بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه چهاردهم 96/08/06
لزوم پاسخگوئی روشمند به شبهات (14) – آسیب ها و زیان های طرح شبهه
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله.
بحث ما در مقدمه روشهای پاسخگویی به شبهات، به ضررهای شبهات رسید. چه ضرر فردی و چه اجتماعی. اولین ضرری که از القاء شبهات در جامعه اسلامی ایجاد میشود ایجاد اختلاف و از بین بردن وحدت میان مسلمانان است.
بحث «وحدت اسلامی» یک ضرورت قرآنی است، همچنانکه قرآن کریم میفرماید:
(إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّکمْ فَاعْبُدُون)
این (پیامبران بزرگی که به آنها اشاره کردیم و پیروان آنها) همه امت واحدی بودند (و پیرو یک هدف) و من پروردگار شما هستم، مرا پرستش کنید.
سوره انبیاء (21): آیه 92
و یا:
(وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا)
و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید.
سوره آل عمران (3): آیه 103
از طرف دیگر هم تفرقه را از عذاب الهی میداند و میفرماید:
(قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلی أَنْ یبْعَثَ عَلَیکمْ عَذاباً مِنْ فَوْقِکمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِکمْ أَوْ یلْبِسَکمْ شِیعاً)
بگو او قادر است که عذابی از طرف فوق یا از زیر پای شما بر شما بفرستد یا به صورت دستههای پراکنده شما را با هم بیامیزد.
سوره انعام (6): آیه 65
البته عزیزان ما این نکته را هم در نظر داشته باشند که مراد از وحدت، وحدت اعتقادی نیست. به تعبیر «شهید مطهری»، وحدت «استراتژیکی» است. یعنی اینکه ما با تمام اختلاف عقیده در برابر دشمن واحد، یکی باشیم.
دشمنان واحد، کسانی هستند که هدفشان از بین بردن اسلام و نابودی شیعه و اهل سنت است. بعضی افراد تلاش میکنند کاری نکنند و حرفی نزنند تا اهل سنت از ما ناراضی شوند و ما رضایت آنها را جلب کنیم. این کار نشدنی است و خلاف کتاب و سنت و سیره علماء عظام است. ملاک این نیست که اهل سنت از ما راضی شوند یا نشوند؛ زیرا بسیاری از مطالبی که ما مطرح میکنیم برای اهل سنت ناخوشایند است.
اگر شما بگویید: "علی بن أبی طالب برترین صحابه بوده است"، اهل سنت تحمل نمیکنند و میگویند این حرف شما به این معنی است که دیگر صحابه افضل نبودند!! لذا بحث وحدت این نیست، بلکه بحث سر این است که ما مطالبی نگوییم تا احساسات اهل سنت جریحهدار شود. ما نباید با ناسزا گفتن و اهانت کردن وحدت اسلامی را به هم بریزیم، اما بحثهای علمی سر جای خود هست.
همانطور که اهل سنت آزاد هستند که مطالب علمی را نسبت به مبانی اعتقادی شیعه مطرح کنند و شیعه، سینه سپر میکند و به این مطالب پاسخ میدهد؛ شیعه هم آزاد است تا مباحث علمی و انتقادات علمی خود را نسبت به اهل سنت مطرح کند.
اگر ملاک این باشد که ما مطالبی که اعتقادات آنها را زیر ذرهبین علمی قرار میدهد نگوییم، باید بسیاری از آیات قرآن کریم را حذف کنیم، زیرا ما در قرآن کریم دهها آیه در مذمت صحابه داریم. اهل سنت معتقدند:
«والصحابة کلهم عدول»
تمام صحابه عادل هستند.
المجموع، نویسنده: النووی،ج 1، ص 62، فصل الحدیث المرسل
و یا:
«الصحابة کلّهم من أهل الجنة قطعاً»
قطعاً تمام صحابه اهل بهشت هستند.
الإصابة فی تمییز الصحابة، المؤلف: أبو الفضل أحمد بن علی بن محمد بن أحمد بن حجر العسقلانی (المتوفی: 852 هـ)، تحقیق: عادل أحمد عبد الموجود وعلی محمد معوض، الناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، الطبعة: الأولی - 1415 هـ، ج 1، ص 163، الفصل الثالث
و معتقد هستند که هرگونه طعنی در صحابه عبارت از زندقه و الحاد است. با این حساب شما باید آیه شریفه:
(إِنْ جاءَکمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَینُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلی ما فَعَلْتُمْ نادِمِین)
اگر شخص فاسقی خبری برای شما بیاورد در باره آن تحقیق کنید، مبادا به گروهی از روی نادانی آسیب برسانید، و از کرده خود پشیمان شوید.
سوره حجرات (49): آیه 6
را از قرآن کریم حذف کنید.
پرسش:
استاد منافقین را چطور جدا میدانند؟! منافقین هم شامل صحابه میشوند؟
پاسخ:
آقایان اهل سنت معتقدند که منافقین هم جزو صحابه بودند. ما در بحثی که داریم به این مسئله میرسیم. انشاءالله اگر یک روزی من فرصت کنم عقاید علمای اهل سنت نسبت به منافقین را مطرح میکنم. در کتاب «صحیح مسلم» وارد شده است:
«قَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: فِي أَصْحَابِي اثْنَا عَشَرَ مُنَافِقًا»
صحيح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي؛ ج4 ، ص2143 ، ح2779
همچنین زمانی که عده ای از اصحاب میگویند: «عبدالله بن أبی» را بکشیم که سرکرده منافقین است، پیغمبر اکرم فرمودند:
«دَعْهُ لَا يَتَحَدَّثُ الناس أَنَّ مُحَمَّدًا يَقْتُلُ أَصْحَابَهُ»
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 4، ص 1863، ح 4624
این مسئله خیلی واضح و روشن است. اگر شما عبارت «یقتل أصحابه» را جستجو کنید خواهید دید چقدر در رابطه با همین منافقین که سرکرده بودند موارد وجود دارد. در صحیح بخاری، مسلم، مسند احمد و مصادر دیگر از این موارد وجود دارد.
حالا ما کاری با این موارد نداریم، بحث سر این است که آیات زیادی از قرآن کریم در مذمت صحابه نازل شده است.
(وَ مِمَّنْ حَوْلَکمْ مِنَ الْأَعْرابِ مُنافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ مَرَدُوا عَلَی النِّفاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُم)
و از (میان) اعراب بادیهنشینی که اطراف شما هستند جمعی از منافقانند و از اهل (خود) مدینه (نیز) گروهی سخت به نفاق پای بندند که آنها را نمیشناسی و ما آنها را میشناسیم.
سوره توبه (9): آیه 101
این آیه نشانگر این است که در میان صحابه تعدادی از منافقین بودند که حتی نبی گرامی اسلام هم آنها را نمیشناختند. ما آیات زیادی در زمینه مذمت صحابه داریم که شاید تعداد آن از دوازده مورد تجاوز کند.
(وَ مِنْهُمُ الَّذِینَ یؤْذُونَ النَّبِی وَ یقُولُونَ هُوَ أُذُن)
از آنها کسانی هستند که پیامبر را آزار میدهند، و میگویند او خوشباور و گوش است!
سوره توبه (9): آیه 61
یا:
(یظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِیة)
آنها گمانهای نادرستی درباره خدا همچون گمانهای دوران جاهلیت داشتند.
سوره آل عمران (3): آیه 154
یا:
(إِنْ جاءَکمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَینُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلی ما فَعَلْتُمْ نادِمِین)
اگر شخص فاسقی خبری برای شما بیاورد در باره آن تحقیق کنید، مبادا به گروهی از روی نادانی آسیب برسانید و از کرده خود پشیمان شوید.
سوره حجرات (49): آیه 6
یا:
(وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَکونَنَّ مِنَ الصَّالِحِین)
از آنها کسانی هستند که با خدا پیمان بستهاند که اگر خداوند ما را از فضل خود روزی کند قطعاً صدقه خواهیم داد و از شاکران خواهیم بود.
این آیه در رابطه با «ثعلبه انصاری» است که یکی از اصحاب خاص پیغمبر اکرم هم است. او ادعا میکند: "اگر خداوند عالم به من روزی بدهد من به فقرا کمک میکنم." خداوند عالم به او وسعت میدهد؛
(فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِی قُلُوبِهِمْ إِلی یوْمِ یلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما کانُوا یکذِبُونَ)
اما هنگامی که از فضل خود به آنها بخشید بخل ورزیدند و سرپیچی کردند و روی گردان شدند. این عمل (روح) نفاق را در دلهایشان تا روزی که خدا را ملاقات کنند بر قرار ساخت، این بخاطر آن است که از پیمان الهی تخلف جستند و دروغ گفتند.
سوره توبه (9): آیه 75 تا 77
از این واضح تر می خواهید!؟ این مربوط به صحابه پیغمبر است. همچنین در آیه دیگری وارد شده است:
(وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یعْبُدُ اللَّهَ عَلی حَرْف)
بعضی از مردم خدا را تنها با زبان میپرستند.
سوره حج (22): آیه 11
یا:
(یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ کبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ)
ای کسانی که ایمان آوردهاید! چرا سخنی میگوئید که عمل نمیکنید؟ نزد خدا بسیار موجب خشم است که سخنی بگوئید که عمل نمیکنید؟
سوره صف (61): آیات 2 و 3
این آیات همگی در مذمت صحابه نازل شده است.
پرسش:
اهل سنت این آیات را چطور تفسیر میکنند؟!
پاسخ:
باید به تفاسیر آنها مراجعه کنید و ببینید که چطور این آیات را تفسیر میکنند!؟ آنها معتقدند که صحابه فوق عصمت را دارند و خداوند عالم به این افراد فرموده است:
«اعْمَلُوا ما شِئْتُمْ فَقَدْ غَفَرْتُ لَکمْ»
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 4، ص 1855، ح 4608
اضافه بر آیات؛ مشاهده کنید که تعدادی از صحابه شراب خوردند، زنا کردند، دزدی کردند و خلیفه دوم بر آنها حد جاری کرد. روایات زیادی در مورد شراب خوردن صحابه وارد شده است. حتی داریم طرف بدری هست، شراب می خورد و عمر بر او حد می زند. مثلاً
«قدامة بن مظعون» که شرح حال آن در تمام کتابهای رجالی اهل سنت از قبیل «الأصابة فی تمییز الصحابة» و «أسد الغابة» و «إستیعاب» وارد شده است و در مورد آن مینویسد: او با استناد به آیهای از قرآن کریم شراب خورد:
«قُدَامَة بن مَظْعُون... وهو من السابقين إِلى الإِسلام ... وشهد بدراً، وأُحداً، وسائر المشاهد مع رسول الله... إِن قدامة شرب فسكر... فقال عمر لقادمة: إِني حادّك. قال: لو شربت، كما يقولون ما كان لكم أَن تحدّثوني، فقال عمر: لم ؟ قال قدامة: قال الله عز وجل: ( ليس عَلَى الذينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جُنَاح فيما طَعِمُوا إِذَا ما اتَّقَوْا وآمَنُوا وَعَمِلُوا الَّصالحَاتِ) فَقَالَ عمر: أَخطأْت التأْويل...»
أسد الغابة في معرفة الصحابة، اسم المؤلف: عز الدين بن الأثير أبي الحسن علي بن محمد الجزري، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت / لبنان - 1417 هـ - 1996 م، الطبعة: الأولى، تحقيق: عادل أحمد الرفاعيج4، ص 417، شماره 4269
آقایان اهل سنت معتقدند:
«وإذا اجتهد فأخطأ الحق فله أجر واحد»
فضائل الصحابة، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بیروت - 1403 - 1983، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. وصی الله محمد عباس، ج 1، ص 180، ح 185
عمر بن خطاب او را خواباند و به او شلاق زد. سیره خلفا چنین است. به قول معروف میگویند که پیغمبر اکرم فرمود:
«اقتدوا بعدی ابابکر و عمر»
یک مرتبه ما از «ولید بن عقبه» که آیه شراب در حق او نازل شده یاد بکنیم و به او ناسزا و فحش هم بدهیم، این کار خلاف شرع است. یا از «ثعلبة بن انصاری» که در مذمت او آیه نازل شده با توهین و ناسزا یاد بکنیم بعد بیائیم قرآن را تفسیر بکنیم، این کار قطعاً خلاف شرع و حرام است.
عزیزان خوب دقت کنند اینکه ما می بینیم در بعضی از شبکههای وابسته به بعضی از افراد انگلیسی وغیره، به بهانه نقد اهل سنت، فحاشی میکنند؛ قطعاً ائمه طاهرین (علیهم السلام) این چنین نبودند. ما موردی نداریم که ائمه طاهرین (علیهم السلام) نسبت به دشمنان و نواصب هم فحش و ناسزا گفته باشند و آنها را سب و شتم کرده باشند. اما ما باید حقایق را مطرح کنیم. این فرق می کند.
بعضی از آقایان ادعا میکنند که شما حتماً از طریق رویکرد اثباتی جلو بروید، نه رویکرد سلبی! بنده چندین دلیل میآورم که امیرالمؤمنین خلیفه است و طرف مقابل هم چندین دلیل دیگر میآورد مبنی بر اینکه ابوبکر خلیفه است. میگوید: "وجه جمع آن این است که هم امیرالمؤمنین خلیفه است و هم ابوبکر خلیفه است؛ ابوبکر خلیفه اول است و امیرالمؤمنین خلیفه چهارم است." او به این طریق شما را خلع سلاح میکند!!
شما برای وحدانیت خداوند تا «لا إله» نگویید، «إلا الله» معنا پیدا نمیکند. مشرکین هم میگفتند:
(وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَیقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّی یؤْفَکون)
هر گاه از آنها بپرسی چه کسی آسمانها و زمین را آفریده، و خورشید و ماه را مسخر کرده است؟ میگویند: اللَّه، پس با این حال چگونه (از عبادت خدا) منحرف میشوند؟
سوره عنکبوت (29): آیه 61
ما ابتدا باید بگوئیم طبق این دلایل، ابوبکر صلاحیت و شایستگی خلافت را ندارد. توهین هم نکنیم. فحش و ناسزا هم نگوییم. سپس در مقابل بگوییم، امیرالمؤمنین به این دلایل صلاحیت و شایستگی خلافت را دارد. این دیگر دعوا و رنجیدن ندارد. گاهی ممکن است شخصی از استدلال ما برنجد که کاری به او نداریم، زیرا قرآن کریم هم به صراحت میفرماید:
(قُلْ مُوتُوا بِغَیظِکم)
بگو: بمیرید با همین خشمی که دارید.
سوره آل عمران (3): آیه 119
ولی یک مرتبه طرف مقابل از فحش و ناسزا و کلمات رکیک و غیرمؤدبانه میرنجد که در اینجا حق دارد برنجد.
فلذا ما در بحث پاسخگویی به شبهات و ضررهایی که شبهات دارد، وحدت اسلامی را به هم می زند، ما باید قاطعانه بایستیم. همانطور که در روایات ائمه طاهرین (علیهم السلام) هم این مسائل به خوبی مشاهده میشود.
در کتاب «الإحتجاج» اثر «مرحوم طبرسی» روایتی از امام جواد (علیه السلام) نقل شده است که حضرت میفرماید:
«مَنْ تَکفَّلَ بِأَیتَامِ آلِ مُحَمَّدٍ الْمُنْقَطِعِینَ عَنْ إِمَامِهِمْ- الْمُتَحَیرِینَ فِی جَهْلِهِمْ الْأُسَارَی فِی أَیدِی شَیاطِینِهِمْ وَ فِی أَیدِی النَّوَاصِبِ مِنْ أَعْدَائِنَا فَاسْتَنْقَذَهُمْ مِنْهُمْ وَ أَخْرَجَهُمْ مِنْ حَیرَتِهِمْ وَ قَهَرَ الشَّیاطِینَ بِرَدِّ وَسَاوِسِهِمْ وَ قَهَرَ النَّاصِبِینَ بِحُجَجِ رَبِّهِمْ وَ دَلَائِلِ أَئِمَّتِهِمْ لِیحْفَظُوا عَهْدَ اللَّهِ عَلَی الْعِبَادِ بِأَفْضَلِ الْمَوَانِعِ بِأَکثَر مِنْ فَضْلِ السَّمَاءِ عَلَی الْأَرْضِ وَ الْعَرْشِ وَ الْکرْسِی وَ الْحُجُبِ عَلَی السَّمَاءِ وَ فَضْلُهُمْ عَلَی الْعِبَادِ کفَضْلِ الْقَمَرِ لَیلَةَ الْبَدْرِ عَلَی أَخْفَی کوْکبٍ فِی السَّمَاء»
کسی که سرپرستی یتیمان آل محمد را که از امام خود دور افتاده، در نادانی خویش سرگردان مانده، در دستان شیاطین و دشمنان اهلبیت گرفتار آمدهاند به عهده گیرد و آنها را از چنگال دشمنان رهایی بخشد و از حیرت و جهالت خارج سازد.
و وسوسههای شیاطین را از آنها دور کند و با دلایل پروردگارشان و برهانهای امامانشان، دشمنان اهلبیت را مقهور سازد تا عهد خدا بر بندگانش را به بهترین شکل حفظ کند. چنین شخصی بر سایر مردم از برتری آسمان بر زمین، برتری عرش و کرسی و حجابها بر آسمان بیشتر است و او بر دیگر بندگان خدا فضیلت دارد همچنانکه ماه شب چهارده بر کوچکترین ستاره آسمان فضیلت دارد.
الإحتجاج علی أهل اللجاج، نویسنده: طبرسی، احمد بن علی، محقق / مصحح: خرسان، محمد باقر، ج 1، ص 17، فصل فی ذکر طرف مما أمر الله فی کتابه من الحجاج و الجدال
خیلی واضح و روشن است. این روایات برای ما ملاک هست. اینکه وهابیت شبهه کنند و ما هم دست روی دست بگذاریم و بگوییم که امیرالمؤمنین انسان خوبی بوده مشکلی را حل نمیکند.
همه قبول دارند که امیرالمؤمنین انسان خوبی بوده است؛ حالا نواصب را من کاری ندارم مثل «ابن تیمیه» و برخی تندروها؛ ولی غالب وهابیت و سلفیون معتقدند که امیرالمؤمنین انسان خوبی بوده است، اما صلاحیت خلافت نداشته است. حتی خلیفه چهارم بودن آن بزرگوار را هم زیر سؤال میبرند.
ما نباید دست روی دست بگذاریم و بگوییم که اگر ما از خلافت امیرالمؤمنین دفاع کنیم و اثبات کنیم که آن بزرگوار خلیفه اول بوده به مذاق دشمنان خوش نمیآید و ناراحت میشوند، و ما نسبت به عقاید این افراد توهین کردیم!!
در کتاب «کافی» روایتی از پیغمبر اکرم وارد شده است که حضرت میفرماید:
«إِذَا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فِی أُمَّتِی فَلْیظْهِرِ الْعَالِمُ عِلْمَهُ فَمَنْ لَمْ یفْعَلْ فَعَلَیهِ لَعْنَةُ اللَّه»
الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 54، ح 2
بنده گمان نمیکنم تعبیری تندتر از این تعبیر برای ما وجود داشته باشد. کدام بدعتی بالاتر از نفی امامت، افضلیت و عصمت ائمه طاهرین (علیهم السلام) وجود دارد؟!
لذا ما باید در این برنامهها تلاش کنیم هم جوابهای مستدل علمی بدهیم و هم جوابهای مستدل نقضی بدهیم. ما باید همان روشی که بیان کردیم: «تبیین»، «دفاع» و «حمله» را به کار ببریم. تا این سه رکن درست نشود یقیناً نمیتوانیم موفقیت کسب کنیم.
دلیل رد نظریه تحریف قرآن
الآن شما ببینید یکی از ادلهای که امروزه وهابیت برای قتل شیعه مطرح میکنند این است که ادعا میکنند: "شیعیان معتقد به تحریف قرآن کریم هستند، هرکسی معتقد به تحریف قرآن کریم باشد کافر است؛ بنابراین شیعیان کافر هستند. کشتن هر کافر واجب است؛ بنابراین کشتن شیعه واجب است!!"
ما باید چکار کنیم؟! آیا دست روی دست بگذاریم و چیزی نگوییم؟! «میرزای نوری» هم کتاب مفصلی به نام «فصل الخطاب فی تحریف الکتاب» نوشته است و میگوید: روایات متواتری در تحریف قرآن کریم داریم.
ما باید چکار کنیم؟! آیا بگوییم «میرزای نوری» اشتباه کرده است؟! شروع کنیم به توجیه کردن و...؛ نه، ما در اینجا باید قاطعانه ورود پیدا کنیم. عزیزان مقداری دقت کنند تا ببینند سه رکن تبیین، دفاع و حمله را چطور به کار بگیریم.
دلیل اول این است که «سید مرتضی» یکی از اعیان و افاضل فقهای شیعه میگوید:
«أنّ القرآن کان علی عهد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله مجموعاً مؤلفا علی ما هو علیه الان»
قرآنی که در زمان پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نوشته شد عین همین قرآنی است که الآن در میان مسلمانان است.
منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة، نویسنده: هاشمی خویی، میرزا حبیب الله، مترجم: حسن زاده آملی، حسن و کمرهای، محمد باقر، ج 16، ص 292، باب «کلام السید الاجل ذی المجدین محیی آثار الأئمة علی بن الحسین» «علم الهدی قدس سره المتوفی 436 ه فی عدم تغییر القرآن» «من الزیادة و النقصان»
چطور شد که حرف «شریف مرتضی» باطل است، نباید گوش داد، اما باید حرف «میرزای نوری» را گوش دهیم؟! «شیخ طوسی» میگوید: "اگر کسی بگوید در قرآن زیادة و نقصان صورت گرفته، شایسته مذهب ما نیست!!" «علامه حلی» میگوید: پناه میبریم به خدا از کسی که معتقد به تحریف قرآن کریم باشد.
آقای «خوئی» میگوید:
«أن حدیث تحریف القرآن حدیث خرافة و خیال، لا یقول به إلا من ضعف عقله»
تحریف قرآن حرف خرافه و خیالات است، زیرا جز افراد ضعیف العقل کسی قائل به آن نمیشود.
البیان فی تفسیر القرآن، نویسنده: السید الخوئی، ص 257
امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) در این زمینه مینویسد:
«وأنه لا ینبغی أن یرکن إلیها ذو مسکة»
کسی که عقل داشته باشد به دنبال تحریف قرآن نمیرود.
تهذيب الأصول؛ تقرير البحث سيدنا الامام الحاج روح الله الموسوي الخميني، بقلم الشيخ جعفر السبحاني التبريزی؛ ج2، ص 165
دلیل دوم این است که در میان علمای منصف اهل سنت، «محمد ابو زهره» که از او به «امام» تعبیر میکنند و شخصیتی است که کتابهای او در دانشگاهها تدریس میشود و الگوی اهل سنت است، میگوید: "«شریف مرتضی» و دیگر علمای شیعه معتقدند که هرگونه قائل بودن به تحریف قرآن، شک در معجزه پیغمبر اکرم است."
«شیخ محمد غزالی» که حرف او در مجامع علمی به عنوان فصل الخطاب مطرح است، میگوید: من از یکی از اهل سنت شنیدم که ادعا می کرد:
«إن للشیعة قرآنا آخر یزید و ینقص عن قرآننا المعروف»
شیعه قرآن دیگری دارد که با قرآن ما فرق میکند.
«فقلت له: أین هذا القرآن؟ ولماذا لم یطلع الإنس والجن علی نسخة منه خلال هذا الدهر الطویل؟ لماذا یساق هذا الافتراء؟... ولماذا هذا الکذب علی الناس وعلی الوحی»
من گفتم: قرآن شیعیان کجاست؟ چرا هیچ جن و انسی در طول 1400 سال به این قرآن دسترسی پیدا نکرده است؟ چرا چنین افترایی به شیعه میبندید؟ چرا این دروغ را بر مردم و بر وحی میگویید؟
دفاع عن العقيدة والشريعة ضد مطاعن المستشرقين: محمد الغزالي، دار نهضة مصر، الطبعة: الأولي؛ ص 220
ببینید منصفین اهل سنت چنین نظری دارند.
دلیل سوم این است که شما معتقدید چون «میرزای نوری» کتابی در تحریف قرآن کریم نوشته چنین استفاده میشود که شیعه قائل به تحریف قرآن کریم است.
«میرزای نوری» متوفای 1320 هجری است، درحالیکه «ابو داوود سجستانی» از علمای سرشناس اهل سنت، متوفای 316 هجری کتابی مخصوص تحریف قرآن به نام «المَصاحف» نوشته است. او در این کتاب اثبات کرده که قرآن کریم تحریف شده است!!
حال ما به دلیل اینکه آقای «سجستانی» چنین کتابی نوشته باید بگوییم که تمام اهل سنت معتقد به تحریف قرآن کریم هستند؟!
یکی از علمای الأزهر در سال 1948 میلادی، کتابی در تحریف قرآن نوشت به نام «الفرقان فی تحریف القرآن». اما «شیخ شلتوت» که در آن زمان زنده بود نگذاشت این کتاب چاپ شود. بعد از فوت «شیخ شلتوت» این کتاب به چاپ رسید که در مؤسسه حاج آقای سبحانی نسخهای از این کتاب موجود است.
آقای «شعرانی» متوفای 973 هجری میگوید: "اگر من میدانستم بعضی از قلوب ضعیف مسلمانان تضعیف نمیشود تمام آیاتی که از قرآن عثمان حذف شده را میآوردم!!"
اگر یک نفر از علمای شیعه در تحریف قرآن کریم کتاب نوشته، می بینیم که سه نفر از علمای اهل سنت هم در تحریف قرآن کریم کتاب نوشتند. آیا ما باید بگوییم که اهل سنت معتقد به تحریف قرآن کریم هستند؟!
دقت کنید ما باید چنان جواب بدهیم که طرف مقابل مبهوت بماند و دیگر فرصت حرف زدن نداشته باشد. اگر ملاک، تکفیر شیعه باشد شما باید تکفیر را از جای دیگر شروع کنید. در کتاب «صحیح بخاری» وارد شده است که عمر بن خطاب میگوید: "زمانی که آیه رجم آمد، ما آن آیه را خواندیم و به آن عمل کردیم. هم پیغمبر اکرم در رابطه با شیخ و شیخه رجم کرد و هم ما رجم کردیم. من میترسم زمانی بر مردم بگذرد و مردم بگویند: ما در قرآن کریم آیه رجم را نداریم!" آیه رجم چنین است:
«أَنْ لَا تَرْغَبُوا عن آبَائِکمْ فإنه کفْرٌ بِکمْ أَنْ تَرْغَبُوا عن آبَائِکمْ أو إِنَّ کفْرًا بِکمْ أَنْ تَرْغَبُوا عن آبَائِکمْ»
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 6، ص 2505، ح 6442
عمر معتقد است که چنین آیهای نازل شد و ما در زمان پیغمبر اکرم هم به آن عمل میکردیم، اما الآن در قرآن کریم وجود ندارد!!
همچنین در کتاب «الإتقان» از عمر بن خطاب نقل شده است که قرآن کریم یک میلیون و بیست و هفت هزار حرف داشته است، حال آنکه تمام حروف قرآن کریم که در زمان «حجاج بن یوسف ثقفی» جمع کردند به سیصد و چهل هزار و هفتصد حرف رسید.
عمر بن خطاب می گوید قرآن یک میلیون و بیست و هفت هزار حرف داشته ! این حرف به این معناست که دو سوم قرآن کریم حذف شده است!! اگر ملاک این باشد که هرکسی قائل به تحریف قرآن کریم بود تکفیر شود شما باید از صدر اسلام شروع کنید، نه اینکه از قرن سیزدهم و چهاردهم از شیعه شروع کنید.
همچنین وارد شده است که عمر بن خطاب پرسید: سوره احزاب چند آیه دارد؟! اطرافیان جواب دادند: هفتاد و دو یا هفتاد و سه آیه دارد. عمر بن خطاب گفت: در زمان پیغمبر اکرم سوره احزاب همانند سوره بقره 280 آیه داشت!! مابقی آیات سوره احزاب کجا رفته است؟!
خود عایشه همسر پیغمبر اکرم میگوید:
«عَشْرُ رَضَعَاتٍ مَعْلُومَاتٍ یحَرِّمْنَ ثُمَّ نُسِخْنَ بِخَمْسٍ مَعْلُومَاتٍ فَتُوُفِّی رسول اللَّهِ وَهُنَّ فِیمَا یقْرَأُ من الْقُرْآنِ»
صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 2، ص 1075، ح 1452
او ادعا میکند زمانی که پیغمبر اکرم از دنیا رفت این مطالب جزء قرآن بود، اما در قرآنی که عثمان جمع کرد این موارد حذف شد. تحریف قرآن که شاخ و دم ندارد!!
عایشه همچنین میگوید: آیه رجم نازل شد و رضاعه کبیر هم نازل شد! این حرف به این معناست که اگر یک مرد چهل ساله از خانمی شیر بخورد به او محرم میشود. ما این آیه را در ورقی نوشته بودیم که زیر رختخواب من بود. زمانی که پیغمبر اکرم از دنیا رفت یک بُز وارد اتاق من شد و برگهای که این آیه روی آن بود را خورد!
این موارد یکی دوتا نیست، بلکه ما صدها روایت و حدیث از کتب اهل سنت میآوریم که نشان دهد بزرگان اهل سنت معتقدند این تحریف است.
اگر شیعه را به خاطر تحریف قرآن تکفیر میکنید بدانید که بزرگان شیعه معتقدند ما قائل به تحریف قرآن نیستیم. اگر تحریف، ملاک تکفیر باشد شما باید از صحابه شروع کنید، نه از شیعه!!
بنده در سال 1382 به مکه مشرف شده بودم. روزی بعد از اینکه نماز ظهر را کنار بیت الله الحرام خواندم جوانی نزد من آمد و گفت: آیا شما حاضرید با هم مناظره کنیم؟! گفتم: مناظره نه، بلکه ما حاضریم دوستانه صحبت کنیم.
یک مرتبه دیدم تعداد 30، 40 نفر از دانشجویان خودمان دور ما را گرفتند گفتند: این شخص هر روز می آید طبقه بالا و می گوید که شیعیان کافرند، شیعیان مشرکاند، شیعیان گمراهند و علما شما را مشرک کردند.
ما با ایشان بحث مفصلی داشتیم که عمدتاً هم روی تحریف قرآن بود. ایشان هرچه گفت ما جواب دادیم و در نهایت همینطور معطل ماند. بنده به ایشان گفتم: در کتابهای شما وارد شده که خلیفه دوم معتقد است دو سوم قرآن کریم حذف شده است.
وقتی که این افراد چندین تن از جوانان ناآگاه را پیدا میکنند شروع به تبلیغ کردن میکنند، اما زمانی که بحثهای علمی میشود فرار میکنند.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته