2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
قواعد تصحیح روایات ضعیف در اهل سنت
کد مطلب: ١٢٦٤٢ تاریخ انتشار: ٠٨ خرداد ١٣٩٨ - ١٤:٤٧ تعداد بازدید: 3356
خارج کلام مقارن » عمومی
قواعد تصحیح روایات ضعیف در اهل سنت

جلسه هشتاد و یکم 98/02/07

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه هشتاد و یکم 98/02/07

موضوع: «قواعد تصحیح روایات ضعیف در اهل سنت»

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله

پرسش:

حاج آقا! «علامه مجلسی» در كدام جلد در مورد «ابن الحدید» مطلب داشت؟

... در «روضة المتقین» است.

پاسخ:

«روضة المتقین» مال مرحوم «مجلسی» نیست مال پدرش «محمد تقی مجلسی» است.

پرسش:

استاد! جلد 12 صفحه 253 است

پاسخ:

ما در این‌كه ابن ابی الحدید شیعه نیست اصلا و ابدا شبهه نداریم، این را هم نمی‌دانیم آقایان در چه موقیعی بوده‌اند؛ ولی یك شیعه این‌طوری موضع گیری نمی‌كند. شما ببینید ایشان برای خلافت ابوبكر و عمر ادله‌ی مفصلی می‌اورد و در ابتدای کتابش هم می‌گوید:

«الحمد لله الذي ...قدّم المفضول على الأفضل»

شرح نهج البلاغة ، اسم المؤلف: أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد بن أبي الحديد المدائني الوفاة: 655 هـ ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - 1418هـ - 1998م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : محمد عبد الكريم النمري، ج 1، ص 9

این دیگر داد می‌زند كه من شیعه نیستم! اگر ما هیچ دلیلی بر سنّی بودن ابن ابی الحدید نداشته باشیم، همین كافی است!

البته در روضة المتقین تعبیرش خلاف آن چیزی است كه شما می‌فرمایید ایشان آیه‌ی:

(إِنَّمَا وَلِيكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ)

ولي شما تنها خدا و پيامبر اوست و کساني که ايمان آورده‏اند همان کساني که نماز برپا مي‏دارند و در حال رکوع زکات مي‏دهند

سوره مائده (5): آیه 55

را می‌آورد بعد دارد:

«بأن يتولى لصوص الخلافة فقد كفر بما أنزل الله على و يظهر منه و من غيره من الأخبار المتواترة في هذا المعنى و غيره أن الإمامة من‏ أصول‏ الدين‏ كما رواه‏ العامة و الخاصة متواترا أنه من مات و لم يعرف إمام زمانه مات ميتة جاهليةإلا أن يقول العامة سيما فضلاءهم إنا نعرف أن الأئمة الاثني عشر، هم خلفاء الله كما ورد في أخبارهم المتواترة لكنا قدمنا غيرهم عليهم للمصالح الملكية كما قال ابن أبي الحديد- و غير ذلك، من الوجوه التي تضحك منها الثكالى»

مجلسى، محمدتقى بن مقصودعلى، روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه (ط - القديمة)، 14جلد، مؤسسه فرهنگى اسلامى كوشانبور - قم، چاپ: دوم، 1406 ق، ج‏12 ؛ ص253

این خلاف آن چیزی است كه شما گفتید، این ثابت می‌كند که ایشان از عامه و از فضلای عامه است.

پرسش:

استاد ببخشید! نقل شده که ارث امام حسن عسكری (علیه السلام) بین مادر و برادر ایشان تقسیم شده است، سوال كه شده در رابطه با این بود كه این نقل با روایت‌های شرعی سازگاری ندارد، به این صورت كه كسی كه از دنیا می‌رود مادر در طبقه اول از وراث است، وقتی كه از طبقه اول وراث مثل پدر و مادر و فرزند كسی وجود دارد، نوبت به طبقه دوم كه برادر و... باشد نمی‌رسد، در آن‌جا برداشت دیگری شد كه «نوبختی و مفید» و این‌ها اشكال دارند ما می‌گوییم اشكال بر نقل این‌ها نیست، اشكال بر اصل آن منقول‌ است كه «ما ترک» میّت بین مادر و برادر تقسیم می‌ّشود خود این با موازین شرعی تطابق ندارد. چون اگر طبقه اول موجود باشد نوبت به طبقات بعدی مثل برادر و خواهر و یا عمو دایی و این‌ها نمی‌رسد.

پاسخ:

بله این هم یك نكته‌ی قابل توجهی است. من ندیدم تا کنون کسی به این شکل متعرض این شبهه شده باشد. با این‌كه شبهه، شبهه‌ی جدید هم نیست، از قدیم این شبهه بوده است؛ این قضیه را ما اولین بار آمدیم در نقد «قفاری» مطرح كردیم، با این‌كه «ابن تیمیه» مثلا هفتصد- هشتصد سال پیش این شبهه را مطرح كرده است. حالا روی این هم باید یك مقداری دقت بشود دست شما درد نكند كه تذكر دادید، نكته‌ی ظریفی بود.

پرسش:

ببخشید! این تهمت تحریف قرآن علیه شیعه را فقط وهابی‌ها مطرح کردند و یا اهل‌سنت تندرو هم گفته‌اند؟

پاسخ:

اهل‌سنت هم دارند، ما یك فایلی در رابطه با تحریف در كانال گذاشتیم، در همان‌جا ما آوردیم. شما ببینید شبهاتی كه این‌ها مطرح كرده‌اند از این قرار است البته ما در این فایل همه را از وهابی‌ها آوردیم، «كل ما قیل فی تحریف الشیعه»! از «دهلوی»، از «ابن تیمیه» و «قفاری» است. این‌ها همه موضوع بندی شده و دقیق است، «رشید رضا» هم در تفسیر المنار همین تعبیر را دارد.

این‌ها نزدیک به 450 شبهه در رابطه با تحریف قرآن علیه شیعه دارند.

آغاز بحث...

بحث ما در رابطه با ضوابط پاسخگویی به شبهات بود، به مصطلحات اهل‌سنت رسیدیم و گفتیم «حدیث حسن» را آقایان دو قسم کرده‌اند: «حسن لذاته» و «حسن لغیره»! «حسن لذاته» همان شرائط «صحیحٌ لذاته» است با حذف ضابط بودن اگر یک روایت، تمام رواتش به قول خودشان عادل باشند ولی ضابط نباشند،یک دفعه فراموش کرد و روایت را جابجا کرد، از آن به «حسنٌ لذاته» تعبیر می‌کنند؛ ولی به شرط این‌که مخالف با روایات دیگر نباشد.

در مورد «حسن لغیره» می‌گویند روایت ضعیفی است که چند تا ضعیف دیگر هم آن را تقویت بکند یعنی:

«الحسنُ لغیره، الحدیثُ الضعیف اذا تعدّدت طُرقُه»

البته:

«علی وجه یجبر بعضها بعضا»

به حیثی که در سندش کذاب و متهم به کذب نباشد، فرق بین کذاب و متهم به کذب را آقایان این‌طوری معنا می‌کنند: کذاب آن‌ كسی است که در همه جا دروغ می‌گوید در خانه‌اش به زن و بچه‌اش هم دروغ می‌گوید، به همسایه‌‌اش دروغ می‌گوید و به پیغمبر هم دروغ می‌گوید؛ ولی متهم به کذب این است که ، همه جا دروغ می‌گوید ولی به پیغمبر دروغ نمی‌بندد، از این به متهم به کذب تعبیر می‌کنند.

حالا این‌ها این را از کجا در آوردند الله اعلم! بعضی‌ها می‌گویند اگر کسی کثیر الخطأ باشد، خطایش بیشتر باشد جزء «حسن لغیره» نمی‌شود بلکه در قسمت «حدیث ضعیف» می‌رود. بعد در رابطه با این‌که حکم «حدیث حسن» چه است؟ آقایان فرقی بین «حدیث حسن» و «حدیث صحیح» در عمل قائل نیستند همان‌طور که ما هم، همین‌طوری هستیم می‌گوید:

«ثم الحسن كالصحيح في الاحتجاج به وإن كان دونه في القوة؛ ولهذا أدرجته طائفة في نوع الصحيح»

التقريب ، اسم المؤلف: ابن شرف النووي الوفاة: 676 ، دار النشر : ج 1، ص 2

برای‌شان خیلی زیاد تفاوتی ندارد «نووی» كه از او به «فقیه الأمه» تعبیر می‌کنند این مطلب را در «تقریب» بیان می‌کند. و همچنین «ابن کثیر دمشقی» یک کتابی در علوم حدیث در قواعد رجالی به نام «الباعث الحثیث» دارد ایشان هم در این‌جا نوع دوم از احادیث را می‌گوید:

«الحسن وهو في الاحتجاج به كالصحيح عند الجمهور»

الباعث الحثيث شرح إختصار علوم الحديث(م) ، اسم المؤلف: ابن تيمية(م) الوفاة: 728 ، دار النشر : ج 1 ص 129

یعنی جمهور اهل‌سنت عقیده‌شان بر این است که «حدیث حسن» در «احتجاج» با «حدیث صحیح» هیچ تفاوتی ندارد!

«سیوطی» هم که عرض کردیم کتاب «تدریب راوی»‌ تقریباً از مشهورترین کتاب‌های «علم الحدیث» اوست که قواعد درایه را دارد، در جلد 1، صفحه 233 باز هم ایشان همان تعبیر را دارد:

«ثم الحسن كالصحيح في الاحتياج به وإن كان دونه في القوة ولهذا أدرجته طائفة في نوع الصحيح»

تدريب الراوي في شرح تقريب النواوي ، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن أبي بكر السيوطي الوفاة: 911 ، دار النشر : مكتبة الرياض الحديثة - الرياض ، تحقيق : عبد الوهاب عبد اللطيف، ج 1، ص 160

بعد افرادی هم که این عقیده را دارند، تمامی این‌ها را ایشان می‌آورد. «قاسمی» هم که از متأخرین است که «قواعد التحدیث» نوشته تقریباً ایشان کل اقوال متقدمین را از «خطیب» گرفته تا «سیوطی» جمع کرده، در مجموع کار خوبی کرده و مورد قبول همه مذاهب اسلامی هم است.

پرسش:

«قاسمی» چه کسی است؟

پاسخ:

«محمد جمال الدین قاسمی» است كتاب: «قواعد التحدیث من فنون مصطلح الحدیث» را نوشته ایشان در صفحه 149 می‌گوید:

« قال الأئمة : « الحسن كالصحيح في الاحتجاح به ، وإن كان دونه في القوة ، ولهذا أدرجه طائفة من نوع الصحيح...»

قواعد التحديث من فنون مصطلح الحديث ، اسم المؤلف: محمد جمال الدين القاسمي الوفاة: 1332 هـ ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1399هـ - 1979م ، الطبعة : الأولى، ج 1، ص 106

«ابن کثیر»، «قال الجمهور» داشت ایشان «قال الأئمه» می‌گوید، این خلاصه حرف‌شان در رابطه با حسن است.

نکته‌ی ظریفی که ما در پاسخ به شبهات یا در احتجاج داریم یا اشکالاتی که آن‌ها به روایات اهل‌بیت می‌گیرند این است که یک راوی را دو سه نفر تضعیف کرده است. به طور مثال شما حدیث «انا مدینةُ العلم» حدیث «منزلت» و غیره را بیان می‌کنید، بلافاصله می‌گویند: فلان راوی را مثلاً «ذهبی» گفته ضعیفٌ یکی از راه‌های تصحیح سند این است ما ببینیم افراد دیگری این راوی را توثیق کرده‌اند یا نکرده‌اند؟ اگر ما هم یک یا دو نفر پیدا کنیم توثیق کرده باشند، این حدیث «حدیث حسن» می‌شود.

اگر راوی «مختلفٌ فیه» بود؛ یعنی یک نفر توثیق کند و یک نفر تضعیف کند روایت حسن می‌شود روایت حسن هم کالصحیح است؛ یعنی ما بیاییم در بحث‌های‌مان پلکانی از تجمیع قواعد آ‌ن‌ها روی هم صحت یک روایت را اثبات کنیم!

اگر ما بخواهیم فقط منتظر باشیم که این‌‌ها روایاتی که در نظر خودشان صحیح است، می‌بینید یک روایت صحیح هم در فضائل اهل‌‌بیت پیدا نمی‌شود، چون هر روایتی پنچ شش تا راوی دارد یکی از رواتش «مختلفٌ فیه» است این‌ها می‌خواهند علیه شیعه استدلال کنند می‌روند فقط آن‌ کسانی که تضعیف کرده‌اند را کنار هم ردیف می‌کنند؛ ولی توثیقات را نمی‌آورند.

ولذا ما یک بحثی داریم که حکم راوی «مختلفٌ فیه» که «ابن حجر» در رابطه «قزعة بن سوید» می‌گوید:

«وقال ابن معين مرة ثقة ومرة ضعيف ...»

یا «عجلي» درباره اش می‌گوید:

«وفيه ضعف فالحاصل أن حديثه في مرتبة الحسن»

اللآلىء المصنوعة في الأحاديث الموضوعة ، اسم المؤلف: جلال الدين عبد الرحمن بن أبي بكر السيوطي الوفاة: 911 هـ ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1417 هـ - 1996م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : أبو عبد الرحمن صلاح بن محمد بن عويضة، ج 1، ص 199

این یکی از راه‌کارهای احیاء احادیثی است که در فضائل اهل‌‌بیت یا در امامت ائمه (علیهم السلام) آورده‌اند.

همچنین «ذهبی» می‌گوید «عبدالله ابن عقیل» به همین شکل است هم تضعیف دارد هم توثیق دارد «ابن معین» و «ابن مدینی» را بعضی‌ها تضعیف کردند و بعضی‌ها هم توثیق کردند می‌گوید:

«حديثه في مرتبة الحسن»

ميزان الاعتدال في نقد الرجال ، اسم المؤلف: شمس الدين محمد بن أحمد الذهبي الوفاة: 748 ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1995 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : الشيخ علي محمد معوض والشيخ عادل أحمد عبدالموجود، ج 4، ص 176

این هم یکی از راهکارهایی‌ است که ما برای احیاء احادیثی که تضعیف می‌کنند، انجام می‌دهیم. البته در مورد احادیثی که علیه ما استدلال می‌کنند ما هم از همین روش استفاده می‌کنیم، می‌گوییم راوی این را فلانی و فلانی و فلانی تضعیف کرده ما هم توثیقاتش را نمی‌آوریم. «الحربُ خُدعَه» ؛ روش این است؛ ولی ما باید یک مقداری حواس‌مان را جمع کنیم آ‌ن‌جاهایی که می‌خواهیم دفاع کنیم کاملاً سنگرها را آن‌چنان محکم ببندیم که به هیچ وجهی طرف مقابل نتواند به ما ضربه بزند و بحث پاسخگویی به شبهات یا بحث مناظره در حقیقت فنونش همین‌ها است وگرنه، اگر ما منتظر باشیم که این‌ها بیایند یک روایتی را تصحیح یا تضعیف کنند شاید از مجموع این‌ها بیش از بیست - سی تا روایت از نظر این‌ها صحیح در نمی‌آید.

در رابطه با این‌كه حدیث ضعیف چیست؟ می‌گویند حدیث ضعیف آن است که نه صحیح و نه حسن است. نه شرائط صحیح دارد و نه شرائط حسن را دارد، این حدیث ضعیف می‌شود. اقسام ضعیف را هم که الی ماشاء الله آقایان دارند ما بعضی‌هایش را توضیح دادیم و بعضی‌هایش را هم عزیزان خودشان می‌توانند کار کنند.

پرسش:

الان اینطور شده که درباره هر حدیثی به راحتی بگوید ضعیف یا صحیح است الان یاد گرفتند که حدیث صحیح نیست قدمای ما این‌طوری نبودند، گاهی سند حدیث ضعیف بوده به قرائنی که داشتند عمل می‌کردند یا سند ضعیف بوده به قرائن عمل نمی‌کردند .

پاسخ:

کلاً ما اگر بخواهیم بحث را مطرح بکنیم هم باید سنداً و هم متناً کار کنیم، هر دو باید باشد آقایان خیلی وقت‌ها مطرح می‌کنند قضیه سند را تصحیح می‌کنیم مثل ذهبی که درباره حدیث:

«عدوکِ عدوی، عدوی عدوالله»

سنداً نمی‌تواند اشکال بکند می‌گوید:

«والقلب یشهد أنّه باطل»

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى748 هـ)، ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج1، ص82، تحقيق: البجاوي، علي محمد، ناشر: دار المعرفة، بيروت.

یا می‌گوید:

«والمتن فیه نكاره»

یا دارد:

«المتن منكر»

این تعابیر را دارد.

پرسش:

حاج آقا! ما هم این حرف را در اعراض از متقدمین داریم، درست است كه از آن سوء استفاده می‌كنند؛ ولی یک قاعده است گاهی می‌نویسد فلانی و فلانی نقل و تأیید نكردند.

پاسخ:

ما می‌گوییم اِعراض به معنای «معرضٌ عنه عند العمل» است «مفتی بِه» نیست، آن‌ها هم همین را دارند، ما این را قبول داریم اگر متقدمین ما از یک روایتی اعراض کرده‌اند و آ‌ن‌ها دسترسی‌شان به قواعد رجالی و مسائل حدیث از ما قوی‌تر بود در آن هیچ شک و شبهه‌ی نیست!

آن‌ها هم همین بحث را دارند؛ ولی بحث ما این نیست بحث ما این است که روی مسائل فضائل یا امامت ائمه اصلا آن‌ها معمولٌ بِه نیست، چون به این عقیده ندارند، تا بخواهند عمل بکنند تمام بحث‌های ما در «منهج الإجابه» همه این‌ها برمی‌گردد به مواردی که عمدتاً مربوط به بحث ولایت است.

بله، اگر خواستیم سمت بحث‌های «فقهی» برویم آن‌جا بحث‌مان كلا جدا می‌شود، در رابطه با «متعه» می‌خواهیم بحث کنیم در رابطه با «تراویح» می‌خواهیم بحث کنیم، در رابطه با «تأمین» و... بحث كنیم، آن یک بحث جدایی می‌شود؛ ولی عمده بحث ما در این‌جا ناظر به مباحث ولایت است.

اگر این‌جا را ما درست کردیم آن‌ها دیگر عملاً درست شده است و در ولایت هم اگر ما دست این‌ها را از صحابه ببریم، یک قیچی برداریم این‌ها را از صحابه جدا کنیم دیگر هیچ چیزی ندارند؛ یعنی در کل مباحث ولایت، و غیره اختلاف اساسی میان شیعه و اهل‌سنت همه به صحابه برمی‌گردد.

اگر ما ثابت کردیم «کتاب الله وعترتی» است، این را ثابت کردیم نه «کتاب الله واصحابی»! اگر این ثابت بشود نود درصد مسائل حل شده است ولذا من از دوستان تقاضا می‌کنم اگر یک وقت با این‌ها بحث می‌کنند، یک طوری بحث را ترتیب بدهید که به صحابه متصل بشود.

در بحث صحابه هم آن‌ها یک حوض عمیقی دو سه هزار متری دارند که کسی داخل حوض شد دیگر بیرون نمی‌تواند بیرون بیاید هر چه دست و پا بزند زودتر غرق می‌شود؛ یعنی در آن‌جا دیگر راه چاره‌ی به هیچ وجه ندارند، مطالب دیگری هم هست ولی قضیه «حدیث حوض» از همه این مباحث‌شان مهم‌تر است.

پرسش:

استاد! بین روایت «کتاب الله وسنتی»، یا «کتاب الله واصحابی» یا «کتاب الله و حجتی» كدام به نفع ما است؟

پاسخ:

ببینید «کتاب الله و سنتی» آن هم باز به نفع ما است، آیا اهل‌بیت که در رأسش امیر المؤمنین است غیر از سنت پیغمبر عمل می‌کرد؟ در عمل به سنت پیغمبر ما حرف امیر المؤمنین را بگیریم که هم صحابه است هم آیه تطهیر درباره‌اش نازل شده و هم طبق عقیده شیعه، امام است. یا «ابو هریره» را بگیریم؟ که فاقد مشخصات علی ابن ابیطالب است! از کدام سنت‌مان را بگیریم؟

آیا سنت را از اهل‌بیت یا از غیر اهل‌بیت بگیریم؟ به اضافه خود آقایان صحابه اعتراف دارند ‌که ما از سنت پیغمبر خبر نداریم! روایاتی که در «صحیح بخاری» از «ابو هریره» و دیگران است می‌گوید صحابه دو دسته بودند یک سری «مهاجرین» و یک سری «انصار»! «مهاجرین» که در گاو فروشی‌ها و میادین مشغول خرید و فروش حیوان بودند.

«انصار» هم در بازار مشغول کار بودند، این‌ها اصلاً کاری با راوایات نداشتند! سنتی که از «مهاجر» یا «انصار» گرفته شود ببینید تعبیر در مورد این‌ها این است:

«شغلتهم الأسواق»

المستدرك على الصحيحين ، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا، ج 4، ص 610

این‌ها مشغول بازاریابی بودند!

پرسش:

«عایشه» هم که همیشه مشغول آرایش بود؟

پاسخ:

بله، (طبق حدیث ابوهریره) «عایشه» هم همیشه مشغول آرایش خودش بوده است:

قال يا أماه انه كان يشغلك عن رسول الله صلى الله عليه وآله المرآة والمكحلة والتصنع لرسول الله

الحاكم النيسابوري، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفاى405 هـ)، المستدرك علي الصحيحين، ج3، ص509، تحقيق: يوسف عبد الرحمن المرعشلي، دار المعرفة، بیروت.

پس چه چیزی برای‌شان ماند؟ ما مخصوصا در رابطه با «‌سنت» خیلی بحث کردیم. من اگر توفیق داشته باشم یک سری بحث‌های کلیدی را در یکی دو صفحه در رابطه با صحابه ان شاء الله تنظیم می‌کنم و روی كانال می‌گذارم.

من می‌خواهم یک چیز کلیدی و دم دستی باشد، چون این بحث‌ها، دو دسته است یک بحثی است که ما می‌آییم 10 صفحه، 20 صفحه، 50 صفحه در رابطه با صحابه بحث می‌کنیم اگر جایی خواستیم برویم سخنرانی کنیم خیلی خوب است؛ ولی در رابطه با این‌که ما می‌خواهیم بحث‌های ساندویچی یا کپسولی داشته باشیم مثلاً کسی در ماشین یا قطار کنارمان نشسته، می‌خواهیم چهار پنچ تا حرف حسابی به او بزنیم برای این طور موارد ما باید یک سری فایل‌های مخصوص داشته باشیم!

فایل‌هایی که من دارم دو دسته هستند، یک دسته تلخیص دارم، کنارش هم تلخیص نوشتم، مثلاً «تحریف» حدود 150- 200 صفحه فایل است، آمدم این 200 صفحه را در چهار پنج صفحه خلاصه‌اش کردم.

«تفصیلش» یک جا مطرح می‌شود، آدم یک جا می‌خواهد سخنرانی کند یا کلاسی دارد می‌خواهد سه چهار روز در رابطه با تحریف حرف بزند، یک دفعه نه، می‌خواهد در عرض دو سه دقیقه بحث «تحریف» را از دیدگاه شیعه و اهل‌سنت مطرح کند. ولذا دوستان این توصیه را داشته باشند فایل‌هایی که ما تشکیل می‌دهیم فایل که تکمیل شد شروع کنیم از این فایل 100 صفحه‌ای یک فایل دو صفحه‌ی که بیشتر از دو سه صفحه هم نشود به صورت تلخیص داشته باشیم.

پرسش:

استاد! درست است كه آقا امیر المؤمنین (علیه السلام) با بقیه صحابه از همه جهات فرق داشت، و اصلا قابل قیاس نیست، منتها آن‌ها شاید بگویند درست است این‌ها در بازار هم بودند، و در جاهای دیگر هم مشغول بودند ولی این‌طوری نبودند که مثلاً در کنار پیامبر هم نباشند و اکثراً در جنگ‌ها هم حضور داشتند، بر خلاف بقیه صحابه كه در همه جنگ‌ها نبودند، ولذا ممکن است یک نفر این را نقض بکند و بگوید اثبات شیئ نفی ما عدا نمی‌كند یا این روایاتی كه مثلا در سپاه كفار چه اتفاقاتی افتاده است ما همه این‌ها را از طریق صحابه گرفتیم...

پاسخ:

از این‌ها سوال می‌کنیم صحابه چند نفر بودند؟ می‌گوید حدود 120 هزار نفر! می‌گوییم اسامی‌شان را دارید؟ نه! می‌پرسیم اسامی چند نفر را دارید؟ حدود 10 هزار نفر كه «ابن حجر» خودش را کشته حتی کسانی که موقع رحلت پیغمبر در شکم مادرشان هم بوده‌اند آن‌ها را هم صحابه حساب می‌كند و می‌گوید معاصر با پیغمبر بوده است! حالا شیر خواره‌ها نه! آن‌هایی كه در رحم مادر بودند حتی آن‌ها را هم صحابه حساب می‌كند!

اسامی این‌ها را به 10هزار تا نتوانسته برساند، می‌پرسیم از این 10 هزار تا چند نفر روایت دارند؟ «ابن حزم» آمده تمام صحابه‌ا‌ی که روایت دارند را آورده، 999 تا صحابه دارند که این‌ها روایت دارند؛ پس از 120 هزار نفر، 1000 نفر روایت دارند، از این 1000 نفر هم نزدیک به ششصد هفتصد نفرشان یک روایت یا دو تا روایت دارند. حدود 400 نفر می‌ماند، از این 400 نفر هم 390 یا 380 نفر، ده تا بیست تا صد تا روایت دارند روایاتی که این‌ها نقل کرده‌اند به 10 نفر نمی‌رسد، به 10 تا از صحابه مثل «ابو هریره» و «ابن عباس» و «عایشه» و غیره؛ در نتیجه این 120 هزار صحابه در ده بیست نفر خلاصه شد!

یا خیلی كه بخواهیم ارفاق کنیم 100 نفر بشود. علاوه بر این بحثی که ما این‌جا در رابطه با بحث اعلمیت امیر المؤمنین (سلام الله علیه) داریم، همه‌شان حتی وقتی از «عایشه» سوال می‌کنند می‌گوید سراغ علی بروید

«أنه لأعلم الناس بالسنة»

الاستيعاب في معرفة الأصحاب ، اسم المؤلف: يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر الوفاة: 463 ، دار النشر : دار الجيل - بيروت - 1412 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : علي محمد البجاوي، ج 3، ص 1104

از این بهتر؟!

«عایشه»ای که 2210 روایت از او نقل کردند خودش می‌گوید:

«علی ابن ابیطالب اعلمُ الناس بالسنه»

است، اگر دنبال سنت هستیم كه این‌طوری در موردش سخن گفته شده است، خود پیغمبر هم فرمود:

«خذوا ثلثي دينكم من هذه الحميراء»

هفتاد درصد دین‌تان را از «حمیراء» بگیرید

التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب ، اسم المؤلف: فخر الدين محمد بن عمر التميمي الرازي الشافعي الوفاة: 604 ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1421هـ - 2000م ، الطبعة : الأولى، ج 32، ص 31

ما می‌خواهیم هفتاد درصد دین‌مان را از «حمیراء» بگیرییم، حمیرا خانم می‌گوید بروید از علی سوال کنید؛ زیرا:

«اعلم الناس بالسنه»

است، با وجود این سخن دیگر چه جوابی دارند؟ سندش هم صحیح است ما بررسی کردیم سندش مشکلی ندارد یا در جای دیگر دارد:

«علي أعلم أصحاب محمد بما أنزل علي محمد»

از این بهتر می‌خواهید داشته باشند!

«ابن عباس» می‌گوید علم من در برابر علم علی ابن ابیطالب مثل یک قطره در برابر دریا است!

كنسبة قطره من المطر إلى البحر المحيط

إبن أبي‌الحديد المدائني المعتزلي، ابوحامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفاى655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج1، ص19، تحقيق: محمد أبو الفضل إبراهيم، ناشر : دار إحياء الكتب العربية - عيسى البابي الحلبي وشركاه، 1961 م.

«عبدالله ابن مسعود» می‌گوید:

«علی ابن ابیطالب اعلمُ الناس بالسنه»

است، دیگر آن ده پانزده نفری که از پیغمبر بالای هزار تا روایت دارند، همه‌شان می‌گویند:

«اعلم الناس بالسنه؛ اکثرُ الناس علماً علی ابن ابیطالب»

بوده است!

ما به همین صحابه می‌گوییم پیغمبر فرموده:

«تارك فیكم الثقلین كتاب الله وسنتی»

آقایان صحابه! می‌خواهیم سنت را بگیریم چه کار کنیم؟ می‌گویند سراغ علی بروید، از این واضح‌تر!!

«والسلام علیکم ورحمة الله»



مطالب مرتبط:
پاسخ به شبهات مهدویت- شبهه کشتار نود و نه درصد مردم!منهج الاجابه عن الشبهات – «راه‌های توثیق راویان مجهول - زندگی در سه قرن اول هجری»راه‌های تصحیح روایت ضعیف اهل سنتمنهج الاجابه عن الشبهات – «تعریف حدیث صحیح و حدیث ضعیف و انواع آن‌ها»
Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب