بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه شصت و یکم 96/11/17
آشنایی با فرَق کلامی اهل سنت – مبانی کلامی وهابیت
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله.
بحث در رابطه با مبانی فکری وهابیت بود که از احمد ابن حنبل اینها نام بردند و عمده آنچه را که ابن تیمیه، در قرن 7 و 8 ایجاد کرد همان مطالبی بود که از احمد ابن حنبل گرفته بود البته با بعضی از اضافات و تغییراتی که انجام داد.
عمده این تغییرات در دو محور بود محور اول بحث تجسیم محور دوم تکفیر، این دو مسئله را در حقیقت بر مبانی فکری احمد ابن حنبل اضافه کرد؛ یعنی آن ده موردی را که از احمد ابن حنبل نقل کردیم تمام آن را ابن تیمیه رواج داد و به آن بحث قضیهی تجسیم و تکفیر را اضافه کرد.
تعبیری دارد میگوید:
«فرق بین حدوث شیء المعین و بین الحدوث الحوادث شیئا بعد شیءٍ»
السلفيّة مرحلة زمنيّه لا مذهب إسلامي، محمّد سعيد البوطي: ص165-166
اینکه یک چیزی الان حادث میشود این یک مسئله است، یکی اینکه حوادثی که متعاقب هم انجام میشود این مسئلهای دیگر است تا آنجایی که میگوید:
«النوع ازلیٌ»
یعنی در حقیقت این که به شیعه و دیگر مسلمانها اتهام تکفیر میزند این وقتی میگوید:
«النوع ازلیٌ»
در کنار ذات اقدس ربوبی چیز دیگری اضافه بر ذات حق، ازلی بودن را ثابت کردن این عین کفر و شرک است. آنها آمدند یک مقداری آب و روغن علمی به آن زدند و گفتند:
«أن الأشياء حادثة بالعين والجزئيات ولكنها قديمة بالنوع»
تمام اشیاء نوعاً قدیم هستند؛ یعنی در کنار ذات حق تعالی که:
(لَيسَ كَمِثْلِهِ شَيءٌ)
سوره شوری (42): آیه 11
و در ازلی بودن و قدیمی بودن
« كان الله عز وجل ولا شئ غيره »
الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الأصول من الكافي، ج1، ص 107، تحقيق: غفاری، علي اكبر ناشر: اسلاميه، تهران، الطبعة الثانية،1362 هـ.ش.
که این منطق اهلبیت علیهم السلام است.
ولی ابن تیمیه میگوید تمام اشیائی که الان حادث میّشود نوع این اشیاء در قدیم نستجیر بالله با ذات حق تعالی بوده است!
صفدی میگوید:
«انفرد بمسائل غريبة»
أعيان العصر وأعوان النصر - (ج 1 / ص 58)
ابن تیمیه یک مسائل غریب و نادرستی را آورد و اقوال ضعیفی که در نزد جمهور بود اینها را رشد داد و بحثی را تحت عنوان مسئله زیارت و غیره به عنوان شرک بناگذاری کرد.
تا آنجایی که علایی میگوید:
«أنَّ ابن تیمیه قد خرق الاجماع فی مسائل کثیرة قیل تبلغ الستین مسئلة »
اُنظر كتاب: ذخائر القصر في نبلاء العصر، للحافظ المؤرّخ شمس الدين بن طولان: ص69ـ 70
شصت مورد ابن تیمیه با دیگر علمای اهلسنت اختلاف دارد و برخلاف اجماع امت روی شصت موضوع و شصت محور ایشان بدعتگذاری کرد.
یک:
«إن الله سبحانه وتعالی محلُ الحوادث تعالی الله عما یقول المشرکین علوا کبیراً وأنه مرکب مفتقر إلی ذاته افتقار الکل إلی الجزء»
این عین شرک است شرک که شاخ و دم ندارد! نستجیر بالله
«وأن القرآن محدثُ فی ذاته وأن العالم قدیم بالنوع ولم یزل مع الله مخلوق دائما»
از همان روز ازل خلقت و مخلوقیت دائم با خدای متعال بوده است
یعنی:
«موجباً بذات لا فاعلا بالاختیار»
ذات اقدس ربوبی مجبور بوده از همان روز ازل خالقیتش همراه او باشد!
«سبحانه ما احلمه»
خدای عالم چقدر حلیم است که این آدم فاسد را به خاطر این افکار شرک آلود و کفرش مؤاخذه نکرد!
«ومنها قوله بالجسمیة والجهة والانتقال»
آن وقت اینها میآیند با این تفکراتشان شیعه را تکفیر میکنند!
سُبکی که از علمای بزرگ اهلسنت است و از او به امام تعبیر میکنند
«الامام العلامة الحافظ الفقیه المجتهد»
جلال الدین سیوطی دارد که ایشان بیش از 150 کتاب نوشت و زین الدین عراقی تعبیر میکند که:
«تفقه بهِ جماعةُ من الائمة»
اسنوی درباره او میگوید:
«کان أنظر من رأیناه من اهل العلم ومن أجمعهم للعلوم واحسنهم کلاماً»
صفدی میگوید که بعد از غزالی مثل ایشان نیامده است.
خود ذهبی دربارهاش دارد:
«الامام العلامة الفقیه المحدث الحافظ فخرُ العلماء»
این آقا در رابطه با ابن تیمیه تعبیری دارد که خیلی تعبیر عجیبی است.
کتاب الدرة المضیئة فی الرد علی ابن تیمیه از سُبکی دارد:
«لمّا أحدث ابن تيمية ما أحدث في أصول العقائد ونقض من دعائم الإسلام الأركان والمعاقد بعد أن كان مستترا بتبعية الكتاب والسُّنّة»
فتاوى الشبكة الإسلامية - (ج 8 / ص 3210)
بدعتهایی که ابن تیمیه در اصول اعتقادات گذاشت ارکان دعائم اسلام را نقض کرد خودش را در زیر پوشش تبعیت کتاب و سنت مخفی کرد.
اظهار میکرد:
«أنه داعٍ إلى الحقّ هادٍ إلى الجنّة، ولكن خرج عن الاتّباع إلى الابتداع»
از تبعیت کتاب و سنت خارج شد و وارد بدعتگذاری شد.
« وشذّ عن جماعة المسلمين بمخالفة الإجماع»
از جماعت مسلمین خارج شد
« وقال بما يقتضي الجسميّة والتركيب في الذات المقدّس»
تا آنجایی که ایشان به صراحت میگوید:
« فلم يدخل في فرقة من الفِرق الثلاث والسبعين»
در هیچ یک از هفتاد و سه فرقه ایشان وارد نشد.
نه در فرقه ناجیه نه در فرقه هالکه این حرف یک کسی است که به قول ذهبی الامام الحافظ فخر المحققین است.
میگوید ابن تیمیه نه تنها جزء فرقه ناجیه نیست بلکه ایشان جزء فرقه هالکه هم نیست.
میگوید چیزهایی که ایشان آورده:
« وكل ذلك وإن كان كفراً شنيعاً»
با این تعابیر تند! و در فروعات چقدر بدعتگذاری کرد و اباطیلی را اضافه کرد مطالبی در مخالفت کتاب و سنت پیغمبر صلی الله علیه وآله و اجماع امت آورد
«وقد عرف ذلک خواص العلماء ومن یفهم من عوام الفقهاء»
این حرفهایی که ما میزنیم خواصی از علما متوجه میشوند.
«ومن یفهم من عوام الفقهاء ثم بلغنی أنه بثّ دعاته فی اقطار الارض لنشر دعوته الخبیثة و اضلّ بذلک جماعة من العوام»
این تعبیر سبکی نسبت به ابن تیمیه است با آن عقاید فاسدی که داشته است.
الان متأسفانه میبینیم بعضیها میگویند: ابن تیمیه آدم بدی نبوده! حتی در حوزه علمیه قم بعضیها مقاله مینویسند در پایبند بودن و علاقهمندی ابن تیمیه به اهلبیت علیهم السلام! این مایه شرمندگی است.
در هر صورت عمده بحثهایی که ابن تیمیه در رابطه با بحث تجسیم دارد. این باید کاملاً روشن بشود و غالباً ما وقتی درباره ابن تیمیه بحث میکنیم نود درصد افکار را روی قضیه تکفیر ایشان میبریم که ایشان متوسلین را تکفیر میکند مسلمانها را تکفیر میکند. بله! آنها جای خودش باید مطرح بشود ولی آنچه که نسبت به وهابیت خیلی مهم است که خود را موحد و دیگران را مشرک میدانند این است که روی توحید وهابیت یک مقداری کار کنیم اینها چه توحیدی را دارند رواج میدهند؟ اعتقاداتشان نسبت به توحید چیست؟
تلاش میکنیم این فایل را در سایت بگذاریم تا دوستان ملاحظه کنند. ابن تیمیه کتابی دارد درء تعارض العقل والنقل دکتر محمد رشاد سالم هم تحقیق کرده میگوید:
«فإنك تجد عامة ما جاء به الكتاب والأحاديث في الصفات موافقا مطابقا لما ذكر في التوراة»
درء تعارض العقل والنقل ، ج 7، ص 89، اسم المؤلف: تقي الدين أحمد بن عبد السلام بن عبد الحليم بن عبد السلام بن تيمية الوفاة: 728هـ ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1417هـ - 1997م.
ایشان در اوائل جلد اول منهاج السنه از صفحه 21 و 22، ده دوازه مورد تشبیه شیعه به یهود را میآورد که یهود و شیعه به همدیگر شباهت دارند، یهود در نماز اینطرف و آنطرف را نگاه میکند از قبله یک مقداری منحرف میشوند. - ما ندیدیم یهودیها بیایند نماز بخوانند- ایشان میگوید نمازی که یهودیها میخوانند از قبله یک مقداری منحرف میشوند!
«وکذلک الشیعة»
یهود نماز مغرب را تأخیر میاندازند وکذلک رافضه، یهود برای زنهایشان مهریه قرار نمیدهند کذلک الشیعة، حدود ده پانزده مورد شیعه را با یهود تشبیه میکند.
ابن تیمیه میگوید:
«فإنك تجد عامة ما جاء به الكتاب والأحاديث في الصفات موافقا مطابقا لما ذكر في التوراة»
عموم آنچه که کتاب و احادیث ما در صفات آوردهاند همه اینها موافق و مطابق است با آنچه که در تورات ذکر شده است.
در کتاب بیان تلبیس الجهمیه از ابن عباس نقل شده است:
«هل رأی محمد (صلی الله علیه و سلم) ربه؟ قال: نعم. قال: کیف رأی؟ قال: فی صورة شاب دونه ستر من لؤلؤ کأنّ قدمیه فی خضرة»!
خدا را به صورت یک جوانی دید که در پایین تنش یک لنگی از لؤلؤ بود و گویا قدمهای خدای عالم، در داخل سبزهزار بوده است!
بعد میگوید من به ابن عباس گفتم:
ألیس فی قوله:
(لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يدْرِكُ الْأَبْصَارَ)
سوره انعام (6): آیه103
گفت:
«لا أم لک! ذاک نوره الذی هو نوره إذا تجلی بنوره لا یدرکه شئ»
وقتی خدای عالم با نورانیتش تجلی کند کسی نمیتواند ببیند.
ولی اگر خدا تواضع کند و نورانیتش را کنار بگذارد به صورت شاب امرد دیده میشود!
بعد ابن تیمیه میگوید:
«وهذا یدلُ علی أنه رأه واخبر أنه رأه فی صورة شاب دونه ستر وقدمیه فی خضرة وأنّ هذه الرؤیه هی المعارضة بالآیة والمجاب عنها بما تقدم فیقتضی أنها رؤیة عین»
بیان تلبیس الجهمیه ج 7 ص ۲۹۰، ابن تیمیه، چاپ عربستان سعودی،با تحقیق محمد البریدی.
یعنی رسول اکرم، خدای عالم را نستجیر بالله، نستجیر بالله با چشم سر دیدند.
«کما فی الحدیث الصحیح المرفوع»
«کما فی الحدیث صحیح المرفوع»
گفتیم مرفوع از دیدگاه اهلسنت، غیر از مرفوع از دیدگاه شیعه است، شیعه به حدیثی مرفوع میگوید که یک یا چند راوی از سند او حذف شده باشد ولی اهلسنت به روایتی مرفوع میگویند که منسوب به نبی مکرم باشد.
كما في الحديث الصحيح المرفوع عن قتاده عن عکرمه عن ابن عباس قال قال رسول الله صلى الله علیه وسلم رأیت ربی فی صوره شاب أمرد»
تا به حال برای من روشن نشده که خدای عالم را به صورت جوان بیمو دیدن -کلمه امرد- چه صیغهای است؟! روی چه اصلی آمده است؟!
حالا در فضیلت مردان بهشتی میگویند شابٌ مثلا 30 ساله، 25 ساله، 40 ساله ولی اینکه خدای عالم را دارند توجیه میکنند به اینکه این امرد بوده هنوز موی صورتش در نیامده نستجیر بالله این مدح خدای عالم است یا ذم خدای عالم است ما متوجه نشدیم! ندیدم هم این آقایان روی امرد یک مقدار دقتی کرده باشند.
شاید برخی افراد این روایات را ساختند که خودشان گرفتار بعضی از فسادهای اخلاقی بودند، یک وقت اگر فرصت بشود عرض خواهم کرد که بعضی از علمای بزرگ اینها گرفتار همین فساد اخلاقی بودند. ابن کثیر دمشقی به صراحت اعلام میکند که غالب امرای ما، سلاطین ما، قضات ما و علمای ما گرفتار این فساد اخلاقی لواط بودند یعنی به صراحت این مطلب را اعلام میکند. این مطلب را ابن کثیر دمشقی در البدایة والنهایة در رابطه با بحث لواط مطرح میکند و میگوید:
«فاحشة اللواط التي قد ابتلى بها غالب الملوك والأمراء والتجار والعوام والكتّاب والفقهاء والقضاة ونحوهم»
البداية والنهاية ، ج 9، ص 162، اسم المؤلف: إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي أبو الفداء الوفاة: 774 ، دار النشر : مكتبة المعارف – بيروت.
پرسش:
آیا میشود به همین قول ابن کثیر استناد کرد؟ آیا این را قبول دارند؟
پاسخ:
بله، ابن کثیر نظر و فتوای خودش را دارد مطرح میکند. قبول دارند یا ندارند دیگر به ما ارتباطی ندارد.
پرسش:
اگر استناد کنیم به این کتاب میپذیرند یا نمیپذیرند؟
پاسخ:
بله میپذیرند، چرا نپذیرند، ابن کثیر دمشقی شاگرد ابن تیمیه است من حدس میزنم که این آقایان اینچنین مباحثی را مطرح کردهاند، بحث امرد بودن خدا ما عاشق خدای عالم هستیم علاقهای به خدا داریم عشقمان را به خدای عالم با این روش میخواهیم نشان بدهیم!
«تخلقوا باخلاق الله»!
میخواهند باشند.
الحق والانصاف من هیچ توجیهی در مطرح کردن بحث امرد توسط اینها ندیدم.
«له وفرة جعد قطط »
موهایش فرفری بوده احتیاج اینکه به سلمانی برود و موهایش را فرفری بکند نیست! این هم از صفاتی است که به این شکل بخواهند به کسی اظهار علاقه بکنند میآورند.
در عبارت مرحوم شیخ مفید یا عبارت ابن عساکر است که یکی از بزرگانشان بالای پشت بام رفت دید که یک پسر بچه 12- 13 ساله امرد آنجا است و تصور کرد که این خدای عالم است به طرف او رفت که او را بغل کند وببوسد کند او هم فرار کرد و کار به دادگاه کشید.
پسر گفت این شیخ میخواست به من تجاوز کند شیخ گفت این حرفها چیست؟ چرا به من تهمت میزنی؟ من تصورم این بود که تو خدای من هستی بالای پشت بام من آمدی، رحمت بر من نازل کنی آمده بودم شما را احترام بکنم و مدام میگفتم:
ای خدا تو کجایی تا شوم من چاکرت/ چارقت دوزم کنم شانه سرت!
آمده بودم موی خدای خودم را شانه بزنم!
پرسش:
استاد! آیا فقط در کتابهای ابن تیمیه این حدیث آمده، یا محمد ابن عبدالوهاب و بقیه علمایشان هم این را دارند؟
پاسخ:
نه جاهای دیگر هم دارند، درباره حدیث
«أن محمدا رأى ربه في صورة شاب أمرد»
میگویند:
«هذا الحدیث من هذه الطریق صححه جمع من اهل العلم الامام احمد المنتخب من علل و...»
ابو زرعه رازی بنیانگذار علم رجال، الطبرانی، ابوالحسن بشّار، ابو یعلی، ابن صدقه، ابن تیمیه همه تصحیح کردهاند!
بله:
«وضعفه ابن الجوزی واستنکره الذهبی»
ولی هفت نفر از بزرگانشان این روایت را تصحیح کردهاند، آنهایی که نقل کردند و رد شدند بماند.
بنباز در مسائل الامام بن باز میگوید:
«سئل : إن ربکم لیس بأعور یدل على أن العینین اثنتان ؟ الجواب : نعم. سئل : هل ثبت أکثر ؟ قال : لا، بل اثنتان»
...خدای عالم، دو تا چشم بیشتر ندارد!
مسائل الإمام ابن باز (المجموعة الثانیة)،ص 10 ط دار التدمریة
یعنی تا این اندازه!!
الفتاوی الحمویه از ابن تیمیه است، که در آن به صورت قاطع بحث عین را برای خدای عالم ثابت میکند.
در مجموع فتاوای میگوید:
«فقد حدث العلماء المرضيون وأولياؤه المقبولون أن محمدا رسول الله يجلسه ربه على العرش معه»
كتب ورسائل وفتاوى شيخ الإسلام ابن تيمية، ج 4، ص 374، اسم المؤلف: أحمد عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : مكتبة ابن تيمية ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي
خدا که بر بالای عرش، عرش را تقریباً مثل تخت سلطنتی تصور میکنند خدا وقتی مینشیند پیغمبر اکرم را هم بغل خودش مینشاند!
یک جا میگویند خدا که روی تخت مینشیند از هر طرف چهار انگشت اضافه میآید! چطور میشود که این جا میگویند پیامبر هم کنار خدا می نشیند؟! حال پیغمبر را کجا مینشاند؛ یا یک عرش دیگری را خلق میکنند پیغمبر را بغلش مینشانند یا نستجیر بالله خدای عالم پیغمبر را روی زانویش مینشاند آدم نمیداند اینها با این فسادهایی که در بحث توحید دارند چگونه خودشان را موحد و شیعهایی که توحید و معارفش را از منبع وحی اهلبیت علیهم السلام گرفته را مشرک می دانند؟!
باز ابن تیمیه در کتاب مجموع فتاوای خودش دارد که عبدالله ابن عمر از پیغمبر اکرم روایت نقل میکند تا آنجایی که میگوید:
«أنه ما يفضل منه إلا أربع أصابع فجعل العرش يفضل منه أربع أصابع»
كتب ورسائل وفتاوى شيخ الإسلام ابن تيمية ، ج 16، ص 435، اسم المؤلف: أحمد عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : مكتبة ابن تيمية ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي
ایشان میگوید وقتی خدای عالم، در عرش مینشیند از هر طرف عرش چهار انگشت از خدا اضافه است! -این بر عکس آن روایت قبلی است-
در حالی که بنباز میگوید که اگر خدای عالم، روش عرش مینشیند از عرش بزرگتر نباشد عظمت خدا واضح نمیشود چون خدا روی عرش مینشیند چهار انگشت از عرش بزرگتر است این دلیل بر عظمت خدای عالم است!
ابن تیمیه میگویند به عکس وقتی خدای عالم نستجیر بالله روی عرش مینشیند چهار انگشت عرش اضافه است.
«هو موضع جلوس محمد صلى الله عليه وسلم»
كتب ورسائل وفتاوى شيخ الإسلام ابن تيمية ، ج 16 ص 436اسم المؤلف: أحمد عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : مكتبة ابن تيمية ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي
یا در بیان تلبیس الجهمیه میگوید وقتی که خدای عالم، بالای عرش مینشیند،
«لها أطيط كأطيط الرحل العلا في أول ما يرتحل»
وقتی خدا روی عرش مینشیند این عرش مثل بچه شتری که برای اولین سوارش میشوند زوزه میکشد و ناراحت میشود و سر و صدا میکند! این عرش مثل بچه شتر زوزه میکشد و ناله میکند!
بيان تلبيس الجهمية في تأسيس بدعهم الكلامية، ج3، ص 268، المؤلف: تقي الدين أبو العباس أحمد بن عبد الحليم بن عبد السلام بن عبد الله بن أبي القاسم بن محمد ابن تيمية الحراني الحنبلي الدمشقي (المتوفى: 728هـ) ،المحقق: مجموعة من المحققين ، الناشر: مجمع الملك فهد لطباعة المصحف الشريف، الطبعة: الأولى، 1426هـ
بعد میگوید:
«فهؤلاء الأئمة المذكورة في إسناده هم من أجل الأئمة وقد حدثوا به هم وغيرهم ولم ينكروا ما فيه من قوله من ثقل الجبار فوقهن»
باز در جایی دیگر در کتاب بیان التلبیس الجهمیه میگوید خدای عالم چهار انگشت از عرش، بزرگتر است.
«وانه ليقد عليه فما يفضل منه إلا قدر أربع أصابع ومد أصابعه الأربعة»
پیغمبر انگشتانش را هم نشان داد!
«وإن له أطيطا كأطيط الرحل الجديد إذا ركبه من يثقله »
بيان تلبيس الجهمية في تأسيس بدعهم الكلامية، ج3، ص 261، المؤلف: تقي الدين أبو العباس أحمد بن عبد الحليم بن عبد السلام بن عبد الله بن أبي القاسم بن محمد ابن تيمية الحراني الحنبلي الدمشقي (المتوفى: 728هـ) ،المحقق: مجموعة من المحققين ، الناشر: مجمع الملك فهد لطباعة المصحف الشريف، الطبعة: الأولى، 1426هـ
والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته