بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه هفتاد و یکم 96/01/20
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله
بحث ما در رابطه با قضیه نماز در سفر و اختلاف صحابه قولا و فعلاً بود. ما عبارتی از «ابن حزم أندلسی» آوردیم مبنی بر اینکه؛
«وههنا أَخَذُوا رِوَایةَ عَائِشَةَ وَتَرَکوا فعلها»
عدهای روایت عایشه را گرفتند و فعل عایشه را ترک کردند.
این روایت مربوط به زمانی است که عایشه با نبی مکرم در سفر بود. پیغمبر اکرم نماز را شکسته میخواند، ولی عایشه نماز را تمام میخواند. ابن حزم اعتراض می کند که عده ای این روایت عایشه را گرفتند ولی با فعل عایشه مخالفت کردند! بعد می گوید:
«وَقَالُوا بِأَقْبَحَ ما یُشَنِّعُونَ بِهِ علی غَیرِهِمْ»
آنها بدترین اهانت را مرتکب شدند و گفتند که عایشه با سنت پیغمبر اکرم مخالفت کرده است.
«فَرَأَوْا أَنَّ عُثْمَانَ وَعَائِشَةَ وَمَنْ مَعَهُمَا صَلَّوْا صَلاَةً فَاسِدَةً یلْزَمُهُمْ إعَادَتُهَا إمَّا أَبَدًا وإما فی الْوَقْتِ»
آنها گفتند که نماز عایشه و عثمان که در سفر تمام میخواندند فاسد است و باید تمام نمازهایشان را حداقل در وقت اعاده کنند.
المحلی، اسم المؤلف: علی بن أحمد بن سعید بن حزم الظاهری أبو محمد، دار النشر: دار الآفاق الجدیدة - بیروت، تحقیق: لجنة إحیاء التراث العربی، ج 4، ص 271، ح 512
این عبارت «ابن حزم أندلسی» که یکی از شخصیتهای برجسته اهل سنت و مورد تأیید «ابن تیمیه» هم است و از او به عنوان یک فاضل نمونه تعبیر میکنند، خیلی عجیب است.
مشخص نیست که این افراد واقعاً تابع سنت پیغمبر اکرم هستند یا تابع سیره صحابه هستند!! این افراد باید واژه «اهل سنت و جماعت» را از روی خودشان بردارند و بگویند: "ما اهل سنت نیستیم. ما نگاه میکنیم ببینیم صحابه چهكار کردند، و لو خلاف سنت و سیره پیغمبر اکرم باشد به آن عمل میکنیم!!
ما در قسمت بعدی میخوانیم «عبدالله» که مراد «عبدالله بن مسعود» یا «عبدالله بن عمروعاص» است، میگوید:
«صَلَّیتُ مع النبی بِمِنًی رَکعَتَینِ وَأَبِی بَکرٍ وَعُمَرَ وَمَعَ عُثْمَانَ صَدْرًا من إِمَارَتِهِ ثُمَّ أَتَمَّهَا»
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 1، ص 367، ح 1032
پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، ابوبکر، عمر نماز را در منا دو رکعتی خواندند. عثمان هم شش سال اول نماز را دو رکعتی خواند ولی بعد از آن تمام خواند!
آقایان، در میان سنت پیغمبر و سنت ابوبکر و عمر؛ سنت پیغمبر اکرم را تغییر دادند، زیرا دیواری کوتاهتر از دیوار رسول گرامی اسلام نداریم. اگر کسی با سنت یا سیره پیغمبر اکرم مخالفت کرد، به دلیل اینکه صحابي هست و صحابه از رسول گرامی اسلام بهتر میفهمند، اشکالی ندارد!!
ابوبکر و عمر تا آخر عمر در منا نماز را شکسته خواندند و خود عثمان در شش سال اول خلافت، نماز را شکسته خوانده است. آقای «ابن حزم»! چطور شد عثمان در شش سال دوم نماز را تمام خواند، این برای شما ملاک شد؛ اما سنت ابوبکر و عمر در تمام عمرشان سنت نشد؟! این مسئله روی چه اصلی بنا شده است؟!
«مسلم» هم از «سَالِمِ بن عبد اللَّهِ عن أبیه عن رسول اللَّهِ» نقل میکند:
«أَنَّهُ صلی صَلَاةَ الْمُسَافِرِ بِمِنًی وَغَیرِهِ رَکعَتَینِ وأبو بَکرٍ وَعُمَرُ»
رسول مکرم، ابوبکر و عمر در منا و غیر منا نماز را دو رکعتی خواندند.
«وَعُثْمَانُ رَکعَتَینِ صَدْرًا من خِلَافَتِهِ ثُمَّ أَتَمَّهَا أَرْبَعًا»
صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 1، ص 482، ح 694
جالب این است که در روایت دیگری وارد شده است:
«فکان بن عمر إذا صلی مع الإمام صلی أربعا وإذا صلی وحده صلاها رکعتین»
الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، اسم المؤلف: أبو بکر عبد الله بن محمد بن أبی شیبة الکوفی، دار النشر: مکتبة الرشد - الریاض - 1409، الطبعة: الأولی، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ج 3، ص 256، ح 13978
ما نمیدانیم اسم این کار را چه چیزی بگذاریم. شرع مقدس در مورد تکلیف یک مسلمان در سفر چه چیزی فرموده است؟! آیا نماز شکسته است یا تمام است؟!
خود ایشان نقل میکند که نبی مکرم دو رکعتی خوانده است، ابوبکر دو رکعتی خوانده است، عمر دو رکعتی خوانده است؛ اما زمانی که با امام میخواند حکم شرعی کاملاً عوض میشود!!
همچنین در روایت دیگری وارد شده است که عثمان در منا چهار رکعتی نماز خواند. به «عبدالله بن مسعود» گفتند: عثمان نماز چهار رکعتی خوانده است؛
«فَاسْتَرْجَعَ»
سپس میگوید:
«ثُمَّ قال صَلَّیتُ مع رسول اللَّهِ بِمِنًی رَکعَتَینِ وَصَلَّیتُ مع أبی بَکرٍ رضی الله عنه بِمِنًی رَکعَتَینِ وَصَلَّیتُ مع عُمَرَ بن الْخَطَّابِ رضی الله عنه بِمِنًی رَکعَتَینِ»
من با پیغمبر اکرم در منا نماز دو رکعتی خواندم، با ابوبکر نماز دو رکعتی خواندم، با عمر نماز دو رکعتی خواندم.
«فَلَیتَ حَظِّی من أَرْبَعِ رَکعَاتٍ رَکعَتَانِ مُتَقَبَّلَتَانِ»
ای کاش از میان این چهار رکعتی که آقایان میخوانند من یک دو رکعتی قبول شده داشتم.
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 1، ص 368، ح 1034
آقای «بیهقی» هم این روایت را نقل میکند و میگوید: با «عبدالله بن مسعود» بودیم و وارد مسجد منا شدیم؛
«کم صلی أمیر المؤمنین»
عثمان نماز را چند رکعتی خواند؟
«قالوا أربعا فصلی أربعا»
گفتند: چهار رکعتی؛ سپس عبدالله بن مسعود هم چهار رکعتی خواند.
«قال فقلنا ألم تحدثنا أن النبی صلی رکعتین وأبا بکر صلی رکعتین»
سپس مینویسد:
«فقال بلی وأنا أحدثکموه الآن»
گفت: بله و الآن هم میگویم که پیغمبر اکرم و ابوبکر و عمر نماز را دو رکعتی خواندند.
«ولکن عثمان کان إماما فما أخالفه والخلاف شر»
سنن البیهقی الکبری، اسم المؤلف: أحمد بن الحسین بن علی بن موسی أبو بکر البیهقی، دار النشر: مکتبة دار الباز - مکة المکرمة - 1414 - 1994، تحقیق: محمد عبد القادر عطا، ج 3، ص 144، ح 5221
مطلب از این واضحتر و روشنتر داریم؟!
پرسش:
این مورد، از موارد تقیه نبوده است؟
پاسخ:
مسئله این است که ما هم میگوییم در مواردی که ترس وجود دارد، باید تقیه کرد و احکام الهی تغییر پیدا میکند. در صورتی که ترس وجود داشته باشد، تقیه حاکم است و احکام را از حالت اولیه به حالت ثانویه تغییر میدهد. ولی همین افراد به ما ایراد میگیرند و می گویند شما منافق هستید.
سؤال این است که وقتي «عبدالله بن مسعود» نماز دو رکعتی را چهار رکعتی میخواند آیا خطری متوجه او هست؟ يا میگوید: من با امام مخالفت نمیکنم و برای رضایت قلب عثمان چنین کاری ميكنم. آیا واقعاً اینطوری است؟!
بر فرض هم اگر با عثمان مخالفت کند، حجت دارد و میگوید: من طبق سنت ابوبکر و عمر نماز میخوانم. در این صورت هرگونه ترس و خوف هم برداشته میشود و چه بسا همین باعث میشود که مردم مقداری توجه کنند، زیرا پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به این شکل نماز خواندند، ابوبکر به این شکل نماز خوانده است و عمر هم به این شکل نماز خوانده است.
این مسئله برخلاف عقیده شیعه است. شیعه حکمی دارد که همه فقهای اهل سنت برخلاف آن فتوا دادند. این مسئله همانند مسئله تکتف، وضو و امثال این قضایاست که شیعه در یک طرف است و تمامی اهل سنت در یک طرف هستند. بنابراین در اینجا مجوزی برای تقیه می شود، اما آن دیگری که در مورد تقیه شیعه هست، مجوزی ندارد!
آقای «طبری» هم در این زمینه عبارتی دارد که عبارت بسیار زیبایی است. عزیزان خوب دقت کنند، زیرا بعضی از عبارات پیچیدهای هم در اینجا وجود دارد و لازم هست که خوب دقت شود. او مینویسد:
«صلی عثمان بالناس بمنی أربعا فأتی آت عبدالرحمن بن عوف فقال هل لک فی أخیک قد صلی بالناس أربعا»
عثمان با مردم در منا نماز چهار رکعتی خواند که شخصی نزد عبدالرحمن بن عوف آمد و گفت: آیا تو از برادرت عثمان تبعیت میکنی که نماز چهار رکعتی در منا خوانده است؟!
«فصلی عبدالرحمن بأصحابه رکعتین»
عبدالرحمن گفت: من از عثمان تبعیت نمیکنم. لذا نماز را دو رکعتی خواند.
توجه کنید که عبدالرحمن بن عوف سبب روی کار آمدن عثمان شد. اگر حمایت ایشان از عثمان نبود، قطعاً عثمان رأی نمیآورد و به خلافت هم نمیرسید!
«ثم خرج حتی دخل علی عثمان فقال له ألم تصل فی هذا المکان مع رسول الله رکعتین»
سپس او خارج شد، نزد عثمان رفت و گفت: عثمان آیا تو در همین مکان با پیغمبر اکرم نماز دو رکعتی نخواندی؟!
«قال بلی»
گفت: بله.
«قال أفلم تصل مع أبی بکر رکعتین»
عبدالرحمن بن عوف گفت: آیا در همین مکان با ابوبکر نماز دو رکعتی نخواندی؟!
«قال بلی»
گفت: بله.
«قال افلم تصل مع عمر رکعتین»
گفت: آیا در همین مکان با عمر نماز دو رکعتی نخواندی؟!
«قال بلی»
گفت: بله.
«قال ألم تصل صدرا من خلافتک رکعتین»
گفت: آیا تو در این شش سال خلافت دو رکعتی نخواندی؟!
«قال بلی»
گفت: بله.
«قال فاسمع منی یا أبا محمد إنی أخبرت أن بعض من حج من أهل الیمن وجفاة الناس»
عثمان گفت: ای ابا محمد! این حرفها را زدی حال گوش کن که به من گزارش دادند بعضی از مردم یمن و بعضی از افراد جاهل و ناآگاه از شریعت در سال گذشته در این مکان نماز خواندند.
«قد قالوا فی عامنا الماضی إن الصلاة للمقیم رکعتان»
آنها گفتند: نماز ظهر و عصر و عشاء برای کسی که در وطن خود مقیم است دو رکعت است.
«هذا إمامکم عثمان یصلی رکعتین»
این امام شما عثمان هم دو رکعتی خواند.
این افراد به شهر و روستای خود رفتند و نماز ظهر و عصر و عشاء را به تصور اینکه نماز دو رکعتی است، دو رکعتی خواندند. مردم به عبادت کمتر علاقه دارند و هرچه عبادت کمتر شود، برایشان راحتتر است.
عثمان ادعا کرد که نماز خواندن دو رکعتی من باعث میشود دستهای از مسلمانان تصور کنند که اصلاً نماز ظهر و عصر در همه جا دو رکعتی است. چه در سفر و چه در حضر!
«وقد اتخذت بمکة أهلا»
من در مکه ازدواج کردم.
«فرأیت أن أصلی أربعا»
و به جهت اینکه خانوادهای در مکه داشتم چهار رکعتی خواندم.
«لخوف ما أخاف علی الناس»
به جهت اینکه ترسیدم مردم گمراه شوند.
«وأخری قد اتخذت بها زوجة»
من همسری در آنجا برای خود انتخاب کردم.
«ولی بالطائف مال»
در طائف هم برای خود خانه و زندگی تهیه کردم.
«فربما اطلعته فأقمت فیه بعد الصدر»
چه بسا من از مکه به یمن بروم و بعد از روز چهارم یوم النحر نماز را اقامه کنم.
«الصدر» به معنای روز چهاردهم ذی الحجه است. همچنین کلمه «طلع» در زبان عربی به معنای خارج شدن است. یعنی چه بسا وقتی من حج را تمام کردم، از حج خارج بشوم و بروم به یمن. بنابراین او ادعا میکند که من اگر چهار رکعتی خواندم چنین عذری دارم.
«فقال عبدالرحمن بن عوف ما من هذا شیء لک فیه عذر»
عبدالرحمن بن عوف گفت: حرفهایی که زدی، هیچ عذر حساب نمی شود.
«أما قولک اتخذت أهلا»
در مورد این حرف که میگویی خانوادهای در مکه برای خود انتخاب کردم؛
«فزوجتک بالمدینة»
همسر تو در مدینه است.
«تخرج بها إذا شئت وتقدم بها إذا شئت»
تو هرگاه بخواهي خانواده ات را از مدينه بيرون ميبري و هرگاه بخواهي خانواده ات را به مدينه وارد ميكني.
«إنما تسکن بسکناک»
همسران تو در مدینه تابع تو هستند، زیرا در آنجا خانه داری همسر تو هم باید همانند تو نماز بخواند.
همسر انسان تابع زوج خود او است. به عنوان مثال اگر در حال حاضر شخصی از قم همسری اختیار کرده است که خود او ساکن تهران است. زمانی که این شخص به تهران میرود نماز خود را تمام میخواند و همسر او هم باید نماز خود را تمام بخواند.
همسر این شخص حتی یک روز هم به تهران نیامده است، اما به دلیل اینکه زن در تمام و قصر، تابع همسر خود است باید نماز خود را تمام بخواند. این مسئله در میان شیعه و اهل سنت متفق عليه است.
«وأما قولک ولی مال بالطائف»
اما در مورد اینکه میگویی من در طائف خانه و زندگی و مال دارم.
«فإن بینک وبین الطائف مسیرة ثلاث لیال»
میان مکه و طائف سه شبانه روز فاصله وجود دارد.
تو چطور میگویی که من در طائف خانه و زندگی دارم و میخواهم تابع آنجا باشم.
«وأنت لست من أهل الطائف»
و تو اهل طائف نیستی.
«وأما قولک یرجع من حج من أهل الیمن وغیرهم فیقولون هذا إمامکم عثمان یصلی رکعتین وهو مقیم»
و اما قول تو که میگویی مردم زمانی که میبینند من در منا نمازم را شکسته میخوانم، میگویند: عثمان در وطن خود نماز را دو رکعتی خواند، پس ما هم در وطن نماز خود را دو رکعتی بخوانیم.
«فقد کان رسول الله ینزل علیه الوحی»
پیغمبر اکرم که وحی بر او نازل میشد.
«والناس یومئذ الإسلام فیهم قلیل»
درحالیکه هنوز اسلام در دل مردم جا نگرفته بود.
«ثم أبو بکر مثل ذلک ثم عمر فضرب الإسلام بجرانه»
بعد از آن ابوبکر و بعد از آن عمر آمد زمانی که اسلام فراگیر شد و مردم با اسلام آشنا شدند و اسلام در دل مردم جای گرفته است.
«فصلی بهم عمر حتی مات رکعتین»
عمر تا زمانی که مرد نماز را دو رکعتی خواند.
اگر قرار بود مردم منحرف شوند و بگویند به دلیل اینکه امام دو رکعتی خواند، پس ما هم دو رکعتی بخوانیم؛ پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و ابوبکر و عمر هم نمازشان را چهار رکعتی می خواندند. در حالی که چنین کاری نکردند.
این مناظره، مناظره بسیار زیبایی است. عثمان هر جوابی که داد، «عبدالرحمن بن عوف» تمام حرفهای عثمان را حلاجی کرد.
«فقال عثمان هذا رأی رأیته»
عثمان گفت: اصلاً رأی من این است که دو رکعتی بخوانم و به تو ربطی ندارد.
کاملاً مشخص است که ادعای اجتهاد ادعای باطلی است. در حقیقت تمام آنچه را که آقایان ادعا ميكنند جز هوای نفس و فریب دادن مردم چیز دیگری نیست. زمانی که هوای نفس توسط برادر، دوست و یار غار او برملا میشود، جوابی برای گفتن ندارد!
«عبدالرحمن بن عوف» ثابت میکند که در شریعت اصلی برای حرفهای عثمان وجود ندارد و همگی خلاف شریعت است و عثمان هم در نهایت به گفتن «هذا رأی رأیته» اکتفا میکند.
«قال فخرج عبدالرحمن فلقی ابن مسعود فقال أبا محمد غیر ما یعلم»
عبدالرحمن بن عوف از پیش عثمان خارج شد و نزد ابن مسعود رفت و گفت: آیا عثمان آنچه را میدانست تغییر داده است؟!
مشاهده کردم بعضی از مترجمین «تاریخ طبری» همانند آقای «پاینده» عبارت «غیر ما یعلم» را اینطور معنا کردند: "غیر از این خبری که من شنیدم، شما هم خبری شنیدید؟!" این ترجمه، ترجمه نادرستی است و آقایان در ترجمه آن دقت نکردند. در اصل ترجمه این عبارت با این مضمون صحیح است که میگوید: آیا عثمان شریعت دینی را جابجا کرده است؟!
«قال لا»
گفت: نه، شریعت را جابجا نکرده است
«قال فما أصنع»
گفت: پس من چکار کنم؟
«قال اعمل أنت بما تعلم»
ابن مسعود گفت: آنچه را که خود میدانی به آن عمل کن.
«فقال ابن مسعود الخلاف شر»
ابن مسعود در ادامه گفت: مخالفت با عثمان سبب شر خواهد شد.
«قد بلغنی أنه صلی أربعا فصلیت بأصحابی أربعا»
زمانی که دیدم او چهار رکعتی میخواند، من هم با اصحابم چهار رکعتی خواندم.
«فقال عبدالرحمن بن عوف قد بلغنی أنه صلی اربعا فصلیت بأصحابی رکعتین»
عبدالرحمن بن عوف گفت: من زمانی که شنیدم عثمان چهار رکعتی میخواند، من با اصحابم دو رکعتی خواندم.
«وأما الآن فسوف یکون الذی تقول»
بعد از این، همان کاری را می کنم که تو می گویی.
«یعنی نصلی معه أربعا»
یعنی من هم دیگر چهار رکعتی میخوانم.
تاریخ الطبری، اسم المؤلف: لأبی جعفر محمد بن جریر الطبری، دار النشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، ج 2، ص 606، باب ذکر الخبر عن سبب عزل عثمان أبا موسی عن البصرة
اگر ما هیچ سندی برای تقیه نداشته باشیم. آنهم تقیه یک مسلمان از مسلمان یا صحابی از صحابی یا اصحاب پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از خلیفه ، تنها همین روایاتی که از کتب «صحیح بخاری»، «صحیح مسلم» و دیگر کتب اهل سنت آوردیم برای اثبات مدعای خودمان برای مشروعیت تقیه، اکتفا میکند.
همین یک مورد کفایت میکند برای اثبات اینکه روشی که شیعه انتخاب کرده است، روشی صحیح است؛ با این تفاوت که شیعه تقیه را در جایی جایز میداند که خطر جانی، مالی و ارضی داشته باشد؛ ولی اهل سنت معتقدند که اگر ما با خلیفه مخالفت کنیم شر به پا میخیزد. لذا تقیه می کنیم تا شری بپا نخیزد. حال ما نمیدانیم چه شری بپا میخیزد و آقایان آن را معین نفرمودند!!
تعبیر دیگری در این زمینه وجود دارد که تعبیر بسیار عجیبی است. و حیف است که من نگویم. ماجرایی میان امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) و عثمان صورت گرفته است که مربوط به همین بدعتهای عثمان است.
در کتاب «صحیح مسلم» نقل شده که عثمان معتقد بود که متعه الحج نباید باشد، اما امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) دستور به متعة الحج میدادند.
«كان عُثْمَانُ يَنْهَى عن الْمُتْعَةِ وكان عَلِيٌّ يَأْمُرُ بها فقال عُثْمَانُ لِعَلِيٍّ كَلِمَةً ثُمَّ قال عَلِيٌّ لقد عَلِمْتَ أَنَّا قد تَمَتَّعْنَا مع رسول اللَّهِ ...»
عثمان از متعه نهی می کرد ولی علی به متعه دستور می داد. عثمان یک کلمه ای (اهانت و حرف زشتی) به علی گفت. علی گفت ما در زمان پیغمبر متعه می کردیم.
صحيح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي؛ ج2، ص 896، ح 1223
این روایت در کتاب «مسند احمد بن حنبل» هم نقل شده است که:
«فقال عُثْمَانُ لعلی انّک کذَا وَکذَا»
مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 1، ص 97، ح 756
دیگر در اینجا وارد نشده است که «کذَا وَکذَا» به چه معناست.
همچنین در کتاب «مطالب العالیة» اثر «ابن حجر عسقلانی» روایتی وارد شده است که میگوید:
«إنَّ عُثْمَانَ بْنَ عَفَّانَ رَضِی الله عَنْهُ نَهَی عَنِ الْعُمْرَةِ فِی أَشْهُرِ الْحَجِّ»
و امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) خلاف آن انجام داد. سپس:
«فَنَزَلَ عُثْمَانُ رَضِی الله عَنْهُ عَنِ الْمِنْبَرِ فَأَخَذَ شَیئًا فَمَشَی بِهِ إِلَی عَلِی رَضِی الله عَنْهُ»
عثمان از منبر پايين آمد و چیزی به دست گرفت و به سمت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) رفت.
«فَقَامَ طَلْحَةُ وَالزُّبَیرُ رَضِی الله عَنْهُمَا فَانْتَزَعَاهُ مِنْهُ»
در این حال طلحه و زبیر هم برای جدا کردن آنها به راه افتادند.
«فَمَشَی إِلَی عَلِی رَضِی الله عَنْهُ فَکادَ أَنْ ینْخُسَ عَینَهُ بِإِصْبُعِهِ»
عثمان از شدت عصبانیت میخواست چشم امیرالمؤمنین را با انگشت دربیاورد.
«وَیقُولُ لَهُ إِنَّک لَضَالٌّ مُضِلٌّ وَلَا یرُدُّ عَلِی رَضِی الله عَنْهُ عَلَیهِ شَیئًا»
عثمان برگشت به امیرالمؤمنین گفت: تو گمراه و گمراه کننده ای!! ولي حضرت علي عليه السلام عليه عثمان چيزي نفرمود.
المطالب العالیة بزوائد المسانید الثمانیة، المؤلف: أبو الفضل أحمد بن علی بن حجر العسقلانی (المتوفی: 852 هـ)، المحقق: د. سعد بن ناصر بن عبد العزیز الشثری، الناشر: دار العاصمة، دار الغیث – السعودیة، الطبعة: الأولی، 1419 هـ، ج 10، ص 44، ح 2136
ببینید که بیحیایی تا کجا ادامه دارد. حیا را بردار و هر غلطی می خواهی انجام بده. این هم دسته گلهایی است که آقایان اهل سنت نقل میکنند، بدون اینکه هیچ حاشیهای بر آن بزنند.
رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید:
«علی مع القرآن والقرآن مع علی لن يفترقا حتی یردا علی الحوض»
المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 134، ح 4628
اما «عثمان» با کمال وقاحت و بیحیایی و بیشرمی میگوید:
«إِنَّک لَضَالٌّ مُضِلٌّ»
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!!
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته