بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه پنجاه و هشتم 99/11/18
موضوع: اجتهاد وتقلید – توحید در مکتب ائمه اطهار علیهم السلام و مکتب خلفاء
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله والصلاة علی محمد رسول الله وعلی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله.
پرسش:
آیا «سنن کبری نسائی» جزء صحاح سته نیست و به اندازه «سنن صغری» اعتبار ندارد؟
پاسخ:
ببینید در مورد صحاح سته حرف های سطحی و نامربوط میزنند، در حقیقت صحیحین را دارند. اگر روایتی در «سنن نسائی» باشد، در «سنن ابو داود» باشد، یا در «سنن ابن ماجه» و... باشد اینها به هیچ وجه برای آن روایت (همطراز روایاتی که در صحیحین آمده) ارزشی قائل نیستند(از جهت اینکه در یکی از صحاح آمده غیر الصحیحین) بلکه میگویند باید بررسی سندی شود.
حال فرقی نمیکند «سنن صغری» باشد یا «سنن کبری» یا «مسند احمد» . وقتی نیاز به بررسی سندی داشت، دیگر اینکه جزء صحاح سته شمرده شود و غیره، هیچ فایدهای ندارد. فقط اینها در دو کتاب «صحیح بخاری و صحیح مسلم» معتقدند که نیاز به بررسی سندی ندارد.
البته اصلا بعضی از اینها منکر صحاح سته هستند. ما در کتاب نقد «قفاری» و همچنین در «قصة الحوار الهادئ» آوردیم که « پرفسور غامدی» خیلی تلاش می کند که بگوید ما صحاح سته نداریم. البته ما در آنجا مفصل جواب دادیم، که مثلا «ابوالسعادات ابن اثیر جزری» متوفای 606 ، کل صحاح سته را در یک جا جمع کرده(بازنگری و تنظیم کتاب ابوالحسن سرقسطی) و مکرراتش را هم حذف کرده، مجموع روایات کتاب ایشان 9523 روایت شده است.
وتلاهم آخراً أبو الحسن رزين بن معاوية العبدري السرقسطي، فجمع بين كتب البخاري ومسلم و «الموطأ» لمالك، و «جامع أبي عيسى الترمذي» ، و «سنن أبي داود السجستاني» ، و «سنن أبي عبد الرحمن النسائي» ... فناجتني نفسي أن أُهذِّب كتابه، وأرتب أبوابه، وأوطئ مقصده، وأسهل مطلبه، وأضيف إليه ما أسقطه من الأصول،..
الكتاب :جامع الأصول في أحاديث الرسول- المؤلف : مجد الدين أبو السعادات المبارك بن محمد بن محمد بن محمد ابن عبد الكريم الشيباني الجزري ابن الأثير (المتوفى : 606هـ)
تحقيق : عبد القادر الأرنؤوط - التتمة تحقيق بشير عيون- الناشر : مكتبة الحلواني - مطبعة الملاح - مكتبة دار البيان- ج 1، ص 48
(و دیگرانی از قدما که صحاح سته را بررسی و جمع آوری کردهاند،پس در زمان آنها هم بحث صحاح سته مطرح بوده)
پرسش:
در منابع داریم که امیرالمؤمنین نسبت به اصحاب رسول اکرم تمجید کردهاند
پاسخ:
ما نسبت به همه صحابه که معترض نیستیم و رد نمی کنیم، آنها دو دسته بودهاند در زمان پیغمبر ،آنهایی که مطیع پیغمبر بودهاند که سلام خدا بر آنها باد. آنهایی که در رکاب حضرت به شهادت رسیدند، طوبی لهم. آنها که بعد از رسول اکرم در مسیر دفاع از ولایت قدم گذاشتهاند و با امیرالمؤمنین بودهاند، سلام خدا بر آنها باد.
اما آنهایی که در زمان پیغمبر با ایشان مخالفت کردند، چه در جنگ احد و چه در قضیهی حجة الوداع، چه در حجة القضا و امثال اینها، ما معتقدیم کسی که مخالفت با پیغمبر کند طبعا ایشان را اذیت کند:
(إِنَّ الَّذِينَ يؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِينًا)
آنها که خدا و پيامبرش را آزار ميدهند، خداوند آنان را از رحمت خود در دنيا و آخرت دور ساخته، و براي آنها عذاب خوارکنندهاي آماده کرده است.
سوره احزاب (33): آیه 57
لذا اگر امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) از صحابه دفاع میکنند بلکه دیگر ائمة (علیهم السلام) به همین شکل، مثلا حضرت می فرماید:
«لَقَدْ رَأَيْتُ أَصْحَابَ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه واله و سلم) فَمَا أَرَى أَحَداً يُشْبِهُهُمْ مِنْكُم»
من اصحاب پیامبر را دیدم، شما هیچکدام شبیه آنها نیستید!
حضرت اصحاب خودشان را مذمت میکنند. بعد میفرماید:
«لَقَدْ كَانُوا يُصْبِحُونَ شُعْثاً غُبْراً وَ قَدْ بَاتُوا سُجَّداً وَ قِيَاماً»
نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص143
همه که اینطور نبودند، بعضی به قول خودشان در زمان پیغمبر کلا سرشان به معاملات و زراعت و در صحرا و بیابان گرم بود و اصلا کاری با این قضایا نداشتند، این طور افراد قطعا شامل این قضیه نیستند.
یا نسبت به کسانی که در «جمل و صفین» با حضرت امیر (سلام الله علیه) بودند میفرماید:
«أَيْنَ إِخْوَانِيَ الَّذِينَ رَكِبُوا الطَّرِيقَ وَ مَضَوْا عَلَى الْحَقِّ أَيْنَ عَمَّارٌ وَ أَيْنَ ابْنُ التَّيِّهَانِ وَ أَيْنَ ذُو الشَّهَادَتَيْنِ وَ أَيْنَ نُظَرَاؤُهُمْ مِنْ إِخْوَانِهِمُ الَّذِينَ تَعَاقَدُوا عَلَى الْمَنِيَّةِ وَ أُبْرِدَ بِرُءُوسِهِمْ إِلَى الْفَجَرَة»
نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص264
اینها نشان میدهد حتی آن کسانی که در «جنگ جمل و صفین» در رکاب امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) بودند، مورد تأیید حضرت امیر هستند.
«شیخ طوسی» در «امالی» دارد که در «جنگ جمل» هشتاد نفر از اهل بدر حاضر بودند و هزار و پانصد نفر از اصحاب پیغمبر حضور داشتند.
«ذهبی» آورده در «جمل» هشتصد نفر از «انصار» و چهار صد نفر از کسانی که در بیعت رضوان بودند حضور داشتند. و یکصد و سی نفر از بدریّون بودند و هفتصد نفر از دیگر اصحاب پیغمبر در رکاب امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) بودند:
وقال سعيد بن جبير: كان مع علي يوم وقعة الجمل ثمان مائة من الأنصار، وأربع مائة ممن شهد بيعة الرضوان. رواه جعفر بن أبي المغيرة، عن سعيد.
وقال المطلب بن زياد، عن السدي: شهد مع علي يوم الجمل مائة وثلاثون بدرا وسبع مائة من أصحاب النبي صلى الله عليه وسلم،
الكتاب : سير أعلام النبلاء- المؤلف : شمس الدين أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايْماز الذهبي (المتوفى : 748هـ)- المحقق : مجموعة من المحققين بإشراف الشيخ شعيب الأرناؤوط
الناشر : مؤسسة الرسالة. قسم راشدون ،ص 253
«مسعودی» میگوید دو هزار و هشتصد نفر از اصحاب پیغمبر در «جنگ صفین» در رکاب حضرت امیر المؤمنین (سلام الله علیه) بودند. همه اینها مورد تأیید هستند و ما نباید همه صحابه را یک جور ببینیم.
در هر صورت...
ما وقتی نسبت به اصحاب پیغمبر صحبت می کنیم،باید خیلی دقت کنیم و مراقب باشیم که خدای نکرده یک وقت همه را با یک چوب نرانیم. امام سجاد (علیه السلام) مفصل دارد و دیگر ائمه (علیهم السلام) هم دارند. امام سجاد (سلام الله علیه) در کتاب «صحیفه سجادیه» دعای چهارم دارد:
«وَ أَصْحَابُ مُحَمَّدٍ خَاصَّةً الَّذِينَ أَحْسَنُوا الصَّحَابَة أَبْلَوُا الْبَلَاءَ الْحَسَنَ فِي نَصْرِهِ، وَ كَانَفُوهُ، وَ أَسْرَعُوا إِلَى وِفَادَتِهِ، وَ سَابَقُوا إِلَى دَعْوَتِهِ، وَ اسْتَجَابُوا لَهُ حَيْثُ أَسْمَعَهُمْ حُجَّةَ رِسَالاتِهِ وَ فَارَقُوا الْأَزْوَاجَ وَ الْأَوْلَادَ فِي إِظْهَارِ كَلِمَتِهِ، وَ قَاتَلُوا الْآبَاءَ وَ الْأَبْنَاءَ فِي تَثْبِيتِ نُبُوَّتِهِ، وَ انْتَصَرُوا بِهِ»
الصحيفة السجادية؛ على بن الحسين عليه السلام، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: دفتر نشر الهادى - قم، 1376ش. ص42
یا در کتاب «بحار الانوار» است:
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ وَ تَمَامِ عِدَّةِ الْمُرْسَلِينَ وَ عَلَى آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ وَ أَصْحَابِهِ الْمُنْتَجَبِين»
بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج87، ص 188
«وَ أَصْحَابِهِ الْمُنْتَجَبِين» دارد نه همه اصحاب، «اجمعین» نمیگوید. در کتاب « مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد» دارد:
«وَ عَلَى أَصْحَابِهِ الْمُنْتَجَبِينَ وَ عَلَى أَزْوَاجِهِ الْمُطَهَّرَات»
مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد؛ نویسنده: طوسى، محمد بن الحسن، محقق/ مصحح: ندارد، ناشر: مؤسسة فقه الشيعة، ج1، ص222
یا امام باقر (سلام الله علیه) به دیدن «جابر» می روند، میگویند به خاطر اینکه «جابر» از اصحاب پیغمبر بوده به دیدنش آمدم.
امام صادق (سلام الله علیه) مفصل در رابطه با اصحاب مطالب دارند. وهابیها همینطور نامربوط و به دروغ حرف میزنند که شیعه با صحابه دشمنی دارد، این نیست.
بله آن دستهای که در برابر امیرالمومنین ایستادند و باعث شدند که سی هزار نفر در «جنگ جمل» کشته شوند و یکصد و ده هزار نفر در «جنگ صفین» بنا به نقل «یعقوبی» کشته شوند، ما اینها را قطعا جزء خوبها نمیدانیم و یقین داریم آنهابی که با امیرالمؤمنین جنگیدند، طبق حدیث، با پیغمبر جنگیدند:
«يَا عَلِيُّ حَرْبُكَ حَرْبِي وَ سِلْمُكَ سِلْمِي وَ حَرْبِي حَرْبُ اللَّهِ وَ مَنْ سَالَمَكَ فَقَدْ سَالَمَنِي- وَ مَنْ سَالَمَنِي فَقَدْ سَالَمَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَل»
الأمالي (للصدوق)؛ ابن بابويه، محمد بن على، محقق/ مصحح: ندارد. ناشر: كتابچى، ص561، المجلس الثالث والثمانون
حکم کسانی که با پیغمبر جنگیدند چیست؟
آغاز بحث...
بحث این بود که رسول اکرم، حجت برای همه مردم است و حجت بودن هم فقط این نیست که احکام را برای مردم بیان کنند.حجت بودند در همه مسائل ،چه در مسائل احکام، چه در مسائل سیاسی، مسائل اخلاقی در همه جا حجت بودند.
حجت بودنشان را هم از خدا گرفتند نه از مردم، ما دو روایت قبلاً خواندیم بررسی سندی هم کردیم روایت سوم را «کلینی» با سند صحیح اعلی از امام صادق (سلام الله علیه) آورده که روایت خیلی مفصلی است در رابطه با حال ائمة:
« مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ غَالِبٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي خُطْبَةٍ لَهُ يَذْكُرُ فِيهَا حَالَ الْأَئِمَّةِ ع وَ صِفَاتِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَوْضَحَ بِأَئِمَّةِ الْهُدَى مِنْ أَهْلِ بَيْتِ نَبِيِّنَا عَنْ دِينِهِ وَ أَبْلَجَ بِهِمْ عَنْ سَبِيلِ مِنْهَاجِهِ وَ فَتَحَ بِهِمْ عَنْ بَاطِنِ يَنَابِيعِ عِلْمِهِ فَمَنْ عَرَفَ مِنْ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ ص وَاجِبَ حَقِّ إِمَامِهِ وَجَدَ طَعْمَ حَلَاوَةِ إِيمَانِهِ وَ عَلِمَ فَضْلَ طُلَاوَةِ إِسْلَامِهِ »
به راستى خدای عز و جل بوسيله امامان بر حق از خاندان پيغمبر (ص)، دين خود را روشن كرده و بدانها راه و روش خود را آشكار ساخته و درون چشمه دانش خود را بوسيله آنها شكافته، هر كه از امت محمد حق واجب امامش را بفهمد مزه شيرين ايمان را بيابد و فضل خرمى اسلام را بداند
الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص203، بَابٌ نَادِرٌ جَامِعٌ فِي فَضْلِ الْإِمَامِ وَ صِفَاتِه، ح1
اگر کسی امام و حق او را شناخت، شیرینی ایمان و خرمی و نشاط اسلام را دریابد، چرا؟ برای اینکه:
«بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ وَ بِنَا وُحِّدَ اللَّه»
الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، ناشر: دار الكتب الإسلامية، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ج1 ؛ ص145
عبادت خدا از طریق رهنمودهای ماست، که اگر آن خداشناسی از طریق ما انجام نشد، نعوذبالله سر از خدای الاغ سوار در میآورد، و سر از خدای امرد که صورتش هنوز مو در نیاورده و موی سرش فرفری است، و کفشهای طلائی میپوشد، سوار الاغ میشود در «منا» با مردم برای رمی جمرات میرود.
وقتی که شما خدا شناسی از طریق ائمة را با خداشناسی از طریق غیر ائمة مقایسه کنید، خداشناسی از طریق «ابو هریره» و امثال اینها ، می بینید چقدر تفاوت دارد، و واقعاً انسان طعم شیرینی ایمانش را میچشد، و واقعا میفهمد که این ایمان، چقدر لذیذ و شیرین است. یکبار معتقد هستید مثلاً خدای عالم امرد و سرش موی فرفری دارد و نیمه شب از آسمان یواش یواش پایین میآید و می گوید
«هل من داع فأجيب له»
نزدیک طلوع فجر هم بلند میشود و بالا میرود.
مرحوم «علامه حلی» در منهاج الکرامه ص 39 ، آورده که در «بغداد» بعضی از اهل حدیث بالای پشت بامشان یونجه و کاه میگذاشتند که خدای عالم با الاغش که پایین میآید، پشت بام آنها بیاید اجلال نزول کند و الاغ خدا از این یونجهها و کاهها بخورد و خدا هم به برکت نزولش به پشت بام آنها برکتی برای آنها بیاورد!
عزیزان دقت کنند این خدای علی است:
«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَا يَبْلُغُ مِدْحَتَهُ الْقَائِلُونَ وَ لَا يُحْصِي نَعْمَاءَهُ الْعَادُّونَ وَ لَا يُؤَدِّي حَقَّهُ الْمُجْتَهِدُونَ الَّذِي لَا يُدْرِكُهُ بُعْدُ الْهِمَم وَ لَا يَنَالُهُ غَوْصُ الْفِطَنِ الَّذِي لَيْسَ لِصِفَتِهِ حَدٌّ مَحْدُودٌ وَ لَا نَعْتٌ مَوْجُودٌ وَ لَا وَقْتٌ مَعْدُودٌ وَ لَا أَجَلٌ »
سپاس خداوندى را كه سخنوران از ستودن او عاجزند، و حسابگران از شمارش نعمتهاى او ناتوان، و تلاشگران از اداى حق او درماندهاند. خدايى كه افكار ژرف انديش، ذات او را درك نمىكنند و دست غوّاصان درياى علوم به او نخواهد رسيد. پروردگارى كه براى صفات او حدّ و مرزى وجود ندارد و وصفی موجود نیست و زمانی شمرده نیست و مهلتی امتداد ندارد.
نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص39
کریم است کرم خدا حد و مرزی ندارد. شما ثروتمندترین افراد روی زمین را در نظر بگیرید، ثروت و کرمش هر چه است محدود است. حالا من از کرمش مثال میزنم همینطور فضلش، عفوش، قدرتش همه همینطور است.
«وَ لَا نَعْتٌ مَوْجُودٌ»
چون هر چه ما توصیف میکنیم با توجه به عقل محدودمان است، و عقل چون محدود است با محدودها سر و کار دارد. اما حضرت می فرمایند:
«الَّذِي لَيْسَ لِصِفَتِهِ حَدٌّ مَحْدُودٌ وَ لَا نَعْتٌ مَوْجُودٌ وَ لَا وَقْتٌ مَعْدُودٌ وَ لَا أَجَلٌ مَمْدُودٌ»
نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص39
«ابوحیان اندلسی»متوفای 745 ، دارد:
وقد قرأت فی کتاب لأحمد بن تیمیه هذا الذی عاصرناه وهو بخطه سماه کتاب العرش إن الله یجلس على الکرسی وقد أخلى مکانا یقعد معه فیه .
من در کتاب احمد ابن تیمیه که هم عصر ما است ،به نام العرش که به خط خودش نوشته ،خواندم که گفته بود : خدا روی عرش می نشیند و جایی را خالی می کند تا پیامبر (صلی الله علیه وآله ) هم در کنارش بنشیند .
جالب این است که محقق در پاورقی می گوید :
هذا الموضع حذف من المطبوع .
نهر الماد من بحر المحیط –المولف:ابوحیان الاندلسی- التحقیق:بوران الضناوی ،الناشر:دار الجنان ،ص ۲۵۴
در جایی دیگر:
وقد قرأت فی کتاب لأحمد بن تیمیه هذا الذی عاصرناه وهو بخطه سماه کتاب العرش إن الله یجلس على الکرسی وقد أخلى مکانا یقعد معه فیه رسول الله e تحیل علیه التاج …
ابوحیان اندلسی ،تفسیر قرآن العظیم المسمی بالنهر ، ص ۵۹
یا در کتاب « كشف الظنون عن أسامي الكتب والفنون نوشته «حاجی خلیفه» متوفای 1067 ، از کتابهای معتبرشان است جلد 2 میگوید «ابن تیمیه» میگفت خدای عالم وقتی بر روی کرسی مینشیند، در کنارش هم یک جای نگه داشته که پیغمبر آنجا بنشیند.
...كتاب: العرش، وصفته لابن تيمية. ذكر فيه: أن الله - تعالى - يجلس على الكرسي، وقد أخلى مكانا، يقعد معه رسول الله - صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ -. ذكره: أبو حيان في: (النهر) ، في قوله - سبحانه وتعالى -: (وسع كرسيه السموات) . وقال: قرأت في: (كتاب العرش) لأحمد بن تيمية ما صورته بخطه...
الكتاب: كشف الظنون عن أسامي الكتب والفنون- المؤلف: مصطفى بن عبد الله كاتب جلبي القسطنطيني المشهور باسم حاجي خليفة أو الحاج خليفة (المتوفى: 1067هـ)- الناشر: مكتبة المثنى - بغداد . ج2، ص 1438
«ابن عربی فاسدِ فاسق و ناصبی» غیر از «ابن عربی عارف» است آورده که «ابو یعلی» -رئیس «حنابله» -میگفت خدای عالم همه چیز دارد
«إلّا اللحیة والعورة»!
وقالوا: إنه ذو يد، وأصابع، وساعد وذراع، وخاصرة، وساق، ورجل، يطأ بها حيث شاء، وأنه يضحك ويمشي ويهرول، وأخبرني من أثق به من مشيختي أن أبا يعلى محمد بن الحسين الفراءرئيس الحنابلة ببغداد، كان يقول إذا ذكر الله تعالى، وما ورد من هذه الظواهر في صفاته، يقول: ألزموني ما شئتم فإني ألتزمه إلا اللحية والعورة،..
الكتاب: النص الكامل لكتاب العواصم من القواصم- المؤلف: القاضي محمد بن عبد الله أبو بكر بن العربي المعافري الاشبيلي المالكي (المتوفى: 543هـ)- المحقق: الدكتور عمار طالبي الناشر: مكتبة دار التراث، مصر- ج 1، ص 209
این یک خداشناسی است، یک خداشناسی هم خدا شناسی وهابیت است.
وقتی آدم مقایسه میکند و آن جمله حضرت امیر را میبیند، واقعاً طعم شیرین عبادت را آدم میچشد.
عبارات آنها را کنار عبارات امام کاظم علیه السلام بگذارید:
«سُبْحَانَ مَنْ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وهو السميع البصير، لَا جِسْمٌ وَلَا صُورَةٌ كلّما ميّزتموه بأوهامكم في أدقّ معانيه مخلوق مصنوع مثلكم مردود إليكم»
بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج110، ص104
اینها عبارتهای از بزرگان اهل سنت است. اما حضرت موسی بن جعفر علیه السلام می فرمایند وقتی حق امام را شناخت طعم شیرینی ایمانش را پیدا میکند، و شادی اسلامش را، ارزش و افضلیتش را میداند؛ ما فقط توحید از طریق غیر ائمة را با توحید از طریق ائمة علیهم السلام مقایسه کردیم، شما بروید مسائل دیگرش را ببینید. من معتقد هستم دوستان این مقایسهها را حاضر داشته باشند. مثلاً اهلبیت و انبیاء در خطبه اول «نهجالبلاغه»:
«وَ اصْطَفَى سُبْحَانَهُ مِنْ وَلَدِهِ أَنْبِيَاءَ أَخَذَ عَلَى الْوَحْيِ مِيثَاقَهُمْ وَ عَلَى تَبْلِيغِ الرِّسَالَةِ أَمَانَتَهُمْ لَمَّا بَدَّلَ أَكْثَرُ خَلْقِهِ عَهْدَ اللَّهِ إِلَيْهِمْ فَجَهِلُوا حَقَّهُ وَ اتَّخَذُوا الْأَنْدَادَ مَعَهُ وَ اجْتَالَتْهُمُ الشَّيَاطِينُ عَنْ مَعْرِفَتِهِ وَ اقْتَطَعَتْهُمْ عَنْ عِبَادَتِهِ فَبَعَثَ فِيهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَيْهِمْ أَنْبِيَاءَهُ لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ يُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِيَّ نِعْمَتِهِ وَ يَحْتَجُّوا عَلَيْهِمْ بِالتَّبْلِيغِ وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ»
تا آنجایی که میفرماید:
«إِلَى أَنْ بَعَثَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُحَمَّداً (صلی الله علیه واله وسلم) رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) لِإِنْجَازِ عِدَتِهِ وَ إِتْمَامِ نُبُوَّتِهِ مَأْخُوذاً عَلَى النَّبِيِّينَ مِيثَاقُهُ مَشْهُورَةً سِمَاتُهُ كَرِيما...»
ببینید تعابیری که وجود دارد:
«فَهَدَاهُمْ بِهِ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ أَنْقَذَهُمْ بِمَكَانِهِ مِنَ الْجَهَالَةِ»
نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص44
تمام این عبارتهایی که در «نهجالبلاغه» در خطبه 1 درباره نبوت می فرماید را در نظر بگیرید از آن طرف در «صحیح بخاری» میگوید حضرت ملک الموت آمد تا حضرت موسی را قبض روح کند، آنچنان سیلی به صورت «عزرائیل» زد که چشمش از حدقه درآمد و چشمش را روی دستش گذاشت، پیش خدای عالم رفت به قول «ابن حجر عسقلانی» در جلد 6، صفحه 441 میگوید:
« كان ملك الموت يأتي الناس عيانا فأتى موسى فلطمه ففقأ عينه فَرَدَّ اللَّهُ عَلَيْهِ عَيْنَهُ فَقَالَ يَا رَبِّ عَبْدُكَ مُوسَى فَقَأَ عَيْنِي وَلَوْلَا كَرَامَتُهُ عَلَيْكَ لَشَقَقْتُ عَلَيْهِ »
به ملک الموت سیلی زد و چشمش را کور کرد! «ملک الموت» به خدا گفت اگر کرامتِ او نزد تو نبود،بر او سخت می گرفتم(در قبض روح)
فتح الباري شرح صحيح البخاري؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852 ، دار النشر: دار المعرفة - بيروت، تحقيق: محب الدين الخطيب، ج6، ص441
شما ببینید «عزرائیل» ملک مقرب الهی است آن طرف هم حضرت موسی (علی نبیناوآله وعلیه السلام)
یا حضرت موسی میرود در رودخانه ای غسل کند، لباسش را روی سنگ میگذارد، این سنگ لباسها را بر میدارد و میبرد و حضرت موسی مدام داد میزند:
«ثَوْبِي حَجَرُ ثَوْبِي حَجَرُ... فَرَأَوْهُ عُرْيَانًا »
الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة: الثالثة ، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج3، ص1249، ح3223
تا پیش «بنی اسرائیل» عریان میرسد. یا حضرت ابراهیم (نستجیر بالله) همسرش را برای تجاوز نزد جباری میفرستد، پیغمبر اکرم بالای کوهی به قصد خودکشی میرود یا نستجیربالله پیغمبر اکرم ایستاده بول میکند تا آنجا که در «مجموع نووی» میگوید:
«وصار هذا عادة لأهل هراة يبولون قياما في كل سنة مرة إحياء لتلك السنة»
اهل «هرات» هر سال یک مرتبه ایستاده بول میکنند برای اینکه، این سنت پیغمبر را زنده کنند!
المجموع؛ اسم المؤلف: النووي الوفاة: 676، دار النشر: دار الفكر - بيروت - 1997م، ج2، ص103
اخیراً در فضای مجازی منتشر شده که یک «وهابی» پلید و پست به نام « مجیب الرحمان افغانی» فتوا داد هر کس یک شیعه را بکشد، اهل بهشت است. جدیداً صحبت کرده میگوید اینکه اهل «هرات» هر سال یک بار ایستاده بول میکنند، برای این است که سنت پیغمبر را احیاء کنند البته راست میگوید این در سنت و «صحیح بخاری» آنها آمده.
این مولوی پست میگوید پیغمبر ایستاده بول میکرد و مردم «هرات» هم کار خوبی میکنند، همه مسلمانها هم باید یک روز ایستاده بول کنند. روزش را هم معین کردند.
نسبت به پیغمبر نستجیربالله میگویند ایستاده بول میکرده اما از آن طرف «عُقیلی» در کتاب «الضعفاء» میگوید:
«سماك بن حرب فوجدته يبول قائما فتركته»
الضعفاء الكبير؛ اسم المؤلف: أبو جعفر محمد بن عمر بن موسى العقيلي الوفاة: 322، دار النشر: دار المكتبة العلمية - بيروت - 1404هـ - 1984م، الطبعة: الأولى، تحقيق: عبد المعطي أمين قلعجي، ج2، ص178
عقیلی می گوید چون «سماک ابن حرب» ایستاده بول میکرده عادل نیست؛ ولذا من روایت از او نقل نمیکنم. ایستاده بول کردنِ یک عالم و محدث را نشانه ضعف او میدانند و روایت از او نقل نمیکنند و پای درسش هم نمینشینند؛ ولی نسبت به نبی مکرم چندین جای «بخاری» آمده:
«أتى النبي صلى الله عليه وسلم سُبَاطَةَ قَوْمٍ فَبَالَ قَائِمًا»
الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة: الثالثة ، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج 1، ص 90، 222
«كنت عند رسول الله صلى الله عليه وسلم فبال قائما على سباطة قوم »
المصنف؛ اسم المؤلف: أبو بكر عبد الرزاق بن همام الصنعاني الوفاة: 211، دار النشر : المكتب الإسلامي - بيروت - 1403 ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : حبيب الرحمن الأعظمي، ج1، ص193
اینها دارند که بعض از صحابه بزرگ ایستاده بول میکردند، صحابه را که نمیتوانند به مقام پیغمبر برسانند، مقام پیغمبر را پایین میآورند که ثابت کنند اگر فلانی ایستاده بول میکرد، پیغمبر هم (نستجیر بالله) ایستاده بول میکرد. اینها خطرناک است و این جمله حضرت یک دنیا مطلب در آن خوابیده.
«فَمَنْ عَرَفَ مِنْ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه واله وسلم) وَاجِبَ حَقِّ إِمَامِهِ وَجَدَ طَعْمَ حَلَاوَةِ إِيمَانِهِ وَ عَلِمَ فَضْلَ طُلَاوَةِ إِسْلَامِهِ»
الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص203، بَابٌ نَادِرٌ جَامِعٌ فِي فَضْلِ الْإِمَامِ وَ صِفَاتِه، ح1
ماها اگر تمام عمرمان را در یک سجده شکر برای نعمت ولایت بگذرانیم، من معتقدم والله حق این نعمت را نتوانستهایم ادا کنیم،خدای عالم بدون اینکه هیچ عملی از ما سر بزند که استحقاق این نعمت را داشته باشیم، یک نعمت رایگان تفضلاً به ما عنایت کرده که ولایت اهلبیت عصمت و طهارت و اعتقاد به امامت آنها و محبت اهلبیت عصمت و طهارت است.
ولذا ما باید هر روز بعد از نماز که سجده شکر به جا میآوریم یکی از نعمتهای الهی را که میخواهیم به یاد بیاوریم و خدا را شکر کنیم،نعمت ولایت اهلبیت عصمت و طهارت(سلام الله علیهم اجمعین) است. البته این نمونه بود،مثلاً نسبت به خلیفهشان:
«إِنَّ لِي شَيْطَاناً يَعْتَرِينِي فإذا غضبت فاجتنبوني لا أوثر في اشعاركم ولا أبشاركم»
ابوبکر، در اولین سخنرانیاش دارد که من یک شیطانی دارم که متعرض من میشود.
اگر من عصبانی شدم کنار من نیایید،مبادا موی سر شما را بکنم! و پوستتان را خراشیده کنم!
المصنف؛ اسم المؤلف: أبو بكر عبد الرزاق بن همام الصنعاني الوفاة: 211، دار النشر: المكتب الإسلامي - بيروت - 1403، الطبعة : الثانية، تحقيق: حبيب الرحمن الأعظمي، ج11، ص336
این اولین سخنرانی ابوبکر بعد از خلافت است و این هم کلام امیر المؤمنین (سلام الله علیه) است:
وَ لَهُمْ خَصَائِصُ حَقِّ الْوِلَايَةِ وَ فِيهِمُ الْوَصِيَّةُ وَ الْوِرَاثَةُ الْآنَ إِذْ رَجَعَ الْحَقُّ إِلَى أَهْلِهِ وَ نُقِلَ إِلَى مُنْتَقَلِه»
نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص47، خطبه 2
یا:
«وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِيتُ الْأَقَالِيمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاكِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِيَ اللَّهَ فِي نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِيرَةٍ مَا فَعَلْتُه»
به خدا سوگند، اگر هفت اقليم را با آنچه در زير آسمانهاست به من دهند تا خدا را نافرمانى كنم كه پوست جوى را از مورچهاى ناروا بگيرم، چنين نخواهم كرد
نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص347 ، ح 224
از آن طرف در مورد آخرین لحظات حیات امیر المؤمنین (سلام الله علیه) «ابن اثیر» در «اسد الغابه» جلد 4، صفحه 114 دارد که امیر المؤمنین شب 21 به «ام کلثوم» که گریه میکند، می فرمایند اگر آنچه من میبینم تو می دیدی ،گریه نمیکردی. عرض کردند چه میبینید؟ فرمود:
«هذه الملائكة وفود، والنبييون، وهذا محمد يقول: يا علي، أَبْشِر، فما تصير إِليه خَيرٌ مما أَنت فيه»
أسد الغابة في معرفة الصحابة؛ اسم المؤلف: عز الدين بن الأثير أبي الحسن علي بن محمد الجزري الوفاة: 630هـ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت / لبنان - 1417 هـ - 1996 م، الطبعة: الأولى، تحقيق: عادل أحمد الرفاعي، ج4، ص131
این آخرین عبارات حضرت امیر است. از آن طرف آخرین لحظه عُمر آقای عمر در «جامع الأحادیث» میگوید:
«يَا لَيْتَنِي كُنْتُ كَبْشَ أَهْلِي سَمَّنُونِي مَا بَدَا لَهُمْ، حَتَّى إِذَا كُنْتُ أَسْمَنَ مَا أَكُونُ زَارَهُمْ بَعْضُ مِنْ يُحِبُّونَ فَجَعَلُوا بَعْضِي شِوَاءً وَبَعْضِي قَدِيدَاً ثُمَّ أَكَلُونِي فَأَخْرَجُونِي عَذِرَةً وَلَمْ أَكُنْ بَشَرَاً»
من دوست داشتم، قوچی بودم چاقم میکردند، وقتی که چاق میشدم من را ذبح میکردند و بعضی از قسمتم را کباب میکردند ، با قسمتی آبگوشت درست میکردند و من را میخوردند و به صورت نجاست دفع می کردند اما بشر نبودم!
جامع الاحاديث (الجامع الصغير وزوائده والجامع الكبير)؛ اسم المؤلف: الحافظ جلال الدين عبد الرحمن السيوطي الوفاة: 19/جمادى الاولى / 911هـ ، دار النشر: ج13، ص317، ح 1236
«حلیة الأولیاء» و «تاریخ دمشق» هم آوردهاند. شما این دو قضیه را با هم مقایسه کنید.
خدا بر توفیقات همه عزیزان بیافزاید و قدر اهلبیت را بدانیم موفق و مؤید باشید التماس دعا.
«والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته»