* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 04 آبان 1393 تعداد بازديد: 21965 
چرايى گريه و سوگوارى
 

فهرست مطالب

 

‏بسم اللّه الرحمن الرحيم

درآمد

توصيه بر گريه

‏ ‏ سيره رسول‏الله صلي الله عليه و آله و سلم

‏ الف - گريه بر عبدالمطلب

‏ ب - گريه بر ابوطالب

‏ ج - گريه بر آمنه

‏ د - گريه بر ابراهيم

‏ ه - گريه بر فاطمه بنت اسد

‏ و - گريه بر حمزه

‏ ز - گريه بر ياران

‏‏ مَنِش اصحاب

‏‏ افسانه تحريم

  ‏ كنكاشى در تاريخ

‏ 1 - عزادارى براى عبدالمؤمن ( م 346 ق. )

‏ 2 - عزادارى براى جوينى ( م 478ق. )

‏ 3 - عزادارى براى ابن جوزى ( م 597 ق. )

فهرست منابع

 

‏بسم اللّه الرحمن الرحيم

درآمد

‏ گريستن بر مرده و همچنين سوگوارى و عزادارى بر او امرى برخاسته از احساس پاك و روح لطيف آدمى است.

‏ اسلام ضمن تاييد گريه، بر آن تاكيد نموده است، سيره رسول گرامى صلي الله عليه و آله و سلم و همچنين سيره و منش اصحاب بزرگ ايشان تاييدى براين مدعاست.

‏ اين دفتر، باختصار درپى تبيين روايى گريستن و عزادارى است و در اين راستا، ضمن ارائه سيره پيامبر و اصحاب، نمونه‏هايى از گونه‏هاى ماتم سرايى در تاريخ اسلام را تقديم داشته، به نقد و بررسى روايات تحريم گريه مى‏پردازد.

‏ نجم الدين طبسى

 توصيه بر گريه

‏ گريستن بر درگذشتگان و عزادارى بر ايشان امرى برخاسته از احساس است و هر مصيبت زده ايى را به سمت خود مى‏كشاند. رسول گرامى اسلام حضرت محمد مصطفى صلي الله عليه و آله و سلم چنين امرى را سزاوار و شايسته دانسته، بر گريه كردن توصيه مى‏فرمود.

 اسامه بن زيد مى‏گويد:

‏ روزى فرزند دختر پيامبر درگذشت، دختر غم ديده آن حضرت، اين واقعه را به پدر خبر داد و از ايشان درخواست حضور نمود. رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نيز به همراه سعد بن عباده، معاذ بن جبل، ابى بن كعب، زيد بن ثابت و جمعى از ياران به منزل دختر غم ديده خويش رفت، پيامبر مهربان كودك را در بغل گرفت و بشدت گريست و اشكان مبارك سرازير گشت؛ سعد با مشاهده گريه پيامبر، با تعجب پرسيد:

‏ چرا گريه مى‏كنيد؟!

‏ رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم در پاسخ چنين فرمود:

‏ « رحمة يجعلها فى قلوب عباده، انما يرحم اللَّه من عبادة الرحماء؛

ترحم بر اين كودك است كه خداوند در دل بندگان خود رحمت قرار مى‏دهد، و خداوند بندگان رحيم خود را مورد رحمت قرار مى‏دهد. »

سنن النسائى، ج 4، ص 22، صحيح بخارى، ج 1، ص 223.

‏ پس از پايان نبرد احد رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم راهى شهر مدينه شد، در آن هنگام زنان انصار در سوگ شهداى خويش مى‏گريستند. پيامبر با شنيدن مويه عزاداران، از شهادت و غربت عمويش حمزه ياد كرد و فرمود:

‏ « و لكن حمزة لا بواكى له؛ اما عمويم حمزة گريه كننده‏اى ندارد. »

‏ پيامبر پس از اندكى استراحت، صداى ناله زنان انصار را شنيدند كه براى حمزه مى‏گريستند.

‏ ابن عبدالبر مى‏گويد: تا به امروز زنان انصار پيش از گريه بر مردگان خويش، نخست بر حمزه مى‏گريند. الاستيعاب، قرطبى، ج 1، ص 275؛ مسند احمد، ج 2، ص 40؛ شفاء الغرام، ج 2، ص 347.

‏ همچنين پس از كشته شدن جعفر پسر ابى طالب در نبرد موته، پيامبر به خانه او رفت و با حضور خويش تسلى دل خاندان او گرديد، آن حضرت به هنگام خروج چنين فرمود:

‏ « على مثل جعفر فلتبك البواكى؛ سزاوار است بر مثل جعفر گريستن، پس گريه كنندگان بر همچون جعفر بگريند. » انساب الاشراف، بلاذرى، ج 2، ص 298.

‏ ديدگاه‏هاى افراطى و دور از احساس و عاطفه كه با گريه كردن مخالفت مى‏كردند در نزد پيامبر جايگاهى نداشت و آن حضرت در برابر آن موضع‏گيرى مى‏فرمود؛ به گفته مورخان:

‏ روزى رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم در تشييع جنازه يكى از مسلمانان حضور يافتند و عمر نيز به همراه ايشان حركت كرد. عمر تا صداى گريه زنان را شنيد برآشفت و آنان را از گريستن نهى كرد! رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم رو به عمر كرده، چنين فرمود:

‏ « يا عمر! دعهُنَّ، فان العين دامعة و النفس مصابة و العهد قريب؛ اى عمر! كارى به آنان نداشته باش، بگذار بگريند، همانا كه چشم گريان است و نفس مصيبت زده است و پيوند با تازه درگذشته بسيار نزديك. » مستدرك حاكم، ج 1، ص 381؛ مسند احمد، ج 2، ص 323، كنز العمال، ج 15، ص 621.

‏ ‏ سيره رسول‏الله صلي الله عليه و آله و سلم

‏ گريه در غم و اندوه از دست رفته را مى‏توان در آيينه حيات پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم ديد؛ مورخان گونه‏هاى مختلفى از گريستن آن حضرت را در فقدان خويشان و ياران عزيزش روايت كرده‏اند؛ از جمله مى‏توان به موارد ذيل اشاره كرد:

‏ الف - گريه بر عبدالمطلب

‏ پس از درگذشت حضرت عبدالمطلب، حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم بر جد عزيزش گريست؛ ام ايمن مى‏گويد:

‏ « أَنا رأيت رسول اللَّه يمشى تحت سريره و هو يبكى؛ من پيامبر را ديدم كه در پى جنازه عبدالمطلب راه مى‏رفت در حاليكه مى‏گريست. » تذكرة الخواص، ص 7.

‏ ب - گريه بر ابوطالب

‏ درگذشت حضرت ابوطالب، عموى با ايمان و حامى عزيز پيامبر، نيز بر آن حضرت بسيار گران آمد، حضرت على ( ع ) مى‏فرمايد:

‏ چون خبر رحلت پدرم ابوطالب را به پيامبر دادم، ايشان گريست و آنگاه فرمود:

‏ « اذهب فاغسله و كفّنه و واره غفراللَّه له و رحمه؛ او را غسل دهيد و كفن كنيد و به خاك بسپاريد، خداوند او را بيامرزد و مورد رحمت خويش قرار دهد. » الطبقات الكبرى، ابن سعد، ج 1، ص 123.

‏ ج - گريه بر آمنه

‏ روزى پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم قبر مادر عزيز خود آمنه را در ابواء زيارت كرد. به گفته مورخان، آن حضرت در كنار قبر مادر گريست و همراه خود را نيز به گريستن انداخت. المستدرك، ج 1، ص 357؛ تاريخ المدينة، ابن شبّه، ج 1، ص 118.

‏ د - گريه بر ابراهيم

‏ ابراهيم تنها پسرى بود كه در مدينه نصيب رسول‏خدا صلي الله عليه و آله و سلم شد، اما در يك سالگى درگذشت و پدر را در غم فقدان خويش به سوگ نشاند. پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم در ماتم فرزندش گريست، و در برابر پرسش ياران كه از علت گريه پيامبر بر مرده جويا شده بودند، چنين پاسخ فرمود:

‏ « تدمع العينان و يحزن القلب و لانقول مايسخط الربّ؛ اشك چشم جارى مى‏شود و دل غمگين مى‏گردد، ولى سخنى كه خدا را به سخط و غضب آورد بر لب نمى‏آورم. » العقد الفريد، ج 3، ص 19.

‏ ه - گريه بر فاطمه بنت اسد

‏ فاطمه بنت اسد، همسر حضرت ابوطالب و مادر حضرت على ( ع )، در نزد پيامبر بسيار محبوب بود، همو در سرپرستى رسول‏خدا صلي الله عليه و آله و سلم بسيار اهتمام ورزيد. چون فاطمه در سال سوم هجرى درگذشت، پيامبر كه او را همچون مادر خويش مى‏دانست از رحلت‏اش بسيار اندوهناك شد و گريست، مورخان مى‏گويند:

‏ « صلّى عليها و تمرغ فى قبرها و بكى؛ پيامبر بر او نماز خواند و در قبرش خوابيد و بر او گريست. » ذخائر العقبى، ص 56.

‏ و - گريه بر حمزه

‏ حمزه فرزند عبدالمطلب، از چهره‏هاى برجسته و قهرمان اسلام بود كه در نبرد احد به شهادت رسيد. رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم در شهادت عموى خويش بسيار غمگين شد و او را سيدالشهداء ناميد و در فراقش گريست:

‏ « لمّا رأى النبى حمزة قتيلا، بكى فلمّا راى ما مثّل به شهق؛ پيامبر چون پيكر خونين حمزه را يافت گريست و چون از مثله كردن او آگاهى يافت با صداى بلند گريه سر داد. » السيرة الحلبية، ج 2، ص 247.

‏ ز - گريه بر ياران

‏ فقدان برخى از ياران همراه، نيز قلب پيامبر را مى‏آزرد و اشك مباركش را جارى مى‏ساخت؛ رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم در حالى كه بر مرگ عثمان بن مظعون مى‏گريست، بر پيكر بى جان او بوسه زد. « ان النبى قبّل عثمان بن مظعون و هو ميت و هو يبكى ». المستدرك على الصحيحين، ج 1، ص 261؛ السنن الكبرى، ج 3، ص 407.

‏ همچنين آن حضرت پس از غزوه حمراء الاسد، به ديدار خانواده سعد بن ربيع، يكى از شهداى نبرد احد رفت و در آن جا از حماسه و جانبازى سعد ياد كرد، خانواده سعد نيز با شنيدن سخنان پيامبر مى‏گريستند، رسول خدا نيز گريه كرد و آنان را از گريستن نهى نفرمود. « فجلسنا و رسول اللَّه صلي الله عليه و آله و سلم يحدِّثنا عن سعد بن ربيع، يترحّمُ عليه و يقول لقد رأيتُ الأَسنَّة شرعت اِليه يومئذٍ حتّى قُتِل فلما سمع ذلك النسوة، بكين فدمعت عينا رسول اللَّه، و ما نهاهن عن شى‏ء ». المغازى، ج 1، ص 329.

‏ * * *

‏‏ مَنِش اصحاب

‏ در ميان ياران و اصحاب پيامبر، گريستن و سوگوارى بر درگذشته امرى رايج بود، در تاريخ نمونه‏هاى بسيارى از سوگوارى اصحاب بر درگذشتگان خود را ثبت كرده‏اند؛ به عنوان مثال مى‏توان به موارد ذيل اشاره كرد:

 به گفته سعيد بن مسيب، به هنگام فوت رسول گرامى اسلام، شهر مكه از شدت ناله و گريه مردم به لرزه درآمد.

« لما قبض النبىصلي الله عليه و آله و سلم ارتجت مكة بصوت ».

 اخبار مكة، فاكهى، ج‏3، ص 80.

‏ عايشه مى‏گويد:

‏ « پس از فوت رسول‏خدا صلي الله عليه و آله و سلم برخواستم و ( در سوگ پيامبر ) به همراه ساير زنان بر صورت و سينه مى‏زديم. »

« و قمتُ التدم ( اضرب صدرى ) مع النساء و اضرب وجهى ).

 السيرة النبوية، ج 4، ص 305.


‏ عبداللَّه بن رواحه بر حمزة گريست و اشعارى را در رثاى او خواند.
السيرة النبوية، ج 3، ص 171.
‏ چون خبر مرگ نعمان بن مقرن را به عمر بن خطاب دادند، او در سوگ وى دست بر سر گزارد و برايش گريه كرد.

« عن أبى عثمان: اتيتُ عمر بنعى النعمان بن مقرن، فجعل يده على راسه و جعل يبكى ».

 المصنف ابن أبى شيبة، ج 3، ص 175.

‏ پس از مرگ عمر، چون ابن مسعود كنار قبر وى ايستاد، براى او گريست.

« فوقف ابن مسعود على قبره يبكى ».

 العقد الفريد، ج 4، ص 283.

‏ * * *

‏‏ افسانه تحريم

‏ گروهى از عالمان اهل سنت، سوگوارى و گريه بر درگذشتگان را تحريم كرده و بر خلاف توصيه و روش نبى اسلام صلي الله عليه و آله و سلم و شيوه اصحاب با آن مخالفت كرده‏اند. بى شك با نگاه و تامل به مستندات گفته‏هاى آنان، تحريم و ممنوعيت عزادارى افسانه‏اى بيش نخواهد بود. موضوع تحريم سوگوارى و پاسخ آن را در دو پرتو و يك نتيجه به نظاره مى‏نشينيم:

‏ پرتو اوّل

‏ مخالفان گريه و عزادارى، روايات چندى را در ممنوعيت گريه و عزادارى برشمرده‏اند؛ از جمله:

‏ 1 به پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم اين سخن را نسبت داده‏اند كه مرده به جهت گريه و شيون بازماندگان در قبر عذاب مى‏شود:

‏ « الميّت يعذب فى قبره بما نيح عليه. » صحيح بخارى، ج 1، ص 223، كتاب الجنائز؛ صحيح مسلم، ج 3، ص‏44، كتاب الجنائز؛ جامع الاصول، ج 11، ص 99، شماره 857.

‏ « ان الميّت ليعذب ببكاء اهله عليه. » همان.

‏ 2 به گفته سعيد بن مسيب، عايشه به هنگام فوت پدرش ابوبكر، مجلس سوگوارى برپا نمود. چون خبر آن به عمر رسيد، وى دستور داد تا از آن جلوگيرى كنند. اما عايشه از دستور خليفه سرپيچى كرد. در واكنش، عمر، هشام بن وليد را مامور ساخت تا نزد عايشه رفته و با زور شلاق از نوحه و گريه عزاداران جلوگيرى نمايد. زنان چون از ماموريت هشام آگاه شدند، مجلس را ترك كرده و پراكنده شدند. آنگاه عمر اين سخن را خطاب به آنان گفت:

‏ « تردن ان يعذب ابوبكر ببكائكن! ان الميت يعذب ببكاء اهله عليه؛ مى‏خواهيد با گريه خود ابوبكر را عذاب كنيد! همانا مرده با گريه نزديكان خويش عذاب مى‏شود. » صحيح الترمذى، رقم 1002.

‏ 3 اين سخن نيز از عايشه نقل شده است كه گفت:

‏ با رسيدن خبر شهادت جعفر بن ابى طالب، زيد بن حارثه و عبدالله بن رواحه، آثار حزن و اندوه در سيماى پيامبر اكرم نمايان شد. من از گوشه‏اى او را كه نشسته بود نظاره مى‏كردم. در آن حال مردى به حضور ايشان رسيد و گفت:

‏ اى رسول خدا! زنان بر جعفر گريه مى‏كنند!

‏ پيامبر در واكنش به او فرمود:

‏ « فارجع اليهن فاسكتهن، فان ابين فاحث فى وجوههن التراب؛ برگرد و آنان را ساكت ساز، اگر آرام نشدند خاك بر صورتشان بپاش!. » المصنف، ابن ابى شيبة، ج 3، ص 265.

‏ 4 از نصر پسر ابى عاصم نقل است كه: شبى عمر صداى نوحه عزاى زنى را از يكى از خانه‏هاى مدينه شنيد، بى درنگ وارد خانه شد و زنان را پراكند و زن نوحه سرا را با تازيانه خود مضروب كرد، به گونه‏اى كه روسرى او از سرش افتاد. همراهان خليفه با مشاهده اين صحنه به او گفتند: اى خليفه! موهاى زن نمايان شد. عمر در پاسخ چنين گفت:

‏ « أَجل، فلا حرمة لها؛ آرى، اين زن احترام ندارد. » كنزالعمال، ج 15، ص‏731.

پرتو دوّم:

‏ در پاسخ به ادعاى تحريم، شايسته است تا روايات فوق را كه پيروان تحريم گريه و عزادارى بدان استناد كرده‏اند نقد و بررسى نماييم:

‏ 1 در آغاز مى‏توان از ديدگاه عايشه ياد كرد؛ او روايات فوق را عارى از اعتبار مى‏دانست و آنها را نمى‏پذيرفت و به راويان آن نسبت فراموشى و اشتباه مى‏داد؛ نووى مى‏گويد:

‏ « روايات فوق از نظر عايشه پذيرفته نشده، او به راويان آن نسبت فراموشى و اشتباه مى‏دهد. زيرا خليفه دوم و پسرش عبداللَّه اين روايات را به صورت صحيح از پيامبر نگرفته‏اند. چنانكه ابن عباس نيز مى‏گويد: اين روايات سخن خليفه است نه سخن پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم. » شرح النووى، ج 5، ص 308.

‏ در اين باره، يادكرد روايات ذيل شايسته است:

‏ الف ابن مليكه از ماجرايى ياد مى‏كند كه بر ساختگى بودن روايت تحريم گريه گواهى مى‏دهد؛ او مى‏گويد:

‏ يكى از دختران عثمان درگذشت، به همراه عبداللَّه بن عمر و عبداللَّه بن عباس در تشييع جنازه او شركت جستيم. در ميان آن دو نشسته بودم كه عبداللَّه بن عمر از گريه مردم شِكوه كرد و به فرزند عثمان چنين گفت:

‏ چرا مردم را از گريه باز نمى‏داريد؟ همانا از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم شنيدم كه مى‏فرمود: « مرده به خاطر گريه خويشانش عذاب مى‏شود » !. در آن حال، ابن عباس رو به ابن عمر كرده، گفت: « عمر گوينده اين حرف است ». زيرا هنگامى كه عمر بر اثر شدت زخم در بستر مرگ بود، صهيب نزد او آمد و بر بالين‏اش گريه و ناله سر داد. عمر از اين عمل صهيب ناراحت شد و گفت: آيا بر من گريه مى‏كنى، در حاليكه پيامبر فرموده است كه مرده به دليل گريه نزديكانش در عذاب خواهد بود!

‏ او در ادامه چنين بيان داشت:

‏ پس از درگذشت عمر، اين سخن وى را براى عايشه بازگو كردم، وى در پاسخ چنين بيان داشت:

‏ « رحم اللَّه عمر، واللَّه ما حدث رسول اللَّه، ليعذب.. و لكن رسول اللَّه صلي الله عليه و آله و سلم قال: ان اللَّه ليزيد الكافر ببكاء اهله عليه؛ خدا عمر را رحمت كند! سوگند به خدا كه هرگز پيامبر چنين سخنى را بر لب نياورده است، بلكه ايشان چنين بيان داشت:

‏ خداوند عذاب كافر را با گريه بستگانش افزون مى‏كند. »

‏ عايشه سپس سخن خود را با اين جمله پى گرفت:

‏ « حسبكم كتاب اللَّه و لا تزر وازرة وزر اخرى؛ فاطر، آيه 18. قرآن شما را در اين باره كفايت مى‏كند كه فرمود: هيچكس گناه ديگرى را به دوش نمى‏كشد. »

‏ آنگاه ابن عباس بر اين جمله تاكيد كرد كه پروردگار مى‏خنداند و مى‏گرياند.

‏ روايت گر اين ماجرا مى‏گويد:

‏ چون سخن ابن عباس به پايان رسيد، عبداللَّه بن عمر سكوت كرد و سخنى نگفت. مسند احمد، ج 1، ص 41؛ جامع الاصول، ج 11، ص 99.

‏ ب روزى در حضور عايشه، سخنى از اين گفته عبداللَّه بن عمر به ميان آمد كه به نقل از پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم مى‏گويد: ميت با گريه خويشانش در قبر عذاب مى‏شود! عايشه در واكنش چنين گفت:

‏ « ذهل ابن عمر! انما قال رسول اللَّه صلي الله عليه و آله و سلم انه ليعذب بخطيئته و ذنبه و انّ اهله ليبكون عليه الان؛ فرزند عمر فراموش كرده است، بلكه رسول خدا چنين فرمود: مرده در قبر به خاطر گناهانش عذاب مى‏شود، در حالى كه نزديكانش نيز در آن هنگام براى وى مى‏گريند. » شرح النووى، ج 5، ص 308.

‏ ج عايشه در فرازى ديگر مدعى است:

‏ « انكم لتحدثون عن غير كاذبين و لا مكذوبين و لكن السمع يخطى؛ عمر و فرزند او عبداللَّه، از روى عمد و آگاهى نسبت دروغ به رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نداده‏اند، بلكه حديث را از پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم اشتباه شنيده‏اند. » مسند احمد، ج 1، ص 42؛ جامع الاصول، ج 11، ص 93، شماره 8563.

‏ د همچنين عايشه از اين حكايت ياد مى‏كند كه:

‏ روزى رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم از كنار قبرى عبور مى‏كرد، بازماندگان آن مرده را ديد كه بر او مى‏گريند، آنگاه اين سخن را بر زبان جارى ساخت: « كسى سنگينى عمل ديگرى را بر دوش نمى‏كشد ». صحيح بخارى، ج 1، ص 223؛ ارشاد السارى، ج 2، ص 404.

‏ 2 روايتى كه به جلوگيرى پيامبر از گريه منسوبان جعفر بن ابى طالب اشاره داشت نيز عارى از واقعيت است؛ زيرا:

‏ الف اين روايت با روايات ديگرى كه از ترغيب پيامبر اكرم بر گريه كردن حكايت داشت، در تعارض است. سنن النسائى، ج 4، ص 19؛ مسند احمد، ج 2، ص 323؛ المستدرك على الصحيحين، ج 1، ص 381. ( به روايات ذكر شده در بخش سيره رسول اللَّه صلي الله عليه و آله و سلم رجوع شود ).

‏ ب در سند روايت فوق، شخصى بنام « محمد بن اسحاق بن يسار بن خيار » وجود دارد، كه در نزد محدثان اهل سنت و علماى علم رجال آن طايفه مورد اعتنا نيست و آنان روايات ذكر شده توسط او را « ضعيف » و « جعلى » مى‏دانند. عن ابن نمير: انه يحدث عن المجهولين احاديث باطلة. و عن احمد: يشتهى الحديث فياخذ كتب الناس فيضعها فى كتبه. و عنه ايضا: كان ابن اسحاق يدلّس. و عن ابى عبداللَّه: كان لايبالى عن من يحكى. و عنه ايضا: ليس بحجة. و عن احمد: لم يكن يحتج به فى السنن. و عن يحيى بن معين: ليس بذاك، ضعيف. و عنه ايضا: سقيم ليس بالقوى. و عن النسائى: ليس بالقوى.

‏ ر. ك: تهذيب الكمال، ج 16، ص 80 -70.

‏ 3 روايت ذكر شده از « نصر بن ابى عاصم » نيز دستخوش ضعف بوده و به علل ذيل بدان نمى‏توان استناد كرد:

‏ الف سند آن روايت ضعيف است، زيرا در ميان راويان فردى بنام « ابراهيم بن محمد بن ابى يحيى » به چشم مى‏خورد و عالمان نامدار اهل سنت او را دروغگو، جعل كننده حديث و شخصى غير قابل اعتماد دانسته‏اند. قال احمد: كل بلاء فيه. و قال ايضا: لايكتب حديثه، ترك الناس حديثه، كان يروى احاديث منكرة، لا اصل لها، و كان يأخذ احاديث الناس يضعها فى كتبه. و قال بشر بن المفضل: سألت فقهاء اهل المدينة عنه، فكلهم يقولون: كذّاب. و قال النسائى: ليس بثقة و لايكتب حديثه. ر. ك: تهذيب الكمال، ج 1، ص 420.

‏ ب نسبت چنين ماجراى ناشايستى به خليفه مسلمين باوركردنى نيست و مى‏توان آن را از واقعيت دور دانست، زيرا چگونه ممكن است كه عمر به خانه يك زن نامحرم حمله كند و او را با تازيانه مضروب سازد، به گونه‏اى كه روسرى زن از سرش بيفتد، و خليفه در واكنش به اعتراض ياران خود، آن زن را غير قابل احترام بپندارد! و خاطره تلخ يورش به خانه وحى را در ذهنها تجديد كند.

‏ ج در صورت صحت ماجراى فوق، آيا سؤال مطرح مى‏شود كه: آيا عملكرد و فعل عمر حجت است؟ با وجود آن كه او ادعاى عصمت نداشته است و ديگران نيز چنين منقبتى را براى او ذكر نكرده‏اند. غزالى، عالم برجسته سنى، حجت بودن قول عمر و ابوبكر را وهمى بيش ندانسته است. فقال: الاصل الثانى من الاصول الموهومة: قول الصحابى، و قد ذهب قوم الى ان مذهب الصحابى حجة مطلقا، و قوم الى انّه الحجة ان خالف القياس، و قوم الى ان الحجة فى قول ابى بكر و عمر خاصة لقوله اقتدوا باللذين بعدى، و قوم الى ان الحجة فى قول الخلفاء الراشدين اذا اتفقوا. و الكل باطل عندنا، فانّ من يجوز عليه الغلط و السهو، و لم تثبت عصمته عنه فلا حجة فى قوله، فكيف يحتج بقولهم مع جواز الخطاء.

‏ المستصفى، ج 1، ص 260؛ دراسات فقهية فى مسائل خلافية، ص‏138.

‏ د بى شك رفتار خليفه در راستاى سنت پيامبر نبوده است، آنچه كه ما را به اين ادعا رهنمون مى‏سازد آن است كه آن حضرت در حديثى او را از مقابله با گريه كنندگان باز داشت و فرمود « يا عمر! دعهن » مسند احمد، ج 2، ص 323.. و همچنين عايشه در اين مساله خاص به عمر نسبت خطا و فراموشى داده است. المجموع للنووى، ج 5، ص 308.


‏ نتيجه:

‏ با درنگ و تأمل در روايات فوق، ريشه ادعاى نهى و تحريم گريه و عزادرى بر مردگان، به عمر و فرزندش باز مى‏گردد. اگر با نگاه خوش بينانه به سخن عايشه بنگريم و « اشتباه در فهم » و يا « خطا در نقل » فرمايش پيامبر بپذيريم، به اين نكته خواهيم رسيد كه:

‏ رسول گرامى اسلام هرگز از سوگوارى و گريستن بر مرده مسلمان نهى نفرموده است و روايات عذاب دادن ميت به مرده كافر اشارت دارد و شامل مردگان مسلمان نمى‏شود.


كنكاشى در تاريخ

‏ برپايى سوگوارى، مرثيه خوانى، عزادارى، نوحه خوانى و جلوه‏هاى خاصى از مراسم بزرگداشت و تعزيت در تاريخ بسيار است. با كنكاش و جست و جو در متون تاريخى و آثار كهن اسلامى نمونه‏هاى فراوانى مى‏توان يافت كه اين امر از روايى و همچنين عادى بودن برگزارى چنين محافلى حكايت مى‏كند و بر مرسوم بودن آن گواهى مى‏دهد؛ واكنش مردم مدينه نسبت به شنيدن خبر شهادت امام حسين ( ع ) يكى از نمونه‏هاى آشكار و گوياى اين مدعاست، طبرى در تاريخ خود به نقل از يكى از راويان چنين مى‏نويسد:

‏ « فلم اسمع واللَّه واعية مثل واعية نساء بنى هاشم فى دورهن على الحسين؛ به خدا سوگند، من سوگواريى همچون ناله و گريه زنان بنى هاشم در مصيبت حسين ( ع ) نشنيده‏ام. » تاريخ الطبرى، ج 3، ص 341 و 342.

‏ ابن كثير در تاريخ خود چنين مى‏نويسد:

‏ در روز عاشورا از سبط ابن جوزى در دمشق خواسته شد كه بر فراز منبر رفته و از مقتل و چگونگى شهادت امام حسين ( ع ) براى مردم سخن گويد. سبط ابن جوزى اين خواسته را پذيرفت و بر بالاى منبر تكيه زد، او پس از يك سكوت طولانى، دستمال خويش بر صورت نهاد و گريه شديدى سرداد و آنگاه در حالى كه مى‏گريست اين دو بيت شعر را سرود:

‏ ويل لمن شفعاؤه خصماؤه * و الصور فى نشر الخلايق ينفخ

‏ لابد أن ترد القيامة فاطم * و قميصها بدم الحسين ملطخ

‏ واى به حال كسى كه شفيع‏اش دشمن او باشد! در هنگامه قيامت، كه براى بيرون آمدن مردم از زمين « قبور » در صور دميده مى‏شود.

‏ سرانجام در قيامت فاطمه زهرا وارد محشر مى‏شود، در حالى كه پيراهن‏او به خون حسين ( ع ) آغشته است.

‏ سپس سبط ابن جوزى از منبر پايين آمد و اشك ريزان به خانه خويش رفت. البداية و النهاية، ج 13، ص 207 ( حوادث 654 هجرى قمرى ).

‏ در تاريخ همچنين نمونه‏هاى از برپايى عزادارى مردم براى درگذشت شخصيت هاى اهل سنت ثبت است؛ به عنوان مثال مى‏توان به موارد ذيل اشاره كرد:

‏ 1 - عزادارى براى عبدالمؤمن ( م 346 ق. )

‏ عبدالمؤمن بن خلف، از فقيهان مذهب ظاهرى و پيرو مكتب محمد بن داود است. نسفى درباره خاكسپارى وى چنين مى‏گويد:

‏ در تشييع جنازه عبدالمؤمن شركت جستم، صداى طبل و دهل آن چنان گوش خراش بود گويا آنكه لشكرى به شهر بغداد يورش برده است. اين مراسم ادامه داشت تا آنكه مردم براى برپايى نماز ميت آماده شدند. » تاريخ مدينة دمشق، ابن عساكر، ج 10، ص 272؛ سير اعلام النبلاء، ج 15، ص‏480.

‏ 2 - عزادارى براى جوينى ( م 478ق. )

‏ ذهبى از درگذشت جوينى و مراسم سوگوارى او چنين ياد مى‏كند:

‏ « نخست او را در منزل‏اش به خاك سپردند و آنگاه پيكرش را به مقبرة الحسين ( شايد كربلاى معلى ) انتقال دادند. در ماتم او منبرش را شكستند، بازارها را تعطيل كردند و مرثيه‏هاى فراوانى در مصيبت اش خواندند. او چهارصد شاگرد و طلبه داشت، آنان در سوگ استاد خويش، قلم و قلمدان‏هاى خود را شكستند و يك سال عزادارى نمودند و عمامه‏هاى خود را به مدت يك سال از سر برداشتند بدان حد كه كسى جرات به سر گذاشتن عمامه را نمى‏داشت. آنان در اين مدت در سطح شهر به نوحه خوانى و مرثيه سرايى پرداختند و در فرياد و جزع زياده روى كردند! » سير اعلام النبلاء، ج 18، ص 468؛ المنتظم، ج 9، ص 20.

‏ 3 - عزادارى براى ابن جوزى ( م 597 ق. )

‏ سبط بن جوزى در شب جمعه سيزدهم ماه رمضان فوت كرد. ذهبى درباره بازتاب مرگ او مى‏نويسد:

‏ «.. با درگذشت او، بازارها تعطيل گرديد و جمعيت زيادى در مراسم او حضور يافتند، فراوانى مردم و فزونى گرما سبب شد كه بسيارى از سوگواران روزه خويش را خوردند!، بعضى خود را به دجله انداختند.. از كفن اندكى ماند.. مردم تا پايان ماه رمضان در كنار قبر او شب را به صبح رساندند، آنان شمع و چراغ و قنديل آوردند و قرآن را ختم كردند. مراسم عزادارى را روز شنبه برپا كرديم، سخنرانان درباره او به سخن پرداختند، جمعيت بسيارى شركت جستند و درباره او مرثيه‏ها گفته شد. » سير اعلام النبلاء، ج 18، ص 379.

‏ سخن پايانى

‏ مورخان بنام اهل سنّت، بآسانى و مسامحه صحنه‏هاى سوگوارى و عزادارى مردم براى عالمان سنى مذهب را گزارش كرده و آن را بدون هيچ تحليل و يا نقدى نقل كرده و گاه به بزرگى از آن ياد نموده‏اند، اما هم ايشان در برابر عزادارى و ماتم سرايى شيفتگان امام حسين ( ع ) به تندى تاخته و در موضع‏گيرى خشن و سرشار از تعصب خويش، آن را مولود بى خردى و دورى از سنت قلمداد مى‏كنند! ر. ك: العبر، ج 2، ص 89؛ تاريخ الاسلام، ( حوادث 351 هجرى )، ص 11؛ الكامل، ج 8، ص 549.

‏ براستى اين دوگانگى از چيست؟

 فهرست منابع


‏ القرآن الكريم

‏ أخبار مكة، ابوعبداللَّه فاكهى، 240 ه".

‏ ارشاد السارى، قسطلانى، ت 923 ه".

‏ أنساب الأشراف، احمد بن يحيى بلاذرى، ت 279 ه".

‏ الأستيعاب، ابن عبدالبرّ قرطبى، ت 463 ه".

‏ البداية و النهاية، ابن كثير دمشقى، ت 774 ه".

‏ تاريخ الاسلام، شمس الدين ذهبى، ت 748 ه".

‏ تاريخ الأمم و الملوك، ابوجعفر طبرى، ت 310 ه".

‏ تاريخ المدينة المنورة، ابوزيد النميرى، ت 262 ه".

‏ تاريخ مدينة دمشق، ابن عساكر، ت 571 ه".

‏ تذكرة الخواص، سبط ابن الجوزى، ت 654 ه".

‏ تهذيب التهذيب، ابن حجر عسقلانى، ت 852 ه.

 تهذيب الكمال، ابوحجّاج مزى، ت 742 ه".

‏ جامع الاصول، ابن اثير جزرى، ت 606 ه".

‏ الجامع الصحيح، محمد بن عيسى ترمذى، ت 297 ه.

‏ دراسات فقهية فى مسائل خلافية، نجم الدين طبسى

‏ ذخائر العقبى، محب الدين طبرى، ت 694 ه".

‏ السنن الكبرى، ابوبكر بيهقى، ت 458 ه".

‏ سنن النسائى، احمد بن شعيب، ت 303 ه".

‏ سير اعلام النبلاء، شمس الدين ذهبى، 748 ه".

‏ السيرة الحلبية، برهان الدين حلبى، 1044 ه".

‏ السيرة النبوية، ابن هشام، ت 213 ه".

‏ شرح النووى، محيى الدين نووى، ت 676 ه".

‏ شفاء الغرام، محمد بن احمد حسنى، ت 832 ه".

‏ صحيح البخارى، محمد بن اسماعيل بخارى، ت 256 ه".

‏ صحيح مسلم، مسلم بن الحجاج قشيرى، ت 261 ه".

‏ الطبقات الكبرى‏، محمد بن سعد بصرى، ت 230 ه".

‏ العبر فى خبر من غبر، شمس الدين ذهبى، ت 748 ه".

‏ العقد الفريد، ابن عبدربه اندلسى، ت 327 ه".

‏ الكامل فى التاريخ، ابن اثير جزرى، ت 630 ه".

‏ كنز العمال، متقى هندى، ت 911 ه".

‏ المستدرك على الصحيحين، ابوعبداللَّه حاكم، ت 405 ه".

‏ المستصفى‏، ابوحامد غزالى، ت 505 ه".

‏ المسند، احمد بن حنبل، ت 241 ه".

‏ المصنف، ابن أبى شيبة، ت 235 ه".

‏ المغازى، محمد بن عمر واقدى، ت 207 ه".

‏ المنتظم، ابوالفَرَج ابن الجوزى، ت 597 ه".

 



نجم الدين طبسي
    فهرست نظرات  
41   نام و نام خانوادگي:  علي     -   تاريخ:  18 خرداد 89 - 12:56:16
سلام لطفا اينجا علي بگيد ديگه مثل تو خونه عمر نگيد شما.راستي لينک پالتاک فيلتره
42   نام و نام خانوادگي:  مجيد م علي     -   تاريخ:  11 مرداد 89 - 20:24:31
با سلام در سايت سني نيوز خبر جالبي خواندم و ان اينكه قهرمان بوكس تايسن كه مدتيست هدايت شده و مسلمان شده است براي عمره به عربستان رفته است و مورد احترام زيادي از طف وهابيون قرار گرفته است . اما نكته جالب حضور ايشان در مسجد النبي ميباشد . از قول سني نيوز ....... "وقتي تايسن بر حضرت پيامبر اکرم صلى الله عليه و سلم سلام تقديم مي نمود اشک از چشمانش سرازير شد و بيش از نيم ساعت در كنار مرقد پيامبر اکرم صلي الله عليه وسلم ايستاد و دستانش را رو به قبله بسوي آسمان بلند نمود كه اين صحنه باعث حيرت همه شد". نكته مهم : گريه كرد . نكته دوم : دعا كرد . نكته سوم : باعث حيرت همه شد . ========================================= حيرت از اينكه ماموران امر به منكر و نهي از معروف , بخاطر ترس از مشتهاي ايشان تقيه كرده بودند و چيزي نگفتند . ========================================= يا علي
43   نام و نام خانوادگي:  احسان علوي     -   تاريخ:  13 آبان 89 - 00:42:23
اگر گريه بر مردگان درست نيست!! پس بودن اين عمل در بدن انسان به چه علت است ؟!!!! خداوند هيچ چيز را بودن حكمت قرار نداده است .
44   نام و نام خانوادگي:  امين آغا     -   تاريخ:  01 خرداد 90 - 15:51:10
خداوند متعال براي هر كمبودي ابزار خاص وحلال آنرا آفريده است كه اين خود نشانه محكمي از عدل وحكمت الهي مي باشد ويكي از اين حلال ها گريه است كه عاملي مهم در به آرامش رسيدن فرد در جواب محرك هاي استرس زاست كه در مواقع نياز بدون اراده و به صورت غريزي انجام ميشود.
اثبات علمي اين كار در حال حاضر امري پيش پا افتاده است وهر انسان عاقلي كه خداوند ذره اي عقل نصيبش كرده باشد ودر طول عمر چند لحظه گريه كرده باشد به خوبي تاثير اين عمل بسيار مفيد را حس كرده است وهر كه در صدد انكار اين موضوع برآيد يا واقعا از عنصر عقل بي بهره است يا ارزشي براي عقل خودش قائل نيست به عبارتي به خودش دروغ مي گويد .
انكار اين موضوع به انكار كردن اثر آب در رفع تشنگي مي ماند و آنهم در صورتي است كه خود فرد منكر ، از آب استفاده ميكند و ميشه گفت تنها عامل انكار اين موضوع استفاده نكردن از عقل ميباشد كه عامل تمام گرفتاري ها و گناهان انسان است ودر قيامت انسان بايد دليلي براي انكار اين نعمت كه مفهومش انكار عصمت وحكمت وعدل الهي است ،داشته باشد.
...........................

ما كه شاكر نعمات خدائيم پس واي به حال شمايي كه در كار خدا دخالت ميكند....
اميد وارم محمد ابن عبدالوهاب و ابن تيمه(شــــــــــــــــــــــــــوخ الاسلام) بتوانند به فرياد شما برسند**هرچند شما در آغوش پيغمبريد!!!!!!!!!!!!!!!!!


ياحــــــــــــــــــــــــــــق
45   نام و نام خانوادگي:  نرگس     -   تاريخ:  14 آذر 90 - 20:10:41
سلام و خسته نباشيد يه سوال خيلي مهم دارم : چطوري مي تونيم مسيله جبر را در باره حادثه کربلا نفي کرد بالاخره خدا خواسته که يزيد يزيد شد و هدايت نشه و امام رو شهيد بکنه از روز اول معلوم بوده است که امام بدست چه کسي به شهادت ميرسن خواهش مي کنم دلايل عقلي بيارين و يه منبع خوب معرفي کنيد ممنون مي شم جواب رو به ايميلم بفرستين ممنون تر مي شم
جواب نظر:

با سلام

دوست گرامي

خداوند نخواسته است ؛ بلكه خداوند مي دانست ؛ و بين اين دو فرق بسيار است . خداوند به خاطر عالم به تمامي اسرار افرينش و خصوصيات دروني مخلوقات ، مي‌داند كه بندگان به اختيار خود چه راهي را انتخاب خواهند كرد ، ولي اين به معني اختيار نداشتن بندگان نيست ؛ به معني علم كامل الهي است ؛ به عنوان مثال ، مانند معلمي كه مي‌داند شاگردي در كلاس درس نخوان است ، و در صورت امتحان دادن قبول نمي شود ولي از وي امتحان مي‌گيرد ؛ اين امتحان به معني مجبور كردن شاگرد نيست ؛ به معني اين است كه معلم علم دارد شاگرد به اختيار خود درس نمي خواند و قبول نمي شود .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

46   نام و نام خانوادگي:  محمد     -   تاريخ:  16 آذر 90 - 11:17:23
با سلام: يک سوال از آقايان وهابي استدلال کننده به قرآن: حضرت يعقوب فرمود من صبر جميل ميکنم و در عين حال آنقدر گريه کرد تا چشمش سفيد شد: پس صبر با گريه منافات ندارد. جوابتان چيست؟ من مانده ام اين مدعيان كه دائما به قران استدلال ميكنند چگونه قرآن ميخوانند؟ سلام بر حسين و بر گريه كنندگان او.
47   نام و نام خانوادگي:  هادي     -   تاريخ:  16 آذر 90 - 14:04:52
با سلام:
ممنون از مقاله قشنگتون.
آيا درست است گه پيامبراكرم(صل الله عليه وآله) نهي كرده از حضور خانمها در تشييع جنازه؟
اللهم عجل لوليك الفرج
48   نام و نام خانوادگي:  احسان علوي     -   تاريخ:  22 آذر 90 - 07:49:21
مذهب شوخي سنگيني با من كرد.سالها مذهبي بودم بي آنكه خدايي داشته باشم...دكتر شريعتي
49   نام و نام خانوادگي:  احسان محمدي     -   تاريخ:  22 آذر 90 - 07:52:08
احسان علوي را تصحيح كنيد به علت تشابه اسمي با دوستمون
50   نام و نام خانوادگي:  مجيد م علي     -   تاريخ:  22 آذر 90 - 13:56:25
با سلام

جناب 1 حصان الويه ( 49 ) در نرو جوابتو دادم كم اوردي امدي اينجا همون نظر دروغينتو گذاردي ضايع شدي نه بخدا از همان بدو تولدت ضايع بودي نمخواهي باور كني .

جوابت نظر شماره 558 و 559

چرا حضرت علي (ع) نام سه فرزند خود را عمر ، ابوبكر و عثمان گذاشت؟
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=437

لبيك يا علي


51   نام و نام خانوادگي:  عليرضا ن     -   تاريخ:  22 آذر 90 - 16:02:48
با سلام
خانم محترم، در آيات قرآن ، اموري همچون هدايت و ضلالت به مشيت و اراده خداوند نسبت داده مي شود.( يضل من يشا و يهدي من يشا). ولي اين، به معناي اجبار بر هدايت و ضلالت نيست، به طوري که آدميان در انتخاب سر نوشت خويش هيچ گونه اراده و اختياري نداشته باشند.
بر اساس بينش شيعه اماميه ، انسانها نه آنگونه اند که در انتخاب سرنوشت خويش هيچ گونه اختيار و اراده اي نداشته باشند و نه آنچنانند که به خود واگذار شده باشند، بلکه (لا جبر و لا تفويض ولکن امر بين امرين).
به عبارت ديگر بايد گفت ، فاعليت الهي در طول فاعليت انسان است، يعني همچنان که افعال آدمي را به خود آنها نسبت مي دهيم، در يک بينش توحيدي مي توان همه آنها را به خداوند متعال نيز استناد داد، هيچ گونه فعلي در جهان هستي تحقق نمي يابد مگر به اراده تکويني الهي ، ولي اين اراده در طول اراده هاي فاعل هاي مختار است.
امام صادق(ع) مي فرمايد: هر کاري را که بتواني بنده را بر آن سر زنش کني، از آن اوست ، و هر چه را که نتواني بنده را بر آن سرزنش نمايي، از آن خداست. خداوند به بنده اش مي فذمايد: چرا سرکشي کردي؟ چرا نافرماني کردي؟ چرا دروغ گفتي؟ اينها کار بنده است. ولي خداوند از بنده اش نمي پرسد: چرا مريض شدي؟ چرا قدت کوتاه است؟ چرا سفيد رنگي ؟ چرا سياه رويي؟ زيرا اينها کار خداوند است.
امام صادق (ع) مي فرمايد: نه جبر است نه تفويض، بلکه چيزي ميان اين دو است. راوي گويد گفتم: چيزي ميان اين دو يعني چه ؟ فرمود: مثال آن ، مثال کسي است که در حال گناه است و تو او را نهي مي کني و او نمي پذيرد ، پس از آن رهايش مي کني و او آن گناه را انجام مي دهد، پس چنان نيست که چون از تو نپذيرفت و تو به حال خود رهايش کردي ، اين تو بوده اي که به گناه فرمانش دادي.(توحيد صدوق 362).
در پايان يادمه که در سر کلاس معارف ، استادمان براي رد جبري بودن کامل اين مثال را زد که فرض کنيد ، يک نفري ، يک سيلي به طرف مقابل بزند و طرف مقابل، دليلش را مي پرسد. آن فردي که سيلي زد ، بگويد که خداوند چنين خواسته است. وطرف مقابل در جواب دو تا سيلي بزند و بگويد که خداوند نيز براي تو چنين خواسته است.
52   نام و نام خانوادگي:  محمد رضا     -   تاريخ:  26 آذر 90 - 12:27:57
با سلام.آيا پيامبر گرامي اسلام وائمه اطهار هم در غم از دست دادن عزيزانشان عزاداري وسينه زني وزنجير زني کرده اند؟ گريه کردن نمي تواند جاي ابهام باشد ولي سينه زني و... چرا. لطفا به صورت مستند وبا ذکر منبع ثابت نماييد.با تشکر
جواب نظر:

با سلام

دوست گرامي

در اين زمينه به صورت كامل در آدرس ذيل پاسخ داده شده است :

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1151

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

53   نام و نام خانوادگي:  محمد رضا     -   تاريخ:  27 آذر 90 - 10:56:40
با سلام.ظاهرا رويه سايت شما اينگونه است که به سوالاتي که جوابي برايش نداريد از گذاشتن آن خودداري مي کنيد.شما را به خير وما را به سلامت.برويم جايي ديگر شايد حقيقت را يافتيم.انشاالله
جواب نظر:

!!!

با سلام

دوست گرامي

نظر شما پاسخ داده شده و علني نيز گرديده است ! فقط كافي بود كمي صبر مي‌كرديد !

گروه پاسخ به شبهات

54   نام و نام خانوادگي:  محمد رضا     -   تاريخ:  28 آذر 90 - 08:16:39
با سلام.ضمن عرض پوزش به خاطر صبور نبودن اينجانب. امام صادق مي فرمايد:(طبق گفته خودتان)کسي که در مصيبت نزديکان به صورت خود بزند کفاره بر عهده او نيست فقط بايد به خاطر اين کارش توبه کند.آيا توبه کردن دليل بر اين نيست که گناهي هر چند کوچک صورت گرفته است؟کسي که عمل صواب انجام مي دهد که اگر به گفته شما صواب باشد،آيا توبه مي کند؟آيا اين با عقل ومنطق سازگار است؟ طبق گفته خودتان امام رضا هم فقط گريه کرده اند.نه بر سر وسينه خود زده اند ونه زنجير زني کرده اند. طبق گفته خودتان پيامبر براي زنان انصار به دليل عزاداريشان دعاي خير مي کنند .آيا دعاي خير غير از دعاي هدايت براي آن زنان است. نتيجه اينکه شما حتي نتوانستيد يک روايت پيدا کنيد که پيامبر و ائمه اطهار در غم از دست دادن عزيزان خود بر سر و سينه خود زده اند. اگر هم روايتي جعلي پيدا کنيد، اين با صبري که بزرگان دين ما در قبال مصيبتها داشته اند منافات خواهد داشت. موفق ومويد باشيد
جواب نظر:

با سلام

دوست گرامي

1. آيا روايت مربوط به سينه زني همسران آن حضرت براي ايشان را نديديد ؟ آيا روايت مربوط به سر و سينه زدن عائشه در عزاي رسول خدا (ص) را نديديد ؟!

2. اميرمومنان علي عليه السلام خود فرموده‌اند كه مصيبت رسول خدا (ص) با ساير مصيبت ها فرق دارد ؛ در مصيبت رسول خدا صبر نبايد كرد (و روايات شيعه مصيبت اهل بيت را مانند مصيبت رسول خدا -ص- مي‌داند)

إن الصبر لجميل إلا عنك ، وإن الجزع لقبيح إلا عليك

بهتر است دست از عجله برداريد و پاسخ‌ها را به صورت كامل مطالعه كنيد .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

55   نام و نام خانوادگي:  محمد رضا     -   تاريخ:  28 آذر 90 - 10:07:31
با سلام در جواب آقاي محمد: ايا حضرت يعقوب در غم از دست دادن فرزندش مانند شيعيان به سر وسينه خود زد ويا فقط گريه کرد؟گريه کردن نمي تواند جاي ابهام باشد ولي به سر وسينه زدن چرا.
جواب نظر:

با سلام

دوست گرامي

وهابيون همين گريه را نيز منع مي‌كردند و مي‌كنند ! شما در ابتدا همين گريه و اصل داغداري را قبول كنيد و اگر شهادت امام حسين عليه السلام شما را داغدار كرده است براي وي گريه كنيد ؛ تا بعد به سراغ ساير مطالب برويم .

البته سينه زني و ... نيز در كتب اهل سنت با سند معتبر آمده است !

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

56   نام و نام خانوادگي:  محمد رضا     -   تاريخ:  28 آذر 90 - 11:13:51
لطفا احاديث جعلي را به بزرگان دين ما نسبت ندهيد.واينگونه بزرگان دين ما را زير سوال نبريد. با تشکر
57   نام و نام خانوادگي:  محمد رضا     -   تاريخ:  28 آذر 90 - 12:17:50
سلام عليکم.جهت اطلاع بايد عرض کنم طبق مذهب اهل سنت وقتي شخصي فوت کند تا سه روز تعزيه شخص متوفي خواهد بود وپس از گذشت روز سوم نشستن جهت تعزيه مجاز نمي باشد.به استثنا زني که شوهرش فوت کرده ومدت 4 ماه و10 روز بايد در خانه بنشيند وتا گذشت اين مدت نمي تواند ازدواج کند.امام حسين 1400 سال پيش شهيد شده اند و تعزيه پس از اين مدت مجاز نمي باشد.واين منافاتي با ارادت اهل سنت به ايشان نمي تواند داشته باشد.
58   نام و نام خانوادگي:  محمد رضا     -   تاريخ:  28 آذر 90 - 13:20:44
با سلام مجدد جهت رفع ابهامات احتمالي بايد عرض کنم تعزيه اي که از آن صحبت شد به معناي به سر وسينه زدن نيست. به معناي اين است که شخصي که يکي از نزديکانش فوت شده اطرافيان براي تسلي دادن غم او پيش او مي روند وبه او آرامش مي دهند واين نبايد از سه روز تجاوز کند وهر آنچه غير اين باشد بدعتي است در دين.چه از جانب اهل سنت باشد چه تشيع.
جواب نظر:

با سلام

دوست گرامي

ادعا كردن ساده است ولي ثابت كردن مشكل !

چطور وقتي عثمان كشته شد تا يكسال اهل شام براي او عزاداري كردند ؟! بهتر است كمي كتب خود را بخوانيد وكمي در مورد تناقضات موجود در آنها در باب عزاداري فكر كنيد !

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

59   نام و نام خانوادگي:  مجيد م علي     -   تاريخ:  28 آذر 90 - 14:46:10
با سلام
جناب محمد رضا

ابى مليكه مى گويد: «در مكه يكى از دختران عثمان فوت كرد، براى تشييع جنازه وى همراه عبدالله عمر و عبدالله عباس حاضر شديم، من بين آن دو نشسته بودم، عبدالله عمر به فرزند عثمان رو كرد و گفت: چرا مردم را از گريه نهى نمى كنى؟ از رسول خدا شنيدم، فرمود: ميت با گريه اهلش معذب مى شود. ابن عباس در جواب عبدالله عمر گفت: عمر گوينده اين سخن است. آنگاه ابن عباس ادامه داد و گفت: در هنگامى كه عمر از جراحت وارده در بستر بيمارى بود; صهيب ـ صحابى پيامبر ـ گريه كنان و اشك ريزان بر وى وارد شد و با خود مى گفت: وا اخاه و اصاحباه! فقال عمر يا صهيب أتبكى على و قد قال رسول الله(صلى الله عليه وآله): ان الميت ليعذب ببعض بكاء اهله عليه». ابن عباس مى گويد: «پس از فوت عمر، اين حديث را براى عايشه نقل كردم. گفت: رحم الله عمر و الله ما حدث رسول الله، ان الله ليعذب ... و لكن رسول الله(صلى الله عليه وآله) قال: ان الله ليزيد الكافر عذاباً ببكاء اهله عليه و قالت حسبكم القرآن و لاتزرو وازرة وزر أخرى. قال ابن عباس عند ذلك: والله هو أضحك و أبكى. قال ابن ابى مليكه: والله ما قال ابن عمر شيئاً

مسند، احمد حنبل، ج 1، ص 41; صحيح بخارى، كتاب الجنائز، باب قول النبى يعذب الميت ببعض بكاء اهله; صحيح مسلم، باب الميت يعذب ببكاء اهله عليه و جامع الاصول، ج 11، ص 99، رق م8570.

خداوند عمر را رحمت كند! سوگند به خدا كه هرگز پيامبر(صلى الله عليه وآله) چنين نفرمود، بلكه پيامبر فرمود: خداوند عذاب كافــــــــــــــر را با گريه بستگانش ( كه از كفـــــــــــــــــــــــــــــــــار ميباشند ) زيادتر مى كند، آنگاه گفت بيان قرآن شما را در اين باره كفايت مى كند كه فرمود: هيچكس گناه ديگرى به دوش نمى كشد. پس از آن ابن عباس اين جمله را گفت كه خداوند مى خنداند و مى گرياند. ابن ابى مليكه مى گويد وقتى سخن ابن عباس به پايان رسيد عبدالله عمر ساكت شد و چيزى نگفت.

چند با اين را بخوانيد تا بدانيد گريه كافر عذاب مرده كافر را زياد ميكند نه گريه مسلمان بر مسلمان براي اينكه كافر كه مرده ميدونه كه بر باطل بوده و بر اينكه بر باطل بوده عذابش زياد ميشود . ان شاء الله متوجه شده باشي .

اين حديث به راحتى روشن مى سازد كه ابن عباس حديث عمر و نهى او را چنين توجيه مى كند كه عمر حديثى از پيامبر را كه راجع به گريه كفار بر مردگانشان بوده، ملاك قرار داده است. اين استدلال را احاديث وارده در صحيح بخارى تأييد مى كند چرا كه پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) نسبت به گريه يهوديان بر امواتشان هشدار داده كه آن گريه از عذاب جهنم آنها نخواهد كاست، اما عمر خيال كرد كه مسلمانها هم نبايد بر درگذشتگانشان گريه كنند.

لبيك يا علي
60   نام و نام خانوادگي:  مجيد م علي     -   تاريخ:  26 دي 90 - 23:07:40
با سلام
الان داشتم برنامه كلمه طيبه را مي ديدم با ديدن كليبي كه كه اغاي هيدري حديثي ميخواند كه حضرت علي عليه السلام و عباس ابوبكر و عمر را دروغگو و خائن ........ كلي بخاطرش گريه هم كرد منهم كلي خنديدم , بعد كه كمي بر خودم مسلط پيش خودم فكر كردم كه اگر خنديدن من كراهت داشت لعنت خدا بر مسببش يعني اغاي هيدري و اگر گريه كردن كراهت دارد لعنت خدا بر هيدري كه در اين كليپ گريه ميكرد .

قضاوت با شما

لبيك يا علي
61   نام و نام خانوادگي:  احمد     -   تاريخ:  16 بهمن 90 - 12:51:54
خوشحالم از اينکه رسيدم به آنجايي که مطمئن شدم راهي که انتخاب کرده بودم راهي درست وبر مبناي قران وسنت نبوي بوده است.الحمدلله.به اميد روزي که همه به قران وسنت پيامبر اسلام(ص) برگرديم.انشاالله
62   نام و نام خانوادگي:  ر-م     -   تاريخ:  10 فروردين 91 - 03:21:18
سلام باتشکر 0000و براي طرح مداوم جنگ تاريخي شيعه علي ، انحراف تاريخ ، غصب ها و خيانت ها و ظلم ها و سرچشمه هاي فريب و دروغ و انحطاط و بويژه ، براي زنده نگاهداشتن خاطره ي شهيدان : سوگواري 0000
63   نام و نام خانوادگي:  منصور الماسي123456     -   تاريخ:  10 اسفند 91 - 15:13:06
گريه بر سيدالشهدا بالاتر از نماز شب است .حضرت آيت الله بهجت
64   نام و نام خانوادگي:  معين     -   تاريخ:  29 اسفند 91 - 12:59:45
بايد ديد به سر وسينه زدن چه ضرري دارد 1)ايا بدعته 2)ايا عقلا به ان ايراد مي گيرند 3)ياچون موجب ضرر به بدن مي باشد حرام است در پاسخ بايد گفت که اينکه بدعته در روايت خود اهل سنت چنانکه در بالا ذکر شده مواردي هست که صريح در عزاداري مي باشد حال در کيفيت اين عزاداري که به گريه بايد اکتفا کرد اين يک ادعاي بي پايه است چراکه مي گوييم عزاداري واين اعم از مجلس گريه ومجلسي است که در ان بر سر وسينه مي زنند چنانکه مي بينيم عايشه در وفات (شهادت)پيامبر صل الله عليه واله وسلم« و قمتُ التدم ( اضرب صدرى ) مع النساء و اضرب وجهى ). السيرة النبوية، ج 4، ص 305. ياسيدتان عمر دستش بر سرش مي گذارد « عن أبى عثمان: اتيتُ عمر بنعى النعمان بن مقرن، فجعل يده على راسه و جعل يبكى ».المصنف ابن أبى شيبة، ج 3، ص 175. کيفيت عزاداري را از بزرگانتان ياد بگيريد درحقيقت عمر بود که با جلوگيري از ان بدعت ايجاد کرد واز يک زن مسلمان کشف حجاب کرد بخاطر جهلي که داشت وشما هم تقصيري نداريد چون چنين شخصي خليفه تان هست چون ان زن ولو اينکه گناه کرده باشد اماباز حرمت دارد4 از نصر پسر ابى عاصم نقل است كه: شبى عمر صداى نوحه عزاى زنى را از يكى از خانه‏هاى مدينه شنيد، بى درنگ وارد خانه شد و زنان را پراكند و زن نوحه سرا را با تازيانه خود مضروب كرد، به گونه‏اى كه روسرى او از سرش افتاد. همراهان خليفه با مشاهده اين صحنه به او گفتند: اى خليفه! موهاى زن نمايان شد. عمر در پاسخ چنين گفت: « أَجل، فلا حرمة لها؛ آرى، اين زن احترام ندارد. » كنزالعمال، ج 15، ص‏731 اما اگر شما به سيره عقلا بنگريد در ميابيد که عقلا قبيح نمي دانند انسان بياي کسي که عزيزتر ازجانش هست هر قدر مختار هست (طوري که موجب ضرر زيادي به وي نرسد)گريه وعزاداري کند حال اگر بر اين عزاداري مراتب اخلاقي نهفته باشدبه طريق اولي لازم است هدف از عزاداري اظهار حزن و اندوه يا ابراز وفاداري و بيعت با راهي است كه اهل‎بيت به ما نشان داده‎اند. بنابراين، مجلس ذكر اهل‎بيت، مكان ذكر و فكر و شور و شعور در كنار يكديگر است دراين باب حرف خيلي زياده اما حوصيه تايپ ندارم.3)امادر باره ضرربايد گفت ان ضرري حرام است که طبق مبناي علما منجر به جنايت به نفس شود حال مايک امر مستحبي داريم به نام عزاداري اگرضرر شديدي نداشته باشد قطعا مشکلي ندارد اگر بگوييد بدعت ان راحل کرديم اگر بگوييد کار غير عقلاي هست باز هم ان راحل کرديم اما فوايد رجوع کنيد به دوادرس ذيلhttp://library.tebyan.net/newindex.aspx?pid=10283 http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=934&articleI
65   نام و نام خانوادگي:  فاطمه املشي     -   تاريخ:  01 ارديبهشت 92 - 13:02:54
باي تشنه شهيد سر بريده دل از سر و از پسر بريده
بگذار که در غمت بميرم کز چشم تو خون بها بگيرم
بي سر و سامان تو ام يا حسين دست به دامان توام يا حسين
بر سر ني زلف رها کرده اي با جگر شيعه چه ها کرده اي
66   نام و نام خانوادگي:  فاطمه املشي     -   تاريخ:  01 ارديبهشت 92 - 13:24:20
بسمه تعالي
قسمتي از نوحه ي حضرت رقيه هنگام مشاهده ي سر بريده ي پدر بزرگوارش:
يا ابتاه من ذالذي خضبک بدمائک ( پدر جان چه کسي صورتت را غرق خون ساخته)
يا ابتاه من ذالذي قطع وريديک ( پدر جان چه کسي رگهاي گردنت را بريده است )
...
يا ابتاه ليتني کنت لک فالفداء ( پدر جان کاش فداي تو مي شدم )
يا ابتاه ليتني کنت قبل هذا اليوم عمياه ( پدر جان من پيش از اين کور شده بودم)
يا ابتاه ليتني وسدت الثرّي و لا اري شيبک مخضباً بالدّماء ( پدر جان کاش مرا در زير خاک پنهان کرده بودند و نمي ديدم که محاسنت به خون خضاب شده باشد)
فنادي الرأس بنته اليّ اليّ هلّمي فانا لک بالانتظار ،فغشي عليها غشوةً لم تفق بعدها فحرکوها فإذا هي قد فارفت روحها الدنيا
( آن رأس شريف دختر را صدا کرد که به سوي من بيا من منتظرت هستم ، او غش کرد و ديگر به هوش نيامد و چون او را حرکت دادند متوجه شدند که روحش از بدن جدا شده)
67   نام و نام خانوادگي:  منصور الماسي123456     -   تاريخ:  28 ارديبهشت 92 - 15:01:54
ما بدون گريه بر حضرت سيد الشهدا (ع) نمي توانيم زنده بمانيم. سالها گريه كرديم تا خودمان را از ما گرفتند.




  [1] [2]   صفحه قبل

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما