* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 15 بهمن 1386 | تعداد بازديد: 4310 | |
پاسخ به شبهات : مسأله رجعت | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم جلسه پاسخ به شبهات : مسأله رجعت پنجشنبه : 6 - 10 - 86 از چند هفته قبل بحثي را پيرامون شبهاتي كه آقاي عثمان الخميس مطرح كرده بود ادامه ميداديم . همان طور كه ميدانيد آقاي عثمان الخميس از ليدرهاي وهابيت و در مناظرات با شيعه ايشان جلودار وهابيت است ، عزيزان با چهره ايشان آشنا هستند كه در شبكه المستقله در سال 82 طي 24 جلسه مناظرهاي ميان شيعه و وهابيت صورت گرفت كه از طرف شيعه جناب آقاي دكتر تيجاني و آقاي ابوزهراء بودند و از طرف وهابيت عبدالرحمان دمشقيه از رياض و عثمان الخميس از كويت حضور داشتند . عثمان الخميس حدود چند ماه قبل در نماز جمعه كويت ضمن سخنرانيي حدود 60 مورد شبهه عليه شيعه مطرح كرد ، سخنراني ايشان را در 20 صفحه پياده كردند و در حدود شايد 200 سايت وهابيها قرار دادند . عرض كردم كه دوستان ما از كشورهاي مختلف تماس گرفتند و گفتند كه وهابيها اين مطالب را چاپ و به شكل بسيار گستردهاي منتشر كردهاند و در غالب مساجد و جوامع علمي اين شبهات مطرح است و كسي را هم ما نداريم كه اينجا پاسخگو باشد . لذا ما تصميم گرفتيم كه به حول و قوه الهي اين كار انجام شود و به صورت صوتي و DATA روي اينترنت قرار بگيرد و بعد از اتمام اين بحث اين كار چاپ بشود . در جلسه گذشته در اين باره كه شيعيان فرقههاي مختلف دارند و اين دليل بر بطلان است ، مفصلاً بحث كرديم و جواب داديم كه اگر فِرَق مختلف داشتن دليل بر بطلان باشد شما اهل سنت فرقههايتان بيش از شيعه است ؛ علاوه بر آنكه فِرَق شيعه يكديگر را تفسيق و تكفير نميكنند ولي شما همديگر را تكفير ميكنيد ، يكي ميگويد : من لميكن حنبليّاً فليس بمسلمٍ ، ديگري ميگويد : هيچ حنبليي مسلمان نيست ، يكي ديگر ميگويد : اگر امكان ميداشت دستور ميدادم كه از حنفيها جزيه بگيرند چراكه اينها مسلمان نيستند و اهل كتابند و ... اين گونه قضايا در ميان شما اهل سنت بيش از شيعه هست . شما اگر اين را ملاك بر باطل بودن قرار بدهيد ، قطعاً نتيجه سخن شما بيشتر به ضرر خود شما تمام خواهد شد نه به ضرر شيعه . ضمن آنكه شيعه اماميه از زمان رسول اكرم معتقد بود به امامت امير المؤمنين و يازده فرزند آن بزرگوار و در اين زمينه روايات متعددي از كتب شيعه و سني نقل كرديم و گفتيم كه حتي در زمان خود امير مؤمنان و امام حسن مجتبي و امام حسين شيعيان ميدانستند كه ائمه دوازده نفرند ، اولين آنها حضرت امير و آخرينشان آقا ولي عصر حضرت مهدي ارواحنا لتراب مقدمه الفداء است ؛ اين خلاصه جلسه گذشته ما . ايشان بحث ديگري را پيش ميكشد كه البته اينْ شبهه تازهاي نيست و از قديم مطرح بوده ولي ايشان يك مقداري آب و تاب ميدهد تا بتواند عواطف مردم را عليه شيعه تحريك كند و آن هم عقيده به رجعت است . اگر عزيزان با وهابيت يا اهل سنت سر و كار داشته باشند ، تقريباً يكي از اساسيترين و عميقترين شبههاي كه تصور ميكنند عليه شيعه ميتوانند مطرح كنند عقيده رجعت است و ميگويند اين خلاف قرآن و سنت است و آقاي عثمان الخميس ميگويد : اين در حقيقت همان تناسخ است كه روح بعد از آنكه از دنيا ميرود در يك قالب ديگري برميگردد و به زندگيش ادامه ميدهد و اين با عقائد اسلامي به هيچ وجهي همخواني ندارد و مخالف آيه شريفه قرآن است كه ميفرمايد : وقتي كه فردي از دنيا ميرود به خداوند ميگويد : ربّ ارجعوني لعلي أعملُ صالِحاً في ما تَرَكتُ يعني خدايا مرا برگردان تا اعمال خوب انجام دهم ، قرآن ميفرمايد : كلّا إنها كلمة هو قائلها وَ مِن ورائِهُِم برزخٌ الي يومِ يُبْعَثونَ ؛ عثمان الخميس ميگويد : طبق اين آيه روح كه از دنيا رفت امكان برگشت آن براي هميشه مسدود است ، عقيده شيعه بر رجعت برخلاف اين آيه قرآن است . در ادامه ايشان روايتي را از كافي ، ج1 ، ص283 ميآورد كه روايت از امام جعفر صادق سلام الله عليه است : ... فأوحى الله إليهم : أن الزموا قبره حتى تروه وقد خرج فانصروه وابكوا عليه وعلى ما فاتكم من نصرته فإنكم قد خصصتم بنصرته وبالبكاء عليه ، فبكت الملائكة تعزيا وحزنا على ما فاتهم من نصرته ، فإذا خرج يكونون أنصاره . ... خداوند عالم خطاب ميكند به ملائكه كه برويد ملازم قبر حسين باشيد و آن هنگام كه امام حسين عليه السلام زنده ميشود و رجعت ميكند او را ياري كنيد ( شما كه نتوانستيد در كربلا او را ياري كنيد ، اين كارتان را در رجعت جبران كنيد ) ... اين روايت را ميآورد و بعد شروع ميكند به مسخره و استهزاء كردن سپس ميگويد : و قال المفيد في اوائل المقالات ، ص51 و هو أحد اكابر علماء الرافضه : و اتفقت الإماميةُ علي وجوب رجعة كثير من الأموات . شيخ مفيد كه يكي از بزرگان علماء رافضه است اين طور ميگويد : شيعه امامي اتفاق نظر دارند كه تعدادي از ارواح در رجعت برميگردند . و قال الحرّ العاملي : إنّا مأمورون بالاقرار بالرجعة و اعتقادها و تشديد الإعتراف بها فالادعية و الزيارات في يوم الجمعة و في كلّ وقتٍ ... شيخ حر عاملي همد كه از علماء شيعه است گفته كه ما مأمور هستيم كه به رجعت اقرار كنيم و معتقد باشيم . عزيزان اين را دقت كنند كه اگر در گذشته مثل ابنتيميه يا مثل فضل بن روزبهان عليه شيعه كتاب مينوشتند يا قاضي عبدالجبار معتزلي كتاب مفصلي عليه شيعه مينوشت ، غالباً كتابهاي شيعه در اختيارشان نبود و به حافظهشان يا به آنچه كه از عموم مردم ميشنيدند اكتفاء ميكردند ولي اينها امروزه تمام كتابهاي شيعه را مطالعه ميكنند تا در جائي ــ به قول خودشان ــ نقطه ضعفي پيدا كنند . الآن بر اساس آنچه كه من شنيدم همين آقاي عثمان الخميس با يك هزينه سنگين 150 طلبه از طلاب وهابي را در مناظره با شيعه آموزش ميدهد و كتابههاي شيعه را در اختيار آنها قرار داده كه بخوانند و آن مواردي را كه تصوّر ميكنند نقطه ضعف است و نقاط ضربهپذير شيعه است پيدا ميكنند و هر روز يكي مقدار از اينها را در سايتهاي اينترنتيشان قرار ميدهند كه البته من در اينجا عرض ميكنم كه در مرحله اول ما حوزويان موظفيم در برابر اين سخنان بياساس و بيپايه قيام كنيم ، به سايتهاي اينها سر بزنيم و به شبهاتي كه مطرح ميكنند پاسخ متين ، محكم و كوبنده ، هم جواب نقضي و هم جواب حَلّي بدهيم و اضافه بر اينكه اگر اينها جند شبهه به حوزه عقائدي شيعه ميكنند ما هم بيائيم بسيج شويم و شبهاتي كه موجود است در فرقه وهابيت اينها را به رُخِشان بكشيم ؛ يعني تنها به دفاع نبايد اكتفاء بكنيم ، ما هم از اين حربه هجمه و هجوم ناگزيريم استفاده كنيم . البته اين نكته را هم به خودمان توصيه ميكنيم و هم به عزيزان توصيه ميكنيم كه چه در دفاع و چه در تهاجم بايد ادبيات ويژه اهل بيت را رعايت كنيم يعني با منطق « قولا له قولاً ليّناً » و در برابر اهانت آنها اهانت نكنيم چون پاسخ اهانت اهانت نيست ، پاسخ سبّ و شتم ، قطعاً سب و شتم نيست « و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاماً و اذا مرّوا باللغو مرّوا كراماً » ، اگر شما جواب متين و مؤدبانه داديد ، هر كسي كه هجمه آنها را ، عبارتهاي ركيك و زشت آنها را ببيند و عبارات با ادبيات زيبنده و منطبق با قرآن و سيره اهل بيت شما را هم ببيند ، همين ادبيات شما معرف شخصيت و حقانيت شما خواهد بود ؛ ولي اگر يك مقالهاي آنها بنويسند ، به ما فحش بدهند و بعد ما هم جواب آنها را در مقالهاي با چند فحش ديگر بدهيم ، وقتي كسي اين مقالهها را بخواند هم از او ميبُرَد و هم از اين ميبُرَد . علي أيّ حالٍ اين سخن ايشان است در باب رجعت . ما جواب اين شبهه را طي چند مسأله ميدهيم ؛ مسأله اول درباره اقوال علماء شيعه است كه بزرگان ما در اين زمينه به رجعت معتقد هستند ولي رجعت يك امر عمومي نيست كه هر كسي برميگردد ، شيخ مفيد (ره) در كتاب المسائل الثروية ، ص35 ميفرمايد : و الرجعة إنما هي لمُمَحِضّي الإيمان من اهل الملّة و مُمَحِضّي النفاقِ منه دونَ من سَلَفَ مِن الأمم الخالية . رجعت براي كساني است كه ايمان محض و بالاترين مرحله ايمان را دارند و افرادي كه در بالاترين مرحله نفاق بودند ... اين گونه نيست كه هركسي رجعت داشته باشد . مرحوم سيد مرتضي (ره) در وسائل ، ج1 ، ص125 ميفرمايد : آنچه شيعه اماميه بر آن عقيده دارد آن است كه ؛ إنّ الله تعالي يعيد عند ظهور امام الزمان المهدي عجّل الله تعالي فرجه الشريف قوماً مِمّنْ كان قد تقدّم موتُه مِن شيعته ليفوزُوا بثواب نُصرتِه و معونتِه و مشاهَدَةِ دَوْلتِهِ يعني خداي عالَم هنگام ظهور امام عصر تعدادي از شيعيان را كه از دنيا رفتهاند برميگرداند تا اينها به ثواب ياري حضرت وليعصر و مشاهده دولت كريمه امام زمان سلام الله عليه مشرّف شوند و شاهد باشند بر اينكه آن حضرت از دشمنان اسلام انتقام ميگيرد . همين تعبير را مرحوم طبرسي در مجمع البيان ، ج7 ، ص367 نقل ميكند . اين يك نكته كه عقيده شيعه بر اينكه رجعتي هست و ما معتقد به رجعتايم از ضروريات عقائد شيعه است و هيچ راه گريزي از اين نيست و ما بر اين عقيده افتخار ميكنيم . مسأله دوم اينكه اين عقيده شيعه از كجا برخاسته ، آيا اين عقيده مخالف قرآن است يا موافق ؟ اولاً شيعه و اهل البيت اين عقيده را از خود قرآن گرفتهاند . شما ببينيد در سوره نمل ، آيه 83 ــ ما اين سؤال را از آقاي عثمان الخميس داريم ــ كه ميفرمايد : وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أمّةٍ فَوْجاً مِمّنْ يُكَذِّبُ بآياتِنا فَهُم يُوزَعُونَ يعني روزي كه ما از هر ملتي يك دستهاي را محشور ميكنيم و برميگردانيم ... آيا اين آيه شريف راجع به روز قيامت است ، آيا در قيامت از هر أمت يك دسته ميآيند يا همه مردم حاضر ميشوند . در سوره كهف ، آيه47 ميفرمايد : وَ حَشَرناهُم فَلَن نغادِر منهم أحداً يعني روز قيامت تمام مردم را محشور ميكنيم و يك نفر را هم جاي نميگذاريم . معلوم ميشود كه آيه مورد بحث مربوط به قيامت نيست . در سوره نمل ، آيه 87 دارد كه و يوم يُنفخ في الصور ففزع من في السماوات و من في الأرض إلا من شاء الله و كلٌّ أتوه داخرين يعني در آسمان و زمين احدي نميماند مگر اينكه در قيامت حاضر ميشوند . پس با توجه به اين دو آيه ، آيه شريفه مورد بحث مربوط به رجعت است و در روايات ائمه عليهم السلام كه در ادامه خواهيم آورد آنها به اين آيه شريفه استناد كردهاند . آيه دوم كه ائمه عليهم السلام نيز به آن اسدلال كردهاند اين آيه شريفه است كه قرآن در سوره غافر ، آيه11 ميفرمايد : قالوا ربّنا أمتْنا اثنتين و أحييتنا اثنتين . خدايا ما را دوبار ميراندي و دوبار زنده كردي . شما بفرمائيد معناي اين آيه چيست ؟ بشر كه دو مرتبه نميميرد و دو مرتبه زنده نميشود ؟ آيه شريفه چه ميخواهد بگويد غير از آنكه مرگ اول همان مرگي است كه براي مَن مَحّضَ الإيمان صورت گرفته و در حيات بعدي به رجعت برميگردند و دوباره مرگ دوم براي اينها بعد از رجعت صورت ميگيرد ؟ شما اين آيه را در مورد غير از آنچه كه گفته شد به چه كساني تطبيق ميكنيد ؟ اگر قائل شويم كه رجعت در اين دو آيه تصريح نشده و به طور كلي استفاده ميشود ، در برخي از آيات به رجعت صراحت دارد نظير اين آيه شريفه كه ميفرمايد : أ لم تَرَ الي الذين خرجوا من ديارهم و هم ألوفٌ حذر الموت فقال لهم الله موتوا ثمّ أحياهم . خداوند به اينها كه هزاران نفر بودند ، در برخي روايات دارد كه اينها 70 هزار نفر بودند كه از طاعون فرار ميكردند ولي در وسط راه خداوند به جبرئيل يا به ملك الموت گفت : به اينها بگوئيد : «موتوا» . تمام 70 هزار نفر مُردند سپس خداوند آنان را زنده كرد . جالب اين است كه آقاي فخر رازي روايتي ذيل اين آيه ميآورد كه شنيدني است و اميدواريم همفكران آقاي عثمان الخميس در اين روايتي كه فخر رازي آورده و در كتابهاي متعدد اهل سنت نيز آمده دقت كنند كه من عربي آن را نميخوانم ، اين روايت را فخر رازي در تفسير كبير ، ج6 ، ص173 آورده است كه مي گويد : در اينجا دو روايت است : يك روايت اين است كه قريهاي بود كه در آن مرض طاعون و وبا آمد ، عدهاي از آنها مُردند و عدهاي هم فرار كردند ، بعد از مدتها كه برگشتند گفتند : چه خوب شد كه ما فرار كرديم اگر بار ديگر مرض طاعون بيايد دوباره فرار ميكنيم . در مرتبه دوم كه طاعون آمد اينها پا به فرار گذاشتند و تعداد زيادي هم بودند ولي در وسط راه دچار مرگ ناگهاني شدند و تمام اينها بدنهايشان پوسيده شد . حضرت حزقيل كه از آن محل ميگذشت ، ديد كه در اين مكان آثار مرگ جمعيت انبوهي وجود دارد ، همين طور كه در حال تفكر بود كه اينها بندگان خدا بودند و فكر نميكردند بميرند ... خداوند به او وحي كرد كه اي حزقيل آيا ميخواهي به تو نشان دهم كه چگونه آنان را زنده ميكنم ؟ گفت : آري . ندا آمد كه اين استخوانهاي پوسيده را صدا كن و بگو اي استخوانها در كنار هم جمع شويد . اين استخوانهاي پوسيده و پراكنده شده كنار هم قرار گرفتند تا اينكه بدنهاي آن افراد به همان حالت اول برگشت ... سپس ندا آمد كه اين بدنها را مورد خطاب قرار بده و او چنين كرد . همه اين 70 هزار نفر زنده شدند و برخاستند و خداي متعال را مورد حمد و سپاس قرار داده و به قريه خود بازگشتند . روايت دوم فخر رازي هم شبيه به همين است . اكنون آقاي عثمان الخميس ! آيا اين بازگشت و رجعت اين عده ، خلاف قرآن است يا اينكه عين قرآن است ؟ يا در مورد سوره بقره ، آيه55 چه ميگوئيد كه ميفرمايد : و إذ قلتم يا موسي لن نؤمن حتي نري الله جهرةً فأخذتكم الصاعقة و أنتم تنظرون ثم بعثناكم من بعد موتكم ما به تو ايمان نميآوريم تا اينكه خدا را با چشمان خود ببينيم پس صاعقه آسماني آمد و همه مُردند ... آيا اين ، رجعت و نمونهاي از قدرت نمائي خداوند نيست ، خداوند كه ميتواند به امر حضرت حزقيل 70هزار انسان را كه پوسيده و متلاشي شدهاند همه را زنده كند ؛ همان خداوند قادر است كه در هنگام ظهور حضرت ولي عصر ارواحنا لتراب مقدمه الفداء افرادي را زنده كند . علي أي حالٍ قرآن از نمونههاي رجعت ، فراوان متذكر شده است پس اعتقاد شيعه به رجعت به هيچ وجه مخالف با قرآن نيست بلكه عين عقيده به قرآن است . امّا از ديدگاه روايات اهل سنت كه ميگويند از اين قضايا در روايات ما وجود ندارد و حال آنكه براي بالا بردن برخي بزرگانشان يا برخي از صحابه چيزهائي نقل كردهاند ؛ از جمله اينكه اينها بعد از مُردنشان آمدهاند و سخن گفتهاند يا پيغمبر را زيارت كردهاند يا اينكه هر روز به زيارت خدا ميروند و حدا به زيارت آنها ميآيد و نمونههائي از اين قبيل مثلاً يكي از اين نمونهها درباره ربعي بن خِراج است در الخصائص الكبري ، ج2 ، ص253 و البدايه و النهايه ، ج6 ، ص175 كه ميگويد : وقتي برادر من از دنيا رفت ، ما در حال غسل دادن او بوديم كه ناگهان برگشت و اين پارچهاي را كه ما روي او قرار داده بوديم كنار زد و شروع كرد به ما سلام دادن و گفت : من بعد از آنكه مُردم خداوند به من چنان محبت كرد ثُمَّ كَسانِي ثِياباً مِنْ سُندُسٍ اخضر ... راوي ميگوي : من وقتي اين جريان را براي أم المؤمنين عايشه نقل كردم گفت : راست ميگويد چون من خود از پيغمبر شنيدم كه مِنْ أمّتي مَن يَتَكَلَّمُ بعد الموتِ يعني برخي از افراد امت من بعد از مرگ با ديگران سخن ميگويند . يا در رابطه با آقاي رُفائي روضة الناظر ، ص54 نقل ميكند كه بعد از انكه از دنيا رفته بود و سالها از مرگ او گذشته بود ، از قبر خود بلند شد و به زيارت پيغمبر در مسجد النبي رفت و در آنجا با آن حضرا نيز تكلم ميكرد و همه مردم اين صحنه را ميديدند ؛ حالا اگر يكي از علماء اهل سنت زنده شود و به زيارت پيغمبر برود اين هيچ اشكالي ندارد و رجعت نيست ولي اگر شيعه بگويد كه آقا اميرالمؤمنين ، آقا سيد الشهداء يا برخي از ائمه در رجعت برميگردند اين گناه نابخشودني است و بايد عليه شيعه به خاطر اين عقيده فتوا صادر شود . يا در تاريخ كبير بخاري ، ج3 ، ص383 در مورد زيد بن خارجه آمده كه او در جنگ بدر از دنيا رفته بود اما در زمان خلافت عثمان زنده شد و با مردم هم حرف زد و دوباره برگشت و به عالَم قبر رفت . و دهها نمونه از اين قبيل را دارند كه افراد بعد از مردن دوباره زنده شدند و مدتي به حياتشان ادامه دادند و بعد باز هم مُردند . آقاي ابنابي الدنيا كتاب مستقلي دارد در اين زمينه به نام « مَن عاشَ بعد الموتِ » كه كتابي است خواندني و مطالب جالبي دارد كه هم خستگي خطيب را از بين ميبَرد و هم خستگي شنوندگان را . ايشان بيش از 50 مورد از بزرگان اهل سنت را نام ميبَرَد كه اين آقايان مدتها بعد از مرگ و پوسيدن به قدرت الهي زنده شدهاند و مدتي را در اين دنيا زندگي كردهاند و دوباره براي مرتبه دوم مُردهاند . حالا آقايان وهابيها چه جوابي براي اين موارد دارند ما نميدانيم . امّا درباره آيه 99 و 100 سوره مؤمنون كه ايشان مطرح كرد ؛ ... ربّ ارجعوني لعلّي أعملُ صالِحاً في ما تَرَكتُ كلّا إنها كلمة هو قائلها وَ مِن ورائِهُِم برزخٌ الي يومِ يُبْعَثونَ و بعد ميگويد : فالرجعة قد كذّبها في كتابه و لكن نجد أنّ الشيعة يقولون بالرجعة . خداوند در قرآن رجعت را تكذيب كرده ولي شيعه برخلاف قرآن معتقد به رجعت است . شما ببينيد از اين « كَلّا » در آيه شريف ميخواهد استفاده كند كه وقتي اينها كه ميگويند : « ربّ ارجعوني » ، رجعتي براي هيچ كسي امكانپذير نيست . اين آقا توجه نكرده كه كلمه « كلا » به « رب ارجعوني » بر نميگردد بلكه به « لعلّي أعمل صالحاً » باز ميگردد ؛ اينها ميگويند : خدايا ما را برگردان تا عمل صالح انجام دهيم و خداوند ميفرمايد : هرگز، چنانكه آيه 28 سوره انعام ميفرمايد : و لو رُدّوه لعادوا لما نُهُوا يعني اينها دروغ ميگويند كه اگر ما باز گرديم عمل صالح انجام ميدهيم ، اگر اينها دوباره به اين دنيا برگردند اعمال گذشتهشان را تكرار ميكنند . خود آقاي ابنكثير سلفي ــ كه امام آقاي عثمان الخميس است و رهبر فكري وهابيت نيز هست و تمام مباني فكري ابنكثير براي عبدالرحمان دمشقيه و عثمان الخميس قداست دارد كه تفسير او مثل وحي منزل ميدانند و مي گويند در تفسير او اگر يك واو هم آمده از روي حكمت بوده است ــ در تفسيرش ، ج3 ، ص266 ميگويد : « كلا » لأنها كلمة أي سؤاله الرجوع ليعمل صالحاً و هو كلام منه و هو قول لا عمل له و لو ردّ لما عمل صالحاً . كلمه « كلا » يعني نه ، اين چنين نيست و اين كلمه به اين برميگردد كه وقتي ميگويند ما را برگردانيد تا عمل صالح انجام دهيم ، اينها دروغ ميگويند و اگر اينها بازگردند عمل صالحي انجام نميدهند چنانكه آيه ( و لو ردوه لعادوا لما نهوا عنه ) به اين مطلب اشاره دارد . امام قرطبي ــ كه تفسير او نزد اهل سنت از جايگاه ويژهاي برخوردار است ــ در تفسيرش ، ج12 ، ص150 ميگويد : و لو أجيب الي ما يطلب لما وفي بما يعود ، اينها كه ميگويند : رب ارجعوني ... اگر خداوند دعاي اينها را اجابت كند و اينها برگردند ، به گفته خودشان وفا نميكنند چنانكه آيه ( و لو ردوه لعادوا لما نهوا عنه ) به اين مطلب اشاره دارد . شوكاني هم كه براي وهابيها بسيار اهميت دارد در كتاب فتح القدير ، ج3 ، ص498 هين همين عبارت ابنكثير و قرطبي را بيان ميكند . پس آيهاي كه ايشان به آن استدلال كردند بر بطلان عقائد شيعه و اينكه قرآن رجعت را تكذيب ميكند در حالي كه شيعه به آن معتقد است ، گفتيم : اولاً قرآن آيات متعددي دارد كه رجعت را تأييد ميكند و ثانياً اصلاً شما اين آيه را هم نفهميدهايد ، حداقل به كتابهاي تفسيري خودتان مراجعه ميكرديد به اين آيه استناد نميكرديد ؛ البته آن رواياتي هم كه ايشان به آنها استدلال كرده از نظر سند ضعيف است و بر عكس روايات فراواني داريم كه صراجت در عقيده رجعت دارند و ما در اين زمينه هيچ شك و شبههاي نداريم مثلاً مرحوم مجلسي در بحار الانوار ، ج53 ، ص40 حدود 60 روايت ميآورد ، در روايتي ابوبصير از آقا امام باقر سلام الله عليه نقل ميكند : يُنكر اهل العراق الرجعة قال أما يقرءون القرآن : « و يوم نحشر من كل أمة فوجاً » . اهل عراق رجعت را انكار ميكنند ، آيا عراقيها قرآن نميخوانند ... از امام صادق نيز سؤال ميكنند و حضرت دوباره به همين آيه استناد ميكند و ميفرمايد : مردم درباره اين آيه « و يوم نحشر من كل أمة فوجاً » چه ميگويند ؟ راوي ميگويد كه من گفتم : ميگويند اين آيه مربوط به قيامت است . حضرت فرمود : آيا خداوند در قيامت از هر ملت دستهاي را محشور ميكند و مابقي را محشور نميكند ، همانا اين آيه در مورد رجعت است اما در مورد قيامت « و حشرناهم فلن نغدر منهم أحدا » در قيامت خداوند همه را محشور و كسي را جاي نميگذارد . مرحوم شبّر نيز در كتاب « حق اليقين » همه اين روايات را آورده است ، دوستان از اين كتاب غافل نشوند . همچنين آقاي سبحاني در كتاب « أضواء علي عقائد الشيعه » به اين شبهه جواب جالبي داده است . دکتر سيد محمد حسيني قزويني | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: امير -
تاريخ: 18 مرداد 87 - 00:00:00
اين مناظره عثمان الخميس با دكتر تيجاني عاقبتش چي شد ؟(بعد از 24 جلسه منا ظره) چون توسط كاست اين منا ظره در شهر هاي سني نشين پخش شده است. من باور نمي كنم كه دكتر تيجاني از اين دو نفر كم آورده باشد؟ جواب نظر: به هيچ عنوان اينچنين نيست وليکن معمولا شبکه المستقله همواره سعي بر برعکس نمايش دادن نتايج مناظرات دارد بد نيست مناظره دکتر عصام العماد با جناب عثمان الخميس (والبته در اين لينک فايلهاي صوتي مربوطه هست وليکن اگر تصويري آن را ملاحظه کنيد مي بينيد که جناب عثمان الخميس در انتها چگونه فرار را بر قرار ترجيح مي دهد) http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=sokhan&id=101 معاونت اطلاع رساني |
2 |
نام و نام خانوادگي: نوکرمولاعلي(ع) -
تاريخ: 27 خرداد 90 - 00:19:32
سلام جانم فداي مولاعلي(ع)وفرزندان به حقشان.شيعه حق است وحقانيتشوازمولاگرفته.معجزه ي شکاف خونه ي خداروببينند بازهم حرفي براگفتن دارند؟چراهرکاري ميکنند13رجب روز تولدمولااين شکاف مياد؟ايااين ازنشانه هايي نيست که خدابشارتشودرقران داده؟خداوندمي فرمايند:وبزودي بينات ونشانه هايمان رابه انها نشان خواهيم داد.تعصب کافييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييست.اللهم عجل لوليک الفرج.ياعلي ياحيدر |
3 |
نام و نام خانوادگي: مهدي ضيايي -
تاريخ: 03 آبان 90 - 12:20:36
يا علي ... اگر سگي به محبت و دوستي اصحاب كهف رستگار شد پس من چگونه به محبت و دوستي اهل بيت پيامبر ذليل و خوار گردم ... از سکوت و گريه سرشارم علي تا هميشه دوستت دارم علي |
4 |
نام و نام خانوادگي: محمد حسام -
تاريخ: 16 شهريور 91 - 11:50:23
با سلام و عرض خسته نباشيد واقعاَ عالي و منطقي منطقي بود! |