* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 10 آذر 1391 تعداد بازديد: 6738 
آيا آيه «ومن عنده علم الكتاب» در باره امام علي (ع) نازل شده ؟
گروه امام علي (ع)  

سؤال كننده : فرهاد.ف

طرح سؤال :

جايگاه و مرجعيت علمي اهل بيت عليهم السلام ، به ويژه امير المؤمنين عليه السلام در قرآن و سنت از مسائلي است كه از دير باز در ميان مذاهب اسلامي مطرح بوده‌ وهمواره در عرض مرجعيت ديني ، و سياسي قرار مورد بحث قرار گرفته است .

حال اين پرسش به وجود مي آيد كه همان گونه كه پيشواي وزعامت سياسي وديني امير المومنين عليه السلام در كتاب وسنت تصريح گرديده است ، آيا جايگاه وشخصيت علمي اميرالمو منين عليه السلام  نيزدر قرآن بيان شده است ؟

 و آيا آيه اي «قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهيداً بَيْني‏ وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب» ‏در صدد بيان مرجعيت علمي امير المو منين عليه السلام است ؟

نوشته حاضر به دنبال دريافت پاسخ سؤال مزبور بوده تا با بررسي تطبيقي آيه مزبور از از نظر مفسرين فرقين مسأله را  مورد تحليل وبررسي قرار داده وجواب كامل پرسش را به دست بي آوريم . ازين رو ضروري است كه اين مسأله را ازدو ديدگاه بررسي كنيم .

پاسخ:

الف: ديد گاه شيعه

از نظر شيعه ، اهل بيت عليهم السلام ودر رأس آن ها اميرالمؤمنين عليه السلام از موقعيت و جايگاه رفيع علمي و دانش الهي بر خوردار بوده به گونه اي كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله‌‌‌‌)‌‌‌ در بيان مرجعيت اهل بيت عليهم السلام فرمودند: «إني تارك فيكم ما إن تمسكتم به لن تضلوا كتاب الله وعترتي » و در باره جايگاه علمي امير المومنين عليه السلام تعبير به درب شهر علم نموده وفرمود ند : « أنا مدينة العلم وعلي بابها فمن أراد المدينة فليأت الباب». «  من شهر علم هستم وعلي عليه السلام درب آن كسي كه بخواهد وارد شهر گردد از درب آن وارد گردد » .  ‌‌بديهي است كه اين دانش و آگاهي عادي و معمولي نيست كه مسبوق به خطا و لغزش باشد ؛ بلكه اين معرفت و شناخت الهي است كه‌ خداوند براي هدايت وزعامت انسان آن راعنايت نموده است .

 لذا نظر دانشوران شيعه بر اين است كه « من عنده علم الكتاب » از آيات مكي است و منظور  از« الكتاب » در اين آيه قرآن كريم بوده و مصداق واقعي اين آيه اميرالمومنين عليه السلام مي باشد .

و نيز رواياتي متعدد و صحيح السندي در منابع فرقين وجود دارد كه « من عنده علم الكتاب» را به اميرالمؤمنين عليه السلام تفسير نموده است ، كه اينك به برخي از آن ها اشاره مي‌گردد .

بررسي روايا ت :

علي بن ابراهيم قمي با سند صحيح از امام صادق عليه السلام نقل مي‌كند :

حدثني أبي عن ابن أبي عمير عن ابن أذينة عن أبي عبد الله عليه السلام قال : الذي عنده علم الكتاب هو أمير المؤمنين عليه السلام .

تفسير القمي ، ج 1 ، ص 367 .

امام صادق عليه السلام فرمود :

آن كسي كه علم كتاب در نزد او است ، امير المو منين عليه السلام  مي باشد .

محمد بن حسن صفار در بصائرالدرجات با سند صحيح از امام با قرعليه السلام نقل مي كند به اين كه مصداق اين آيه ما اهل بيت  هستيم كه اول وافضل و بهترين ما بعد از پيامبر صلي الله عليه وآله  علي عليه السلام مي باشد . در اين باره مي نويسد :

حدثنا محمد بن الحسين و يعقوب بن يزيد عن ابن أبي عمير عن بريد بن معاوية قال قلت لأبي جعفر عليه السلام قل كفى بالله شهيدا بيني و بينكم و من عنده علم الكتاب قال إيانا عنى و على أو لنا و أفضلن و خيرنا بعد النبي صلى الله عليه وآله .

بصائر الدرجات ، ص 236 .

بريد بن معاويه گفته است : به امام باقر عليه السلام ‌‌ عرض كرديم : آيه اي « بگو خدا و كسى كه علم كتاب نزد اوست، براى گواهى ميان من و شما كافى است» را عرض كردم ، فرمود : مقصود ما اهل بيت هستيم و على بعد از پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله اول ما و افضل ما و بهتر ما خاندان ا ست ‏.

شيخ صدوق در كتاب امالي با سند صحيح از پيامر صلي عليه وآله نقل مي كند كه رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمودند :

حدثنا محمد بن موسى بن المتوكل  قال : حدثنا محمد بن يحيى العطار ، قال : حدثنا أحمد بن محمد بن عيسى ، عن القاسم بن يحيى ، عن جده الحسن بن راشد ، عن عمرو بن مغلس ، عن خلف ، عن عطية العوفي ، عن أبي سعيد الخدري ، قال : سألت رسول الله صلى الله عليه وآله عن قول الله : قال الذي عنده علم من الكتاب . قال : ذاك وصي أخي سليمان بن داود . فقلت له : يا رسول الله ، فقول الله عز وجل : قل‌كفى بالله شهيدا بيني وبينكم ومن عنده علم الكتاب ، قال : ذاك أخي علي بن أبي طالب  .

الأمالي ، الشيخ الصدوق ، ص 659 .

ابى سعيد خدرى گفته است : از رسول خدا راجع به آيه « ومن عنده علم الكتاب » سؤال كردم ، فرمود : كسي كه علمي از كتاب در نزد او است آن كس وصى و برادرم سليمان بن داود است  . گفتم يا رسول اللَّه در گفتار ديگري خداوند عز و جل : « بگو بس است به خدا گواه ميان من و شما و كسى كه نزد او است علم كتاب » فرمودند : آن كس برادرم على بن ابى طالب است .

البته در اين باره روايات زيادي وجود دارد كه ما به همين چند روايت بسنده مي‌كنيم .

 نتيجه :

رواياتي كه مفسرين شيعه راجع به مصداق « من عند ه علم الكتاب » ذكر كرده ‌اند از نظر سند صحيح و از نظر دلالت قطعي است ؛ بنابر اين به اين نتيجه مي رسيم كه آيه مزبور ، در  صدد بيان جايگاه و موقعيت علمي رفيع امير المومنين عليه السلام بوده وتا بع اراده و مشيت الهي مي داند .

ب: د يدگاه اهل سنت

مرجعيت علمي اهل‌ بيت عليهم السلام ؛ به ويژه امير المؤمنين عليه السلام در ميان مذاهب اهل سنت ، پوشيده و مخفي نبوده و مورد اعتراف و قبول بزرگان اهل سنت‌ قرارگرفته و روي كرد غالب مفسيرين وعلما ي  اهل سنت ، در تفسير آيه  « من عنده علم الكتاب » امير المومنين عليه السلام بوده ، و ‌‌‌رواياتي متعددي را در ذيل اين آيه متذكر مي‌شوند كه مصداق واقعي آيه اي مزبور را امير المومنين عليه السلام مي داند .

 اگر چه در بين مفسرين اهل سنت روي كرد متفاوتي ديگري در تفسير و مصداق اين آيه وجود دارد كه به موجب آن رويكرد برخي مصداق اين آيه را عبد الله بن سلام و برخي جبرائيل‌ و برخي سلمان فارسي را مي دانند اما اين رويكرد ها هيج كدام از دليل محكم و قطعي بر خوردار نيست و روايا تي كه براي تأيد اين رويكرد اراء گرديده يا مشكل دلالي دارد ويا مشكل سندي . مفسرين اهل سنت كه آيه را به امير المومنين عليه السلام به  عنوان مصداق واقعي تفسر نموده اند و به روايات متعددي تمسك نموده اند كه براي روشن شدن بحث به بعضي ازآن روايات اشاره مي كنم .

بررسي روايات اهل  سنت :

ثعلبي در اين كه منظور از « من عنده علم الكتاب » كيست روايتي را از ابي جعفر عليه السلام ذكر مي كند كه متظور ازاين آيه امير المومنين عليه السلام مي باشد ، در اين باره مي نويسد :

ابن عطاء قال : كنت جالسا مع أبي جعفر في المسجد فرأيت ابن عبد الله بن سلام جالسا في ناحية فقلت لأبي جعفر : زعموا أن الذي عنده علم الكتاب عبد الله بن سلام . فقال : إنما ذلك علي بن أبي طالب عليه السلام ‌عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب.

 از ابي جعفر عليه السلام در باره آيه سوال گرديد كه « من عنده علم الكتاب » در اين آيه  عبدالله ابن سلام است ؟ امام با قر عليه السلام فرمودند : نه خير ، كسي كه علم كتاب در نزد اواست علي عليه السلام مي باشد .

تفسير الثعلبي ، ج 5 ، ص 303 .

حاكم حسكاني در شواهد التنزيل نيز چندين روايت را  نقل مي كند كه مراد از كسي كه علم كتاب در نزد او است ، حضرت علي عليه السلام مي باشد . حال به برخي از اين روايت اشاره مي گردد .

حاكم از طريق ابن عباس و محمد ‌‌‌‌حنفيه ‌روايتي را نقل مي‌كند به اين كه آيه اي مزبور « من عنده علم الكتاب » در باره امير‌المو‌‌منين عليه السلام  نازل شد ه و در اين باره مي نويسد :

عن ابن عباس في قوله تعالى : « ومن عنده علم الكتاب » قال هو علي بن علي طالب . عن ابن الحنفية في قوله تعالى : « ومن عنده علم الكتاب » قال : هو علي بن أبي طالب .

از ابن عباس وابن حنفييه  راجع به آيه مز بور سوال شد گفت : كسي كه علم كتاب درنزد او است علي بن عليه السلام مي باشد.

 عن أبي عبد اللّه عليه السّلام:  «أنّ المراد بمن عنده علم الكتاب علي بن أبي طالب و أئمّة الهدى عليهم السّلام »

امام صادق عليه السلام فرمود : مراد از : « من‌ عنده‌ علم‌ الكتاب » ‌‌علي ابن ابي طالب و ائمه هدي علهم السلام است .

روى بريد بن معاوية عن أبي عبد اللّه عليه السّلام أنّه قال : « إيّانا عنى ، و علي أولنا ، و أفضلنا ، و خيرنا بعد النبيّ صلّى اللّه عليه و آله و سلّم »

بريد‌ بن معاويه از امام صادق عليه السلام نقل مي‌كند كه : منظور از اين آيه ما اهل بيت هستيم كه اول ‌و افضل ما بعد از پيامبر ، اميرالمومنين عليه السلام مي باشد .

و در ادامه مي‌نويسد :

و يؤيّد ذلك ما روي عن الشعبي أنّه قال : ما أحد أعلم بكتاب اللّه بعد النبيّ من عليّ بن أبي طالب عليه السّلام .

مويد اين ‌مطلب‌ روايتي شعبي است كه فرمود : هيج كس‌ دانا تر از علي عليه السلام به كتاب خدا بعد از پيامبر صلي الله عليه وآله نيست .

شواهد التنزيل ، ّالحاكم الحسكاني ، ج 1 ، ص 402 .

سليمان قندوزي  از سعيد خدري در تفسير آيه  « من‌ عنده ‌علم الكتاب »  روايتي را نقل مي كند كه مراد ازين آيه ‌علي عليه السلام بوده وي در اين باره مي نويسد :

عن عطية العوفي عن أبي سعيد الخدري رضي الله عنه قال : سألت رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم عن هذه الآية « الذين عنده علم من الكتاب » قال : ذاك أخي سليمان بن داود عليهما السلام . وسألته عن قوله الله عز وجل « قل كفى بالله شهيدا بيني وبينكم ومن عنده علم الكتاب » قال : ذاك أخي علي بن أبي طالب صاحب المناقب .

ابى سعيد خدرى گويد از رسول خدا را جع به آيه « عنده علم من الكتاب » سؤال كردم ، فرمود :‌ او وصى برادرم سليمان ‌‌‌‌‌بن داود بود ه است : گفتم : يا رسول اللَّه در گفتار ديگر خداى عز و جل « بگو بس است بخدا گواه ميان من و شما و كسى كه نزد او است علم كتاب » فرمود مقصود از آن برادرم على بن ابى طالب است .

ونيز در رويتي كه از طريق متعدد آمده نقل مي كند  به اين كه .

روى عن محمد بن مسلم وأبي حمزة الثمالي وجابر بن يزيد عن الباقر عليه السلام . وروى علي بن فضال والفضيل عن الرضا عليه السلام ، وقد روى عن موسى بن جعفر ، وعن زيد بن علي عليه السلام ، وعن محمد بن الحنفية ، وعن سلمان الفارسي ، وعن أبي سعيد الخدري وإسماعيل السدي أنهم قالوا في قوله تعالى : « قل كفى بالله شهيدا بيني وبينكم ومن عنده علم الكتاب » هو علي بن أبي طالب عليه السلام .

در روايتي ديگري آمده است ، كه آيه مز بور درباره امير المو منين عليه السلام نازل شده است .

ينابيع المودة ، القندوزي ، ج 1 ، ص307 .

شواهد :

علاوه بر آنچه گذشت ، رواياتي ديگري  نيز در باره جايگاه علمي امام علي عليه السلام در منابع رواي اهل سنت و جود دارد و به عنوان شواهد و مويدات اين مطلب كه مصداق قطعي « و من عنده علم الكتاب » امير المومنين عليه السلام بوده  مي باشد ، كه به بر خي ازين روايات اشاره مي گردد :

الف : أنا مدينة العلم و علي بابها ...

حاكم نشابوري روايتي را از ابن عباس نقل مي كند كه پيامبر صلي الله عليه وآله فر مودند : من شهر علم هستم وعلي عليه السلام دروازه آن است و هركسي  بخواهد وارد اين شهر گردد بايد از دروازه آن وارد گردد . حاكم تصريح به صحت اين روايت نموده و دراين باره مي نويسد :

حدثنا أبو العباس محمد بن يعقوب ثنا محمد بن عبد الرحيم الهروي بالرملة ثنا أبو الصلت عبد السلام بن صالح ثنا أبو معاوية عن الأعمش عن مجاهد عن بن عباس رضي الله عنهما قال قال رسول الله صلي الله عليه و آله‌ :‌‌‌‌ « أنا مدينة العلم و علي بابها فمن أراد المدينة فليأت الباب » . هذا حديث صحيح الإسناد و لم يخرجاه و أبو الصلت ثقة مأمون ...

 از ابن عباس نقل مي كند كه رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمودند : من شهر علم و دانش هستم و در وازه آن و كسي بخواهد وارد شهر گردد پس بايد از دروازه آن وارد گردد . اين حديثي صحيح السند است اما بخاري و مسلم آن را در كتب رواي نياورده اند در صورتي كه ابا صلت هروي ثقه و مأمون از كذب بوده است .

النيسابوري ، محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم الوفاة : 405 هـ  ، المستدرك على الصحيحين  ،  دار النشر : دار الكتب العلمية ، بيروت - 1411هـ - 1990م ، ج 3 ص 126 ،‌ الطبعة : الأولى ، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا .

عبد البر مي نويسد : عمر بن خطاب گفته است كه علي عليه السلام از همه صحابه در مقام داوري وبيان مقرات الهي آگاه ودانا تر است .

قال عمر بن الخطاب: على أقضانا ...

 يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر الوفاة : 463 ، الاستيعاب في معرفة الأصحاب ، ج 3  ، ص 1102 ، دار النشر : دار الجيل ، بيروت ، 1412 ، الطبعة  :  الأولى ، تحقيق : علي محمد البجاوي.

جويني روايتي را از پيامبر صلي الله عليه وآله نقل مي كند كه حضرت در جمع صحابه فرمودندك :.

قال صلى الله عليه و سلم فى أصحابه : أقضاهم على بن أبى طالب عليه السلام أنا مدينة العلم و علي عليه السلام بابها ...

 علي عليه السلام از همه اي شما آگاه تر به داوري و قضاوت است .  و من شهر علم هستم و علي عليه السلام در وازه آن .

 أبو المعالي عبد الملك بن عبد الله بن يوسف الجويني الوفاة : 478 هـ ، كتاب التلخيص في أصول الفقه ج 3 ، ص 12 ، دار النشر دار البشائر الإسلامية  بيروت ، 1417هـ، 1996م ، تحقيق : عبد الله جولم النبالي وبشير أحمد العمري .

ب : سلوني عن كتاب الله تعالى

بلا ذري روايتي را از علي عليه السلام نقل مي كند كه حضرت فرموند :

. سلوني عن كتاب الله تعالى فوالله ما من آية إلا وأنا أعلم أبليل نزلت أم بنهار أفي سهل أو في جبل .

از كتاب خدا از من سوال كنيد . قسم به خدا كه هيج آيه اي وجود ندارد كه من آگا هي به آن نداشته باشم چه در شب نازل شده باشد وچه در روز چه دركوه نازل شد ه باشد وچه درسطح .

ونيز از مسيب نقل مي كند :

و قال ابن المسيب ما كان أحد من الناس يقول سلوني غير علي رضي الله عنه و قيل لعطاء أكان أحد في أصحاب رسول الله e أعلم من علي كرم الله تعالى و جهه قال والله.

مسيب گفته است كه تا كنون كسي مثل علي عليه السلام نبوده كه بگويد : از من بپرسيد . براي عطا گفته شد كه آيا در بين اصحاب رسول خدا كسي از امير المو منين عليه السلام اعلم وآگاه تر بوده است ؟ عطاگفت :  نه قسم به خدا .

انساب الاشراف ، احمد بن يحي بن جابر بلاذري ،‌ متوفا 279 ، ج 1 ، ص 279 .

 معاويه وقتي شهادت امير المومنين عليه السلام را شنيد در باره شخصيت حضرت گفت :

و قال معاوية رضي الله عنه حين بلغه قتل علي رضي الله عنه و الله لقد ذهب العلم و الفقه

به تحقيق كه علم و فقه رفت .

ابن طفيل روايتي از امير المومنين عليه السلام نقل مي كند كه حضرت فرمودند :

ابن يونس أخبرنا أبو بكر بن عياش عن نصير عن سليمان الأحمسي عن أبيه قال قال علي عليه السلام : و الله ما نزلت آية إلا و قد علمت فيما نزلت و أين نزلت و على من نزلت إن ربي و هب لي قلبا عقولا و لسانا طلقا .

هيج آيه اي نازل نشده مگر اين كه به درستي مي دانم كه چه زماني نازل شده و در مورد چه كسي نازل گرديده و بدرستي پروردگارم  قلب فهيم و زبان گويا برايم بخشيده است.

در روايتي كه  ابي طفيل از علي عليه السلام نقل مي كند اميرالمومنين عليه السلام فرموده است:  

أخبرنا عبد الله بن جعفر الرقي أخبرنا عبيد الله بن عمرو عن معمر عن و هب بن أبي دبي عن أبي الطفيل قال قال علي عليه السلام : سلوني عن كتاب الله فإنه ليس من آية إلا و قد عرفت بليل نزلت أم بنهار في سهل أم في جبل .

از من در باره كتاب خدا سوال كنيد بدرستي كه آيه اي نيست كه من از آ‌ن آگاهي نداشته باشم چه درشب نازل شده يا در روز و كوه و يادر همواره .

الطبقات الكبرى ، محمد بن سعد بن منيع أبو عبدالله البصري الزهري الوفاة : 230 ، ج 2 ، ص 338 . دار النشر : دار صادر  بيروت .

يحيي بن معين مي نويسد :

حدثنا يحيى قال حدثنا سفيان بن عيينة عن يحيى بن سعيد عن سعيد بن المسيب قال ما كان في أصحاب النبي صلى الله عليه و سلم أحد يقول سلونى غير على بن أبى طالب .

ابن معين رواتي كه از بن سعيد نقل مي كند به اين كه هيج كسي از اصحاب پيامبر صلي الله عليه آله نبوده كه است كه بگويد : از من بي پرسيد به جز علي عليه السلام .

 تاريخ ابن معين « رواية الدوري » ، يحيى بن معين أبو زكريا الوفاة : 233 ، ج 3 ، ص ‌143 ، دار النشر : مركز البحث العلمي و إحياء التراث الإسلامي ،  مكة المكرمة ، 1399 - 1979 ، الطبعة  :  الأولى  ، تحقيق : تاريخ ابن معين  ،‌‌‌ رواية الدوري .

ابن حنبل نيز رواتي به اين مضمون نقل مي كند :

حدثنا عبد الله نا عثمان بن أبي شيبة نا سفيان عن يحيى بن سعيد قال أراه عن سعيد قال لم يكن أحد من أصحاب النبي صلى الله عليه و سلم يقول سلوني الا علي بن أبي طالب .

 أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشيباني الوفاة  : 241 ، فضائل الصحابة ، ج 2 ، ص 646 ،‌ دار النشر ،  مؤسسة الرسالة ، بيروت ، 140 - 1983 ، الطبعة  :  الأولى ، تحقيق  : وصي الله محمد عباس .

ابن جوزي در تفسير و مصداق « من عنده علم الكتاب » چند نظريه را مطرح مي كند كه در يك نظريه اميرالمومنين عليه السلام مصداق اين آيه قرار داده شده وگفته است :

أنه علي بن أبي طالب ، قاله ابن الحنفية.

مراد از آيه اميرالمومنين عليه السلام مي باشد . 

 كساني كه عبدالله ابن سلام را مصداق آيه قرار داد ه اند مي نويسد :

هو عبد الله بن سلام ؟ قال : و كيف ، و هذه السورة مكية ؟ و أخرج ابن المنذر عن الشعبي قال : ما نزل في عبد الله بن سلام رضي الله عنه شيء من القرآن .

اين سوره مكي است مربو ط به عبدالله بن سلام نمي گردد . شعبي نقل مي كند كه در باره عبدالله چيزي از قرآن نازل نشده است .

ابن الجوزي ، أبو الفرج ، 508هـ  597 ،6 – 1201 . زاد المسير ،‌ ج 4 ص 16 . و نيز : السُّيوطي ، جلال الدين  ،‌ 849 - 911 هـ، 1445 -   1505 ، الدر المنثور ، ج 6 ، ص 30 .

نتيجه گري وجمع بندي نهاي :

با توجه به رويكرد مفسرين اهل سنت در تفسيري آيه اي سوره رعد و رواياتي را كه در ذيل اين آيه به آن استدلال و استناد نموده‌ اند به ‌اين ‌نتيجه و جمع بندي نهائي مي‌رسيم كه : آيه مزبور در باره امير المؤمنين عليه السلام نازل شد ه و به خوبى مرجعيت و جايگاه علمى ، معنوى و سياسى علي عليه السلام را در بين مسلمانان  بعد از رسول صلي الله عليه وآله روشن مى كند ، وافزون بر آن شواهدي هم از روايات براين مطلب وجود د ارد كه رسول خدا صلي الله عليه وآله‌ درمواردي تصريح به جايگاه علمي علي عليه السلام نموده است .

 

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)



    فهرست نظرات  
1   نام و نام خانوادگي:  كوير     -   تاريخ:  01 دي 87 - 00:00:00
با توجه به سخناني كه شرح داده شد چرا اهل سنت باز بر سر حرفهاي خود هستند و همچنان ادعاي اين را دارند كه حق حضرت علي را نخوردند و خود بر حقند؟
2   نام و نام خانوادگي:  hossein     -   تاريخ:  01 دي 87 - 00:00:00
اتفاقا کوير جان اين هم سوالي است که من مدت ها به آن فکر مي کنم اما....
3   نام و نام خانوادگي:  سلمان علوي     -   تاريخ:  02 دي 87 - 00:00:00
السلام عليک يا صاحب الزمان
دوستان عزيز کوير و حسين؛ سوال شما براي بنده نيز وجود داشت.
آيا تا بحال شده است که شما در مواجهه با يک حقيقت که آن را کاملاً فهميده‌ايد، از پذيرش آن سر باز زده باشيد؟ براي بنده که پيش آمده است. دقيقاً همين حالت در مورد پذيرش ولايت اميرالمومنين سلام الله عليه نيز وجود دارد (البته عوامل ديگري نيز وجود دارد) يعني همان عاملي که باعث شد بنده حقيقت مورد نظر را (پس از فهميدن حقيقت بودن آن) نپذيرم، همان عامل باعث مي شود که ولايت اميرالمومنين سلام الله عليه از سوي برخي پذيرفته نشود (با وجود اينکه آن را فهميده اند) و عذاب آنها هم به اين دليل خواهد بود که اين حقيقت را متوجه شده اند اما آن را بصورت اختياري نپذيرفته اند.
يا علي مدد
4   نام و نام خانوادگي:  مياوقي     -   تاريخ:  02 دي 87 - 00:00:00
با سلام
آيا مطالب ذکر شده در قسمت دوم (ديدگاه اهل سنت) همان ديدگاه اهل سنت نيست ؟ اگر هست پس مشاهده ميشود که نه تنها در بين مذاهب مختلف بلکه در داخل يک مذهب نيز اختلاف عقيده و تفسير وجود دارد و اينست همان اسلام عدالت محور که همه در اعتقادات و بيان آنها آزادند و بر هيچکس عيبي وارد نيست پس اينکه آيا اين آيه درمورد علي(ع) است يا ديگري چيزي را ثابت نميکند و از طرفي نه تنها اهل سنت نمي توانند برجستگي علي (ع) را انکار کنند بلکه هيچگاه اين انکار را نکرده اند پس بهتر است کمي منصفانه نسبت به ديدگاههاي ديگران نسبت به شخصيتهاي ديني برجسته بنگريم .
علي چراغ هدايت و کشتي نجاتي است که بي علي بودن مساوي گمراهي و غرق شدن است .
5   نام و نام خانوادگي:  محمد حسين ابياري     -   تاريخ:  10 دي 87 - 00:00:00
عالي بود خيلي استفاده برديم
6   نام و نام خانوادگي:  ثاني عشر     -   تاريخ:  11 دي 87 - 00:00:00
فقط ميتونم بگم اجرتون با صاحب العصر و الزمان عج
خيلي ممنون
7   نام و نام خانوادگي:  ابوطالب     -   تاريخ:  04 بهمن 87 - 00:00:00
با سلام
واقعا خسته نباشيد بسيار عالي است اجرتان با خداوند
8   نام و نام خانوادگي:  مياوقي     -   تاريخ:  07 بهمن 87 - 00:00:00
با سلام
جناب آقاي سيد مرتضي حسيني ، اولا از حسن نظرو نگرش منصفانه جنابعالي نهايت تشکر و قدرداني را دارم ولي بنده بعنوان يک اهل سنت اين مطلب را جهت استحضار جنابعالي و همه برادران شيعه بايستي عرض کنم که ما حقيقت گويي و انتقاد را چه در مورد خليفه اول و ... و حتي حضرت علي قبول داريم و در صورت داشتن سند معتبر باجان و دل ميپذيريم و در عمل نيز اهل سنت همين مطلب را اثبات کرده است بعنوان مثال اهل سنت برخي انتقادها در مورد خليفه سوم را جايز ميداند مثل ساده لوحي و بکارگماردن بيش ازحد فاميلهاي خود در امور مديريتي حکومت و ... و اين مطلب از اعتقاداتمان سرچشمه ميگيرد که اساسا ما معتقديم خليفه يا امام (ولي فقيه) علاوه بر اينکه بايستي معيارهاي قرآن و سنت و اهل بيت پيامبر را داشته باشد مي تواند جايزالخطا (در حد و حدود معيارهاي ذکرشده) نيز باشد و عصمت لازمه ولايت ديني و سياسي بر مردم در هرعصري پس از پيامبر نيست که اين امر نيز در عمل هم توسط اهل سنت و هم توسط اهل شيعه قابل اثبات است بعنوان مثال پس از پيروزي انقلاب شکوهمند اسلامي (که حقيقتا افتخاري براي همه مسلمانان جهان آفريده شد) ولايت فقيه حکومت را در دست گرفت و يقينا شرايط زمانه بسته به مقتضيات زماني بسيار سختتر از زمان امامان ما بوده است در حاليکه هيچکدام از مراجع هرگز ادعاي معصوميت نکرده اند در هرصورت منظور از اين مطالب اينست که شايد اهل سنت حقايقي را از خلفا ذکر کنند ولي دليل بر رد خلافت آنها نيست همچنانکه شايد برخي نکات مثبت در مورد يزيد و ... در کتب اهل سنت ديده شود ولي اين سخنان نيز دليل بر حب يزيد و ... نيست و جالب است اين را هم عرض کنم که اگر حتي اهل سنت به امام حسين (روحنافداه)هم احترام قائل نباشند در مورد حضرت ابوالفضل چه ميتوان گفت که خواهر زاده خليفه دوم است .
يا علي مدد .
9   نام و نام خانوادگي:  سيد مرتضي حسيني     -   تاريخ:  07 بهمن 87 - 00:00:00
در جواب آقاي مياوقي بايد عرض كنم، بله، ما هم مي دانيم كه اكثريت اهل سنت علي و حتي بقيه امامان را دوست دارند؛ اما اينكه ابوسفيان و معاويه و يزيد و عمر بن سعد و عمرو عاص و ... را نيز صحابه رسول خدا مي دانند و عادل و معتقدند كه به آنان هم بايد به ديده احترام نگريست، اين جاي سوال دارد. آيا مي توان علي را دوست داشت و معاويه و عمرو عاص و خالد بن وليد و ... را هم؟؟؟؟!!!!!!
10   نام و نام خانوادگي:  اميني     -   تاريخ:  08 بهمن 87 - 00:00:00
با سلام جناب آقاي مياوقي اين که گفتيد اگر در مورد امام حسين (عليه السلام) احترام قائل نباشند !!! که حتما چنين است ؛ چون همين سني ها بودند که امام حسين را کشتند ؛ مگر نه اينکه گفتند چون عثمان را تشنه شهيد کرديد تو را تشنه مي کشيم !!! در مورد قمر بني هاشم فرموديد که ايشان خواهر زاده خليفه دوم است !!!! ظاهرا اشتباه (به قول برادران خارجي فارس زبان ، غلط) فرموديد ؛ چون آنچه در کتب تاريخي آمده است نسبت فاميلي قمر بني هاشم با شمر است آنهم نه خواهر زادگي ؛ بلکه از يک قبيله بودن ؛ مادر قمر بني هاشم از قبيله بني کلاب بود . اگر شما عمر را برادر شمر مي دانيد ، از نظر ما مشکلي ندارد (چون ؟؟؟ مادر جناب خليفه دوم ، عمر در بين عرب مشهور بود) و اگر بگوييد که خليفه دوم برادر همسر امير مومنان است ، اين را قبول داريم که روزي امير مومنان با خواهر خليفه دوم ازدواج موقت کردند ؛ از اين جهت کلام شما مقبول است ؛ اما قمر بني هاشم فرزند آن زن نبودند . دوستدار دوستداران امير مومنان
11   نام و نام خانوادگي:  مياوقي     -   تاريخ:  11 بهمن 87 - 00:00:00
باسلام
جناب آقاي اميني ، توصيه ميكنم که به هنگام عصبانيت سخني نگفته و صحبتي در سايت درج نفرمائيد .
البته بنده کينه اي از سخنان شما به دل نميگرم زيرا هر کس که دوستدار حيدر کرار باشد ما و تمامي اهل سنت او را دوست ميداريم و برادر خود ميدانيم .
((يا قمر بني هاشم ))
12   نام و نام خانوادگي:  امير     -   تاريخ:  12 بهمن 87 - 00:00:00
سلام
وقتي معاويه از بزرگترين جعل كننده هاي احاديث مي باشد معلوم ِ نكات مثبت در مورد يزيد ديده مي شود
13   نام و نام خانوادگي:  ح.ي     -   تاريخ:  04 اسفند 87 - 00:00:00
باتشکر از استاد گرانقدرحسيني قزويني خداوند بر طول عمر ايشان بيافزايد
14   نام و نام خانوادگي:  حسين سرابندي     -   تاريخ:  12 ارديبهشت 88 - 00:00:00
درود خداوند بر شما دست اندركاران سايت وليعصر(ع)
15   نام و نام خانوادگي:  ميثم     -   تاريخ:  16 ارديبهشت 88 - 00:00:00
سلام سوال : اگر امام علي بن ابي طالب دروازۀ علم است، پس چگونه حكم مذي را نمي داند و كسي را نزد پيامبر ميفرستد تا احكام متعلق به مذي را به او بياموزد؟ جواب(ايت الله استادي استادي) :فرض کنيم حرف ايشان درست است .اما حديث «أنا مدينة‌العلم و عليّ بابها» را متجاوز از صد و چهل و سه محدث سني در كتابهاي خود نقل كرده-اند و ذكر نام و شماره صفحه كتابها به درازا مي انجامد. در اين مورد به كتاب الغدير(الغدير: ج6، ص86-111.) مراجعه كنيد تا از صحت خبر مطلع شود. اگر اعتراضي داريد بر گفتار پيامبر متوجه است نه علي. از اين گذشته علي از روز نخست عالم و آگاه آفريده نشده، و از روز نخست حضور در محضر پيامبر به تدريج چيزهايي از او آموخته تا اينكه به مقام محدّثي رسيده است. و اعزام فردي به نزد رسول خدا براي سؤال اين مسأله مي تواند توجيه-هاي گوناگوني داشته باشد. و شايد يكي از وجوه اين باشد كه به مردم بفهماند: آنچه مي گويد، در سنت و اسلام از شخص پيامبر است. www.shiaanswering.blogfa.com در پناه حق
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامي
اين نكته بايد پررنگ شود كه اصل ماجراي جهالت امير مومنان به يك حكم را اهل سنت نقل كرده اند و ما شيعيان آن را قبول نداريم.
در واقع اين روايت جزو روايات متعارضه اهل سنت است .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
16   نام و نام خانوادگي:  محمد     -   تاريخ:  17 ارديبهشت 88 - 00:00:00
اين آيه فقط مقام علمي امير مومنان عليه السلام را ثابت نمي كند بلكه ولايت تكويني آن حضرت را نيز ثابت مي كند . به نظر مي رسد كه گروه پاسخ به شبهات در اين زمينه كم كاري كرده باشد
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامي
طبيعي است كه وقتي در مورد «الذي علم من الكتاب» چنين تصرفات تكوينيه ثابت شود ، «من عنده علم الكتاب» داراي چنين مقامي است .
ذكر نشدن اين مطلب به خاطر وضوح بوده است .
با اينهمه از تذكر شما متشكريم
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
17   نام و نام خانوادگي:  عبد الله آثم     -   تاريخ:  22 خرداد 89 - 15:15:51
با سلام به گروه پاسخ به شبهات به چه دليل كتاب در آيه «الذي علم من الكتاب» همان كتاب در آيه «ومن عنده علم الكتاب» است؟ درقرآن" الكتاب "به معاني ديگري هم غير از قرآن به كار رفته است.مثلا به معني تورات يا انجيل درآيه" وَ لَمَّا جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ نَبَذَ فَريقٌ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ كِتابَ اللَّهِ وَراءَ ظُهُورِهِمْ كَأَنَّهُمْ لا يَعْلَمُونَ (101.سوره بقره)" يا آيه "يا أَهْلَ الْكِتابِ قَدْ جاءَكُمْ رَسُولُنا يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثيراً مِمَّا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتابِ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثيرٍ قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبينٌ "(المائده-15) يا آيه وَ إِذْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ وَ الْفُرْقانَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ (53-بقره) يا آيه قَدْ نَرى‏ تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّماءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضاها فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَيْثُ ما كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ وَ إِنَّ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ لَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ (-بقره144) يا در آيه "وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ ميثاقَ النَّبِيِّينَ لَما آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتابٍ وَ حِكْمَةٍ ثُمَّ جاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ قالَ أَ أَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلى‏ ذلِكُمْ إِصْري قالُوا أَقْرَرْنا قالَ فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدينَ (81.آل عمران)"به معناي هر كتاب آسماني پيامبر هر زماني است. يا درآيه" وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدىً وَ لا كِتابٍ مُنيرٍ" (8_بقره) كتاب نكره است ولزوما قرآن نيست. در هرصورت درآيه"الذي علم من الكتاب"الكتاب معلوم نيست چه نوع كتابي است ووضوحي هم وجود ندارد كه كتاب در اين دو آيه يكي باشد. خواهشمند است نظرتان را درباره اين مطلب ذر سايت قرار دهيد
جواب نظر:
باسلام
دوست گرامي؛ در اين دو جا سخن از علمي است كه در كتاب قرار دارد با اين تفاوت كه در يكي «عنده علم من الكتاب» است كه علمش جزئي بوده و در يكي «عنده علم الكتاب» است ولي در آيات ديگر سخن از علم كتاب نيست بلكه در آنها سخن از نزول كتاب به همراه يك رسول است كه ظاهر در كتاب آسماني آن رسول است.
در ثاني روايات متفاوت آن را تفسير كرده اند: چنانكه در حديثى از «ابو سعيد خدرى» از پيامبر صلى الله عليه و آله آمده است: من از معنى «الَّذِى عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابُ» (كه در داستان سليمان آمده) از محضرش سؤال كردم، فرمود: او وصى برادرم سليمان بن داود عليه السلام بود، عرض كردم «وَ مِنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابُ» از چه كسى سخن مى ‏گويد؟ فرمود: «ذاكَ أَخِى عَلِىُّ بْنِ أَبِيْطالِبِ»: «او برادرم على بن ابيطالب است»!. (( اين حديث را گروهى از مفسران و علماى اهل سنت به همين عبارت يا شبيه آن نقل كرده‏ اند، براى توضيح بيشتر به « احقاق الحق»، جلد سوم، صفحات 280 و 281 مراجعه شود.))
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
18   نام و نام خانوادگي:  شيعه جنوب_امير علي علوي     -   تاريخ:  03 دي 91 - 14:15:27
سوال: چرا برادران پر مدعا نميخواهند قبول کنند که راسخون در آيه مورد نظر اهل بيت و ائمه شيعه ست؟ از دير باز شنيده ام که آقايان پر مدعا که ادعا آنها گوش فلک رو کر کرده است مدام در محافل خود بر شيعه خورده ميگرفتند که شيعه قرآن را نميداند و در حق ائمه خود غلو و فراتر از حد آنها اعتقاد دارند چند روز پيش که به مسجدي از اهل سنت پيرو مدهب شافعي بود رفته تا نماز بخوانم بعد از نماز براي اينکه استراحتي کنم به کتابخانه ايي که در گوشه مسجد بود رفته و کتابي برداشتم تا مطالعه کنم و مذهب شافعي را بيشتر بشناسم به مطلبي بسيار مهمي برخوردم که تا قبل از آن نميدانستم و فکر ميکردم که فقط ما شيعيان اين عقيده را داريم حالا متن آن چي بود با هم ميخوانيم: راي علماي اسلام درباره آيات و احاديثي كه بر جسمانيت خداوند دلالت دارند . بر اين اساس علماي اسلام در اين موضوع دو دسته شده‌اند . گروه اول: مذهب تفويض ( واگذاري امر به خداوند) كه مذهب سلف (پيشينيان و صدر اسلام ) است . از آنجا كه گفتند : ما به اين قبيل اوصاف كه در قرآن و سنت آمده است ايمان داريم كه كلام خدا و رسولست و در تفسير آنها تعمق و غور نمي‌كنيم . لذا از تاويل خودداري كردند و گفتند : خدا داناتر است به (حقيقت) آنها ، در حاليكه تشبيه و جسماني بودن او را رد كرده‌اند . به اين خاطر وقتي كه از امام مالك بن اَنَس (رض)سوال شد كه معني استواء آيه 5 سوره طه (الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى )چيست ؟ گفت : معني استواء در لغت روشن است ولي كيفيت و چگونگي آن بر ما مجهول است ، سوال كردن از آن بدعت است و ايمان به آن واجب است گروه دوم : مذهب تاويل (شرح و تفسير) كه مذهب خَلَف ( آيندگان) است . بعد از اينكه قلمرو اسلام توسعه يافت و بسياري از ملت‌هائي كه متاثر از آراء فلسفي و عقايد ايراني كه اعتقاد به حلول خداوند (در اشياء) و جسماني بودن او داشتند وارد اسلام شدند و سبب برانگيختن اين شبهات نسبت به خداوند متعال گرديدند و در عين حال به آنچه كه در زبان عربي و ظواهر آياتي كه عقايدشان را تاييد مي كرد استناد كردند ، بناچار خلف به تاويل الفاظي كه دلالت بر جسمانيت و حلول اند پرداختند لذا استوي در آيه (الرحمن علي العرش استوي) را به استيلاء و اقتدار تاويل كردند (تفسير آلوسي 16/155) منشاء اختلاف در بين سلف و خلف : اختلاف متقدمين و متاخرين در آيات متشابه از تفسير آية 7 آل عمران ناشي مي‌شود . (وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا) سَلَف بر (الا الله) وقف كردند و (الراسخون) را بعنوان جمله جديدي كه مبتدا است و خبر آن جمله (يقولون) است، در نظر گرفتند . پس معني آيه در نزد آنان چنين است : « و جز خداوند كسي تاويل آنها را نمي‌داند ، و كسانيكه ثابت در علم و فرزانه هستند مي گويند ما به همه آنها ايمان داريم همه از سوي پروردگار ما است .» اما خَلَف بر (والراسخون) وقف كردند و جمله (يقولون) را جمله حاليه گرفتند براي ضمير جمع در (راسخون) پس معني آيه در نزد اينان چنين است : «و جز خداوند و كسانيكه در علم ثابت و فرزانه هستند تاويل آنها را نمي‌دانند ، در حاليكه اين فرزانگان مي گويند ما به همة آنها ايمان داريم همه از سوي پروردگار ما است . » به اين خاطر گفته شده است : راه سلف سالمتر است و راه خلف استوارتر . نکته پاياني: آقايان و برادران خلف ما همان سلف ماست .اهل بيت و ائمه ما همان نظر دارند که تازه شما ها به آن رو کرده ايد ..برويد پاي درس ائمه ما بنشينيد تا اعتقادات سالم را از آن بزرگواران بياموزيد.
19   نام و نام خانوادگي:  محمدهادى موسوى     -   تاريخ:  22 مهر 93 - 13:44:16
با سلام

آخه اين آيه كجا...امام علي(ع) كجا...!!!
من بارها و بارها بهتون گفتم ومثل اينکه باز مجبورم که بگم:
عقل نعمت بسيار بزرگيه که خدا به ما داده,چه خوبه که از اون به نحو احسن استفاده کنيم...

لاحول ولا قوة الا بالله العلي العظيم




   

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما