* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 05 آبان 1393 تعداد بازديد: 23376 
بررسي اسناد زيارت عاشورا
 

بررسي اسناد زيارت عاشورا

استحباب خواندن زيارت عاشورا ، از مسائلي است كه تمامي علماي شيعه در طول تاريخ بر آن اتفاق داشته‌ و حتي و بر خواندن روزانه آن اصرار نموده‌اند كه اين بهترين شاهد و دليل بر صحت إسناد آن به معصوم عليه السلام است .

بي شك چنين روايتي كه تمامي علماي شيعه از قديم الأيام تا كنون به آن عمل كرده و بر خواندن آن اصرار داشته‌اند ، بي نياز از بررسي سندي است ؛ اما در عين حال سعي مي‌كنيم در اين مقاله به صورت مختصر سند آن را نيز مورد بررسي و  تحقيق قرار دهيم .

مصدر اصلي اين زيارت نامه ، دو كتاب معتبر ؛ يعني كامل الزيارات تأليف جعفر بن محمد بن قولويه قمي  و مصباح المتهجد شيخ طوسي رضوان الله تعالي عليهما است و اين دو بزرگوار تقريباً با شش سند اين زيارت را نقل كرده‌اند .

اسناد شيخ طوسي در المصباح

سند اول :

شيخ طوسي سند اصل زيارت عاشورا را اين‌گونه نقل مي‌فرمايد :

قال صالح بن عقبة وسيف بن عميرة : قال علقمة بن محمد الحضرمي قلت لأبي جعفر عليه السلام : علمني دعاء أدعو به ذلك اليوم إذا أنا زرته من قرب ودعاء أدعو به إذا لم أزه من قرب وأومأت من بعد البلاد ومن داري بالسلام إليه . قال : فقال لي : يا علقمة ! إذا أنت صليت الركعتين بعد أن تومي إليه بالسلام فقل بعد الايماء إليه من بعد التكبير هذا القول : فإنك إذا قلت ذلك فقد دعوت بما يدعو به زواره من الملائكة... السلام عليك يا أبا عبد الله ! السلام عليك يا ابن رسول الله ! السلام عليك يا ابن أمير المؤمنين وابن سيد الوصيين ! السلام عليك يا ابن فاطمة سيدة نساء العالمين ! السلام عليك يا ثار الله وابن ثاره والوتر الموتور  ... .

مصباح المتهجد ، الشيخ الطوسي ، ص 773 – 774 .

علقمه مي گويد : به امام باقر عليه السلام عرض كردم : دعايي به من آموزش بده كه اگر در آن روز امام حسين عليه السلام از نزديك زيارت كردم ، آن را بخوانم و اگر نتوانستم از نزديك زيارت كنم ، از شهرهاي دور و از خانه‌ام به سوي او با سلام اشاره كرده و آن دعا را بخوانم . امام فرمود : هر گاه كه آن دو ركعت را به جا بياوري و بعد از آن با سلام به سوي آن حضرت اشاره كردي ، در حال اشاره تكبير بگويي و بخواني اين زيارت را ، همان دعايي را خوانده‌اي كه ملائكه در هنگام زيارت آن حضرت مي‌خوانند ... سلام بر تو اي أبا عبد الله ...

ناگفته پيدا است كه اين سند با دو طريق نقل شده است كه ما هر دو سند را بررسي خواهيم كرد :

طريق اول : صالح بن عقبه عن علقمة بن محمد عن أبي جعفر عليه السلام

طريق دوم : سيف بن عميره عن علقمة بن محمد عن أبي جعفر عليه السلام

بررسي طريق اول : از آن‌جايي كه مرحوم شيخ طوسي روايت را از كتاب صالح بن عقبه نقل مي‌كند ، بايد طريق ايشان تا صالح بن عقبه نيز بررسي شود .

شيخ طوسي طريق خود را تا صالح بن عقبه اين گونه بيان مي‌كند :

صالح بن أبي الأسود ، له كتاب .  وصالح بن عقبة ، له كتاب . أخبرنا بهما ابن أبي جيد ، عن ابن الوليد ، عن الصفار ، عن محمد بن الحسين ، عن محمد بن إسماعيل بن بزيع ، عنهما .

الفهرست ، الشيخ الطوسي ، ص 147 .

صالح بن عقبه ، كتابي دارد ؛‌ كه آن را براي ما ابن ابي جيد از ابن وليد و از صفار از محمد بن الحسين از محمد بن اسماعيل بن بزيع از او نقل كرده است .

پس در حقيقت سند روايت اين گونه خواهد شد :

شيخ طوسي : علي بن أحمد بن محمد بن أبي جيد ، محمد بن حسن بن وليد ، صفار ، محمد بن الحسين ، محمد بن اسماعيل بن بزيع ، صالح بن عقبة ، علقمة بن محمد الخضرمي ، امام باقر عليه السلام .

طريق شيخ طوسي تا صالح بن عقبه  درست است ؛ چنانچه آيت الله خويي در ترجمه صالح بن عقبه مي‌فرمايد :

وطريق الصدوق إليه : محمد بن موسى بن المتوكل ... والطريق كطريق الشيخ إليه صحيح ، وإن كان في الأول منهما : محمد بن موسى وعلي بن الحسين السعد آبادي ، وفي الثاني ابن أبي جيد ، لأنهم ثقات على الأظهر .

معجم رجال الحديث ، السيد الخوئي ، ج 10 ، ص 86 .

هر چند كه همين تصريح مرحوم آقاي خويي براي اثبات صحت إسناد شيخ تا صالح بن عقبه كفايت مي‌كند ؛ اما براي استحكام اعتبار طريق ، روات سند را نيز بررسي مي‌كنيم .

بررسي سند :

1. ابن أبي جيد : وي از اساتيد شيخ طوسي وِ مرحوم نجاشي  بوده و مشايخ مرحوم نجاشي همگي به اتفاق علما موثق هستند و نيازي به بررسي ندارند ؛ چنانچه مرحوم آيت الله العظمي خويي رضوان الله تعالي عليه مي‌فرمايد :

طريق الشيخ إليه [ صفار] صحيح في غير كتاب بصائر الدرجات ، بل فيه أيضا على الأظهر ، فإن في طريقه ابن أبي جيد ، فإنه ثقة ، لأنه من مشايخ النجاشي .

سند شيخ تا صفار  در غير كتاب بصائر صحيح است . بلكه در آن كتاب نيز بنا بر اظهر چنين است . زيرا در آن ابن ابي جيد است و او ثقه است . زيرا از مشايخ نجاشي است

2 . محمد بن حسن بن وليد : وي از اجلاء و بزرگان شيعه و خود از علماي جرح و تعديل و بي نياز از توثيق و تعريف است . مرحوم نجاشي او را اين گونه مي ستايد :

محمد بن الحسن بن أحمد بن الوليد أبو جعفر شيخ القميين ، وفقيههم ، ومتقدمهم ، ووجههم . ويقال : إنه نزيل قم ، وما كان أصله منها . ثقة ثقة ، عين ، مسكون إليه .

رجال النجاشي ، النجاشي ، ص 383 .

ابو جعفر محمد بن حسن بن احمد بن وليد ، بزرگ اهل قم و از دانشمندان و پيشوايان و سرشناسان قم بوده است ؛ ايشان از هر جهت مورد وثوق و اطمينان و مايه افتخار بوده است .

3 . محمد بن حسن صفار : مرحوم نجاشي در باره وي مي‌گويد :

محمد بن الحسن بن فروخ الصفار ... كان وجها في أصحابنا القميين ، ثقة ، عظيم القدر ، راجحا ، قليل السقط في الرواية .

محمد بن حسن ... او سرشناس شيعيان در قم بود ؛ مورد اطمينان و والا مقام ، برتر (‌ از ديگران ) و بسيار اندك از روايات وي سقط دارد .

رجال النجاشي ، النجاشي ، ص 354 .

4 . محمد بن الحسين بن أبي الخطاب : مرحوم نجاشي در باره وي مي فرمايد :

محمد بن الحسين بن أبي الخطاب أبو جعفر الزيات الهمداني ، واسم أبي الخطاب زيد ، جليل من أصحابنا ، عظيم القدر ، كثير الرواية ، ثقة ، عين ، حسن التصانيف ، مسكون إلى روايته .

محمد بن حسين ... بزرگواري از شيعيان ، والا مقام ، روايت زياد دارد ، مورد اطمينان ، مايه افتخار ،  نوشته هاي وي نيكو است ، روايت وي مورد اعتماد است .

رجال النجاشي ، النجاشي ، ص 334 .

5 . محمد بن اسماعيل بن بزيع : مرحوم نجاشي در باره وي مي‌گويد :

محمد بن إسماعيل بن بزيع أبو جعفر مولى المنصور أبي جعفر ، وولد بزيع بيت ، منهم حمزة بن بزيع . كان من صالحي هذه الطائفة وثقاتهم ، كثير العمل .

محمد بن اسماعيل ... او در خانداني به دنيا آمد كه حمزة بن بزيع از ايشان است ؛ از نيكان شيعه و مورد اطمينان بوده و عمل بسيار داشت .

و در ادامه اين روايت را نقل مي كند :

أخبرنا والدي رحمه الله قال : أخبرنا محمد بن علي بن الحسين قال : حدثنا محمد بن علي ما جيلويه ، عن علي بن إبراهيم ، عن أبيه ، عن علي بن معبد ، عن الحسين بن خالد الصيرفي . قال : كنا عند الرضا عليه السلام ، ونحن جماعة ، فذكر محمد بن إسماعيل بن بزيع ، فقال : " وددت أن فيكم مثله " .

پدرم به من گفت : محمد بن علي بن حسين گفت : محمد بن علي ماجيلويه به من روايت نقل كرد از ...گفت : ما گروهي نزد امام رضا عليه السلام بوديم ، پس يادي از محمد بن اسماعيل بزيع شد ، پس فرمودند : من دوست داشتم كه در بين شما مثل او بود . 

رجال النجاشي ، النجاشي ، ص 330 – 332 .

و مرحوم شيخ طوسي نيز در باره وي مي‌فرمايد :

محمد بن إسماعيل بن بزيع ، ثقة صحيح ، كوفي ، مولي المنصور .

رجال الطوسي ، الشيخ الطوسي ، ص 364 .

6 . صالح بن عقبة : وي از اصحاب امام صادق و امام كاظم عليهما السلام بوده و بزرگان بسياري از او نقل روايت كرده‌اند . مرحوم نجاشي وي را اين‌گونه معرفي مي‌كند :

صالح بن عقبة بن قيس بن سمعان بن أبي ربيحة مولى رسول الله صلى الله عليه وآله ... .

رجال النجاشي ، النجاشي ، ص 200 .

برخي از علماي شيعه و از جمله مرحوم سيد بحر العلوم رضوان الله تعالي عليه اعتقاد دارند كه بناي مرحوم شيخ طوسي در فهرست و مرحوم نجاشي در رجالش اين بوده كه راوياني را نقل كنند كه امامي باشند و اگر غير شيعه هستند ، حتماً ذكر مي‌كنند ؛ پس هر راوي را كه اين دو بزرگوار به صورت مطلق آورده است ، دلالت مي‌كند كه صحيح المذهب و همچنين ممدوح به مدح عام هستند . ايشان در فائده دهم از فوائد الرجاليه مي‌فرمايند :

فائدة الظاهر أن جميع من ذكر الشيخ في ( الفهرست ) من الشيعة الإمامية إلا من نص فيه على خلاف ذلك من الرجال : الزيدية ، والفطحية ، والواقفية وغيرهم ، كما يدل عليه وضع هذا الكتاب ، فإنه في فهرست كتب الأصحاب ومصنفاتهم ، دون غيرهم من الفرق .

وكذا ( كتاب النجاشي ) . فكل من ذكر له ترجمة في الكتابين ، فهو صحيح المذهب ممدوح بمدح عام يقتضيه الوضع لذكر المصنفين العلماء والاعتناء بشأنهم وشان كتبهم ، وذكر الطريق إليهم ، وذكر من روى عنهم ومن رووا عنه .

ومن هذا يعلم أن إطلاق الجهالة على المذكورين في ( الفهرست ) و ( رجال النجاشي ) من دون توثيق أو مدح خاص ، ليس على ما ينبغي .

الفوائد الرجالية ، السيد بحر العلوم ، ج 4 ، ص111،  116

نكته : ظاهر اين است که هرکسي که شيخ او را در کتاب فهرست آورده ، شيعه دوازده امامي است ؛ مگر کساني که در آنها تصريح به خلاف شده است ؛ كه زيدي و فطحي و واقفي مذهب بوده است . و هدف شيخ از تأليف كتاب فهرست همين بوده است كه فقط تأليفات شيعيان را گردآوري نمايد .

 و همچنين کتاب نجاشي ؛  هر كسي كه در اين كتاب ذكر كرده داراي مذهب صحيح ، شيعه دوازده امامي است و به صورت عمودم مورد مدح است ؛ چون مقصود نجاشي از تأليف كتاب بررسي تأليفات بزرگان شيعه و ذكر  موقعيت آنان بوده است .

و از همينجا مشخص مي شود که مجهول دانستن کسانيکه در اين دو کتاب نام ايشان آمده است ، اما توثيق يا مدحي ندارند شايسته نيست .

اگر كسي اين مبنا را بپذيرد ، صالح بن عقبه نيز ممدوح به مدح عام از سوي مرحوم نجاشي و شيخ طوسي خواهد شد و حد اقل حُسن او اثبات خواهد شد .

از اين نيز كه بگذريم ، دو تن از بزرگان روات شيعه ، محمد بن الحسين بن أبي الخطاب و محمد بن إسماعيل بن بزيع از او روايت نقل كرده‌اند و اين شاهدي است محكم بر وثاقت اين شخص ؛ چرا كه شخصي همانند محمد بن اسماعيل بن بزيع ، بعيد است كه از شخص ضعيف روايت نقل كند ؛ با اين كه امام هشتم عليه السلام در باره او فرمودند : « وددت أن فيكم مثله » .

البته ابن غضائري رحمت الله عليه ، صالح بن عقبه را تضعيف كرده است ؛ اما مرحوم آيت الله العظمي خويي رحمت الله عليه با قاطعيت سخن وي را رد كرده و مي‌فرمايد :

أقول : لا يعارض التضعيف المنسوب إلى ابن الغضائري ، توثيق علي بن إبراهيم ، لما عرفت غير مرة من أن نسبة الكتاب إلى ابن الغضائري لم تثبت ، فالرجل من الثقات .

معجم رجال الحديث ، السيد الخوئي ، ج 10 ، ص 85 – 86

تضعيف منسوب به ابن غضائري با توثيق علي بن ابراهيم معارضه نمي كند . زيرا ثابت كرديم که انتساب کتاب به ابن غضائري ثابت نيست . پس اين شخص از افراد مورد اطمينان است .

7 . علقمة بن محمد الخضرمي : وي از اصحاب امام صادق عليه السلام بوده است . هر چند كه توثيق خاصي در باره وي در كلمات علما وجود ندارد و فقط مرحوم شيخ طوسي رحمت الله عليه در باره وي مي‌فرمايد :

[ 3732 ] 641 ، علقمة بن محمد الحضرمي الكوفي ، أسند عنه .

رجال الطوسي ، الشيخ الطوسي ، ص 262 .

ولي مرحوم سيد علي بروجردي از همين نكته و يك روايت ديگر ، حسن حال او را استفاده كرده و مي‌گويد :

4905 ، علقمة بن محمد الحضرمي الكوفي ، أسند عنه " ق " وهو أخو أبي بكر الحضرمي كما في " قر " وكان علقمة أكبر من أخيه كما في حديث بكار عن أبيه عبد الله وعمه علقمة ، وحكى فيه مناظرة أبيه مع زيد ، وفيه اشعار على حسنه وكونه اماميا ثابت الاعتقاد .

طرائف المقال ، السيد علي البروجردي ، ج 1 ، ص 527 .

شيخ طوسي در رجالش او را از اصحاب امام صادق عليه السلام شمرده و گفته است : با سند از وي روايت نقل شده است و نيز او را از اصحاب امام باقر شمرده و گفته است كه او برادر أبي بكر حضرمي و بزرگتر از او بوده است ؛ همان طوري كه در حديث بكار از پدرش عبد الله و عمويش علقمه آمده است . از اين استفاده مي‌شود كه وي ممدوح و امامي و ثابت الإعتقاد بوده است .

در نتيجه روايت حد اقل حسنه است و علماي ما به روايت حسنه نيز همانند روايت صحيحه عمل مي‌كنند . حتي اگر كسي اين مطلب را نيز قبول نداشته باشد ، از آن‌جايي كه در اين طبقه ، صفوان بن مهران نيز وجود دارد و او قطعاً ثقه است ، سند روايت تمام خواهد شد كه در سند بعدي اين مطلب بررسي خواهد شد .

سند دوم :

پيش از اين گفتيم كه مرحوم شيخ طوسي رضوان الله تعالي عليه ، سند اصل زيارت را از دو طريق نقل مي‌كند ، طريق اول را بررسي كرديم . طريق دوم را ايشان اين‌گونه بيان مي‌فرمايند :

سيف بن عميره عن علقمة بن محمد عن أبي جعفر عليه السلام

طريق شيخ به سيف بن عميره نيز  صحيح است ؛ چرا كه تمامي آن‌ها از بزرگان روات شيعه هستند و احدي در وثاقت آن ها شك ندارد ؛ چنانچه مرحوم خويي در اين باره مي‌فرمايد :

وطريق الصدوق إليه : محمد بن الحسن ... والطريق كطريق الشيخ إليه صحيح .

معجم رجال الحديث ، السيد الخوئي ، ج 9 ، ص 383 .

علاوه بر تصريح مرحوم آقاي خويي ، ما همانند طريق قبلي ، فقط از باب تيمن و تبرك تمامي روات اين طريق را نيز به صورت مستقل بررسي مي‌كنيم و گرنه هيچ يك از آن‌ها نيازي به توثيق ندارند و فراتر از توثيق هستند . مرحوم شيخ طوسي در كتاب الفهرست ، طريقش را تا سيف بن عميره اين گونه بيان مي‌فرمايد :

سيف بن عميرة ، ثقة ، كوفي نخعي عربي . له كتاب ، أخبرنا به عدة من أصحابنا ، عن محمد بن علي بن الحسين بن بابويه ، عن أبيه ومحمد بن الحسن ، عن سعد بن عبد الله ، عن أحمد بن محمد ، عن علي بن الحكم ، عن سيف بن عميرة .

الفهرست ، الشيخ الطوسي ، ص 140 .

پس در حقيقت سند روايت به اين صورت است :

شيخ طوسي : عدۀ از اصحاب و بزرگان شيعه ، محمد بن علي بن الحسين (شيخ صدوق) ، علي بن الحسين بن بابويه ، محمد بن الحسن بن وليد ، سعد بن عبد الله ، احمد بن محمد ، علي بن الحكم ، سيف بن عميره ، علقمة بن محمد الخضرمي ، امام باقر عليه السلام .

بررسي روات سند :

1 . عدة من اصحابنا : مقصود از اين جمله ، عده‌اي از بزرگان شيعه ؛ از جمله شيخ مفيد است ؛ چنانچه مرحوم صاحب معالم در توضيح «عدة من اصحابنا» كه شيخ طوسي در برخي از كتاب‌هايش استفاده كرده است ،‌ مي‌گويد :

ورواياته عدة من أصحابنا ، وقد بينا في مقدمة الكتاب أن المفيد ( ره ) من جملة العدة عن أبي جعفر محمد بن علي بن الحسين ابن بابويه القمي ، عن أبيه ... .

منتقى الجمان ، الشيخ حسن صاحب المعالم ، ج 1 ، ص 202

ما در مقدمه كتاب روشن كرديم كه شيخ مفيد از جمله كساني است كه شيخ طوسي با عنوان « عدة من اصحابنا» از از شيخ صدوق و او از پدرش نقل مي‌كند .

پس قطعآً سند در اين جا هيچ مشكلي ندارد .

2 . محمد بن علي بن الحسين (شيخ صدوق ) : مرحوم نجاشي در باره وي مي‌فرمايد :

محمد بن علي بن الحسين بن موسى بن بابويه القمي أبو جعفر ، نزيل الري ، شيخنا وفقيهنا ووجه الطائفة بخراسان ، وكان ورد بغداد سنة خمس وخمسين وثلاثمائة ، وسمع منه شيوخ الطائفة وهو حدث السن .

رجال النجاشي ، النجاشي ، ص 389 .

محمد بن علي ... ساکن ري ، استاد ما و مرجع ما و سرشناس شيعيان در خراسان بود ؛ و در سال 355 وارد بغداد شد و در حاليکه هنوز جوان بود بزرگان شيعه پاي درس او حضور مي‌يافتند .

و شيخ طوسي نيز مي‌فرمايد :

محمد بن علي بن الحسين بن موسى بن بابويه القمي ، جليل القدر ، يكنى أبا جعفر ، كان جليلا ، حافظا للأحاديث ، بصيرا بالرجال ، ناقدا للاخبار ، لم ير في القميين مثله في حفظه وكثرة علمه . له نحو من ثلاثمائة مصنف .

الفهرست ، الشيخ الطوسي ، ص 237 .

محمد بن علي ... والا مقام ، کنيه اش ابو جعفر است ، وي بزرگوار بود و حافظ احاديث ، در علم رجال تخصص داشت ، و روايات را بررسي مي کرد . در اهل قم مثل وي در حفظ (روايت ) و كثرت علم ديده نشد . بيش از سيصد تأليف دارد .

3 . علي بن الحسين بن بابويه : نجاشي در باره وي مي‌گويد :

علي بن الحسين بن موسى بن بابويه القمي أبو الحسن ، شيخ القميين في عصره ، ومتقدمهم ، وفقيههم ، و ثقتهم . كان قدم العراق واجتمع مع أبي القاسم الحسين بن روح رحمه الله وسأله مسائل ثم كاتبه بعد ذلك على يد علي بن جعفر بن الأسود ، يسأله أن يوصل له رقعة إلى الصاحب عليه السلام ويسأله فيها الولد . فكتب إليه : " قد دعونا الله لك بذلك ، وسترزق ولدين ذكرين خيرين " . فولد له أبو جعفر وأبو عبد الله من أم ولد . وكان أبو عبد الله الحسين بن عبيد الله يقول : سمعت أبا جعفر يقول : " أنا ولدت بدعوة صاحب الامر عليه السلام " ، ويفتخر بذلك .

علي بن الحسين ... بزرگ اهل قم در زمان خودش ، و پيشواي ايشان و فقيه ايشان و مورد اطمينان ايشان ؛ به عراق آمد و با ابو القاسم حسين بن روح نايب خاص سوم حضرت ولي عصر ارواحنا له الفداه همراه شد ، و از او در مورد مسائلي سوال پرسيد ؛ و سپس توسط علي بن جعفر بن اسود با وي نامه نگاري کرد  و از وي مي خواست که نامه به دست امام زمان برساند و در آن از حضرت خواسته  بود که فرزندي به وي عطا شود . پس به او پاسخ دادند : ما براي تو به آنچه خواستي دعا کرديم  و خداوند به تو دو پسر نيکو خواهد داد . پس براي وي ابو جعفر و ابو عبد الله از کنيزي متولد شدند . و ابو عبد الله حسين بن عبيد مي گفت : از ابا جعفر شنيدم که مي گفت : من با دعاي صاحب الامر به دنيا آمده ام ؛ و به آن افتخار مي کرد .

رجال النجاشي ، النجاشي ، ص 261 .

و شيخ طوسي مي‌فرمايد :

علي بن الحسين بن موسى بن بابويه القمي رضي الله عنه ، كان فقيها جليلا ، ثقة . وله كتب كثيرة .

الفهرست ، الشيخ الطوسي ، ص 157 .

4 . محمد بن الحسن بن وليد :

در سند گذشته در باره وي بحث كرديم .

5 . سعد بن عبد الله : نجاشي در توصيف وي مي‌فرمايد :

سعد بن عبد الله بن أبي خلف الأشعري القمي أبو القاسم ، شيخ هذه الطائفة وفقيهها و وجهها .

رجال النجاشي ، النجاشي ، ص 177 .

شيخ طوسي مي‌فرمايد :

سعد بن عبد الله القمي ، يكنى أبا القاسم ، جليل القدر ، واسع الاخبار ، كثير التصانيف ، ثقة .

الفهرست ، الشيخ الطوسي ، ص 135 .

6 . احمد بن محمد بن عيسي : مرحوم نجاشي و شيخ طوسي در باره وي مي‌فرمايند :

أحمد بن محمد بن عيسى بن عبد الله ... يكنى أبا جعفر ، وأول من سكن قم من آبائه سعد بن مالك بن الأحوص ... وأبو جعفر رحمه الله شيخ القميين ، ووجههم ، وفقيههم ، غير مدافع .

رجال النجاشي ، النجاشي ، ص 82 و الفهرست ، الشيخ الطوسي ، ص 68 .

7 . علي بن الحكم : شيخ طوسي در باره وي مي‌فرمايد :

علي بن الحكم الكوفي ، ثقة ، جليل القدر .

الفهرست ، الشيخ الطوسي ، ص 151 .

پس تا اين‌جا سند روايت قطعاً تمام و تمامي روات آن از برترين روات حديث شيعه بوده‌اند .

8 . سيف بن عَمِيره : وي يكي از دو نفري است كه شيخ طوسي سند اصل زيارت عاشورا را از ايشان نقل مي‌كند . در وثاقت او هيچ شك و شبهه‌اي نيست ؛ چنانچه مرحوم نجاشي در باره وي مي‌گويد :

سيف بن عميرة النخعي عربي ، كوفي ، ثقة ، روى عن أبي عبد الله وأبي الحسن عليهما السلام . له كتاب يرويه جماعات من أصحابنا .

رجال النجاشي ، النجاشي ، ص 189 .

و مرحوم شيخ طوسي رحمت الله عليه نيز مي‌فرمايد :

[ 333 ] 2 ، سيف بن عميرة ، ثقة ، كوفي نخعي عربي . له كتاب ، أخبرنا به عدة من أصحابنا ، عن محمد بن علي بن الحسين بن بابويه ، عن أبيه ومحمد بن الحسن ، عن سعد بن عبد الله ، عن أحمد بن محمد ، عن علي بن الحكم ، عن سيف بن عميرة .

الفهرست ، الشيخ الطوسي ، ص 140 .

پس با اين تفصيل ، سند روايت تا اين جا صحيح است ؛ چون حتي اگر كسي به صالح بن عقبه اشكال كند ؛ از آن‌جايي كه در اين طبقه سيف بن عميره نيز وجود دارد ، سند روايت تمام و هيچ مشكلي ندارد .

9 . علقمة بن محمد الخضرمي : در سند قبلي وضعيت وي روشن شد .

ضمن اين كه از روايت صفوان به خوبي روشن مي‌شود كه وي روايت علقمه را نيز تصحيح مي‌كند ؛ آن‌جا كه مي‌فرمايد :

فدعا صفوان بالزيارة التي رواها علقمة بن محمد الحضرمي عن أبي جعفر عليه السلام في يوم عاشوراء ، ثم صلى ركعتين عند رأس أمير المؤمنين عليه السلام وودع في دبرها أمير المؤمنين وأومأ إلى الحسين بالسلام منصرفا وجهه نحوه وودع . وكان فيما دعا في دبرها : يا الله يا الله يا الله يا مجيب دعوة المضطرين ...

پس صفوان دعاي زيارت را خواند که علقمه آن را از ابو جعفر عليه السلام در روز عاشورا روايت کرده بود ، سپس در بالاي قبر مطهر امير مومنان  عليه السلام دو رکعت نماز خواند و در پايان با امير مومنان وداع کرد و به امام حسين عليه السلام در حال خروج اشاره کرد و وداع کرد . و به دنبال آن دعاي معروف به دعاي علمقه را خواند .

و بعد سيف بن عميره در آخر روايت مي‌گويد :

فسألت صفوان ، فقلت له : إن علقمة بن محمد الحضرمي ، لم يأتنا بهذا عن أبي جعفر عليه السلام إنما أتانا بدعاء الزيارة ، فقال صفوان : وردت مع سيدي أبي عبد الله عليه السلام إلى هذا المكان ، ففعل مثل الذي فعلناه في زيارتنا ، ودعا بهذا الدعاء عند الوداع .

مصباح المتهجد ، الشيخ الطوسي ، ص 777، 781 .

پس از صفوان سوال کردم که  : علقمه بن محمد اين دعا را براي ما از امام باقر عليه السلام نياورده بود ؛ تنها دعاي زيارت را آورده بود ؛ پس صفوان گفت : همراه با سرورم امام صادق عليه السلام به اين مکان وارد شدم ؛ پس همانند آن را كه در زيارتمان انجام  داديم انجام داد و اين دعا را در هنگام وداع خواند .

اين روايت صراحت دارد در تأييد ، صفوان بن مهران ، زيارت عاشواريي را كه علقمه نقل كرده است ، فقط تنها تفاوتي كه دارد ، در دعاي بعد از زيارت است كه علقمه نقل نكرده ؛ ولي صفوان آن را از امام صادق عليه السلام نقل مي كند .

سند سوّم :

شيخ طوسي ، زيارت عاشورا با سند ديگر به اين صورت نقل مي‌فرمايد :

وروى محمد بن خالد الطيالسي عن سيف بن عميرة قال : خرجت مع صفوان بن مهران الجمال وعندنا جماعة من أصحابنا إلى الغري بعد ما خرج أبو عبد الله عليه السلام فسرنا من الحيرة إلى المدينة فلما فرغنا من الزيارة صرف صفوان وجهه إلى ناحية أبي عبد الله الحسين عليه السلام فقال لنا : تزورون الحسين عليه السلام من هذا المكان من عند رأس أمير المؤمنين عليه السلام من هيهنا أومأ إليه أبو عبد الله الصادق عليه السلام وأنا معه قال : فدعا صفوان بالزيارة التي رواها علقمة بن محمد الحضرمي عن أبي جعفر عليه السلام في يوم عاشوراء .

و محمد بن خالد طيالسي از سيف بن عميره روايت مي کند که گفت : بعد از آنکه امام صادق عليه السلام بيرون رفتند ، همراه با صفوان بن مهران شتر دار ، به سمت نجف رفتيم و عده اي هم ما را همراهي مي‌كردند . پس از راه حيره به شهر نجف رفتيم . وقتي از زيارت فارغ شديم صفوان روي خود را به سمت حرم امام حسين عليه السلام کرد و به ما گفت : امام حسين عليه السلام را از اينجا از کنار سر امير مومنان زيارت مي کنيد ؟ از همين جا امام صادق عليه السلام  (به سمت کربلا ) اشاره کرد و من همراه او بودم ؛ پس صفوان زيارتي را که علقمه آن را از امام باقر در روز عاشورا روايت کرده بود خواند .

مصباح المتهجد ، الشيخ الطوسي ، ص 777 .

مرحوم شيخ طوسي ، اين روايت را از كتاب محمد بن خالد الطيالسي نقل مي‌فرمايد و طريق خود را تا وي اين گونه بيان مي‌فرمايد :

محمد بن خالد الطيالسي . له كتاب ، رويناه عن الحسين بن عبيد الله ، عن أحمد بن محمد بن يحيى ، عن أبيه ، عن محمد بن علي بن محبوب ، عنه .

پس سند روايت اين‌گونه خواهد شد :

شيخ طوسي ، حسين بن عبيد الله الغضائري ، احمد بن محمد بن يحيي ، محمد بن يحيي العطار ، محمد بن علي بن محبوب ، محمد بن خالد الطيالسي ، سيف بن عميره ، صفوان بن مهران الجمال ، امام صادق عليه السلام .

بررسي روت سند :

1 . حسين بن عبيد الله غضائري :

وي از مشايخ مرحوم شيخ طوسي و مرحوم نجاشي بوده‌اند ؛ چنانچه مرحوم نجاشي مي‌فرمايد :

الحسين بن عبيد الله بن إبراهيم الغضائري أبو عبد الله ، شيخنا رحمه الله .

رجال النجاشي ، النجاشي ، ص 69 .

و مرحوم شيخ طوسي نيز مي‌فرمايد :

الحسين بن عبيد الله الغضائري ، يكنى أبا عبد الله ، كثير السماع ، عارف بالرجال ، وله تصانيف ذكرناها في الفهرست ، سمعنا منه وأجاز لنا بجميع رواياته ، مات سنة أحدي عشره وأربعمائة .

رجال الطوسي ، الشيخ الطوسي ، ص 425 .

و همان طور كه در ترجمه ابن أبي جيد گفتيم ، اساتيد و شيوخ مرحوم نجاشي بالإتفاق ثقه هستند و نيازي به توثيق ندارند ؛ چنانچه مرحوم آقاي خويي رضوان الله تعالي عليه مي‌فرمايد :

أنه شيخ النجاشي وجميع مشايخه ثقات .

معجم رجال الحديث ، السيد الخوئي ، ج 7 ، ص 23 .

وي استاد نجاشي است و تمامي اساتيد نجاشي مورد وثوق هستند .

2 . احمد بن محمد بن يحيي : براي اثبات وثاقت اين شخص ، مي توان به دلايل ذيل استناد كرد :

اولاً : وي از مشايخ مرحوم صدوق رحمت الله عليه است و شيخ صدوق از او روايات فراواني را نقل كرده و بعد از نام ايشان از جمله « رضي الله عنه » استفاده كرده كه اين خود دليل بر وثاقت اين شخص است . با تتبع كه در برخي از كتاب‌هاي شيخ صدوق به عمل آمد ، وي در كتاب‌هاي مختلف خود بيش از هشتاد بار اين جمله را تكرار كرده‌اند :

« حدثنا أحمد بن محمد بن يحيى العطار رضي الله عنه » .

اين نشان مي‌دهد كه شيخ صدوق به اين شخص اعتماد داشته است و گرنه اين همه روايت از او نقل نمي‌كرد و بعد از هر بار نام بردن از او ، از جمله «رضي الله عنه » استفاده نمي‌كرد .

ثانياً : وي از مشايخ الإجازه بوده است كه بسياري از علماي علم رجال تمام مشايخ الإجازه را موثق مي‌دانند ؛ چنانچه محقق بحراني در اين باره مي‌فرمايد :

مشايخ الإجازة في أعلى طبقات الوثاقة والجلالة .

معراج أهل الكمال ، ص 44 .

مشايخ اجازه در بالاترين مرتبه اطمينان و بزرگي مقام هستند .

و نيز مي‌نويسد :

إنّه لا ينبغي أن يرتاب في عدالة شيوخ الإجازة .

معراج أهل الكمال ، ص 88 .

نبايد در عدالت مشايخ اجازه شک کرد .

و علامه وحيد بهبهاني مي‌نويسد :

إنّ المتعارف عدّه من أسباب الحسن، وربما يظهر من جدّي ـ رحمه اللّه ـ دلالته على الوثاقة .

الفوائد الرجاليّة ، ص 44، المطبوع في آخر رجال الخاقاني .

آنچه كه مرسوم است شمردن شيخ اجازه بودن از اسباب حُسن حديث است . و از اقوال پدر بزرگم چنين به دست مي‌آيد که شيخ اجازه بودن دلالت بر وثاقت او هم دارد .

مرحوم شهيد ثاني رضوان الله تعالي عليه مي‌نويسد :

لا يحتاج أحد من هؤلاء المشايخ المشهورين إلى تنصيص على تزكية ، ولا بينة على عدالة ، لما اشتهر في كل عصر ، من ثقتهم وضبطهم وورعهم ، زيادة " على العدالة وإنما يتوقف على التزكية ، غير هؤلاء من الرواة ، الذين لم يشتهروا بذلك ككثير ممن سبق على هؤلاء ، وهم طرق الأحاديث المدونة في الكتب غالبا " .

الرعاية في علم الدراية (حديث) ، الشهيد الثاني ، ص 192 – 193 .

هيچ يک از شيوخ مشهور احتياج به تصريح به وثاقت و اقامه دليل براي اثبات عدالت ندارند ؛ زيرا در هر زماني ، علاوه بر عدالت آن‌ها ؛ مورد اعتماد بودن ، حافظه قوي و ورع آن‌ها مشهور بوده است . و تنها كساني غير آن‌ها ، احتياج به تصريح به وثاقت دارد ، کسانيکه به اين مطلب شهره نيستند . مانند بسياري از کساني که گذشت . شيوخ اجازه ، طريق آن‌ها به کتاب هاي روائي بوده‌اند .

و مرحوم ميرداماد نيز مي‌نويسد :

أن مشيخة المشايخ الذين هم كالأساطين والأركان أمرهم أجل من الاحتياج إلى تزكية مزك ، وتوثيق موثق . ولقد كنا أثبتنا ذلك فيما قد أسلفناه بما لا مزيد عليه .

الرواشح السماوية ، ميرداماد محمد باقر الحسيني الأستر آبادي ، ص 261 .

مشيايخ اجازه ، همان‌هايي كه از استوانه‌ها و اركان به شمار مي‌روند ، فراتر از آن هستند كه احتياج به تصريح به وثاقت داشته باشند . ما پيش از اين ، آن را ثابت كرده‌ايم .

ثالثاً : بسياري از علما حكم به صحت روايت ايشان كرده‌ و او را توثيق كرده‌اند ؛ از جمله مرحوم علامه مجلسي مي‌نويسد :

احمد بن محمد بن يحيي العطار ، من مشايخ الإجازة ، و حكم الأصحاب بصحة حديثه ، يروي عنه الشيخ بتوسط ابن الغضائري و ابن أبي جيد .

الوجيزه في علم الرجال ، ص154 .

احمد بن محمد عطار ، از مشايخ اجازه است و علما حکم به صحت روايت وي کرده اند ؛ شيخ از او با واسطه ابن غضائري و ابن ابي جيد روايت نقل مي کند .

و همچنين علامه حلي در فائده هشتم از كتاب خلاصة الأقوال ، طريق شيخ صدوق به عبد الرحمن بن أبي نجران و عبد الله بن أبي يعفور را تصحيح مي‌كند ؛ در حالي كه در هر دو طريق ، احمد بن محمد يحيي عطار وجود دارد . اين مطلب نشان دهنده آن است كه وثاقت اين شخص در نزد علامه حلي محرز بوده است .

و نيز مرحوم شهيد ثاني رحمت الله عليه با قاطعيت تمام ، حكم به وثاقت اين شخص مي‌كند . وي در تمييز روات همنام كه ممكن است كسي خيال كند ، يك نفر هستند ، مي‌نويسد :

وفائدة معرفته : خشية أن يظن الشخصان ، شخصا " واحدا "... منهم ، محمد بن يحيى العطار القمي . ومنهم ، محمد بن يحيى الخزاز بالخاء المعجمة والزاء قبل الألف وبعدها . ومحمد بن يحيى بن سليمان الخثعمي الكوفي . والثلاثة ثقاة .

الرعاية في علم الدراية (حديث) ، الشهيد الثاني ، ص 371 .

و فايده ديگر در شناخت اين مطلب است كه ممكن است دو نفر را يک نفر گمان کند : از جمله آن‌ها محمد بن يحيي العطار قمي  و محمد بن يحيي خزاز و محمد بن يحيي بن سليمان خثعمي کوفي است كه هر سه نفرشان مورد اطمينان هستند .

و ميرداماد استر آبادي مي‌نويسد :

ثم إن لمشايخنا الكبراء مشيخة يوقرون ذكرهم ، ويكثرون من الرواية عنهم ، والاعتناء بشأنهم ، ويلتزمون إرداف تسميتهم بالرضية عنهم ، أو الرحمة لهم ألبتة فأولئك أيضا ثبت فخماء ، وأثبات أجلاء ، ذكروا في كتب الرجال أو لم يذكروا ، والحديث من جهتهم صحيح معتمد عليه ، نص عليهم بالتزكية والتوثيق أو لم ينص ... وكأشياخ الصدوق ابن الصدوق عروة الإسلام أبي جعفر محمد بن علي بن بابويه رضوان الله تعالى عليهما : ... وأحمد بن محمد بن يحيى العطار أحد شيوخ التلعكبري ذكره الشيخ في كتاب الرجال .

الرواشح السماوية ، ميرداماد محمد باقر الحسيني الأستر آبادي ، ص 171 – 172 .

براي اساتيد بزرگ ما ، اساتيدي است که ياد ايشان را گرامي مي دارند ؛ و بسيار از ايشان روايت مي کنند و به مقام ايشان توجه مي کنند و هر زمان نام ايشان را مي آورند در کنار آن رضي الله عنهم مي گويند ، يا براي ايشان طلب رحمت مي کنند . پس ايشان نيز مورد اطمينان و بزرگ هستند ، چه در کتب رجال ذکر شده باشند و چه نشده باشند . و روايت از جهت ايشان درست و مورد اعتماد است ؛ چه ايشان را توثيق کرده باشند و چه نکرده باشند ... مانند اساتيد شيخ صدوق فرزند راستگو و ريسمان محکم اسلام ، ابو جعفر محمد بن علي ... و احمد بن محمد بن يحيي العطار يکي از اساتيد تلعکبري است که شيخ او را در کتاب رجال ذکر کرده است .

و شيخ بهائي نيز مي‌فرمايد :

قد يدخل في أسانيد بعض الأحاديث من ليس له ذكر في كتب الجرح والتعديل بمدح ولا قدح غير أن أعاظم علمائنا المتقدمين قدس الله أرواحهم قد اعتنوا بشأنه وأكثروا الرواية عنه وأعيان مشايخنا المتأخرين طاب ثراهم قد حكموا بصحة روايات هو في سندها والظاهر أن هذا القدر كاف في حصول الظن بعدالته وذلك مثل ... أحمد بن محمد بن يحيى العطار فإن الصدوق يروي عنه كثيرا وهو من مشايخه والواسطة بينه وبين سعد بن عبد الله .

مشرق الشمسين ، البهائي العاملي ، ص 276 .

گاهي در سند برخي روايات کسي است که از او مدح يا ذمي  در کتب جرح و تعديل نيامده است ؛ غير از اينکه بزرگان علماي ما به مقام ايشان توجه داشته اند و از ايشان بسيار روايت کرده اند ؛ و يا بزرگان علماي متاخرين حکم به صحت رواياتي کرده‌اند که ايشان در سند آن بوده اند . و ظاهر آن است که اين مقدار در گمان پيدا کردن به عدالت ايشان کفايت مي کند . همانند : ... احمد بن محمد بن يحيي العطار ؛ كه صدوق از وي بسيار روايت مي کند و او از اساتيد صدوق است و او واسطه بين شيخ و سعد بن عبد الله است .

با اين تفصيل ، هيچ شكي در وثاقت اين شخص باقي نمي‌ماند .

3 . محمد بن يحيي العطار : وي استاد مرحوم شيخ كليني رضوان الله تعالي عليه است كه روايات بسياري از طريق او نقل كرده است . مرحوم نجاشي در باره او مي‌فرمايد :

محمد بن يحيى أبو جعفر العطار القمي ، شيخ أصحابنا في زمانه ، ثقة ، عين ، كثير الحديث .

رجال النجاشي ، النجاشي ، ص 353 .

و شيخ طوسي مي‌فرمايد :

محمد بن يحيى العطار ، روى عنه الكليني ، قمي ، كثير الرواية .

رجال الطوسي ، الشيخ الطوسي ، ص 439 .

4 . محمد بن علي بن محبوب : مرحوم نجاشي در توصيف او مي‌نويسد :

محمد بن علي بن محبوب الأشعري القمي أبو جعفر ، شيخ القميين في زمانه ، ثقة ، عين ، فقيه ، صحيح المذهب .

رجال النجاشي ، النجاشي ، ص 349 .

5 . محمد بن خالد الطيالسي :

وي از اصحاب امام كاظم عليه السلام بوده است . شيخ طوسي رحمت الله عليه مي‌نويسد :

محمد بن خالد الطيالسي ، يكنى أبا عبد الله ، روى عنه حميد أصولا كثيرة .

رجال الطوسي ، الشيخ الطوسي ، ص 441 .

اين جمله در حق او ، مدحي جليل و عظيمي است كه حد اقل حسن او را ثابت مي‌كند .

از اين نيز كه بگذريم ،‌ بسياري از بزرگان شيعه از او روايت نقل كرده‌اند ؛ از جمله :

علي بن الحسن بن فضال ؛ سعد بن عبد اللّه القمي ؛  حميد بن زياد ؛ علي بن إبراهيم القمي ؛ محمد بن علي بن محبوب ؛ محمد بن يحيي المعادي ؛ معاوية بن حكيم و...

همه اين‌ها اين بزرگواران از برترين عالمان حديث در تاريخ شيعه بوده‌اند كه نشان مي‌دهد محمد بن خالد الطيالسي وجاهت و منزلت زيادي در نزد آن‌ها داشته‌ است .

6 . سيف بن عميره :

وثاقت او را در سند قبلي بررسي كرديم .

7 . صفوان بن مهران الجمال :

صفوان بن مهران بن المغيرة الأسدي مولاهم ثم مولى بني كاهل منهم ، كوفي ، ثقة .

رجال النجاشي ، النجاشي ، ص 198 .

نتيجه گيري :

مرحوم شيخ طوسي ، در مجموع سه سند ذكر مي‌كند كه هر كدام از آن‌ها را به صورت مستقل بررسي كرديم . در مجموع هر سه سند ، در هر طبقه بيش از يك نفر وجود دارد :

طبقه اول : علقمة بن محمد الخضرمي و صفوان بن مهران الجمال ؛

طبقه دوم : سيف بن عميره و صالح بن عقبه ؛

طبقه سوم : محمد بن اسماعيل بن بزيع ، علي بن الحكم و محمد بن خالد الطيالسي .

حتي اگر وثاقت علقمه در طبقه اول قطعي نشود ، با وجود صفوان در اين طبقه ، سند روايت صحيح خواهد شد . و در طبقه دوم اگر وثاقت صالح بن عقبه ثابت نشود ، با وجود سيف بن عميره ، جبران مي‌شود و همچنين در طبقه سوم حتي اگر بر فرض اين كه محمد بن خالد مجهول باشد ، با وجود محمد بن اسماعيل بن بزيع و علي بن الحكم سند روايت صحيح است و هيچ مشكلي ندارد .

اسناد ابن قولويه :

ابن قولويه نيز در ثواب زيارت عاشورا مي‌نويسد :

حَدَّثَنِي حَكِيمُ بْنُ دَاوُدَ بْنِ حَكِيمٍ وَ غَيْرُهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَى الْهَمْدَانِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الطَّيَالِسِيِّ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ وَ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ جَمِيعاً عَنْ عَلْقَمَةَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَضْرَمِيِّ وَ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ مَالِكٍ الْجُهَنِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ ع قَالَ مَنْ زَارَ الْحُسَيْنَ ع يَوْمَ عَاشُورَاءَ مِنَ الْمُحَرَّمِ، حَتَّى يَظَلَّ عِنْدَهُ بَاكِياً لَقِيَ اللَّهَ تَعَالَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِثَوَابِ أَلْفَيْ [أَلْفِ‏] أَلْفِ حِجَّةٍ وَ أَلْفَيْ [أَلْفِ‏] أَلْفِ عُمْرَةٍ وَ أَلْفَيْ أَلْفِ غَزْوَةٍ وَ ثَوَابُ كُلِّ حِجَّةٍ وَ عُمْرَةٍ وَ غَزْوَةٍ كَثَوَابِ مَنْ حَجَّ وَ اعْتَمَرَ وَ غَزَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ مَعَ الْأَئِمَّةِ الرَّاشِدِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ ... .

... از امام باقر عليه السلام که فرمودند : هرکس قبر حسين عليه السلام را در روز عاشورا زيارت کند تا اينکه گريان شود ، خداوند را در روز قيامت با ثواب هزار هزار حج و هزار هزار عمره و هزار هزار جهاد و ثواب هر حج و عمره و جهادي مانند کسي است که حج و عمره و جهاد را با رسول خدا و ائمه هدايت گر انجام داده باشد .

و بعد در سند اصل زيارت عاشورا مي‌نويسد :

ُ قَالَ صَالِحُ بْنُ عُقْبَةَ الْجُهَنِيُّ وَ سَيْفُ بْنُ عَمِيرَةَ قَالَ عَلْقَمَةُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْحَضْرَمِيُّ فَقُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع عَلِّمْنِي دُعَاءً أَدْعُو بِهِ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ إِذَا أَنَا زُرْتُهُ مِنْ قَرِيبٍ وَ دُعَاءً أَدْعُو بِهِ‏ إِذَا لَمْ أَزُرْهُ مِنْ قَرِيبٍ وَ أَوْمَأْتُ إِلَيْهِ مِنْ بُعْدِ الْبِلَادِ وَ مِنْ سَطْحِ دَارِي بِالسَّلَامِ قَالَ فَقَالَ يَا عَلْقَمَةُ إِذَا أَنْتَ صَلَّيْتَ رَكْعَتَيْنِ بَعْدَ أَنْ تُومِئَ إِلَيْهِ بِالسَّلَامِ وَ قُلْتَ عِنْدَ الْإِيمَاءِ إِلَيْهِ وَ مِنْ بَعْدِ الرَّكْعَتَيْنِ هَذَا الْقَوْلَ فَإِنَّكَ إِذَا قُلْتَ ذَلِكَ فَقَدْ دَعَوْتَ بِمَا يَدْعُو بِهِ مَنْ زَارَهُ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ كَتَبَ اللَّهُ لَكَ بِهَا أَلْفَ أَلْفِ حَسَنَةٍ وَ مَحَا عَنْكَ أَلْفَ أَلْفِ سَيِّئَةٍ وَ رَفَعَ لَكَ مِائَةَ أَلْفِ [أَلْفِ‏] دَرَجَةٍ وَ كُنْتَ مِمَّنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ حَتَّى تُشَارِكَهُمْ فِي دَرَجَاتِهِمْ وَ لَا تُعْرَفُ إِلَّا فِي الشُّهَدَاءِ الَّذِينَ اسْتُشْهِدُوا مَعَهُ وَ كَتَبَ لَكَ ثَوَابَ كُلِّ نَبِيٍّ وَ رَسُولٍ وَ زِيَارَةِ مَنْ زَارَ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ ع مُنْذُ يَوْمَ قُتِلَ، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا خِيَرَةَ اللَّهِ وَ ابْنَ خِيَرَتِهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ ابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيِّينَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ فَاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِين‏ ... .

كامل الزيارات ، جعفر بن محمد بن قولويه ، ص 325 – 328 .

علقمة بن محمّد حضرمى مى‏گويد: محضر مبارك ابى جعفر عليه السّلام عرض كردم: دعائى به من تعليم فرمائيد كه در آن روز وقتى از نزديك به زيارت آن حضرت رفتم آن را خوانده و دعائى يادم دهيد كه هر گاه از نزديك به زيارت آن جناب نرفته بلكه از شهرهاى دور و پشت بام به آن حضرت اشارة سلام دادم آن را بخوانم .

حضرت فرمودند: اى علقمه ! بعد از آنكه با اشاره به آن حضرت سلام دادى و پس از آن، دو ركعت نماز خواندى و هنگام اشاره و پس از خواندن دو ركعت اگر اين دعاء و زيارت را كه شرحش را برايت مى‏گويم خواندى پس به آنچه فرشتگان زائر آن حضرت دعاء كرده‏اند تو نيز دعاء نموده‏اى و خداوند متعال براى تو هزار هزار حسنه نوشته و هزار هزار گناه محو مى‏فرمايد و صد هزار هزار درجه مقام و مرتبه تو را بالا برده و تو را از كسانى قرار مى‏دهد كه با حضرت حسين بن على عليهما السّلام شهيد شده‏اند و بدين ترتيب در درجه ايشان قرارت مى‏دهد و شناخته نمى‏شوى مگر در زمره شهدائى كه با آن حضرت شهيد شده‏اند و ثواب تمام انبياء و رسولان و كسانى كه زيارت امام حسين عليه السّلام را از زمان شهادتش تا به الآن نموده‏اند را برايت مى‏نويسد .

حضرت سلام اللَّه عليه به علقمه فرمودند : در زيارت ابا عبد اللَّه الحسين روز عاشوراء بگو: سلام بر تو اى ابا عبد اللَّه، سلام بر تو اى فرزند رسول خدا، سلام بر تو اى برگزيده خدا و فرزند برگزيده‏اش، سلام بر تو اى فرزند امير مؤمنان و فرزند سرور جانشينان، سلام بر تو اى پسر فاطمه كه سرور بانوان عالم مى‏باشد ...

پس در حقيقت روايت با سه سند نقل شده است :

الف : حكيم بن داود بن حكيم وغيره ، عن محمد بن موسى الهمداني ، عن محمد بن خالد الطيالسي ، عن سيف بن عميرة عن علقمة بن محمد الحضرمي .

ب : حكيم بن داود بن حكيم وغيره ، عن محمد بن موسى الهمداني ، عن محمد بن خالد الطيالسي ، عن صالح بن عقبة ، عن علقمة بن محمد الحضرمي .

ج : محمد بن إسماعيل ، عن صالح بن عقبة ، عن مالك الجهني ، عن أبي جعفر الباقر ( عليه السلام ) .

در سند سوم دو احتمال است : يكي اين كه محمد بن قولويه ، زيارت عاشورا را از كتاب محمد بن اسماعيل نقل كرده باشد ؛ چنانچه مرحوم شيخ طوسي نيز از كتاب او نقل كرده بود كه در اين صورت سند روايت تا محمد بن اسماعيل و بعد از آن صالح بن عقبه درست خواهد شد . و احتمال دوم اين كه محمد بن اسماعيل نيز به محمد بن خالد الطيالسي عطف باشد كه در آن صورت سند اين گونه مي‌شود :

حكيم بن داود ، محمد بن موسي الهمداني ، محمد بن خالد الطيالسي ، محمد بن اسماعيل بن بزيع ، صالح بن عقبة ، مالك الجهني .

البته اين احتمال بسيار بعيد به نظر مي‌رسد ؛ چون اين احتمال قوي‌تر است كه كتاب محمد بن اسماعيل در آن زمان معروف بوده و شيخ طوسي و ابن قولويه هر دو از اين كتاب زيارت را نقل كرده باشند .

و از آن جايي كه مرحوم ابن قولويه عليه در مقدمه كتاب مي‌فرمايد :

وقد علمنا انا لا نحيط بجميع ما روي عنهم في هذا المعنى ولا في غيره ، لكن ما وقع لنا من جهة الثقات من أصحابنا رحمهم الله برحمته ، ولا أخرجت فيه حديثا روي عن الشذاذ من الرجال ، يؤثر ذلك عنهم عن المذكورين غير المعروفين بالرواية المشهورين بالحديث والعلم .

كامل الزيارات ، جعفر بن محمد بن قولويه ، ص 37 .

من به تمامي رواياتي كه از اهل بيت عليهم السلام در باره زيارت و غير آن نقل شده است ، احاطه ندارم ؛ ولي هر آن چه را كه در اين كتاب آورده‌ام ، از طريق افراد موثق از اصحاب ما است و هيچ روايتي را كه از افراد مجهول كه اخبار ائمه را از راويان غير معروف در روايات و غير مشهور در علم و حديث گرفته‌اند ، نقل نكرده‌ام .

بنابراين تمام روات موجود در اسانيد كتاب نيز ابن قولويه مورد وثوق هستند ؛ چنانچه آقاي خويي در اين باره مي‌فرمايند :

فإنك ترى أن هذه العبارة واضحة الدلالة على أنه لا يروي في كتابه رواية عن المعصوم إلا وقد وصلت إليه من جهة الثقات من أصحابنا رحمهم الله .

معجم رجال الحديث ، السيد الخوئي ، ج 1 ، ص 50 .

اين عبارت ، دلالت روشني دارد بر اين كه ابن قولويه روايتي را از معصومين عليهم السلام نقل نكرده است ؛ مگر اين كه از افراد موثق از اصحاب ما باشد .

و شيخ حر عاملي نيز بعد از اين كه به وثاقت روات تفسير علي بن ابراهيم شهادت مي‌دهد ، در باره روات كامل الزيارات مي‌گويد :

وكذلك جعفر بن محمد بن قولويه فإنه صرح بما هو أبلغ من ذلك في أول مزاره .

وسائل الشيعة (آل البيت) ، الحر العاملي ، ج 30 ، ص 202 .

و همچنين جعفر بن محمد بن قولويه به وثاقت روات كامل الزيارات شهادت داده است و تصريح او در اول كتاب كامل الزيارات نسبت به تصريح علي بن  ابراهيم رساتر است .

نتيجه گيري :

 زيارت عاشورا از نظر سندي هيچ مشكلي ندارد و علاوه بر اين ، زيارت عاشورا از زيارت‌هايي است كه تمامي علماي شيعه بلا استثنا در طول تاريخ بر خواندن آن تأكيد كرده‌ و خود نيز بر قرائت هر روز آن مواظبت مي‌كردند . و روايتي كه مورد قبول تمامي علماي شيعه از قديم الأيام تا كنون بوده است ، نيازي به بررسي سندي ندارد ؛ هر چند كه ثابت كرديم از نظر سندي هم مشكلي ندارد .

 

 

 والسلام علي من اتبع الهدي

گروه پاسخ به شبهات



گروه پاسخ به شبهات ، مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)
    فهرست نظرات  
1   نام و نام خانوادگي:  ابو حسن     -   تاريخ:  10 فروردين 87 - 00:00:00
اجر شما با امام حسين عليه السلام (ابوحسن)
2   نام و نام خانوادگي:  مجيد اردشيري     -   تاريخ:  03 مرداد 87 - 00:00:00
با سلام.
علامه عسكري(ره) اعتقاد داشتند كه زيارت عاشوراي موجود در مفاتيح الجنان حاج شيخ عباس قمي نسبت به زيارت عاشوراي موجود در بحار الانوار(جلد 101 صفحه290 تا 293) و يا كامل الزيارات (صفحه 176 تا 179) از سنديت كمتري برخوردار است.آيا شما نيز همين عقيده را داريد؟
جواب نظر:
دوست گرامي سلام ! از ارتباط بسيار صميمانه شما سپاسگذاريم .
من نمي‌دانم كه شما از كدام منبع سخن مي‌گوييد و از كجا نظر مرحوم علامه عسكري را نقل مي‌كنيد . من فكر نمي‌كنم كه مرحوم علامه چنين نظري داشته باشند .
كسي كه با علم رجال آشنايي داشته باشد ، هرگز چنين نظري نخواهد داد . اتفاقاً همان طوري كه در متن مقاله بررسي شده است ، سند مرحوم شيخ طوسي نسبت به سند مرحوم ابن قولويه از قوت بيشتري برخوردار است . هرچند كه سندهاي ابن قولويه نيز در نهايت به سند‌هاي شيخ طوسي رحمت الله عليه برمي‌گردد .
تفاوت زيارت عاشوراي موجود در مفاتيح الجنان با زيارت عاشوراي موجود در كامل الزيارات فقط در يك جمله است كه آن‌هم به خاطر تقيه در كامل الزيارات تغيير يافته است و تفاوت ديگري ندارد .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
3   نام و نام خانوادگي:  مجيد اردشيري     -   تاريخ:  02 شهريور 87 - 00:00:00
سلام.
علامه عسكري كتابي دارند با نام منتخب الادعيه كه ايشان متن زيارت عاشوراي آن را از بحار الانوار و كامل الزيارات نقل كرده اند.
ضمنا ايشان در سخنراني هاي خود به اين نكته اشاره مي كردند كه من زيارت عاشورا داراري سند صحيحي را در كتاب منتخب الادعيه آوره ام كه فيلم و صداي سخنراني ايشان موجود مي باشد.
البته ايشان مستقيما بر روي زيارت عاشوراي موجود در مفاتيح الجنان حاج شيخ عباس قمي نظري اعلام نكرده اند ولي استنباط اين جانب از صحبت ايشان آن است كه زيارت عاشوراي موجود در مفاتيح الجنان حاج شيخ عباس قمي نسبت به زيارت عاشوراي موجود در بحار الانوار(جلد 101 صفحه290 تا 293) و يا كامل الزيارات (صفحه 176 تا 179) از سنديت كمتري برخوردار است وگرنه ايشان زيارت عاشوراي موجود در مفاتيح الجنان حاج شيخ عباس قمي را در كتاب خود نقل مي كردند.
عقيده شما در اين مورد چيست؟
البته بايد در اينجا از عمل بسيار عالي شما در اثبات سند زيارت عاشورا تقدير كنم.
لطفا بر روي ديگ ادعيه و زيارات معروف نيز اين چنين عملي را انجام دهيد.
يا علي
جواب نظر:
دوست عزيز و گرامي جناب آقاي اردشيري سلام !
زيارت نامه موجود در مفاتيح الجنان با زيارت نامه موجود در كامل الزيارات تفاوتي ندارد ، جز در جمله : الهم خص انت اول ظالم بالعن مني ثم أبدأ به اولاً ثم الثاني ... كه در كامل الزيارات به خاطر تقيه و حفظ جان شيعيان تغيير داده شده است .
ضمن اين كه زيارت موجود در مفاتيح الجنان از نظر سندي از زيارت نامه ابن قولويه بسيار قويتر است . اين مطلب در متن مقاله ثابت شده است .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
4   نام و نام خانوادگي:   رخشاني فرد     -   تاريخ:  21 آذر 87 - 00:00:00
با سلام . مطلبي در تائيد سنديت زيارت عظيم الشان عاشورا «در كتاب اسرار عاشقان و مقامات عارفاندر زيارت عاشورا» نوشته استاد مرتضي زاهدي خواندم مبني بر اينكه اين زيارت منشاء قدسي دارد. بدين شرح كه :حضرت امام صادق (ع) فرمودند: اي صفوان يافتم اين زيارت را به اين ضمان ازپدرم و پدرم از پدرش علي بن الحسين(ع) به همين ضمان و ايشان از حسين (ع)و امام حسين(ع) از برادرش امام حسن(ع) و حسن(ع) از اميرالمومنين (ع) با همين ضمان و ايشان از رسول خدا(ص) با همين ضمان و رسول خدا (ص) از جبرئيل با همين ضمان و جبرئيل از خداي تعالي با همين ضمان و به تحقيق كه خداوند عزو جل قسم ياد كرده به ذات مقدس خود كه هركه زيارت كند حسين (ع) را به اين زيارت از نزديك يا دور و دعا كند به اين دعا ، قبول مي كنم از او زيارت او را ، مي پذيرم از او خواهش او را به هر قدر كه باشد و مي دهم درخواست هايش را ، پس بازنگردد از حضرت من با نااميدي و خسران و بازش گردانم با چشم روشن به برآوردن حاجت و فيض وصول به جنت و آزادي از دوزخ و قبول كنم شفاعت او را در حق هر كس كه شفاعت كند . (جز دشمن ما اهل بيت كه در حق او قبول نشود ) به نقل از مرحوم خاتم المحدثين حاج شيخ عباس قمي
با توجه به اينكه بنده در بسياري از مجامع مورد استناد قرار داده و اخيرا مورد اعتراض واقع گرديده خواهشمندم در اين خصوص ارائه طريق بفرماييد.

جواب نظر:
دوست گرامي سلام ! استدلالي كه شما كرده&zwnjايد ،&zwnj كاملاً درست است و اين مطلب در كتاب مصباح المتهجد ، الشيخ الطوسي ، ص 773 &ndash 774  موجود و سندش نيز صحيح است .



موفق باشيد



گروه پاسخ به شبهات     

5   نام و نام خانوادگي:  م- د     -   تاريخ:  05 اسفند 87 - 00:00:00
سلام عليكم. بااحترام لطفابه متن زيارت عاشوراي معروفه كه دركتابخانه نسخ خطي آستان قدس مشهدموجودميباشدنيزتوجه كنيدزيرادراين نسخه كه منسوب به نگارش ازجناب عباس قمي است وقدمت آن نيزاين ادعارامقرون به يقين مينماياندهيچ اثري ازمواردلعن مذكورنميباشدوباآنچه درمفاتيح موجوددربازار تفاوت بسياري دارددرضمن توضيح فرمائيدكه به چه علت شيعيان ديگربلاد مثل لبنان به فتواي علمايشان زيارت عاشوراي غيرمعروفه راترجيح ميدهند؟.ضمنادرصورت امكان به ناشران مفاتيح الجنان توصيه فرمائيدكه درچاپهاي خودرسم امانتداري رارعايت كرده وبه ميل خوديا... درمتنهاوحواشي مطالبي راكم نكنندازجمله حذف متن ايت الكرسي علي التنزيل و... باتشكر
جواب نظر:
!!!
با سلام
دوست گرامي
مرحوم شيخ عباس معاصر هستند !!! و  ادعاي نسخه خطي زيارت عاشوراي معروفه به خط ايشان غير معقول و مرسوم است !!! اگر مقصود شما مفاتيحي است كه به خط ايشان نوشته شده ، اين مفاتيح در دست فرزند مرحوم شيخ عباس قمي است و در آستان قدس نيست و تمامي خوش نويسان ، از روي همان متن نوشته اند .
در ضمن در همان زيارت عاشوراي غير معروفه نيز لعن آمده است .
جداي از اينكه در زيارت عاشوراي غير معروفه نيز لعن فراوان آمده است .
در مورد آية الكرسي علي التنزيل كه شما از منابع ديگر نقل كرده ايد ، نيز اشكال از بي سوادي مستشكل نشات مي گيرد ؛ و ما بعد از مطرح شدن اين شبهه به آن پاسخ داده ايم ؛  مي توانيد به آدرس ذيل مراجعه نماييد :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=928
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
6   نام و نام خانوادگي:  صهبا روزبه     -   تاريخ:  17 فروردين 88 - 00:00:00
من اتفاقي وارد اين سايت شدم. خيلي زشت است که سايتي با ادعاي مذهبي بودن و کار مذهبي کردن اينطور بي ادبانه جواب سوال کننده ها را بدهد. واقعا متاسفم که با اين همه فضل و علم از رعايت ادب بي بهره ايد. من در برخورد با شما به اين نتيجه رسيدم که نظر مستشکل را که خيلي محترمانه ادا شده بود رو قابل تامل بدانم و از رفتار خشن شما اين نتيجه رو بگيرم که جواب قانع کننده براي پاسخ نداشته ايد...کپي رايت را که نميشود اسمش را گذاشت مقاله نويسي .
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامي
1- با تشكر از تذكر شما ؛ اما ما نيز از شما درخواستي داريم :
شما در بخش نظرات ، نام م-د را جستجو كرده و ببينيد كه نظرات ايشان چگونه است و پاسخ ما (در واقع شما تنها اين يك نظر را ديده ايد و ساير نظرات مربوط به او را نديده ايد)
2- بحث كپي رايت را كه مطرح كرده ايد ، بايد به كساني گفته شود كه اين مقاله را از سايت ما گرفته و بدون ذكر منبع پخش كردند ؛ زيرا اين مقاله ، در بخش پاسخ به شبهات همين سايت تهيه شده است ؛ البته ما نشر مطلب از اين سايت را حتي بدون  ذكر نام منع نمي كنيم ، ولي دوست داريم كه كساني كه اين مقالات را نشر مي دهند ، منبع آن را نيز ذكر كنند .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
7   نام و نام خانوادگي:  عبدالمجيدمومني     -   تاريخ:  30 فروردين 88 - 00:00:00
باسلام وعرض خسته نباشيد مطالب مفيد وخوبي را ارائه کرده ايد اميدوارم مورد رضايت حضرت حق ومولايمان حضرت مهدي عج قرار گيردوتحت توجهات وعنايات حضرتش موفق باشيد اجرتان بامادر سادات التماس دعا
8   نام و نام خانوادگي:  مهران     -   تاريخ:  24 دي 88 - 00:00:00
سلام خواهش مي كنم لا اقل ازاين به بعد طبق سيره معصوم اگر مخاطب نيز حتي بد سخن مي گويد شما صحيح پاسخ دهيد چرا كه جواب شما به عنوان نماينده معصوم وشيعه علي (ع) شناخته مي شود وهر گونه بي توجهي عواقب خود را دارد
جواب نظر:

با سلام
دوست گرامي
ائمه معصومين عليهم السلام نيز گاهي با تندي با مخاطب سخن گفته‌اند.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات

9   نام و نام خانوادگي:  عبدالحميد واعظ     -   تاريخ:  01 بهمن 88 - 00:00:00
نهايت تقدير و تشكر از تمامي دست اندر كاران وعزيزان زحمت كش خدا و14 حجت اج دنيا واخرت بدهد يك در خواست: اگر ممكن است متن يا كتابي شبيه كتاب آيت الله مكارم در سايت قرار بدهيد كه در ان پاسخ به شبهات هم ساده تر و هم جامع تر خصوصا براي طبقه كم سواد باشد. اجركم علي الله
10   نام و نام خانوادگي:  فرزاد اقبال     -   تاريخ:  04 بهمن 88 - 00:00:00
به نظر من اينگونه مباحثات بي نتيجه است. فرضا ما يك گزاره داريم با اين عنوان:"سند زيارت عاشورا صحيح است" اين ادعا است. حالا براي اثبات اين ادعا متوسل به گزاره اي ديگر مي شويم:"راويان زيارت عاشورا هم موثق هستند" اما اين هم يك ادعاست. ما همانگونه كه اشكال مي كنيم "صحيح" چيست، همانگونه هم مي توانيم اشكال كنيم كه "موثق" كيست؟ اساسا مسائل انساني حد و مرز مشخصي ندارد و بيشتر انبالشته اي از تاويلات ذهني و فردي است تا استدلالات عيني. براي هر كدام از اين افراد راوي حديث مي توان هزاران گونه اما و اگر فرض داشت و بر اساس همين اما و اگرها به نتايجي مغاير رسيد. مسلما حوزه هاي روان شناسي، جامعه شناسي، سياست، فرهنگ و هزاران گونه مسائل پيچيده اجتماعي در شناسايي "موثق بودن" شخصي موثر است و تنها نمي توان با "ثقه" گفتن شخصي خود را بي نياز از اينگونه مسائل ديد. من به دوستان مخاطب توصيه مي كنم تنها در زندگي و حواشي يك تن از اين راويان مطالعه دقيق نمايند تا ببينند چقدر قابليت طرح شبهه و اشكال وجود دارد و اين قابليت دقيقا قابليت حوزه علوم انساني است كه متاسفانه عالمان سنتي گذشته بدان توجهي نداشتند.
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامي
به عكس نظر شما ، علماي رجال ، دقت نظر فراواني در اينگونه زمينه‌ها داشته‌اند ! اما به حكم عقل در وثاقت تنها و تنها دو مطلب شرط است :
راستگويي يا عدالت ، ضابط بودن (عدم اشتباه در نقل الفاظ)
وقتي شخصي اين دو گزينه را داشت ، در هر جوي هم زندگي كند ، وقتي روايتي را نقل مي‌كند آن روايت ، مورد اعتماد است . چون اشكال در وثاقت تنها به دو صورت ممكن است ! يا شخص دروغگو باشد ، يا اينكه در نقل اشتباه كند ! و احتمال سومي براي اين مطلب نمي‌رود !
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
11   نام و نام خانوادگي:  فرزاد اقبال     -   تاريخ:  05 بهمن 88 - 00:00:00
شما به عكس نظر من مي فرماييد كه هزاران گونه مسائل پيچيده اجتماعي در شناسايي "موثق بودن" شخصي موثر نيست بلكه دو مطلب "راستگويي يا عدالت" و "ضابط بودن" شرط است. دوستان عزيز! به حكم عقل چگونه مي توان "راستگويي يا عدالت" و "ضابط بودن" يك شخص را نتيجه گرفت؟ اساسا راست گويي چگونه تعريف مي شود؟ به روش اشعري با مطابقت با واقع و يا به روش معتزله با مطابق با نيت و قصد گوينده؟ من نمي خواهم وارد مجادلات جزئي شوم اما مگر غير اين است كه ضابط بودن تنها از قياس (به مفهوم كلي) حاصل مي شود و راستگو بودن تنها از گمان. حصول معرفت به راستگويي يك فرد آيا مسئله اي اجتماعي، رواني و اخلاقي و ... نيست؟ و آيا هر كدام از اين مواد با هزاران عوامل غير خود مرتبط نيستند؟ مثلا ما در مورد «صالح بن عقبه» مي خوانيم كه بر خلاف نظر شما،‌ «علماي رجال مانند حلي و ابن غضائري و ممقاني و بسياري از علماي ديگر او را کذاب و غالي شمرده‌اند و گفته‌اند: به حديث او نبايد توجه کرد.» حال شما مي خواهيد جواب دهيد كه انتساب كتاب به غضائري ثابت نيست يا فلان و بهمان. اينها تماماً مسائل ديگري را به دنبال خود طرح خواهد كرد مثل اين مورد كه نسبت يك كتاب به يك شخص چگونه اثبات مي شود؟ و همينگونه در برابر هر جواب شما هزاران سوال ديگر. پس اصل اشكال من اشكال روش شناسي و معرفت شناسي است نه اشكال در مصاديق و جزئيات. شما بايد اثبات كنيد كه روش علامه قزويني در مناظراتشان اصولي و از جهت معرفتي داراي اعتبار است. يا فرضا بايد اثبات كنيد كه تشخيص "راستگويي و عدالت و ضابط بودن" راويان، خود وابسته به هزار عامل ديگر نيست يا اصطلاح من «تاويل ذهني و فردي» نيست.
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامي
راستگويي در نظر ما ، آن است كه آنچه را شنيده است نقل كند ! بهتر است به جاي پيچيده‌تر كردن مساله ، كمي در مورد جملات گفته شده فكر كنيد !
وقتي شخصي چيزي را كه شنيد نقل كند ! و اشتباه در نقل نيز نداشته باشد ، سخن او مورد پذيرش است !
آيا اين مساله احتياج به اين دارد كه مشخص شود كدام معني صدق صحيح است ؟ صدق مخبري يا صدق خبري ؟ و نظر اشاعره يا معتزله ؟!
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
12   نام و نام خانوادگي:  علي     -   تاريخ:  15 فروردين 89 - 00:00:00
با عرض سلام و سپاس اولا :چرا من چند نظر تازه دادم آن را منتشر نمي کنيد؟؟ دوما جواب يک سوالم هم را نداديد که در آن نوشته بودم:آيا مقاله اي هم از آقاي دکتر قزويني در رابطه با فتوحات بني اميه است يانه ؟ مقاله نه برنامه شبکه سلام هماني که در مجله حوزه چاب شده سوما:يک سوال داشتم وآن اينکه آيا زمان امام زمان هم حضرت براي کشور گشايي جنگ نمي کنند؟ رابعا:ممنون
جواب نظر:

با سلام

دوست گرامي

1- شما تنها يك نظر جديد علني نشده داريد و آن هم در دست پاسخگويي است ، و ان شاء الله بعد از پاسخ‌دادن علني خواهد شد .

2- آري ، مقاله مزبور در سايت به صورت كامل موجود است :

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=122

3- خير ، امام زمان تنها براي گسترش و يا دفاع اسلام جنگ مي‌كنند و در اسلام كشور گشايي معني ندارد !

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

13   نام و نام خانوادگي:  فردان     -   تاريخ:  02 مرداد 89 - 09:21:27
با سلام تشكر از دقت نظر شما 1- از علما شنيده ام كه گفته اند شما به بزرگان قوم ديگر اهانت نكنيد زيرا آنها هم مقابله به مثل مي كنند. پس چرا در زيارت عاشورا اين طور نيست؟ 2- اين همه در مورد وحدت صحبت مي شود آيا اين فقط لفظ است يا عمل هم به دنبال بايد داشته باشد؟ اين كار خلاف وحدت شيعه و سني نيست؟ آيا همان تقيه در زمان فعلي هم به صلاح نمي باشد؟ با تشكر فراوان
جواب نظر:

با سلام

دوست گرامي

1- آنچه گفته شده است در مورد دشنام است و نه لعن ! و اين يک دستور الهي است که در قرآن آمده است ! در اين زمينه پاسخ مفصل در آدرس ذيل داده شده است :

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?frame=1&bank=maghalat&id=154

2- تقيه شرايط و لوازمي دارد که هر جا آن شرايط بود ، بايد انجام شود ؛ اما در کشور ما در بسياري مواقع ، جاي تقيه نيست ؛ همچنين در مورد معني صحيح وحدت و برداشت هاي اشتباه از آن در آدرس ذيل به صورت تفصيلي سخن گفته شده است :

 http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=55

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

14   نام و نام خانوادگي:  محمد     -   تاريخ:  02 آذر 89 - 07:10:49
بسمه تعالي
با اين حساب تاييد ميفرمائيد اين زيارت حديث قدسي نيست ؟
15   نام و نام خانوادگي:  محمدي     -   تاريخ:  04 دي 89 - 13:18:37
سلام مطالب خوب شما بسيار جاي تشکر و قدرداني دارد. زيارت عاشورا علاوه بر اين که صحت سندي دارد،از جهت متن و دلالت نيز کاملا با معارف قرآني و واقعيات تاريخي مطابقت دارد.تمام هجمه ها بر روي زيارت عاشورا به خاطر صراحت آن در تبيين خطوط و مرزهاي حق و باطل است.چرا وهابيت اين همه از زيارت عاشورا واهمه دارد؟چرا برخي از روشنفکران به ظاهر ديني اين زيارت ارزشمند را بر نمي تابند؟ جواب روش است،دين و مذهبي که ابعاد و حدود آن نسبت به دشمنانش تبيين نشده باشد به راحتي دچار زوال و نابودي مي شود،هرچند ظواهري از آن برجاي مانده باشد.نمونه بارز اين مطلب را در عربستان امروز مي توانيد مشاهده کنيد،نماز،قرآن،روزه،طواف در ظاهر مورد توجه اند، اما چرا اسرائيل و امريکا از چنين عباداتي هيچ واهمه اي نداشته و هر روز مسلمانان را در نقاط مختلف دنيا مثل گوسفند بلکه بد تر از آن ذبح مي کنند؟اکر واقعا تفکر دشمن شناس و دشمن ستيز شيعه- که منطبق با همين زيارت عاشورا و برخاسته از آن است - نبود آيا امروز مي توانستيد اثري از فلسطين حتي در اذهان مردم دنيا بيابيد؟ آنان که از زيارت عاشورا و تفکر حسين عليه السلام دورترند امروز در مقابل ظلم و ستم ذليل تر و رام ترند! در مورد بحث لعن هم بايد گفت اتفاقا لحن زيارت بسيار حساب شده است،استفاده از تعابير اول ظالم و غيره بدون اينکه حساسيت طرف مقابل را بر انگيزاند او را به دعوت به تحقيق مي نمايد.آيا اين مغالطه نيست که مخالفين به جاي توجه به اسناد فراوان تاريخي که خود نيز آنها را قبول دارند محققانه مصاديق ظالمين در حق محمد و ال محمد صلي الله عليه و اله را بيابند،اين همه هياهو به پا مي کنند؟اتفاقا اين زيارت اسامي افراد مورد حساسيت را نياورده تا بگويد ايا حقيقتا ظالمان در حق اهل بيت رسول الله شايسته لعن و نفرين نيستند؟ نظر هانري کربن را هيچ گاه از ياد نبريد که معتقد بود تنها مذهب زنده در دنيا تشيع است.
16   نام و نام خانوادگي:  امين آغا     -   تاريخ:  29 خرداد 90 - 09:17:30
آيا زماني و مكاني را سراغ داريد كه كسي كه ذرةالمثقالي محبت حسين در دل داشته باشد در برابر ناعدالتي وظلم سر خم كرده باشد؟

آيا كسي را ميشناسيد كه حسين را دوست داشته باشد و خلاف آيات قرآن تن به بردگي يهود بسپارد؟

آيا كسي را ميشناسيد كه با يهود و يهوددوستان دوست باشد و اجازه لعن ظالمان و دشمنان حسين را به خودش بدهد؟

آيا لعن ظالم باعث تفرقه است؟
17   نام و نام خانوادگي:  نيلوفر     -   تاريخ:  18 آبان 90 - 13:26:04
با سلام و سپاس از زحمات شما دوستان گرامي
آنچه در مورد آقاي عسکري گفتيد برايم خيلي جالب بود. قبلا به من گفته شده بود که ايشان زيارت عاشورا را "رد" کرده‌اند در حالي که اکنون مي‌بينم اصلا چنين کاري نکرده‌اند، بلکه خود زيارت عاشورا نقل فرموده‌اند. حتي اگر زيارت نقل شده ايشان(که طبق توضيحات بالا، از لحاظ وثوق بعد از زيارت عاشوراي شيخ عباس قمي است) جمله "اللهم خص انت..." را نداشته باشد، باز هم باقي زيارت را که مملو از لعن است بيان داشته‌اند. متاسفانه من با کلمه"بي سوادي" شما به کار برديد موافقم. همانند آنچه استاد مذهبيم در کلاس مذهبي گفتند "بزرگترين مشکل اسلام اين است که کساني که هيچ درباره اسلام نمي‌دانند به خود اجازه مي‌دهند هر نظري راجع به آن بدهند. بزرگترين معجزه اسلام قرآن نيست، بزرگترين معجزه اسلام اين است که با وجود اين‌همه نظرات بي اساس، هنوز اسلام پابرجاست." علامه محترم اصلا نفرموده که زيارت "سند ندارد" بلکه فرموده به اين شکل سندش قوي‌تر است. مهم اين است که اصل زيارت را رد نکرده‌است.
و جالب است که زير گوش من، عزيز هم‌خون من و هم کيش من، من را متهم به کفر مي‌کند به اين خاطر که حرف علامه را مبني بر رد زيارت عاشورا قبول ندارم، و هم‌زمان ادعاي وحدتش مي‌شود. هم حرف علامه را بد فهميده، هم تفسير به راي کرده، هم باعث تفرقه در خانه شده.
به قول انگليسي‌ها
Charity starts from home
اگر ما اين همه در بند "وحدتيم" اول بايد بياموزيم در بين خودمان وحدت را ايجاد کنيم و با خود تفرقه نداشته باشيم.
سپاسگزارم
والسلام علي من اتبع الهدي
18   نام و نام خانوادگي:  عليرضا54574     -   تاريخ:  10 ارديبهشت 91 - 09:58:30
بسمه تعالي شانه انشاالله زحمات شما در دنيا وآخرت دستگيرتان شود. التماس دعا .گنهکار
19   نام و نام خانوادگي:  سيد عليرضا     -   تاريخ:  06 مرداد 91 - 00:19:40
باسلام و عرض خسته نباشيد و ارزوي اينکه ذره ذره وجودتان تفتيده در اتش عشق مولايمان حضرت سيدالشهدا باشد وگردد - برادري که وجودش مالامال از شور و عشق حسيني است وتحصيلات عاليه خوبي دررشتههاي معارف دارد ميگفت ::: زيارت عاشورا بصورت کامل کنوني و يکجا نبوده است و زيارت کنوني توسط علما جمع اوري و تدوين شده است يعني جملات و قطعات پراکنده اي بوده است که تجميع گرديده وبصورت کنوني دراختيار ماقرار گرفته است . حال اينجانب بااذعان و اعتقاد باينکه حتي در صورت صحت اين ادعا هيچ خدشه اي به صحت زيارت ( ولو صدور قطعه قطعه زيارت از زبان مبارک معصومين عليهم السلام ) وارد نميکند وهيچ عيبي هم ندارد وحتي بااين استدلال که اين سلاح شيعه است و بايد بصورت قطعات مجزا ميشده تا قابليت انتقال مي يافته است و بصورت ساخته وپرداخته وکامل وبرق انداخته شده و انکادر شده قابليت انتقال نداشته است وهمين شکل از انتقال را امروزه براي انتقال بسياري از فناوريها به کشور بکارميگريم چرا دشمنان اسلام اجازه انتقال را نميدهند من گفتم شايد همين تاکتيک در انتقال زيارت عاشورا بصورت قطعات منفصله بکارگرفته شده باشد . صرفنظر ازجواب خودم واصولي ويا غير اصولي بودن اين استدلال . ايا ادعاي ان برادر درست است يا خير و در صورت صحت چند وچون قضيه را بفرماييد ضمنا درصورتيکه پاسخ قوي و مستدل وقابل عرضه عمومي نيست و نوشتن و درج پرسش وپاسخ موجب پيدايش شبهات جديد ميگردد ويا بهانه ودستاويز و مستمسک جديدي دست دشمنان ميدهد پاسخ فقط براي خودم ايميل فرماييد اگر جواب هم ندهيد هيچ مشکلي پيش نميايد ومنمخلص شما باقي ميمانم والسلام .ملتنس دعا بخصوص دراين ماه مبارک
جواب نظر:
باسلام
دوست گرامي
زيارت عاشوراء از نظر سند هيچ مشكلي ندارد و بطور كامل نيز از ائمه اطهار عليهم السلام نقل شده است.براي اطلاع بيشتر به مقاله اي كه در اين باره نوشته شده است مراجعه كنيد 
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
 
20   نام و نام خانوادگي:  فاطمي     -   تاريخ:  03 آذر 91 - 10:32:27
باسلام برخي معتقدند زيارت عاشورا حديث قدسي است که اين امر با چند سوال مواجه مي شود اول اينکه حديث قدسي از قول خدا توسط جبرئيل مي آيد پس لازمه حديث قدسي بودن آن اين است که در زمان پيامبر اين مضامين آمده باشد پس چرا پيامبر آن را به همگان اعلام نفرمودند تا بعدا مشکلاتي در عالم اسلام رخ ندهد دوم اينکه در بخش لعنها مضموني امده قريب به اين عبارت که اللهم العن اولا و الثاني و الثالث و که اين عبارت بيانگر حالت تقيه هست بطوري که صراحتا به نامهاي آنها اشاره نشده حال آيا خدا هم تقيه کرده است؟ درصورتي که پاسخ اين دو سوال مرا بدهيد ممنون مي شوم درصورت امكان جولب را برايم ايميل فرماييد
جواب نظر:
باسلام
دوست گرامي
كسي ادعا نكرده است كه اين زيارت حديث قدسي است.
اگر چنين سخني درست باشد هم در زمان رسول الله ص هنوز ايشان زنده بوده اند و نيازي به نشر آن نبوده زيرا زيارت خواندن، بعد از شهادت ايشان است.
اما لعن مذكور هم به اين صورت است اللهم خص انت اول ظالم بالعن مني وابدأ به اولاً ثم العن الثاني و الثالث و الرابع ... كه در اينجا مي تواند از روي تقيه نباشد و كلي چنين افرادي را لعن كرده باشد و اين با سنت آزمايش كه يكي از سنن الهي است سازگارتر است تا تصريح.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
21   نام و نام خانوادگي:  عليرضا     -   تاريخ:  09 دي 91 - 00:18:30
سلام. حسابي استفاده کردم و در اينکه زيارت عاشورا حديث قدسي است شکي نيست چون احاديث همراه با سند موثق هست. موفق و مويد باشيد.
22   نام و نام خانوادگي:  ستايش     -   تاريخ:  18 دي 91 - 00:37:05
سلام وخسته نباشيد.زيارت عاشورا از احاديث قدسي است چون جبرييل ين زيارت را از طرف خداوند بر پيامبر عرضه کردند و از طريق معصومين به امام محمد باقر (ع) رسيد واز طرف ايشون به شيعيان......................پيامبر در زمان خودشون تمامي مسايل رو براي مردم باز گو نکردند و هر چيزي رو بر حسب شرايط مطرح کردند ودر زمان حتما نيازي به مطرح کردن زيارت عاشورا نبوده ...............موفق باشيدددددددددددددددددد
23   نام و نام خانوادگي:  خليل     -   تاريخ:  15 آبان 92 - 23:49:02
بنده خارج از ايران زندگي ميکنم'واقعا خوشحالم که چنين قاطعانه سند زيارت عاشورا را بيان فرموديد
'اينجا عده اي زيارت عاشورا را تحريف شده خواندند و بنده از ناراحتي خوابم نميبرد که چرا سواد جوابگويي ندارم!
ممنون که سر بلندم کرديد'ممنون که غربت امام حسين را کم ميکنيد
ممنون که تحقيق ميکنيد
24   نام و نام خانوادگي:  ژدرام باقري     -   تاريخ:  23 آذر 92 - 21:40:09
سلام داداش بامرام با معرفت شما كه تحقيق ميكني لطفا با سند به من بگو آيا حديث قدسي هست يا نه ؟باسند
چون با يه فيلسوف استاد دانشگاه سر اين موضوع بحث مون شد .حتمن باسندوزود جواب بديد
لاحولولاقوالابلاالعليعضيم
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامي
اگر کلامي را پيامبرصلي الله عليه و اله و ائمه عليهم السلام از گفتار خداوند به آدم ، نوح،  موسي و عيسي و پيامبران ديگر نقل كرده اند يا از كتابهاي آسماني آنها نقل كردند، حديث قدسي تلقي مي شود و جزء الهامات الهي محسوب مي شود كه از زبان خداوند نقل مي شود
با اين بيان وقتي امام باقر عليه السلام دستور زيارت عاشوراء مي دهد اين ديگر حديث قدسي نيست و سخن امام باقر (ع) است و به في البداهه اين کلمات را بيان کردند و سپس آن را به علقمه حضرمي داده اند
بنابراين، زيارت عاشوراء حديث قدسي نيست وگرنه بايد بعد از علقمه ابن محمد حضرمي امام باقر (ع) بيان مي کردند که از پدرشان شنيده اند و پدرشان از پدرشان تا برسد پيامبر (ص) و ايشان بگويد قال الله تبارک و تعالي...
بويژه اينکه سبك و سياق حديث قدسي غالبا عاطفي و موعظه ها و كلمات حكمت آموزي است و كلمه «عبدي» (بنده من) در آنها زياد به چشم مي خورد كه اشاره به عنايت ويژه خداوند بر بندگان خويش است كه آنان را به خود نسبت مي دهد و رابطه عاطفي با آنها برقرار مي كند.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
25   نام و نام خانوادگي:  حسيني     -   تاريخ:  19 دي 92 - 21:09:18
دو روايت از اين زيارتنامه نقل شده است . روايت اول که در کتاب مفاتيح الجنان شيخ عباس قمي و روايت دوم در کامل الزيارات آمده است . در قديمي ترين نسخه آن عبارت« اللهم خُصَّ‌ أنت اول ظالم باللَّعن مني ابدأ به أولاً ثم الثاني و الثالث والرابع . . .» - كه فعلا رايج و مشهور است وجود ندارد و به جاي آن لعن كلي وعمومي به اين صورت آمده است :« اللهم خُصَّ أنت أول ظالم ظلم آل نبيك باللعن ثم العن أعداء آل محمد من الأولين و الاخرين» اين نسخه ي زيارت عاشورا در كتاب «كامل الزيارات» كه از تأليفات ابن قولويه قمي ازاستادان شيخ مفيد است- آمده و از جهاتي از نسخه متداول معتبرتر مي باشد اما متاسفانه کمتر مورد توجه مردم قرار گرفته است. در ميان کتب دعاي معاصر« منتخب الادعيه» که زير نظر علامه سيد مرتضي عسکري(ره)تدوين شده اين متن را معتبر دانسته و نقل کرده است. آنچه در اينجا بيان شد تنها ناظر به يك عبارت كوتاه بود كه بايد طبق نسخه هاي قديمي تر تصحيح گردد .
علاوه بر اين معقول نيست که از يک سو برادران اهل سنت را به وحدت دعوت نمود و از سوي ديگر با کنايه بر خلفا يا افراد مورد احترام براي اهل سنت لعن فرستاد . حتي توجيه اين کار به اين صورت که در مجالس خودي خوانده شود نه در تريبون هاي عمومي معقول نمي با شد . مگر اينکه واقعا به وحدت اعتقادي نداشته باشيم .
جواب نظر:
باسلام
دوست گرامي
در برخي از نسخه هاي مصباح المتهجد متن مورد نظر آمده است و در برخي ديگر نيامده كه يقيناً دست كاري ناسخين بوده و يا ناظر به زمان تقيه است چنانكه نقل شده در زمان يكي از خلفاي عباسي، شيخ طوسي (ره) را سعايت كردند كه ايشان در كتاب مصباح المتهجد خلفاء را لعن كرده است. ايشان را آوردند و آماده كرده بودند تا بالاي دار بفرستند. گفت: براي چه مرا دار مي‌زنيد؟ گفتند:
مراد از «خص أول ظالم باللعن مني و ابدأ به أولا ثم الثاني و الثالث و الرابع» كيست؟
گفت: مراد من از اولين ظالم، قابيل است كه حضرت هابيل (عليه السلام) را كشت و مراد از دومي، كسي است كه حضرت زكريا (عليه السلام) را به قتل رساند و مراد از سومي، كسي است كه ناقه صالح را پي كرد و مراد از چهارمي هم كسي است كه حضرت علي (عليه السلام) را كشت.
(الإستبصار فيما اختلف من الأخبار، مقدمةج‏1، ص: 14و ابن طاووس، على بن موسى - شهيدى گلپايگانى، محمد باقر، برنامه سعادت (ترجمه كشف المحجة لثمرة المهجة)، ص161، مرتضوى - تهران، چاپ: اول، بى تا. او بنقل از كتاب تنقيح المقال مرحوم ممقانى‏)  اين جريان هم بر حال تقيه دلالت دارد و هم بر اينكه در كتاب مصباح چنين چيزي بوده است. ثانياً خوب است بدانيم كه در همين زمان شيخ طوسي بوده است كه سلاجقه متعصب به حكومت مي رسند و بسياري از ظلمها را عليه شيعه بكار مي برند و كتابخانه شيخ طوسي (ره) را آتش مي زنند.
اما اينك نظر شما را به سخنان آيت الله مكارم شيرازي(دام ظله) در مفاتيح نوين ذيل اين زيارت جلب مي كنم:
بعضي مي گويند: جمله هاي اوّلاً ثم الثاني و الثالث و الرابع در نسخه خطي مصباح المتهجد مربوط به قرن ششم(502ق) موجود در كتابخانه آستان قدس رضوي و نسخه مصباح الصغير شيخ(كه برگزيده مصباح المتهجد است) و مربوط به قرن ششم و آن هم در آستان مقدس رضوي موجود مي باشد، وجود ندارد. ولي بايد توجه داشت كه جمله هاي فوق در چند نسخه مهم و معتبر ديگرمصباح المتهجد و مصباح الصغير موجود است:
1. نسخه قديمي و خطي مصباح المتهجد كه تاريخش به زمان شيخ طوسي(قرن پنجم) بر مي گردد و در كتابخانه مسجد اعظم قم (به شماره394) موجود است و در صفحه اول آن نوشته شده است: «نسخه زمان مؤلف»
2.نسخه ابن ابي الجواد كه در كتابخانه مرحوم آيت الله مرعشي نجفي ره(به شماره6837) موجود است؛ وي مي نويسد: اين نسخه را با نسخه اي كه در اختيار نوه ابن شهر آشوب بوده است، مقابله كردم و نوه ابن شهر آشوب گفته است كه من از جدم(ابن شهر آشوب) شنيدم كه اين نسخه اي است كه آن را بر شيخ طوسي خوانده ام. در اين نسخه نيز جملات فوق قرار دارد.
3.مرحوم سيد بن طاووس هم در مصباح الزائر اين زيارت را به همين كيفيت نقل كرده است و پس از آن مي گويد: من آن را از مصباح الصغير شيخ نقل مي كنم. (مصباح الزائر/278)
4. در بحار الانوار كه مستقيماً از مصباح المتهجد نقل كرده است اين فقرات موجود است كه اين نشان مي دهد در نسخه موجود نزد علامه مجلسي نيز جملات فوق بوده است. (بحار/98/296)
اين فقرات منافاتي با مساله وحدت ندارد. نظر مراجع را در مورد اين فقره در مطلب «استفتايي از مراجع پيرامون زيارت عاشورا» بخوانيد.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
26   نام و نام خانوادگي:  دوست     -   تاريخ:  31 شهريور 93 - 15:46:30
در لينک زير درباره يک مقاله علمي پژوهشي درباره سند و متن و نسخه هيا مختلف زيارت عاشورا ارائه شده است. لطفا نظرتان را درباره اين مقاله بيان کنيد:
http://arabi-maleki.blogfa.com/post-416.aspx
جواب نظر:
باسلام
دوست گرامي
در اين مقاله تحقيق کافي در مورد نسخه هاي قديمي مصباح المتهجد و مصباح الصغير صورت نگرفته است چنانکه در نظر قبلي از مفاتيح نوين ذکر کرديم در کتابخانه مسجد اعظم نسخه زمان مولف موجود است و متقدم تر از نسخه آستان قدس است و در نسخه ابن ابى ‏الجود كه در كتابخانه مرحوم آية اللَّه مرعشى رحمه الله (به شماره 6837) هم همينطور است که به جهت وجود قرينه قابل اعتمادتر است. سخن مرحوم سيّد بن طاووس رحمه الله در مصباح الزائر و نقل علامه مجلسي در بحار دلايل ديگر بر صحت وجود اين فقره در نسخه اصلي مي باشد.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
27   نام و نام خانوادگي:  مينا     -   تاريخ:  07 آبان 93 - 10:55:25
باسلام.من درباره لحن زيارت عاشورادچارشبه شده ام.براي مثال وقتي ميگوييم اللهم العن بني اميه القاطبه...القاطبه يعني تمااامي بني اميه لعنت شوند.ايادرميان انهاحتي يک کودک بي تقصيرهم يافت نميشودک ماقاطبه انهارالعنت ميکنيم؟
جواب نظر:
با سلام
کاربر گرامي
در خصوص  لعن بني اميه در زيارت عاشورا بايد بگوييم:
اولا:اگر در  فقرات قبل و بعد عبارت «لَعَنَ اللَّهُ بَنِي أُمَيَّةَ قَاطِبَة» در زيارت عاشورا دقت شود، به روشني متوجه مي شود که فضاي زيارت، لعن و نفرين آن گروهي است که غاصبانه بر تخت خلافت تکيه زدند و اهل بيت را مورد ظلم قرار داده اند  و از هر وسيله اي براي دشمني با اهل بيت(ع) بهره مي گرفتند. بنا بر اين مراد از بني اميه در اين فقره آنهايي هست که بغض و دشمني اهل بيت(ع) را در دل مي پروراندند. با اين حساب خروج امثال معاوية ابن يزيد از تحت واژه «بني اميه» تخصّص خواهد بود نه تخصيص. يعني از ابتدا بني اميه در اين عبارت شامل صالحان از بني اميه نيست تا بخواهد با تخصيص خارج شود.که ميرزا ابوالفضل تهراني در شرح زيارت عاشوراي خود اين وجه را مي پذيرد
ثانيا:در سنت قرآن و سيره رسول خدا صلي الله عليه و آله و ائمه عليهم السلام، آنچه افراد را به هم منسوب مى‌کند، ارتباطهاى ايمانى و روحى است که پايدار بوده و در دنيا و آخرت پايدار است. اين مطلب در قرآن بارها مورد تأکيد قرار گرفته است از جمله خداوند به حضرت نوح وعده مى دهد که اهل و خانواده او را از عذاب نجات خواهد داد و وقتى عذاب فرا مى رسد فرزند او غرق مى گردد. حضرت نوح به خداوند عرض مى کند: «انّ ابنى من أهلى؛ فرزند از اهل من است» و خداوند فرمود: «انّه ليس من أهلک؛ او از اهل تو نيست.»
همچنين از زبان حضرت ابراهيم عليه السلام چنين آمده است:«فمن تبعنى فانّه منّى؛ هر کس مرا پيروى کند از من است».
يا در خصوص سلمان که پيامبر صلي الله عليه و آله فرمودند : سلمان منا اهل البيت که پيامبر بخاطر پيروي و تبعيت سلمان،
او را از اهل بيت دانسته اند درحالي که هيچ نسبت قومي با پيامبر نداشت
يکي از افراد خاندان بني اميه که عاقبت به خير و شيعه شد، سعد بن عبدالملک بن عبدالعزيز بن مروان است؛ از اين رو امام باقر(ع) نام او را  سعد الخير نهاده است.يک روز سعد الخير، گريه‌کنان و لرزان خدمت امام باقر(ع) رسيد؛ حضرت علّت گريه و اضطرابش را پرسيد، سعد عرض کرد: چگونه نگريم؟ در حالي که من جزو همان خاندان و درخت لعن و نفرين شده‌اي هستم که در قرآن بيان شده‌است! امام(ع) براي دلجويي از صحابي پرهيزکارش فرمود:لستَ منهم، أنت أمويّ منّا اهل‌البيت؛ تو از آن خاندان و درخت ملعون نيستي، بلکه تو با وجود اموي بودن، جزو ما خاندان مي‌باشي.
سپس حضرت براي تفهيم و توضيح، به او فرمود: مگر نشنيده‌اي کلام خداي عزّوجل را که از قول ابراهيم(ع) نقل مي‌کند:
(فَمَنْ تَبِعَني فَإِنّهُ مِنّي)؛ "پس هرکس مرا پيروي کند، حقيقتاً او از من است
بنابراين مراد از بني اميه در زيارت عاشورا انتساب خوني به اين خاندان نيست، بلکه مراد تمام افرادي است که پيرو راه معاويه و يزيد در دشمني و مخالفت با اهل بيت ع بوده اند، پس اگر کسي از لحاظ خوني از آنها باشد ولي مخالف ايشان باشد ديگر از بني اميه نيست همچنانکه خالد بن سعيد بن العاص، أمامة بنت أبي العاص همسر حضرت علي عليه السلام از طايفه بني اميه بودند ولي از شيعيان به حساب مي آمدند
اينکه شخصي صرفا به خاطر انتساب به طايفه خاصي (از لحاظ نسبي) ، مورد لعن قرار بگيرد ، مخالف عقل و وحي است.  عکس اين مطلب نيز درست است ، به اين معني که مثلا ابولهب با اينکه از بني هاشم است و عموي پيامبر ، در قران کريم و روايات مورد مذمت و لعن قرار گرفته است
 موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
28   نام و نام خانوادگي:  حسن     -   تاريخ:  13 آبان 93 - 02:12:57
با سلام و تشكر
لطفا بفرماييد كه با وجود اينكه از بني اميه آدم هاي غير شروري هم بوده اند از جمله .يكي از همسران پيامبر كه دختر ابوسفيان بود (از مهاجرين به حبشه) و پسر يزيد كه خلافت را نپذيرفت و ... منظور از واژه "قاطبه" در عبارت "ولعن الله بني اميه قاطبه" چيست؟
جواب نظر:
با سلام 
دوست گرامي
در خصوص  لعن بني اميه در زيارت عاشورا بايد بگوييم:
اولا:اگر در  فقرات قبل و بعد عبارت «لَعَنَ اللَّهُ بَنِي أُمَيَّةَ قَاطِبَة» در زيارت عاشورا دقت شود، به روشني متوجه مي شود که فضاي زيارت، لعن و نفرين آن گروهي است که غاصبانه بر تخت خلافت تکيه زدند و اهل بيت را مورد ظلم قرار داده اند  و از هر وسيله اي براي دشمني با اهل بيت(ع) بهره مي گرفتند. بنا بر اين مراد از بني اميه در اين فقره آنهايي هست که بغض و دشمني اهل بيت(ع) را در دل مي پروراندند. با اين حساب خروج امثال معاوية ابن يزيد از تحت واژه «بني اميه» تخصّص خواهد بود نه تخصيص. يعني از ابتدا بني اميه در اين عبارت شامل صالحان از بني اميه نيست تا بخواهد با تخصيص خارج شود.که ميرزا ابوالفضل تهراني در شرح زيارت عاشوراي خود اين وجه را مي پذيرد
ثانيا:در سنت قرآن و سيره رسول خدا صلي الله عليه و آله و ائمه عليهم السلام، آنچه افراد را به هم منسوب مى‌کند، ارتباطهاى ايمانى و روحى است که پايدار بوده و در دنيا و آخرت پايدار است. اين مطلب در قرآن بارها مورد تأکيد قرار گرفته است از جمله خداوند به حضرت نوح وعده مى دهد که اهل و خانواده او را از عذاب نجات خواهد داد و وقتى عذاب فرا مى رسد فرزند او غرق مى گردد. حضرت نوح به خداوند عرض مى کند: «انّ ابنى من أهلى؛ فرزند از اهل من است» و خداوند فرمود: «انّه ليس من أهلک؛ او از اهل تو نيست.»
همچنين از زبان حضرت ابراهيم عليه السلام چنين آمده است:«فمن تبعنى فانّه منّى؛ هر کس مرا پيروى کند از من است».
يا در خصوص سلمان که پيامبر صلي الله عليه و آله فرمودند : سلمان منا اهل البيت که پيامبر بخاطر پيروي و تبعيت سلمان،
او را از اهل بيت دانسته اند درحالي که هيچ نسبت قومي با پيامبر نداشت
يکي از افراد خاندان بني اميه که عاقبت به خير و شيعه شد، سعد بن عبدالملک بن عبدالعزيز بن مروان است؛ از اين رو امام باقر(ع) نام او را  سعد الخير نهاده است.يک روز سعد الخير، گريه‌کنان و لرزان خدمت امام باقر(ع) رسيد؛ حضرت علّت گريه و اضطرابش را پرسيد، سعد عرض کرد: چگونه نگريم؟ در حالي که من جزو همان خاندان و درخت لعن و نفرين شده‌اي هستم که در قرآن بيان شده‌است! امام(ع) براي دلجويي از صحابي پرهيزکارش فرمود:لستَ منهم، أنت أمويّ منّا اهل‌البيت؛ تو از آن خاندان و درخت ملعون نيستي، بلکه تو با وجود اموي بودن، جزو ما خاندان مي‌باشي.
سپس حضرت براي تفهيم و توضيح، به او فرمود: مگر نشنيده‌اي کلام خداي عزّوجل را که از قول ابراهيم(ع) نقل مي‌کند:
(فَمَنْ تَبِعَني فَإِنّهُ مِنّي)؛ "پس هرکس مرا پيروي کند، حقيقتاً او از من است
بنابراين مراد از بني اميه در زيارت عاشورا انتساب خوني به اين خاندان نيست، بلکه مراد تمام افرادي است که پيرو راه معاويه و يزيد در دشمني و مخالفت با اهل بيت ع بوده اند، پس اگر کسي از لحاظ خوني از آنها باشد ولي مخالف ايشان باشد ديگر از بني اميه نيست همچنانکه خالد بن سعيد بن العاص، أمامة بنت أبي العاص همسر حضرت علي عليه السلام از طايفه بني اميه بودند ولي از شيعيان به حساب مي آمدند
اينکه شخصي صرفا به خاطر انتساب به طايفه خاصي (از لحاظ نسبي) ، مورد لعن قرار بگيرد ، مخالف عقل و وحي است.  عکس اين مطلب نيز درست است ، به اين معني که مثلا ابولهب با اينکه از بني هاشم است و عموي پيامبر ، در قران کريم و روايات مورد مذمت و لعن قرار گرفته است
 موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
29   نام و نام خانوادگي:  حسن ديواندري     -   تاريخ:  18 آبان 93 - 00:54:05
باسلام و سپاس
پاسخ ملاحظه شد . بسيار ممنونم
اجركم عندلله.
ارادتمندي از سبزوار




   

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما