* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: احمد -
تاريخ: 08 ارديبهشت 87 - 00:00:00
احمقها داستان افك از ديدكاه شيعه اهانت به بيامبر است به ماريه رضي الله عنها تهمت زدند !!!!! بيامبر ص بدون تحقيق علي رض را براي كشتن او فرستاد مكر مجازات زنا كشتن است؟ مكر بيامبر بدون تحقيق بايد امر به كشتن دهد؟ مكر رسول الله ص غيب نمي دانست؟ و و و و هاي بسيار كه شما ها كه اولادهاي حرام صيغه و متعة و زنا زاده هستيد جوابي براي آن نداريد لعنت الله عليكم جواب نظر: جناب احمد ! متأسفانه شما به پيروي از سلف خود ، وقتي در برابر سخنان منطقي ديگران ، جوابي پيدا نكرديد ، به فحاشي و بي ادبي روي ميآوريد و اين برخورد شما کاشف از آن است كه حتي خودتان نيز در حقانيت مذهبتان شك داريد و گر نه به جاي جواب دادن از دلايل ديگران فحاشي نميكرديد . كسي كه به حقانيت خود اطمينان دارد ، هيچگاه به فحاشي روي نميآورد ؛ بلكه با منطق و استدلال حرف مي زند . وقتي الفاظ رکيک شما را مشاهده کردم نمي خواستم جوابتان را بدهم ؛ زيرا کسي که در اثر کمبود منطق و استدلال به فحش پناه مي برد ارزش جواب علمي را ندارد ؛ اما فقط به احترام خوانندگان محترم پاسخ اين چند سؤال را به خوانندگان حق جو و حق شناس تقديم مي کنيم . --------------------- کجاي داستان افک طبق نقل شيعه ، اهانت به پيامبر اکرم شمرده مي شود ؟ اگر حرف عايشه را که به پيامبر اکرم گفت : « ابراهيم فرزند شما نيست » اهانت به پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله و سلم تلقي مي شود ، اولاً اين اهانتي است كه عايشه طبق عادت هميشگياش به پيامبر كرده است ، نه شيعيان ؛ ثانياً : عين همين عبارت به شکل ديگر در کتابهاي شما نيز موجود است . ( به پاسخ همين سؤال مطلب نقل شده از مستدرک حاکم و إمتاع الأسماع – المقريزي ـ رجوع کنيد ) . اما اينكه گفته ايد: "مگر مجازات زنا کشتن است ؟ " در جواب ميگوييم ، آيا بهتر نيست كه كمي اطلاعات فقهي خودت را بالا ببري و اين گونه غير عالمانه نظر ندهي ؟ واقعا براي شما متأسفم که اينقدر از احکام اسلامي بي اطلاع هستيد . اما اينکه گفتيد "مگر پيامبر بدون تحقيق بايد امر به كشتن دهد؟ " قبل از شيعيان ، شما بايد به اين پرسش پاسخ دهيد ؛ زيرا اين مطلب عينا در صحيح مسلم که شما آن و صحيح بخاري را صحيح ترين کتاب بعد از قرآن مي دانيد ، نيز آمده است ؛ اگر چشمانتان را باز كنيد ، در اصل پاسخ آن را خواهيد يافت . اما اينکه گفتيد "مگر رسول خدا علم غيب نمي دانست ؟ " اولا : اين كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) علم غيب دارد قطعي و با آيات قرآن قابل اثبات است ؛ ولي بايد به اين نكته توجه داشت كه علم غيب هيچ گاه تكليف آور نيست ؛ يعني واجب نيست كه رسول خدا بر طبق علم غيبي كه دارند ، عمل نمايند ؛ چنانچه قبل از جنگ احد مي دانست كه چه اتفاقاتي ميافتد و چگونه عمويش حمزه سيد الشهداء به دست مادر معاويه مثله خواهد شد ؛ ولي به اين جنگ رفت و ... ثانيا : قبل از ما شما بايد به اين پرسش پاسخ دهيد که در صحيح بخاري ( همان کتابي که صحيح ترين کتاب بعد از قرآن است !!! ) آمده است كه وقتي اين شايعات به گوش پيامبر رسيد حضرت بدون تحقيق و بدون توجه به علم غيب ، يک ماه پيش عايشه ننشستند و هر وقت هم حضرت پيش او مي رفت سلام مي كرد و مي فرمود : جريان چيست ؟ و عايشه را امر به استغفار مي کردند . اين مطلب نيز در اصل پاسخ آمده است . گروه پاسخ به شبهات |
2 |
نام و نام خانوادگي: احمد -
تاريخ: 09 ارديبهشت 87 - 00:00:00
تشکر از نصيحت هاي شما ما همان نصيحتها را به خودتان بر مي كردانيم. ثانيا مطلبي كه در سايت نشر شده مملو از دروغ و وارومه جلوه دادن حقايق است جنانكه در مطلب اولي كه براي يكي دو روز نشر و دوباره حذف نموديد دروغهاي شاخدار وجود داشت و بعد از اعتراض اصلاح نموده و با شبهات ديكري باز نشر نموديد. اما براي كسي كه عقل ومنطق ندارد و از انسانيت بدور است نمي شود كه بكوييم دست شما درد نكند خيلي ممنون وانكهي عايشه رضي الله عنها طبق آيه قرآن مادر مومنان است اما كساني كه مؤمن نيستند عادتا بايد به مؤمنان و مادر مؤمنان توهين كنند. جواب نظر: جناب آقاي احمد ! از اين كه اين بار ، مؤدبانهتر از دفعه قبل سخن گفتهايد ، بسيار ممنونيم . اگر شما اشكالي به اين مطلب داريد و فكر ميكنيد كه مملو از دروغ است ، خوشحال خواهيم شد كه تك تك آن را گوشزد نماييد تا بررسي شود ؛ اما اين كه به صورت كلي بگوييد «مملو از دروغ و وارومه [وارونه] جلوه دادن حقايق است» پذيرفتني نيست و نقدي است كاملاً غير عالمانه . مطلب قبلي نيز ، دقيقاً عين همين مطلب بود ، فقط نظر شيعه در آن ذكر نشده بود كه ما تصميم گرفتيم نظر شيعه را نيز بنويسم كه همين مطلب زمينه ناراحتي شما را فراهم كرد . اما در پاسخ به شما در مورد امهات مؤمنين بايد گفت : كسي ميتواند از امهات مؤمنين طرفداري كند كه اعتقاد به ارتداد برخي از امهات مؤمنين نداشته باشد ؛ چنانچه ذهبي و بسياري از علماي شما در كتب خويش ، قتيله همسر رسول خدا را تنها به خاطر مخالفت با ابوبكر ، متهم به ارتداد كردهاند . سير اعلام النبلاء ، ج2 ، ص260 ، شماره 37 ، ترجمه قتيله . به نظر شما بين عايشه و قتيله چه فرقي وجود دارد كه يكي متهم به ارتداد ميشود و نقل اشتباهات ديگري موجب كفر ! و نيز بايد اضافه كنيم كه اگر بخواهيم طبق مبناي شما پيش برويم ، بايد معاويه را نيز جزء مؤمنين به حساب نياوريم ؛ زيرا ابن خلكان نقل ميكند كه : ولما ماتت بكى عليها ابن عمر رضي الله عنه فبلغ ذلك معاوية فقال له أتبكي على امرأة فقال إنما يبكي على أم المؤمنين بنوها وأما من ليس لها بابن فلا . وفيات الأعيان ، ج3 ، ص16 . «وقتي عايشه از دنيا رفت ، ابن عمر بر او گريست ، خبر به معاويه رسيد و به او گفت : آيا براي يك زن گريه مي كني ؟ پاسخ داد : براي مادر مؤمنين تنها فرزندان او گريه ميكنند ؛ اما كسي كه فرزند او نباشد [همانند تو] براي او گريه نميكند » . البته مادر مؤمنين بودن عايشه را همه قبول دارند ؛ اما طبق نظر شيعه و طبق آيه قرآن اين امر فضيلتي براي عايشه محسوب نميشود و تنها حرام بودن ازدواج با او را ثابت ميكند . عايشه طبق آيه 6 از سوره احزاب (وأزواجه أمهاتهم) ام المومنين است ، ولي او برخلاف آيه33 همان سوره (وقرن في بيوتکن) در برابر امام زمان خود حضرت امير (ع) قيام کرد و موجب کشت و کشتار حدود 30 هزار نفراز مسلمانان در جنک جمل شد و اين کار او خلاف قرآن و دستور اکيد رسول اکرم (ص) بوده است. گروه پاسخ به شبهات |
3 |
نام و نام خانوادگي: محمد -
تاريخ: 12 ارديبهشت 87 - 00:00:00
احمد عزيز بايد بهت بگم دست مريزاد بابا اي والله خيلي باحالي بالأخره يه نفر پيدا شد حرف دل ما رو زد اتفاقا من هم با شما هم نظرم منم قبول دارم اين مقاله پر از دروغ و خالي بندي بود مثلا اونجاهايي که از صحيح بخاري نقل شده بود که اين آيه در مورد عايشه است ، بابا خجالت هم خوب چيزيه آخه اين خالي بندي ها چيه ؟ مگه ميشه اين آيه در مورد عايشه باشه ؟ پس روايات ديگر رو چکار مي کنيد ؟ و و و .... موفق باشيد . جواب نظر: دقت داشته باشيد که طبق فتواي علماي اهل سنت هرگونه تحقيق راجع به کتاب صحيح بخاري حرام و بدعت است و به صورت يکطرفه و مطلق کليه احاديث موجود در اين کتاب را اهل سنت به درستي مي شناسند. و در حقيقت بعد از کتاب آسماني قرآن ، اهل سنت کتاب صحيح بخاري را صحيحترين کتاب مي دانند. خواهشا زين پس به کتاب صحيح بخاري جسارت نفرماييد والا برادران اهل سنت از شما ناراحت و دلگير خواهند شد. |
4 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 12 ارديبهشت 87 - 00:00:00
با سلام بسيار متشكرم از تمامي مقالات شما كه همگي با دلايل بسيار قوي حتي از علماي اهل سنت در دسترس ما قرار ميدهيد . بنظر ميرسد كه فرق بين علماي شيعه و سنت در اين است كه علماي ما بدون هيچگونه تعصب بمنابع اهل سنت مراجعه ميكنند و از اين منابع بهره برداري صحيح ميكنند . اما بسياري از علماي اهل سنت خود را از رجوع بدون تعصب خوداري ميكنند .و بدتر از همه وهابت هست كه علما و پيروان خود را از مراجعه به منابع نتنها شيعه كه حتي بعضي از منابع اهل سنت منع ميكنند و اگر كتابي از اين علما در كتابخانه هايشان باشد انر در منطقه ممنوعه كه قفل هم شده قرار ميدهند و با افتخار ميگويند كه خواندن اين كتابها براي خواننده مضر است ( نقل از گفتار دكتر عصام العماد ) . اشكال ديگر علماي اهل سنت نسبت علماي اهل شيعه اين است در جائي حرفي نقل ميكنند و انرا تائيد ميكنند و در جاي ديگر همان حرف را رد ميكنند . اين موضوع بخصوص صحيح بخاري مشهود هست . چگونه عدل و حسادت و اقرار بدروغ و ,,,,,, يكي از صحابه كه همسر حضرت نبي ( ص ) هست ذكر ميكنند . در مورد مقاله بالا با ذكر اينكه پدر حضرت محمد ( ص ) جناب عبدالله بطور مرموز فوت ميكنند . بارها قصد ترور انحضرت را ميكنند . دختر انحضرت را مظلومانه بشهادت ميرسانند بديهست كه اين جاهلان قصد كشتن پسر حضرت را كرده باشند و او را بهما طريقي كه حضرت محمد ( ص ) را شهيد كردند او را نيز ناجوانمرانه شهيد كرده باشند كه بخيال باطل خود نور خدا را خاموش كنند . اگر نظر با جوابي بدهيد ممنون ميشوم . دست علي بهمراه شما ...... مجيد |
5 |
نام و نام خانوادگي: شادي -
تاريخ: 15 ارديبهشت 87 - 00:00:00
با سلامتا آنجا كه به ياد دارم امام حسين عليه السلام بعد از تيرباران جنازه مطهر امام حسن عليه السلام عايشه را از پيامبر اكرم صلوات الله عليه و آله طلاق دادند لذا حتي عنوان ام المؤمنين را هم ندارند! |
6 |
نام و نام خانوادگي: فاطمي نسب -
تاريخ: 22 ارديبهشت 87 - 00:00:00
جناب شادي ظاهرا بحث طلاق عايشه در زمان آقا امير المؤمنين صلوات الله و سلامه عليه و بعد از جنگ جمل بوده است همانطوري که از علماي شيعه مرحوم طبرسي در کتاب الإحتجاج ذيل حالات امام حسن عسکري عليه السلام به آن اشاره مي کند و مسعودي شافعي از علماي سني در کتاب اثبات الوصيه مطالبي در اين باره دارد . |
7 |
نام و نام خانوادگي: مهدي ذ -
تاريخ: 27 ارديبهشت 87 - 00:00:00
احمد آقا ، سلام : مي خواستم سري به منابع خودتان بزنيد و زنا زاده را تشخيص دهيد ، فرقه اي كه علماي خودتان اعتراف به آن دارند . توجه كنيد كه منظور ما فحش و ناسزا نيست ، بلكه فقط كلام علماي شما و كلامي مستدل است . اميدوارم شما هم هر وقت خواستيد لب بگشائيد از روي تعصب كه پيامد آن جهل است ، سخن نگوئيد : 1 ) ازدواج محارم : ومن تزوج امرأة لا يحل له نكاحها فوطئها لم يجب عليه الحد)، لشبهة العقد، قال الإسبيجاني: وهذا قول أبي حنيفة وزفر، وقال أبو يوسف ومحمد: إذا تزوج محرمة وعلم أنها حرام فليس ذلك بشبهة وعليه الحد إذا وطئ، وإن كان لا يعلم فلا حد عليه، والصحيح قول أبي حنيفة وزفر، وعليه مشى النسفي والمحبوبي وغيرهما، تصحيح. ( اللباب في شرح الكتاب للشيخ عبد الغني الغنيمي الدمشقي الميداني / كتاب الحدود / ج1 / ص540 / ط دار المعرفة ) 2 ) اگر مردى دخترش را كه در شرق جهان با وى زندگى مى كند به همسرى پسرى در آورد كه او در غرب جهان با پدرش زندگى مى كند و هيچگاه آن دو يكديگر را نبينند و از محل زندگى بيرون نروند، سپس شش ماه از ازدواج آنان بگذرد و آن دختر صاحب فرزند شود پدر او همان كسى خواهد بود كه در غرب دنيا زندگى مى كند، اگر چه هيچگاه همسرش را ملاقات نكرده و حتّى نديده باشد((الفقه الإسلامي للزحيلي 7 / 683 وفيه : فلو تزوج مشرقي مغربية ولم يلتقيا في الظاهر مدة سنة فولدت ولدا لستة أشهر من تاريخ الزواج ثبت النسب ، لاحتمال تلاقيهما من باب الكرامة ، وكرامات الأولياء حق ، فتظهر الكرامة بقطع المسافة البعيدة في المدة القليلة ، ويكون الزوج من أهل الحظوة الذين تطوى لهم المسافات البعيدة). شرح منهاج الكرامة - العلامة الحلي: 111.) 3 ) اگر مردى بيست سال دور از همسرش زندگى كند و در اين مدّت رابطه اى با وى نداشته باشد و افرادى هم شهادت دهند كه در مدّت بيست سال از جمع آنان جدا نشده، سپس همسرش باردار شود فرزند در رحم متعلّق به همان مرد است.(الايضاح - الفضل بن شاذان الأزدي ص 92) و ... قل هاتوا برهانكم ان كنتم صادقين |
8 |
نام و نام خانوادگي: امير -
تاريخ: 14 شهريور 87 - 00:00:00
سلام.اين حديث که از آقا امام باقر عليه السلام روايت داريم که فرمودند : زماني که ابراهيم فرزند رسول خدا از دنيا رفت رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم بسيار محزون شدند ، عايشه گفت...... آيا از نظر شيعيان صحيح است؟ يعني پيامبر بدون هيچ دادگاه منصفانه اي دستور قتل مي دهد؟ جواب نظر: دوست گرامي سلام ! لطف كنيد  متن عربي و يا آدرس روايت را بنويسد تا نظر خود را در باره آن اعلام نماييم . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
9 |
نام و نام خانوادگي: ميثم -
تاريخ: 28 آبان 87 - 00:00:00
با سلام خدمت شما بزرگواران در مورد ايه افک نظريه عالم خودمان مجلسي ( بحارالانوار ج 20 ص 310) که گفته در مورد عايشه است نه ماريه خوب بود منعکس ميکرديد.هرچند اين هيچ فظيلتي براي عايشه ندارد بلکه بيشتر خداوند ميخواسته از پيامبر خود طرفداري کند. www.shiaanswering.blogfa.com |
10 |
نام و نام خانوادگي: مهران الهي -
تاريخ: 24 فروردين 88 - 00:00:00
سلام عليکم آقا خدا وکيلي تو اين 23سال حيات محمد(ص)آيا حتي يک مورد بوده که اتفاقي بيافتد وشاهکاري خلق شود وشما روافض اون را به حضرت علي نچسبانيد و گفته جمهور مسلمين را بپذيريد عزيزان من، خداوند بندگان ديگري هم داشت که با مال وجان وروح خود از اسلام دفاع کنند وکردند ولي متاسفانه تعصب کور کورانه راه هرگونه اصلاح روبسته است مثل اين مي ماند که ما عده اي جوان اين طرف بنشينيم وشما پاسخ گويان شبهات مثل ارسطو وافلاطون وفلاسفه از هرگونه تغيير فرار کنيد وجواب هر چي حرف راسته را تو چنته داشته باشيد به هر قيمتي که شده. آخه مي گن يه روزي پيش افلاطون آمدند وخبر دادند که در سرزمين اسراييل مردي به پيامبري رسيده و هر کس اگه شل وکور وکر هم باشه حتي اگه از زير سايه اش هم عبور بکنه شفا پيدا مي کنه .افلاطون گفت مسلما اين چنين شخصي پيامبر خداست و حتما از او پيروي کنيد آنها مي خواستند برند که يکي برگشت گفت که استاد ببخشيد شما نمي آييد افلاطون گفت نه من ديگه با فلسفه اخت شده ام ونمي توانم شاگردان وکار خود را ول کرده ودنبال يه سامي راه بيافتم!!!! عجب بهانه بني اسراييلي خوبي متاسفانه شما هم دست افلاطون از زير ورو وپشت بستيد اي والله جواب نظر: با سلام دوست گرامي در 23 سال بعثت اتفاقات بسياري (به اقرار اهل سنت) اتفاق افتاده است كه امير مومنان در آن مشاركت نداشته است : 1- جسارت عمر به رسول خدا در ماجراي نماز بر عبد الله بن ابي و تاييد نظر عمر توسط خدا !!! 2- جسارت ابوبكر و عمر به رسول خدا در ماجراي تعيين نماينده (ذيل آيه لا ترفعوا اصواتكم) 3- جسارت عمر به رسول خدا در ماجراي حجاب همسران ايشان و تاييد نظر عمر توسط خدا!!! 4- جسارت عمر به رسول خدا در ماجراي صلح حديبيه 5- جسارت عمر به رسول خدا در ماجراي حجةالوداع و حج تمتع و... ما شيعيان (البته شما كه ادعا داريد همه كتب ما را تورق كرده ايد) از امير مومنان روايت داريم كه انا عبد من عبيد محمد (ص) و همين مقدار، براي اثبات افضليت رسول خدا از امير مومنان كفايت مي كند . البته شما اهل سنت كه خلفا را در عمل از رسول خدا برتر مي دانيد ، نبايد چنين اشكالي بر ما بگيريد . در مورد ماجرايي هم كه ذكر كرديد ، بهتر است نظري به سخنان علماي اهل سنت در مورد افلاطون بياندازيد ، بعد اينگونه سخنان بي مدركي را به او نسبت دهيد ، تا شايد بتوانيد با اين داستان ها مردم را از شيعه باز گردانيد ، و نه با دليل و مدرك!!! موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
11 |
نام و نام خانوادگي: بيتا -
تاريخ: 07 ارديبهشت 88 - 00:00:00
بهتر است آنهايي كه طاقت شنيدن حقايق را ندارند خدا را شكر كنند كه به نام پيوند بين شيعه و سني بسياري از حقايق دشمنان آل رسول الله كم رنگ باقي مانده و اگر در روز غدير پيامبر ص به دستور پروردگار بر آن دشمنان رحم نمي كرد و نامشان را فاش مي نمود امروزه اثبات حق اينقدر به طول نمي انجاميد(خدايا مرسان روزي را كه درست ها را غلط و غلط ها را درست انگارم) |
12 |
نام و نام خانوادگي: شيعه -
تاريخ: 20 تير 88 - 00:00:00
با سلام وتشكر شكي نيست كه تهمت به زنان رسول الله (ص) ساخته منافقين ويهود است و كمتر كسي مثل شيعه از عرض پيامبر دفاع كرد ه اند بجز معدود غلات واخباريون كم عقل . اما مهم سو استفاده برخي از امويان جاعل حديث در مظلوم نمايي عايشه است .مگر همين جناب عايشه اقرار نميكند كه چيزي ازقرآن در باره ما نازل نشده بنق صحاح سنت ؟ |
13 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 21 تير 88 - 00:00:00
جناب آقاي شيعه سلام عليکم برادر يکي از مشکلات کنوني جامعه اسلام تکفير است. برادر عزيز جرا اخباريون را جدا از شيعه و کم عقل ميناميد؟ |
14 |
نام و نام خانوادگي: وهابي -
تاريخ: 27 تير 88 - 00:00:00
هيچكدام |
15 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 28 تير 88 - 00:00:00
با سلام صحيح است ,صحيح است ,صحيح است ,صحيح است ,صحيح است ,صحيح است ,صحيح است ,صحيح است ,صحيح است ,صحيح است ,. جناب وهابي راست گفتي حقيقتا كسي نبود , اين شمائيد كه بزرگش كرديد , نه خودش كسي بود نه ابويش , يا علي |
16 |
نام و نام خانوادگي: وهابي -
تاريخ: 19 مرداد 88 - 00:00:00
آيات 11 تا 21 سوره نور يا همان افك مبين هرگز در مورد همسران پيامبر نبوده و نسبت دادن آن به امهات المومنين عائشه يا ماريه كذب محض؛ بهتان عظيم بلكه بسيار فراتر از آن است.... اين آيات نه تنها اسمي از عائشه يا ماريه رضي الله عنهما نبرده بلكه كوچكترين اشاره اي به همسر يا همسران يا اهل بيت پيامبر ندارد حتي به عنوان يك راهنما به نبي يا رسول الله هم اشاره اي نكرده تا كسي آيات را به همسري يا همسراني يا حتي دختري از دختران پيامبر ربط دهد. كفار منافق با آن تفكرات جهودي خود در طي سده هاي گذشته چنين داستانهائي را عليه اسلام و قرآن ساخته و پرداخته كرده اند و براي آنكه شاهد مدعائي داشته باشند از اين ده آيه كه در مورد:" افك بوسيله گروهي از مومنان " عصبه منكم"در مورد زن و يا زن و مرد مومني در زمان نزول وحي و حيات پيامبر بوده كه مابقي مومنان به تبعيت از آنان بدون داشتن شاهد با زبان القاء كرده با دهان ميگفتند و ظن شر ميبردند.." استفاده كرده اند و هر چند ميدانند آيات كريم آن زن مومن يا آن زن و مرد مومن را مبرا دانسته اما از آن استفاده ميكنند بلكه القاء كنند كه بعضي از امهات المومنين ___نعوذ بالله زمينه فساد و زنا داشته ؛ زناني مورد ترديد بوده و پيامبر و مومنان بر خلاف كاري و ميل آنها به زنا ترسيده اند لذا برايشان داستانها بافته اند و از باصطلاح علماي نادان و بي خبر از قرآن از گذشته ها همچون مولفان بدبخت صحاح و سنن و فردي بي اسم و رسم تحت نام امام باقر روايتهاي ضد قرآني آورده اند بلكه همسران پيامبر وبه تبع آن پيامبر و اسلام و قرآن را بدنام كنند . غافل از اينكه الله تعالي از قبل مبرا بودن مومنات و مومنون را اعلام كرده است ( نور- آيات 25 و 26) در مورد همسر يك پيغمبر همسر رسول الله‘ همسراني كه منزلشان منزلگاه وحي بود و آياتي در تربيت ويژه آنها نازل شده است ( 28 تا 34 احزاب )همسراني كه همچون رسول الله طيب بوده ( 26-نور) كه محتواي حرف هايشان ( دقت كنيد)حتي در داخل منزل و در ارتباط با كسان خود بوسيله وحي كنترل شده است ( آيات ابتداي سوره تحريم) و در داخل هر يك از بيوت رسول الله مردان مومن فقط حق داشتند از پشت پرده با همسران آن حضرت گفتگو كنند و نحوه جواب دادن آن همسران بيان شده است ( 32- احزاب) ؛ همسران پيامبر به امر الله ؛ او عز و جل ؛ رسول الله و سراي آخرت را بر تمام دنياي مادي حتي زينت هاي طيبش ( 28 و 29 احزاب) اختيار كرده و اطاعت كرده اند. الله عز وجل در آيات سوره نور تشيع فاحشه يعني ظن خير نبردن ؛ القاء آن با زبان ؛ گفتن آن با دهان؛ گوارا پنداشتن چنين عملي ؛ نداشتن شاهدان اربعه ؛ افك وبهتان و رمي مومنات و مومنون كه نشانه جهل وپيروي از خطوات شيطان است را عظيم دانسته و مومنان را موعظه واز ارتكاب به چنين اعمالي منبعد برحذرداشته و براي آنهائي كه با وجود آيات سوره نور هر كدام از اين اعمال را مرتكب شوند ما اكتسب من الاثم وعده عذاب بلكه عذاب اليم در دنيا و آخرت داده است ( نور-11 تا 25) اين خطاب الله تعالي فقط در مورد نسبت دادن زنا به مومنات در همه عالم است حال در نظر بگيريد چنين نسبتي به همسر يك پيغمبر چه حسابي نزد او دارد: ميفرمايد : ان الذين يرمون المحصنات الغافلات المومنات لعنوا في الدنيا و الاخره و لهم عذاب عظيم( 23) يوم تشهدوا عليهم السنتهم و ايديهم و ارجلهم بما كانوا يعملون (24) يومئذ يوفيهم الله دينهم الحق و يعلمون ان الله هو الحق المبين ( 25) سوره نور جواب نظر: با سلام جناب وهابي! از شما كه از اهل سنت هستيد ، بعيد است كه چنين اشتباه بزرگي مرتكب شده و سخني بگوييد كه لازمه آن دروغگو دانستن عائشه باشد ! چون به گفته بخاري عائشه ادعا كرده است كه آيات افك (عذر) در مورد عائشه نازل شده است ! 4550 حدثنا مُوسَى بن إِسْمَاعِيلَ حدثنا أبو عَوَانَةَ عن أبي بِشْرٍ عن يُوسُفَ بن مَاهَكَ قال كان مَرْوَانُ على الْحِجَازِ اسْتَعْمَلَهُ مُعَاوِيَةُ فَخَطَبَ فَجَعَلَ يَذْكُرُ يَزِيدَ بن مُعَاوِيَةَ لِكَيْ يُبَايَعَ له بَعْدَ أبيه فقال له عبد الرحمن بن أبي بَكْرٍ شيئا فقال خُذُوهُ فَدَخَلَ بَيْتَ عَائِشَةَ فلم يَقْدِرُوا فقال مَرْوَانُ إِنَّ هذا الذي أَنْزَلَ الله فيه ) وَالَّذِي قال لِوَالِدَيْهِ أُفٍّ لَكُمَا أَتَعِدَانِنِي ( فقالت عَائِشَةُ من وَرَاءِ الْحِجَابِ ما أَنْزَلَ الله فِينَا شيئا من الْقُرْآنِ إلا أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ عُذْرِي صحيح البخاري ج 4 ص 1827 اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا البته از شما بعيد نيست كه براي حفظ حرمت صحابه ، اينگونه سخنان نسنجيده را بزنيد ! بهتر است نگاهي به تفاسير اهل سنت ذيل اين آيات و نيز ذيل اين روايت در صحيح بخاري بياندازيد ! گروه پاسخ به شبهات |
17 |
نام و نام خانوادگي: سيوان -
تاريخ: 21 دي 88 - 00:00:00
با سلام من نمي خواهم به كسي توهين كنم توكتابهاي اهل سنت چه از قديم وچه جديد من نديدم كه به يكي از امامن اهل تشيع توهين شده باشه ولي از كتابهاي اهل تشيع هر چه خوندم به عقيده اهل سنت اهانت وافترا شده:دو اصلا بگيم كه درست نيست گفتنش هيچ ايه اي براي عايشه نيومده همون بس كه خدا ميگه نه حديث دروغي ابن سبا مردان پاك براي زنان پاك مردان خبيث براي زنان خبيث پس براي كل امت اسلامي اومده پس شما دارين به پيغمبر نيز توهين ميكننين وپيغمبرو مردي ناپاك جلوه ميدين كسي كه اين كارو بكنه منافق مثل عبدلا بن ابي بيش نيست شايد حسن پسر زيدپسرحسن پسر علي بن ابطالب (ع) روبشناسيد كه در جمع ياران خود نشسته بود ناگهان از زبان يكي از اصحاب خودش شنيد كه گفت عايشه فاحشه امام حسن پسر زيد دستور داد گردنش را بزنند دوستانش جمع شدن بابا اين از شيعيان علوي ماست از ياران ماست چطور گردنش را بزنيم فرمودند ايشان به مادر مسلمانان اهانت كردند درسورتي كه خداوند در سوره نور ميفرماييد مردان پاك براي زنان پاك وزنان پاك براي مردان پاك :مردان خبيث براي زنان خبيث :زنان خبيث براي مردان خبيث اين به پيغمبر نيز اهانت كرده پس پس گردنش را بزنيدشما نيز اگه چنين كسي بود حكمتان همين بود اخه يارو ميگه بعداز پيغمبر (ص) علي(ع) عايشه رو طلاق داده اينو يه بچه هم به اين حرف ميخنده ناموستو يكي ديگه بفرسته بره اونم كي عايشه همسر پيغمبر.شما همش تو توهمين ايت الله محلاتي رو ميشناسي يه کتابي چاپ کرده بود به اسم عايشه تو اون کتاب شيطاني هيچي به عايشه توهين شده بود به شخص خود محمد (ص) توهين شده بود چون نوشته بود پيغمبر عايشه رو نخاسته فقط به خاطر اينکه به نفس خودش مغلوب بشه عايشه روگرفته از شما سوال ميکنم چرا؟ مگه محمد(ص) آخوندهاي شما هستش اگه هميه راوي هاتون مثل شيطان صفتي همچو محلاتي باشه معلومه که شما راست ميگين کدامکتاب معتبر کدام راستي همينه که الان ميبينم من آدم مسلماني نيستم من سر زده اين سايتهارو نگاه ميکنم چون هيچ کار خير انجام نداده ام ولي هر کس به اعتقادات پدريم يا خودم توهين بکنه چشماشو از حدقه در ميارم آدم بايد يه کم واقع بين باشه من هنوز مذهبم رو انتخاب نکردم اگه ازرو علم انتخاب کنم خدا قبول کنه سني شافعي ميشم يه چيز ديگه بيشتر تفسيرهاي اهل تشيع براين است که اين ايه ها براي پاکي عايشه اومده از مجلسي گرفته کتابهاي مراجعين تقليد از همداني تا طباطبايي کافي و... جواب نظر: با سلام |
18 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 06 بهمن 88 - 00:00:00
سلام عليکم خير دنيا و آخرت نصيب شما باشد. انشاء الله مولي علي(عليه السلام) پاسخ شما را دهاد. هنگامي که به اين دو صفحه از سايت وهابي ها مراجعه ميکنيم: http://sirah.al-islam.com/Display.asp?f=mga1354 http://sirah.al-islam.com/Display.asp?f=mga1328 ميبينيم که نگاشته اند: «غزوة المريسيع في سنة خمس خرج رسول الله صلى الله عليه وسلم يوم الاثنين لليلتين خلتا من شعبان وقدم المدينة لهلال رمضان وغاب شهرا إلا ليلتين» «باب غزوة بني قريظة سار إليهم النبي - صلى الله عليه وسلم - يوم الأربعاء لسبع بقين من ذي القعدة فحاصرهم خمسة عشر يوما ، ثم انصرف يوم الخميس لسبع خلون من ذي الحجة سنة خمس . واستخلف على المدينة ابن أم مكتوم » لطفا چند رفرانس ذکر بفرماييد که جنگ قريظه يعني قبل از جنگ مريسيع واقع شده است. يا علي جواب نظر: با سلام دوست گرامي قاسم بن سلام از قديميترين مورخين و محدثين اهل سنت مينويسد : ثم قدم المدينة ، فحكم في سائرهم بالفداء والمن ، ثم كان يوم الخندق إذ سارت إليه الأحزاب فقاتلهم حتى صرفهم الله عنه ، وخرج إلى بني قريظة لممالأتهم لأنهم كانت للأحزاب فحاصرهم حتى نزلوا على حكم سعد بن معاذ ، فحكم فيهم ، فقتل المقاتلة وسبى الذرية ، فصوب رسول الله صلى الله عليه رأيه وأمضى فيهم حكمه ومن على الزبير بن باطا من بينهم لتكليم ثابت بن قيس بن شماس إياه فيه حتى كان الزبير هو المختار لنفسه القتل ، ثم كانت غزاة المريسيع ، وهي التي سبى فيها بني المصطلق رهط جويرية بنت الحارث من خزاعة ، فاستحياهم جميعا وأعتقهم فلم يقتل أحدا منهم علمناه الناسخ والمنسوخ للقاسم بن سلام ج 1 ص 339اسم المؤلف: أبو عُبيد القاسم بن سلاّم البغدادي (المتوفى : 224هـ) الوفاة: 224 همچنين بيهقي ميگويد : باب في خروج النبي إلى بني قريظة وما ظهر في رؤية من رأى من الصحابة جبريل عليه السلام من دلائل النبوة وغير ذلك من دعاء سعد ابن معاذ وإسلام ابني سعية ثم في قتل ابن أبي الحقيق ثم في قتل ابن نبيح الهذلي وما في تلك القصة من دلائل النبوة باب غزوة بني المصطلق وهي غزوة المريسيع وما ظهر فيها من دلائل النبوة وفيه ذكر حديث الإفك دلائل النبوة ج 1 ص 57، اسم المؤلف: للبيهقي الوفاة: 458 سعد بن معاذ مات في منصرف رسول الله صلى الله عليه وسلم من بني قريظة لا يختلفون في ذلك ولم يدرك غزوة المريسيع ولا حضرها الدرر ج 1 ص 190 اسم المؤلف: ابن عبد البر الوفاة: 463 و... موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
19 |
نام و نام خانوادگي: ثابت -
تاريخ: 27 خرداد 90 - 12:56:18
در موضوع افك از ديدگاه شيعه اشکالاتي وجود دارد: 1-چطور پيامبر (ص) متوجه تهمت بودن اين مسئله نشد. 2-چگونه بدون محاکمه دستور قتل صادر کرد. 3-چرا حضرت علي متوجه نشد. جواب نظر: با سلام دوست گرامي تمام اين مسائل طبق روايات اهل سنت است ؛ همچنين پاسخ آن است که با وجود علم رسول خدا (ص) و اميرمومنان اين کار براي رفع تهمت و آگاه شدن مردم لازم بوده است . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
20 |
نام و نام خانوادگي: علي شمس -
تاريخ: 17 تير 90 - 21:39:11
با سلام و احترام خدمت همه برادران لطفا به تفسير نمونه جلد 14 صفحه 415 مراجه فرماييد و از تحليل زيباي آيت الله مكارم شيرازي در خصوص هر دو شان نزول استفاده نماييد كه ايشان به هر دو شان نزول اشكالاتي را وارد مي دانند (تفسير نمونه از سايت ايشان قابل دانلود است) |
21 |
نام و نام خانوادگي: جعفر الصادق -
تاريخ: 03 مرداد 90 - 17:58:26
هر دو روايت از نظر شيعه داراي مشكلاتي است.شيعه آيه افك را نه در مورد عايشه پذيرفته نه ماريه رج ك به تفسير طباطبايي ج15 اشكال علامه طباطبايي بر اينكه آيه درمورد عايشه است: موارد اشكال در اين روايت و روايات ديگرى كه از طرق عامه در اين باره نازل شده است مؤلف: اين روايت به طرقى ديگر نيز از عايشه، از عمر، ابن عباس، ابو هريره، ابو اليسر انصارى، ام رومان مادر عايشه، و ديگران نقل شده، و با اين روايت مقدارى اختلاف دارد. و در آن آمده كه منظور از (الّذين جاءوا بالافك ) عبد اللّه بن ابى بن سلول، و مسطح بن اثاثه (كه از اصحاب بدر و از سابقين اولين از مهاجرين است )، و حسان بن ثابت و حمنه خواهر زينب همسر رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) بودند. و نيز در آن آمده كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله) بعد از نزول آيات افك، ايشان را خواست، و بر آنان حد جارى ساخت، چيزى كه هست عبد اللّه بن ابى را دو بار حد زد، براى اينكه كسى كه همسر رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) را نسبت زنا بدهد دو حد دارد. و در اين روايت كه با هم قريب المضمون مى باشند در جريان قصه از چند جهت اشكال است : جهت اول اينكه : از خلال اين روايات برمى آيد كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) درباره عايشه سوء ظن پيدا كرده بود، مثلا يك جاى روايات آمده كه حال آن جناب نسبت به عايشه در ايام مرضش تغيير يافته بود، تا آيات تبرئه نازل شد، جاى ديگر آمده كه عايشه گفت : بحمد اللّه نه به حمد تو، و در بعضى از روايات آمده كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) به پدرش دستور داد برو و به عايشه بشارت بده، ابوبكر وقتى بشارت را داد گفت بحمد اللّه نه به حمد صاحبت كه تو را فرستاده، و مقصودش رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) بوده، و در جاى ديگر روايات آمده كه وقتى رسول خدا (صلى الله عليه و آله) او را نصيحت مى كرد كه اگر واقعا اين كار را كرده اى توبه كن، زنى جلو در خانه نشسته بود، عايشه گفت از اين زن خجالت نمى كشى كه برود و شنيده هاى خود را بازگو كند؟ و معلوم است كه اين جور حرف زدن با رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله)، - كه منظور در همه آنها اهانت و اعتراض است - وقتى از عايشه سر مى زند كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) را در امر خود دچار سوء ظن ببيند، علاوه بر اين در روايت عمر تصريح شده كه گ فت : در قلب رسول خدا (صلى الله عليه و آله) از آنچه مى گفتند سوء ظنى پيدا شده بود. و كوتاه سخن اينكه دلالت عموم روايات بر سوء ظن رسول خدا (صلى الله عليه و آله) نسبت به عايشه جاى هيچ حرفى نيست، و حال آنكه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) اجل از اين سوء ظن است و چطور نباشد؟ با اينكه خداى تعالى ساير مردم را از اين سوء ظن توبيخ نموده و فرمود: (چرا وقتى مؤمنين و مؤمنات اين را شنيدند حسن ظن به يكديگر از خود نشان ندادند، و نگفتند كه اين افترايى است آشكار)؟، و وقتى حسن ظن به مؤمنين از لوازم ايمان باشد، رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) سزاوا رتر به آن است، و سزاوارتر از اجتناب از سوء ظن است كه خود يكى از گناهان مى باشد و مقام نبوت و عصمت الهى او با چنين گناهى نمى سازد. علاوه بر اين قرآن كريم تصريح كرده به اينكه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) داراى حسن ظن به مؤمنين است و فرموده : (و منهم الّذين يوذون النبى و يقولون هو اذن قل اذن خير لكم، يؤمن بالله و يؤمن للمؤمنين، و رحمة للذين آمنوا منكم، و الّذين يوذون رسول اللّه (صلى اللّه عليه و آله) لهم عذاب اليم ). از اين هم كه بگذريم اصولا اگر بنا باشد گناهانى چون زنا در خانواده پيغمبر نيز راه پيدا كند، مايه تنفر دلها از او شده و دعوت او لغو مى گردد، و بر خدا لازم است كه خاندان او را از چنين گناهانى حفظ فرمايد، و اين حجت و دليل عقلى عفت زنان آن جناب را به حسب واقع ثابت مى كند، نه عفت ظاهرى را فقط، و با اينكه عقل همه ما اين معنا را درك مى كند، چطور رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) آن را درك نكرده و نسبت به همسر خود دچار ترديد مى شود. جهت دوم اينكه : آنچه از روايات بر مى آيد اين است كه داستان افك از روزى كه سازندگان آن آن را به راه انداختند، تا روزى كه به همين جرم تازيانه خوردند، بيش از يك ماه طول كشيده، و با اينكه حكم قذف در اسلام معلوم بوده، كه هر كس شخصى را قذف كند و شاهد نياورد بايد تازيانه بخورد، و شخص متهم تبرئه شود، با اين حال چرا رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) بيش از يك ماه حكم خدا را در حق قذف كنندگان جارى نكرد و منتظر وحى ماند تا دستورى در امر عايشه برسد و در نتيجه اين مسامحه، قضيه دهان به دهان بگردد و مسافران از اينجا به آنجا بكشانند و كار به جايى برسد كه ديگر وصله بر ندارد؟ مگر آيه شريفه غير آن حكم ظاهرى چيز زايدى آورد؟ وحيى هم كه آمد همان را بيان كرد كه آيه قذف بيان كرده بود كه مقذوف به حكم ظاهرى شرعى براءت دارد. و اگر بگويى كه آيات مربوط به افك چيز زايدى بيان كرد، و آن طهارت واقعى عايشه، و براءت نفس الامرى او است، و آيه قذف اين را نمى رسانيد، و شايد انتظار رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) براى همين بوده كه آيه اى نازل شود، و بى گناهى عايشه را به حسب واقع بيان كند. در جواب مى گوييم هيچ يك از آيات شانزده گانه افك دلالتى بر براءت واقعى ندارد، تنها حجت عقليه اى كه گذشت كه بايد خانواده هاى انبياء از لوث فحشاء پاك باشند آن را افاده مى كند. و اما آيات ده گانه اول، كه در آن شائبه اختصاصى هست، روشن ترين آنها در دلالت بر براءت عايشه آيه (لولا جاءوا عليه باربعة شهداء، فاذلم ياتوا بالشهداء فاولئك عند اللّه هم الكاذبون ) است، كه در آن استدلال شده بر دروغگويى اصحاب افك، به اينكه شاهد نياورده اند، و معلوم است كه شاهد نياوردن دليل بر براءت ظاهرى، يعنى حكم شرعى به براءت است، نه براءت واقعى، چون پر واضح است كه بين شاهد نياوردن و براءت واقعى حتى ذره اى هم ملازمه نيست. و اما آيات شش گانه اخير كه حكم به براءت طيبين و طيبات مى كند، حكم عامى است كه در لفظ آن مخصصى نيامده و در نتيجه شامل عموم طيبين و طيبات مى شود و براءتى كه اثبات مى كند در بين عموم آنان مشترك است، و اين نيز واضح است كه براءت عموم مقذوفين (البته در قذفى كه اقامه شهود نشده باشد) با حكم ظاهرى شرعى مناسب است نه با براءت واقعى. پس حق مطلب اين است كه هيچ گريزى از اين اشكال نيست، مگر اينكه كسى بگويد: آيه قذف قبل از داستان افك نازل نشده بوده، بلكه بعد از آن نازل شده، و علت توقف رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) هم اين بوده كه حكم اين پيش آمد و نظاير آن در اسلام نازل نشده بوده، و رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) منتظر حكم آسمانى آن بوده. و از جمله روشن ترين ادله بر نادرستى اين روايت اين است كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) در مسجد از مردم درباره شخص قاذف استعذار كرد (يعنى فرمود: شر او را از من دور كنيد به طورى كه ملامتى متوجه من نشود) و سعد بن معاذ آن پاسخ را داد، و سعد بن عباده با او مجادله كرد، و سر انجام در ميان اوس و خزرج اختلاف افتاد. و در روايت عمر آمده كه بعد از ذكر اختلاف مزبور، اين گفت : ياللاؤ س وآن گفت : يا للخزرج، پس اين دو قبيله دست به سنگ و كفش زده به تلاطم در آمدند، تا آخر حديث، و اگر آيه قذف قبلا نازل شده بود، و حكم حد قاذف معلوم گشته بود، سعد بن معاذ پاسخ نمى داد كه من او را مى كشم، بلكه او و همه مردم پاسخ مى دادند كه يا رسول اللّه (صلى اللّه عليه و آله) حكم قذف را در باره اش جارى كن، قدرت هم كه دارى، ديگر منتظر چه هستى ؟. اشكال سومى كه به اين روايات وارد است اين است كه اين روايات تصريح مى كنند به اينكه قاذفين، عبداللّه بن ابى و مسطح و حسان و حمنه بودند، آن وقت مى گويند: كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) عبداللّه بن ابى را دو بار حد زد، ولى مسطح و حسان و حمنه را يك بار، آنگاه تعليل مى آورند كه قذف همه جا يك حد دارد، ولى در خاندان رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) دو حد و اين خود تناقضى است صريح، چون همه نامبردگان مرتكب قذف شده بودند و فرقى در اين جهت نداشتند. بله در روايات آمده كه عبداللّه بن ابى تولى كبره يعنى تقصير عمده زير سر او بوده، و ليكن هيچ يك از امت اسلام نگفته كه صرف اين معنا باعث اين مى شود كه دو حد بر او جارى شود، و عذاب عظيم را در آيه (الذى تولّى كبره منهم له عذاب عظيم ) تفسير به دو حد نكرده اند. اشكال علامه طباطبايي در مورد اينكه آيه در مورد ماريه است: اشكالاتى كه بر اين روايت نيز وارد است اما اولا: براى اينكه داستانى كه در اين روايات آمده با آيات افك منطبق نمى شود، مخصوصا با آيه (ان الّذين جاءوا بالافك عصبه منكم...) و آيه (و لولا اذ سمعتموه ظن المؤمنون و المؤمنات بانفسهم خيرا) و آيه (اذ تلقونه بالسنتكم و تقولون بافواهكم ما ليس لكم به علم...) زيرا حاصل اين آيات اين است كه در اين داستان جماعتى با هم دست داشته اند، و داستان را اشاعه مى دادند تا رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) را رسوا كنند، و مردم هم آن را دهان به دهان مى گرداندند و در نتيجه قضيه، منتشر شده، و مدتى طولانى در بين مردم باقى مانده، و اين جماعت هيچ حرمتى را براى رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) رعايت نكردند، اين مطالب كجا و مضمون حديث فوق كجا؟! خدا مى داند، مگر اينكه بگوييم در روايات در شرح مفصل داستان، كوتاهى شده. و اما ثانيا: مقتضاى براءت ماريه قبطيه اين است كه حد خداى را بر عايشه جارى كرده باشند، و حال آنكه جارى نكردند، و هيچ مفرى از اين اشكال نيست، جز اينكه بگوييم اين قصه قبل از نزول حكم قذف واقع شده، و آيه قذف بعد از مدت زمانى نازل شده است. ولى آنچه در حل اشكال حد بر هر دو صنف از روايات بايد گفت - همان طور كه گذشت - اين است كه بگوييم آيات افك قبل از آيه حد قذف نازل شده و با نزول آيه افك هم غير از براءت مقذوف در صورت اقامه نشدن شاهد و غير از حرمت اين عمل چيزى تشريع نشد، يعنى حد قاذف در آن آيه تشريع نشد، چون اگر حد قاذف قبل از داستان افك تشريع شده بود، هيچ مجوزى براى تاءخير آن، و به انتظار وحى نشستن نبود، و هيچ يك از قاذف ها هم از حد رهايى نمى يافتند، و اگر هم با خود آيات افك تشريع شده بود، بايد در آنها اشاره اى به آن شده بود، و لااقل آيات افك متصل به آيات قذف مى شد، و كسى كه عارف به اسلوبهاى كلام است هيچ شكى نمى كند در اينكه آيه (ان الّذين جاءوا بالافك ) تا آخر آيات، هيچ گونه اتصالى با ما قبل خود ندارد. و اينكه هر كس به يكى از زنان رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) نسبت ناروا دهد دو بار حد دارد، بايد در خلال آيات افك كه آن همه تشديد و نص تهديد به عذاب در آنها هست به اين مسأله اشاره مى شد، و نشده. و اين اشكال در صورتى كه آيه قذف با آيات افك نازل شده باشد شديدتر است، براى اينكه لازمه چنين فرضى اين است كه مورد ابتلاء حكم دو حد باشد آن وقت حكم يك حد نازل شود. براي مطالعه بيشتر به تفسير علامه مراجعه كنيد. http://www.aviny.com/quran/almizan/jeld-15/mizan-05.aspx |
22 |
نام و نام خانوادگي: علي -
تاريخ: 02 ارديبهشت 91 - 18:09:24
پاسخ صحيح در برابر اشکالاتي که علامه طباطبايي گفته اند چيست؟ اشکالت علامه بر نقل شيعه جدي هستند همانطور که علامه مي گويد هيچ مفري از اين اشکالات نيست. شما به قدري غرق اسکات خصم هستيد که پاسخ استدلالي را فراموش مي کنيد يا وجود ندارد. جواب نظر: با سلام دوست گرامي اين اشكالات هم بر نقل شيعه و هم بر نقل اهل سنت وارد است در حقيقت اين اشكالات بر تمام روايات وارد شده در تفسير آيه قذف وارد است. جواب آن هم انشاء الله باشد تا امام زمان عج تشريف بياورند ولي در مورد نقل اهل سنت اشكالات بيشتري مطرح شده و در مقاله اشاره شد كه اصلا قابل پذيرش نيست. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
23 |
نام و نام خانوادگي: علي -
تاريخ: 02 ارديبهشت 91 - 18:17:15
اشکال بعدي به روايت شيعه استفاده حضرت از اهل بيت براي ماريه است. "فقال الحمد لله الذي صرف عنا السوء أهل البيت" که طبعا طبق استدلالات عديده شيعيان اهل بيت به زنان پيامبر گفته نشده مگر استدلال علما براي آيه تطهير را آنگونه که عامه مي گويند تفسير کنيد. جواب نظر: باسلام دوست گرامي پيامبر اين سخن را در صحبت خود با امام علي ع ايراد كردند و منظورشان مي تواند همان اهل بيت مورد نظر شيعه باشد و هيچ منافاتي نداشته باشد چون ايرادي كه به پيامبر وارد شود به تمام اهل بيت است و لزومي ندارد ماريه را در آن شريك بدانيم تا اشكالي بر شيعه بار شود. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
24 |
نام و نام خانوادگي: على كريمى -
تاريخ: 23 ارديبهشت 91 - 03:37:41
من نمي دانم اگر حضرت رسول (ص) حضرت علي (ع) را فرستاد تا مرد رو بكشه و اونهم ديد كه نه مرد است و نهزن اين ديگه چه ملزمي هست كه آيهاي بياد!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ البته اگر اين آيه به اون منضور آمده باشد كه شما مي فرمائيد،،، ولي اينهم بدونيد كه خدا زنا را با توبه نمي بخشد، پس چي شد كه حضرت عائشه ماند و مجازات نشد؟ آيا اين قابل قبول است كه توي خانه پيامبر يك زنا كاري وجود داشته باشد؟ آيا خانه پيامبر و خانهدانش پاك نبود،،، شما شيعيان مي گوئيد امان ما معصومند آيا پيامبر معصوم نبود؟ اگر بود زن زنا كار تو خونه پيامبر چ مي كند؟ جواب نظر: باسلام چگونه است كه اگر آيه در برائت از ماريه باشد الزامي ندارد ولي اگر در برائت عايشه باشد صحيح و الزام دارد؟ كدام زنا؟ كسي عايشه را زناكار ندانسته است بيشتر دقت كنيد؟ برادر گرامي دوباره مقاله را با دقت بيشتر بخوانيد. ادعاهاي شما ناصحيح است و شيعه همچنين تهمتي به عايشه نزده است. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
25 |
نام و نام خانوادگي: مجيد -
تاريخ: 20 خرداد 91 - 20:46:15
روايت امام باقر بيشتر شبيه داستان اکشنه( يعني واقعا امام باقر در نقل يک ماجرا اينجور با احساس و با ذکر جزئيات صحبت ميکنه؟) به نظر من اين روايت از همونايي که فاضربوه علي الجدار لزومي هم نداره ثابت کنيم آيه افک درباره عايشه نيست و درباره ماريه هست چون درباره هر کي که باشه فضيلتي محسوب نميشه |
26 |
نام و نام خانوادگي: جواد صمدي -
تاريخ: 01 تير 91 - 10:03:37
با سلام ... شما به افک از ديدگاه شيعه ...متوسل شده ايد من خودم قبلا اين سوالات برايم مطرح بود که در اين روايت توهين به پيامبر اکرم و امام علي (ع) شده است حالا کاري ندارم که مثل اين روايت در اهل سنت آمده يا نه چون من شيعه هستم و فکر نمي کردم که روايات مزخرف در شيعه هم موجود باشد در اين روايت پيامبر اکرم فقط با گفته ي عايشه و بدون هيچ تحقيقي حکم به قتل کسي ميدهد که بي گناه است! و حکم او را قتل صادر مي کند! و امام علي (ع) را مي فرستد تا او را به قتل برساند و امام هم هنگامي که او لخت و عريان مي شود به عوض اينکه صورتش را برگرداند چنان در عورت او دقيق مي شود که متوجه مي شوند او حتي عورت زنانه هم ندارد!!! تازه ما شيعيان هميشه مي گوييم که زنان پيامبر جزء اهل بيت نمي باشند ولي در اين روايت صراحتا ماريه را جزء اهل بيت پيامبر قلم داد مي کند!!؟ اگر جريج قبطي عورت مردانگي ميداشت چه، به دست حضرت علي(ع) کشته مي شد و آنموقع هم پيامبر و هم امام قاتل مي شدند!!! من اول با علاقه مطالب سايتتان را مي خواندم ولي از زماني که استناد شما را به اين روايت ديدم و پاسخ شما را به احمد در قسمت فهرست نظرات (آن را در پايين آورده ام) که سني هم هست ديدم جذابيت سايتتان براي من کمرنگ شد چون اين آقاي سني دقيقا همان سوالاتي را مطرح کرده که براي خود من ايجاد شده و شما عزيزان که ادعا مي کنيد تعصب شيعي نداريد در اينجا روايت را صحيح ميدانيد و فقط براي اينکه ثابت کنيد که عايشه مشمول اين آيه نمي شود با صحيح خواندن اين روايت کل شيعه را زير سوال مي بريد و اين احمد آقا که سني هست اگر با همين روايت و استدلالات شما شيعه نشود من حق را به او ميدهم، به نظر من اين روايت از ريشه باطل است و شما بايد دنبال اين باشيد که اين روايت چه مشکلي دارد که اين را باطل اعلام کنيد، و مقداري اين طرز برخورد تندتان را از کساني که نظرات خودشان را با فحش مي گويند کم کنيد و در اين موارد از پيامبر اکرم پيروي کنيد که با دشمنانشان هم با برخودي خوش برخورد مي کردند و تعصبات شيعي را کنار بگذاريد، متاسفانه اين روايت باطل در 4 کتب شيعي نقل شده من شخصا متاسفم که شيعه هم از اين روايات مزخرف دارد چون در اين موارد است که حق و باطل در هم مي آميزد و انسان نميداند شيعه برحق است يا مذهب ديگري؟ چون به نظر من اگر مذهبي بر حق باشد مسلما خداوند هم آن مذهب را کمک مي کند تا از روايات باطل بري باشد، چون اينگونه بر حق بودنش سريعا ثابت مي شود و دشمنان ديگر نمي توانند از روايات خودمان عليه خودمان استفاده کنند و مذهبمان را زير سوال ببرند... جواب نظر: باسلام دوست گرامي اين روايت با كمي تفاوت به اين صورت هم نقل شده است: روى محمد بن الحنفية - رحمة الله عليه - عن أبيه أمير المؤمنين - عليه السلام - قال : كان قد كثر على مارية القبطية أم إبراهيم في ابن عم لها قبطي كان يزورها ، ويختلف إليها ، فقال لي النبي - صلى الله عليه وآله - : " خذ هذا السيف وانطلق ، فإن وجدته عندها فاقتله " . قلت : يا رسول الله ، أكون في أمرك إذا أرسلتني كالسكة المحماة ، أمضي لما أمرتني ، أم الشاهد يرى ما لا يرى الغائب ؟ فقال لي النبي - صلى الله عليه وآله - : " بل الشاهد يرى ما لا يرى الغائب " . فأقبلت متوشحا بالسيف ، فوجدته عندها ، فاخترطت السيف ، فلما أقبلت نحوه عرف أني أريده ، فأتى نخلة فرقى إليها ، ثم رمى بنفسه على قفاه ، وشغر برجليه ، فإذا إنه أجب امسح ، ما له كما للرجال ، قليل ولا كثير ، قال : فغمدت السيف ورجعت إلى النبي - صلى الله عليه وآله - فأخبرته : فقال : الحمد لله الذي يصرف عنا أهل البيت " . (امالي سيد مرتضى - قدس سره الشريف - ج 1، ص 77 ) در اين مورد مرحوم شيخ مفيد مقاله كوتاهي دارند كه نطر شما را به برخي از مطالب آن جلب مي كنم: 1. رسول الله سخني از عايشه شنيد كه او را بسيار ناراحت كرد و لازم بود ناراحتي خود را ظاهر كند چون دشمنان مي توانستند همين مساله را بازيچه خود قرار داده و خانواده رسول الله را هدف اتهامات شوم خود قرار دهند لذا بسرعت و بطور مطلق دستور قتل قبطي را دادند 2. حضرت علي عليه السلام پرسيدند آيا سخت گيرانه عمل كنم يا طبق مشاهدات خود عمل كنم كه رسول الله فرمودند طبق مشاهدات خودت. مرحوم شيخ مفيد در اينجا مي فرمايند اوامر رسول الله طبق معرفه افراد به لحاظ اطلاق و تقييد و اجمال و .. بوده و چون ايشان شاگرد رسول الله ص بوده اند و مي دانستند كه اينجا جاي عمل كردن به مطلق امر رسول الله نيست لذا براي اينكه براي شنوندگان بعداً سؤال نشود كه چرا به امر رسول الله عمل نكردند اين تفصيل را پرسيدند و اگر غير از ايشان به كس ديگري محول مي شد حتماً خود رسول الله ص تفصيل مي دادند. 3. امر به قتل قبطي بخاطر اين نبود كه وي مستحق اين قتل است بلكه چون وي مورد اين تهمت و فتنه قرار گرفته بود و دفع تهمت از عائله رسول الله كه منتسب به ايشان بوده لازم بود تا اشرار و منافقان از آن استفاده نكنند لذا امر به قتل او شد. 4. اينكه حضرت امير عليه السلام به صورت سؤالي از رسول الله تفصيل ماجرا را جويا شدند نشان از حسن ادب ايشان دارد. 5. حكم به قتل قبطي شايد به خاطر اين بوده كه او مهدور الدم بوده چون شايد بدون اجازه رسول الله ص وارد خانه ايشان شده باشد. و يا شايد قتل قبطي از طرف خدا به رسول الله ص محول شده و ايشان آنرا به امام علي ع محول كرده باشندو...(رسالة حول خبر مارية تاليف مرحوم شيخ مفيد ره ناشر : دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت - لبنان، در مكتبه اهل بيت موجود است) دوست گرامي پيامبر و علي عليهما السلام هردو معصوم بوده اند و اگر چنين حكمي كرده اند يا طبق شواهد بوده كه در متن روايت نيامده و يا طبق علم غيبشان بوده كه مي دانستند چطور خواهد شد و چون مساله خيلي حساس بوده لازم بوده است به سرعت برخورد شود تا جلوي پخش و سوء استفاده از آن گرفته شود و به همين خاطر رسول الله بسيار غضبناك شدند تا دوباره كسي جرئت چنين توطئه هايي را عليه خاندان آنها در سر نپروراند. ثانياً حضرت امير عليه السلام چشمشان افتاده و با يك نگاه اين موضوع قابل دين است نياز به دقت نيست. ثالثاً توهين به همسر ايشان توهين به ايشان هم محسوب مي شود و اگر لفظ جمع در مورد اهل بيت بكار رفته لازم نيست حتماً همه اهل بيت در آنجا حاضر باشند، همينكه اين عمل در آينده اثر منفي بر اهل بيت رسول الله داشته باشد چنين استعمالي درست خواهد بود و شايد خود و حضرت امير عليهم السلام را مد نطر داشته اند و خطاب به ايشان گفته باشند كه خدا را شكر خداوند سوء را از ما خاندان دور كرد و اين بسيار محتمل است. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
27 |
نام و نام خانوادگي: غضنفري -
تاريخ: 05 تير 91 - 13:53:25
جناب جواد صمدي:با سلام خدمت همه دوستان ضمن تشكر از برادران و اساتيد "پاسخ به شبهات"كه بسيار عالمانه و منطقي به شما پاسخ دادند ولي بنده از قضاوت شما متعجبم كه چگونه برخورد اساتيد را تند و...قلمداد ميكنيد!!و مورد ديگر كه لازم به ذكر است اينكه يك شيعه واقعي اگر بر فرض محال هم يك روايت ضعيف در كتب خود ببيند آيا دليل منطقي است كه نسبت به تمام مباني متصل به وحي مذهب بد بين شود؟پس خداي متعال عقل و ادراك را براي چه به ما داده؟در صورتيكه اين مطلب را دوستان به طور كامل شرح داده اند و اين شبهات شما را كه بي شباهت به شبهات جناب احمد هم نيست كاملاَ منطقي و مستند جواب گفته اند ولي شما در سئوالهاي قبلي تان قانع نشديد و متاسفانه دوباره تكرار ميفرمائيد |
28 |
نام و نام خانوادگي: صبا -
تاريخ: 06 تير 91 - 03:20:03
كتاب الصحيح من سيره النبي الاعظم (ص) از نويسنده معاصر جعفر مرتضي عاملي در جلد 13 به بحث افك برداخته او اين روايت را از لحاظ سند و متن به دقت مورد بررسي قرار داده است در ضمن از ايشان كتاب حيث الافك نيز در همين زمينه منتشر شده است كه به زبان فارسي است.مراجعه به آن بسياري از شبهات را براي شما مرتفع خواهد نمود. در كتاب توجه كامل به منابع اهل سنت نيز وجود دارد. |
29 |
نام و نام خانوادگي: احد روحاني -
تاريخ: 07 شهريور 91 - 14:34:06
با سلام ميخواستم بگم اگر پيامبر (ٌص)به حضرت علي (ع) دستور فرمودند که براي مجازات خاطي برود و طبق گفته آقاي احمد "مكر رسول الله ص غيب نمي دانست؟" چرا ميدانست چنين دستوري فرمودند تا با آن حادثه آخر امر که پيامبر از آن آگاهي داشت حقيقت مطلب آشکار شود حضرت علي عليه السلام پرسيدند آيا سخت گيرانه عمل كنم يا طبق مشاهدات خود عمل كنم كه رسول الله فرمودند طبق مشاهدات خودت. مرحوم شيخ مفيد در اينجا مي فرمايند اوامر رسول الله طبق معرفه افراد به لحاظ اطلاق و تقييد و اجمال و .. بوده و چون ايشان شاگرد رسول الله ص بوده اند و مي دانستند كه اينجا جاي عمل كردن به مطلق امر رسول الله نيست لذا براي اينكه براي شنوندگان بعداً سؤال نشود كه چرا به امر رسول الله عمل نكردند اين تفصيل را پرسيدند و اگر غير از ايشان به كس ديگري محول مي شد حتماً خود رسول الله ص تفصيل مي دادند. و رسول خدا نخواستند با تعلل و سهل انگاري نعوذا بالله غيرتشان زير سوال برود و آگر ميخواستند بي تحقيق و از روي خشم کسي را مجازات کنند مسلما اول کسي را که دم دست بود مجازات ميکردند و لذا دستور ايشان بنوعي با هدف برملا شدن حقيقت بوده |
30 |
نام و نام خانوادگي: محمد شريعتي -
تاريخ: 13 شهريور 91 - 16:37:09
سلام عليکم من روايتي که از امام باقر (ع) نقل شده را نمي پذيرم. در الميزان، علامه طباطبايي (ره) اين حديث را با دلايل مختلفي رد مي نمايند (البته روايات سني ها را هم رد مي نمايند) و در شان امام علي (ع) و پيغمبر اسلام (ص) نيست که چنين عملي بکنند. باتشکر |
31 |
نام و نام خانوادگي: حقيقت جو -
تاريخ: 13 آبان 91 - 11:20:52
لعنة الله علي الكاذبين |
32 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 13 آبان 91 - 23:09:46
الله اکبر با سلام گفتي : لعنة الله علي الكاذبين منهم ميگم امين رب العالمين ....... الف مره لبيک يا علي |
33 |
نام و نام خانوادگي: ناظر -
تاريخ: 02 دي 91 - 16:33:28
سلام بنده از فريب کاري ها و تفره رفتن هاي اهل سنت و وهابيون آنقدر در تمام مباحث و مناظرات و اخيرا وبلاگ ها و سايت ها ديده ام، و البته از دروغ هاي بسياري که بسياري از مبلغان وهابي مي گويند، از جمله در وبلاگي که کسي خودش را شيعه هم معرفي مي کرد! اما امامان را معصوم نمي دانست! و از اين دست جريان ها با کمک هزينه هاي برخي کشورهاي نفت خير خاور ميانه و البته امريکا و ... اصلا بعيد نيست که زياد تر هم شده باشد. در مورد حقانيت شيعه همين بس که روايت پيامبر درباره 73 فرقه را همه قبول دارند. و وقتي تصريح شده که فقط 1 فرقه حق است، کافيست بگرديم و ببينيم کدام فرقه تفاوت مبنايي با ساير فرق دارد. چرا که اگر جز يک فرقه، بقيه اشتراکاتي داشته باشند که اگر بخواهيم موردي را براي اثبات حقانيت آن طرح کنيم، خوب بقيه فرقه ها هم در ان مشترک اند و نمي توان فرقه حق را تشخيص داد. اما شيعه، يک ويزگي دارد که هيچ فرقه اي ندارد، و آن 12 امامي بودن، معتقد به وجود ولي و امام حي و زنده حاضر است، و معتقد به تولي و تبري. که هيچ فرقه اي جز شيعه به تبري اعتقاد ندارد. در بقيه موارد، بيش از يک فرقه وجود دارد. |
34 |
نام و نام خانوادگي: دوستدار فاطمه -
تاريخ: 22 دي 91 - 19:28:07
ممنون که بر ادعاهاي يهوديماب وهابيون نامسلمان با منطق وبرهان خط بطلان مي کشيد ادعاهايي که ريشه در نفاق ودشمني با اسلام از زمان پيامبر در بين اطرافيان او وجود داشت وخاطر مبارکشان را مي ازرد |
35 |
نام و نام خانوادگي: سيدفرحان موسوي -
تاريخ: 24 فروردين 92 - 19:56:14
باسلام وخسته نباشيد وتشكر از اينكه با كمال خونسردي واحترام پاسخ اين وهابيهاي كثيف دشمن اهل بيت را ميدهيد فقط خواستم اين رابگويم كه هايشه هيچگونه عمل خلافي انجام نداد ولي اي وهابيهاي احمق نادان اين راقبول كنيد كه با امام علي عليه السلام جنگيد وباامر خداي متعال مخالفت نمود وباعث كشته شدن تعدادكثيري از مسلمانان گرديد ايا اين براي اثبات كفر مادرتون نيست اگر قران ايه 33سوره احزاب راميخوانيد واگر جنگ جمل را قبول داريد بدانيد كه مادرتان اسفل السافلين است من يعص الله ورسوله فقد ضل ضلالا مبينا |
36 |
نام و نام خانوادگي: بيگناه -
تاريخ: 07 ارديبهشت 92 - 16:11:39
خواهشن به يكديگر توهين ننماييدوازحجت نهان خود(عقل)بيشتر استفاده كنيد وكمي بيطرفانه موضوع رابنگريد شايد هدايت شويد .باتشكر. |
37 |
نام و نام خانوادگي: احمد -
تاريخ: 18 خرداد 92 - 10:29:59
با سلام متاسفانه تا جايکه من ميبينم و ديدم تا حال در کتاب هاي اهل سنت نه در قديم و نه تا حال هيچ توهيني به اهل تشيع نشده اما متاسفانه شيعيان همواره در سدد توهين و مخشوش ساختن اذهان مردم در مورد امهات و بد نام کردن اهل سنت هستند. خداوند ميفرمايد. کسي که به پيامبر (ص) و يارانش توهين کند دشمن خداوند محسوب شده و از جمله مسلمانان نيست. گفتار شيعيانيکه به بي بي عايشه صديقه ( رضي الله تعالي عنه ) توهين ميکنند بيشتر مشابه به گفتار منافقين و عيسويان است. شما در حقيقت تمام آدرس هاي که به مردم ميدهيد ساخته و پرداخته خودتان است. زيرا آدرس هاي که از کتاب بزرگ امام بخاري (رض) و امام مسلم (رض) ميدهيد کاملا اشتباه است زيرا چيزي که شما ميگيد اصلاً در کتاب هاي بخاري و مسلم ذکر نشده. از خداوند خواهان هدايت آن دسته از اهل تشيع هستيم که با تهمت به بي بي عايشه و بعضي ديگر از ياران بزرگ پيامبر (ص) خود را به نابودي و هلاکت نزديکتر ميسازند. خداوند شما را هدايت کند. و اگر هدايت نمي شويد خداوند نسل تان را نابود کند. |
38 |
نام و نام خانوادگي: اكبر -
تاريخ: 03 تير 92 - 01:14:48
سلام عليكم ببخشيد برادران حاج آقاي ابوالقاسمي در يكي از برنامه هايشان فرمودند با سند صحيح عمر همسر پيغمبر قتيله را طلاق داده اگر مي شود ادرس ان و همچنين اسناد و معني ان با عربي را برايم بنويسيد ممنون مي شوم همچنين اگر مي شود معاني جملات زير را هم برايمان بفرماييد كه چيست و در كامنت هاي قبل خودتان اين را نوشته ايد قال ابن جريج في قوله : ونادى نوح ابن قال : ناداه وهو يحسبه أنه ابنه وكان ولد على فراشه . ابن جرير الطبري ، جامع البيان ج 12 - ص 66 ، ضبط وتوثيق وتخريج : صدقي جميل العطار ، دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت - لبنان، طبعة سنة: 1415 - 1995 م. قال الحسن : لم يكن ابنه وإنما ولد على فراشه فنسب إليه . وقال مجاهد : ليس هو ابنه ، ويبين ذلك قول الله تبارك وتعالى فلا تسألني ما ليس لك به علم . النحاس ، معاني القرآن ، ج 3 - ص 351 ، بتحقيق: الشيخ محمد علي الصابوني ، جامعة أم القرى - المملكة العربية السعودية، الطبعة الأولى: 1409 . قال ابن الجوزي: روى ابن الأنباري بإسناده عن الحسن أنه قال : لم يكن ابنه ، إن امرأته فجرت . وعن الشعبي قال : لم يكن ابنه ، إن امرأته خانته ، وعن مجاهد نحو ذلك . وقال ابن جريج : ناداه نوح وهو يحسب أنه ابنه ، وكان ولد على فراشه . ابن الجوزي ، زاد المسير ، ج 4 - ص 91، تخريج الأحاديث أبو هاجر السعيد بن بسيوني زغلول نشر: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع ، الطبعة الأولى ، جمادى الأولى 1407 - كانون الثاني 1987 م. قال ابن عطية : وأن امرأته الكافرة خانته فيه هذا قول الحسن وابن سيرين وعبيد بن عمير. ابن عطية الأندلسي ، المحرر الوجيز في تفسير الكتاب العزيز ، ج 3 - ص 176، لبنان - دار الكتب العلمية ، دار الكتب العلمية، الطبعة الأولى: 1413 - 1993م . قال القرطبي : وقال ابن جريج : ناداه وهو يحسب أنه ابنة ، وكان ولد على فراشه ، وكانت امرأته خانته فيه. القرطبي ، تفسير القرطبي ، ج 9 - ص 46 ، بتحقيق: أبي إسحاق إبراهيم أطفيش،دار إحياء التراث العربي - بيروت - لبنان،مؤسسة التاريخ العربي ، طبعة سنة: 1405 - 1985 م. ممنون هستم از همه شما بزرگواران جواب نظر: باسلام دوست گرامي؛ طحاوي در شرح مشكل الاثار چنين روايت مي كند: حدثنا ابن خُزَيْمَةَ حدثنا حَجَّاجُ بن مِنْهَالٍ حدثنا حَمَّادُ بن سَلَمَةَ عن دَاوُد عن الشَّعْبِيِّ أَنَّ نَبِيَّ اللهِ صلى الله عليه وسلم تَزَوَّجَ قُتَيْلَةَ بِنْتَ قَيْسٍ وَمَاتَ عنها ثُمَّ تَزَوَّجَهَا عِكْرِمَةُ بن أبي جَهْلٍ فَأَرَادَ أبو بَكْرٍ أَنْ يَقْتُلَهُ فقال له عُمَرُ إنَّ النبي صلى الله عليه وسلم لم يَحْجُبَهَا ولم يَقْسِمْ لها ولم يَدْخُلْ بها وَارْتَدَّتْ مع أَخِيهَا عن الإِسْلاَمِ وَبَرِئَتْ من اللهِ تَعَالَى وَمِنْ رَسُولِهِ فلم يَزَلْ بِهِ حتى تَرَكَهُ فَفِي هذا الحديث أَنَّ أَبَا بَكْرٍ أَرَادَ أَنْ يَقْتُلَ عِكْرِمَةَ لَمَّا تَزَوَّجَ هذه الْمَرْأَةَ لأَنَّهَا كانت عِنْدَهُ من أَزْوَاجِ النبي ص اللَّاتِي كُنَّ حُرِّمْنَ على الناس بِقَوْلِ اللهِ تَعَالَى وما كان لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللهِ الآيَةَ وَأَنَّ عُمَرَ أَخْرَجَهَا من أَزْوَاجِ النبي ص بِرِدَّتِهَا التي كانت منها إذْ كان لاَ يَصْلُحُ لها مَعَهَا أَنْ تَكُونَ لِلْمُسْلِمِينَ أُمًّا. (شرح مشكل الآثار ، اسم المؤلف: أبو جعفر أحمد بن محمد بن سلامة الطحاوي الوفاة: 321هـ ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - لبنان/ بيروت - 1408هـ - 1987م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : شعيب الأرنؤوط، ج 2، ص120 ) اما معني جملاتي كه ذكر كرده ايد: اين جريج در مورد اين آيه كه مي فرمايد: «و نادي نوح ابنه» مي گويد: او را ندا داد چون خيال مي كرد او فرزند اوست و حال آنكه فرزند فرد ديگري بود كه همسرش او را در خانه اش به دنيا آورده بود. حسن گويد: فرزند او نبود بلكه از همسرش در خانه او به دنيا آمده بود و به او نسبت داده شده بود. مجاهد گويد: او فرزند او نبوده و اين بيان كننده اين آيه است كه خداوند مي فرمايد: «فلا تسالني ما ليس لك علم» ابن جوزي گفته است: ابن انباري از حسن روايت كرده است كه گفت: او فرزند نوح نبوده، همسر او خيانت كرده. از شعبي روايت شده كه او فرزند نوح نبوده همسر او خيانت كرده و از مجاهد هم چنين چيزي روايت شده ابن جريج گفته: نوح او را صدا زد و خيال مي كرد او فرزند اوست ولي او فرزندي بود كه در خانه او متولد شده بود. ابن عطيه گفته است: همسر كافرس در مورد فرزندش به او خيانت كرده بود اين سخن حسن و ابن سيرين و عبيد بن عمير است. در پايان هم سخن ابن جريج از قول قرطبي نقل شده كه ترجمه اش گذشت. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
39 |
نام و نام خانوادگي: اكبر -
تاريخ: 04 تير 92 - 14:45:35
سلام به بزرگواران سايت ولي عصر دوستان بنده اسناد حديث ذيل را مي خواستم پيامبر اکرم زيارت اهل بقيع مي رفتند، يا حضرت صديقه طاهره هر هفته قبر عمويشان حمزه سيد الشهدا زيارت مي کردند راستيتش قبلا هم چندين بار سوال ذيل را پرسيده ام اما جوابم را نداديد حاج اقاي حسيني يك مسئله رو مطرح كره بودنه درباره اعتقاد عثمان الخميس درباره مهدويت كه عثمان گفته مسئله مهدويت براي ما محرز هست و هيچ شكي در ان نيست اگر مي شود متن عربي و سند ان را به هم بدهيد با معني ممنون مي شوم البته بنده ان را داشتم وولي گم كردم باتشكر از زحماتتون و انشا الله مولا فرداي قيامت شفاعتتون رو بكند جواب نظر: باسلام دوست گرامي؛ يكي از روايات مربوط به زيارت رسول الله صلي الله عليه و آله از بقيع روايت ذيل است: «أخبرنا يَزِيدُ بن هَارُونَ انا الْأَشْعَثُ عن الْحَسَنِ ان النبي صلى الله عليه وسلم خَرَجَ إلى الْبَقِيعِ فَرَأَى رَجُلًا يُبَاعُ...» (سنن الدارمي ج 2، ص 468 و سنن بيهقي ج6، ص240) در روايت ديگري سخني از ايشان در مورد جواز زيارت قبور آمده است: « رسول الله صلى الله عليه وسلّم خطب الناس يوم فتح مكة وأحل لهم ثلاثة أشياء كان ينهاهم عنها ، وحرم عليهم ثلاثة أشياء كان الناس يستحلونها : أحل لهم لحوم الأضاحي ، وزيارة القبور...» رسول الله صلي الله عليه و آله براي آنها حلال كرد گوشت قرباني و زيارت قبور و...(اسد الغابة، ج 2، ص 99) اما در مورد حضرت زهرا سلام الله عليها كه به زيارت قبر عموي خود حمزه مي رفتند: «7000 أخبرنا أبو عبد الله الحافظ ثنا أبو حميد أحمد بن محمد بن حامد العدل بالطابران ثنا عثمان بن محمد ثنا أبو مصعب الزهري حدثني محمد بن إسماعيل بن أبي فديك أخبرني سليمان بن داود عن جعفر بن محمد عن أبيه عن علي بن الحسين عن أبيه أن فاطمة بنت النبي صلى الله عليه وسلم كانت تزور قبر عمها حمزة كل جمعة فتصلي وتبكي عنده» (سنن البيهقي الكبرى، ج 4، ص 1141) در مورد سخن عثمان الخميس ما چيزي نديديم . خواستيد از خودشان در برنامه هايي كه دارند سوال كنيد. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
40 |
نام و نام خانوادگي: aaaaaaaaaa -
تاريخ: 11 تير 92 - 17:58:32
سلام اين که (روايتي از امام محمد باقر عليه السلام در بحارالانوار در همين مقاله)گفتيد: "... رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم ) حضرت علي عليه السلام را به دنبال جريج فرستادند و امر نمودند که حضرت امير او را به قتل برساند ..." به نظر ميرسد اين موضوع (بدون تحقيق و بررسي قضاوت کردن و حکم کردن در مورد اتهامي که ثابت نشده)با سيره و روش پيامبر چندان سازگاري ندارد لطفا دو مورد روايت و سند آن ... بيشتر توضيح دهيد (قبلا هم يه مرتبه پرسيده بودم اما منتشر نشده بود) با تشکر جواب نظر: باسلام دوست گرامي؛ اشكالات فراواني از اين نمونه بر روايات شيعه و سني ذيل اين آيه مطرح است كه هر دو را از درجه اعتبار ساقط مي كند چنانچه علامه طباطبايي(ره) ذيل اين آيه در تفسير خود بيان نموده اند(در نظر 21 به آنها اشاره شده است) اما آنچه قطعاً قابل اثبات است و از مجموع آيات استفاده مى شود اين است كه شخص بيگناهى را به هنگام نزول اين آيات متهم به عمل منافى عفت نموده بودند، و اين شايعه در جامعه پخش شده بود. و نيز از قرائن موجود در آيه استفاده مى شود كه اين تهمت درباره فردى بود كه از اهميت ويژه اى در جامعه آن روز برخوردار بوده است. و نيز گروهى از منافقان و بظاهر مسلمانها مى خواستند از اين حادثه بهره- بردارى غرض آلودى به نفع خويش و به زيان جامعه اسلامى كنند كه آيات فوق نازل شد و با قاطعيت بى نظيرى با اين حادثه بر خورد كرد. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
صفحه بعد | [1] [2] |