نسخه موبایل
www.valiasr-aj .com
پاداش کار نیک؛ مختص مؤمنین، یا همه مردم!؟
کد مطلب: 10983 تاریخ انتشار: 20 ارديبهشت 1396 - 11:31 تعداد بازدید: 5712
خارج کلام مقارن » عمومی
پاداش کار نیک؛ مختص مؤمنین، یا همه مردم!؟

جلسه هشتاد و دوم 96/02/16



بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه هشتاد و دوم 96/02/16

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله

ما چند روز قبل بحثی داشتیم در رابطه با آیه شریفه:

(إِنَّ اللَّهَ لا یضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِین)

خدا پاداش نیکوکاران را تباه نمی‌کند.

سوره توبه (9): آیه 120

و یا :

(إِنَّا لا نُضِیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عملاً)

ما هم اجر نیکوکاران را ضایع نخواهیم گذاشت.

سوره کهف (18): آیه 30

بعضی از دوستان هم در این زمینه مقاومت داشتند که اگر شخص کافری کار نیکی انجام بدهد، خداوند پاداش او را ضایع نمی‌کند. حال یا در دنیا و یا در آخرت!

بنده به مناسبتی مشاهده کردم در بعضی از تفاسیر از جمله «تفسیر نمونه» این آیات را به زیبایی توضیح داده و روایات خوبی هم ذیل آن آورده است که براي من جالب بود و گفتم حیف است که این مطالب را عرض نکنم!

«تفسیر نمونه» تعبیری دارد و در توضیح این آیات می‌نویسد: افرادی که کار خوبی انجام می‌دهند و اختراعی دارند یا خدمتی به بشریت می کنند، دو دسته هستند؛ دسته اول افرادی هستند که این کارها را با هدف شهرت جهانی انجام می‌دهند.

این افراد می خواهند با این کار خود در میان مردم مشهور باشند. پاداش این افراد همان شهرت جهانی است که به پاداش خودشان هم رسیده‌اند.

افراد دیگری هستند که با هدف خدمت به بشریت کاری انجام می‌دهند. به عنوان مثال «ادیسون» برق را اختراع می‌کند با این هدف که بشریت به جایی برسد و کاری با شهرت جهانی خودش هم ندارد. قطعاً خداوند عالم برای این افراد در دنیا یا آخرت پاداش در نظر می‌گیرد.

در کتاب «بحارالانوار» جلد 68 صفحه 354 روایتی وجود دارد که رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) به «عدی» پسر «حاتم طائی» می‌فرماید:

«دُفِعَ عَنْ أَبِیک الْعَذَابُ الشَّدِیدُ لِسَخَاءِ نَفْسِه»

خداوند عالم به دلیل سخاوت نفسی که پدرت داشت عذاب را از او دفع کرد.

این در حالی است که «حاتم طائی» قبل از رسالت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) از دنیا رفت، عصر نبوت را درک نکرد و کافر از دنیا رفت.

همچنین در روایتی دیگر وارد شده است:

«وَ رُوِی أَنَّ جَمَاعَةً مِنَ الْأُسَارَی جَاءُوا بِهِمْ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ ( صلی الله علیه و آله) فَأَمَرَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ (عليه السلام) بِضَرْبِ أَعْنَاقِهِمْ»

تعدادی از اسرا را خدمت پیامبر آوردند و امیرالمؤمنین مأمور شد تا گردن آن‌ها را بزند.

«ثُمَّ أَمَرَهُ بِإِفْرَادِ وَاحِدٍ لَا یقْتُلُهُ»

سپس رسول گرامی اسلام دستور دادند تا گردن یکی از مردان را نزنند.

«فَقَالَ الرَّجُلُ لِمَ أَفْرَدْتَنِی مِنْ أَصْحَابِی وَ الْجِنَایةُ وَاحِدَةٌ»

آن مرد گفت: ما همه مشرک هستیم و در جنگ اسیر شدیم. چرا دیگران را گردن زدید، اما گردن مرا نزدید؟

«فَقَالَ لَهُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَک وَ تَعَالَی أَوْحَی إِلَی أَنَّک سَخِی قَوْمِک وَ لَا أَقْتُلُک»

رسول الله فرمودند: خداوند عالم به من وحی کرد که تو در میام قوم خود سخی قوم هستی و دستور داد که تو را نکشم.

«فَقَالَ الرَّجُلُ فَإِنِّی أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّک مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ ( صلی الله علیه و آله)»

سپس مرد گفت: أشهد أن لا إله إلا الله و أنک محمد رسول الله.

«قَالَ فَقَادَهُ سَخَاؤُهُ إِلَی الْجَنَّةِ»

رسول الله فرمودند: سخاوت این شخص او را به بهشت کشاند.

بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 68، ص 354، ح 16

همچنین روایتی از امام صادق (علیه السلام) در کتاب «کافی» وارد شده است. قبیله‌ای از یمن خدمت پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) آمده بودند که یکی از مردان این قبیله نسبت به رسول گرامی اسلام بی‌ادبانه حرف می‌زد.

پیغمبر اکرم غضبناک شدند، به طوری که رگ‌های گردنشان نمایان شد، رنگ صورت مبارکشان تغییر کرد و به زمین نگاه می‌کردند. در همین حین جبرئیل نازل شد و گفت:

«رَبُّک یقْرِئُک السَّلَامَ وَ یقُولُ لَک هَذَا رَجُلٌ سَخِی یطْعِمُ الطَّعَامَ»

جبرئیل خطاب به رسول گرامی اسلام فرمود: این مرد سخی است و اطعام می‌کند.

«فَسَکنَ عَنِ النَّبِی ص الْغَضَبُ وَ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ قَالَ لَهُ لَوْ لَا أَنَّ جَبْرَئِیلَ أَخْبَرَنِی عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنَّک سَخِی تُطْعِمُ الطَّعَامَ لَشَرَدْتُ بِک وَ جَعَلْتُک حَدِیثاً لِمَنْ خَلْفَک»

غضب رسول گرامی اسلام فروش کرد، سرشان را بلند کردند و فرمودند: اگر جبرئیل به من خبر نمی‌داد که تو سخی هستی، و به دیگران اطعام می کنی، تو را به خاطر این حرفی که زدی طرد می‌کردم و کاری می‌کردم که برای آیندگان عبرت باشد.

«فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ وَ إِنَّ رَبَّک لَیحِبُّ السَّخَاءَ»

مرد یمنی گفت: آیا خداوند سخاوت را دوست دارد؟

«فَقَالَ نَعَمْ»

رسول الله فرمودند: بله.

«فَقَالَ إِنِّی أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّک رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِی بَعَثَک بِالْحَقِّ لَا رَدَدْتُ مِنْ مَالِی أَحَدا»

مرد گفت: اشهد أن لا إله إلا الله و أشهد أن محمدا رسول الله. به خدا سوگند تا به حال کسی را به خاطر مسائل مادی رد نکردم.

الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 4، ص 40، ح 5

همچنین روایت دیگری در کتاب «مجمع البیان»، «تفسیر قمی» و «بحارالأنوار» وارد شده است که می‌گوید:

«إِنَّ مُوسَی عَلَیهِ السَّلَامُ هَمَّ بِقَتْلِ السَّامِرِی فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَیهِ لَا تَقْتُلْهُ یا مُوسَی فَإِنَّهُ سَخِی»

حضرت موسی (علیه السلام) تصمیم گرفت سامری را به خاطر اینکه مردم را گمراه کرده بود بکشد؛ اما از طرف خداوند متعال وحی شد که موسی! او را نکش، او سخاوتمند است.

بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 13، ص 208، باب 7 نزول التوراة و سؤال الرؤیة

در هرصورت ما از این روایات چنین می‌فهمیم، افرادی هستند که کار نیک انجام می‌دهند ولی فاقد ایمان هستند و حتی ناصبی هستند و از رفتن به بهشت کاملاً محروم هست؛ اینها به قصد خدمت به خلایق کاری انجام می‌دهد. با توجه به آیه شریفه:

(إِنَّا لا نُضِیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عملاً)

ما هم اجر نیکوکاران را ضایع نخواهیم گذاشت.

سوره کهف (18): آیه 30

در اینجا دیگر ایمان و ولایت شرط نیست. چنین شخصی اگر واقعاً به قصد خدمت به خلق کاری انجام دهد خداوند عالم پاداش او را خواهد داد. ولی کسانی که به قصد شهرت یا قصد دیگری کاری انجام بدهند، خداوند عالم ضامن پاداش به آن افراد نیست؛ خواه به هدف خود برسند یا نرسند فرقی نمی‌کند.

این نکته را خواستم عرض کرده باشم که عزیزان در نظر داشته باشند وقتی که کار نیکی از غیر مؤمنی در دنیا سر بزند، خداوند عالم نمی‌خواهد اگر فردای قیامت این شخص را به جهنم هم برد، ادعا کند که من کار نیکی انجام دادم، اما پاداشی به من ندادی.

پرسش:

«حاتم طائی» قبل از رسول گرامی فوت کرده است و در این صورت او به بهشت نمی‌رود.

پاسخ:

او به بهشت نمی‌رود، اما در روایت وارد شده است که در جهنم هم آن‌طور که باید عذاب نمی‌شود. آن‌طور که در روایات وارد شده است خداوند متعال این شخص را یا نمی‌سوزاند و یا تخفیفی در عذاب او قائل می‌شوند.

در بعضی روایات وارد شده است که غذایی برای او در نظر گرفته می‌شود. از رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) سؤال می‌شود که آیا از بهشت برای او غذا می‌آید؟! رسول الله فرمودند: از جایی خواهد رسید!!

پرسش:

«حاتم طائی» که پیامبر اکرم را درک نکرده است. اگر پیغمبر اکرم ایشان را به اسلام دعوت می‌کرد و او دعوت ایشان را رد می‌کرد، کافر محسوب می‌شد. پس چگونه می گوئید او کافر بوده است؟

پاسخ:

در زمان ایشان پیامبر اسلام نبوده، اما ادیان دیگری وجود داشت. مي‌گويند حضرت ابوطالب از اوصياء حضرت ابراهيم بوده است. اوصياء حضرت عيسي هم بوده‌اند. اينطور نيست كه قبل از پيامبر صلی الله علیه و آله همه كافر باشند.

اولاً طبق آیه شریفه:

(فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیها)

مطابق فطرت خدا است فطرتی که خدا بشر را بر آن فطرت آفریده.

سوره روم (30): آیه 30

بحث توحید بحث فطری است. حرکت کردن بر خلاف فطرت در حقیقت خلاف عقل است. این شخص عقل دارد یا ندارد؟! همین که این شخص برخلاف عقل خود حرکت کرده است، استحقاق مجازات را دارد.

بحث سر این است که اگر ما خلاف عقل حرکت کنیم مجازات خواهیم شد. همچنین اگر خلاف شرع حرکت کنیم هم مجازات خواهیم شد.

اگر موردی باشد که شارع مقدس در آنجا حرفی نداشته باشد، فتاوی مراجع را هم دیده ولی چیزی در این زمینه مشاهده نکرده است و تنها عقل او تشخیص می‌دهد این کار خوبی است؛ اما این کار را کنار گذاشته است. آیا این کار مجازات دارد یا ندارد؟!

همچنین شما در اصول بحث «تجری» را مطرح می‌کنید. شخصی فعلی را که اصلاً گناه نیست، تصمیم به انجامش دارد به قصد گناه بودن. یعنی شخص به تصور اینکه گناه است مرتکب آن می‌شود. آیا مجازات دارد یا ندارد!؟

شما احکام امضائی را می‌خواهید چکار کنید؟! ما یک سری احکامی داریم که امضائی است؛ به معنای این که عقل قبل از شرع آن را حکم کرده است و شارع آن را امضاء کرده است.

در روایات زیادی وجود دارد:

«إن لله على الناس حجتين : حجة ظاهرة وحجة باطنة ، فأما الظاهرة فالرسل والأنبياء والأئمة - عليهم السلام - ، وأما الباطنة فالعقول .»

الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الأصول من الكافي، ج 1، ص 16، تحقيق: غفاری، علي اكبر ناشر: اسلاميه‏، تهران‏، الطبعة الثانية،1362 هـ.ش.

حجت باطنی همواره با همه وجود دارد. فردای قیامت ولو اینکه انبیائی برای کفار نیامده است و حجت بر آن‌ها نرسیده است، اما آیا او با عقل خود تشخیص داده است یا تشخیص نداده است؟!

اگر كافر با عقل خود تشخیص نداد و عقل او در حدی نیست که حق و ناحق را تشخیص بدهد، او مستضعف است و فردای قیامت هم خداوند عالم با او چگونه می خواهد برخورد کند، بحث جدایی است.

ولی کسانی که در حدی عقل دارند که می‌توانند خوب و بد تشخیص بدهند. خداوند عالم فردای قیامت او را طبق دستورات عقلی مجازات خواهد کرد. حالا یک کسی عقل ندارد و دیوانه هست. روایت «رفع القلم» شامل او می شود. و خداوند عالم قطعاً او را عذاب نمی کند. چون قلم از او برداشته شده است.

ولی آن کسی که عقل دارد و عقلش هم در حدی است که می تواند میان خوب و بد تشخیص دهد، طبق دستورات عقل خود انجام می دهد.

«حاتم طائی» هم از این افراد جدا نیست، می توانست از عقل خودش استفاده کند. اضافه بر اینکه اوصیاء انبیاء گذشته در زمان آنها وجود داشتند. در مکه و مدینه افراد موحدی وجود داشتند که به تبلیغ دین الهی می‌پرداختند. آیا این افراد به حرف اوصیاء گذشته عمل کردند یا نکردند؟!

کتاب حضرت عیسی (علیه السلام) در میان مردم وجود داشته است. در حال حاضر پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) 1400 سال پیش از دنیا رفته است و ما تنها با قرآن کریم و کتابی که در میان ما هست ایمان آوردیم. مشابه همین حالت در دوران جاهلیت هم برای مردم وجود داشته است. در زمان ما افرادی مانند «سروش» و دیگران در برابر قرآن کریم ایستادند. همچنین در آن زمان هم افرادی وجود داشتند که در برابر انجیل ایستاده بودند.

پرسش:

آیا چیزی که انسان را وارد بهشت می‌کند اعتقاد است یا عمل؟! در این روایت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمودند:

«فَقَادَهُ سَخَاؤُهُ إِلَی الْجَنَّةِ»

و به معنای این است که عمل این شخص او را وارد بهشت کرده است.

پاسخ:

نه، «فَقَادَهُ سَخَاؤُهُ إِلَی الْجَنَّةِ» به معنای این است که سخاوت او باعث شد که این شخص ایمان بیاورد و بعد از ایمان وارد بهشت شود. روایت کنایه از این است که سخاوت این شخص باعث ایمان آوردن او شد.

بعد از اینکه این شخص مسلمان شد، رسول گرامی اسلام فرمود: سخاوت این شخص باعث شد که ایشان از جهنم نجات پیدا کرد و مسلمان شد.

در رابطه با اینکه ایمان یا عمل صالح انسان را به بهشت می‌برد، ما روایات متعددی داریم که:

«مَنْ شَهِدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُخْلِصاً وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّة»

الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 2، ص 520، ح 1

اما اینکه آیا ایمان به تنهایی کافی است یا نه، مسئله دیگری است. فرض کنید ایمان به شخصی در آخر عمر عرضه می‌شود و او بعد از گفتن کلمه «لا إله إلا الله» از دنیا می‌رود. همین «لا إله إلا الله» گفتن برای او عمل است. ایمان این شخص ابتدا قلبی بود، سپس او ایمان خود را به زبان آورد.

پرسش:

درست است که «حاتم طائی» قبل از رسول گرامی بوده است، اما در مورد حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) که دستور به گردن زدن کفار داشتند، رسول الله خودشان آن شخص کافر سخاوتمند را بخشیدند.

پاسخ:

ببینید رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) رحمة للعالمین است. یکی از مصادیق رحمة للعالمین همین مورد است. رسول الله با جبرئیل ارتباط دارد و جبرئیل به ایشان وحی الهی را نازل می‌کنند.

در حقیقت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) به دیگر امت اسلامی درس مي‌دهند که بحث سخاوت، رسیدگی به امور دیگران و رسیدگی به خلایق، مرضی خداوند عالم است. در اصل این نمونه‌ها می‌آید تا در جامعه الگوسازی شود.

از این قبیل موارد فراوان وجود دارد. دوستان اگر به کتاب «سفینة البحار» ماده «سخي» مراجعه کنند، مشاهده می‌کنند که موارد متعددی داریم که سخاوت افراد موجب نجات آن‌ها از مرگ یا آتش جهنم شده است و یا زمینه اسلام آن‌ها فراهم شده و وارد بهشت شدند.

تعبیری وجود دارد که می‌گوید: "عبادت به جز خدمت به خلق نیست"، حال ما نمی‌خواهیم بگوییم این مطلب به صورت مطلق درست است، اما ما در مورد پاداش احسان به دیگران، مسرور كردن دیگران، اطعام و سخاوت به دیگران روایات فراوانی داریم.

به عنوان مثال دو نفر از نظر ایمان در یک مرتبه هستند؛ فرد اول شبانه روز نماز می‌خواند و روزه می‌گیرد ، اما فرد دوم به خلق خدمت می‌کند و برای رفع گرفتاری مردم قدم برمی‌دارد. کدام یک از این دو نفر بهتر هستند؟!

لذا نبی مکرم فرمودند:

«الْخَلْقُ عِيَالُ اللَّهِ فَأَحَبُّ الْخَلْقِ إِلَى اللَّهِ مَنْ نَفَعَ عِيَالَ اللَّهِ وَ أَدْخَلَ عَلَى أَهْلِ بَيْتٍ سُرُوراً»

الکافی (ط- اسلامیه)؛ ج 2، ص 164؛ ح6، باب الاهتمام بامور المسلمین

خلایق عیال خداوند هستند؛ بهترین و محبوب‌ترین بندگان خدا، رئوف‌ترین آن‌ها نسبت به خلق الله است. لذا روابط اجتماعی و رسیدگی به امور خلایق، مرضی و محبوب خداوند عالم است. شما اگر روایاتی که در باب احسان و سرور قلب دیگران هست را مراجعه بفرمایید، خواهید دید که انسان احساس می کند باید همین نماز واجب را انجام بدهد، الباقی به امور مردم و رسیدگی به مردم بپردازد.

ما بحثی تحت عنوان «اخلاق علوی» داریم که بنده در چندین جلسه در رابطه با قضای حوائج دیگران بحث کردم. در روایت وارد شده است:

«لَیسَ مِنَ الْأَعْمَالِ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بَعْدَ الْإِیمَانِ أَفْضَلُ مِنْ إِدْخَالِ السُّرُورِ عَلَی الْمُؤْمِنِین»

بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 71، ص 313، ح 69

یا دارد که:

« أَحَبُّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ سُرُورٌ تُدْخِلُهُ عَلَى الْمُؤْمِنِ: تَطْرُدُ عَنْهُ جَوْعَتَهُ، أَوْ تَكْشِفُ عَنْهُ كُرْبَتَهُ».

الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 3، ص 490، ح 2138

و همچنین وارد شده است که:

«مَنْ سَرَّ مُؤْمِناً فَقَدْ سَرَّنِی وَ مَنْ سَرَّنِی فَقَدْ سَرَّ اللَّهَ»

الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 2، ص 188، ح 1

همچنین در روایات دیگری وارد شده است زمانی که انسان وارد قبر می‌شود موجودی نورانی با او وارد قبر می‌شود و او را از تمام اهوال قبر و قیامت نجات می‌دهد و با او وارد بهشت می‌شود. این شخص از او می‌پرسد: تو چه کسی هستی که در اهوال و گرفتاری‌ها و منازل ترسناک من را نجات دادی؟! او در جواب می‌گوید:

«أَنَا السُّرُورُ الَّذِی کنْتَ أَدْخَلْتَ عَلَی أَخِیک الْمُؤْمِنِ فِی الدُّنْیا خَلَقَنِی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْهُ لِأُبَشِّرَک»

الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 2، ص 190، ح 8

همچنین در کتاب «کافی» وارد شده است:

«فَنَزَلَ بِرَجُلٍ مِنْ أَهْلِ الشِّرْک فَأَظَلَّهُ وَ أَرْفَقَهُ وَ أَضَافَهُ فَلَمَّا حَضَرَهُ الْمَوْتُ أَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیهِ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَوْ کانَ لَک فِی جَنَّتِی مَسْکنٌ لَأَسْکنْتُک فیها وَ لَکنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَی مَنْ مَاتَ بِی مُشْرِکاً وَ لَکنْ یا نَارُ هِیدِیهِ وَ لَا تُؤْذِیهِ وَ یؤْتَی بِرِزْقِهِ طَرَفَی النَّهَارِ قُلْتُ مِنَ الْجَنَّةِ قَالَ مِنْ حَیثُ شَاءَ اللَّهُ»

الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 2، ص 189، ح 3

امثال این روایات در منابع روایی ما فراوان دیده می‌شود و بیان شده است که احسان به دیگران و قضای حوائج دیگران چقدر نزد خداوند عالم ارزشمند است.

برگردیم به بحث اصلی «تقیه»...

بحث ما در «تقیه» به اینجا رسید که ما چند آیه از جمله آیه نماز خوف را خواندیم و بیان کردیم که به خاطر ترس از دشمن و حفظ جان، حکم الهی تغییر پیدا می‌کند. و این مسئله دلیل است که انسان در اینجا الغاء خصوصیت کند و بگوید که در هرجایی بحث دفاع از جان پیش آمد، حکم الهی تغییر پیدا می‌کند که یکی از موارد آن هم تقیه است.

ما در رابطه با تقیه قبلاً هم مطالبی را بیان کردیم؛ بحث سر این است که آیا تقیه دارای مراحل پنج‌گانه هست یا نه. در روایت هم دارد که «ابن أبی شیبه» نقل می کند:

«لا إیمان لمن لا تقیة له»

الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، اسم المؤلف: أبو بکر عبد الله بن محمد بن أبی شیبة الکوفی، دار النشر: مکتبة الرشد - الریاض - 1409، الطبعة: الأولی، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ج 6، ص 474، ح 33045

همان تعبیری که در روایات ما هم آمده است. یا دارد که:

«لاَ دِینَ لِمَنْ لاَ تَقِیةَ لَهُ»

کسی که تقیه ندارد، دین ندارد.

جامع الاحادیث (الجامع الصغیر وزوائده والجامع الکبیر)، اسم المؤلف: الحافظ جلال الدین عبد الرحمن السیوطی، ج 8، ص 281، ح 26050

و همچنین:

«لَا دِینَ لِمَنْ لَا وَرَعَ لَه»

القندوزي الحنفي، الشيخ سليمان بن إبراهيم (متوفاى1294هـ) ينابيع المودة لذوي القربى، ج 3، ص 297، تحقيق: سيد علي جمال أشرف الحسيني، ناشر: دار الأسوة للطباعة والنشرـ قم، الطبعة:الأولى1416هـ .

و:

«و لا دِینَ لِمَنْ لا أَمانةَ له»

البيهقي، أحمد بن الحسين بن علي بن موسي ابوبكر (متوفاى 458هـ)، سنن البيهقي الكبرى، ج 6، ص 288، ناشر: دار الفكر

هدف این روایات این است که بیان کند کسی که تقیه ندارد، دین و ایمان کامل ندارد. همچنین زمانی که «عمار» زبان شرک باز می‌کند و خود را نجات می‌دهد، رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به او می‌فرماید:

«إِنْ عَادُوا لَک فَعُدْ لَهُمْ بِمَا قُلْت»

اگر دوباره چنین زمینه‌ای پیدا شد لفظ شرک به زبان بیاور تا نجات پیدا کنی.

الكشف والبيان (تفسير الثعلبي )، اسم المؤلف: أحمد بن محمد بن إبراهيم الثعلبي النيسابوري، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت - لبنان - 1422هـ-2002م ، الطبعة : الأولى، تحقيق: الإمام أبي محمد بن عاشور، ج6، ص 45

این قاعده، قاعده کلی است و امر هم است و در امر هم هیچ شکی نیست که دال بر وجوب است، نه اباحه!! همچنین در روایت دیگری وارد شده است:

«ما خیر عمار بین أمرین إلا اختار أرشدهما»

المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 438، ح 5665

امثال این قضایا را ما زیاد داریم. مهم‌تر از آن، قضیه «صحیح بخاری» است که قبلاً هم در مورد آن بحث کردیم. عایشه از رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌پرسد: آیا حجر اسماعیل جزو خانه خدا هست یا نه؟!

حضرت می‌فرماید: بله. عایشه می‌پرسد: یا رسول الله! پس چرا حجر اسماعیل را وارد خانه خدا نمی‌کنی و چرا در خانه خدا بلند است؟!

دوستانی که مکه مشرف شدند، مشاهده کردند که در خانه خدا حداقل سه یا چهار پله از سطح زمین بالاتر است. اگر كساني بخواهند داخل خانه خدا بروند، نردبان می‌گذارند. پس از1400 سال، در خانه خدا به همین صورت باقی مانده است.

عایشه می پرسد:

«فما شَأْنُ بَابِهِ مُرْتَفِعًا»

حضرت در پاسخ فرمودند:

«فَعَلَ ذلک قَوْمُک لِیدْخِلُوا من شاؤوا وَیمْنَعُوا من شاؤوا»

اگر در خانه خدا همجوار زمین بود هرکسی دوست داشت داخل خانه خدا برود، اما قوم تو در خانه خدا را بالاتر بردند و هرکسی را خواستند در آنجا گذاشتند.

حضرت فرمودند: قوم قریش افرادی را جلوی در خانه خدا گذاشتند تا هرزمانی که خودشان خواستند نردبان بگذارند و وارد خانه خدا شوند و زمانی که دیگران خواستند وارد خانه خدا شوند آن‌ها نردبان را بکشند تا نتوانند بروند.

در حال حاضر هم غیر افرادی که قد بسیار بلندی دارند و می‌توانند از دیوار پرت شوند، افراد عادی نمي‌توانند وارد خانه خدا شود. رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) در ادامه فرمودند:

«وَلَوْلَا أَنَّ قَوْمَک حَدِیثٌ عَهْدُهُمْ بِالْجَاهِلِیةِ»

عایشه! قوم تو چون تازه از جاهلیت بیرون آمدند.

«فَأَخَافُ أَنْ تُنْکرَ قُلُوبُهُمْ أَنْ أُدْخِلَ الْجَدْرَ فی الْبَیتِ وَأَنْ أُلْصِقَ بَابَهُ بِالْأَرْضِ»

بیم آن دارم که اگر حجر اسماعیل را داخل خانه ببرم و در خانه را به زمین بچسبانم آن‌ها از ایمان بیرون بروند.

الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 2، ص 573، ح 1507

مراد از «تُنْکرَ قُلُوبُهُمْ» یا این است که مردم قریش فتنه درست می‌کنند که چرا رسول گرامی اسلام حجر اسماعیل را وارد کرد و موضع گیری می‌کنند و میان امت اسلامی اختلاف و فتنه ایجاد می‌کنند؛ یا نه؛ مراد چیز دیگری است.

با توجه به بعضی روایاتی که در کتاب «سنن ابن ماجه» و دیگران وارد شده است، مراد از این عبارت این است که پیامبر می فرماید: اگر من چنین کاری کنم، مردم قریش رسالت من را زیر سؤال خواهند برد و منکر رسالت من خواهند شد و از اسلام بیرون خواهند رفت.

رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) وارد کردن حجر اسماعیل داخل خانه خدا که حکمی شرعی است ترک می‌کنند تنها به جهت اینکه قبیله قریش از اسلام بیرون نروند یا حداقل میان امت اسلامی ایجاد فتنه نکنند.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :