد پيغمبر خدا لعن کرد يا نکرد؟

مجري:

ممنون . جناب آقاي نادري از قم. سلام عرض مي‌کنم.

سلام عليکم. دوستان و برادران اهل سنت زنگ زدند و به آيه

و ان طائفتان من المؤمنين اقتتلوا

سوره حجرات، آيه 9

استناد کردند که اهل سنت در خيلي از جاها با حضرت مولا در آن سه جنگ آمدند شرکت کردند. خدواند صريحا مي گويد اينها مومن هستند.

حضرت آية الله پذيرفتند اين را و استناد کردند به قسمت بعد آيه و فرمودند که اينها بغي کردند.

حضرت آيةالله خيلي سعه صدر دارند با اهل سنت مماشات دارند ولي اينجا ديگر از مماشات هم بالاتر است. من نظرم اين است که بر مبناي فرق اهل‌سنت و نيز بر مبناي شيعه اين قضيه جنگ با حضرت مولا مشمول اين آيه نمي‌شود.

فقط با مبناي خوارج اين آيه سازگار است. چه نظر آنها را بگيريم که آن حضرت ولي امر بوده و چه نظر شيعه را بگيريم. بايد ببينيم که مفسرين چه مي‌گويند آيه انصراف قطعي دارد از اين مورد و اصلا شامل اين نمي‌شود و جنگ با حضرت مشمول اينها نمي‌شود که ما بخواهيم بپذيريم.

 

مجري:

حضرت استاد لطفا در مورد لعن متخلفان از جيش اسامه و شمول آيه

و ان طائفتان من المؤمنين اقتتلوا

بر جنگهاي حضرت امير توضيح بفرماييد.

استاد حسيني قزويني:

در يکي دو جلسه قبل براي دوستان مفصل گفته‌ايم که جناب شهرستاني از علماي شافعي و بزرگ اهل سنت در در کتاب ملل و نحل ج 1 ص 29 چاپ دار العرفه نقل مي‌کند که پيغمبر فرمود:

جهزّوا جيش أسامه لعن‌الله من تخلف عنه.

و خدا لعنت کند آنهايي را که از جيش أسامه تخلف کنند.

اما اينکه در آن جيش چه کساني بوده‌اند از آقاي ابن حجر عسقلاني نقل کرديم که جناب عمر و ابابکر و عثمان اينها همه در جيش بودند.

در اين مسئله هيچ شک و شبهه‌اي نيست. ابن تيميه در منهاج السنه ج 4 ص 277 به صراحت مي‌گويد که اينها در جيش أسامه بودند.

عسقلاني در فتح الباري ج8 ص 124 مي‌گويد :

و ممن انتدب مع اسامه کبار المهاجرين و الأنصار منهم ابوبکر و عمر و أبو عبيده و سعد و سعيد و قتاده .

اما اينکه

و إن طائفتان من المومنين اقتتلوا

در رابطه با چه کساني است؟

 شما مراجعه کنيد به تفسير عز بن عبدالسلام ج3 ص 214 مي‌گويد:

و إن طائفتان من المؤمنين اقتتلوا

مربوط به اوس و خزرج بوده است. اگر اين باشد که يک مسائل ديگري است. اصلا ربطي به اين قضايا ندارد. ما هم جواب اين آقايان را داده‌ايم . اين آيه شريفه

و إن طائفتان من المؤمنين اقتتلوا.

مربوط است به دو دسته از مومنين

و إن طائفتان من المؤمنين اقتتلوا فاصلحوا بينهما فإن بغت إحداهما

 

اگر دو دسته از مومنين با هم جنگ مي‌کنند  اگر يکي از اينها بغي کردند (يعني از ايمان دارد خارج مي‌شود)

ديگر مربوط به رابطه دو تا مومن نيست.

فإن بغت إحداهما علي الاخري فقاتلوا الذي تبغي.

آنها که بغي کردند آنها را بکشيد.

 دستور قرآن است که اينها را بکشيد. آيا اينها بعد از کشته شدن به جهنم مي‌روند يا به بهشت؟ اهل بهشت هستند يا اهل جهنم؟

اگر اينها اهل بهشت هستند خدا چگونه دستور مي‌دهد که اهل بهشت را بکشيد؟! و اگر اهل جهنم هستند که به حق هم اهل جهنم هستند در اين صورت از دائره مومن و ايمان خارج مي‌شود.

اگر واقعا اين مومن باشد آيا خداي عالم مي‌گويد مومن را بکشيد؟!

من يقتل مؤمنا متعمدا فجزاءه جهنم خالدا فيها.

سوره نساء، آيه 93 

اگر يک مومني را عمدا بکشد جزا و پاداشش وارد آتش جهنم شدن است.

و اضافه بر اين در صحيح بخاري ج 1 ص 115 حديث 447 آمده است که

پيغمبر اکرم فرمود:

ويح عمار! تقتله الفئة الباغيه.

يدعوهم إلي الجنه و يدعونه إلي النار.

ويژگي بغات دعوت به آتش جهنم است.

مجري:

خيلي ممنون. انشاءالله تا برنامه‌اي ديگر خداوند يار و نگهدار شما عزيزان باشد.

 



آيت الله دكتر سيد محمد حسيني قزويني

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما