2024 March 28 - پنج شنبه 09 فروردين 1403
بررسی شبهاتی پیرامون شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) (6)
کد مطلب: ١٠٨٢٣ تاریخ انتشار: ٠٨ اسفند ١٣٩٥ - ١٢:٥٩ تعداد بازدید: 3410
خارج کلام مقارن » شبهات شهادت حضرت زهرا (س)
بررسی شبهاتی پیرامون شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) (6)

جلسه شصت و سوم 95/12/03

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه شصت و سوم 95/12/03


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله

بحث ما در روایات جعلی بود که گفتند: حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در آخر عمر، از خلیفه اول اهل سنت راضی شد.

نكته اول: ما گفتیم: این روایت عمدتاً از «شعبی» است و «شعبی» هم فردی منحرف از امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) است، او امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) را سب کرده است و نسبت به آن بزرگوار عبارت‌های رکیک بیان کرده است.

او در مورد حضور صحابه در جنگ جمل ادعای گزافی دارد، بغض شدیدی با شیعه دارد، همچنین همکاری سیاسی و قضایی با بنی امیه دارد و همچنین محدث دربار «عبدالملک» است. وقتي چنين فردی بیاید و این روایت رضایت را نقل کند با روایات دیگر این آقایان که از عایشه نقل کرده اند سازگاری ندارد.

عایشه ای که می گویند پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد او فرموده است:

«خذوا شطر دينكم عن الحميراء»

و یا فرموده باشد:

خذوا ثلثی دینکم عن الحمیراء»

دو سوم دینتان را از عایشه بگیرید.

روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، اسم المؤلف: العلامة أبی الفضل شهاب الدین السید محمود الألوسی البغدادی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت، ج 3، ص 155، ح 24

بنابراین این روایت «شعبی» با مبنای آقایان به هیچ وجه سازگار نیست، علاوه بر آنکه این روایت مرسل هست و روایتی هم از امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) و دیگر صحابه ندارد که در کنار آن‌ها قرار بگیرد.

نکته دوم اینکه شما می‌خواهید یک چنین روایتی را با روایت قطعی که در کتاب «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» دارید، مقایسه کنید.

بارها «ابن تیمیه» در کتاب «منهاج السنة النبویة» سخنان «علامه حلی» را رد می‌کند و می‌گوید: "اگر این روایت صحیح بود «بخاری» و «مسلم» در کتب «صحیح» خود این روایت را نقل می‌کردند." می گوید: وقتی «بخاری» و «مسلم» این حرف را نقل نکردند، معلوم می‌شود که این روایت از درجه اعتبار ساقط است.

به عنوان مثال می گوید حدیث: «انا مدینة العلم وعلی بابها» به دلیل اینکه در کتاب «بخاری» نیامده است، فاقد ارزش است. حدیث غدیر به دلیل اینکه در کتاب «بخاری» و «مسلم» نیامده است و آن‌ها نقل نکردند، فاقد ارزش است!!

چطور شد که رضایت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) از خلیفه اول در کتاب «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» نیامده، بلکه برعکس آمده است. ولي شما بر خلاف بخاري عمل مي‌كنيد؟! به صراحت دارد که:

«فَوَجَدَتْ فَاطِمَةُ علی أبی بَکرٍ فی ذلک فَهَجَرَتْهُ فلم تُکلِّمْهُ حتی تُوُفِّیتْ»

الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 4، ص 1549، ح 3998

و همچنین در روایت دیگری وارد شده است:

«فَغَضِبَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رسول اللَّهِ فَهَجَرَتْ أَبَا بَکرٍ فلم تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حتی تُوُفِّیتْ»

حضرت فاطمه دختر رسول الله غضبناک شد و با ابوبکر قهر کرد و قهر او تا آخر عمر ادامه داشت.

الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 3، ص 1126، ح 2926

این مطالب کاملاً واضح و روشن است.

نکته سوم بحث نفرین حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) نسبت به خلیفه اول است. آقای «ابن قتیبه دینوری» متوفای 276 هجری روایتی بیان کرده است که می‌گوید:

«فقال عمر لابی بکر، رضی الله عنهما، انطلق بنا إلی فاطمة، فإنا قد أغضبناها»

عمر به ابوبکر گفت: بیا نزد فاطمه برویم، زیرا ما او را به غضب آوردیم.

«فانطلقا جمیعاً، فاستأذنا علی فاطمة فلم تأذن لهما»

آن‌ها نزد حضرت زهرا (سلام الله علیها) رفتند، اما حضرت به آن‌ها اجازه ورود نداد.

«فأتیا علیا فکلماه، فأدخلهما علیها»

آن‌ها رفتند و بار دیگر با امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) آمدند.

«فلما قعدا عندها، حولت وجهها إلی الحائط»

وقتی که وارد خانه شدند، حضرت فاطمه زهرا صورت خود را به طرف دیوار برگرداند.

«فسلما علیها، فلم ترد علیهما السلام»

آن‌ها سلام گفتند، اما حضرت زهرا جواب سلام آن‌ها را نداد.

سلام مستحب است، اما جواب سلام واجب است. چرا حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (سلام الله علیها) جواب سلام آن‌ها را نداد؟!

«فتکلم أبو بکر فقال: یا حبیبة رسول الله والله إن قرابة رسول الله أحب إلی من قرابتی»

سپس ابوبکر شروع به سخن کرد و گفت: ای حبیبه رسول الله! به خدا سوگند که خویشاوندی رسول الله از خویشاوندی خودم محبوب‌تر است.

«وإنک لاحب إلی من عائشة ابنتی»

ابوبکر به حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) عرض کرد: تو در نزد من محبوب‌تر از عایشه هستی!!

اگر واقعاً چنین است وقتی که حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) فدک را که پدرش به عنوان هدیه به او بخشیده بود، از ابوبکر مطالبه کرد، باید به خاطر محبتی که به حضرت زهرا (سلام الله علیها) داشت فدک را به ایشان می‌داد و آن بزرگوار را به غضب نمی‌آورد.

«ولوددت یوم مات أبوک أنی مت، ولا أبقی بعده»

ای کاش روزی که پیغمبر اکرم از دنیا رفت، من هم مرده بودم.

«أفترانی أعرفک وأعرف فضلک وشرفک وأمنعک حقک ومیراثک من رسول الله»

آیا تصور می‌کنی که من با اینکه حق و شأن شما را می‌شناسم، از حق و میراث تو از پیغمبر اکرم ممانعت می‌کنم؟

«إلا أنی سمعت أباک رسول الله صلی الله علیه وسلم یقول: لا نورث، ما ترکنا فهو صدقة»

من خودم شنیدم که رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: ما پیامبران از خود ارثی به جای نمی‌گذاریم، مگر صدقه!

الامامة والسیاسة، ابن قتیبة الدینوری، تحقیق الزینی، ج 1، ص 23، ح [20]

ما جواب این روایت ادعایی ابوبکر را هم قبلا خدمت عزیزان عرض کردیم. حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در همان مجلسی که برای سخنرانی آمدند، جواب ابوبکر را به طور مفصل بیان کردند.

حضرت زهرا (سلام الله علیها) به ابوبکر فرمودند: جمله‌ای که تو می‌گویی کاملاً مخالف با قرآن کریم است. قرآن کریم در مورد حضرت سلیمان می‌فرماید:

(وَ وَرِثَ سُلَیمانُ داوُد)

و سلیمان وارث داوود شد.

سوره نمل (27): آیه 16

همچنین در رابطه با حضرت زکریا می‌فرماید:

(فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْک وَلِیا یرِثُنِی وَ یرِثُ مِنْ آلِ یعْقُوب)

مرا از نزد خود فرزندی عطا کن تا از من و از خاندان یعقوب ارث ببرد.

سوره مریم (19): آیه 5 و 6

پرسش:

در اینجا استفاده دیگری هم می‌شود و آن این است که حضرت زهرا (سلام الله علیها) به ابوبکر فرموده باشند: عمر عبارت «حسبنا کتاب الله» آورده است، اما چرا تو به حدیث تمسک می‌کنی؟!

پاسخ:

خود ایشان گفت که کسی حق ندارد از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت نقل کند. البته این هم نکته‌ای است؛ او تمام احادیث را نقل کرد و در نهایت گفت:

«حَسْبُنَا کتَابُ اللَّهِ»

الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 4، ص 1612، ح 4169

چطور شد که در اینجا به حدیث استدلال کرده است؟!

همچنین ماجرای مناظره حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) با خلفا که اولین کسی از علمای اهل سنت که آن را نقل کرد، «ابن ابی طیفور» متوفای 280 هجری است که معاصر «ابن قتیبه دینوری» هم است.

او در اینجا به صراحت می‌گوید:

«أفعلی عمد ترکتم کتاب الله ونبذتموه وراء ظهورکم إذ یقول الله تبارک و تعالی و ورث سلیمان داود وقال الله عز وجل فیما قص من خبر یحیی زکریا ربِ هب لی من لدنک ولیاً یرثنی ویرث من آل یعقوب»

این نشانگر این است که پیامبران از پدران خود ارث می‌بردند. حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) به صراحت می‌فرماید: اینکه نقل می‌کنید پیامبران از همدیگر ارث نمی‌برند، خلاف قرآن کریم است.

به علاوه ما اطلاقاتی در قرآن کریم داریم که می‌فرماید:

(وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کتابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِکلِّ شَی‌ءٍ عليم)

و در کتاب خدا خویشاوندان (در ارث بردن از یکدیگر) بعضی اولی و نزدیک‌ترند به بعضی دیگر که خدا به هر چیز داناست.

سوره أنفال (8): آیه 75

و:

(یوصِیکمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکمْ لِلذَّکرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیینِ)

حکم خدا در حق فرزندان شما این است که پسران دو برابر دختران ارث برند.

سوره نساء (4): آیه 11

بحث ارث برای عموم مردم که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هم جزو آن‌ها است، مطرح است. (یوصِیکمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکمْ) به معنای وصیت خدا به جمیع خلایق حتی انبیاء هم می‌باشد.

(إِنْ تَرَک خَیراً الْوَصِیةُ لِلْوالِدَینِ وَ الْأَقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَی الْمُتَّقِینَ)

وقتی مرگتان نزدیک می‌شود و مالی از شما می‌ماند برای پدران و مادران و خویشاوندان وصیتی به نیکی کنید این حقی است بر پرهیزکاران.

سوره بقره (2): آیه 180

حضرت زهرا(سلام الله علیها) فرمود:

«وزعمتم أن لا حق ولا وارث لی من أبی»

تصور می‌کنید که من حق و ارثی از پدرم ندارم؟

«ولا رحم بیننا»

آیا تصور می‌کنید که من دختر پیغمبر اکرم نیستم؟

«أفخصکم الله بآیة أخرج نبیه صلی الله علیه منها»

آیا تصور می‌کنید که پیغمبر اکرم از آیات عمومی استثناء است؟!

آیا تصور می‌کنید که همه مردم می‌توانند ارث بگذارند، اما تنها پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نمی‌تواند ارث بگذارد؟!

«أم تقولون أهل ملتین لا یتوارثون»

مشاهده کنید که حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) چقدر محکم استدلال می‌کند!! هرکدام از این عبارات نیاز به ساعت‌ها بحث و بررسی دارد.

حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) به صراحت می‌فرمایند: آیا آیه‌ای در قرآن کریم وجود دارد که پیغمبر اکرم از آن استثناء شده باشد؟! آیا تصور می‌کنید که ما اهل دو ملت هستیم؟! آیا تصور می‌کنید که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مسلمان است و من کافر هستم؟! چون که کافر از مسلمان ارث نمی‌برد!!

بعد فرمود:

«أولست أنا وأبی من أهل ملة واحدة لعلکم أعلم بخصوص القرآن وعمومه من النبي صلي الله عليه و آله»

آیا شما می‌گویید که پیغمبر اکرم آگاه به قرآن نبود؟ در قرآن رسول الله استثناء شده بود اما پیغمبر اکرم خبر نداشتند؟!

آیا شما خبر دارید که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از این آیات قرآن که درباره تمام انبیاء هست استثناء شده بود، اما خودش به این استثناء آگاه نبود!؟

«أفحکم الجاهلیة تبغون»

آیا می‌خواهید احکام جاهلیت را دومرتبه پیاده کنید؟

در جاهلیت اگر مردی از دنیا می‌رفت، تنها اولاد ذکور او از او ارث می‌بردند و فرزندان اناث از او ارث نمی‌بردند.

«ومن أحسن من الله حکماً لقوم یوقنون»

سپس می‌فرمایند:

«أأغلب علی إرثی جوراً وظلماً وسیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون»

بلاغات النساء، اسم المؤلف: أبو الفضل أحمد بن أبی طاهر ابن طیفور (المتوفی: 280 هـ)، ج 1، ص 7 و 8، باب کلام فاطمة بنت رسول الله

آقای «عمر رضا کحاله» که از علمای پرآوازه اهل سنت است، در کتاب «أعلام النساء» جلد چهارم در این رابطه تعبیری می‌آورد و می‌گوید:

«أأنتم الآن تزعمون ان لا ارث لنا افحکم الجاهلیة تبغون افی الکتاب ان ترث اباک و لا ارث ابی»

سپس می‌فرمایند:

«لقد جئت شیئا فریا فدونکها مخطومة مرحولة تلقاک یوم حشرک فنعم الحکم الله»

این فدک هم پیشکش شما باشد، اما ابوبکر بدان که فردا نزد خداوند خواهی آمد و آنجا دیگر حاکم خداوند عالم است.

«والزعیم محمد والموعد القیامة»

وکیل مدافع من پیغمبر اکرم است و محل تشکیل دادگاه در قیامت است.

«وعند الساعة یخسر المبطلون ولکل نبأ مستقر وسوف تعلمون»

ببینید که این تعابیر، تعابیر بسیار سنگینی است. حال اگر ما این مطالب را از کتب شیعه بیان کنیم، می‌گویند: این مطالب تنها در کتب شیعه بیان شده است و یا در قرن سوم و چهارم این مطالب را به کتب شیعه اضافه کردند!!

همچنین آقای «ابن اثیر» صاحب «الجامع فی الأصول» در کتاب «منال الطالب» همین تعبیر را می‌آورد. و یا آقای «ابن حمدون» متوفای 561 همین تعبیر را می‌آورد و می‌گوید:

«فدونکها مخطومةً مرحولة تلقاک یوم حشرک، فنعم الحکم الله، والزعیم محمد والموعد القیامة، وعند الله یحشر المبطلون»

حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در ادامه می‌فرمایند:

«إیها بنی قیلة، أأهتضم تراث أبیه وأنتم بمرأی منی ومسمع»

ای قبیله اوس و خزرج دارید می‌بینید که جلوی چشم شما حق من را به یغما می‌برند، اما هیچ حرکتی از خودتان نشان نمی‌دهید.

التذکرة الحمدونیة، المؤلف: محمد بن الحسن بن محمد بن علی بن حمدون، أبو المعالی، بهاء الدین البغدادی (المتوفی: 562 هـ)، الناشر: دار صادر، بیروت، الطبعة: الأولی، 1417 هـ، ج 6، ص 257، الباب الثلاثون فی الخطب

این تعابیر، خیلی تعابیر تندی است. بنده این تعبیر را قبل از «مرحوم طبرسی» در قرن ششم از کتب دیگر شیعه به این صورت نیافتم، اما علمای اهل سنت در قرن سوم و چهارم این روایت را نقل کردند!

بنده تنها جایی که این روایت را به طور مفصل دیدم، در کتاب «الإحتجاج» اثر «مرحوم طبرسی» بود. در این کتاب استدلال حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (سلام الله علیها) به آیات قرآن کریم مطرح شده است.

پرسش:

آیا عایشه که نگذاشت امام حسن (علیه السلام) را در منزل پیغمبر به خاک بسپارند؛ خود را وارث پیغمبر می‌دانست که اجازه نداد!؟

پاسخ:

او ادعا می‌کرد که اینجا ملک شخصی من است. حال ما نمی‌دانیم ادعای ابوبکر مبنی بر «لا نورث، ما ترکنا فهو صدقة» در اینجا صدق می‌کند یا نه!!

ما هیچ دلیلی نداریم که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) این خانه‌ها را بخشیده باشند و «ابن حجر» هم می‌گوید: این منازل، ملک رسول گرامی اسلام بوده است و زنان پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) تنها حق سکنی داشتند.

همچنین خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرمایند:

(یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیوتَ النَّبِی إِلاَّ أَنْ یؤْذَنَ لَکم‌ْ)

ای کسانی که ایمان آورده‌اید! در بیوت پیامبر داخل نشوید مگر به شما اجازه داده شود.

سوره احزاب (33): آیه 53

از این آیه استفاده می‌شود که این منازل، منازل رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) است؛ نه منازل همسران پیغمبر اکرم.

در هر صورت حضرت صدیقه طاهره در این مناظره فرمودند: شما را به خدا سوگند می‌دهم آیا نشنیدید که پیغمبر اکرم فرمودند رضایت فاطمه رضایت من و خشم فاطمه خشم من است؟! گفتند: بله.

حضرت فرمودند:

«فإنی أشهد الله وملائکته أنکما أسخطتمانی وما أرضیتمانی»

خدا را شاهد می‌گیرم که شما من را به غضب آوردید و رضایت من را به دست نیاوردید.

«ولئن لقیت النبی لاشکونکما إلیه»

هنگامی که خدمت نبی گرامی اسلام بروم، از شما شکایت خواهم کرد.

در این هنگام ابوبکر شروع به گریه کرد تا جایی که نزدیک بود بر زمین بیفتد و بیهوش شود. سپس حضرت به ابوبکر فرمودند:

«والله لادعون الله علیک فی کل صلاة أصلیها»

به خدا سوگند بعد از هر نماز بر تو نفرین می‌کنم.

الامامة والسیاسة، ابن قتیبة الدینوری، تحقیق الزینی، ج 1، ص 24، باب [20]

مشاهده کنید که این روایت مربوط به اواخر عمر حضرت زهرا (سلام الله علیها) هست و نتیجه آمدن این افراد نزد آن بزرگوار این سخن حضرت شده است!!

پرسش:

عبارت «وما أرضیتمانی» یعنی امری و کاری است که با آن بتوانند حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را راضی کنند؟!

پاسخ:

خلفا باید حق حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را می‌دادند و رضایت آن بزرگوار را جلب می‌کردند.

یعنی باید فدک را برمی‌گرداندند. یکی از اشکالات ما هم به این حدیث این است. اگر کسی مال شخص دیگری را به زور گرفته است و برای گرفتن رضایت نزد او رفته است. شرط رضایت گرفتن این است که مال غصبی را به او برگرداند.

در این زمینه داستانی وجود دارد که می‌گویند: شخصی به کار دزدی مشغول بود که ناگهان پدرش به حالت احتضار افتاد. پدر به او گفت: تو که مال حلال نداری، حداقل یک کفن حلال بیاور و من را با آن کفن حلال دفن کن.

پسر به دنبال کفن رفت و مشاهده کرد طلبه‌ای که عمامه‌ای به سر داشت از دور می‌آمد. پسر با خود گفت که این عمامه حلال‌ترین مال است، به همین خاطر به طلبه گفت: عمامه خود را به من بده تا پدرم را در آن کفن کنم، اما طلبه از دادن عمامه خودداری کرد.

در نتیجه پسر عمامه آن طلبه را به زور گرفت، اما با خود اندیشید که من این عمامه را به زور گرفتم و او راضی نشد. پسر برگشت و شروع کرد شخص طلبه را زیر باد کتک گرفت و از او پرسید: راضی هستی یا نه؟! او هم از ترس جانش داد می‌زد: حلال، حلال!!

پسر به نزد پدر خود بازگشت و گفت: کفن حلال برایت آوردم. پدر از او پرسید: حلال است؟! او گفت: به قدری حلال حلال می‌گفت که تا یک کیلومتر آنطرف‌تر هم صدای حلال حلال او را می‌شنیدم!!

این‌طور نمی‌شود که خلیفه اول بخواهد از حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) رضایت بگیرد و به ایشان بگوید: یا رضایت بده و یا بازهم خانه‌ات را آتش می‌زنیم!!

اگر خلیفه اول قصد رضایت گرفتن دارد، چرا حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) غضبناک شده است؟! آیا بی‌خود و بی‌جهت غضبناک شده است یا علتی دارد؟! آیا حق حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را به ایشان برگرداندند یا نه؟!

روایت اول از «دینوری» وارد شده است، اما عده‌ای از آقایان اهل سنت نسبت به روایات «دینوری» بی‌اعتماد هستند.

روایت دوم از «بلاذری» وارد شده است که او هم متوفای 279 هجری است که سه سال بعد از «دینوری» از دنیا رفته است. ایشان هم در این روایت می‌گوید:

«وَاللَّهِ لأَدْعُوَنَّ اللَّهَ عَلَیک»

جمل من أنساب الأشراف، المؤلف: أحمد بن یحیی بن جابر بن داود البَلَاذُری (المتوفی: 279 هـ)، تحقیق: سهیل زکار وریاض الزرکلی، الناشر: دار الفکر – بیروت، الطبعة: الأولی، 1417 هـ - 1996 م، ج 10، ص 79، باب وفاة أبی بکر

همچنین آقای «جوهری» هم که متوفای 323 هجری است، همین تعبیر را دارد و می‌گوید:

«والله لأدعون الله علیک»

به خدا سوگند بر تو نفرین می‌کنم.

السَّقِیفَةُ وَفَدَک، لأبی بکر أحمد بن عبدالعزیز الجوهری البصری البغدادی، المتوفی ـ 323 هـ، اصدار مکتبة نینوی الحدیثة، طهران ناصر خسرو ـ مروی ... تقدیم وجمع وتحقیق الدکتور محمد هادی الأمینی، ج 8، ص 6، ح 102

بنابراین سه نفر از علمای بزرگ اهل سنت از جمله «ابن قتیبه دینوری»، «بلاذری» و «جوهری» با سندهای مختلف نفرین حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را نقل کرده‌اند.

زمانی که روایت به سه قول رسید، «سبکی» می‌گوید:

«تزید علی الاثنین والثلاثة والأربع»

حدیث مستفیض حدیثی است که دو طریق یا بیشتر داشته باشد.

رفع الحاجب عن مختصر ابن الحاجب، اسم المؤلف: تاج الدین أبی النصر عبد الوهاب بن علی بن عبد الکافی السبکی، دار النشر: عالم الکتب - لبنان / بیروت - 1999 م - 1419 هـ، الطبعة: الأولی، تحقیق: علی محمد معوض، عادل أحمد عبد الموجود، ج 2، ص 308

همچنین آقای «جزائری دمشقی» می‌گوید:

«اقل ما ثبت به الاستفاضة الإثنان»

استفاضه با دو طریق هم ثابت می‌شود.

توجيه النظر إلي أصول الأثر؛ الجزائري الدمشقي، طاهر بن صالح بن أحمد (متوفاى: 1338هـ)، ج1، ص112، تحقيق: عبد الفتاح ابوغدة، ناشر: مكتبة المطبوعات الإسلامية - حلب، الطبعة: الأولى، 1416هـ ـ 1995م

همچنین آقای «شوکانی» می‌گوید:

« والقسم الثاني المستفيض وهو ما رواه ثلاثة فصاعدا»

قسم دوم: روايت مستفيض آن است كه سه تن و بيشتر آن را روايت كرده باشند.

الشوكاني، محمد بن علي بن محمد (متوفاى 1255هـ)، إرشاد الفحول إلي تحقيق علم الأصول، ج1، ص94، تحقيق: محمد سعيد البدري ابومصعب، ناشر: دار الفكر - بيروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ ـ 1992م

آقای «حسن عطار» می‌گوید:

«وأقله من حیث عدد راویه أی أقل عدد روی المستفیض اثنان»

حاشیة العطار علی جمع الجوامع، اسم المؤلف: حسن العطار، دار النشر: دار الکتب العلمیة - لبنان/ بیروت - 1420 هـ - 1999 م، الطبعة: الأولی، ج 2، ص 157، باب والقول الأول یجب حصول العلم

همچنین آقای «قاسمی» در کتاب «قواعد التحدیث» می‌گوید:

«المستفیض: هو المشهور، علی رأی جماعة من أئمة الفقهاء»

قواعد التحدیث من فنون مصطلح الحدیث، اسم المؤلف: محمد جمال الدین القاسمی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1399 هـ - 1979 م، الطبعة: الأولی، ج 1، ص 124، باب التاسع

همچنین «ابن قدامه مقدسی» می‌گوید:

«لِأَنَّ الِاسْتِفَاضَةَ أَقْوَی مِنْ خَبَرِ الثِّقَةِ»

المغنی لابن قدامة، المؤلف: أبو محمد موفق الدین عبد الله بن أحمد بن محمد بن قدامة الجماعیلی المقدسی ثم الدمشقی الحنبلی، الشهیر بابن قدامة المقدسی، (المتوفی: 620 هـ)، الناشر: مکتبة القاهرة، الطبعة: بدون طبعة، ج 8، ص 73، فَصْلٌ الْقَذْفُ عَلَی ثَلَاثَةِ أَضْرُبٍ

از طرفی ثابت شد که روایت مستفیض است و از طرف دیگر هم خبر مستفیض «أَقْوَی مِنْ خَبَرِ الثِّقَةِ» است. به علاوه تعدد طرق هم دارد که در این مورد هم «ابن تیمیه» می‌گوید:

«فَإِنَّ تَعَدُّدَ الطُّرُقِ وَکثْرَتَهَا یقَوِّی بعض‌ها بَعْضًا حَتَّی قَدْ یحْصُلُ الْعِلْمُ بِهَا وَلَوْ کانَ النَّاقِلُونَ فُجَّارًا فُسَّاقًا»

مجموع الفتاوی، المؤلف: تقی الدین أبو العباس أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی (المتوفی: 728 هـ)، المحقق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم، الناشر: مجمع الملک فهد لطباعة المصحف الشریف، المدینة النبویة، المملکة العربیة السعودیة، عام النشر: 1416 هـ/1995 م، ج 18، ص 26

بنابراین ثابت شد که حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (سلام الله علیها) «ماتت و هی غاضبة علی أبی بکر و علی عمر و لم یثبت بأنهما أرضی فاطمة (سلام الله علیها).

نکته دیگر وصیت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) به دفن شبانه است. مشاهده کنید در کتاب «صحیح بخاری» هم وارد شده است:

«فلما تُوُفِّیتْ دفنها زوجها عَلِی لَیلًا ولم یؤْذِنْ بها أَبَا بَکرٍ وَصَلَّی علیها»

الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 4، ص 1549، ح 3998

این روایت به روشنی ادعای اینکه ابوبکر آمد و در نماز حضرت زهرا حضور داشت را رد می کند! همچنین این روایت دفن شبانه، در کتاب «صحیح مسلم» ج5، ص 154؛ حدیث 4470 وارد شده است.

«ابن قتیبه دینوری» هم می‌گوید:

«وأوصت أن تدفن لیلا لئلا یحضرها»

تأویل مختلف الحدیث، اسم المؤلف: عبدالله بن مسلم بن قتیبة أبو محمد الدینوری، دار النشر: دار الجیل - بیروت - 1393 - 1972، تحقیق: محمد زهری النجار، ج 1، ص 300، باب قالوا حدیث یکذبه النظر

همچنین «عبدالرزاق صنعانی» که «ابن معین» در مورد او می‌گوید:

«لو ارتد عبد الرزاق ما ترکنا حدیثه»

تذکرة الحفاظ، اسم المؤلف: أبو عبد الله شمس الدین محمد الذهبی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، ج 3، ص 930، ح 884

می‌گوید:

«أن فاطمة بنت النبی دفنت باللیل قال فر بها علی من أبی بکر أن یصلی علیها کان بینهما شیء»

علی بن أبی طالب دختر رسول الله را شبانه دفن کرد تا ابوبکر بر او نماز نخواند، زیرا میان آن‌ها اختلاف و درگیری بوده است.

«قال اوصته بذلک»

المصنف، اسم المؤلف: أبو بکر عبد الرزاق بن همام الصنعانی، دار النشر: المکتب الإسلامی - بیروت - 1403، الطبعة: الثانیة، تحقیق: حبیب الرحمن الأعظمی، ج 3، ص 521، ح 6554

تمام این قضایا دست به دست هم می‌دهد تا قضیه غضب حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (سلام الله علیها) تا آخرین لحظه نسبت به این دو نفر باقی باشد.

هیچ دلیلی بر اینکه این دو نفر از حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) رضایت گرفته باشند هم وجود ندارد. و ادله‌ای که آوردند علاوه بر اینکه دلیلشان دلیل ناقصی است، این مطالبی که وجود دارد مثل صحت و صراحت روایت «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم»؛ نفرین حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) بر آن‌ها؛ وصیت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بر دفن شبانه به خاطر عدم حضور ابوبکر و عمر؛ این ادعای کسب رضایت را نقض می‌کند.

جالب این است که «ابن کثیر دمشقی» می‌گوید:

«وهذا إسناد جید قوی، والظاهر أن عامر الشعبی سمعه من علی، أو ممن سمعه من علی»

سند این روایت قوی است، ظاهراً عامر شعبی این روایت را از علی شنیده است و یا با یک واسطه از ایشان شنیده است.

السیرة النبویة لابن کثیر، اسم المؤلف: أبو الفداء إسماعیل بن عمر بن کثیر القرشی الدمشقی (المتوفی: 774 هـ)، ج 4، ص 575، ح 1

آقای «ابن کثیر دمشقی»! اگر تنها کمی عقل خود را به کار می‌انداختی، می‌فهمیدی که اگر «عامر شعبی» از امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) شنیده بود اسم امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) را می‌آورد. یا اگر او از یکی از نزدیکان حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) شنیده بود، اسم او را می‌آورد، زیرا نقل یک قضیه به صورت مستند بر آن روایت اعتبار می‌بخشد.

اینکه «عامر شعبی» اسمی به میان نیاورده است، به جهت این است که این روایت را از حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) و اطرافیان ایشان نشنیده است!!

ولی جناب «ابن کثیر دمشقی» متوفای 774 هجری بعد از 800 سال رمی به غیب می‌کند، الا اینکه این مسئله وحی شیاطینی باشد که به شما وحی شده است که بله این شخص روایت را از علی شنیده، یا «ممن سمعه من علی».

آیا شما نسبت به بعضی روایاتی که به صورت مرسل در فضایل اهلبیت آمده است، چنین تعبیر را در آنجا دارید يا در آنجا به صراحت می‌گویید: روایت مرسل است و فاقد اعتبار است!؟

پرسش:

راجع به رضایت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) ظاهراً منظور اصلی؛ غصب خلافت بوده است؟!

پاسخ:

ما اصلاً کاری به قضیه خلافت نداریم. حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) در آن خطبه غراء خود، همه چیز را بیان کرده است.

آن بزرگوار هم بحث خلافت را مطرح کرده است، بحث حدیث غدیر را مطرح کرد، بحث حدیث منزلت را مطرح کرد. همچنین آن بزرگوار به منازل انصار رفت و از آن‌ها دعوت کرد تا برای حمایت از حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) جلو بیایند.

حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) تمام این مسائل را مطرح کرد، اما آنچه موجب غضب حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) شد، این بود که خودشان نزد ابوبکر آمدند و فرمودند: فدک هدیه پیغمبر اکرم است.

همچنین حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) و «عباس» عموی پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را فرستادند و مرتبه بعدی خودشان به همراه عباس آمدند ولی آن‌ها مطالبه شاهد کردند.

امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) بر این ماجرا شهادت داد، اما خلیفه اول و دوم شهادت آن بزرگوار را قبول نکردند و گفتند: او شوهر توست.

مرتبه بعدی امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) شهادت دادند، اما آن‌ها گفتند: شهادت فرزندان تو در این مسئله مورد قبول نیست. پس از آن‌ها «أم ایمن» شهادت داد، اما آن‌ها گفتند: او زن است و شهادت زن مورد قبول نیست.

همچنین غلام رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) شهادت داد، اما خلفا شهادت او را هم قبول نکردند و ادعا کردند که او در آن جلسه حضور نداشته است.

خلفا به بهانه‌های مختلف بینه را رد کردند؛ حال آنکه «جابر بن عبدالله انصاری» نزد ابوبکر آمد و گفت: پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به من فرموده بود که اگر خمس بحرین بیاید، به تو 500 درهم خواهم داد.

ابوبکر در جواب ادعای او بلافاصله 500 درهم به او داد و 1000 درهم دیگر به جهت مبارکی و میمنت وعده پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به او داد.

ولی وقتی حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) فدک را از ابوبکر مطالبه می‌کند، ابوبکر از آن بزرگوار طلب بینه می‌کند و زمانی هم که بینه می‌آورد، بینه ایشان را رد می‌کند.

حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در مرتبه بعد فدک را از طریق ارث مطالبه می‌کنند ولی آنها نسبت به ارث هم آن حدیث جعلی را می‌خوانند.

حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) به آیات قرآن کریم استناد می‌کند، اما ابوبکر و عمر هیچ جوابی نداشتند بدهند؛ لذا حضرت زهرا از مبارزه اثباتی به مبارزه منفی روی می‌آورد. و از آنها غضبناک می شود و با آنها قهر می کند!! کار به جایی می‌رسد که عایشه برای عیادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) می‌آید، اما آن بزرگوار در خانه را به روی عایشه نمی‌گشاید!!

عایشه بعد از این ماجرا نزد ابوبکر رفت و گفت: من در خانه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) رفتم، اما «اسماء بنت عمیس» جلوی در آمد و نگذاشت من داخل شوم. ابوبکر به «اسماء بنت عمیس» گفت: چرا نگذاشتی دختر من به عیادت حضرت فاطمه زهرا بیاید؟! «اسماء» می‌گوید: حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) گفته بود اجازه ندهم عایشه داخل شود. ابوبکر هم در جواب گفت: اگر حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) گفته است، مانعی ندارد.

یعنی حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) حتی به عایشه اجازه عیادت ندادند. حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) وصیت می‌کنند که ایشان را شبانه دفن کنند و همچنین وصیت می‌کنند که ابوبکر و عمر در تشییع جنازه آن بزرگوار حاضر نشوند. این مسائل خود گواه این است که خلفا حق مسلم حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را غصب کردند.

یکی از ویژگی‌های حاکم اسلامی رفع ظلم از شهروندان و همچنین اقامه عدل در جامعه است. زمانی که یک حاکم اسلامی نسبت به دختر پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین ظلمی را روا بدارد، این حاکم، صلاحیت حاکمیت جامعه اسلامی را ندارد.

حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) می‌خواهد با تمام این قضایا این مسئله را ثابت کند و از این بُعد وارد شود.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته




Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب