2024 March 28 - پنج شنبه 09 فروردين 1403
مباحثی پیرامون دفاع سرکرده وهابیت از جنایات یزید ملعون
کد مطلب: ١٢٢٦٤ تاریخ انتشار: ١٧ دي ١٣٩٦ - ١٧:٤٨ تعداد بازدید: 3722
حبل المتین » عمومی
مباحثی پیرامون دفاع سرکرده وهابیت از جنایات یزید ملعون

جنایات غیر قابل انکار یزید در منابع اهل سنت وتبعیت و دفاع وهابیت از آن
حبل المیتن 96/10/17

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ: 96/10/17

موضوع: مباحثی پیرامون دفاع سرکرده وهابیت از جنایات یزید ملعون

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمة و أبیها و بعلها و بنیها و السرّ المستودع فیها بعدد ما أحاط به علمک

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

اهالی «شبکه جهانی ولایت» و همراهان خوب و باصفا و دوست داشتنی برنامه زنده «حبل المتین» سلام علیکم و رحمة الله. ان‌شاءالله هرکجا هستید خوب و خوش و سلامت باشید.

مردم عزیز در جای جای ایران اسلامی، شمال و جنوب و شرق و غرب و مرکز عزیزان دلم در هرجای این عالم هستید، در هر کشور و هر قاره‌ای نگاه مهربانتان را با «شبکه جهانی ولایت» همراه کردید از شما بسیار ممنونم.

الهی که عاقبت بخیر شوید و هرچه از خداوند می‌خواهید، خدا به شما عنایت کند. خدا را شکر می‌کنیم که بازهم به ما توفیق داد تا خدمت شما رسیدیم و در مقابل دیدگان باصفایتان قرار گرفتیم تا این برنامه را تقدیم کنیم.

آقای کیا زحمت می‌کشند راه‌های ارتباطی را برای شما زیرنویس می‌کنند. «30001203» سامانه پیام کوتاه ماست.

همچنین شماره دیگری از طریق فضای مجازی در اختیار شماست که می‌توانید پیام‌های خودتان را ارسال کنید، بویژه عزیزانی که در خارج از کشور هستند. ما پیام‌های شما را دریافت می‌کنیم و با افتخار از مطالب شما در برنامه استفاده می‌کنیم.

امشب هم در محضر استاد عزیزمان حضرت آیت الله دکتر حسینی قزوینی هستیم و برنامه زنده «حبل المتین» را به اتفاق استاد و بچه‌هایی که پشت دوربین‌ها در اتاق فرمان هستند، تقدیم حضور شما خواهیم کرد. جناب استاد سلام علیکم و رحمة الله.

آیت الله دکتر حسینی قزوینی:

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته؛ بنده هم خدمت همه بینندگان عزیز و گرامی و دوست داشتنی که در هرکجای این گیتی پهناور بیننده این برنامه هستند یا تکرار برنامه را می‌بینند خالصانه‌ترین سلام را تقدیم می‌کنم و آرزوی موفقیت روزافزون برای همه شما گرامیان دارم.

خدا را به حق حضرت محمد و آل محمد سوگند می‌دهم فرج مولای ما حضرت بقیة الله الأعظم را نزدیک نموده و همه ما و شما گرامیان را از یاران خاص و سربازان فداکار و شهدای رکابش قرار بدهد. از خداوند متعال می‌خواهیم دغدغه‌های فکری همه ما و شما را برطرف کند، حوائج ما را برآورده نماید و دعاهای ما را به اجابت مقرون کند به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.

مجری:

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

استاد از این همه دعای خوب که همین ابتدای برنامه در حق همه ما کردید خیلی ممنونم. اولین چراغ برنامه را خانم فاطمه خلوصی از اسدآباد همدان روشن کردند، برایمان پیام فرستادند و تشکر کردند.

من هم از شما خواهر بزرگوار ممنونم که امشب اولین کسی بودید که به برنامه ما پیام دادید. می‌خواستم بگویم من پیام‌های شما را می‌بینم و ان‌شاءالله در طول برنامه آن‌ها را می‌خوانم.

جناب استاد ما در خدمت حضرتعالی و عزیزان خوب بیننده از ماه ربیع الأول تاریخ به درک واصل شدن یزید (لعنة الله علیه) بحثی را در خصوص جنایات یزید آغاز کردیم.

به هر صورت هستند کسانی که از گذشته تا حال جانانه از یزید دفاع می‌کنند. این افراد حتماً می‌خواهند روز قیامت با او محشور شوند.

شما به دفاع «ابن تیمیه» از یزید در خصوص شهادت امام حسین (علیه السلام) پرداختید که حقیقت تاریخی روشن است و واقعاً جای توجیه و دفاع ندارد. حضرتعالی این مطالب را کاملاً بیان فرمودید و تکلیف برای مردم عزیز معلوم شد تا بدانند «ابن تیمیه» کسی است که تمام قد از یزید دفاع می‌کند و حتی شهادت امام حسین و اسارت آل الله را هم توجیه می‌کند!

ما می‌خواهیم ببینیم بزرگان اهل سنت در خصوص جنایت یزید نسبت به امام حسین (علیه السلام) چه مطالبی را گفته‌اند. اینجاست که تفاوت اهل سنت عزیز ما با وهابیتی که سردسته آن‌ها «ابن تیمیه» است معلوم می‌شود.

موضوع: جنایات یزید از زبان علمای بزرگ اهل سنت

آیت الله دکتر حسینی قزوینی:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله أفوض أمری إلی الله إن الله بصیر بالعباد حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر رب أدخلنی مدخل صدق و أخرجنی مخرج صدق و اجعلنی من لدنک سلطانا نصیرا

عزیزان بیننده به خوبی می‌دانند که وهابیت یک مولود شومی است که هدف نهایی آن‌ دفاع از بنی امیه است. آن‌ها مبانی فکری بنی امیه را نشر می‌دهند و از آن‌ها دفاع می‌کنند. از طرف دیگر این افراد تا می‌توانند نسبت به اهلبیت (علیهم السلام) جفا می‌کنند. آن‌ها ادعا می‌کنند که هیچ روایتی در فضیلت علی بن أبی طالب نیست و اگر هم باشد فضیلتی است که دیگران آن را دارند. می‌گویند: -نستجیر بالله - آیه

(لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُکاری)

در حالی که مست هستید به نماز نزدیک نشوید.

سوره نساء (4): آیه 43

در رابطه با شراب در حق امیرالمؤمنین نازل شده است! وهابیت امثال این قضایا را مطرح می‌کنند و نهایت تلاش خود را به کار می‌برند تا از ائمه اطهار (علیهم السلام) و امیرالمؤمنین تنقیص کنند.

کار به جایی می‌رسد که «ابن حجر عسقلانی» می‌گوید که «ابن تیمیه» در پاسخ «علامه حلی» عالم شیعه به قدری زیاده‌روی کرده است که منجر به تنقیص علی بن أبی طالب شده است. به قول معروف آش به قدری شور است که صدای آشپز هم درآمده است!

یکی از کارهایی که این افراد در طول تاریخ انجام دادند و امروز هم در شبکه‌های وهابی صهیونیستی آن را انجام می‌دهند، دفاع از افرادی مانند یزید است.

ما در جلسات گذشته بیان کردیم که «ابن تیمیه» به صراحت می‌گوید: یزید بن معاویه ولیی از ولات امر بوده است که دارای حسنات و سیئاتی بود. از کجا معلوم حسنات او بیش از سیئات او نباشد؟! و از کجا معلوم که یزید توبه نکرده باشد؟!

ما قبلاً این مطالب را از کتاب «مجموع الفتاوی» اثر «ابن تیمیه» جلد چهارم صفحه 483 و کتاب «منهاج السنة النبویة» جلد چهارم صفحه 571 نقل کردیم.

در جلسه گذشته هم که ایشان در کتاب «منهاج السنة النبویة» جلد چهارم صفحه 472 مفصل اشاره کرد که قضیه قتل امام حسین به دستور یزید نبوده است؛

«إن یزید لم یأمر بقتل الحسین باتفاق أهل النقل»!

مورخین اتفاق نظر دارند که یزید دستور قتل امام حسین را صادر نکرد! به اتفاق همه اهل نقل و مورخین!

در اینجا چند مسئله وجود دارد؛ مسئله اول اینکه یزید دستور قتل امام حسین را نداده است! مسئله دوم اینکه تمام مورخین این قضیه را به اتفاق آراء گفتند! مسئله سوم اینکه؛

«ولما بلغ ذلک یزید أظهر التوجع علی ذلک»

وقتی که خبر امام حسین به یزید رسید، قلبش به درد آمد و درد قلبی خود را اظهار کرد!

«وظهر البکاء فی داره»!

و در خانه خود برای امام حسین گریه کرد!

«ولم یسب له حریما أصلا»!

اصلاً اهلبیت امام حسین را هم اسیر نکرد!

«بل أکرم أهل بیته»!

بلکه اهلبیت امام حسین را اکرام کرد!

«وأجازهم حتی ردهم إلی بلدهم»!

و به آن‌ها هدایا داد و آن‌ها را به طرف شهرشان برگرداند!

منهاج السنة النبویة، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ج 4، ص 472، فصل إذا تبین هذا فیقال قول الرافضة من أفسد الأقوال وأشدها

عزیزان به این مطالب خوب دقت کنند، مخصوصاً که ایشان به صراحت می‌گوید: به اتفاق اهل النقل! به این واسطه دروغگو بودن «ابن تیمیه» روشن می‌شود که تمام کارهای او به همین شکل است. اگر شما از کتاب «منهاج السنة النبویة» آیات قرآن و بعضی از روایات را بردارید، می‌بینید که همگی بافته‌های ذهن «ابن تیمیه» و دروغ‌های ایشان است.

به تعبیر یکی از مراجع و اعاظم وظیفه مسلمانان است که این بت «ابن تیمیه» را برای مسلمانان بشکنند. ما می‌بینیم بعضی از بزرگان اهل سنت وقتی نام «ابن تیمیه» را می‌برند، او را (رحمه الله) خطاب می‌کنند!

واقعاً من نمی‌دانم با مطالبی که ما از ایشان نسبت به حضرت سیدالشهدا و قضیه حرّه نقل می‌کنیم، چه نتیجه‌ای می‌گیرند. اگر از امام حسین دفاع نمی‌کنند، حداقل از هفتصد صحابی که در مدینه کشته شدند دفاع کنند.

ما از کتاب «منهاج السنة النبویة» نقل کردیم که «ابن تیمیه» می‌گوید: سپاهیان یزید در ماجرای حره خون ریختند، اما خون به منبر پیغمبر اکرم و روضه نرسید! اگر خون به روضه و منبر نرسد هیچ اشکالی ندارد! اما اگر خون به آنجا رسیده بود اشکال داشت!!

آیا زیبنده است ما از چنین فردی به عنوان یک عالم سنی (با رحمه الله) تعبیر کنیم؟! ایشان از قول اهل نقل سخن گفت. حال ما به سراغ اهل نقل می‌رویم تا ببینیم نظر آن‌ها چیست.

در کتاب «الکامل فی التاریخ» اثر «ابن اثیر جزری» یکی از کتب معتبر تاریخی عزیزان اهل سنت جلد سوم از قول حاکم کوفه (ابن زیاد) نقل می‌کند:

«أما قتلی الحسین فإنه أشار علیّ یزید بقتله أو قتلی فاخترت قتله»

یزید به من گفت که یا امام حسین را بکش و یا من تو را می‌کشم.

الکامل فی التاریخ، اسم المؤلف: أبو الحسن علی بن أبی الکرم محمد بن محمد بن عبد الکریم الشیبانی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1415 هـ، الطبعة: ط 2، تحقیق: عبد الله القاضی، ج 3، ص 474، باب ذکر هرب ابن زیاد إلی الشام

ابن زیاد می‌‌گوید که من دیدم اگر امام حسین را نکشم، خودم کشته می‌شوم! بنابراین امام حسین را کشتم. شخصی می‌گفت: اگر ما دزدی نکنیم، دیگران دزدی می‌کنند! اگر ما فلان کار خلاف را نکنیم، دیگران آن را مرتکب می‌شوند!

در کتاب «تاریخ دمشق» اثر «ابن عساکر» جلد چهاردهم وارد شده است:

«فخرج من مکة قاصدا إلی الکوفة وبلغ یزید خروجه فکتب إلی عبید الله بن زیاد وهو عامله علی العراق یأمره بمحاربته وحمله إلیه إن ظفر به»

زمانی که امام حسین از مکه به طرف کوفه حرکت کرد، یزید به عبیدالله بن زیاد علیه لعائن الله حاکم یزید در عراق نامه نوشت و امر کرد که با امام حسین محاربه کند.

«ابن تیمیه» ادعا می‌کند "به اتفاق اهل نقل"، آیا این‌ها اهل نقل نیستند؟!

«عبیدالله بن زیاد» با «عمر بن سعد» صحبت کرد و دستور داد سپاهی به کربلا رفتند؛

«فاقتتلوا فقتل الحسین رضوان الله علیه ورحمته وبرکاته ولعنة الله علی قاتله»

تاریخ مدینة دمشق وذکر فضل‌ها وتسمیة من حل‌ها من الأماثل، اسم المؤلف: أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعی، دار النشر: دار الفکر - بیروت - 1995، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ج 14، ص 213، باب آخر الجزء الثالث والثلاثین بعد المائة

او در نهایت قاتلین امام حسین (علیه السلام) را لعنت می‌کند. همچنین در کتاب «بغیة الطلب فی تاریخ حلب» جلد ششم وارد شده است:

«فخرج من مکة قاصدا إلی الکوفة وبلغ یزید خروجه فکتب إلی عبید الله بن زیاد وهو عامله علی العراق یأمره بمحاربته وحمله إلیه أن ظفر به»

بغیة الطلب فی تاریخ حلب، اسم المؤلف: کمال الدین عمر بن أحمد بن أبی جرادة، دار النشر: دار الفکر، تحقیق: د. سهیل زکار، ج 6، ص 2614، باب أرض کرب وبلاء

در این کتاب هم وارد شده است که یزید به «عبیدالله بن زیاد» نامه نوشت و دستور داد که با امام حسین به محاربه برخیزد. آیا این‌ها هیچ کدام جزو مورخین و اهل النقل نیستند؟!!

در کتاب «اخبار الدول» اثر «احمد بن یوسف قرمانی» صفحه 320 وارد شده است:

«قد صحح أهل الأثر فی صحائف السیر»

مورخین به صورت صحیح در تاریخ آورده‌اند.

«و بلغ الخبر إلی یزید فولّی العراق عبید الله بن زیاد و أمره بقتال الحسین»

وقتی امام حسین به طرف عراق حرکت کرد خبر به یزید رسید و عبیدالله بن زیاد را حاکم عراق قرار داد و به او دستور قتل امام حسین را داد.

«فدخل ابن زیاد الکوفة قبل الحسین و ظفر بمسلم بن عقیل فقتله»

ابن زیاد قبل از رسیدن امام حسین به کوفه رسید و بر مسلم بن عقیل پیروز شد و او را به قتل رساند.

القرماني، احمد بن يوسف، المتوفي :‌ 1019، اخبار الدول و آثار الاُوَل في التاريخ، ج 1، ص 320، تحقيق: احمد حطيط–فهمي سعد، ناشر : عالم الكتب.

آیا این‌ها هیچ کدام از مورخین نیستند؟!!

همچنین در کتاب «اخبار الطوال» اثر «دینوری» از قول «عبیدالله بن زیاد» نقل شده است:

«اما قتلی الحسین فانه خرج علی امام و أمّة مجتمعه»!!

علت اینکه حسین را کشتم این بود که او بر ضد امام مردم و امتی که در جمع بودند خروج کرد!!

«وکتب الیّ الامام یأمرنی بقتله»!!

امام (یزید) به من نامه نوشت و دستور داد که حسین را بکش!!

«فان کان ذلک خطا کان لازما لیزید»!

اگر خطایی هم صورت گرفته باشد، به گردن یزید است!

الکتاب: الأخبار الطوال، المؤلف: أبو حنیفة أحمد بن داود الدینوری (المتوفی: 282 هـ)، تحقیق: عبد المنعم عامر، مراجعة: الدکتور جمال الدین الشیال، الناشر: دار إحیاء الکتب العربی - عیسی البابی الحلبی وشرکاه / القاهرة، الطبعة: الأولی، 1960 م، ج 1، ص 284، باب العراق بعد موت يزيد

دوستان عزیز شما قضاوت کنید! آیا این افراد فردای قیامت همین جواب را بدهند ملائکه، خداوند عالم و رسول اکرم از آن‌ها می‌پذیرند؟! «عبیدالله بن زیاد»! آیا نمی‌دانستی که امام حسین صحابی پیغمبر اکرم است؟!

با این فرض که امام حسین اصلاً امام و فرزند پیغمبر اکرم و سید جوانان اهل بهشت نبوده است، اما آیا یک صحابی بودند یا نبودند؟! شما برای صحابه چقدر احترام قائل هستید؟! مگر خودتان نمی‌گویید:

«الصحابة کلّهم من أهل الجنة قطعاً»

قطعاً تمام صحابه اهل بهشت هستند.

الکتاب: الإصابة فی تمییز الصحابة، المؤلف: أبو الفضل أحمد بن علی بن محمد بن أحمد بن حجر العسقلانی (المتوفی: 852 هـ)، تحقیق: عادل أحمد عبد الموجود وعلی محمد معوض، الناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، الطبعة: الأولی - 1415 هـ، عدد الأجزاء: 8، [ترقی‌ام الکتاب موافق للمطبوع وهو ضمن خدمة التراجم]، ج 1، ص 163، الفصل الثالث

آیا اینکه به دستور یزید صحابی را به قتل می‌رسانی و ادعا می‌کنی که اگر اشتباهی هم باشد به گردن یزید است، فردای قیامت عقلای عالم از شما می‌پذیرند؟! اگر می‌پذیرند که هیچ، اما اگر نمی‌پذیرند چرا چنین کردی؟

حرف ما این است که «ابن تیمیه» ادعا می‌کند که یزید دستور نداده است، اما «عبیدالله بن زیاد» ادعا می‌کند که من امام حسین را به امر یزید کشتم و اگر هم اشتباه باشد به گردن یزید است! بازهم در کتاب «تاریخ طبری» جلد سوم وارد شده است:

«بسم الله الرحمن الرحیم من یزید أمیر المؤمنین إلی الولید بن عتبة»

«ولید بن عتبه» حاکم مدینه بود. او سپس می‌نویسد:

«أما بعد فخذ حسینا وعبدالله بن عمر وعبدالله بن الزبیر بالبیعة أخذا شدیداً لیست فیه رخصة حتی یبایعوا والسلام»

باید حسین و عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر را بگیری و به هر قیمتی آن‌ها را به بیعت با من وادار کنی و رها نکنی. والسلام.

تاریخ الطبری، اسم المؤلف: لأبی جعفر محمد بن جریر الطبری، دار النشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، ج 3، ص 269، باب خلافة یزید بن معاویة

همچنین «ابو الفرج ابن جوزی» در کتاب «الرد علی المتعصب العنید المانع من ذمّ یزید» می‌نویسد یزید دستور داد

«أما بعد فخذ حسینا وعبدالله بن عمر و عبدالله بن الزبیر بالبیعة أخذا شدیداً لیست فیه رخصة حتی یبایعوا»

سپس می‌نویسد که «ولید» را به سوی «مروان» فرستاد و با او مشورت کرد و او هم گفت:

«فتدعوهم إلی البیعة فإن فعلوا وإلا ضربت أعناقهم»

آن‌ها را برای بیعت دعوت کن. اگر بیعت کردند که هیچ، والا باید گردنشان زده شود.

ابن الجوزي، أبو الفرج عبد الرحمن بن علي بن الجوزي (متوفاي597هـ)،‌ الرد علی المتعصب العنید المانع من ذمّ یزید، ص47، تحقیق: هیثم عبد السلام محمد، ناشر: دار الکتب العلمیه- بیروت ، چاپ اول، 1426.

در کتاب «فتوح» اثر «ابن اعثم» جلد پنجم صفحه 10 از قول یزید بن معاویه وارد شده است از عبد الشیطان امیر الفجّار یزید بن معاویه به ولید بن عتبه:

«أما بعد فخذ الحسین بن علی وعبد الرحمن بن أبی بکر وعبد الله بن الزبیر وعبد الله بن عمر بن الخطاب أخذا عنیفا لیست فیه رخصة»

سپس می‌نویسد:

«فمن أبی علیک منهم فاضرب عنقه وابعث إلیّ برأسه»

هرکدام از آن‌ها بیعت نکردند گردنش را بزن و سر بریده او را برای من یزید بفرست.

الفتوح، نویسنده: أحمد بن أعثم الکوفی، وفات: 314، رده: مصادر سیره پیامبر وائمه (ع)، خطی: خیر، تحقیق: علی شیری (ماجستر فی التاریخ الإسلامی)، چاپ: الأولی، سال چاپ: 1411، چاپخانه: دار الأضواء، ناشر: دار الأضواء للطباعة والنشر والتوزیع، ج 5، ص 10، باب ذکر کلام یزید بن معاویة

من نمی‌دانم «ابن تیمیه» با چه رویی می‌گوید: "اهل نقل اتفاق نظر دارند یزید دستور قتل امام حسین را صادر نکرده است!!" بازهم در کتاب «مقتل الحسین» اثر «خوارزمی» صفحه 262 همین قضیه وارد شده است و می‌نویسد:

«فمن أبی علیک منهم فاضرب عنقه وابعث إلیّ برأسه والسلام»

هرکدام از آن‌ها بیعت نکردند گردنش را بزن و سر بریده او را برای من بفرست.

خوارزمی، موفق بن احمد ، متوفای 568، مقتل الحسین ، ج1، ص262، تحقیق: سماوی، شیخ محمد، ناشر: انوار الهدی، قم، چاپ دوم، 1423ق.

من نمی‌دانم این علمای اهل سنت باید با چه زبانی توضیح بدهند تا «ابن تیمیه» قانع شود؟! بازهم در کتاب «سیر أعلام النبلاء» اثر «ذهبی» یکی از استوانه‌های علمی اهل سنت جلد سوم صفحه 305 وارد شده است:

«فکتب یزید إلی ابن زیاد نائبه إن حسینا صائر إلی الکوفة»

یزید به ابن زیاد نامه نوشت که امام حسین به سمت کوفه می‌آید.

«وقد ابتلی به زمانک من بین الأزمان وبلدک من بین البلدان»

تو در این زمان از بین زمان‌ها و در این سرزمین از بین سرزمین‌ها در امتحان بزرگی قرار داری.

«وأنت من بین العمال وعندها تعتق أو تعود عبدا»

ببین در میان کارگزاران من افتخار آزادگی داری یا می‌خواهی ننگ بندگی را قبول کنی.

مراد از حرف او این است که اگر امام حسین را بکشی مدال آزادگی به تو داده می‌شود و اگر نکشی ذلت بندگی نصیب تو می‌شود.

«فقتله ابن زیاد وبعث برأسه إلیه»

سپس ابن زیاد امام حسین را شهید کرد و سر او را برای یزید برد.

سیر أعلام النبلاء، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قایماز الذهبی أبو عبد الله، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بیروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقیق: شعیب الأرناؤوط, محمد نعیم العرقسوسی، ج 3، ص 305، باب 48 الحسین الشهید

حال «ابن تیمیه» ادعا می‌کند که «ابن زیاد» سر امام حسین را برای یزید نبرده بود! در حالی که این مطلب در کتاب «ذهبی» یکی از علمای اهل سنت نوشته شده است. آقای «سیوطی» هم در کتاب «تاریخ الخلفاء» می‌نویسد:

«فکتب یزید إلی والیه بالعراق عبید الله بن زیاد بقتله»

یزید به والی خود در عراق عبیدالله بن زیاد ، دستور داد که امام حسین علیه السلام را بکشد.

«فوجه إلیه جیشا أربعة آلاف علیهم عمر بن سعد بن أبی وقاص فخذله أهل الکوفة کما هو شأنهم مع أبیه من قبله فلما رهقه السلاح عرض علیهم»

در ادامه وارد شده است که چهار هزار نفر به سرکردگی عمر بن سعد لعنة الله علیه فرستاد و حضرت سید الشهدا را به قتل رساندند. سپس می‌نویسد:

«فقتل وجیء برأسه فی طست حتی وضع بین یدی ابن زیاد لعن الله قاتله وابن زیاد معه ویزید ایضاً»

سر بریده امام حسین را در داخل طشت جلوی ابن زیاد قرار دادند، خداوند قاتل او و ابن زیاد و یزید هر سه را لعنت کند.

تاریخ الخلفاء، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن أبی بکر السیوطی، دار النشر: مطبعة السعادة - مصر - 1371 هـ - 1952 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: محمد محی الدین عبد الحمید، ج 1، ص 207، باب الواثق بالله إبراهیم

این موارد نمونه‌هایی از نظر بزرگان در این زمینه است. بازهم در کتاب «الکامل» اثر «ابن اثیر» جلد سوم صفحه 466 وارد شده است که «ابن عباس» صحابی پیغمبر اکرم و مفسر بزرگ قرآن کریم به یزید بن معاویه نامه می‌نویسد و می‌گوید:

«أما بعد فقد جاءنی کتابک فأما ترکی بیعة ابن الزبیر فوالله ما أرجو بذلک برّک ولا حمدک»

اما بعد در مورد اینکه از من تعریف کردی که با عبدالله بن زبیر بیعت نکردم به خاطر خوشایند تو نبود و نسبت به تو به هیچ وجه خوشبین نیستم.

«وقد قتلت حسینا وفتیان عبد المطلب مصابیح الهدی ونجوم الأعلام غادرتهم خیولک بأمرک فی صعید واحد مرملین بالدماء مسلوبین بالعراء مقتولین بالظماء لا مکفنین ولا مسودین تسفی علیهم الریاح وینشی بهم عرج البطاح»

تو حسین را کشتی و سپاهیان تو حیله کردند و جوانان عبدالمطلب را که چراغ هدایت و ستارگان درخشان بودند را کشتند و اموالشان را غارت کردند و آن‌ها را دفن و کفن نکردند. بدن‌های عریان آن‌ها در کربلا افتاد و بادها بر بدن‌های برهنه و عریان وزیدن گرفت.

الکامل فی التاریخ، اسم المؤلف: أبو الحسن علی بن أبی الکرم محمد بن محمد بن عبد الکریم الشیبانی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1415 هـ، الطبعة: ط 2، تحقیق: عبد الله القاضی، ج 3، ص 466، باب ذکر بعض سیرته وأخباره

این روایت از ما نیست، بلکه قول «ابن عباس» است که «ابن اثیر جزری» آن را نقل می‌کند. آقایان معتقدند که کتاب «الکامل فی التاریخ» یکی از صحیح‌ترین کتب است و خود او معتقد است که من مطالب صحیح را از تاریخ انتخاب کردم و در این کتاب گردآوری کردم.

چنین نبود که او هر حرف یا هر روایتی که مورد اعتماد نباشد را در این کتاب آورده باشد. ایشان می‌گوید تمام عباراتی که صحیح بوده را آورده است. او همچنین در این کتاب جلد اول می‌نویسد:

«أقول إنی قد جمعت فی کتابی هذا ما لم یجتمع فی کتاب واحد»

من در این کتاب مطالبی را آوردم که در هیچ کتابی پیدا نمی‌شود.

او سپس می‌نویسد که من از کتاب «تاریخ» اثر «ابو جعفر طبری» که این کتاب هم مورد اعتماد عموم مردم است و در اختلافات تاریخی به این کتاب مراجعه می‌کنند هم مطالبی آوردم. ایشان در ادامه می‌نویسد:

«وإنما اعتمدت علیه من بین المؤرخین إذ هو الإمام المتقن حقا الجامع علما وصحة اعتقاد و صدقا»

سپس می‌نویسد:

« لم أنقل الا من التواریخ المذکورة والکتب المشهورة»

مطالبی که در کتاب خود نقل کردم از کتاب‌های تاریخی مذکور و کتاب‌های مشهور بود.

«ممن یعلم بصدقهم فیما نقلوه»

اخباری که نقل می‌کنند صداقت دارد و درست است.

«وصحة ما دوّنوه»

و مطالبی را از کتاب‌هایی آورده‌اند که همه صحیح نوشته شده است.

«ولم أکن کالخابط فی ظلماء اللیالی»

من مثل کسی نیستم که در دل شب در تاریکی کاری را انجام دهم و درست بودن آن را ندانم.

«ولا کمن یجمع الحصباء والآلئ»

من چنین نیستم که آشغالی را از کنار هیزم جمع کنم و ندانم که ماری هم در میان آن‌هاست.

الکامل فی التاریخ، اسم المؤلف: أبو الحسن علی بن أبی الکرم محمد بن محمد بن عبد الکریم الشیبانی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1415 هـ، الطبعة: ط 2، تحقیق: عبد الله القاضی، ج 1، ص 6، باب منهج التألیف

او که ادعا می‌کند مطالب را از اخبار صحیح انتخاب کردم، این تعبیر را بیان می‌کند.

بحث دیگری که مطرح است و تقاضا دارم عزیزان به آن خوب دقت کنند، این است که آقای «مقدسی» بحثی را مطرح می‌کند.

«محمد بن مفلح مقدسی» یکی از فقهای بنام اهل سنت است که از او به علامه فقیه تعبیر می‌کنند. او کتابی به نام «الفروع» دارد که در آن مفصل مطالبی را از «ابن جوزی» نقل می‌کند ( و نیز آلوسی در تفسیر روح المعانی به نقل از ابن جوزی) می‌گوید:

«من الاعتقادات العامة التی غلبت علی جماعة منتسبین إلی السنة أن یقولوا: إن یزید کان علی الصواب وأن الحسین رضی الله تعالی عنه أخطأ فی الخروج علیه»

از اعتقادات عموم اهل سنت است که بعضی از افرادی که منتسب به سنت هستند، (سنی نیستند) می‌گویند: یزید برحق بوده است و امام حسین خطا کرد!! و در برابر او خروج کرد!

این در حالی است که «ابن تیمیه» معتقد است که اهل نقل اتفاق نظر دارند بر اینکه یزید دستور نداد امام حسین را بکشند، خانواده آن بزرگوار را اسیر نکرد و سر مطهر امام حسین را هم برای یزید نبردند!! او سپس می‌نویسد:

اگر تاریخ را نگاه می‌کردند و می‌دانستند که چگونه با یزید بیعت شد و مردم را به زور وادار کردند و چه قبایحی را انجام داد، چنین نمی‌گفتند. یزید مردم مدینه را کشت، اموالشان را غارت کرد و کعبه را با منجنیق به آتش کشید و حضرت سیدالشهدا و اهل بیتش را کشت و بر لب‌های امام حسین با چوب خیزران زده است؛

«و حمله الرأس علی خشبة»

و سر بریده امام حسین را بالای چوب شهرها و دیارها را گرداندند.

الآلوسي البغدادي الحنفي، أبو الفضل شهاب الدين السيد محمود بن عبد الله (متوفاى1270هـ)، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، ج26، ص73، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت.

درباره حرفی که این آقایان می‌زنند با ادعایی که «ابن تیمیه» دارد شما قضاوت کنید. اجازه بدهید مطلبی را بازهم از کتاب «سیر أعلام النبلاء» اثر «ذهبی» بیاورم. در جلد چهارم وارد شده است:

«وکان ناصبیا فظا غلیظا جلفا یتناول المسکر و یفعل المنکر»

یزید شخصی ناصبی، بداخلاق، تندخو، جلف بود که شراب می‌خورد و کار منکر انجام می‌داد.

«افتتح دولته بمقتل الشهید الحسین واختتمها بواقعة الحرة فمقته الناس»

او دولت خود را با قتل حضرت سیدالشهدا آغاز کرد و با حادثه حرّه و کشتن مردم مدینه پایان برد.

«ولم یبارک فی عمره»

خداوند عمر او را مبارک قرار نداد.

سیر أعلام النبلاء، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قایماز الذهبی أبو عبد الله، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بیروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقیق: شعیب الأرناؤوط, محمد نعیم العرقسوسی، ج 4، ص 37، باب 8 یزید بن معاویة

بنده اگر بخواهم این مباحث را مطرح کنم، شاید ده‌ها ساعت این بحث ادامه داشته باشد. بنده تنها ادعای دروغ او مبنی بر اینکه می‌گفت سر امام حسین را برای یزید نبردند از کتب علمای اهل سنت ثابت کردم.

اجازه بدهید ببینیم «ذهبی» و «ابن کثیر دمشقی» که دو شاگرد «ابن تیمیه» هستند، در این زمینه چه نظری دارند و واقعاً سر مطهر امام حسین را به شام بردند یا خیر. در کتاب «البدایة و النهایة» جلد هشتم وارد شده است:

«لما جیء برأس الحسین فوضع بین یدی یزید تمثل بهذه الأبیات:

وقتی که سر مطهر امام حسین را در برابر یزید قرار دادند، او شروع به خواندن این اشعار کرد:

«لیت أشیاخی ببدر شهدوا»

«جزع الخزرج فی وقع الأسل»

«فأهلوا واستهلوا فرحا»

«ثم قالوا لی هنیا لا تسل»

ایشان سپس مباحثی را از «ابو مخنف» مطرح می‌کند و می‌گوید: وقتی که سر مطهر امام حسین در برابر یزید قرار گرفت؛

«جعل ینکت بقضیب کان فی یده فی ثغره»

با چوبی که در دستش بود به لب‌های امام حسین می‌زد و توهین می‌کرد.

«فقال له أبو برزة الأسلمی أما والله لقد أخذ قضیبک هذا مأخذا لقد رأیت رسول الله یرشفه»

به طوری که ابو برزه اسلمی گفت: این چوب را از لب‌های امام حسین بردار، به خدا سوگند دیدم که پیغمبر اکرم این لب‌ها را می‌بوسد.

همچنین «ابو برزه» در عبارت دیگری گفت:

«ارفع قضیبک فلقد رأیت رسول الله یلثمه»

چوب خیزران را از لب‌های فرزند پیغمبر بردار، زیرا دیدم که رسول الله این لب‌ها را می‌بوسد.

البدایة والنهایة، اسم المؤلف: إسماعیل بن عمر بن کثیر القرشی أبو الفداء، دار النشر: مکتبة المعارف – بیروت، ج 8، ص 192، باب ویروی علی صفة أخری

«ذهبی» شاگرد دیگر «ابن تیمیه» در کتاب «سیر أعلام النبلاء» جلد سوم صفحه 305 می‌نویسد:

«فقتله ابن زیاد وبعث برأسه إلیه»

سیر أعلام النبلاء، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قایماز الذهبی أبو عبد الله، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بیروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقیق: شعیب الأرناؤوط, محمد نعیم العرقسوسی، ج 3، ص 305، باب 48 الحسین الشهید

بازهم در کتاب «سیر أعلام النبلاء» جلد سوم صفحه 309 وارد شده است: اهل بیت را همراه سران شهدا نزد یزید بردند؛

«فوضع بین یدیه وعند أبو برزة الأسلمی فجعل یزید ینکت بالقضیب علی فیه»

و جلوی یزید و ابو برزه اسلمی گذاشتند پس یزید با چوب به لب و دندان امام حسین می‌زد.

«فقال أبو برزة ارفع قضیبک لقد رأیت رسول الله فاه علی فیه»

ابو برزه گفت: چوب را از لب‌های امام حسین بردار، به خدا سوگند دیدم که پیغمبر اکرم لب‌هایش بر لب‌های امام حسین بود.

سیر أعلام النبلاء، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قایماز الذهبی أبو عبد الله، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بیروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقیق: شعیب الأرناؤوط, محمد نعیم العرقسوسی، ج 3، ص 309، باب 48 الحسین الشهید

این موارد نمونه‌هایی است که این آقایان مفصل آوردند. جالب این است که «ابن عابدین» یکی از فقهای بزرگ اهل سنت مطلبی در این زمینه نقل کرده است. معمولاً ایشان در کتاب فقهی مسائل تاریخی را خیلی کم بیان می‌کند، اما زمانی که در کتاب «رد المحتار» به این قضیه می‌رسد می‌نویسد: روز عاشورا سرمه کشیدن مکروه است؛

«لِأَنَّ یزِیدَ وَابْنَ زِیادٍ اکتَحَلَا بِدَمِ الْحُسَینِ - رَضِی اللَّهُ عَنْهُ - عَنْهُ وَقِیلَ بِالْإِثْمِدِ لِتَقَرَّ عَینُهُمَا بِقَتْلِهِ»

زیرا یزید و ابن زیاد با خون امام حسین به چشمشان سرمه کشیدند و گفته شده که با سرمه‌دان سرمه کشیدند برای اینکه چشمشان به شهادت امام حسین روشن باشد.

الکتاب: رد المحتار علی الدر المختار، المؤلف: ابن عابدین، محمد أمین بن عمر بن عبد العزیز عابدین الدمشقی الحنفی (المتوفی: 1252 هـ)، الناشر: دار الفکر-بیروت، الطبعة: الثانیة، 1412 هـ - 1992 م، ج 6، ص 429، باب فَرْعٌ یکرَهُ إعْطَاءُ سَائِلٍ الْمَسْجِدِ

این مطالب کاملاً واضح است. جالب اینجاست که «ابن عماد حنبلی» در کتاب «شذرات الذهب» جلد اول از «تفتازانی» نقل می‌کند و می‌نویسد:

«اتفقوا علی جواز اللعن علی من قتل الحسین أو أمر به أو أجازه أو رضی به قال»

اهل سنت اتفاق نظر دارند که جایز است لعن فرستادن بر قاتلین امام حسین، کسی که دستور داده، کسی که اجازه داده و کسی که راضی به قتل امام حسین بوده است.

«والحق أن رضا یزید بقتل الحسین واستبشاره بذلک»

حقیقت این است که یزید به قتل امام حسین راضی بود و از شهادت امام حسین خوشحال بود.

«وإهانته أهل بیت رسول الله»

و به اهلبیت پیغمبر اکرم اهانت کرد.

«مما تواتر معناه وإن کان تفصیله آحادا»

از نظر معنا متواتر است اگر تفصیل آن آحاد باشد.

«قال فنحن لا نتوقف فی شأنه بل فی کفره وإیمانه»

سپس می‌گوید: ما اهل سنت هیچ درنگی نداریم در رابطه با یزید بلکه در کفر و ایمان یزید هم شک نداریم.

«لعنة الله علیه وعلی أنصاره وأعوانه»

لعنت خدا بر یزید و انصار و اعوان او باد.

شذرات الذهب فی أخبار من ذهب، اسم المؤلف: عبد الحی بن أحمد بن محمد العکری الحنبلی، دار النشر: دار بن کثیر- دمشق - 1406 هـ، الطبعة: ط 1، تحقیق: عبد القادر الأرنؤوط، محمود الأرناؤوط، ج 1، ص 68، باب سنة إحدی وستین

من از عزیزان اهل سنتی که پای گیرنده‌ها هستند، تقاضا دارم به حرف‌های شبکه‌های وهابی که از یزید دفاع می‌کنند اعتنا نکنند.

آن‌ها ادعا می‌کنند که معلوم نیست یزید شرابخوار بوده است، ما هیچ دلیلی نداریم و این‌ها دروغ‌هایی است که شیعیان بستند. ما نمی‌دانیم واقعاً این مطالب گویای حقیقت هست یا خیر!! همچنین ادعا می‌کنند که یزید ناراحت بود، گریه کرد و متأثر شد. ما قبول داریم که وقتی اهلبیت پیغمبر اکرم وارد شام شدند مردم آذین بندی کردند، شادمانی می‌کردند و طبل و شیپور می‌زدند.

یزید در جایگاه سلطنت خود شخصیت‌های زیادی را به عنوان پیروزی دعوت کرده بود، اما خطبه جانانه حضرت سید الساجدین امام سجاد و خطبه‌های حضرت زینب ورق را برگرداند.

وقتی که یزید آن همه سخنان باطل گفت و خطیب او بالای منبر رفت و شروع به جسارت نسبت به امام حسین کرد، امام سجاد فرمود: ای یزید آیا می‌شود من هم بالای این چوب‌هابروم؟! –نفرمود بالای منبر-

یزید به امام سجاد اجازه نداد، اما مردم خیال کردند که او جوان بیماری است که نمی‌تواند صحبت کند. حضرت سجاد با اصرار مردم بالای منبر رفت و خطبه‌ای فرمودند که صدای گریه و شیون در تمام مسجد بلند شد و ورق صد و هشتاد درجه برگشت. یزید دید که اگر امام سجاد به این شکل بخواهد به خطبه خود ادامه دهد، چه بسا مردم را در مجلس بشورانند.

یزید دستور داد مؤذن اذان بگوید، اما وقتی مؤذن به نام رسول اکرم «أشهد أنّ محمدا رسول الله» رسید، امام سجاد عمامه خود را از سرش گرفت و به مؤذن رو کرد و فرمود: ای مؤذن تو را به صاحب این عمامه پیغمبر اکرم سوگند می‌دهم که یک لحظه ساکت باش.

امام سجاد رو به یزید کرد و فرمود: ای یزید! آیا حضرت محمد که مؤذن تو شهادت به رسالت او داد، جد توست یا جد من است؟! اگر بگویی جد توست که همه می‌دانند دروغ می‌گویی، اما اگر بگویی جد من است چرا پدرم را با لب عطشان کشتی؟! حضرت فرمودند: چرا خیمه‌گاه پدرم را غارت کردی؟! چرا سرهای بریده را شهر به شهر گرداندی؟!

قضیه طوری شد که ورق برگشت. جالب این است که در بعضی از تواریخ آمده است که مردم خدمت امام سجاد می‌آمدند، عذرخواهی می‌کردند و عرضه می‌داشتند: ما در ورود شما به شام به شما جسارت کردیم، ما را ببخشید.

عده دیگری از مردم می‌گفتند: محل اقامت شما کجاست تا ما به دیدن و زیارت شما برویم و امام سجاد جواب نمی‌داد. وقتی که مردم زیاد اصرار کردند، حضرت فرمود: ما را در خرابه‌ای کنار قصر جای دادند.

کتاب «سیر أعلام النبلاء» اثر «ذهبی» قضیه را خیلی زیبا مطرح کرده است. او در جلد سوم صفحه 317 می‌نویسد:

«بعث برؤوسهم إلی یزید فسرّ بقتلهم أولا ثم لم یلبث حتی ندم علی قتلهم»

وقتی که سر بریده امام حسین را نزد یزید بردند ابتدا اظهار شادمانی کرد، اما بعد از مدتی پشیمان شد.

«فکان یقول وما علی لو احتملت الأذی وأنزلت الحسین معی وحکمته فیما یرید وإن کان علی فی ذلک وهن حفظا لرسول الله»

چرا او پشیمان شد؟! او به خاطر این پشیمان نشد که دین و دیانت خود را زیر پا گذاشته و فرزند پیغمبر اکرم را به شهادت رسانده است، زیرا در آخر می‌نویسد: خداوند «ابن مرجانه» را لعنت کند، زیرا او چنین کاری کرد؛

«فأبغضنی بقتله المسلمون»

مسلمانان به خاطر قتل امام حسین بغض مرا در دل گرفتند.

«وزرع لی فی قلوبهم العداوة»

و عداوت و دشمنی من در دل مسلمانان رفته است.

سیر أعلام النبلاء، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قایماز الذهبی أبو عبد الله، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بیروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقیق: شعیب الأرناؤوط, محمد نعیم العرقسوسی، ج 3، ص 317، باب 48 الحسین الشهید

مشاهده کنید «فسرّ بقتلهم» و «فأبغضنی بقتله المسلمون» به چه معناست؟! بعد از اینکه یزید مفتضح و رسوا شد و مسلمانان بغض و عداوت او را دل دلشان گرفتند، راه دیگری نداشت. اما این‌ها مسئله را حل نمی‌کند.

قبل از «ذهبی» هم آقای «طبری» در جلد پنجم می‌نویسد: زمانی که عبیدالله بن زیاد سرهای شهدا را نزد یزید فرستاد؛

«فسرّ بقتلهم أولا وحسنت بذلک منزلة عبیدالله عنده»

وقتی که سر بریده امام حسین را نزد یزید بردند ابتدا اظهار شادمانی کرد و از کار عبیدالله خوشحال شد.

«ثم لم یلبث إلا قلیلا حتی ندم علی قتل الحسین»

سپس بعد از مدتی از قتل امام حسین پشیمان شد.

او می‌گفت: خدا «ابن مرجانه» را لعنت کند، زیرا باعث شد که مسلمانان بغض و عداوت من را در دل بگیرند؛

«فبغضنی البرّ والفاجر»

مسلمانان خوب و بدشان مرا دشمن می‌دارند و بغض من در دلشان است.

«بما استعظم الناس من قتلی حسینا»

به خاطر اینکه من حسین را کشتم.

تاریخ الطبری، اسم المؤلف: لأبی جعفر محمد بن جریر الطبری، دار النشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، ج 3، ص 365، باب ذکر الخبر عما کان من أمر عبیدالله بن زیاد وأمر أهل البصرة معه بها بعد موت یزید

او ادعا می‌کند به دلیل اینکه من امام حسین را کشتم، مسلمانان اعم از خوب و بد و فاسق و فاجر و متقی همه مرا دشمن می‌دارند و نسبت به من عداوت دارند. شما این حرف‌ها را کنار حرف «ابن تیمیه» بگذارید. قضاوت با شما باشد. ما چیزی نمی‌گوییم.

«ابن تیمیه» ادعا می‌کند که یزید فرمان قتل امام حسین را صادر نکرد! او از شهادت امام حسین اظهار ناراحتی کرد و برای امام حسین گریه کرد! یزید حسناتی دارد و شاید حسنات او از سیئاتش بیشتر باشد! او ولی از ولات امر است و اجتهاد کرد این کار را کرده است.

ادعای دیگر او این است که می‌گوید: "به اتفاق اهل نقل یزید دستور قتل امام حسین را صادر نکرد." ما یک مورد از کتب شیعه نقل نکردیم و همگی از کتب اهل سنت بود. من در خدمت شما هستم.

مجری:

جناب استاد از شما خیلی ممنونم. حتماً عزیزان اهل سنت ما بیننده هستند و عنایت و توجه دارند که چه مباحثی در تاریخ و نقل‌ها و کتاب‌ها هست. هرآنچه در این برنامه گفته می‌شود از منابع اهل سنت است، والا در منابع شیعه و بزرگان و علمای شیعه کاملاً موضوع روشن است و هم در مقاتل، هم در تاریخ و هم در مباحث دیگر تکلیف این قضیه روشن است.

خیلی ممنونم از اینکه همچنان برنامه زنده «حبل المتین» را از «شبکه جهانی ولایت» همراهی می‌فرمایید. به اتاق فرمان برویم، بخشی را ببینیم و برگردیم و ان‌شاءالله پیام‌های شما را می‌خوانم.

خدایا ممنونیم! تو را سپاس و شکر که عشق و ارادت و محبت و ولایت آقایی را در دل ما گذاشتی که فخر عالم وجود است. وقتی که خدای عزیز محب امیرالمؤمنین و دوستدار امیرالمؤمنین است برای ما بسی جای افتخار است و در دلمان پر از عشق و ارادت و محبت به مولا امیرالمؤمنین علی (سلام الله علیه) است.

الهی که این عشق و ارادت و محبت گوارای وجودتان باشد و تا قیام قیامت در دلتان باشد. مطمئن باشید یک روزی به جای خودش هم در دنیا و هم در آخرت نجات‌بخش ما خواهد بود هرکسی که در این عالم محبت مولا امیرالمؤمنین علیه السلام را در دل دارد.

بخشی از پیامک‌های بینندگان برنامه:

پیام‌های زیادی به دست ما رسیده است که از تک تک شما عزیزان ممنونم. من همه پیام‌های شما مخصوصاً متن‌هایی که فرستادید را نمی‌توانم بخوانم، اما به چند اسم اشاره می‌کنم.

از دست بنده ناراحت نشویم که نمی‌توانم همه اسم‌ها را بخوانم، بلکه به اندازه وسع برنامه چند اسم و پیام بخوانم و بازهم مجدد در محضر استادمان باشیم.

آقا خلیل باستان از جاسک هرمزگان سلام فرستادند و تشکر کردند و برای سلامتی امام زمان دعا کردند که از ایشان ممنونیم.

آقا رضا از کارزین هم مثل همیشه همراه «شبکه جهانی ولایت» بودند.

آقا قاسم بیداد از مشهد مقدس گفتند: لعنت خدا و رسول خدا بر یزید و کسانی که از یزید دفاع می‌کنند. الهی آمین

آقا یا خانم رهگشایی از تبریز نسبت به حقیر و جناب استاد، لطفی داشتند که از ایشان ممنونیم. همین مقدار که شما در خصوص همه بخش‌های برنامه نظر می‌دهید از شما تشکر می‌کنم و سپاسگزار هستم، الهی عاقبت بخیر شوید.

خانواده محترم زمانی از زرند سلام فرستادند و گفتند: حاج علی آقای عزیز به واسطه شما و امثال شما عزیزان است که کشور ما را همانند سوریه ناامن نمی‌توانند کنند و دشمنان ناامید شدند.

البته همین هست و همه آنچه که اتفاق می‌افتد به خاطر این مردم خوب، صبور، دوست داشتنی هست که پای مولا و آقا و ولیّ خودشان امیرالمؤمنین و امام زمان هستند و پای کشورشان ایستادند و بینی دشمنان و وهابیت و یهود و استکبار جهانی را به خاک می‌مالند.

آقای مصطفی‌پور از کرج از شما هم ممنون و سپاسگزار هستیم. ایشان گفتند: هر روز، هر ساعت، هر دقیقه و هر ثانیه هزار بار لعنت خدا و ملائکه و جن و انس بر یزید و آل امیه و کسانی که از یزید دفاع می‌کنند و هر ثانیه هزار صلوات بر اهلبیت.

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

آقای حسن زاده از بندر انزلی گفتند: همین الآن پای «شبکه جهانی ولایت» نشستم. از شما تقاضا دارم که بلند نشوید و تا آخر برنامه پای برنامه ما بنشینید و کنار ما باشید و ما هم با افتخار در خدمت شما هستیم.

آقای ناصر قدیر از حرم مطهر سید الکریم حضرت عبدالعظیم حسنی پیام فرستادند و تشکر کردند. از شما خیلی ممنونم؛ سلام ما را به حضرت عبدالعظیم برسانید و نائب الزیاره ما هم باشید.

از آقای احمد کدخدایی از شیراز هم ممنون و سپاسگزاریم.

برادران متولی خیلی وقت بود که پیام شما را نمی‌دیدیم. برادران عزیز متولی که الآن برای خودشان نوجوان شده‌اند، از ما تشکر کردند. از شما خیلی ممنونیم و ما خیلی شما را دوست داریم و دلمان برایتان تنگ شده است. غنچه‌های ولایت برای دفاع از ولایت مولا امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) همیشه در خط مقدم بودند. پیام‌های زیاد دیگری به دست ما رسیده است که ان‌شاءالله اگر فرصت شد بازهم در یک زمان دیگر من پیام‌های شما را می‌خوانم.

جناب استاد! خیلی ممنونم از اینکه کامل و جامع و مفصل بیان فرمودید. حتماً عزیزان اهل سنت ما هم با دقت مطالب ما را دنبال می‌کنند.

با تمام جنایاتی که اهل سنت از یزید ملعون نقل می‌کنند و شما هم خیلی کامل و جامع بیان فرمودید و منابعی که نقل کردید. حتی یک عالم شیعه هم در مطالبی که گفتید نبود، به خاطر اینکه کاملاً روشن شود که علمای اهل سنت هم چنین نظری دارند.

جناب استاد! خیلی عجیب است که اهل سنت یزید ملعون را با وجود این همه ظلم و فساد و جنایتی که در این چند سال کوتاه خلافت خود کرده است، جزو خلفای اثنا عشر می‌دانند و انسان واقعاً به خنده می‌افتد. اگر امکان دارد در خصوص این موضوع صحبت بفرمایید.

آیت الله دکتر حسینی قزوینی:

واقعاً بنده برای بعضی از افرادی که نمی‌دانم آدم چه اسمی برای این افراد بگذارد خیلی متأسفم، زیرا جنایات یزید را به وضوح می‌بینند ولی یزید را جزء خلفای دوازده‌‌گانه پیامبر می‌دانند!

پیغمبر اکرم در روایتی فرمودند که خلفای من دوازده نفر هستند. ان‌شاءالله در این زمینه باید مفصل صحبت کنیم و جا دارد اذهان جوانان شیعه و اهل سنت به خوبی در این قضایا روشن شود.

پیغمبر اکرم با عبارات مختلف فرمودند: خلفای بعد از من دوازده نفر هستند، نه یازده نفر هستند و نه سیزده نفر هستند. این فرموده همان پیغمبری است که قرآن کریم در مورد ایشان می‌فرماید:

(وَ ما ینْطِقُ عَنِ الْهَوی إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْی یوحی)

و هرگز از روی هوای نفس سخن نمی‌گوید. آنچه آورده چیزی جز وحی نیست که به او وحی شده است.

سوره نجم (53): آیات 3 و 4

این دوازده نفر را به ما معرفی کنند که چه کسانی هستند.

مجری:

خلفای پیغمبر هستند.

آیت الله دکتر حسینی قزوینی:

ما عرض می‌کنیم که این‌ها آدم‌های امین، صادق، خدمتگزار به شریعت هستند و بر طبق هدایت عمل می‌کنند.

مشاهده کنید «ابن ابی العز دمشقی» متوفای 792 در کتاب «شرح عقیده طحاویه» وقتی در رابطه با فرمایش نبی گرامی اسلام که فرمودند:

«لا یزال أمر الناس ماضیا ما ولیهم إثنا عشر رجلا»

امر مردم و عالم پایان نمی‌پذیرد، جز اینکه دوازده نفر به ولایت می‌رسند.

یا:

«لا یزال الإسلام عزیزا إلی اثنی عشر خلیفة»

یا:

«لا یزال هذا الأمر عزیزا إلی إثنی عشر خلیفة»

ان‌شاءالله ما عبارت‌هایی که در کتب اهل سنت هست را یکی یکی می‌خوانیم که عبارت‌های مختلفی وجود دارد. سپس می‌نویسد:

«وکان الأمر کما قال النبی صلی الله علیه و سلم والإثنا عشر»

همانطور که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود خلفا دوازده نفر بودند.

حال او خلفا را می‌شمارد و می‌گوید:

«الخلفاء الراشدون الأربعة»

خلفای راشدون چهار نفر هستند که ابوبکر و عمر و عثمان و علی بن أبی طالب هستند.

او امام حسن که پنج ماه خلیفه مسلمین بود را کنار گذاشت!

«و معاویة وابنه یزید و عبد الملک بن مروان وأولاده الأربعة وبینهم عمر بن عبد العزیز»

[شرح العقیدة الطحاویة - ابن أبی العز الحنفی]، الکتاب: شرح العقیدة الطحاویة، الناشر: المکتب الإسلامی – بیروت، الطبعة الرابعة، 1391، ج 1، ص 485، باب قوله: وأن العشرة الذین سماهم رسول الله صلی الله علیه و سلم وبشرهم

به گفته او پسر معاویه، یزید جزو خلفایی است که پیغمبر اکرم بشارت آمدن او را داده است! و عزت اسلام به آن‌هاست!!!

من نمی‌دانم کدام عزت اسلام به یزید بوده است؛ شرابخواری، میمون‌بازی، ازدواج او با همسران پدر و خواهر و دخترش یا کشتن مسلمانان ازقبیل اشراف و مهاجر و انصار در مدینه. کدام یک از جنایات او به اسلام عزت داد؟!

حال بازهم «ذهبی» و دیگران خلفای راشدون را پنج نفر می‌شمارند و امام حسن را هم جزو خلفای راشدین به حساب می‌آورند، زیرا بعد از شهادت حضرت امیرالمؤمنین مردم با امام حسن بیعت کردند.

او همچنین «عبد الملک بن مروان» و فرزندانش را هم جزو خلفای راشدین به حساب می‌آورد، سپس نام «عمر بن عبدالعزیز» را هم می‌آورد. مابقی بنی امیه کجا رفتند؟! اگر قرار است همه بنی امیه جزء خلفای پیغمبر باشند، باید اسم دیگران را هم آورده باشند.

طبق آنچه بنده در ذهن دارم خلفای بنی امیه که ابتدای آن‌ها از معاویه شروع می‌شود چهارده نفر بودند. آخرین خلیفه بنی امیه «مروان بن محمد» که به «مروان حمار» معروف بود و آخرین خلیفه بنی امیه بود و در سال 132 هجری به درک واصل شد.

«ابراهیم بن ولید» چه گناهی کرده است که جزو چهارده نفر به حساب نمی‌آید؟! «مروان بن محمد» چه گناهی کرده است که جزو دوازده خلیفه نیست؟!

اگر قرار است شما بگویید همینطور که پیغمبر اکرم فرموده بود، همینطور اتفاق افتاد. آن‌ها که چهارده نفر هستند و با چهار خلیفه راشدین هجده نفر می‌شوند.

مجری:

از دوازده خیلی بیشتر می‌شوند.

آیت الله دکتر حسینی قزوینی:

قضیه چه شد؟ حال اگر امام حسن را هم اضافه کنند، تعداد خلفا به نوزده تن می‌رسد. حال تعبیر را دوباره ببینید.

«وکان الأمر کما قال النبی صلی الله علیه و سلم»

همانطور که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده بود اتفاق افتاد.

از یک طرف یزید جزو خلفا شد و از طرف دیگر چند تن از بنی امیه را هم حذف فرمودند. حال دلیل اینکه چرا او بعضی از خلفای بنی امیه را حذف کردند معلوم نیست!

«ابن حجر عسقلانی» در کتاب «فتح الباری» تعابیر بسیار عجیبی دارد. او در جلد سیزدهم می‌گوید:

«فکأنه أشار بذلک إلی عدد الخلفاء من بنی أمیة وکأن قوله لا یزال الدین أی الولایة إلی ان یلی اثنا عشر خلیفة ثم ینتقل إلی صفة أخری أشد من الأولی وأول بنی أمیة یزید بن معاویة وآخرهم مروان الحمار وعدّتهم ثلاثة عشر»

البته ایشان دیگر معاویه را جزو بنی امیه به حساب نیاورده است. او می‌گوید: اولین آن‌ها یزید و آخرین آن‌ها «مروان حمار» است و سیزده نفر هستند. این تعداد با معاویه چهارده نفر محسوب می‌شوند. سپس می‌نویسد:

«ولا یعد عثمان ومعاویة ولا بن الزبیر لکونهم صحابة»

ما عثمان و معاویه و ابن زبیر را نمی‌شماریم، زیرا آن‌ها صحابی بودند.

«فإذا اسقطنا منهم مروان بن الحکم للاختلاف فی صحبته أو لأنه کان متغلبا بعد أن اجتمع الناس علی عبد الله بن الزبیر صحت العدة»

فتح الباری شرح صحیح البخاری، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی، دار النشر: دار المعرفة - بیروت، تحقیق: محب الدین الخطیب، ج 13، ص 212، ح 6796

ببینید او چگونه همه چیز را درست می‌کند! او ادعا می‌کند که ابوبکر و عمر و عثمان و علی بن أبی طالب و امام حسن هیچکدام جزو خلفای اثنا عشر نیستند و معاویه هم جزو خلفای اثناعشر نیست، زیرا صحابی است.

من نمی‌دانم چطور شد صحابی بودن با خلیفه پیغمبر بودن منافات دارد. قضیه چیست؟! شما می‌گویید خلفای راشدین! اما «ابن حجر» ادعا می‌کند که ایشان جزو خلفای راشدین نیست!

بنی امیه چهارده نفر بودند و معاویه را از این طریق به حساب آوردید. او سپس در مورد «مروان» می‌گوید: اختلاف است که او صحابی پیغمبر بود یا صحابی پیغمبر نبود.

حال این شخص را هم به خاطر اینکه در مورد او اختلاف وجود دارد کنار می‌گذارند تا دوازده نفر درست شود!

یک مرتبه انسان جاهلی مثل شترچرانی از بیابان‌های ریاض حرفی می‌زند ما از او گلایه نمی‌کنیم، اما بعضی از علمایی که او را علامه و امام و حافظ می‌خوانند و چنین القابی را یدک می‌کشند، یزید بن معاویه و «عبدالملک» جنایتکار تاریخ را، خلیفه پیغمبر محسوب می‌کنند!

گفتنی است که جنایات «عبدالملک» کمتر از یزید نبوده است. آیا چنین ادعاهایی توهین به پیغمبر اکرم و اهانت به نبی گرامی اسلام نیست؟!

جناب آقای «عظیم آبادی» در کتاب «شرح سنن ابی داود» جلد یازدهم می‌خواهد نظریه جدیدی ارائه دهد. او می‌گوید: اما خلفای اثنا عشر عده‌ای از آن‌ها همانند «ابن حبان» چنین مطلبی آوردند و آخرین آن‌ها «عمر بن عبدالعزیز» است.

بعد از «عمر بن عبدالعزیز» چند تن از خلفای بنی امیه بودند. سال 98 یا 99 هجری بود که «عمر بن عبدالعزیز» مُرد و تا سی و دو سال بعد از او خلفای بنی امیه بودند. او می‌گوید: خلفای اربعه جزء دوازده خلیفه هستند و معاویه هم جزو آن‌هاست.

«ثم یزید ابنه»

انسان واقعاً از نقل این مطلب شرم می‌کند! او ادعا می‌کند که یزید پسر معاویه جزو خلفایی است که پیغمبر اکرم بشارت آمدن او را داده است! سپس می‌گوید:

«ثم معاویة بن یزید»

العظيم آبادي، محمد شمس الحق (متوفاى1329هـ)، عون المعبود شرح سنن أبي داوود، ج11، ص246، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الثانية، 1995م.

شما «معاویة بن یزید» را جزو این افراد نمی‌شمارید و آقایان او را لعن می‌کنند. او گفت: پدرم یزید در قبر در عذاب است، جدم معاویه در قبر در عذاب است.

پس از او نام «مروان»، «عبدالملک» و سپس نام «ولید»، «سلیمان» دو پسر عبدالملک را می‌آورد و بعد از آن هم «عمر بن عبدالعزیز» را نام می‌برد.

بالاخره این خلفا به دوازده نفر رسیدند. ایشان بعضی افراد را حذف کرد و ادعا کرد که خلفای پیغمبر اکرم دوازده نفر هستند و یزید بن معاویه را جزو خلفای اثناعشر می‌آورد. او یزید را جزو خلفایی محسوب می‌کند که پیغمبر اکرم فرمودند: اسلام به برکت آن‌ها عزت می‌یابد!!

البته موارد خیلی زیاد است، اما بنده به همین سه مورد اکتفا می‌کنم. عزیزان بیننده دقت کنند که این افراد چه می‌کنند.

«سفارینی» یکی از فقهای بزرگ حنابله تعبیری دارد که تعبیر بسیار زیبایی است. او در کتاب خود به نام «غذاء الألباب شرح منظومة الآداب» جلد اول می‌گوید پسر احمد بن حنبل از او سوال کرد:

« ایؤخذ الحدیث عن یزید»؟

آیا ما می‌توانیم از یزید روایت قبول کنیم؟

منظور او این بود که اگر در سند روایت یزید بود می‌توانیم آن را بپذیریم یا خیر؟!

«ثبّت العرش ثم أنقش»؛ شما اول روایتی از یزید پیدا کنید، بعد ببینید می‌توان آن را پذیرفت یا خیر؟

«فقال لا ولا کرامة أو لیس هو فعل بأهل المدینة ما فعل»

او گفت: نه کرامت ندارد، زیرا جنایات زیادی را علیه اهل مدینه مرتکب شده است.

«وقیل له ان قوما یقولون انا نحبّ یزید»

پسر او می‌گوید: مردم می‌گویند که ما یزید را دوست داریم.

معلوم می‌شود که در همان زمان هم این بحث بوده است.

«فقال و هل یحب یزید من یؤمن بالله والیوم الاخر»؟!

احمد بن حنبل می‌گوید: کسی که به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشد، آیا ممکن است که یزید را دوست داشته باشد؟!

«فقیل له أو لا تلعنه»

پسر او می‌پرسد: اگر چنین است چرا او را لعنت نمی‌کنید؟

«فقال ما رایت اباک یلعن احدا»

احمد بن حنبل می‌گوید: پدر تو چه کسی را لعنت کرده است؟

«وفی روایة متی رایت اباک لعانا؟»

لکتاب: غذاء الألباب شرح منظومة الآداب، المؤلف: محمد بن أحمد بن سالم السفارینی الحنبلی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان - 1423 هـ - 2002 م، الطبعة: الثانیة، تحقیق: محمد عبد العزیز الخالدی، ج 1، ص 95، باب 3 (مطلب فِی حُرْمَةِ اللَّعْنِ لِمُعَینٍ وَمَا وَرَدَ فِیهِ)

با تمام احترامی که برای بزرگان اهل سنت قائل هستیم، آیا احمد بن حنبل نمی‌دانست که در 42 مورد در قرآن کریم لعن داریم؟!

در قرآن کریم لعن شیطان، لعن یهود، لعن نصاری حتی لعن ظالمین و لعن کاذبین وارد شده است. آیا جناب «أحمد بن حنبل» این آیات الهی را می‌خواند یا وقتی به اینجا می‌رسید رد می‌شد و قصد انشاء نمی‌فرمودند؟! خیلی عجیب است.

ان‌شاءالله اگر فرصت کنم در رابطه با بحث سبّ و لعن مباحثی را مطرح می‌کنم. در کتاب «صحیح بخاری» وارد شده است:

«ما لی لَا أَلْعَنُ من لَعَنَهُ رسول اللَّهِ»

آیا کسی که پیغمبر اکرم او را لعنت کرده است، لعنت نکنم؟

الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 5، ص 2219، ح 5599

بنده حدود 34 سال قبل برای اولین بار کتاب «موسوعة أطراف الحدیث» را از نمایشگاه بین المللی کتاب گرفتم. در ماده «لعن» تمام روایاتی که لعن از زبان پیغمبر اکرم بوده است و اول حدیث با لعن شروع شده است وارد شده است.

بنده در این کتاب دیدم که اهل سنت 360 مورد روایت از پیغمبر اکرم نقل کردند که حضرت لعنت فرموده است. لعنت گروه، لعنت افراد یا لعنت قبیله شامل این موارد است. در این روایت وارد شده است:

«فقال ما رایت اباک یلعن احدا»

همچنین در حدیث آمده است کسی که ده درصد یزید گناه کرده است، در حدیث مورد لعن قرار گرفته است. آیا یزید که نود درصد گناه کرده است، ما او را لعنت نکنیم؟

البته عبارت خیلی زیادی دارد، اما بنده با توجه به وقت کمی که داریم ادامه آن را نمی‌خوانم. اگر سؤالی دارید من در خدمت شما هستم و این عبارت را بعداً توضیح می‌دهم.

مجری:

استاد! از شما خیلی ممنونم. در کتب اهل سنت حدیث «خلفائی اثناعشر» به چه صورت آمده است؟! آیا این حدیث متفاوت از این است که اینجا برخی از افراد نقل کردند؟!

آیت الله دکتر حسینی قزوینی:

در کتاب «صحیح مسلم» و «صحیح بخاری» آنچه در ذهن دارم سیزده روایت در این زمینه بیان شده است. در کتاب «صحیح مسلم» حدیث 1821 وارد شده است:

«إِنَّ هذا الْأَمْرَ لَا ینْقَضِی حتی یمْضِی فِیهِمْ اثْنَا عَشَرَ خَلِیفَةً»

امر اسلام منقضی نمی‌شود و دوازده خلیفه من به خلافت خواهند نشست.

«قال ثُمَّ تَکلَّمَ بِکلَامٍ خَفِی عَلَی»

پیغمبر اکرم جمله‌ای گفت که مردم سروصدا کردند و نگذاشتند به گوش من برسد.

«قال فقلت لِأَبِی ما قال قال کلهم من قُرَیشٍ»

صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 3، ص 1452، ح 1821

دوستان عزیز! بنده تنها به یک جمله اشاره می‌کنم. همین امشب در یکی از شبکه‌های وهابی شخصی مردم را تحریک می‌کرد مبنی بر اینکه شعار نویسی کنید. او به مردم یاد می‌داد که چه شعارهایی بدهید.

خیلی جالب بود که او گفت: شما از قول ما مطالبی را نقل کنید، ولو اینکه به ما ناسزا بگویید و بگویید فلان فلان شده چنین گفت!!

او می‌گفت که از قول من بگویید: فلان فلان شده گفت که در کجای قرآن اسم خلفا و دوازده امام آمده است؟! به من هر فحشی بدهید، اما افترا نبندید. حال ما نمی‌دانیم فلان فلان شده افترا هست یا افترا نیست!!

کارشناسان وهابی دائماً شبهه القا می‌کنند که شما این مطالب را مطرح کنید و ببینید چه جوابی می‌دهند. به آن‌ها بگویید جواب بدهید تا به آن فلان فلان شده زنگ بزنیم و جواب شما را به آن‌ها بدهیم.

لازم نیست که خود را فلان فلان شده بدانی و مردم را تحریک کنی. اگر راست می‌گویید که از آنطرف دنیا با شبکه‌های شیطانی تماس می‌گیرید، اگر مرد هستید یک شب هم با اسکایپ به «شبکه جهانی ولایت» بیایید و هر سؤالی دارید بپرسید تا جواب بدهیم.

اگر واقعاً به دنبال حقیقت هستید، ما آمادگی داریم که شما با اسکایپ در برنامه خودِ بنده هماهنگی کنید و روی آنتن بیایید تا مردم تصویر شما را ببینند و حرفتان را بشنوند. شما سؤال خود را مطرح کنید و ما هم جواب می‌دهیم.

تحریک کردن مردم، اختلاف ایجاد کردن میان مردم، براندازی امنیت مردم، تلاش کردن برای تبدیل ایران به وضع کنونی سوریه و عراق و قرار دادن زن و فرزند مردم جلوی رگبار گلوله‌های داعش کار اشتباهی است!

ما در یک جلسه به طور مفصل به این بحث خواهیم پرداخت. ان‌شاءالله ما در یک جلسه دیگر به طور مفصل در رابطه با «خلفائی اثناعشر» صحبت خواهیم کرد.

ما به عنوان یکی از طلاب حوزه علمیه از شما سؤال می‌کنیم:

پیغمبر اکرم فرموده است که خلفای من دوازده نفر هستند. از الآن تا دوشنبه آینده به شما فرصت می‌دهم بفرمایید که این دوازده نفر چه کسانی بودند؟ آیا این روایت به غیر از مذهب شیعه دوازده امامی به هیچ یک از مذاهب تطبیق می‌کند یا خیر؟

مجری:

ما منتظر جواب هستیم و حرف حق هم جواب ندارد. ما تا یکشنبه آینده که برنامه زنده «حبل المتین» هست، منتظریم. آقایانی که دم می‌زنند می‌توانند روی خط ارتباطی ما بیایند.

بخشی از پیامک‌های بینندگان برنامه:

خیلی ممنونم از همه دوستانی که لطف کردند و برای ما پیام دادند.

خانم موسوی‌نژاد از رشت از شما ممنونم.

آقای افشار از رشت از شما هم سپاسگزارم.

عزیز دیگری با شماره «5842---0916» خود را معرفی نکردند و بر یزید و دوست دارانش لعنت فرستادند.

آقای حسین شجاعی از کرمان گفتند: در حیرتم، آخه! یزید زاده هند جگرخوار هم دفاع کردن دارد؟!

محمد و احمد زبیدی از خوزستان شهر رامهرمز هم پیام فرستادند.

اگر عزیزان موفق نشدند برنامه زنده «حبل المتین» را ببینند، بازپخش برنامه ما 6:05 و 14:35 دقیقه فرداست. بینندگان در این دو تایم می‌توانند برنامه ریزی کنند و به صورت کامل برنامه زنده «حبل المتین» را ملاحظه بفرمایند. جناب استاد! حسن ختام برنامه دعا بفرمایید.

آیت الله دکتر حسینی قزوینی:

خدایا به آبروی حضرت محمد و آل محمد تو را سوگند می‌دهیم فرج مولای ما حضرت بقیة الله الأعظم را نزدیک بگردان. خدایا به حق حضرت محمد و آل محمد مقدمات ظهورش را سریعاً فراهم بگردان. خدایا قلب نازنینش را با ظهورش مسرور بگردان. خدایا ما را از یاران خاص و خدمتگزاران به ساحت مقدس حضرت ولی عصر قرار بده. خدایا رفع گرفتاری از همه گرفتاران بنما. خدایا حوائج حاجت‌مندان روا نما. خدایا به حق حضرت محمد و آل محمد حوائج من حقیر، حوائج بینندگان عزیز، حوائج دست اندرکاران «شبکه جهانی ولایت» را برآورده نما. خدایا دعاهای ما را به اجابت برسان.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

مجری:

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

بازهم از لطف و عنایت و مرحمتی که به شبکه خودتان «شبکه جهانی ولایت» داشتید و دارید و امشب هم برنامه زنده «حبل المتین» را همراهی فرمودید، تشکر می‌کنم. با نام نامی مولایمان، آقاجانمان حضرت حیدر کرار برنامه امشب را به پایان می‌بریم.

عمری است که دم به دم علی می‌گویم

در حال نشاط و غم علی می‌گویم

تا حال علی گفته‌ام ان‌شاءالله

تا آخر عمر هم علی می‌گویم

یا علی مدد، خدا نگهدارتان



مطالب مرتبط:
مباحثی پیرامون شبهه وهابیت در قرآن کریمادعای «ابن تیمیه» در خصوص بغض صحابه نسبت به امیرالمؤمنین (علیه السلام)ماجرای عجیب «سگ های حوأب» در جنگ جملآیا جنگ جمل به طور اتفاقی و ناخواسته صورت گرفت!؟
Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها