(جلسه بیست و پنجم 06/ 09/ 1400)
موضوع: روایات جعلی اهل سنت برای حفظ حکومت بنی عباس!
اللهم صل علی محمدٍ وآل محمد وعجل فرجهم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله والصلاة علی رسول الله وعلی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ
دوستان اگر سؤال و مطلبی هست بفرمایید در خدمت تان هستیم، اگر مطلبی نیست ما بحث را شروع کنیم.
پرسش:
روش تحقیق حضرتعالی در تحقیق یک موضوع چطوری است؟
پاسخ:
در رابطه با روش تحقیق فرق میکند یک دفعه شبهه ای است انسان میخواهد جواب بدهد، یک دفعه یک موضوعی است انسان میخواهد در باره آن موضوع تحقیق کند، سخنرانی یا مقاله بنویسد.
قطعا یکی از راهکارهای کار پژوهشی پیشینه آن موضوع است الان از طریق اینترنت یا از طریق نرم افزارهای علوم اسلامی بعضی از واژگانی که در این موضوع است جستجو میشود اول ما سراغ روایات اهلبیت در این موضوع میرویم که چه مطالبی گفتهاند.
از طریق نرم افزار مکتبه اهلبیت میشود این کار را انجام داد، ما معمولا نرم افزار مکتبه اهلبیت را ملاک قرار میدهیم ببینیم اهلبیت (علیهم السلام) در این موضوع چه مطالبی دارند.
مثلا یک موضوع اخلاقی فرضا در رابطه با دروغ ببینیم که در روایات ما در رابطه با دروغ چه حرف هایی زدهاند روایاتی که در کتابهای مختلف آمده مثل «معراج السعادة» مرحوم نراقی یا «بحار الانوار» علامه مجلسی.
اول ما روایات را دسته بندی میکنیم بعد که روایات را دسته بندی کردیم، سراغ مقالاتی میرویم که در این زمینه نوشته شده، ببینیم که چه مقالاتی در این موضوع است. مقالات را هم میبینیم.
علت گرفتاری انسان به دروغ را هم در متن روایات جستجو میکنیم که چرا انسان به دروغ وا داشته میشود علت و انگیزهاش چیست؟ در روایات ما داریم وقتی ما روایات را دسته بندی کنیم اینها استخراج می شود.
راهکار ترک گناه را هم قطعا ائمه (علیهم السلام) بیان کردهاند مفاسدی که بر این گناه مترتب است آنها را هم دسته بندی میکنیم، مفاسد دنیوی چیست؟ مفاسد معنویشان چیست؟ و مفاسد اخرویشان چیست؟ در حقیقت یک سخنرانی و یا یک مقاله میشود. این تقریبا بهترین راه است.
پرسش:
در قضیه ی رحبه حضرت چند نفر از صحابه را نفرین کرد، آیا زید ابن ارقم جزء نفرین شدگان است؟
پاسخ:
بله، مرحوم علامه امینی مفصل دارد. ما روایات متعدد هم داریم که زید ابن ارقم دچار نابینایی شد، خودش هم اعتراف دارد که من کتمان کردم و بعد از نابیناییش هم همیشه میگفت. حالا اینکه گفته دلیل بر این است که کتمان نکرده، نه بعد از اینکه چشمش نابینا شد و گرفتار شد هرکس در رابطه با غدیر سوال کرد شروع کرد در رابطه با غدیر صحبت کردن!
پرسش:
استاد! تدلیس و توثیق یک نفر هم زمان باشد چگونه میشود روایت او را تضعیف کنیم؟
پاسخ:
ببینید تدلیس اقسامی دارد. باید دقت بشود که از کدام یک از اقسام تدلیس است، ما باید یک مقداری کیفیت اقسام تدلیس را دقت کنیم چون همه اقسام تدلیس دلیل بر ضعف نیست؛ چون اگر تدلیس دلیل بر ضعف باشد دیگر ما هیچ روایتی از کتب اهل سنت را نباید بپذیریم.
ثانیا تدلیس اگر تضعیف هم باشد و توثیق هم باشد طبق نظر بزرگان اهلسنت روایتش حسن میشود. ولی معمولا روشها بر این است اگر روایت به نفع ما است که آنها هم این کار را میکنند، ما موارد دال بر توثیقش را میآوریم، اگر به ضرر ما است تضعیفش را میآوریم. تا حالا بروند آنها را پیدا کنند بیاورند ما کار خودمان را انجام دادیم.
آغاز بحث...
بحث ما در رابطه با نقد کتاب «الاسلام و اصول الحکم» برای آقای علی عبدالرزاق مصری با تحقیق دکتر محمد عماره است. ما قبل از رسیدن به حرف ایشان دیدیدیم در مقدمه آمده مطالبی را از بعضی از بزرگان و شخصیتهای برجسته ی اهلسنت برای تقویت سخنان علی عبدالرزاق آوردهاند. مثل رشید رضا، محمد عبده، و دیگران!
به خاطر اینکه محمد عبده یک شخصیت برجسته است، قابل مقایسه با علی عبدالرزاق نیست، اینها خواستند در سایه ای مثل محمد عبده حرفهای علی عبدالرزاق را تثبیت کنند.
روش ما این بود که ابتدا مبانی حکومت را از دیدگاه اهلسنت خوب بررسی میکنیم ببینیم که اصلا اینها روی این دو موضوع چه کار کردند؟ موضوع اول اینکه خلافت و امامت انتخابی است، انتصابی نیست.
این مردم هستند که خلیفه و حاکم را معین میکنند. ما این را مفصل آوردیم که با مبانی اهلسنت این نمیسازد.
موضوع دوم اینکه وقتی مردم انتخاب کردند دیدند حاکم، حاکم صالحی نیست هر وقت صلاح دیدند میتوانند حاکم را عزل کنند. گفتیم این هم با مبانی اهلسنت سازگاری ندارد و بلکه تناقض دارد.
ما در این زمینه روایات متعددی را از صحیح مسلم و دیگر کتابهای اهلسنت نقل کردیم که این روایات نشان میدهد مردم چنین اختیاری ندارند که اگر حاکم اگر ظلم کرد و از مسیر اسلامی بیرون رفت بتوانند او را خلع یا عزل کنند. ما انواع و اقسام روایات را آوردیم.
این آقایان مخصوصا در دوران خلافت عباسی تمام تلاش خودشان را به کار گرفتند که روایاتی را جعل کنند تا پایههای حکومت خودشان را محکم کنند و انقلابها و شورش ها را سرکوب کنند.
ظاهر قضیه این است که غالب این روایات در عصر عباسیان جعل و منتشر شده است. عمده ی کتابهای اهلسنت هم در عصر عباسیان نوشته شد؛ یعنی اولین کتابی که شهاب الدین زهری از کتب حدیثی مینویسد تقریبا در سال 124 یا 125 است. شاید هم اواخر عمر شهاب الدین زهری است.
بخاری هم هست که متوفای 256 است. مسلم متوفای 261 است، احمد ابن حنبل متوفای 241 است. حکومت بنی امیه بعد از سال 132 متلاشی شد و رفت. بنی العباس روی کار آمدند.
لذا کتاب هایی که توسط اهلسنت نوشته شده، عمدتا در دوران عباسی نوشته شد و حکومتها هم در تألیفات و مؤلفین نظارت کامل داشتند یا اصلا یک دسته از افرادی را خودشان برای نوشتن کتاب و جمع آوری احادیث پیغمبر گماشته بودند.
اینها نمیتوانستند بر خلاف حکومتها بنویسند. مثلا شما ببینید بخاری با آن عظمتش کتابش را نوشته و از میان ششصد هزار روایت انتخاب کرده؛ ولی جرأت نکرده یک کلمه، و یک حرف در رابطه با حدیث غدیر بنویسد.
در مورد کلمه غدیر ردّا و یا اثباتا جرأت نکرده مطلب بنویسد. نه اینکه نمیدانسته، شما میدانید که بحث غدیر یک بحث تاریخی است، اضافه بر اینکه بحث حدیثی است یکی از حساسترین دوران نبوت است.
بحث حجة الوداع یکی از اساسی ترین حوادثی است که در اواخر عمر رسول اکرم (صلی الله علیه واله و سلم) اتفاق افتاده است.
یا خیلی از روایات دیگر مثل حدیث منزلت و حدیث سفینه و امثال این، اینها جرأت نکردند این مطالب را در کتابهایشان بنویسند. نه اینکه نخواستند ننوشتند البته این را باید یک مقداری ما احتمال بدهیم.
یا از کل احادیث حضرت امیر فقط بیست و نه روایت میآورد! شما ببینید روایاتی که بخاری از امیر المؤمنین در چه موضوعی است.
یکی از تحقیقاتی که خوب است دوستان انجام بدهند، این است که این بیست و نه روایت را از صحیح بخاری جمع کنند و دسته بندی کنند. که آیا این روایات در مسائل اعتقادی است، در مسائل احکام است، در مسائل اخلاقی و یا تاریخی و یا چیز دیگر است. من ندیدم کسی این کار را انجام داده باشد.
یا از حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) یک روایت اورده، اینها دسته بندی بشود خیلی خوب است، بعد روایاتی که از عایشه آورده آنها هم تقریبا دسته بندی بشود که بیش از دویست و چهل روایت است!
بیش از چهار صد روایت که از ابو هریره است این هم دسته بندی بشود و روشن بشود که بخاری اگر از امیر المؤمنین هم روایت آورده این روایتها در چه موضوعاتی است.
دیگر فضائل مشهور حضرت امیر (سلام الله علیه) مثل حدیث منزلت، حدیث خلافت، حدیث امامت یعنی چیزهایی که خیلی واضح و روشن است و چیزهای که دال بر اعلمیت حضرت امیر و اشجعیت حضرت امیر و اعدلیت حضرت امیر است مهم است.
این آقایان میگویند خلافت اگر انتخابی هم شد خلیفه باید سه تا ویژگی داشته باشد یک: اینکه عالمترین مرد عصر خودش باشد. دو: شجاعترین مردم عصر خودش باشد. سه: عادلترین باشد. (عالم، شجاع، عادل)
ببینیم روایاتی که از اینها در صحیحین آمده، در این سه موضوع چقدر از امیر المؤمنین روایت آوردهاند؟ حاکم نیشابوری چقدر آمده اینها را استدراک کرده است؟ اینها نکاتی است که ارزش دارد که امروز روی آن کار بشود هم برای تثبیت اعتقادات جوانهای ما خوب است و هم برای روشن شدن جوانهای اهلسنت خیلی مهم است.
دوستان فراموش نکنند کتاب سیری در صحیحین برای جناب اقای نجمی (رضوان الله تعالی علیه) را هم دقت کنند خوب است. یا کتاب فضائل الخمسه در صحاح سته را هم ببینند بد نیست، کل مطالب را آقایان آورهاند.
یکی از مطالبی که اینها برای جلوگیری از شورش علیه حکومتها آوردهاند، روایت هایی است که به انبیاء گذشته نسبت دادهاند من جمله به حضرت زکریا (علی نبینا و اله وعلیه السلام)، آقای ترمذی از یونس ابن عبید نقل کرده:
«كان رجل يجور على مملكته ويعدي عليهم فائتمروا بقتله»
مردی در زمان حضرت زکریا حاکم بود و به مردم ظلم میکرد، مردم به قتل و از بین بردن او تصمیم گرفتند.
خدمت حضرت زکریا آمدند گفتند:
«إن هذا الملك يجور علينا ويظلمنا»
این پادشاه ما ظلم و جور میکند
«وقد ائتمرنا لقتاله»
باهم مشورت کردیم به این نتیجه رسیدیم که باید در برابرش بایستیم و او را نابود کنیم.
«قال: أي قوم لا تفعلوا»
همچنین کاری نکنید.
«فإن إزالة جبل من أصله أهون من إزالة مَلِكُ مؤجل»
یا:
«مِلْکٌ مؤجل»
الدر المنثور؛ اسم المؤلف: عبد الرحمن بن الكمال جلال الدين السيوطي الوفاة: 911، دار النشر: دار الفكر - بيروت – 1993، ج5، ص492- 493
نابود کردن یک کوه از جایش آسانتر است تا نابود کردن پادشاه و یا حکومتی که خدای عالم به او مهلت داده است. یعنی وقت زایل شدنش نرسیده است؛ یعنی در حقیقت جبر! چون این مِلْک مؤجل و یا مَلِکْ مؤجل هنوز وقتش نرسیده خدای عالم فعلا به او مهلت داده که حکومت کند ولو با جور و ظلم به مردم!
اين را جناب اقای سیوطی در کتاب «در المنثور» چاپ جدید عربستان با تحقیق دکتر ترکی جلد 10 صفحه 38 آورده است. روایت خیلی طولانی است. «فإن إزالة جبل من أصله أهون من إزالة مَلِكُ مؤجل یا مِلْک مؤجل»
روایتی را به حضرت امیر نسبت دادهاند این هم باز یکی از دردهای بزرگی است که معمولا خیلی از روایات تثبیت خلافت ابوبکر و عمر یا خلافت عباسیان را از قول امیر المؤمنین (سلام الله علیه) نقل کردهاند.
يا حدیث تفضیل را از قول حضرت امیر نقل کردهاند. من نشنوم:
«أحدا يفضلني على أبي بكر وعمر إلا وجلدته»
اگر کسی من را بر ابوبکر و عمر تفضیل بدهد و بگوید من از آنها افضل هستم به آنها تازیانه خواهم زد!
السنة؛ اسم المؤلف: عمرو بن أبي عاصم الضحاك الشيباني الوفاة: 287، دار النشر: المكتب الإسلامي - بيروت - 1400، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد ناصر الدين الألباني، ج2، ص575
فقط مانده بود همین را از قول حضرت امیر نقل کنند! دیگر اگر (نستجیر بالله) این باشد از دیدگاه حضرت امیر (سلام الله علیه) که رسول گرامی (صلی الله علیه واله وسلم) این همه فضیلت برای حضرت امیر نقل کرده است چه میشود!
حتی خود احمد ابن حنبل میگوید روایاتی که از پیغمبر اکرم در فضیلت حضرت امیر (سلام الله علیه» با سند صحیح آمده در حق احدی نیامده است!
ببینید این عبارت را «مناقب» امام احمد ابن حنبل ابن جوزی نقل میکند میگوید:
«وكان الإمام أحمد يقول ما لأحد من الصحابة من الفضائل بالأسانيد الصحاح ما لعلي رضي الله عنه»
المدخل إلى مذهب الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: عبد القادر بن بدران الدمشقي الوفاة: 1346، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1401، الطبعة: الثانية، تحقيق: د. عبد الله بن عبد المحسن التركي، ج1، ص84
(اما روایات جعلی اهل سنت می گویند) از دیدگاه حضرت امیر (نسنتجير بالله) پیغمبر فرموده برای احدی همچنین فضیلتی نقل نشده آیا این عبارت صحیح است؟
یا ابن عبدالبر در کتاب «الاستیعاب»، در صفحه 534 نقل میکند:
«لم يرو فى فضائل أحد من الصحابة بالأسانيد الحسان ما روى فى فضائل على بن ابى طالب»
الاستيعاب في معرفة الأصحاب؛ اسم المؤلف: يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر الوفاة: 463، دار النشر: دار الجيل - بيروت - 1412، الطبعة: الأولى، تحقيق: علي محمد البجاوي، ج3، ص1115
یا همین روایتی که از قول ابن عباس نقل میکند که حضرت علی بیش از ده فضیلت دارد که احدی همچنین فضیلتی ندارد. این عبارت «مستدرک حاکم» نیشابوری با سند صحیح است که هم حاکم نیشابوری میگوید:
«هذا صحیح»
و هم در پاورقی آقای ذهبی میگوید صحیح است. ابن عباس میگوید:
«له بضع عشرة فضائل ليست لأحد غيره»
المستدرك على الصحيحين؛ اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ج3، ص143
(طبق آن روایت جعلی پس) باید امیر المؤمنین ابن عباس را تازیانه میزد. سنگسارش میکرد! این واقعا خیلی درد است.
شما این کتاب را در کتاب «فضائل الصحابه» ابن حنبل، جلد اول صفحه83 ببینید.
«سمعت عليا يقول لا يفضلني أحد على أبي بكر وعمر إلا جلدته حد المفتري»
کسی اگر من را به ابوبکر و عمر تفضیل بدهد اگر من از آنها افضلم او را شلاق میزنم و جلدش میکنم آن هم حد مفتری!
فضائل الصحابة؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1403 - 1983، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. وصي الله محمد عباس، چ1، ص83، ح49
یعنی حد قذف به او میزنم. این آقایان همچنین مسائلی را از قول حضرت امیر (سلام الله علیه) می آورند. اینها خیلی درد است.
لذا اینجا هم میآید از قول حضرت امیر (سلام الله علیه) نقل میکند. این مطلب در «مصنف ابن ابی شیبه» -متوفای 235- در جلد 27
«لإزالة الْجِبَالِ من مَكَانِهَا أَهْوَنُ من إزَالَةِ مِلْكٍ مُؤَجَّلٍ فإذا اخْتَلَفُوا بَيْنَهُمْ فَوَاَلَّذِي نَفْسِي بيده لو كَادَتْهُمْ الضِّبَاعُ لَغَلَبَتْهُمْ»
قسم به خدایی که دانه را شکافت و هستی را آفرید کندن کوه و از بین بردن کوه از جایش راحتتر است از زایل کردن حکومتی که مؤجل است یعنی هنوز اجلش نرسیده است؛ یعنی خدا مهلت داده اگر مردم اختلاف بکنند کفتارها مردم را میخورند.
الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار؛ اسم المؤلف: أبو بكر عبد الله بن محمد بن أبي شيبة الكوفي الوفاة: 235، دار النشر: مكتبة الرشد - الرياض - 1409، الطبعة: الأولى، تحقيق: كمال يوسف الحوت، ج 7، ص 462، ح37245
یعنی افراد آشوب طلب از اختلاف سوء استفاده میکنند موجب تضعیف مسلمانها و جامعه ی اسلامی میشوند. ایشان عبارت را از قول حضرت امیر (سلام الله علیه) نقل میکنند. این هم یک دردی است چه کار باید کرد؟
باز روایت دیگری در کتاب «المعرفة والتاریخ» فسوی است، ایشان در جلد 1 صفحه 249 نقل می کند:
«عمرو الجمحي عن رجل من ذي يمن من ذي عصيان أنه قال له مقدم ابن داود بن علي بمكة: يا أبا عمرو والله لإزالة جبل من مكانه أهون من إزالة ملك مؤجل من ملك بني العباس»
... به خدا قسم جابجایی کوه راحت تر است از جابجایی حکومت بنی عباس!
المعرفة والتاريخ؛ اسم المؤلف: أبو يوسف يعقوب بن سفيان الفسوي الوفاة: 277هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1419هـ- 1999م، تحقيق: خليل المنصور، ج 1، ص 294
این روایتها عمدتا در زمان بنی العباس ساخته شده این هم قرینه ای خیلی واضح و روشن است.
بحث دیگری که مطرح است خیلی مصیبت است؛ یعنی باید گفت انا لله و انا الیه راجعون؛ تمام این بحث های ما یک طرف! این بحث جدید یک طرف!
یعنی این اصلا با روح اسلام، با روح شریعت همخوانی ندارد، آن وقت این را از قول شخص خلیفه دوم با سند صحیح هم نقل کردهاند. ما آیات متعددی درباره ایستادگی در برابر ظالم داریم.
(وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ)
و بر ظالمان تکيه ننماييد، که موجب ميشود آتش شما را فرا گيرد.
سوره هود (11): آیه 113
(وَاللَّهُ لَا يحِبُّ الظَّالِمِينَ)
خداوند، ستمکاران را دوست نميدارد.
سوره آل عمران (3): آیه 57
(وَمَنْ لَمْ يحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ)
و هر کس به احکامي که خدا نازل کرده حکم نکند، ستمگر است.
سوره مائده (5): آیه45
هرکس حکم بما انزل الله نکند ظالم است. این دیگر ملاک و معیار برای ما در رابطه با حاکم اسلامی است؛ یعنی اگر یک حاکم اسلامی طبق شریعت عمل نکرد ظلم کرد، اموال مردم را گرفت، حقوق مردم را پایمال کرد این ظالم است.
(أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ)
اي لعنت خدا بر ظالمان باد!
سوره هود (11): آیه 18
دیگر از این واضحتر و روشنتر!
(وَبِئْسَ مَثْوَى الظَّالِمِينَ)
و چه بد جايگاهي است جايگاه ستمکاران!
سوره آل عمران (3): آیه 151
جایگاه ظالمین در جهنم جایگاه بدی است.
(وَاللَّهُ لَا يهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ)
خداوند، قوم ستمگر را هدايت نميکند.
سوره بقره (2): آیه 258
(إِنَّهُ لَا يفْلِحُ الظَّالِمُونَ)
مسلما ظالمان، رستگار نخواهند شد!
سوره انعام (6): آیه 21
(بَلِ الظَّالِمُونَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ)
ولي ظالمان در گمراهي آشکارند.
سوره لقمان (31): آیه 11
(وَأَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ عَذَابًا أَلِيمًا)
و براي ستمگران عذاب دردناکي فراهم ساختهايم!
سوره فرقان (25): آیه 37
(يوْمَ لَا ينْفَعُ الظَّالِمِينَ مَعْذِرَتُهُمْ وَلَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ)
روزي که عذرخواهي ظالمان سودي به حالشان نميبخشد؛ و لعنت خدا براي آنها، و خانه (و جايگاه) بد نيز براي آنان است.
سوره غافر (40): آیه 52
(فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ)
هرگز پس از يادآمدن با اين جمعيت ستمگر منشين!
سوره انعام (6): آیه68
پیغمبر اصلا تو حق هم نشینی با ظالم نداری! شما این را بگذار کنار این روایاتی که در این دو سه هفته ما خواندیم که کسی حق ندارد در برابر ظالم اعتراض کند. حالا روایتش را میخوانیم کسی حتی حق نفرین کردن ظالم را ندارد!
(وَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلًا عَمَّا يعْمَلُ الظَّالِمُونَ)
گمان مبر که خدا، از آنچه ظالمان انجام ميدهند، غافل است!
سوره ابراهيم (14): آیه42
(وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا)
و بر ظالمان تکيه ننماييد.
سوره هود (11): آیه 113
این خیلی واضح و روشن است که کتاب «فتح الباری» دارد:
«ولا تركنوا إلى الذين ظلموا لا تعدلوا إليهم ولا تميلوا»
به طرف آنها تمایل پیدا نکنید
فتح الباري شرح صحيح البخاري؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852، دار النشر: دار المعرفة - بيروت، تحقيق: محب الدين الخطيب، ج6، ص416
یا جای دیگر دارد:
«لا تركنوا إلى الذين ظلموا لا ترضوا أعمالهم»
فتح الباري شرح صحيح البخاري؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852، دار النشر: دار المعرفة - بيروت، تحقيق: محب الدين الخطيب، ج8، ص354
ببینید اینها همه نشان میدهد که روایت های جعلی اهل سنت همه ضد قرآن است. شما این روایت را نگاه کنید بعد با آیات قرآن مقایسه کنید، یا با روایات اهلبیت مقایسه کنید:
«كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً»
نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص421
«إِنِّي لَا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً وَ الْحَيَاةَ مَعَ الظَّالِمِينَ إِلَّا بَرَماً»
بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج44، ص192
اضافه بر اینکه این را منابع ما دارد، در «مجمع الزائد» هیثمی جلد 9 صفحه 193 هم دارد سید الشهدا (سلام الله علیه) میفرماید:
«فإني لا أرى الموت إلا سعادة والحياة مع الظالمين إلا برما»
مجمع الزوائد ومنبع الفوائد؛ اسم المؤلف: علي بن أبي بكر الهيثمي الوفاة: 807، دار النشر: دار الريان للتراث/دار الكتاب العربي - القاهرة , بيروت – 1407، ج9، ص192
در کتابهای ما که الی ما شاء الله این مطلب آمده است. با توجه به این شما ملاحظه کنید. ما همین یک روایت را امروز میخوانیم الباقی ان شاء الله برای جلسه بعد با تصحیح روایت باشد.
«کتاب المصنف ابن ابی شیبه»، سوید ابن غفله میگوید عمر ابن خطاب به من گفت:
«يا أبا أمية إني لا أدري لعلي أن لا ألقاك بعد عامي هذا»
شاید بعد از این دیگر تو را نبینم ولی یک وصیتی میخواهم بکنم این را به گوشت بسپار!
«فاسمع وأطع»
در برابر حاکم حرف شنو و فرمانبردار باش.
«وإن أمر عليك عبد حبشي مجدع»
اگر یک بنده ی حبشی مجدع؛ یعنی کسی که گوش بریده است. مجدع را یا گوش بریده است یا کسی که حد خورده مثلا دزدی کرده دستش را بریدهاند شاید کنایه از این باشد.
«إن ضربك فاصبر»
اگر حاکم اسلامی تو را زد حرف نزن!
بگو خدا مقدر کرده بود که این حاکم من را بزند.
«وإن حرمك فاصبر»
اگر تو را از حق مسلّمت محروم کرد صبر کن.
آمد خانه ات را مصادره کرد، اموالت را مصادره کرد، بیت المال را میدادند حقوق ماهیانه ات را قطع کرد. «فاصبر» -اینهایش مهم نیست- اینجا مهم است:
«وإن أراد أمرا ينتقص دينك»
اگر حاکم اراده کرد، امری را که دینت را ناقص میکند.
دستور داد که بروی زنا کنی، دستور داد بروی لواط کنی، دستور داد بروی آدم بکشی، اطاعت کن! مراد از امری که موجب نقصان دین است به صراحت بعضی از علما گفته اند اگر حاکم اسلامی دستور داد بروی زنا بکنی، بروی ادم بکشی، اگر نکشی خودت را میکشیم واجب است که در آنجا اطاعت کنی.
اینکه خودت را میکشیم آقایان اضافه کردهاند ولی در کلام خلیفه دوم نیست. اگر همچنین چیزی را از تو خواستند بگو:
«سمع وطاعة دمي دون ديني»
دینم فدای خونم باد!
«فلا تفارق الجماعة»
الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار؛ اسم المؤلف: أبو بكر عبد الله بن محمد بن أبي شيبة الكوفي الوفاة: 235، دار النشر: مكتبة الرشد - الرياض - 1409، الطبعة: الأولى، تحقيق: كمال يوسف الحوت، ج6، ص544