بسم الله الرحمن الرحیم
تاریخ: 96/06/02
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاه علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیه الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله الی یوم لقاء الله الحمدلله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا ان هدانا الله
خدا را بر تمام نعمتهایش به ویژه نعمت ولایت سپاس میگوییم. سپاسی دیگر که به ما توفیق ارزانی داشت تا در جمع شما بزرگواران، غدیر پژوهان و مدافعان حریم ولایت حضور پیدا کردیم.
سخن در رابطه با شبهات بود و نکات زیبا و حساس از مقام معظم رهبری شنیدیم و به حق سخن دلنشین، زیبا و همچنین پیام لازم و ضروری بود.
از طرف دیگر هم ایشان دغدغهای را اظهار کردند که خیلیها حتی مسئولین ما یا از شبهات خبر ندارند و یا توانایی پاسخگویی به شبهات را ندارند؛ این هم دغدغه بزرگی هست!! اینگونه دغدغهها بعضاً تلفاتی میدهد به طوری که در روحیه افراد زیادی اثرات منفی میگذارد.
دغدغه مقام معظم رهبری این است که بعضی از طلاب ما با شبهات آشنا نیستند و یا جواب شبهه را هم نمیدانند.
سابقاً ما روزهای پنج شنبه جلسات خوبی به عنوان پاسخ به جدیدترین شبهات وهابیت در مدرسه فیضیه داشتیم، اما از وقتی که «شبکه جهانی ولایت» تأسیس شد خودمان را به قدری گرفتار کار اجرایی کردیم به طوری که بسیاری از بحثهای حوزوی را تعطیل کردیم.
بنده بارها گفتم با وجود سوابقی که ما در حوزه داشتیم مدیر یک شبکه رسانهای بودن را شاید در حد ذاته برای خودم کسر شأن بدانم، اما به دلیل اینکه وظیفه و تکلیف هست در حد وظیفه در آنجا در خدمت دوستان هستیم.
در حال حاضر «شبکه جهانی ولایت» تنها شبکهای هست که در مقابل وهابیت با تمام توان به میدان آمده و به 3 زبان به صورت 24 ساعته پخش میشود.
بنده به دوستان توصیه میکنم به هیچ وجه از برنامههای این شبکه غفلت نکنند، زیرا جدیدترین شبهات با بهترین جوابها در «شبکه جهانی ولایت» در مقابل شبکههای شیطانی وهابی مقاومت میکند.
آقای «عرعور» 17 سال بود که در شبکههای عربی "أنا رجل" میگفت، تحدی میکرد و میدان دار بود حتی در «شبکه المستقلة» مدعی بود که جناب آقای دکتر «عبد الزهرا تیجانی» و دیگران را شکست داده است.
ولی دو یا سه ماه قبل مناظرهای بین عزیزمان جناب آقای «ابوالقاسمی» و «عرعور» در «شبکه ولایت عربی » صورت گرفت به طوری که در بیست دقیقه اول ایشان مقاومت نکرد، بلکه فرار کرد.
برنامهٔ «عرعور» برای همیشه از «شبکه وصال» عربی حذف شد!! به طوری که در فضای مجازی خود اهل سنت و وهابیت اعتراف به شکست «عرعور» کردند. وهابیت باور نمیکردند «عرعور» که 17 سال میدانداری میکرد و "أنا رجل"میگفت اینطور مفتضحانه شکست بخورد!!
بعد از این مناظره هرچه دوستان، حتی اهل سنت اصرار کردند او روی برنامه بیاید، ایشان نتوانست بیاید. نیامدن ایشان به این دلیل بود که دوستان چند شبهه مطرح کردند و ایشان نتوانست پاسخ دهد.
مسئلهای که ما واقعاً از آن غافل هستیم، داشتن فن مناظره است. بعضیها هستند علم دارند ولی فن مناظره را نمیدانند. بنده به فرمایش مقام معظم رهبری (حفظه الله تعالی) نکتهای را اضافه کنم بعضیها که هم با شبهات آشنا هستند و پاسخ شبهات را هم میدانند، ولی از فن مناظره بیاطلاع هستند.
به عنوان مثال جناب آقای «سقاف» یکی از علمای بزرگ اردن، شاید قویترین روحانی است که روی شبهات «ابن تیمیه» کار کرده و در پاسخ به شبهات هم من ایشان را یکی از نخبگان جهان معاصر میدانم البته با گرایش سنی!!
ولی وقتی ایشان در «شبکه المستقلة» در برابر وهابیت مخصوصاً «عبدالرحمن الدمشقیه» ایستاد طرف مقابل به فن مناظره مسلط بود، اما این بزرگوار به فن مناظره تسلط نداشت.
بنده به خاطر دارم همان زمان حضرت آیت الله سبحانی و بعضی دوستان منزل ما تشریف آورده بودند و آنجا ماهواره را به صورت مستقیم میدیدیم. همه دوستان اذعان داشتند ایشان سرمایه علمی بسیار قوی دارد و توانایی پاسخ به شبهات را هم دارد، اما به فن مناظره وارد نیست.
در حال حاضر فن مناظره در حوزههای ما نسیا منسیا شده است. ضرورت دارد در حوزه علمیه قم و حوزههای علمیه تهران، مشهد و اصفهان به ویژه برای اساتید، فن مناظره گذاشته شود و عزیزان ما مقداری با این فن هم آشنا باشند.
تجربهای که بنده داشتم البته (هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی) و از باب (وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّک فَحَدِّث)؛ بحثهایی بود که با اساتید دانشگاهها و مفتیان عربستان داشتیم، حتی به طائف رفتیم و با مفتی اعظم بحث و مناظره داشتیم.
در حقیقت بسیاری از مسائلی که در لابلای کتابها پیدا نمیشود از طریق مناظره برای انسان روشن میشود. در بحث و مناظره با وهابیت، هم نقاط ضعف خود انسان روشن میشود، هم نقاط ضعف طرف مقابل و هم نقاط ضربه پذیر آنها به دست انسان میآید.
بنده بارها به دوستان توصیه میکنم در بحث و مناظره بحثهای علمی و جوابهای حلی جای خود را دارد، ولی کاری که یک جواب نقضی میکند صدها جواب حلی نمیتواند بکند.
یک جواب نقضی تار و پود فکری طرف مقابل را بهم میریزد، اعصاب و روان طرف مقابل که خود را به عنوان حق مطلق و پیروز قطعی مناظره تلقی میکند خراب میکند. یک جواب نقضی، یک حمله نقضی و یک دفاع نقضی میتواند کمر طرف را در اولین لحظه به زمین بزند. لذا ما در پاسخها تلاش میکنیم تا اندازهای که امکان داشته باشد از جواب نقضی استفاده کنیم، نه جواب حلی!
در همین چند ماه اخیر شبکههای وهابی نسبت به حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) رکیکترین توهین را به کار بردند. همچنین به مادر مکرمه حضرت ولی عصر، حضرت نرجس خاتون (سلام الله علیها) شاید توهینی که رکیکتر از آن تصور نشود را مطرح کردند.
«شبکه جهانی ولایت» هم در اینطور قضایا نمیتواند ورود پیدا کند. اگر بحثهای علمی باشد انسان میآید، اما اگر فحش و اهانت باشد نمیتواند وارد شود.
ما رسماً اعلام میکنیم با فحش و توهین و اهانت سنخیتی نداریم و میگوییم: "شما هزاران فحش بدهید از ما فحش نخواهید شنید!!" در مقابل بچه شیعهها در فضای مجازی هماهنگی کردند و حدود یک ماه و نیم هست که این چهار شبکه را با شبهات نقضی درگیر کردند.
توهینهایی که «صحیح بخاری» به همسر پیامبر، عایشه دارد، توهینهایی که «این تیمیه» و بزرگان وهابیت دارند را تک تک آمدهاند مطرح کردند.
بچه شیعهها تک تک پرسیدند: "شما در کتاب «صحیح بخاری» این روایت را دارید، جواب چیست!!" و آنها را طوری سؤال پیچ کردند که یکی از کارشناسان وهابی در برنامه زنده هق هق شروع به گریه کرد. شبکههای مختلف وهابی به سؤالات شیعیان جوابهای ضد و نقیض دادند.
الحمدلله رب العالمین به برکت همین 4 تا بچه شیعه که در فضای مجازی و رسانهای حضور دارند 2 ماه هست وهابیت را با جواب نقضی مشغول کردند به طوری که وهابیت حتی یک شبهه هم علیه شیعه مطرح نکردند.
بچه شیعهها توپ را در زمین وهابیت گذاشتند و آنها توپ را به همدیگر پاس میدهند. اگر وهابیت ده شبهه علیه ما داشته باشند، ما ده هزار شبهه علیه آنها داریم. اگر وهابیت یک جواب نقضی نسبت به ما داشته باشند، ما دهها هزار جواب نقضی برای آنها داریم.
ما بارها اعلام کردیم که هر شبههای دارید مطرح کنید، زیرا شیعه برای آن پاسخ دارد. در مقابل، ما ده شبهه مطرح می کنیم، اما آنها به یک شبهه هم نمیتوانند جواب دهند.
عدم توانایی وهابیت در پاسخگویی به شبهات شیعیان این است که مذهب شیعه تنها مذهبی است که معارف و مبانی اعتقادی آن برخاسته از متن قرآن و سنت راستین محمدی (صلی الله علیه و آله) هست.
بنده به خاطر دارم در سال 1385 یا 1386 در مکه مکرمه بودیم و جلسهای با علمای عربستان سعودی و شیعیان سوریه داشتیم. آنها قضیهای را نقل کردند که برای بنده خیلی جالب بود که ما هم بارها نقل کردیم. آنها نقل میکردند:
در دانشگاه تورنتو کانادا استادی یهودی تدریس میکرد. او از نظر بیان، بیان سحر انگیزی داشت و از نظر جذب دانشجو، نفر اول جذب دانشگاه بود به طوری که موجی ایجاد کرده بود.
عربستان سعودی هزینهها و تبلیغات زیادی روی او میکند و روی او کار میکند تا او را از دین یهودیت به اسلام و از اسلام به وهابی تبدیل میکند و بعد از آن ایشان را به «دانشگاه امام محمد بن سعود» دعوت میکنند تا تدریس کند.
یکی از علما که کاملاً در جریان قضایا بود و در جلسه ما حضور داشت، نقل میکرد که در مدت کمتر از شش ماه این استاد کل دانشگاه را تسخیر کرد. «دانشگاه محمد بن سعود» تنها دانشگاه عربستان سعودی است که ایدئولوکپرور و لیدر پرور است.
فارغ التحصیلان این دانشگاه یا به عنوان امام جمعه و جماعت یا به عنوان عضو هیئت امر به معروف و نهی از منکر یا به عنوان نماینده رسمی عربستان سعودی به کشورهای دیگر برای تدریس و وعظ میروند.
این دانشگاه، دانشگاهی است که با دیگر دانشگاهها مثل «دانشگاه اسلامی مدینه» قابل مقایسه نیست.
او میگفت: او در عرض شش ماه این دانشگاه را تسخیر کرد، اساتید را کاملاً به سمت خودش جذب کرد، دانشجویان را آن چنان به سمت خودش جذب کرده بود که وقتی کنفرانس میداد در آمفی تئاتر جای سوزن انداختن نبود.
از این استاد تقاضا میکنند: ما در اسلام مذهب دور افتادهای داریم که ساخته و پرداخته یهود بوده که رافضی و شیعه نام دارد. شما کتابی در نقد مبانی رافضه و شیعه بنویسید تا ما این کتاب را هم کتاب درسی در دانشگاهها قرار بدهیم و هم در سطح گسترده چاپ و منتشر کنیم.
این استاد استقبال میکند و میگوید: کتابهای این مذهب را برای مطالعه و نقد به من بدهید. وهابیت در جواب میگویند: مطالعه کتابهایشان لازم نیست، زیرا «شیخ الاسلام ابن تیمیه» این مطالب را نقد کرده و کتاب «منهاج السنه» از اول تا آخر مطالب شیعیان هست.
ایشان میگوید: این کتاب به درد من نمیخورد. زیرا من اصل کتاب را میخواهم تا نقد کنم و بگویم که شیعیان در فلان کتاب، فلان جلد و فلان صفحه این مطلب را دارند. خلاصه ایشان اصرار میکنند و هیئت علمی «دانشگاه محمد بن سعود» هم زیر بار نرفتند.
ایشان میگوید: اگر کتابهای شیعیان را به من ندهید، من حاضر نیستم یک کلمه بنویسم. اعضای هئیت علمی دانشگاه در نهایت مجبور میشوند تعدادی از کتابهای «سید مرتضی»، «شیخ طوسی»، «علامه حلی»، «علامه مجلسی» را به او میدهند.
این استاد شش ماه تمام شبانه روز کار میکند سپس اعلام میکند که من میخواهم کنفرانس بدهم. اساتید و دانشجوها میآیند، ایشان پشت تریبون شروع به صحبت میکند و میگوید: "هیئت علمی دانشگاه از من چنین تقاضایی کرد. بنده شش ماه درباره مذهب مشهور به رافضه و شیعه تحقیق کردم و در نهایت به این نتیجه رسیدم تنها مذهبی که با قرآن و سنت تطبیق میکند عقائد مذهب شیعه هست."
پس از بیان این مطالب دانشگاه به هم میریزد، او را دستگیر میکنند و به زندان میبرند. سفیر کانادا میآید و با چه مصیبتی ایشان را از زندان خلاص و راهی لندن میکند.
من به دوستان پیشنهاد دادم که خوب است به هر هزینهای ایشان را به ایران بیاوریم و از ایشان یک مصاحبه خوبی داشته باشیم. او یک موجود گرانقدری هست که با آن سوابق بعد از شش ماه به آن نتیجه میرسد. او مایه افتخار شیعه است!!
در مقابل افرادی امثال آقای «مؤید» به خاطر مسائل مالی و قضایای دیگر که من خجالت میکشم اینجا مطرح کنم جذب وهابیت میشود. اگر وهابیت جیره این افراد را قطع کند، آنها از وهابیت دور میشوند و اگر صهیونیسم پول بیشتری به آنها بدهد جذب آنها میشود. یا اگر بهاییها پول بیشتری به آنها بدهند جذب آنها میشود. اینها نان به نرخ روز میخورند!!
ولی در رابطه با آقای «سید مهدی موسوی» این قضایا نیست؛ زیرا من کاملاً روی ایشان و پدر و مادرشان شناخت دارم. یک سری شبهاتی برای ایشان مطرح شده بود، اما نتوانست به این شبهات جواب دهد. ضعف مبانی اعتقادی او باعث شد به دام وهابیت بیفتد.
او کسی نیست که به خاطر مسائل مالی یا مقام فریب وهابیت را بخورد، زیرا بنده که این مطالب را عرض میکنم ایشان و خانوادهاش را کاملاً میشناسم. او مصداق اتم همان فرمایشی است که از مقام معظم رهبری بیان کردند. دوستان عزیز:
نداند به جز ذات پروردگار
که فردا چه بازی کند روزگار
آیا اگر برای منِ قزوینی و شمای بزرگوار همچین زمینه و قضایایی پیش بیاید چه کار خواهیم کرد؟ لذا یکی از اهم واجبات و اوجب واجبات آشنا شدن با شبهات و پاسخگویی به شبهات است.
بنده مشاهده کردم همین بحثی از ایشان چندی قبل ضبط کرده بودند را چند روز پیش یکی از شبکههای وهابی پخش کرد و من هم به دقت از اول تا آخر گوش کردم.
در آخر بنده به این نتیجه رسیدم که این بیچاره در اثر ضعف اطلاعات شیعی یک سری مطالبی از «ابن تیمیه»، «محمد بن عبدالوهاب»، «بن باز» و دیگران گرفته به طوری که حتی در حرفهایی که خود او میزد کاملاً تناقض بوده است؛ عین همین کاری که امروز وهابیها دارند میکنند.
ما بارها به او گفتیم اگر ایشان برای مناظره حاضر باشد، مناظرهای حضوری در کشور ثالث برگزار میکنیم؛ یا خودمان میرویم یا دوستان ما با ایشان بنشینند و مناظره کنند.
بنده معتقدم و چک سفید امضاء میدهم که اگر ایشان دو ساعت با بنده بنشیند، در عرض دو ساعت تمام شبهاتی که برای ایشان پیش آمده را جواب دهیم؛ ایشان انسان سلیم النفسی است.
ما در دو جلسه حرفهای ایشان را نقد کردیم؛ ایشان روی این قضایا تأملی داشتند و گفتند که اشتباه کردهام و بعد از این با این شبکهها هیچگونه همکاری نخواهم داشت. او در طول این سه یا چهار ماه اخیر به وعدهاش عمل کرده و با این شبکهها هیچگونه همکاری نداشته است.
تلاش ما بر این است که ایشان را به نوعی نجات دهیم؛ نباید چنین شود که اگر ایشان یک اشتباهی کرده ما هم چند بحث ضربتی داشته باشیم که ایشان در مقابل شیعه و حوزههای علمیه بخواهد موضعگیری تندی داشته باشد.
ما جلسات متعددی خدمت آیت الله العظمی سبحانی رسیدیم. همچنین با آقای «قاضی عسکر» و دوستان دیگر جلساتی داشتیم. نتیجه جلساتی که برگزار کردیم این شد که تمام شبهات وهابیت را در ۵۰ شبهه خلاصه کردیم که ۲۵ شبهه در اولویت یک و ۲۵ شبهه در اولویت دو دستهبندی شده است.
بنده با بیش از ۳۰ سال سابقه و بیش از ۲۰۰ جلسه مناظره در خاک عربستان قطعی عرض میکنم که اگر کسی این ۵۰ شبهه را خوب متوجه شود دیگر گرفتار نخواهد شد.
به عبارت دیگر طبق فرمایشات مقام معظم رهبری شخص باید هم شبهه را خوب متوجه شود و هم بتواند خوب از عهده پاسخگویی برآید تا جوابها تقلیدی نشود.
اینکه جواب فلان آقا را کپی پیست کنیم فایدهای ندارد همچنان که در حال حاضر رسالههای ما از بالا تا پایین کپی پیست میشود. بنابراین اگر کسی بتواند به این ۵۰ شبهه را جواب دهد ملکه پاسخگویی به شبهه برایش حاصل میشود و در زمینه پاسخگویی به شبهات مجتهد خواهد بود.
ما عمدتاً این شبهات را در «شبکه جهانی ولایت» مطرح کردیم و در کلاسهای مختلفی که داشتیم برای دوستان بیان کردیم. ما در حال حاضر برای فارغ التحصیلان تخصصی طراحیهایی انجام میدهیم.
ما برای فارغ التحصیلان تخصصی مهدویت، مذاهب، شیعه شناسی و غیره دورههایی برگزار خواهد شد به طوری که درس نامه و محتویات این 50 شبهه درست شده و دوستان در حال تکمیل فایل پاورپوینت این مباحث هستند.
همانطور که مقام معظم رهبری فرمودند افرادی در نرم افزار مشکل دارند. بحثی که انسان بتواند با پاورپوینت کار کند تأثیر دیگری میگذارد.
به عنوان مثال ما دیروز در شیراز بودیم که نزدیک به ۵۰۰ نفر از اساتید دانشگاهها، ائمه جمعه و اساتید حوزههای استان فارس بودهاند. من برای این افراد یک ساعت و نیم صحبت کردم به طوری که اگر این مطالب را بدون پاورپوینت میگفتم در ۵ جلسه هم نمیتوانستم عرض کنم.
بنابراین استفاده از پاورپوینت و امکانات نرم افزاری هم تنوع بخش است و هم باعث میشود مطالب برای طرف مقابل ملموستر شود.
انشاءالله ما تلاش میکنیم از ابتدای سال تحصیلی ترتیب این کار را بدهیم، زیرا ما سالهای گذشته مشکل مکان داشتیم که حل شد. ما مقداری مشکل مکان داشتیم که به برکت حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا در حال برطرف شدن هست.
انشاءالله وقتی که این برنامهها انجام شود تلاش میکنیم آنها را روی سایت «مؤسسه ولی عصر» هم بگذاریم. فایل پاورپوینتی که دوستان ملاحظه میکنند ۳۳۶ صفحه است و همانطور که عزیزان ملاحظه کنند نزدیک به ۴۰۰ صفحه تصویر کتاب از کتب اهل سنت داریم.
ما به دوستان قول دادیم که این فایل امروز در سایت «مؤسسه ولی عصر» گذاشته میشود. شاید برای این فایل بیش از ۵۰۰۰ ساعت وقت گذاشته شده است.
در این فایل شش بحث اثباتی و هفت بحث دفاعی مطرح شده است؛ حدیث غدیر و امامت حضرت علی، کثرت طرق و روات حدیث غدیر، حدیث غدیر در صحاح و سنن، دلالت حدیث غدیر بر امامت امیرالمؤمنین که تقریباً رکن رکین بحث ما همین دلالت حدیث غدیر بر امامت امیرالمؤمنین است و اختلاف اساسی ما با وهابیت هم روی همین موضوع است.
ما تلاش کردیم این فایل را با همان سلیقه طلبگی شکیل کنیم که برای مخاطب واضح باشد. به عنوان مثال وقتی به موضوع همنوعی ولایت پیامبر با امیرالمؤمنین رسیدیم تصویر کتاب «مسند احمد بن حنبل» را روی آنتن میبریم تا نگویند که شما میگویید، اما ما گشتیم و پیدا نکردیم!!
من یک شب حدود سه ساعت و نیم در کنار بیت الله الحرام با دانشجویان «دانشگاه ام القری» بحث داشتیم و موضوع بحث ما ولادت امیرالمؤمنین در کعبه بود. بنده گفتم: در کتاب «مستدرک علی الصحیحین» اثر «حاکم نیشابوری» جلد ۳ صفحه ۵۵۰ این عبارت آمده است.
فرداشب مسئولشان آمد و گفت: یا شیخ! من امروز شش ساعت در کتابخانه این کتاب را زیرورو کردم، اما اصلاً کتاب «مستدرک» ما جلد ۳ ندارد. بنده گفتم: جلد ۳ این کتاب که ما داریم چاپ بیروت و با تحقیق «دکتر مرعشلی» است.
او گفت: امکان دارد من به هتل شما بیام و با نرم افزار این کتاب را به من نشان بدهید؟! او میگوید: من نمیتوانم بگویم شما دروغ میگویید و از طرف دیگر هم رفتم، اما این کتاب را پیدا نکردم.
بنده دست ایشان را گرفتم، به هتل آوردم و نرم افزاری که از مکه خریده بودم را آوردم، کتاب را به او نشان دادم و گفتم: درست هست؟! گفت: "بله" و سپس گفت: مطلبی از «بخاری» در تاریخشان آوردید که او معتقد به امامت حضرت امیرالمؤمنین نبوده است؛ آن را هم نشان دهید.
بنده چندین روایت آوردم و ایشان یادداشت کرد؛ گویا تمام دنیا را به او دادهاند. او در نهایت گفت: این همه آثار در کتابهای ما آمده، اما متاسفانه نه خودمان خبر داریم و نه اساتید ما این مطالب را به ما گفتهاند.
بنابراین وقتی ما کتاب را نشان میدهیم قضیه کاملاً مشخص می شود. به عنوان مثال در کتاب «مسند احمد بن حنبل» چاپ مؤسسه رسالت با تحقیق «شعیب الأرنؤوط» یکی از وهابیهای سرشناس جلد 1 صفحه 118 وارد شده است:
«أَلَیسَ الله أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ قالوا بَلَی قال اللهم من کنت مَوْلاَهُ فعلی مَوْلاَهُ اللهم وَالِ من وَالاَهُ وَعَادِ من عَادَاهُ»
مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 1، ص 118، ح 950
او در پاورقی میگوید: روایت صحیح است. همچنین در کتاب «الاحادیث صحیحه» اثر «ناصر الدین ألبانی» که از او به «بخاری دوران» تعبیر میکنند همین روایت وارد شده است.
شاید کسی در طول این 800 سال همانند «ألبانی» چنین به وهابیت خدمت نکرده باشد. او آثار وهابیت را زنده کرد؛ از جمله این آثار کتاب «سلسله الاحادیث صحیحه» است که در جلد 4 صفحه 338 همین تعبیر وارد شده است.
البته هدف ما این بود حدیثی که نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) در غدیر مطرح کرده است یعنی: «مَنْ کنْتُ مَوْلَاهُ فَإِنَّ عَلِیاً مَوْلَاه» قبل از آن به ولایت تامه خودش اشاره کرده است. قرآن کریم در سوره احزاب آیه 6 میفرماید:
(النَّبِی أَوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِم)
پیامبر نسبت به مؤمنان از خود آنها اولی است.
سوره أحزاب (33): آیه 6
اگر شما از اول تا آخر قرآن کریم را ملاحظه کنید، خواهید دید بالاترین مقامی که خدای عالم برای پیغمبر اکرم بیان کرده همین آیه است. به بیان بهتر ولایت پیغمبر بر مؤمنین از ولایت خود مؤمنین بر مؤمنین بیشتر است. همچنین در کتاب «کشاف» اثر آقای «زمخشری» و همچنین تفسیر بیضاوی وارد شده است:
«النَّبِىُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ في كل شيء من أمور الدين والدنيا مّنْ أَنفُسِهِمْ»
الكشاف عن حقائق التنزيل وعيون الأقاويل في وجوه التأويل، اسم المؤلف: أبو القاسم محمود بن عمر الزمخشري الخوارزمي، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: عبد الرزاق المهدي؛ ج3، ص 531؛ الأحزاب: ( 6 ) النبي أولى بالمؤمنين
این بالاترین مقام برای نبی مکرم است که سر منشأ تأسیس حکومت اسلامی، اجرای حدود، و دفع ظلم است. هرچیزی که ما امروز به دنبال آن هستیم در این آیه نهفته است. نبی مکرم اسلام قبل از این که بگوید:
«من کنت مولاه فعلی مولاه»
میفرماید:
«ألیس الله أولی بالمؤمنین من انفسهم قالوا بلی»
رسول گرامی اسلام در جای دیگری میفرماید:
«ألستم تشهدون أنی أولی بکل مؤمن من نفسه قالوا بلی»
پیغمبر اکرم بلافاصله میفرماید:
«فمن کنت مولاه فان علیا مولاه»
البدایة والنهایة، اسم المؤلف: إسماعیل بن عمر بن کثیر القرشی أبو الفداء، دار النشر: مکتبة المعارف – بیروت، ج 5، ص 210 - 212، باب ذکر افاضته إلی البیت العتیق
فرمایش آن بزرگوار نشان میدهد که ولایت علی ابن أبی طالب در مسیر ولایت نبی مکرم است که: «أولی بالمؤمنین فی أمر دینهم و دنیاهم وآخرتهم»
این نکتهای است که ما باید در اینجا روی آن کار کنیم. نکته دیگری که در اینجا وجود دارد و من گذرا آن را بیان میکنم این است که معمولاً ما در بحث غدیر همان حدیث:
«مَنْ کنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِی مَوْلَاه»
را مطرح میکنیم. وهابیت روی کلمه «مَوْلَاه» شبهاتی دارند که اگر فرصت شود بنده به همین شبهه هم اشاره میکنم. این شبهه جواب بسیار ساده و عوام پسند دارد که وقتی شما این جواب را مطرح کنید از یک بچه پنج ساله گرفته تا یک پروفسور دانشگاه همه میفهمد.
اصلاً ما کاری نداریم که نبی مکرم اسلام حدیث:
«مَنْ کنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِی مَوْلَاه»
را گفته یا نگفته و آن را کنار میگذاریم، اما پیغمبر اکرم در غدیر وایژههای دیگری به کار برده و تنها: «مَنْ کنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِی مَوْلَاه» را بیان نکرده است. مشاهده کنید در کتاب «بحر الذخار» اثر «بزار» وارد شده است که رسول گرامی اسلام میفرماید:
«ألست أولی بالمؤمنین من أنفسهم؟، من کنت ولیه فإن علیا ولیه»
البحر الزخار ـ مسند البزار، مصدر الکتاب: موقع جامع الحدیث، ج 3، ص 484، ح 1073
شما اگر با «مولی» مشکل دارید، با «ولی» که نمیتوانید مشکل داشته باشید. همچنین در کتاب «مجمع الزوائد» اثر «هیثمی» جلد 9 صفحه 107 وارد شده است:
«من کنت ولیه فعلی ولیه»
در مورد سند روایت وارد شده است:
«رواه البزار ورجاله ثقات»
مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، اسم المؤلف: علی بن أبی بکر الهیثمی، دار النشر: دار الریان للتراث/دار الکتاب العربی - القاهرة, بیروت – 1407، ج 9، ص 107، باب قوله من کنت مولاه
نکتهای که عزیزان باید دقت کنند این است که بعضی از اعاظم به دنبال این هستند که کمیت را در بحث بیشتر کنند. اما من صددرصد با این کار مخالفم. ما در استدلالات خود باید روی کیفیت کار کنیم. ما باید یک یا دو دلیل، اما محکم و محکمه پسند با بررسی سندی داشته باشیم.
ما باید یا خود روایت را برسی سندی کنیم و در مورد تک تک روایان بحث کنیم و یا نظر یکی از بزرگان اهل سنت که روایت را تصحیح کرده بیان کنیم.
در حال حاضر ترفند وهابیت این است که اگر شما 50 روایت هم نقل کنید با یک جمله شما را خلع صلاح میکند و می گوید که این روایات همه ضعیف و جعلی است!! خوب شما چه جوابی برای گفتن دارید؟! هیچ جوابی نخواهید داشت. اگر شما بخواهید یک روایت را بررسی سندی کنید باید 5 تا 6 ساعت وقت تلف کنید.
زمانی که بنده با مفتی اعظم عربستان سعودی در طائف بحث داشتم که جناب آقای «نواب» هم حضور داشتند، ایشان ابتدا گفتند: "شما بهتر اسلام را میفهمید یا صحابه؟!" گفتم: "ثم ماذا؟"
او در ادامه گفت: ما یک مورد هم نداریم که صحابه کنار قبر پیغمبر متوسل شده باشند و «یا رسول الله» و «یا علی» گفته باشند.
بنده چند روایت از «سنن بیهقی»، «دلائل الإمامه»، «دلائل النبوة» و دیگر کتب خواندم و ایشان گفت: "تمام این روایات ضعیف و جعلی است!!"
بنده همانجا بلافاصله گفتم: "شما ادعا میکنید روایت ضعیف و جعلی است درحالیکه آقای «ابن حجر عسقلانی» یکی از استوانههای علمی اهل سنت در کتاب «فتح الباری» جلد 2 صفحه 412 معتقد است روایتی که «بلال بن حارث» کنار قبر پیغمبر آمد و متوسل شد صحیح است!!"
آقای «إبن کثیر دمشقی» سلفی شاگرد «ابن تیمیه» در کتاب «البدایة والنهایة» جلد 7 صفحه 105 میگوید: این روایت صحیح است."
وقتی بنده با قاطعیت این مطالب را بیان کردم او همانند ماشینی که چرخش میافتد و گیر میکند، گفت: این کتب را بیارید تا ببینیم این شیخ راست میگوید یا دروغ میگوید. اطرافیان او کتب را آوردند و گفتند: «ابن حجر» و «ابن کثیر» هر دو معتقدند که این روایت صحیح است.
این بنده خدا آن چنان بیتاب شده بود و بهم میپیچید تا جایی که چند تن از معاونینش به او اعتراض کرد که شما جواب بده. ایشان شروع کرد که مبنا و مقدمات شرک این است و فلان است و... بنده گفتم: شما روایت «ابن حجر» و «ابن کثیر» را جواب بده!!
آنها شروع به داد و فریاد کردند. بنده به آقای «نواب» گفتم: آقای «نواب»! ما کار خودمان را کردیم؛ قبل از اینکه ما را به زندان یا بالای چوبه دار ببرند مثل بچهٔ آدم برویم. خلاصه خداحافظی کردیم و رفتیم.
لذا دوستان عزیز اگر شما 50 روایت هم بخوانید وهابیت با یک جمله شما را خلع سلاح میکنند که این روایت جعلی و دروغ است. ولی اگر روایت آوردید و بررسی سندی هم شد این یکی از فنون مناظره در بحث با مخالف چه سنی و چه وهابی است.
ما این روایت را آوردیم و در اینجا هم «هیثمی» میگوید:
«رواه البزار ورجاله ثقات»
برای ما کفایت میکند. این روایت همچنین در کتاب «البدایه و النهایه» شاگرد «ابن تیمیه» نقل میشود و میگوید:
«ومن کنت ولیه فهذا ولیه»
همچنین در مورد سند این روایت وارد شده است:
«وهذا اسناد جید»
البدایة والنهایة، اسم المؤلف: إسماعیل بن عمر بن کثیر القرشی أبو الفداء، دار النشر: مکتبة المعارف – بیروت، ج 5، ص 210، باب ذکر افاضته إلی البیت العتیق
دیگر وقتی شاگرد «ابن تیمیه» سند این روایت را چنین مطرح میکند مطلبی برای گفتن باقی نمیماند. همچنین در روایت دیگری وارد شده است:
«من کنت أولی به من نفسه فعلی ولیه»
مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، اسم المؤلف: علی بن أبی بکر الهیثمی، دار النشر: دار الریان للتراث/دار الکتاب العربی - القاهرة, بیروت – 1407، ج 9، ص 164، باب فی فضل أهل البیت
مشاهده کنید این تعبیر بسیار زیباست. در روایت دیگری وارد شده است:
«من یکنِ اللَّهُ وَرَسُولُهُ مَوْلَیاهُ فإن هذا مَوْلاهُ»
المعجم الکبیر، اسم المؤلف: سلیمان بن أحمد بن أیوب أبو القاسم الطبرانی، دار النشر: مکتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983، الطبعة: الثانیة، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ج 2، ص 357، ح 2505
همچنین در روایت دیگر آمده است:
«من کنت مولاه فهذا ولیه»
المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 118، ح 4576
کاملاً روشن است که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) کلمه «ولی» را با عبارتهای مختلف در غدیرخم مطرح کرده است.
ما از وهابیت سؤال میکنیم آیا کلمه «ولی» مثل کلمه «مولی» هفتاد معنا دارد یا انصراف در خلافت و حکومت دارد؟! اگر آنها بگویند «ولی» به معنای دوست است، میگوییم: این کتاب «صحیح مسلم» چاپ بیروت جلد 3 صفحه 1378 از قول خلیفه دوم میگوید:
«فلما تُوُفِّی رسول اللَّهِ قال أبو بَکرٍ أنا وَلِی رسول اللَّهِ»
چرا خلیفه دوم نگفت: "انا خلیفه رسول الله"، "انا الحاکم بعد رسول الله"، "انا الإمام بعد رسول الله" و از کلمه «ولی» استفاده کرد؟!
آیا «ولی» به معنای خلیفه و حاکم است یا خیر؟! اگر بگویید «ولی» به معنای خلیفه و حاکم است نیست قطعاً همه میدانند دروغ میگویید و اگر هست چطور کلمه «ولی» در کلام ابوبکر و عمر به عنوان خلیفه است، ولی در کلام پیامبر به عنوان دوست است؟ باز خلیفه دوم میگوید:
«ثُمَّ تُوُفِّی أبو بَکرٍ وأنا وَلِی رسول اللَّهِ وَوَلِی أبی بَکرٍ»
صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 3، ص 1378، ح 1757
مشاهده کنید خلیفه دوم از کلمه «ولی» استفاده کرده است. همچنین در کتاب «البدایة و النهایة» وارد شده است که خلیفه اول در اولین سخنرانی خود میگوید:
«أیها الناس فانی قد ولیت علیکم»
ای مردم من ولی امر شما شدهام.
او نمیگوید: «استخلفت علیکم» یا «صرت حاکما لکم» یا «أنا صرت اماما لکم» و تنها از کلمه «ولی» استفاده میکند. آقای «ابن کثیر» هم میگوید:
«وهذا إسناد صحیح»
البدایة والنهایة، اسم المؤلف: إسماعیل بن عمر بن کثیر القرشی أبو الفداء، دار النشر: مکتبة المعارف – بیروت، ج 5، ص 248، باب قصة سقیفة بنی ساعدة
بنابراین در بحث غدیر در قسمت اثباتی تلاش میکنیم از واژگان دیگری که نبی مکرم استفاده کرده استفاده کنیم. همچنان که حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) در این خصوص تعبیری دارد که میفرماید:
«هَلْ تَرَک أَبِی یوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ لِأَحَدٍ عُذْراً؟!»
آیا پدرم در روز غدیر خم برای کسی عذری هم گذاشت؟!
بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 30، ص 124، ح 2
لذا یکی از نکات حدیث غدیر این است که رسول گرامی اسلام به این واسطه بر همگان اتمام حجت نمود.
در مورد شبهات هم حرف برای گفتن زیاد است؛ شبههای که در حال حاضر بیشتر مطرح میکنند ماجرای شکایت جیش یمن است. از حدود هشت سال پیش تاکنون در رسانههای وهابی و فضای مجازی ادعا میشود که ماجرای غدیر خم اصلاً قضیه خلافت نبود.
حضرت علی به یمن رفته بود و در آنجا با سپاهش درگیر شد. سپاه از علی بغض و کینه داشتند به همین خاطر پیغمبر اکرم در سرزمین جحفه آمد و فرمود: "ای مردم! علی آدم خوبی است؛ هر کس من را دوست دارد علی هم دوست داشته باشد." کدورتها بر طرف شد و تمام شد.
وهابیت روی این شبهه بسیار زیاد مانور میدهند. ظاهراً قرار شد بعدازظهر برادر عزیز و توانمندمان آقای «توحیدی» این شبهه را پاسخ بدهند. به همین خاطر من به این قضیه به هیچ وجه اشاره نمیکنم.
«ابن تیمیه» میگوید: "حدیث غدیر صحیح نیست" این شبهه اصلاً ارزش حرف زدن ندارد، زیرا حدیث غدیر حدیثی متواتر است. «ابن کثیر دمشقی» در کتاب «البدایة و النهایة» جلد 5 صفحه 213 میگوید:
« قال شيخنا الذهبي هذا حديث حسن »
البداية والنهاية، اسم المؤلف: إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي أبو الفداء دار النشر: مكتبة المعارف – بيروت؛ ج5، ص 213
در جای دیگر می گوید:
وصدر الحديث متواتر أتيقن أن رسول الله قاله
البداية والنهاية، اسم المؤلف: إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي أبو الفداء، دار النشر: مكتبة المعارف – بيروت؛ ج5، ص 214
دوستان من بارها به رفقا گفتهام هر آنچه که جزء ضروریات امامت و ولایت هست را باید حفظ باشیم. شاید به اندازه یک جزء قرآن بیشتر نشود. استدلال به امامت امیرالمؤمنین در قرآن و سنت، بحث حدیث غدیر و دیگر مباحث و روایات به اندازه یک جزء قرآن است که تلاش کنیم آن را با جلد و صفحه حفظ کنیم.
به عبارت دیگر قبل از اینکه متن روایت را حفظ کنیم آدرس آن را حفظ کنیم. بنده تجربه دارم وقتی انسان مطلب را با جلد و صفحه بیان میکند تأثیر گذاری کلام را چندین برابر بالا میبرد. البته اگر بتوانیم شماره حدیث، فصل و باب آن را هم بگوییم نورٌ علی نور است.
انشاءالله اگر خدا توفیق بدهد تصمیم داریم احادیثی که ضرورت دارد در حوزه نشر معارف دین و پاسخ به شبهات حفظ کنیم در جزوهای آماده شود بلکه تا آخر امسال چاپ شود و در اختیار دوستان قرار بگیرد.
بنده قول داده بودم در رابطه با کلمه «مولی» که وهابیت روی آن خیلی کار میکنند دو مطلب را به صورت گذرا عرض کنم؛ مطلب اول این است که «آمدی» میگوید:
«ولا یمکن حمل لفظ المولی علی الأولی»
غایة المرام فی علم الکلام، اسم المؤلف: علی بن أبی علی بن محمد بن سالم الآمدی، دار النشر: المجلس الأعلی للشئون الإسلامیة - القاهرة - 1391، تحقیق: حسن محمود عبد اللطیف، ج 1، ص 378، باب الطرف الأول فی وجوب الإماکة وما یتعلق بها
ما میگوییم: «مَنْ کنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِی مَوْلَاهُ» به معنای این است: «من کنت أولی من نفسه فعلی أولی من نفسه»؛ ایشان میگوید: «مولی» به معنای «أولی» نیامده است. ما به این افراد جواب دادیم: "تعدادی از ائمه عرب و لغویین و نحویین و مفسرین گفتهاند که «مولی» به معنای «أولی» است."
آقای «فخر الدین رازی»، از «کلبی»، «زجاج» از «فراء» «ابو عبیده» که از بنیان گذاران ادبیات عرب هستند در ذیل آیه شریفه:
(هِی مَوْلاکمْ وَ بِئْسَ الْمَصِیر)
و همان سرپرستتان میباشد و چه بد جایگاهی است.
سوره حدید (57): آیه 15
نظراتی داشتند:
«قال الکلبی: یعنی أولی بکم، وهو قول الزجاج والفراء وأبی عبیدة»
التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب، اسم المؤلف: فخر الدین محمد بن عمر التمیمی الرازی الشافعی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1421 هـ - 2000 م، الطبعة: الأولی، ج 29، ص 198، باب الحدید: (15) فالیوم لا یؤخذ... ..
همچنین «ابو حیان اندلسی» همین تعبیر را در کتاب «البحر المحیط» یکی از تفاسیر معتبر و طراز اول اهل سنت دارد و میگوید:
«وقال الکلبی: أولی بنا من أنفسنا فی الموت والحیاة»
تفسیر البحر المحیط، اسم المؤلف: محمد بن یوسف الشهیر بأبی حیان الأندلسی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - لبنان/ بیروت - 1422 هـ -2001 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: الشیخ عادل أحمد عبد الموجود؛ ج 5، ص 53، باب التوبة: (34) یا أیها الذین... ..
ما مفصل بیان کردیم که این بزرگان چه کسانی هستند. همچنین در مورد محدثین هم به سراغ «آقای بخاری» رفتیم. در کتاب «صحیح بخاری» حدیث 4599 وارد شده است:
«(جَعَلَکمْ مُسْتَخْلَفِینَ) مُعَمَّرِینَ فیه (من الظُّلُمَاتِ إلی النُّورِ) من الضَّلَالَةِ إلی الْهُدَی (فیه بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ) جُنَّةٌ وَسِلَاحٌ (مَوْلَاکمْ)»
دیگر بسیار ظاهر و روشن است. ایشان به صراحت تعبیر میکند که مراد از (مَوْلَاکمْ) یعنی:
«(الظَّاهِرُ) علی کل شَیءٍ عِلْمًا (وَالْبَاطِنُ) علی کل شَیءٍ عِلْمًا (انظرونا)»
و در ادامه میگوید:
«(مَوْلَاکمْ) أَوْلَی بِکمْ»
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 4، ص 1851، ح 4599
همچنین در کتاب «فتح الباری شرح صحیح بخاری» همین تعبیر وارد شده است:
«مولاکم أولی بکم قال الفراء فی قوله تعالی مأواکم النار هی مولاکم یعنی أولی بکم»
فتح الباری شرح صحیح البخاری، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی، دار النشر: دار المعرفة - بیروت، تحقیق: محب الدین الخطیب، ج 8، ص 628
بنابراین اینکه آقایان ادعا میکنند «مولی» به معنای «أولی» نیست کاملاً مشخص است. قرآن کریم در چند جا کلمه «مولی» را آورده است؛
(اللَّهُ مَوْلاکم)
تکیهگاه و سرپرست شما خدا است.
سوره آل عمران (3): آیه 150
و:
(هِی مَوْلاکم)
و همان سرپرستتان میباشد.
سوره حدید (57): آیه 15
و:
(أَنْتَ مَوْلانا)
تو مولا و سرپرست مایی.
سوره بقره (2): آیه 286
شما ببینید مفسرین اهل سنت در تفسیر این آیات همین تعبیر را دارند. آقای «طبری» در کتاب «تفسیر الطبری» ذیل این آیه شریفه مینویسد:
«هی مولاکم یقول النار أولی بکم»
جامع البیان عن تأویل آی القرآن، اسم المؤلف: محمد بن جریر بن یزید بن خالد الطبری أبو جعفر، دار النشر: دار الفکر - بیروت – 1405، ج 27، ص 228، باب الحدید: (15) فالیوم لا یؤخذ... .
آقای «فخر رازی»، آقای «دهلوی»، «آقای ابن تیمیه»! شما که ادعا میکنید کلمه «مولی» به معنی «أولی» نیامده و ساخته و پرداخته شیعیان است؛ آیا «بخاری» رافضی است یا «کلبی» و «زجاج»؟! کدام یک از این افراد رافضی هستند؟!
تمامی آنها از بنیانگذارن ادبیات شما و مفسران نامی شما هستند. انشاءالله تا غروب این فایل را در سایت قرار میدهیم تا عزیزان بتوانند استفاده کنند.
مسئله دیگری که در این چند دقیقه باقی مانده به آن اشاره میکنم این است که چرا ولایت امیرالمؤمنین در مکه صورت نگرفت. امروزه این شبهه هم بسیار زیاد مطرح میشود و یکی از شبهات روز وهابیت است.
ما اولاً در خصوص زمینهسازی غدیر در خطبههای مکه مفصل بحث کردیم. به مجرد این که رسول اکرم به مکه میرسند تمام مقدمات را فراهم میکند تا ولایت علی ابن ابی طالب را اعلام کند.
مشاهده کنید که پیغمبر اکرم در روز عرفه مفصل خطبه میخواند و در آن جا بحث ثقلین را مطرح میکند:
«رأیت رسول الله فی حجته یوم عرفة وهو علی ناقته القصواء یخطب فسمعته یقول یا أیها الناس إنی قد ترکت فیکم ما إن أخذتم به لن تضلوا کتاب الله وعترتی أهل بیتی»
«ترمذی» در مورد سند روایت مینویسد:
«وهذا حدیث حسن»
الجامع الصحیح سنن الترمذی، اسم المؤلف: محمد بن عیسی الترمذی السلمی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت --، تحقیق: أحمد محمد شاکر وآخرون، ج 5، ص 662، ح 3786
ما در خطبههایی که رسول اکرم در مکه بیان کرده این قضایا را به طور مفصل مطرح کردیم.
وهابیت ادعا میکنند که اگر پیغمبر اکرم میخواست ولایت امیرالمؤمنین را برای مسلمانان مطرح کند در مکه مطرح میکرد، زیرا همه در آن مکان حضور داشتند.
اینکه رسول گرامی اسلام این مطلب را در مکه مطرح نکرده و در منطقه جحفه مطرح کرده معلوم میشود که بحث ولایت و امامت مطرح نیست، زیرا اگر مطرح بود تمام مردم آنجا حضور داشتند.
ما در مورد دلهره رسول گرامی اسلام روایات متعددی از اهل سنت داریم. آنها به صراحت آوردهاند که جبرئیل در مکه بر پیغمبر اکرم نازل شده است و بحث ولایت امیرالمؤمنین را مطرح کرد. ولی پیامبر فرمود قوم من تازه از جاهلیت خارج شده اند.
در کتاب «شواهد التنزیل» اثر «حسکانی» که یکی از کتب معتبر اهل سنت است وارد شده است که جبرئیل میفرماید:
«إن الله یأمرک أن تدل أمتک علی حجهم ففعل، ثم هبط فقال: إن الله یأمرک أن تدل أمتک علی ولیهم علی مثل ما دللتهم علیه من صلاتهم وزکاتهم وصیامهم وحجهم لیلزمهم الحجة فی جمیع ذلک»
اما نبی اکرم فرمودند:
«یا رب إن قومی قریبوا عهد بالجاهلیة»
این عبارت از کتب اهل سنت است، نه شیعه! این عبارت همچنین در کتب «صحیح مسلم» و «صحیح بخاری» هم به کرات آمده است.
«وما منهم رجل إلا وقد وتره ولیهم»
کمتر کسی اینجاست که علی بن أبی طالب اطرافیان او را با شمشیرش به درک واصل نکرده باشد.
«وإنی أخاف»
و من میترسم.
«فأنزل الله تعالی: (یا أیها الرسول بلغ ما أنزل إلیک من ربک وإن لم تفعل فما بلغت رسالتهُ وَ اللَّهُ یعْصِمُک مِنَ النَّاس)»
تا اینکه خداوند متعال در روز غدیر خم فرمود: ای پیامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است کاملاً (به مردم) برسان و اگر نکنی، رسالت او را انجام ندادهای و خداوند تو را از (خطرات احتمالی) مردم نگاه میدارد.
شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، نویسنده: الحاکم الحسکانی، جلد: 1، وفات: ق 5، رده: مصادر تفسیر سنی، خطی: خیر، تحقیق: الشیخ محمد باقر المحمودی، چاپ: الأولی، سال چاپ: 1411 - 1990 م، ج 1، ص 254، ح 248
لذا بعد از این دلهره و تهدیداتی که صورت گرفت خداوند متعال این آیه را نازل کردند. ما نه یک روایت و دو روایت بلکه روایات متعدد داریم؛ شاید نزدیک 50 روایت در این زمینه داریم. «سیوطی» میگوید:
«إن الله بعثنی برسالة فضقت بها ذرعاً»
سینهام تنگ شد دیدم اگر این پیام الهی را مطرح کنم قوم من در مقابلم میایستند.
«وعرفت أن الناس مکذبی»
الدر المنثور فی التأویل بالمأثور، المؤلف: عبد الرحمن بن أبی بکر، جلال الدین السیوطی، مصدر الکتاب: موقع التفاسیر، ج 3، ص 418، باب 67
تا اینکه خداوند متعال در آیه 67 از سوره مبارکه مائده فرمود:
(یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیک مِنْ رَبِّک وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یعْصِمُک مِنَ النَّاس)
ای پیامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است کاملاً (به مردم) برسان و اگر نکنی، رسالت او را انجام ندادهای و خداوند تو را از (خطرات احتمالی) مردم نگاه میدارد.
سوره مائده (5): آیه 67
نکته مهم این است که نبی اکرم میداند سرنوشت جهان اسلام در مدینه رقم میخورد. تمام مردم در اقصی نقاط جهان اسلام به مردم مدینه نگاه میکنند تا ببینند مهاجرین و انصار میخواهند چکاری انجام دهند. هر تصمیمی آنجا گرفته میشود تمام مردم تابع آن هستند.
بنابراین اولاً در مکه همه متفرق بودند و جمع کردن بیست هزار نفر کار آسانی نبود. در عرفات با وجود گرمای سوزانی که آن جا بوده، مردم در خیمهها مشغول عبادت و مناسک حج هستند؛ کشاندن این افراد در یک جا کار سختی است و همچنین در منی هم به همین شکل است.
در منطقه جحفه نه خیمهگاهی است و نه عبادتی است. وقتی آیه شریفه:
(بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیک مِنْ رَبِّک)
نازل میشود، رسول گرامی اسلام توقف میکنند و میفرمایند: جلو رفتهها برگردند و عقب ماندهها برسند. همه مجبور هستند نماز جماعت را در همان جا بخوانند، در جماعت حضور پیدا کنند و بعد از آن هم راه گریزی نیست؛ همه باید بنیشنند و سخنان نبی مکرم را گوش دهند.
عمدتاً تمام اهل مدینه که سرنوشت جهان اسلام به آنها بستگی دارد در آنجا حضور داشتند. در کتاب «صحیح بخاری» وارد شده است که پیغمبر اکرم فرمود: من میبینم که فتنهها تمام خانههای مدینه را فرا گرفته است و در آینده این فتنهها از مدینه به جاهای دیگر میرسد.
مهمتر از همه، جواب سوم این است که پیغمبر اکرم تابع وحی است. جبرئیل در مکه آمد، اما زمانی که نگرانی پیامبر مطرح شد جبرئیل هم متقاعد شد و اصراری نبود.
این در حالی است که در منطقه جحفه وقتی پیامبر میبیند که جبرئیل آمده و با یک دنیا تهدید آمده و میفرماید:
(یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیک مِنْ رَبِّک وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ)
تأمین هم این است که جبرئیل میفرماید:
(وَ اللَّهُ یعْصِمُک مِنَ النَّاس)
بنابراین مشاهده کنید بزرگان اهل سنت بیش از 50 نفر آوردهاند که این آیه در روز عید غدیر درباره ولایت علی بن ابی طالب مطرح شده است.
مشاهده کنید آقای «ابن ابی حاتم رازی» یکی از استوانههای تفسیری اهل سنت است که «ابن تیمیه» در کتاب «منهاج السنة النبویة» در جلد 7 صفحه 179 میگوید:
«و ابن جریر الطبری و محمد بن أسلم الطوسی و ابن أبی حاتم و أبی بکر بن المنذر و غیرهم من العلماء الأکابر الذین لهم فی الإسلام لسان صدق و تفاسیرهم متضمنة للمنقولات آلتی یعتمد علیها فی التفسیر»
منهاج السنة النبویة، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ج 7، ص 179
در کتاب «تفسیر الطبری» جلد 6 صفحه 390 در رابطه با آیه شریفه:
(إِنَّما وَلِیکمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکعُون)
سرپرست و رهبر شما تنها خدا است، و پیامبر او، و آنها که ایمان آوردهاند و نماز را بر پا میدارند و در حال رکوع زکات میپردازند.
سوره مائده (5): آیه 55
مطرح میکند که این آیه در مورد امیرالمؤمنین نازل شده است. همچنین در کتاب «تفسیر ابن ابی حاتم» جلد 4 صفحه 1172 میگوید آیه شریفه:
(یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیک مِنْ رَبِّک)
در حق علی بن أبی طالب نازل شده است. همچنین آقای «آلوسی» سلفی تابع وهابیت در کتاب «روح المعانی» جلد 6 صفحه 193 روایتی از قول «ابن مردویه» میآورد.
«ابن مردویه» که یکی از بزرگان اهل سنت است، مورد اعتماد همه مذاهب و متوفای 410 هجری است از قول «عبدالله بن مسعود» صحابی مفسر پیامبر نقل میکند:
«کنا نقرأ علی عهد رسول الله (صلی الله علیه و سلم)»
ما همگی صحابه در عصر رسول الله (صلی الله علیه و آله) این آیه را چنین میخواندیم:
«یاأیها الرسول بلغ ماأنزل الیک من ربک إن علیا ولی المؤمنین وإن لم تفعل فما بلغت رسالته»
(یاأیها الرسول بلغ ماأنزل الیک من ربک) پیغمبر ولایت علی ولی مؤمنین را بر مردم ابلاغ کن که اگر این ابلاغ صورت نگیرد رسالت ناتمام است.
روح المعانی، اسم المؤلف: العلامة أبی الفضل شهاب الدین السید محمود الألوسی البغدادی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت، ج 6، ص 193، باب المائدة: (67) یا أیها الرسول... ..
نویسنده در این روایت از «کنا» به معنای "ما صحابه" است و دلالت بر استمرار دارد.
پرسش:
اختلاف ما در تفاسیر بخاطر شأن نزول است. آیا طریق واحدی میتوان به دست آورد که این اختلافات برچیده شود؟
پاسخ:
ما آنچه که خودمان داریم که داریم و کاری به دیگران نداریم، خود «ابن تیمیه» و بزرگان آنان تصریح دارند بر اینکه یکی از راههای فهم معانی آیات قرآن اطلاع از شأن بر نزول است.
ما از باب "اقناع خصم" و "أقامه الحجه علی الخصم" روایاتی از کتب اهل سنت با سندهای معتبر نقل میکنیم و هرچه موافق ما بود میگیریم و هرچه مخالف ما بود را رد میکنیم، زیرا آنچه موافق ما هست را هم ما داریم و هم آنها دارند.
شیعه و سنی بر مواردی اتفاق نظر دارد، بنابراین اجماع فریقین است. آنهایی که ما جداگانه داریم را شما قبول ندارید و آنهایی که شما دارید را ما قبول نداریم. ما از باب اقناع خصم آنچه به نفع ما هست را میگیریم همانطور که قرآن کریم میفرماید:
(قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْراةِ فَاتْلُوها إِنْ کنْتُمْ صادِقِین)
بگو اگر راست میگوئید تورات را بیاورید و بخوانید.
سوره آل عمران (3): آیه 93
این فرمایش قرآن کریم دلیل بر این نیست که پیغمبر اکرم و قرآن کریم تمام حرفهای تورات را قبول دارند. شاید نود و نه درصد از مطالبی که در تورات وارد شده را پیغمبر اکرم قبول نداشته باشد و ما هم آن مطالب را کنار میگذاریم.
ما آنچه که پیغمبر اکرم قبول دارد و با اسلام هماهنگ است و اسلام و یهود آن را قبول دارند را میپذیریم. به عبارت بهتر قرآن این روش را به ما نشان داده که مجمع علیه دو دین را قبول کنیم و روش معقول هم همین است.
پرسش:
اختلاف بین مفسرین شیعه را باید چه کار کنیم؟
پاسخ:
به عقیده بنده اختلاف بین مفسرین شیعه زیاد نیست، اما در اینجا باید ببینیم اتقن مفسرین چه کسانی هستند. ما قول اتقن و احفظ مفسرین را قبول میکنیم و اقوال دیگر مفسرین را رد نمیکنیم، بلکه در بقعه امکان میگذاریم تا برای آنها توجیهی درست کنیم.
اگر در فقه هم مشاهده کنید خواهید دید کمتر مسئله فقهی وجود دارد که فقهای ما در آن اختلاف نکرده باشند.
ما در این زمینه معتقد هستیم طلبهای که میخواهد وارد بحثهای شبهاتی شود باید از قدرت نحو، صرف، منطق و معانی بیان قوی برخوردار باشد و در نحوه استدلال مسلط باشد. همچنین فقه و اصول او باید در حدی قوی باشد که مجتهد متجزی باشد.
وقتی طلبهای مجتهد متجزی شد میتواند تشخیص بدهد قول فلان مفسر صحیح است و از نظر سند و انطباق بر قرآن و مسلمات فقهی و عقیدتی با ادله شیعه تطبیق میکند یا تطبیق نمیکند.
مشکل ما این است که ما همه را مقلدا قبول داریم؛ چرا شیعه هستیم؟! زیرا پدر و مادرمان شیعه بودند. چرا سنی هستیم؟! زیرا پدر و مادرمان سنی هستند. الفبای ما از ابتدا با تقلید آغاز شده و در کارهای علمی هم میخواهیم با تقلید جلو برویم.
اگر این مسئله برای ما حل شود، همه مسائل حل میشود. اگر ما پایه علمی طلبهها را قوی کنیم بسیار برای ما مفید است. در مسئله پاسخ به شبهات اولین چیزی که مدنظر است صاحب نظر بودن است. در بحث رجال مادامی که مقلد باشید نمیتوانید کار به جایی ببرید.
در حال حاضر ما بیش از دو هزار روایت از «سهل بن زیاد آدمی» داریم. «شیخ طوسی» که یکی از استوانههای رجالی شیعه است، در کتاب «فهرست» او را ضعیف و در کتاب «رجال» او را ثقه خطاب میکند. با این نظر چکار میکنید؟! در اینجا اختلاف دو فقیه هم نیست، بلکه اختلاف یک نفر است. بنابراین اگر ما صاحب نظر نباشیم قطعاً کمیت ما لنگ است.
بنده به خاطر دارم در سال 1356 یک سال قبل از انقلاب درس اصول نزد آیت الله العظمی وحید خراسانی در مسجد سلماسی میرفتیم.
وقتی ایشان به یک روایت از «سهل بن زیاد» رسید، یک هفته یعنی پنج روز و هر روز بحث خارج خود را اختصاص دادند به اینکه آیا «سهل بن زیاد» ثقه است و روایاتش معتبر است یا ضعیف است و روایاتش غیرمعتبر است؟ ایشان بعد از یک هفته جمله «سید بحر العلوم» را تکرار کردند:
«الأمر فی السهل سهلٌ»
بنده روز آخر جمله ایشان را به خاطر دارم. آقای «خوئی» در کتاب «معجم رجال الحدیث» درباره «سهل بن زیاد» یک جا توثیق او را ثابت میکند و جایی دیگر تضعیف او را ثابت میکند.
کم کم وقت نماز نزدیک میشود و ما دوست داشتیم بخشی از زمان خود را به سؤالات عزیزان اختصاص بدهیم. انشاءالله ما همین امروز تلاش میکنیم فایل پاورپوینت را در «سایت مؤسسه ولی عصر» بگذاریم تا دوستان بعد از نماز مغرب بتواند این فایل را دانلود کنند.
جلسه به نام حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) بوده و قطعاً در این جلسات دعا به اجابت میرسد، ملائکه آمین میگویند و خود آن بزرگوار و حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیه) آمین میگویند. چند تا دعا کنیم.
خدایا تو را قسم میدهیم به آبروی امیرالمؤمنین فرج فرزند آن بزرگوار حضرت حجة بن الحسن (ارواحنا له الفداه) را نزدیک بگردان. خدایا ما را از یاران خاص، سربازان فداکار و شهدای رکابش قرار بده.
خدایا قلب نازنین حضرت بقیة الله الأعظم را از ما راضی بگردان. انقلاب ما را به انقلاب جهانی آن بزرگوار متصل بفرما.
خدایا تمام خدمتگزاران به اسلام و قرآن و اهلبیت در هر لباس و منصبی هستند بالأخص مقام معظم رهبری موفق و مؤید بدار.
خدایا به آبروی امیرالمؤمنین رفع گرفتاری از همه گرفتاران بنما. خدایا حوائج همه را برآورده نما. خدایا به آبروی امیرالمؤمنین حوائج جمع ما را هم برآورده نما و دعاهای ما را به اجابت برسان.
هدیه به ارواح انبیاء، اولیاء، صدیقین، شهداء بالأخص امام راحل صلوات
در مورد فایلی که حاج اقا فرمودند"" فایل پاورپوینت که ۳۳۶ صفحه است و نزدیک به ۴۰۰ صفحه تصویر کتاب از کتب اهل سنت هست"""
ایا در سایت موجود هست؟
در مورد مصاحبه با ان فرد یهودی که مسلمان شد البته از نوع وهابی و بعد متوجه شد که اسلام راستین همان شیعه هست...آیا مصاحبهای در این مورد صورت گرفته اگر گرفته لطفا اطلاع رسانی کنید
ممنون و تشکر
پاسخ: