بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه پنجاه و هشتم 96/11/14
آشنایی با فرَق کلامی اهل سنت (24)
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله.
بحث در رابطه با مبادی و اساس فکری وهابیت بود که برگرفته از نظریات احمد ابن حنبل است نه مورد از ده مورد را ما مفصل آوردیم و مطرح کردیم.
بحث دهم که یکی از اساسیترین اختلافات فرهنگ اهلبیت علیهم السلام با فرهنگ اهلسنت است وجوب اطاعت ولی امر است حتی اگر این ولی امر فاسق و فاجر باشد. این نکتهای اساسی است، عزیزان دقت کنید مواردی که خیلی مهم است در سایت و تلگرام قرار میدهیم که عزیزان به دقت ملاحظه کنند چرا که در خیلی از جاها به کارتان میآید.
خیلی مهم است مخصوصاً در عصر حاضر که اینها برخورد گزینشی میکنند یعنی اگر کسی علیه خودشان مثلا ولی امر عربستان سعودی تظاهرات کند فاسق، فاجر، تروریست و از دین بیرون رفته و قتلش واجب است. ولی اگر علیه ولی امر ایران، ولی امر عراق، ولی امر سوریه تظاهرات کند مجاهد میشود. این خیلی نکته ظریفی است.
پرسش:
استاد! شاید بحث سیاسیاش باشد، خیلی از کشورهای دیگر هم همین حرف را میزنند.
پاسخ:
بحث سر این است که ما تابع اسلام هستیم یک دفعه فرض بر این است که فلان کشور اروپایی، آمریکایی روی مسائل سیاسی، یک حرفی میزند فردا یک حرف دیگر میزند، سیاست است. دیگر نمیگوید مسیحیت اینطور گفته حرفش را به حساب دین و مذهب نمیگذارد. ولی وهابیت کارهایشان را به حساب دین میگذارند، بحث ما این است. دین و شاکله دین از قرآن و سنت است. حال سنت را از اهلبیت علیهم السلام بخواهیم بگیریم یا از صحابه بخواهیم بگیریم! در مورد این قسمت ما نمیخواهیم بحث کنیم اگر همین سنت را ما بخواهیم از صحابه بگیریم و این مبنایی که شما درست کردید بر محوریت قرآن و اسلام، قرآن و سنت ببینیم این چه میگوید؟ شما نمیتوانید آنجا گزینشی برخورد کنید.
ببینید اینها روایاتی است که خودشان نقل کردهاند:
«من كَرِهَ من أَمِيرِهِ شيئا فَلْيَصْبِرْ»
هر کس از حاکم و امیر خودش، چیزی ناشایست و ناخوشایند ببینید باید صبر کند.
الجامع الصحيح المختصر، ج 6، ص 2588، حدیث 6645، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا
کَرِهَ مطلق است هر چیز ناخوشایند را شامل میشود.
«من خَرَجَ من السُّلْطَانِ شِبْرًا مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً».
پرسش:
استاد! بحث این است که اینها اصلاً شیعه را جزء مسلمانها نمیدانند، بحث، بحث تکفیر است میگویند شیعه چه علوی و چه دوازده امامی باشد همه اینها را کلاً رد میکنند.
پاسخ:
بحث سر آن نیست. در سوریه اینهایی را که دارند میکشند شیعه هستند یا سنی هستند؟ در عراق، اکثریت کسانی را که کشتند اینها سنی بودند شیعه نبودند، بحث سر شیعه و سنی نیست.
«هذا اولُ الکلام»
فرضاً میگویند شیعه، مسلمان نیست؛ شما بفرمایید قضاوت و داور میان ما، قرآن و سنت است همان جا هم ما حرف داریم شیعه مسلمان نیست، این یا باید مستند به کتاب خدا باشد یا به سنت پیغمبر صلی الله علیه وآله باشد، اینها بحثهایی که دارند به شیعه و به سنی ربطی ندارد.
«من خَرَجَ من السُّلْطَانِ شِبْرًا مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً».
دیگر نیامده السُّلْطَانِ را بگوید سلطان سنی یا شیعی؟
«من كَرِهَ من أَمِيرِهِ شيئا فَلْيَصْبِرْ»
دیگر قید نزده:
«من كَرِهَ من أَمِيرِهِ الشيعي شيئا أو السنی او المسیحی شیئاً»
یا این روایت:
«من فَارَقَ الْجَمَاعَةَ شِبْرًا فَمَاتَ إلا مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»
الجامع الصحيح المختصر، ج 6، ص 2588، حدیث 6646، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا
جماعت دیگر فرق نمیکند جماعت شیعی باشد، سنی باشد، مسیحی باشد یهودی باشد فرقی ندارد.
روایت دیگر:
«من خَرَجَ من الطَّاعَةِ وَفَارَقَ الْجَمَاعَةَ فَمَاتَ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»
صحيح مسلم ، ج 3، ص 1476، حدیث 1848، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261 ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي
«من خَرَجَ مِنَ الْجَمَاعَةِ قِيدَ شِبْرٍ فَقَدْ خَلَعَ رِبْقَةَ الإِسْلاَمِ من عُنُقِهِ»
اگر کسی از جماعت ولو یک وجب خارج شد، از اسلام بیرون رفته است.
مسند الإمام أحمد بن حنبل ، ج 4 ص 130اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة – مصر
طبق این حدیث تمام کسانی که در عراق و سوریه و ایران و... از جماعت بیرون میروند همه اینها مرتد هستند و قتلّشان هم واجب است.
«خَلَعَ رِبْقَةَ الإِسْلاَمِ من عُنُقِهِ»
از این واضحتر شما میخواهید داشته باشید، که شما اینها را مجاهد، میگویید طبق نظر روایت مسند احمد که این عبارت را آقای حاکم نیشابوری آورده میگوید:
«صحیح علی شرطهما»
المستدرك على الصحيحين ، ج 1، ص 203، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا.
یعنی ما روایت را از صحیح بخاری و مسلم انتخاب کردیم و اگر از مسند احمد و دیگران هم آوردیم، بحث سندی آن را هم ما مطرح میکنیم.
«من خالف جماعة المسلمين شبرا فقد خلع ربقة الإسلام من عنقه»
هرکس از جماعت مسلمین یک وجب مخالفت كند، از اسلام بیرون رفته است.
از این واضحتر، روشنتر و بهتر من گمان نمیکنم ما روایتی داشته باشیم، الباني هم در ظلال الجنة، جلد 2، صفحه 34، میگوید روایت صحیح است.
روایت دیگری در مسند احمد از ابوذر غفاری است که در ضمن آن میگوید:
«الْخِلاَفُ أَشَدُّ ان رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم خَطَبَنَا فقال انه كَائِنٌ بعدي سُلْطَانٌ فَلاَ تُذِلُّوهُ»
پادشاهانی بعد از من خواهند آمد مبادا باعث تضعیف آنها بشوید.
مسند الإمام أحمد بن حنبل ، ج 5، ص 165، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة - مصر
«فَمَنْ أَرَادَ أَنْ يُذِلَّهُ فَقَدْ خَلَعَ رِبْقَةَ الإِسْلاَمِ من عُنُقِهِ وَلَيْسَ بِمَقْبُولٍ منه تَوْبَةٌ»
هرکس تذلیل سلطان را اراده کند از اسلام بیرون رفته است، توبه هم از او پذیرفته نیست.
«حتى يَسُدَّ ثُلْمَتَهُ التي ثَلَمَ»
تا این رخنهای را که ایجاد کرده جبران نکند توبهاش پذیرفته نیست.
این روایت کافی، تهذیب و وسائل الشیعه نیست که شما ایراد بگیرید!
پرسش:
استاد! براساس همین روایات امام حسین علیه السلام را در کربلا شهید کردند.
پاسخ:
روایات متعددی با همین مضامین دارند:
«سَيَكُونُ بَعْدِي سُلْطَانٌ فَأَعْزِرُوهُ، مَنِ الْتَمَسَ ذُلَّهُ ثَغَرَ ثُغْرَةً فِي الإِسْلامِ ، وَلَمْ يُقْبَلْ مِنْهُ تَوْبَةٌ»
...توبه هم از او پذیرفته نیست.
السنة ، ج 2، ص 489، اسم المؤلف: عمرو بن أبي عاصم الضحاك الشيباني الوفاة: 287 ، دار النشر : المكتب الإسلامي - بيروت - 1400 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : محمد ناصر الدين الألباني
آلبانی در ظلال الجنة جلد 2، صفحه 261، میگوید روایت صحیح است، روایت بعدی جالب است! عزیزان این را دقت کنید:
«من خَلَعَ يَدًا من طَاعَةٍ لَقِيَ اللَّهَ يوم الْقِيَامَةِ لَا حُجَّةَ له»
صحيح مسلم ج 3، ص 1478، حدیث 1851، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261 ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي
آن از دنیایش بود که گفت از اسلام بیرون رفته است، آخرتش را هم درست کردند.
هرکس مخالف حاکم وقت باشد،
«لَقِيَ اللَّهَ يوم الْقِيَامَةِ لَا حُجَّةَ له»
فردای قیامت باید به جهنم برود! هیچ دلیلی از او پذیرفته نیست، مرگش هم مرگ جاهلی است.
حدیث دیگر:
«من نزع يدا من طاعة جاء يوم القيامة لا حجة له»
مسند أبي داود الطيالسي، ج 1، ص 259، اسم المؤلف: سليمان بن داود أبو داود الفارسي البصري الطيالسي الوفاة: 204 ، دار النشر : دار المعرفة - بيروت -
ابو نعیم میگوید:
«هذا حدیث صحیح ثابت»
روایت بعدی میگوید:
« ومن نكث العهد فمات ناكثا لعهده جاء يوم القيامة لا حجة له»
المصنف ، ج 2، ص 379، حدیث 3779، اسم المؤلف: أبو بكر عبد الرزاق بن همام الصنعاني الوفاة: 211 ، دار النشر : المكتب الإسلامي - بيروت - 1403 ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : حبيب الرحمن الأعظمي
مسند احمد به همین شکل و همین عبارت را مقدسی در احادیث المختاره میآورد میگوید سندش حسن است.
«من فارق الجماعة واستبدل الإمارة لقي الله ولا حجة له عنده»
المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 112، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا
همان کاری که اینها در سوریه و عراق دنبال میکردند و الان هم در ایران دنبال میکنند.
«واستبدل الإمارة لقي الله ولا حجة له عنده»
فردای قیامت باید در آتش جهنم برود، هیچ حرفی از او پذیرفته نیست.
روایت بعدی دارد:
«خِيَارُ أَئِمَّتِكُمْ الَّذِينَ ... تُبْغِضُونَهُمْ وَيُبْغِضُونَكُمْ وَتَلْعَنُونَهُمْ وَيَلْعَنُونَكُمْ»
یک سری از امراء و سلاطین هستند که هم بغض شما در دل آنها است و هم بغض آنها در دل شما است. هم شما آنها را لعنت میکنید و هم آنها شما را لعنت میکنند.
صحيح مسلم، ج 3، ص 1482، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261 ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي.
«قُلْنَا يا رَسُولَ اللَّهِ أَفَلَا نُنَابِذُهُمْ عِنْدَ ذلك»
آیا ما در این زمان آنها را رها نکنیم.
فرمود:
«لَا ما أَقَامُوا فِيكُمْ الصَّلَاةَ لَا ما أَقَامُوا فِيكُمْ الصَّلَاةَ»
ما دامی که اینها دارند نماز میخوانند شما با اینها مقابله نکنید
یعنی ما دامی که ملک سلمان با کفش کنار بیت الله الحرام میآید میایستد نماز میخواند و کفشش را هم در نمیآورد! -حتما این را در اینترنت دیدید که ایشان آمده در بیت الله الحرام زیارت کرده و دو رکعت نماز میخواهد بخواند کفشش را هم از پایش در نیاورده است!- حال این چه نمازی است، الله اعلم!
میگوید ما دامی که اینها نماز میخوانند شما به اینها کار نداشته باشید.
پرسش:
استاد! همه این مبانی غلبهای که اینها دارند منشأ این روایات از کجا بوده است؟
پاسخ:
به نظر من تمام این روایات در زمان بنی امیه جعل شده برای اینکه بتوانند حکومت خودشان را توجیه و تثبیت کنند. شما ببینید اگر در زمان ابوبکر در قضیهی جنگ رِدّه چنین روایاتی بود، یکی از این روایات را خالد ابن ولید و... میخواندند و به آن استدلال می کردند.
در زمان عمر حداقل این درگیریهایی که بود از این روایتها میخواندند، در زمان عثمان اگر بود که چند روز ایشان را محاصره کردند، بهترین وقت و ضروریترین وقت استفاده از این روایات زمان محاصره عثمان بود، صحابه هم آمدند عثمان را محاصره کردند، آب را بستند و کارهای دیگری که کردند.
یا در زمان حضرت علی علیه السلام معاویه با امیرالمؤمنین علیه السلام 18 ماه جنگید. معاویه در برابر امیر المومنین حضرت علی علیه السلام حداقل باید به یکی از این روایات استدلال میکرد که قاتلان عثمان از دین بیرون رفتند.
« فقد خلع ربقة الإسلام من عنقهم»
من باید با اینها به عنوان مرتد مبارزه کنم، شما ببینید در طول این 18 ماه جنگ یک مورد از این روایات در آنجا مطرح نمیشود. یک یا دو تا روایت نیست. از اصحاب مختلف این روایات نقل شده و از زمان پیامبر صلی الله علیه واله و سلم هم 30- 35 سال گذشته است، قاعدتا این روایات همه دست به دست شده است. یک مورد نیست که اینها به این روایات برای بطلان کسانی که عثمان را به قتل رساندند استدلال کرده باشد.
تنها چیزی که گفتهاند این است که عثمان مظلومانه کشته شده و ولی دم عثمان ما هستیم قاتلان عثمان باید قصاص شوند. شما تاریخ را ملاحظه کنید، کتابهای کلامی، تاریخی و فقهی که در این زمینه آوردهاند را ملاحظه کنید. آیا غیر از این در جنگ جمل و در جنگ صفیین این مردم مطالبهای داشتند؟ قضیه مشخص است.
جالب است:
«أفلا نقاتلهم؟ قال لا ما صلوا»
...ما دامی که اینها نماز میخوانند، شما با اینها قتال نکنید
ترمذی میگوید:
«هذا حدیث حسن صحیح»
سنن ترمزی، ج 4، ص529، حدیث 1854.
از ابو سعید خدری، از ام سلمه و از اصحاب مختلف این روایت نقل شده است.
روایت بعدی از عقبة ابن عامر است، و هیثمی هم میگوید روایت صحیح است.
« أَطِيعُوا أُمَرَاءَكُمْ مَهْمَا كَانَ»
از امراءتان اطاعت کنید، هرچه باشند.
جامع الاحاديث (الجامع الصغير وزوائده والجامع الكبير)، ج 1،ص 468، اسم المؤلف: الحافظ جلال الدين عبد الرحمن السيوطي الوفاة: 19/جمادى الاولى / 911هـ ، دار النشر :
«وَإِنْ أَمَرُوكُمْ بِشَيْءٍ مِمَّا لَمْ آتِكُمْ بِهِ»
خیلی جالب است این از آن روایتهای ناب است. میگوید اگر به شما به یک چیزی دستور بدهند که من در شریعت نیاوردم، یعنی خلاف شریعت به شما دستور بدهند
«فَإنَّهُ عَلَيْهِمْ»
به ضرر خودشان است شما چه کار دارید
«وَأَنْتُمْ مِنْهُ بَرَاءٌ»
شما از اینها بری هستید.
«علَيْهِمْ ما حُمِّلُوا وعلَيْكُم مَا حُمِّلْتُمْ »
وزر و وبالّشان به گردن خودشان است به شما چه مربوط است، شما را که به قبر او نمیبرند! عوام هم چنین ضرب المثلی میزنند و زمان شاه هم میگفتند:
«السلطان ظل الله»
میخواستند انقلابیها را به یک نوعی ساکت کنند، میگفتند محمد رضا شاه کمر بستهی امام رضا است. اینها دو چیز میگفتند:
1- مگر میشود کسی که کمر بسته امام رضا است با او مقابله کنیم.
2- آخوندهایی که از دار الترویج بودند میگفتند ما روایت داریم پیغمبر صلی الله علیه واله و سلم فرمود:
«السلطان ظل الله»
پادشاه سایه خدا است.
شما دارید با سایهای خدا مبارزه میکنید. اینها هم به همین شکل میگویند:
«وَإِنْ أَمَرُوكُمْ بِشَيْءٍ مِمَّا لَمْ آتِكُمْ بِهِ»
یک دستوری بدهند که پیامبر صلی الله علیه و آله در شریعت نیاوردهاند، یعنی دستورات ضد دینی به شما بدهند، مسئلهای نیست!
«ذالِكُمْ بِأَنَّكُمْ إِذَا لَقِيتُمُ اللَّهَ قُلْتُمْ : رَبَّنَا لاَ ظُلْمَ فَيَقُولُ : لاَ ظُلْمَ»
خیلی جالب است، یاد هم میدهند که فردای قیامت پیغمبر صلی الله علیه واله و سلم فرموده اگر از شما در برابر سلاطین جائر سؤال کردند چه کار کنید، بگویید ما که به خودمان ظلم نکردیم.
«فَتَقُولُونَ : رَبَّنَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولاً فَأَطَعْنَاهُ بِاذْنِكَ ، وَاسْتَخْلَفْتَ عَلَيْنَا خُلَفَاءَ فَأَطَعْنَاهُمْ بِاذْنِكَ، وَأَمَّرْتَ عَلَيْنَا أُمَرَاءَ فَأَطَعْنَاهُمْ لَكَ، فَيَقُولُ صَدَقْتُمْ هُوَ عَلَيْهِمْ وَأَنْتُمْ مِنْهُ بَرَاءٌ»
خدایا اگر ما از سلاطین جور، فاسق، فاجر و ضد دین اطاعت کردیم همه اینها به دستور تو بوده است و خدا هم میگوید راست میگویید من دستور داده بودم که شما از سلاطین جور اطاعت کنید و علیه اینها قیام نکنید.
اشکال ندارد ما شما را جهنم نمیبریم! همهتان بهشت بروید! هم دنیاشان را درست میکنند که شما نباید قیام بکنید و هم آخرتشان را درست میکنند! مگر از این بهتر هم میشود؟!!
انسان وقتی این روایتها را میبیند قلبش به درد میآید، که اینها نه تنها اهلبیت را کنار گذاشتند بلکه با این احادیث روح قرآن را هم از جامعه جدا کردند، قرآن وقتی که میفرماید:
(وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ)
سوره هود (11): آیه113
از این واضحتر قرآن به چه عبارتی بگوید؟ قرآن میگوید حتی تمایل قلبی هم نباید داشته باشید نسبت به کسانی که ظلم میکنند.
(فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ)
آتش جهنم شما را فرا خواهد گرفت.
میگوید نه آقا اشکال ندارد فردای قیامت ما میگوییم اگر از این سلاطین جور حمایت و تبعیت کردیم به دستور تو بوده است.
حدیث دیگر از آقای ابوهریره است نقل میکند که پیغمبر صلی الله علیه واله و سلم فرمود به سه چیز دستور میدهم و از سه چیز نهی میکنم:
«أَنْ تَعْبُدُوا اللَّهَ وَلا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَتَعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلا تَتَفَرَّقُوا وَتُطِيعُوا لِمَنْ وَلاهُ اللَّهُ أَمْرَكُمْ وَأَنْهَاكُمْ عَنْ قِيلَ وَقَالَ وَكَثْرَةِ السُّؤَالِ وَإِضَاعَةِ الْمَالِ»
صحيح ابن حبان بترتيب ابن بلبان، ج 10، ص 423، اسم المؤلف: محمد بن حبان بن أحمد أبو حاتم التميمي البستي الوفاة: 354 ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1414 - 1993 ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : شعيب الأرنؤوط
این هم از افاضات جناب ابوهریره است!
پرسش:
استاد ببخشید! ابوهریره را عمر استاندار گذاشت و بعد به خاطر کارهایی که کرده بود یک سری مال را از او پس گرفت و گفت برگرد سرکارت و دوباره سرکارش هم بر نگشت، هر طور بود به خون عمر تشنه بود چطور میشود بگوییم این همه روایت به نفع اینها جعل کند.
پاسخ:
اینها پول میدادند که شما بیا فلان آیه را که در حق عبدالرحمن ابن ملجم مرادی نازل شده بگو در حق علی علیه السلام است! و آیهای که در حق علی علیه السلام است بگو در حق قاتل علی علیه السلام نازل شده است.
پول برای اینها همه کارها را درست میکند و این را عرض کردم زمان خلفا به این شکل نبود، وقتی که معاویه روی کار آمد این بساط درست شد.
دوستان اگر یک مقدار تاریخ حدیث را ملاحظه کنند متوجه خواهند شد که این روایات جعلی محصول آن 37 یا 40 سال اول بعثت نیست، یعنی در آن 30 سال بعد از دهم - یازدهم هجری تا 40 هجری که امیرالمؤمنین علیه السلام به شهادت رسید کاملا مشخص است اگر هم بوده در گوشه و کنار بوده است.
در منطقه شامات روایات به گوش مردم زیاد میرسید، آن هم بعد از قتل عثمان بوده است نه قبل از قتل عثمان. ولی وقتی که معاویه روی کار میآید شما توجه کنید که یک گروهی را تأسیس میکند، لجنههای را برای جعل احادیث تأسیس میکند. میگوید بیایید روایاتی را برای ابوبکر درست کنید، سیل روایتها میآید! بخش نامه میکند که در رابطه با ابوبکر بس است! در رابطه با عمر شروع کنید! باز روایتهای زیادی میآید دوباره بخشنامه میشود در مورد عمر به اندازه کافی روایت درست شد در مورد عثمان روایت بنویسید. شروع میکنند بعد میگوید در رابطه با معاویه شروع کنید، بخشنامههایی که برای لجنههای جعل حدیث است اینها در لابلای تاریخ برای ما بیان شده است.
اینها همه نشانهی این است که این قضایا، فتنهی بنی امیه است، و این فتنهها را بعد از شهادت حضرت امیرالمؤمنین سلام الله علیه شروع کردند.
پیغمبر اکرم صلی الله علیه واله و سلم که فرمود:
«إِذَا رَأَیتُمْ مُعَاوِیةَ عَلَی مِنْبَرِی فَاقْتُلُوهُ»
أنساب الأشراف، ج 5، ص 128، ح 369، المؤلف: أحمد بن یحیی بن جابر بن داود البَلَاذُری (المتوفی: 279 هـ)، تحقیق: سهیل زکار وریاض الزرکلی، الناشر: دار الفکر – بیروت، الطبعة: الأولی، 1417 هـ - 1996 م
به این فرمایش پیامبر عمل نکردند، و این بلاها به سر اسلام آمد.
محمد رشید رضا در تفسیر المنار تعبیر جالبی دارد. از یکی از مستشرقین نقل میکند که اگر ما مجسمهی معاویه را از طلا بسازیم و در میدانهای کشورهای اروپایی نصب کنیم باز هم برای او کم کار کردهایم! چون اگر معاویه نبود اسلام به آن سرعتی که جلو میرفت امروز از مسیحیت در کرهی زمین خبری نبود! دیگر از این بهتر و واضحتر!
در تفسیر المنار آمده است:
«إنّه ینبغی لنا أن نُقیم تمثالاً من الذهب لمعاویة بن أبی سفیان فی میدان کذا فی عاصمتنا (برلین)، قیل له: لماذا؟، قال: لأنّه هو الّذی حوّل نظام الحکم الإسلامی عن قاعدته الدیمقراطیّة إلى عصبیّة الغلب (الملک لمن غلب)، ولو لا ذلک لعمّ الإسلام العالم کلّه، ولکنّا نحن الألمان وسائر شعوب أُوربا عرباً مسلمین»
تفسیر المنار/ج11/ ص260، محمود ابو ریّه، رجال الفقه جلد1، ص 299.
والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته