* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 13 فروردين 1387 | تعداد بازديد: 87111 | |
کرامات عمر بن خطاب در كتب اهل سنت | ||
صداي عمر از مدينه تا فسا رسيداين قصه آن قدر معروف است كه حتي كتابهاي لغت نيز آن را نقل كردهاند . ما آن را از كتاب البداية و النهاية ابن كثير نقل ميكنيم : ذكر سيف عن مشايخه أن سارية بن زنيم قصد فسا و دار أبجرد فاجتمع له جموع ـ من الفرس و الأكرادـ عظيمة و دخم المسلمين منهم أمر عظيم و جمع كثير، فرأي عمر في تلك الليلة فيما يري النائم معركتهم و عددهم فخاوفت من النهار و أنهم في صحراء و هناك جبل إن اسندوا اليه لم يؤتوا ألاّ من وجه واحد. فنادي من الغد الصلاة جامعة، حتي اذا كانت الساعة التي رأي أنهم اجتمعوا فيها، خرج الي الناس و صعد المنبر، فخطب الناس و أخبرهم بصفة ما رأي، ثم قال: يا سارية! الجبل الجبل!!! ثم اقبل عليهم و قال ان الله جنودا و لعل بعضها أن لم يبلغّهم. قال: ففعلوا ما قال عمر، فنصرهم الله علي عدوهم و فتحوا البلد. جناب عمر بن خطاب در مدينه مشغول خواندن خطبه نماز جمعه و آيات قرآن را مي خواند؛ يك دفعه سه مرتبه گفت: «يا ساريه الجبل»، همه ماندند كه چه اتفاقي افتاده؛ بعد از نماز از او پرسيدند كه چه شد وسط خطبه اين چنين گفتي؟ گفت: در حين خطبه خواندن، يك نگاهي كردم به ملكوت زمين و زمان، ديدم لشكري كه براي فتح نهاوند فرستاديم، دشمنان از 4 طرف مي خواهند محاصره كنند و آنها را از بين ببرند، فرمانده شان آقاي ساريه بود، او را صدا زدم كه بيائيد به طرف كوه و از يك طرف با دشمن بجنگيد، تا آنها از 4 طرف حمله نكنند؛ آنها هم آمدند به سمت كوه و جنگيدند. بعد از 3 ماه كه لشكر آمد به مدينه، سؤال كرديم كه آيا اين قضيه را شما هم ديديد؟ گفتند: بله، در فلان روز در بيابان نهاوند بوديم كه صداي آقاي عمر در فضا طنين انداز شد و همه لشكر هم صداي او را شنيدند و او از مدينه صدا زد: «يا ساري الجبل»، و اگر صداي عمر نبود، همه از بين رفته بوديم و اين پيروزي هم نصيب اسلام نمي شد البداية و النهاية، ج7، ص94، قصه جنگ فسا و المغني ، عبد الله بن قدامه ، ج 10 ، ص 552 و الشرح الكبير ، عبد الرحمن بن قدامه ، ج 10 ، ص 387 و فيض القدير شرح الجامع الصغير ، المناوي ، ج 4 ، ص 664 و تفسير الرازي ، الرازي ، ج 21 ، ص 87 و دقائق التفسير ، ابن تيمية ، ج 2 ، ص 140 و أسد الغابة ، ابن الأثير ، ج 2 ، ص 244 و الإصابة ، ابن حجر ، ج 3 ، ص 5 – 6 و تاريخ اليعقوبي ، اليعقوبي ، ج 2 ، ص 156 و الكامل في التاريخ ، ابن الأثير ، ج 3 ، ص 42 – 43 و تاريخ الإسلام ، الذهبي ، ج 1 ، ص 384 و تاريخ ابن خلدون ، ابن خلدون ، ج 1 ، ص 110 و تاج العروس ، الزبيدي ، ج 16 ، ص 327 . رود نيل تحت فرمان عمر فخر رازي در تفسيرش از جمله مينويسد : الثاني : روي أن نيل مصر كان في الجاهلية يقف في كل سنة مرة واحدة وكان لا يجري حتى يلقى فيه جارية واحدة حسناء ، فلما جاء الإسلام كتب عمرو بن العاص بهذه الواقعة إلى عمر ، فكتب عمر على خزفة : أيها النيل إن كنت تجري بأمر الله فاجر ، وإن كنت تجري بأمرك فلا حاجة بنا إليك ! فألقيت تلك الخزفة في النيل فجرى ولم يقف بعد ذلك . تفسير الرازي ، الرازي ، ج 21 ، ص 88 . رود نيل طغيان كرده بود و خانه هاي مردم داشت نابود مي شد. آمدند خدمت عمر بن خطاب كه اي خليفه رسول الله! به داد ما برس كه خانه هايمان رفت. جناب عمر بن خطاب گفت: يك سفالي براي من بياوريد؛ سريع براي او آوردند و با دست مباركش بر روي آن سفال نوشت : اگر به امر خداوند جاري مي شوي، پس جاري شو و اگر به امر خودت جاري مي شوي، ما كاري نداريم هر كاري مي كني بكن. بعد از آن، اين رودخانه ديگر طغيان نكرد و مردم از طغيان رود نيل راحت شدند. زمين از شلاق عمر ترسيد ! فخر رازي مينويسد : الثالث : وقعت الزلزلة في المدينة فضرب عمر الدرة على الأرض وقال : اسكني بإذن الله فسكنت وما حدثت الزلزلة بالمدينة بعد ذلك . وزي در مدينه زلزله شديدي آمد و مردم ريختند بيرون و پناه آوردند به خليفه دوم، خليفه دوم شلاق خود را محكم بر زمين كوبيد و گفت: " آرام باش به اذن خدا " زمين هم آرام شد؛ بعد از آن، زمين مدينه ديگر زلزله نگرفت . آتش ، تحت فرمان عمر! الرابع : وقعت النار في بعض دور المدينة فكتب عمر على خزفة : يا نار اسكني بإذن الله فألقوها في النار فانطفأت في الحال . تفسير الرازي ، الرازي ، ج 21 ، ص 88 . يكي از خانه هاي مدينه آتش گرفت و سرايت كرد به بخش أعظمي از خانه هاي مدينه. مردم مانده بودند حيران و سرگردان كه خانه ها آتش گرفته. عمر نوشت : " اي آتش به اذن خدا ساكن و خاموش شو" و آن را انداخت در آتش و آتش در همان لحظه ساكت و خاموش شد .
اين نمونه كوچكي بود از غلوهاي اهل سنت در باره خليفه دوم . اگر خداي نخواسته يكي از شيعيان عين همين مطالب را در باره امير المؤمنين يا يكي ديگر از ائمه عليهم السلام نقل كند ، فوراً او را متهم به غلو كرده و فتوي به كفر او ميدهند . آهاي وهابي ها ! شما چه جوابي به اين مطالب داريد ؟ در رابطه با غلو در مذهب اهل سنت نيست مي توانيد به لينک زير مراجعه کنيد:
| ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: مجتبي فيروزي -
تاريخ: 18 فروردين 87 - 00:00:00
متشكر از اين چيزاي خنده دار زياد بنويسيد عالي بود |
2 |
نام و نام خانوادگي: تقي علوي -
تاريخ: 21 فروردين 87 - 00:00:00
جان من کمي ديگر کتب انهارا جستجو کنيد که احتمالا عمر يا پيامبر دربيايد يا پسر خدا...نعوذبالله يا اين کتب اهل تسنن قصد تخريب عمر را دارندو يا اقايان سرهارا در زير خاک دارند. |
3 |
نام و نام خانوادگي: محمود مومن پور -
تاريخ: 24 فروردين 87 - 00:00:00
سايت شما واقعا بي نظير ما انشاالله به ياري امام مهدي 5 ميليون سايت ضد وهابيت تشكيل ميدهيم. |
4 |
نام و نام خانوادگي: سعيد زماني از شيراز -
تاريخ: 26 فروردين 87 - 00:00:00
از اينکه کرامات جناب ابن خطاب رانوشتيد متشکرم . فقط لطف کنيد اگر کرامات آقايان عثمان وابوبکر را خواستيدبنويسيد قبلش هشدار بديد تا دوستاني که مي خونند از فرط خنده راهي بيمارستان نشوند . ياعلي |
5 |
نام و نام خانوادگي: محمدرضابلبل پور -
تاريخ: 27 فروردين 87 - 00:00:00
اهل سنت روايت تعريف مي كنند يا جوك 2009!!!!! تحويل مردم مي دن؟؟؟؟؟؟ تريكيدم از بس خنديدم.راستي اگه اجازه بديد مي خوام وبلاگ خودم رو معرفي كنم.آنتي سني:http://antisonni.blogsky.com/حضرات سني دارن تو مناظره دست و پا مي زنن. اگه دوستان دوست دارن مي تونن براي دست و پا زدن اين جنابان تشريف بيارن. |
6 |
نام و نام خانوادگي: yahoo.com -
تاريخ: 27 فروردين 87 - 00:00:00
اينها انقدراحمق هستندكه حديث كه جعل ميكننددرش فكرنمي كنند |
7 |
نام و نام خانوادگي: حسين اسيري -
تاريخ: 28 فروردين 87 - 00:00:00
هههه واقعا حرفت قشنك بود (yahoo.com) |
8 |
نام و نام خانوادگي: محمدرضا ثابتي -
تاريخ: 03 ارديبهشت 87 - 00:00:00
بنام خدا ، از سايت بسيار خوب و مفيدتان سپاسگزارم ،واقعا دور ماندن از ولايت انسان را به چه جاها ميکشاند بحدي که براي توجيه عملش حتي |
9 |
نام و نام خانوادگي: محمد صادق مطهري فرد -
تاريخ: 07 ارديبهشت 87 - 00:00:00
باسلام خيلي جالبه. اما بايد بگويم اينها جديدا باب روضه خواندن را هم دارند باز مي كنند براي خلفايشان ولي مناسفانه قسمتي بخاطر اشتباهات خود ماها در فاش كردن اسرار اهل بيت به تعبير خود ان حضرات معصوميين ورعايت نكردن فهم عموم ورواج درغ گوئي در مدايح ومراثي ما است كه جاي تاسف دارد خود بهانه وراهكار بدست انها مي دهيم |
10 |
نام و نام خانوادگي: مهدي ارام -
تاريخ: 17 ارديبهشت 87 - 00:00:00
از کرامات ديگر آن جناب نواختن سيلي بر گونه مطهر و مبارک بانوي دوجهان صديقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله عليها و همچنين غصب فدک و پاره کردن بنچاق فدک مي باشد و ... لطفا در اين خصوص هم ايراد نظر فرماييد. |
11 |
نام و نام خانوادگي: ز -
تاريخ: 22 ارديبهشت 87 - 00:00:00
خيلي خنديديم . يا علي مدد http://mashhadlaw.parsiblog.com |
12 |
نام و نام خانوادگي: hadi -
تاريخ: 08 خرداد 87 - 00:00:00
از شما بزرگواران متشكرم وخواهش مي كنم جواب هاي علمي وتحقيقاتي تان راادامه دهيد ان شاءالله موردعنايت امام زمان باشيد |
13 |
نام و نام خانوادگي: محمد رضا پرتو -
تاريخ: 05 تير 87 - 00:00:00
البته شيعه به ادب معروف است . با منطق و استدلال بايد جواب داد اگر ما اهل سنت را مسخره كنيم آنها هم امام حق شيعه را مسخره ميكنند و اين مشكلي را حل نمي كند . بايد سند اين روايات بررسي شود .و به روشهاي مخصوص حديث شناسي كه كاملا تخصصي است جواب داده شوند . بنده به شخصه مخالف فحش يا مسخره هستم. جواب نظر: با تشکر از حسن نظر شما وليکن به صورت خلاصه و نکته اي عرض کنم که چندين روايت موجود در اين بحث از جناب فخر رازيست که ايشان آن را از قطعيات مي دانند (در مورد وثاقت جناب فخر رازي که ديگر در بين اهل تسنن شک و شبهه اي وجود ندارد) و بعد از آن ، اينکه تمامي اين موارد از کتب اهل سنت بوده است والبته در لينک انتهاي مطلب نيز اشاره به سخنراني استاد دکتر حسيني قزويني راجع به بحث غلو در اهل سنت اشاره مي کند که خواندن آن (با توجه به مدارک و ماخذ ذکر شده در متن سخنراني) خالي از لطف نيست و نهايتا اينکه ما نيز به شدت با بحث فحش و ناسزا مخالف هستيم و آن را مردود مي دانيم و اعتقاد به بحث علمي داريم و همواره در ذکر مطالب و ماخذ سعي بر حفظ اين موارد داريم (البته دقت داشته باشيد که در نتيجه گيري آخر نيز اشاره شده که به بحث يک بام و دو هوا بودن اهل سنت راجع به قبول نکردن کرامت اهل بيت و حضرت علي (ع) در قياس با خلفاء خود خواستيم اشاره اي داشته باشيم) موفق و مؤيد باشيد معاونت اطلاع رساني |
14 |
نام و نام خانوادگي: شيلان -
تاريخ: 13 شهريور 87 - 00:00:00
وقتي يه بچه 5 ساله ميتونه امام بشه و بعد غيب بشه و بعد هزاران سال ظهور كنه پس ديگه غير ممكن وجود نداره جواب نظر: جناب شيلان ! وقتي يك بچه كه هنوز در قنداق است مي&zwnjتواند پيامبر باشد ، يك بچه پنج ساله نيز مي&zwnjتواند امام باشد . وقتي يك بچه نا بالغ كه هنوز نمي&zwnjتواند عورتين خود را بپوشاند ، مي&zwnjتواند براي شما امام جماعت باشد و شما به وي اقتدا مي&zwnjكنيد ، واقعاً ديگه غير ممكن وجود ندارد . محمد بن اسماعيل بخاري در صحيح ترين كتاب اهل سنت بعد از قرآن مي&zwnjنويسد : |