* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 07 آبان 1390 تعداد بازديد: 19406 
مرتضى رادمهر، حجت الإسلامي كه وهابي‌ها ساختند و خود او را كشتند
 

بسم الله الرحمن الرحيم

 مرتضى رادمهر، حجت الإسلامي كه وهابي‌ها ساختند و خود او را كشتند

سالها است كه وهابى‌ها، روى يك شخصيت موهوم و ساختگى به نام "مرتضى رادمهر" مانور داده‌اند و تا امروز نيز فرياد مى‌زنند كه مرتضى رادمهر، طلبه ممتاز حوزه علميه قم بوده ، پس از تحقيقات گسترده، سنى شده و سپس در كشور بيگانه كشته شده است .

همچنين چند هفته‌اى است كه شبكه‌هاي وهابى تبليغ كتاب او را آغاز كرده است و هر روز كتاب او را معرفى و به مردم توصيه مى‌كند كه حتما اين كتاب را بخوانند و از او الگو بگيرند.

از اين رو، برآن شديم تا به صورت گذرا اين كتاب را مرور و شمه‌اى از مطالب اين كتاب را در معرض قضاوت خوانندگان عزيز قرار دهيم .

بدون شك، چنين شخصيتى هرگز وجود خارجى نداشته . حتى نويسنده اين كتاب نيز، حتى يكبار حوزه علميه قم را نديده و با نحوه تحصيل در آن آشنا نبوده است. براى اثبات اين مطلب به چند شاهد از كتاب او اشاره خواهيم كرد .

ادله عدم آشنايي رادمهر با سير تحصيلي حوزه علميه

صفحه 16: سپري كردن دوره سطح و خارج در مدارس مربوط به دوره مقدماتي حوزه !

ايشان در صفحه 16 كتاب مى‌نويسد:

بالاخره تحصيلات دوره‌ي دبيرستان نيز به همين ترتيب در كنار گذراندن دروس حوزوي به پايان رسيد.

دوره‌ي سطح و خارج علوم حوزوي را در "حوزه‌ي علميه رضويه" سپري كردم.

 

 

 

اولا: مدرسه مباركه رضويه و مدارس همانند او، اصلا برنامه‌اى براى دروس خارج ندارند . همه كسانى كه با حوزه علميه آشنا هستند مى‌دانند كه دروس خارج به صورت آزاد در مسجد اعظم، مدرسه فيضيه، مدرسه حضرت آيت الله گلپايگانى و ... خوانده مى‌شود ؛

ثانياً: دوره مقدمات و سطوح‌، حد اقل ده سال و دوره خارج فقه و اصول بيش از 15 تا بيست سال طول مى‌كشد، ايشان چگونه توانسته‌اند در مدت پنج سال (از سال 63 تا 68) اين راه طولانى و سخت را بگذراند؟

صفحه 17 : ثبت نام در درس خارج (درسي كه ثبت نام ندارد !)، آنهم بعد از شركت در درس خارج در مدرسه رضويه !

ايشان در صفحه 17 مدعى شده است كه :

در سال 1368 براي گذراندن سال ششم حوزوي (اول خارج) در حوزه‌ي علميه "فيضيه" قم ثبتنام كردم.

 

اين مطلب آن قدر خنده است كه به قول معروف، مرغ پخته را نيز به خنده مى‌آورد.

اولا: ايشان در صفحه قبل گفتند كه دوره سطح و خارج را در مدرسه رضويه سپرى كرده‌اند، در اين جا مى‌گويد كه براى سال اول خارج ثبت نام كرده‌اند؟ كدام را باور كنيم؟

ثانياً: كى تا به حال دروس دوره خارج در قم ثبت نامى بود كه ما خبر نداريم؟

حتى مردم عادى نيز مى‌دانند كه شركت در درس خارج فقه و اصول نيازى به ثبت نام ندارد؛ بلكه به صورت آزاد برگزار مى‌شود.

ثالثاً: درس خارج، از سال ششم حوزوى شروع نمى‌شود؛ بلكه بعد از ده سال؛ آن‌هم اگر كسى در امتحانات پايه‌هاي يك تا ده موفق شود و شبانه روز درس خوانده باشد، مى‌تواند وارد درس خارج بشود . آنهم بدون ثبت نام ! سال ششم حوزوى كتاب رسائل و مكاسب آغاز مى‌شود.

البته الآن متون درسى  تفاوت كرده است؛ اما كسى در سال ششم نمى‌تواند در درس‌هاى خارج شركت نمايد.

صفحه 19: گرفتن شهريه از علمايي كه هيچ‌گاه شهريه ندادند !:

نويسنده وهابى ادعا كرده است  كه در آن سال‌ها از آيت الله اميني، آيت الله مشكينى و آيت الله وحيد خراسانى شهريه مى‌گرفته است:

توضيحاً اينكه در حوزه‌ي علميه قم روال بر اين بود كه كمك هزينههاي تحصيلي طلاب كه رقمي معادل شش تا هفت هزار تومان توسط دفاتر سهگانه و تحت نظارت شخصيت مرجع روحاني بود. كمك هزينه تحصيلي من زير نظر آيت الله اميني، آيت الله مشكيني، آيت الله وحيد خراساني پرداخت مي‌شد.

 

 

اولاً: سال 68 شهريه شش هفت هزار تومانى آن هم براى يك شخص مجرد، دروغى بيش نيست. حد اكثر شهريه‌اى كه طلاب مجرد در آن سال‌ها مى‌گرفتند؛ چيزى در حدود هزار و سقف شهريه براي متاهلين آنهم در درس خارج دو هزار تومان بوده است نه شش و هفت هزار تومان .

ثانياً: آيت الله امينى و آيت الله مشكينى در طول تاريخ حوزه علميه قم شهريه نداده‌اند. در حوزه علميه كسانى شهريه مى‌دهند كه رسما اعلام اجتهاد مى‌كنند و مقلد دارند؛ در حالى كه اين دو شخصيت هيچگاه و به ويژه در آن سال‌ها چنين كارى انجام نداده‌اند.

حضرت‌‌ آيت الله وحيد خراسانى مد ظله العالى نيز در آن سال‌ها شهريه  نمى‌دادند؛ بلكه شهريه ايشان به صورت رسمى تقريبا از ده سال پيش آغاز شده است و پيش از آن گاهى تقسيمى مى‌داند؛‌ اما شهريه رسمى نداشته‌اند؛ به خصوص در ده 60 هجرى شمسى .

در آن سال‌ها شهريه توسط حضرات آيات عظام : خوئي، گلپايگاني، مرعشى نجفى ، اراكى و... شهريه پرداخت مى‌شد و اين بزرگواران زعماى حوزه علميه قم بوده‌اند.

صفحه 29: پايان ترم اول خارج !!!

در صفحه 29 ايشان، ادعاى مضحك ديگرى را مطرح مى‌كند كه دروغگو بودن نويسنده را بيش از پيش روشن مى‌كند:

در شروع سال سوم دانشگاه كه همزمان با پايان ترم اول خارج دروس حوزوي‌ام بود، مشكل جديدي كه مانع ادامه تحصيل در حوزه شد اين بود كه بيشتر دروس اين سال در دانشگاه به صورت عملي بود و مي‌بايست در بيمارستان حضور مي‌يافتم. به همين دليل وقفه‌اي در دروس حوزوي ايجاد شد.

 

اولا: در آن سال‌ها حتى درس‌هاى مقدمات و سطح نيز به صورت ترمى برگزار نمى‌شده است؛ چه رسد به دروس خارج كه حتى امروزه نيز به صورت آزاد برگزار مى‌شود نه به صورت ترمى واحدى .

اين دروغگوى وهابى اگر يك روز در درس‌هاى خارج شركت كرده بود، چنين ادعاى خنده دار را مطرح نمى‌كرد و آبروى خودش را نمى‌برد .

ثانيا: ايشان در همين كتاب مدعى شده‌اند كه در دانشگاه شهيد بهشتى تهران، دانشجوى رشته پزشكى بوده‌اند و سيزده ترم پزشكى نيز در اين دانشگاه خوانده‌اند؛ اما چگونه مى‌شود كه همزمان هم در دانشگاه شهيد بهشتى تهران سيزده ترم پزشكى خواند و همزمان در حوزه علميه قم نيز مشغول گذراندن ترم‌هاى ! دروس خارج شد؟!!!

البته شايد از قدرت طى الأرض استفاده كرده‌اند !!!

صفحه 29 و 30 : شركت در مناظره با علماي تركمن صحرا و پيروزي در اين مناظره !

 

در ادامه و براى اين كه ثابت كند چه طلبه ممتازى بوده، مدعى مى‌شود كه در يك مناظره كه از سوى حوزه علميه قم طراحى شده بود، شركت كرده و علماى سنى منطقه تركمن صحرا را شكست داده است:

الف) در وقت مشغول بودن به دروس دانشگاهيم بودم كه يكدفعه به حوزه‌ي علميه فيضيه قم احضار شدم. گويا برنامه ريزيهايي انجام شده بود تا جلسه مباحثه و مناظره پيرامون اصول و مباني اعتقادي مذهب شيعي و مذاهب چهارگانه اهل سنت در قم برگزار شود و مرا خواسته بودند تا در اين جلسه شركت داشته باشم. البته انتخاب در گزينش من و شركت در اين مناظره علمي به نحوي بود كه گويا در شمار طلبههاي موفق و ممتاز قرار گرفته بودم. به اتفاق چند طلبه ديگر جهت مباحثه و مناظره در مقابل تعدادي از روحانيون سني منطقه تركمنصحرا قرار گرفتيم.

اولا: ايشان گفتند كه طلبه مدرسه قديريه و بعد رضويه بوده‌اند، چطورى از مدرسه حوزه علميه فيضيه قم، احضار شده‌اند؟

ثانيا : با وجود اين همه استاد، چرا شما را خواسته‌اند؟ چرا بزرگان فن مناظره و علم كلام در اين مناظره حاضر نبوده‌اند؟

آيا علماى اهل سنت تركمن صحرا از يك طلبه شكست خورده‌اند؟

ثالثا: هيچگاه در تاريخ حوزه علميه قم، چنين مناظره‌اى برگزار نشده است ، علماى تركمن صحرا مى‌توانند اين جا شهادت بدهند و از خود دفاع كنند . البته ايشان نام نمى‌برد كه چه كسانى از علماى سنى در اين مناظره حاضر بوده‌اند و از اين طلبه شكست خورده‌اند و گر نه به راحتى مى‌شد از عالم مورد نظر صحت و سقم آن را سؤال كرد.

صفحه 30: نشر خبر شكست علماي اهل سنت از راد مهر در روزنامه‌ها همراه با عكس راد مهر:

در صفحه ادعاى جالب ديگرى را مطرح كرده است:

با خاتمه يافتن جلسه، خبر موفقيت ما و شكست دادن و محكوم كردن علماي سني در روزنامههاي همراه عكسهايي از من به چاب رسيدند.

براى دروغ بودن اين مطلب همين بس كه هيچ عكسى از حجت الإسلام مرتضى رادمهر در مجامع عمومى شيعى در دست نيست و اگر چنين عكسى بود، حتما آن را نشان مى‌دادند، تنها عكسى كه از ايشان در زمان طلبى و در جمع مردم ديده مى‌شود، عكسى است كه با فتوشاپ درست كرده‌اند كه در ادامه آن را به صورت كامل توضيح خواهيم داد .

اگر ايشان عكسى در روزنامه داشتند كه مجبور نمى‌شدند اين همه از فتوشاپ استفاده كنند و عكس‌هاى تقلبى نشان بدهند . فرض مى كنيم كه ايشان راست مى‌گويند، تاريخ دقيق اين قضيه چه زمانى بوده، كه خيلى سريع از آرشيو روزنامه‌ها پيدا كنيم .

صفحه 57 : دعاي كميل و شركيات:

در صفحه پنجاه و هفت از اين كتاب، ادعا مى‌كند كه چون در دعاى كميل مطالب شرك‌‌آلود بود،‌‌ از خواندن آن خوددارى كرديم:

به هر حال همنشيني و مجالست با شيخ عبدالله آن چنان ما را مشغول كرده بود كه ظرف مدت يك هفته اقامت، نه تنها چنان رغبت به حضور در مجالس و مناسبتهاي مذهبي شيعي مثل زيارت قبور و غيره نداشتيم، بلكه از آن نيز اكراه داشتيم، خصوصا اينكه قرار بود دعاي كميل در حرم "حضرت زينب" توسط من قرائت شود، اما به حسب معتقدات اهل سنت كه خواستن و تقاضاي رفع حاجت، جز از ذات پاك خداوند از شخصيتها و الگوهاي ديني تحت هر شكل و عنوان نادرست و قريب به شرك مي‌باشد، لذا از خواندن دعاي كميل نيز امتناع نموديم.

 

نويسنده اين افسانه اگر در عمر خودش يكبار دعاى كميل را شنيده ويا خوانده بود، چنين ادعا مضحك و دور از واقعيت را مطرح نمى‌كرد. تمام شيعيان عالم مى‌دانند كه اين دعا، مناجات و گفتگوى اميرمؤمنان عليه السلام با خداوند است كه آن را به كميل بن زياد ياد داده و به نام او مشهور شده است.

اين چه حجة الإسلامى است كه در تمام عمر خودش يكبار هم دعاى كميل نخوانده است!!!

صفحه 88 :  رسيدن به رتبه حجت الإسلام:

در اين صفحه ادعا مى‌كند كه در حوزه علميه به رتبه "حجت الإسلام" رسيده است :

در عرصه و ميدان علوم حوزوي تا رسيدن به رتبه "حجت الاسلام" شدن و معمم شدن و در حوزه علميه فيضيه قم و به طور همزمان تحت شديدترين بمبارانهاي تربيتي و عقيدتي نيز قرار داشته‌ام... .

 

اين نيز دروغى است آشكار و خنده‌آور . از كى تا به حال، حوزه علميه به كسى رتبه داده است؟

القابى همچون حجت الإسلام، ثقة‌ الإسلام، استاد، آيت الله و ... القاب رسمى نيست كه حوزه علميه آن را به كسى اعطا كند؛ بلكه القابى است كه براى احترام به هر روحانى معممى گفته مى‌شود. يعنى اين طور نيست كه مثلا شخصى پنج سال درس بخواند به رتبه حجت الإسلام برسد، ده سال درس بخواند آيت الله شود و ...

نحوه كشته شدن ص102 : توسط عمويش كشته شده يا يا با آمپول زهر در زندان؟

از صفحه 101 تا 102 كتاب نحوه كشته شدن اين حجت الإسلام توسط دوست و رفيق او بازگو شده است كه بخش‌هاى از آن را مرور مى‌كنيم:

اشکهايي که در چشمهايم جمع شده بود روي گونه‌هايم سرازير شد. بغض گلويم را بشدت فشرد. آرام گفتم: برادران، مرتضي را بشهادت رسانده‌اند. به او زهري بسيار خطرناک تزريق کرده‌اند. او بيشتر از چند روز مهمان اين دنيا نيست! ...

مرتضي رادمهر چند روز پس از آخرين ديدارم با او در کويته جام شيرين شهادتي که در زندان کرمان بدست او داده بودند را سر کشيد.

 

در اين جا ادعا شده است كه ايشان توسط آمپول زهرى كه در زندان كرمان به او تزريق شده بود، بعد از آزادى و چند روز بعد از آن در كويته پاكستان از دنيا رفته است؛ در حالى كه كارشناس وهابى شبكه كلمه كه اين كتاب را تبليغ مى‌كند، مى‌گويد كه او توسط عموى خودش با شديدترين و فجيع‌ترين وضع ممكن كشته شده است؟

 

 

Get the Flash Player to see this player.

دانلود كليپ حرف‌هاى كارشناس وهابي

 

كدام را باور كنيم، متن كتاب را يا ادعاى دروغين اين كارشناس وهابى را ؟

معلوم مى‌شود كه اين كارشناس وهابى خودش اصلا كتاب را نخوانده است و گرنه چنين گاف بزرگى نمى‌داد .

 

بعد از سني شدن ، با لباس روحانيون شيعه ، عقايد اهل سنت را ترويج مي كرد !


نويسنده در كتاب خود ، با پرده برداري از واقعيت دروني خويش ، در مورد يكي از سخنراني‌هاي خود بعد از سني شدن اينچنين مي‌گويد كه :

پس از حضور در كردستان در چهار جاي مختلف با لباس روحاني شيعي به ايراد سخن پرداختيم

 

در واقع اين سخنان ، نشانگر باطن نويسنده است كه حاضر است با تغيير چهره  و ظاهر ، به تبليغ عقيده خود بر ضد شيعيان بپردازد ، حال از كجا مشخص اين شخصي كه خود مي‌گويد با ظاهر شيعه تبليغ اهل سنت كرديم ، كتاب را نيز با همين حيله و نيرنگ ننوشته باشد ؟

صفحه : 92 : تاريخ نوشتن كتاب : 27 ربيع الأول 1423  يا 16 ربيع الأول1422 :

 نويسنده كتاب در پايان مى‌گويد كه اين كتاب را در 19/3/1380 و 27 ربيع الأول 1423 هجرى شمسى !!! نوشته است.

 

اولاً: ماه ربيع الأول از ماه‌هاى هجرى قمرى است و  نه هجرى شمسى .

ثانياً: اين دو تاريخ با يكديگر مصادف نيست؛ بلكه يكسال و يازده روز اختلاف دارد .

براى آگاهى از اين مطلب به آدرس ذيل برويد و تاريخ 19/3/1380 را تبديل كنيد ببيند كه چه تاريخى به شما خواهد داد :

http://calendar.ut.ac.ir/Fa/Software/CalConv.asp

توضيح عكس‌ها :

عكس سايت ناجى كرد و سخنرانى راد مهر در مجلس شوراى اسلامي

 

 

 

در اين تقلب عكس اين سر را بريده‌اند و به جاي سر رادمهر تقلبي گذاشته‌اند

 

 

فتوشاپ عكس رئيس جمهور سابق ايران و گذاشتن كله رادمهر به جاى او:

 

تفكيك و توضيح عكس:

شخصى كه برادر او معرفى شده و سر او به جاى سر محافظ گذاشته شده است:

 

شخصى كه رادمهر معرفى شده و از سر او به جاى سر رئيس جمهور گذاشته شده:

 

 محافظ رئيس جمهور كه از رادمهر تقلبى حفاظت مى‌كند

 

على شمخاني، وزير دفاع سابق ايران كه رامهر تقلبى را همراهى مى‌كند

 

مهندس جهانگري، وزير آن دوران كه رادمهر تقلبي را همراهى كرده است

 

حجت الإسلام موسوى لارى، وزير كشور سابق كه رادمهر تقلبى را همراهى مى‌كند

 

عكس توضيح داده شده در سايت كلوپ

 

عكس جلد كتاب چگونه هدايت شدم

دانلود فايل pdf كتاب چگونه هدايت شدم

 

دانلود فايل پاور پوينت و توضيح كامل عكس‌ها

 

 

 



گروه پاسخ به شبهات ،‌ مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر عج
    فهرست نظرات  
1   نام و نام خانوادگي:  علي     -   تاريخ:  11 آبان 90 - 11:37:48
خوب ديگه اين هم يكي از دروغ پردازي انسانهايي است كه به هر نحو مي خواهند قدرت را بدست گيرندو پولهاي زيادي به جيب بزنند و شيعه را متهم كنند بيانند طلبه هاي سني زنده امروزي را ببينند كه شيعه شدند و عبرت بگيرند حالا چقدر پول گرفتند تااين كتاب را چاپ كنند و تبليغ كنند خدا مي داند, خداوند رحمت كند كسي را كه مال مردم را تباه نكرد حق الناس را از بين نبرد و خدا لعنت كند كسي را كه حق الناس را ازبين برد و باعث شد عدالت در جامعه از بين رود و مردم به ناحق كشته شوند حالا اي دوستان بيايد باهم براي تعجيل در ظهور آقايمان كه در همين روزها ظهور كند دعا كنيم و همه باهم صلواتي بفرستيم به روح پاكش بلكه خدواند اجازه بدهد ايشان تشريف بيارند و مار از اين همه گمراهي ها دروني و بيروني نجات دهد و ازدست اين همه حكام جور و ظلم و ستم دنيا نجات دهد
2   نام و نام خانوادگي:  بهنام     -   تاريخ:  12 آبان 90 - 22:35:41
با سلام خدمت عزيزان سايت ولي عصر(عج اله تعالي فرجه شريف) وآرزوي عاقبت به خيري
من در تاريخ 12 آبان اين کتاب را از سايت خودشان دانلود کردم مطالب شما را تائيد ميکنم
3   نام و نام خانوادگي:  عليرضا ن     -   تاريخ:  16 آبان 90 - 10:05:08
با سلام
در صفحه 81و82 کتاب نوشته است که:
پس از مراجعت از كردستان، يك روز بعد از ظهر و در حالي كه با ماشين شخصي به اتفاق عليرضا محمدي قصد عزيمت به كرج را داشتيم، در حوالي ميدان ولى‌عصر تهران احساس نموديم كه ماشين اطلاعات ما را تعقيب مي‌كند. پس از دور زدن و رد گم كردن از ميادين شهر تهران، از طريق راه‌هاي حاشيه‌اي ديگر به جاده كرج راه يافتيم. از آنجايي كه دستگاه‌هاي اطلاعاتي هماهنگ كرده بودند، در حين حركت در جاده كرج متوجه شديم كه با قرار دادن يك دستگاه اتومبيل، جاده مسدود شده است. لذا بلافاصله به سمت تهران با سرعت زيادي حركت نموديم. پس از پيمودن مسافت كوتاهي يك دستكاه اتومبيل پاترول كه به ما نزديك شده بود، به سوي ما تيراندازي كردند كه عليرضا محمدي مورد اصابت گلوله از ناحيه پشت و قفسه سينه قرار گرفت ماشين را به حاشيه و بغل جاده كشانيدم، اطلاعاتي‌ها كه فكر مي‌كردند گلوله‌ها به ما اصابت كرده است، با همان سرعت به سمت تهران به حركت خود ادامه دادند.
عليرضا سخت مجروح شده و دچار خون‌ريزي شديد بود. و او را به بيمارستان لبافي نژاد انتقال دادم، كه حدودا ساعت سه بعد از ظهر بود كه به اتاق عمل منتقل شد. اما اقدامات پزشكي مؤثر واقع نشد و حدود ساعت 12 شب عليرضا محمدي به درجه رفيع شهادت نائل آمد، «إنا لها و إنا إليه راجعون».

همانطور که مي بينيد، قهرمان قصه ما مي گويد که اين حادثه در جاده کرج به وقوع پيوسته است و در ادامه مي گويد که او را به بيمارستان شهيد لبافي نژاد انتقال دادم.
چيزي که اينجا قابل توجه است که اين حادثه در غرب تهران اتفاق افتاده است و بيمارستان شهيد لبافي نژاد در محدوده متمايل به شمال شرق تهران يعني پاسداران قرار دارد. و با توجه به اينکه دوست قهرمان قصه ما، از ناحيه از ناحيه پشت و قفسه سينه مورد اصابت گلوله قرار گرفته است ، عقل سليم حکم مي کند که او را به نزديکترين بيمارستان نزديک محدوده غرب تهران منتقل کند نه بيمارستان لبافي نژاد در پاسداران. و به نويسنده اين کتاب جعلي پيشنهاد مي کنم که اول نفشه تهران را نگاه کند و بعد اين اراجيف را بنويسد.
4   نام و نام خانوادگي:  عليرضا ن     -   تاريخ:  16 آبان 90 - 10:55:47
با سلام
در آخر صفحه58 و صفحه59 کتاب نوشته شده که:
وقتي كه در مريوان بسر مي‌برديم، يك شب در روستايي خواب بوديم، ناگهان عليرضا محمدي (:) با يك حالت عجيب و خوفناكي از خواب پريد و صدايي سر داد، من نيز بيدار شدم پرسيدم چه شده؟
عليرضا با حالتي كه عرق از سر و رويش مي‌ريخت، فرياد زد: من امشب رسول الهي ص را در خواب ديدم. من شگفت زده از ايشان پرسيدم چه خوابي ديدي؟ ايشان در جواب گفتند: كه رسول الهر ص را ديدم كه در ميان جمعي از يارانش نشسته بودند. فرمود: عزيز من را بگوييد بيايد. پس از مدتي نگاه كردم، جناب "مولانا" تشريف آوردند. ايشان گفتند: در همين لحظه از هوش رفتم، هنگامي به هوش آمدم مشاهده كردم رسول اكرم ص قرآن و قلم و دفتري به ايشان داده و تشريف بردند وقتي به ما پشت كردند و در حال رفتن بودند، دنبال ايشان رفتم و گفتم يا رسول اله ص من از امت شما هستم.
پيامبر از من ناراحت شد و با خشم و غضب فرمود: شيعه از امت من نمي‌باشد.
بعد از تعريف خواب، همان شب به طور صد درصد و با كمال اطمينان از مذهب خود برگشتيم و به حقيقت پيوستيم.

سوال من از دوستان اهل سنت اين است که آيا روياي آقاي عليرضا محمدي ، يک روياي صادق است که واقعاً وي به ارتباط با روح پيامبر اسلام(ص) مفتخر شده ، به گونه اي که موفق شده از روح پيامبر سوال کرده و پاسخ بشنود؟ يا اينکه روياي وي کاذب است و آقاي عليرضا محمدي صرفاً دچار خيال شده که با روح پيامبر ارتباط بر قرار نموده است؟
پاسخ سوال از دو حالت خارج نيست. اگر پاسخ مثبت باشد، پس معلوم مي شود که ارتباط غيبي با عالم ملکوت آن هم ارتباط با روح پيامبر ولو از طريق يک روياي صادق ممکن است که بر شخصيتي مثل عليرضا محمدي اتفاق مي افتد و اين را هم مي دانيم که وحي بعض پيامبران از طريق روياهاي صادق صورت مي گرفت.( قضيه حضرت ابراهيم در قرباني کردن اسماعيل که اين قضيه را از طريق روياي صادق ، خداوند به ابراهيم وحي کرد. آيه 102سوره صافات).
در اين حالت اين سوال را از دوستان اهل سنت دارم با توجه به اينکه قطعاً اهل سنت مقام امام علي (ع) و ديگر امامان را از عليرضا محمدي بالاتر مي دانند، پس چرا الهام و وقوع مکاشفه براي امامان شيعه را قبول نمي کنند؟ همچنين با توجه در منابع حديثي اهل سنت برخي از شخصيت هاي خودشان مانند عمربن خطاب، محدث توصيف شده است که لازمه محدث بودن الهام و فرود فرشته است، که در صحيح بخاري از پيامبر روايت مي کنند که : در امتهاي قبل از شما ، مردماني بودند که فرشتگان با آنان سخن مي گفتند، اگر در ميان امت من کسي با اين خصوصيت باشد، او عمر است.
حال سوال من از دوستان اهل سنت اين است که آيا الهام و فرود فرشتگان و مقام محدث براي امثال عمر بن خطاب که عمري را در کفر گذراندند، امکان پذير است و با نبوت و خاتميت نيز منافات ندارد؟ اما وقتي از الهام به شخصيتي چون امام علي (ع) که بر زلال وجودش غبار کفر ننشسته و از کودکي در دامان پيامبر تربيت شده ، سخن به ميان مي آيد ، آيا با نبوت و خاتميت در تعارض است؟ و نگران اصل خاتميت مي شويد؟
در حالت دوم روياي عليرضا محمدي ، پاسخ منفي است، به اين معني که روياي وي اصل و حقيقت ندارد و وي با روح پيامبر (ص) ارتباط برقرار نکرده است، و من هم اين فرض را ترجيح مي دهم، در اين صورت خواب وي واقعاً خواب خواهد بود و هيچ نوع حجت و ارزش معرفتي براي آن نيست.
البته چنين خوابهايي در ميان اهل سنت رواج دارد ، مثل خواب شاه ولي الله دهلوي که مي گويد: در عالم رويا از روح پيامبر درباره مذهب تشيع سوال کردم و حضرت فرمود: مذهب ايشان باطل است.(کتاب التفهيمات الاهيه ص294و301)
5   نام و نام خانوادگي:  عليرضا ن     -   تاريخ:  16 آبان 90 - 12:02:23
با سلام
در صفحه 43 کتاب ، مولانا روايتي از صحيح بخاري نقل مي کند که :
زماني كه رسول خدا با عايشه ازدواج كردند پس از چندي به ايشان فرمودند: اي صديقه من شما را در خواب ديدم كه بر چهره شما پارچه ابريشمي سفيد قرار داده شده بود، فرشته‌اي شما را به نزد من آورد و گفت: اين همسر شماست و من پارچه را از چهره شما كنار زدم و ديدم شماييد با خود گفتم اگر اين امر از جانب الهر است آن را اجرا مي‌گرداند و من از شما خواستگاري كردم. خوله حضرت عايشه صديقه ك را براي پيامبر ص خواستگاري كرد و اين چنين خداوند متعال حضرت عايشه ك را براي همسري پيامبر خود برگزيد.
نقد و بررسي:
هدف از انتشار اين روايت مقابله با ام المومنين زينب دختر جحش مي باشد، زيرا داستان ازدواج زينب با پيامبر به گونه اي بود که مايه مباهات او و قبيله اش بني اسد گرديد.
خداوند در آيه 37سوره احزاب مي فرمايد:(به خاطر بياور زمانى را كه به كسى كه خداوند به او نعمت داده بود و تو نيز به او نعمت داده بودى مى‏گفتى همسرت را نگاه دار و از خدا بپرهيز ( و پيوسته اين امر را تكرار مى‏نمودى ) و تو در دل چيزى را پنهان مى‏داشتى كه خداوند آن را آشكار مى‏كند ، و از مردم مى‏ترسيدى در حالى كه خداوند سزاوارتر است كه از او بترسى ، هنگامى كه زيد از همسرش جدا شد ما او را به همسرى تو در آورديم تا مشكلى براى مؤمنان در ازدواج با همسران پسرخوانده‏هاى آنها هنگامى كه از آنان طلاق گيرند نباشد ، و فرمان خدا انجام شدنى است).
با دقت در اين آيه فهميده مي شود که ازدواج پيامبر با زينب به فرمان الهي بوده ، به نحوي که گويا اراده و انتخاب پيامبر ، هيچ نقشي در آن نداشته است، زيرا تعبير آيه اين است که: زوجناکها: يعني وي را به نکاح تو در آورديم و نيز در پايان آيه مي فرمايد: و کان امر الله مفعولا: يعني فرمان خدا انجام يافتني است.
همچنين ابن سعد در کتابش يعني طبقات، ج 8ص102 و حاکم نيشابوري در مستدرک ج4ص24نقل مي کنند که عايشه گويد: انبوه خيالات وجودم را فرا گرفت ، زيرا وصف جمال و زيبايش را شنيده بودم و اکنون مي ديدم که به چيزي اعظم و اشرف از آن مفتخر گرديده است، خداوند در آسمان او را به ازدواج رسول خدا(ص) در آورده است. لذا با خود گفتم: او با چنين ويژگي هايي بر ما مباهات مي کند.
همچنين ام المومنين عايشه مي گويد که : هيچ يک از زنان پيامبر در برتري جايگاه به من نمي رسيد مگر زينب بنت جحش که بر همه زنان پيامبر مباهات مي کرد و مي گفت: شما ار پدرانتان شوهر داده اند و مرا خداوند از فراز آسمانها به ازدواج رسول خدا(ص) در آورده است.( الاستعاب، در شرح حال زينب).

همچنين ام المومنين ام سلمه نيز ، اين درگيري را يادآور شده و ابن سعد در ج8ص103چنين روايت کرده است که : ام سلمه به ياد زينب بنت جحش افتاد و بر او رحمت فرستاد و بخشي از آنچه بين او و بين عايشه بود ، بدين گونه بيان داشت که ، زينب گفت: به خدا سوگند من همانند هيچ يک از زنان پيامبر نيستم ، ازدواج آنها با مهريه و دخالت اوليا بوده است و مرا خداوند به ازدواج پيامبرش در اورد، و چگونگي آن را در کتاب آسماني اش بيان فرمود ، کتابي که تغيير و تبديل در آن راه ندارد، تا مسلمانان هميشه آن را بدين گونه تلاوت کنند:(به خاطر بياور زمانى را كه به كسى كه خداوند به او نعمت داده بود و تو نيز به او نعمت داده بودى مى‏گفتى همسرت را نگاه دار و از خدا بپرهيز ( و پيوسته اين امر را تكرار مى‏نمودى ) و تو در دل چيزى را پنهان مى‏داشتى كه خداوند آن را آشكار مى‏كند ، و از مردم مى‏ترسيدى در حالى كه خداوند سزاوارتر است كه از او بترسى ، هنگامى كه زيد از همسرش جدا شد ما او را به همسرى تو در آورديم تا مشكلى براى مؤمنان در ازدواج با همسران پسرخوانده‏هاى آنها هنگامى كه از آنان طلاق گيرند نباشد ، و فرمان خدا انجام شدنى است.).
با توجه به اينکه متضاي سياست خلفا تا شش سال اول حکومت عثمان اين بود که ام المونين عايشه را بر همه مسلمانان از جمله ساير امهات المومنين برتري بخشند و آن را به بهترين وجه نيز انجام رساندند و او را در حقوق و عطايا برهمه مسلمانان و ساير امهات المومنين برتري دادند و از بين همه صحابه و امهات المومنين براي فتوا تنها به او مراجعه مي کردند. بدين خاطر چنين افتخاري براي ام المومنين زينب با سياست خلفا در تضاد بود و چاره آن نيز انتشار اين گونه احاديث و تبليغ آن بود. و اگر ام المومنين زينب به نزول آياتي در شان خود مباهات مي کرد و مي گفت: مسلمانان هميشه آن را تلاوت مي کنند و اگر بني اسد به ازدواج ام المومنين زينب از فراز هفت آسمان مباهات مي کردند، ام المومنين عايشه نيز مي توانست به داستان تصويرش در پاره حرير مباهات نمايد، چنانکه افراد عشيره اش نيز، پس از انتشار اين روايات در جامعه اسلامي ، مي توانستند به اين داستان مباهات کنند.
6   نام و نام خانوادگي:  امير     -   تاريخ:  17 آبان 90 - 00:31:08
باسلام خدمت عزيزاني که با اين ظرافت اين کتاب را نقد کرده وتقلبي بودن ان را اشکار کردند واقعا دست مريضات همه چنان به کار خود ادامه داده و بدانيد که حق با شيعيان علي است و بس حالا هر کاري مي خواهند بکنند بالاخره پيرو عمر هستند وشاگرد اويند.
7   نام و نام خانوادگي:  عليرضا ن     -   تاريخ:  18 آبان 90 - 14:50:10
با سلام
در صفحه 81و82 کتاب نوشته است که:
پس از مراجعت از كردستان، يك روز بعد از ظهر و در حالي كه با ماشين شخصي به اتفاق عليرضا محمدي قصد عزيمت به كرج را داشتيم، در حوالي ميدان ولى‌عصر تهران احساس نموديم كه ماشين اطلاعات ما را تعقيب مي‌كند. پس از دور زدن و رد گم كردن از ميادين شهر تهران، از طريق راه‌هاي حاشيه‌اي ديگر به جاده كرج راه يافتيم. از آنجايي كه دستگاه‌هاي اطلاعاتي هماهنگ كرده بودند، در حين حركت در جاده كرج متوجه شديم كه با قرار دادن يك دستگاه اتومبيل، جاده مسدود شده است. لذا بلافاصله به سمت تهران با سرعت زيادي حركت نموديم. پس از پيمودن مسافت كوتاهي يك دستكاه اتومبيل پاترول كه به ما نزديك شده بود، به سوي ما تيراندازي كردند كه عليرضا محمدي مورد اصابت گلوله از ناحيه پشت و قفسه سينه قرار گرفت ماشين را به حاشيه و بغل جاده كشانيدم، اطلاعاتي‌ها كه فكر مي‌كردند گلوله‌ها به ما اصابت كرده است، با همان سرعت به سمت تهران به حركت خود ادامه دادند.
عليرضا سخت مجروح شده و دچار خون‌ريزي شديد بود. و او را به بيمارستان لبافي نژاد انتقال دادم، كه حدودا ساعت سه بعد از ظهر بود كه به اتاق عمل منتقل شد. اما اقدامات پزشكي مؤثر واقع نشد و حدود ساعت 12 شب عليرضا محمدي به درجه رفيع شهادت نائل آمد، «إنا لها و إنا إليه راجعون».

همانطور که مي بينيد، قهرمان قصه ما مي گويد که اين حادثه در جاده کرج به وقوع پيوسته است و در ادامه مي گويد که او را به بيمارستان شهيد لبافي نژاد انتقال دادم.
چيزي که اينجا قابل توجه است که اين حادثه در غرب تهران اتفاق افتاده است و بيمارستان شهيد لبافي نژاد در محدوده متمايل به شمال شرق تهران يعني پاسداران قرار دارد. و با توجه به اينکه دوست قهرمان قصه ما، از ناحيه از ناحيه پشت و قفسه سينه مورد اصابت گلوله قرار گرفته است ، عقل سليم حکم مي کند که او را به نزديکترين بيمارستان نزديک محدوده غرب تهران منتقل کند نه بيمارستان لبافي نژاد در پاسداران. و به نويسنده اين کتاب جعلي پيشنهاد مي کنم که اول نفشه تهران را نگاه کند و بعد اين اراجيف را بنويسد.
8   نام و نام خانوادگي:  عليرضا ن     -   تاريخ:  18 آبان 90 - 14:51:27
با سلام
در آخر صفحه58 و صفحه59 کتاب نوشته شده که:
وقتي كه در مريوان بسر مي‌برديم، يك شب در روستايي خواب بوديم، ناگهان عليرضا محمدي (:) با يك حالت عجيب و خوفناكي از خواب پريد و صدايي سر داد، من نيز بيدار شدم پرسيدم چه شده؟
عليرضا با حالتي كه عرق از سر و رويش مي‌ريخت، فرياد زد: من امشب رسول الهي ص را در خواب ديدم. من شگفت زده از ايشان پرسيدم چه خوابي ديدي؟ ايشان در جواب گفتند: كه رسول الهر ص را ديدم كه در ميان جمعي از يارانش نشسته بودند. فرمود: عزيز من را بگوييد بيايد. پس از مدتي نگاه كردم، جناب "مولانا" تشريف آوردند. ايشان گفتند: در همين لحظه از هوش رفتم، هنگامي به هوش آمدم مشاهده كردم رسول اكرم ص قرآن و قلم و دفتري به ايشان داده و تشريف بردند وقتي به ما پشت كردند و در حال رفتن بودند، دنبال ايشان رفتم و گفتم يا رسول اله ص من از امت شما هستم.
پيامبر از من ناراحت شد و با خشم و غضب فرمود: شيعه از امت من نمي‌باشد.
بعد از تعريف خواب، همان شب به طور صد درصد و با كمال اطمينان از مذهب خود برگشتيم و به حقيقت پيوستيم.

سوال من از دوستان اهل سنت اين است که آيا روياي آقاي عليرضا محمدي ، يک روياي صادق است که واقعاً وي به ارتباط با روح پيامبر اسلام(ص) مفتخر شده ، به گونه اي که موفق شده از روح پيامبر سوال کرده و پاسخ بشنود؟ يا اينکه روياي وي کاذب است و آقاي عليرضا محمدي صرفاً دچار خيال شده که با روح پيامبر ارتباط بر قرار نموده است؟
پاسخ سوال از دو حالت خارج نيست. اگر پاسخ مثبت باشد، پس معلوم مي شود که ارتباط غيبي با عالم ملکوت آن هم ارتباط با روح پيامبر ولو از طريق يک روياي صادق ممکن است که بر شخصيتي مثل عليرضا محمدي اتفاق مي افتد و اين را هم مي دانيم که وحي بعض پيامبران از طريق روياهاي صادق صورت مي گرفت.( قضيه حضرت ابراهيم در قرباني کردن اسماعيل که اين قضيه را از طريق روياي صادق ، خداوند به ابراهيم وحي کرد. آيه 102سوره صافات).
در اين حالت اين سوال را از دوستان اهل سنت دارم با توجه به اينکه قطعاً اهل سنت مقام امام علي (ع) و ديگر امامان را از عليرضا محمدي بالاتر مي دانند، پس چرا الهام و وقوع مکاشفه براي امامان شيعه را قبول نمي کنند؟ همچنين با توجه در منابع حديثي اهل سنت برخي از شخصيت هاي خودشان مانند عمربن خطاب، محدث توصيف شده است که لازمه محدث بودن الهام و فرود فرشته است، که در صحيح بخاري از پيامبر روايت مي کنند که : در امتهاي قبل از شما ، مردماني بودند که فرشتگان با آنان سخن مي گفتند، اگر در ميان امت من کسي با اين خصوصيت باشد، او عمر است.
حال سوال من از دوستان اهل سنت اين است که آيا الهام و فرود فرشتگان و مقام محدث براي امثال عمر بن خطاب که عمري را در کفر گذراندند، امکان پذير است و با نبوت و خاتميت نيز منافات ندارد؟ اما وقتي از الهام به شخصيتي چون امام علي (ع) که بر زلال وجودش غبار کفر ننشسته و از کودکي در دامان پيامبر تربيت شده ، سخن به ميان مي آيد ، آيا با نبوت و خاتميت در تعارض است؟ و نگران اصل خاتميت مي شويد؟
در حالت دوم روياي عليرضا محمدي ، پاسخ منفي است، به اين معني که روياي وي اصل و حقيقت ندارد و وي با روح پيامبر (ص) ارتباط برقرار نکرده است، و من هم اين فرض را ترجيح مي دهم، در اين صورت خواب وي واقعاً خواب خواهد بود و هيچ نوع حجت و ارزش معرفتي براي آن نيست.
البته چنين خوابهايي در ميان اهل سنت رواج دارد ، مثل خواب شاه ولي الله دهلوي که مي گويد: در عالم رويا از روح پيامبر درباره مذهب تشيع سوال کردم و حضرت فرمود: مذهب ايشان باطل است.(کتاب التفهيمات الاهيه ص294و301)
9   نام و نام خانوادگي:  حسين علي     -   تاريخ:  19 آبان 90 - 22:54:35
مثل هميشه عاااااااااااااااااااالي بود.
يا علي مدد
10   نام و نام خانوادگي:  دوستداراهل بيت     -   تاريخ:  25 آبان 90 - 07:09:48
خدايش چه ضايع بازي در آورده بودن !!!!!!! درست مثل بقيه کارشان ضايع شدن !!!!!!!! از1400 سال اين ضايع بازي شروع شده تا به حال فکر مي کردند مي توانند مثل گذشته عمل کنند ولي دستشان روشد مثل هميشه / خدا به باني ضايع کننده اينا جزاي خير وعاقبت بخيري عطا کند./
11   نام و نام خانوادگي:  العبيد     -   تاريخ:  28 آبان 90 - 16:31:39
سلام بنده در يكي از وبلاگ هاي اهل سنت نوشتم كه دست بسته نماز خواندن سنت پيامبر نبوده است و بدعت خليفه دوم بوده و آنها در حوابم نوشتند كه حتي اهل بيت هم آن را تاييد كرده اند و اين احاديث را آوردند :مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ إِذَا قَامَتِ الْمَرْأَةُ فِي الصَّلَاةِ جَمَعَتْ بَيْنَ قَدَمَيْهَا وَ لَا تُفَرِّجُ بَيْنَهُمَا وَ ت((((((((((((((((((((((((((َضُمُّ يَدَيْهَا إِلَى صَدْرِهَا)))))))))))))))))))))))) لِمَکَانِ ثَدْيَيْهَا فَإِذَا رَکَعَتْ وَضَعَتْ يَدَيْهَا فَوْقَ رُکْبَتَيْهَا عَلَى فَخِذَيْهَا لِئَلَّا تَطَأْطَأَ کَثِيراً فَتَرْتَفِعَ عَجِيزَتُهَا فَإِذَا جَلَسَتْ فَعَلَى أَلْيَتَيْهَا کَمَا يَقْعُدُ الرَّجُلُ فَإِذَا سَقَطَتْ لِلسُّجُودِ بَدَأَتْ بِالْقُعُودِ وَ بِالرُّکْبَتَيْنِ قَبْلَ الْيَدَيْنِ ثُمَّ تَسْجُدُ لَاطِئَةً بِالْأَرْضِ فَإِذَا کَانَتْ فِي جُلُوسِهَا ضَمَّتْ فَخِذَيْهَا وَ رَفَعَتْ رُکْبَتَيْهَا مِنَ الْأَرْضِ فَإِذَا نَهَضَتْ انْسَلَّتْ انْسِلَالًا لَا تَرْفَعُ عَجِيزَتَهَا أَوَّلًا تهذيب‏الأحکام ج : 2 ص : 95 عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْقَطَّانِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ السُّکَّرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زَکَرِيَّا الْجَوْهَرِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَارَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ عَنِ الْبَاقِرِ ع قَالَ لَيْسَ عَلَى النِّسَاءِ أَذَانٌ وَ لَا إِقَامَةٌ وَ لَا جُمُعَةٌ وَ لَا جَمَاعَةٌ وَ إِذَا قَامَتْ فِي صَلَاتِهَا ضَمَّتْ رِجْلَيْهَا (((((((((((((((((((((وَ وَضَعَتْ يَدَيْهَا عَلَى صَدْرِهَا )))))))))))))))))))))))وَ تَضَعُ يَدَيْهَا فِي رُکُوعِهَا عَلَى فَخِذَيْهَا وَ تَجْلِسُ إِذَا أَرَادَتِ السُّجُودَ وَ سَجَدَتْ لَاطِئَةً بِالْأَرْضِ وَ إِذَا رَفَعَتْ رَأْسَهَا مِنَ السُّجُودِ جَلَسَتْ ثُمَّ نَهَضَتْ إِلَى الْقِيَامِ وَ إِذَا قَعَدَتْ لِلتَّشَهُّدِ رَفَعَتْ رِجْلَيْهَا وَ ضَمَّتْ فَخِذَيْهَا وَ إِذَا سَبَّحَتْ عَقَدَتْ عَلَى الْأَنَامِلِ لِأَنَّهُنَّ مَسْئُولَاتٌ وَ إِذَا کَانَتْ لَهَا إِلَى اللَّهِ حَاجَةٌ صَعِدَتْ فَوْقَ بَيْتِهَا وَ صَلَّتْ رَکْعَتَيْنِ وَ کَشَفَتْ رَأْسَهَا إِلَى‏ بحارالأنوار ج : 85 ص : 127 آيا اين احاديث صحيح سند هستند و دست بسته نماز خواندن را حكايت مي كنند. و لطفا سند موثق بدهيد كه اينكار بدعت خليفه ثاني بوده است. خواهشمندم و شما را قسم مي دهم هر چه سريعتر جواب اين شبهات ار برايم ايميل كنيد.
جواب نظر:

با سلام

دوست گرامي

ضم يديها الي ثدييها يعني دست‌هاي خود را در دو طرف سينه هاي خود بچسباند ، نه اينكه دست ها را روي هم قرار دهد ؛ جالب است كه حضرت فرموده‌اند «لمكان ثدييها» يعني براي حفظ سينه اش تا در معرض ديد قرار نگيرد .

جداي از اين ، اين تنها مربوط به زن است ؛ و نه مربوط به مرد !

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

 

12   نام و نام خانوادگي:  امير     -   تاريخ:  28 آبان 90 - 22:18:06
سلام من اين جزوه را خواندم.سه مطلب اين كتاب من را در مذهب تشيع به شك انداخته است.1-در سفر به زاهدان آمده(قسمت سومين روز) است:آنها از مولانا ميپرسند پيامبر فرمود: من كنت مولاه فهذا علي مولاه و حضرت علي را به جانشيني خود برگزيده است.او در پاسخ ميگويد:چرا پيامبر از الفاظ صريح استفاده نكردند؟مثلا بگويند:من كنت رسوله فهذا علي خليفتي و وصي من بعدي. 2-چرا شيعيان يك مسجد اهل سنت را در مشهد تخريب و به پارك تبديل كردند؟بالاخره در مسجد نماز ميخوانند و در پارك هزار كار خلاف انحام ميشود. حتي ميتوانستند اين مسجد را از نو بسازند و شيعيان در آن نماز بخوانند3- شخصي از آقاي فاطمي درباره ناموسش ميپرسد و او توي گوشش ميزند. بعد آن شخص به او ميگويد:تو كه در مورد ناموست اينقدر حساسيت داري چطور ممكن است علي (ع) در مورد ناموسش و ناموس پيامبر بيتفاوت بوده كه او را زده باشند و او هيچ نگفته باشد.امير المومنين علي فردي شجاع و نترس بود پس چرا مقابله نكرد؟از زبان بعض مداحان هم شنيده ام كه اي كاش حضرت عباس آنروز در آن حادثه حاضر بود.
جواب نظر:

با سلام

دوست گرامي

1. رسول خدا تمامي الفاظي كه خلافت و امامت از آنها فهميده مي‌شود به كار بردند تا حجت بر همه تمام شود . ؛ حتي لفظ خليفتي را نيز در مورد حضرت به كار برده‌اند

2. جايي كه به عنوان مسجد اهل سنت معرفي مي‌شود جزو زمين‌هاي وقفي حرم امام رضا عليه السلام بوده است ، و عده‌اي از وهابيون آنجا را ابتدا ساخته و سپس تبديل به پايگاهي براي فعاليت خود كرده بودند ؛ آنهم بدون اجازه ناظر وقف ؛ و قطعا اين كار جايز نيست .

3. در مورد سكوت حضرت علي عليه السلام ، به صورت مفصل در آدرس ذيل پاسخ داده شده است :

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=6015

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

13   نام و نام خانوادگي:  سيد محمد حسيني     -   تاريخ:  01 آذر 90 - 10:37:21
جواب نظر
جناب--------------------------------------------العبيد--------------------------------------------
در ابتدار اين روايت آمده است ((((اذا قامت المراه)))) يعني زماني كه يك زن به نماز ايستاد!!!يعني جهت اينكه بدنش نمايان نشود.
ثانيا ضمير ها در (((صدرها و يدها))) نشان دهنده اين است كه مخاطب در اين حكم خانم ها هستند.
شما لطف بفرماييد به آن وبلاگ بگوييد ترجمه دقيق عبارت را نيز برايتان بفرستد.
ضمنا دست بسته نماز خواندن نماد اهل سنت نيست زيرا آقايان مالكي كه يك چهارم جمعيت اهل سنت را تشكيل ميدهند با دست باز نماز ميخوانند.
شما به مدير آن وبلاگ بفرماييد نياز به آوردن اين روايت از كتب شيعه نيست اگر توانستند فقط يك روايت صحيح در رابطه با وجوب تكتف در نماز از كتب خودشان براي ما بياوردند.
يا علي
14   نام و نام خانوادگي:  سيد محمد حسيني     -   تاريخ:  01 آذر 90 - 10:53:22
جواب نظر
جناب-----------------------------------------------امير---------------------------------------------
الفاظي مانند خليفتي من بعدي و.. را دوستان در همين سايت مورد بررسي سندي قرار داده اند و همين لفظ در کتاب السنه جناب ابن ابي عاصم با سندي که تمام راويان تک تک مورد بررسي قرار گرفته اند در سايت قرار داده شده است.
در خصوص بحث تخريب مساجد بدانيد که آقايان اهل سنت قائل به اجتهاد ولو در مقابل امام معصوم هستند و حتي يک ثواب براي آن قرار داده اند!
در ايران هم مجتهدين اجتهاد کرده اند که بايد اين مساجد تخريب شوند!!!!!حتي اگر اجتهادشان نيز اشتباه باشد ثواب خود را دريافت کرده اند(البته اين جواب نقضي است)
ثالثا اگر آقايان اينقدر بر ناموس خود حساس هستد بفرمايند که چرا زماني که برخي از صحابه به همسر خليفه سوم تعدي کردند اين آقا هيچ عکس العملي نشان نداد؟
يا علي
15   نام و نام خانوادگي:  هادي     -   تاريخ:  02 آذر 90 - 14:26:21
با سلام:
تشكر مي كنم ار تمام كساني كه در اين سايت زحمت مي كشند.
خوانندگان عزيز:
شما دوستان اهل بيت (عليهم السلام) بايد به اين حرفهاي پوچ وهابيت نادان عادت كنيد.
التماس دعا
16   نام و نام خانوادگي:  علي نادي الحق     -   تاريخ:  04 آذر 90 - 08:50:21
بسم الله الرحمن الرحيم (((((((((((((((( اگر امت رسول الله اينقدر دروغگو بودند ))))))))))) آيه اليوم اکملت لکم دينکم ... هيچگاه نازل نميشد که هيچ - تمام قرآن هم شامل يک سوره بود آنهم توبه/ ((((((((((( مگر ممکن است دروغگو هدايت شده باشد ؟ )))))))))))) اين را مطمئن باشيد که حتي اهل اعراف در نگاهشان به اهل جهنم به چهره اين اشخاص از خوف خدا نگاه نخواهند کرد چراکه هيچ کسي جرات ندارد به چهره کسي که به دين خدا - نبي خدا و خداي رحمان دروغ ميبندد نگاه کند. والله عليم بذات الصدور
17   نام و نام خانوادگي:  صادق راستگو     -   تاريخ:  06 آذر 90 - 00:21:33
باسلام و تحيت بنظر حقير اگر فرد مسلمان شيعه اي بحواهد با خواندن اين لاطائلات و جفنگيات ؛ در رديف جماعت پيروان سنت معاويه و يزيد ( لعنت الله عليهم ) قرار گيرد ؛ همان بهتر که معاويه اي شود چون هر شيعه امي و بيسوادي ميتواند به راحتي مطالب ضد و نقيض و کذب اين کتاب را تشخيص دهد چه رسد به شيعيان با سواد ( بغير از علماي دين که جايگاه علمي والايي دارند )
18   نام و نام خانوادگي:  مجيد م علي     -   تاريخ:  12 آذر 90 - 19:37:42
با سلام
برادران و دوستان راه و چاه را نشان اين مفلوكين داديد باز هم باور كنيد كه اينها انقدر خنگ و عقب افتاده هستند كه دوباره همين اشتباهات را انجام ميدهند .

اما شما جناب الي بادي من الحقد استناد كردي به ايه شريفه :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا.... المائده 3

گفتي دروغ اينو چي ميگي : ابوبكر گفت كه
«نحن معاشر الانبياء لانورث ما تركناه صدقة» صحيح مسلم ج 5 ص 152، كتاب الجهاد باب 15 حكم الفئ حديث 49، فتح الباري ج 6 ص 144

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا ...... (مريم 6 )


نتيجه اينه كه دروغ يك سنت خلفائي در پيش شماست .

حال نمي شود زياد به ابوبكر خرده گرفت از دهانش يك چيزي در رفته همين جوري يك چيزي گفته فكر نكرد كه اين حرفش ثبت ميشه و با كلام الله سبحان تعالي مقايسه ميشود و مردمي خواهند بود كه ضايعش كنند در ضمن علم قراني هم كه نداشت . اما اين جماعت جاعلين كه در عصر ارتباطات و سرعت زندگي ميكنند چگونه ميتوانند اينجور اشنباهاتي بكنند . البته بازهم خداوند متعال ميخواهد اين جماعت را اينجور ضايع كند همانطور كه ناقل اون حديث دروغين را در همين دنيا براي صالحين ضايع كرد .

لبيك يا علي
19   نام و نام خانوادگي:  علي رضا ن 2     -   تاريخ:  16 آذر 90 - 12:04:21
با سلام
اگر كسي فيلم سخنان اين وهابي را دانلود كرده باشد، ادعا كرده كه اين شخص توسط عموي خودش در كويته پاكستان كشته شده است كه نويسنده مقاله دروغ بودن اين مطلب را از خود كتاب ثابت كردند و مشخص شد كه اين شخص طبق آن چه در كتاب آمده ايشان توسط زهري كه در زندان كرمان به او تزريق كرده‌اند كشته شده !!!! واقعا اين نكته برايم خيلي جالب بود .
نكته ديگر اين كه : چند روز بعد شخصي با همين كارشناس وهابي تماس گرفت و همين مطلب را به او تذكر داد؛ ولي اين كارشناس با پر رويي و بي‌حيايي تمام ادعاي خود را تكرار كرد . وقتي بيننده اصل مطلب را خواند و كارشناس وهابي نيز از مونيتور نشان داد، مجبور شد كه بگويد او را چندين بار شكنجه داده‌اند، يكبار كه نبوده !!!!
سؤال ما اين است كه اين شخص موهوم چند بار كشته شده ؟!!! يكبار توسط عمويش ! بار ديگر توسط زهري كه در زندان كرمان به او تزريق شده !!!!
يا شايد ايشان رجعت كرده و دو باره بازگشته ؟!!
البته طبق آن چه در كتاب آمده ، ايشان سال‌ها قبل با عموي خودش درگير شده و مي‌گويد كه چاقو خورده و عمويش به سر و صورتش اسيد پاشيده است؛ ولي اين مطلب مربوط به چند سال قبل است و هرگز توسط عمويش كشته نشده .
وهابي = دروغ
20   نام و نام خانوادگي:  حسين     -   تاريخ:  18 آذر 90 - 15:10:52
با سلام
در صفحه 81و82 کتاب نوشته است که:
پس از مراجعت از كردستان، يك روز بعد از ظهر و در حالي كه با ماشين شخصي به اتفاق عليرضا محمدي قصد عزيمت به كرج را داشتيم، در حوالي ميدان ولى‌عصر تهران احساس نموديم كه ماشين اطلاعات ما را تعقيب مي‌كند. پس از دور زدن و رد گم كردن از ميادين شهر تهران، از طريق راه‌هاي حاشيه‌اي ديگر به جاده كرج راه يافتيم. از آنجايي كه دستگاه‌هاي اطلاعاتي هماهنگ كرده بودند، در حين حركت در جاده كرج متوجه شديم كه با قرار دادن يك دستگاه اتومبيل، جاده مسدود شده است. لذا بلافاصله به سمت تهران با سرعت زيادي حركت نموديم. پس از پيمودن مسافت كوتاهي يك دستكاه اتومبيل پاترول كه به ما نزديك شده بود، به سوي ما تيراندازي كردند كه عليرضا محمدي مورد اصابت گلوله از ناحيه پشت و قفسه سينه قرار گرفت ماشين را به حاشيه و بغل جاده كشانيدم، اطلاعاتي‌ها كه فكر مي‌كردند گلوله‌ها به ما اصابت كرده است، با همان سرعت به سمت تهران به حركت خود ادامه دادند.
عليرضا سخت مجروح شده و دچار خون‌ريزي شديد بود. و او را به بيمارستان لبافي نژاد انتقال دادم، كه حدودا ساعت سه بعد از ظهر بود كه به اتاق عمل منتقل شد. اما اقدامات پزشكي مؤثر واقع نشد و حدود ساعت 12 شب عليرضا محمدي به درجه رفيع شهادت نائل آمد، «إنا لها و إنا إليه راجعون».

در تاييد حرفهاي عليرضا بايد بگم كه مثل اينكه كسي كه اين كتاب رو نوشته علاوه بر اينكه حوزه نرفته تا حالا تهران هم نيومده
1. مگه ميشه با يك ماشين جاده كرج رو بست؟؟ مگه كوچه است؟؟
2-بر فرض كه بسته باشند ميدونيد چه ترافيكي ميشه اونوقت ايشون چه جوري دور زدند مگه هلي كوپتر سوار بودند
3.ميگه بعد از ظهر ميدان ولي عصر بوديم پس از دور زدن و كلي ماجراي ديگه ويك تهران گردي كلي و تير اندازي و...ساعت 3 بعد از ظهر به بيمارستان لبافي نژاد رسيديم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ مثل اينكه سريالهاي ايراني زياد تماشا ميكنند مرد حسابي در حالت عادي و در خالي بودن خيابوناي تهران اين كار بيش از 5 ساعت طول ميكشه البته شايد فرق بعد از ظهر و كله سحر رو نميدوني
احتمالا همون طي العرض داشته خير سرش
4.خوشم مياد كه خدا هم ميخواسته اينها رسوا بشند برا همين تاريخ هم اشتباه زدند
5.به نظرم عكسها انقدر تابلو هست كه اصلا نيازي به توضيح نيست
يا علي
21   نام و نام خانوادگي:  مسلم     -   تاريخ:  21 آذر 90 - 15:56:25
يک نظر مخالف هم ندارين ؟
22   نام و نام خانوادگي:  مجيد م علي     -   تاريخ:  21 آذر 90 - 17:48:22
با سلام
جناب مسلم نه كه نداريم اخه اين اش انقدر شوره كه دهان اشپز را بسته چه برسد به كساني كه هنوز كمي شعور و حس دارند .

لبيك يا علي
23   نام و نام خانوادگي:  مجتبي     -   تاريخ:  22 آذر 90 - 18:00:46
سلام من اين کتاب را هفت هشت سال پيش براي اولين بار که در اينترنت گذاشته شده بود خوندم فکر کنم از سايت ملازاده دانلود کرده بودم اصل کتاب به فرمت exe بود ودر اخر کتاب هم اين عکس جعلي رادمهر هم بود همون اولين بار که به عکس نگاه کردم فهميدم عکس فتوشاپي خيلي تابلو بود خندم گرفته بود با خودم گفتم ببين اصلا با دروغ بخواي دينت را ياري کني اصلا چه فايده داره ايا اين دين... من احتمال ميدم اين کتاب را ملازاده نوشته چون اگه به متن داستاني کتاب نگاه کنيد بيشتر سياسي تا کتاب مذهبي اگر برنامه هاي ملازاده را هم نگاه کنيد همينجوره ولي با اين حال به دلم به ملازاده ميسوزه و ميگم عيب نداره برادر اگه توانت در اين حده که اينطوري از مذهبت دفاع کني دفاع کن برادر اصل کتاب که براي اولين با در اينترنت قرار داده شده همراه با عکس هاش را از لينک زير دانلود کنيد؟؟؟
24   نام و نام خانوادگي:  اروين نژاد     -   تاريخ:  30 آذر 90 - 19:50:29


سلام
مطالب ارائه شده واقعا مزخرف است


25   نام و نام خانوادگي:  بخت النصر     -   تاريخ:  01 دي 90 - 22:58:58
جناب اروين نژاد
لطفا براي ما 20 صفحه مطالب علمي و حکيمانه ارائه شده توسط عمر بن خطاب را بيان بفرماييد.

در غير اين صورت شر توحش خود را مملکت ما کم کنيد.
با تشکر
26   نام و نام خانوادگي:  هادي     -   تاريخ:  05 دي 90 - 14:54:26
با سلام ، لطفا يكي براي من شان ابلاغ يا جرياني كه در آن ، روايت "هر که فاطمه (س) را بيازارد مر ا.... و تا آخر " اتفاق افتاده را بيان نمايد . چنين سخني از طرف رسول خدا (ص) حتما بدليل يک اتفاق مهمي بيان شده است.موفق باشيد
27   نام و نام خانوادگي:  محمود     -   تاريخ:  01 بهمن 90 - 00:31:35
آقايان وهابي سگ زرد شما هم شغال در آمد باز هم دروغ بگوييد . اميد روزي را مي كشيم كه رسوايي روز افزون شما را ببينيم
28   نام و نام خانوادگي:  علي     -   تاريخ:  03 بهمن 90 - 03:49:10
سلام بر بچه هاي عزيز موسسه ولي عصر
فقط خواستم يه تشکر بکنم بابت اين کار بسيار ارزشمند شما. مدت ها بود که منتظر يک مطلب خوب و قوي درباره اين فرد بودم.
اي کاش به موضوعات مطرح ديگه هم از جمله آيت الله برقعي و ... هم اساسي بپردازيد...
خدا قوت
اللهم احفظ امامنا الخامنه اي
29   نام و نام خانوادگي:  علي     -   تاريخ:  03 بهمن 90 - 04:00:38
يه پيشنهاد هم داشتم.
به نظرم اگر سايت ولي عصر قسمتي رو براي معرفي مستبصرين-مخصوصا علماي مستبصر- و آثارشون در طول تاريخ اسلام اختصاص بده واقعا عاليه.
30   نام و نام خانوادگي:  بخت النصر     -   تاريخ:  04 بهمن 90 - 09:38:46
بنده نمي‌دانم اين اهل عمر از چه امامهاي نامعصوم و خرابي پيروي مي‌کنند که چنيين دروغهايي مي‌سازند!!
31   نام و نام خانوادگي:  سيد عبدالرحمن حسيني     -   تاريخ:  07 بهمن 90 - 10:56:24
واقعاً كه !!!!!! مي خواستن كتابي مثل ثم اهتديت دكتر تيجاني درست كنند كه البته رسوا شدند ...
لعن علي عدوك يا علي ....
32   نام و نام خانوادگي:  ابوسعيد     -   تاريخ:  07 بهمن 90 - 11:06:40
ديگر از مولوي ها متنفر شدم
33   نام و نام خانوادگي:  خادم ثامن الحجج     -   تاريخ:  10 بهمن 90 - 01:23:18
با سلام در جواب اينکه اون مولوي گفته چرا پيامبر (ٌص)از کلمه خليفتي و.... استفاده نکرده شايد بتوان با اين سوال جواب داد برفرض که حضرت رسول اعظم (ص)از آن استفاده نکرده باشد چه دليلي دارد که درآن گرما مردم را جمع کند و بگويد مثلا علي دوست من است مگر عمر ابوبکر و خيلي هاي ديگه اونجا نبودن چرا فقط بايد به علي بن ابيطالب (ع) اينرا بگويد آنهم پيامبري که هيچ حرفي و حرکتي را بي اذن خداوند و بدون دليل نمي فرمود و انجام نمي دادند و چرا حتي اگر کلامي هم نمي فرمودند وفقط دست علي (ع)را بالا بردن چرا؟ وبه چه دليلي در آن تاريخ که پايان عمر شريفشان نزديک بوده و هزاران چراي ديگر . برادران اهل سنت بخدا قسم شيعهي واقعي هرگز پيامبر واهل بيت آن رسول بزرگوار را در عرض خدا نمي داند بلکه بدليل خدايي بودن آن بزرگواران آنها را بندگان شايسته خدا ودر طول خداوند متعال و بي شريک و يکتا ميدانند.اگر ايرانيان بدنبال درست کردن فرقه و مذهبي براي خود بودند چرا بايد از افرادي که اصالتا عربند بعنوان پيشوا استفاده کنند مگر کسي ميتواند بر عرب بودن حضرت علي(ع) و بقيه اهل بيت شکي کند ، اين قضيه خود يکي از دلايل انتخاب درست وبرحق ايرانيان است که فارغ از تعصب و قوميت و بلکه براي اطاعت از حق تعالي دنبال رو اهل بيت (ع) شدند. آيا اگر نظر پيامبر عزيز(ص)بر خلافت ابوبکر بعد از خود بود نمي بايست حداقل در آن روز بجاي بالابردن دست حضرت علي (ع)دست ابوبکر را بالا ببرد و يا حتي کلمه اي در مورد ابوبکر بيان کنند.و در آخر اينکه اگر در مورد خلافت علي(ع)به اسم در قرآن اشاره اي نشده مگر در مورد ابوبکر وعمر و...اشاره شده است.بياييد کمي در قرآن تامل کنيم و نظرات شيعه را بدور از تعصب و انحرافات وهابيت مطالعه کنيد و از خداوند متعال و يکتا تقاضاي کمک کنيم که تنها ناجي خداست .
34   نام و نام خانوادگي:  فائز     -   تاريخ:  23 بهمن 90 - 20:32:50
براي اولين باردرفضاي وب پاورپوينت حكمتهاي نهج البلاغه
درمرحله نخست حكمتهاي360-1(360حكمت) تقديم ارادتمندان مولا علي بن ابي طالب عليه السلام مي گردد.
انشاءالله سايرحكمتها ونامه ها وخطبه نيزتقديم مي گردد.
باتشكرويژه ازآقاي محسن سوگندي

حکمت هاي نهج البلاغه به صورت پاورپوينت

دانلود

http://s1.picofile.com/file/7293653331/%D8%AD%DA%A9%D9%85%D8%AA_%D9%87%D8%A7.pps.html


منبع:
http://dinitaybad.blogfa.com/




35   نام و نام خانوادگي:  العبيد     -   تاريخ:  07 اسفند 90 - 16:49:20
سلام عليكم
درصفحه 26 كتاب آمده است كه رادمهر و دو دوست دانشجوي ديگرش كه به اذعان خودش (ص 25) يك از آنها مثل خودش طلبه بودند در مواجه با آن عالم وهابي اين سوال را مطرح مي كنند كه فضيلت حضرت علي بر خلفاي ثلاثه بر اين است كه حضرت علي سواد داشت و كتاب نوشته است ( منظور نهج البلاغه )اما خلفاي ديگر سواد نداشته و كتاب ندارند . و سپس آن عالم وهابي اهانت شنيعي به سيد رضي رضوان الله تعالي عليه مي كند كه بنده شرمم آمد كه اين مطلب را بياورم.
چند نكته :
1- يك بچه هيئتي شيعه هم مي داند كه نهج البلاغه نوشته سيد رضي رضوان الله عليه است كه در آن سخنان امير مومنان علي عليه السلام را در سه بخش خطبه ، نامه و حكم جمع آوري نموده است بعد چگونه مي شود كه يك طلبه علوم حوزوي از اين موضوع بي اطلاع باشد؟؟؟
2- دوستان رادمهر كه مثال خودش شيعه بودند چگونه مي شود نام حضرت علي را بياورند و بعد مدحي به آن مانند عليه السلام و يا سلام الله عليه و ... غيره اضافه ننمايند و اين ناشي از بغض نويسنده نسبت به حضرت علي عليه السلام است .
اللهم عجل لوليك الفرج
36   نام و نام خانوادگي:  العبيد     -   تاريخ:  08 اسفند 90 - 15:03:26
سلام ببينيد كه نويسنده كتاب رادمهر چه انسان دروغگو و بي سوادي بوده است . در صفحه 77 كتاب آورده ( توضيحاً اينكه آقاي محمدي از قول قرار هاي من و پدرش كاملاً بي اطلاع بود ) از اين بي سواد مي پرسم رادمهر كجا با پدر آقاي محمدي در كتاب ارتباط داشته كه پسرش خبر نداشته ؟!! هاي دروغگوي بي سواد صحيح اين است : آقاي محمدي از قول و قرار هاي من و پسرش كاملاً بي اطلاع بود. الحمدالله الذي جعل اعدائنا من الحمقا و الجهلا
37   نام و نام خانوادگي:  محمد     -   تاريخ:  09 اسفند 90 - 02:12:36
به گزارش خبرنگار فرهنگي ايرنا ، 'محمود حكيمي' عصر امروز در آيين نكوداشت خود با تشكر از تمامي افرادي كه او را مورد لطف قرار داده اند افزود : تمامي حاضران در اين مراسم ارزنده و ارزشمند هستند. وي افزود : در سپاسنامه اي كه دراين مراسم عنوان شد تنها از من محمود حكيمي نام برده شد اما دوست داشتم از افرادي همچون مهدي آذريزدي ( نويسنده مرحوم ) كه آثار ارزنده‌اي از خود برجاي گذاشته نيز ياد شود . اين نويسنده در ادامه به اوضاع بد حاكم در دهه 40 و 50 اشاره كرد و گفت : در آن دوران چند داستان ديني نوشتم، اما كمونيست‌هاي داغ در نامه اي به من نوشتند به چهره يكي از نويسندگان چپ گراي آن دوران نگاه كن و خجالت بكش كه ديني مي‌نويسي. در حال حاضر نويسندگان خوبي آمده‌اند كه بهتر از من مي‌نويسند كه بوي عطر نوشته‌هاي آنها فضاي ايران را عطرآگين كرده است. وي گفت: در دهه 40 و 50 بايد از نهضت مسلمانان در افريقا، آسيا و كشورهاي مختلف مي گفتيم ، اما امروز شرايط ديگري است. تهاجمي كه عليه شيعيان و آموزه هاي امامان صورت گرفته شديد شده است. حكيمي تصريح كرد :در حال حاضر در جهان گرايش شديدي به سمت تشيع شروع شده كه اين سبب وحشت وهابيون شده است از نويسندگان مي خواهم در اين شرايط بر روي آموزه هاي ديني ،امامان و اهل بيت (ع) بيشتر تاكيد كنند.آنها پشت سر هم ماهواره درست مي‌كنند. ماهواره‌هاي شيعه ايراني نيز در پاسخ به آنها ايجاد شده كه اقدام وهابيون را بي اثر كرده است . وي در ادامه با يادي از مرحوم طاهره صفار زاده گفت : آثار وي حقيقتا ارزنده است. هم در ترجمه و هم در تاليف. به نظر وقتي بانويي بر روي فرهنگ اهل بيت (ع) كار مي كند بايد از وي تقدير شود. در پايان سخنان حكيمي مجري برنامه ' فرزاد جمشيدي' از وي سوال كرد كه دوست داريد از خداوند چه دستمزدي دريافت كنيد گفت : از خدا مي‌خواهم به بنده اين قدرت را عطا كند كه در در فرصت كوتاه از زندگي‌ام همچنان درباره امامان شيعه بنويسم. 'محمد حسني 'مدير عامل بنياد ادبيات داستاني نيز در اين مراسم گفت : اين مراسم هرچه باشد در شان ايشان نيست .شان استاد حكيمي بيش از اين است. وي با تشكر از استاد حكيمي به خاطر موافقت جهت برپايي اين مراسم گفت : ايشان در طي ادوار مختلف با اين درخواست موافقت نميكردند اما به دليل لطفي كه به بنياد ادبيات داستاني داشتند بايد از ايشان تشكر كرد، اميدواريم با برپايي اين برنامه ها بتوانيم از تلاش اهالي فرهنگ تقدير كنيم . در پايان اين مراسم از كتاب ' جشن نامه ' استاد محمود حكيمي كه حاوي ديدگاهها و نظرات 40 نفر از عالمان ديني و محققان دانشگاهي در مورد استاد حكيمي است رونمايي شد. اين كتاب در 420 صفحه آماده شده كه گاه‌شمار، زندگينامه مكتوب، مقالاتي درباره قصه‌گويي حكيمي براي نسل اول انقلاب، يادداشت‌ها و ديدگاه‌هاي نويسندگان و اهالي فرهنگ درباره حكيمي از عناوين فصل هاي آن به شمار مي روند. آيين نكوداشت استاد محمود حكيمي عصر امروز با حضور سيد محمد حسيني وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي و جمعي از مسولان فرهنگي كشور ، اهالي قلم و فرهيختگان در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و معماري برگزار شد.
38   نام و نام خانوادگي:  دكتر كدخدا     -   تاريخ:  12 اسفند 90 - 09:04:01
سلام برادر عزيز من خودم شيعه هستم و اتفاقي سر به اين سايت درآوردم مرتضي رادمهر دوست بسيار نزديك من بودند و در دانشگاه همدوره بوديم و كل اين اتفاقات صحيح است و هيچ شبه اي ندارد و خودم هم دست از رافضي گري را رها كردم و به دين اسلام پيوستم مرتضي جز حقيقت چيز ديگري بيان نكرده و شما هم لطف كنيد به اين قضيه ادامه ندهيد چون فردا قيامتي است بايد جواب پس بديم .....نوبت شما هم ميرسد
جواب نظر:

باسلام

دوست گرامي

منظورتان كدام  رادمهر است؟همان رادمهري كه بعضي از وهابيون ادعا مي‌كنند در زندان كرمان كشته شد يا رادمهري كه بعضي ديگر از وهابيون مي‌گويند توسط عمويش كشته شد؟ يا چون شما با او ارتباط داريد ، مي‌دانيد چه كسي او را كشته است ؟!!در باره اين شخص ساختگي  به اين آدرس هم مراجعه كنيد .

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=171

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

 

39   نام و نام خانوادگي:  مهدي رستمي     -   تاريخ:  17 اسفند 90 - 11:54:14
آقاي دكتر كدخدا ( كامنت شماره 37 ) 1. شما اولين دكتري هستي كه به بعد از چند كلمه صحبت ، حرف خودت را نقض ميكني ! در ابتدا ميگويي من خودم شيعه هستم و بعد مي گويي من دست از تشيع ( رافضي گري ) برداشتم ! 2. شما اولين دکتري هستي که به شبهه مي گويي شبه ! 3. شما اگر دکتر هستي بهتر است کلاس انشاء دوره دبستان را دوباره طي کني . جمله بندي هايتان بسيار بسيار ضعيف و کودکانه است . 4. بهتر است مطلب را بخواني بعد بگويي همدوره اي رادمهر بوده اي !!! 5. برايت دعا ميکنم که الله تعالي هدايتت کند ! گمراهي چيز بدي است ! خيلي بد ! 6. توصيه ام را فراموش نکن ! کلاس انشاء !!!!
40   نام و نام خانوادگي:  غضنفري     -   تاريخ:  17 اسفند 90 - 13:09:52
دوستان لطف كنيد اين مطالب را روي يك فايل صوتي بگذاريد تا اين دوستمون(دكتر!!!!كدخدا) كه نميتونه فارسي بخونه وبنويسه مطلب را .....فهم بشه.من تعجب ميكنم چرا هر مطلبي را مينويسم اولش عبارات(خيلي جالبه-عجيبه-غريبه-فريبه-)را مينويسم!! نظر شما چيه؟ــــــــــ ولي حق را به من بدين .آخه اينا حجه الاسلامشون قلابي! مفتيشون قلابي! خداشون قلابي!(آخه اينا خداشون با خداي مسلمونا فرق ميكنه)هاشم زهيشون قلابي !شهاب ابراهيميشون قلابي! حال هم دكترشون قلابي!




  صفحه بعد [1] [2] [3]  

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما