بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه ششم 97/07/09
موضوع: ضرورت توانمند سازی علمی در مسیر پاسخگوئی به شبهات(5) – لزوم بررسی عملکرد صحابه
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه.
پرسش:
برخی از احادیثی که به نظر قطعی و مورد قبول است، تعدادی از راویانش توسط علمای اهل سنت تضعیف می شود تا روایت را از کار بیاندازند. بر مبنای رجالی اهل سنت، جواب این تضعیف روایت چیست؟
پاسخ:
طبق قرآن عمل کنید که فرمود:
(ادْعُ إِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَن)
با حكمت و اندرز نيكو به سوى راه پروردگارت دعوت نما، و با آنها به طريقى كه نيكوتر است استدلال و مناظره كن.
سوره نحل (16): آیه 125
شما یک راوی از اهل سنت برای من پیدا کنید که از طرف علمای رجال اهل سنت تضعیف نشده باشد! اضافه بر اینکه قاعده کلی اینها این است که اگر یک راوی هم تضعیف داشته باشد و هم توثیق، روایتش می شود حسن! و دارند که:
«الحسن كالصحيح في الاحتياج به وإن كان دونه في القوة»
روایت حسن مثل روایت صحیح قابل احتجاج است اگر چه قوتش پائین تر باشد.
تدريب الراوي في شرح تقريب النواوي، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن أبي بكر السيوطي، دار النشر: مكتبة الرياض الحديثة - الرياض، تحقيق: عبد الوهاب عبد اللطيف؛ ج 1، ص 160
تمام شد رفت! آدم باید راهش را بلد باشد تا با اینها مقابله کند. اینها فوت و فن های کوزه گری است که معمولاً در کتابها به این راحتی نمی توانید پیدا کنید. آدم وقتی در مناظره ها و بحث ها گیر می کند و زمین می خورد، مجبور می شود به این طرف و آن طرف برود، و تلاش کند تا چیزی پیدا کند و اینها را ساکت کند.
آقایان اهل سنت، یک سری قواعد رجالی دارند که این قواعد را معمولاً آشکارا بیان نمی کنند و در لابلای بحث ها خود بیان می کنند. مثلاً به مذهب حنفی حمله می شود، علامه عینی می آید که دفاع کند. در اینجا خودش را به آب و آتش می زند تا اشکال مطرح شده را جواب بدهد. مثلاً می گوید این راوی تضعیف دارد، درست است ولی توثیق هم دارد. بنابراین روایتش می شود حسن! و «الحسن کالصحیح فی الإحتجاج».
آنجائیکه خودشان در بن بست گیر می کنند، و راه فرار پیدا می کنند، باید ما آن راه ها را پیدا کنیم و رصد کنیم. باید ببنیم که اینها برای دفاع از کیان خودشان و دفاع از مقدسات خودشان در برابر دیگر مذاهب چکار می کنند!؟
یا شافعی ها وقتی به اینها حمله می شود و می خواهند از خودشان دفاع کنند، باید ببینیم که چگونه از خودشان دفاع می کنند.
شما اگر همین قاعده «الحسن كالصحيح في الاحتياج به وإن كان دونه في القوة» را در منابع اهل سنت جستجو کنید، سی، چهل مصدر از مصادر اهل سنت این مطلب را بیان کرده اند. یا مثلاً عبارت «فیه ضعفٌ و توثیقٌ، روایته حسنه» را جستجو کنید خواهید دید که این قاعده کلی آقایان است.
در هر صورت...
بنای ما بر این است که دو روز اول هفته، یعنی شنبه و یک شنبه روش و راه و منهج پاسخگویی به شبهات را در خدمت دوستان باشیم و دوشنبه و سه شنبه را فعلا دنبال این هستیم که در موضوع هجمههای که اینها در حوزه امامت و ولایت به ما کردهاند بحث کنیم؛ یعنی خارج ولایت و امامت را دوشنبه و سه شنبه شروع کنیم. ان شاء الله خدای متعال به ما توفیق بدهد.
مهمترین مسئله اختلافی شیعه و سنی
از همان روزهای اولی که مسلمانان از اهلبیت جدا شدند و سراغ دیگران رفتند شبهات هم مطرح شد. این مطلب را من بارها گفتم. دوستان در نظر داشته باشند که اختلاف اساسی ما با اهلسنت اختلاف در امامت و عصمت امیرالمؤمنین نیست، در مهدویت نیست! اینها جزء فروعات و شاخهها است. اختلاف اساسی ما بحث «صحابه» و «اهلبیت» است.
یعنی اینها آمدند یک قداستی ویژهای برای «صحابه» درست کردهاند و از عدالت و قداست صحابه یک چماقی درست کردهاند که از روز اول با این چماق خانهای امیرالمؤمنین را آتش زدند، امیرالمؤمنین را برای بیعت بردند، امیرالمؤمنین را خانه نشین کردند و اهلبیت را کنار زدند.
امروز هم اینها هرکجا گیر میکنند، سراغ صحابه میروند. صحابه برای اینها فوق عصمت دارد. این را ما بارها خدمت عزیزان عرض کردیم. به تعبیر یکی از علمای اهلْسنت که میگوید: «اگر شیعه معتقد به عصمت 14 نفر است ما معتقد به عصمت 120 هزار صحابه هستیم.»
ما میگوییم ائمه (علیهم السلام) گناه نمیکنند و عصمت دارند به خاطر لطف و عنایتی که خدای عالم به اینها کرده است. به خاطر ارادهی قطعیهی این بزرگواران که تا ابد گناه نکنند. یعنی در حقیقت «عصمت»، متفرع بر ارادهی قطعی اهلبیت(علیهم السلام) است فلذا گناه نمیکنند.
اما اهلسنت میگویند صحابه گناه میکنند ولی گناهشان نوشته نمیشود!! گناه میکنند و قبل از اینکه گناه بکنند خدای عالم آنها را بخشیده است!! اینگونه اعتقاد مصیبت ما است! اگر ما بیاییم روی این قضیه مفصل کار بکنیم کار اساسی است. من بارها گفتهام اگر ما هزاران ساعت روی موضوع «صحابه» کار کنیم باز کم کار کردیم.
دقت بفرمایید ببینید تعبیری که در مورد صحابه دارند عجیب است. اینها اخیرا یک کلیپی را در فضای مجازی از چند تا بزرگانشان پخش کردند که به صراحت میگویند صحابه زنا میکردند، دزدی میکردند لواط میکردند؛ ولی با همه اینها، همه اینها معصوم هستند!! ببینید صراحت دارد که اینها اهل لواط، زنا و دزدی بودند!!
تعبير بخاری در حدیث 2845 این است، شما دقت بفرمایید از قول پیغمبر نقل می کند:
«وما يُدْرِيكَ لَعَلَّ اللَّهَ أَنْ يَكُونَ قد اطَّلَعَ على أَهْلِ بَدْرٍ فقال اعْمَلُوا ما شِئْتُمْ »
یعنی هرچه میخواهید بکنید، دزدی بکنید، زنا بکنید، لواط بکنید، حق مردم را ضایع بکنید!!
« فَقَدْ غَفَرْتُ لَكُمْ»
قطعا شما را بخشیدم!
الجامع الصحيح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا ج 3، ص 1095، بَاب الْجَاسُوسِ، ح 2845
شما ببينید با یک مذهبی که بر این عقیده استوار باشد چه کار باید کرد؟ ما باید این حربه را از دست اینها بگیریم. میگویند صحابه عادل هستند. ما می پرسیم عدالت یعنی چه؟ عدالت را برای ما تعریف بکنید! اتفاقا تمام بزرگان اینها - ما سال گذشته هم بحث کردیم - عدالت را عین شیعه تعریف میکنند و میگویند: «عدالت عبارت است از عدم ارتکاب کبائر و عدم اصرار بر صغائر»
این روایت که بخاری نقل کرده، در «باب الجاسوس» است. در رابطه با قضیهای «حَاطِبِ ابن أبي بَلْتَعَه» است که جاسوسی کرده بود، «عمر» گفت: یا رسول الله! اجازه بده من ایشان را بکشم. در میدان جنگ که آقایان کاری نمیتوانستند بکنند ولی در حضور پیغمبر میگوید اجازه بدهید ما بکشیم! عمر گفت:
«إنه قد خَانَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالْمُؤْمِنِينَ فَدَعْنِي فَأَضْرِبَ عُنُقَهُ»
آنچه از شخص «عمر بن خطاب»، طبق روایات خودشان ثابت شده است، این است که ایشان تا سال ده بعثت که مسلمان نشده بود، و هرکس هم مسلمان میشد شکنجه میکرد، مدارک این را مفصل آوردیم. بعد از اینکه به مدینه هم آمد بارها به پیغمبر جسارت کرد، حتی خودش می گوید:
«فَعَجِبْتُ بَعْدُ من جُرْأَتِي على رسول اللَّهِ»
الجامع الصحيح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا ج 4، ص 1715، ح 4394
جناب عمر، در قضیه نماز پیامبر بر «عبدالله بن ابی»، عبای پیغمبر را کشید و گفت چرا داری بر او نماز میخوانی؟ خدا گفته به اینها نماز نخوان، تو حرف خدا را گوش نمیدهی، یعنی عدالت جناب عمر بالاتر از پیغمبر است!
و یا اینکه جلوی چشم پیغمبر زن و بچهای پیغمبر را کتک زد و پیغمبر فرمود:
«مه یا عمر»
مسند أبي داود الطيالسي ، اسم المؤلف: سليمان بن داود أبو داود الفارسي البصري الطيالسي ، دار النشر : دار المعرفة – بيروت؛ ج 1، ص 351، ح 2694
دیگر اهانت از این بالاتر می خواهید!؟ و یا جلوی عایشه، خواهر ابوبکر را کتک زد. امثال این الی ما شاء الله وجود دارد. شما اگر واژه «عمر بن خطاب» را در سایت ولی عصر را ببینید من هفت، هشت جلسه در رابطه با «خشونت های عمر» بحث کردم و پخش هم شده است. ولی ما طوری بحث کردیم که جایی را خراب نکنیم؛ یعنی گفتیم «جناب عمر» این جنایت را انجام داده، یک «جناب» اولش آدم میآورد، حساسیت طرف پایین میآید. میگوییم آقا در کتابهای خودتان اینها در مورد ایشان است و با سندهای صحیح هم آوردند. اخیرا یکی از شاگردان آیت الله العظمی مکارم شیرازی آقای داودی کتابی تحت عنوان «خشونتهای عمر بن خطاب» نوشته است، کتاب خوبی است ولی بحثهای که ما داشتیم خیلی مفصلتر است.
«بررسی عملکرد صحابه»، مهمترین راه مقابله با تقدیس صحابه
چیزی که برای ما در بحث امامت و ولایت مهم است اول روی «صحابه» کار کردن است، تا این حربه را ما از آنها بگیریم،. بهترین راه بر این حربه، رفتن سراغ عملکرد صحابه است، عملکرد صحابه در قرآن و در سنت. در قرآن خیلی راحت است، شما ببینید در رابطه با صحابه دارد:
«إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَينُوا»
سوره حجرات (49): آیه 6
فاسق چه کسی است؟ فاسق یعنی عادل نیست، خدای عالم برای صحابه از واژهای «فاسق» استفاده کرده است. من یک مرتبه با اینها بحث داشتم، گفتم ما اینها را کنار میگذاریم، در سوره جمعه خیلی واضح و روشن است خدای متعال میفرماید:
« وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انْفَضُّوا إِلَيهَا وَتَرَكُوكَ قَائِمًا »
سوره جمعه (62): آیه11
پیغمبر در حال خواندن خطبه نماز جمعه است. خطبه نماز جمعه به منزله دو رکعت نماز است، چه شیعه و چه سنی معتقد هستند حرف نزدن به هنگام قرائت خطبه، واجب است. فقهای ما هم همه فتوا دادهاند. در اینکه اگر کسی صحبت کرد، نمازش باطل است و یا باطل نیست حرف دیگری است؛ ولی حرف زدن در زمان خطبه نماز جمعه حرام، گناه و معصیت است.
داستان از این قرار است که این آقایان در مسجد النبی بودند صدای دهل و ساز شنیده شد که کسانی از شام اموالی برای فروش آوردهاند، پیغمبر هم در حال خطبه است، خطبه پیغمبر را رها کردند و بیرون رفتند!!
من به یکی از اینها گفتم شما به عنوان یک مولوی اهلسنت و یا ماموستای اهلسنت، مشغول خواندن نماز جمعه هستید خطبه میخوانید، صد نفر در مسجد شما هستند، از این صد نفر، نود نفرشان خطبه شما را رها میکنند بیرون میروند شما اسم اینها را چه میگذارید؟ شما به ما بفرمایید، عین آن را ما درباره این صحابه اعمال کنیم نه بیشتر.
شما میگویید آقایانی که خطبه نماز جمعه را رها کردید و بیرون رفتید آیا این کار شما کار صحیح بوده و یا کار صحیحی نبوده است؟ توجه کنید از تمام آن جمعیت چند نفر در آنجا باقی ماندند؟ «مسلم» دارد که قافله که از شام برای تجارت آمد، همه بیرون رفتند...
«فَخَرَجَ الناس إِلَيْهَا فلم يَبْقَ إلا اثْنَا عَشَرَ رَجُلًا»
غیر از دوازده نفر، بقیه هم بیرون رفتند
صحيح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة:261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي ج 2 ص 590، ح 863
می گوید همه بیرون پریدند، یعنی اینها به طرف درب مسجد هجوم آوردند که از مسجد بیرون بروند تا ببینند این دهل زنها قضیهشان چیست.
بفرمایید آیا شما به اینها عادل و «کلهم من اهل الجنه» میگویید؟ موارد متعدد دیگری در منابع اهل سنت وجود دارد و اصلا ما کاری به منابع شیعه نداریم. این عبارت در قضیه احد است پیغمبر (صلی الله علیه واله وسلم) به آنهایی که در بالای گردنه بودند میگوید اگر ما را پرندگان تکه تکه کردند و گوشتمان را خوردند از جایتان حرکت نکنید، ولی اینها به طمع غنیمت حرکت کردند و باعث شدند هفتاد و خوردهای از بهترین سربازان اسلام شهید شدند که پیغمبر میگوید:
«اللهم إني أَعْتَذِرُ إِلَيْكَ مِمَّا صَنَعَ هَؤُلاَءِ يعني أَصْحَابَهُ»
الجامع الصحيح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا؛ ج 3، ص 1032، ح 2651
آیا اینها را میتوانیم بگوییم عادل هستند؟ سراغ «ابن تیمیه»، امام، پیغمبر و خدای وهابیون میرویم وقتی که آقایان از ابن تیمیه در نماز جمعه اسمّ میآورند «رحمه الله» میگویند. ایشان در منهاج السنه، جلد 4 صفحه 315 در رابطه با قضیه حدیبیه دارد که پیغمبر اکرم وقتی که از احرام بیرون آمد گفت همه از احرام بیرون بیایید ولی هیچکس به حرف پیغمبر گوش نکرد...
«فدخل مغضبا على أم سلمة فقالت من أغضبك أغضبه الله فقال ما لي لا أغضب وأنا امر بالأمر فلا يطاع»
پیامبر با حالت غضب و خشم وارد بر ام سلمه شد. ام سلمه پرسید: چه کسی تو را به غصب آورد خدا غضبش را بر آنها نازل کند. پیامبر فرمود: چرا غضبناک نباشم در حالیکه آنها را به کاری دستور میدهم ولی اطاعت نمی کنند.
منهاج السنة النبوية، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، ج4، ص 315
آیا ام سلمه، که ام المؤمنین است نمیدانست صحابه همه عادل هستند و خدا اینها را بخشیده است؟ ما از قرآن سؤال می کنیم کسانی که از پیغمبر اطاعت نکنند، پیغمبر را معصیت بکنند حکمش چیست؟
«إِنَّ الَّذِينَ يؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِينًا»
سوره احزاب (33): آیه 57
اصلا میگوییم «ام سلمه» خیلی سواد نداشت، سراغ «عایشه» می رویم. عایشهای که شما میگویید پیغمبر فرمود دو سوم دین تان را از عایشه بگیرید (خذوا شطر دينكم عن هذه الحميراء)؛ ببینید ایشان در رابطه با فتح مکه می گوید: پیغمبر اکرم در سال فتح مکه که به طرف مکه میرفتند همه روزه بودند پیغمبر وقتی که از مدینه بیرون رفتند و به حد ترخص رسیدند روزهشان را شکستند و فرمودند همه روزههایتان را بشکنید، ولی یک نفر روزه اش را نشکست! پیغمبر فرمود:
« أُولَئِكَ الْعُصَاةُ أُولَئِكَ الْعُصَاةُ »
صحيح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي؛ ج2، ص 785، ح 1114
از این واضحتر! اگر واقعا اینها کلهم عدول و کلهم من اهل الجنه و کلهم فوق العصمه بودند، پس این قضیه چیست؟ یا در قضیه عمره، روایت از عایشه است که میگوید پیغمبر با حالت عصبانی به اطاق من آمد من به ایشان گفتم:
«من أَغْضَبَكَ يا رَسُولَ اللَّهِ أَدْخَلَهُ الله النَّارَ»
چه کسی تو را به غضب آورده خدا او را وارد آتش جهنم کند.
صحيح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي ج 2، ص 879، ح 1211
اینها از باب نمونه است. از این موارد زیاد است ما 50- 60 تا نمونه داریم که بساط عدالت صحابه را بهم میریزد. 4- 5 تا از اینها با آدرس باید همیشه در آستین ما باشد و ما اینها را حفظ کنیم. وقتی که اینها دم از صحابه میزنند ما اینها را ارائه بدهیم، و بگوئیم که این که شما دارید میگویید صحابه همگی عادل هستند و همگی در بهشت، هم خلاف قرآن و هم خلاف سنت است.
نقش امام باقر و امام صادق(علیهماالسلام) در نشر فرهنگ ناب اسلامی
نکته دیگر این است که اینها در نقد عقاید شیعه از همان روزهای اول وارد شدند و خیلی هم ماهرانه وارد شدند. وقتی احساس کردند آن 30- 40 سالی که بنی امیه و بنی عباس باهم درگیر شدند یک فرصتی برای آقا امام باقر و امام صادق (سلام الله علیهما) پیدا شد، و این بزرگواران آمدند دو تا کار کردند:
یک: معارف اصیل اسلامی را منتشر کردند، و اسلام ناب را منتشر کردند.
دو: که بسیار مهم است، نیروهای مقتدر و توانمند برای مناظره تربیت کردند. به طوری که ان شاء الله طی دو جلسه در موضوع نقش ائمه در تربیت نیروهای مناظر عرض میکنم که حضرت افرادی را تربیت میکند میگوید برو با اینها بحث و مناظره کن. اگر شکست خوردی، شکست من است. حضرت به «حمران بن اعین» که میخواهد با مرد شامی مناظره کند میگوید:
« إِنْ غَلَبْتَ حُمْرَانَ فَقَدْ غَلَبْتَنِي»
اگر حمران را شکست دادی، من امام صادق را شکست دادی
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج47، ص: 407
یعنی امام اینطور شاگرد تربیت میکند.
محورهای فعالیت دشمنان شیعه، برای مقابله با تفکر تشیع
وقتی که اسلام ناب منتشر شد، بزرگان اهلسنت چه از احناف و چه از شافعیها و چه اشاعره و چه معتزله، همه به دست و پا افتادند و شروع به نقد ادله شیعه کردند و برای خودشان استدلال به خلافت ابوبکر و عمر و عثمان کردند. آنها در دو محور کار کردند:
یک: ادلهای که شیعه آورده است، از ادلهی قرآن و از ادله سنت، اینها را دانه به دانه آمدند در کتابهایشان نقد کردند. که مثلاٌ آیهی (إنما ولیکم الله) این اشکال را دارد و آیهی (بلغ ما انزل الیک) این اشکال را دارد و فلان آیه هم این اشکال را دارد، حدیث غدیر و حدیث منزلت هم این اشکال را دارند! این یک جبهه بود که اینها کار کردند.
دو: در جبهه دیگر آمدند ادلهای که از قرآن و از سنت دارند، ادلهای که ابوبکر در خواب ندیده بود، و عمر تصورش را هم نمیکرد، اینها آمدند حالا خواب نما شدند و یا از باب (وَإِنَّ الشَّياطِينَ لَيوحُونَ إِلَى أَوْلِيائِهِمْ) بوده است، شروع به فضیلت تراشی و ادله تراشی کردند.
من در بحثهایم یک نکتهای دارم. این آقایان که به آیاتی مثل آیهی استخلاف و آیهی ارتداد و حدیث «سدوا كل خوخة في المسجد إلا خوخة أبي بكر» یا: «لو لم أبعث لبعث عمر بن خطاب» استدلال می کنند، گفتم این احادیثی که شما در فضائل ابوبکر نقل میکنید، ما هم فرضاً قبول میکنیم؛ این احادیث را پیغمبر قبل از وفاتش فرموده یا بعد از وفاتشان در خواب به آقایان فرموده است؟
اگر قبل از رحلتشان فرموده بودند، باید صحابه اینها را میّشنیدند، خود ابوبکر و عمر هم باید اینها را شنیده باشند. ضروریترین جایی که نیاز به این روایات داشتند «سقیفه» بوده است. درگیری که بین مهاجرین و انصار بود و سر و کله همدیگر را میشکستند، دماغ «حباب بن منذر» را زدند و خورد کردند. «سعد بن عباده» را زیر دست و پا له کردند؛ اگر یکی از این احادیث را در آنجا مطرح میکردند قضیه تمام میشد! چرا یکی از این احادیث را مطرح نکردند؟
وقتی ابوبکر، در حین مُردن، عمر را برای خلافت نصب میکند، همین «طلحه» میآید، «زبیر» میآید، امیرالمؤمنین میآید، مهاجرین و انصار و... می آیند پیش ابوبکر و به این انتساب اعتراض می کنند؛
«لما حضرت أبا بكر الوفاة أرسل إلى عمر ليستخلفه قال فقال الناس أتستخلف علينا فظا غليظا فلو ملكنا كان أفظ وأغلظ ماذا تقول لربك إذا أتيته وقد استخلفته علينا قال تخوفوني بربي أقول اللهم أمرت عليهم خير أهلك»
وقتی ابوبکر نزدیک مرگش شد، سراغ عمر فرستاد تا او را خلیفه کند. مردم به گفتند: تو می خواهی فرد بداخلاق و بدخوئی را بر امیر کنی؟ او اگر امیر بشود، بداخلاق تر و تندخو تر خواهد شد. جواب خدا را چه میخواهی بدهی؟ که یک آدم خشن و تند و بد اخلاق را نصب کردی
الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار، اسم المؤلف: أبو بكر عبد الله بن محمد بن أبي شيبة الكوفي، دار النشر: مكتبة الرشد - الرياض - 1409، الطبعة: الأولى ، تحقيق: كمال يوسف الحوت؛ ج6، ص 358
خب ابوبکر همانجا میگفت پیغمبر فرمود: «لو لم ابعث لبعث عمر بن خطاب» قضیه تمام میشد. ولی نگفت. بلکه گفت:
«أبالله تخوفونني»
شما من را از خدا میترسانید!
أنساب الأشراف، اسم المؤلف: أحمد بن يحيى بن جابر البلاذري (المتوفى: 279هـ)، ج3، ص 319
مشخص است که این روایتها همه جعلی است و در آن زمان نبوده و همه بعدا درست شده است.
حالا راویانش چه ثقه و چه غیر ثقه باشد. اصلا ما راوی ثقه از شما نداریم، شما طبق آنچه که مالک و غیره میگوید که ما در مجموع 17 تا روایت صحیح داریم یا میگوید حداکثر 150 روایت صحیح داریم.
لذا عزیزان روی این نکات دقت کنند ان شاء الله در جلسه بعد اولین کتابی که در این دو محور کار کردند یعنی تضعیف ادله شیعه و استدلال بر عقاید اهلسنت که از «عبدالجبار معتزلی» متوفای 415 شروع شده و «عضد الدین ایجی» آن را پرورانده و بعد از عضد الدین ایجی، شاگردانشان تفتازانی و... آمدند اینها را بال و پر دادند و به صورت یک نماد در آوردند، خدمت عزیزان هستیم.
والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته