2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
بررسی شبهاتی پیرامون شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) (3)
کد مطلب: ١٠٧٧٤ تاریخ انتشار: ٢١ بهمن ١٣٩٥ - ١١:٤٥ تعداد بازدید: 3322
خارج کلام مقارن » شبهات شهادت حضرت زهرا (س)
بررسی شبهاتی پیرامون شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) (3)

جلسه پنجاه و هشتم 95/11/18

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه پنجاه و هشتم 95/11/18

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله

هفته گذشته شبهاتی در مورد شهادت حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را بیان کردیم که ناتمام ماند. بنده به صورت فهرست‌وار نکاتی در این زمینه بیان می‌کنم، سپس شبهات دیگر را مطرح کنیم.

نکته اول این است که قضیه تهدید نسبت به منزل حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (سلام الله علیها) قطعی است و روایات صحیحی در این زمینه وجود دارد و در آن هیچ شک و شبهه‌ای نیست.

مسئله این است که علمای اهل سنت ادعا می‌کنند که اگر او تهدید کرده است، تهدید کردن جزو سنت پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) است و عمر تنها به سنت پیغمبر اکرم عمل کرده است. در کتاب «صحیح بخاری» وارد شده است که پیغمبر فرمود:

«وَالَّذِی نَفْسِی بیده لقد هَمَمْتُ أَنْ آمُرَ بِحَطَبٍ فَیحْطَبَ ثُمَّ آمُرَ بِالصَّلَاةِ فَیؤَذَّنَ لها ثُمَّ آمُرَ رَجُلًا فَیؤُمَّ الناس ثُمَّ أُخَالِفَ إلی رِجَالٍ فَأُحَرِّقَ علیهم بُیوتَهُمْ»

الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 1، ص 231، ح 618

«أُخَالِفَ» به معنای سرزدن است. همچنین روایت دیگری در کتاب «صحیح مسلم» است که رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) می‌فرماید:

«وَإِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِی أَنْ أُحَرِّقَ قُرَیشًا»

خداوند به من دستور داده است که قریش را بسوزانم.

صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 4، ص 2197، ح 2865

آن‌ها معتقدند که حتی اگر عمر به این کار عمل هم می‌کرد، کاری خلاف سنت پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) انجام نداده بود. در رابطه با «أُحَرِّقَ قُرَیشًا» در اینجا آنچه بزرگان اهل سنت آوردند، می‌گویند: مراد از «أُحَرِّقَ قُرَیشًا»؛ «إی اقاتلهم اوحی الی عن احرق قریشا إی اهلکهم» است. مراد از «احراق» کنایه از قتل است، نه اینکه بخواهیم آن‌ها را بسوزانیم.

« قوله "أَمرنِی أَن أحرق قُریشًا " کنَایة عَن الْقَتْل کقوله علیه السلام جئتکم بالذبح»

تفسير غريب ما في الصحيحين البخاري ومسلم، اسم المؤلف: محمد بن أبي نصر فتوح بن عبد الله بن يصل الأزدي الحميدي، دار النشر: مكتبة السنة - القاهرة - مصر - 1415 - 1995 ، الطبعة: الأولى، تحقيق: الدكتورة: زبيدة محمد سعيد عبد العزيز؛ ج1، ص 499

در خبر هست در وصف أبی بکر:

«قتال أهل الردة: فلم یزل یحرق أعضاءهم حتی أدخلهم من الباب الذی خرجوا منه»

اصحاب رده را همین گونه می‌سوزاند تا اینکه از همان دری که خارج شده بودند، وارد شدند.

لسان العرب، اسم المؤلف: محمد بن مکرم بن منظور الأفریقی المصری، دار النشر: دار صادر - بیروت، الطبعة: الأولی، ج 10، ص 42، فصل الحاء

نکته دیگری که آقایان دارند در همین روایات است که رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) می‌فرماید: من مأمور شدم آن‌ها را بسوزانم در حقیقت یک نوع مبالغه در اهمیت در نماز است.

«بدرالدین عینی» می‌گوید:

«الإجماع منعقد علی منع عقوبة المسلمین بذلک»

اجماع منعقد است بر اینکه کسی را نمی‌شود به خاطر عدم حضور در نماز سوزاند.

عمدة القاری شرح صحیح البخاری، اسم المؤلف: بدر الدین محمود بن أحمد العینی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت، ج 5، ص 164، بابُ وُجُوبِ صَلاَةِ الجَمَاعَةِ

به علاوه اینکه این روایت کاملاً منافات با احادیث صحیح دیگر اهل سنت در حرمت احراق دارد. ما سال گذشته هم در رابطه با بحث احراق روایاتی از «امام شافعی» بیان کردیم. در روایت وارد شده است:

««عَنْ النَّبِی - صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ - أَنَّهُ نَهَی أَنْ یعَذِّبَ أَحَدٌ بِعَذَابِ اللَّهِ» فَقُلْنَا بِهِ، وَلَا نُحَرِّقُ حَیا وَلَا مَیتًا»

الأم، المؤلف: الشافعی أبو عبد الله محمد بن إدریس بن العباس بن عثمان بن شافع بن عبد المطلب بن عبد مناف المطلبی القرشی المکی (المتوفی: 204 هـ)، الناشر: دار المعرفة – بیروت، الطبعة: بدون طبعة، سنة النشر: 1410 هـ/1990 م، ج 7، ص 192، باب الحدود

همچنین در کتاب «مسند أحمد بن حنبل» وارد شده است:

«ان عَلِیا حَرَّقَ نَاساً ارْتَدُّوا عَنِ الإِسْلاَمِ»

سپس:

«فَبَلَغَ ذلک بن عَبَّاسٍ فقال لم أَکنْ لأُحَرِّقَهُمْ بِالنَّارِ وان رَسُولَ اللَّهِ قال لاَ تُعَذِّبُوا بِعَذَابِ اللَّهِ»

پیغمبر اکرم فرمودند: کسی را به عذاب خداوند عذاب نکنید، آتش سوزاندن تنها در انحصار خداوند عالم است.

«فَبَلَغَ ذلک عَلِیا کرَّمَ الله وَجْهَهُ فقال وَیحَ بن أُمِّ بن عَبَّاسٍ»

زمانی که این خبر به امیرالمؤمنین رسید، فرمودند: وای بر بن ام بن عباس.

مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 1، ص 217، ح 1871

ما سال گذشته به تمام این شبهات پاسخ دادیم. حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در مورد سخن «ابن عباس» فرمودند: وای بر او که چنین حرفی را می‌زند.

همچنین در کتاب «صحیح بخاری» وارد شده است:

«أَنَّ عَلِیا رضی الله عنه حَرَّقَ قَوْمًا فَبَلَغَ بن عَبَّاسٍ فقال لو کنت أنا لم أُحَرِّقْهُمْ لِأَنَّ النبی قال لَا تُعَذِّبُوا بِعَذَابِ اللَّهِ»

الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 3، ص 1098، ح 2854

روایتی که آقایان اهل سنت نقل می‌کنند، کاملاً در تضاد با این روایات است. اگر قرار است عمر به سنت پیغمبر اکرم عمل کند، باید به این سنت عمل کند، نه به روایات احراقی که کاملاً مخالف اجماع و مخالف این روایت است و از نظر سند و قدرت هم از او قوی‌تر است.

همچنین آقای «سرخسی» از فقهای پرآوازه احناف می‌گوید:

«قوله علیه السلام لا یعذب بالنار إلا رب‌ها وقال لا تعذبوا بعذاب الله أحدا»

آتش سوزاندن تنها در انحصار خداوند است و کسی حق ندارد فردی را به آتش بسوزاند.

المبسوط، اسم المؤلف: شمس الدین السرخسی، دار النشر: دار المعرفة – بیروت، ج 26، ص 152، باب القصاص

«ابن حزم أندلسی» متوفای 345 هم می‌گوید:

«قال رسول الله من بدل دینه أو رجع عن دینه فاقتلوه ولا تعذبوا بعذاب الله أحدا یعنی بالنار»

المحلی، اسم المؤلف: علی بن أحمد بن سعید بن حزم الظاهری أبو محمد، دار النشر: دار الآفاق الجدیدة - بیروت، تحقیق: لجنة إحیاء التراث العربی، ج 10، ص 374، ح 2022 مسألة ومن قتل مؤمنا عمداً فی دار الإسلام أو فی دار الحرب

همچنین در مطالب کتاب‌های دیگر هم این روایت وارد شده است. خود ابوبکر وقتی «فجائه سلمی» را سوزاند که داستان مفصلی دارد. این شخص مسلمان شد و از ابوبکر امکانات گرفت و خواهر او را به عقد خود درآورد. او سپس به جنگ با مرتدین رفت و مسلمانان را کشت.

در پی این ماجرا ابوبکر دستور داد و او را به قبرستان بقیع بردند، بر سرش نفت ریختند و او را آتش زدند. ابوبکر در آخرین لحظه‌ای که داشت از دنیا می‌رفت، پشیمان بود و می‌گفت:

«وددت أنی یوم أتیت بالفجاءة لم أکن حرقته وقتلته سریحا أو أطلقته نجیحا»

ای کاش من فجائه سلمی را به آتش نمی‌سوزاندم یا او را به طریق راحت‌تری می‌کشتم و یا او را جوانمردانه آزاد می‌کردم.

میزان الاعتدال فی نقد الرجال، اسم المؤلف: شمس الدین محمد بن أحمد الذهبی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1995، الطبعة: الأولی، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ج 5، ص 136، ح 5769

ماجرای «فجائه سلمی» علاوه بر این کتاب، در کتب دیگری از جمله کتاب «أسد الغابة» اثر «ابن اثیر»، «معجم الکبیر» اثر «طبرانی»، «سیر أعلام النبلاء» ذهبی نیز وارد شده است.

نکته دوم که در این روایات وجود دارد، این است که ماجرای هجوم به منزل حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) برای گرفتن بیعت؛ با روح قرآن کریم مخالفت دارد.

(وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکمْ فَمَنْ شاءَ فَلْیؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیکفُر)

بگو این حق از پروردگار شما است هر که خواهد ایمان بیاورد و هر که خواهد منکر شود.

سوره کهف (18): آیه 29

آیا بیعت بالاتر از ایمان به خداوند عالم است؟! روایتی نداریم که رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) کسانی را که ایمان نیاوردند، تهدید به قتل یا تهدید به احراق کنند!! همچنین آیه:

(لا إِکراهَ فِی الدِّین)

هیچ اکراهی در این دین نیست.

سوره بقره (2): آیه 256

و یا آیه:

(وَ لَوْ شاءَ رَبُّک لَآمَنَ مَنْ فِی الْأَرْضِ کلُّهُمْ جَمِیعاً أَ فَأَنْتَ تُکرِهُ النَّاسَ حَتَّی یکونُوا مُؤْمِنِینَ)

و اگر خدا بخواهد تمام کسانی که روی زمین‌اند ایمان می‌آورند، تو نمی‌توانی مردم را در فشار قرار دهی تا ایمان بیاورند.

سوره یونس (10): آیه 99

دیگر «عمر» که بالاتر از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) نیست. خداوند به پیغمبرش می فرماید بگو:

(قُلْ لَسْتُ عَلَیکمْ بِوَکیل)

بگو من بر شما وکیل نیستم.

سوره انعام (6): آیه 66

روایات متعدد دیگری هم در این زمینه وجود دارد.

نکته سوم این است که مراد از روایاتی که در رابطه با نماز است، مراد منافقین هستند که آن‌ها داشتند در جامعه کارشکنی و توطئه می‌کردند. پیغمبر فرمودند:

«لیس صَلَاةٌ أَثْقَلَ علی الْمُنَافِقِینَ من الْفَجْرِ وَالْعِشَاءِ وَلَوْ یعْلَمُونَ ما فِیهِمَا لَأَتَوْهُمَا وَلَوْ حَبْوًا لقد هَمَمْتُ أَنْ آمُرَ الْمُؤَذِّنَ فَیقِیمَ ثُمَّ آمُرَ رَجُلًا یؤُمُّ الناس»

الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 1، ص 234، ح 626

این روایت همانند روایت قبلی است، منتها در اینجا با تقیید آمده است. در آنجا به صورت مطلق آمده بود، اما در اینجا به صورت مقید آمده است. معلوم می‌شود که در آن مطلق هم مراد منافقین هستند، نه مسلمانان.

باز در «صحیح مسلم» روایتی وارد شده است که می‌گوید:

«لقد رَأَیتُنَا وما یتَخَلَّفُ عن الصَّلَاةِ إلا مُنَافِقٌ قد عُلِمَ نِفَاقُهُ»

کسانی که در نماز سهل انگاری می‌کردند، همگی منافق بودند.

صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 1، ص 453، ح 654

همچنین در کتاب «المحلی» اثر «ابن حزم» وارد شده است که می‌گوید:

«أَنَّهُ لاَ یتَخَلَّفُ عن الْجَمَاعَةِ إلاَّ مُنَافِقٌ»

المحلی، اسم المؤلف: علی بن أحمد بن سعید بن حزم الظاهری أبو محمد، دار النشر: دار الآفاق الجدیدة - بیروت، تحقیق: لجنة إحیاء التراث العربی، ج 4، ص 196، ح 485 - مَسْأَلَةٌ - وَلاَ تُجْزِئُ صَلاَةُ فَرْضٍ أَحَدًا من الرِّجَالِ

این روایت در کتاب «المبسوط» اثر «سرخسی» هم با همین کیفیت بیان شده است. از خود عمر بن خطاب نقل می‌کنند که می‌گفت: وقتی می‌خواستیم بشناسیم چه کسانی منافق هستند، می‌دیدیم که در نماز جماعت حاضر می‌شوند یا حاضر نمی‌شوند. کسانی که در نماز جماعت حاضر نمی‌شدند، می‌فهمیدیم که همگی منافق هستند.

نکته چهارم این است که قیاس نماز به بیعت کاملاً نادرست است، زیرا نماز در قرآن کریم و سنت بیان شده است. ما بیشتر از صد آیه در مورد اهمیت نماز و ترک نماز داریم.

(ما سَلَککمْ فِی سَقَرَ قالُوا لَمْ نَک مِنَ الْمُصَلِّین)

که شما را چه عملی به عذاب دوزخ در افکند؟ آنان جواب دهند که ما از نمازگزاران نبودیم.

سوره مدثر (74): آیه 42 و 43

و یا:

(فَوَیلٌ لِلْمُصَلِّینَ الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ)

پس وای بر آن نمازگزاران که دل از یاد خدا غافل دارند.

سوره ماعون (107): آیه 4 و 5

اما در رابطه با خلافت، شما معتقد هستید که خلافت، نه امر الهی است و نه در نبوت از خلافت بحث شده است؛ بلکه بحث خلافت بحثی انتخابی به دست مردم است.

زمانی که بحث نماز را با بحث خلافت مقایسه می‌کنید و بیان می‌کنید که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: "اگر کسی در نماز شرکت نکند، آن‌ها را به آتش می‌سوزانم"؛ اصلاً قیاس مع الفارق است.

نکته پنجم عدم تهدید عمربن خطاب در مورد دیگر کسانی است که با خلیفه بیعت نکردند. مشاهده کنید این قضیه اگر واقعاً به عنوان یک حکم شرعی و یک سنت بود، چرا فقط در مورد امیرالمؤمنین اجرا شد؟ آیا فقط حضرت از بیعت امتناع کرده بود؟ در کتاب «اسد الغابه» اثر «ابن اثیر» وارد شده است که می‌گوید:

«وتخلف عن بیعته: عَلِی، وبنو هاشم، والزُّبَیر بن العَوَّام، وخالد بن سعید بن العاص، وسَعْدُ بن عُبَادة الأنصاری. ثم إن الجمیع بایعوا بعد موت فاطمةَ بنتِ رسول الله صلی الله علیه وسلّم إلا سَعْدَ بن عُبَادة، فإنه لم یبایع أحداً إلی أن مات»

أسد الغابة فی معرفة الصحابة، اسم المؤلف: عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد الجزری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان - 1417 هـ - 1996 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: عادل أحمد الرفاعی، ج 3، ص 339، باب العین والباء

البته ای کاش به جای «فإنه لم یبایع أحداً إلی أن مات» می‌گفت: «فانه لم یبایع أحدا إلا قتل بید الأجنه»!!

افراد دیگری هم بودند که با ابوبکر بیعت نکردند که از جمله آن‌ها می‌توان «خالد بن سعید بن عاص»، «سعد بن عباده»، «زبیر» و دیگر بنی هاشم را نام برد. اگر واقعاً تهدید کردن حکم شرعی و وظیفه شرعی عمر بود، چرا این تهدید تنها منحصر به حضرت فاطمه زهرا شد؟! چرا این تهدید دامن دیگر متخلفین بیعت را نگرفت؟!

آقای «ابوالفداء» در کتاب «المختصر فی أخبار البشر» می‌گوید:

«جماعة من بنی هاشم والزبیر وعتبة بن أبی لهب وخالد بن سعید ابن العاص والمقداد بن عمرو وسلمان الفارسی وأبی ذر وعمار بن یاسر والبر بن عازب وأبی بن کعب ومالوا مع علی بن أبی طالب»

المختصر فی أخبار البشر، اسم المؤلف: أبو الفداء عماد الدین إسماعیل بن علی (المتوفی: 732 هـ)، ج 1، ص 107، باب وفاة رسول الله

می گوید این افراد همگی بر خلافت حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) تمایل داشتند. خب چرا این افراد مورد تهدید قرار نگرفتند؟! اگر واقعاً این حکم شرعی است، چرا این حکم شرعی تنها در حق حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) و حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) عملی شد؟!

پرسش:

ظاهراً بیشتر این افراد در منزل حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) حضور داشتند!

پاسخ:

نه این‌طور نبود. تنها «زبیر» در آنجا بود و «سلمان» و «ابوذر» هیچ‌کدام در آنجا نبودند. به علاوه چند تن از بنی هاشم از جمله «عباس» عموی پیغمبر در آنجا حضور داشتند.

«سلمان» در آنجا نبود، «ابوذر» در آنجا نبود، «سعد بن عباده» که اصلاً خود را فوق این قضایا می‌دانست، «عتبة بن أبی لهب» و دیگران هیچ‌کدام در منزل حضرت امیرالمؤمنین حضور نداشتند.

بعضی افراد این‌طور توجیه می‌کنند و می‌گویند: به دلیل اینکه حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) فرد شاخصی هستند و حضرت فاطمه زهرا دختر گرامی رسول الله و عزیزترین انسان‌ها بعد از پیغمبر اکرم هستند، آن‌ها با ایشان تکلیف را روشن کردند تا دیگران را بترسانند.

بنابراین زمانی که سراغ «عباس» عموی پیغمبر اکرم رفتند، عمر به ایشان گفت: تو از حضرت زهرا عزیزتر نیستی و دیدی ما با او چکار کردیم. اگر پول و مقام می‌خواهی به تو می‌دهیم، اما اگر مخالفت کنی همان کاری که با حضرت زهرا کردیم، با تو خواهیم کرد.

این مسئله نشانگر این است که قضیه، قضیه عمل به سنت پیغمبر نیست، بلکه کاری خلاف سنت رسول گرامی اسلام است!!

نکته ششم که در اینجا مطرح است، این است که شما نسبت به حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) ادعا می‌کنید که ایشان به هیچ وجه با ابوبکر تا شش ماه بیعت نکرد.

«ولم یکنْ یبَایعُ تِلْک الْأَشْهُرَ»

الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 4، ص 1549، ح 3998

این عبارت علاوه بر کتاب «صحیح بخاری» در کتاب «صحیح مسلم» و دیگر کتب وارد شده است. در ماجرای امتناع حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) از بیعت، آن بزرگوار در یک طرف هستند و ابوبکر در طرف دیگر هست.

درباره ابوبکر و خلافت او هیچ روایتی نداریم، اما درباره حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) صدها روایت داریم. مهم‌تر از همه این است که شما با سندهای متعدد نقل کردید که رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند:

«الحق مع علی وعلی مع الحق»

شما که دارید به منزل حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) حمله می‌کنید و می‌خواهید او را به زور بیاورید تا بر ابوبکر بیعت کند، در حقیقت حق را در برابر باطل قرار می‌دهید و این مسئله هم از این جهت خلاف سنت رسول الله است!!

آقای «هیثمی» در کتاب «مجمع الزوائد» از «ابو سعید خدری» نقل می‌کند و می‌گوید: ما با تعدادی از مهاجرین و انصار در کنار منزل رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) بودیم:

«ومر علی بن أبی طالب فقال الحق مع ذا الحق مع ذا رواه أبو یعلی ورجاله ثقات»

مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، اسم المؤلف: علی بن أبی بکر الهیثمی، دار النشر: دار الریان للتراث/دار الکتاب العربی - القاهرة, بیروت – 1407، ج 7، ص 235، باب فیما کان فی الجمل وصفین وغیرهما

همچنین «حاکم نیشابوری» در کتاب «مستدرک علی الصحیحین» می‌گوید:

«علی مع القرآن والقرآن مع علی لن یتفرقا حتی یردا علی الحوض»

المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 134، ح 4628

اگر واقعاً به سنت رسول الله بخواهید عمل کنید باید تسلیم حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) شوید، نه اینکه آن بزرگوار را وادار کنید تا با ابوبکر بیعت کند! «حاکم نیشابوری» و همچنین «ذهبی» در تلخیصش صحت این روایت را تأیید کرده اند.

همچنین در کتاب «معجم الکبیر» اثر «طبرانی» تعبیری وارد شده است. او نقل می‌کند که «أم سلمه» گفت:

«کان عَلِی علی الْحَقِّ مَنِ اتَّبَعَهُ اتَّبَعَ الْحَقَّ»

حق با علی است و هرکسی از علی تبعیت کند از حق تبعیت کرده است.

نتیجه این روایت این است که حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) حق است و همه باید از آن بزرگوار تبعیت کنند، نه اینکه حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) را به زور وادار کنند که از غیر خود تبعیت کند!!

«وَمَنْ تَرَکهُ تَرَک الْحَقَّ عَهْدًا مَعْهُودًا قبل یوْمِهِ هذا»

این مسئله امروز نیست، بلکه از روز ازل این قضیه وجود داشت.

المعجم الکبیر، اسم المؤلف: سلیمان بن أحمد بن أیوب أبو القاسم الطبرانی، دار النشر: مکتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983، الطبعة: الثانیة، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ج 23، ص 329، ح 758

در کتاب «مجمع الزوائد» اثر «هیثمی» همین روایت وارد شده است. او می‌نویسد:

«علی مع الحق أو الحق مع علی حیث کان»

جالب این است که وقتی این عبارت را از قول «أم سلمه» به معاویه می‌گویند؛

«فأرسل إلی أم سلمة فسألها»

أم سلمه می‌گوید:

«فقالت قد قاله رسول الله فی بیتی»

رسول الله این جمله را در خانه من گفت.

«فقال الرجل لسعد ما کنت عندی قط ألوم منک الآن»

معاویه به سعد بن أبی وقاص گفت: من تو را مذمت نمی‌کنم.

«فقال ولم»

او گفت: چطور؟!

«قال لو سمعت هذا من النبی لم أزل خادما لعلی حتی أموت»

معاویه می‌گوید: اگر من از پیغمبر اکرم چنین روایتی را شنیده بودم خادم مادام العمر علی می‌شدم.

مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، اسم المؤلف: علی بن أبی بکر الهیثمی، دار النشر: دار الریان للتراث/دار الکتاب العربی - القاهرة, بیروت – 1407، ج 7، ص 235 و 236، ح باب فیما کان فی الجمل وصفین وغیرهما

ای معاویه الآن که این روایت را شنیدی، آیا حاضری دست از سب حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) برداری؟! واقعاً انسان نمی داند چه کار باید بکند!!

نکته هفتم و مهم‌ترین نکته این است که در کتاب «المحلی» اثر «ابن حزم» که تک جلدی است روایتی وارد شده است که می‌گوید:

«أُفٍّ لِکلِّ إجْمَاعٍ یخْرَجُ عنه عَلِی بن أبی طَالِبٍ»

المحلی، اسم المؤلف: علی بن أحمد بن سعید بن حزم الظاهری أبو محمد، دار النشر: دار الآفاق الجدیدة - بیروت، تحقیق: لجنة إحیاء التراث العربی، ج 5، ص 127، شماره 573

همچنین در همین چاپ وارد شده است:

«وَلَعْنَةُ اللَّهِ علی کل إجْمَاعٍ یخْرُجُ عنه عَلِی بن أبی طَالِبٍ وَمَنْ بِحَضْرَتِهِ من الصَّحَابَةِ»

المحلی، اسم المؤلف: علی بن أحمد بن سعید بن حزم الظاهری أبو محمد، دار النشر: دار الآفاق الجدیدة - بیروت، تحقیق: لجنة إحیاء التراث العربی، ج 9، ص 345، شماره 1767

بنابراین این اجماعی که شما درست کردید و می‌گویید: "همه آمدند و علی بن أبی طالب نیامده است"، ابن حزم می‌گوید: "لعنت بر هر اجماعی که علی و اصحاب علی در آن اجماع نباشند."

البته «ابن حزم أندلسی» صددرصد با مذاهب اربعه مخالف است و می‌گوید: "این مذاهبی که ساختند و دنبال «ابوحنیفه»، «مالک»، «شافعی» و «احمد بن حنبل» می‌روند، همگی خلاف سنت پیغمبر اکرم است." و خود او ظاهری مذهب است. این شخص تابع «ابو داود ظاهری» است.

پرسش:

علمای اهل سنت اینقدر بی‌انصاف هستند که این روایات را ببینند، باز هم اقدام نکنند؟!

پاسخ:

خداوند می فرماید:

( إِنَّكَ لا تَهْدي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدين‏)

سوره قصص (28): آیه 56

قضیه، قضیه‌ای بسیار پیچیده است! مسائل عجیبی در اینجا هست.

مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز

ورنه در مجلس رندان خبری نیست که نیست

من نمی‌دانم تا به حال شده است که دوستان از صمیم دل سر به سجده بگذارند و خدا را هزاران مرتبه به خاطر نعمت ولایت شکر کنند، یا نه!!

در حال حاضر در کتابخانه‌های اهل سنت، کتب شیعیان را در دسترس قرار نمی‌دهند و می‌گویند کتب شیعه را مطالعه نکنید، زیرا آن‌ها شما را گمراه می‌کنند.

این در حالی است که شما نمی‌توانید یک روحانی شیعه پیدا کنید که در منزلش کتب اهل سنت را نداشته باشد. مشاهده کنید که ما هر روایتی که در اینجا می‌آوریم، نود درصد از کتب اهل سنت است. این مسئله دلیل بر روشنفکری ما و حریت شیعه است!

شیعه هم مطالب خود را می‌بیند و هم مطالب مخالفین خود را می‌بیند و با هم مقایسه می‌کند. در نتیجه می‌بیند که مقایسه طلا با خاک است!!

ما در مسئله اسلام و بحث ولایت اصلاً کاری نداریم و شیعه هم نیستیم. ما به عنوان یک بی‌طرف کتاب مخالف و موافق را بررسی می‌کنیم تا قضاوت کنیم که حق با چه کسی است.

من قبلاً خدمت شما عرض کردم یکی از اساتید بزرگ دانشگاه تورنتو کانادا که وهابی‌ها خیلی پول خرج کردند و او را سنی کردند و وهابی کردند و او را به دانشگاه «محمد بن سعود» در ریاض آوردند و خیلی هم سروصدا ایجاد کردند و از او خواستند کتابی علیه شیعه بنویسد.

او درخواست کرده بود که کتب شیعه را بدهید تا در مورد آنها من بنویسم. گفتند: «ابن تیمیه» و دیگران کتب آن‌ها را نقل کرده است. او در جواب گفته بود: من اصل کتب شیعیان را می‌خواهم ببینم!

او بر خواسته خود اصرار کرده بود، به همین جهت کتب فقهی، کلامی و تفسیری شیعه را در اختیار او قرار داده بودند. او بعد از چند ماه تحقیق در کنفرانسی شرکت کرد و گفت: "از من خواسته بودند علیه شیعه کتاب بنویسم، اما من کتب آن‌ها را خواندم و کتب اهل سنت را هم خواندم؛ در نتیجه دیدم که حق با شیعیان است و عقاید شیعیان بیشتر مطابق قرآن کریم و سنت پیغمبر اکرم است. من رسماً تشیع خود را اعلام می‌کنم!!"

این شخص را به زندان انداختند و شکنجه کردند، تا جایی که سفیر کانادا به زور او را از زندان آزاد کرد و از عربستان فراری داد!!

ببینید حتی افرادی که یهودی هستند، وهابی می‌شوند و پول‌های کلانی هم در اختیارش است این حریت و شجاعت و شهامت را دارد که بیاید حق را تشخیص بدهد و بر تشخیص خود عمل کند.

او می‌داند که گفتن این حرف همانند رفتن در دهان اژدهاست؛ اما برای او مهم نیست. خداوند عالم این شجاعت را به هرکسی نداده است.

پرسش:

از فقهای شیعه کسی هست که از کتب اهل سنت به صورت کتب ضاله معرفی کرده باشد؟!

پاسخ:

نه، من به هیچ وجه ندیدم که این کتب را به عنوان کتب ضاله معرفی کنند. فقهای شیعه توصیه می‌کنند که کتب اهل سنت را مشاهده کنید و با کتب شیعیان مقایسه کنید و عقاید آن‌ها را با عقاید شیعیان مقایسه کنید.

این مسائل، نکاتی بود که در رابطه با توجیهاتی که آقایان آوردند بیان شده است. ان‌شاءالله مابقی بحث در جلسه آینده مطرح خواهد شد.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته




Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب