2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
روش پاسخگویی به شبهات (4) – توجه به قواعد تصحیح و تضعیف روایت (2)
کد مطلب: ١٢٩٠٥ تاریخ انتشار: ٠١ مهر ١٣٩٨ - ١٠:٥٠ تعداد بازدید: 2560
خارج کلام مقارن » عمومی
روش پاسخگویی به شبهات (4) – توجه به قواعد تصحیح و تضعیف روایت (2)

جلسه پنجم 98/06/31

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه پنجم 98/06/31

موضوع: روش پاسخگویی به شبهات (4) – توجه به قواعد تصحیح و تضعیف روایت (2)

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله.

پرسشها و پاسخها

پرسش:

نظر حضرتعالی پیرامون وقایع نقل شده بعد از شهادت امام حسین (سلام الله علیه) مثل سرخ شدن آسمان و ... چیست؟

پاسخ:

این روایات هم از طریق شیعه و هم از طریق سنی آمده، آن‌چه كه ما به آن رسیدیم شاید روایت صد در صد صحیح از منابع سنی پیدا نکردیم؛ چرا كه معمولا تضعیف كرده‌اند؛ ولی روایات زیاد است شاید بالای بیست مورد روایت است.

ما می توانیم از همین قاعده‌ای كه مشغول گفتن آن هستیم «یقوي بعضها بعضا» استفاده‌ كنیم؛ این روایات نشان می‌دهد كه بعد از شهادت سید الشهدا و خون باریدن آسمان و از زیر سنگ‌ها خون در آمدن و... بوده و تقریبا این قضیه یك حالت شهرت جهانی گرفته بود.

پرسش:

شیعه هم در این مورد روایت دارد؟

پاسخ:

بله شیعه هم دارد، در شیعه هم ما روایت زیاد داریم. اهل‌سنت هم زیاد دارند. «مزي» در «تهذیب الكمال» مفصل آورده. «ذهبی» در «سیر اعلام النبلاء» آورده، «ابن حجر» در «تهذیب التهذیب» این روایات را آورده است.

آن‌چه كه در ذهنم می‌آید «ابن قولویه» در «كامل الزیارات» آورده است. این‌كه بعد از شهادت امام حسین تحولی در عالم موجودات ایجاد شد، تقریبا می‌شود گفت قریب به یقین است.

پرسش:

بعضی‌ها نظرشان است كه «بنی امیه» این‌ روایات را جعل كرده اند.

پاسخ:

نه، این كار به ضرر «بنی امیه» است.

پرسش:

به این خاطر كه این مطلب را به زبان مردم بیندازند و ذهن مردم را متوجه قضیه دیگر كند؛ یعنی این‌قدر دروغ می‌بندند كه اصل قضیه از ذهن برود. مثال می‌زنند همان كاری كه ساواك با عكس امام كرد و گفتند عكس امام در ماه دیده شده است.

پاسخ:

قضیه عكس امام در ماه را ابتدا ساواك آمد مطرح كرد و بزرگان همه تكذیب كردند، در مورد قضیه امام حسین ما یك روایت از ائمه (علیهم السلام) نداریم كه تكذیب كرده باشند. بلكه از ائمه هم در این زمینه روایت داریم.

شما اگر در اینترنت "تأثیرات شهادت امام حسین در جمادات" را جستجو بزنید هم در منابع شیعه است و هم در منابع اهل‌سنت است. ما در سایت ولیعصر هم مفصل این‌ها را آوردیم. البته ما عمدتا بحث‌مان منابع اهل‌سنت بوده نه منابع شیعه!

البته عرض کردم آن‌ها روایات را تضعیف كرده‌اند، هم «ذهبی» تضعیف كرده و هم «مزی» تضعیف كرده، ولی روایات به قدری زیاد است كه تضعیف نمی‌تواند اعتبار روایت را زیر سوال ببرد.

در زمان یكی از خلفای «بنی العباس» است كه كسانی را مأمور می‌كنند تا در بعضی از شهرهای دور از مركز اسلامی تحقیق كنند ببینند این اتفاقات زمان شهادت امام حسین در آنجاها هم مشاهده شده یا نه؟ آن‌ها طرف‌های «قبرس‌» تحقیق می‌كنند، می‌بینند آن‌ها هم یك همچنین مسائلی را مشاهده كرده‌اند.

مشهور بر این بوده كه عمده این قضایا در «بیت المقدس» انجام شده است، افرادی از پیر مردها را احضار می‌كنند، سوال می‌كند آیا همچنین چیزی اتفاق افتاده یانه؟ می‌گویند بله ما در آن ایام هر سنگی را بر می‌داشتیم می‌دیدیم كه زیرش مملو از خون تازه است.

پرسش:

رابطه «شیخ طوسی» با علمای هم عصر خودش كه سنی بودند چطوری بوده است؟ مثلا شاگرد داشته، استاد داشته؟

پاسخ:

«شیخ طوسی» به پنج مذهب تدریس می‌كرده است. ایشان هم به مذهب شیعه و هم به چهار مذهب اهل‌سنت! اصلا تدریس «شیخ طوسی» در میان علمای ما مشهور است. همین فقه مقارن و خلافی كه دارد بحث تدریس ایشان است.

علت این‌كه در سال 450 یا 449 به منزل ایشان هجوم بردند و كتابخانه‌اش را آتش زدند، این بود که متوجه شدند كه ایشان دارد تمام علمای اهل‌سنت را جذب خودش می‌كند. تندروهای اهل‌سنت به همین جهت به منزل ایشان هجوم بردند حتی منبری كه تدریس می‌كرد را هم آتش زدند!!

بعضی‌ها دارند كه نزدیك به هفده هزار جلد كتاب مخطوط در كتابخانه «شیخ طوسی» بود و همین قضیه باعث شد كه دیگر ایشان در «بغداد» نتوانست بماند و به «نجف» هجرت كرد و در آن‌جا حوزه علمیه نجف را تأسیس كرد.

پرسش:

در آن‌جا هم با سنی‌ها كار می‌كرد و یا در آن‌جا یك فرقه‌ای شد؟

پاسخ:

در «نجف» اكثریت با شیعه بود و حرف «شیخ طوسی» در آن‌جا خریدار داشت، معمولا شیعه‌ها در طول تاریخ دردسر درست كن نبودند. عمده‌ی درگیری‌های كه بین شیعه و سنی ایجاد شده، عمدتا عامل آن اهل‌سنت بوده است. از شیعه‌ها بسیار مورد كمی بوده است.

پرسش:

منابعی كه گفته باشد ایشان با پنج مذهب كار می‌كرده است كجاست؟

پاسخ:

اگر شما به سایت ولیعصر مراجعه كنید ما در آن‌جا آوردیم، در مورد شرح حال «شیخ طوسی» شما مقدمه «مبسوط شیخ طوسی» و یا كتاب «خلاف» را كه جدیدا جامعه مدرسین چاپ كرده در آن‌جا آورده‌اند ببینید.

همچنین كتاب «فهرست‌» كه جدیدا چاپ شده در آن‌جا آورده‌اند؛ یعنی هركس در رابطه با «شیخ طوسی» تحقیق كرده این موضوع را در آن‌جا بررسی كرده كه ایشان به پنج مذهب تدریس می‌كرده است.

پرسش:

كتاب «فهرست» شیخ طوسی را جامعه مدرسین چاپ كرده است؟

پاسخ:

جامعه مدرسین چاپ نكرده است. این كتاب را مجموعه‌ی «آقا عزیز طباطبایی» چاپ كرده است؛ «مكتبة المحقق الطباطبایی». تقریبا نوه‌ای دختری صاحب عروه است. و در نسخ خطی، یك كسی بوده كه شاید بتوانم بگویم در تاریخ متخصص‌ترین فرد آقای «طباطبایی» بود. این كتاب را این‌ها جدیدا چاپ كرده‌اند.

در هر صورت...

بحث دیروز ما در رابطه با نكاتی بود كه باعث می‌شد روایات ضعیف را نگذاریم از درجه اعتبار سقوط كند. یكی از این‌ها تقویت روایات نسبت به همدیگر و یا تعدد طرق روایات است.

ما این‌ها را بحث كردیم، بعد روی كتاب «فقه السنة- سید سابق» یك مقداری بحث شد و عرض کردیم که این كتاب از كتاب‌های است كه جدیدا نوشته شده و در دانشگاهها عنایات ویژه‌ای به این كتاب دارند.

تصویری را كه شما مشاهده می‌كنید عكس و تصویر و مشخصات «سید سابق» است. ایشان از اساتید برجسته‌ی «دانشگاه الازهر مصر» است. معمولا نسبت به «ابن تیمیه» هم ارادت خاصی داشته است.

ایشان آمده این كتاب را به عنوان «اسلام بدون مذاهب» نوشته است؛ یعنی بدون این‌كه به مذاهب عنایتی بشود و كاری به مذاهب شافعی، مالكی، حنفی و حنبلی ندارد، و همه فِرق اسلامی هم كتابش را قبول دارند. یعنی طوری ننوشته كه بیاید یك مذهب خاصی را تقویت كند.

قبل از ایشان «مصطفی شكعه» كتابی به اسم «اسلام بلا مذاهب» نوشت. دكتر «مصطفی شكعه» از اساتید برجسته‌ی امارات عربی است. ایشان در این كتاب یك بحثی تقریبا خوبی انجام داده است.

«شیخ شلتوت» هم در چاپ سوم و یا چهارم مقدمه‌ای بر این كتاب نوشته است؛ تقریبا كل حرف «مصطفی شكعه» این است كه ما مسلمان‌ها در سابق عزتی داشتیم، امروز آن عزت ما از دست رفته و ذلت جایگزین آن شده است. لذا ایشان بررسی كرده آن عزتی كه از مسلمان‌ها از دست رفته و امروز ذلیل شدند انگیزه‌شان چیست؟

ایشان می‌گوید به خاطر تعصب‌های که صاحبان مذاهب نسبت به یکدیگر داشتند، این عزت به ذلت تبدیل شده است. «حنفی» دیگران را تکذیب و تفسیق می‌کند «حنبلی»‌ها دارند:

«من لم يكن حنبليا فليس بمسلم»

سير أعلام النبلاء، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله الوفاة: 748، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقيق: شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي، ج 17، ص 625

«شیعه» یک طور، «دروزی»ها یک طوری، «اسماعیلی»ها یک طوری. البته در چاپ اول، ایشان عمدتاً روی فِرَق شیعه مثل «زیدیه» و «اسماعیلیه» و «امامیه» مانور داده که این‌ها مانع وحدت و اختلاف انگیز هست.

ایشان بعدا در چاپ سوم یا چهارم، فقه چهارگانه اهل‌سنت را هم اضافه کرده. در مجموع کتاب خوبی است اگر کسی حوصله مطالعه داشته باشد می‌تواند استفاده کند

این کتابی که من دارم چاپ یازدهم است؛ البته بعد از آن هم چاپ شده؛ ولی دانلودش اشکال داشت من آن را نگرفتم.

این كتاب یازده بار چاپ شده و هر دفعه هم چاپ شده عمدتاً تغییراتی در کتاب ایجاد شده و اضافاتی صورت گرفته است و نظرات جدیدی بر کتاب افزوده شده است.

مجموع حرف ایشان این است که اگر ما مذاهب را کنار بگذاریم، و اسلام واقعی را در نظر بگیریم، اسلامی که در صدر اسلام بوده، اسلامی که «ابو حنیفه»، «احمد ابن حنبل»، «مالک» و «شافعی» آن اسلام را درک نکردند، قبل از ولادت این‌ها اسلام چطوری بوده؟ مردم اسلام را چطوری می‌شناختند؟

اگر امروز ما به آن شکل اسلام را معرفی بکنی، وحدت مسلمین به جای خودش بر می‌گردد و این ذلت از بین می‌رود و استعمار هم عمدتاً از طریق اختلاف مذاهب، وارد کشورهای اسلامی شده و استثمار و استعمار کرده است.

نکته‌ی که وجود دارد عزیزان به خوبی دقت بکنند، این است که برای وحدت دو چیز برای ما ضرورت دارد: یک مورد همان است که آقایان می‌گویند و ما هم قبول داریم. یعنی تعصب های مذهبی؛ تعصب‌های مذاهبی موجب اختلاف و مانع وحدت است. با فقه «حنفی» می‌آید دیگر فقه‌ها را، با عقیده «حنلبی» می‌آید دیگر عقیده‌ها را، و با مبانی فکری «حنبلی» می‌آید دیگر مبانی را طرد می‌‌کنند. این قطعاً مانع تحقق وحدت میان مسلمان‌ها است.

این فحش‌ها، توهین‌ها، و تکفیرهای که در میان مذاهب اسلامی است، مانع بزرگ وحدت است. این مسئله چه در شیعه و چه غیر شیعه باشد ما باید یک مقداری منصفانه بحث کنیم. در گذشته بزرگان ما تکفیر را داشتند در آن هیچ شک و شبهه‌ی نیست؛ ولی آیا مراد از تکفیر، واقعاً تکفیر از ایمان است؟ تکفیر از اسلام است؟ این موضوع باید روشن بشود.

اگر «شیخ طوسی»، «سید مرتضی» و دیگران می‌گویند کسی که شیعه نباشد کافر است؛ یعنی کافر به معنای کفر ایمانی است؟ یعنی از اسلام خارج است؟ یا نه می‌گوید از ایمان خارج است؟

من فقط یک نکته را همیشه گفتم این را آقایان همیشه در نظر داشته باشند؛ تمام فقهای که گفتند اهل‌سنت کافر هستند، همه‌شان ذبیحه اهل‌سنت را پاک می‌دانند و حال آن‌که ذبیحه کافر نجس است.

تمام فقهاء، حتی «صاحب حدائق» که تندترین نظر را نسبت به اهل‌سنت دارد و می‌گوید این‌ها کافر و چنین و چنان هستند؛ می‌گوید ذبیحه این‌ها پاک است، ازدواج با این‌ها جایز است، در حالی که ازدواج با کفار باطل است. همین‌طور ده‌ها مسائل دیگری که در رابطه با کفر داریم، هیچ کدام از این‌ها را بر اهل‌سنت بار نمی‌کنند.

پس معلوم می‌شود کفر در کلمات این بزرگواران، یک معنای غیر از کفر اسلامی دارد. «کافرٌ» یعنی «کافرٌ بولایة علي ابن ابیطالب؛ كافر بامامة علي ابن ابیطالب» نه «کافرٌ بدین اسلام»، «کافرٌ بالقرآن» نه این نیست.

این یک نکته را ما باید همیشه در بحث‌های‌مان داشته باشیم، گرچه امروز هم همین بحث را مطرح کردن قطعاً صلاح نیست و خلاف شرع بیّن است. همین که ما بگوییم اهل‌سنت کافر هستند، دیگر نگاه نمی‌کند که آیا کافر اسلام است یا ایمان است؟ می‌گویند ببینید شیعه‌ها اهل‌سنت را کافر می‌دانند، مردم بریزید شیعه‌ها را بکشید.

«وهابی»ها، «طالبانی»ها، «القاعده‌»ای‌ها، «داعشی»ها در بیانیه‌ها‌ و سایت‌های که دارند در رابطه با شیعه عمدتاً می‌گویند چون آن‌ها ما را کافر می‌دانند و پیغمبر هم فرمود هر کس مسلمی را تکفیر کند،

«فهو اولی بالکفر وأقرب الی الکفر»

و لذا کشتن این‌ها جایز است. ولذا همین مقدار را هم ما امروز بخواهیم مطرح بکنیم قطعاً خلاف شرع است.

(الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ)

فتنه از کشتار هم بدتر است!

سوره بقره (2) آیه 191

این مباحث فتنه انگیز است. ولی اگر آقایان در مورد این مباحث به ما خرده می‌گیرند خیلی بدتر از این را خودشان دارند. شما توجه كنید كه من از بیش از پنجاه تا فقیه‌شان (فقیه «شافعی»، «حنفی»، «حنبلی»، «مالکی») برای شما روایت بیاورم كه می‌گویند:

«من أنكر خلافة الصديق رضي الله عنه فهو كافر »

فتاوى السبكي، اسم المؤلف: الامام أبي الحسن تقي الدين علي بن عبد الكافي السبكي، دار النشر: دار المعرفة - لبنان/ بيروت، ج 2، ص 587

اگر ما می‌گوییم:

«من انکر امامة علي ابن ابیطالب فهو كافر»

برای امامت امیرالمؤمنین به کتاب و سنت استدلال می‌کنیم. آقایان به چه می‌خواهند استناد بکنند؟ آقایانی که می‌گویند ما هیچ دلیلی نداریم که پیغمبر احدی را برای خلافت انتخاب کرده باشد. نه «ابوبکر» نه «علی»! پس چگونه است که وقتی پیغمبر انتخاب نکرده می‌گویید: «من انكر خلافة ابي بكر فهو كافر» یا «من انكر امامة ابي بكر فهو كافر» این یک نکته.

نکته دیگر تکفیری که نسبت به همدیگر دارند. اگر من فرصت کنم یک هفته بحثم را اختصاص می‌دهم به تکفیری که اهل‌سنت نسبت به همدیگر دارند.

فقهای «حنفی»، «حنبلی»ها، «مالکی»ها، «شافعی»‌ها را کافر می‌گویند. فقهای «حنبلی» آن‌ها را کافر می‌گویند. «شافعی»ها می‌گویند آن‌ها کافر هستند؛ یعنی تمام این‌ها را به صورت مستند ما داریم.

چه بسا تکفیری که نسبت به همدیگر دارند از تکفیرشان به شیعه شدیدتر و تندتر است. این مذهب قطعاً مضرّ به تحقق اسلام است. مضرّ به جامعه مسلمین است. این‌چنین مذهبی قطعاً امروز مایه فتنه است نه مایه وحدت.

نکته دیگری که ما در بحث وحدت داریم عزیزان خوب دقت بکنند در رابطه با ابوبکر و عمر و عثمان است كه اهل‌سنت قبول دارند ولی ما قبول نداریم. اهل‌بیت را هم ما و هم آ‌ن‌ها قبول دارند؛ پس ما یک نقطه اشتراکی داریم که می‌توانیم این نقطه اشتراک را مایه وحدت قرار بدهیم. آن‌ها امامت ائمه و اهل‌بیت را قبول ندارند؛ ولی مرجعیّت علمی اهل‌‌بیت را قبول دارند.

حالا «وهابی»ها و چهار تا مثل «ابن تیمیه»‌ و «ابن قیّم» و «ابن کثیر» را شما کنار بگذارید، عمده اهل‌سنت؛ یعنی می‌توانیم بگوییم 99درصد اهل‌سنت اهل‌بیت را قبول دارند. اهل‌بیت را که قبول داشتند ما به این آقایان می‌گوییم بیایید ببینیم امروز در رابطه با اهل‌‌بیت نقاط مشترک ما چیست؟

اصلاً ما نمی‌خواهیم بگوییم شما به امامت ائمه معتقد باشید نه. سؤال می پرسیم که آیا مرجعیّت علمی این‌ها را قبول دارید یا نه؟ علم این‌ها را فوق علم دیگر ائمه می‌دانید یا نه؟ «ابو حنیفه» را شاگرد امام صادق می‌دانید یا نه؟

«ولولا السنتان لهلك النعمان»

الحطة في ذكر الصحاح الستة، اسم المؤلف: أبو الطيب السيد صديق حسن القنوجي الوفاة: 1307هـ، دار النشر: دار الكتب التعليمية - بيروت - 1405هـ/ 1985م ، الطبعة : الأولى، ج 1، ص 264

را قبول دارید یا نه؟ اگر من مخیر باشم استاد را قبول کنم یا شاگرد را، عقل اقتضاء می‌کند که استاد را قبول کنم نه شاگرد را. ولذا آیت‌الله العظمی «بروجردی» (رضوان الله تعالی علیه) تأکید می‌کردند ما در میان اهل‌سنت تلاش کنیم مرجعیّت علمی اهل‌بیت را گسترش و نشر بدهیم و پخش کنیم و کاری به مسائل سیاسی نداشته باشیم.

بعضی از تقریبی‌های افراطی می‌گویند آقای «بروجردی» می‌گفتند ما امامت ائمه را نباید مطرح کنیم. حرف این‌ها صد در صد اشتباه است. آقای «بروجردی» می‌گفتند ما بخواهیم در میان اهل‌سنت و شیعه وحدت برقرار کنیم ابتدای امر نیاییم بگوییم ائمه امام بودند تا آن‌ها فرار کنند، ما مرجعیّت علمی این‌ها را مطرح کنیم.

وقتی مرجعیت علمی این‌ها مطرح شد، بگوییم مصدری که ما می‌توانیم شریعت را اخذ کنیم اهل‌بیت، اصلح است یا صحابه اصلح است؟ کدامش اصلح است؟ صحابه را شما قبول دارید ما قبول نداریم. اما اهل‌بیت را هر دو قبول داریم بیاییم در کنار سفره اهل‌بیت بنشینیم و با تکیه بر «حدیث ثقلین» اصلاً کاری به مسائل سیاسی‌شان هم نداشته باشیم، ببینیم ائمه در مسائل احکام، در مسائل اخلاق، در مسائل اعتقادی چه گفتند؟

اشکالی هم ندارد و ما نظر ائمه را با نظر صحابه می‌توانیم مقایسه کنیم بدون این‌که فحش بدهیم و توهین کنیم. اهل‌بیت نظرشان درباره توحید این است، صحابه نظرشان این است. در رابطه با نبوت نظر اهلبیت این است، نظر صحابه این را می‌گوید. در رابطه با مسائل اخلاقی، نظرشان این است، در مسائل حکومتی این است، فارغ از این‌که این‌ها خودشان را امام می‌دانند یا نه، اینها نباید ابتدا مطرح بشود.

وقتی این آقا آمد روایات اهل‌بیت را خواند می فهمد چه خسارتی در عمرش دیده، می فهمد این گنج گرانبهای که اهل‌بیت داشتند، از این فاصله گرفته است.

مباحث فقهی را وقتی گفتیم بیا از اهل‌بیت بگیر، بعد از مدتی آثار اهل‌بیت را مطالعه می‌کند همه چیز برایش روشن می‌شود. فقط مشکل ما این است که این‌ها از روایات و احادیث اهل‌‌بیت دور هستند.

ما بگوییم نه مذهب شیعه و نه مذهب سنی و بیاییم اهل‌بیت را ملاک قرار بدهیم. پیغمبر فرمود:

«إني تارك فيكم الثقلين كتاب الله حبل ممدود ما بين السماء والأرض وعترتي أهل بيتي ولن يتفرقا حتى يردا علي الحوض»

السنة، اسم المؤلف: عمرو بن أبي عاصم الضحاك الشيباني الوفاة: 287 ، دار النشر: المكتب الإسلامي - بيروت - 1400 ، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد ناصر الدين الألباني، ج 2، ص 644

این را ما ملاک قرار بدهیم. اصلا ما «کتاب الله وسنتی» را هم قبول می‌کنیم؛ ولی سؤال می کنیم که آیا اهل‌بیت سنت را بهتر می‌توانند تشریح بکنند که:

«أهل البيت أدرى‏ بما في‏ البيت‏»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، (ط - بيروت)، محقق: جمعی از محققان، ج‏78 ؛ ص274

یا نه، غیر اهل‌بیت می‌توانند سنت را تشریح بکنند؟ ما سنت را می‌خواهیم بگیریم، سراغ علی برویم، امام حسن، امام حسین، امام صادق، امام باقر که اهل‌سنت افتخار شاگردی این‌ها را داشتند؛ یا نه برویم سراغ کسانی که این موقعیت علمی را نداشتند؟

ولذا این کتاب «اسلام بلا مذاهب» اگر یک نقدی بشود و نقاط مثبتش گرفته بشود، نقاط منفی و تندی‌هایش کنار برود، كتابی خوبی است.

من این کتاب را مطالعه کردم، مطالب در کتاب «مصطفی شكعه» ندیدم؛ یعنی من ندیدم نمی‌خواهم بگویم نیست. ایشان آدم معتدلی است و «شیخ شلتوت» هم معمولاً به هر کتابی تقریظ نمی‌نویسد. در این تقریظش از کتاب «اسلامٌ بلا مذاهب» خیلی تعریف و تمجید کرده است.

کتاب «فقه السنه سید سابق» با این‌که جدید است و خیلی قدیمی نیست، این کتاب در مجموع در میان اهل‌سنت جا باز کرده و در نزدیک این 20 سال چندین بار تجدید چاپ شده است.

پرسش:

شما در کل، این نظر "اسلام بلامذاهب" را قبول دارید یا ندارید؟

پاسخ:

اصل حرف خوب است. اصل حرف که ما بیاییم تعصبات مذهبی را کنار بگذاریم و موارد متفقٌ علیه مذاهب را بگیریم حرف خوبی است. اما این‌كه متفقٌ علیه مصداقش چیست آن‌جا ما حرف داریم.

یعنی «متفقٌ علیه عند المذاهب» را بگیریم قطعاً صحیح است. هم عقل و هم شرع حکم می‌کند. ولی مصداق‌ «متفقٌ علیه عند المذاهب» چیست؟

اگر «متفقٌ علیه عند مذاهب اهل‌سنت» باشد یک بحث جدا است. اگر نه، «متفقٌ علیه عند مذاهب اسلامی» باشد مطلوب است. در همین کنفرانس و مجمع فقهی جده، نزدیک به 50 تا کشورهای اسلامی در آن‌جا نماینده دارند.

به خاطر دارم تقریباً هفت، هشت سال از انقلاب گذشته بود تقریباً سال 65 یا نزدیک‌های دهه 70 بود قضیه در «کویت»‌ هم اتفاق افتاد، تمامی علمای اسلام هشت مذهب را به عنوان مذهب رسمی معرفی کردند.

گفتند هر کسی به یکی از این مذاهب هشتگانه منتسب باشد «فهو مسلم»؛ چهار تا مذهب اهل‌سنت را آوردند «حنفی»، «مالکی»، «شافعی»، «حنبلی»! «اباضیه» را آوردند «اباضیه» تقریباً یادگاران «خوارج»‌ هستند که در کشور «عمان» عمدتاً حکومت با محوریت «اباضیه» انجام می شود.

البته این «اباضیه»ها لنگه کفش‌شان هزار شرف به «وهابیت» دارد، زمانی كه من در «عمان» بودم با خیلی از علمای «اباضی» جلسات و صحبت داشتم.

این‌ها کتابی به نام «المصنف» دارند 42 یا 43 جلد است. کل عقائد و احکام و فقه این‌ها را در آن‌جا آوردند، من یک مورد ندیدم نسبت به دیگران فحش بدهند و توهین کنند. بنده نسبت به شیعه تکفیری ندیدم.

سال اولی که این کتاب چاپ شد و در «نمایشگاه بین المللی» کتاب آمد و به «قم» آوردند به خاطر دارم سال 63 یا 64 بود من این کتاب را از جلد اول تا آخر آن جلد 43 مطالعه کردم و تورق کردم.

من دنبال این بودم که ببینم این‌که می‌گویند «اباضیه»، ‌«خوارج»‌ است آیا با آن «خوارج» عصر امیر المؤمنین تفاوت دارند یا خیر؟ دیدم نه، اصلاً این‌ها به قدری از آن عقائد خوارجی عقب رفتند که چیزی در آن‌ها نیست.

پس «مجمع فقهی جده» كه پنجاه و خرده‌ای نماینده داشت چهار مذهب اهل‌سنت و مذهب «اباضیه»، مذهب «زیدی»، مذهب «اسماعیلی» و مذهب «امامی» را معرفی كردند.

شما می‌دانید کشورهای اسلامی که ما در دنیا داریم 57 کشور است که این‌ها یا همگی مسلمان هستند یا مسلمانان قابل توجهی در آن‌جا زندگی می‌کنند. همه این‌ كشورها به جز بعضی‌ها در «مجمع فقهی جده» نماینده دارند.

این‌ها گفتند این هشت مذهب، مذهب اسلامی است، «وهابیت» را این‌ها جزو مذهب نیاوردند!! این‌ها گفتند «وهابیت» فرقه است نه مذهب. لذا اگر ما ملاک، «متفق علیه عند المذاهب» را بگیریم به ذهنم می‌رسد غیر از اهل‌بیت ما متفقٌ علیهی که کسی اعتراض نکند نداریم.

حالا آدم‌های مثل «ابن تیمیه» كه هر چه به دهانش می‌آید می‌گوید این حساب نیست. یا «ابن قیم» و بعضی «وهابی»های تندرو این‌ها برای ما ملاک نیستند.

ولذا بهترین راه به قول آقایان «اسلام بلا مذاهب» این هست که ما این تعصبات را کنار بگذاریم.

پرسش:

«اباضیه» زیر مجموعه مذهب شیعه می‌شود یا اهل‌سنت؟

پاسخ:

«اباضیه» اهل‌سنت هستند، این‌ها قائل به خلافت ابوبکر و عمر و عثمان هستند «اباضیه» اصلاً و ابداً ربطی به شیعه ندارند. همین که به شیعه فحش نمی‌دهند ما قبول‌شان داریم.

الان دولت «عمان» شاید بگویم تنها کشوری در کره زمین است که «مسیحی»، «یهودی»، «شیعه»، «سنی»، «اباضی» همه با هم تفاهم دارند و نسبت به همدیگر تفسیق و تکفیر ندارند.

چند سال قبل «وهابی»ها داشتند مبلغ می‌فرستادند، دولت «عمان» این‌ها را دستگیر کرد و بیرون انداخت، به یک نفر «وهابی» اجازه نداد در کشور «عمان»‌ تبلیغ بکند و دست نخورده هم مانده است. من دو سه هفته‌ی که آن‌جا بودم با علمای بزرگ «شیعه»، «سنی»، «اباضی» دیدار کردم.

البته اکثریت «اباضی» هستند. شاید بتوانم بگویم 70 تا 75 درصدشان «اباضی» هستند. 25 درصد سنی «مالکی» دارند و «حنفی» و «حنبلی» نداشتند. «سلفی» هم ندارند و نگذاشتند «سلفی»ها در «عمان» مخصوصاً در «مسقط» رشد بکنند.

پرسش:

این چند موردی که نسبت به شیعه مشکل داشتند مثل «ابن کثیر»‌ و «ابن قیم» می‌شود عبارت این‌ها را بگویید؟

پاسخ:

ما بارها عبارات این‌ها را هم نسبت به شیعه و هم نسبت به اهل‌سنت گفتیم. «ابن تیمیه و محمد ابن عبدالوهاب» اصلاً می‌گویند مذهب شیعه، مذهبی است که «زنادقه» و «منافقین» برای نابودی اسلام و قرآن تأسیس کردند و می‌گوید ما در میان شیعه کسی که (نستجیر بالله) نَسَب صحیح داشته باشد نداریم!!

این را هم «ابن تیمیه» و هم «محمد ابن عبدالوهاب» دارند. هر دو به آیینه نگاه کردند تصویر خودشان را دیدند بعد همین را برای شیعه ملاک قرار دادند. این‌ها کل شیعه را زنا زاده می‌دانند، مدارکش را قبلاً ما به طور مفصل گفتیم و الان فرصت نیست، اگر فرصت پیش آمد من مفصل این‌ها را می‌آورم.

در هر صورت...

در رابطه با قاعده رجالی:

«يقوي بعضها بعضا»

یک نکته حساسی که ما داریم این است که این قاعده به عنوان یک قاعده اساسی فقهی است، ولی این‌ها نگاه دوگانه دارند. اگر یک روایت، در رابطه با فضائل اهل‌‌بیت بود با 17 تا 20 تا سند می‌گویند ضعیف است و قابل استناد نیست؛ ولی اگر در رابطه با ابوبکر و فضائل خلفاء و امثال این بود می‌گویند این حجت است «یقوی بعضُها بعضاً»!

ان شاء الله من در جلسه بعدی می‌خواهم این موضوع را یک مقداری بیشتر باز کنم که آن احادیثی که مربوط به خلفاء است چطور از این قاعده استفاده کردند و احادیثی که مربوط به اهل‌‌بیت است را رد کردند.

«والسلام علیکم ورحمة الله»



مطالب مرتبط:
روش پاسخگویی به شبهات (3) – توجه به قواعد تصحیح و تضعیف روایتروش پاسخگویی به شبهات (2) – توجه به قواعد رجالی در مناظراتروش پاسخگوئی به شبهات (1) - شروط استفاده از آیات و روایات در مناظراتروش بحث و مناظره با اهل سنت و مدعیان دروغین یمانی
Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب