2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
بیعت با ابوبکر در سایه تهدید و خفقان (1)
کد مطلب: ١٤٤٥١ تاریخ انتشار: ١٥ آبان ١٤٠٠ - ١٧:٥٥ تعداد بازدید: 1849
خارج فقه الحکومه » فقه
بیعت با ابوبکر در سایه تهدید و خفقان (1)

جلسه چهاردهم 1400/08/15

 

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه چهاردهم1400/08/15

موضوع: بیعت با ابوبکر در سایه تهدید و خفقان (1)

اللهمّ صلّ علی محمدٍ وآل محمد وعجّل فرجهم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله والصلاة علی رسول الله وعلی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله، وَ أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِباد.

بحث ما روی نسخه ای از کتاب علی عبدالرزاق می باشد که دکترمحمد عماره آن را تحقیق کرده و برای این کتاب، یک مقدمه‌ مفصّلی نوشته است. دراین مقدمه یک مسائلی را ذکر کرده که ناگزیر هستیم آن را مطرح بکنیم.

ایشان درمقدمه این کتاب که حدودا 109صفحه است مطالبی درمورد حزب اتحاد، هئیت کبار، متفکرین لیبرالها و حزب وفد و همچنین درمورد مجلس محاکمه و قضایای مربوط به عبدالرزاق ومسائلی هم از بزرگان اهل سنت بیان کرده است .

مباحث ما دراین چند جلسه مربوط به همین مقدمه ایشان می باشد زیرا در آنجا مطالبی ازامثال محمد حسین هیکل، رشید رضا و محمد عبده آورده است تا بواسطه آنها حرف های علی عبدالرزاق را تثبیت کرده و سپس نظریات خودش را مطرح بکند.

آقای محمد عبدُه می گوید : ملت صاحب حق بوده و حکومت مربوط به آنها است وهر وقت اراده بکنند

می توانند خلیفه را نصب یا خلع بکنند.

دراین بیان یک مسئله مهم وجود دارد:

اول: امت و نائب امت خلیفه را نصب یا خلع می کنند.

دوم:امت دارای حق می باشند.

سوال : این حق را چه کسی به امت یا نائب امّت داده است؟ آیا این حق را خداوند متعال داده است یا رسول اکرم صلّی الله علیه وآله؟

آیا روایتی در کتب اهل‌سنت هست که بگوید مردم باید خلیفه را انتخاب کنند؟ یا آیات قرآن انتخاب خلیفه را به امت واگذار کرده است؟

درجواب باید بگوییم که نه آیات قرآن دلالت برآن دارد و نه روایات نبوی پس حرف ایشان کاملا مخالف شرع می باشد و علاوه برآن علمای بزرگ اهل سنت نیز بر خلاف ایشان حرف زده اند.

ان شاء الله ما یک بحثی خواهیم داشت در رابطه با این‌که آیا در برابر یک حاکم می‌شود قیام کرد یا نمی‌شود؟ ایشان می‌گوید:

«وهی التی تخلعه»

ما خواهیم گفت که بزرگان اهل‌سنت عمدتا قدیما و حدیثا(جدید) نظرشان بر این است که حاکم به هر نوعی سرکار آمده باشد، کسی حق خلع او را ندارد.

بعد ایشان می‌گوید : دراسلام سلطه دینی وجود ندارد بلکه سلطه موعظه حسنه و دعوت است؛ یعنی همان سکولار و جدایی دین از سیاست را مطرح کرده است.

بعد می‌گوید:

«ولیس یجب علی المسلم ان یأخذ عقیدته او یتلقی اصول ما یعمل به عن احد»

تقلید به هیچ وجه جایز نیست و هیچ کسی حق ندارد عقیده و یا احکام خودش را از أحدی بگیرد.

«إلّا عن کتاب الله و سنة رسوله صلی الله علیه وسلم»

مگر اینکه از کتاب خدا و سنت پیامبر بگیرد.

این آقایان شعری می‌گویند که در قافیه آن گیر می‌کنند. عزیزان این مطلب را خوب دقت کنند که این بحث بعدی ما است؛ ولی برای اینکه عزیزان یک مقداری حضور ذهن داشته باشند این را جلوتر بیان میکنیم.

«لکل مسلم ان یفهم عن الله من کتاب الله، و عن رسوله من کلام رسوله»

هر مسلمان وظیفه‌اش این است که تکالیف و معتقدات خودش را از قرآن و سنت پیامبر بگیرد!

«بدون توسیط احد من سلف ولا خلف»

حق ندارد از صحابه یا از علمای معاصر بگیرد.

«وانما یجب علیه قبل ذلک ان یحصل من وسائله ما یؤهله للفهم»

برای مسلمان واجب است که تمام مقدمات فهم کتاب قران و سنت را یاد بگیرد.

«کقواعد اللغة العربیة وآدابها واسالیبها، واحوال العرب، خاصة فی زمان البعثة وما کان الناس علیه زمن النبی صلی الله علیه وسلم، وما وقع من الحوادث وقت نزول الوحی وشیء من الناسخ والمنسوخ من الآثار»

- خلاصه مطلب این است - بر همه مسلمان‌ها واجب است که در مرحله اول مجتهد بشوند و ناسخ و منسوخ و لغت و ادبیات عرب وهمه آنها را یاد بگیرند.

بعد از بیان این مطلب ،از جواب دادن به این مسئله معطل می‌مانند که در جامعه چند عالم وجود دارد؟ آیا درجامعه مصر، کسانی وجود دارند که واقعا توانایی فهم کتاب و سنت را داشته باشند؟ چند نفرازآنها ادبیات و تاریخ عربی و ناسخ و منسوخ را می‌ٰفهمند؟

علمای اهل سنت چند درصد جامعه مصر را تشکیل می‌دهند؟ افراد دیگری که بیشتر جامعه را تشکیل می دهند چه کار کنند؟ آن کارگر کارخانه‌ ی ذغال سنگ، آن کارگر کارخانه‌ ی دیگر و آن کشاورز که اصلا مکتب نرفته است وبه زور، امضاء کردن را یاد گرفته اند چه کار بکنند؟

می‌گوید :

«فلیس علیه الا ان یسأل العارفین بها»

چنین افرادی باید به علما وعارفین مراجعه کرده وسوال بکنند.

سوال: فرق بین این کار و تقلید چیست؟ ما میگوییم: این کارعین تقلید است یعنی کسی که واقعا مجتهد نیست باید از مجتهد متخصص، تقلید کند و به او مراجعه بکند تا تمام احکام خود را از او سوال کند چه حضوری و چه با رجوع به رساله‌ توضیح المسائل.

آیا در مصر یا در کشورهای دیگر برای افراد غیرمجتهد ممکن است که هر روز مشکلات شرعی و اعتقادی خود را پیش مجتهدین بروند و سوال کنند؟ یا از رساله‌ ای ، احکام خودشان را یاد بگیرند؟

سپس می گوید:

«وله بل علیه ان یطالب المجیب بالدلیل علی ما یجیب به»

یک آقایی که نمی‌تواند اجتهاد کند باید برود از مجتهدین احکام خودشان را سوال کند برفرض اگر شما در مورد شکیات نماز سوال کردید و او گفت: اگر در نماز بین دو و سه شک کردید اگر بعد از سجدتین بود ، بنا را بر سه بگذارید و شما دلیل آن را پرسیدید که کدام آیه این را گفته است؟ یا کدام حدیث این را گفته است؟

یا در مسائل اعتقادی این‌که قرآن حادث است یا قدیم ، دلیلش چیست؟ شما چند نفر از این عالم‌ها دارید که دلیل را شفاها و حفظا برای مردم بگوید؟ و اگر برفرض جواب داد آیا سوال کننده این مسائل و مشکلات علمی را می‌فهمد؟

آیا اختلاف هایی که علما باهمدیگر دارند مثلا یک عالِمی روزی گفت : قرآن حادث است و سپس از یک عالِم دیگر سوال کرد و او گفت: قرآن قدیم است و برای خود نیز دلیل آورد این سوال کننده چه کارباید بکند؟

یکی آمد در یک مسئله فقهی سوال کرد که آیا خوردن مویز حلال است یا نه؟ گفت حلال است. یکی گفت حرام است و شلاق هم دارد چه کار کند؟

عزیزان ببینید این‌ها یک سری بحث‌هایی است که باید کاملا واضح و روشن بشود.

آقای عبده! آیا شما می توانید این را در یک روستای کوچک اطراف قاهره که مثلا بیست خانوار است پیاده بکنید؟

این افراد که لقب امام و...را به خودشان گرفته اند و آوازه آنها گوش ها را کر کرده است وقتی به مسائل علمی برخورد می کنند حرف‌های بی اساس و بی ربط می گویند که حتی در خانواده خودشان هم قابل پیاده شدن نیست.

درهرصورت...

اینکه ایشان (محمد عبدُه) گفتند: امام را یا امت و یا نائب امت باید نصب بکنند.

این اصل یک اختلاف اساسی میان تفکر شیعه و سنی است واین یک بحث علمی است که آیا ملت باید حاکم و خلیفه را معین کنند؟ بعبارت دیگرآیا امامت انتخابی است یا انتصابی؟ ما عمدتاً بحث‌مان روی این بود که در جلسه قبل ناقص ماند. ما به این آقایان گفتیم شما از طرفی گفتید امامت انتخابی است و ازطرفی می گویید:

«سنة الصحابة کسنة النبی»

بین سنت صحابه و سنت پیامبر تفاوتی ندارد. بزرگان شما مثل شاطبی در الموافقات، صفحه 74 می گویند:

«سنة الصحابة رضی الله عنهم سنة یعمل علیها ویرجع إلیها»

الموافقات فی أصول الفقه؛ اسم المؤلف: إبراهیم بن موسى اللخمی الغرناطی المالکی الوفاة: 790، دار النشر: دار المعرفة - بیروت، تحقیق: عبد الله دراز، ج4، ص74

حدود ده تا دلیل آورده است.

آقای ملا علی قاری که از فقهای بزرگ احناف هند است در کتاب شرح مسند ابی حنیفه می‌گوید:

«سنة الصحابة ومن تبعهم ... من قبل القبلة...»

کتاب: شرح مسند أبی حنیفة؛ نویسنده : ملا علی القاری (وفات : 1014)، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، ص202

و همچنین ماوردی از بزرگان علم کلام اهل سنت است در کتاب الحاوی الکبیر،‌ جلد 2 می‌گوید:

«سنة رسول الله، أو سنة الصحابة وأیهما کان فالاقتداء به حسن»

هر کدام باشد اقتداء کردن به او خوب است.

الحاوی الکبیر فی فقه مذهب الإمام الشافعی وهو شرح مختصر المزنی؛ اسم المؤلف: علی بن محمد بن حبیب الماوردی البصری الشافعی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - لبنان - 1419 هـ -1999 م، الطبعة: الأولى، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض - الشیخ عادل أحمد عبد الموجود؛ ج2، ص 493

آقای علاءالدین کاشانی حنفی متوفای 587 در بدایع الصنایع، جلد 2 دارد:

«وَأَمَّا الذی هو سُنَنُ الصَّحَابَةِ فَصَلَاةُ التَّرَاوِیحِ... لَیْسَتْ بِسُنَّةِ رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ علیه وسلم»

اما آن چیزی که از سنت های صحابه است مانند نماز تراویح.. اصلاً از سنت پیامبر نیست

«لَکِنْ الصَّحَابَةُ وَاظَبُوا علیها فَکَانَتْ سُنَّةَ الصَّحَابَةِ»

بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع؛ اسم المؤلف: علاء الدین الکاسانی الوفاة: 587 ، دار النشر: دار الکتاب العربی - بیروت - 1982، الطبعة: الثانیة، ج1، ص288

حال سوال می‌کنیم: شما که سنت صحابه را همانند سنت پیامبر می دانید آیا صحابه _ملت یا نائب ملت _بعد از رحلت رسول گرامی (صل الله علیه وآله وسلم) حاکم اسلامی را معین کردند یا خیر؟ این را برای ما روشن کنید.

اما دراین چند جلسه ثابت می کنیم که اصلا صحابه درانتخاب خلیفه، هیچ نقشی نداشتند بلکه فقط عمربن الخطاب، ابوبکر را انتخاب کرد و بعد مردم را با کتک زدن و کمک قبیله ی أسلم مجبور به بیعت کرد.

تعداد زیادی هم تا 6 ماه بیعت نکردند من جمله امیر المؤمنین (سلام الله علیه) و ثابت کردیم که آنها حضرت امیرالمومنین علیه السلام را با زور و کشان کشان برای بیعت بردند .

جوهری در کتاب «السقیفه وفدک» می گوید:

«وإذا أنا بأبی بکر قد أقبل ومعه عمر وأبو عبیدة وجماعة من أصحاب السقیفة، وهم محتجزون بالأزر الصنعانیة»

ابوبکر و عمر و ابو عبیده جراح همراه عده‌ ای از چوب‌های ترِ صنعانی _که گاو و الاغ و شتر را می‌زدند_ دست‌شان بود.

«لا یمرون بأحد إلا خبطوه»

به هر کسی می‌رسیدند چند تا از این چوب‌های تر به او می‌کوبیدند.

«و قدّموه»

و جلو می‌انداختند

«فمدّوا یده»

دست او را جلو می‌آوردند

«فمسحوها على ید أبی بکر یبایعه»

با زور واجبار، دست او را روی دست ابوبکر می‌کشیدند تا بیعت کند.

«شاء ذلک أو أبى»

چه بخواهد و چه نخواهد.

خلیفه دوم قسم خورد که اگر امیرالمومنین علی علیه السلام و کسانی که در خانه ایشان هستند برای بیعت نیایند دستور می‌دهم که آنجا را آتش بزنند.

آقای محمد عبده! آیا انتخابِ ملت یا نائبِ ملت این است؟

جوهری در صفحه بعد می‌گوید:

«وساقهما عمر ومن معه سوقا عنیفا»

امیرالمومنین علی علیه السلام و زبیر را با زور و کشان کشان و با عنف بردند

کتاب: السقیفة وفدک؛ نویسنده: الجوهری (وفات : 323)، تحقیق: تقدیم وجمع وتحقیق: الدکتور الشیخ محمد هادی الأمینی، ناشر: شرکة الکتبی للطباعة والنشر - بیروت – لبنان: 1413 – 1993 م، ص48

کلمه (عنف) یعنی زورگویی و اجبار کردن.

سپس می گوید:

«ثم أخرجهم بتلابیبهم یساقون سوقا عنیفا حتى بایعوا أبا بکر»

گردن های آنها را با عمامه‌ شان بستند وکشان کشان به طرف مسجد بردند تااینکه با ابوبکر بیعت بکنند.

کتاب: السقیفة وفدک؛ نویسنده: الجوهری (وفات : 323)، تحقیق: تقدیم وجمع وتحقیق: الدکتور الشیخ محمد هادی الأمینی، ناشر: شرکة الکتبی للطباعة والنشر - بیروت – لبنان: 1413 – 1993 م، ص73

ابن قتیــبه دینوری در کتاب «الإمامة والسیاسة» خیلی مفصّل بیان کرده است که امیرالمومنین علی علیه السلام را به زور به مسجد آوردند و گفتند:

«بایع فقال إن أنا لم أفعل فمه»

بیعت کن. امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: اگر بیعت نکنم چه اتفاقی می افتد؟

«قالوا إذا والله الذی لا إله إلا هو نضرب عنقک»

قسم به خداوند اگر با ابوبکر بیعت نکنی گردن تو را قطع می کنیم.

فرمود:

«إذا تقتلون عبد الله وأخا رسوله»

عمر گفت:

«أما عبد الله فنعم وأما أخو رسوله فلا وأبو بکر ساکت لا یتکلم فقال له عمر ألا تأمر فیه بأمرک»

اما بنده خدا را بله ولی برادر رسول الله را خیر و ابوبکر ساکت شد و سخن نمی گفت.عمر به او گفت:آیا دستور نهایی را نمی‌دهی تا کار امیرالمومنین علی علیه السلام را تمام کنیم؟ یعنی ایشان را در همین مسجد بکشیم.

«فقال لا أکرهه على شیء ما کانت فاطمة إلى جنبه»

ابوبکر گفت: من امیرالمومنین را اجبار و وادار نمی‌کنم مادامی که حمایت کننده‌ ای مانند زهرا سلام الله علیها دارد!

«فلحق علی بقبر رسول الله صلى الله علیه وسلم یصیح ویبکی وینادی یا بن أم إن القوم استضعفونی وکادوا یقتلونی»

الإمامة والسیاسة؛ اسم المؤلف: أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتیبة الدینوری الوفاة: 276هـ. ، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1418هـ - 1997م.، تحقیق: خلیل المنصور، ج1، ص16- 17

آقای محمد عبده ! لاأقل تاریخ‌ خودتان را مطالعه کنید این مطالب که ازکتاب‌های شیعه نیست بلکه ازکتاب‌های خودتان است. اگر روایت هم ضعیف باشد باز اشکالی به اصل بحث نمی رساند زیرا حداقل 10 تا روایت در این باب وجود دارد که درکنارهم مستفیض می‌شود «یؤید بعضُها بعضاً».

روایات همدیگر را تقویت می کنند.

ابن تیمیه که شما او را به عنوان یک آدم روشنفکر و اصلاح طلب می‌دانید، ایشان به صراحت می‌گوید اگر چنان‌چه طُرق، متعدد باشد برای ما علم می‌آورد اگرچه ناقلین روایت ، فساق و فجارباشند.

وی می گوید:

«فإنّ تعدد الطرق وکثرتها یقوى بعضها بعضا حتى قد یحصل العلم بها ولو کان الناقلون فجارا فساقا»

کتب ورسائل وفتاوى شیخ الإسلام ابن تیمیة؛ اسم المؤلف: أحمد عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مکتبة ابن تیمیة، الطبعة: الثانیة، تحقیق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمی النجدی، ج18، ص26

این مطالبی که آوردیم حداقل بیش از 15- 20 تا سند داشت اگر راوی ها فساق و فجارهم باشند مطلب تمام است.

مسعودی _معاصر مرحوم کلینی هست و بعد ازایشان وفات کرده است_ متوفای۳۴۶ در اثبات الوصیة مطلبی میگوید که خیلی از مشکلات تاریخی را حلّ می کند.

وی می‌گوید : به خانه امیر المؤمنین علیه السلام حمله کردند و حضرت زهراسلام الله علیها، فرزندش محسن را سقط کرد.سپس امیرالمؤمنین را کشان کشان به مسجد بردند و گفتند بیعت کن.فرمود: اگر بیعت نکنم چه اتفاقی می افتد؟ گفت: اگر بیعت نکنی تو را می‌کشیم

«و بسطوا یده فقبضها»

می خواستند دست امیرالمومنین را باز کنند اما ایشان دست خود را محکم بسته بود.

«و عسرعلیهم فتحها»

باز کردن دست امیرالمومنین برای آنها مشکل شد.

یعنی آنقدر در برابر امیرالمؤمنین علیه السلام ضعیف بودند حتی نتوانستند مشت گره کرده امیرالمومنین را باز کنند .

«فمسحوا علیها»

این‌ها دست ابوبکر را بر دست امیرالمومنین کشیدند.

«و هی مضمومة»

در حالی که دست ایشان بسته بود.

نام کتاب: اثبات الوصیة؛ اسم المؤلف: أبو الحسن على بن الحسین بن على المسعودی (تاریخ وفات مؤلف: 346 ق‏)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: انصاریان‏، ایران – قم ‏1426 / 1384، ص146

آقای عبدُه ! آیا این بیعت و انتخاب امت است؟! در کجای دنیا به کار ظالمانه، بیعت می‌گویند؟ در کجای دنیای می‌گویند این رأی، رأی انتخابی است؟ در کجای دنیا حتی کشورهای کفر و الحاد چنین حرفی را مطرح می‌کنند؟ آیا این کارشان ازدیدگاه شما درست بوده یا غلط؟

جناب آقای عبده! جناب آقای هیکل! جناب آقای رشید رضا! و جناب آقای علی عبدالرزاق! این کاری که در صدر اسلام برای خلافت ابوبکر کردند، کار کاملاً نادرستی است.

بنابر دیدگاه شما مشروعیت خلافت ابوبکر زیر سوال می رود چون امت انتخاب نکردند بلکه برعکس امت را مجبوربه بیعت کردند. وقتی خلافت ابوبکر زیر سوال رفت خلافت بقیه خلفا نیز زیر سوال می رود زیرا ابوبکر ،عمر را انتخاب کرد و عمر هم بر مبنای این‌که ابوبکر او را انتخاب و خلیفه کرد، شورای 6 نفره درست کرد پس همه این ها نیز زیر سوال می‌رود به استثناء خلافت امیر المؤمنین علی علیه السلام که مردم عموماً ازمدینه و اطراف مدینه _غیر از شام _ آمدند وبا اختیار کامل با ایشان بیعت کردند.

پس بنابردیدگاه محمد عبده تنها کسی که با دموکراسی کامل به خلافت رسید فقط امیر المؤمنین (سلام الله علیه) بود لذا نباید به خلافت سه خلیفه اول رأی مثبت بدهید.

لازم وضروری است که باید این مطالب را به جوان‌های خودمان بگوییم تا فریب شبکه‌های شیطانی را نخورند بعنوان مثال: در اهواز که نیروی انتظامی ایران را به رگبار بستند، چند نفر شهید و مجروح شدند پدر آن تروریست (تلویزیون هم پخش کرد) گفت : فرزند من شیعه و اهل مسجد بود. اهل عزاداری و حسینیه و سینه زنی و زیارت بود؛ ولی بعضی از شیعیان حقایق دین را خوب برای مردم بیان نمی کنند. فرزند من اول سنی شد بعد از سنی شدن هم به داعش پیوست و الان من شرمنده هستم به خانواده شهداء چه بگویم و مقصر هم کسانی هستند که نمی‌آیند مطالب مذهب شیعه را خوب برای مردم بیان کنند. ما هم گفتیم یک مثلث مقدس داریم که عبارت است از( تبیین،‌ دفاع و هجمه) یا (شیعه پاسخ می‌دهد، شیعه می‌پرسد، روشنگری می‌کند).

یعنی ما باید ادله خودمان را بر خلافت حضرت امیرالمومنین علیه السلام مطرح کنیم وشبهات آنها را جواب داده و روشنگری بکنیم. شما که این همه از ابوبکر و عمر و عثمان و خلفاء دفاع می‌کنید و شیعه را چون معتقد به امامت و خلافت آن‌ها نیست ، می‌گویید کافر است.

«من انکر خلافة_امامة_ ابی بکر فهو کافر»

إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال والأموال والحفدة والمتاع؛ المؤلف: المقریزی، أحمد بن علی بن عبد القادر بن محمد (متوفاى845 هـ)، تحقیق وتعلیق محمد عبد الحمید النمیسی، ناشر: منشورات محمد علی بیضون دار الکتب العلمیة ـ بیروت، الطبعة الأولى، 1420 ه‍ ـ 1999م، ج9، ص218

این افراد باید در میدان عمل و گفتگوی علمی برای ما هم ثابت کنند که واقعاً انتخاب امت بوده یا پیامبر نصب کرده است.من گمان نمی‌کنم هیچ شیعه‌ ای برایش ثابت بشود که ابوبکر، منصوب پیامبر است یا پیامبر به مردم فرموده باشد: ای مردم! شما انتخاب کنید اما شیعه این روایت را ‌نپذیرد.

و همچنین بحث ما دررابطه با تهدید حضرت امیرالمومنین (سلام الله علیه) به قتل ، باقی می‌ماند که خیلی مهم است_ این‌ها خیلی کم در محافل گفته می‌شود _.

اتمام بحث.

پرسش:

آیا جمله «یا رب الحسین بحق الحسین اشف صدر الحسین بظهور الحجه» سند دارد؟

پاسخ:

لازم نیست سند داشته باشد، یک دعایی است که ما با خدای عالم داریم حرف می‌زنیم به اولیائش قسم می‌دهیم

«اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ بِالْوَحْدانِیَّةِ الْکُبْرىٰ، وَالْمُحَمَّدِیَّةِ الْبَیْضاءِ، وَالْعَلَوِیَّةِ العُلْیا، وَبِجَمِیعِ مَا احْتَجَجْتَ بِهِ عَلىٰ عِبادِکَ»

هیچ اشکالی ندارد.

پرسش:

اگر مطلبی را طبری به سند ضعیف نقل کند و خلاف آن را شخصی در دوره‌های بعدی با سند صحیح نقل کند، کدام مقدم است؟

پاسخ:

قطعاً اگر سند صحیح باشد مقدم بر سند ضعیف است، سند ضعیف اصلاً ارزشی ندارد سند ضعیف در صورتی ارائه می شود که مؤید داشته باشد.

پرسش:

بسیاری از کتب تاریخی ،مطالب را بدون سند و پشت سر هم آورده‌اند ولی برخی کتب دیگر مطالب را با سند آورده‌اند. روش صحیح پژوهشی در این خصوص چیست؟

پاسخ:

ما معتقد هستیم که حتی در مسائل تاریخی اگر یک روایتی با سند نقل شده باشد ملاک است و افرادی که بدون سند مطرح کردند را نمی‌توانیم قبول کنیم.

پرسش:

سلام! در بین اهل سنت کسی قائل به تأویل اسماء و صفات است؟

پاسخ:

بله، خیلی از اهل‌سنت هستند در اسماء و صفات قائل به تأویل هستند و عقیده شیعه را دارند، غالب بزرگان معتزله همین عقیده شیعه را دارند نظریه وهابیت را کلاً رد می‌کنند.

پرسش:

استاد! آیا خداوند قدیم الاحسان بوده؟ یعنی به چه چیزی و چه کسی ازقدیم احسان میکرد؟

پاسخ:

وقتی خداوندعالم ، خودش را معرفی می‌کند می‌گوید من از ازل قدیم الإحسان بودم؛ یعنی شأنیت احسانی را داشتم کسی که به او احسان بکنم بوده یا نبوده آن یک بحث دیگری است یک کسی واقعاً آدم شجاعی است ولی جنگی پیش نیامده تا شجاعتش را نشان بدهد آیا به این نمی‌توانند بگویند این شجاع است؟

یک کسی جواد و بخشنده است یعنی روحیه جوادی دارد، یک موردی پیش نیامده که جوادی بکند . خدا خالق است آن زمانی که خدا خلقی نکرده بود، بگوییم خدای عالم آن زمان (نستجیر بالله) قدرت خالقیت نداشت! قدرت خالقیت داشته از ازل هم داشته و روزی هم که اراده کرده خلق بکند آن صفت قادریت به ظهور پیوسته است. یک اسم و صفاتی خدا دارد این صفات خدا همه ذاتی است.

پرسش:

اکثر مخالفان هم غاصبان را دوست دارند و هم اهل‌‌بیت علیهم السلام را، بین این دو روایت فوق یا بخشش عمومی روز محشر چگونه است؟

پاسخ:

ببینید در رابطه با اهل‌سنت، همان فرمایش آقای خوئی را شما ملاک قرار بدهید که بسیاری از اهل‌سنت با تقلید از پدران‌شان یا با تقلید از علمای‌شان یک سری معتقداتی پیدا کرده‌اند و بر مبنای آن معتقدات‌ کاری را انجام می‌دهند و نفرین امام صادق علیه السلام هم برای کسانی هست که حق برای آن‌ها روشن شده؛ ولی بعد از روشن شدن حق پا روی آن گذاشتند. اگر چنین فردی باشد، قطعاً لعن شامل حال او خواهد شد

پرسش:

استاد! سلف قائل به تأویل هستند به کدام کتاب‌ها مراجعه کنیم؟

پاسخ:

کتابی که حضرت آیت‌الله العظمی سبحانی در رابطه با کلام نوشتند کتاب خوبی است، آقای ربّانی هم این کتاب را تلخیص کرده آن‌جا نسبت به اسماء و صفات آن‌هایی که قائل به تأویل هستند خوب شرح داده شده است.

امیدواریم که ان شاء الله همه عزیزان موفق و مؤید باشند. التماس دعا

 


Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب