![]() | ||
* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
![]() ![]() |
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: كوير -
تاريخ: 01 دي 87 - 00:00:00
با توجه به سخناني كه شرح داده شد چرا اهل سنت باز بر سر حرفهاي خود هستند و همچنان ادعاي اين را دارند كه حق حضرت علي را نخوردند و خود بر حقند؟ |
2 |
نام و نام خانوادگي: hossein -
تاريخ: 01 دي 87 - 00:00:00
اتفاقا کوير جان اين هم سوالي است که من مدت ها به آن فکر مي کنم اما.... |
3 |
نام و نام خانوادگي: سلمان علوي -
تاريخ: 02 دي 87 - 00:00:00
السلام عليک يا صاحب الزمان دوستان عزيز کوير و حسين؛ سوال شما براي بنده نيز وجود داشت. آيا تا بحال شده است که شما در مواجهه با يک حقيقت که آن را کاملاً فهميدهايد، از پذيرش آن سر باز زده باشيد؟ براي بنده که پيش آمده است. دقيقاً همين حالت در مورد پذيرش ولايت اميرالمومنين سلام الله عليه نيز وجود دارد (البته عوامل ديگري نيز وجود دارد) يعني همان عاملي که باعث شد بنده حقيقت مورد نظر را (پس از فهميدن حقيقت بودن آن) نپذيرم، همان عامل باعث مي شود که ولايت اميرالمومنين سلام الله عليه از سوي برخي پذيرفته نشود (با وجود اينکه آن را فهميده اند) و عذاب آنها هم به اين دليل خواهد بود که اين حقيقت را متوجه شده اند اما آن را بصورت اختياري نپذيرفته اند. يا علي مدد |
4 |
نام و نام خانوادگي: مياوقي -
تاريخ: 02 دي 87 - 00:00:00
با سلام آيا مطالب ذکر شده در قسمت دوم (ديدگاه اهل سنت) همان ديدگاه اهل سنت نيست ؟ اگر هست پس مشاهده ميشود که نه تنها در بين مذاهب مختلف بلکه در داخل يک مذهب نيز اختلاف عقيده و تفسير وجود دارد و اينست همان اسلام عدالت محور که همه در اعتقادات و بيان آنها آزادند و بر هيچکس عيبي وارد نيست پس اينکه آيا اين آيه درمورد علي(ع) است يا ديگري چيزي را ثابت نميکند و از طرفي نه تنها اهل سنت نمي توانند برجستگي علي (ع) را انکار کنند بلکه هيچگاه اين انکار را نکرده اند پس بهتر است کمي منصفانه نسبت به ديدگاههاي ديگران نسبت به شخصيتهاي ديني برجسته بنگريم . علي چراغ هدايت و کشتي نجاتي است که بي علي بودن مساوي گمراهي و غرق شدن است . |
5 |
نام و نام خانوادگي: محمد حسين ابياري -
تاريخ: 10 دي 87 - 00:00:00
عالي بود خيلي استفاده برديم |
6 |
نام و نام خانوادگي: ثاني عشر -
تاريخ: 11 دي 87 - 00:00:00
فقط ميتونم بگم اجرتون با صاحب العصر و الزمان عج خيلي ممنون |
7 |
نام و نام خانوادگي: ابوطالب -
تاريخ: 04 بهمن 87 - 00:00:00
با سلام واقعا خسته نباشيد بسيار عالي است اجرتان با خداوند |
8 |
نام و نام خانوادگي: مياوقي -
تاريخ: 07 بهمن 87 - 00:00:00
با سلام جناب آقاي سيد مرتضي حسيني ، اولا از حسن نظرو نگرش منصفانه جنابعالي نهايت تشکر و قدرداني را دارم ولي بنده بعنوان يک اهل سنت اين مطلب را جهت استحضار جنابعالي و همه برادران شيعه بايستي عرض کنم که ما حقيقت گويي و انتقاد را چه در مورد خليفه اول و ... و حتي حضرت علي قبول داريم و در صورت داشتن سند معتبر باجان و دل ميپذيريم و در عمل نيز اهل سنت همين مطلب را اثبات کرده است بعنوان مثال اهل سنت برخي انتقادها در مورد خليفه سوم را جايز ميداند مثل ساده لوحي و بکارگماردن بيش ازحد فاميلهاي خود در امور مديريتي حکومت و ... و اين مطلب از اعتقاداتمان سرچشمه ميگيرد که اساسا ما معتقديم خليفه يا امام (ولي فقيه) علاوه بر اينکه بايستي معيارهاي قرآن و سنت و اهل بيت پيامبر را داشته باشد مي تواند جايزالخطا (در حد و حدود معيارهاي ذکرشده) نيز باشد و عصمت لازمه ولايت ديني و سياسي بر مردم در هرعصري پس از پيامبر نيست که اين امر نيز در عمل هم توسط اهل سنت و هم توسط اهل شيعه قابل اثبات است بعنوان مثال پس از پيروزي انقلاب شکوهمند اسلامي (که حقيقتا افتخاري براي همه مسلمانان جهان آفريده شد) ولايت فقيه حکومت را در دست گرفت و يقينا شرايط زمانه بسته به مقتضيات زماني بسيار سختتر از زمان امامان ما بوده است در حاليکه هيچکدام از مراجع هرگز ادعاي معصوميت نکرده اند در هرصورت منظور از اين مطالب اينست که شايد اهل سنت حقايقي را از خلفا ذکر کنند ولي دليل بر رد خلافت آنها نيست همچنانکه شايد برخي نکات مثبت در مورد يزيد و ... در کتب اهل سنت ديده شود ولي اين سخنان نيز دليل بر حب يزيد و ... نيست و جالب است اين را هم عرض کنم که اگر حتي اهل سنت به امام حسين (روحنافداه)هم احترام قائل نباشند در مورد حضرت ابوالفضل چه ميتوان گفت که خواهر زاده خليفه دوم است . يا علي مدد . |
9 |
نام و نام خانوادگي: سيد مرتضي حسيني -
تاريخ: 07 بهمن 87 - 00:00:00
در جواب آقاي مياوقي بايد عرض كنم، بله، ما هم مي دانيم كه اكثريت اهل سنت علي و حتي بقيه امامان را دوست دارند؛ اما اينكه ابوسفيان و معاويه و يزيد و عمر بن سعد و عمرو عاص و ... را نيز صحابه رسول خدا مي دانند و عادل و معتقدند كه به آنان هم بايد به ديده احترام نگريست، اين جاي سوال دارد. آيا مي توان علي را دوست داشت و معاويه و عمرو عاص و خالد بن وليد و ... را هم؟؟؟؟!!!!!! |
10 |
نام و نام خانوادگي: اميني -
تاريخ: 08 بهمن 87 - 00:00:00
با سلام جناب آقاي مياوقي اين که گفتيد اگر در مورد امام حسين (عليه السلام) احترام قائل نباشند !!! که حتما چنين است ؛ چون همين سني ها بودند که امام حسين را کشتند ؛ مگر نه اينکه گفتند چون عثمان را تشنه شهيد کرديد تو را تشنه مي کشيم !!! در مورد قمر بني هاشم فرموديد که ايشان خواهر زاده خليفه دوم است !!!! ظاهرا اشتباه (به قول برادران خارجي فارس زبان ، غلط) فرموديد ؛ چون آنچه در کتب تاريخي آمده است نسبت فاميلي قمر بني هاشم با شمر است آنهم نه خواهر زادگي ؛ بلکه از يک قبيله بودن ؛ مادر قمر بني هاشم از قبيله بني کلاب بود . اگر شما عمر را برادر شمر مي دانيد ، از نظر ما مشکلي ندارد (چون ؟؟؟ مادر جناب خليفه دوم ، عمر در بين عرب مشهور بود) و اگر بگوييد که خليفه دوم برادر همسر امير مومنان است ، اين را قبول داريم که روزي امير مومنان با خواهر خليفه دوم ازدواج موقت کردند ؛ از اين جهت کلام شما مقبول است ؛ اما قمر بني هاشم فرزند آن زن نبودند . دوستدار دوستداران امير مومنان |
11 |
نام و نام خانوادگي: مياوقي -
تاريخ: 11 بهمن 87 - 00:00:00
باسلام جناب آقاي اميني ، توصيه ميكنم که به هنگام عصبانيت سخني نگفته و صحبتي در سايت درج نفرمائيد . البته بنده کينه اي از سخنان شما به دل نميگرم زيرا هر کس که دوستدار حيدر کرار باشد ما و تمامي اهل سنت او را دوست ميداريم و برادر خود ميدانيم . ((يا قمر بني هاشم )) |
12 |
نام و نام خانوادگي: امير -
تاريخ: 12 بهمن 87 - 00:00:00
سلام وقتي معاويه از بزرگترين جعل كننده هاي احاديث مي باشد معلوم ِ نكات مثبت در مورد يزيد ديده مي شود |
13 |
نام و نام خانوادگي: ح.ي -
تاريخ: 04 اسفند 87 - 00:00:00
باتشکر از استاد گرانقدرحسيني قزويني خداوند بر طول عمر ايشان بيافزايد |
14 |
نام و نام خانوادگي: حسين سرابندي -
تاريخ: 12 ارديبهشت 88 - 00:00:00
درود خداوند بر شما دست اندركاران سايت وليعصر(ع) |
15 |
نام و نام خانوادگي: ميثم -
تاريخ: 16 ارديبهشت 88 - 00:00:00
سلام سوال : اگر امام علي بن ابي طالب دروازۀ علم است، پس چگونه حكم مذي را نمي داند و كسي را نزد پيامبر ميفرستد تا احكام متعلق به مذي را به او بياموزد؟ جواب(ايت الله استادي استادي) :فرض کنيم حرف ايشان درست است .اما حديث «أنا مدينةالعلم و عليّ بابها» را متجاوز از صد و چهل و سه محدث سني در كتابهاي خود نقل كرده-اند و ذكر نام و شماره صفحه كتابها به درازا مي انجامد. در اين مورد به كتاب الغدير(الغدير: ج6، ص86-111.) مراجعه كنيد تا از صحت خبر مطلع شود. اگر اعتراضي داريد بر گفتار پيامبر متوجه است نه علي. از اين گذشته علي از روز نخست عالم و آگاه آفريده نشده، و از روز نخست حضور در محضر پيامبر به تدريج چيزهايي از او آموخته تا اينكه به مقام محدّثي رسيده است. و اعزام فردي به نزد رسول خدا براي سؤال اين مسأله مي تواند توجيه-هاي گوناگوني داشته باشد. و شايد يكي از وجوه اين باشد كه به مردم بفهماند: آنچه مي گويد، در سنت و اسلام از شخص پيامبر است. www.shiaanswering.blogfa.com در پناه حق جواب نظر: با سلام دوست گرامي اين نكته بايد پررنگ شود كه اصل ماجراي جهالت امير مومنان به يك حكم را اهل سنت نقل كرده اند و ما شيعيان آن را قبول نداريم. در واقع اين روايت جزو روايات متعارضه اهل سنت است . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
16 |
نام و نام خانوادگي: محمد -
تاريخ: 17 ارديبهشت 88 - 00:00:00
اين آيه فقط مقام علمي امير مومنان عليه السلام را ثابت نمي كند بلكه ولايت تكويني آن حضرت را نيز ثابت مي كند . به نظر مي رسد كه گروه پاسخ به شبهات در اين زمينه كم كاري كرده باشد جواب نظر: با سلام دوست گرامي طبيعي است كه وقتي در مورد «الذي علم من الكتاب» چنين تصرفات تكوينيه ثابت شود ، «من عنده علم الكتاب» داراي چنين مقامي است . ذكر نشدن اين مطلب به خاطر وضوح بوده است . با اينهمه از تذكر شما متشكريم موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
17 |
نام و نام خانوادگي: عبد الله آثم -
تاريخ: 22 خرداد 89 - 15:15:51
با سلام به گروه پاسخ به شبهات به چه دليل كتاب در آيه «الذي علم من الكتاب» همان كتاب در آيه «ومن عنده علم الكتاب» است؟ درقرآن" الكتاب "به معاني ديگري هم غير از قرآن به كار رفته است.مثلا به معني تورات يا انجيل درآيه" وَ لَمَّا جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ نَبَذَ فَريقٌ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ كِتابَ اللَّهِ وَراءَ ظُهُورِهِمْ كَأَنَّهُمْ لا يَعْلَمُونَ (101.سوره بقره)" يا آيه "يا أَهْلَ الْكِتابِ قَدْ جاءَكُمْ رَسُولُنا يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثيراً مِمَّا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتابِ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثيرٍ قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبينٌ "(المائده-15) يا آيه وَ إِذْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ وَ الْفُرْقانَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ (53-بقره) يا آيه قَدْ نَرى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّماءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضاها فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَيْثُ ما كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ وَ إِنَّ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ لَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ (-بقره144) يا در آيه "وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ ميثاقَ النَّبِيِّينَ لَما آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتابٍ وَ حِكْمَةٍ ثُمَّ جاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ قالَ أَ أَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلى ذلِكُمْ إِصْري قالُوا أَقْرَرْنا قالَ فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدينَ (81.آل عمران)"به معناي هر كتاب آسماني پيامبر هر زماني است. يا درآيه" وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدىً وَ لا كِتابٍ مُنيرٍ" (8_بقره) كتاب نكره است ولزوما قرآن نيست. در هرصورت درآيه"الذي علم من الكتاب"الكتاب معلوم نيست چه نوع كتابي است ووضوحي هم وجود ندارد كه كتاب در اين دو آيه يكي باشد. خواهشمند است نظرتان را درباره اين مطلب ذر سايت قرار دهيد جواب نظر: باسلام دوست گرامي؛ در اين دو جا سخن از علمي است كه در كتاب قرار دارد با اين تفاوت كه در يكي «عنده علم من الكتاب» است كه علمش جزئي بوده و در يكي «عنده علم الكتاب» است ولي در آيات ديگر سخن از علم كتاب نيست بلكه در آنها سخن از نزول كتاب به همراه يك رسول است كه ظاهر در كتاب آسماني آن رسول است. در ثاني روايات متفاوت آن را تفسير كرده اند: چنانكه در حديثى از «ابو سعيد خدرى» از پيامبر صلى الله عليه و آله آمده است: من از معنى «الَّذِى عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابُ» (كه در داستان سليمان آمده) از محضرش سؤال كردم، فرمود: او وصى برادرم سليمان بن داود عليه السلام بود، عرض كردم «وَ مِنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابُ» از چه كسى سخن مى گويد؟ فرمود: «ذاكَ أَخِى عَلِىُّ بْنِ أَبِيْطالِبِ»: «او برادرم على بن ابيطالب است»!. (( اين حديث را گروهى از مفسران و علماى اهل سنت به همين عبارت يا شبيه آن نقل كرده اند، براى توضيح بيشتر به « احقاق الحق»، جلد سوم، صفحات 280 و 281 مراجعه شود.)) موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
18 |
نام و نام خانوادگي: شيعه جنوب_امير علي علوي -
تاريخ: 03 دي 91 - 14:15:27
سوال: چرا برادران پر مدعا نميخواهند قبول کنند که راسخون در آيه مورد نظر اهل بيت و ائمه شيعه ست؟ از دير باز شنيده ام که آقايان پر مدعا که ادعا آنها گوش فلک رو کر کرده است مدام در محافل خود بر شيعه خورده ميگرفتند که شيعه قرآن را نميداند و در حق ائمه خود غلو و فراتر از حد آنها اعتقاد دارند چند روز پيش که به مسجدي از اهل سنت پيرو مدهب شافعي بود رفته تا نماز بخوانم بعد از نماز براي اينکه استراحتي کنم به کتابخانه ايي که در گوشه مسجد بود رفته و کتابي برداشتم تا مطالعه کنم و مذهب شافعي را بيشتر بشناسم به مطلبي بسيار مهمي برخوردم که تا قبل از آن نميدانستم و فکر ميکردم که فقط ما شيعيان اين عقيده را داريم حالا متن آن چي بود با هم ميخوانيم: راي علماي اسلام درباره آيات و احاديثي كه بر جسمانيت خداوند دلالت دارند . بر اين اساس علماي اسلام در اين موضوع دو دسته شدهاند . گروه اول: مذهب تفويض ( واگذاري امر به خداوند) كه مذهب سلف (پيشينيان و صدر اسلام ) است . از آنجا كه گفتند : ما به اين قبيل اوصاف كه در قرآن و سنت آمده است ايمان داريم كه كلام خدا و رسولست و در تفسير آنها تعمق و غور نميكنيم . لذا از تاويل خودداري كردند و گفتند : خدا داناتر است به (حقيقت) آنها ، در حاليكه تشبيه و جسماني بودن او را رد كردهاند . به اين خاطر وقتي كه از امام مالك بن اَنَس (رض)سوال شد كه معني استواء آيه 5 سوره طه (الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى )چيست ؟ گفت : معني استواء در لغت روشن است ولي كيفيت و چگونگي آن بر ما مجهول است ، سوال كردن از آن بدعت است و ايمان به آن واجب است گروه دوم : مذهب تاويل (شرح و تفسير) كه مذهب خَلَف ( آيندگان) است . بعد از اينكه قلمرو اسلام توسعه يافت و بسياري از ملتهائي كه متاثر از آراء فلسفي و عقايد ايراني كه اعتقاد به حلول خداوند (در اشياء) و جسماني بودن او داشتند وارد اسلام شدند و سبب برانگيختن اين شبهات نسبت به خداوند متعال گرديدند و در عين حال به آنچه كه در زبان عربي و ظواهر آياتي كه عقايدشان را تاييد مي كرد استناد كردند ، بناچار خلف به تاويل الفاظي كه دلالت بر جسمانيت و حلول اند پرداختند لذا استوي در آيه (الرحمن علي العرش استوي) را به استيلاء و اقتدار تاويل كردند (تفسير آلوسي 16/155) منشاء اختلاف در بين سلف و خلف : اختلاف متقدمين و متاخرين در آيات متشابه از تفسير آية 7 آل عمران ناشي ميشود . (وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا) سَلَف بر (الا الله) وقف كردند و (الراسخون) را بعنوان جمله جديدي كه مبتدا است و خبر آن جمله (يقولون) است، در نظر گرفتند . پس معني آيه در نزد آنان چنين است : « و جز خداوند كسي تاويل آنها را نميداند ، و كسانيكه ثابت در علم و فرزانه هستند مي گويند ما به همه آنها ايمان داريم همه از سوي پروردگار ما است .» اما خَلَف بر (والراسخون) وقف كردند و جمله (يقولون) را جمله حاليه گرفتند براي ضمير جمع در (راسخون) پس معني آيه در نزد اينان چنين است : «و جز خداوند و كسانيكه در علم ثابت و فرزانه هستند تاويل آنها را نميدانند ، در حاليكه اين فرزانگان مي گويند ما به همة آنها ايمان داريم همه از سوي پروردگار ما است . » به اين خاطر گفته شده است : راه سلف سالمتر است و راه خلف استوارتر . نکته پاياني: آقايان و برادران خلف ما همان سلف ماست .اهل بيت و ائمه ما همان نظر دارند که تازه شما ها به آن رو کرده ايد ..برويد پاي درس ائمه ما بنشينيد تا اعتقادات سالم را از آن بزرگواران بياموزيد. |
19 |
نام و نام خانوادگي: محمدهادى موسوى -
تاريخ: 22 مهر 93 - 13:44:16
با سلام آخه اين آيه كجا...امام علي(ع) كجا...!!! من بارها و بارها بهتون گفتم ومثل اينکه باز مجبورم که بگم: عقل نعمت بسيار بزرگيه که خدا به ما داده,چه خوبه که از اون به نحو احسن استفاده کنيم... لاحول ولا قوة الا بالله العلي العظيم |