بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه هجدهم 97/07/29
موضوع: ضرورت توانمند سازی علمی در مسیر پاسخگوئی به شبهات(13) – آشنائی با برخی مصادر مهم تاریخی(2)
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله.
بحث ما در رابطه با منهج الاجابة عن الشبهات بود به مصادر تاریخی رسیدیم، اولین مصدر تاریخی که ما نیاز داریم اطلاعاتی درباره آن داشته باشیم، «سیر» و «مغازی» ابن اسحاق «متوفای 151» است؛ یعنی یک سال بعد از شهادت امام صادق (علیه السلام)، بعد از وفات زراره، محمد بن مسلم و ابوبصیر و غیره است، البته سال 150 را هم سال «تناثر النجوم» میدانند.
«محمد بن اسحاق» تقریبا اولین مورّخی است که قلم به دست گرفته و حقایق تاریخی را روی کاغذ آورده است. «محمد بن شهاب زهری»، «متوفای 124» است ایشان میگوید:
«لا يزال بالمدينة علم جم ما كان فيهم بن إسحاق»
مادامی که ابن اسحاق در مدینه بود انبوه علم در آنجا وجود داشت
در رابطه با مغازیاش سوال کردند گفت:
«هذا اعلم الناس بهذا»
تاريخ بغداد ، اسم المؤلف: أحمد بن علي أبو بكر الخطيب البغدادي الوفاة: 463، دار النشر : دار الكتب العلمية – بيروت، ج 1 ص 219.
«شعبه» که از بزرگان اهلسنت و تقریبا میشود گفت از فحول رجال است میگوید:
«ابن اسحاق امیرالمؤمنین فی الحدیث»
الاغتباط لمعرفة من رمي بالاختلاط ، اسم المؤلف: إبراهيم بن محمد بن خليل الطرابلسي ، دار النشر : الوكالة العربية - الزرقاء ، تحقيق : علي حسن علي عبد الحميدج6، ص 57
«ابن مدینین» که معمولا تکههای ضد امیرالمؤمنین زیاد دارد و مشهور به نصب است میگوید:
«حدیث ابن اسحاق صحیح»
«ابوزرعه» که ایشان هم از بنیانگزاران رجال اهلسنت است میگوید:
«اجمع الکبراء من اهل العلم علی الاخذ به»
تاريخ بغداد ، اسم المؤلف: أحمد بن علي أبو بكر الخطيب البغدادي الوفاة: 463، دار النشر : دار الكتب العلمية – بيروت، ج 1 ص 224.
روش ابن اسحاق را هم آوردیم بر اینکه سه تا موضوع را ایشان در این کتابش آورده است. اخبار خلقت را از حضرت آدم شروع کرده تا حضرت اسماعیل و از حضرت اسماعیل تا نبی مکرم. بعد حیات پیغمبر اکرم را آورده و تاریخ نبی مکرم قبل از بعثت و بعد از بعثت را آورده و در بخش اول عمدتا بر اساس اسرائلیات اعتماد کرده است. احادیثی که در تورات و غیره نسبت به انبیاء گذشته بوده آنها را آورده است.
این بخش اول کتاب است، در بخش اول اخبار عرب قبل از اسلام و انساب عرب و اینها را مطرح کرده و هدفش از اینکه اخبار عرب را آورده، اثبات صحت اصول نبوت نبی مکرم است و ارتباط نبی مکرم به دیگر انبیاء است.
بعد از این قضایا شروع به نقل وقایعی کرده که در حیات پیامبر مکرم اسلام از صحابه صادر شده و مطالب و برخوردهای که اینها با نبی مکرم داشتند، اطاعتها و مخالفتها این مباحثی است که ایشان در اینجا مطرح کرده است.
دیروز ما قول دادیم یک بحثی را در رابطه با آقایان و بزرگان اهلسنت و برخوردهایشان شروع کنیم این بحث را از «ابن اسحاق» آغاز میکنیم عزیزان ببینند که اینها برخوردهایشان با بزرگان چطوری است.
شوکانی (متوفای 1250) تعبیری دارد میگوید: تابع یک مذهب بودن باعث میشود که متعرض بعضی از عوامل جرح و تعدیل نشوند. و اهتمام کنند در جاهای که موافق هستند مناقب و فضائل را میآورند و مسالب را نمیآورند و در جاهای که مخالف هستند عیوبات و تضعیفات را میآورند و تصحیحات را نمیآورند.
بعد میگوید:
«ولا أقول إنهم يتعمدون الكذب ويكتمون الحق فهم أعلى قدرا وأشد تورعا من ذلك ولكن رسخ في قلوبهم حب مذاهبهم فأحسنوا الظن بأهلها فتسبب عن ذلك ما ذكرنا »
أدب الطلب ومنتهى الأدب ، اسم المؤلف: محمد بن علي الشوكاني الوفاة: 1250هـ ، دار النشر : دار ابن حزم - لبنان / بيروت - 1419هـ - 1998م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : عبد الله يحيى السريحي، ج 1، ص 116
طرف حنفی است و عشق به ابوحنیفه وجودش را گرفته و حسن ظن دارد و با توجه به این حسن ظن، مطالبی که به نفع احناف است را میآورد و اگر به ضرر احناف است کنار میگذارد.
«ولم يشعروا بأن هذا الصنيع من أشد التعصب وأقبح الظلم»
اینها توجه نداشتند کاری را که انجام میدهند بدترین تعصب و قبیحترین ظلم است.
«بل ظنوا أن ذلك من نصرة الدين ورفع منار المحقين ووضع أمر المبطلين »
اینها تصور میکنند که با این کار منارههای محقین بالا میبرند و امر مبطلین را پایین میآورند
«غفلة نهم وتقليدا»
آقای «علامه معلمی عتمی» که امروز نظراتش در میان دانشگاهیها و در کل کشورهای اسلامی تدریس میشود و به عنوان یک نظریهای ثابت، نظریه ایشان مطرح است و در کتابهای دانشگاهیشان نظرات ایشان وجود دارد.
البته ایشان وهابی نیست، ولی با همه ساخته است. آدم جری است. آدمی است که خیلی از حقایق را بی پرده مطرح کرده است، و کتابی به نام « التنکیل بما فی تأنیب الکوثری من الاباطیل» دارد.
ایشان میگوید:
«ومن تأمل حال كثير من علماء المذاهب رأى أن كثيراً منهم قد تكون حالهم عند التحقيق شراً من حال اصبغ»
یک ضرب المثلی است که میگویند اصبغ هر طرف که باد میوزید به آن طرف تمایل پیدا میکرد
«يظهرون التدين بقبول الحديث وتعظيم ( الصحيحين )»
علمای ما میگویند آدم متدینی است ما حدیث را قبول داریم و صحیحین را گرامی میداریم.
بعد اینها میگویند:
« إن الحديث إذا كان في ( الصحيحين ) أو أحدهما فهو مقطوع بصحته ، فإذا جاءوا إلى حديث مخالف لمذهبهم حرفوه أقبح تحريف ، فالرد الصريح أخف ضرراً على المسلمين»
اگر بیایند بگویند اصلا این روایت را ما قبول نداریم بهتر از تحریف و تأویل است
«وأهون مؤته على آهل العلم والدين من إثارة الشبه والتطويل والتهويل»
که میآیند توجیهات و تشبیهاتی میکنند مطالب طول و درازی درباره آن حدیث میگویند
«الذي يغتر به كثير من الناس ويضطر العلم إلى صرف وقته في كشف ذلك»
کارهای در آن انجام میدهند که علما باید یک وقت زیادی بگذارند تا مطالب نادرست اینها را توجیه کنند. بعد دارد که:
«ومن عادة الأئمة اذا وقع فی المتن شیئ یستنکر انهم یردون حدیث بادنی علل ولوکان مما یخرج البخاری عادة سواء من الروات او...»
تا میرسد به «محمود ابوزهر» که از ائمه و بزرگان اهلسنت است و الازهری هم است. میگوید کثیری از علمای مقلد را میبینیم که:
أذا وجدوا حدیثا یخالف مذهبهم ولم یستطیعوا الجواب عنهم»
وقتی به یک روایتی میرسند که مخالف مذهبشان است و نمیتوانند جواب بدهند
«نراهم یلتزمون المذهب ویحملون العمل بالحدیث»
میگویند مذهب ما اینطوری گفته ما کاری به حدیث نداریم مقتضای مذهب ما این است
«واذا عجزوا عن ذلک ادع النسخ»
زمانی که عاجز شدند میگویند آقا این حدیث، نسخ شده است.
آقا چه موقع نسخ شده؟ و ناسخش چه کسی است؟ بدون اینکه هیچ دلیلی برای او بیاورند، آن را رد می کنند. و اگر از ادعای نسخ هم عاجز بشوند میگویند:
«أن امامهم اطلع علی کل مروی»
اطلاعات امام ما بیشتر بوده حتماً ایشان این روایت را دیده و به آن عمل نکرده
یا نه میگویند:
«إنّ امر الحدیث عظیم ولیس لمثلنا أن یفهم»
اصلاً مقام این روایت خیلی بالا است ما اصلاً نمیتوانیم بفهمیم
التنكيل بما في تأنيب الكوثري من الأباطيل؛ المؤلف: عبد الرحمن بن يحيى بن علي بن محمد المعلمي العتمي اليماني (المتوفى: 1386هـ)؛ مع تخريجات وتعليقات: محمد ناصر الدين الألباني - زهير الشاويش - عبد الرزاق حمزة؛ الناشر: المكتب الإسلامي، الطبعة: الثانية، 1406 هـ - 1986 م ؛ ج 1، ص 353
مثلاً در مورد حدیث خلفای اثنی عشر؛ ذهبی، نووی، بدر الدین عینی میآیند توجیه میکنند که پیغمبر فرمود خلفای من دوازه نفر هستند، پنج تایش قطعی است ابابکر، عمر، عثمان، امیر المؤمنین و امام مجتبی، بعد معطل میمانند چه کار بکنند!
دوستان به فتح الباری، جلد 13، صفحه 180 و 181 مراجعه کنند ببینند که ابن حجر خودش را هلاک کرده، آسمان و زمین را به هم بافته، شرق و غرب را به هم ریخته که بتواند یک توجیهی برای خلفای اثنی عشر درست بکند، و دوازده خلیفه درست بکند. سراغ معاویه و یزید میرود، بعد معاویة بن یزید را میگوید کهاو آدم خوبی نبوده چون یزید و معاویه را لعنت کرده!!
بعد سراغ ولید و عبدالملک میرود و میگوید اینها که نشد. ما بیست و پنج تا خلفای بنی امیه را چه کار کنیم؟ پنج تایش آنجا رفته، بیست تا مانده این هفت هشت تا را از بین کدامشان انتخاب بکنیم؟ میگوید عمر بن عبدالعزیز درست است که آن آخرها است ولی آدم خوبی است به این خلفای اثنی عشر بچسبانیم.
بعد سراغ بنی العباس میرود نه آقا آنها آدمهای خوبی نبودند آخرش میگوید ابن جوزی و محلب و غیره گفتند:
«قد أطلت البحث عنه، وتطلّبت مظانّه، وسألت عنه، فما رأيت أحدا وقع على المقصود به»
فتح الباري شرح صحیح البخاری؛ ابن حجر عسقلانی، ج 13 ص 212
هر کس درباره این حدیث حرف زده، دیدیم و از هر کسی که احتمال میدادیم معنای حدیث را فهمیده رفتیم خدمتشان سوال کردیم. ولی ما نتوانستیم کسی پیدا کنیم که بر مراد پیغمبر اطلاعی داشته باشد.
خلفاء که دوازده نفر هستند، نفهمیدیم قضیه این دوازده نفر چه بوده؟ حداقلش باید بگوید ما شیعه را قبول نداریم ولی مذهب شیعه امامیه با این حدیث تطبیق میکند بعد بیاید این را نقد کند.
یکی از معجزات اهلبیت علیهم السلام است که این روایت در صحیح بخاری و صحیح مسلم حدود هفده، هجده جا آمده است. خیلی از مستبصرینی که در پنجاه شصت سال اخیر مستبصر شدند از علما و اساتیدشان، یکی از اساسیترین عامل استبصار اینها، حدیث خلفای اثنی عشر بوده است.
اولاً این در صحیحین آمده و ثانیاً علماء، هیچ جوابی برای او ندارند. می گویند «یزید بن معاویه»، که قاتل امام حسین، و قاتل هفتصد صحابه در قضیه حرَّ بوده را میگوید خلیفه پیغمبر بوده است! و حال اینکه در خلفای اثنی عشر قیوداتی دارد این قیودات با امثال معاویه و یزید و ولید تطبیق نمیکند. زیرا این خلفای اثنی عشر؛
«یهدون إلی الحق لايضرهم من خالفهم»
مشخص است بر اینکه صحابه و ملت با اینها مخالفت میکنند و با اینها درگیر میشوند و در حق اینها ظلم میکنند.
در هر صورت...
در مورد «محمد ابن اسحاق» صحبت می کردیم. بدر الدین عینی میگوید:
«ولوکان الحدیث علیهم لاعلوه بمحمد ابن اسحاق کما هو عادة البیهقی وامثاله»
می گوید: اگر حدیثی از ابن اسحاق بیاید به ضررشان باشد هزاران علت، هزاران مرض، هزاران تضعیف برای این روایت جور میکنند (لاعلوه)؛ یعنی ذکروه علة، بیماریهای روایت را تعلیل یا علّه میگویند.
«فلما صار لهم»
اگر این روایت به نفعشان باشد
«جعلوا اسناده جید»
بهبه چه سند خوب و جیّدی است
«لا تأن فیه»
اصلاً طعن و اشکالی نیست.
در مورد «بدر الدین عینی» ما تحقیق کردیم دیدیم عینی که دیگران را این طور مسخره میکند خودش چه کار کرده است؟ آقای مبارک فوری، شارح سنن ترمذی میگوید:
« فَصَنِيعُ الْعَيْنِيِّ أَعْجَبُ»
کارهای که بدر الدین عینی در شرح صحیح بخاری آورده خیلی جای تعجب دارد
« فإنه يَتَكَلَّمُ في بن إِسْحَاقَ وَيَجْرَحُهُ إذا وَقَعَ هو في إِسْنَادِ حَدِيثٍ يُخَالِفُ مَذْهَبَ الْحَنَفِيَّةِ»
بدبختی این است که بدر الدین عینی حنفی است و ابن حجر شافعی است. هر دو هم شرح صحیح بخاری نوشتند. در خیلی از موارد احادیث، به نفع شافعیها است بدر الدین عینی عَلَم مخالفت برداشته. وقتی که احادیث علیه حنفیها است ابن حجر علَم مخالفت برداشته. جالب است برخورد این دو شارح در رابطه با احادیثی که موافق و یا مخالف مذهبشان است. بعد میگوید:
« وَيُوَثِّقُهُ وَيَعْتَمِدُهُ إذا وَقَعَ في إِسْنَادِ حَدِيثٍ يُوَافِقُ مَذْهَبَهُمْ»
اگر ابن اسحاق در یک روایتی قرار بگیرد که روایت به نفع حنفیها است می گوید این حدیث صحیح است و قابل اعتماد است.
تحفة الأحوذي بشرح جامع الترمذي، اسم المؤلف: محمد عبد الرحمن بن عبد الرحيم المباركفوري أبو العلا، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت ج1، ص 52
من یک نمونه آوردم. آقای عینی در کتاب البنایة شرح الهدایة، جلد 2، صفحه 318 حدیثی را میآورد و بعد میگوید در این حدیث عُباده، «محمد ابن اسحاق» است؛
«وهو مدلس قال النووی لیس فیه إلا التدلیس»
اصلاً ابن اسحاق غیر از تدلیس هیچ چیزی ندارد. بعد میگوید:
« قلنا: المدلس إذا قال عن فلان لا يحتج بحديثه عند جميع المحدثين، مع أنه قد كذبه مالك وضعفه أحمد »
رئیس مالکیها گفته ابن اسحاق دروغگو است احمد ابن حنبل گفته ابن اسحاق ضعیف است و گفته که:
« وقال: لا يصح الحديث عنه »
اصلاً صحیح نیست ما از ابن اسحاق روایت نقل کنیم.
البناية شرح الهداية؛ المؤلف: أبو محمد محمود بن أحمد بن موسى بن أحمد بن حسين الغيتابى الحنفى بدر الدين العينى (المتوفى: 855هـ)، الناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، لبنان، الطبعة: الأولى، 1420 هـ - 2000 م؛ ج 2، ص 318
و در عمدة القاری میگوید:
«وأعله ابن الجوزي بابن إسحاق في سنده»
خود ابن جوزی که شافعی مذهب است، این روایت را تضعیف کرده است.
بعد می گوید:
« يكون إسناد الحديث صحيحا »
آقای ابن جوزی چرا تضعیف کردی؟ سند حدیث، صحیح است
« وأبو داود لم يبين كيفية الوهم ... لأن ابن إسحاق من الثقات الكبار عند الجمهور »
دقت کنید آنجا میگوید:
«کذبه مالک وضعفه احمد ولیس فیه إلا التدلیس»
در اینجا دارد:
«لأن ابن إسحاق من الثقات الكبار عند الجمهور »
عمدة القاري شرح صحيح البخاري ، اسم المؤلف: بدر الدين محمود بن أحمد العيني الوفاة: 855هـ ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي – بيروت، ج 7، ص 270.
آن وقت این آقایان آمدند به مذهب و رجال شیعه اشکال میکنند که آقا شیعه که رجال و درایه و چه و چه ندارد!
من تحقیق کردم اصلاً عمدة القاری از چه سالی شروع و چه سالی تمام کرده؟ دیدم از سال 820 تا سال 847؛ یعنی 27 سال در رابطه با عمدة القاری کار کرده است. کتاب «البنایه» را هم از سال 817 تا سال 850 کار کرده است. یعنی این دو تا کتاب را در یک زمان کار کرده است.
از این طرف میگوید:
«لأن ابن إسحاق من الثقات الكبار عند الجمهور »
آخر این جمهوری که مالک و احمد تضعیف کرده، و یا ابو زرعه گفته:
«لا یقضی له بشئ»
نووی گفته:
«لیس فیه علة»
چه جمهوری است؟ جمهور با همینها جمهور هست. غیر از این مگر شما جمهور دیگری هم دارید!؟ خود مبارک فوری هم همین بحث را طول داده که ایشان چنین و چنان کرده و همچنین بیهقی میگوید:
«هذا حديث ينفرد به محمد بن إسحاق بن يسار عن يعقوب بن عتبة وصاحبا الصحيح لم يحتجا به»
عون المعبود شرح سنن أبي داود ، اسم المؤلف: محمد شمس الحق العظيم آبادي الوفاة: 1329 ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1995م ، الطبعة : الثانية ج 13 ص 14
می گوید: در صحیح مسلم و بخاری، به روایات محمد ابن اسحاق احتجاج نکردند. بله مسلم «استشهاد» کرده. «احتجاج» غیر از «استشهاد» است. احتجاج آنجای است که میآید به روایتش استدلال میکند، و استنباط به حکم شرعی میکند. استشهاد یعنی ما روایت صحیح داریم برای مؤید شاهد میآوریم و میگوییم این روایت شواهدی هم دارد. ابن حجر و ذهبی این عبارت را زیاد دارد که: وللروایة شواهد»
بعد می گوید: مالک ابن انس از او راضی نبود یحیی ابن مَعین گفته حجت نیست و در حلال و حرام نمیشود به آن احتجاج کرد.
این مطلب در الاسماء والصفات، جلد 2، صفحه 317 آمده. حالا ببینید این آقایی که میگوید حجت نیست. یحیی ابن مَعین گفته چنین و چنان (لا یُحتَجُ بِهُ). مالک از کارش راضی نبوده. شیخین احتجاج نکردند؛ در جای دیگر دارد:
«وهذا إسناد صحيح ذكر فيه سماع محمد بن إسحاق من مكحول»
كتاب القراءة خلف الإمام ، اسم المؤلف: أحمد بن الحسين بن علي البيهقي أبو بكر الوفاة: 458 ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1405 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : محمد السعيد بن بسيوني زغلول ج 1، ص 58
اینها نمونههای در رابطه با عملکرد حضرات نسبت به روات است. یعنی حقیقت در رابطه با وثاقت روات ملاک نیست، حقیقت، معتقدات خودش است. هر راوی، بر طبق معتقدات خودش روایتی بیاورد قابل قبول است. برخلاف معتقداتش بیاورد، میگوید ضعیف است. این برای آقایان ملاک است و این هم نتیجه دور افتادن از اهلبیت است.
یا مثلاً در رابطه با قسمت واقدی که ما بعداً میآوریم به همین شکل است نسبت به واقدی، احمد ابن حنبل گفته:
«کذابٌ یقلب الاحادیث»
روایت را جابجا میکرده است
«واقدی یضع الحدیث»
بدترین تضعیف نسبت «وضع» است. یعنی حدیث جعل میکرده، دروغ گفتن یک مرتبه پایین است (الکاذبُ قد یَصدق) کسی که دروغ میگوید گاهاً حرف راست هم میزند. ولی وقتی به وضع حدیث متهم شد دیگر باید او را به زباله دان بیاندازیم. و یا ابن مَعین گفته:
«لیس بثقة»
همه اینها را ذهبی نقل میکند و بعد میگوید:
«واستقر الإجماع على وهن الواقدي»
ميزان الاعتدال في نقد الرجال، اسم المؤلف: شمس الدين محمد بن أحمد الذهبي الوفاة: 748، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1995، الطبعة: الأولى، تحقيق: الشيخ علي محمد معوض والشيخ عادل أحمد عبدالموجود ج 6 ص 276
عینی آمده میگوید:
« سبحان الله ، إذا كان الواقدي فيما يحتجون به يسكتون عنه »
به روایت واقدی احتجاج میکنند ساکت هستند.
«وإذا كان فيما يحتج به عليهم يشنعون بأنواع الطعن»
کسی دیگر میآید به روایت واقدی بر ضد اینها استناد میکند آنجا دیگر انواع طعنهها، ظنها و مذمتها را میآورند.
عمدة القاري شرح صحيح البخاري ، اسم المؤلف: بدر الدين محمود بن أحمد العيني الوفاة: 855هـ ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي – بيروت ج 9 ص 69
به طور مثال بدر الدین عینی میگوید:
«قد أخرج ابن سعد هذه الطرق كلها من رواية الواقدي ، فهو ليس بحجة قلت : ما للواقدي»
از جان واقدی چه میخواهید، واقدی چه اشکال دارد!
« وقد روي عنه الشافعي وأبو بكر بن أبي شيبة وأبو عبيد وأبو خيثمة ، وعن مصعب الزبيري ثقة مأمون ، وكذا قال المسيبي»
عمدة القاري شرح صحيح البخاري ، اسم المؤلف: بدر الدين محمود بن أحمد العيني الوفاة: 855هـ ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي – بيروت ج 20، ص 69
بعد در ادامه در جلد 18، صفحه 81 میگوید:
«الواقدی شدید الضعف اذا انفرد فکیف اذا خالف؟»
آنجای که منفرد باشد ضعیف است تا چه رسد آنجای که روایت واقدی مخالف باشد.
بعد میگوید:
« ومن العجب أن الواقدي أحد مشايخ إمامه الشافعي ويحط عليه هذا الحط وهو ، وإن كان ضعفه بعضهم ، فقد وثقه آخرون »
می گوید اگر بعضیها آمدند تضعیف کردند دیگران آمدند توثیقش کردند چرا فقط تضعیفات را میبینید توثیقات را نمیبینید؟
« الواقدي أمين الناس على أهل الإسلام »
عمدة القاري شرح صحيح البخاري ، اسم المؤلف: بدر الدين محمود بن أحمد العيني الوفاة: 855هـ ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي – بيروت ج 18، ص 81
در جای دیگر در رابطه با روز عرفه و آیه شریفه
(الْيوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ)
سوره مائده (5): آیه 3
میگوید اینکه گفتند:
«وأن المائدة نزلت في ذي الحجة يوم عرفة قلت هذا لا يثبت لأن الواقدي فيه كلام»
این خبر ثابت نشده زیرا حرفهای زیاد علیه واقدی است.
عمدة القاري شرح صحيح البخاري ، اسم المؤلف: بدر الدين محمود بن أحمد العيني الوفاة: 855هـ ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي – بيروت ج 2 ص 239
در ادامه میگوید این آیه:
« وإنما نزل يوم عرفة (اليوم أكملت لكم دينكم)»
می گوید در عرفه نازل شده است. حالا در عرفه چه اتفاقی افتاده نازل شده الله اعلم با اینکه شاید بیش از 50 روایت دارند که (الْيوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ) در ذی الحجه نازل شده و روایتش هم عمدتاً از ابو هریره است. خطیب بغدادی در تاریخ بغداد، جلد 8، صفحه 284 با سند صحیح هم نقل میکند.
در هر صورت... یهودیها پیش خلیفه دوم آمدند گفتند آقای عمر
(الْيوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ)
سوره مائده (5): آیه 3
گفتند اگر ما همچنین روزی داشتیم این روز را عید میگرفتیم. روز اکمال دین است. عمر گفت: میدانم این چه زمانی نازل شده. ما هم ان شاء الله در آینده میخواهیم عید بگیریم.
کی نازل شده؟ گفت روز عرفه بعد از نماز مغرب و عشاء نازل شده. روایت دیگر از عمر می پرسند: آقا چه موقع نازل شده؟ می گوید: روز عرفه تمام شد آمده بودیم در مشعر آنجا نازل شد.
روایت سوم میگوید آقا اصلاً شب عرفه نازل شده نه روز عرفه و نه شام عرفه! ما نمیخواهیم جسارت کنیم ولی یک ضرب المثلی است که آدم دروغگو کم حافظه است. ظهر عرفه نازل شده، شب عرفه نازل شده، شام عرفه نازل شده! تمام اینها دنبال این هستند که فضائل امیر المؤمنین علیه السلام مطرح نشود و مردم ندانند با ولایت علی دین کامل شده است.
خود آقایان اهلسنت، شارحین صحیح بخاری هم گیر کردهاند. ابن حجر روایتهایم مختلف را نقل میکند آخرش هم حل نکرده رها میکند. یعنی این قسمتهای که میآید باید اینجا قهرمان بازی در بیاورد و خیلی زیبا وارد بشود متأسفانه بر خلافش عمل میکنند.
ما موارد زیادی از آقایان را جمع کردیم که دارند:
«أن الفقهاء المقلدين يقف أحدهم على ضعف مأخذ إمامه يجبث لا يجد لضعفه مدفعا ومع هذا يقلده»
قواعد الأحكام في مصالح الأنام ج1-2 ، اسم المؤلف: أبي محمد عز الدين السلمي الوفاة: 660 ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت ج 2 ص 135
یا ذهبی میگوید:
«فيا لله العجب من عالم يقلد دينه إماما بعينه في كل ما قال مع علمه بما يرد على مذهب إمامه من النصوص النبوية فلا قوة إلا بالله»
تذكرة الحفاظ ، اسم المؤلف: أبو عبد الله شمس الدين محمد الذهبي الوفاة: 748 ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت ، الطبعة : الأولى ج 1 ص 16
میگوید نصوص و حدیث میآید مذهب امامش را رد میکند و می گوید این روایات بر خلاف رأی آقای شافعی است ولی میگوید با او کار نداریم امام ما اینطوری گفته! حدیث چه است نمیدانیم. یا رشید رضا و اشخاص دیگر هم گفتند احادیث و قرآن میگوید باید برای وضو روی پا را مسح کشید ولی ائمه ما گفتند باید بشوییم! چه کار کنیم؟ مجبور هستیم دست از کتاب و سنت بر داریم!
در بین اینها غوغایی است اگر شما در بحثهای کتابهای فقهیهایشان بروید مخصوصاً در فقه مقارن و اختلاف بین شیعه و سنی است اصلاً کاری ندارند پیغمبر وضو میگرفت پایش را مسح میکرد با سند صحیح؛ امیر المؤمنین پایش را مسح میکرد؛ انس پایش را مسح میکرد؛ عکرمه سر کرده منافقین پایش را مسح میکرد؛ ابوبکر و عمر همینطور...
عثمان در 6 سال بعد میآید میگوید پاهایتان را بشویید چون پایتان کثیف است با این پای کثیف شما کنار بیت الله الحرام میروید و آنجا را آلوده میکنید. آنها چون پیغمبر را دیده بودند عثمان پیغمبر را دیده، امیر المؤمنین و دیگران پیغمبر را ندیدند؟ از ابن عباس شاید بیست تا روایت نقل میکنند که؛
« عن ابن عباس أنه قال ما أجد في كتاب الله إلا غسلتين ومسحتين »
دو تا مسح و دو تا غَسل داریم. شاید بیست تا روایت صحیح دارند دیگر چه کار کنیم!!
والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته