2024 April 19 - جمعه 31 فروردين 1403
وهابیت و رضاع کبیر
کد مطلب: ٧٨٦٤ تاریخ انتشار: ١٠ شهریور ١٣٩٠ - ١٢:٣٤ تعداد بازدید: 9199
حبل المتین » عمومي
وهابیت و رضاع کبیر

رضاع کبیر تعریف منابع دیدگاه علماء - صوفی گری
حبل المتین 90/06/10


بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ : 10 / 06 / 90

مجری :

ممنونیم که برنامه ما را برای دیدن انتخاب کردید . قصد من و همکارانم در این برنامه این است که تاریخ اسلام را یک دور ، تحلیل و واکاوی نماییم و وقایعی که در صدر اسلام اتفاق افتاده که عمدتا منشأ آثار و اعتقادات برای مسلمان ها است ، بررسی کنیم . عمده مطالبی که خدمت شما عرض می کنیم ، از کتب اهل سنت است . در این خصوص هم قضاوتی نمی کنیم . بینندگان ما همه اهل شعور و منطق و تعقل هستند و خودشان تصمیم می گیرند و خودشان فکر می کنند .

ما ترس و واهمه ای از بیان علمی نداریم . بنده همیشه این تذکر را در ابتدای بحث بیان می کنم ؛ اما از جسارت و توهین و بی ادبی ، پرهیز می کنیم . همین تقاضا را هم از شما بیننده عزیزی که تماس می گیرید ، داریم .

ما در خدمت کارشناس عزیز و ارجمند برنامه ، آیت الله دکتر حسینی قزوینی هستیم .

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

بنده هم از همه بینندگان عزیز که در جای جای این کره خاکی ، ما را میهمان کانون گرم خانواده هایشان قرار داده اند ، سلام عرض می کنم . موفقیت همه عزیزان را از خداوند خواهانم .

همان طور که اشاره شد ، هدف ما در این شبکه ، خدای نکرده اهانت به مقدسات دیگران نیست ، نه اهل سنت و نه وهابیت و نه دیگر پیروان ادیان آسمانی ؛ اما از این که مطالبی را از منابع آن ها نقل کنیم ، ابایی نداریم و با کمال صراحت می گوییم در منابع آن ها هر آن چه آمده باشد ، ولو بلغ ما بلغ ، ما نقل می کنیم و نقد عزیزان اهل سنت و پژوهشگران وهابی را هم می پذیریم و دوست داریم عزیزانی که با ما تماس می گیرند و حتی بعضی از جوان های شیعه که با شبکه های دیگر تماس می گیرند ، این خط قرمز ها را که رهنمود ائمه (علیهم السلام) است و توصیه مراجع عظام ما است ، رعایت کنند . عبارت های رکیک و نادرست ، لعن و سب استعمال نكنند و اگر می خواهند فقط محققانه مطرح کنند ، چه در این شبکه و چه دیگر شبکه ها ، مطالبی را که در منابع آن ها آمده ، عینا و بدون کم و کاست نقل کنند . اگر توهینی هم هست ، کتاب ها و علمای خودشان نقل کردند . ما معذور هستیم و فقط وظیفه نقل آن را بر عهده داریم . آقایان هم در غیر مطالب اعتقادی و هم چنین در غیر احکام ، به روایات ضعیف هم عمل می کنند . الا این که مطلبی باشد که نشانگر وضع و جعل حدیث باشد یا بزرگان و فقهایی که در علم رجال تخصص دارند نه هر کسی که نمی داند علم رجال ، خوردنی است ، آشامیدنی است یا بازی کردنی است . اصلا با مصطلحات رجالی آشنایی ندارد که بخواهد بگوید روایت ضعیف یا جعلی است ، این ها سر سوزنی ارزش ندارد .

بله ، اگر بزرگانشان مثل ذهبی ، ابن حجر ، نووی و امثال این هایی که یکه تاز میدان رجال هستند ، بگویند : این روایت جعلی است ، ما می پذیریم ؛ اما حکم به ضعف روایت از این ها ، نمی پذیریم . چون روش این آقایان است که غالب روایاتی که در فضیلت ائمه (علیهم السلام) یا آقا امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) است یا دال بر خلافت آن حضرت می باشد ؛ چون با مبانی اعتقادی آن ها همخوانی ندارد ، بلا فاصله بر چسب ضعف روایت می زنند یا این که الحدیث منکر یا القلب یشهد انه باطل .

این ها همه سخنان بنی اسرائیلی است و سرسوزنی در ترازوی علمی موازین علم رجال و درایه ، ارزش ندارد .

مجری :

حضرت استاد ! این شبکه های وهابی به دلیل این که حرفی برای گفتن ندارند ، به دنبال جزئیاتی هستند که از آن طریق مقدسات شیعیان را زیر سؤال ببرند و به آن بی ادبی و جسارت کنند .

این ها مدتی است که بحث رضاع کبیر را مطرح می کنند که باعث شده به خیلی از مقدسات شیعه جسارت کنند . بنده قبل از این که این مسأله را به صورت واضح بیان کنم ، کلیپی آماده شده که آن را باهم ببینیم . بعد از پخش این کلیپ سؤالات را مطرح می کنم .

کلیپ 1 ) :

کارشناس وهابی :

چیزی که واضح و راحج است و در روایات اهل سنت هم آمده ، اولا مورد استثنایی و خاصی بوده . دوما ، شیر را می دوشیدند و در یک ظرف می ریختن و بعد شخص مقابل می خورده و آن شخص هم معین بوده . در روایت می فرماید : این شخص فرزند خوانده شان بوده . بعد از این که فرزند خواندگی تحریم می شود ، پیش رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می آیند که چه کار کنیم ؟ این شخص با ما زندگی کرده ، حال بزرگ شده . از بچگی با ما بوده و فرزند خوانده ما بوده . رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) در این مورد خاص به ایشان اجازه داده و آن هم در ظرف باشد . قطعا در ظرف بوده .

مسأله این است که لمس جسدی از جمله محرمات مؤکد است ؛ اما در مورد روایاتی که در نزد برادران شیعه وجود دارد ، گرچه بعضی از این روایت ها موهوم هستند ؛ اما روایتی وجود دارد که این قضیه را تأکید می کند .

أخبرنا محمد بن عمر حدثنا محمد بن عبد الله بن أخي الزهري عن أبيه قال كان يحلب في مسعط أو إناء قدر رضعة فيشربه سالم كل يوم خمسة أيام وكان بعد يدخل عليها وهو حاسر رخصة من رسول الله لسهلة بنت سهيل .

در این روایت دقیقا کیفیت را توضیح می دهد که در یک ظرف قرار دهید . اما این ظرف را نباید به مردم گفت . صحابه بدنام نمی شوند . اگر ظرف را گفت ، خیلی طبیعی می شود و مردم زیاد از صحابه بدشان نمی آید . اما برای این که مردم از صحابه بدشان بیاید ، به این صورت می گویند ؛ اما غافل از این که وقتی در خانه خود شیشه است ، به خانه دیگران سنگ نزنید .

کارشناس وهابی :

اما در مورد رضاع کبیر می گویند . همین آیه ای که خواهرمان به آن استدلال کردند ، آیه 7 سوره آل عمران ، دقیقا روی این ها تطبیق می کند .

هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آَيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آَمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ . آل عمران / 7

مجری :

حضرت استاد ! سؤال بنده این است که رضاع کبیر به چه معنا است ؟ اولا ، حکم فقهی رضاع صغیر را هم بیان کنید که خیلی هم مبتلا به می باشد .

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

یکی از مسائلی که امروز در جامعه مبتلا به است و غالبا توجهی به آن نمی کنند ، بحث رضاع می باشد . رضاع همان گونه که خدای عالم در سوره نساء ، آیه 23 می‌فرماید:

حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَبَنَاتُكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ وَعَمَّاتُكُمْ وَخَالَاتُكُمْ وَبَنَاتُ الْأَخِ وَبَنَاتُ الْأُخْتِ وَأُمَّهَاتُكُمُ اللَّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ مِنَ الرَّضَاعَةِ وَأُمَّهَاتُ نِسَائِكُمْ وَرَبَائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُمْ مِنْ نِسَائِكُمُ اللَّاتِي دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ تَكُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ وَحَلَائِلُ أَبْنَائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلَابِكُمْ وَأَنْ تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا . نساء / 23

خدای عالم ازدواج با مادر ، خواهر ، عمه و خاله ، برادر زاده ، خواهر زاده را حرام کرد و هم چنین ازدواج با مادرانی که به شما شیر داده اند و همین طور ازدواج با خواهران رضاعیتان ، حرام است .

اگر خانمی بچه دیگری را شیر دهد که شرائطی دارد که یا 24 ساعت باشد یا این که گوشت و استخوان آن بچه شود یا به عبارتی با آن شیر ، رشد کند یا این که دوازده بار پشت سر هم باشد . این خود بحثی جدا است . اما اگر خانمی به بچه ای غیر از بچه خودش شیر داد با شرائط خاصش ، تمام بچه آن خانم با این بچه محرم می شود . یعنی در حقیقت فرزند رضاعی آن خانم می شود . اگر پسر باشد ، با دختر های آن خانم نمی تواند ازدواج کند و اگر دختر باشد ، با پسر های آن خانم نمی تواند ازدواج کند . این مورد در جامعه ما زیاد است ، مخصوصا در میان فامیلی و غیره که فرض بفرمایید دو جاری با هم در یک خانه زندگی می کنند یا این که دو خانم که با هم صمیمی هستند . یکی از این خانم ها کسالت دارد یا این که مسافرت رفته ، دیگر بچه آن خانم را شیر می دهد . درست است که این دو بچه با هم پسر عمو و دختر عمو هستند ؛ اما وقتی شیر خوردند ، برادر و خواهر شدند . یا دختر دایی و پسر عمه هستند . این ها می توانند با هم ازدواج کنند ؛ اما چون به هم شیر دادند ، با هم خواهر و برادر هستند .

یا نه ، بعضی از آقایانی که دو همسر دارند ، خانم ها به بچه های هم شیر دادند . هر دو خانم به بچه های یکدیگر شیر می دهند . در حقیقت همین که این خانم بچه آن از این شوهرش شیر داد ، این خانم دختر رضاعی مرد می شود یعنی به این مرد محرم شده و ازدواج حرام است .

البته آن چه که مسلم و قطعی است ، شیر خوردن در دوران شیرخوارگی یعنی در همان دو سال اول است . بعد از این که دو سال گذشت و از شیر گرفته شد و بچه غذا خور شد ، شیر خوردن موجب سرایت حرمت نیست . این مسئله را هم آقایان شیعه دارند و هم اهل سنت دارند .

اما بحثی که امروز در بعضی از ماهواره ها مطرح است و این را ملاک قرار دادند و به مقدسات شیعه ، به حضرت امیر (علیه السلام) و حضرت زهرا (سلام الله علیها ) جسارت می کنند ، آن هم جسارت های بسیار نادرست و وقیحانه ، داستانش این است که در صحاح آقایان هم آمده که یکی از صحابه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ، سهله بنت سهیل خانم ابوحذیفه ، پسر خوانده ای به نام سالم داشت . این ها قبلا پسر خوانده را پسر خود می دانستند ؛ اما زمانی که حکم آمده که پسر خوانده دیگر حکم فرزندی را ندارد و نامحرم هستند ، سالم هم بزرگ شده بود و وقتی می آمد با خانم ابوحذیفه رفت و آمد می کرد ، برای ابوحذیفه سنگین بود که یک جوان نا محرم با همسرش صحبت می کند . از عایشه نقل می کند که سهله نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آمد ، عرض کرد :

عن عائشة جاءت سهله بنت سهيل فقالت يا رسول الله انى أرى في وجه أبى حذيفة شيئا من دخول سالم على فقال أرضعيه فقالت كيف أرضعه وهو رجل كبير فضحك رسول الله صلى الله عليه وسلم قال الست اعلم أنه رجل كبير ثم جاءت فقالت ما رأيت في وجه أبى حذيفة شيئا أكرهه .

وقتی سالم به خانه می آید ، می بینم که به غیرت شوهرم بر می خورد . در صورتی که سالم ، پسر خوانده ابوحذیفه است . به سهله گفت : به سالم شیر بده تا محرم شود . سهله گفت : یا رسول الله من چگونه به سالم شیر بدم در صورتی که سالم یک مرد بزرگ است . پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) خندید و فرمود : من می دانم که سالم یک مرد بزرگ است . تا این که ایشان رفت و به سالم شیر داد و این قضیه حل شد .

صحیح مسلم ، ح 3490 ، ج 4 ، ص 168

در روایت دیگر دارد ، این گونه آمده :

فقالت يا رسول الله والله انى لأرى في وجه أبى حذيفة من دخول سالم قالت فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم ارضعيه فقالت إنه ذو لحية فقال ارضعيه يذهب ما في وجه أبى حذيفة فقالت والله ما عرفته في وجه أبى حذيفة .

وقتی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند : به سالم شیر بده ، گفتم یا رسول الله سالم بزرگ شده و ریش دارد ، چگونه به او شیر دهم . فرمودند : برو شیر بده تا پسر رضاعیت شود و به غیرت آقای ابوحذیفه بر نخورد . بعد می گوید : شیر دادم و مسأله حل شد .

صحیح مسلم ، ح 3494

این در حقیقت کل داستان در صحیح مسلم بود که این همه این آقایان سر و صدا به راه انداختند . اما این که قضیه چیست ، را نمی دانم . سؤالات شما را پاسخ می دهم و در پایان تحلیل خود را بیان می کنم .

مجری :

این حکمی که برای سالم دادند ، فقط مختص سالم بود یا این که از این قضیه یک حکم عمومی را انتزاع می کنیم ؟

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

در این که این حکم کلی است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بیان کرده یا این که حکم مخصوص سالم بوده ، این آقایان در آن شبکه تصریح دارند بر این که حکم مخصوص سالم بوده و یک مورد استثنایی محسوب می شده . گرچه آقایان وهابی می گویند : این ها حکم کلی است . اگر چه یک مورد خاص بوده ؛ اما مورد نمی تواند مخصص باشد . اما آن چه که مطرح است این می باشد که بزرگان اهل سنت صراحت دارند که این حکم مخصوص خانم ابوحذیفه نبوده ؛ بلکه این حکم کلی بوده . دلیلش چیست ؟ ابن حجر عسقلانی با سند صحیح نقل می کند ، ما اصلا کاری نداریم . شاید بیش از دویست مصدر هست ؛ اما تصریح به صحت نیست . اما ابن حجر می گوید :

في هذه القصة فكانت عائشة تأمر بنات اخوتها وبنات اخواتها أن يرضعن من احبت أن يدخل عليها ويراها وأن كان كبيرا خمس رضعات ثم يدخل عليها وإسناده صحيح وهو صريح فأي ظن غالب وراء هذا

بعد از این قضایا ، عایشه دستور می داد برادر زاده یا خواهر زاده اش به آن دسته از مردانی که دوست داشتند بر عایشه وارد شوند و با او صحبت کنند ، شیر دهند .

مثلا عایشه دوست داشت فلان صحابی به خانه اش رفت و آمده کند و دوست داشت او را ببیند ، به دختر برادر یا دختر خواهرش دستور می داد تا به آن صحابی شیر دهد تا عایشه عمه آن شخص شود

اگر چه که آن شخص کبیر و بزرگ باشد . چون بچه معنا ندارد که پیش عایشه برود و عایشه بخواهد خود را در مقابل او حفظ کند . بعد از این که آن ها را شیر می دادند ، آن ها رفت و آمد داشتند . سند روایت هم کاملا صحیح است و صریح می باشد و هیچ ابهامی ندارد . بعد از این دیگر شک و شبهه کردن ، چه معنایی دارد .

عایشه صراحتا به خواهر زاده و برادر زاده اش دستور می دهد که مردان جوان را شیر دهند تا بر او وارد شود .

اولا این که آقایان می گویند : عایشه ، ام المؤمنین بوده و به همه محرم بوده !! اگر واقعا محرم بوده ، این کار چه معنایی دارد ؟ بنده یک شب در این برنامه گفتم : حکم امهات المؤمنین مثل حکم شرعی خواهر زن است که نه می توان با او ازدواج کرد و نه می توان به او نگاه کرد . در حقیقت همان حکم به امهات المؤمنات جاری است . امهات المؤمنین به مؤمنین و مسلمان ها محرم نیستند که مثلا به موی سر یا بدن عایشه نگاه کنیم . از طرف دیگر ، ازدواج با این ها هم حرام است . در این شک و شبهه ای نیست. من بیش از دویست مصدر دیدم که آقایان این قضایا را نقل کردند و فقط برای این که میانبر برویم و هم صحت و هم تصریح یک فقه رجالی را دیده باشیم ، به همین روایت ابن حجر اکتفا می کنم .

مجری :

حضرت استاد ! همسران دیگر پیامبر (صلی الله علیه و آله) یا صحابه به این حکم عمل کردند ؟

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

البته تا آن جایی که ما خبر داریم ، نه تنها عمل نکردند ؛ بلکه با عایشه در این امر کاملا مخالفت کردند . در صحیح مسلم ، حدیث 3495 که از ام سلمه نقل می کند :

حدثني عبد الْمَلِكِ بن شُعَيْبِ بن اللَّيْثِ حدثني أبي عن جَدِّي حدثني عُقَيْلُ بن خَالِدٍ عن بن شِهَابٍ أَنَّهُ قال أخبرني أبو عُبَيْدَةَ بن عبد اللَّهِ بن زَمْعَةَ أَنَّ أُمَّهُ زَيْنَبَ بِنْتَ أبي سَلَمَةَ أَخْبَرَتْهُ أَنَّ أُمَّهَا أُمَّ سَلَمَةَ زَوْجَ النبي (ص) كانت تَقُولُ أَبَى سَائِرُ أَزْوَاجِ النبي (ص) أَنْ يُدْخِلْنَ عَلَيْهِنَّ أَحَدًا بِتِلْكَ الرَّضَاعَةِ وَقُلْنَ لِعَائِشَةَ والله ما نَرَى هذا إلا رُخْصَةً أَرْخَصَهَا رسول اللَّهِ (ص) لِسَالِمٍ خَاصَّةً فما هو بِدَاخِلٍ عَلَيْنَا أَحَدٌ بِهَذِهِ الرَّضَاعَةِ ولا رَائِينَا .

سایر همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) از این که یک جوانی بیاید و شیر بخورد تا به آن ها رفت و آمد کند ، ممانعت کردند . ام السلمه ، ام حبیبه ، حفصه و دیگران هیچ کدام زیر بار این حکم نرفتند . زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله) به عایشه گفتند : نظر ما این است که این حکم مخصوص سالم ، پسر خوانده ابوحذیفه بود و ارتباطی به دیگران ندارد . ما اجازه نمی دهیم کسی با این گونه شیر خوردن ، محرم شود و با ما رفت و آمد کند .

صحیح مسلم ، ح 3495

جالب اینجا است که در صحیح مسلم در حدیث 3493 ام السلمه می گوید :

وحدثنا محمد بن الْمُثَنَّى حدثنا محمد بن جَعْفَرٍ حدثنا شُعْبَةُ عن حُمَيْدِ بن نَافِعٍ عن زَيْنَبَ بِنْتِ أُمِّ سَلَمَةَ قالت قالت أُمُّ سَلَمَةَ لِعَائِشَةَ انه يَدْخُلُ عَلَيْكِ الْغُلَامُ الْأَيْفَعُ الذي ما أُحِبُّ أَنْ يَدْخُلَ عَلَيَّ قال فقالت عَائِشَةُ أَمَا لَكِ في رسول اللَّهِ (ص) إسوة قالت إِنَّ امْرَأَةَ أبي حُذَيْفَةَ قالت يا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ سَالِمًا يَدْخُلُ عَلَيَّ وهو رَجُلٌ وفي نَفْسِ أبي حُذَيْفَةَ منه شَيْءٌ فقال رسول اللَّهِ (ص) أَرْضِعِيهِ حتى يَدْخُلَ عَلَيْكِ .

من به عایشه گفتم : بعضی از جوان های بزرگ با قد و قواره درشت ، بر تو وارد می شوند . من دوست ندارم که این ها بر من وارد شوند . (یعنی با این بحث رضاع و شیر خوردن جوان هایی با تو رفت و آمد می کنند و ما این را دوست نداریم ) عایشه گفت : آیا تو نمی خواهی کار پیامبر (صلی الله علیه و آله) را الگوی خود قرار دهی ؟

در این جا عایشه این را می گوید که این حکم مخصوص سالم پسر خوانده ابوحذیفه نیست ، برای همسر ابوحذیفه هم نیست . این حکم در حقیقت حکمی برای همه مسلمان ها بوده . این آقایانی که می گویند حکم مخصوص سالم است ، عایشه مخالف آن را می گوید .

نظر عایشه این است که حکم مخصوص سالم و مخصوص همسر ابوحذیفه نیست . هر کسی و هر صحابه ای از این طریق می تواند جوان های بزرگ ، ریش دار را برای خود محرم کند .

صحیح مسلم ، ح 3493 ، ج 4 ، ص 169

صحیح مسلم هم نیازی به بررسی سند ندارد .

مجری :

حضرت استاد ! این آقایان می گویند : مراد از این رضاع کبیره ، شیر دوشیدن در ظرفی است که خوردن آن شیر به شخص مورد نظر . اما شما روایتی را که از عایشه خواندید صراحت در آن قضیه دارد یعنی رضاع کبیر باید مستقیما از سینه شیر بخورد تا محرم شود . این مسأله در حال حاضر واقعا مفسده دارد . یکی از مفتیان در مصر داده بود که فتوا به این کار داد و سر و صدای زیادی را ایجاد کرد .

در حال حاضر این آقایان نمی دانند که کدام را قبول کنند . بنده می خواستم در این زمینه توضیحی را بیان کنید و کلمه رضاع و ارضاع را از نظر لغوی توضیح دهید .

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

ما به دور از این جنجال ها ، می خواهیم یک بحث علمی داشته باشیم . آقایان به ما بگویند : کلمه رضاع و ارضاع ، از نظر لغوی به چه معنا است ؟ ِ وَأُمَّهَاتُكُمُ اللَّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ مِنَ الرَّضَاعَةِ ، خود کلمه ارضاع و رضاع به چه معنا هستند ؟ می گوییم فلان خانم ارضعت فلان بچه را . فلان بچه رضع من امراه فلان ، این ارضاع و رضاع یعنی شیر خوردن ، معنایش چیست ؟

بنده دو سه مورد از کتاب های فقهی که به استناد لغت آورده مثل جناب آقای محمد بن احمد شربینی از فقهای نامی اهل سنت ، متوفای 977 هـ است که می گوید :

الرضاع لغة اسم لمصي الثدي و الشرب لبنه

رضاع از نظر لغوی یعنی خوردن شیر از پستان زن و نوشیدن از سینه است .

الاغناء فی حل الفاظ ابی شجاع ، ج 2 ، ص 136 ، چاپ دار المعرفه بیروت

جناب بکری دمیاطی ، متوفای 1310 هـ از فقهای بنام اهل سنت می گوید :

ان الرضاع لغة اسم لمصي الثدي والشرب لبنه

رضاع از نظر لغوی خوردن شیر از سینه زن است .

بکری دمیاطی ، اعانه الطالبین ، ج 3 ، ص 329

جناب زکریای انصاری ، از علمای بزرگ شافعی متوفای 936 هـ می گوید :

الرضاع هو بفتح الراء وكسرها لغة اسم لمصي الثدي والشرب لبنه

رضاع هم با فتح و هم با کسر ، از نظر لغویی خوردن شیر از سینه زن است .

زکریای انصاری ، فتح الوهاب ، ج 2 ، ص 194

نه این که شیر را در ظرفی بریزند . به این رضاع نمی گویند ؛ بلکه شرب است یعنی نوشیدن . ایشان در جلد دوم صفحه 398 از غفال که ازعلمای نامی اهل سنت است می گوید :

قيده الغفال وغيره بما اذا كان الرضاع من الثدي

بزرگان اهل سنت رضاع را به خوردن از سینه مقید کردند .

این که می گویند فلانی ارضعته یعنی از سینه به او شیر داد . یا این که فلانی رضع او رضعت یعنی از سینه شیر خورده . اگر چنانچه در لیوان ریخته شود ، به آن ارضاع یا رضاع نمی گویند . می گویند شرب لبن فلان ، کلمه شرب استعمال می شود نه کلمه رضاع .

مجری :

نظر فقهای اهل سنت درباره رضاع کبیر چیست ؟

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

در رابطه با معنای لغوی رضاع کبیر آقایان این گونه بیان کردند . جناب عظیم آبادی از فقهای بزرگ اهل سنت ، کتابی دارد با نام عون المعبود در شرح سنن ابی داود است . ایشان در جلد 6 ، صفحه 46 بعد از آن روایت که عایشه به خواهر زاده ها و برادر زاده هاش می گفت به افرادی که دوست داشت بر او وارد شوند ، شیر دهد تا محرم شود ، می گوید :

والحديث قد استدل به من قال إن إرضاع الكبير يثبت به التحريم وهو مذهب عائشة وعروة بن الزبير وعطاء بن أبي رباح والليث بن سعد وبن علية وبن حزم

تمام فقهایی که می گویند رضاع کبیر موجب حرمت است ، به اين روايت استناد کردند . یعنی اگر چنانچه یک مرد بزرگی از زنی شیر بخورد ، آن مرد فرزند رضاعی آن زن می شود . این مذهب عایشه و عروه بن زبیر ، عطاء بن ابی رباح ( که از علمای نامی است ) ، لیث بن سعد و بن علیه و ابن حزم است و فتوایشان همین بوده .

عظیم آبادی ، عون المعبود ، ج 6 ، ص 46

این آقایانی که می گویند ما جامعه اهل سنت می گوییم حرام است ، به ما جواب دهند . ما که آدرس دادیم ، آقایان این کتاب را ببینند . جناب عظیم آبادی در صفحه 47 از این کتاب می گویند :

وقد جمع بين حديث الباب وبين هذه الأحاديث بأن الرضاع يعتبر فيه الصغر إلا فيما دعت إليه الحاجة كرضاع الكبير الذي لا يستغني عن دخوله على المرأة ويشق احتجابها منه ويجعل حديث الباب مخصصا لعموم هذه الأحاديث وإليه ذهب شيخ الإسلام بن تيمية

وقال الشوكاني وهذا هو الراجح عندي وقال هذه طريقة متوسطة بين طريقة من استدل بهذه الأحاديث على أنه لا حكم لرضاع الكبير مطلقا وبين من جعل رضاع الكبير كرضاع الصغير مطلقا لما لا يخلو عنه كل واحدة من هاتين الطريقتين من التعسف انتهى

از یک طرف آقایان می گویند مرد بزرگ شیر بخورد ، محرم می شود . از طرف دیگر می گویند این محرم شدن و شیر خوردن مرد نامحرم است ، نگاه کردن به بدن زن نامحرم حرام است . قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِم . این که با آیه قرآن منافات دارد . تا چه رسد به این که بیاید بدنش را با بدن یک زن نامحرم مسح کند . این موجب حرمت است . ایشان ادامه می دهند که بعضی از علما یک وجه جمعی درست کردند . خوردن مرد بزرگ از سینه یک زن حرام است الا این که انسان احتیاج داشته باشد . اگر چنانچه احتیاج شد . مثلا مردی با خانواده ای رفت و آمد می کند و این رفت و آمد باعث نگاه کردن به نامحرم می شود . نگاه کردن به نامحرم هم حرام و گناه است . برای این که هر دفعه گناه نکند ، یک دفعه از سینه آن زن شیر بخورد تا محرم آن ها شود .

رضاع در صورتی است که کوچک باشد . یعنی در همان دو سال شیرخوارگی باشد . مگر در جایی که احتیاج باشد .

عظیم آبادی ، عون المعبود ، ج 6 ، ص 47

این مفتی که فتوا داد ، همین را گفت . ایشان گفتند : یک شخصی که با چند خانم در یک اداره کار می کند ، یا مردی راننده یک خانم است . این مرد باید هر روز چندین بار به نامحرم نگاه کند و هر دفعه گناه کند . یک مرتبه دل به دریا بزند و شیر بخورد و دختر رضاعی این آقایان شود . با این وضع مسأله برای همیشه حل می شود .

جالب این است که آقای عظیم آبادی می گوید :

نظر ابن تیمیه هم این است که اگر احتیاج شد ، می تواند یک مرد بزرگ شیر بخورد و محرم شود و دیگر آن خانم به مشکلی بر نمی خورد که هر روز چادر و روسری سر کند .

جالب این است که در ادامه می گوید :

شوکانی می گوید : این وجه جمع خیلی زیبا است . ما نه آزاد بگذاریم که هر کس از راه رسید ، بگوید من از سینه فلان خانم شیر بخورم و بچه رضاعی ایشان بشوم . از طرف دیگر ، درب این حکمی را که پیامبر (صلی الله علیه و آله) باز کرده را ما ببندیم .بگوییم اگر ضرورت اقتضاء کرد و احتیاج داشت که این مرد گناه کند و آن خانم به مشکل می افتد ، اشکالی ندارد . این روش خیلی معتدلی است .

عظیم آبادی ، عون المعبود ، ج 6 ، ص 47

شاید این آقایان بگویند : امثال ابن تیمیه و ابن حزم و این ها گفتند : شیر بخورند نه این که فقط از سینه بخورند. آقای ابن حجر عسقلانی به صراحت دارد (البته نظر خود ابن حجر این است که فقط در دوران شیرخوارگی اگر کسی از سینه خانمی شیر بخورد ، مثل بچه رضاعی او می شود ؛ اما وقتی بزرگ شد ، دیگر حرمت سرایت نمی کند) و نقل می‌کند :

وخالف في ذلك الليث وأهل الظاهر فقالوا أن الرضاعة المحرمة إنما تكون بالتقام الثدي ومص اللبن منه ....

وأما بن حزم فاستدل بقصة سالم على جواز مس الأجنبي ثدي الأجنبية والتقام ثديها إذا أراد أن يرتضع منها مطلقا ...

در این عقیده ای که ما گفتیم ، تعدادی از علمای اهل سنت با ما مخالف هستند و اهل ظاهر که ابن حزم و دیگران هستند ، گفتند آن رضاع و شیر خوردنی که باعث حرمت می شود و فرزند آن زن شود ، فقط در این صورت است که آن مرد بزرگ ، لب های خود را به سینه خانم بچسباند و شیر را از سینه آن خانم بمکد .

خیلی جالب است این آقایانی که می گویند : این کار که مرد اجنبی لب های خود را بر سینه یک زن نامحرم بگذارد و شیر بخورد ، حرام است و در حقیقت تماس دو نامحرم است . این حرف ابن حجر عسقلانی است .

اما ابن حزم از همین قصه سالم که در صحیح مسلم آمده ، استدلال کرده بر این که در این موارد در رضاع کبیر ، حرمت نیست یعنی اگر چنانچه یک مرد اجنبی بدن و لبش با یک زن اجنبی تماس بگیرد ، هیچ اشکالی ندارد . اگر واقعا می خواهد این حرمت تسری کند ، این کار را انجام دهد .

ابن حجر عسقلانی ، فتح الباری ، ج 9 ، ص 127

هم چنین خود ابن حزم اندلسی کتابی به نام المحلی دارد که در دسترس همه هم هست و آن را در سایت های مختلف هم قرار دادند :

ولا يسمى إرضاعا إلا ما وضعته المرأة المرضعة من ثديها في الرضيع يقال أرضعته ترضعه إرضاعا ...

لأنه ليس برضاع إنما الرضاع ما مص من الثدي هذا نص قول الليث وهذا قولنا وهو قول أبي سليمان وأصحابنا.

رضاع و ارضاع ، صورت نمی گیرد مگر آن که خانم مستقیما سینه خود را در دهان بچه یا آن مرد بگذارد . رضاع در صورتی است که شیر خوردن از سینه باشد . این قول لیث بن سعید از علمای ما و قول خودم (ابن حزم ) و ابی سلیمان و همه فقهای ما معتقد به این نظر هستند .

ابن حزم اندلسی ، المحلی ، ج 10 ، ص 7

ایشان در ادامه روایاتی را از سفیان ثوری می آورد که از فقهای بنام اهل سنت می باشد ، بیان می کند :

ومن طريق عبد الرحمن بن مهدي عن سفيان الثوري عن أبي حصين عن أبي عطية الوادعي أن رجلا مص من ثدي امرأته فدخل اللبن في حلقة فسأل أبا موسى الأشعري عن ذلك فقال له أبو موسى حرمت عليك امرأتك ...

شخصی از ابی عطیه وادعی سؤال کرد : یک مردی از سینه خانمش شیر خورد . شیر در گلوی مرد ریخته شد . این ها نزد ابوموسی اشعری صحابی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آمدند . ابو موسی به او گفت : همسرت به تو محرم شده است . یعنی شما پسر همسرت شده ای و ازدواج یک فرد با مادرش هم شرعا حرام است .

ابن حزم اندلسی ، المحلی ، ج 10 ، ص 18

این قضایا را آقایان به صورت کامل بیان کردند . ما این مطالب را اعلام می کنیم . اگر چنانچه کار نادرست است ، به ما ارتباطی ندارد ؛ پس چرا آقایان گفتند . اگر درست است ، گناه ما نیست و حرفی است که گفته اند . اما این کارشناس وهابی ، در آخر آیه ای را خواند . گفت این که شیعیان این آیه را علم کردند و بیان می کنند ، از مصادیق آیه 7 سوره آل عمران هستند .

بنده از دوستان تقاضا دارم قسمت پایانی کلیپی که پخش شد را مجددا پخش کنند و هم چنین کلیپ دیگری که آماده شده را تا بنده سؤال خود را از این آقایان بپرسم .

کلیپ 2 ) :

کارشناس وهابی :

ایشان که مورد رضاع کبیر را می گویند ، همین آیه ای که خواهرمان خادمه به آن استدلال کردند ، آیه 7 آل عمران ، دقیقا روی این ها تطبیق می کند . واما ( فَأَمَّا) الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مرض(زَيْغٌ ) فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آَمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ . آل عمران / 7

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ ترحمون (تُفْلِحُونَ ) . مائده / 90

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

این آقا می گوید : شیعیان که به ما خرده می گیردند ، از مصادیق آیه هفت سوره آل عمران هستند. اگر تصویر آیه را نگاه کنید ، در این آیه واما الذین ، نیست ؛ بلکه فاما الذین است . فی قلوبهم مرض نیست ؛ بلکه فی قلوبهم زیغ است . اگر این کارشناس یک آیه پیدا کند که نوشته باشد ، واما الذین فی قلوبهم مرض فیتبعون ما تشابه منه ، بنده حاضرم به جای چهل میلیون ، چهار صد میلیون جایزه ، به این آقایان دهم . خیلی با صراحت آیه می خواند که واما الذین فی قلوبهم مرض فیتبعون ما تشابه منه ، و آن را به شیعه تطبیق می دهد . می گوید : چون شیعه ها قلبشان مریض است ، من ابتغاء الفتنه .

این آقای کارشناس به ما بگوید که این آیه را از کجا آورده و کدام ملکی نازل شده بر ایشان که افاضه کرده واما الذین فی قلوبهم مرض فیتبعون ما تشابه منه . یا این که آیه خمر را می خواند و می گوید : لعلکم ترحمون یا لعلکم تفلحون . چند بارهم تکرار می کند : لعلکم ترحمون . اگر چنانچه این آیه در قرآن آمده که : یا ایها الذین آمنوا انما الخمر والمیسر والانصاب والازلام رجس من عمل الشیطان فاجتنبوا لعلکم ترحمون ، ما باز هم چهارصد میلیون جایزه می دهیم .

آقایان که ما شیعیان را متهم می کنند که ما قرآن را نمی توانیم بخوانیم و اصلا نمی خوانیم ؛ اما این آقایان که هر روز قرآن را به دست می گیرند و می خوانند و می گویند با ما با این قرآن صحبت کنید و ما شما را به این قرآن دعوت می کنیم ، ما اهل قرآن هستیم ، شیعه ها اهل قرآن نیستند ؛ حتی اگر مراجع ما یک واو را جا به جا می کنند ، آن را به بوق و کرنا می گذارند ، این دو مورد را به ما پاسخ دهند .

در آیه خمر می گوید لعلکم ترحمون ، در آیه 7 ، آل عمران هم می گوید : واما الذین فی قلوبهم مرض فیتبعون ما تشابه منه ، این دو آیه را به ما نشان دهند که در کجای قرآن است . آیا جبرئیل این گونه نازل کرده یا این که جبرئیل های زمان این آیه را بر کارشناس وهابی نازل کرده . اگر این دو آیه را برای ما پیدا کنند ، ما حاضریم 800 میلیون جایزه قرار داده ایم .

مجری :

بنده می خواستم این روایت سالم مولا ابی حذیفه ، را از نظر سندی هم بررسی کنید . چون گفتند از طبقات ابن سعد است که همسر ابوحذیفه ، شیر را در ظرفی می ریخت و در چند روز به سالم می داد تا این که محرم شود . در این رابطه توضیح دهید .

نظر شیعه در این باره این روایت چیست ؟ آیا این روایت را قبول دارد ؟

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

البته قبل از این که بنده پاسخ این دو سؤال شما را بدهم ، در مورد کلیپی که پخش کردیم که آیه قرآن را اشتباه می خوانند ، این طبیعی کار است ؛ چه از یک مرجع باشد و چه از عالم ، چه شیعه و چه سنی ، مخصوصا افرادی که استعداد قوی دارند ، غالبا اشتباهاتشان بیشتر می شود . اگر چنانچه مرجعی از شیعه آیه را را جا به جا بخواند ، یا اگر یک عالم شیعه یک آیه را اشتباه بخوانند ، به بوق و کرنا می کنند. ما خواستیم بگوییم این طبیعی کار است . اگر یک زمان حکمی را خلاف بیان می کند ، این قابل قبول نیست ؛ اما زمانی حدیثی جا به جا می شود یا یک کلمه ای جا به جا می شود ، یا آیه ای جا به جا می شود ، آقا تصور می کند لعلکم ترحمون است ، یا این که آقا در این جا می گوید فی قلوبهم مرض است ، ما این را عیب نمی دانیم . این طبیعی است . اما می خواهیم به این ها بفهمانیم که وقتی شما خاشاک را در چشم دیگران می بینید ؛ اما میخ بزرگ را در چشم خود نمی بینید ، این کارهایتان ، اشتباه است .

چند سال قبل یکی از آقایان مراجع با تعدادی از اساتید دانشگاه از ریاض آمده بودند . یکی از این بزرگواران در یک جلسه شاید ده دوازده روایت و آیه را غلط خواندند . آیت الله سبحانی فرمودند : فلانی اگر ما این طور می خواندیم ، آن را به بوق و کرنا می کردند . ما که زبان مادریمان عربی نیست ، این ها عرب هستند و این گونه اشتباه می خوانند ، کسی به این ها اعتراض نمی کنند .

بنده گفتم که این اشتباهات ، طبیعی است . چه از آن طرف باشد و چه از این طرف باشد . اما اگر بنا شود ، بزرگ نمایی کنید ، این هم هست . شما اگر می توانید بیایید از ما اشکال علمی بگیرید . بگویید فلانی که فلان روایت را بررسی کرد ، به چند دلیل معتبر نیست یا این که دلالت این مطلوب ، صحیح نیست . این کار بسیار عاقلانه است . ما در حوزه های خودمان همین طور هستیم . مثلا عبارتی را از شیخ طوسی یا صاحب جواهر می خوانیم و آن را نقد و بررسی می کنیم . اصولا بالندگی علمی بر نقل و نقد و بررسی است ؛ اما نه این که بزرگ نمایی و توهین و جسارت کنیم .

اما در مورد این که نظر شیعه در مورد این روایت ، ما معتقدیم که قضایایی که از سالم نقل می کنند و به پیامبر (صلی الله علیه و آله) نسبت می دهند ، دروغ است . نه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) چنین دستوری داده و چنین قضیه ای صورت نگرفته است . حتی ما معتقدیم مقام همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) اجل از این است که بخواهد برای این که چند نفر نامحرم به خانه اش بیاید و آن ها را نگاه کند و با آن ها راحت باشد . به نظر بنده این خودش یک توهین به همسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است که همسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) برای این که چند مرد نامحرم به منزلش رفت و آمد کند و ایشان بدون چادر و روسری باشد .

این ها ساخته و پرداخته عده ای کعب الاحبار ها و امثال این ها هستند که می خواهند چهره نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) یا چهره زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله) را مخدوش کنند . این آقایانی که می گویند : شیعه چنین و چنان است ، نه عقیده شیعه نسبت به اینطور روایاتی ، شاید سی الی چهل درصد از روایات صحیحینشان از این باب روایات است . ان شاء الله یک روزی برسد که علمای این ها ، مخصوصا علمای دانشگاه الازهر ، صحیح بخاری و مسلم را درست کند . همان طوری که برادر حسن البنا، بنیانگذار اخوان المسلمین ، چندی قبل گفت : من صحیح بخاری ، تنظیم کردم که حدود 60 درصد از روایات را تشخیص داده ام که ضعیف و نادرست است و آن را در این کتاب نقل نکردم .

همان طور که یکی از علمای افغانستان ، بحار را از سر و ته قیچی کرده ، که فقط به درد خودش می خورد . فقهای ما هم همگی مخالفت کرده و گفتند کار ایشان زشت است ولو این که از علمای شیعه هم باشد . ما هم کار ایشان را محکوم می کنیم . در حوزه هم کتاب ایشان را به هیچ وجهی خریداری نم کنند . فرقی نمی کند ، اگر آن ها هم بگویند مثلا 80 درصد از روایات صحیح بخاری را دور بیاندازند ، این هم شاید از نظر جامعه اهل سنت قابل قبول نباشد .

اما در مورد روایتی که این آقا ، از طبقات ابن سعد خواندند ، بر این که ایشان روایتی را آورد که سهله همسر ابوحذیفه شیر را داخل ظرفی می ریخت و آن را در طول چند روز خورد تا این که محرم شد . این آقا وقتی شیعه می خواهد به روایتی استدلال کند ، سند طلب می کند ؛ اما وقتی خودشان به روایتی استدلال می کنند ، خبری از سند نیست .

روایت در کتاب طبقات کبری ، تألیف ابن سعد ، متوفای 230 هـ ، :

أخبرنا محمد بن عمر حدثنا محمد بن عبد الله بن أخي الزهري عن أبيه قال كان يحلب في مسعط أو إناء قدر رضعة فيشربه سالم كل يوم خمسة أيام وكان بعد يدخل عليها وهو حاسر رخصة من رسول الله لسهلة بنت سهيل

محمد بن عمر واقدی از محمد بن عبد الله ، برادر زاده زهری از پدرش نقل می کنند که گفت : سهله ، همسر ابو حذیفه شیر را در ظرف یا لیوانی می ریخت و سالم هم آن را پنج روز پشت سر هم آن را خورد .

ابن سعد ، طبقات کبری ، ج 8 ، ص 271

راوی قضیه ، آقای واقدی است . اما این که نظر آقایان اهل سنت در مورد واقدی چیست ؟ و هر زمان که ما از واقدی روایتی را نقل می کنیم ، آقایان سر و صدا می کنند که واقدی چنین است . آقای احمد بن حنبل می گوید :

أحمد بن حنبل هو كذاب يقلب الأحاديث يلقى حديث ابن أخي الزهري على معمر ونحو ذا

وقال ابن معين ليس بثقة وقال البخاري وأبو حاتم متروك وقال أبو حاتم أيضا والنسائي يضع الحديث وقال الدارقطني فيه ضعف .... ابن المديني يقول الواقدي يضع الحديث

احمد بن حنبل گفته : واقدی دروغگو است و احادیث را جابه جا می کند و حدیث برادر زاده زهری را به معمر تلقین می کند . ابن معین گفته : ثقه نیست . آقای بخاری گفته : متروک است . نسائی گفته : ایشان حدیث را جعل می کرده . دارقطنی گفته در ایشان ضعف است . ابن مدینی گفته : کارش جعل حدیث بوده .

ذهبی ، میزان الاعتدال ، ج 3 ، ص 663

این آقایی که چنین حرفی زده ، حداقل سند آن را هم بررسی کند . وقتی قضیه ای را خلاف لغت ، خلاف فتاوای علما است ، به یک روایت جعلی استناد می کند .

علاوه بر این ، روای بعدی محمد بن عبد الله ، برادر زاده آقای زهری است . ذهبی از آقای ابن معین نقل می کند که گفته :

قال ابن معين ضعيف ، ابوحاتم ليست بالقوي

ابن معین گفته :ایشان ضعیف است . ابو حاتم گفته قوی نیست ...

ذهبی ، میزان الاعتدلال ، ج 3 ، ص 592

حال اگر بعضی ها توثیق هم کرده باشند ، آقایان قانونی دارند که در صورت تعارض توثیق و تضعیف ، می گویند تضعیف مقدم است .

لان الجارح يطلع علی امر لم يطلع عليها الموثق

ابن حجر عسقلاني ، لسان المیزان ، ج 7 ، ص 364

پس این که آقایان به روایت طبقات ابن سعد استناد می کنند ، کلا از آقای واقدی است که همه ایشان را کذاب ، جعال ، یضع الحدیث می گویند . این که شیعه را زیر سؤال می برند و می گویند : مردم نباید از این مسائل آگاه شوند ؛ چون نسبت به همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) بدبین می شوند ، توقع نداشته باشید که وقتی یک روایت جعلی را می آورید ،من گمان نمی کنم حتی آن جوان وهابی هم از شما بپذیرد .

تماس بینندگان

بیننده : شیعه

بنده می خواستم چند نکته در مورد برنامه های شبکه بیان کنم .

نکته اول این که ، ما واقعا از برنامه های کارشناسی آیت الله دکتر حسینی قزوینی استفاده زیادی می کنیم و هم چنین ایشان را به خاطر تسلط ایشان به کتب و مطالب مختلف را تحسین می کنیم . بعضی اوقات بنده فکر می کنم خداوند در ذهن ایشان کامپیوتری قرار داده که این گونه با تسلط مطالب را ارائه می دهند . ان شاء الله خداوند به ایشان برکت بیش از این عطا کنند .

نکته دوم در مورد همین بحث رضاع کبیر است . به نظر بنده بحث بسیار جالبی است اما به خاطر این که شاید بعضی از بینندگان از وسط بحث ، وارد شده باشند ، شما باید از ابتدا موضع شیعه را در این خصوص بیان می کردید که این قضیه ، مورد قبول ما نیست . چون شاید افراد عامی جامعه زیاد متوجه این موارد نشوند .

نکته سوم این که ، در کنار این بحث رضاع کبیر که خیلی روشن کننده بود ، بحث دیگری هم هست . بنده الان در انگلستان هستم که دوستان زیادی از اهل سنت دارم یا حتی با وهابی ها گاها بحث هایی داریم . بحث دیگری که متوجه شدم اخیرا در بین این ها افتاده و جا دارد که کارشناسان ما بیشتر به آن بپردازند ، بحث غذای حلال است که مشابه همین بحث رضاع کبیر ، مسائل خنده داری را در این باره می شنویم . این که گوشت ذبح شده توسط غیر مسلمان ها را با گفتن یک بسم الله قبل از خوردن ، حلال می دانند . اگر امکان دارد این مباحث را هم مطرح کنید ؛ چون بسیار ارزشمند است .

نکته چهارم این که ، از شما تقاضا دارم که شبکه انگلیسی شبکه ولایت را هم راه اندازی کنید .

بیننده : شیعه

بنده از محضر استاد قزوینی سه سؤال داشتم .

اول این که ، یک روایتی در اصول کافی ، جلد 1 ، صفحه 449 باب مولد النبی و وفاته . شبکه های وهابی روی این روایت خیلی مانور دادند .

دوم این که ، این شبکه های وهابی از سخنان شما در مورد تفسیر قمی ، کلیپی ساخته بودند که علی الظاهر از قول شما به نقل از مرحوم آیت الله خوئی (ره) مطرح کردید که تمام روایات این تفسیر ، صحیح است . در حالی که گفته شده در این تفسیر روایت هایی در مورد تحریف قرآن وجود دارد .

سوم این که ، عبارت الدعی ابن الدعی ، که امام حسین (علیه السلام) خطاب به ابن زیاد مطرح کردند. مي گویند این عبارت یک فحش است . اگر این عبارت بدی است ؛ آیا از امام انتظار می رود که بگوید .

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

نه این طور نیست . در کتاب های آقایان آمده که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرماید : من بگویم پدرت کیست ؟ گفت پدرم فلانی است . حضرت فرموند : نه ، پدرت آن که می گویی ، نیست . بلکه پدرت فلان شخص است . یا درباره معاویه می نویسند که وقتی به دنیا آمد ، چهار نفر دعوا می کردند . هر کدام ادعای پدری معاویه را می کردند تا این که هنده به خاطر این که ابوسفیان تا حدودی خوش قیافه تر بود ، گفت ابوسفیان ، پدر معاویه است . این مطلب را خود آقای زمخشری به صراحت بیان کرده است .

این تعابیر را در مورد فردی که مثلا زنا زاده است ، بگوید این شخص زنا زاده است . این توهین محسوب نمی شود و حرمت هم ندارد . مخصوصا فردی که واقعا زنا زاده است و در جامعه فساد می کند و جزء مفسدین فی الاض و محاربین است ، زمانی که امام پرونده نامیمونش را مطرح می کند ، می خواهد از تأثیر گذاریش در جامعه ، این که تعدادی فریب او را خوردند و به نام اسلام زیر پرچم او آمده اند .

عمر سعد به دستور ابن زیاد ، روز عاشورا که می خواهد دستور حمله صادر کند ، می گوید :

اركبوا يا خيل الله

ای سپاهیان خدا ، سوار شوید . حوری ها در بهشت منتظر شما هستند .

این ها اسلام را وارونه جلوه می دهند . یا از امام سجاد (علیه السلام ) است (البته خودم روایت را ندیدم ، از استادم حضرت آیت الله شاه آبادی شنیدم ) که از ایشان سؤال کردند : در عاشورا آخرین لحظه ای که امام حسین (علیه السلام) از اسب افتاده و رمقی در بدن مبارک باقی نمانده بود و تواني براي مبارزه نداشتند . جمعیت جمع شده ، یکی با شمشیر ، یکی با نیزه ؛ حتی کسانی که سلاح نداشتند ، با کلوخ و سنگ به بدن بی رمق امام حسین (علیه السلام) حمله می کنند . فلسفه این کار چیست ؟ حضرت پاسخ دادند :

كلهم يتقربون بذلك الي الله

همه آن ها با این حمله می خواستند به خدا نزدیک شوند .

آقا امام حسین (علیه السلام) می فرمایند : این هایی که به نام دین شما را فریب می دهند ، پرونده هایشان این است . یا خود حضرت امیر (علیه السلام) نسبت به اشعث بن قیس صراحتا در مقابل دیگران عبارات تندی بیان می کنند که قبلا هم بنده روایت آن را خواندم . این ها مفسدین در زمین هستند و دیگران را گمراه می کنند . لذا این گونه موارد هیچ اشکالی ندارد و اين تعبيري است كه در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله) هم بوده ، در زمان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) هم بوده و روایاتی که هم شیعه دارد و هم سنی .

اما در مورد تفسیر قمی ، بنده نگفتم آیت الله خوئی (ره) گفتند همه روایات آن صحیح است . ایشان می گوید روایانی که در تفسیر قمی در کامل الزیارات ابن قولویه است ، همه ثقه هستند . اما انسان ثقه ، دروغ نمی گوید . آیا اشتباه هم نمی گوید . البته این فرمایش آقای خوئی را قبول ندارم . بنده هم حدود بیست سال در حوزه رجال را تدریس کردم و در این زمینه هم صاحب نظر هستم و نظر آقای خوئی را در همین کتاب المدخل فی علم الرجال که از کتاب های حوزه است ، از نظر علمی رد کردم . اما نظر مبارکشان این است ؛ ولی دلیل نمی شود که روایات تفسیر قمی همه باید صحیح باشد . ایشان می گویند : روایانش همه ثقه هستند . در ضمن ما در آن کتاب مناقشه کردیم ؛ چون در تفسیر قمی راوایانی است که جزء ملعونین در لسان پیامبر (صلی الله علیه و آله) و آقا امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) بودند.

در مورد سؤال اول همه بنده به صورت مفصل توضیح خواهم داد .

بیننده : شیعه

بنده از استاد قزوینی سؤالی داشتم . در شبکه وهابی کلمه مسابقه ای گذاشتند که اگر کسی از کتاب توحید محمد بن عبد الوهاب ، یک مطلب خلاف قرآن پیدا کند . چهل میلیون تومان جایزه می دهیم . ما که اطلاعات نداریم ، حداقل حضرت استاد به ما در این زمینه کمک کنند که حداقل این جایزه را ببریم .

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

در رابطه با کتاب توحید ، اگر دوستان عزیز ما کلیپ دیگر را که آماده کرده بودیم ، را پخش کنید . بعد بنده پاسخ می دهم .

کلیپ 3 ) :

مجری وهابی :

در بیستمین روز مسابقه هستیم و جایزه به سی میلیون تومان رسیده است و ما هنوز پاسخی نگرفته ایم و منتظر پاسخ هستیم . کتاب مؤسس فکر وهابی ( به ادعای مخالفین ) کتاب توحید علامه امام محمد بن عبد الوهاب که بوق زده می شود که این فکر وهابیت ، یک فکر انگلیسی و بریتانیایی و استکبار جهانی است . حال ببینیم که این کتاب چه گفته و سخن از چه چیز به میان آورده . چیزی نیست غیر از توحید الله نیست . همان طور که از اسمش واضح و آشکار است ، توحید لااله الا الله و چون خرافه پرستان و مروجان بدعت و شرک این کتاب را در تضاد با مسائل و مصالح خود می دانند ، سعی کردند که این کتاب را به عنوان یک کتاب بد در میان مردم جا بیاندازند و ما این مسابقه را بر گزار کردیم تا به همگان اعلام کنیم که این کتاب عین قرآن است یعنی مفسر قرآن است و آیات قرآن را به مردم معرفی کرده . منظورم این است که قرآن را در این کتاب مطرح کرده . هر کسی که بتواند یک جمله حتی سه کلمه ای که با قرآن در تضاد باشد ، پیدا کنند ، جایزه سی میلیون تومانی به او تعلق می گیرد و اگر کسی پاسخ نداد ، ناچاریم مقدار آن را بالا ببریم تا شاید بتواند پاسخ دهد .

مجری :

جالب است گفتند این کتاب عین قرآن است .

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

بنده از همین نرم افزار جامع الکبیر ، کتاب محمد بن عبد الوهاب است که در صفحه 8 و 9 روایتی را نقل می کند :

وعن معُاذِ بن جبلٍ رضي الله عنه قال : ' كنتُ رَديفَ النبيِّ (ص) على حمارٍ ، فقال لي : يا معاذُ ، أتدري ما حقُّ اللهِ على العبادِ ؟ وما حقُّ العبادِ على اللهِ ؟ قلت : اللهُ ورسوله أعلم . قال : حقُّ الله على العبادِ : أن يعبدوه ولا يُشركوا به شيئاً ، وحقُّ العباد على الله : أنْ لا يُعذِّبَ من لا يُشْركُ به شيئاً . قلت : يا رسولَ الله ، أفلا أُبَشِّرُ الناسَ ؟ قال : لا تُبشرْهُمْ فَيَتّكلُوا ' أخرجاه في الصحيحين .

از معاذ بن جبل نقل شده که گفت : من پشت سر پیامبر (صلی الله علیه و آله) بر الاغ سوار شده بودیم . رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به من گفت : ای معاذ ! می دانی حق بندگان بر خدا و حق خدا بر بندگان چیست ؟ من گفتم : خدا و پیامبرش آگاهتر هستند . حضرت فرمودند : حق خدا بر بندگان این است که او را عبادت کنند و برای او شریک قائل نشوند . و حق بندگان بر خدا این است که کسی که برای خدا شریک قائل نیست را عذاب نکند . یعنی این حق مسلم بندگان بر خدا است .

اولا ، خود ابن تیمیه شعار می دهند که بنده بر گردن خدا اصلا حقی ندارد و این توهین به خداوند است . ما می گوییم بنده بر گردن خدا حق دارد ؟ در صورتی که ایشان می گویند : حق بندگان بر خدا این است که اگر بر خدا شریک قائل نشد ، او را عذاب نکند .

جمله شاهد مثال بنده این جا است :

معاذ می گوید ، گفتم : یا رسول الله ! آیا من به مردم بشارت ندهم که هر کس برای خداوند ، شریک قائل نیست ، خداوند او را عذاب نمی کند . بلکه به بهشت می برد . حضرت فرمودند : به این ها بشارت نده . اگر این را به مسلمان ها و صحابه بگویی ، دیگر نه نماز می خوانند و نه حج می روند و نه دیگر تکالیف خود را انجام می دهند . به این روایت اتکا می کنند و می گویند ما برای خدا شریک قائل نیستیم و خداوند ما را به بهشت می برد و عذاب هم نمی کند .

محمد بن عبد الوهاب ، کتاب التوحید ، ج 1 ، ص 8 و 9

در صفحه بعد روایت دیگری را نقل می کند :

عن عبادة بن الصامت رضي الله عنه قال : قال رسول الله (ص) :

مَنْ شَهِدَ أنْ لا إله إلا الله وَحْدَهُ لا شريكَ لَهُ . وأنَّ محمداً عبدُه ورسوله . وأنَّ عيسى عبدُ اللهِ ورسولُه . وكلِمَتُهُ ألْقاها إلى مَريم ورُوحٌ منهُ . والجنَّةَ حقُّ ، والنارَ حقٌّ أدخله الله الجنةَ عَلَى ما كان من العمل ' أخرجاه . ولهما في حديث عِتْبان : ' فإنَّ اللهَ حَرَّمَ عَلى النار مَنْ قالَ : لا إله إلاّ الله ، يَبْتَغِي بذلك وَجْهَ الله ' .

از عباده بن صامت است که گفت : رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند : هر کس به وحدانیت خداوند ، رسالت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شهادت دهد و این که شهادت دهد به این که حضرت عیسی بنده خدا و رسول او است و کلمه ای است که خداوند به حضرت مریم به او القاء کرده ( حال علت این که از میان 124 هزار پیامبر ، فقط شهادت به رسالت حضرت عیسی آمده ، این آقایان باید جواب دهند) بهشت حق است ، جهنم حق است ، هر عملی که داشته باشد ، چون به وحدانیت خداوند و رسالت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شهادت داده ، خداوند او را داخل به بهشت می کند . ( کاری هم ندارد که هزار پیامبر را کشته باشد ، هزار زنا کرده باشد )

محمد بن عبد الوهاب ، التوحید ، ج 1 ، ص 12

این که می گویند هر کس به وحدانیت خداوند و رسالت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شهادت دهند ، خدای عالم هر عملی داشته باشد ، او را به بهشت وارد می کند . در روایت قبلی هم گفته بود هر کس برای خداوند شریک قائل نشود ، خداوند او را به بهشت وارد می کند .

این روایت از چند جهت مخالف قرآن است .

اشکال اول : قرآن هر کجا که بشارت بهشت به مؤمنین داده ، گفته آن مؤمنینی که عمل صالح داشته باشند . وَبَشِّرِ الَّذِينَ آَمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي ... بقره / 25 ، هر کس ایمان آورد و اعمال صالح داشت . سوره کهف / 2 ، سوره شورا / 23 ، سوره البروج / 11 ، سوره البینه /8 ، سوره اعراف / 43 ، سوره سجده / 15 ، حتی جالب است که در خیلی از موارد آمده : وقتی بهشتی ها وارد بهشت می شوند ، خطاب می آید : أَنْ تِلْكُمُ الْجَنَّةُ أُورِثْتُمُوهَا بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ، این که شما به بهشت آمده اید ، به خاطر عمل صالحی است که انجام داده اید . اعراف / 43

یا آیه : الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلَامٌ عَلَيْكُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ، نحل / 32

پس از این جهت کاملا مخالف با قرآن است که می گوید : هر کس به مجرد این که برای خداوند شریک قائل نشد ، بشارت بهشت بده ، عمل صالح داشته باشد یا نداشته باشد . در صورتی که قرآن می گوید : این گونه نیست . وَبَشِّرِ الَّذِينَ آَمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي ... بقره / 25

اشکال دوم : در این حدیث می گوید : لاتبشرهم فیتکلوا ، معاذ ! مبادا به مسلمان ها بگویی که من این سخن را گفته ام . هر کس به وحدنیت خداوند دهد ، خداوند او را به بهشت می برد . در این جا گفته : به دیگران نگو . این چه حکمی است پیامبر (صلی الله علیه و آله) فقط به معاذ می گوید .

مخالف آیه قرآن است که می فرماید : وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ ، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) برای عموم مردم هم بشارت دهند است و هم انذار کننده است . صبا / 28

این که می گوید : لاتبشرهم ، به دیگران بشارت نده ، مخالف این قرآن است .

علاوه بر این ، همین آقای محمد بن عبد الوهاب در نکته پنجم می گوید :

الخامسة : أن الرسالة عمّت كل أُمة .

رسالت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) عمومی است و برای همه امت می باشد .

اشکال سوم : ایشان که می گوید : لاتبشرهم فیتکلوا ، به مردم بشارت نده که مردم خاطر جمع می شوند و تکالیف خود را کنار می گذارند . مخالف با آیه : يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ است . اگر این مطلبی که به معاذ گفت ، جزء بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ است يا نيست ؟ اگر چنانچه ما انزل الیک من ربک است ، باید به همه مسلمان ها بگویند . و اگر جزء ما انزل الیک من ربک نیست ، پس چرا به معاذ می گوید .

علاوه بر این ، مخالف آیه شریفه : إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ است . چون رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می فرماید : این را به مردم نگو و آن را کتمان کن . در این جا پیامبر (صلی الله علیه و آله) بر خلاف قرآن صحبت کرده . قرآن می گوید : إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ . هر کس بینات و هدایت را کتمان کند ، خداوند و همه لعنت کنندگان او را لعنت می کنند .

آیا این سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله) که می فرماید : هر کس برای خداوند شریک قائل نشود ، به بهشت می رود ، جزء بینات و هدایت است یا این که جزء بینات و هدایت نیست ؟

اگر بینات و هدایت نیست ، چرا به معاذ گفت ؟ اگر بینات و هدایت است ، چرا از دیگران کتمان می کند ؟

اشکال چهارم : مگر در روایت نگفته بود که لاتبشرهم فیتکلوا، مبادا به مردم چیزی بگویی مردم خاطر جمع می شوند و دیگر تکالیف خود را انجام نمی دهند .

پس چرا معاذ بن جبل آن را گفت و چرا محمد بن عبد الوهاب آن را نقل کرده است ؟ آیا این مخالف آیه شریفه مَا آَتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا ، نیست ؟ معاذ که صحابه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است ، پس چرا گفت است ؟ آیا خلاف گفته قرآن نیست ؟ محمد بن عبد الوهاب هم این مطلب را در کتاب خود نشر داده است . در صورتی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرموده : لاتبشرهم فیتکلوا ، گفت . اما محمد بن عبد الوهاب اصل قضایا را مطرح کرده . آیا این ها شامل وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِيهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُهِينٌ ، نیستند ؟

اشکال پنجم : ایشان که می گوید : به مردم بشارت نده ، آقای محمدبن عبد الوهاب در همین کتاب در نکته 15 می گوید :

الخامسة عشرة : أنَّ هذه المسألة لا يعرفُها أكثرُ الصحابة .

این مسأله ای که پیامبر (صلی الله علیه و آله) گفتند ، اکثر صحابه نمی دانستند و نمی فهمیدند .

آیا این خود اهانت به صحابه نیست ؟ این ها چگونه صحابه ای هستند که ساده ترین مسأله را نمی فهمد . آیا این خلاف نیست ؟ جالب این است که در نکته 18 می گوید :

الثامنة عشرة : الخوفُ من الاتِّكال على سَعَة رحمة الله .

پیامبر (صلی الله علیه و آله) ترسید که اگر این ها را به مردم بگویند ، مردم به رحمت خداوند خاطرجمع شوند .

آیا این مطلب با آیه شریفه : قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ . از امام صادق یا امام باقر (علیهم السلام) سؤال می کنند که بهترین آیه و دلخنک آیه در قرآن ، چه آیه ای است ؟ حضرت فرمودند : قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيم . بگو به بندگانی که در گناه و معصیت ، اسراف کرده اند و هر کاری خواستند ، انجام دادند. به این افراد بگوید : از رحمت خداوند ناامید نشو. خداوند هر گناهی که داشته باشد ، خدای عالم گناهان شما را می بخشد .

از طرف دیگر ، قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ . پیامبر به مردم از فضل و رحمت خدا بشارت بده تا مردم به واسطه رحمت واسعه خداوند خوشحال شوند . آیا عبارت الخوف من الاتکال علی سعه رحمه الله ، مخالف با این آیه نیست ؟

یا این که قرآن کریم می گوید : وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ ، رحمت من سراسر هستی را گرفته است . اعراف / 156 . در صورتی که محمد بن عبد الوهاب نگفته برای این که می ترسید که مردم به رحمت خاطر جمع شوند .

بنده تا به این جا شش اشکال اساسی بر اولین روایتی که این آقا آورده ، وارد کردیم . یکی از دوستان ما برای بنده پیام دادند که این روایت کاملا با آیه ای در ابتدای این کتاب آورده شده ، مخالفت دارد . واقعا هم درست می گویند . بنده به این مسأله توجه نکرده بودم . ایشان در این روایت می گوید : لاتبشرهم فیتکلوا ، مبادا بشارت دهی که مردم خاطر جمع می شویی و این حکم فقط برای تو است . در صورتی که این روایت با آیه ای که در ابتدای این کتاب بیان کرده ، مخالف است : وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلَالَةُ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ ، نحل / 36 .

تمام این آیات نشان می دهد که رسالت پیامبر (صلی الله علیه و آله) یک رسالت کاملا جهانی است . این که لاتبشر هم ، با همین آیاتی که در ابتدای کتاب بیان کرده ، کاملا منافات دارد .

بیننده : شیعه

بنده دو هفته قبل برنامه آقای کورانی را می دیدم که چند سؤال مطرح کردم ، اما پاسخ یکی از سؤالات خود را نگرفتم . این که وقتی حضرت امیر (علیه السلام) به دنیا آمدند و قنداقه ایشان را به دست حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) دادند ، حضرت امیر (علیه السلام) سوره مؤمنون را خواندند . این در صورتی بود این قضیه ده سال قبل از نزول قرآن و بعثت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بوده .

بنده می خواستم بدانم این قضیه ، سند حدیثی و روایی دارد یا خیر ؟

سؤال دوم این که ، من از یکی از شبکه های شیعه سؤال کردم که چون نظر شیعیان را در مورد صوفیه و عرفا ، نظر مثبتی نیست ، گفتم شخصیت هایی مثل آقا سید علی قاضی که عارف مسلک بودند ، در کجا جا می گیرند ؟ ایشان پاسخ دادند آقا سید ابوالحسن اصفهانی ، زعیم شیعه در آن زمان ، شهریه ایشان و شاگردانشان را به خاطر همین روش ایشان قطع کردند . بنده به خاطر این که از مریدان آقا سید علی قاضی هستم ، می خواستم حضرت استاد توضیحی در این خصوص بدهند .

سؤال سوم این که ، نظر علمای شیعه چه در گذشته و چه در حال حاضر ، در مورد ابولؤلؤ قاتل عمر بن خطاب چیست ؟

سؤال آخر این که ، در رابطه با قتل عثمان ، کسی که شخصا با خلیفه درگیری فیزیکی داشت و خلیفه را کشت ، چه کسی بود و عاقبتش چه شد ؟

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

در رابطه با خواندن سوره مؤمنین توسط امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) در ابتدای تولد ، در کتاب های اهل سنت هم آمده بر این که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) که به معراج رفته بودند ، در آن جا در ذیل آیه شریفه : وَاسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنَا أَجَعَلْنَا مِنْ دُونِ الرَّحْمَنِ آَلِهَةً يُعْبَدُونَ ، ای پیامبر ! درباره آن پیامبرانی که قبل از تو مبعوث کردیم ، بپرس . زخرف /45 . حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) پرسیدند :

عن عبد الله ، قال : قال النبي صلى الله عليه وآله وسلم : يا عبد الله أتاني الملك فقال : يا محمد واسأل ( 1 ) من أرسلنا من قبلك من رسلنا على ما بعثوا ؟ قلت : على ما بعثوا ؟ قال : على ولايتك وولاية علي بن أبي طالب .

اين انبیاء بر چه چیزی مبعوث شدند ؟ فرمود : تمام 124 هزار پیامبر بر ولایت تو و ولایت علی بن ابیطالب (علیه السلام) مبعوث شده اند .

ابن عساکر ، تاریخ دمشق ، ج 42 ، ص 241

تفسیر ثعلبی ، ج 8 ، ص 337

حاکم حسکانی ، شواهد التنزیل ، ج 2 ، ص 223

بزرگان دیگری از اهل سنت هم این قضایا را به صورت مفصل بیان کردند . حتی خطیب خوارزمی که معروف به اخطب الخواطب است ، در کتاب مناقب خود ، حدیث 35 ، صفحه 220 به بعد ، فصل 19 هم آوردند . این که می گویند : علی بن ابیطالب (علیه السلام) از کجا می دانسته ، این مسائل خیلی واضح و روشن است . اما این که روایت صحیح است یا نیست ؟ بحث دیگری دارد که الان فرصت بیان آن نیست و بنده تا به حال ، چنین قضایایی را نقل نکردم . فضیلت علی بن ابیطالب (علیه السلام) به این نیست که قبل از نزول قرآن بخواهند ، قرآن بخوانند . بزرگترین فضائل آن حضرت ، ولادتشان در کعبه است ، نزول آیه تطهیر در حق ایشان است ، نزول آیه مباهله در حق ایشان است ، برای اثبات حقانیت رسالت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از میان آن همه صحابه ، آقا رسول الله ، علی بن ابیطالب (علیه السلام) را انتخاب کرده . در آیه 55 سوره مائده : إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آَمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ . اين ها فضيلت براي اميرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) است .

در مورد سؤال دوم این بیننده ، به هیچ عنوان صحت ندارد . مرحوم آقا سید علی آقای قاضی ، از بزرگان هستند . ایشان از عرفایی هستند که سیر و سلوکشان برخواسته از مکتب اهل بیت (علیهم السلام) است . شاگردان بزرگی مثل علامه طباطبایی (ره) ، آیت الله بهجت (ره) و حتی آیت الله خوئی (ره) هم افتخار شاگردی ایشان را دارد . جالب این است که یکی از بزرگان حضرت آیت الله ملایری که به حق از مردان نیک و از اولیای خدا هستند که بنده حدود 12 سال افتخاری ملازمی ایشان را داشتم ، می گفتند : ما در نجف خدمت آیت الله قاضی رفته بودیم ، ایشان گفتند : یک روز که آیت الله خوئی (ره) بعد از نماز مغرب و عشاء به منزل ما آمدند و گفتند بنده می خواهم افتخار شاگردی شما را پیدا کنم ، از همان دستور العمل هایی که به شاگردنتان می دهید ، به من هم بدهید . آقای قاضی گفتند : من حرفی ندارم ، تو رفیق نیمه راهی و ادامه نمی دهی . چون کار های زیادی داری . آیت الله خوئی گفتند : نه من ادامه می دهم .

بعد از مدتی که آمدند ، به علت این که کار زیادی داشتند و انصافا در میان مراجع شیعه ، مثل آیت الله خوئی (ره) کم داشتیم که هم در تربیت شاگردان و هم در مورد کتاب های مفصل فقهی ، اصولی ، تفسیری و رجالی نوشته باشند .

علی ای حال ، ایشان این گونه نیستند و مورد تأیید مراجع تقلید بوده و هست . غیر از این ها ، هر کس اشتباهی دارد ، غیر از چهارده نور پاک ، همه افراد خوبی ها و بدی هایشان نسبی است . شاید چند لغزش هم داشته باشند ؛ اما چند لغزش باعث نمی شود که ما این ها را تکفیر کنیم .

نظر بنده درباره صوفی ها ، این است که صوفی ها که به خانقاه می روند ، اگر آن ها در عمل ، توحید ما ، نبوت پیامبر (صلی الله علیه و آله) ، عقیده به معاد و دوازده امام و حضرت ولی عصر (علیه السلام) را داشته باشد ، یعنی عقایدی که یک شیعه دارد را داشته باشد و به واجبات عمل کند و محرمات را ترک کنند ، صوفی بودن دلیل بر کفر آن ها نمی شوند . یک اشتباهی که در این ها هست این است که آن ها به جای رفتن به مسجد ، به خانقاه می روند و ما هم رسما می گوییم که این روش را نمی پسندیم . بنده هم در بعضی از جلساتی که با بزرگان آن ها داشتیم و به آن ها اعلام کردم . البته در خیلی از شهرها این خانقاه ها را به حسینیه تبدیل کردند . اما ما بعضی از این ها را می شناسیم که اهل عبادت هستند ، نماز هایشان در اول وقت می باشند ، وجوهاتشان را می دهند ، مقلد آیت الله سیستانی (ره) و دیگر مراجع هستند ؛ اما بعضی دیگر از صوفی ها هستند که وضعشان خراب است و به قولی پالانشان کج است و می گویند : اگر به مرحله ای رسیدید ، نماز را کنار بگذارید .

در اطراف قزوین ، افرادی هستند که می گویند : علی بن ابیطالب (علیه السلام) به جای همه ما نماز خواندند و به جای همه ما روزه گرفته . اين ها اصلا نماز را قبول ندارند . ما این ها را کافر و نجس می دانیم . رفت و آمد با این ها را خلاف شرع است . دست دادن به این ها اشکال دارد . یعنی کسی که منکر نماز ، روزه یا یکی از ضروریات دین باشد ، نجس است . البته این هایی که در اطراف قزوین ما هستند ، سالی سه روز روزه می گیرند . می گویند خدای عالم به پیامبر (صلی الله علیه و آله) دستور دادند ، سالی سه روز روزه بگیرند ؛ اما علمای شیعه اشتباها گفتند : سی روز روزه بگیرند .

در رابطه با ابو لؤلؤ ، بنده بارها گفتم . متأسفانه در یکی از شبکه های تکفیری وهابی ها ، قسمت اول عبارتم را حذف کردند و آن قسمت آخر عبارتم را در شبکه های خود پخش می کنند . از من سؤال کردند و من گفتم : ابو لؤ لؤی که قاتل خلیفه دوم ، بعد از کشتن در حال فرار کردن ، ایشان را در مسجد دستگیر کردند . عبایی روی سرش انداختند که همان جا یا کشتند یا خودکشی کردند . ایشان را هم در قبرستان بقیع دفن کردند . مرحوم علامه مجلسی در بحار الانوار ، جلد 33 ، صفحه 33 این را بیان کردند .

اما ابولؤلؤیی که در کاشان است ، شخص صالحی بوده . این شبکه ها قسمت اول را حذف کردند و می گویند : قزوینی ، ابولؤلؤ را انسان صالحی می داند و هیچ ارتباطی به قاتل خلیفه دوم ندارد . این عقیده ما و خیلی از علمای ما است ؛ البته علامه مجلسی (ره) و رسول جعفریان همین نظریه را بعد از بررسی می پذیرد . ابن ابولؤلؤ که در کاشان است ، انسان صالح و متدین بوده که اسمش ابولؤلؤ شده که کم کم ایشان را به همان ابولؤلؤ قاتل خلیفه دوم نسبت دادند .

باز هم می گویم این آقایان مقداری خجالت بکشند ، حیا کنند . گفتم ابولؤلؤیی که در کاشان است ، غیر از ابولؤلؤیی است که قاتل خلیفه می باشد و در مدینه در قبرستان مدینه دفن شده است .

در مورد قضیه قتل عثمان ، ابن عدیس بوده که در آخرین جلسه قضایای عثمان را تمام می کند و می گوید : من به عثمان نه ضربه به عثمان زدم که ایشان در سه ضربه اول کشته شد . مابقی آن را هم به خاطر کینه ای که از ایشان داشتم ، ضربات دیگر را زدم . آقایان این قضیه را به صورت مفصل بیان کردند.

معاویه بعد از آن قضایا عبد الرحمن بن عدیس را به جرم قتل عثمان کشت . افرادی که در قتل عثمان مشارکت داشتند ، زیاد بودند . از جمله محمد بن ابی بکر ، عمرو بن حمد خزاعی ، عبد الرحمن بن عدیس و دیگران بودند . اما چیزی که هست این است که کسی که آخرین ضربه را زد ، عمرو بن حمق که ابن سعد و دیگران دارند که می گوید :

روی سینه عثمان نشست . هنوز رمق مانده بود که نه شمشیر بر بدن عثمان زدند . با سه ضربه اول مرد . سه ضربه اول را برای خدا زدم ؛ اما شش ضربه بعدی را به خاطر کینه ای که از عثمان داشتم ، زدم .

طبقات الکبری ، ابن سعد ، ج 3 ، ص 74

تاریخ طبری ، ج 3 ، ص 24

کامل ابن اثیر ، ج 3 ، 179

ابن کثیر ، البدایه و النهایه ، ج 7 ، ص 207

جالب این است که معاویه دستور داد عمرو بن حمق را کشتند و سر او را هم پیش معاویه بردند . اولین سری که قبل از قضیه کربلا ، به نیزه زده شد و شهر به شهر گردانده شد ، سر عمرو بن حمق خزاعی بود . حتی زنش زندانی بود که سر بریده شوهرش را به دامن او انداختند . سر را نگاه کرد و دوباره به طرف آن ها پرتاب کرد و گفت : چیزی را که ما در راه خدا داده باشیم ، پس نمی گیریم .

مجری :

حضرت استاد ! بحث ما در مورد رضاع کبیر بود که هم نظر علمای اهل سنت و هم نظر شیعه را بیان کردیم . کلیپی را در این خصوص پخش کردیم که کارشناس وهابی گفته بود ، منظور از رضاع کبیر این نیست که از سینه شیر بخورد ، این که در ظرفی شیر ریخته شود و از آن بخورند هم محرم می شود . مطلب دیگر این که گفته بودند این موضوع در کتب شیعه هم پیدا می شود .

آیا علمای شیعه در کتب خود از رضاع کبیر نامی برده اند که وهابی ها آن را بیان کردند .

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

اگر دوستان عزیز من کلیپ مورد نظر را پخش کنند ، بنده در این زمینه توضیح خواهم داد .

کلیپ 3 ) :

کارشناس وهابی :

در کتاب الاستبصار شیخ طوسی (ره ) ، جلد 3 ، مصادر حدیثیه ، با تحقیق سید حسن موسوی خراسانی ، چاپ دار الکتب الاسلامی ، که بنده سند روایت را به خاطر کمبود وقت به بینندگان عزیز واگذار می کنم . این در کتب برادران شیعه آمده : از ابی عبد الله است که می گوید : اگر مردی شیر زن را خورد ، این مرد ، فرزند آن زن می شود .

در این جا سؤال می شود ، رضاع کبیر که در کتب برادران شیعه آمده که یک مرد می تواند شیر یک زن را بخورد ...

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

در این رابطه باید بگویم ، این آقا می گوید : این روایت را از کتاب استبصار نقل می کنم با تحقیق سید حسن موسوی خراسانی که خراسانی نبود و اگر دقت می کرد در واقع خرسانی بود . همین ابتدا هم اشتباه می کند . علاوه بر این ، مشخص می شود که این کارشناس نه از مسائل فقهی شیعه و نه از مسائل فقه اهل سنت اطلاعی ندارد . حتی از خود قرآن هم این ها بی اطلاع هستند . ایشان می گوید من به خاطر کمبود وقت سند روایت را به بینندگان واگذار می کنم ، خیلی عجیب است . دیگر نمی گوید که من نمی توانم بررسی سندی کنم و اصلا به صلاح نیست که بررسی سندی شود .

به نظر ما روایت موثقه است ؛ به خاطر احمد بن حسن بن علی بن فضال که از فتحی ها هست . بنا بر نقل بعضی از آقایان مثل صاحب مدارک و صاحب معالم ، روایات غیر شیعی را قبول ندارند . فتحی ها یک تافته جدا بافته از شیعه هستند . معتقد به سیزده امام هستند ، بعد از امام دوازدهم ، به عبد الله افتح را هم امام می دانند . محمد بن حسن صفار ، صاحب وسائل الدرجات ، مشکلی ندارد . ابن ابی عمیر از اجلای مشایخ الثقات است . جمیل بن دراج هم از اصحاب اجماع است .

محمد بن الحسن الصفار عن أحمد بن الحسن بن علي بن فضال عن ابن أبي عمير عن جميل بن دراج عن أبي عبد الله عليه السلام قال : إذا رضع الرجل من لبن امرأة حرم عليه كل شئ من ولدها وإن كان الولد من غير الرجل الذي كان أرضعته بلبنه ، وإذا رضع من لبن الرجل حرم عليه كل شئ من ولده وإن كان من غير المرأة التي أرضعته .

از امام صادق (علیه السلام) است که مي فرماید : اگر کسی در گذشته از شیر زنی خورده بود ( بعضی از آقایان می گویند : کلمه رضع ، فعل ماضی است ) ، تمام بچه های این مرد ، بر او حرام می شود و این خانم از شوهرش طلاق گرفته که از آن شوهر ، بچه ای داشته ، وقتی این زن شیر داد ، هم بچه های شوهر فعلی و هم بچه های شوهر سابق با این بچه ای که شیر داده ، محرم می شود . هم چنین اگر از شیر مرد ( شیری که ملک مرد است ؛ چون خانمی که همسر هر مردی است ، شیری که در سینه دارد ملک خودش نیست ؛ بلکه ملک همسرش است و حق ندارد بدون اجازه شوهرش به کسی شیر دهد . لذا این یک اصطلاح است که در کتب اهل سنت است . )

مثلا مردی از همسر سابق خود ، 5 فرزند داشته . خانم فعلی که دارد به بچه ای شیر می دهد . این بچه ای که شیر خورد هم به بچه های همسر سابق و هم به بچه های همسر فعلی ، محرم می شود .

شیخ طوسی ، الاستبصار ، ج 3 ، ص 201

در این جا مشخص شد که لبن الرجل ، یعنی شیر که ملک مرد است . آقایان به مغنی ابن قدامه مراجعه کنند .

كل امرأة أرضعتك أمها أو أرضعتك أمك أو أرضعتها وإياها امرأة واحدة أو ارتضعت أنت وهي من لبن رجل واحد كرجل له امرأتان لهما منه لبن أرضعتك إحداهما وأرضعتها الأخرى فهي أختك محرمة عليك لقوله سبحانه ) وأخواتكم من الرضاعة ( النساء 23 )

هر زنی که بخواهد مادرت را شیر دهد یا مادرت می خواهد او را شیر دهد ، اگر چنانچه تو و آن دختر خانم از شیر یک مرد ( این جا نمی گوید که مرد شیر داشته ، هم به تو می دهد و هم به آن بچه شیر دهد ) مثل مردی که دو زن دارد ، برای این ها ، این مرد شیر دارد . این دو زن یکی تو را شیر می دهد و دیگری هم آن بچه دیگر را شیر می دهد . این خواهر تو است .

یعنی این دو خانمی که در منزل زید است ، شیری که در سینه دارند ، ملک آن زن نیست . می گویند این شیر ، شیر مرد است . لبن رجل واحد یعنی شیری که ملک یک مرد است .

علاوه بر این ها شیعه و سنی معتقدند ، اگر یک جا مرد شیر داشته باشد ، (همین امروز کلیپی از یک مرد آفریقایی دیدم که همسرش فوت کرده بود . خودش بچه اش را شیر می داد . ) شیر مرد سرایت حرمت نمی کند . هم فقهای شیعه و هم فقهای اهل سنت دارد . آقایان مبسوط شیخ طوسی (ره) ، جلد 5 ، صفحه 314 را ببینند که می گوید :

فأما إن نزل لبن رجل فأرضع به مولودا العدد الذي يحرم مثله ، لم ينشر الحرمة بلا خلاف ، لأنه ما خلق غذاء للمولود فهو كلبن البهيمة .

اگر چنانچه مرد شیر داشته باشد ، این مرد بچه ای را شیر دهد ، نشر حرمت نمی کند . این نظر اجماعی است . برای این که شیر مرد به عنوان غذا برای بچه محسوب نشده . مثل شیر گاو و گوسفند است که اگر بچه ای از شیر این حیوانات بخورد ، صورت خاصی ندارد .

شیخ طوسی ، المبسوط ، ج 5 ، ص 314

هم چنین از علمای اهل سنت ، آقای زکریای انصاری ، از فقهای بزرگ شافعی در کتاب فتح الوهاب ، جلد 2 ، صفحه 194 می گوید :

فلا يثبت تحريم بلبن رجل او خنثي

اگر مردی شیر داشته باشد ، این شیر باعث حرمت نمی شود .

زکریای انصاری ، فتح الوهاب ، ج 2 ، ص 194

نکته دیگر این که این آقایان می گویند : ما اهل قرآن هستیم و شیعه قرآن نمی داند ، آیه 7 سوره نساء را خوانده اند یا نه ؟ کلمه رجل فقط برای مرد نیست . کلمه رجل در قرآن برای کل مذکر در برابر مؤنت ، استعمال شده است . لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ ، هر چه ورثه می گذارند برای مردان است . این رجال به چه معنا است ؟ اگر انسانی مرد و بچه کوچک داشت ، ارث نمی برد ؟ یا این که در این جا للرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ ، رجال در مقابل نساء قرار گرفته . یعنی جنس مذکر در مقابل جنس مؤنث قرار گرفته . رجال هم به مرد می گویند و هم به بچه . حتی اگر بچه ای در رحم مادر باشد . یا این که بچه یک ماهه داشته باشد .

نکته پایانی که دلیل بی سوادی این آقایان از قرآن است ، قرآن صراحت دارد بر این که : حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَبَنَاتُكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ وَعَمَّاتُكُمْ وَخَالَاتُكُمْ وَبَنَاتُ الْأَخِ وَبَنَاتُ الْأُخْتِ وَأُمَّهَاتُكُمُ اللَّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ ، مادرانی که به شما شیر دادند . نه این که پدرانی که به شما شیر دادند .

مجری :

در مورد روایتی که بیننده عزیز خواندند و مربوط به حضرت ابوطالب (علیه السلام ) بود که در این شبکه ها به ایشان جسارت های زیادی می کنند .

در این خصوص کلیپی را پخش می کنیم و بعد از آن پاسخ را از حضرت استاد می شنویم .

کلیپ 4 ) :

مجری وهابی :

مثل این روایات به نظر من اصلا نباید به آن عمل شود . مثلا روایت است که می گوید : وقتی پیامبر (صلی الله علیه و آله) متولد شد ، روز هایی بود که اصلا چیزی نداشت . ابوطالب او را بر سینه خود گذاشت . خداوند شیر در سینه حضرت ابوطالب قرار داد و ابوطالب روز های متعددی به ایشان شیر می داد.

کارشناس وهابی :

این روایات از جمله روایاتی است که می خواهند مکانت دروغین به شخصیت دادن است . می خواهند به این وسیله فضائل زیادی برای ابوطالب درست کنند که بگویند مکانت خاصی به ابوطالب دادند . نیازی به این دروغ ها نیست . واقعیت این است که اصلا چنین چیزی وجود نداشته . این روایت خودش فریاد می زند که دروغین ، باطل و جعلی است . چه نیازی بود ؛ مگر هیچ زنی در مکه وجود نداشت که به پیامبر شیر دهد .

مجری وهابی :

می گویند دروغگو حافظه ندارد . یادشون نیست که حضرت علی می آید و حضرت فاطمه را که برادر زاده اش شده ، به عقد خود در می آورد . برادر شیری او می شود .

کارشناس وهابی :

فراموش کردند که نمی شود فاطمه را به او بدهند . یعنی عموی شیری حضرت فاطمه می شود .

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

واقعا ما نمی دانیم به این آقایان چه بگوییم . همین تعبیر بنده است که می خواهند بی سواد خود را در شبکه ها به نمایش می گذارند . روایتی را که این آقا خواند ، در کتاب کافی ، جلد اول ، صفحه 448 ، حدیث 27 است .

27 - محمد بن يحيى ، عن سعد بن عبد الله ، عن إبراهيم بن محمد الثقفي ، عن علي بن المعلى ، عن أخيه محمد ، عن درست بن أبي منصور ، عن علي بن أبي حمزة ( 1 )عن أبي بصير ، عن أبي عبد الله عليه السلام قال : لما ولد النبي صلى الله عليه وآله مكث أياما ليس له لبن ، فألقاه أبو طالب على ثدي نفسه ، فأنزل الله فيه لبنا فرضع منه أياما حتى وقع أبو طالب على حليمة السعدية فدفعه إليها

کلینی ، کافی ، ج 1 ، ص 448

اولا ، این آقا که به این روایت می رسد ، می گوید : خود مردم سند روایت را بررسی کنند . ما هم یکی از بینندگان سند روایت را بررسی می کنیم . سند اول روایت محمد بن یحیی ، سعد بن عبد الله ، ابراهیم بن ... از علی بن معلی که مجهول است نقل می کند . هیچ توثیقی در باره اش نیست . برادرش محمد بن معلی ، درباره اش توثیقی نیست و مجهول است . روایت مجهول کاملا ضعیف است .

علاوه بر این ، از درست بن ابی منصور . در مورد ایشان است که از واقفی ها بوده . ما کاری نداریم ؛ اما بنابر بعضی از فقهای ما واقفی ها بدترین و شریرترین مذاهبی بودند که علیه امام رضا (علیه السلام) كار مي كردند . از امام جواد (علیه السلام) پرسیدند که آیا ما می توانیم به واقفی ها ، زکات دهیم ؟ حضرت فرمودند : خیر ، فانهم کفار ، مشرکون ، زنادقه ، آن ها مشرک ، کافر و زندیق هستند . علی بن حمزه بطائنی از بنیانگذاران مذهب واقفه است . شما مراجعه کنید به کتاب رجال علامه حلی (ره) ، خلاصه الاقوال ، که یک کتاب کوچک است . در این کتاب شرح حال علی بن حمزه بطاعنی را مشاهده کنید ، علامه حلی به صراحت گفتند :

ابن ابي حمزة بطائني ضعيف جدا .

علی بن حمزه بطاعنی جدا ضعیف است .

علامه حلی ، خلاصه الاقوال

علاوه بر این ، ایشان از افرادی نقل می کنند :

کذابا ، واقفي ، متهم ملعون.

ایشان هم کذاب است هم واقفی مذهب است و هم متهم و هم ملعون است .

غضائری نقل می کند :

علی بن ابي حمزة لعنه الله اصل الوقف

علی بن ابی حمزه بنیانگذار وقف است ، خداوند او را لعنت کند . از دشمن ترین افراد با اهل بیت (علیهم السلام) بعد از شهادت امام کاظم (علیه السلام) بود .

علامه حلی ، خلاصه الاقوال ، ص 181

علامه حلی ، خلاصه الاقوال ، با چاپ جامعه مدرسین ، ص 363

مرحوم اردبیلی ، جامع الروات ، ج 1 ، ص 547

آقای خوئی در معجم الرجال ، جلد 12 ، صفحه 146 به صورت مفصل مطالب را بیان می کند و در آخر می گویند :

من قوله إن علي بن أبي حمزة كذاب متهم ، فلا يمكن الحكم بوثاقته ، وبالنتيجة يعامل معه معاملة الضعيف .

علی بن حمزه را ما به هیچ عنوان نمی توانیم توثیق کنیم و با او معامله حدیث ضعیف می کنیم .

خوئی ، معجم الرجال ، ج 12 ، ص 146

وقتی سندی در نزد شیعه اعتبار ندارد ، شما علیه شیعه ملاک قرار دادید . از طرف دیگر ، اگر چنین چیزی بوده باشد ، معجزه ای بوده ، معجزه هم خارق العاده است و مشمول احکام خمسه نمی شود . علاوه بر این ، ما گفتیم هم شیعه و هم سنی بر این عقیده هستند که شیر مرد ، نشر حرمت نمی کند . چون خود قرآن گفته : وَأُمَّهَاتُكُمُ اللَّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ ، نه این که آبائکم اللاتی ارضعنکم یا والرجال التي لکم ارضعنکم .

بیننده : دکتر رباب از آمریکا ـ شیعه

اولا از برنامه های شما تشکر می کنیم . دوما ، در برنامه ای که با آقای کیانی در باره شفاعت داشتید ، شما آقای کیانی به دنبال مباحث بودید . برای بنده از شما سؤالی دارم ، آیا در سوره ممتحنه آیه 12 ، خداوند متعال نمی خواهد که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بین خودش و بندگانش وسیله شود . آن جایی که می فرماید : وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ .

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

ما نیازی به این ها نداریم . در سوره مائده آیه 35 صراحت دارد که يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ .

این خیلی واضح و روشن است . آقایان به چه دلیل می گویند :مراد از وسیله را عبادت می دانید ؟ از کجای قرآن این را فهمیده اند ؟ مگر نمی گویند ما فقط از قرآن سخن می گوییم . قرآن می گوید :وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ ، بین خود و خداوند وسیله قرار دهید . ما هم قبول داریم که عمل صالح هم می تواند وسیله باشد . رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلْإِيمَانِ أَنْ آَمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآَمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ . شك و شبهه اي نيست .

اما در کنار این ، قَالُوا يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ . يوسف / 97 دارد . وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا . نساء / 64 .

یا در مورد حضرت موسی (علیه السلام) دارد که وَلَمَّا وَقَعَ عَلَيْهِمُ الرِّجْزُ قَالُوا يَا مُوسَى ادْعُ لَنَا رَبَّكَ بِمَا عَهِدَ عِنْدَكَ لَئِنْ كَشَفْتَ عَنَّا الرِّجْزَ لَنُؤْمِنَنَّ لَكَ وَلَنُرْسِلَنَّ مَعَكَ بَنِي إِسْرَائِيلَ . اعراف / 134 ، به خود حضرت موسی می گویند : اگر خداوند این بلا را از سر ما بر دارد ، به تو ایمان می آوریم .

خداوند هم نگفته که این ها کافر و لامذهب شده اند و نباید چنین حرفی را بزنید . خداوند هم در پاسخ آن ها می گوید : فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُمُ الرِّجْزَ إِلَى أَجَلٍ هُمْ بَالِغُوهُ إِذَا هُمْ يَنْكُثُونَ . اعراف / 135 که این ها هم در آن وعده ای که داده بود ، ایمان نیاوردند .

در این جا ما آیات متعددی داریم که دلیل بر مشروعیت توسل است و اصلا این قضایا مطرح نیست. ما در این ماه رمضان بیش از 20 جلسه در مورد مشروعیت توسل از نظر قرآن ، از نظر سنت ، از نظر سیره صحابه ، از نظر علمای اهل سنت ، بحث کردیم . این آقایان هم اگر راست می گویند ، همان طور که ما کلیپ پخش کردیم ، یکی از برنامه ها یا مطالب آن ها را پخش کنند و بگویند فلانی چنین سخنی گفته ، به این دلائل علمی مردود است . ما هم اگر پاسخ داشتیم ، به صورت مؤدبانه پاسخ می دهیم . اگر هم جواب نداشتیم ، این شهامت را داشتیم که بگوییم حق با شما است و ما اشتباه کردیم .

یا این که در شبکه خود چند سؤال مطرح کنند ، که ما پاسخ دهیم . ما هم چند سؤال مطرح می کنیم و آن ها پاسخ دهند . به نظر من این معقول ترین و راحت ترین راه است . این که می گویید یک آیه از قرآن بیاورید که به صورت صریح از امامت علی بن ابیطالب (علیه السلام) را بیان کرده باشد .

اصولا این سؤال ، خود یک سؤال احمقانه است . اگر در قرآن آیه صریحی باشد که علی بن ابیطالب (علیه السلام) هو الامام ، که ما بحثی نداریم . شما را کافر و مرتد و نجس می دانیم . شما می گویید آیه 11 از سوره نور ، آیه افک در مورد عایشه است . در کجای قرآن نوشته اسم عایشه را نوشته است . می گویید : آیه 40 از سوره توبه در مورد ابوبکر است ،إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ . در کجای قرآن اسم ابوبکر بیان شده . به همان دلیلی که می گویید به کمک روایات متوجه می شویم . ما هم به کمک روایات می گوییم : إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آَمَنُوا ... ، الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ ... آیه بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ .... آیه وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا ، به کمک روایات در مورد ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) است .

اگر ملاک روایات است که قرآن هم می گوید : وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ... لتبین به چه معنا است ؟ به تعبیر ابن عباس ، 300 آیه در مورد امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) نازل شده . به تعبیر یکی از مراجع شیعه ، آیت الله شیرازی ، 708 آیه در قرآن در مورد امیرالمؤمنین لعلی بن ابیطالب (علیه السلام) به كمك روايات نازل شده است . البته من معتقدم که اگر در قرآن ، آیه صریحی هم باشد که بگوید : ان علی بن ابیطالب هو الامام ، می گویند : از کجا معلوم که این علی بن ابیطالب ، همان علی بن ابیطالبی است که شیعه ها قبول دارند . هو الامام ، از کجا معلوم که رهبر است ، شاید به معنای امام جماعت است . راه توجیه که بسیار زیاد است .

وقتی آیه قرآن به صراحت متعه را ترسیم می کند و فقها و مفسرین شما با کمال صراحت می گویند این آیه در مورد متعه است . جابر بن عبد الله می گوید : ما در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و در زمان ابوبکر ، با یک مشت خرما و گندم متعه می کردیم . عمر در قضیه عمرو بن حریث از این کار نهی کرد .

این آقایان می گویند : اصلا حکم تحریم متعه به جابر بن عبد الله نرسیده بود . جابر می گوید : از قول ما ، جابری که در رأس صحابه است ، حکم تحریم نرسیده ، در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله) ، در زمان ابوبکر ، در زمان دیگر صحابه نرسیده ، پس این صحابه به درد لای دیوار می خورد ، نه برای مرجعیت دینی . شما با این کار خود به صحابه توهین می کنید .

در صحیح مسلم فریاد می زند که فنهی عنه عمر فی شأن عمرو بن حریث ، اگر واقعا این قضیه انجام شده بود و پیامبر (صلی الله علیه و آله) نهی کرده بود ، جابر بن عبد الله می گفت : بله ، رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) نهی کرده بود ؛ اما ما خبر نداشتیم . آقای عمر این قضیه را به ما رساندند . نمی گوید : عمر به ما رساند ، بلکه می گوید : فنهی عنه عمر ، عمر از این کار نهی کرد .

خود عمر هم یک روایت پیدا کند که در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله) حرام بود و فقط پیامبر (صلی الله علیه و آله) به من گفته بود . شما که می توانید آیه درست کنید . که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در گوش عمر گفته باشد : عمر متعه حرام است ، به هیچ کس هم نگو . آقای عمر هم در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله) ، حرفی نزد . در زمان ابوبکر هم حرفی نزد . در زمان خودش گفت ای مردم ! پیامبر (صلی الله علیه و آله) به من گفت : متعه حرام است . حتی خود عمر چنین ادعایی ندارد که شما این را به عمر نسبت می دهید .

آقای سرخسی صراحت دارد :

وقد صح ان عمر قال متعتان في زمن رسول الله وانا احرمهما

در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله) جایز بود ، من حرامش می کنم .

نمی گوید : در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) حرام بود و من برای مردم ابلاغ می کنم . شما با این حرف های خود به شعور مردم توهین می کنید ، الان سیصد سال قبل نیست که مردم از هیچ چیز خبر دار نشوند .

بیننده : شیعه

بنده به کارشناسان وهابی نکته ای را می خواستم بیان کنم و آن این که قصه بر این نیست که فتحه و ضمه قرآن را غلط کند . از این موارد فراوان است . اگر این طور بود ، شما باید به خلیفه دومتان را باید مورد مذمت قرار دهید که بر بسیاری از آیات قرآن جهل داشتند . شما باید خلیفه اولتان که معنای وفاکه وابا را بلد نبود ، مذمت می کردید . شما این ها را مسئول رساندن قرآن و دین خود می دانید . پس شما اول این ها را مذمت کنید و بعد دیگران را .

بالاتر از این ها ، فهم قرآن است نه تلفظ صحیح قرآن . مگر ابن ملجم مرادی قرآن را به زیبایی نمی خواند ، اما فرق برادر رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) و نفس پیامبر و نفس صحیح قرآن را منشق کرد . اگر کسی فهم درست از قرآن نداشت ، ابن ملجم مرادی می شود . اگر کسی فهم درست قرآن نداشت ، عمر بن سعد می شود که شما با بی شرمی تمام بگویید : تابعی ثقه وهو الذی قتل الحسین . فرزند پیامبر (صلی الله علیه و آله) را می کشد .

بنابر این ، جا به جا کردن فتحه و ضمه ، عیب نیست . فهم اشتباه قرآن عیب است . ان شاء الله صاحب امر ما خواهد آمد . همان طور که امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) در خطبه 138 نهج البلاغه می گویند : در حالی که به نام تفسیر ، نظر های خود را بر قرآن تحمیل می کند ، ان شاء الله می آید و همه اندیشه ها را قرآنی خواهد کرد .

بیننده : شیعه

بنده از این شبکه های وصال و کلمه می خواهیم این سؤال را بپرسم که این شبکه ها ، شبکه های دینی هستند یا این که شبکه های سیاسی ؟ موضع خود را مشخص کنید . حکمرانان کشور ما معصوم نیستند که اگر در مملکت ما مشکلی پیش آمد ، آن را به پای دین و مذهب ما می گذارند . ان شاء الله حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) بیاید و آن مدینه فاضله را محقق نمایند .

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

امثال این شبکه ها هر چه بیشتر شود ، به نفع ما است . ما خیلی از بیننده های اهل سنت را داریم که تنفر خود را از این شبکه اعلام کردند . فرقی هم نمی کند ، اگر شبکه شیعی باشد و فحاشی کند ، قضیه همین می شود . این شبکه ها پولی می گیرند و برنامه هایی را طوطی وار بیان می کنند . این شبکه ها هر چه بیشتر شود ، به نفع ما است . چون حتی اهل سنت هم متوجه شده اند که این شبکه ها به خاطر این که حرفی برای گفتن ندارند ، فحش می دهند .

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

خدایا تو را قسم می دهیم به آبروی محمد وآل محمد هر چه سریعتر لباس فرج بر اندام مولایمان بقیه الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) بپوشان .

خدایا به آبروی محمد و آل محمد ما را از انصار خاص آن حضرت قرا ر بده .

رفع گرفتاری از گرفتاران بنما .

جوائج حاجتمندان روا بفرما .

مجری :

خیلی تشکر می کنیم از شما استاد عزیز و هم چنین از شما بینندگان عزیز و ارجمند که ما را در این برنامه همراهی کردید .

اللهم عجل لولیک الفرج .



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب