* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 21 تير 1382 تعداد بازديد: 4042 
بررسي تاريخي شبهات ضد شيعه 01
 پخش صوت  پخش صوت
   دان لود   دان لود 

بسم الله الرحمن الرحيم

 

موضوع: بررسى تاريخى شبهات ضد شيعه 01

پاسخ به شبهات: 21 / 04 / 1382

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

استاد حسيني قزويني

قبل از ورود به اصل بحث، چند نکته را به عنوان مقدمه عرض مي‌کنم و از عزيزان تقاضا دارم نسبت به اين مقدمه که از ذي المقدمه با ارزش‌تر است، توجه ويژه‌اي داشته باشند.

 

نکته اول:

چرا در ميان مذاهب اسلامي، شديدترين هجمه‌ها عليه فرهنگ شيعه است و ساير مذاهب از اين تهاجم در امان هستند؟

در اينجا بايد گفت: تنها مذهبي که بناي ظلم‌ستيزي دارد و حاضر نيست با ظلم و استبداد، حتي يک لحظه هم روحيه آشتي‌پذيري داشته باشد، مذهب شيعه است. مذهب شيعه است که شعار رهبرش و اميرالمؤمنين آنها اين است:

کونا للظالم خصما و للمظلوم عونا.

نهج‌البلاغه، نامه47

شعار ديگر مذاهب با تبعيت از بزرگان و رؤساي خويش، اين است:

أطيعوا أمراءکم ما کان، فإنهم يؤجرون عليه و تؤجرون بطاعتکم

السنن الكبرى للبيهقي، ج8، ص159 – مجمع الزوائد للهيثمي، ج5، ص219 – المعجم الكبير للطبراني، ج20، ص278

يا:

أسمعوا و أطيعوا - أمراءکم - فإنما عليهم ما حملوا و عليكم ما حملتم

صحيح مسلم، ج6، ص19 - السنن الكبرى للبيهقي، ج8، ص158

چه قدر تفاوت است ميان مذهبي که رهبرش – امام حسين (عليه السلام) - فرياد مي‌زند:

فإني لا أرى الموت إلا سعادة و الحياة مع الظالمين إلا برما.

تحف العقول لإبن شعبة الحراني، ص245 - اللهوف في قتلى الطفوف للسيد ابن طاووس، ص48 - شرح الأخبار للقاضي النعمان المغربي، ج3، ص150 - مناقب آل أبي طالب لإبن شهر آشوب، ج3، ص224

شما اين عبارت را بگذاريد در کنار سخن خليفه دوم که سويد بن غفله مي‌گويد:

فأطع الإمام و إن كان عبدا حبشيا إن ضربك فاصبر و إن أمرك بأمر فاصبر و إن حرمك فاصبر و إن ظلمك فاصبر و إن أمرك بأمر ينقص دينك فقل سمع و طاعة، دمى دون ديني.

السنن الكبرى للبيهقي، ج8، ص159 - المصنف لإبن أبي شيبة الكوفي، ج7، ص737 – الدر المنثور للسيوطي، ج2، ص177 – كنز العمال للمتقي الهندي، ج5، ص778

اين دو شعار، چقدر روحيه ظلم‌ستيزي و ظلم‌پذيري را در ميان پيروان تقويت مي‌کند؟ اين را بگذاريد کنار سخن امام حسين (عليه السلام) که مي‌فرمايد:

من رأى سلطانا جائرا، مستحلا لحرم الله، ناكثا لعهد الله، مخالفا لسنة رسول الله صلى الله عليه و سلم، يعمل في عباد الله بالاثم و العدوان، فلم يغير عليه بفعل و لا قول، كان حقا على الله إن يدخله مدخله.

تاريخ الطبري، ج4، ص304 - الكامل في التاريخ لإبن الأثير، ج4، ص48 - بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج44، ص382

چقدر تفاوت است؟!

حتي براي اين‌که دغدغه حساب قيامت را از پيروان بگيرند و در گوشه و کنار بعضي از کشورهاي اسلامي، افرادي به خاطر دغدغه قيامت، به فکر قيام عليه ظلم و استبداد نيفتند، حديثي را در مجمع الزوائد هيثمي آورده‌اند و روايت هم از ديدگاه خودشان صحيح است که مي‌گويد:

فرداي قيامت، شما که از أمراي ظالم و مستبد تبعيت مي‌کنيد، اگر کسي از شما سوال کرد که چرا اين ظلم‌پذيري را پذيرفتيد، عبد در آنجا مي‌گويد:

و استخلفت علينا خلفاء، فأطعناهم بإذنك و أمّرت علينا أمراء، فأطعناهم، فيقول: صدقتم هو عليهم و أنتم منه براء.

خلفائي را بر ما مسلط کرديد و ما هم به دستور شما از آنان اطاعت کرديم ... .

مجمع الزوائد للهيثمي، ج5، ص220 - السنن الكبرى للبيهقي، ج8، ص159 – المعجم الكبير للطبراني، ج20، ص278

يعني اگر در زندگي، روحيه ظلم‌پذيري داشتيد و هرگونه فکر قيام عليه استبداد را از سرتان بيرون کرديد، دغدغه قيامت را نداشته باشيد و بدانيد که همه کارها دست خدا بوده است.

اين عبارت را با عبارت امام حسين (عليه السلام) مقايسه کنيد که مي‌گويد اگر کسي روحيه استبدادزدائي نداشته باشد، فرداي قيامت با مستبدان در يک درجه جهنم قرار مي‌گيرد و کسي که با ظالم، ستيز نکند، فرداي قيامت با ظالم محشور مي‌شود. اين دو فرهنگ و شعار، چقدر با هم تفاوت دارد. لذا اگر شما مراجعه کنيد به کتاب‌هاي فقهي و کلامي اهل سنت، مي‌بينيد كه بالإتفاق فتوا دادند:

هر گونه قيام عليه ظالم و مبارزه با فکر ظلم و ستم، گناه نابخشودني است.

من فقط تکّه‌اي زيبا را از نووي – از علماي بزرگ و طراز اول اهل سنت – در شرح صحيح مسلم مي‌آورم که مي‌گويد:

و أما الخروج عليهم و قتالهم، فحرام فإجماع المسلمين و إن كانوا فسقة ظالمين.

شرح صحيح مسلم، ج12، ص229

اين چيست؟! يعني اين همه مبارزات 23 رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و مبارزات اميرالمؤمنين (عليه السلام) در دوران 5 سال امامت و مبارزات امام حسن (عليه السلام) و ساير بزرگان، تماما محکوم به بطلان است!

هم‌چنين اين عبارت را تفتازاني در شرح مقاصد، جلد2، صفحه71 و قاضي إيجي در مواقف، جلد8، صفحه349 آورده‌اند.

پس، علت اين‌که اين همه هجمه عليه شيعه است، نه مذاهب ديگر، در يک جمله خلاصه مي‌شود:

به خاطر روحيه ظلم‌ستيزي و آشتي‌نپذيري شيعه با حکومت‌هاي ظلم و استبداد بود و از واپسين روز رحلت رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، اين حکومت‌هاي ظلم و استبداد، پايه‌ريزي شد.

روزي با يکي از رهبران مبارز فلسطين مصاحبه‌اي داشتيم كه گفت:

علت اين‌که ما سال‌هاست مبارزه مي‌کنيم و اين همه در زير چکمه‌هاي استبداد صهيونيزم له مي‌شويم و نتيجه نمي‌گيريم، اين است که اجداد ما در برابر ظلم و استبدادي که به حضرت زهراء (سلام الله عليها) شد، سکوت کردند و ما امروز بايد کتک آن را بخوريم.

حتي همين‌ها هم الان به اين فکر افتاده‌اند که علت اين همه ظلم‌پذيري آنها و اين همه جناياتي که بر آنها مي‌شود و قدرت دفاع ندارند، به خاطر دوري از مکتب شيعه است.

 

نکته دوم:

نگاهي گذرا بر تهاجم شيعه در طول تاريخ داشته باشيم.

شما کتاب‌هايي که در فن مناظره نوشته شده را ببينيد؛ مخصوصا کتاب 3 جلدي آقاي شيخ عبد الله حسن به نام مناظرات في الإمامة و مناظرات في العقائد و الأحكام که جامع‌ترين کتابي است که کل مناظرات تاريخ شيعه را جمع‌‌آوري کرده است و من توصيه مي‌کنم که حتما اين کتاب را مطالعه کنيد.

البته الان زمان تهيه کتاب و جزوه تمام شده است. طلبه‌اي که نتواند از کامپيوتر استفاده کند، مانند آدم نابينايي است که يک عصايي به دست گرفته و با يک چراغ موشي، فقط جلوي پاي خود را مي‌بيند. لذا من تقاضاي عاجزانه از شما دارم که اگر به کامپيوتر مسلط نيستيد، بر شماست که در حد نماز واجب، کامپيوتر را آموزش ببينيد. مخصوصا استفاده از بعضي از برنامه‌هايي که حوزه علميه ارائه داده است. شما با در اختيار داشتن يک مجموعه کوچک ـ DVD مکتبة اهل بيت (عليهم السلام) ـ نزديک به 6 هزار جلدي، مي‌توانيد با زدن يک دکمه، مطلب مورد نظرتان را در 6 هزار جلد کتاب در چند لحظه بيابيد. اگر اين برنامه‌ها در اختيار شما عزيزان باشد، شما را مستغني مي‌کند. مخصوصا کتاب 9 جلدي الإنتصار که محصول مناظرات اينترنتي بين بزرگان شيعه و سني بوده است.

اگر عزيزان مستحضر باشند، در ماه رمضان گذشته، مناظره‌اي از شبکه ماهواره‌اي المستقله در لندن پخش شد که از طرف شيعيان، دکتر ابو زهراء – از بزرگان نجف و از اساتيد دانشگاه اسلامي لندن – و دکتر تيجاني و از طرف وهابيت هم دکتر بلوشي فراري از ايران – که آدم خيلي گستاخي است – و عبد الرحمن دمشقيه - از عربستان سعودي – و عثمان الخميس – از کويت – آمده بودند. يعني جگر پاره‌ها و استوانه‌هاي خود را به ميدان آورده بودند و 24 شب به مناظره پرداختند. بنده هم تا آخرين ثانيه از مناظره را مستقيم دنبال مي‌کردم. الان CDهاي آن موجود است که مجموع مناظرات، ضبط شده است. خيلي هم مفيد است براي شما عزيزان. عمده شبهاتي که وهابيت عليه شيعه داشت را مطرح کردند و چيزي را جا نگذاشتند.

الحمدلله هم دکتر ابو زهراء خوب جلو آمد و هم دکتر تيجاني. گرچه ايده‌آل نبود، ولي 75٪ جامع و جالب بود. نتيجه مناظره اين بود که در شب 24، دکتر ابو زهراء از طرف شيعه، تقاضاي مباهله کرد و آنها هم در ابتداء قبول کردند و گفتند که اين مباهله در آخرين شب انجام شود و در آخرين شب هم حدود 5/1 ساعت کشمکش بود ميان آن 3 نفر از وهابيت و 2 نفر از شيعه که مباهله انجام بگيرد و اينها هم زير بار نرفتند و همين زير بار مباهله نرفتن آنها، با اطلاعاتي که ما از کشورهاي آفريقايي داريم توسط برخي از بيوت مراجع عظام تقليد، مي‌گفتند که خيلي از جوانان اهل سنت و وهابيت به طرف مکتب تشيع سرازير شدند. يعني اضافه از آنچه که مطالب علمي و حقيقت فرهنگ تشيع در اين جلسات مطرح شد، خود وحشت آنها از مباهله، نشان‌گر عدم اعتماد قاطع آنها به مکتب‌شان بوده است.

اين مناظرات تا حدودي هم خوب بود؛ به استثناي چند مورد که آقاي دکتر تيجاني در ابتداء تندي کرد.

امروز در گفتگو با برادران اهل سنت، اگر بخواهيم از موضع پرخاشگري يا اهانت و جسارت جلو بيائيم، نه تنها موفق نمي‌شويم، بلکه اين فاصله را بيشتر خواهيم کرد. يعني شرط اول سخن گفتن با اهل سنت، احترام به معتقدات آنها و افرادي که براي آنها قابل احترام است، مي‌باشد. کاري نداريم که عقيده ما نسبت به خلفاء چيست.

من در سال گذشته، 2 جلسه 4 ساعته در مکه مکرمه داشتم. يکي با شيخ محمد جميل زينو از مفتيان طراز اول عربستان سعودي بود که بيش از 70 تأليف دارد و غالب کتاب‌هايي که در مسجد نبوي و بيت الله الحرام به زائرين مي‌دهند و به زبان‌هاي مختلف هم ترجمه شده است، کتاب‌هاي ايشان است. در همان لحظات اول جلسه ما، با آن مقام علمي که داشت، در مقابل 2 ، 3 سوالي که کردم، به زانو در آمد.

جلسه ديگري هم با دکتر حمدان از اساتيد بزرگ دانشگاه ام القري بود که موقعيتي شبيه شهيد مطهري (ره) در آن دانشگاه دارد و شيخ محمد جميل بن زينو ما را به او حواله داد. حدود 4 ساعت با ايشان بوديم و خيلي ملا و مسلط بود در اعتقادات و رجال و تاريخ. نتيجه بحث اين بود که از من خواست مطالب را براي ايشان بنويسم تا او سر فرصت، پاسخ‌هاي مناسب و قانع‌کننده را براي من به ايران ارسال کند. ما هم با همکاري و هماهنگي بعثه مقام معظم رهبري، 2 صفحه مطلب نوشتيم و به ايشان داديم و ايشان بعد از يک ماه، 11 صفحه براي من از مکه با امضاء خودش فکس کرد که داراي شبهاتي عليه شيعه نيز بود و من هم يک مجموعه 60 صفحه‌اي در جواب براي ايشان فرستادم. وقتي من اين 11 صفحه را خدمت برخي از بزرگان حوزه علميه، مخصوصا حضرت آيت الله العظمي سبحاني نشان دادم - که در اين زمينه، واقعا سينه سپر کرده است و واقعا جلو آمده و فعلا بيشترين کتاب‌ها را در دفاع از اهل بيت (عليهم السلام) در حوزه علميه، ايشان نوشته است – دادم، ايشان خيلي تکان خورد. هم‌چنين خدمت حضرت آيت الله العظمي شبيري زنجاني هم بردم و ايشان هم فکس ايشان و پاسخ ما را ملاحظه کردند و تبادل نظر کرديم. در شب 7 فروردين هم يک جلسه 5/1 ساعته در محضر اين دو بزرگوار داشتيم و حضرت آيت الله العظمي زنجاني أمر فرمودند که جواب را به علامه عسگري هم نشان بدهيم تا ايشان هم ملاحظه بفرمانيد. وقتي به ايشان ارائه داديم، خيلي ما را مورد تشويق و بزرگواري خودشان قرار دادند؛ مخصوصا در مورد صحابه، فرمودند که شما نکاتي را در اينجا آورده‌ايد که نه من آورده‌ام و نه حضرت آيت الله العظمي سبحاني آورده است. فقط مقداري روي عبارات عربي اشکال داشتند که فرمودند به تعدادي از طلبه‌هاي عرب بدهيد تا به عربي روز و سليس تبديل کنند تا آنها بهانه‌اي نداشته باشند و اشکال ادبي بر شما نگيرند.

غرض اين بود که عامل موفقيت‌ها در تمام مباحثات و مناظرات، روحيه سِلْم و اجتناب از هرگونه پرخاشگري و احترام به معتقدات اهل سنت است. حتي عبارت يکي از مراجع بزرگوار را در راديو معارف مطرح کردم که ايشان فرمودند:

اين اهانت‌ها و سبّهايي که در بعضي از مجالس يا در بالاي منابر نسبت به خلفاء مي‌شود، قطعا ائمه (عليهم السلام) به اين کار راضي نيستند.

اضافه بر اين‌که اين کار، فاصله ما را با برادران اهل سنت اضافه‌تر مي‌کند، چهره نوراني شيعه را در نزد طبقه تحصيل‌کرده مخدوش مي‌کند. وقتي يک جوان ببيند که يک مذهبي با شعار فحش و سبّ و ناسزا و اهانت به افراد مورد احترام ديگر مذاهب جلو مي‌آيد، در همان لحظه اول از اين مذهب فرار مي‌کند. لذا، الان، مخصوصا براي سخن گفتن با طبقه تحصيل‌کرده، از ضروري‌ترين مسائل، اجتناب از هرگونه اهانت و پرخاش و جسارت به معتقدات آنها، بلکه احترام به افراد مورد احترام آنهاست تا بتوانيم اينها را به زمين خودمان وارد کنيم و وقتي وارد زمينه شيعه شدند، با کمّ و کيف معتقدات شيعه آشنا خواهند شد.

يکي از بحث‌هايي که در خدمت شما مي‌خواهم مطرح کنم، سير تاريخي نسبت به هجمه عليه تشيع و موضع‌گيري شيعه در اين زمينه است. مقاله‌اي در شماره 6 مجلهٔ تراثنا، موسسهٔ آل البيت، صفحه 32 ، توسط محقق کم‌نظير معاصر مرحوم سيد عبد العزيز طباطبائي ره تحت عنوان موقف الشيعة من هجمات الخصوم نوشته شده است که عمده اين مقاله، نسبت به معرفي کتاب عبقات الأنوار است؛ ولي قبل از ورود، در 7 ، 8 صفحه، سير تاريخي اين هجمه را بحث کرده است.

اولين کتابي که به صورت مدوّن، عليه افکار شيعه مي‌بينيم و در تاريخ ثبت است، کتاب العثمانية آقاي جاحظ - متوفاي 255 هجري - است و به خاطر پولي که از حکومت عباسي گرفته بود، اين را نوشت و در همان زمان خودش، کتاب‌هايي عليه اين کتاب نوشته شد؛ مانند ابو جعفر اسکافي - از علماي اهل سنت - و ابو الجيش بلخي - استاد شيخ مفيد (ره) – و ديگر بزرگان که عليه اين کتاب، موضع گرفتند و ردّيه نوشتد و خود جاحظ هم مجبور شد عليه کتاب خودش مطلب بنويسد. مرحوم شيخ مفيد (ره) هم کتابي تحت عنوان الرد على العثمانية نوشت. آماري که بنده دارم اين است که در همان قرن 3 و 4، حدود 8 تا 10 کتاب عليه اين کتاب نوشته شد.

کتاب دومي که مبسوط‌تر از کتاب جاحظ است و هجمه گسترده‌تري عليه شيعه دارد، کتاب المغني قاضي عبد الجبار معتزلي - متوفاي 415 هجري - است که معاصر با سيد مرتضي (ره) و شيخ مفيد (ره) بود و اخيرا هم در 10 جلد چاپ شده است. در مقابل اين کتاب، سيد مرتضي (ره) برخاست و کتاب الشافي في الإمامة را نوشت که اگر ما از سيد مرتضي (ره) اجازه داشتيم، نام کتاب را مفتضح کنندهٔ قاضي عبد الجبار مي‌نهاديم. چون در اين کتاب، از نظر علمي، آبرو و حيثيتي براي قاضي عبد الجبار نمانده است؛ به طوري‌که ديگر کسي نتوانست به دفاع از قاضي عبد الجبار بپردازند. مرحوم شيخ طوسي (ره) هم با اين‌كه هجمه عليه شيعه زياد بود، کتابي به طور مستقل ننوشت و کتاب استاد خود را ملخّص کرد تحت عنوان تلخيص الشافي.

مقداري جلوتر مي‌آييم و مي‌بينيم که شهاب الدين شافعي کتابي دارد به نام بعض فضائح الروافض.

باز مقداري جلوتر مي‌آييم و مي‌بينيم در قرن 7 و 8، عمده‌ترين هجمه‌ها عليه شيعه، توسط ابن‌تيميه بود و إن شاء الله ما بحث مفصّلي روي ابن‌تيميه خواهيم داشت. کتابي نوشته است به نام منهاج‌السنة که ردّي است بر کتاب منهاج الکرامة علامه حلي (ره). الان هم وهابيت بعد از قرآن، به کمتر کتابي همانند منهاج‌السنة اهتمام مي‌ورزند. اين کتاب توسط افراد متعددي تلخيص شده است و در دانشگاه‌هاي وهابيت، به عنوان متن درسي در حدّ کارشناسي ارشد و دکترا تدريس مي‌شود. البته اين کتاب را وقتي به دست علامه حلي (ره) دادند و مطالعه کرد، فرمود:

اگر مي‌دانستم که ابن‌تيميه حرف‌هاي مرا مي‌فهمد، برايش جواب مي‌نوشتم؛ ولي مي‌دانم که حرف‌هاي مرا نمي‌فهمد.

ابن‌تيميه تعابير تندي نسبت به علامه حلي (ره) دارد. با اين‌كه علامه حلي (ره) مشهور به ابن المطهّر است، ابن‌تيميه تعبير ابن المنجّس را نسبت به ايشان به کار مي‌برد. البته من اين را در جايي نديدم، جز در کتاب الدرر الکامنة آقاي ابن حجر عسقلاني که در پاورقي به مناسبتي آورده است.

جلوتر مي‌آييم و مي‌بينيم که ابن حجر هيثمي کتابي مي‌نويسد به نام الصواعق المحرقة في الرد على أهل البدع و الزندقة و در اين کتاب، فرهنگ شيعه را به استهزاء مي‌گيرد و مطالبي را عليه شيعه مطرح مي‌کند و مرحوم قاضي نور الله شوشتري (ره) هم کتاب الصوارم المحرقة را مي‌نويسد.

بعد از او هم نوبت مي‌رسد به فضل بن روزبهان که از فُحول علماء اهل سنت است و تسلط خيلي عجيبي به منابع شيعه دارد و نحوه استدلال او حتي از نحوه استدلال ابن‌تيميه خيلي قوي‌تر است. گرچه زبان فحاشي‌اش بيش از ابن‌تيميه است و کتابي دارد به نام إبطال الباطل که در ردّ کتاب نهج الحق و کشف الصدق علامه حلي (ره) است. اين کتاب را نديدم که مستقل در ايران چاپ شده باشد. مرحوم قاضي نور الله شوشتري (ره) هم برخاست و کتاب إحقاق الحق را نوشت و مرحوم شيخ محمد رضا مظفر (ره) هم کتاب دلائل الصدق را نوشت و حرف علامه حلي (ره) و فضل بن روزبهان را به صورت مستقل نقل مي‌کند و بعد هم خودش تحليل مي‌کند. اخيرا هم اين کتاب توسط برادر عزيزمان و فاضل معاصر حضرت آيت الله سيد علي ميلاني - که به حق از افتخارات جهان تشيع است - تحقيق شده و تا کنون 2 ، 3 جلد از اين کتاب چاپ شده است. کتاب دلائل الصدق‌، کتاب خيلي زيبائي است و از کتاب‌هاي خيلي ضروري است که عزيزان ببينند و حتي از خود الغدير، کاربرد بيشتري دارد که با توضيحات و شرح و پاورقي حضرت آيت الله ميلاني است.

بعد از او، نوبت مي‌رسد به عبد العزيز دهلوي – متوفاي 1239 هجري – که هجمه را به اوج أعلي رسانده است و کتابي دارد به نام التحفة الإثنا عشرية که مرادش اين است که اين کتاب را در 12 باب تنظيم کرده است و به قول خودش هديه‌اي است براي نجات شيعيان. مرحوم مير حامد حسين (ره) هم کتابي بي‌نظير تحت عنوان عبقات الأنوار مي‌نويسد و علامه اميني (ره) مي‌فرمايد اگر اين کتاب نبود، من نمي‌توانستم الغدير را بنويسم. مرحوم مير حامد حسين (ره) حدود 25 سال تلاش مي‌کند تا اين کتاب را بنويسد. الان بهترين کتابي که در رابطه با عبقات الأنوار است، کتاب نفحات الأزهار في خلاصة عبقات الأنوار در 20 جلد و با تأليف خود حضرت آيت الله ميلاني است و ايشان هم روي اين کتاب، بيش از 35 سال تلاش کرده است و شايد مطالبش 5 ، 6 برابر الغدير، وسعت دارد.

سلطان هند، علماي مذاهب مختلف اهل سنت را جمع مي‌کند و مي‌گويد که بايد براي اين کتاب، جواب بنويسيد. اينها هم مدت زماني را از سلطان هند فرصت مي‌طلبند.

بعد از او، فردي به نام موسي جار الله ايران آمد و مدتي ماند و کتابي با عنوان الوشيعة نوشت و خلاصه‌اي از شبهات گذشته را در يک جلد 300 صفحه‌اي جمع کرد و مرحوم سيد محسن امين (ره) هم کتابي با عنوان نقض الوشيعة نوشت و کتاب خوبي است.

بعد از او مرحوم سيد عبد الحسين شرف الدين برخاست و کتاب المراجعات را نوشت که از کتاب‌هاي کم‌نظير جهان تشيع است و با اين حجم کم، مطالب متعددي دارد و من توصيه مي‌کنم که وقت استناد به اين کتاب، سپري شده است. چون مطالبي را که ايشان نوشت، فردي به نام محمود الزعبي در کتاب 2 جلدي البيّنات في الرد علي أباطيل المراجعات جواب داده است. لذا، من به عزيزان توصيه مي‌کنم که کتاب تشييد المراجعات و تفنيد المكابرات حضرت آيت الله ميلاني را که ردّ بر کتاب البينات است را مطالعه کنند. اين کتاب تشييد المراجعات، بيشتر از 3 جلد چاپ نشده است. اين کتاب، الحق، خيلي جالب و جامع است.

شما هر بحثي را که بخواهيد از الغدير و المراجعات و احقاق الحق مطرح کنيد، طبقه‌هاي تحصيل‌کرده و ورزيدهٔ اهل سنت و وهابيت، يک جوابي دارند. من در ماه رمضان امسال، توفيق داشتم که به مکه مکرمه مشرف شوم. مانند دکتر حمدان را خيلي کم ديدم که هم آدم با اطلاعي است و منصف. من 4 ساعت با ايشان بحث داشتم و حدود 4 ساعت هم با شيخ محمد جميل بن زينو. خسته هم نشدم و اگر تا صبح هم ادامه پيدا مي‌کرد، من ناراحت نبودم. ولي در شب 19 ماه رمضان که فردايش عازم ايران بوديم، در بعثهٔ مقام معظم رهبري جلسه‌اي داشتيم که يکي از روحانيون کاروان سازمان حج آمد آنجا و گفت:

يک جواني از تهران در داخل کاروان ما هست و همين که داخل فرودگاه – عربستان سعودي - شديم، شروع کرد با حجاج ايراني بحث کردن و صحبت کردن و اينها را نسبت به شيعه بد بين کردن و از وهابيت تبليغ کردن. حتي در هواپيما که نشسته بود، تا رسيدن به جدّه با افراد سمت چپ و راست خود بحث مي‌کرد. من مقداري به او مشکوک شدم و حتي ديدم که در بين صفا و مروه، ايراني‌ها را گير مي‌آورد و با آنها صحبت مي‌کند. حتي در آسانسور در آن مدت کم، هر کسي را که گير بياورد، با او صحبت مي‌کند. جوانان را هم تحت تأثير قرار مي‌دهد.

جناب آقاي نوّاب - مسئول بعثه مقام معظم رهبري - از ما خواستند که در همين بعثه با او يک جلسه‌اي داشته باشيم. يک جلسهٔ 2 ساعته با ايشان گذاشتيم و خدا را گواه مي‌گيريم! قسم به روح رسول الله! اين 2 ساعت براي من بيش از 2 سال زجرآور بود. ديديم که يک جوان 28 ساله سنّي و مهندس و از شاگردان آقاي طباطبائي و وارث برقعي، کليه حرف‌هايي که در الغدير است را از حفظ کرده و تمام آنچه را که مي‌تواند پاتک بزند، آماده دارد. حرف‌هاي المراجعات را از اول تا آخر، مانند حمد و سوره حفظ است و نقض هر کدام را در آستين دارد. آن‌چنان در جدل و مغالطه تسلّط دارد که روزي در مدرسه فيضيه گفتم که اي کاش ايشان را مي‌آورديم در حوزه علميه در ميان طلاب رها مي‌کرديم و اين طلاب را مانند گرگي که به گله حمله مي‌کند، مقداري بِدَرَّد و اين گله را به فکر پاسخ بياندازد تا حداقل اين جوانان ما ببينند که اينها چطور کار اساسي مي‌کنند. خدا شاهد است که من سرگيجه گرفتم. در آن چند روزي که در آنجا بود، هم‌منزلي‌هاي او تحت تأثير او قرار گرفته بودند و آنها را هم گفتيم که بيايند در اين جلسه شرکت کنند. البته به حول و قوهٔ إلهي آن چند بحثي که در آنجا داشتيم، دست و پاي ايشان را من بستم. يکي از بحث‌هايي که در آنجا داشتيم، در مورد تزويج أم کلثوم و غيره بود و وقتي من قضايا را مطرح کردم، ديدم که هم‌منزلي‌هاي او همين‌طور اشک مي‌ريزند. بعد از جلسه شروع کردند به بوسيدن دست و پيشاني ما و گفتند که اين جوان چيزهايي را به ما گفته بود که ما را به خيلي از قضايا بدبين کرده بود و اگر اين صحبت‌هاي شما نبود، معلوم نبود که ما بعد از برگشتن به ايران، چه سرنوشتي خواهيم داشت.

غرض اين است که آنها عجيب و حساب شده کار مي‌کنند. اگر ما کتاب 10 ، 20 صفحه‌اي مطالعه کنيم، خيال مي‌کنيم که علامه دهر شده‌ايم و مي‌توانيم در هر بحثي فائق شويم. لذا اين کتاب تشييد المراجعات و تفنيد المكابرات را دقت کنند و بحث‌هايي را که حضرت آيت الله ميلاني دنبال کرده است را مطالعه کنند.

وقتي وارد قرن 14 و 15 مي‌شويم، تهاجم عليه شيعه، يک حالت ويژه‌اي به خود مي‌گيرد که در طول 14 قرن، اين حالت ويژه را نداشت. مثلا مي‌بينيد که نوه مرحوم سيد ابوالحسن اصفهاني (ره) دکتر موسي موسوي به خاطر سرزدگي که در حوزه‌هاي علميه دارد يا برخوردهاي نامناسبي که ما داريم، برمي‌گردد کتابي مي‌نويسد به نام الشيعة و التصحيح. کسي که حدود 30 سال در حوزه علميه بوده و با مباني فقهي شيعه و کتاب‌هاي فقهي و تاريخي و حديثي و روائي شيعه آشناست، اين دزد چراغ به دست آمده و چه مي‌کند؟ اگر قسم به خورم به لفظ جلاله، قطعا قسم من درست است. سرمايه‌گذاري‌اي که وهابي‌ها روي اين کتاب انجام دادند، هزار برابر کتاب‌هاي ابن‌تيميه بوده است و به زبان‌هاي مختلف ترجمه کرده‌اند. اگر اين کتاب را در اينترنت جستجو کنيد، مي‌بينيد که در بيش از 200 سايت فعال وهابيت، هر جايي که بحث تهاجم به شيعه است، اين کتاب جزء کتاب‌هاي درجه اول يا دوم است.

براي اطلاع از محتواي اين کتاب، مي‌توانيد کتاب دکتر علاء الدين سيد امير محمد قزويني با عنوان مع الدكتور موسى الموسوي في كتابه الشيعة و التصحيح را مطالعه بفرمائيد.

کتاب دومي که در داخل هم بود و ضربه خيلي اساسي به فرهنگ شيعه زد، کتاب احمد الکاتب با عنوان تطور الفكر السياسي الشيعي من الشورى إلى ولاية الفقيه بود که عمدتا پيرامون حضرت ولي عصر (ارواحنا فداه) است. ايشان قبل از رسيدن بحث به حضرت ولي عصر (ارواحنا فداه)، قضيه خلافت اميرالمؤمنين (عليه السلام) را زير سوال برده است و مشروعيت خلافت شيخين را با استفاده از روايات شيعه تثبيت کرده است. او 10 ، 20 سال در حوزه علميه بوده و با مباني ما و با کتابخانه‌هاي ما کاملا آشنا بوده و تحت تأثير تبليغ وهابيت و تطميع و دلارهاي نفتي سعودي قرار گرفت. اين کتاب را براي چاپ به آمريکا و انگلستان بردند، به خاطر تبعات کتاب آيات شيطاني چاپ نکردند، ولي عربستان سعودي سينه سپر کرد و کتاب را با تيراژ بالا چاپ کرد. جناب آقاي سيد بدري سامي کتابي را در جواب اين کتاب نوشته تحت عنوان الشبهات و الردود و أخيرا هم مجمع جهاني اهل البيت (عليهم السلام) اين کتاب را در يک جلد چاپ کرده است.

وقتي وارد قرن 15 مي‌شويم، کتابي را مي‌بينيم از دکتر عبد الله محمد غريب - فارغ التحصيل دانشگاه الأزهر مصر – به نام و جاء دور المجوس. در حقيقت اضافه بر هجمه عليه تشيع، هجمه عليه انقلاب اسلامي هم هست. اينها باور نمي‌کردند که زماني مذهب شيعه بتواند يک حکومت پايدار و محکم 2500 ساله شاهنشاهي را براندازد و حکومت شيعي را تشکيل دهد و اين براي اهل سنت و وهابيت، خيلي خطرناک بود. من 2 جمله از اين کتاب را نقل مي‌کنم تا:

از اين جا پي توان بردن               که در دريا چه طوفان است

در همان ابتداء مي‌گويد:

إنّ الثورة الخمينيّة مجوسيّة و ليست إسلاميّة، أعجميّة و ليست عربيّة، كسرويّة و ليست محمّديّة.

نهضت (امام) خمينى، يك نهضت مجوسى، عجمى و كسروى است؛ نه نهضت اسلامى، عربى و محمّدى.

و جاء دور المجوس، ص357

نعلم أنّ حكّام طهران أشدّ خطرا على الإسلام من اليهود و لا ننتظر خيرا منهم و ندرك جيّدا أنّهم سيتعاونون مع اليهود في حرب المسلمين.

مى‏دانيم كه خطر حاكمان تهران بر اسلام، از خطر يهود بر اسلام سخت‏تر است و از آنان هيچ اميد خيرى انتظار نمى‏رود و نيك مى‏دانيم كه آنان به زودى با يهود، هم‏داستان شده و به جنگ مسلمانان خواهند آمد.

و جاء دور المجوس، ص374

اينها با يک چهره جديدي به جنگ با شيعه آمده‌اند. مي‌بينند که امروز فرهنگ شيعه را مورد حمله قرار دادن کافي نيست و پايگاه‌هاي فرهنگ شيعه هم بايد مورد هجوم قرار بگيرد. البته برادر عزيزمان جناب آقاي سيد محمد رضي رضوي کتابي دارد تحت عنوان کذبوا علي الشيعة و در آنجا حرف‌هاي دکتر غريب را خيلي عالي و زيبا حلَاجي کرده و جواب‌هاي تهاجمي و شعاري داده است.

نکته ديگري که بايد دقت شود و مهم است، اين است که بعد از انقلاب، چهره‌ها عوض شده است و تهاجم، شدت عجيبي گرفته است. بنده در اجلاسيه اساتيد سطوح عالي و خارج حوزه علميه قم که چند هفته قبل بود، حدود 20 دقيقه در همين زمينه صحبت کرديم که دهان همه باز ماند و تعجب کردند. من يک آمار زنده دادم و عرض کردم که بعد از انقلاب اسلامي، يکي از مراکزي که زير نظر دفتر حضرت آيت الله العظمي سيستاني است به نام مرکز الأبحاث العقائدية، کليهٔ کتاب‌هايي که عليه شيعه نوشته شده است را شناسائي و جمع‌آوري کردند و آماري که مسئول مؤسسه به من داد، اين بود که تا کنون 5 هزار جلد کتاب ضد شيعي شناسائي کرده‌ايم و غالبا هم جمع‌آوري کرده‌ايم. اين 5 هزار جلد کتاب مهم نيست؛ آنچه که مهم است اين است که ايشان مي‌فرمود 70٪ اين کتاب‌هاي بعد از انقلاب اسلامي نوشته شده است. يعني در ظرف 20 سال، 5/2 برابر 14 قرن، عليه شيعه کتاب نوشته شده است. آيا زمان تنبّه ما نرسيده است که بيدار شويم؟ شبهاتي که مطرح شده را جمع‌آوري کردند در 12 جلد که حدود 7 هزار شبهه است در 600 عنوان. شايد تا الان پاسخ‌هايي که داده شده، بيش از 200 مورد نباشد و مابقي آنها لا ينحل مانده است. من در آن اجلاسيه گفتم: آقايان اساتيد! مسئولين محترم مرکز مديريت! شوراي عالي! پاسخ به 7 هزار شبهه، کار يک محقق و دو محقق و يک مؤسسه و دو مؤسسه نيست؛ بلکه يک بسيج عمومي اساتيد از سطح کشور را مي‌طلبد که با پشتوانه مرکز مديريت و نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران باشد. اگر ما امروز به فکر پاسخ نيفتيم، اولا فردا در برابر نسل‌هاي آينده، مورد مؤاخذه قرار خواهيم گرفت و ثانيا بخواهيم يا نخواهيم، اين هجمه‌ها کار خود را مي‌کنند. مرحوم سيد عبدالعزيز طباطبائي (ره) در همان مقاله مذکور، تعبيري دارد که مي‌فرمايد:

طبق آماري که سفارت ايران داده بود، در سال گذشته – 1406 هجري – فقط در پاکستان، 60 عنوان کتاب عليه شيعه، با 30 ميليون تيراژ نوشته شده است. در 2 سال گذشته، بيش از 200 عنوان کتاب، چاپ و منتشر گرديده است.

ما بعد از انقلاب اسلامي، در چند دهه مي‌توانيم 30 ميليون تيراژ داشته باشيم؟

اين کتاب‌هايي که نوشته شده، در 3 بخش نوشته شده است که يک سري از آنها کتاب‌هايي است که در حدّ دانشگاه و اساتيد و بزرگان نوشته شده است. مانند کتاب‌هايي که دکتر غفاري دارد با نام التقريب بين الشيعة و السنة که رساله فوق ليسانس ايشان است و کتاب اصول مذهب الشيعة که رساله دکتراي ايشان است. همان موقعيتي که کتاب کفاية در اصول دارد، همان موقعيت را کتاب دکتر قفاري در ميان کتاب‌هاي ضد شيعه دارد. حتي اگر کسي از من سوال کند که براي اساتيد حوزه علميه، مطالعه اين کتاب چه حکمي دارد؟ بنده مي‌گويم که خلاف شرع و حرام بَيّن است. مگر اين‌كه کسي با مباني استدلالي شيعه، کاملا آگاه و مسلّط باشد. اگر شما اين کتاب را مطالعه کرده باشيد، در کمتر صفحه‌اي است که 10 ، 20 مصدر از مصادر شيعه داده نشده باشد. مشخص است که اين مرد آمده است تمام منابع فقهي و روائي و تاريخي ما را زير و رو کرده است. من که حدود 39 سال است در حوزه علميه هستم و بيش از 20 سال است بحث‌هاي مختلفي در حوزه علميه داشتم، خيلي از اين کتاب‌ها – که به عنوان منبع در اين کتاب آمده - به گوش بنده نرسيده است. من در کتابخانه‌ام بيش از 7 هزار جلد کتاب دارم و مقيد هستم که کتاب‌هاي شيعه و اهل سنت را که نياز دارم، جمع‌آوري کنم. وقتي وارد گود مي‌شود، به قدري مستدلّ و مستند حرف مي‌زند که اگر کسي آگاه نباشد، مي‌گويد که حق با ايشان است. البته اخيرا يکي از برادران بزرگ حوزه علميه به نام دکتر نجارزادگان، مجموعه‌اي نوشته است بر ردّ بخشي از کتاب اصول مذهب الشيعة که در شُرُف چاپ است.

آقاي احسان إلهي ظهير هم کتابي دارد به نام الشيعة و القرآن، الشيعة و السنة که جزء کتاب‌هاي ردهٔ دوم است. الان هم کتاب‌هاي ايشان کهنه شده است. چون به اين کتاب خيلي جواب داده‌اند. حتي مرحوم علامه اميني (ره) در جلد 5 الغدير، مفصل وارد گود شده است و علامه عسگري (ره) هم‌چنين. کتاب‌هاي عثمان الخميس و عبد الرحمن دمشقيه که بيشترين و پُر تيراژترين کتاب ضد شيعه را دارند، 90٪ مطالب‌شان از کتاب‌هاي احسان إلهي ظهير است و مطالب جديدي از خودشان ندارند. کتاب‌هاي احسان إلهي ظهير از کتاب‌هايي بود که در عصر خودش، جزء کتاب‌هاي بي‌نظير بود. ولي با آمدن دکتر قفاري و عثمان الخميس و محب الدين خطيب - که کتاب الخطوط العريضة را نوشت و حضرت آيت الله العظمي صافي هم جوابي عليه او نوشت -، حرف‌هاي احسان إلهي ظهير هم کهنه شده و خيلي کم از او استناد مي‌کنند.

نکته آخر اين‌كه کتاب‌هاي احسان إلهي ظهير و عبد الرحمن دمشقيه و محب الدين خطيب، در حد سيکل و ديپلم است. اخيرا آمده‌اند ترفند جديدي را به کار بسته‌اند و چون در مقطع دانشگاه و بالاتر، موفق نبودند، آمدند کارهايي را براي عموم و عوام شيعه انجام مي‌دهند و خيلي هم مجهز به ميدان آمده‌اند و کار مي‌کنند. اخيرا کتابي را نوشته‌اند به نام لله ثم للتاريخ. اين کتاب، همان روشي را دارد که در المراجعات به کار رفته است. البته به ظاهر نوشته است که سيد حسين موسوي از فقهاء و مراجع حوزه علميه نجف بوده است. اين کتاب خيلي براي طبقه عوام و جواناني که اطلاعي از مباني فکري شيعه ندارند، خطرناک است. به نظر من شايد خواندن اين کتاب از مصرف هروئين و ترياک براي جوان خطرناک‌تر است. اين کتاب را با اين نام ترجمه کردند: اهل بيت از خود دفاع مي‌کنند. مسئول بعثه مقام معظم رهبري در مدينه براي من نقل مي‌کرد:

وقتي اين کتاب آمد، حضرت آيت الله العظمي وحيد خراساني، جناب آقاي ري‌شهري را خواست و اين کتاب را پ‍رت کرد و گفت آنها اجازه نمي‌دهند شما يک جلد مفاتيح به آنجا ببريد. اين کتاب چيست که تمام ايران و دانشگاه‌هاي ما را پر کرده است؟

ايشان نقل مي‌کرد:

آقاي ري‌شهري که ديدار خصوصي با جناب آقاي خاتمي داشتند و اين کتاب را با تالي فاسدهاي آن مطرح کردند و در سفري که آقاي خاتمي در سال گذشته به عربستان سعودي داشتند، يکي از موارد صحبت با آقاي امير عبدالله، همين کتاب بود.

در اين کتاب، فرهنگ شيعه مورد هجمه خيلي خطرناک، آن هم با روش‌هاي امروزي قرار گرفته است. کسي روي اين کار کرده که هم از رمان‌نويسي خبر دارد و هم از تئاتر نويسي و فنون سينمايي تا بتواند در طرف نفوذ کند و احساسات او را تحريک کند. خيلي عجيب است و من مانند اين کتاب را نديدم. عمدتا هم روايات شيعه را مطرح کرده است و حضرت آيت الله العظمي سبحاني با تعبيري بزرگوارانه فرمودند:

من دوست دارم نسبت به اين کتاب، جوابي خوبي نوشته شود و چون بحث رجالي دارد، تنها کسي که مي‌تواند از پس آن بربيايد، شما هستيد.

ما هم مفصل، جوابيه آن را نوشتيم. در شب نيمه ماه رمضان که با شيخ محمد جميل زينو بحث داشتيم، بحث توسل و بحث‌هاي ديگر را پيش کشيديم و ايشان کم آورد و اين کتاب را وسط جلسه آورد و ورق زد و گفت که اين حرف‌ها عليه شيعه نوشته شده است و ايشان – سيد حسين موسوي با امام خميني (ره) در نجف ملاقات داشته است و ... . من ديدم که وقت هو کردن است و گفتم:

شيخ! من تعجب مي‌کنم از آن مقام علمي که شما داريد، چطور پناه مي‌بريد به کتابي که مؤلف آن موهوم است و کتابش مملو است از اکاذيب و افترائات.

گفت: يک مورد را شما بگو. گفتم:

در فلان صفحه آورده است که من در هندوستان بودم و با سيد دلدار نقوي ديدار داشم و کتاب أساس الإسلام خود را به من داد و در اينجا هم مي‌گويد که من با امام خميني (ره) ملاقات داشتم. آقايان! همه شاهد باشيد که شيخ آقا بزرگ تهراني از علماء شيعه در الذريعة و خير الدين زرکلي از وهابي‌ها در الأعلام نوشته‌اند که آقاي سيد دلدار نقوي در سال 1235 هجري از دنيا رفته است و تا الان 220 سال مي‌شود و امام خميني (ره) هم چند سال پيش از دنيا رفته است. يعني ايشان علي القاعده بايد 240 سال عمر کرده باشد. آيا شما مي‌پذيريد اين را که کسي 240 سال عمر کرده باشد و 200 سال قبل با سيد دلدار نقوي ديدار کرده باشد و چند سال قبل هم با امام خميني (ره)؟!

اضافه بر اين‌كه ايشان 4 روايت در رابطه با متعه از کتاب من لا يحضره الفقيه نقل کرده است. همه شاهد باشيد که اين دروغ است و کتاب من لا يحضره الفقيه و تهذيب التهذيب و کافي و استبصار و بحار الأنوار و وسائل الشيعة و مستدرک الوسائل اين روايات را ندارند.

گفت: چطور؟ گفتم:

شما همگي شاهد باشيد که اگر هم‌چنين روايتي که ايشان نقل کرده، در کتب روائي شيعه و کتب اربعه ما پيدا کرديد، بنده در همين‌جا و جلوي شما، از تشيع دست برمي‌دارم و با شما وهابي مي‌شوم.

به چشم همديگر نگاه کردند و يکي از دانشجويان گفت: شيخ! ما گفتيم اين کتاب را نياور که آبروي‌مان مي‌رود.

خدا گواه است! اين کتاب را پرت کرد به کنار. بعد از آن، يکي از دانشجويان گفت که مرا ببرند نزد دکتر حمدان که با او بحث کنم. اينجا بود که ايشان، جلوي دانشجويان و علماء يمن مستأصل شد.

من همين کتاب را به يکي از اساتيد حوزه علميه دادم - که حدود 12 سال است در موسسه خودمان در خدمت ايشان هستيم - و ايشان کتاب را خواند و گفت:

خدا گواه است که اين کتاب، أثر منفي در روح من گذاشته است. اين کتاب با جوانان چه کار مي‌کند؟!

اين کتاب را در عربستان سعودي در منطقه أحصاء و قطيف با تيراژ چند صد هزارتايي چاپ کردند. حتي در نانوايي‌ها و بقالي‌ها به صورت رايگان به جوانان شيعه مي‌دادند. اين کتاب را در کويت چاپ کردند و به صورت رايگان در اختيار بچه‌شيعه‌ها قرار مي‌دادند. به طوري که آقاي مُهري که نماينده امام خميني (ره) و مقام معظم رهبري در آنجاست، رسما اعلام کرد به دولت کويت و گفت:

اگر مي‌خواهيد کويت مثل لبنان نشود، جلوي انتشار اين کتاب را بگيريد.

اين کتاب در ايران به حدّ وفور منتشر شده است و مدارک مستند داريم که اين کتاب در استان خراسان چاپ شده است. کسي که کتاب را ترجمه کرده است، مي‌گويد که هم اسم من مستعار است و هم اسم سيد حسين موسوي مستعار است. اين کتاب از اول تا آخر، مملوّ از دروغ است. اين کتاب را در هر کجا که برويد، مي‌يابيد و من در مدينه که با اکثر دانشجويان بحث داشتم، هيچ دانشجويي را نديدم جز اين‌كه تمام مطالب اين کتاب را مانند حمد و سوره حفظ بود. براي من خيلي عجيب بود. دوستان اين را يقين بدانند که اگر به کشورهاي ديگر رفتيد، يا اين کتاب رسيده است و يا خواهد رسيد. من در جلسه بعدي خود کتاب و ترجمه آن را مي‌آورم كه دوستان حداقل با جلد کتاب آشنا شوند. إن شاء الله اگر فرصت شود، حدود 7 ، 8 دقيقه راجع به نقاط ضعف اين کتاب به صورت خلاصه بحث خواهم کرد تا حضور ذهن خوبي داشته باشيد.

 

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

 

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



دکتر سيد محمد حسيني قزويني
    فهرست نظرات  
1   نام و نام خانوادگي:  شيخ الجنة     -   تاريخ:  17 بهمن 89 - 13:02:38
من در تعجبم چرا دو طرف انقدر لجوجيد ؟
هر دو طرف از زير سنگ هم که شده جواب پيدا ميکنيد اگر اين طوري باشه که شما ميگيد خواندن اصول مذهب شيعه حرام است پس آنها هم حق دارند بگويند خواندن کتاب الغدير حرام است .
2   نام و نام خانوادگي:  اعظمى الحسنين     -   تاريخ:  25 مهر 91 - 00:47:59
سلام عليكم و برحمة الله و بركاته
اماط الله عنكم ما تكره
خسته نباشيد
3   نام و نام خانوادگي:  حسن ابراهيم بيكي     -   تاريخ:  12 خرداد 93 - 20:24:31
خدا به شما خير دنيا و أخرت دهد




   

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما