![]() | ||
* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
![]() ![]() |
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 16 دي 1386 | تعداد بازديد: 10429 |
![]() ![]() ![]() ![]() |
آيا شفاعت خواستن از انبياء و صالحين و توسل به آنها شرك است ؟ | ||
گروه عقائد شيعه | ||
توضيح سؤال : سؤال كننده : ترانه سامانيبسم الله الرحمن الرحيم . فرقة وهابيت كه اخيراً در ميان اهل تسنن پيدا شده، پيروان محمد بن عبدالوهاب مي باشند كه وي تابع ابن تيميه حنبلي شامي بوده است. او مدعي شد كه برخي از افكار مسلمانها مثل اعتقاد به شفاعت و بعضي از كارهايشان مثل توسل جستن به پيامبران و اولياء الهي، شرك است. ولي ساير مسلمانها نظر وهابيت را ردّ نموده و اينگونه اعتقاد و اعمال را مخالف توحيد در عبادت نمي دانند. پاسخ : تعريف شفاعت نزد اهل لغتخليل بن احمد فراهيدي ( متوفي 150 ) در كتاب العين مي فرمايد : الشافع : الطالب لغيره ، وتقول استشفعت بفلان فتشفع لي إليه فشفعه في . والإسم : الشفاعة . واسم الطالب : الشفيع .كتاب العين ج 1 ص 260 . شافع يعني کسي که از غير خودش طلب شفاعت مي کند و مي گويد نزد فلان شخص واسطه و شفيع من باش . اسم مصدر ( حاصل و نتيجه مصدر ) آن شفاعت است و کسي را که طلب شفاعت مي کند شفيع مي نامند . المفردات ص 263 . زَبيدي نيز در تاج العروس ج 5 ، ص 401 همين مطلب را مي گو يد . تعريف شفاعت نزد متكلمين شيعهسيد مرتضى مي فرمايد: وحقيقة الشفاعة وفائدتها : طلب إسقاط العقاب عن مستحقه ، وإنما تستعمل في طلب إيصال المنافع مجازا وتوسعا ، ولا خلاف في أن طلب إسقاط الضرر والعقاب يكون شفاعة على الحقيقة .رسائل المرتضي ج 1، ص 150 ، باب مسألة الوعد و الوعيد و الشفاعة . شفاعت نمودن پيامبر اکرم فقط در برداشتن عقاب و عذاب گناهکار است و اين شفاعت در مورد رسيدن منافع به شخص نمي باشد ، زيرا حقيقت شفاعت اختصاص به برداشتن عقاب و عذاب گناهکار دارد ... . شيخ طوسيمي فرمايد : حقيقة الشفاعة عندنا أن تكون في إسقاط المضار دون زيادة المنافع ، والمؤمنون عندنا يشفع لهم النبي ( صلى الله عليه وآله وسلم ) فيشفعه الله تعالى ويسقط بها العقاب عن المستحقين من أهل الصلاة لما روي من قوله عليه السلام : ( ادخرت شفاعتي لأهل الكبائر من أمتي ) ... والشفاعة ثبتت عندنا للنبي ( صلى الله عليه وآله وسلم ) وكثير من أصحابه ولجميع الأئمة المعصومين وكثير من المؤمنين الصالحين ... . حقيقت شفاعت در نزد ما در مورد رسيدن منافع به شخص نمي باشد بلکه در مورد برداشتن عقاب و عذاب گناهکار است . به عقيده ما پيامبر اکرم مؤمنين را شفاعت مي فرمايند و خداوند نيز شفاعت ايشان را مي پذيرد و خداوند تبارک و تعالي عذاب و عقاب را در نتيجه اين شفاعت از مستحقين آن ( البته از کساني که اهل نماز باشند ) برمي دارد . زيرا شخص شخيص رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند : من شفاعتم را براي کساني از امتم که اهل گناه کبيره هستند نگه داشته ام ... شيخ طوسي در ادامه مي فرمايند : نزد ما شيعيان اثنا عشري خداوند امتياز شفاعت خواهي را به پيامبر اکرم و بسياري از اصحاب ايشان و تمامي فرزندان معصوم ايشان و بسياري از مؤمنين صالح عطا نموده است . تعريف شفاعت نزد متكلمين اهل سنت أبو حفص النسفي ( متوفي 538 ه) : در کتاب العقائد النسفية : الشفاعة ثابتة للرسل والأخيار في حق الكبائر بالمستفيض من الأخبار .العقائد النسفية ، ـ لأبي حفص النسفي ـ ، ص 148 ناصر الدين أحمد بن محمد بن المنير الإسكندري المالكي در کتاب الانتصاف مي گويد : وأما من جحد الشفاعة فهو جدير أن لا ينالها ، وأما من آمن بها وصدقها وهم أهل السنة والجماعة فأولئك يرجون رحمة الله ، ومعتقدهم أنها تنال العصاة من المؤمنين وإنما ادخرت لهم . . . . کسي که شفاعت را انکار کند شايسته است مشمول شفاعت نشود ولي کسي که ايمان به شفاعت دارد اما اهل سنت و جماعت که ايمان به شفاعت دارند و آن را تصديق مي نمايند پس آنها به رحمت خداوند اميد دارند و اعنقادشان اين است که شفاعت در مورد مؤمنين گنهکار است ( پيامبر فرمودند ) من شفاعتم را براي افرادي از امتم که اهل گناه کبيره هستند نگه داشته ام ... نقلا عن : شرح صحيح مسلم ، للنووي ج3 ، ص 35 ، باب إِثْبَات الشَّفَاعَة وَإِخْرَاج الْمُوَحِّدِينَ مِنْ النَّار .
وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى . الضحي / 5 . وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَكَ عَسَى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا . الإسراء / 79 . تمامي مفسران شيعه و سني بر اين مطلب اتفاق دارند كه مراد از «مقام محمود» همان مقام شفاعت است كه خداوند آن را به پيامبرش وعده داده است . مسند احمد، ج1، ص 301 ، باب : مسند عبدالله بن عباس سنن نسائى، ج1، ص 211 ، باب : الطواف علي النساء في غسل واحد سنن دارمى، ج1، ص 323 ، باب : الارض کلها طهور ... . (سنن ترمذى ج5 ، ص 248 ، باب ما جاء في فضل النبي ، باب 22 ، حديث رقم : 3695 ؛ سنن دارمى ج 1 ، ص 26 ، باب ما أعطي النبي صلي الله عليه و سلم الفضل) أجمعت الأمة على أن لمحمد صلى الله عليه وسلم شفاعة في الآخرة وحمل على ذلك قوله تعالى ( عسى أن يبعثك ربك مقاما محمودا ) وقوله تعالى ( ولسوف يعطيك ربك فترضى ) . تمامي امت اسلامي بر اين مطلب اجماع دارند كه پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم در قيامت حق شفاعت دارد و اين دو آيه « اميد كه پروردگارت تو را به مقامى ستوده برساند » و « و بزودى پروردگارت تو را عطاي خواهد داد ، تا خرسند گردى » را به همين معنا حمل كردهاند . اتفقت الإمامية على أن رسول الله ( صلى الله عليه وآله وسلم ) يشفع يوم القيامة لجماعة من مرتكبي الكبائر من أمته ، وأن أمير المؤمنين ( عليه السلام ) يشفع في أصحاب الذنوب من شيعته ، وأن أئمة آل محمد ( عليهم السلام ) كذلك ، وينجي الله بشفاعتهم كثيرا من الخاطئين . اماميه بر اين مطلب اتفاق دارند كه رسول گرامي اسلام صلي الله عليه وآله وسلم در روز قيامت گروهي از كساني را كه گناهان كبيره انجام دادهاند ، شفاعت ميكند . و نيز بر اين مطلب اتفاق دارند كه امير المؤمنين و بقيه ائمه گناهكاران را شفاعت ميكنند و با شفاعت آنها خداوند بسياري از گناهكاران را نجات ميدهد . أما الشفاعة فاعلم أنه لا خلاف فيها بين المسلمين بأنها من ضروريات الدين وذلك بأن الرسول يشفع لأمته يوم القيامة ، بل للأمم الأخرى ... . و نووي از علماي بزرگ اهل سنت و از شارحين صحيح مسلم به نقل از قاضي عياض بن موسي مينويسد : شرح مسلم - النووي - ج 3 - ص 35 . و تاج الإسلام أبو بكر الكلاباذي ( متوفي 380 ه در اين باره ميگويد : علما بر اين مطلب اجماع دارند كه اقرار به تمامي آنچه كه خدا و رسول او (صلي الله عليه وآله وسلم ) در بارۀ شفاعت گفتهاند ، واجب است . به دليل فرمودۀ خداوند : " و بزودى پروردگارت تو را عطاي خواهد داد ، تا خرسند گردى » و فرمودۀ خداوند : " اميد كه پروردگارت تو را به مقامى ستوده برساند " و نيز فرمودۀ خداوند : " و جز براى كسى كه [ خدا ] رضايت دهد ، شفاعت نمى كنند " و همچنين سخن پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم ) كه فرمود : " من گناهكاراني از امتم را شفاعت ميكنم " . و حتي ابن تيميه نيز شفاعت در قيامت را قبول دارد و در اين باره ميگويد : براي پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم ) در روز قيامت سه شفاعت است ... شفاعت سوم براي كساني است كه مستحق آتش هستند . شفاعت آن حضرت ، ساير انبياء ، صديقين و ديگران به اين است كه كسي كه سزاوار آتش است ، وارد آن نشود ، و نيز در مورد كسي كه داخل آتش شده شفاعت ميكند . و محمد بن عبد الوهاب نيز در اين باره ميگويد : الهدية السنية ، الرسالة الثانية ، ص42 . و ما از خدواندي که صاحب شفاعت مي باشد و اجازه شفاعت به دست اوست در خواست مي کنيم: اين نمونههاي كوچكي بود از نظرات علماي شيعه و سني در اين باره كه به جهت اختصار به همين تعداد بسنده ميشود . محمد بن عبدالوهاب مي گويد : من جعل بينه وبين اللَّه وسائط يدعوهم ويسألهم الشفاعة كفر إجماعاً. کسي که بين خود و خدايش واسطه قرار دهد و آن واسطه ها را بخواند و از آنها طلب شفاعت کند به اجماع مسلمين چنين فردي کافر است . قال النبي (صلي الله عليه و سلم) : اُعطي الشفاعة وأنا أطلبه ممّا أعطاه اللَّه . فالجواب : إنّ اللَّه أعطاه الشفاعة ونهاك عن هذا ، فقال : ( فلا تدعوا مع اللَّه أحداً) الجن / 18 . فاذا كنت تدعو اللَّه أن يشفع نبيّه فيك فأطعه في قوله : ( فلا تدعوا مع اللَّه أحداً ). پيامبر صلي الله عليه و سلم فرموده است : خداوند به من مقام شفاعت را عطا فرموده و من طلب مي کنم شفاعتي را که خداوند به من عطا کرده است . محمد بن عبدالوهاب مي گويد : جواب اين حديث اين است که خداوند به پيامبرش مقام شفاعت را عطا فرموده ولکن تو را ( بندگان) از درخواست چنين مطلبي ( درخواست شفاعت از پيامبر ) نهي کرده است ، خداوند در قرآن مي فرمايد : پس اگر از خداوند درخواست کني که پيامبرش را در روز قيامت شفيع تو گرداند ( و بواسطه او گناهان ترا ببخشد ) به دستور خداوند در اين آيه عمل کرده اي . الميت لا يملك لنفسه نفعاً ولا ضراً فضلاً لمن سأله أن يشفع له إلى اللَّه... . فردي که مرده است ( کنايه از انبيا و صالحين ) نمي تواند هيچ نفعي را براي خودش جلب کند و يا ضرري را از خودش دفع کند چه برسد به اينکه بخواهد براي کسي طلب شفاعت کند قال تعالى : ( وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنْفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِمَا لَا يَعْلَمُ فِي السَّمَوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ ) يونس: 18/10 . فأخبر انّ من جعل بينه وبين اللَّه وسائط يسألهم الشفاعة فقد عبدهم وأشرك بهم ، وذلك أنّ الشفاعة كلّها للَّه ، كما قال تعالى : ( قل للَّه الشفاعة جميعاً) الزمر : 44 .تحفه اثنا عشرية ــ عبدالعزيز دهلوي ــ ، ص 751 خداوند در اين آيه خبر مي دهد هرکس بين خود و خدايش واسطه قرار دهد در حقيقت آن واسطه را پرستيده و او را به عنوان شريک خدا قرار داده است ، و اين مطلب به خاطر اين است که شفاعت تماما متعلق به خداست همانطوري که خداوند در قرآن مي فرمايد : اي رسول ما بگو : «شفاعت ، يكسره از آن خداست » . جواب: موارد بسيار زيادي در روايات نقل شده است که اصحاب رسول خدا از رسول خدا صلي الله عليه و آله ــ چه در زمان حياتشان و چه بعد از شهادت ايشان ــ طلب شفاعت نموده اند و حتي در قرآن نيز به بعضي از اين موارد (طلب شفاعت در زمان حيات ايشان) اشاره شده است که به عنوان نمونه به چند مورد اشاره مي کنيم :خداوند در قرآن مي فرمايد : ( ولو أنهم إذ ظلموا أنفسهم جاءوك فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما ) . النساء / 64 . و يقول في شأن المنافقين : ( وإذا قيل لهم تعالوا يستغفر لكم رسول الله لووا رؤوسهم ورأيتهم يصدون وهم مستكبرون ) . المنافقون / 5 . زماني که اعراض و رو گرداني از طلب استغفار از پيامبر را (که در حقيقت طلب شفاعت از ايشان است ) خداوند علامت نفاق مي داند پس قطعا طلب نمودن اين مطلب و ممارست بر آن علامت ايمان خواهد بود . و اما روايات روايات طلب شفاعت از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم سه دسته اند : 1- طلب شفاعت از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم قبل از تولد ايشان . 2- طلب شفاعت از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم در زمان حيات ايشان . 3- طلب شفاعت از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم بعد از و فات ايشان . که در اينجا متن روايات را خدمت شما ارائه مي کنيم .طلب شفاعت از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم قبل از تولد ايشان حلبي در کتاب السيرة الحلبية به نقل از ابن اسحاق در کتاب المبدأ و قصص الأنبياء مي گو يد : شخصي بنام تبع بن حسان الحميري قبل از تولد پيامبر اکرم نامه اي خطاب به حضرت نوشت که عبارت نامه به اين شرح استأما بعد يا محمد فإني آمنت بك وبربك ورب كل شئ وبكل ما جاءك من ربك من شرائع الإسلام والإيمان وإني قلت ذلك فإن أدركتك فيها ونعمت وإن لم أدركك فاشفع لي يوم القيامة ولا تنسني… وكتب عنوان الكتاب إلى محمد بن عبد الله خاتم النبين والمرسلين ورسول رب العالمين من اتبع لأول حمير أمانة الله في يد من وقع هذا الكتاب في يده إلى أن يدفعه إلى صاحبه و دفعه إلي رأس العلماء المذکورين حلبي به نقل از ابن اسحاق در ادامه مي گويد : سپس اين نامه را يکي از فرزندان( ابي ليلي ) آن عالم در زمان مهاجرت پيامبر اکرم به مدينه در بين مکه و مدينه به دست پيامبر اکرم رساند ... و پيامبر اکرم بعد از قرائت نامه سه بار فرمودند : آفرين به « تبع » برادر صالح ما . حلبي به نقل از ابن اسحاق در ادامه مي گويد : السيرة الحلبية - الحلبي - ج 2 - ص 279 – 280 طلب شفاعت از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم در زمان حيات ايشان 2- عن أنس بن مالك أنه قال : سألت النبي أن يشفع لي يوم القيامة فقال : أنا فاعل . قلت : فأين أطلبك ؟ قال اولا على الصراط ، قلت فإن لم ألقک ؟ قال : عند الميزان ، قلت فإن لم ألقک ؟ قال : عند الحوض فإني لا أخطي هذه المواضع . صحيح الترمذي : 4 / 42 ، باب ما جاء في شأن الصراط ج4، ص 621، ح2433. همانطوري که ملاحظه مي فرمائيد انس بن مالک مستقيما از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم در همين دنيا طلب شفاعت نمود و از خداوند طلب نکرد حال آيا اين صحابه رسول خدا بخاطر اين عملش گناهکار و مشرک مي شود ؟! و يا اينکه (نعوذ بالله) پيامبر اکرم آيه : ( لله الشفاعة جميعا و آيه و لا تدعوا مع الله احدا ) را نشنيده بودند ؟ و به همين خاطر ( نشنيدن آيه ) انس را از طلب شفاعت نهي نکردند !!! و يا اينکه آيه را شنيده بودند ولي نعوذ بالله معناي آيه را نفهميده بودند !!! ولي ابن تيمية و محمد بن عبد الوهاب و پيروانشان معناي آيه را فهميده بودند !!! زيرا شايد در نظر وهابيها ابن تيمية و محمد بن عبد الوهاب از پيامبر و اصحابش نسبت به فهم آيات قرآن آگاهي بيشتري داشته باشند !!! شما قضاوت کنيد 3- سواد بن قارب نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم آمد و در ضمن ابياتي از ايشان طلب شفاعت نمود :وكن لى شفيعا يوم لا ذوشفاعة سواک بمغن فتيلا عن سواد بن قارب. اى پيامبر: روز قيامت شفيع من باش. روزي که شفاعت، ديگران به حال سواد بن قارب به مقدار رشته وسط خرما، سودى نمى بخشند. طلب شفاعت از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم بعد از وفات ايشان 4- محمد بن حبيب مي گويد : ثم لما فرغ على من غسله وأدرجه في أكفانه كشف الأزار عن وجهه ثم قال بأبي أنت وأمي طبت حيا وطبت ميتا ... بأبي أنت وأمي اذكرنا عند ربك ... .التمهيد - ابن عبد البر - ج 2 ، ص 162 ، شرح نهج البلاغة - ابن ابي الحديد - ج 13 ، ص 42 ، باب ذکر طرف من سيرة النبي عليه السلام عند موته . را به اتمام رساند و کفن بر قامت ايشان پوشاند کفن را از صورت ايشان کنار زذ و عرضه داشت : پدر و مادرم فدايت پاک و پاکيزه زندگي نمودي و پاک و پاکيزه به پيشگاه خداوند شتافتي ... پدر و مادرم فدايت ما را در پيشگاه پروردگارت ياد کن ... . 5- قالت عائشةوغيرها من أصحابه إن الناس أفحموا ودهشوا حيث ارتفعت الرنة... حتى جاء الخبر أبا بكر ... حتى دخل على رسول الله صلى الله عليه وسلم فأكب عليه وكشف عن وجهه ومسحه وقبل جبينه وخديه وجعل يبكي ويقول بأبي أنت وأمي ونفسي وأهلي طبت حيا وميتا .... اذكرنا يا محمد عند ربك عايشه و غير او از اصحاب رسول خدا ( در جريان وفات رسول خدا )مي گويند : مردم متحير و سرکشته و وحشت زده شده بودند صداي ناله ها به گوش مي رسيد ... تا اينکه خبر به ابوبکر رسيد ... ابو بکر بر پيامبر ( صلي الله عليه (و آله) و سلم ) وارد شد خود را بر روي( پيکر مطهر ) پيامبر انداخت و پارچه روي صورت پيلمبر را کنار زد و دست به صورت و پيشاني و گونه هاي ايشان کشيد و در حالي که گريه مي کرد عرضه داشت پدر و مادرم و جانم و خانواده ام فدايت پاک و پاکيزه زندگي نمودي و پاک و پاکيزه از دنيا رفتي .... اي محمد ما را در پيشگاه پروردگارت ياد کن ... . تفسير قرطبي ج 5 ، ص 265 ، 266 ، ذيل آيه 64 سوره نسا ء ؛ تفسير بحر المحيط ــ أبوحيان أند لسي ــ ج 4 ، ص 180 ، باب 64 ، ذيل آيه 64 سوره نسا ء ؛ الدرر السنية في الرد على الوهابية - أحمد زيني دحلان - ص 21 – 22 . زيني دحلان در ادامه مي گويد : مثل همين روايت از علي (عليه السلام ) از طريق ديگري نيز رسيده است که آن هم اين روايت را تائيد مي کند . و يکي ديگر از مؤيدات اين روايت ، روايت صحيحه ديگري است که از پيامبر اکرم رسيده است که ايشان فرمودند : دوران زندگي من براي شما خوب است زيرا شما با من صحبت مي کنيد و من هم با شما صحبت مي کنم ( براي شما حديث مي گويم ) و وفات من براي شما خيلي خوب است زيرا اعمال شما بر من عرضه مي شود اگر عمل خيري در ميان اعمال شما ببينم خداوند را سپاس مي گويم و اگر گناهي مشاهده کنم براي شما استغفار ميطلبم . واستغفر لهم الرسول أي : شفع لهم الرسول في غفران ذنوبهم .... والتفت في قوله : و استغفر لهم الرسول ، ولم يجىء على ضمير الخطاب في جاؤوك تفخيماً لشأن الرسول ، وتعظيماً لاستغفاره ، وتنبيهاً على أن شفاعة من اسمه الرسول من الله تعالى بمكان ، وعلى أنَّ هذا الوصف الشريف وهو إرسال الله إياه موجب لطاعته ... تفسير بحر المحيط ــ أبوحيان أند لسي ــ ج 4 ، ص 180 ، باب 64 ، ذيل آيه 64 سوره نسا ء ؛ تفسير مدارک التنزيل و حقائق التأويل ــ تفسير نسفي ــ ج 1 ، ص 236 ، باب 63 ، ذيل آيه 64 سوره نسا ء .اينکه خداوند فرمود ( و رسول خدا براي آنها طلب بخشش کند ) معنايش اين است که رسول خدا ( صلي الله عليه و آله و سلم ) نزد پروردگار عالم براي بخشش گناهانشان آنها را شفاعت کند . ... خداوند در اين آيه قبل از اينکه به اينجا برسد رسولش را مورد خطاب قرار داده بود و با ايشان بصورت مخاطب صحبت مي کرد اما به اينجا (و استغفر لهم الرسول) که رسيد خطابش را به صورت صيغه غائب آورد (و رسول خدا براي آنها طلب بخشش کند) و اين بخاطر بزرگي و علو منزلت و شأن رسول خدا و عظمت استغفار ايشان است ( يعني خداوند مي خواهد بفرمايد استغفار رسول خدا بسيار ارزشمند است و با استغفار خود شخص فرق دارد ) ، و خداوند نکته اي را مي خواهد به ما گوشزد کند و آن اينکه طلب شفاعت از رسول خدا ( صلي الله عليه و آله و سلم ) در نزد خداوند تبارک و تعالي از جايگاه ويژه اي برخوردار است ، علاوه بر اينکه اين وصف شريف يعني رسالت ايشان از طرف خدا موجب اطاعت کردن از ايشان مي شود ... دليل ديگر ابن عبدالوهاب بر رد شفاعت اين بود که : « الميت لا يملك لنفسه نفعاً ولا ضراً ... » فردي که مرده است ( کنايه از انبيا و صالحين ) نمي تواند هيچ نفعي را براي خودش جلب کند و يا ضرري را از خودش دفع کند ... خداوند در قرآن مي فرمايد : ( آلعمران: 169 – 171) . در اين آيات بهرهمندى شهيدان از نعمتهاى الهى و خوشنودى از آنچه به دست آوردهاند دليل بر حيات و زندگى مجدّد آنان است. شوکاني در نيل الأوطار مي گويد: وَقَدْ ثَبَتَ فِي الْحَدِيثِ { أَنَّ الْأَنْبِيَاءَ أَحْيَاءٌ فِي قُبُورِهِمْ } رَوَاهُ الْمُنْذِرِيُّ وَصَحَّحَهُ الْبَيْهَقِيُّ . نيل الأوطار ج 3 ، ص 305 ، باب صلاة المخلوقات علي النبي صلي الله عليه و سلم و هو في قبره حيخداوند در قرآن صريحا در نورد شهدا مي فرمايد آنان زنده اند و روزي مي خورند ، و حياة و زندگي در شهدا مربوط به بدن و جسم آنهاست ، حال که شهدا اينگونه هستند پس انبياء و رسولان الهي چگونه اند ؟ (يعني آيا مي شود شهدا زنده باشند ولي انبياء و رسولان الهي که مقامشان از شهدا برتر است زنده نباشند ؟!!) حياتي خير لكم تُحدِّثون و يُحدَّث لكم، ووفاتي خير لكم، تُعرض عليّ أعمالكم، فما رأيت من خير حمدت اللّه عليه، وما رأيت من شرّ استغفرت اللّه لكم»، بعد آقاي هيثمي مي گويد : مجمع الزوائد: 9/24، باب «ما يحصل لأمّته من استغفاره بعد وفاته» الجامع الصغير: 1/582، كنز العمّال: 11/407. مررت ـ على موسى ليلة أسرى بي عند الكثيب الأحمر وهو قائم يصلّي في قبره سمهودي از شخصيت هاي برجسته اهل سنت مي گويد که پيامبر فرمود : آگاهى من به امور پيش از مرگ و پس از آن يكسان است . الأنبياء أحياء في قبورهم يصلّون . و مطالب متعددي را از آقاي بيهقي ، ابومنصور بغدادي و ديگران مي آورد که همگي اتفاق نظر دارند بر اين که انبياء عليهم السلام در قبر زنده هستند و خداي عالم بدن پيامبران را بر خاک حرام کرده است که آن ها را بپوساند : خداوند خوردن بدن پيامبران را بر زمين حرام کرده است . وفاء الوفاء بأحوال دار المصطفي ج 4 ، ص 1349ابن حجر عسقلاني که از شخصيت هاي برجسته اهل سنت است ، نقل مي کند : تمام پيامبران در درون قبر زنده هستند و نماز مىخوانند . المواهب اللدنيه ، ج3 ، ص419 شوکاني در نيل الأوطار مي گويد : وَ قَدْ ذَهَبَ جَمَاعَة مِنْ الْمُحَقِّقِينَ إلَى أَنَّ رَسُولَ اللَّه صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ حَيّ بَعَدَ وَفَاته ، وَأَنَّهُ يُسَرُّ بِطَاعَاتِ أُمَّته ، وَأَنَّ الْأَنْبِيَاءَ لَا يُبْلَوْنَ ، مَعَ أَنَّ مُطْلَق الْإِدْرَاك كَالْعِلْمِ وَالسَّمَاع ثَابِت لِسَائِرِ الْمَوْتَى . در جواب مي گوئيم اولا : کسانيکه از انبيا و ائمه معصومين عليهم السلام و صالحين طلب شفاعت مي کنند آنها را نمي پرستند بلکه از آنها مي خواهند که به اذن خداوند (همانطوري که قرآن ميفرمايد) شفيع او باشند . و همانطوري که ذکر شد اين عمل از قبل تولد رسول اکرم تا بعد از وفات ايشان بعنوان امري مطلوب ميان مؤمنين و اصحاب بزرگوار رسول خدا رايج بوده است بنابراين محمد بن عبدالوهاب و پيروانش با تحريم اين عمل الهي نه تنها خلاف قرآن و روايات نبوي عمل نموده اند بلکه عملا به صحابه رسول خدا ( همچون حضرت علي صلوات الله و سلامه عليه و ابوبکر و سواد بن قارب و ...) نسبت کفر و شرک داده اند . أخرج ابن أبي حاتم عن عكرمة قال : قال النضر : إذا كان يوم القيامة شفعت لي اللات والعزى ، فأنزل الله { فمن أظلم ممن افترى على الله كذباً أو كذب بآياته إنه لا يفلح المجرمون ، ويعبدون من دون الله ما لا يضرهم ولا ينفعهم ويقولون هؤلاء شفعاؤنا عند الله } . سيوطي مي گويد : ابي حاتم از عکرمه نقل کرده است که نضر بن حرث گفت زماني که روز قيامت شد بت لات و عزي مرا شفاعت مي کنند بعد از اين گفته او اين آيه نازل شد . تـفسير البحر المحيط ـ أبوحيان أندلسي ـ ذيل آيه 18 سوره يونس خداوند مشرکين را که شريک برايش قرار داده بودند و غير خدا را مي پرستيدند انکار مي کند ، آنها گمان مي کردند شفاعت خدايان خياليشان نزد خداوند تبارک و تعالي نفعي به حالشان دارد . پس خداوند در مقابل اين گمان باطل آنها در اين آيه به آنها فرمود آن شفاعت آن بتها نه نفعي به حال شما دارد و نه ضرري را از شما دفع مي کند و نه مالک چيزي هستند و هيچ يک از گمانهاي شما در مورد بتها ابدا واقع نمي شود ... تـفسير الروح المعاني ـ آلوسي ـ ذيل آيه 18 سوره يونس توسلتوسل ، يعني واسطه قرار دادن ، انبياء ، امامان و صالحان به پيشگاه خداوند چنانچه خداوند، در قرآن كريم ميفرمايد :يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ . المائدة / 35 . اين آيه به تمامي مؤمنين دستور ميدهد كه به هر وسيلهاي كه سبب تقرب به خداوند ميشود تمسك بجويند ؛ بنابراين تقرب به خداوند بدون وسيله و واسطه امكان ندارد حضرت زهرا سلام الله عليه ميفرمايد : تمام آنچه در آسمان و زمين هستند ، براي تقرب به خداوند به دنبال وسيله هستند و ما وسيله و واسطۀ خداوند در ميان خلقش هستيم . شرح نهج البلاغة ، ج2 ، ص267 از مسند احمد ؛ اما اين روايت را دستان امانتدار اهل سنت حذف كردهاند . و المناقب ، ابن المغازلي شافعي ، ص56 ، ح 79. مراد حضرت علي عليه السلام است . توسل حضرت آدم به اهل بيت عليهم السلام و از أبي هريره در بارۀ قصۀ حضرت آدم نقل شده است : فرائد السمطين ، ج1 ، ص 36 ح 1. و سيوطي نقل ميكند كه حضرت آدم به درگاه خداوند چنين استغاثه ميكرد : الدر المنثور ، ج1 ، ص 60. توسل صحابه به پيامبر اکرم بعد از وفات ايشان أصاب الناس قحط في زمن عمر بن الخطاب فجاء رجل إلى قبر النبي صلى الله عليه وسلم فقال : يا رسول الله استسق الله لأمتك فإنهم قد هلكوا . فأتاه رسول الله صلى الله عليه وسلم في المنام فقال : إيت عمر فأقره مني السلام وأخبرهم أنهم مسقون ، وقل له عليك بالكيس الكيس . فأتى الرجل فأخبر عمر فقال : يا رب ما آلوا إلا ما عجزت عنه . وهذا إسناد صحيح . [20]در زمان عمر بن الخطاب قحطي آمد ، بلال بن حارث آمد كنار قبر پيامبر عرضه داشت :امت تو نابود شدند ، از خداي عالم باران رحمت طلب كن .بعد پيامبر به خوابش آمد و گفت برو پيش عمر و سلام مرا به او برسان و به او خبر بده كه باران رحمت نازل خواهد و به او بگو كه نسبت به مردم بذل و بخششت بيشتر باشد . اين شخص آمد خدمت عمر . عمر خيلي گريه كرد كه ما قابل اين سلام نبوديم . و گفت : هيچ خدمتي را نسبت به مسلمانان كه از دستم بر بيايد كوتاهي نخواهم كرد . فتح الباري ، ج2 ، ص412 يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ . يوسف / 97 . در اين آيه خداوند داستان برادران حضرت يوسف عليه السلام را يادآوري ميكند كه آنها بعد از پيشيماني از كردارشان به پيش حضرت يعقوب عليه السلام آمدند و از او كه پيامبر خدا بود درخواست كردند كه از خداوند براي آنها طلب بخشش كند . حضرت يعقوب هم نگفت كه چرا خودتان مستقيماً سراغ خداوند نميرويد و به من متوسل شدهايد ؛ بلكه به آنها وعده داد كه از خداوند براي آنها طلب بخشش خواهد كرد : گفت : « به زودى از پروردگارم براى شما آمرزش مى خواهم ، كه او همانا آمرزنده مهربان است » . وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا . اين آيه نشان ميدهد كه بايد براي طلب بخشش از خداوند واسطه و وسيلۀ آبروداري را پيدا كرد تا خداوند به خاطر او حاجات انسان را برآورده سازد . گروه پاسخ به شبهات مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج) | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: فرمان علي معصومي -
تاريخ: 17 دي 86 - 00:00:00
عالي ترين عالي ترين عالي ترين عالي ترين!!!! |
2 |
نام و نام خانوادگي: محمد شفيع شفيعي -
تاريخ: 19 دي 86 - 00:00:00
عالي بود |
3 |
نام و نام خانوادگي: مجتبي -
تاريخ: 12 اسفند 86 - 00:00:00
سلامدر کتاب صحيح بخاري باب فضايل صحابه ذكر العباس بن عبد المطلب رضي الله عنه آمده استأن عمر بن الخطاب: كان إذا قحطوا استسقى بالعباس بن عبد المطلب، فقال: اللهم إنا كنا نتوسل إليك بنبينا صلى الله عليه وسلم فتسقينا، وإنا نتوسل إليك بعم نبينا فاسقنا، قال: فيسقون دوستان با اين حديث با آنها احتجاج کنيد در صحيحترين کتبشون آمده اگه توسل شرک باشه پس عمر بن خطاب مشرک هست |
4 |
نام و نام خانوادگي: سلامات -
تاريخ: 19 آذر 87 - 00:00:00
حواريون به حضرت عيسي متوسل شدند که براي آنها دعا کند که خداوند متعال مائده آسماني براي آنها بفرستد و حضرت عيسي اينکار را کرد. إِذْ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ هَلْ يَسْتَطِيعُ رَبُّكَ أَنْ يُنَزِّلَ عَلَيْنَا مَائِدَةً مِنَ السَّمَاءِ قَالَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ (112) قَالُوا نُرِيدُ أَنْ نَأْكُلَ مِنْهَا وَتَطْمَئِنَّ قُلُوبُنَا وَنَعْلَمَ أَنْ قَدْ صَدَقْتَنَا وَنَكُونَ عَلَيْهَا مِنَ الشَّاهِدِينَ (113) قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنْزِلْ عَلَيْنَا مَائِدَةً مِنَ السَّمَاءِ تَكُونُ لَنَا عِيدًا لِأَوَّلِنَا وَآَخِرِنَا وَآَيَةً مِنْكَ وَارْزُقْنَا وَأَنْتَ خَيرُ الرَّازِقِينَ |
5 |
نام و نام خانوادگي: ali -
تاريخ: 16 مرداد 88 - 00:00:00
با سلام آقاي مجتبي فکر کنم سواد شما در حد کلاس پنجم دبستان باشد به شما يه چيزي گفتن و شما هم آن را وارد کرده ايد اما تا الان به معني حديث توجه کرده ايد . اما چون به زبان عربي آشنايي نداريد اجازه دهيد انرا برايتان معني کنم : . . . خدايا ما به رسول تو توسل مي كرديم، و تو بر ما باران فرود مي آوردي، و در حال حاضر وسيله عموي پيامبرت ( بعم نبيک ) به تو توسل مىجوييم، پس خدايا بر ما باران فرود آور … و خدا بر آنها باران فرود مىآورد . پس مي بينيد استفاده از بندگان صالح خدا براي دعا کردن به درگاه خدا مد نظر است و نه توسل به عموي پيامبر !!!!!!!!!!!!!! عمر (رض) به خداوند به وسيله عموي پيامبر توسل جست و از اتهام شرک مبراست . اما آقاي سلامات : فرموده ايد حواريون به حضرت عيسي توسل جسته اند . بله کاملا درست است چون : 1- عيسي (ع) پيامبر خدا بود . 2- عيسي (ع ) زنده بود و در قيد حيات . که اين نوع توسل بسيار پسنديده است . همانطور که در داستان يوسف ( ع) بنده صالح و زنده اي را واسطه قرار دادند. و نه شخص مرده را . در مورد حضرت آدم نيز ، چرا وقتي قرآن هست به حديث مراجعه کنيم : هنگاميکه آدم عليه السلام دچار خطا شد گفت: )َبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ( (سورة الأعراف/۲۳). «اي رب ما، ما به خود ظلم کرديم، و اگر تو ما را نيامرزي و برما رحم نکني ما از زيانکاران خواهيم بود». در اينجا دعاهاي بعضي از پيامبران را ذکر مي کنيم تا غير صحيح بودن توسل جستن به مخلوق بيشتر برايمان روشن گردد. در قرآن کريم آمده است که نوح عليه السلام گفته است: )رَبّ اغْفرْلي و لِو الدِيّ و لمِنْ دَخَلَ بَيتِيَ مُؤمناً وللمؤمنين والمؤمنات وَلا تَزد الظالمينَ إلاّتبارا ((سورة نوح/ ۲۸). «اي رب من بيامرز مرا و پدر و مادرم را و هر مؤمني را که داخل خانه من شده است. و همچنين بيامرز تمام مردان مؤمن و زنان مؤمن را. و بر ظالمين چيزي جز هلاکت و ويراني زياد مکن». و همچنين ابراهيم عليه السلام گفته است: ) ربَّنا اغفرلي ولوِ الِديّ و للمِؤمنينَ يَوْمَ يقومُ الحساب( (سورة ابراهيم/ ۴۱). «اي رب ما، بيامرز مرا و والدينم و مؤمنين را در روزيکه حساب برپا مي شود، (اين دعا را ابراهيم عليه السلام هنگامي کرده بود که هنوز براي او مشخص نشده بود، پدرش دشمن الله است). و در قرآن در مورد ايوب عليه السلام آمده است: )وأيُّوب إذْ نادى رَبَّهُ أنّي مَسّنِي الضرُّ و أنْتَ أرْحَمُ الراحمين( (سورة الأنبياء /۸۳). « و بياد آر ايوب را هنگاميکه رب خود را خواند و گفت مرا رنج و بلا رسيده است و تو ارحم الراحمين هستي». و در مورد يونس عليه السلام هنگاميکه در شکم نهنگ فرو رفت، آمده است: )وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ#فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ( (سورة الأنبياء/۸۸،۸۷). « و بياد آر يونس را هنگاميکه با ناراحتي و غضب قوم خود را ترک کرد و گمان برد که ما او را دچار سختي و تنگنايي نخواهيم کرد. اما هنگاميکه به داخل شکم خود را خواند و گفت: معبود بحقي جز تو نيست. و تو از هر گونه نقص و بدي پيراسته هستي. وبي شک من از ظالمين بوده ام. ما نيز دعاي او را اجابت کرديم و از بلا و مصيبتي که در آن بود نجاتش داديم. و اينگونه ما مؤمنين را نجات خواهيم داد اگر بسوي ما روي بياورند» و در مورد زکريا عليه السلام ذکر شده است که: )وَزَكَرِيَّا إِذْ نَادَى رَبَّهُ رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا وَأَنْتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ#ف& لَهُ وَوَهَبْنَا لَهُ يَحْيَى وَأَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ( (سورة الأنبياء / ۸۹ ،۹۰). « و بياد بياور زکريا را. هنگاميکه خواند رب خود را وگفت اي رب مرا تنها و بدون فرزند مگذار تو بهترين کسي هستي که باقي مي ماني بعد از اينکه تمام خلائق مردند و از بين رفتند. پس استجابت کرديم دعاي او را و به او فرزندي بنام يحيي بخشيديم و همسرش را که نازا و بد اخلاق بود اصلاحش کرديم». و در مورد يوسف عليه السلام ذکر شده است که: )رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ وَعَلَّمْتَنِي مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَنْتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ تَوَفَّنِي مُسْلِمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ( (سورة يوسف ۱۰۱). «اي رب من ، مرا مُلک و پادشاهي بخشيدي و به من تعبير کردن خواب ياد دادي. خالق آسمانها و زمين تو ولي و سر پرست من در دنيا و آخرت هستي مرا مسلمان بميران و به صالحين برسانم». و همچنين دعاهايي که از رسول الله صلي الله عليه وسلم در کتب احاديث و اذکار ذکر شده است بسيار زياد مي باشد. مانند. «اللّهُمَّ إنّي أسألك العافيةَ في ديني ودنياي وأهلي ومالي وبدني….». «الهي از تو طلب عافيت مي کنم در دينم و دنيايم و اهلم و مالم و بدنم…. ». جواب نظر: با سلام جناب علي شما به جاي پاسخگويي به سوال اصلي ، به حواشي ميپردازيد ! آيا صحابه بعد از رحلت رسول خدا به آن حضرت متوسل شدهاند يا خير؟ وروى بن أبي شيبة بإسناد صحيح من رواية أبي صالح السمان عن مالك الداري وكان خازن عمر قال أصاب الناس قحط في زمن عمر فجاء رجل إلى قبر النبي صلى الله عليه وسلم فقال يا رسول الله استسق لامتك فإنهم قد هلكوا فأتى الرجل في المنام ... فتح الباري شرح صحيح البخاري ، ج 2 ص 495 اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852 ، دار النشر : دار المعرفة - بيروت ، تحقيق : محب الدين الخطيب همچنين دعاي فرزندان يعقوب را نيز از قلم انداختيد كه «يا أبانا استغفر لنا ذنوبنا إنا كنا خاطئين» و پدر خويش را واسطه بين خود و خدا قرار دادند ! موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
6 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 18 مرداد 88 - 00:00:00
حناب نگارنده نظر شماره پنج شما ادعا کرده بوديد که «احاديث جعلي آقاي قزويني(که با تمام احترامي که براي ايشان قائل هستم اما به نظر مياد سري کامل صحاح سته رو ايشون يک بار ديگه نوشته است البته با سليقه خودشان)» لطف کنيد اين احاديث جعلي را به ما معرفي کنيد. افترا گناه بسيار سنگيني است. لطفا احاديثي را که در اين سايت جعل شده ميدانيد معرفي کنيد. اصولا پايه تمام سخنان شما با افترا و اتهام واهي شروع ميشود و از آوردن هر گونه سندي در صحت ادعاهاي خود عاجز هستيد. لطفا موضع خود را روشن کنيد تا ما بدانيم با يک مفتري و دروغ گو و فحاش مواجه هستيم يا فردي طالب حقيقت. |
7 |
نام و نام خانوادگي: ali -
تاريخ: 18 مرداد 88 - 00:00:00
با سلام آقاي مجتبي فکر کنم سواد شما در حد کلاس پنجم دبستان باشد به شما يه چيزي گفتن و شما هم آن را وارد کرده ايد اما تا الان به معني حديث توجه کرده ايد . اما چون به زبان عربي آشنايي نداريد اجازه دهيد انرا برايتان معني کنم : . . . خدايا ما به رسول تو توسل مي كرديم، و تو بر ما باران فرود مي آوردي، و در حال حاضر وسيله عموي پيامبرت ( بعم نبيک ) به تو توسل مىجوييم، پس خدايا بر ما باران فرود آور … و خدا بر آنها باران فرود مىآورد . پس مي بينيد استفاده از بندگان صالح خدا براي دعا کردن به درگاه خدا مد نظر است و نه توسل به عموي پيامبر !!!!!!!!!!!!!! عمر (رض) به خداوند به وسيله عموي پيامبر توسل جست و از اتهام شرک مبراست . اما آقاي سلامات : فرموده ايد حواريون به حضرت عيسي توسل جسته اند . بله کاملا درست است چون : 1- عيسي (ع) پيامبر خدا بود . 2- عيسي (ع ) زنده بود و در قيد حيات . که اين نوع توسل بسيار پسنديده است . همانطور که در داستان يوسف ( ع) بنده صالح و زنده اي را واسطه قرار دادند. و نه شخص مرده را . در مورد حضرت آدم نيز ، چرا وقتي قرآن هست به حديث مراجعه کنيم : هنگاميکه آدم عليه السلام دچار خطا شد گفت: )َبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ( (سورة الأعراف/۲۳). «اي رب ما، ما به خود ظلم کرديم، و اگر تو ما را نيامرزي و برما رحم نکني ما از زيانکاران خواهيم بود». در اينجا دعاهاي بعضي از پيامبران را ذکر مي کنيم تا غير صحيح بودن توسل جستن به مخلوق بيشتر برايمان روشن گردد. در قرآن کريم آمده است که نوح عليه السلام گفته است: )رَبّ اغْفرْلي و لِو الدِيّ و لمِنْ دَخَلَ بَيتِيَ مُؤمناً وللمؤمنين والمؤمنات وَلا تَزد الظالمينَ إلاّتبارا ((سورة نوح/ ۲۸). «اي رب من بيامرز مرا و پدر و مادرم را و هر مؤمني را که داخل خانه من شده است. و همچنين بيامرز تمام مردان مؤمن و زنان مؤمن را. و بر ظالمين چيزي جز هلاکت و ويراني زياد مکن». و همچنين ابراهيم عليه السلام گفته است: ) ربَّنا اغفرلي ولوِ الِديّ و للمِؤمنينَ يَوْمَ يقومُ الحساب( (سورة ابراهيم/ ۴۱). «اي رب ما، بيامرز مرا و والدينم و مؤمنين را در روزيکه حساب برپا مي شود، (اين دعا را ابراهيم عليه السلام هنگامي کرده بود که هنوز براي او مشخص نشده بود، پدرش دشمن الله است). و در قرآن در مورد ايوب عليه السلام آمده است: )وأيُّوب إذْ نادى رَبَّهُ أنّي مَسّنِي الضرُّ و أنْتَ أرْحَمُ الراحمين( (سورة الأنبياء /۸۳). « و بياد آر ايوب را هنگاميکه رب خود را خواند و گفت مرا رنج و بلا رسيده است و تو ارحم الراحمين هستي». و در مورد يونس عليه السلام هنگاميکه در شکم نهنگ فرو رفت، آمده است: )وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ#فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ( (سورة الأنبياء/۸۸،۸۷). « و بياد آر يونس را هنگاميکه با ناراحتي و غضب قوم خود را ترک کرد و گمان برد که ما او را دچار سختي و تنگنايي نخواهيم کرد. اما هنگاميکه به داخل شکم خود را خواند و گفت: معبود بحقي جز تو نيست. و تو از هر گونه نقص و بدي پيراسته هستي. وبي شک من از ظالمين بوده ام. ما نيز دعاي او را اجابت کرديم و از بلا و مصيبتي که در آن بود نجاتش داديم. و اينگونه ما مؤمنين را نجات خواهيم داد اگر بسوي ما روي بياورند» و در مورد زکريا عليه السلام ذکر شده است که: )وَزَكَرِيَّا إِذْ نَادَى رَبَّهُ رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا وَأَنْتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ#ف& لَهُ وَوَهَبْنَا لَهُ يَحْيَى وَأَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ( (سورة الأنبياء / ۸۹ ،۹۰). « و بياد بياور زکريا را. هنگاميکه خواند رب خود را وگفت اي رب مرا تنها و بدون فرزند مگذار تو بهترين کسي هستي که باقي مي ماني بعد از اينکه تمام خلائق مردند و از بين رفتند. پس استجابت کرديم دعاي او را و به او فرزندي بنام يحيي بخشيديم و همسرش را که نازا و بد اخلاق بود اصلاحش کرديم». و در مورد يوسف عليه السلام ذکر شده است که: )رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ وَعَلَّمْتَنِي مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَنْتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ تَوَفَّنِي مُسْلِمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ( (سورة يوسف ۱۰۱). «اي رب من ، مرا مُلک و پادشاهي بخشيدي و به من تعبير کردن خواب ياد دادي. خالق آسمانها و زمين تو ولي و سر پرست من در دنيا و آخرت هستي مرا مسلمان بميران و به صالحين برسانم». و همچنين دعاهايي که از رسول الله صلي الله عليه وسلم در کتب احاديث و اذکار ذکر شده است بسيار زياد مي باشد. مانند. «اللّهُمَّ إنّي أسألك العافيةَ في ديني ودنياي وأهلي ومالي وبدني….». «الهي از تو طلب عافيت مي کنم در دينم و دنيايم و اهلم و مالم و بدنم…. ». |
8 |
نام و نام خانوادگي: مهندس متخصص -
تاريخ: 18 مرداد 88 - 00:00:00
سلام بخصوص بجناب اقاي مجتبي در کتاب صحيح بخاري باب فضايل صحابه ذكر العباس بن عبد المطلب رضي الله عنه آمده استأن عمر بن الخطاب: كان إذا قحطوا استسقى بالعباس بن عبد المطلب، فقال: اللهم إنا كنا نتوسل إليك بنبينا صلى الله عليه وسلم فتسقينا، وإنا نتوسل إليك بعم نبينا فاسقنا، قال: فيسقون دوستان با اين حديث با آنها احتجاج کنيد در صحيحترين کتبشون آمده اگه توسل شرک باشه پس عمر بن خطاب مشرک هست مهندس متخصص تحصيل كرده خارجه با بيش از 20 سال سابقه كار و مخلص اهلبيت و محبانش |
9 |
نام و نام خانوادگي: ali -
تاريخ: 27 مرداد 88 - 00:00:00
سلام آقاي momen abdullah در مورد آقاي قزويني همين اندازه کافيه که ايشون عادل را به معني کسي که عدول کرده است معني کرده اند !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! وقتي ميگيم حديث جعلي يعني حديث ناقص يعني از سر و ته حديث زدن و به قسمتي از آن استناد کردن يعني حديث را اشتباه ترجمه کردن البته وقتي شما کتاب ها رو اشتباه ترجمه مي کنيد ، حديث که چيزي نيست !!! آقاي متخصص !!!!!!!!!!!!!!! در اين مدت که درس خونديد ، کتاب عربي هم خونديد يا نه ؟ البته با توجه به اينکه شما در خارجه هستيد و در آنجا کتب عربي تدريس نميشه شما اين اشتباه رو کرديد . جواب شما رو قبلا دادم ( مراجعه شود به شماره 5 ) اما احتمالا شما اين مطلب رو نخونديد و نظر داديد و گر نه از فرد تحصيل کرده اي با 20 سال سابقه کار مثل شما بعيد بود همچنين اشتباهي کند . شما دليلي آورده ايد که نظر ما را تکذيب و نظر شما را تصديق مي کند اما غافل از اينکه اين حديث گفته ما را تصديق و گفته شما را تکذيب مي کند ( لطفا شماره 5 را مجددا بخوانيد ) . با تشکر جواب نظر: با سلام دوست گرامي! 1- آيا شما چيزي از ادبيات عرب ميدانيد ؟ اسم فاعل عدل به معني عدول كردن چه ميشود ؟! اگر ميشود «عادل» پس يكي از معاني عادل كسي است كه عدول كرده است ، و براي تعيين معني بايد قرينه باشد ، و اگر چيز ديگري ميشود از شما ميخواهيم كه براي ما مطرح كنيد ! 2- آنچه مطرح شده است ، عين روايت است و چيزي جز نص روايت نيست ! موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
10 |
نام و نام خانوادگي: ali -
تاريخ: 29 مرداد 88 - 00:00:00
با سلام فرموده ايد : اسم فاعل عدل به معني عدول كردن چه ميشود ؟! اگر ميشود «عادل» پس يكي از معاني عادل كسي است كه عدول كرده است ، و براي تعيين معني بايد قرينه باشد . بسيار خب : پس وقتي گفته مي شود عادلان قاسطان : يعني کساني که عدول کردند وقسط را برپا داشتند ؟؟؟!!! اين که شد متضاد هم . چون عدل و قسط با هم مي آيند . وقتي معني ساده عبارت با توجه به کلمه بعد هست ما چرا معني را مد نظر بگيريم که با کلمه بعد در تضاد است ؟ مثل اين است که وقتي مي گوييم رهبر جامعه اسلامي بايد عادل باشد . يک نفر ممکن است بگويد شايد منظور عدول کردن امام باشد . اما با توجه به موضوع بحث جمله ( رهبري ) به راحتي مي توان نتيجه گرفت که منظور برقراري عدالت توسط امام است . جواب نظر: با سلام دوست گرامي آيا قرينهاي بالاتر از سخن خود گوينده موجود است ؟! اشكال شما اين بود كه عادل به معني عدول كننده نيست ! حال ميگوييد احتمال دارد ولي احتياج به قرينه دارد ! چه قرينهاي بالاتر از سخن خود گوينده ! در روايات خود گوينده سخن ، اين ترجمه را براي سخن خويش كرده است ! موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
11 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 30 مرداد 88 - 00:00:00
سلام جناب ali . حضرت عيسي ( ع ) هنوز كه زنده اند پس از نظر شما ميشود به ايشان توسل كنيم اما به حضرت محمد ( ص ) و ديگر اوليا الهي نميشود ؟ البته حتما اعتقادات شما نسبت به حضرت عيسي ( ع ) همان خواهد بود كه مسيحيان دارند يعني نعوذ بالله " پسر خدا " . مثلي است كه ميگويد " ترسم نرسي به كعبه اي عرابي اين ره كه تو ميروي به همفرستان است . البته از نوشته هاي شماچنان بر ميايد كه متمايل به اين جماعت نوكر انگليس وهابيون مفلوك ميباشيد . و همچنين بنظر ميرسد كه اهل خواندن كتاب ميباشيد پس براي اينكه فرق بين جناب اقاي قزويني و ان متافقين بحساب عالم را درك كني به قصۀ گفتگوي آرام را بخوان تاببيني كه اين اقايان چقدر خوار و ذليل ميباشند . البته قبل از اينكه همان سوالي را كه از جناب مهندس متخصص كرده بود از من هم بكني بايد بگويم مقدار زياد اين كتاب را تحت عنوان کتاب قصة الحوار الهادي كه بعربي است خوانده ام و نوار صوتي ايشان را با يكي از اين اقايان را نيز گوش داده ام . حالا چونكه خيلي به صحاح اعتقاد داري اين چند حديث را مهمان من باش و سعي كن برداشت صحيحي داشته باشي و دنبال موهومات نگردي : 1- بخاري در باب نزول عيسي بن مريم (ع ) نقل مي كند كه پيامبر اكرم (ص ) فرمود : « چگونه هستيد آنگاه كه فرزند مريم در ميان شما فرود آيد در حالي كه امامتان از خودتان خواهد بود. » 2 ـ مسلم در كتاب الايمان از صحيح خود همان حديث را به اين عنوان نقل مي كند كه : « چگونه خواهيد بود آن زمان كه فرزند مريم در ميان شماها فرود آيد و امامتان از خودتان باشد. » نيز درادامه مي گويد : « با كتاب خداوند (تبارك و تعالي ) و سنت پيامبرتان (ص ) امامت شما را بر عهده مي گيرد. » 3 - مسلم همچنين در صحيح خود از جابر روايت كرده است كه او از پيامبر اكرم (ص ) شنيده است كه فرمودند : « عيسي بن مريم (ع ) فرود مي آيد , پس امير آنان مي گويد بيا و براي ما نماز بگذار. عيسي مي گويد نه , گروهي از شما بر گروهي ديگر امير خواهيد بود كه خداوند اين امت را گرامي داشته است . » 4- از احاديث معتبر ديگر در اين زمينه حديثي است كه « حارث بن ابو اسامه » در كتاب خود و سنديت مطلب خود از جابر نقل كرده كه پيامبر فرمود : « وقتي عيسي نزول مي كند , امير آنان مهدي (عج ) مي گويد بيا براي ما نماز بگذار , عيسي مي گويد نه شما امير هستيد و خداوند اين امت را با شما كرامت بخشيده است . » 5- ابن القيم در المنار خود مي نويسد كه « اسناد اين حديث بسيار خوب است » و همين حديث دلالت دارد كه مراد از امير در حديث منقول در صحيح مسلم همان حضرت مهدي (عج ) است ابن حجر مكي در كتاب خود كه به نام « القول المختصر في علامات المهدي المنتظر (ع ) » است , مي گويد : « آنچه بايد باور داشت همان است كه در احاديث صحيح به ظهور مهدي موعود دلالت دارد كه دجال را نابود مي سازد و عيسي پشت سر او نماز مي خواند و هر جا ذكر مهدي آمده مراد اوست. يا علي |
12 |
نام و نام خانوادگي: ali -
تاريخ: 02 شهريور 88 - 00:00:00
با يلام از ابزار لطف شما به بنده بسيار سپاسگزارم خيلي عجيب است که شما گفته ايد اين ره که تو مي روي به ترکستان است اما خود شما رهي ترکستان شده ايد !!!!!!!!!!!!!!!!! من در مورد توسل جواب دادم اما شما به امام مهدي رسيديد که هيچ ربطي به بحث ندارد |
13 |
نام و نام خانوادگي: مهندس متخصص -
تاريخ: 02 شهريور 88 - 00:00:00
السلام عليكم ورحمة الله و بركاته أخي العزيز برادر مهربان جناب اقاي ali تحية طيبة و بعد .,,,,, شما از من خواسته بوديد كه بگويم ايا كتابي عربي خوانده ام بايد بگويم : نعم يا طيب يا عزيز . شايد باور نكني وليكن بقول عربها : صدقني آني آعرف اللغه العربية بقدر كفايه و حتي كتابتها أيضا أحسن من اي فرى موجوى في منطقتكم تعلم اللغه العربيه في بلادي او بلاد الاخري بمثل الحجاز . و أنني جاهز و علي استعداد لمناقشه أي فرد من جماعتكم باللغة العربيه لعدد من الساعات بصفة مستمرة دون الرجوع الي أي مرجع في اللغة العربيه . انشاء االه متوجه شده باشي . يا الله |
14 |
نام و نام خانوادگي: كميل -
تاريخ: 02 شهريور 88 - 00:00:00
براتون آرزوي سلامتي ميكنم آقاي مهندس متخصص. از اينكه مولاي عزيزمون در سرتاسر دنيا مدافع داره خوشحالم |
15 |
نام و نام خانوادگي: ali -
تاريخ: 04 شهريور 88 - 00:00:00
با سلام آقاي مجيد م علي فرموده ايد ترسم نرسي به كعبه اي عرابي اين ره كه تو ميروي به همفرستان است . اما با نوشته هايي که شما آورده ايد خودتون راهي ترکستان شديد بحث ما در مورد چي بود و شما کجا رفتيد ؟ در ضمن وقتي گفتگوي زنده هست ( که تحريف نمي شود ) چرا برم کتابي رو بخونم که احتمال تحريفش زياده ؟ وعليكم السلام ورحمة الله و بركاته يا مهندس !1!! اين که نشد جواب من شما همون حديث رو ترجمه کني کافيه |
16 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 04 شهريور 88 - 00:00:00
جناب الي افترا «واژهاي قرآنى كه در معارف گوناگون اسلامى به كار رفته، و از آن نسبت دروغ اراده شده است. اين واژه در قرآن كريم دهها بار به شكلهاي مصدري، فعلى و اسمى آمده، و مراد از آن دروغپردازي و نسبت دادن امري برساخته و دروغين به خداوند است. واژة افترا گاه تنها به كار رفته، و گاه با واژههايى چون كذب، بهتان، اِفك و اثم همراه است و در موارد متعددي نيز با واژههاي كذب و ظلم يك حوزة معنايى را شكل داده است (مثلاً انعام/6/21، 93، 144). افترا يكى از رذايل اخلاقى است كه در قرآن كريم و روايات، سخت نكوهيده شده، و از بزرگترين و زشتترين گناهان به شمار رفته است. اين صفت از ويژگيهاي بارز مشركان و كافران و تكذيب كنندگان خداوند و رسالت پيامبر(ص) محسوب شده است. در قرآن كريم، افترا از اقسام دروغ به شمار آمده است (نحل/16/ 105؛ هود/11/18)» «افترا از نظر حقوقى: نسبت دادن امري به كسى بر سبيل حكايت و نه هتك حرمت به طوري كه امر اِسناد شده در قانون جرم تلقى شود. اين اسناد بايد صريح و طرف آن مشخص باشد و اسناد دهنده بايد با قصد اضرار به غير آن را به يكى از راههايى كه قانون مشخص كرده است (اوراق چاپى يا خطى، اعلان، نطق در مجامع، درج در روزنامهها)، ايراد نمايد.» مواد 697 و 699 قانون مجازات اسلامي در افترا قولي - بجز در موارد تهمتهاي ناموسي كه موجب حد است- براي مفتري حبس از يك ماه تا يكسال و يا تا 74 ضربه شلاق پيشبيني كرده است. كيفر افترا فعلي نيز حبس از 6 ماه تا 3 سال و يا تا 74 ضربه شلاق است |
17 |
نام و نام خانوادگي: مهندس متخصص -
تاريخ: 04 شهريور 88 - 00:00:00
با سلام جناب اقاي ali دوست ارجمند . بنده ادعايكار در ترجمه نكردم كه شما از من ترجمه خواسته باشيد .پرسيديد عربي ميخواني . من هم گفتم بلي . اما از شما متعجبم كه ادعاي تحريف كرديد و يا بريدن و يا عرض ناقص از حديث و استفاده ناصحيح از ان, پيش خودم گفتم اين ايه از سوره المائده خود بخود كافيه : """""" بسم الله الرحمن الرحيم """" يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ ,,,,,, (٦) اى كسانى كه ايمان آوردهايد! هنگامى كه به نماز مىايستيد، صورت و دستها را تا آرنج بشوييد! و سر و پاها را تا مفصل ( برآمدگى پشت پا) مسح كنيد! ,,,,, (٦) ( ترجمه فارسي شيعي ) O you who believe! When you intend to offer As-Salât (the prayer), wash your faces and your hands (forearms) up to the elbows, rub (by passing wet hands over) your heads, and (wash) your feet up to ankles.,,,,,, [6] ترجمه انگليسي اهل سنت ) ترجمه فارسي اهل سنت را نديدم لطف كنيد براي ما ترجمه كنيد ) خداوند پشت و يناه انان باد كه بدنبال صراط مستقيم ميباشند. يا الله |
18 |
نام و نام خانوادگي: ali -
تاريخ: 05 شهريور 88 - 00:00:00
با سلام اتفاقا يکي از راه هاي جواب ندادن به يک سوال پيش کشيدن بحثي خارج از موضوع اصلي است . من از شما خواستم عبارت « إنا نتوسل إليك بعم نبينا » را ترجمه کنيد و بفرماييد درخواست باران از رسول خداست يا عموي رسول خدا ؟ اما شما بحث وضو رو پيش کشيديد !!!!!!!!! به شماره 14 هم قبلا جواب اما فرموده ايد : اسم فاعل عدل به معني عدول كردن چه ميشود ؟! اگر ميشود «عادل» پس يكي از معاني عادل كسي است كه عدول كرده است ، و براي تعيين معني بايد قرينه باشد . بسيار خب : پس وقتي گفته مي شود عادلان قاسطان : يعني کساني که عدول کردند وقسط را برپا داشتند ؟؟؟!!! اين که شد متضاد هم . چون عدالت و برقراري قسط با هم مي آيند . وقتي معني ساده عبارت با توجه به کلمه بعد هست ما چرا معني را مد نظر بگيريم که با کلمه بعد در تضاد است ؟ مثل اين است که وقتي مي گوييم رهبر جامعه اسلامي بايد عادل باشد . يک نفر ممکن است بگويد شايد منظور عدول کردن امام باشد . اما با توجه به موضوع بحث جمله ( رهبري ) به راحتي مي توان نتيجه گرفت که منظور برقراري عدالت توسط امام است . جواب نظر: با سلام دوست گرامي 1- عبارت «يا رسول الله استسق لامتك» نيز اين مشكل را دارد ؟ 2- عبارت «اذكرنا يا محمد عند ربك» نيز اين مشكل را دارد ؟ 3- عبارت « يا ابانا استغفر لنا ذنوبنا» نيز اين مشكل را دارد ؟ 4- پاسخ ساير سوالات شما قبلا داده شده است ! موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
19 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 07 شهريور 88 - 00:00:00
با سلام جناب ali فرموديد تا وقتي كه برنامه زنده هست ( که تحريف نمي شود ) ,,,,,,,, اتفاقاً برادر عزيز اگه بخواهي ميتواني برنامه زنده را هم تحريف كني همانطور كه در برنامه شبكه المستقله اون بحساب دكتر حا شمي ( و نه ها,,, ) و اون دكتر مصري دكتر ابو جوارب (و نه شو... ) و اون منافق شيعه نما هسيني ( و نه حـــ,,,,, ) چگونه با اصوات نكره خودشان سعي در اين داشتند كه سخنان حضرت ايت الله دكتر قزوينيدامت بركاته را قطع كنند و بعد تحريف كنند ميگي نه برو خوب گوش كن البته حتي اگر عربي بلد نباشي مشكل نيست به ببين چه كار ميكنند و چگونه اون هسيتي شيعه نما و " مسلماً دلاري مسلك " كه مسلماً از اون وهابي حاشمي و ابو جوارب سنيتر و وهابي تره . ** مناظرات استاد حسيني قزويني در شبکه المستقله پيرامون شهادت حضرت زهرا (س) http://valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=131 ** قطع معني دار برنامه شبکه المستقله ! http://valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=khabar&id=367 داشت يادم ميرفت گفتيد " بحث ما در مورد چي بود و شما کجا رفتيد ؟ " برادر من ايندفعه براي شما از كسي برهان و دليل مياورم كه از نظر خود شخص شخيص شما ده تا بخاري ( البته اون بخاري ما اين بخاريهاي چيني ) را ميگذاره توي جيبش حاضري بحق پنج تن ال عبا پنج مرتبه تكبير بگو . 1 ) " الله اكبر " 2 ) " الله اكبر " 3 ) " الله اكبر " 4 ) " الله اكبر " 5 ) " الله اكبر " اين شخص محترم خود شما هستيد بله خود شما و كي بهتر از خود شما . اون بخاري كه مرده و به عقيده شما كه نميتونيم به كتاب يك مرده توسل كنيم : شما فرموديد : عمر (رض) به خداوند به وسيله عموي پيامبر توسل جست و از اتهام شرک مبراست سوال: چرا جناب عمر ( رض ) خودش دست بدعا بر نداشت و عموي پيغمبر را واسطه قرار داد . ايا خوف اين را داشت كه خداوند متعال دعايش را اجابت نكند و جلوي صحابه كم بياره يا شايد خودش ميدانست كه مقام حضرت عباس ( ره ) از خودش در پيش خدا بالاتر و والاتر است .اگر اعتبار حضرت عباس ( ره ) در درگاه الهي بيشتر بود ايا ايشان نمي بايست خليفه مسلمانان باشد شايد دوبار مفضول بر فاضل مقدم شد . . . . خدايا ما به رسول تو توسل مي كرديم، و تو بر ما باران فرود مي آوردي، و در حال حاضر وسيله عموي پيامبرت ( بعم نبيک ) به تو توسل مىجوييم، پس خدايا بر ما باران فرود آور … و خدا بر آنها باران فرود ميآورد . خوب دقت كرديد حرف خودتان است . پس مي بينيد استفاده از بندگان صالح خدا براي دعا کردن به درگاه خدا مد نظر است و نه توسل به عموي پيامبر !!!!!!!!!!!!!! عمر (رض) به خداوند به وسيله عموي پيامبر توسل جست و از اتهام شرک مبراست . در ضمن اين حرفت كه " عمر (رض) به خداوند به وسيله عموي پيامبر توسل جست و از اتهام شرک مبراست" يعني اينكه حضرت عباس كار شرك الود كرد و جناب عمر از ترس مشرك شدن انرا انجام نداد . عجب اينهمه فسفور براي چيه ؟؟؟؟؟ راستي داشت يادم ميرفت بحثمان راجعه به چي بود ........ از ابن عباس روايت شده است که پيامبر خدا فرمود:« هنگامي که آدم عليــــه السلام با خطايي که کرد، از بهشت اخــراج شد، جبرئيل نزد او آمد و گفت:« اي آدم، خداي خود را بخوان.» گفت:« دوست من، جبرئيل؛ چگونه بخوانم؟» گفت:« بگو پروردگارا، تو را به حق پنج نفري که آنها را در آخر زمان از نسل من ميآفريني، ميخواهم که توبه مرا بپذيري و رحمت خود را بر من بگستراني.» آدم گفت:« اي جبرئيل، نام آنها را برايم بگو.» جبرئيل گفت:« بگو اللٌهم بحق نبيک و بحق علي وصي نبيک و بحق فاطمة بنت نبيک و بحق الحسن و الحسين سبطي نبيک إلّاتبت علٌي فارحمتي» (يعني خدايا به حق پيامبرت و به حق علي، وصي پيامبرت، و به حق فاطمه، دختر پيامبرت، و به حق حسن و حسين، دو نوه پيامبرت، توبه مرا قبول کن و مرا مورد رحمت خويش قرار ده.) آدم عليه السلام خدا را به اين اسامي خواند و خداوند توبهاش را پذيرفت. و آيه 37 سوره بقره هم درباره همين واقعه نازل شده است: « فتلقٌي آدم من ربه کلمات فتاب عليه.» (سپس آدم از پروردگارش کلماتي دريافت داشت و با آنها توبه کرد و خداوند توبه او را پذيرفت.) سپس پيامبراکرم فرمود:« هيچ بنده غمگيني نيست که با نيت خالص خدا را به اين اسامي بخواند جز اين که خداوند دعاي او را مستجاب و غصهاش را رفع ميگرداند.» منابع: بحار الانوار، ج 26، ص 333، حديث 15- تفسير فرات، ص 13. يا علي |
20 |
نام و نام خانوادگي: ali -
تاريخ: 08 شهريور 88 - 00:00:00
با سلام آقاي مجيد م علي اگر موافق باشيد کمتر به حاشيه برويم و به بحث اصلي بپردازيم 1- فرموده ايد : در ضمن اين حرفت كه " عمر (رض) به خداوند به وسيله عموي پيامبر توسل جست و از اتهام شرک مبراست" يعني اينكه حضرت عباس كار شرك الود كرد و جناب عمر از ترس مشرك شدن انرا انجام نداد . چون جمله علامت سوال ندارد پس يک جمله خبري است . مگر توسل به خداوند شرک است !!!!!!!!!!!!!! عباس ( رض ) که به خدا توسل کرد و نه فرد ديگر . حالا چطور شما گفتيد دچار شرک شده اند ؟ 2- فرموده ايد ( نتيجه گرفته ايد ) عباس ( رض ) مقامش از عمر ( رض ) بالاتر است پس اون بايد خليفه مي شد . اين ديگه چه جور نتيجه گيري است ؟ اينکه از شخصي مخلصي بخواهند که به درگاه خدا دعا کند به خاطر احترام و اکرام آن فرد است و نه به خاطر مخلص نبودن فرد ديگر . کتاب بحار الانوار به اعتقاد خود علماي شيعه هر خس و خاشاکي در آن هست . اين هم از اون دسته . اما يک نکته : با توجه به اينکه پيامبر براي اعلام ولايت حضرت علي ( رض ) آمده بود ( اعتقاد اهل تشيع ) و با توجه به اين حديث قدسي ( لولاک لما خلقت الافلاک ، لولا علي لما خلقتک ، لولا فاطمه لما خلقتکما - اعتقاد اهل تشيع ) پس مقام حضرت علي از پيامبر بالاتر بوده است . 1- وقتي پيامبر ( ص ) در قيد حيات بود چرا به حضرت علي نگفت که به درگاه خدا دعا کند ؟ ( حضرت علي که مقامش بالاتر بوده ) 2- اگر مقام پيامبر بالاتر است پس چند بار در دعاها و برخوردها به پيامبر که بالاترين رتبه را در بين خلائق داشته است و به خدا هم نزديک تر بوده است به ايشان توسل کرده ايد ( ما که نشنيديم کسي بگويد يا محمد ، يا رسول الله )؟ با توجه به مسائل مربوط به نظرات ، بهتر است از طريق ايميل با هم بحث کنيم : anis076@yahoo.com |
21 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 08 شهريور 88 - 00:00:00
و اما جناب انيس (الي) جواب مغلطه بازيات با حديث توسل با معلم عزيم جناب مجيد محب علي. که الحمد الله به خوبي جوابت را داده. و اما در مورد فحاشي ات به حديث قدسي. طبق معمول محبين عمر تو چيزي را به دروغ (که از آن لذت ميبري) به شيعيان نسبت ميدهي و بعد از ما ميخواهي که از آن دفاع کنيم. مطلبي را براي «يک» دفعه به تو ميگويم: ما شيعيان اعتقاد ندرايم که مقام حضرت علي (عليه السلام) از مقام رسول اکرم(صلي الله عليه و آله) بالاتر است. تو به «دروغ» چنين مطلبي را به ما نسبت ميدهي. حال به خوبي مطالب بنده را بخوان تا حجت را برخود تمام کني: ما شيعيان اعتقاد داريم که خدواند متعال از عمل بيهوده و عبث منزه است. تمام اعمال او بر اساس حکمتي است و دليلي. اگر او به موجودي مثلا بال داده مسلما از اين عمل حکمتي داشته است. چنانچه به ماهي دريا آبشش داده است و به پرنده بال. حال بنده از شما ميپرسم وظيفه يک معلم و هادي چيست؟ چيزي جز هدايت و تعليم؟ آيا ممکن است که خداوند عظيم و اعلا رسول اکرم (ص) را معلم و هادي قرار دهد و او را مامور به هدايت کند و آنگاه موجود شريفي را که علم پذير و هدايت يافته او باشد نيافريند؟ آيا معلم بي شاگرد معني دارد؟ آيا هادي بي ره يافته معنا دارد؟ دوم آنکه ما اعتقاد داريم که امامت همان ادامه راه نبوت است. رسول و امام هر دو از جانب خداوند ماموريت دارند و از يک نور واحد هستند. چنانکه کلمه وحيد بدون «واو» و «حا» نميشود. اول بودن «واو» دليلي بر اهم بود «واو» نسبت به «حا» در تشکيل کلمه «وحيد» نيست. و همچنين اگر «حا» در ادامه «واو» نيايد «وحيد» تشکيل نميشود. نبوت بي امام هم بيسرانجام و پوچ است. نبوت بي امام هم تنه درخت بدون شاخه است. آيا خداوند را شايسته است که درخت بي شاخه خلق کند؟ اين حديث شريف و قدسي از منزه بودن خداوند و مثمر ثمر بودن زحمات رسول اکرم(ص) و اهميت وجود امام حکايت دارد. ضمنا در مصادر شما بخش اول اين حديث موجود است: http://www.fetrat.com/WFM_QuestionAnswer.aspx?FLD_ID=345 «ان ألله و ملائكته يصلون على النبى يا أيها الذين أمنو صلو عليه و سلمو تسليما» |
22 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 09 شهريور 88 - 00:00:00
دوست عزيز جناب ali با سلام . از نحو جوابهاي شما اينطور بنظر ميايد كه در كار تدريس و معلمي ميباشيد , همانطوري كه در صدد تشخيص معلومات برادرم جناب اقاي مجتبي و ان برادرم جناب اقاي مهندس متخصص را با دليل اينك ايا انها چقدر معلومات دارندو چي ميدانند داديد و حتي بر من اشكال گرفتيد كه ايا علامت سوال را گذارده ام يا نه , اينها همه هيچ اشكالي ندارد همانطور كه گفتم اشكال شما اين است كه نوعي وابستگي به وهابيت داريد , بلا شك و بهمين سبب خود از جريان دور ميشويد وليكن ديگران را متهم به اين كار ميكنيد . از نظر شما مگر نه اين است كه بايد اتصال بطور مستقيم به الله سبحان تعالي باشد و حال اگر قرار باشد اين استثناء را در مورد حضرت محمد ( ص ) انهم در وقتي كه ايشان در قيد حيات بودند!!!!! قرار داد و نه بعد از رحلتشان !!! پس نميتوان اين را در مورد اشخاص ديگري بمانند حضرت عباس ( ره ) يا ديگران قرار داد و همينكه خود حضرت عباس قبول كردنند كه واسطه ارتباط بين جناب عمر و حق تعالي قرار بگيرند از نظر خود شما كه به فرقه وهابيت تمايل داريد شرك است , ايا اين چنين نيست ؟؟؟؟ شما مرا دعوت كرديد به حاشيه نرويم , اي كاش خود شما همين رفتار را ميداشتيد ,اما خود به حاشيه رفتيد و موضوع بحث يكدفعه به انتقاد از كتابهاي شيعيان عوض كرديد و گفتيد كه : 1 ) "" کتاب بحار الانوار به اعتقاد خود علماي شيعه هر خس و خاشاکي در آن هست....... "" اين جمله شما كه بر گرفته از مقدمه نهج الفصاحه است و ان هم مثلي است كه ميگويئ "" دريا بي خس و خاشاك نيست """ اما شما نوشته ايد "بحار ,,,,, هر خس و خاشاکي در آن هست....... " راستي ايا معناي اين دو يكي است , شما اين جمله را كه مسلماً از علما و كتاب علما خود اموخته ايد چگونه توجيه ميكنيد؟ ايا اين علماي شما كه چنين خطاي فاحشي در نقل يك جمله كه بقول معروف انساني انرا نوشته چنين خطائي ميكنند چگونه ميتوانند از قران كريم كه كلمات حق تعالي است برداشت صحيح داشته باشند , و تفسيري صحيح از ان ارائه بفرمايند ؟ يا برداشت صحيحي از احاديث قدسي و نبوي داشته باشند ؟؟؟؟. 2 ) و بعد فرموديد " اين حديث قدسي ( لولاک لما خلقت الافلاک ........" البته اين حديث مختص به شيعيان نميباشد بلكه علماي اهل سنت نيز به ان اقرار كرده اند , در ضمن سوال بنده از شما اين است " براي چه ما را خلق كرده اند ؟؟؟ ايا اين وضع دنيا چه در زمان حيات حضرت محمد ( ص ) و يا بعدش و يا حتي حالا و شايد تامدتها بعد همان چيزي بوده و هست و خواهد بود كه الله سبحان تعالي دنيا را برايش خلق كرده ؟؟؟ والله نه بالله نه . شايد در اين مورد خيلي بتوان نوشت اما من فقط از قران كريم ايه ئي را ذكر ميكنم كه خودم به ان زياد اعتقاد دارم . بسم الله الرحمن الرحيم بقية الله خير لكم إن كنتم مؤْمنين و انا ْ عليكم بِحَفيِظٍ " هود 86 البته اگر برداشت شما از كتابهاي تفسيري شيعه باشد فوراً بجواب مطلوب خواهيد رسيد. ايا خداوندي كه 124000 رسول و نبي را براي هدايت انسان فرستاده نعوذ بالله بقيه,,,,, همين چند گرم كم فروشي يا چند توماني گران فروشي ميباشد , يا كسي ميباشد كه دين و عدل الله سبحان تعالي را بر سرتاسر زمين بگستراند كه همان مهدي عجل الله تعالى فرجه الشريف ميباشد. و در ضمن اين حديث را كسي از علماي ما برتري حضرت علي ( ص ) بر حضرت محمد ( ص ) تفسير نكرده كه شما چنين ميگوئيد . كلمات و رفتار حضرت علي ( ص ) را در مورد حضرت محمد ( ص ) در كتابهاي شيعيان نخوانده ايد ؟ براي معلومات بيشتر از اين حديث قدسي به همان لينكي كه برادر خوبم جناب اقاي momen abdullah مراجعه فرمائيد . بسيار زيبا و قوي ميباشد 3 ) شما اين اشكال را بر من گرفتيد كه چرا در اخر متن مينويسم " يا علي " و سپس از پيش خود نتيجه گرفتيد كه نعوذ بالله ما حضرت علي ( ص ) را بر حضرت محمد ( ص ) مقدم ميشماريم . ايا نه اينكه حضرت محمد( ص ) در غزه خيبر فرمودند " ((فـردا پـرچـم را بـه دست مردى كه خدا ورسولش را دوست داردوخدا ورسولش نيز اورا دوست دارند مى دهم , فردا كه شد فرمود: على كجاست , گفته شد: على چشم درد دارد, آنگاه پيامبر آب دهـانـش را بـرچـشـم عـلـى مـالـيـد وبـرايـش دعـا كـرد واو شفا يافت , بعد پرچم را به دست او سپرد)).......... كه اين حىيث را هم بخاري نقل كرىه و هم مسلم و يا انكه ميخواهيى حديث مرغ بريان را بگويم ترمذي در صحيح خود (ج 5 ص 300 (حديث 3805) . ) و حاکم در مستدرکش (ج 3 ص 130-131) روايت کردهاند که مرغ برياني براي پيامبر آوردند تا بخورد،پس گفت:«بار خدايا:محبوبترين خلق در پيشگاه خود را برسان تا با من اين مرغ را تناول کند.»پس علي آمد و به همراه او ميل کرد. حال وقتيكه كه بنده و يا برادرانم ميگوئيم يا علي ميدانيم كه اين ذكر باعث مسرت حضرت حق و نبي مكرمشان حضرت محمد ( ص ) ميباشد . و در ضمن ايا نشنيده ايد كه حضرت محمد ( ص ) فرمودند "" ( علي ذكره عبادة والنظر إلى وجهه عبادة (مستدرك الصحيحين للحاكم النيسابوري - كنز العمال - الطبراني- ابن المغازلي- الخوارزمي .) "" اين احاديث در ذيل هيچ احتياجي نه بترجمه و نه شرح دارد روي عن رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم أنّه قال : ( لا يؤمن رجل حتى يحبَّ أهل بيتي لحبّي ) . فقال عمر بن الخطاب : وما علامة حبّ أهل بيتك ؟ قال صلى الله عليه وآله وسلم : ( هذا ، وضرب بيده على عليّ ) (الصواعق المحرقة : 228 ، ونظم درر السمطين : 233). قال رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم : ( عنوان صحيفة المؤمن حبُّ علي )(2). قال صلى الله عليه وآله وسلم : ( براءة من النار حبُّ علي )( المستدرك على الصحيحين 2 : 241) . وقال صلى الله عليه وآله وسلم : ( يا علي ، طوبى لمن أحبك وصدق فيك ، وويل لمن أبغضك وكذب فيك )( المستدرك على الصحيحين 3 : 135 . وقال : هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه . وتاريخ بغداد 9 : 71 . والبداية والنهاية 7 : 355 . ومجمع الزوائد 9 : 132 . وذخائر العقبى : 91 . ) . روى بريدة ، عن أبيه ، قال : قال رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم : ( إنّ الله أمرني أن أحبَّ أربعة ، وأخبرني أنه يحبهم ) . فقالوا : من هم يا رسول الله ؟ فقال : ( علي منهم ، علي منهم " يكررها ثلاثاً " وأبو ذرّ ، والمقداد ، وسلمان ، أمرني بحبّهم )( ) سنن الترمذي 5 : 636 | 3718 . وسنن ابن ماجة 1 : 53 | 149 . والمستدرك على الصحيحين 3 : 130 . ومسند أحمد 5 : 351 . وأُسد الغابة 5 : 253 . والترجمة من تاريخ ابن عساكر 2 : 172 | 666 . والاصابة 6 : 134 . والصواعق المحرقة : 122 باب 9 . وتاريخ الخلفاء | السيوطي : 187 . وسير أعلام النبلاء 2 : 61 . والرياض النضرة 3 : 188 . ومناقب الخوارزمي : 34 ) . بخدا و رسولش اگر درك ميكرديد كه يا علي گفتن چه لذت معنوي به انسان ميدهد مطمعناً خود را از ان دريغ نميكرديد . در ضمن در نظرات شما در همين مقاله كه شامل بر پنج نظر ميباشد شما يك بار هم نه با اسم """ الله "" نظر خود را شروع كرديد و نه به ان خاتمه داديد , و ميبينيد كه هيچ يك از برادران بر شما اين اشكال را نگرفتند و در اخر ايميل خود را در اختيار بنده گذاشته ايد كه با شما تماس مستقيم داشته باشم , با تشكر بايد بعرض جنابعالي برسانم كه تبادل افكار و اعتقادات مابين بنده و شما بهتر است به همين صورت باشد , قبلاً هم بعضي از برادران همين تقاضا را كرده بودند كه به همين دليل تقاضاي انها را قبول نكردم بهر حال بسيار متشكرم . يا علي |
23 |
نام و نام خانوادگي: مسعود ص -
تاريخ: 14 شهريور 88 - 00:00:00
بسم الله الرحمن الرحيم با سلام خدمت تمام عزيزان با اجازه تمامي عزيزان و بزرگواران حقير از علي آقا شما سوالي داشتم که ممنون مي شوم اگر ايشان پاسخ اين سوال را بفرمايند. به نظر شما چه شاخصه اي در فردي که ما مي خواهيم به ايشان متوسل شويم بايد باشد؟ آيا بايد ايشان به صورت جسماني در زمين زندگي کنند يا حَي باشند؟ و آيا ما مي توانيم اکنون به حضرت عيسي متوسل شويم يا خير؟ آيا ايشان حَي هستند ((در نزد ربشان)) و يا خير ايشان اکنون در زمين در حال زندگي هستند؟ ممنون مي شوم که پاسخ اين سوالها را از شما بشنوم و بعد ان شاء الله ادامه اين موضوع را دنبال کنيم. |
24 |
نام و نام خانوادگي: ali -
تاريخ: 15 شهريور 88 - 00:00:00
fبا سلام 1- مخلص بودن - صالح و قابل اعتماد بودن - زنده بودن 2- جسماني بودن شرط است . خير چون ايشان حيات روحاني دارند و نه جسماني به طور خلاصه : در توسل به بندگان شروط بالا ملاک است و در توسل به خداوند نيز دو حالت است : 1- ما فوق الاسباب ( توسل مستقيم به خداوند بدون واسطه ) 2- ما تحت الاسباب ( به اين صورت که مي گوييم خداوندا به حق فلان بنده صالح دعاي مرا مستجاب کن ) . در حالت دوم نيز درخواست از خداوند است . در حالت کلي هر گونه نداي غير الله جايز نيست ( اينکه بگوييم فلاني ( منظور شخص غير زنده است ) از خداوند بخواه که دعاي مرا مستجاب کند .) همانطور که قبلا گفتم بهتر است از طريق ايميل با هم در ارتباط باشيم ( چون بسياري از نظرات من در اين بحث و بحث هاي ديگر در سايت درج نشده است ( البته مطمئنا با اين پاسخ روبه رو خواهم شد که همه نظرات شما درج شده است !!) . جواب نظر: با سلام دوست گرامي 1- در آدرس ذيل كه بارها و بارها براي شما فرستادهايم و شما نيز بدون توجه به مطالب آن ، سوالات خود را بارديگر براي ما ارسال ميكنيد ، پاسخ شما امده است كه : الف) علماي اهل سنت اقرار كردهاند كه حيات رسول خدا (ص) حيات تنها روحاني نيست و بلكه جسماني است : شوکاني در نيل الأوطار مي گويد: وَوَرَدَ النَّصّ فِي كِتَابِ اللَّهِ فِي حَقّ الشُّهَدَاءِ أَنَّهُمْ أَحْيَاء يُرْزَقُونَ وَأَنَّ الْحَيَاة فِيهِمْ مُتَعَلِّقَة بِالْجَسَدِ فَكَيْف بِالْأَنْبِيَاءِ وَالْمُرْسَلِينَ . وَقَدْ ثَبَتَ فِي الْحَدِيثِ { أَنَّ الْأَنْبِيَاءَ أَحْيَاءٌ فِي قُبُورِهِمْ } رَوَاهُ الْمُنْذِرِيُّ وَصَحَّحَهُ الْبَيْهَقِيُّ . نيل الأوطار ج 3 ، ص 305 ، باب صلاة المخلوقات علي النبي صلي الله عليه و سلم و هو في قبره حي خداوند در قرآن صريحا در نورد شهدا مي فرمايد آنان زنده اند و روزي مي خورند ، و حياة و زندگي در شهدا مربوط به بدن و جسم آنهاست ، حال که شهدا اينگونه هستند پس انبياء و رسولان الهي چگونه اند ؟ (يعني آيا مي شود شهدا زنده باشند ولي انبياء و رسولان الهي که مقامشان از شهدا برتر است زنده نباشند ؟!!) ب) به چه دليل شما ميگوييد براي جواز طلب شفاعت و توسل ، حيات جسماني شرط است و نه روحاني ؟! ج) آيا ابوبكر و امير مومنان علي عليه السلام كه و ساير صحابهاي بعد از رحلت رسول خدا (ص) به خود ايشان به صورت مستقيم متوسل شده و از آن حضرت طلب شفاعت كردهاند آگاهتر بودهاند يا شما ؟! مگر در آدرس ذكر شده نيامده است كه بعد از رحلت رسول گرامي اسلام ، ابوبكر و امير مومنان و بلال بن حارثه از صحابه ، به خود حضرت به صورت مستقيم متوسل شدهاند ؟ 2- در مورد نظرات شما و درج نشدن آنها ، خود شما نيز قبلا گفتهايد بسياري از نظراتي كه براي ما ارسال كردهايد ، بدون اعلان عبارت «نظر شما با موفقيت ارسال شد» بوده است و اين به معني عدم ارسال نظر است ! بهتر است در ارسال نظرات كمي بيشتر دقت كنيد تا دچار چنين اشتباهاتي نشويد همچنين از شما تقاضا منديم كه قبل از فرستادن نظر بعد ، نگاهي به ادرس ذكر شده داشته باشيد تا در تناقض با كلام علماي اهل سنت و سيره بزرگان و صحابه سخن نگوييد!!! موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
25 |
نام و نام خانوادگي: مهران -
تاريخ: 15 شهريور 88 - 00:00:00
سلام عليكم جناب قزويني :بنده مقاله شما را در طلب شفاعت از پيامبر اكرم و افراد بزرگ صاحب روحانيت متعالي مطالعه كردم وبدون غرض مي گويم تنها مقاله اي كه شما در تمام اين مدت بدون غرض و لله ي نوشته ايد همين مقاله فوق است از اين رو از شما تشكر مي كنم و از شما مي خواهم همه مقاله هاي خود را همين گونه مسالمت آميز و رك وراست بنويسيد تا همه مسلمين حتي وهابي هايي كه اعتقادي به توسل ندارند كمي متنبه شوند . با تشكر از شما |
26 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 15 شهريور 88 - 00:00:00
با سلام بدون شك مغرضي يا علي |
27 |
نام و نام خانوادگي: مسعود ص -
تاريخ: 15 شهريور 88 - 00:00:00
بسم الله الرحمن الرحيم با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت شما عزيزان و با اجازه از عزيزان موسسه حضرت وليعصر(عج) علي آقا اولا تشکر مي کنم از شما دوست عزيز که پاسخ مرا فرموديد، و اما نکاتي هم در موضوعات مطرح شده شما بود که من مايل به بررسي بيشتر آنها هستم(البته هيچ کاري با حواشي پيش کشيده شده ندارم و فقط بحث اصلي رو سعي مي کنم دنبال کنم) خب شما در جواب يکي از شرايط فردي که انسانها بايد به ايشان متوسل شوند (چنانچه خداوند عزوجل در کتاب عزيزشان فرموده اند: و ابتغوا اليه الوسيلة . و ما هم امر به آين مهم شديم) فرموديد که ايشان بايد زنده باشند. خب تا اينجا درست ما هم مي گوييم ايشان بايد حي باشند اما حياة طيبه نه اينکه صرفا حياة دنيايي. عزيز دل شما از کجا استنباط کرديد که از شرايط آن فرد بايد زندگي کردن در زمين باشد و نعمت حياة الهي را از اين موضوع جدا کرديد؟ مگر نه اينکه خداوند در قرآن ما را از اينکه اولياءش را مرده فرض کنيم منع کرد؟(وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ) آل عمران169 يه سوال . خدا چرا اين رو فرمود؟ خداوند اين رو برا خنده گفت. -نعوذ بالله- يا مي خواست از تفکرات اشتباه انسانها رو دور کنه؟ دوما خداوند خودش در قرآن بار ها حياة طيبه رو اصلي دونسته نه حياة دنيايي رو. حياة دنيايي راهي ست براي رسيدن به اون حياة، مگه خداوند نفرمود که "مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً" نحل 97 يعني : هر کس کار شايستهاى انجام دهد، خواه مرد باشد يا زن، در حالى که مؤمن است، او را به حياتى پاک زنده مىداريم. يعني چي که خداوند مي فرمايند او (همون انسان زنده) را به حياة طيبه زنده مي کنيم؟ مگه اون فرد زندگي نمي کنه، پس اون حياة طيبه جريانش چيه؟ البته سوال اصلي من اينه : آيا منظور شما از حياة (براي متوسل شدن) اين نوع حياة است يا خير؟ اگر همين است که هيچ (چون همين حياة طيبه براي شهدا و همينطور انبياء هم هست.) و اگر اين حياة نيست که خب پس شما فقط به انسان هايي متوسل مي شويد که خداوند به آنها حياة نداده است و آنها فقط مثل باقي جانوران ميتوانند حرکت کنند و حرف بزنند (حياة طيبه ندارند). در ضمن اين نکته رو دوباره يادآوري مي کنم که خداوند همين حياة رو براي شهدا هم بيان مي کنند و اين حياة فراتر از حياة دنيايي است (اين حياتي است در نزد خداوند) در ضمن مگر نه اينکه حضرت آدم (ع) خدا رو به حق پيامبرش قسم داد؟ ( علماي خودتون گفتن مثل سيوطي. مراجعه کن به الدر امنثور ج1 ص 60 و همچنين فرائد السمطين ج1 ص 36 ح 1. که بعدش هم "فتلقٌي آدم من ربه کلمات فتاب عليه" سپس آدم از پروردگارش کلماتي دريافت داشت و با آنها توبه کرد و خداوند توبه او را پذيرفت. همون کلمات... هموني که خدا گفت و ابتغوا اليه الوسيلة همون ها به آدم ياد داده شد همون وسيله ها. حالا يه سوال خب اون موقع که پيامبر روي زمين زندگي نميکرد که...! پس چي شد؟ در ضمن عزيز دلم خواهشا فکر نکن که اگه شخصي خدارو به حق اوليايي قسم ميده از اون اولياء چيزي رو خواسته اون فرد خواسته اش رو از خدا مي خواد نه از کس ديگه اي. مسبب تمام کارها خداست نه کس ديگه اي اما حقيقت اينه که خدا با همه ي مهربونيش با همه ي عزيز بودنش دوست داره که ما پيامبرش رو يادمون نره، وسيله هاش رو يادمون نره، اوليائش رو اکرام کنيم به اولياءش که داراي حياة هستند احترام بگذاريم(براي خدا) چون خدا اين رو دوست داره و خدا اين رو هم توي قرآن و هم از زبون پيامبر عزيزش به مردم گفته . به عبارتي بهتر خدا دوست داره مردم درحالي بيان در خونش که دستشون تو دست پيامرشه در حالي که دستشون تو دست بهترين اولياءشه. خدايا به حق پيامبر و خاندانت ما رو از بندگان راستينت قرار بده. الهي آمين |
28 |
نام و نام خانوادگي: ali -
تاريخ: 16 شهريور 88 - 00:00:00
با سلام 1- فرموده ايد خداوند فرموده است در پي وسيله اي باشيد اما شما از کجا استنباط کرديد که اين وسيله بايد انسان باشد ؟ منظور از وسيله اعمال نيک و صالح است . 2- اما در مورد و لا تحسبن الذين قتلوا . . . . . بله آنها زنده هستند. ولي در عالم برزخ. و عالم برزخ امري است غيبي و از حقيقت و چگونگي آن کسي جز الله جل جلاله خبر ندارد. پس زنده بودن آنها با زنده بودن ما فرق مي کند و گرنه هرگز نمي بايست آنها را دفن کرد و يا اينکه ميراث شان را بين ورثه آنها تقسيم کرد. علامة ابن جرير طبري در تفسير اين آيه مي گويد: الله تعالي مي فرمايد: گمان مکن اي محمد که آنها ( شهداي احد) مرده هستند و احساس لذت و نعمت نمي کنند، بلکه آنها در نزد من زنده هستند و در نعمت بسر مي برند و از آن چيزي که به آنها عطاء کرده ام شادمان و خرسندند». و همچنين ابن کثير رحمه الله در تفسير اين آيه مي گويد: « الله تعالي در اين آيه از احوال شهدا خبر مي دهد و مي فرمايد: آنها با اينکه در اين دنيا کشته شدند، اما ارواح آنها زنده و در نعمت مي باشد». 3- منظور از حيات طيبه هم بهشت است که هم زندگاني در آن جريان دارد و هم پاک است . در قرآن بارها لفظ يسئلونک آمده است ( سوال مي کنند از تو ) . مانند يسئلونک عن الانفال ، يسئلونک عن الروح ، يسئلونک عن الاحله ، يسئلونک عن المواقيت و . . . در همه اينها بعد از اتمام سوال خداوند مي فرمايد قل ، يعني بگو ( منظور جواب سوال است ) اما وقتي خداوند مي فرمايد : و اذا سئلک عبادي عني ( وقتي بندگانم از تو در مورد من سوال مي کنند ) خداوند نمي گويد قل ( تو بگو ) بلکه مي فرمايد : فاني قريب ( پس من نزديکم ) يعني محمد ( ص ) هم نبايد واسطه بين خدا و بند خدا قرار گيرد . ( و اذا سئلک عبادي عني فاني قريب ) خداوند مي فرمايد : نحن اقرب اليکم من حبل الوريد ( من از رگ گردن هم به شما نزديک ترم ) . چرا وقتي خداوند نمي خواهد واسطه اي بين خود و بنده خود قرار دهد ما اين کار را انجام دهيم ؟ من الله توفيق جواب نظر: با سلام دوست گرامي 1- بهتر بود يكبار ديگر مقاله را ميخوانديد تا ميديديد كه علماي اهل سنت روايت نقل كرده اند كه اين وسيله اهل بيت عليهم السلام هستند ! تا بعد چنين اشكالي بگيريد ! 2- اين اشكال نيز از عدم توجه به كلمات علماي اهل سنت كه براي شما فرستاديم نشات ميگيرد ؛ آنها اقرار كرده بودند كه حيات شهدا انبيا و اوليا ، جسماني است ! 3- آيا ابوبكر و اميرمومنان علي عليه السلام و ساير صحابهاي كه به رسول خدا (ص) متوسل شدهاند ، از اين آيات بي خبر بودهاند ؟ از شما خواهشمنديم قبل از نوشتن هر مطلبي ، به خوبي متن پاسخهاي گذشته را مورد مطالعه قرار دهيد . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
29 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 16 شهريور 88 - 00:00:00
جناب انيس اول آنکه به نظر شما براي چه رسولاني از جانب خداوند علي و اعلي آمده اند؟ اصلا براي چه قرآني نازل شده است؟ اين همه نبي و رسول آمده اند براي چه؟ مگر نه اين است که «نحن اقرب اليکم من حبل الوريد»؟ آيا اين ملائکه و رسول واسطه نبودند بين خداوند علي و اعلي و مخلوقش؟ دوم آنکه چرا بعضي به خدا نزديکتر هستند؟ «إِذْ قالَتِ الْمَلاءِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسيحُ عيسَي ابْنُ مَرْيَمَ وَجيهًا فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبينَ» «أُوْلَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ» بي شک خداوند علي و اعلي از همه به بندگانش نزديکتر است. ولي آيا ما هم به او نزديک هستيم؟ اگر ما به او نزديک هستيم پس دليل تلاش براي «قرب به الله» چيست؟ خداوندي که از همه به ما نزديکتر است خود بين ما و خود واسطه هايي قرار داده است. جناب انيس خداوند ميفرمايد: «أُجيب دَعوَةَ الدَّاع إِذَا دَعانِ» بي شک اگر کسي او را بخواند او پاسخش دهد. ولي آيا فکر نميکنيد ابتدا بايد «او» را صدا زد؟ براي آنکه کسي را صدا بزنيد اول بايد «او» را بشناسيد. او کيست؟ مگر خداوند به کفار هم اقرب من حبل الوريد نيست؟ پس چرا او را نميشناسند؟ جز اين است که خداوند رسولش را به سمت ما فرستاد تا او را بشناسيم؟ آيا شناخت شما از خدا به عالي ترين مرحله رسيده است؟ پس اولين مرحله استجابت دعا شناخت الله است. آيا آن کس که خدا را از همه ما بهتر شناخت دعايش مقبول تر نيست؟ اگر همه ما معرفت لازم را به او داريم پس چرا بسياري از ادعيه ما مورد قبول واقع نميشود؟ آيا کسي که الف-لام-لام-ها را به زبان ميآورد و همزمان وهم و تصويري و جسمي را مورد خطاب قرار مي دهد دعايش پذيرفتني است؟ آيا عقل حکم نميکند از کسي که از ما «مقرب»تر است و «معرفتش نسبت به خدا» از ما بيشتر است تقاضا کنيم که از خداوند براي ما هم طلبي کند؟ به علي شناختم من به خدا قسم خدا را |
30 |
نام و نام خانوادگي: مسعود ص -
تاريخ: 17 شهريور 88 - 00:00:00
بسم الله الرحمن الرحيم با عرض سلام و خسته نباشيد دوباره خدمت تمام عزيزان علي آقا شما فرموديد: " از کجا استنباط کرديد که اين وسيله بايد انسان باشد ؟ منظور از وسيله اعمال نيک و صالح است." بايد عرض کنم شما با اين تخصيصي که زديد نه تنها خلفاي خودتون رو برديد زير سوال بلکه پيامبران و حتي خدا رو هم برديد زير سوال...!!! بد نبود يه نگاه به روش پيامبر و صحابه مي کرديد بعد اين رو مي گفتيد. اصلا مگه توي قرآن برادران حضرت يوسف پدرشون رو به عنوان وسيله اي براي آمرزششون انتخاب نمي کنند؟ "قَالُواْ يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ" گفتند: «پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه، که ما خطاکار بوديم!» بعد حضرت يعقوب چي مي فرمايند؟ مي فرمايند:"قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّيَ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ"گفت: «بزودى براى شما از پروردگارم آمرزش مىطلبم، که او آمرزنده و مهربان است!» سوره يوسف آيات 97 و 98 و يا باز هم مگه تو قرآن گفته نشده :"وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا" و اگر اين مخالفان، هنگامى که به خود ستم مىکردند (و فرمانهاى خدا را زير پا مىگذاردند)، به نزد تو مىآمدند؛ و از خدا طلب آمرزش مىکردند؛ و پيامبر هم براى آنها استغفار مىکرد؛ خدا را توبه پذير و مهربان مىيافتند. سوره نساء آيه 64 کاشکي شما اونموقع بودي و اين تذکر رو به پيامبر مي دادي که اين کار اشتباهه تازه جالب اينه که خود خدا هم به مردم براي استغفار امر ميکنه که برن پيش رسولش . اونوقت حالا نمي دونم شما چرا کاسه داغ تر از آش شدي؟؟؟ "وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُوسَهُمْ وَرَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَهُم مُّسْتَكْبِرُونَ" هنگامى که به آنان گفته شود: «بياييد تا رسول خدا براى شما استغفار کند!»، سرهاى خود را (از روى استهزا و کبر و غرور) تکان مىدهند؛ و آنها را مىبينى که از سخنان تو اعراض کرده و تکبر مىورزند! سوره منافقون آيه 5 در ضمن من واقعا نمي دونم چرا شما وقتي يه حرفي از يه عالمتون که به دردتون مي خوره مي گيد علامه حضرت فلان فلان عالم دهر و... اينو گفته. اما وقتي يه حرفيش که به ضررتونه مي گيد نه قرآن براي ما کافيه... موقعي که مي خوايم تفسير استغفار حضرت آدم رو از کتب خودتون بيان کنيم مي گيد نه قرآن کافيه ... ؟؟؟ در ضمن چرا خلفاي خودتون به پيامبر و ديگران متوسل شدند؟ تکليف اونا چيه؟ اگه کار اونا درست بوده چرا شما گفتي که انسان وسيله نيست و وسيله رو فقط تخصيص زديد به اعمال نيک و صالح ؟ خواهشا حرفاتون رو بر اساس موقعيت تغيير نديد.(يه موضع مشخص رو دنبال کنيد و از هر راهي براي فرار جواب و حقيقت استفاده نکنيد) و اما در موضوع بعدي شما هنوز هم به من پاسخ ندادي که از کجا استنباط کردي که حياة «جسماني» ملاک هست؟(من منتظر جوابم) اما به هر حال ما که نميگيم حياة بايد جسماني باشه اما شما اصرار ميکني باشه اول اينو حلش کن (علماي خودتون نقلش کردن ، تازه تاييدش هم کردن) إنّ الأنبياء أحياء في قبورهم يصلّون . تمام پيامبران در درون قبر زنده هستند و نماز مىخوانند . صحيح مسلم ج 7ص102 كتاب الفضائل، باب من فضائل موسى، المصنّف (استاد بخاري) ج3ص577، والمعجم الأوسط ج8 ص13، وكنز العمّال ج11 ص 511 ، فتح البارى ج6 ص352 و... به هر حال ما ميگيم حياة طيبه ملاکه که توي قرآن هم گفته شده "فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً" نحل 97 ما او را زنده مي کنيم به حياة طيب تا جايي که من مي دونم حيات به معناي جان دادن به چيزي و به عبارتي افاضه حيات به آن است پس ميشه گفت اين جمله با صراحت دلالت بر اين داره که خداي متعال مومني رو که عمل صالح انجام بده به حيات جديدي(فراتر از حياتي که به ديگران داده) زنده مي کنه.(نص صريح آيه) و چنانچه اين موضوع در آيات ديگر هم بيان شده است ، آنجايي که خداوند مي فرمايند: أَوَ مَن كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ. آيا کسى که مرده بود(به جهل و گمراهي)، سپس او را زنده کرديم(به ايمان)، و نورى برايش قرار داديم که با آن در ميان مردم راه برود... انعام 122 يعني اين نور ايمان است که انسان را به حياة طيب مي رساند و جهل هم انسان را از نعمت حياة حقيقي محروم مي کند. چنانچه بيان شده:إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ* وَمَا أَنتَ بِهَادِي الْعُمْيِ عَن ضَلَالَتِهِمْ إِن تُسْمِعُ إِلَّا مَن يُؤْمِنُ بِآيَاتِنَا فَهُم مُّسْلِمُونَ" مسلّماً تو نمىتوانى سخنت را به گوش مردگان برسانى، و نمىتوانى کران را هنگامى که روى برمىگردانند و پشت مىکنند فراخوانى.* و نيز نمىتوانى کوران را از گمراهيشان برهانى؛ تو فقط ميتوانى سخن خود را به گوش کسانى برسانى که آماده پذيرش ايمان به آيات ما هستند و در برابر حق تسليمند! سوره نمل آيات 80 و 81 که به تناسب قرينه آيه منظور از مردگان انسانهاي گمراه است و چنانچه در سوره يس آيه 70 هم قريب به همين مضمون بيان شده است که وظيفه پيامبر(ص) انذار دادن افراد زنده است "لِيُنذِرَ مَن كَانَ حَيًّا وَيَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكَافِرِينَ"تا افرادى را که زندهاند بيم دهد (و بر کافران اتمام حجّت شود) و فرمان عذاب بر آنان مسلّم گردد! يس آيه 70 که در اينجا هم قرآن ايمان را به عنوان حيات و مومنان را به عنوان زندگان بيان کرده و در مقابل اين کلمه هم کلمه کافران را بيان مي کند که اين همان حيات و مرگ معنوي است و در جاي ديگر هم خداوند اجابت دستور خود و رسولش را موجب حياة و زنده شدن افراد مي داند. "يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اسْتَجِيبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُم لِمَا يُحْيِيكُمْ" اى کسانى که ايمان آوردهايد! دعوت خدا و پيامبر را اجابت کنيد هنگامى که شما را به سوى چيزى مىخواند که شما را حيات مىبخشد! انفال آيه24 و مي توانيد به آيه 42 همين سوره هم مراجعه کنيد و... خب اين از اين موضوع حياة و اما شما در آخر جوابيه تان با آيه"و اذا سئلک عبادي عني فاني قريب" کلا توسل را رد کرديد. خب البته اين موضوع را من ان شاء الله امشب يا فردا شب(چون سرم شلوغه) پاسخش رو مي نويسم اما فقط به اين نکته رو ياد آور شوم که پس شما اول بايد به خدا و سپس تمام پيامبران اين ايراد را بگيريد نه به من! وقتي پيامبر(ص) براي آن مرد نابينا دعا مي کرد شما بايد به ايشان اين ايراد را مي گرفتيد وقتي خداوند به مردم دستور ميدهد که بيايند در نزد رسولش و از ايشان بخواهند که براي آنها استغفار کند(ذکر آيه گذشت منافقون آيه 5) آنوقت بايد ايراد مي گرفتيد وقتي خلفاي خودتان دست به دامان اولياء مي شدند آنوقت بايد ايراد مي گرفتيد نه الان و آن هم به من!!! شما اول تکليف خودتون با خدا و پيامبرش را روشن کنيد بعدا ما با هم در اين مورد صحبت مي کنيم. موفق باشيد اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم |
31 |
نام و نام خانوادگي: ali -
تاريخ: 17 شهريور 88 - 00:00:00
با سلام خيلي عجيب است 1- در جواب شما که به اين آيه ( سوره يوسف آيات 97 و 98 ) استناد کرده ايد : قبلا هم گفته ام : برادران حضرت يوسف از يک انسان صالح ، مخلص و زنده خواسته اند از خداوند براي آنها طلب مغفرت کند . پيامبردر قيد حيات است . ( سوره نساء آيه 64 ) در مورد منافقين هم همينطور ، پيامبرهمنوز در قيد حيات است که اين آيات نازل مي شود . ( سوره منافقون آيه 5 ) قبلا هم گفته شده است که از بنده اي صالح و نيک و البته زنده که رابطه نزديک تري با خدا دارد طلب دعا کردن بسيار پسنديده است . در مورد حيات طيبه و شهدا هم قبلا توضيح داده شد . در مورد توهين شما هم در قسمت پاياني در قسمت بالا جواب داده شد . من الله توفيق جواب نظر: با سلام دوست گرامي 1- تنها ماجراي برادران حضرت يوسف نبود ! توسل ابوبكر و اميرمومنان علي عليه السلام به پيامبر (ص) بعد از رحلت ! توسل بلال بن حارثه به رسول خدا (ص) بعد از رحلت ! آيا اين روايات را در پاسخ شما مطرح نكرديم ؟ 2- آيا با سخنان علماي اهل سنت براي شما ثابت نكرديم ، كه پيامبران و اولياي الهي حيات جسماني داشته و ميشنوند و ادراك دارند و... ! چرا به مطلبي تمسك ميكنيد كه پاسخ آن چندين بار به شما داده شده است ؟! و تنها ميگوييد قبلا توضيح داده شد !!! توضيح شما وقتي در تعارض با روايات و سخنان علماي اهل سنت باشد ، آيا براي اهل سنت قابل قبول است ؟ اگر شما اهل سنت هستيد ، بايد نظرات علما و روايات اهل سنت را قبول داشته باشيد ! 3- آيا اين سخن كه برادران يوسف به شخص صالحي تمسك كردند ، اهانت به رسول خدا (ص) و ائمه اطهار عليهم السلام نيست ! آيا شيعه به جز به صالحين و اولياي الهي توسل ميكند ؟! موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
32 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 17 شهريور 88 - 00:00:00
جناب مهران اگر روزي يک وهابي به اين آيات شريفه: «قُلِ ادْعواْ الذِينَ زَعمتم من دُونِهِ فلاَ يملكونَ كشفَ الضرِّ عنكمْ ولاَ تحوِيلاً. أُوْلَئكَ الَّذِينَ يدْعونَ يبتغونَ إِلَى رَبهِمُ الْوَسيلَةَ أَيهمْ أَقْرَبُ وَيرْجونَ رَحمتهُ وَيخافُونَ عذَابهُ إِنَّ عذَابَ رَبكَ كانَ محذُورًا» با شما احتجاج کرد. شما به او چه پاسخي ميدهيد؟ |
33 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 17 شهريور 88 - 00:00:00
السلام عليك يا امير المومنيين ( ع ) السلام عليك يا مولاي متقيان ( ع ) السلام عليك علي ابن ابيطالب ( ع ) شهادت حضرت علي عليه السلام را به تمامي مسلمانان خصوصاً شيعيان حضرتش را تسليت ميگويم با سلام اقاي ali بابا مشكلت چيه كه اينقدر بر جهلت اسرار داري , يك سري به حرم امام رضا ( ع ) بزن ببين چقدر از مردم در جوار حرم به ايشان توسل ميكنند كه شفاعتشان را پيش خداوند متعال بكنند , اگر چند وقتي بنشيني حتما كساني را خواهي ديد كه توسلشان به حضرت امام رضا براي شفاعتشان بدرگاه خدواند متعال مورد قبول قرار ميگيرد, برو بپرس ببين چه كساني از توسلشان نتيجه گرفته اند و چكار كردند . البته اينرا بدان هم كسي كه شفاعت ميكنه بايد در درگاه الهي عزيز باشه هم كسي كه طلب شفاعت ميكنه بايد مخلص باشه . البته من فكر ميكنم تو به هر دليلي كه خداوند متعال و خود از ان اگاه هستي اگر شق القمر هم بشود قبول نميكني . ايا ميداني چگونه حضرت محمد ( ص ) عموي خودش را ابوجهل ناميد , برو بخوان . حَدَّثَنَا هَدَّابُ بْنُ خَالِدٍ وَشَيْبَانُ بْنُ فَرُّوخَ قَالَا حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ سَلَمَةَ عَنْ ثَابِتٍ الْبُنَانِيِّ وَسُلَيْمَانَ التَّيْمِيِّ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ : أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ أَتَيْتُ وَفِي رِوَايَةِ هَدَّابٍ مَرَرْتُ عَلَى مُوسَى لَيْلَةَ أُسْرِيَ بِي عِنْدَ الْكَثِيبِ الْأَحْمَرِ وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي قَبْرِهِ رسول خدا فرمودند که رفتم يا گذشتم بر موسي در شبي که من را به آسمان بردند - در کنار جايي که خاک سرخ زيادي جمع شده بود- واو ايستاده بود و در قبرش نماز مي خواند. صحيح مسلم ج4/ص1845 کتاب الفضائل باب من فضائل موسي عليه السلام يا علي |
34 |
نام و نام خانوادگي: مهران -
تاريخ: 18 شهريور 88 - 00:00:00
سلام عليكم جناب قزويني بنده در كامنت قبلي خود عرض كردم كه از مقاله شما اظهار رضايت نمودم ولي متاسفانه چون وقت نداشتم نتوانستم برايتان بيشتر توضيح بدهم چون مطالبي كه شما گفتيد با ان چيزي كه شيعه انجام مي دهد خيلي متفاوت است.بنده ديروز تا ساعت 3 نصف شب بيدار ماندم و مراسم احياي روافض را كه عموما هم در مقابر بزرگان خود برگزار كرده بودند را ديدم و واقعا به وهابيان وسلفيان حق دادم كه اينگونه به شيعه بتازند وحكم كفر وارتداد و قتل نفس و ... را صادر كنند كه البته بنده با تمام اين احكام وهابيان مخالفم . در مراسم شب قبل و مخصوصا در مقبره امام رضا واقعا آخوندي كه سخنران ومداح مراسم بود از شرك گويي و كفر گويي دريغ نكرد و تا آخر مراسم كه بايد در آن از خداوند طلب بخشش وعفو شود و نام خداوند اورده شود هي مي گفت بمحمد بن علي بجعفر بن محمد بحسن بن علي بالحجه و...... وانقدر آه و ناله سر داد كه مهدي بيا ومهدي بيا كه واقعا از همه دنيا مايوس شدم و گفتم خدايا نكند اين آقا از فرط تنهاي دغ كند و سكته بزند . وبه دنبال اين آه وناله ها كه معمولا در هر سخنراني مذهبي از آخوندهاي شيعه هميشه سياه پوش سر مي زند و در لابلاي آنها مي گفت : اي مردم مهدي را به حق فاطمه قسم بديد و صدا كنيد تا امضاي نامه اعمالتان را بدرستي بزند و شما را به بهشت بفرستد . جناب قزويني به خدا اين حرفها در صدر اسلام نبود به خدا پيامبر وقرآن حتي يك موردهم در باره توسل به غير خدا مخصوصا به مردگان از دنيا بي خبر كلمه اي هم نگفته اند ولي آيات روشني و احاديث مبرهني از كفر آميز بودن اين نوع توسل بيان كرده اند : حضرت علي: اللهم انت الصاحب في السفر و انت الخليفه في الأهل و لا يجمعهما غيرک لان المستخلفا لا يكون مستصحبا و المستصحب لايكون مستخلفا يعني: پروردگارا، تو مصاحب در سفر و جانشين در خانه مي باشي و اين صفت در غير از تو جمع نمي شود، زيرا كسي كه جانشين باشد مصاحب (در همان لحظه) نيست و كسي كه مصاحب باشد جانشين (درهمان لحظه) نيست.يعني اي خدا وقتي من در سفر هستم محمد مصطفي كه وفات كرده و يا ابراهيم خليل و يا موسي وهارون نگهبان خانه من نيستند بلكه تو هستي و تنها تو حاضري خداوند در سوره احقاف مي فرمايد:چه كسي گمراه تر است از كسي كه افرادي را بخواند كه اگر تا روز قيامت نيز آنان را بخواند پاسخش نمي گويند و غافل از فرياد فرياد زدگانند و چون مردم محشور گردند دشمن آنان (مشركين) باشند و به عبادتشان انكار ورزند. خداوند در اين ايه به مشركين مي فرمايد كه كساني كه ابراهيم واسحاق ويعقوب و اسماعيل را به عنوان شفيع مي خوانيد بدانيد كه آنها پاسخ شما را نخواهند داد و شما را اجابت نخواهند كرد . حالا اي شيعيان چه برسد به امام حسين و امام رضا و غيره... در زمان حضرت رسول با اين كه قبر انبيايي كه قبل از ايشان بودند وجود داشت ولي حتي يک آيه در قرآن يافت نمي شود كه در آن گفته شده باشد در زمين سير نمايند و قبر انبياء را زيارت نمايند، بلكه امر شده است كه در زمين سير نمايند و عاقبت ستمگران را ببينند(قل سيروا في الارض فينظروا كيف كان عاقبه الذين من قبلهم....) و عبرت بگيرند كه چگونه كاخهاي آنها را ويران كرده ايم و چگونه اثري از آنان يافت نمي شود، ولي حتي يک آيه درقرآن يافت نميشود كه در آن به زيارت قبور انبيا و يا حتي اوليا و امامان مزعوم روافض امر شده باشد ودر مقابل خداوند امر كرده كه مردم براي اداي توبه به زيارت كعبه بروند و حج را انجام دهند تا گناهانشان آمرزيده شود پس جناب قزويني آخر تا كي اين شرك در ميان شما عبادت محسوب خواهد شد. جواب نظر: با سلام جناب مهران 1- برعكس نظر شما ، بسياري از وهابيت اينگونه توسل را جايز ميدانند ؛ يعني اگر از خدا بخواهي كه كسي را شفيع تو قرار دهد ، اينكار اشكال ندارد ، يا از خداوند بخواهي كه به خاطر مقام رسول خدا (ص) حاجات شما را برآورده كند ! چون اينكار را حاجت خواهي مستقيم از خداوند ميدانند ! بهتر است قبل از اشكال كردن ، كمي با مباني فكري وهابيت و اهل سنت آشنايي پيدا كنيد ! 2- فرمودهايد «به خدا اين حرفها در صدر اسلام نبود به خدا پيامبر وقرآن حتي يك موردهم در باره توسل به غير خدا مخصوصا به مردگان از دنيا بي خبر كلمه اي هم نگفته اند» بهتر است كفاره شكستن قسم بدهيد ! چون قسم باطل خوردهايد ! بهتر است نگاهي به سخنان علماي اهل سنت در زمينه توسل صحابه و سخنان رسول خدا (ص) در اين زمينه بياندازيد : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=87 3- اگر اين كار شرك باشد ، ابوبكر ، اميرمومنان علي عليه السلام ، بلال بن حارثه و ساير صحابهاي كه به رسول خدا (ص) بعد از رحلتشان متوسل شدهاند نيز در نظر شما مشرك هستند ؟!!! 4- در مورد آمدن و ظهور حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف ، اين را ميدانيد كه وهابيون و اهل سنت ، منكر اصل ظهور مهدي نيستند و تنها تولد او را منكر ميشوند ! بنابراين دعاي براي ظهور مهدي چه اشكالي ميتواند داشته باشد ؟! البته اگر كسي از ظهور مهدي ترس داشه باشد ، مشخص است كه بايد مانع از دعا براي ظهور ان حضرت شود . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
35 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 18 شهريور 88 - 00:00:00
شيعيان عزيز اجازه دهيد دو راه ساده را به شما معرفي کنم تا از آن طريق قدر نعمت اسلام را همگي بهتر بدانيم. راه اول اين است که در زندگي جهال قبل از اسلام تحقيق کنيم: «اعراب جاهلي موقعي که وارد جايي مي شدند و ترس بر آنان غلبه مي کرد صد مرتبه صداي الاغ مي کردند و يا استخوان روباه به گردن مي آويختند. اگر کسي در بياباني گم مي شد، به علت ترساندن ديوان، پيراهن خود را پشت رو مي پوشيد. يا اگر دو لشگر برابر هم صف آرايي مي کردند در اين هنگام اگر زناني مي آمدند و ميان دو صف ادرار مي کردند آتش جنگ خاموش مي شد.» راه دوم آن است که در سخنان جهال عصر جديد تعمق کنيم. جهالي چون «مهران». چرا مهران جاهل است؟ «مَنْ مات بغير إمام مات ميتة جاهلية» (مسند احمد ، احمد بن حنبل ، ج4 ، ص96) آري کسي که امام خود را نشناسد چون همان عرب جاهلي ميماند که اميرالمومنين علي عليه السلام در وصف ايشان ميفرمايند: « انّ الله بعث محمداً صلي الله عليه و آله و سلم نذيراً للعالمين و أميناً علي التّنزيل و أنتم معشر العرب علي شرّ دين و في شرّ دار، منيخون بين حجارة خشن و حيّات صمّ تشربون الکدر و تأکلون الجشب و تسفکون دماءکم و تقطعون أرحامکم، الاصنام فيکم منصوبة و الآثام بکم معصوبة» به خدا که بايد سخنان اين مهران جاهل را در سراسر مدارس ايران منتشر کنند تا مردم قدر اسلام را بدانند: «واقعا به وهابيان وسلفيان حق دادم كه اينگونه به شيعه بتازند وحكم كفر وارتداد و قتل نفس و ... را صادر كنند» دقت کنيد. همان تفکر خون ريزي و وحشي گري و خون خواري اعراب جاهلي. سبجان الله تعالي!! جاهل حتي ابتداي جمله اش با انتهاي جمله اش نيز هماهنگي ندارد!! جناب مهران گذشت آنزمان که از مکه پيک ميفرستادند براي تيمور و محمود غزنوي که برويد در ايران قتل و غارت کنيد به اسم مبارزه با کفر و شرک. اگر فکر کردي که با همکاري خائنانه با سفارت رژيم غاصب سعودي به نان و نوايي ميرسي و شيعيان را به خاک و خون ميکشي بايد بگويم که کور خوانده اي. علي ولي الله علي حجه الله |
36 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 19 شهريور 88 - 00:00:00
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ ( 6 ) براى آنها تفاوت نمىكند، خواه استغفار برايشان كنى يا نكنى، هرگز خداوند آنان را نمىبخشد; زيرا خداوند قوم فاسق را هدايت نمىكند! هُمُ الَّذِينَ يَقُولُونَ لَا تُنفِقُوا عَلَى مَنْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى يَنفَضُّوا وَلِلَّهِ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَفْقَهُونَ ( 7) آنها كسانى هستند كه مىگويند: «به افرادى كه نزد رسول خدا هستند انفاق نكنيد تا پراكنده شوند!» (غافل از اينكه) خزاين آسمانها و زمين از آن خداست، ولى منافقان نمىفهمند! يَقُولُونَ لَئِن رَّجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ ( 8 ) آنها مىگويند: «اگر به مدينه بازگرديم، عزيزان ذليلان را بيرون مىكنند!» در حالى كه عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است; ولى منافقان نمىدانند! يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ( 9 ) اى كسانى كه ايمان آوردهايد! اموال و فرزندانتان شما را از ياد خدا غافل نكند! و كسانى كه چنين كنند، زيانكارانند! ((( سورة النجم))) با سلام بعضي ها فكر ميكنند كه كسي انها را داخل ادم حساب ميكنند كه رضايت يا عدم رضايتشان را اعلام ميكنند . اين تكفيريهاي خائن به رسول الله و قران كريم و ثقل الثاني هم كر هستند و هم كور , و هم خود را عالم ميپندارند اما خودشان نميدانند . خدا را شكر كه علماي بزرگ ما با دلايل قراني و احاديث قوي ما را به صراط المستقيم هدايت ميكنند . نه بمانند ان ملعونهاي زمان حضرت محمد ( ص ) و كه با كفار در مكه مكرمه در خفا عقدي براي از بين بردن دين مبين اسلام و نابودي و قتل حضرت محمد ( ص ) مي بندند و باخدعه هاي مكر اشكار و پنهانشان سعي در نابودي اسلام دارند . دلايل بر اين گفتار زياد است و بارها گفته و شنيده شده اما كو گوش شنوا , ما هيچوقت نميتوانيم اقدام گروهي را كه براي قتل حضرت محمد ( ص ) در غزوة تبوك اقدام و يا فرارهاي مكررشان از جبهه هاي جنگ را فراموش كنيم , اقدام به نافرماني از همراهي با لشكر اسأمه مشهور عام و خاص است . چگونه ميتوان كسي را خليفه مسلمانان يا حتي مسلمان ناميد وقتيكه شعار دفننا دفننا اسم نبي مكرم را سر ميدهد . اينهمه دليل بازهم اصرار بر تابعيت از خط منحط اين جماعت جاي بسي شگفتي داشت اگر نبود ايات قراني : مىخواهند خدا و مؤمنان را فريب دهند؛ در حالى كه جز خودشان را فريب نمىدهند؛ [اما] نمىفهمند. «9» در دلهاى آنان يك نوع بيمارى است؛ خداوند بر بيمارى آنان افزوده؛ و به خاطر دروغهايى كه ميگفتند، عذاب دردناكى در انتظار آنهاست. «10» و هنگامى كه به آنان گفته شود: (در زمين فساد نكنيد) مىگويند: (ما فقط اصلاحكنندهايم)! «11» آگاه باشيد! اينها همان مفسدانند؛ ولى نمىفهمند. «12» و هنگامى كه به آنان گفته شود: (همانند [ساير] مردم ايمان بياوريد!) مىگويند: (آيا همچون ابلهان ايمان بياوريم؟!) بدانيد اينها همان ابلهانند ولى نمىدانند! «13» و هنگامى كه افراد باايمان را ملاقات مىكنند، و مىگويند: (ما ايمان آوردهايم!) [ولى] هنگامى كه با شيطانهاى خود خلوت مىكنند، مىگويند: (ما با شمائيم! ما فقط [آنها را] مسخره مىكنيم!) «14» خداوند آنان را استهزا مىكند؛ و آنها را در طغيانشان نگه مىدارد، تا سرگردان شوند. «15» «البقرهََ » خوشا بحالمان كه در اعمال ديني خود از قران و احاديثي كه از پيغمبر (ص ) و ائمه اطهار ( ص ) پيروي ميكنيم و در شريعتمان چيزي به اسم بدعت نداريم كه امر شده باشيم به ان عمل كنيم . اهاي تكفيريون و منافقين بدانيد كه اعمال ما در ليالي قدر همان است كه از اهل بيت ( ص ) بما رسيده . اما شما چه ميگوئيد وقتي كه ان دومي خودش اقرار كرد " نعم البدعه " و شما با اينكه ميدانيد كه اين عمل بدعت است و در پيش خداوند هيچ اجري كه ندارد هيچ حتي براي كسانيكه علم به بدعت بودنش دارند و در انجام ان اصرار دارند حتما عذابي بزرگ در انتظارشان خواهد بود . اين جاهل ها نميدانند كه : طبق احاديثي ساخته و پرداخته شده يهوديان كه اجراي نماز در محل قبور جايز نيست يا بعضاً به تاسي از يهود انرا عمل به كفر ميدانند : 1 ) در صحن مسجد الحرام قبور هاجر همسر ابراهيم و حدود 300 نفر از انبياء الهي وجود دارد. 2 ) در مسجد النبي در مدينه حداقل محل دفن حضرت محمد ( ص ) و دخت گراميشان فاطمه زهرا ( ص ) انجا ميباشد . 3 ) در مسجد الأقصى در بيت المقدس نيز تعداد زيادي از أنبيا در خود دارد . حال چرا إصرار بعمل ان بدعت را در اين مكانها دارند ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ميگويند توسل بغير خدا حرام است هرچه ميخواهيد از او بخواهيد اما يادم نميرود همين چند وقت پيش ان ملعون بدرك واصل شده بن جبرين براي سلامتيش و فرار از دست حضرت عزرائيل ( ع ) به كفار حربي پناه برده بود و وقتي كه عده اي از مسلمانان براي محاكمه اش اقدام كردند باز اين كفار حربي راه فرار را به او نشان دادند ولي خوشبختانه چيزي نگذشت كه بدرك واصل شده , در ضمن يادمان نرفته كه جدش هم در معركه بدر بعنوان يك مسلمان حاضر بود بوسيله خالد كه در انزمان از روساي كفار حربي بود نجات پيدا كرد. در مورد حضرت مهدي ( ص ) همين بس كه همه مسلمانان بر اين اعتقادند كه ايشان از ذريه حضرت محمد ( ص ) و متاقباً از ذريه حضرت علي ( ص ) ميباشد , حال اگر ما ميگويم كه ايشان متولد شده و فقط از نظر ما غايب است و بر تمام امور زندگانيمان اشراف دارند دلايل قراني و حديثي داريم . گول عمر جضرت نوح ( ع ) و وجود نازنين حضرت عيسي ( ع ) و اعتقاد ه بوجود حضرت خضر خود دليلي بسيار قوي ميباشد , اما اين جماعت منافق تكفيري معاند هر چند وقت دلشان را به كساني بظاهر مسلمان و در باطن عميل كفار حربي هستند خوش ميكنند كه يكي از انها در سوراخ موشهاي تورا بورا گم و گور شده . اينها همان كساني هستنى كه وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ كَذِبًا أُوْلَئِكَ يُعْرَضُونَ عَلَى رَبِّهِمْ وَيَقُولُ الأَشْهَادُ هَؤُلاءِ الَّذِينَ كَذَبُواْ عَلَى رَبِّهِمْ أَلاَ لَعْنَةُ اللّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ (هود 18 ) چه كسى ستمكارتر است از كسانى كه بر خدا افترا مىبندند؟! آنان (روز رستاخيز) بر پروردگارشان عرضه مىشوند، در حالى كه شاهدان ( پيامبران و فرشتگان) مىگويند: «اينها همانها هستند كه به پروردگارشان دروغ بستند! اى لعنت خدا بر ظالمان باد!» يا علي |
37 |
نام و نام خانوادگي: unknown -
تاريخ: 25 آذر 88 - 00:00:00
يا سلام : مگر خدا تواب الرحيم نيست؟ مگر خدا ارحم الراحمين نيست؟ آيا خدا شنونده تر و بيننده و دلسوز تر به بنده اش است يا ائمه؟ مگر خدا سريع الرضا و سريع الاجابه نيست؟ خدا به بنده اش نزديكتر است يا ائمه؟ خدا ميگه: ادعوني استجب لكم ! اصلا چرا ائمه اين وسيله باشند؟ اصلا چرا بخث حضرت يوسف را وسط ميكشيد؟ لطفا جواب كامل دهيد! |
38 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 25 آذر 88 - 00:00:00
Mr Unknown «اللّهُ يَهْدي مَنْ يَشاءُ إِلي صِراطٍ مُسْتَقيمٍ» مگر خداوند هادي مطلق و هدايت گر نيست؟ مگر هدايت به طور مطلق در يد خداوند نيست؟ مگر جز خداوند هدايت گري هم است؟ «اللّهَ يُزَكّي مَنْ يَشاءُ» مگر جز خداوند کسي ديگري هم ميتواند باعث تزکيه و پاکي شود؟ مگر جز او تزکيه کننده اي است؟ مگر حز او تعليم دهنده اي است؟ پس چرا خداوند ميفرمايد؟: «هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الْأُمِّيّنَ رَسُولًا مِنْهُمْ يتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِه وَ يُزَكّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ» مگر خداوند هدايت گر بهتري است يا رسولان؟ مگر خداوند تعليم دهنده بهتري است يا رسولان؟ مگر خداوند تزکيه کننده بهتري است يا رسولان؟ اصلا چرا رسولان اين وسيله هدايت و تعليم و تزکيه باشند؟ پس اصلا چرا خدواند از خود ما ميخواهد که هدايت يابيم؟ «منِ اهتدي فإِنما يهتدي لنفسه و من ضلَّ فإِنما يضل عليها» آيا ما بهتر ميتوانيم خود را هدايت کنيم يا خداوند؟ اصلا چرا خداوند ميفرمايد؟: «نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْيانًا لِكُلِّ شَيْءٍ وَ هُدًي وَ رَحْمَةً وَ بُشْري لِلْمُسْلِمينَ» خداوند هدايت گر بهتري است يا کتاب؟ خداوند به هدايت بندگانش تواناتر است يا کتاب؟ اصلا چرا کتاب بايد اين هدايت گر باشد؟؟ *************************************************** «اللّهَ عَلي كُلِّ شَيْءٍ قَدير» مگر خداوند قادر مطلق نيست؟ مگر خداوند نميگويد کن فيکون؟ مگر خداوند قوي ترين نيست؟ پس چرا از ما ميخواهد که او را ياري کنيم؟ «وَ لَيَنْصُرَنَّ اللّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللّهَ لَقَوِيٌّ عَزيزٌ» «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ» ما قوي تر هستيم يا خدا؟ ما قدرتمندتر هستيم يا خدا؟ پس چرا ما بايد جهاد کنيم و او را ياري کنيم؟ ********************************************* مگر خداوند نميفرمايد: «وَ ما تَشاؤُونَ إِلّا أَنْ يَشاءَ اللّهُ إِنَّ اللّهَ كانَ عَليمًا حَكيمًا» پس چرا ما بايد نماز بخوانيم و بگوييم «اهدنا صراط المستقيم»؟ خواست ما بهتر است يا خواسته خداوند؟ اصلا مگر خداوند نميفرمايد: «مَنْ يَشَإِ اللّهُ يُضْلِلْهُ وَ مَنْ يَشَأْ يَجْعَلْهُ عَلي صِراطٍ مُسْتَقيمٍ» ديگر مردم بايد براي چه نماز بخوانند؟ ****************** مگر خداوند نميگويد « وَ اللّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ »؟ پس چرا از ما ميخواهد که انفاق کنيم:؟ «وَ إِذا قيلَ لَهُمْ أَنْفِقُوا مِمّا رَزَقَكُمُ اللّهُ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا لِلَّذينَ آمَنُوا أَنُطْعِمُ مَنْ لَوْ يَشاءُ اللّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلّا في ضَلالٍ مُبينٍ» اغنياء بهتر رزق ميدهند يا خداوند؟ ثروتمندان بهتر به فقرا آگاه هستند يا خداوند؟ ما غني تر هستيم يا خداوند؟ پس چرا ما بايد به فقرا کمک کنيم؟ **************************** مگر بر طبق آيه: «يَفْعَلُ اللّهُ ما يَشاءُ» خداوند هر کاري بخواهد نميکند؟ پس ديگر ما چرا بايد جهاد و نماز و حج و کار و تلاش و علم آموزي و ... کنيم؟ ما کننده کار بهتري هستيم يا خدا؟ ************ يا علي |
39 |
نام و نام خانوادگي: هادي .... -
تاريخ: 01 تير 89 - 00:45:26
هر کي مرض لا علاجي داره بره در خونه امام حسين حتما جواب مي گيره/نماز غفيله هم مهمه اما قبلش برين مطالعه کنيد تا بدونيد نماز غفيله معنيش چيه موفق باشين. |
40 |
نام و نام خانوادگي: محسن شريفي -
تاريخ: 25 شهريور 89 - 01:09:41
سلام خيلي كامل بود. ممنون. به اميد ظهور آقا. در پناه خدا. |
صفحه بعد | [1] [2] |