![]() | ||
* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
![]() ![]() |
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 18 آذر 1386 | تعداد بازديد: 5009 |
![]() ![]() ![]() ![]() |
بررسي حديث ثقلين 01 | ||
پخش صوت ![]() دان لود ![]() | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: بررسي حديث ثقلين 01 شبكه سلام: 13 ارديبهشت 1386 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * استاد حسيني قزويني ما در هفته گذشته در رابطه با مسأله وحدت صحبت داشتيم و اشاره كرديم كه وحدت يك ضرورت قرآني است. در سنت نبي مكرم و در سيره عملي آن حضرت و آقا امير المؤمنين (عليهما السلام) نيز اين مسأله دعوت به وحدت و تحمل مشقتها؛ بلكه مصيبتها براي ايجاد وحدت و جلوگيري از تفرقه به چشم ميخورد. بحث ما به اينجا رسيد كه آيا ملاك وحدت كوتاه آمدن هر يك از مذاهب اسلامي از اصول خود و مدغم كردن مباحث در يكديگر و تشكيل يك مذهب است؟ عرض كرديم به تعبير مرحوم مطهري (ره) معقول نيست و امكانپذير نيست. بلكه ملاك وحدت اين است كه انسان از هرگونه مسائل تنشزا و اهانت و جسارت نسبت به همديگر خودداري كند و مطلب علمي و برهاني و عقلي خود را در محافل صميمانه با يكديگر به مبادله بگذارد. سؤال حضرتعالي به اينجا كشيده شد كه آيا نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) براي وحدت، راهي را ترسيم فرمودهاند يا خير؟ عرض كرديم: بله، تمسك به قرآن و تمسك به اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) بهترين راهي است براي ايجاد وحدت. و رواياتي را از كتب معتبر اهل سنت آورديم كه در ذيل آيه شريفه: وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا سوره آل عمران/آيه103 نقل كردهاند: مراد از حبل الله، بعد از قرآن، ولايت علي بن ابيطالب است. و حديث ثقلين را در بعضي از تفاسير اهل سنت، مثل تفسير آلوسي و تفسير فخر رازي بيان كردهاند. و اشاره كرديم بر اينكه حديث ثقلين بهترين رهنمودي است براي ايجاد وحدت ميان امت اسلامي و جلوگيري از هرگونه تشتت، به طوري كه در قرآن ولايت اهل بيت (عليهم السلام) و محبت اهل بيت (عليهم السلام) اجر رسالت قرار گرفته است. بعد بحث حديث ثقلين را از نظر سند بررسي كرديم و شواهد متعددي از منابع معتبر اهل سنت از طريق صحيح مسلم و ديگر كتابهاي معتبرشان نقل كرديم بر اينكه حديث ثقلين، حديث صحيح و غير قابل مخدوش است. به طوري كه مرحوم مير حامد حسين از 35 نفر از صحابه جليل القدر نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) همانند ابوذر غفاري، أبو رافع، أبو سعيد خُدري، أم هاني، حُذيفه، خُزيمه، زيد بن أرقم، زيد بن ثابت حديث ثقلين را از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) با اسانيد متعدد و صحيح نقل كردهاند. اين خلاصه بحثي بود كه ما در هفته گذشته مطرح كرديم و اگر چنانچه سؤالي حضرتعالي پيرامون حديث ثقلين در ذهن مباركتان هست بنده در خدمت حضرتعالي و بينندگان محترم هستم بحول و قوه الهي. * * * * * * * آقاي هدايتي إبن تيميه و هوادارانش اساسيترين اشكالي را كه به حديث ثقلين وارد ميكنند چيست؟ استاد حسيني قزويني با توجه به اينكه اين جانب حدود 25 سال عمده عمرم را گذاشتهام در رابطه اين بحث ولايت و آشنائي با شبهات ضد شيعي به ويژه شبهات وهابيت و حدود تقريبا 8 هزار و اندي از شبهات اينها را كه از اين 8 هزار تا شايد بگويم 7900 موردش حرفهاي بياساس و حرفهاي بيپايه است و شايد در مجموع 100 مورد آن هم، نه حرف غير قابل جواب، بلكه حرفهايي است كه شيعه در طول تاريخ جواب داده و امروز به حول و قوه إلهي در خط مقدم دفاع از اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) مردانه پاسخ ميدهند، بنده جمع كردم و در ذهنم هست كه مثلا در رابطه با حديث غدير، مجموعا حدود 17، 18 مورد شبهه دارند و نسبت به آيه ولايت 14، 15 مورد. ولي من وقتي شبهات وهابيت را نسبت به حديث ثقلين مشاهده ميكردم، ديدم حدود 144 يا 145 مورد در اين زمينه حرف دارند كه از اين 144 يا 145 مورد، 140 موردش را قاطعانه اعلام ميكنم كه حرف بياساس و بيربط و جدل و مغالطه است. 4، 5 مورد حرفي دارند كه شايد بعضيها الحق در ذهنشان شبهه باشد. اينها بايد جواب داده بشود همانطوري كه در طول تاريخ هم بزرگان شيعه از مرحوم سيد مرتضي (ره) گرفته تا علامه اميني (ره)، مير حامد حسين (ره)، قاضي نور الله شوشتري (ره) و همچنين فضلاء و فقهاء معاصر جواب دادهاند. در رابطه با حديث ثقلين، إبن تيميه 2، 3 مورد حرف دارد. بنده يكي از اشكالاتش را عرض ميكنم و جوابش را هم اشاره ميكنم و قضاوت را به عهده بينندگان عزيز و فهيم محول ميكنم. آقاي إبن تيميه در منهاج السنه، جلد 7، صفحه 317 وقتي به قضيه حديث ثقلين ميرسد، ميگويد: و هذا مما انفرد به مسلم و لم يروه البخاري. اشكال كار اين است كه اين حديث را فقط مسلم در صحيحش آورده و بخاري نياورده است. يعني اگر واقعا حديث واقعيت داشت، بايد آقاي محمد بن اسماعيل بخاري هم ميآورد. البته اگر كسي كتاب منهاج السنه را ملاحظه كند، خيلي از موارد وقتي إبن تيميه از ايراد اشكال وقتي عاجز ميماند در برابر سخنان محكم و متقن علامه حلي (ره) نميتواند مقاومت كند و متوسل ميشود كه اين روايت در صحيحين يا در صحيح بخاري و مسلم نيست. مثلا در جلد 4، صفحه 265 وقتي به اين حديث: ما اقلت الغبراء و مااظلت الخضراء علي ذيلهجةٍ اصدق من ابيذر ميرسد، ديگر هيچ جوابي ندارد و ميگويد: ليس في الصحيحين. يا: لعدم وروده في الصحيحين. يا مثلا ميگويد: ليس في الصحيحين ما يدل علي خلافة علي بن ابيطالب. منهاج السنة، ج4، ص389 مشابه اين روايت، مطلب را در جلد 5، صفحه 249 دارد. اينجا هم ايشان ميگويد آقا اين حديث اشكالش اين است كه در صحيح بخاري نيامده است. من در اينجا به بينندگان عزيز يك چند نكتهاي را كه به عنوان يك نكات اساسي است مخصوصاً اساتيد بزرگوار، دانشجويان، فضلائي كه اين برنامه را مشاهده ميكنند تقاضا دارم به اين چند نكته دقت كنند و از پاسخهاي اساسي و ريشهاي ما هست. اولاً: صحيحين، تمام مسائل اسلامي را نياوردهاند. يعني اينطوري نيست كه بخاري و مسلم تمام رواياتي را كه مربوط به مسائل اعتقادي، مباحث اخلاقي و احكام است همه را آورده باشند. خود آقاي بخاري صراحت دارد و ميگويد: ما ادخلت في كتاب الجامع إلا ما صحّ و تركت من الصحاح كي لا يطول الكتاب. من خيلي از احاديث صحيح را در اين كتابم نياوردم، فقط به خاطر اينكه كتابم طولاني نشود. تغليق التعليق لإبن حجر عسقلاني، ج5، ص420، متوفاي852، چاپ المكتب الاسلامي اردن و همچنين در خود مقدمه صحيح إبن حبان همين تعبير آمده است. همچنين در خود صحيح مسلم، جلد اول، صفحه 304 آمده است كه شخصي به نام ابوبكر إبن أخت أبي النظر، خواهرزاده أبو النظر در رابطه با حديثي از أبو هريره ميآورد و مسلم ميگويد: اين روايت صحيح است. آقاي ابوبكر خواهرزاده أبو النظر ميگويد: لِم لم تضعه هاهنا. چرا در اين كتاب صحيحش نياورده است؟ قال مسلم: ليس كل شيء عندي صحيح وضعته هاهنا. من بنا نداشتم هر روايت صحيحي را در كتابم بياورم. انما وضعت هاهنا ما اجمعوا عليه. من نظرم اين بود رواياتي را كه اجماعي است، اختلافي در او نيست، در اين كتابم بياورم. ما از اين عبارت آقاي مسلم 2 استفاده ميكنيم: 1. تمام روايات صحيح را آقاي مسلم نياورده است. چه بسا روايت صحيحٍي در نظر آقاي مسلم بن حجاج نيشابوري صحيح بوده، ولي ايشان ترك كرده است. 2. رواياتي را كه آورده، معتقد است اجماعي است و در حد تواتر است. اتفاقاً خوشبختانه حديث ثقلين در صحيح مسلم آمده و اين دليل بر اين است كه حديث ثقلين، حديث مجمعٌ عليه است. ثانيا: ما ميبينيم شيخين ـ چه بخاري و چه مسلم ـ روايات متعددي را كه شرائط صحيح اين دو را داشتند، طرد كردند. آقاي حاكم نيشابوري آمده اينها را جمع كرده و در المستدرك آورده است. مخصوصاً رواياتي كه مربوط به آقا امير المؤمنين (عليه السلام) است؛ مثلاً عبارت حضرت امير (عليه السلام) كه ميفرمايد: أنا الصديق الأكبر. صديق اكبر من هستم. صليت قبل الناس سبع سنين. قبل از آنكه مردم نماز بخوانند، 7 سال قبل از مردم، من نماز خواندم. لا يقولها بعدي إلا كاذب. هر كس بعد از من بگويد من صديقم، او دروغگو است. خُب، اين را جناب آقاي حاكم ميآورد و ميگويد: صحيح علي شرط شيخين. و همچنين روايات به اين تعبير: عن أبي سعيد رضي الله عنه قال: كنا مع رسول الله صلي الله عليه و آله فانقطعت نعله فتخلف علي يخصفها. فمشي قليلا ثم قال: إن منكم من يقاتل علي تأويل القرآن، كما قاتلت علي تنزيله، فاستشرف لها القوم و فيهم أبو بكر و عمر رضي الله عنهما قال أبو بكر: أنا هو؟ قال: لا، قال عمر: انا هو؟ قال: لا و لكن خاصف النعل، يعني عليا، فاتيناه فبشرناه فلم يرفع به رأسه كأنه قد كان سمعه من رسول الله صلي الله عليه و آله. هذا حديث صحيح علي شرط الشيخين و لم يخرجاه. يكي از شما بر تأويل قرآن ميجنگد، همان گونهاي كه من بر تنزيل قرآن جنگيدم. ابوبكر گفت: منم؟ حضرت فرمود: خير. عمر گفت: منم؟ حضرت فرمود: خير، آن كسي است كه كفشش را مشغول پينهزدن است. علي هم مشغول پينهدوزي كفشش بود است. و همچنين حديث من كنت مولاه فعلي مولاه در صحيحين نيامده است. آقاي حاكم نيشابوري ميگويد: هذا حديث صحيح علي شرط الشيخين. المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص110، 128، 122 جالب اينجا است روايتي را آقاي حاكم نيشابوري دارد، من تقاضا ميكنم بينندگان عزيز به اين روايت، خوب توجه كنند. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: و إن وليتموها عليا، فهاد مهتد يقيمكم علي صراط مستقيم، اگر ولايت امر را، امامت و خلافت را به عهده علي واگذار كنيد، هم علي هدايتشده است و هم هدايتگر است و همه شما را به صراط مستقيم ميرساند. خوب اين روايت چقدر پر مغز است؟ چقدر پيام دارد؟ حاكم نيشابوري ميگويد: هذا حديث صحيح علي شرط الشيخين و لم يخرجاه. اين شرائط صحيح مسلم و بخاري را دارد ولي نياوردهاند. المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص142 اين يكي از اساسيترين اشكال آقاي إبن تيميه، يعني چيزي ديگر پيدا نكرده درباره حديث ثقلين بگويد، ميگويد: چون حديث ثقلين در صحيح بخاري نيست و مسلم منفرد و به تنهائي اين روايت را آورده ما نميخواهيم زير بار اين بريم. و يا ايشان ميگويد: سئل عنه احمد فضعّفه. احمد بن حنبل او را تضعيف كرده است. تمام آقايان ميدانند كه اين يك افترائي است به احمد بن حنبل. احمد بن حنبل تمام آثارش در اختيار همگان است. من اينجا رسماً اعلام ميكنم و تحدّي ميكنم: يك كتاب از كتابهاي آقاي احمد بن حنبل را بياوريد كه حديث ثقلين را تضعيف كرده باشد. بلكه تمام اسانيدي كه در مسندش آورده، بزرگان و علماء همانگونهاي كه ما در هفته قبل اشاره كرديم، شهادت ميدهند اسانيد آقاي احمد بن حنبل صحيح است. بر فرض اگر كه صحيح هم نباشد، احمد بن حنبل تصريح به ضعف ندارد. اين نمونههائي از اشكالات آقاي إبن تيميه است كه واقعاً انسان تعجب ميكند كه يك عالم با آن همه ادعا چگونه ميآيد اينطور اشكالات بيپايه و بياساس مطرح ميكند. * * * * * * * آقاي هدايتي آيا حديث ثقلين ميتواند ما را در مبحث امامت ياري كند؟ به عبارت ديگر آيا با توجه به حديث ثقلين و با استدلال به حديث ثقلين، امامت ثابت ميشود؟ استاد حسيني قزويني حضرتعالي فرموديد كه آقاي إبن تيميه تنها به علماء شيعه افتراء نبسته، بلكه به بزرگ حنابله احمد بن حنبل هم افتراء بسته، شايد فردا بعضيها بگويند كه جناب هدايتي اينجا تند رفتند. من براي اينكه به عزيزان بيننده ثابت بشود كه اين افتراء محضه و در آثار احمد بن حنبل همچون اين چيزي نيست، آقايان وهابيهاي معاصر ما با اينكه تمام منابع و مصادر و تأليفات احمد بن حنبل را دارند هر كسي آمده نقل كرده مستقيم از إبن تيميه نتوانستند مدرك بيان كنند. آقايان ميدانند ابراهيم رحيلي در كتاب الانتصار، صفحه556 و كتاب مع الشيعة الإثنا عشريه، جلد اول، صفحه128 و ناصر الشيخ در كتاب عقيدة اهل السة، جلد دوم، صفحه 597 و دهها وهابي معاصر نتوانستند از كتابهاي احمد بن حنبل مدرك پيدا كنند و گفتند: آقاي إبن تيميه اينطوري گفته است. گويا سخن إبن تيميه وحي منزل است. با اينكه اقايان اگر دقت بكنند خود آقاي هيثمي در مجمع الزوائد، جلد 9، صفحه162 ميگويد: و رواه احمد و اسناده جيّد. احمد بن حنبل حديث ثقلين را نقل كرده با سند خيلي زيبا. در جلد 1، صفحه170 ميگويد: كذا عن الطبراني بنفس سند احمد و رجاله ثقات. و دهها كساني كه آمدهاند اسانيد احمد بن حنبل را توثيق و يا تصحيح كردند. * * * * * * * آقاي هدايتي خيلي خلاصه بفرمائيد كه كجا و در چه كتابي، جناب احمد بن حنبل حديث ثقلين را مطرح كردهاند؟ استاد حسيني قزويني احمد بن حنبل هم در مسندش و هم در فضائل الصحابه، قضية حديث ثقلين را مفصل مطرح ميكند. در جلد 3، صفحه59 و جاهاي متعدد ديگري ايشان حديث ثقلين را مطرح ميكند و با سندهاي كاملاً صحيح و زيبا و در جلد 5، صفحه182، صفحه189 و موارد متعدد ديگر. بزرگان اهل سنت از زمآنهاي گذشته توجه به اين قضيه داشتهاند و اينكه حديث ثقلين هم مرجعيت علمي اهل بيت (عليهم السلام) را تثبيت ميكند، هم عصمت اهل بيت (عليهم السلام) را، هم جاودانه بودن اهل بيت (عليهم السلام) را، هم قيادت و سياست اجتماعيشان را تثبيت ميكند. از قاضي عبدالجبار متوفاي 415 هجري گرفته تا عبدالعزيز دهلوي و همچنين إبن تيميه ميگويند حالا اگر صحيح هم كه باشد، از كجا معلوم كه بر امامت علي بن ابيطالب يا أئمه دلالت كند؟ منهاج السنه، ج7، ص317 ـ مجموع فتاوي،ج13، ص113 ـ المغني لقاضي عبدالجبار، ج20، ص191 ـ التحفة الاثنا عشرية، چاپ پاكستان، ص439 اينها آمدهاند خيلي مختصر و اشاره و با كنايه گفتهاند مگر ميشود حديث ثقلين بر امامت اهل بيت (عليهم السلام) يا امير المؤمنين (عليه السلام) دلالت كند؟ اولا: ما ميبينيم در كتاب صحيح ترمذي كه بعضي معتقدند آقاي ترمذي شرط نقل روايتش بيشتر و سختتر از شرط مسلم و بخاري بوده، در جلد 5، صفحه 228 و همچنين آقاي احمد بن حنبل در مسندش، جلد 3، صفحه 59 وقتي حديث ثقيلن را مطرح ميكنند، اين تعبير را به كار ميبرند: إن أخذتم بهما لن تضلّوا. اگر شما به كتاب و عترت اخذ كنيد، قطعاً گمراه نخواهيد شد. اين واژه إن أخذتم بهما لن تضلوا، يعني گمراه نشدن جاودانگي را در روايت، نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) منوط فرموده به أخذ از قرآن و اهل بيت (عليهم السلام). ثانيا: همچنين در روايت ديگر در خود صحيح ترمذي، جلد 5، صفحه 329، حديث 3786 ميگويد: إن تمسّكتم بهما لن تضلوا. اگر شما مسلمانان به قرآن و عترت تمسك كنيد، براي هميشه از گمراهي در امان خواهيد بود. الدرّ المنثور السيوطي، ج6، ص7 ـ تفسير إبن كثير، ج4، ص123 ثالثا: در بعضي از تعابير، دستور متابعت از قرآن و اهل بيت (عليهم السلام) را داده و پيامبر (صلي الله عليه و آله) بعد از نقل حديث ثقلين فرمود: لن تضلوا إن اتّبعتم و استمسكتم بهما. اگر از قرآن و اهل بيت من تبعيت كنيد، براي هميشه از گمراهي بيمه خواهيد شد. مسند احمد، ج1، ص118 حاكم نيشابوري هم در المستدرك علي الصحيحين، جلد 3، صفحه 110 ميگويد: صحيح علي شرط شيخين. اين روايت صحيح است، شرائط مسلم و بخاري را دارد. رابعا: واژه چهارم كه دلالت بر امامت اهل بيت (عليهم السلام) ميكند و تبعيت مطلق از اهل بيت (عليهم السلام) ميكند، أمر به اعتصام است: لن تضلوا إن اعتصمتم كتاب الله و عترتي اهل بيتي. در ميان شما چيزي گذاشتهام كه اگر به آنها اعتصام بكنيد و به آنها تكيه بزنيد، به هيچوجه گمراه نخواهيد شد: كتاب خدا و عترت من؛ اهل بيت من. كنز العمال للمتقي الهندي، ج1، ص187 به نقل از إبن أبي شيبه و خطيب بغدادي مشخص است كه وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) دستور ميدهد از قرآن و اهل بيت (عليهم السلام) أخذ بكنيم، إن أخذتم لن تضلوا، دستور ميدهد به آنها تمسك كنيد، دستور ميدهد از آنها تبعيت كنيد، دستور ميدهد به آنها اعتصام بكنيد، جز با امامت اهل بيت (عليهم السلام) و ولايت تامه اهل بيت (عليهم السلام)، به هيچوجه سازگاري ندارد. جناب سمهودي از علماء توانمند و پر آوازه اهل سنت است، ميفرمايد: قد تضمنت الأحاديث المتقدمة الحث البليغ علي التمسك بأهل البيت النبوي و حفظهم و احترامهم و الوصية بهم، لقيامه صلي الله عليه [و آله] و سلم بذلك خطيبا يوم غدير خم، ... تا آنجائي كه ميگويد: فأي حث أبلغ من هذا و آكد منه؟! كدام دستور و تشويقي است رساتر از اين تعابيري كه پيامبر (صلي الله عليه و آله) در رابطه با قرآن و عترت آورده است؟ جواهر العقدين، ص256 و 257 و در جاي ديگر ميگويد: ذكره يا ذكر حقي (صلي الله عليه و آله) الامة علي التمسك بعده بكتاب ربهم و اهل بيت نبيهم. جواهر العقدين، ص231 آقاي إبن حجر هيتمي در كتابي كه در ردّ شيعه نوشته به نام الصواعق المحرقة ميگويد: سمي رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) القرآن و عترته (ثقلين) ... لأن الثقل كل نفيس خطير مصون و هذان كذلك، إذ كل منهما معدن للعلوم اللدنية و الأسرار و الحكم العلية و الأحكام الشرعية و لذا حث (صلي الله عليه و آله و سلم) علي الإقتداء و التمسك بهم و التعلم منهم. كتاب و اهل بيت اينچنيناند، هر يك از كتاب و سنت قرآن و اهل بيت شامل، معدن علوم لدني و اسرار بلند و احكام شرعيه است. لذا پيامبر ما را تحريك فرموده تا اقتداء كنيم به قرآن و سنت و تمسك كنيم به قرآن و سنت و از قرآن و سنت آموزش بگيريم. من در همين سفر اخير كه مكه بودم، كتاب الصواعق المحرقة را از مكه خريدم و چاپ خود عربستان است، جلد 2، صفحه 442. آقاي مناوي باز از علماء توانمند و بلند آوازه اهل سنت است، ميگويد: قوله أولا: " إني تارك " تلويح بل تصريح بأنهما كتوأمين، خلّفهما و وصي أمته بحسن معاملتهما و إيثار حقهما علي أنفسهما و الإستمساك بهما في الدين. پيامبر كه فرمود: «من در ميان شما دو امانت ميگذارم و ميروم»، تصريح است كه اينها همانند دو قلو و همسنگ هستند و پيامبر اين دو را به يادگار گذاشته است. فيض القدير للمناوي، ج2، ص174 آقاي تفتازاني كه از بنيانگزاران علم كلام است بعد از نقل حديث صحيح مسلم ميگويد: ألا تري أنه عليه الصلاة و السلام قرنهم بكتاب الله تعالي في كون التمسك بهما منقذا عن الضلالة و لا معني للتمسك بالكتاب إلا الأخذ بما فيه من العلم و الهداية: فكذا في العترة و لهذا قال النبي صلي الله عليه و سلم: من أبطأ به عمله لم يسرع به نسبه. آيا نميبينيد پيامبر چگونه قرآن و عترت را قرين هم قرار داده و هر دو را همسنگ هم قرار داده است؟ به خاطر اينكه تمسك به قرآن و سنت، انسان را از ضلالت نجات ميدهد، همانطوري كه قرآن الگوي ما است در علم و هدايت، بايد علم و هدايت را از او فرا بگيريم، همچنين است عترت. شرح مقاصد (چاپ جديد)، ج5، ص303 و (چاپ قديم)، ج2، ص221 بسياري ديگر از بزرگان اهل سنت نيز همين تعبير را دارند؛ از جمله در كتاب: صحيح شرح عقيده طحاويه، صفحه 654 و الأنوار الباهره، صفحه 16 و ... . خامسا: جمله نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) است كه فرمود: لا يفترقان حتي يردا عليّ الحوض. اين دو از همديگر جدا نميشوند تا در حوض كوثر به من ملحق شوند. آقايان ميتوانند در كتاب مسند احمد، جلد 5، صفحه 182و 189 و مجمع الزوائد، جلد 1، صفحه 170 كه آنجا دارد: و رواه الطبراني في الكبير و رجاله الثقات. اين واژه لن يفترقا حتي يردا علي الحوض ميخواهد چه را بفهماند؟ همانگونهاي كه قرآن، بدون قيد و شرط، امام و هدايت و پيشواي ما است، اهل بيت (عليهم السلام) هم امام و پيشوا و الگوي ما هستند. از همه اينها بالاتر، در بعضي از اسانيد، در همين سندهائي كه الآن عرض كردم؛ مسند احمد، جلد 5، صفحه 182 و مجمع الزوائد، جلد 1، صفحه 170 و مصادر ديگر، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) از كتاب و سنت به جاي ثقلين، تعبير ميكند به خليفتين. ميگويد: إنّي تاركٌ فيكم خليفتين كتاب الله حبلٌ ممدودٌ ما بين السماء و الارض و عترتي و اهل بيتي. من گمان ميكنم اينجا ديگر كوچكترين راه خدشه نيست. اين را هم آقاي هيثمي ميگويد: طبراني در معجم كبيرش آورده و همه رجالش ثقه هستند. واژه خليفتين را ما ميخواهيم چطور معنا كنيم؟ هر معنائي شما در كتابهاي لغت يا در عرف مردم براي واژه خليفه داريد، همان تعبير را شما در قرآن و عترت به كار ببريد، در اينجا امامت و زعامت اهل بيت (عليهم السلام) از حديث ثقلين كاملاً استفاده ميشود. سادسا: در موارد متعددي، پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) حديث ثقلين را مطرح كرده است. مثلاً شما ببينيد خود آقاي إبن حجر هيتمي صراحت دارد كه اين مسأله در جاهاي مختلف مثل انصرافه من طائف، بعد از فتح مكه كه رفتند طائف، هنگام برگشتن حديث ثقلين را مطرح كرده است. در عرفه مطرح كرده، در غدير خم مطرح كرده، در مسجد نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) مطرح كرده، در آخرين بيماريش مطرح كرده است. اگر چه مطلب پنجم إبن حجر ندارد. البته آقاي إبن حجر ميگويد: علت اينكه پيامبر، حديث ثقلين را در چندين موارد و در جايجاي مختلف بيان كرده، نشانگر اهتمام پيامبر به كتاب خدا و قرآن و عترت طاهره است. الصواعق المحرقه، ص124، چاپ مصر البته من مواردي را كه مثلا در برگشتن از طائف، پيامبر (صلي الله عليه و آله) اين را فرموده، حاكم نيشابوري در المستدرك علي الصحيحين، جلد 2، صفحه 120 نقل ميكند و ميفرمايد: هذا حديث صحيح الاسناد و لميخرجاه. المصنّف لإبن أبي شيبه، ج7، ص498 ـ مسند أبو يعلي، ج2، ص166 روز عرفه را صحيح ترمذي، مجمع الزوائد و تفسير إبن كثير، جلد 4، صفحه 123 دارند. در مسجد مدينه را كشف الاستار و الزوائد بزار، جلد 3، صفحه 221 نقل ميكنند. در حجرهاش كه مردم موج ميزد، از إبن أبي شيبه نقل ميكنند در سمط النجوم العوالي، ج2، ص502 و تهذيب اللغة نووي، ج9، ص78، مقتل الحسين خوارزمي، ج1، ص164 نقل ميكنند. نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) در 5 جا مشخصاً حديث ثقلين را مطرح كرده و مردم را توصيه كرده به تمسك به كتاب و اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) و اعلان فرموده است: تنها راه نجات از گمراهي و بيمه شدن از ضلالت، تمسك به كتاب إلهي و اهل بيت عصمت و طهارت (عليه السلام) است. * * * * * * * آقاي هدايتي اگر در خصوص استفاده عصمت اهل بيت (عليهم السلام) از حديث ثقلين، باز هم مطلب و نكته ديگري مانده است، بفرمائيد. استاد حسيني قزويني در رابطه با اينكه ما عصمت را از اين حديث ثقلين ميفهميم يا نه؟ به نظر من خيلي واضح و روشن است. پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) ميفرمايد: إني تاركٌ فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي إن تمسكتم بهما لن تضلوا بعدي. دستور تمسك به قرآن و اهل بيت (عليهم السلام) داده و هيچ قيدي هم نياورده است. مثلاً ميتوانست قيد بياورد كه تمسك به اهل بيت (عليهم السلام) كنيد، اگر راست گفتند، تمسك به اهل بيت (عليهم السلام) كنيد، اگر چنين بود. از نظر منطق، اگر يك عبارتي از يك حكيمي آمد و تقييد به قيدي نشد، استفاده اطلاق ميكنند. حديث ثقلين دلالت ميكند بر اينكه تمسك به كتاب و سنت، به صورت مطلق من دون قيدٍ و شرطٍ واجب است. قطعاً اگر طاعت از يك فرد براي جامعه يا افرادي؛ آنهم من دون قيدٍ و شرطٍ است، اگر چنانچه اين فرد داراي تقصيري باشد يا داراي خطايي باشد و سهوي باشد، خلاف لازم ميايد. چون پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله)، كتاب و عترت را براي هدايت مردم تأكيد كرد و اگر اهل بيت (عليهم السلام) دچار سهو، خطا و لغزش بشوند، نه تنها هدايت لازم نميآيد؛ بلكه ـ نستجير بالله ـ ضلالت لازم ميآيد. خداوند درباره پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) ميفرمايد: وَ مَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَي / إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَي سوره نجم/آيه4 و اضافه بر اين، نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) قسم ياد كرد و فرمود: فوالذي نفسي بيده! ما خرج منّي إلا حق. قسم به خدائي كه جان من پيامبر در قبضه يد اوست جز حق از من صادر نميشود. كتاب مسند، ج2، ص162 و 192 ـ المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج1، ص106 ـ تفسير إبن كثير، ج4، ص264 ـ سنن الدارمي، ج1، ص125 ـ سنن أبي داود، ج2، ص176 ـ المصنف لإبن أبي شيبة الكوفي، ج6، ص229 ـ تاريخ مدينه دمشق لإبن عساكر، ج31، ص260 خداوند، عترت را عِدْل، همسنگ، هموزن و همترازوي قرآن قرار داده است. از اين ما ميفهميم همانگونه كه قرآن، كلام حق است، هيچ لغزشي، خطيي، نسياني، سهوي در قرآن نيست، كسي يا چيزي كه همسنگ قرآن قرار ميگيرد هم بايد اين شرائط را داشته باشد. مؤيد اين مطلب عبارتي است كه آقاي فخر رازي در ذيل آيه شريفه: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ سوره نساء/آيه59 ميگويد: فثبت أن الله تعالي أمر بطاعة أولي الأمر علي سبيل الجزم و ثبت أن كل من أمر الله بطاعته علي سبيل الجزم وجب أن يكون معصوما عن الخطأ، فثبت قطعا أن أولي الأمر المذكور في هذه الآية لا بد و أن يكون معصوما. خداوند وقتي به صورت قاطع دستور ميدهد از يك فردي اطاعت كنيد، آن فرد بايد حتماً معصوم از خطا باشد. تفسير الكبير للفخر الرازي،ج10،ص144 ـ التفسير المنار للرشيد رضا، ج5، ص181 به نقل از شيخ محمد عبده * * * * * * * آقاي هدايتي درباره آن دسته از رواياتي كه ميگويند: كتاب الله و سنتي. چه ميفرمائيد؟ آيا اين روايات با رواياتي كه ميگويند: كتاب الله و عترتي. منافات دارند يا عبارت ديگري از اين روايات هستند؟ استاد حسيني قزويني در رابطه با كتاب الله و سنتي، همان طوري كه آقاي إبن تيميه و دوستانش در خيلي از قضايا ميگويند كه اين روايت چون در صحيح بخاري و مسلم نيامده، پس اعتبار ندارد، ما همين را به خودشان بر ميگردانيم و ميگوييم: آيا كتاب الله و سنتي در صحيح بخاري و مسلم آمده؟ خير نيامده است. آيا حديث كتاب الله و سنتي در ساير صحاح سته آمده است؟ در سنن نسائي آمده؟ در سنن إبن ماجه آمده؟ در سنن أبي داوود آمده؟ در صحيح ترمذي آمده است؟ نيامده است. گذشته از اينكه در صحيحين نيست، در ساير صحاح سته هم نيست. حالا در موطأ مالك ـ كه خيليها موطأ را جزو صحاح نميدانند و بنا به قول بعضيها كه موطأ هم جزو صحاح سته باشد ـ به صورت مرفوع، مرسل و منقطع و بدون ذكر سند آمده است كه البته آقاي إبن عبد البر تلاش ميكند بر اينكه قطع آقاي مالك را وصل كند. اين روايت در مسند احمد نيز نيامده است. آقاي احمد ميگويد: هر روايتي كه در مسند من نيامد، بدانيد كه آن روايت صحيح نيست. علاوه بر اين، بعضي از بزرگان كه اين روايت را آوردهاند، مثل حاكم نيشابوري، ميگويد: ذكر الإعتصام بالكتاب و السنه في هذه الخطبه غريبٌ. اين خيلي غريب و ناآشنا به ذهن ميرسد. حالا غريب را هر معنائي كه آقايان بخواهند بكنند، با توجه به اينكه حديث ثقلين، مجمعٌ عليه و متواتر است، حديث غريب در برابر حديث متواتر و مجمعٌ عليه تاب مقاومت ندارد. آقاي أبو منذر مصري كه از علماي بزرگ مصر است، وقتي به اين روايت ميرسد، ميگويد: اين روايت صحيح نيست و نميتوانيم به اين روايت عمل كنيم. آقاي سقاف از علماي بزرگ اردن و شافعي مذهب است و تأيفات متعددي دارد، در صحيح شرح عقيده طحاويه، صفحه 654 تعبير خيلي قشنگي دارد و خيلي تعبير منصفانه و واقعاً دوستداشتني است و ميگويد: و أما حديث "تركت فيكم ما إن تمسكتم بهما لن تضلوا بعدي أبدا كتاب الله و سنتي " الذي يردده الناس فيما بينهم و يقوله الخطباء علي المنابر، فحديث موضوع مكذوب وضعه الأمويون و أتباعهم ليصرفوا الناس عن هذا الحديث الصحيح في العترة، فانتبه لذلك جدا!! و قد ذكرت جميع طرقه و بينت ما في أسانيده من الكذابين و الوضاعين في آخر كتابي "صحيح صفة صلاة النبي صلي الله عليه و آله و سلم" فارجع إليه إن شئت التوسع. اين حديث كتاب الله و سنتي كه مردم همواره در زبانشان است و خطباء بر بالاي منبر اين را بيان ميكنند، ساختگي و جعلي و دروغ است. اين حديث را دودمان بني اميه جعل كردهاند و اتباع بني اميه ادامه ميدهند، چرا؟ براي اينكه مردم را از حديث صحيح كتاب الله و عترتي منصرف كنند. صحيح شرح عقيده طحاويه، ص654 بعد ميگويد: خواننده عزيز با اين مسئلهاي كه من گفتم، به دقت نگاه كن من تمام اسانيد اين كتاب را ذكر كردم، راويان كذاب و دروغپرداز و جاعل حديث را كه در اسانيدش بوده، آنها را بيان كردم. و البته عرض كردم در اينجا حرف زياد است كه إن شاء الله در هفته آينده نسبت به تك تك اسانيد اين روايت حرف داريم و نسبت به مسئله موطأ مالك هم به حول و قوه إلهي إن شاء الله آنجا صحبت خواهيم كرد. * * * * * * * سؤالات بينندگان سؤال: چگونه ميتوانيم به اين مطلب برسيم كه منظور از حديث ثقلين، فقط امير مؤمنان (عليه السلام) و فرزندان حضرت فاطمه (سلام الله عليها) هستند نه ديگر فرزندان پيامبر (صلي الله عليه و آله)؟ جواب: إن شاء ا... اگر فرصتي بشود ما يك روزي در رابطه با حديث خلفائي إثنا عشر كه در صحيح مسلم و صحيح بخاري آمده، صحبت خواهيم كرد كه پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: خلفاء من، 12 نفر هستند. اين 12 نفر هم جز اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام)، يعني حضرت امير (عليه السلام) و امام مجتبي و امام حسين تا آقا وليعصر (عليهم السلام) با هيچ فردي قابل انطباق نيست. هفته گذشته در يكي از اين جلساتي كه داشتيم، ادلهاي كه از علماي اهل سنت و بزرگانشان نقل كردند از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) با سندهاي صحيح، مثل حديث جابر و غيره كه پيامبر (صلي الله عليه و آله) نام ائمه (عليهم السلام) را به صراحت بيان كرده، نام حضرت علي و امام حسن و امام حسين (عليهم السلام) را. در بعضي از روايات دارد كه 9 فرزند از صلب و نسل حسين (عليه السلام) و اينكه آقا وليعصر (عليه السلام) طبق تصريح آقاي سيوطي، جزء خلفاء اثنا عشر است، هيچ شبههاي ندارند. إن شاء ا... در آنجا ما مفصل به اين قضيه خواهيم پرداخت و غير از اين 12 نفر، حضرت امير (عليه السلام) و 11 فرزندش كسي ادعا نكرده كه ما جزء اهل بيت (عليهم السلام) هستيم و اينها هم به تعبير آقايان اهل سنت، اگر امامتشان را قبول نداشته باشند، به عنوان يك راوي ثقه و رجل موثق قبول دارند. همه علماي اهل سنت از امام سجاد، امام باقر، امام صادق تا امام عسكري (عليهم السلام)، همه معترف هستند كه افراد صادق، افراد صالح و افراد شايسته هستند. خودشان ادعا فرمودند كه ما اهل بيت هستند. اگر خداي نكرده اهل بيت نباشند و ادعاي بيجا كرده باشند، لازم ميايد ـ نستجير بالله ـ كذب اينها. به حول و قوه إلهي در يك جلسه ديگري حديث خلفائي اثنا عشر را بحث خواهيم كرد. * * * * * * * سؤال: چرا نميگذاريد كه آقاي عبدالله با آقاي حسيني مناظره كنند؟ چون آقاي عبدالله بسيار شيوا سخن ميگويند و شما كم ميآوريد. جواب: امثال آقاي عبدالله و ديگراني كه نه شيعه را قبول دارند، نه سني را قبول دارند، اصلاً اينها معلوم نيست چه مذهبي دارند، چه هستند، مناظره نخواهيم كرد. امثال مصطفي طباطبائي كه به تعبير آيت الله سبحاني ناصبي است. امثال عبدالله كه ميخواهد حرف بزنند، اول بايد مبنايشان را روشن كنند كه نگاهشان به قرآن و سنت چيست؟ * * * * * * * سؤال: چرا برادران سني پشت ميّت كلوخ ميگذارند؟ جواب: اين را ما در روايات داريم، هم شيعه و هم سني به اين عمل ميكنند و يكي از مستحبات دفن، اين است كه ميت را كه ميخوابانند، بايد صورتش روي خاك باشد. شيعه معتقد است كه تربت كربلا باشد و پشتش هم يك كلوخي بگذارند كه اين جسد مستقم باشد و به اين طرف و آن طرف نچرخد. اما اينكه أهل سنت 3 كلوخ پشت ميت ميگذارند، من اطلاع دقيق ندارم. * * * * * * * سؤال: درباره 3 طلاقه توضيح بفرمائيد. جواب: يكي از بدعتهايي كه در منابع اهل سنت است، اين است كه مرد ميتواند در يكجا زنش را 3 طلاقه كند و بگويد: من سه بار تو را طلاق دادم. و اگر 3 طلاقه شد، حتماً نياز به محلِّل دارد. يعني بايد يك مرد ديگري، اين خانم را عقد كند و حتما با او نزديكي كند. حتي اگر يكسال در عقد او باشد و نزديكي نكند، تحليل واقع نميشود. يكي از نكات زيبا كه شايد جوك امشب ما هم باشد، اين است كه آقاي إبن تيميه كه در رابطه با علامه حلي (ره) جواب ميداد و بعضي از آثار شيعه را ديده بود، يكي از بركات مطالعه كتب شيعه اين است كه آقاي إبن تيميه معتقد است: 3 طلاقه كردن باطل است. يعني مرد نميتواند در يك جلسه، زنش را 3 طلاقه كند. يكي از جاهائي كه آقاي إبن تيميه از فقه شيعه متأثر شده و فتوا به بطلان 3 طلاقه داده، اين مورد است. إن شاء ا... در بحث مرجعيت علمي اهل بيت (عليهم السلام) ميرسيم به اينجا كه الآن متفكران و قانوندانان و حقوقدانان اهل سنت معتقد هستند در رابطه با طلاق آنچه را كه فقه شيعه بيان ميكند، بهتر ميتواند امنيّت جامعه را حفظ بكند، نه آنچه كه اهل سنت ميگويند. * * * * * * * سؤال: اين حديث ثقلين، درستش كتاب الله و سنتي است و كتاب خدا هم كتاب الله و سنتي را تأييد ميكند. چرا كه خداوند ميفرمايد: لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ سوره أحزاب/آيه21 يعني از رسول خدا و سنت رسول خدا پيروي كنيد كه از جمله سنت رسول خدا، شورا قرار دادن مسائل، از جمله مسئله خلافت است. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلّم) معصوم نبوده، بلكه امين و راستگو بوده است و فقط امانت خدا را كه آيات باشد به مردم با كمال امانت ميرسانده است. آياتي از قرآن از جمله آيه اول و دوم سوره فتح: إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا / لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ مَا تَأَخَّرَ و آيه 21 سوره محمد: طَاعَةٌ وَ قَوْلٌ مَعْرُوفٌ فَإِذَا عَزَمَ الْأَمْرُ فَلَوْ صَدَقُوا اللَّهَ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ و آيه 55 سوره مؤمن: فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِيِّ وَ الْإِبْكَارِ صراحت دارند بر اينكه پيامبر معصوم نبوده و در آنها تصريح به كلمه ذنب در مورد پيامبر شده است. جواب: اينكه ايشان فرمودند: كتاب الله و سنتي درست است، من حداقل از صحيح مسلم آوردم كه تمام اهل سنت معتقدند بعد از كتاب خدا أصحّ الكتب ميباشد و در آنجا صراحت دارد: إنّي تاركٌ فيكم الثقلين كتاب الله وعترتي اهل بيتي أذكركم الله اهل بيتي، أذكركم الله اهل بيتي، أذكركم الله اهل بيتي. آيا اگر بنا باشد سنت پيامبر (صلي الله عليه و آله) عمل شود، آيا كسي أوليٰ از علي (عليه السلام)، أوليٰ از حسنين (عليهما السلام) و أوليٰ از ائمه اطهار (عليهم السلام) در عمل به سنت پيامبر (صلي الله عليه و آله) هستند؟ ما در روايات متعدد اهل سنت با سندهاي صحيح نقل كردهاند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به امير المؤمنين (عليه السلام) فرمودند: و الذي بعثني بالحق ما أخّتك إلا لنفسي و أنت منّي بمنزلة هارون من موسي، غير أنّه لا نبي بعدي و أنت أخي و وارثي. تو وارث من هستي. علي فرمود: يا رسول الله! چه چيزي از تو ارث ميبرم؟ حضرت فرمود: ما ورّث الأنبياء قبلي. آن ارثي را كه انبياء گذشته بنا نهاده بودند. حضرت سؤال كرد: ماورث الأنبياء من قبلك؟ يا رسول الله ارث انبياء گذشته چه بوده؟ حضرت فرمودند: كتاب ربّهم و سنة نبيهم. كتاب خدا را و سنت پيامبران را انبياء گذشته بعد از خود ارث ميگذاشتند، تو كه وارث من هستي وارث سنت من هستي، بازگو و عامل به سنت من هستي. الدرّ المنثور السيوطي، ج4، ص371 در ذيل آيه شريفه إخواناً علي سررٍ متقابلين ـ مناقب احمد بن حنبل، ص94، ح141 ـ تذكرة الخواص لإبن جوزي ـ الثقات لإبن حبان، ج1، ص141 ـ الآحاد و المسانيد لإبن أبي عاصم، ج5، ص172 چاپ عربستان سعودي در رياض، دار الدراية، با تحقيق آقاي دكتر فيصل احمد ـ المعجم الكبير للطبراني، ج5، ص222 إبن شبّة صاحب كتاب تاريخ مدينه از قول آقاي عمر بن الخطاب ميگويد: آقاي عمر بن الخطاب در آن آخرين لحظاتي كه از دنيا ميرفت به إبن عباس كه به عيادت او رفته بود، اين عبارت را گفت: أما إن أحراهم إن وليها أن يحملهم علي كتاب الله و سنة نبيهم صاحبك ـ يعني عليا. إبن عباس! در ميان صحابه تنها كسي كه شايستگي دارد، اگر ولايت امر را به عهده بگيرد مردم را به كتاب خدا و سنت پيامبر وادار كند، فاميل تو و رفيق تو علي بن ابيطالب است، تاريخ المدينة لإبن شبة النميري، ج3، ص883 در اين زمينه ما روايات متعددي داريم در منابع اهل سنت كه آقا امير المؤمنين (عليه السلام) هم وارث سنت پيامبر (صلي الله عليه و آله) بود و تنها كسي بود كه طبق اعتراف جناب عمر بن الخطاب كه مردم را وادار ميكند به عمل به سنت پيامبر (صلي الله عليه و آله)، همانطوري كه غير علي (عليه السلام) اينطوري بود، فرزندان او اينطوري هستند. شما ببينيد دشمنان اهل بيت (عليهم السلام) ـ چه دودمان بني أميه و چه دودمان بني عباس ـ نهايت تلاش را كردند كه از ائمه (عليهم السلام) نقطه ضعف بگيرند. اگر آقايان توانستند از اين 12 امام يا از آقا امام سجاد تا امام عسكري (عليهم السلام)، دودمان بني أميه يك عمل مكروه، نه عمل حرام، يك عمل مكروه خلاف سنت پيامبر (صلي الله عليه و آله) ثبت كرده باشند، ما از كلّ حرفمان برميگرديم. ايشان همين امشب از يك طرف ميگويد: لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ سوره أحزاب/آيه21 از آن طرف ميگويد: پيامبر معصوم نيست. اگر واقعاً معصوم نيست، اگر خطائي انجام بدهد و ما آن خطا را الگو براي خودمان قرار بدهيم، آيا اين نتيجهاش چيزي جز ضلالت و گمراهي نيست؟ همين امشب در اين 5 دقيقه صحبتشان، چند مورد حرف ضدّ و نقيض بيان كردند. از طرفي اگر پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) اسوه است، از نظر گفتار و كردار و سيره بايد معصوم باشد. اگر چنانچه پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) دچار سهو هم بشود، دچار خطا هم بشود، نميتواند الگو باشد. من از برادران اهل سنت كه سنگ آقاي عبدالله را به سينه ميزنند، ميخواهم اين را نگاه كنند كه آقاي امام قرطبي كه براي اهل سنت، به ويژه احناف، جايگاه ويژه دارد، در تفسيرش، جلد 1، صفحه 349 ميگويد: قال جمهور الفقهاء من اصحاب مالك و أبي حنيفه و الشافعي: إنّهم معصومونَ من الصغائر كلِّها كعصمتهم من الكبائرأجمعها، لأنّا أمرنا باتباعهم في افعالهم و آثارهم و سيرهم أمراً مطلقاً. تمام فقهاء چه مالكيها، چه حنفيها، چه شافعيها ميگويند: همه انبياء، هم معصوم از صغائر هستند و هم معصوم از كبائر هستند. چون خداوند به ما دستور داده به صورت مطلق از افعال و آثار و سيره انبياء تبعيت كنيم؛ بدون هيچگونه قيدي. اگر اينها معصوم نباشند، اقتداء به أنبياء (عليهم السلام) عبث و باطل است. تفسير القرطبي، ج1، ص308 همين تعبير را جناب آقاي سيوطي در شرح سنن إبن ماجه، صفحه 270 دارد و ميگويد: فإنَّ الأنبياء عليهم السلام معصومون من الكبيرة و الصغيرة علي الأصح. بعد ميگويد: در اين آيه شريفهاي كه ميفرمايد: إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا / لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ مَا تَأَخَّرَ كلمه غَفَرَ يا به معناي ستر و پرده است. يعني خداوند از آنجائي كه به تو علاقه دارد و تو را الگو براي مردم قرار داده است، پرده انداخته بين تو و بين تمام گناهان تو، چه در گذشته و چه در آينده. بعضي از بزرگان اهل سنت به ويژه آقاي قرطبي ميگويد اين آيه مباركه، به معناي دفع ذنب است نه رفع ذنب. قبل از آنكه خطر برسد، خداوند به يَد قدرتش آن خطر لغزش را از پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) دفع ميكند، نه اينكه پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) گناهي مرتكب بشود و اين گناه را خداوند بردارد. عمده القاري شرح صحيح البخاري للعيني، ج7، ص269 ـ تفسير النسفي، ج4، ص148 ـ تفسير المراغي، ج9، ص206 ـ صفوة التفاسير للصابوني، ج3، ص187 ـ عصمة الأنبياء للفخر الرازي، ص105 اين آقايان حتي از إبن تيميه هم بالا زدند. إبن تيميه با آنهمه هجمهاش به اهل بيت (عليهم السلام)، كتاب مستقلي دارد به نام عصمت انبياء و ميگويد: انبياء از هرگونه لغزش، از هرگونه خطا كاملاً معصوم و مصون هستند. اساتيد اينها، شخصيتهائي كه هِرهِري مذهب هستند، نه سني را را قبول دارند، نه شيعه را؛ حتي از وهابيت هم چند قدم جلو رفتهاند. ما آنها را كاملاً ميشناسيم، شناسنامه اينها كاملاً دست ما است. * * * * * * * سؤال: چرا ما بايد عايشه را أم المؤمنين بخوانيم؟ در حاليكه با كارهائي كه ايشان انجام دادند، گناهشان از قاتل امير المؤمنين (عليه السلام) كمتر نبود؟ جواب: اينكه ايشان امّالمؤمنين هستند، شك و شبههاي نداريم. أم المؤمنين بودن يك فردي، دليل بر اينكه ايشان هيچ گناهي نميكند، نيست. قتيلة نيز أم المؤمنين و همسر پيامبر (صلي الله عليه و آله) بود و خود آقاي عمر بن خطاب هم طلاقش را داد. اينها را در بحث إرتداد إن شاء ا... به طور مفصل مطرح خوهيم كرد. ولي جز آن 14 نور پاك، هيچ فردي را معصوم نميدانيم. غير از اينها تمامي مردم دچار لغزش ميشدند. أم المؤمنين عايشه بر خلاف قرآن كه فرمود: وَ قَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ سوره أحزاب/آيه33 آمد و جنگ جمل را به راه انداخت و تا آخر عُمر هم تأسف ميخورد و ميگفت: اي كاش به دنيا نيامده بودم و اين قضايا را مرتكب نشده بودم. با اينكه قبل از رفتن به جمل، أم سلمه و ديگران او را نهي كردند و گفتند: وظيفه تو، در خانه نشستن است. اينها به هيچوجهي لازم و ملزوم همديگر نيستند. ما ضمن احترام به زوجات پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به عنوان أم المؤمنين، اگر گناهي، لغزشي و خلافي هم از اينها صادر شده باشد و با سند صحيح يا مستفيض و متواتر آمده باشد، بيان ميكنيم. * * * * * * * سؤال: كسي كه حلال خدا را بر خودش حرام بكند، معصيت كرده است. پس چرا پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) عسل را بر خودش حرام كرد؟ و خداوند فرمود: لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ جواب: اين داستان مفصلي دارد. وقتي رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) از خانه ماريه قبطيه آمد و آنجا عسل خورده بود، عايشه و حفصه گفتند: دهان تو بو ميدهد و ما اذيت ميشويم از اين كار شما. رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) روي يك مسأله اخلاقي، چنين قضاياي را انجام دادند. براي اينكه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بايد الگو باشد و در تمام اين قضايا: وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ سوره قلم/آيه4 است و اگر با خوردن عسل، ديگران از او متأذي ميشوند، فرمود: براي اينكه ديگران از دست من مورد أذيت قرار نگيرند، اين كار را انجام ميدهم. خداوند از اين قضيه نهي كرد. البته اين آيه احتياج به يك بحث خيلي مفصلتر از اين دارد. عزيزان ميتوانند به كتاب زبدة البيان مرحوم محقق اردبيلي (ره)، صفحه 565 مراجعه كنند. آنجا مفصل اين قضايا مطرح شده است و همچنين در تفاسير متعدد شيعه و سني، اين مسائل آمده است. در كتاب المراجعات، صفحه 333 جناب شرف الدين (ره) مفصل از اين مسئله جواب دادند و همچنين در صحيح بخاري، جلد 6، صفحه 68، صفحه 166 و 167و صحيح مسلم، جلد 4، صفحه 184 مفصل، اين قضيه مطرح شده است. كتاب مجمع البيان مرحوم طبرسي (ره)، جلد 10، صفحه 52 و 56 و تفسير الميزان علامه طباطبائي (ره)، جلد 19، صفحه 328، تفسير نمونه حضرت آيت الله مكارم (البته عربياش)، جلد 18، صفحه 441 مفصل در رابطه با اين آيه توضيح دادهاند. * * * * * * * سؤال: در حديث ثقلين فرموده است: اگر به قرآن و اهل بيت تمسك كنيد، گمراه نخواهيد شد. اگر مردم از اين دو تبعيت نكنند، مشكل خاصي پيش نخواهد آمد. آيا اين تعبير درست است؟ جواب: و اينكه در رابطه با حديث ثقلين گفتند، همان طور كه حضرتعالي اشاره كرديد، احتياجي به جواب نيست، توضيحي كه ما داديم؛ تمسك به اين دو ميتواند مردم را بيمه كند، تمسك به قرآن بدون عترت يا تمسك به عترت بدون قرآن امكان بيمه شدن از گمراهي را ندارد. مرحوم علامه طباطبائي در مورد اين قضيه دارد كه: پيامبر در آنجا قسم ياد كرد كه ديگر عسل نخورد. به خاطر قسم خوردن، خوردن عسل براي او شده بود، حرام نه اينكه ـ نستجير بالله ـ بفرمايد: يك حلال إلهي را من حرام ميكنم. بنده و جنابعالي هم ميتونيم قسم بخوريم كه مثلاً نوشابه نخوريم، اين نوشابه براي ما ميشود حرام. اين حلال خدا را حرام كردن نيست، يك تحريم عارضي است توسط قسم يا توسط نذر. خدا ميگويد: چرا نوشابه يا مثلاً شير خوردن كه بر شما حلال است، با قسم خوردن حرام ميكنيد؟ ارتباطي به اين اشكالِ دوست عزيزمان ندارد. * * * * * * * سؤال: در رابطه با صلوات فرستادن بر پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) از منابع أهل سنت توضيح بدهيد. جواب: در كتاب صحيح بخاري، جلد 4، صفحه 118، كتاب بدء الخلق و صحيح مسلم، جلد 2، صفحه 16 آمده است: بعد از نزول آيه شريفه: إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيمًا سوره أحزاب/آيه56 آمدند خدمت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و گفتند: يا رسول الله! ما نميدانيم صلوات بر شما چگونه است؟: علمنا كيف نسلّم. حضرت فرمودند: بگوئيد: اللهم صل علي محمد و علي آل محمد، كما صليت علي ابراهيم و علي آل ابراهيم إنك حميد مجيد. در روايات متعدد ديگري داريم كه حضرت فرمود: لا تُصلّوا عليّ الصلاة البتراء. صلوات دُمبريده بر من نفرستيد. عرض كردند: و ما الصلاة البتراء؟ حضرت فرمود: اينكه صلّ علي محمد را بگوئيد و وعلي آل محمد نگوئيد: بل قولوا: اللهم صلّ علي محمد و آل محمد. الصواعق المحرقة لإبن حجر هيثمي، ص144 كتابهاي متعدد ديگر اين را آوردهاند و سخاوي و حاكم نيشابوري و ديگران هم تصحيح كردهاند. خود امام شافعي هم ميگويد: همين فخر براي شما آل محمد بس كه اگر كسي در نمازش بر شما صلواتي نفرستد، آن نماز، نماز مقبولي نيست. متأسفانه عزيزان اهل سنت در موقع صلوات فرستادن ميگويند: اللهم صلّ علي محمد و سلم يا صلي الله عليه و سلم. گويا صلوات فرستادن بر آل محمد را براي خودشان ننگ ميدانند. با اينكه در صحيح مسلم و بخاري آمده و روايات متعدد هم داريم مبني بر نهي از صلوات بتراء و ناقص. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دكتر سيد محمد حسيني قزويني | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: جواد -
تاريخ: 16 شهريور 87 - 00:00:00
ثقلين 1 كجاست ؟شما ثقلين 2 داريد. ثقلين 3 هم داريد .ولي ثقلين 1 نيست؟ خيلي جالب بود . اجركم عندالله جواب نظر: دوست عزيز و گرامي سلام ! متأسفانه فايل صوتي و تصويري ثقلين يك خراب شده بود و نتوانستيم آن را پياده كنيم ، عذرخواهي ما را بپذيريد . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
2 |
نام و نام خانوادگي: بهادر نارويي ازسراوان -
تاريخ: 20 آذر 87 - 00:00:00
ايا علماي اهل سنت حاضر ميشوند باعلماي اهل تشيع مباهله كنند درمناظره ها شيعيان غالب وسنيان مغلوب بودند به خداقسم به دورازتعصب وباانصاف اين حرف را مطرح كردم |
3 |
نام و نام خانوادگي: حجت سعيدي -
تاريخ: 06 دي 87 - 00:00:00
آيا راسته كه وهابيون خون شيعه رو حلال مي دانند آيا اين مردمي كه از مذهب وهابيت پيروي مي كنند تا به حال از خودشون نپرسيدن كه اين چه مذهبي ما داريم كه خون انسان بي گناه را مباح مي دانند روزي مي رسه كه زير پرچم ولي عصر همشون رو بهر اه راست هدايت مي كنيم اگه به راه نيومدن همشون رو به درك واصل مي كنيم |
4 |
نام و نام خانوادگي: روح الله نوري -
تاريخ: 22 فروردين 92 - 23:08:42
لطفا اين کتاب را نقد کنيد! بررسي حديث ثقلين که در کتابخانه عقيده نوشته شده است. أ - ناقلان قرآن اهل سنت و جماعت هستند: نخست به چيزي آغاز ميکنيم که پيامبرص به آن آغاز نموده يعني کتاب خدا، معروف و ثابت است که کتاب خدا با تواتر از طريق اهل سنت و جماعت به ما رسيده است و در نقل آن يک راوي شيعه امامي اثناعشري هم وجود ندارد، و آن همين قرآني است که امروز بين مسلمين متداول است، پس کجا هستند ناقلان شيعه که اين قرآن را از ائمه اهل بيت نقل کردهاند؟!. و معلوم است که زراره و جابر جعفي و هشام بن حکم از کسانيند که احاديث زيادي از امام جعفر صادق و غيره روايت کردهاند، پس چرا قرآن کريم را از ائمه روايت نکردهاند؟!. و کسي که قرآن را از جعفر صادق فرا گرفته است حمزه الزيات است که با سند متصل به آل بيت و از آنها به پيامبرص، روايت نموده و او رحمه الله از اهل سنت و جماعت بود . پس راويان شيعه اثنا عشري کجايند؟!. مثال: خداوند متعال ميفرمايد: ﴿أَيۡنَمَا تَكُونُواْ يُدۡرِككُّمُ ٱلۡمَوۡتُ وَلَوۡ كُنتُمۡ فِي بُرُوجٖ مُّشَيَّدَةٖ﴾ [النساء: 78]. «هر کجا باشيد اگر چه در کاخهاي بسيار محکم مرگ شما را فرا رسد». سوال اين است که آيا شيعه اثناعشري کلمهي ﴿يُدۡرِككُّمُ﴾ در اين آيه را با يک کاف ميخوانند يا با دو کاف؟ اگر شيعه اثنا عشري آن را با يک کاف ميخوانند سوالي که در اينجا مطرح ميشود اين است، که آنها اين قرائت را از کدام راوي گرفتهاند، و اگر با دو کاف ميخوانند باز هم اين قرائت را از کدام راوي گرفتهاند؟ پس شيعه سندي ندارند و بلکه قرآن را از اهل سنت شنيده و همان طور ميخوانند. جواب نظر: باسلام دوست گرامي؛ قرآن توسط خداوند قول حفظ آن داده شده و چنانچه از روايات فهميده مي شود قرآن از همان ابتدا در حافظه انسانهاي فراواني و نوشته هاي جداگانه اي حفظ شده بهترين نسخه آن توسط حضرت علي عليه السلام نوشته شده كه فعلاً در اختيار امام زمان عليه السلام مي باشد آنچه مصطلح شده كه به روايت حفص از عاصم و... دلالتي بر مسند بودن قرآن نمي تواند باشد چون قرآن غير از آنكه معجزه است، تواتر آن در لسان مردم تمام زمانها سنديت آن مي باشد. وقتي چيزي متواتر بر زبان همه انسانهاست و صبح و شام در نماز و ... خوانده مي شود نقل كردن آن در ضمن روايات چه معنيي مي تواند داشته باشد جداي از اينكه نوشتن تمام قرآن نياز به انبوهي از وسايل نوشن اعم از قلم و كاغذ و ... داشت كه در آن زمان بسهولت مهيا نبوده است. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |