* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: حقيقت جو -
تاريخ: 29 ارديبهشت 88 - 00:00:00
اين آيات قراني هم حرف شما را تاييد مي كند، اما متأسفانه اهل سنت كلام خدا را تاويل مي كنند(يحرفون الكلم عن مواضعه)- و من از همه دوستان مي خواهم كه با دقت بيشتر قرآن را قرائت كنند/ در پايان من اين آيات را براي فهم بيشتر موضوع جمع آوري كردم: 1-وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ(التوبة 100) 2- {مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآَزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آَمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا }.(الفتح 29) 3- {لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ} (الفتح 20) 4-{إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ}(الانفال 72) إلى آخر سورة. 5- {لَا يَسْتَوِي مِنْكُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَقَاتَلَ أُولَئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذِينَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَقَاتَلُوا وَكُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ}(الحديد 10) 6-{لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا وَيَنْصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ}{وَالَّذِينَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِيمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}{وَالَّذِينَ جَاءُوا مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلًّا لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ}(الحشر 8-10) |
2 |
نام و نام خانوادگي: راشد -
تاريخ: 03 خرداد 88 - 00:00:00
سلام عليكم با توجه به به دالايل شما پس ما بايد آيه "كنتم خير امه تخرجون لناس تامرون بالمعروف و تنهون عن المنكر" را بايد كنار بگذاريم و قبول نداشته باشيم. لطفا توضيح بدهيد. جواب نظر: با سلام دوست گرامي آيه شريفه «كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آَمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ (سوره آل عمران آيه 110) » اشاره به آيه شريفه ذيل دارد كه «وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ( سوره آل عمران آيه 104 )» يعني اي صحابه ،بايد در ميان شما امت (گروهي) باشند كه امر به معروف و نهي از منكر مي كنند و... وقتي چنين گروهي تشكيل شد ، آيه امد كه اين امت (گروه) خير امت (گروه) هستند . توجه در عبارت «ولتكن منكم» به خوبي شاهد اين مطلب است كه خداوند نفرموده «ولتكونوا» يعني همه شما بايد اينگونه باشيد ، مي گويد تنها گروهي از شما بايد اينگونه باشند . جداي از اينكه اين آيه ربطي به اولين پيروان ندارد . بلكه شامل هر كس كه اين خصوصيات را داشته باشد «يدعون الي الخير ويامرون بالمعروف و...» مي شود. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
3 |
نام و نام خانوادگي: bloodgard -
تاريخ: 14 خرداد 88 - 00:00:00
وهابي ها همهگي كور شويد از حريم علوي دور شويد |
4 |
نام و نام خانوادگي: ايماني نسب -
تاريخ: 05 خرداد 89 - 14:19:34
يك سوال كلي دارم وآن اين است كه وقتي ما براي مجاب كردن سني ها از منابع خودآنها رواياتي عليه عقايد آنها مي آوريم تا چه حد صحيح استَ؟آنها كه همه رواياتي كه در كتب روايي شان آمده است را قبول ندارند.بلكه آنها هم فقط روايات صحيح را_ به زعم خود_ ميپذيرند.يعني به تنهايي روايات از كتاب آنها آوردن براي مجاب كردن آها كافي نيست،بلكه بايد سند آن روايات راهم از ديد علماي رجال آنهابعد از ذكر روايات منابع آنها بياوريم اگر صحيح بود ّاز آنها اسنفاده كنيم .آيا اينطور نيست ؟ ولي ما ميبينيم كه شما پشت سر هم از منابع روايي آنها(البته منظورم غير صحيح بخاري و مسلم است)استفاده ميكنيد بدون اينكه سندش را ازديد آنها بررسي كنيد.اا جواب نظر: با سلام دوست گرامي بيشتر مطالبي كه در اين سايت ، در مقابل اهل سنت به آنها استدلال شده است ، از جهت سندي ، مورد تاييد آنها بوده و يا بزرگان علماي اهل سنت خود بدانها استشهاد كردهاند (اعتقاد علماي اهل سنت است) . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
5 |
نام و نام خانوادگي: ايماني نسب -
تاريخ: 05 خرداد 89 - 14:28:18
سوالي داشتم درباره آيه" وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ(التوبة 100)" السابقون الاولون چه كساني هستند؟ آيا عمر وابوبكر جزء اولين ايمان آورندگان( البته مثلا ايمان آورنده نه واقعا) به پيامبر بوده اند واگر انها جزء اين دسته بوده اند آيا خداوند طبق اين آيات رضايت دائمي خود و وعده بهشت را به آنها نداده است ؟ اگر ميتوان به اين آيات قيدي زد.چگونه است؟ جواب نظر: با سلام دوست گرامي در مورد اين آيه شريفه در آدرس ذيل به صورت كامل پاسخ داده شده است : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=121 موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
6 |
نام و نام خانوادگي: جواد مهدوي -
تاريخ: 08 ارديبهشت 90 - 04:49:23
سلام عليکم اهل سنت حنفي که در اصول از اقاي ابو منصور ماتريدي تبعييت ميکنه ميگه با تاويل صفات الله که در قران امده مثل يد الله و عين الله و همچنين در روايات بخاري انگشت و پا اينها با تاويل کردن اينها مخالفه و ميگه اينها رو خدا ميداند ما نميدانيم مالکي هم همينطوره . من ميخواستم بدونم تفکر حنابله و شافعيان در مورد صفات خبري چيه ايا انها هم با تاويل مخالفند يا نه؟ |
7 |
نام و نام خانوادگي: هادي -
تاريخ: 16 ارديبهشت 90 - 23:19:46
ممنون از مطلب كامل و جامعي كه ارائه داديد . خيلي كيف كردم . ياعلي |
8 |
نام و نام خانوادگي: سيد محمد حسيني -
تاريخ: 23 خرداد 90 - 14:55:38
جواب نظرآقاي------------------جواد مهدوي ----------------------- مالکي و شافعي و حنفي و غيره فرقه هاي فقهي است و ممکن است در هريک از اين فرق فقهي علمايي باشد که در خصوص تاويل بردار بودن و يا نبودن اين صفات اختلاف داشته باشند. بحث در خصوص وجود اين رواياتات است وگرنه مسيحي و يهودي ها هم ميتوانند صفات خدايان خويش را توجيه کنند. مثلا اينکه جناب عبد الرزاق که از اساتيد جناب بخاري است ميگويد اگر دلوي را در چاهي رها کنيد و پنج طبقه پايين برود لوصل الي الباري ديگر تاويل بردار نيست. يا علي |
9 |
نام و نام خانوادگي: نوري -
تاريخ: 28 خرداد 90 - 02:19:46
با سلام: اشتباه چاپي:اولين مردي كه مسلمان شد ابوبكربود واولين بسر بچه علي بود اين را ديگر جان كسي كه منتظر ظهورش هستيد انكار نكنيد چون در كتاب درسي در ابتدايي تا به حال ميدانم واولين زن همان ام المومنين خديجه ميباشدشما بگوييد ماست سياه است ديگر بايد سياه باشد!!!! با تشكر |
10 |
نام و نام خانوادگي: سيد محمد حسيني -
تاريخ: 01 تير 90 - 14:01:12
جواب نظر جناب---------------------------نوري------------------------ !!! |
11 |
نام و نام خانوادگي: امين آغا -
تاريخ: 05 تير 90 - 09:23:56
نوري جان فارغ از مرد و بچه بودن اولين تاكيدها و اولين تمجيدها و اولين تشويق ها و اولين تعريف ها و اولين ... ، در مورد كي بود؟ علي(ع) ؟ يا جناب ابوبكر ؟ |
12 |
نام و نام خانوادگي: نوري -
تاريخ: 07 تير 90 - 01:58:05
با سلام: حتي براي اول مومن هم كم اورديد!!!مگر زماني كه حضرت علي(رض)ايمان اوردند چند سال داشتند؟!!وحضرت ابوبكر (رض)كه ايمان اوردند چند سال داشتند؟وايا اولين مرد بالغ كه به پيامبر(ص)ايمان اوردند چه كسي بودند؟در ضمن اگر حضرت علي در ان سن بچگي ايمان نمياوردند جاي تعجب بود چون در خانه پيامبر (ص)بزرگ شده بود!!پس ايمان حضرت علي امري طبيعي ميباشد اما ابوبكر چه؟ خواهشا سايت نظردهد با تشكر جواب نظر: با سلام دوست گرامي عيسي وقتي ابراز ايمان کرد چند وقت داشت ؟ آيا ابراز ايمان او ارزشمند تر بود يا ايمان ابوبکر ؟ يحيي چطور ؟! آيا شما اين دو نبي را که در کودکي ابراز ايمان کردند از ابوبکر بالاتر نمي دانيد ؟ جالب اينجاست که اهل سنت ، اسلام عائشه دو يا سه ساله را قبول مي کنند ، و فضيلت مي دانند ، اما اسلام حضرت علي عليه السلام را که به فرموده خودشان بودي نبوت را استشمام مي نمود خير ! اما در مورد ابوبکر ، اگر او با اينهمه اخبار و سخناني که (به اقرار علماي اهل سنت) از احبار يهود شنيده بود ، به پيامبر اسلام نمي آورد ، جاي تعجب بود ! البته ظاهرا شما تصور کرده ايد که ملاک در اسلام زودتر و ديرتر است ، اما خداوند اخرين پيامبر را برترين پيامبر کرد ! آيا تسابق در اسلام ظاهري مايه برتري است يا تسابق در ايمان ؟ پاسخ به اين سوال شبهه شما را بر طرف خواهد کرد موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
13 |
نام و نام خانوادگي: نوري -
تاريخ: 11 تير 90 - 02:29:50
سلام: من ايمان حضرت عيسي (ع) و...را با حضرت ابوبكر (رض)مقايسه نكردم!!!درضمن قياس نفرمايدچون قياس از ديدگاه شما تا جاييكه خبر دارم حرام است اهل سنت مثل تشيع نيست كه امام را خدا واز پيامبران بالاتر بدانند!!!!(كافر همه را به چشم خود ميپندارد) وگفتيد:اسلام عائشه دو يا سه ساله را قبول مي کنند ، و فضيلت مي دانند ، اما اسلام حضرت علي عليه السلام را که به فرموده خودشان بودي نبوت را استشمام مي نمود خير ! دوستان بيبيند كه سايت حرف دهن ماميگذارند!!ما از كجا گفتيم كه اسلام حضرت علي(رض) مقبول نيست!!!!شما گفته ايداولين مرديكه اسلام اوردند.اولين مرد هم حضرت ابوبكر بودند حضرت علي در سن بچگي بودند همين!!!تاريخ انكارندارد؟خودتان هم اعتراف كرديد در جواب من چون ملاك را سن ندانستيد!!! وگفتيد:البته ظاهرا شما تصور کرده ايد که ملاک در اسلام زودتر و ديرتر است ، اما خداوند اخرين پيامبر را برترين پيامبر کرد ! آيا تسابق در اسلام ظاهري مايه برتري است يا تسابق در ايمان ؟ مرسي كه جواب خودتان را ميدهيد پس اين دادو بيدادتان براي چيست؟(نخستين كسى كه به رسول خدا (ص) ايمان آورد، در مردان اميرمؤمنان علي عليه السلام و در زنان، حضرت خديجه عليها السلام بوده است.)پس چون حضرت علي به قول شما اولين مرد بود كه ايمان اوردندمايه برتري نيست ؟ براي دوستان سوتفاهم ايجادنشود كه اهل بيت در نزد اهل سنت داراي احترامي خاص هستند وبحث برتري نيست منظور جواب برادران سايت ميباشد باتشكر جواب نظر: با سلام |
14 |
نام و نام خانوادگي: نوري -
تاريخ: 11 تير 90 - 02:45:16
اما نكته كه يادم رفت خدمدتان عرض نمايم اينكه سايت به بالغ بودن فكري وتسلط ونبوغ حضرت ابوبكر (رض)بر عقايد ساير اديان در ان دوره اگاهي داشته واذعان نموديد!!! وارثي اسلام را مانند ماها به ارث نبردند تا بتوان براحتي ان صحابه بزرگ رابعدا به منحرف شدن معرفي كنيد(به قول گفتنيي چيزي كه سخت بدست ايد سخت هم از دست ميرود)!!افرين بر شماها كه بعضي وقتا ناخواسته حرف حق را تسليم ميكنيد راستي يادتان رفت كه به حضرت عايشه بگوييد ام؟؟؟؟؟؟؟نه ام دنيوي!!ام المومنين.ميدانم سخت است اما دستور خداست با تشكر جواب نظر: با سلام دوست گرامي بلوغ علامتهاي خاصي دارد ، از جمله رويش مو در عانه ، خارج شدن مني ، و احتلام و رسيدن به سن 15 سالگي ! آيا به نظر شما خليفه اول تا آن زمان يكي از علامتها را دارا نشده بود ؟ البته ابوجهل و ابولهب نيز اين علامتها را داشتند ؛ و عاقل نيز (مقصود عقل عرفي است)بودند موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
15 |
نام و نام خانوادگي: محمد خيرآبادي -
تاريخ: 18 تير 90 - 10:27:51
بسمه تعالي جناب نوري مدل فضيلت تراشي شما داراي سابقه است. در زمان پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله و سلم ف هم گروهي مي خواستند براي خودشان فضيلت دست و پا کنند ولي خداوند منان حجت را تمام کرد: « أجعلتم سقايه الحاج و عماره المسجد الحرام کمن آمن بالله و اليوم الآخر و جاهد في سبيل الله، لايستون عند الله و الله لا يهدي القوم الظالمين»توبه19 «آيا رتبه سقايت و آب دادن به حاجيان(عباس بن عبد المطلب) و تعمير مسجد الحرام (شيبه) را با آن کس که به خدا ايمان آورده و در راه خدا جهاد کرده (اميرالمومنين علي عليه السلام) يکسان شمريد؟ هرگز آنان نزد خدا يکسان نخواهند بود ، و خداظالمان را هدايت نخواهد کرد» بر اساس نظر عموم مفسرين منظور از ايمان آورنده به خداوند که در راه خدا جهاد کرده در اين آيه علي بن ابيطالب عليه افضل صلوات المصلين است ، دوست عزيز ما مدرک ايمان علي عليه السلام را از قرآن ارائه کرديم و البته براي جنابعالي هم چند چشمه از غاصب اول مي گذاريم تا او را بيشتر بشناسيد: ***ابوبکر پيش از اسلام: بنا به اعتراف بزرگان اهل سنت ، ابوبکر پيش از اسلام آوردن بت پرست بوده و بنا بر نقلي چهل سال مشغول به پرستش بتان بوده است . ***ابوبکر و قمار بازي: عكرمه گفته :ابوبكربا ابى پسر خلف و ديگر بت پرستان قماربازى ميكرد و اين پيش از آن بود كه قماربازى ناروا شناخته شود و اين گزارش را امام شعرائى نيز در نگارش خود «كشف الغمه ج 2 ص 154»آورده است. و هم امام ابوبكر جصاص رازى حنفى در گذشته به سال 370 در«احكام القرآن ج 1 ص 388»مينويسد: هيچكس از دانشوران در اين زمينه سر ناسازگارى ندارد كه قماربازى ناروا و گروبندى نيز قمار است . ابن عباس مي گويد: گروبندى قمار است و مردم پيش از اسلام كه در نادانى ميزيستند بر روى دارائى و زن خويش گروبندى ميكردند و اين كار روا بود تا دستور به ناروا بودن آن رسيد چنانكه ابوبكر با بت پرستان گروبندى مي كرد تا زمان نزول سورۀ روم . ***ابوبکر و ميگساري: و فاكهى در«كتاب مكه نامه»با زنجيره خود از ابو القموص آورده كه ابوبكر-پيش از اسلام در روزگار نادانى-باده گسارى كرد و اين سرودهها را بر زبان آورد: «مادر عمرو را به تندرست درود فرست! آيا تو پس از بستگانت تندرست خواهى ماند؟ مرا بگذار-تا در آغاز روز-باده بامدادى را سركشم زيرا من مرگ را ديدم به جستجوى هشامبرخاسته و زادگان مغيره آرزومندند كه كاش مىشد با دادن هزاران از مردان يا چارپايان خويش جان او را بخرند گويا آن چاه-چاه بدر-پيش چشم من است كه-با ريختن كشتهها در آن-همچون كوهان شتر بالا مىآيد. گويا آن چاه-چاه بدر-پيش چشم من است كه جوانان را با جامههاى بزرگ منشانه ايشان در آن سرنگون مىسازند». اين رويداد به گوش رسول خدا «صلي الله عليه و آله و سلم » رسيد، برخاست و چنان خشمگين بود كه دامن جامه اش بر زمين كشيده ميشد،و بسوي او آمد در حاليکه عمر كه با ابو بكر بود او را ديدار كرد و چون ديد رخسارش برافروخته است گفت:از خشم رسول خدا به خدا پناه ميبرم و به خدا سوگند كه ديگر هرگز بويش نيز به بينى ما نخواهد خورد»!!!!. و هم ابن حجر در«الاصابه »ج 4 ص 22 آن را ياد كرده و گفته:نفطويه بر همين گزارش انگشت نهاده و گفته پيش از آن كه بادهگسارى ناروا شناخته شود ابوبكر مينوشيد و در سوك كسانى از بتپرستان كه در جنگ بدر كشته شدند شعر ميسرود . منتهي ابن حجر توضيح نمي دهد اگر اين قضيه که از نظر او قطعي است در زمان جاهليت ابوبکر و در دوره پيش از اسلام آوردن او صورت پذيرفته باشد چرا عمر مي گويد : از غضب رسول خدا به خدا پناه مي بريم.!!و ظاهرا فراموش کرده جنگ بدر پس از هجرت اتفاق افتاده است .!!!! اين بادهگسارى در سالى روى داد كه پيامبر مكه را گرفت و اين هنگام از كوچيدن او به مدينه منوره هشت سال ميگذشت،بزم آن در خانه ابو طلحه زيد بن سهل بر پا شد و پياله گردانى با انس بود چنانچه در«صحيح بخارى» بخش تفسير آيه خمر از سوره مائده-و نيز در«صحيح مسلم»بخش اشربه باب ناروا بودن باده گسارى،و سيوطى در«الدر المنثور ج 2 ص 321»گويد اين گزارش را عبد بن حميد و ابو يعلى و ابن منذر و ابو الشيخ و ابن مردويه از انس آورده اند. ابن حجر در«فتح البارى»ج 10 ص 30 نام ده كس از آنان را آورده و ايشان عبارت اند از : 1-بوبكر ابن ابو قحافه كه در آن روز 58 ساله بوده 2-عمر بن خطاب كه در آن روز 45 ساله بوده 3-بو عبيده جراح كه در آن روز 48 ساله بوده 4-بو طلحه زيد بن سهل كه ميزبان بوده و 44 سال داشته زيرا ابن جوزى در«الصفوة»ج 1 ص 191 گويد:در سال 34 پس از هجرت در هفتاد سالگى درگذشت. 5-سهيل بن بيضاء كه يكسال پس از اين رويداد در سالخوردگى درگذشت. 6-ابى بن كعب 7-ابو دجانه سماك بن خرشه 8-ابو ايوب انصارى 9-ابوبكر بن شغوب 10-انس ابن مالك كه در بزم ايشان پياله گردانى ميكرده و آن روز 18 سال داشته و در گزارش درست مسلم آمده (بنگريد به بخش ناروا بودن باده گسارى در باب نوشيدنيها و به سنن بيهقى ج 8 ص 29)كه انس گفت من كوچكترين آنان بودم و ايستاده پيمانه در دستشان مينهادم. فرد يازدهم اين گروه که از ديده ابن حجر پوشيده مانده بر اساس آنچه در داستان قتاده از زبان انس آمده-معاذ ابن جبل است که در آن روز 23 ساله بوده زيرا در سال 18 هجرى در گذشته و به گفته ابن جوزى در«صفة الصفوة»به هنگام مرگ 33 سال داشته است. ***علم ابوبکر و ميزان آشنايي او با سنت و کلام رسول خدا ص : در اين زمينه نيز همه آن چه كه احمد رهبر حنبليان در«مسند»ج 1 ص 2 تا 14 از زبان وى آورده هشتاد حديث ميشود كه مكررات آن به بيست ميرسد و آن چه ميماند از شصت حديث نميگذرد با اينكه احمد،اين نگارش خويش را از ميان بيش از پنجاه هزار و هفتصد حديث دستچين كرده و خود هزار هزار حديث از بر ميدانسته و ابن كثير نيز پس از تلاشهاى سخت،حديثهاى ابوبكر را در 72 عدد فراهم كرده و گردآورده خود را«مسند الصديق»ناميده و پس از او ،جلال الدين سيوطى با آن همه دانش و احاطه اى كه در حديث داشته و پس از انديشه فراوان و بالا و پائين نگريستن بسيار،دنباله كار را گرفته و اين دسته حديثها را به 104 شماره رسانيده و همه را در ص 59 تا 64 از«تاريخ الخلفاء»آورده است. همچنين يازده عدد حديث منقول از ابوبکر صرفا توسط بخارى گزارش شده و مسلم در صحيح خود فقط به يک حديث از او بسنده مي کند؟؟؟!!! ***شجاعت ابوبکر : در هيچ يک از کتب اهل سنت عليرغم غلو عجيبي که در فضيلت سازي براي ابوبکر بخرج داده اند نمي توان سندي دال بر ابراز شجاعت او در جنگها و غزوات يافت الا آن که بتواتر فرار او از صحنه جنگها بويژه غزوۀ احد و حنين معروف و اثبات شده است. و ..... براي يافتن اطلاعات بيشتر مي توانيد به مجلد يازدهم کتاب شريف الغدير که منابع آن تماما از کتب اهل سنت مي باشد مراجعه کنيد تا به شخصيت ابوبکر بيشتر پي ببريد. موفق باشيد |
16 |
نام و نام خانوادگي: محمد خيرآبادي -
تاريخ: 19 تير 90 - 08:19:44
بسمه تعالي جناب نوري مدل فضيلت تراشي شما داراي سابقه است. در زمان پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله و سلم ف هم گروهي مي خواستند براي خودشان فضيلت دست و پا کنند ولي خداوند منان حجت را تمام کرد: « أجعلتم سقايه الحاج و عماره المسجد الحرام کمن آمن بالله و اليوم الآخر و جاهد في سبيل الله، لايستون عند الله و الله لا يهدي القوم الظالمين»توبه19 «آيا رتبه سقايت و آب دادن به حاجيان(عباس بن عبد المطلب) و تعمير مسجد الحرام (شيبه) را با آن کس که به خدا ايمان آورده و در راه خدا جهاد کرده (اميرالمومنين علي عليه السلام) يکسان شمريد؟ هرگز آنان نزد خدا يکسان نخواهند بود ، و خداظالمان را هدايت نخواهد کرد» بر اساس نظر عموم مفسرين منظور از ايمان آورنده به خداوند که در راه خدا جهاد کرده در اين آيه علي بن ابيطالب عليه افضل صلوات المصلين است ، دوست عزيز ما مدرک ايمان علي عليه السلام را از قرآن ارائه کرديم و البته براي جنابعالي هم چند چشمه از غاصب اول مي گذاريم تا او را بيشتر بشناسيد: ***ابوبکر پيش از اسلام: بنا به اعتراف بزرگان اهل سنت ، ابوبکر پيش از اسلام آوردن بت پرست بوده و بنا بر نقلي چهل سال مشغول به پرستش بتان بوده است . ***ابوبکر و قمار بازي: عكرمه گفته :ابوبكربا ابى پسر خلف و ديگر بت پرستان قماربازى ميكرد و اين پيش از آن بود كه قماربازى ناروا شناخته شود و اين گزارش را امام شعرائى نيز در نگارش خود «كشف الغمه ج 2 ص 154»آورده است. و هم امام ابوبكر جصاص رازى حنفى در گذشته به سال 370 در«احكام القرآن ج 1 ص 388»مينويسد: هيچكس از دانشوران در اين زمينه سر ناسازگارى ندارد كه قماربازى ناروا و گروبندى نيز قمار است . ابن عباس مي گويد: گروبندى قمار است و مردم پيش از اسلام كه در نادانى ميزيستند بر روى دارائى و زن خويش گروبندى ميكردند و اين كار روا بود تا دستور به ناروا بودن آن رسيد چنانكه ابوبكر با بت پرستان گروبندى مي كرد تا زمان نزول سورۀ روم . ***ابوبکر و ميگساري: و فاكهى در«كتاب مكه نامه»با زنجيره خود از ابو القموص آورده كه ابوبكر-پيش از اسلام در روزگار نادانى-باده گسارى كرد و اين سرودهها را بر زبان آورد: «مادر عمرو را به تندرست درود فرست! آيا تو پس از بستگانت تندرست خواهى ماند؟ مرا بگذار-تا در آغاز روز-باده بامدادى را سركشم زيرا من مرگ را ديدم به جستجوى هشامبرخاسته و زادگان مغيره آرزومندند كه كاش مىشد با دادن هزاران از مردان يا چارپايان خويش جان او را بخرند گويا آن چاه-چاه بدر-پيش چشم من است كه-با ريختن كشتهها در آن-همچون كوهان شتر بالا مىآيد. گويا آن چاه-چاه بدر-پيش چشم من است كه جوانان را با جامههاى بزرگ منشانه ايشان در آن سرنگون مىسازند». اين رويداد به گوش رسول خدا «صلي الله عليه و آله و سلم » رسيد، برخاست و چنان خشمگين بود كه دامن جامه اش بر زمين كشيده ميشد،و بسوي او آمد در حاليکه عمر كه با ابو بكر بود او را ديدار كرد و چون ديد رخسارش برافروخته است گفت:از خشم رسول خدا به خدا پناه ميبرم و به خدا سوگند كه ديگر هرگز بويش نيز به بينى ما نخواهد خورد»!!!!. و هم ابن حجر در«الاصابه »ج 4 ص 22 آن را ياد كرده و گفته:نفطويه بر همين گزارش انگشت نهاده و گفته پيش از آن كه بادهگسارى ناروا شناخته شود ابوبكر مينوشيد و در سوك كسانى از بتپرستان كه در جنگ بدر كشته شدند شعر ميسرود . منتهي ابن حجر توضيح نمي دهد اگر اين قضيه که از نظر او قطعي است در زمان جاهليت ابوبکر و در دوره پيش از اسلام آوردن او صورت پذيرفته باشد چرا عمر مي گويد : از غضب رسول خدا به خدا پناه مي بريم.!!و ظاهرا فراموش کرده جنگ بدر پس از هجرت اتفاق افتاده است .!!!! اين بادهگسارى در سالى روى داد كه پيامبر مكه را گرفت و اين هنگام از كوچيدن او به مدينه منوره هشت سال ميگذشت،بزم آن در خانه ابو طلحه زيد بن سهل بر پا شد و پياله گردانى با انس بود چنانچه در«صحيح بخارى» بخش تفسير آيه خمر از سوره مائده-و نيز در«صحيح مسلم»بخش اشربه باب ناروا بودن باده گسارى،و سيوطى در«الدر المنثور ج 2 ص 321»گويد اين گزارش را عبد بن حميد و ابو يعلى و ابن منذر و ابو الشيخ و ابن مردويه از انس آورده اند. ابن حجر در«فتح البارى»ج 10 ص 30 نام ده كس از آنان را آورده و ايشان عبارت اند از : 1-بوبكر ابن ابو قحافه كه در آن روز 58 ساله بوده 2-عمر بن خطاب كه در آن روز 45 ساله بوده 3-بو عبيده جراح كه در آن روز 48 ساله بوده 4-بو طلحه زيد بن سهل كه ميزبان بوده و 44 سال داشته زيرا ابن جوزى در«الصفوة»ج 1 ص 191 گويد:در سال 34 پس از هجرت در هفتاد سالگى درگذشت. 5-سهيل بن بيضاء كه يكسال پس از اين رويداد در سالخوردگى درگذشت. 6-ابى بن كعب 7-ابو دجانه سماك بن خرشه 8-ابو ايوب انصارى 9-ابوبكر بن شغوب 10-انس ابن مالك كه در بزم ايشان پياله گردانى ميكرده و آن روز 18 سال داشته و در گزارش درست مسلم آمده (بنگريد به بخش ناروا بودن باده گسارى در باب نوشيدنيها و به سنن بيهقى ج 8 ص 29)كه انس گفت من كوچكترين آنان بودم و ايستاده پيمانه در دستشان مينهادم. فرد يازدهم اين گروه که از ديده ابن حجر پوشيده مانده بر اساس آنچه در داستان قتاده از زبان انس آمده-معاذ ابن جبل است که در آن روز 23 ساله بوده زيرا در سال 18 هجرى در گذشته و به گفته ابن جوزى در«صفة الصفوة»به هنگام مرگ 33 سال داشته است. ***علم ابوبکر و ميزان آشنايي او با سنت و کلام رسول خدا ص : در اين زمينه نيز همه آن چه كه احمد رهبر حنبليان در«مسند»ج 1 ص 2 تا 14 از زبان وى آورده هشتاد حديث ميشود كه مكررات آن به بيست ميرسد و آن چه ميماند از شصت حديث نميگذرد با اينكه احمد،اين نگارش خويش را از ميان بيش از پنجاه هزار و هفتصد حديث دستچين كرده و خود هزار هزار حديث از بر ميدانسته و ابن كثير نيز پس از تلاشهاى سخت،حديثهاى ابوبكر را در 72 عدد فراهم كرده و گردآورده خود را«مسند الصديق»ناميده و پس از او ،جلال الدين سيوطى با آن همه دانش و احاطه اى كه در حديث داشته و پس از انديشه فراوان و بالا و پائين نگريستن بسيار،دنباله كار را گرفته و اين دسته حديثها را به 104 شماره رسانيده و همه را در ص 59 تا 64 از«تاريخ الخلفاء»آورده است. همچنين يازده عدد حديث منقول از ابوبکر صرفا توسط بخارى گزارش شده و مسلم در صحيح خود فقط به يک حديث از او بسنده مي کند؟؟؟!!! ***شجاعت ابوبکر : در هيچ يک از کتب اهل سنت عليرغم غلو عجيبي که در فضيلت سازي براي ابوبکر بخرج داده اند نمي توان سندي دال بر ابراز شجاعت او در جنگها و غزوات يافت الا آن که بتواتر فرار او از صحنه جنگها بويژه غزوۀ احد و حنين معروف و اثبات شده است. و ..... براي يافتن اطلاعات بيشتر مي توانيد به مجلد يازدهم کتاب شريف الغدير که منابع آن تماما از کتب اهل سنت مي باشد مراجعه کنيد تا به شخصيت ابوبکر بيشتر پي ببريد. موفق باشيد |
17 |
نام و نام خانوادگي: نوري -
تاريخ: 01 مرداد 90 - 15:49:42
مثال چند شهر را براي من کنايه زده ايد اين سخن شما ما را به ياد ماجرايي انداخت : بين سه شهر ا و ب و ج مسابقه بود و بين دو شهر ا و ب از اين سه شهر با يكديگر دشمني بود ، و در مسابقه شهر ب سوم شد ؛ در راديوي شهر ب اعلام كردند كه در ابتدا شهر خودمان سوم شد ؛ دوم شهر ج دوم شد ، سوم شهر الف اول شد ! اما به نوشته هاي خودتان توجه کنيد وبعد تصميم با دوستان بيننده!!!" نخستين كسى كه به رسول خدا (ص) ايمان آورد، در مردان اميرمؤمنان علي عليه السلام و در زنان، حضرت خديجه عليها السلام بوده است."ودر جاي ديگر گفته ايد"البته ظاهرا شما تصور کرده ايد که ملاک در اسلام زودتر و ديرتر است ، اما خداوند اخرين پيامبر را برترين پيامبر کرد(اعتراف به اينکه ابوبکر جز اولين مردان بوده)"بنابراين بالفرض ابوبکر بعد از 40 نفر هم ايمان اورده باشند پس به گفته شما فرقي نبايد داشته باشد!!!؟ميشود بگوييد اين 40 نفر قبل از ابوبکر چه کساني بودند!!؟ ودرجواب کامنت 14 بايد گفت ما بحث بلوغ جسمي را عرض نميکرديم بلکه اذعان ما وشما بلوغ فکريست جناب!!!بحث را عوض نفرماييد!! با تشکر جواب نظر: با سلام |
18 |
نام و نام خانوادگي: سيد محمد حسيني -
تاريخ: 02 مرداد 90 - 09:34:09
جواب نظر جناب-----------------------------------------نوري---------------------------------------------- *اگر استدلال شما بر برتري ايمان ابوبکر است حتما بايد به اين روايت استدلال کنيد: و اگر خداوند مي دانست که ابوبکر بر چنين درجه والاي از ايمان قرار دارد وايمانش برتر از ايمان تمام امت محمد است ، هرگز او را تهديد به حبط و بطلان اعمالش نمي کرد ، در آنجا که صداي خود را بالاتر از صداي پيامبر نمود ( صحيح بخاري ج4 ص 194) (چقدر زشت است کسي صداي خود را بالاتر از صداي پيامبر بياورد.) پس شان نزول برخي آيات مشخص شد!!! *و اينکه بدانيد ايماني که با ايمان شيطان در يک سطح باشد فکر نکنم فضيلتي به حساب بيايد.زيرا از نظر زماني هم ايمان شيطان از ايمان(اسلام)جناب ابي بکر زودتر بوده است. ابواسحاق فزاري گويد: ابوحنيفه همواره ميگفت: ايمان ابوبكر و ايمان صديق (ابوبكر) در يك سطح است؛ زيرا ابوبكر نيز «يا رب» ميگويد و ابليس نيز «يا رب» ميگويد. سند اين روايت صحيح است. تاريخ بغداد، ج 13 ، ص 376 * و در ضمن اگر واقعا سبقب اين آقا در ايمان(بر فرض صحت موضوع) اينقدر فضيلت است پس چرا آقايان در سقيفه به اين برتري عظيم استدلال نکردند تا مجبور نشوند با مشت بر صورت برخي بزنند و ديگري فرياد برآورد که فلاني را بکشيد.ويا چرا در بحث جنگ هايي که بر عليه ابي بکر بود به آن استدلال نشد؟ يا حق |
19 |
نام و نام خانوادگي: سيد محمد حسيني -
تاريخ: 02 مرداد 90 - 12:24:03
************************************************************* دوستان گرامي آقايان -- مجيد م علي -- دوستار اهل بيت -- حقيقت در غدير است -- و ساير عزيزان(که ادب را رعايت ميکنند) بنده ان شالله از فردا تا آخر ماه مبارک رمضان عازم سفري هستم و در آنجا احتمال دارد که به سايت دسترسي نداشته باشم.به همين سبب ممکن است سوالاتي از بنده پرسيده شود که ان شالله دوستان گرامي که نام بردم بجاي بنده به آنها پاسخ خواهند داد. پيشاپيش قبولي عبادات شما را از درگاه خداوند قادر در اين ماه ضيافت الله خواستارم. موفق و مويد باشيد يا علي |
20 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 03 مرداد 90 - 16:47:14
با سلام برادر عزيز جناب سيد محمد حسيني التماس دعا داريم . ان شاءالله بتوانيم بمثل شما از عهده نظرات اين جماعت غافل برايم . لبيك يا علي |
21 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 03 مرداد 90 - 17:10:55
با سلام جناب نوري اين فضيلتها ابوبكر را بهتر است از زبان شيخ مفيد ( ره ) بشنويم : شيخ مفيد (ره) فرمود: شبي در خواب ديدم گويا به راهي ميروم، ناگاه چشمم به جمعيّتي افتاد كه به گرد مردي حلقه زده بودند، و آن مرد براي آنها قصّه ميگفت، پرسيدم آن مرد كيست؟، گفتند: «عمربن خطّاب» است. من نزد عمر رفتم ديدم مردي با او سخن ميگويد، ولي من سخن آنها را نميفهميدم، سخنانش را قطع كرده و به عمر گفتم: بگو دليل بر برتري ابوبكر، در آيه غار (ثاني اثنين اذهما في الغار ...) چيست؟ عمر گفت: شش نكتهاي كه در اين آيه وجود دارد بيانگر فضيلت ابوبكر است. آنگاه آن شش نكته را چنين برشمرد: 1ـ خداوند در قرآن (آيه 40 توبه) از پيامبر ـ صلّي اللّه عليه وآله ـ ياد كرده، و ابوبكر را دوّمين نفر قرار داده است (ثانِيَ اثْنَيْن). 2ـ خداوند در آيه فوق، آن دو (پيامبر و ابوبكر) را در كنار هم، در يك مكان ياد كرده، و اين بيانگر پيوند آن دو است (اِذْ هُما فِي الْغارِ). 3ـ خداوند در آيه مذكور، ابوبكر را به عنوان صاحب (رفيق) پيامبر ـ صلّي اللّه عليه وآله ـ ياد نموده كه حاكي از درجه بالاي ابوبكر است (اِذْ يقول لِصاحِبِهِ) 4ـ خداوند از مهرباني پيامبر ـ صلّي اللّه عليه وآله ـ به ابوبكر خبر داده، آنجا كه طبق آيه مذكور، پيامبر به ابوبكر ميگويد وَ لا تَحْزَنْ: «غمگين نباش». 5ـ پيامبرـ صلّي اللّه عليه وآله ـ به ابوبكر خبر داده كه خداوند ياور هر دو ما به طور مساوي، و مدافع ما است (اِنَّ اللّهَ مَعَنا). 6ـ خداوند در اين آيه از نازل شدن سكينه و آرامش به ابوبكر خبر دادهاست، زيرا پيامبرـ صلّي اللّه عليه وآله ـ هميشه داراي آرامش بود و نيازي به فرود آمدن آرامش نداشت (فَاَنْزَلَ اللّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ). اين شش نكته از آيه مذكور، بيانگر برتري ابوبكر است، كه براي تو و ديگران قدرت بر ردّ آن نيست. شيخ مفيد (ره) ميگويد: من به او گفتم: براستي حقّ رفاقت با ابوبكر را ادا كردي، ولي من به ياري خدا به همه آن شش نكته پاسخ ميدهم، مانند باد تندي كه در روز طوفاني، خاكستري را ميپراكند، و آن اين است: 1ـ دومّين نفر قراردادن ابوبكر دليل فضيلت او نيست زيرا مؤمن با مؤمن، و همچنين مؤمن با كافر، در يكجا قرار ميگيرند، وقتي كه انسان بخواهد يكي از آنها را ذكر كند ميگويد دوّمين آن دو (ثاني اثنين). 2ـ ذكر پيامبرـ صلّي اللّه عليه وآله ـ و ابوبكر در كنار هم، نيز دلالتي بر فضيلت ابوبكر ندارد، زيراـ چنانكه در دليل نخست گفتيم ـ در يكجا جمع شدن، دليل بر خوبي نيست، چه بسا مؤمن و كافر در يكجا جمع ميشوند، چنانكه در مسجد پيامبرـ صلّي اللّه عليه وآله ـ كه شرافتش از غار ثور بيشتر است، مؤمن و منافق و ...ميآمدند و در آنجا كنار هم اجتماع ميكردند، از اين رو در قرآن (آيه 36 و 37 معارج) ميخوانيم: «فَمالِ الَّذِينَّ كَفَروُا قِبَلَكَ مُهْطِعِينَ ـ عَنِ الْيَمِينِ وَ عَنِ الشِّمالِ عِزِينَ: اين كافران را چه ميشود كه با سرعت نزد تو ميآيند، از راست و چپ، گروه گروه». و همچنين در كشتي نوحـ عليه السّلام ـ، هم پيغمبر بود و هم شيطان و حيوانات، پس اجتماع در يك مكان، دليل فضيلت نيست. 3ـ امّا در مورد مصاحبت، اين نيز دليل فضيلت نيست، زيرا مصاحب به معني همراه است، و چه بسا كافر با مؤمني همراه باشد، چنانكه خداوند در قرآن ميفرمايد: «قالَ لَهُ صاحِبُهُ وَ هُوَ يُحاوِرُهُ اَكَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِنْ تُرابٍ ...: دوست (باايمان) او (ثروتمند مغرور و بيايمان) كه با او به گفتگو پرداخته بود، گفت: آيا به خدائي كه تو را از خاك آفريده كافر شدي» (كهف ـ 37)... . 4ـ امّا اينكه پيامبرـ صلّي اللّه عليه وآله ـ فرمود: «لاتَحْزَنْ» (محزون مباش) اين دليل خطاي ابوبكر است نه دليل فضيلت او، زيرا حزن ابوبكر، يا اطاعت بود يا گناه، اگر اطاعت بود، پيامبرـ صلّي اللّه عليه وآله ـ از آن نهي نميكرد، پس گناه، بود كه پيامبرـ صلّي اللّه عليه وآله ـ فرمود: «اِنَّ اللّه مَعَنا» (خدا با ماست) دليل آن نيست كه منظور هر دو باشند، بلكه منظور شخص پيامبرـ صلّي اللّه عليه وآله ـ به تنهائي ميباشد، و پيامبر از خودش تعبير به جمع ميكند، چنانكه خداوند در قرآن از خود با لفظ جمع ياد كرده و ميفرمايد: «اِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ اِنّا لَهُ لَحافِظُونَ»: «ما ذكر (قرآن) را فروفرستاديم، و ما قطعاً آن را نگهبانيم» (حجرـ9). 6ـ امّا اينكه گفتي سكينه و آرامش بر ابوبكر نازل شده، با ظاهر سياق آيه، مخالف است، زيرا سكينه بر آن كس نازل شد كه طبق قسمت آخر آيه، لشكر نامرئي خدا به ياري او شتافت، كه پيامبرـ صلّي اللّه عليه وآله ـ باشد، اگر بخواهي بگوئي هر دو (سكينه و ياري لشكر نامرئي) براي ابوبكر بود، بايد پيامبرـ صلّي اللّه عليه وآله ـ را در اينجا از نبوّت خارج سازي، پس سكينه بر پيامبرـ صلّي اللّه عليه وآله ـ فرود آمد، زيرا او در اين مورد (در غار) تنها كسي بود كه شايستگي آرامش داشت، ولي در قرآن در مورد ديگر كه هر دو آمده است،چنانكه در قرآن (آيه 26 فتح) ميخوانيم: «فَاَنْزَل اللّهُ سَكِينَتَهُ عَلَي رَسُولِهِ وَ عَلَي الْمُؤمِنِينَ»: «خداوند آرامش خود را بر رسولش و بر مؤمنان فرو فرستاد». بنابراين اگر به اين جمله (آيه غار) براي رفيقت استدلال نكني بهتر است. شيخ مفيد گويد: او (عمر) ديگر نتوانست، پاسخ مرا بدهد، و مردم از دورش پراكنده شدند، و من از خواب بيدار شدم. -------------------------------------------------------------------------------- احتجاج طبرسي، ج 2، ص 326 تا 329 لبيك يا علي |
22 |
نام و نام خانوادگي: نوري -
تاريخ: 08 مرداد 90 - 11:33:19
جناب مجيد ع: جناب شيخ مفيدتون پرخور بودن خبر داري؟ چه قد داستان بچه گانه بود كه "شيخ مفيد گويد: او (عمر) ديگر نتوانست، پاسخ مرا بدهد، و مردم از دورش پراكنده شدند، و من از خواب بيدار شدم. خوبه خودش برا خودش نوشابه باز كرده!!!! واما اي كاش بجاي حضرت ابوبكر حضرت علي بودند تا ببينم براي اين ايه شيعه ها چطور سركله ميشكستند!!!!شما كه يك ايه حتي يك ايه در مدح علي در قران نمي يابيد حدود 100ايه از قران را به حضرت علي نسبت داده ايد!!!!البته توسط همين شيخ مضرتون(كوري كه خورشيدو نبينه از عظمت خورشيد كم نميشه) با تشكر جواب نظر: با سلام جناب آقاي نوري وقتي سخنان احمد بن حنبل را در مورد اينكه فضائل علي عليه السلام از همه صحابه بيشتر است نقل ميكنيم ، ميگوييد احمد براي ما حجت نيست ، وقتي كلام علماي شيعه گفته ميشود ، آن را نيز قبول نميكنيد ! وقتي با سند معتبر ثابت ميكنيم كه آيات فراواني در مدح اميرمومنان آمده است ، اشكالات واهي ميكنيد كه چرا اين آيه به فلان صورت نيامد ! در مدح ابوبكر چند آيه با سند صحيح نازل شده است ؟! لطفا صريح بگوييد ! گروه پاسخ به شبهات |
23 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 08 مرداد 90 - 17:35:15
با سلام جناب نوري جداً كه مثل اينكه كوري :مي دانم و الحمد الله خوب ميدانم و تو در اين مورد بمانند خلفايت دروغگو و خائن ميباشي ولي اگر هم مثل تو نميدانستم مهم نبود . براي من مهم ادله عمر براي قبول ابوبكر بود و جواب دندان شكن ابن المعلّم حضرت علامه مُحمّد بن مُحمّد بن نَعمان شيخ مُفيد به عمر بود كه جاي تحقيق دارد . البته پر خوري كه از سنتهاي خلفاي شما ( البته منظور شماره 1 و شماره 2 و شماره 3 ميباشد ) هست ببيند حضرت علي عليه السلام در مورد عثمان چه گفته : فَيَا لَلَّهِ وَ لِلشُّورَى مَتَى اعْتَرَضَ الرَّيْبُ فِيَّ مَعَ الْأَوَّلِ مِنْهُمْ حَتَّى صِرْتُ أُقْرَنُ إِلَى هَذِهِ النَّظَائِرِ لَكِنِّي أَسْفَفْتُ إِذْ أَسَفُّوا وَ طِرْتُ إِذْ طَارُوا فَصَغَا رَجُلٌ مِنْهُمْ لِضِغْنِهِ وَ مَالَ الآخَرُ لِصِهْرِهِ مَعَ هَنٍ وَ هَنٍ إِلَى أَنْ قَامَ ثَالِثُ الْقَوْمِ نَافِجاً حِضْنَيْهِ بَيْنَ نَثِيلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ وَ قَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِيهِ يَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ خِضْمَةَ الْإِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِيعِ إِلَى أَنِ انْتَكَثَ عَلَيْهِ فَتْلُهُ وَ أَجْهَزَ عَلَيْهِ عَمَلُهُ وَ كَبَتْ بِهِ بِطْنَتُهُ. پناه به خدا از اين شورا ! در كدام زمان من با اعضاء شورا برابر بودم كه هم اكنون مرا همانند آن ها پندارند و در صف آن ها قرارم دهند ، ناچار ، باز هم كوتاه آمدم ، و با آنان هماهنگ گرديدم ، يكى از آن ها با كينهاى كه از من داشت روى برتافت و ديگرى دامادش را بر حقيقت برترى داد و آن دو نفر ديگر (طلحه و زبير) كه زشت است آوردن نامشان . تا آن كه سومى به خلفت رسيد ، دو پهلويش از پرخورى باد كرده ، همواره بين آشپزخانه و دستشويى سرگردان بود ، و خويشاوندان پدرى او از بنى اميه بپا خاستند ، و همراه او بيت المال را خوردند و بر باد دادند ، چون شتر گرسنهاى كه به جان گياه بهارى بيافتد ، عثمان آن قدر اسراف كرد كه ريسمان بافته او باز شد ، و اعمال او مردم را برانگيخت ، و شكم بارگى او نابودش ساخت . نهج البلاغه، خطبه 3 الامامة والسياسة ، تحقيق الشيري ج 1 ص 45، تحقيق الزيني ج 1 ص31 اما در مورد حضرت علي عليه السلام و اينكه ايا در قران كريم اياتي در مورد ايشان امده است اين را از زبان علماي خودتان ببن . حاکم حسکاني از بزرگان اهل سنت مينويسد: عن الاصبغ بن نباتة، عن على قال: نزل القرآن أربعة أرباع: ربع فينا، وربع في عدونا، وربع حلال وحرام وربع فرائض وأحکام ولنا کرائم القران. شواهد التنزيل، ج 1، ص59 و ص62 و تاريخ اليعقوبي، ج 2، ص136 و ينابيع المودة، ج 1، ص377. ============================================================================== عن ابن عباس قال: نزلت في علي ثلاثمائة آية. تاريخ الخلفاء، ص 171، الصواعق المحرقة، ص 196. ============================================================================== گفتي حدود 100 ايه . !!!! بازهم به علماي اهل سنت 300 ايه يا بيشتر حدود يك چهارم . ===================================================== ========================= لبيك يا علي |
24 |
نام و نام خانوادگي: حسين -
تاريخ: 09 شهريور 91 - 22:19:56
اي وهابيان کور دل که پشت سني ها قايم شديد وتير مي اندازيدمگر نه عمرتا ن دخت رسول خدا رابه شهادت رساند وترسوبود به قول خودش مثل بز کوهي فرار ميکرد ودرنبوت ان رسول خدا بارها شک کرد وهزاران ايراني را ناجوان مردانه کشت دختران وزنانشان رابه مهمل فرستادواين شجاعت مسخره اي که براي او تراشيده ايدتعصب را کنار گذاريد وبه کتابهاي صحيح سته مراجعه کنيدابو بکر رابنگريد که تهمت زياد ي به علي وفاطمه زد بارها بت از جيبش درصف نمازمي افتاد ورسول خدا ان را ميديد وشراب مي خورد ودرمرثيه اي به کشته شدگان بدر سرودوعثمان که ديگر اظهر منالشمس است |
25 |
نام و نام خانوادگي: محمد ح ق ز -
تاريخ: 29 خرداد 93 - 23:31:55
دوستان شيعه، توجه داشته باشيد که تا خود آقا امير المومنين نخوان، محبت و ولايتشون تو دل کسي جا نميگيره. |