بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اجتهاد وتقلید – تناقض روایات اهل سنت در عمل به سنت
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی محمد رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله.
پرسش:
آیا بعد از مرگ، تکلیفی وجود دارد؟
پاسخ:
تکلیف قطعاً وجود ندارد. بعد از مرگ کلاً پرونده افراد بسته میشود؛ ولی اعمال صالحی وجود دارد که بنده ،در طول حیاتش انجام داده مثل صدقه جاریه، فرزند صالح، کتابها و مساجد ،وقف... که از خودش باقی میگذارد و پاداشش در پروندهاش نوشته میشود.
البته داریم که در عالم برزخ مؤمنین، علماء، بزرگان جمع هستند و حتی با هم گفتگوی علمی دارند.
به هرحال آنچه که مسلم است تکلیف بعد از مرگ برداشته میشود.
پرسش:
بهترین «شرح نهجالبلاغه» کدام است؟
پاسخ:
بهترین «شرح نهجالبلاغه»، «شرح منهاج البراعة» « میرزا حبیب الله خوئی» متوفی ۱۳۲۴ق، است. از معاصرین هم اخیراً «پیام امیر المؤمنین» نوشته آیت الله «مکارم» است که کتاب خوبی است . «شرح نهجالبلاغه ابن ابی الحدید» هم به استثنای آن مواردی که تعصب نشان داده، بد نیست.
پرسش:
آیا روایات «غیت نعمانی» را میشود با مسائل روز تطبیق داد؟
پاسخ:
روایاتی که در «غیبت نعمانی» آمده ، خیلی سخت است با مسائل روز تطبیق بدهیم . ولی به شکل قطع تطبیق دادن که قطعاً صحیح نیست. از جمله بحث سید حسنی و ماجرای قیامش.
پرسش:
سنت پیامبر اعم از تبلیغی و شخصی، حجیت دارد؟
پاسخ:
پارسال و امسال تا الان بحث مان در رابطه با مشروعیت سنت پیغمبر بوده. ما نزدیک 60 آیه از قرآن برای مشروعیت سنت پیغمبر آوردیم و اینکه تمام کارهای پیغمبر، چه مسائل تبلیغی باشد و چه مسائل شخصی، برای ما حجت است. مگر اینکه ما قرینه ای داشته باشیم که از مختصات رسول اکرم باشد.
پرسش:
چه عاملی سبب شد که امیر المؤمنین علیه السلام تنها بمانند؟
پاسخ:
عمدتاً انتقامی بود که از پیغمبر میخواستند بگیرند.
« اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَعْدِيكَ عَلَى قُرَيْشٍ فَإِنَّهُم أضمروا لرسولك ضروباً من الشر والغدر»
امیر المؤمنین میفرماید: خدایا مرا در برابر «قریش» یاری کن اینها میخواستند پیغمبر را با حیله و غَدر شهید کنند
«فعجزوا عنها»
ولی عاجز شدند!
«وحلت بينهم وبينها»
خدایا تو حائل و مانع شدی
«فكانت الوجبة بي، والدائرة علي»
انتقام پیغمبر را از منِ علی گرفتند.
شرح نهج البلاغة؛ اسم المؤلف: أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد بن أبي الحديد المدائني الوفاة: 655 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - 1418هـ - 1998م، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد عبد الكريم النمري، ج20، ص158
ما عبارت های زیادی داریم دال بر کینههای «بدری» و «حنینی» و ... همه اینها عواملی بود که امیر المؤمنین را تنها گذاشتند.
آغاز بحث...
یکی از آیاتی که دلالت میکند بر مشروعیت سنت نبی مکرم، آیه :
(وَمَنْ يعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيتَعَدَّ حُدُودَهُ يدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِيهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُهِينٌ)
و آن کس که نافرماني خدا و پيامبرش را کند و از مرزهاي او تجاوز نمايد، او را در آتشي وارد ميکند که جاودانه در آن خواهد ماند؛ و براي او مجازات خوارکنندهاي است.
سوره نساء (4): آیه 14
یا:
(وَمَنْ يعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا)
و هر کس نافرماني خدا و رسولش کند، آتش دوزخ از آن اوست و جاودانه در آن ميمانند!
سوره جن (72): آیه 23
است.این آیات نشان میدهد که (يعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ) معصیت خدا و معصیت پیغمبر دو چیز مستقل است که معصیت خدا به قرآن بر میگردد (مخالفت یا آیات و دستورات قرآنی) و معصیت رسول به سنت(مخالفت با سنت و فرامین نبوی). وگرنه آوردن کلمه رسول اینجا هیچ معنایی ندارد.
در حقیقت معصیت رسول هم به معصیت الله بر میگردد، این دو آیه نشان میدهد که بحث مخالفت با سنت پیغمبر، مسئله کوچکی نیست.
اگر این آیات را در همه مسائل حتی در مسئله امامت، توحید، صفات حق و ... تعمیم بدهیم و در کنار حدیث ثقلین که ملاک نجات امت است،قرار دهیم،کار آنهایی که با پیامبر مخالفت کردند خیلی سخت می شود.
بعد در آیه 29 سوره توبه نکته ظریفی دارد:
(قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيوْمِ الْآخِرِ وَلَا يحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يعْطُوا الْجِزْيةَ عَنْ يدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ)
با کساني از اهل کتاب که نه به خدا، و نه به روز جزا ايمان دارند، و نه آنچه را خدا و رسولش تحريم کرده حرام ميشمرند، و نه آيين حق را ميپذيرند، پيکار کنيد تا زماني که با خضوع و تسليم، جزيه را به دست خود بپردازند!
سوره توبه (9): آیه 29
این آیه خیلی تندتر از همه آیات قبل است. قتال کنید با آنهایی که به خدا و آخرت ایمان ندارند و محرمات خدا و پیغمبر را رعایت نمیکنند ،این خیلی عجیب است
(وَلَا يدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يعْطُوا الْجِزْيةَ عَنْ يدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ)؛ شاید به ظاهر مربوط به اهل کتاب می باشد؛ ولی انحصار در آنها قطعاً نیست.
یکی از اساتید «دانشگاه ام القری مکه» نکته زیبایی اینجا دارد .میگوید:
«فهذه الآية الكريمة ذكرت نوعين من المحرمات ما حرم الله - تعالى- وما حرم رسول الله - صلى الله عليه وسلم -»
این آیه دو نوع از محرمات را ذکر کرده یکی: «ما حرم الله» و دیگری «ما حرم رسول الله»
«وجمعت بين الأمرين في جملة واحدة عاطفة ما حرم رسول الله على ما حرم الله وذلك يدل بوضوح على أمرين، الأول : أن ما حرم رسول الله - صلى الله عليه وسلم - هو مثل ما حرم الله، وأن الأمرين على منزلة واحدة من حجية التشريع وحكمه »
و جمع بین این دو امر هم با جمله عاطفه صورت گرفته است. این دو مطلب را می رساند: یکی اینکه « ما حرم رسول الله هو مثل ما حرم الله»؛ هر چه را که پیغمبر حرام کرده ولی قرآن نیست، چون در سنت حرام شده قطعا «مثل ما حرم الله» است. هر دو به منزله واحد است از نظر حجیت تشریع و حکم!
«وأن ما شرع الله - تعالى - في كتابه هو مثل ما شرع رسول الله - صلى الله عليه وسلم-»
هیچ تفاوتی با هم ندارد.
نکته دوم :
« أن ما حرم رسول الله - صلى الله عليه وسلم - في سنته هو وحي من عند الله - تعالى - مثل ما حرم الله - تعالى – في كتابه، فكلا التشريعين وحي من عند الله – سبحانه»
آنچه پیغمبر تحریم کرده ،این هم بر گرفته از وحی خدا است.
الكتاب: شبهات القرآنيين حول السنة النبوية- المؤلف: محمود محمد مزروعة
الناشر: مجمع الملك فهد لطباعة المصحف الشريف بالمدينة المنورة . ج 1، ص 13
(وَمَا ينْطِقُ عَنِ الْهَوَى، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْي يوحَى)
و هرگز از روي هواي نفس سخن نميگويد! آنچه ميگويد چيزي جز وحي که بر او نازل شده نيست!
سوره نجم (53): آیه 3 و 4
«إنّ جِبْرِيلُ يَنْزِلُ على النبي صلى الله عليه وسلم بِالسُّنَّةِ كما يَنْزِلُ عليه بِالْقُرْآنِ»
آیا «ما حرم رسول الله» فقط به طهارت و صلوه و کلا مسائل فقهی است یا تمام مسائل اعتقادی را هم در بر میگیرد؟
مرحوم «سید محمدتقی حکیم» در کتاب «السنة الشریعة فی الإسلامیه» نکات خیلی ظریف و زیبایی دارد که البته توضیحش جلسات متعددی میطلبد؛ ولی خلاصهای از آن را بیان میکنیم .
ایشان میگوید:
«والحديث حول حجية السنة يقع في مواقع ثلاث»
در حجیت سنت پیغمبر سه محور باید بحث شود.
محور اول:
«حجية ما صدر عن النبي من قول، أو فعل، أو تقرير »
درباره حجیت تمام روایات و اقوال و تقریر پیغمبر باید بحث شود که: ما صدر عن النبي من قول، أو فعل، أو تقرير حجة ام لا. ما این آیات را مفصل مطرح کردیم.
دو:
«حجية ما صدر عن الصحابة»
اینکه آیا آنچه از صحابه صادر شده اینها هم حجت است یا نیست؟
این آقایان قاعده ای دارند که : «سنة الصحابه کسنة النبی» است که مسئله را خیلی پیچیده میکند.
«من ذلك بالإضافة إلى معناها الأول، وهو الذي اختاره الشاطبي»
السنة في الشريعة الإسلامية؛ نويسنده: محمد تقي الحكيم، ص11
حرف «شاطبی» در کتاب «الموافقات فی اصول الفقه» این است که:
«سنة الصحابة، سنة يعمل عليها ويرجع إليها»
سنت صحابه هم مثل سنت پیغمبر است باید به آن عمل بشود و در استنباط احکام به آن مراجعه بشود.
«ومن الدليل على ذلك أمور»
بعد ایشان ادله مختلفی میآورد:
«أحدها ثناء الله عليهم من غير مثنوية و مدحهم بالعدالة وما يرجع إليها كقوله تعالى (كنتم خير أمة أخرجت للناس) وقوله (وكذلك جعلناكم أمة وسطا لتكونوا شهداء على الناس ويكون الرسول عليكم شهيدا)»
الموافقات في أصول الفقه؛ اسم المؤلف: إبراهيم بن موسى اللخمي الغرناطي المالكي الوفاة: 790، دار النشر: دار المعرفة - بيروت، تحقيق: عبد الله دراز، ج 4، ص 74
«ملا علی قاری» در «شرح مسند ابی حنیفه» میگوید:
«سنة، ای سنة الصحابة ومن تبعهم من الامة»
شرح مسند أبي حنيفة؛ اسم المؤلف: الملا علي القاري، علي بن سلطان محمد (المتوفى : 1014هـ) الوفاة: 1014، دار النشر: ج 1، ص 201
«ماوردی» که از فقها و متکلمین آنها است ،در کتاب «الحاوی الکبیر» میگوید :
«وقوله من السنة يحتمل أن يكون أراد به سنة رسول الله، أو سنة الصحابة»
مراد از سنت یا سنت پیغمبر است و یا صحابه!
وأيهما كان فالاقتداء به حسن»
الحاوي الكبير في فقه مذهب الإمام الشافعي وهو شرح مختصر المزني، اسم المؤلف: علي بن محمد بن حبيب الماوردي البصري الشافعي، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - لبنان - 1419 هـ -1999 م، الطبعة: الأولى، تحقيق: الشيخ علي محمد معوض - الشيخ عادل أحمد عبد الموجود؛ ج2، ص 493
«علاء الدین کاشانی» از فقهای «حنفی» می گوید که «تراویح» سنت است چون صحابه به آن مداومت داشتند. «عبدالقادر قرشی» همین تعبیر را دارد.اینها در این زمینه حرف زیاد دارند.
قبلاً اشاره کردیم که آنچه به ما رسیده از اقوال و افعال صحابه، از مخالفتها و تکذیب ها و لعن و تکفیر یکدیگر و مذمتهایی که قرآن در رابطه با بعض صحابه دارد، با این منطق و قاعده آقایان کاملا ناسازگار است.
مثلا مخالفتهایی که در قضیه «حدیث قرطاس» یا «حدیث حوض» دیده می شود ،این قاعده را کاملاً رد میکنند.
ما حجیت قول و فعل کسی را میتوانیم بپذیریم که مثل پیغمبر معصوم از خطا و نسیان باشد. در غیر این صورت ما نمیدانیم آنچه را که نوشته اند از اقوال و افعال ایشان حجت و قابل اخذ است و یا نیست ؟
سومین محور در بحث حجیت:
«حجية ما صدر عن الأئمة من أهل البيت»
سومین مورد حجیت، حجیت انچه صادر شده از ائمه (علیهم السلام) است.
السنة في الشريعة الإسلامية؛ نويسنده: محمد تقي الحكيم، ص11
مثلا حدیث ثقلین که متواتر است و قطعی است که مصداقش اهل بیت علیهم السلام هستند.طبق حدیث قرآن با اهل بیت قرین شده و لذا ( از لحاظ سنخیت ) باید حالت عصمت وجود داشته باشد تا این مقارنت وجیه باشد. قرآن می گوید :
(لَا يأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَينِ يدَيهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ)
که هيچ گونه باطلي، نه از پيش رو و نه از پشت سر، به سراغ آن نميآيد؛
سوره فصلت (41): آیه 42
پس اهلبیت هم: (لَا يأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَينِ يدَيهِم وَلَا مِنْ خَلْفِهِم)
بعد ایشان در رابطه با بخش اول نکاتی دارد و میگوید :
«حجية ما صدر عن النبي من قول، أو فعل، أو تقرير »
این به قدری واضح است که لازم نیست ما سخن مفصلی درباره آن داشته باشیم.
«إذ لولاها لما اتضحت معالم الاسلام»
اگر «ما صدر ان النبی» روشن نباشد، اصلاً نشانهها و اعلام اسلام واضح نخواهد شد .
«ولتعطل العمل بالقرآن»
و عمل به قرآن تعطیل میشود.
السنة في الشريعة الإسلامية؛ نويسنده: محمد تقي الحكيم، ص11
قرآن میگوید:
(وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ)
و نماز را بپا داريد!
سوره بقره (2): آیه 43
نمیدانیم مراد چیست؟ آیا مراد دعا است؟ نماز است؟ اصلا قواعد و حالاتش چیست؟ معطل میمانیم.
(وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيهِ سَبِيلًا)
و براي خدا بر مردم است که آهنگ خانه (او) کنند، آنها که توانايي رفتن به سوي آن دارند.
سوره آلعمران (3): آیه 97
مراد چیست و چه مناسکی دارد؟ در هر کدام از آیاتی که در رابطه با احکام و ... است وقتی بخواهیم عمل کنیم ،بدون توجه و اخذ از سنت امکانپذیر نیست. و ایشان همین آیات را مثال میزند .جمله زیبایی هم اینجا دارد:
«فالقول بالاكتفاء بالكتاب عن الرجوع إلى السنة تعبير آخر عن التنكر لأصل الاسلام وهدم لأهم معالمه وركائزه العملية»
آنهایی که «حسبنا کتاب الله» میگویند و اینکه لازم نیست به سنت مراجعه کنیم، این عبارت اُخری از انکار اصل اسلام و نابودی اهمّ معالم و ریشههای عملی اسلام است.
بعد ایشان نکته ظریفی اینجا دارد:
«قد قامت محاولات على عهد رسول الله ( صلی الله علیه واله وسلم وبعده)»
تلاشهایی در زمان پیغمبر انجام شد (و بعد از پیغمبر)!
در چه زمینه ای؟
«للتشكيك بقيمة السنة»
برای ایجاد شک در ارزشهای سنت.
ایجاد شک در دیگران . حدیث عبدالله بن عمرو یکی از ادله این ادعا است:
«أمثال ما حدث به عبد الله بن عمرو»
میگوید:
« كنت أكتب كل شئ أسمعه من رسول الله ( صلی الله علیه واله وسلم ) أريد حفظه»
من میخواستم تمام آنچه را که از پیغمبر میشنوم بنویسم و اینها را محافظت کنم.
«فنهتني قريش»
آقایان این را دقت کنند.
«فقالوا : انك تكتب كل شئ تسمعه من رسول الله ( صلی الله علیه واله وسلم ) وهو بشر»
ببینید چه دارند میگویند!
«يتكلم في الغضب والرضا»
السنة في الشريعة الإسلامية؛ نويسنده: محمد تقي الحكيم، ص11
كُنْتُ أَكْتُبُ كُلَّ شَيْءٍ أَسْمَعُهُ مِنْ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، أُرِيدُ حِفْظَهُ فَنَهَتْنِي قُرَيْشٌ عَنْ ذَلِكَ، وَقَالُوا: تَكْتُبُ وَرَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ فِي الْغَضَبِ وَالرِّضَا؟ فَأَمْسَكْتُ، حَتَّى ذَكَرْتُ ذَلِكَ لِرَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ؟ فَقَالَ: " اكْتُبْ، فَوَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ، مَا خَرَجَ مِنْهُ إِلَّا حَقٌّ "
الكتاب: مسند الإمام أحمد بن حنبل- المؤلف: أبو عبد الله أحمد بن محمد بن حنبل بن هلال بن أسد الشيباني (المتوفى: 241هـ)- المحقق: شعيب الأرنؤوط - عادل مرشد، وآخرون إشراف: د عبد الله بن عبد المحسن التركي- الناشر: مؤسسة الرسالة . ج11 ، ص 406
می گفتند پیغمبر گاهی عصبانی میشود، (بالاخره بشر است و در این حالت نستجیربالله حرف نادرست می زند) ،چه القاءاتی می کردند. امیر المؤمنین میفرمایند:
«فَوَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ مَا أَسْلَمُوا وَ لَكِنِ اسْتَسْلَمُوا وَ أَسَرُّوا الْكُفْرَ فَلَمَّا وَجَدُوا أَعْوَاناً عَلَيْهِ أَظْهَرُوه»
این «قریشی» که ایمان آوردند مخصوصاً در «فتح مکه» ،اینها اسلام واقعی نیاوردند بلکه کفر خودشان را مخفی کردند تظاهر به اسلام کردند.وقتی یاورانی یافتند و فرصت،آن کفر را علنی کردند.
نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص374
این آیات و بعضی دیگر،نشان می دهند که حتی در خود «مکه» ، افرادی که در کنار پیغمبر بودند مشکل ایمانی داشتند.خدای عالم در سوره انفال آنان را دستهبندی میکند .
(وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ)
و آنها که در دلهايشان بيماري است.
سوره انفال (8): آیه 49
این خیلی دقیق و ظریف است که (فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ) چه کسانی هستند؟ منافقین؟ آن زمان منافقی نبوده چون اسلام شوکتی نداشت که کسی بترسد و نفاقا چیزی را بیان کنند.
در هر صورت ...
عبدالله بن عمرو می گوید:
«فأمسكت عن الكتابة»
دیگر ننوشتم
«فذكرت ذلك للرسول فقال: اكتب فوالذي نفسي بيده ما خرج مني إلا حق»
...به من فرمود بنویس، جز حق از دهان من بیرون نمیآید!
السنة في الشريعة الإسلامية؛ نويسنده: محمد تقي الحكيم، ص11
«شعیب الأرنؤوط» که از «وهابی»های سرشناس معاصر ما است میگوید:
«إسنادُهُ صحیحٌ»
سندش هم صحیح است.
در روایت دیگر در «مسند احمد» نکات زیبایی از «مقدام ابن معدی کرب» میگوید:
«حَرَّمَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يوم خَيْبَرَ أَشْيَاءَ ثُمَّ قال يُوشِكُ أحدكم ان يكذبني»...
پیغمبر در روز «خیبر» اشیائی را حرام کرد و ... بعد گفت من احساس میکنم بعضی از افراد بعداً مرا تکذیب کنند.
...«فيقول بَيْنَنَا وَبَيْنَكُم كِتَابُ اللَّهِ فما وَجَدْنَا فيه من حَلاَلٍ اسْتَحْلَلْنَاهُ وما وَجَدْنَا فيه من حَرَامٍ حَرَّمْنَاهُ»
میگوید( لازم نیست ما حدیث پیغمبر را ملاک قرار دهیم) بین ما و شما کتاب الله است هر چه در کتاب خدا از حلال پیدا کردیم حلال میدانیم و آنچه حرام یافتیم حرام میدانیم.
بعد پیغمبر فرمود:
«الا وان ما حَرَّمَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم مِثْلُ حَرَّمَ الله»
آن چه را که پیغمبر حرام کرده عیناً مثل آنی است که خدا حرام کرده!
مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج4، ص132، ح17233
این روایت خیلی معنا و پیام دارد. «ترمذی» در سنن خود میگوید:
«هذا حَدِيثٌ حَسَنٌ صَحِيحٌ»
الجامع الصحيح سنن الترمذي؛ اسم المؤلف: محمد بن عيسى أبو عيسى الترمذي السلمي الوفاة: 279، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت - - ، تحقيق: أحمد محمد شاكر وآخرون، ج5، ص110
آنجا از «مقداد ابن معدی کرب» بود و اینجا از «عبیدالله ابن ابی رافع» .دارد «ابی رافع و غیرُهُ رفعهُ»، کلمه «رَفَعَهُ» یعنی «نسَهُ الی النبی» ،اصطلاحش با «رفعه» در کتابهای شیعه فرق دارد.
«رفعه» در کتابهای شیعه یعنی حذف بعض سند، مثلاً میگوید «زراره رفعه عن رسول الله» یعنی چند تا راوی را حذف کرده؛ ولی «رفع» در میان اهل سنت یعنی «نَسَهُ» .
«قال لَا أُلْفِيَنَّ أَحَدَكُمْ مُتَّكِئًا على أَرِيكَتِهِ»
نیابم کسی از شما که بر اریکه قدرت نشسته( و اینگونه در امر و نهی من،نظر دهد:)
«يَأْتِيهِ أَمْرٌ مِمَّا أَمَرْتُ بِهِ أو نَهَيْتُ عنه فيقول لَا أَدْرِي ما وَجَدْنَا في كِتَابِ اللَّهِ أتبعناه»
الجامع الصحيح سنن الترمذي؛ اسم المؤلف: محمد بن عيسى أبو عيسى الترمذي السلمي الوفاة: 279، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت - - ، تحقيق: أحمد محمد شاكر وآخرون، ج5، ص110
«حاکم نیشابوری» همین تعبیر را از «ابو رافع» میآورد و میگوید: «هو صحیحٌ علی شرط الشیخین» در «مستدرک» جلد 1، صفحه 190 .
«ابن حبان» هم در «صحیح» خودش آورده، «ابن تیمیه» در «کتب ورسائل وفتاوی» همین تعبیر را دارد.
«ابن تیمیه حرّانی» میگوید:
«والأحاديث كثيرة عن النبى فى وجوب اتباع الكتاب وفى وجوب اتباع سنته»
ما حدیث زیادی داریم که ما باید از کتاب، قرآن و سنت تبعیت کنیم.
بعد همین روایت را مطرح میکند .خیلی جالب است:
«كقوله لا الفين أحدكم متكئا على أريكته يأتيه الأمر من امري مما أمرت به أو نهيت عنه فيقول »
نیابم کسی از شما بر اریکه قدرت نشسته و درباره امر و نهی که از من رسیده میگوید:
بيننا وبينكم هذا القرآن فما وجدنا فيه من حلال حللناه وما وجدنا فيه من حرام حرمناه آلا واني أوتيت الكتاب ومثله معه»
...خدای عالم هم قرآن به من داده و هم مثل قرآن که سنت است.
«ألا وانه مثل القرآن أو أعظم»
این سنت مثل قرآن است بلکه اعظم از آن.
بعد «ابن تیمیه» میگوید:
«هذا الحديث فى السنن والمسانيد مأثور عن النبى صلى الله عليه وسلم»
این از پیغمبر نقل شده
«من عدة جهات من حديث أبي ثعلبة وأبى رافع وأبي هريرة وغيرهم»
از حدیث «ابی ثعلبه» حدیث «ابی رافع» و حدیث «ابو هریره» و غیرهم نقل شده است.
كتب ورسائل وفتاوى شيخ الإسلام ابن تيمية؛ اسم المؤلف: أحمد عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر : مكتبة ابن تيمية، الطبعة: الثانية ، تحقيق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، ج 19، ص 85
این نکته خیلی ظریفی است. رسول اکرم تمام مسائل را پیشبینی کرده اند.
در «تذکرة الحفاظ ذهبی» آورده که «ابن ابی مُلیکه» می گوید: ابوبکر جمعیت را بعد از وفات پیغمبر جمع کرد و گفت:
«إنكم تحدثون عن رسول الله صلى الله عليه وسلم أحاديث تختلفون فيها والناس بعدكم أشد اختلافا»
بعد دارد:
«فلا تحدثوا عن رسول الله شيئا»
از پیغمبر حدیثی نقل نکنید
«فمن سألكم فقولوا بيننا وبينكم كتاب الله فاستحلوا حلاله وحرموا حرامه»
تذكرة الحفاظ؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله شمس الدين محمد الذهبي الوفاة: 748 ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت ، الطبعة : الأولى، ج 1، ص 2
این دو روایت را کنار هم بگذارید چه نتیجه میگیرید؟ حق از این واضحتر و روشنتر ؟ بعضیها عقلشان را در پرده قرار دادهاند، حاضر نیستند عقلشان را از پرده بیرون بیاورند .
جالب این است که «ذهبی» میخواهد حرف ابوبکر را توجیه کند لذا میگوید: در روایت گفته است:
«بیننا و بینکم کتاب الله»
نگفته:
«ولم يقل حسبنا كتاب الله كما تقوله الخوارج»
تذكرة الحفاظ؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله شمس الدين محمد الذهبي الوفاة: 748 ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت ، الطبعة : الأولى، ج 1، ص 3
«حسبنا کتاب الله» که عمر و اتباعش در قضیه «حدیث قرطاس» گفتند. حرف «خوارج» نیست بلکه حرف شخص عمر است. گفت:
«فقال عُمَرُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قد غَلَبَ عليه الْوَجَعُ وَعِنْدَكُمْ الْقُرْآنُ حَسْبُنَا كِتَابُ اللَّهِ»
ما نیازی به نوشتار پیغمبر نداریم!
صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج3، ص1259، ح1637
اینها نشان میدهد که رسول اکرم که فرمود اگر امر و نهی از من رسید نگویید : «بیننا وبینکم هذا القرآن» یا « بیننا وبینکم کتاب فما وجدنا فيه من حلال حللناه وما وجدنا فيه من حرام حرمناه» ،این کاملاً مشخص است و اضافه این تعبیر:
«وانه مثل القرآن أو أعظم»
این سنتی که خدا به من داده این سنت یا مثل قرآن یا بزرگتر از قرآن است!
كتب ورسائل وفتاوى شيخ الإسلام ابن تيمية؛ اسم المؤلف: أحمد عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر : مكتبة ابن تيمية، الطبعة: الثانية ، تحقيق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، ج 19، ص 85
ما نمیدانیم آقای «ابن تیمیه» و اتباعش یا دیگر آقایان اهلسنت با این روایت میخواهند چه کنند و چطور توجیه می کنند؟ اگر سنت اعظم از قرآن است، این کدام سنت است؟
اولاً روشن کنند سنتی که از پیغمبر نقل شده از چه طریقی است؟ از طریق اهلبیت پیغمبر که عِدل قرآن هستند یا از طریق امثال «ابو هریره» و دیگران ؟
نکته بعدی اینکه این سنت فقط در رابطه با طهارت و دیات و امثال اینها است یا شامل مسائل اعتقادی هم می باشد؟
«وأنت خليفتي في كلّ مؤمن من بعدي»
السنة، اسم المؤلف: عمرو بن أبي عاصم الضحاك الشيباني، دار النشر: المكتب الإسلامي - بيروت - 1400، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد ناصر الدين الألباني؛ ج2، ص 565، ح 1188
یا این از سنت پیامبر هست یا نیست ؟
یا
«إنّ عليّا منّي وأنا منه وهو وليّ كلّ مؤمن بعدي»
المستدرك على الصحيحين، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا؛ ج 3، ص 119، ح 4579
یا
«أَنْتَ إِمَامُ كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَة»
الأمالي (للطوسي)؛ نویسنده: طوسى، محمد بن الحسن، ناشر: دار الثقافة ، مصحح: ندارد، ص351، المجلس الثانی عشر
سنت هست یا نیست؟
پیغمبر در «غدیرخم» بین نماز و عصر، دو-سه ساعت سخنرانی کردند، این بیان سنت هست یا نیست؟
«والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته»