22/12/1400
موضوع: از نظر علمای شیعه، امامت از اصول دین است یا اصول مذهب!؟
برنامه حبل المتین
فهرست مطالب این برنامه:
ادای وظیفهای به ساحت حضرت علی اکبر (علیه السلام)
جایگاه حقیقی اهلبیت (علیهم السلام) در بیان حضرت زهرا (سلام الله علیها)
مصیبتی آشکار و قدیمی، به نام "خواص بی بصیرت"!
خلاصه ای از مباحث جلسات گذشته در امامت الهی ائمه اطهار (علیهم السلام)
از نظر علمای شیعه، امامت از اصول دین است یا اصول مذهب!؟
از دیدگاه اهل سنت آیا در یک عصر می توان با چند خلیفه و امام بیعت کرد؟!
نویسنده کتاب «لقد شیعنی الحسین» چگونه شیعه شد!؟
مجری:
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
بینندگان عزیز و ارجمند! عرض سلام و ادب و احترام و شب بخیر خدمت شما عزیزان دارم. بسیار خوشحال و خرسندیم که با برنامه «حبل المتین» کاری از «شبکه جهانی حضرت ولی عصر» در خدمت شما هستیم.
در شب میلاد حضرت علی اکبر (علیه السلام) هستیم. این شب فرخنده و مبارک را خدمت شما عزیزان تبریک و تهنیت عرض میکنم.
همینطور پیشاپیش فرارسیدن میلاد پربرکت حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را هم خدمت شما عزیزان تبریک عرض میکنم.
بسیار خوشحالم که امشب هم در خدمت حضرت استاد، آیت الله حسینی قزوینی هستیم. حضرت استاد خدمت شما سلام و عرض ادب دارم و اعیاد را هم خدمت شما تبریک عرض میکنم؛
ادای وظیفهای به ساحت حضرت علی اکبر (علیه السلام)
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
السلام علیک یا بقیة الله فی ارضه السلام علیک یا میثاق الله الذی اخذه و وکده السلام علیک یا وعد الله الذی ضمنه السلام علیک یا صاحب المرئی و المسمع فما کان لنا شیء الا و انتم له السبب و الیه السبیل
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته؛ خدمت همه بینندگان عزیز و گرامی که در هرکجای این کره خاکی بیننده این برنامه هستند و ما را مهمان کانون گرم و باصفای خانواده خودشان قرار دادند، خالصانهترین سلامم را همراه با آرزوی موفقیت تقدیم میکنیم.
اعیاد شعبانیه به ویژه ولادت شاهزاده حضرت علی اکبر که در سال سی و سوم هجری متولد شدند و در سال شصت و یک هجری هم به شهادت رسیدند را هم تبریک عرض میکنیم.
این آقازاده در میان فرزندان امام حسین شبیهترین افراد به رسول اکرم بود. بسیاری از صحابه وقتی دلشان برای پیغمبر اکرم تنگ میشد، در خانه امام حسین میآمدند و تقاضا میکردند حضرت علی اکبر بیاید و به جمال نورانی آن بزرگوار نگاه کنند.
حضرت علی اکبر یادآور سیمای ملکوتی حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بود. حضرت سیدالشهدا هم علاقه بسیار زیادی به این بزرگوار داشتند. در مسیر بین مکه و کربلا امام حسین (علیه السلام) خوابشان برد، زمانی که از خواب بیدار شدند فرمودند:
(إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُون)
ما از آن خدا هستیم و به سوی او باز میگردیم!
سوره بقره (2): آیه 156
از میان آن همه جمعیت تنها کسی که لب به سخن گشود، شاهزاده حضرت علی اکبر بود که پرسید:
«مِمَّ حَمِدْتَ اللَّهَ وَ اسْتَرْجَعْت»
چرا حمد الهی و استرجاع را خواندید؟!
امام حسین (علیه السلام) فرمود دیدم هاتفی صدا می زند: این قافله هرچه جلوتر میرود، مرگ به استقبال آنها میآید. معرفت و ادب حضرت علی اکبر را نگاه کنید. حضرت عرضه داشت:
«یا أَبَتِ لَا أَرَاک اللَّهُ سُوءاً أَ لَسْنَا عَلَی الْحَقِّ»
ای پدر! مگر ما بر حق نیستیم؟
«قَالَ بَلَی»
حضرت فرمود: بله.
«فَقَالَ فَإِنَّنَا إِذاً مَا نُبَالِی أَنْ نَمُوتَ مُحِقِّین»
حضرت علی اکبر فرمود: پس دیگر از مرگ هراسی نداریم.
بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 44، ص 379، باب و
مجری:
چقدر زیباست!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
بله، واقعاً ادب این آقازاده و معرفت آن بزرگوار بی نظیر است. قضایای کربلا را هم شنیدهاید که وقتی حضرت علی اکبر به سمت میدان میرفت، حضرت سیدالشهدا با نگاه مأیوسانهای به قد و بالای حضرت علی اکبر نگاه کردند.
امام حسین سپس رو به «عمر بن سعد» کردند و فرمودند: خداوند عالم رحم تو را قطع کند، همانطور که رحم مرا قطع کردی.
نقل شده است که وقتی «مختار» قیام کرد، عمر بن سعد دستگیر شد. پسر عمر بن سعد که خواهرزاده «مختار» بود، نزد دایی خود آمد تا برای پدرش وساطت کند.
«مختار» گفت: من وساطت تو را قبول میکنم و تو را جلوی چشم پدرت گردن میزنم تا نفرین حضرت سیدالشهدا محقق شود! این ادای وظیفهای به این آقازاده بود.
جایگاه حقیقی اهلبیت (علیهم السلام) در بیان حضرت زهرا (سلام الله علیها)
روال همیشگی برنامه ما این است که یادی از حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) کنیم. من روایتی از حضرت فاطمه زهرا که «مرحوم خوئی» در کتاب «شرح نهج البلاغه» جلد 20 صفحه 97 دارد را مطرح میکنم. «ابن ابی الحدید» هم در کتاب «شرح نهج البلاغه» جلد شانزدهم صفحه 211 این روایت را نقل کرده است.
قرآن کریم در آیه 57 سوره مبارکه مائده میفرماید:
(یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیهِ الْوَسِیلَة)
ای کسانی که ایمان آوردهاید پرهیزگاری پیشه کنید و وسیلهای برای تقرب به خدا انتخاب نمائید.
سوره مائده (5): آیه 35
حضرت فاطمه زهرا فرمودند:
«و نحن وسیلته فی خلقه»
ما واسطه میان مردم و خداوند عالم هستیم.
اگر کسی بخواهد از خداوند عالم حاجتی بگیرد یا مشکلی از او برطرف شود، جز ما راه دیگری نیست. همانطور که در زیارت جامعه کبیره هم میخوانیم:
«وَ بِکمْ ینَفِّسُ الْهَمَّ وَ یکشِفُ الضُّرَّ»
به سبب شماست که مشکلات برطرف میشود و گرفتاریها از بین میرود.
من لا یحضره الفقیه، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 615، ح 3213
حضرت صدیقه طاهره میفرمایند:
«و نحن خاصته»
ما اهلبیت برگزیدگان خداوند هستیم و خدا ما را برگزیده است.
حضرت فاطمه زهرا میخواهد بفرماید خلافت و امامت به دست مردم نیست، خلافت به دست شورا و اهل حل و عقد نیست. امامت و خلافت به دست خداوند است.
(اللَّهُ أَعْلَمُ حَیثُ یجْعَلُ رِسالَتَه)
خداوند آگاهتر است که رسالت خویش را کجا قرار دهد.
سوره انعام (6): آیه 124
همان خدا آگاهتر است که برای خلافت رسولش چه کسی را قرار دهد.
«و محل قدسه»
جایگاه پاکیها ما هستیم.
طبق آیه تطهیر تنها کسی که هیچ گونه گناه و معصیت و اشتباه و خطا و سهوی از او سر نمیزند، ما هستیم.
«و نحن حجته فی غیبه»
ما دلیلهای روشن خدا هستیم.
اگر کسی بخواهد به خداوند عالم برسد و حق را مشاهده کند که یادآور یوم ألست است، آنجا که خداوند متعال میفرماید:
(أَ لَسْتُ بِرَبِّکمْ قالُوا بَلی شَهِدْنا)
آیا من پروردگار شما نیستم؟! گفتند آری گواهی میدهیم.
سوره اعراف (7): آیه 172
کلمه (شَهِدْنا) حاوی یک دنیا پیام و معارف است. در اینجا نمیخواهد بگوید که ما شهادت دادیم، زیرا در اینجا رو در رو با خداوند سخن گفتند.
حضرت موسی بعد از آنکه به نبوت برگزیده شد و خداوند با او سخن گفت، از خداوند عالم تقاضا کرد:
(رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیک )
پروردگارا خودت را به من نشان ده تا تو را ببینم!
سوره اعراف (7): آیه 143
در مقابل نسبت به روز ألست آمده است:
(أَ لَسْتُ بِرَبِّکمْ قالُوا بَلی شَهِدْنا)
آیا من پروردگار شما نیستم؟! گفتند آری گواهی میدهیم.
همگان شاهد جمال خداوند بودند، همگان شاهد جلال خداوند بودند. در روایت داریم که آن عهد و پیمان در فطرت مردم ماند، اما مکان او فراموش شد. اگر از فطرت آنها سؤال کنید که خالق آسمان و زمین کیست، همه می گویند: الله.
«و نحن ورثة أنبیائه»
هرآنچه خداوند به تمام انبیاء داده است، تماماً به ما اهلبیت داده است.
شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، نویسنده: ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبة الله، محقق / مصحح: ابراهیم، محمد ابوالفضل، ج 16، ص 211
فرمود خداوند عالم هر فضیلتی که حضرت آدم، حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت موسی و حضرت عیسی دارد را در ما قرار داده است.
امیدواریم که ان شاءالله خداوند عالم در دنیا و آخرت ما را از اهلبیت عصمت و طهارت و از صدیقه طاهره و فرزندان گرامیاش به اندازه یک چشم به هم زدن جدا نکند. ما در خدمت شما هستیم.
مجری:
متشکرم از دو مقدمهای که حضرت استاد فرمودند و برنامه را به نام حضرت صدیقه طاهره و حضرت علی اکبر (علیهما السلام) متبرک کردند.
بینندگان عزیز فردا روز جوان هست. امیدوارم که طبق بیانات حضرت استاد، ما شمه و ذرهای از معرفت شناسی و ولایت شناسی حضرت علی اکبر درونمان باشد تا بتوانیم راه را به خوبی بیابیم و مسیر را طی کنیم.
حضرت استاد در خدمت شما هستیم. اگر اجازه بفرمایید خلاصهای از بحث گذشته را در خدمت شما باشیم تا به سؤالات تازه برسیم.
مصیبتی آشکار و قدیمی، به نام "خواص بی بصیرت"!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله أفوض أمری إلی الله إن الله بصیر بالعباد حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر
قبل از آنکه به سؤال عزیزم پاسخ دهم، لازم می دانم شهادت بیش از چهل تن از شیعیان قطیف و احساء که دیروز توسط رژیم سفاک عربستان سعودی به شهادت رسیدند را تسلیت عرض کنم.
آنها هشتاد و یک نفر را اعدام کردند که از این تعداد چهل نفر از شیعیان قطیف و احساء بودند، اما از هیچکس صدایی درنیامد.
آقایانی که در داخل هستند و برای کشته شدن یک بازیگر اروپایی شمع روشن میکنند و مراسم عزا میگیرند و آن را محکوم میکنند، در اینطور قضایا صدایشان خاموش است.
سازمان حقوق بشر که دم از حمایت از بشریت میزند، در اینطور قضایا همگی ساکت هستند. در مقابل در قضیه اوکراین به خاطر چشم آبیها، دنیا را به هم زدهاند.
بعضی از افراد که من نمیخواهم نام آنها را ببرم و این برنامه را با نام آنها متعفن کنم، به رئیس جمهور اوکراین پیام داده است که ملت ایران با شماست!!
چه زمانی ملت ایران به شما وکالت داده است که دارید این چنین حرف گزاف میزنید؟! همانطور که رهبر انقلاب فرمودند، ما مخالف هرنوع کشتار هستیم چه در اوکراین باشد چه در صربستان باشد چه مردم فلسطین باشد چه مردم یمن باشد.
آقایانی که این همه دم از حقوق بشر میزنند، سازمان ملل در اکتبر دو هزار و بیست و یک اعلام کرد که ده هزار کودک یمنی به خاطر تجاوز عربستان سعودی و دیگر همراهانش در یمن کشته شدند.
حال نمیدانیم چقدر از مردم بیگناه کشته و آواره شدند. طبق آماری که سازمان ملل اعلام کرده است تنها سه میلیون و سیصد هزار نفر در طول این هفت سال در یمن آواره شدند.
همچنین بیش از دو هزار و پانصد مدرسه ویران شده است، اما کسی حرف نمیزند. بعضی از خود باختگان و غربی فکران، یک بار هم این قضایا را محکوم نمیکنند.
در مقابل، زمانی که بعضی از حوثیهای یمن منافع امارات را به خطر میاندازند و با موشک میزنند، میبینیم که فریاد همگان بلند میشود.
حال اینکه غربیها این قضیه را محکوم میکنند مشخص است به چه جهت است، اما اینکه بعضی از خودیهای ما این قضیه را محکوم میکنند جای تعجب و تأسف دارد.
سردمداران غربی عراق هم این قضیه را محکوم میکنند. متأسفانه برادر عزیزمان آقای «مقتدی صدر» که آلت دست آمریکا قرار گرفته، حمله به امارات را محکوم میکند، اما بنده یک مرتبه نشنیدم در رابطه با کشتار مظلومانه مردم یمن بیانیه صادر کند.
همچنین اگر سپاه پاسداران - که افتخار این مرز و بوم هست و امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) فرمود: اگر سپاه نبود، کشور نبود - به خاطر جنایات صهیونیستها مقر صهیونیستها را در اربیل موشک باران کردند، ما میبینیم فریاد همگان بلند شده است.
غربیها که وظیفهشان همین است و غیر از این از آنها انتظاری نیست، اما افرادی از داخل کشور یا دوست عزیزمان «مقتدی صدر» این قضیه را محکوم میکنند از قضایا بی اطلاع هستند.
ایشان نمیدانند که صهیونیستها در اربیل مقر جاسوسی و فعالیت دارند. «مقتدی صدر» آنها را محکوم نمیکند، اما اقدام جمهوری اسلامی که مقر صهیونیستها را که بارها از آنجا به ایران حمله کردهاند را محکوم میکند!
ما با همه احترامی که به این عزیزمان داریم، به ایشان عرض میکنیم: شما چرا تا به حال قضایای حملات متعدد ترکیه به شمال عراق را محکوم نکردید؟! شما علی رغم اعلام مجلس از تداوم اشغالگری و حضور آمریکا در عراق حمایت میکنید!!
ایشان نسبت به فعالیتهای پایگاههای متعدد تروریستهای پژاک و جولان جاسوسهای رژیم صهیونیستی سکوت کردهاند، اما این قضیه را محکوم میکنند. ما واقعاً از کارهای خودیها تعجب میکنیم و تأسف میخوریم.
امیدواریم ان شاءالله خداوند عالم به خواص ما بصیرت بدهد. همین بی بصیرتی خواصهای ما بود که بعد از رسول اکرم علی رغم تأکیداتی که پیغمبر اکرم در بحث امامت و خلافت داشتند، حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) را کنار گذاشتند.
ما بارها عرض کردیم که اولین روز اعلان رسالت مصادف هست با اعلان امامت حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه). زمانی که آیه شریفه:
(وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَک الْأَقْرَبِین)
خویشاوندان نزدیکت را انذار کن.
سوره شعراء (26): آیه 214
نازل میشود و رسول اکرم رسالت خود را اعلان میکند، دست بر شانه امیرالمؤمنین میگذارد و میفرماید:
«إن هذا أخی ووصیتی وخلیفتی فیکم فاسمعوا له وأطیعوا»
الکامل فی التاریخ، اسم المؤلف: أبو الحسن علی بن أبی الکرم محمد بن محمد بن عبد الکریم الشیبانی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1415 هـ، الطبعة: ط 2، تحقیق: عبد الله القاضی، ج 1، ص 586، باب ذکر أمر الله تعالی نبیه بإظهار دعوته
آقای «طبری» متوفای 310 هجری در کتاب «تاریخ» خود جلد اول صفحه 542 هم این مطلب را آورده است. بعد از آن در هر مناسبتی رسول گرامی اسلام مسئله خلافت و وصایت امیرالمؤمنین را با بیانهای مختلف مطرح فرموده است و میفرماید:
«إن هذا أخی ووصی وخلیفتی فیکم»
تاریخ الطبری، اسم المؤلف: لأبی جعفر محمد بن جریر الطبری، دار النشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، ج 1، ص 542 - 543، باب ذکر الخبر عما کان من أمر نبی الله عند ابتداء الله تعالی ذکره إیاه بإکرامه بإرسال جبریل علیه السلام إلیه بوحیه
و:
«إن لکل نبی وصیا ووارثا وإن علیا وصیی ووارثی»
تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، اسم المؤلف: أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعی، دار النشر: دار الفکر - بیروت - 1995، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ج 42، ص 392، باب آخر الجزء الثامن والتسعین بعد الأربعمائة
و:
«أنت امام کل مؤمن ومؤمنة، وولی کل مؤمن ومؤمنة بعدی»
المناقب، نویسنده: الموفق الخوارزمی، وفات: 568، تحقیق: الشیخ مالک المحمودی - مؤسسة سید الشهداء (ع)، ربیع الثانی 1414، ص 61، ح 31
هر عبارتی را که شما بخواهید، رسول اکرم در رابطه با خلافت و امامت حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) مطرح کرده است. ما نمیدانیم رسول اکرم دیگر با چه بیانی باید مطلبی میگفت تا مردم قبول میکردند!!
تمام اینها به عدم بصیرت در خواص برمی گردد. همانطور که مقام معظم رهبری هم بارها اشاره کردند، یکی از مهمترین وظایف ما تبیین حقایق و مسائل است تا مردم روشن شوند.
خلاصه ای از مباحث جلسات گذشته در امامت الهی ائمه اطهار (علیهم السلام)
ما امروز از عزیزان شیعه و هم از عزیزان و جوانان و تحصیل کردههای اهل سنت و حتی جوانانی که فریب وهابیت و سلفیها را خوردند تقاضا داریم که قدری تأمل کنند.
زمان تقلید از پدرها و بزرگان سپری شده است. اگر پدر من این مذهب یا این دین را داشت یا فلان عالم مطلبی میگوید، تکلیف ما را ساقط نمیکند.
خداوند عالم به شما عقل و بینش داده و میتوانید بروید تحقیق و بررسی کنید و حق را از ناحق تشخیص دهید. دیگر زمان تبعیت از بعضی بزرگان سپری شده است. قرآن کریم به صراحت میفرماید:
(فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَه)
بنا بر این بندگان مرا بشارت ده، کسانی که سخنان را میشنوند و از نیکوترین آنها پیروی میکنند.
سوره زمر (39): آیات 17 و 18
خداوند عالم از این واضحتر و روشنتر بیان کند؟! ما چندین جلسه در رابطه با همین بحث صحبت کردیم که وظیفه ما تحقیق، تبیین، روشن شدن و روشن کردن، بصیرت یافتن و بصیرت افزایی و بصیرت دادن است.
ما سپس دو روایت که هردو تکان دهنده هست و برای ما پیام سخت و پیام تند و کوبنده دارد را مطرح کردیم. حدیث اول این بود که رسول اکرم فرمودند:
«وَتَفْتَرِقُ أُمَّتِی على ثَلَاثٍ وَسَبْعِینَ مِلَّةً کلهم فی النَّارِ إلا مِلَّةً وَاحِدَةً»
امت من بعد از من به هفتاد و سه فرقه تقسیم میشوند. همگی اهل آتش هستند و تنها یک فرقه نجات پیدا میکنند.
الجامع الصحیح سنن الترمذی، اسم المؤلف: محمد بن عیسى أبو عیسى الترمذی السلمی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: أحمد محمد شاکر وآخرون، ج 5، ص 26، ح 2641، باب ما جاء فی افْتِرَاقِ هذه الْأُمَّةِ
عزیزان آیا زمان آن نرسیده که ما تحقیق و بررسی کنیم و ببینیم فرقه ناجیه که رسول اکرم به آن اشاره کرده است کیست؟! این فرقه در اقلیتِ اقلیت است و یک هفتاد و سوم است.
ما بارها عرض کردیم که اگر رسول اکرم فرموده است یک فرقه از هفتاد و سه فرقه نجات پیدا میکنند و ویژگیهای این فرقه را بیان نکرده باشد، نستجیر بالله در حق امت خیانت کرده است. اگر حضرت ویژگیهای این فرقه را بیان کرده است، این فرقه کدام است؟!
ما باید فرقه ناجیه را پیدا کنیم و ببینیم ویژگیهای فرقه ناجیه در کلام رسول اکرم چیست. آیا این فرقه ناجیه تبعیت از اهلبیت است یا تبعیت از صحابه است؟!
ما شاید هزار بار گفتیم که اهانت به مقدسات اهل سنت را خلاف شرع بیّن و در بعضی از موارد گناه نابخشودنی می دانیم، اما تبیین حقایق را هم از وظایف واجب خودمان می دانیم. پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
«إنی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وأهل بیتی»
المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 160، ح 4711
ما اگر آمدیم و به سراغ صحابه رفتیم که در بعضی از روایات اضافه شده است، بیان کردیم. صحابهای که در قضیه حوض تکلیفشان مشخص است. در کتاب «صحیح بخاری» جلد پنجم صفحه 2407 حدیث 6215 به صراحت آمده است:
«بَینَا أنا نائم إذا زُمْرَةٌ حتی إذا عَرَفْتُهُمْ»
هنگامی که من در کنار حوض کوثر ایستادهام گروهی را میآورند. وقتی آنها را شناختم آمدند کنار من تا از دست من آب کوثر بنوشند.
«خَرَجَ رَجُلٌ من بَینِی وَبَینِهِمْ فقال هَلُمَّ»
مردی از میان من و آنها خارج میشود و به این گروه میگوید: بیایید برویم.
«فقلت أَینَ»
پرسیدم: آنها را کجا میبرید؟
«قال إلی النَّارِ والله»
او قسم جلاله میخورد که اینها را به سوی جهنم میبریم.
«قلت وما شَأْنُهُمْ»
پرسیدم: چرا؟ آنها چه کردند؟
«قال إِنَّهُمْ ارْتَدُّوا بَعْدَک علی أَدْبَارِهِمْ القهقری»
او میگوید: آنها بعد از تو به دوران قهقری زمان جاهلیت برگشتند.
«فلا أُرَاهُ یخْلُصُ منهم إلا مِثْلُ هَمَلِ النَّعَمِ»
اصحاب من از آتش جهنم خلاص نمیشوند، مگر تعداد اندکی.
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 5، ص 2407، ح 6215
با تمام احترامی که ما به خوبان صحابه داریم، وقتی صحابه نمیتوانند خود را نجات بدهند آیا میتوانند برای ما فرقه ناجیه باشند؟! این قضیه جای تأمل و دقت است و باید قدری روی آن تأمل کنیم.
حدیث دوم که ما مطرح کردیم، حدیث:
«من مَاتَ بِغَیرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً»
مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 4، ص 96، ح 16922
است. این روایت در کتاب «صحیح مسلم» هم آمده است. ما تمام آنچه که مربوط به این روایت بود را مطرح کردیم.
بنده به ذهنم میرسد امروز سی و سومین جلسه ماست که در رابطه با "درسهایی از امامت و ولایت" صحبت میکنیم. ان شاءالله دوستان ما تلاش میکنند که این مطالب به صورت کتاب هم چاپ شود و در اختیار بعضی از عزیزان قرار بگیرد.
ما گفتیم مبحث "درسهایی از امامت و ولایت" را در برنامه «حبل المتین» از فضای مجازی جداگانه منتشر کنند تا اگر عزیزان میخواهند پیگیری و ملاحظه کنند یا این مطالب را دانلود کنند این مطالب را داشته باشند.
ما گفتیم مرگ جاهلیت در روایت «من مَاتَ بِغَیرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً» بسیار واضح و روشن است. در زمان جاهلیت نه توحیدی هست، نه نبوتی هست، نه امامتی هست، نه معادی هست و مشخص است قضیه چیست.
هرکسی بدون امام از دنیا برود به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است. ما یک بار به دنیا آمدیم و یک بار هم از دنیا میرویم.
وقتی شب اول قبر از من سؤال کنند امام زمانت چه کسی بوده است، چه پاسخی خواهم داد! وقتی از شما عزیز اهل سنت یا سلفیت سؤال کنند امام زمانت که پیغمبر اکرم فرمود:
«من مَاتَ بِغَیرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً»
چه کسی بوده است، چه جوابی برای گفتن دارید؟! آیا میتوانیم بگوییم که علمای ما این چنین گفته بودند و ما هم تبعیت کردیم؟! آیا به ما نمیگویند ما به تو عقل و بصیرت دادیم و این همه آیات و روایات برای شما فرستادیم، چرا به آنها دقت نکردید؟!
علی رغم اینکه ما در جلسات گذشته هم عرض کردیم آقایان امامت را از اصول دین میدانند و منکرین خلافت و امامت خلیفه اول و دوم و سوم را کافر و مرتد میدانند.
البته طبق نظر اهل سنت امیرالمؤمنین که خلیفه نیست و زیاد هم مهم نیست. آقای «بخاری» در کتاب «تاریخ أوسط» صفحه 95 وقتی خلفا را میشمارد، میگوید: خلیفه اول ابوبکر، خلیفه دوم عمر، خلیفه سوم عثمان، خلیفه چهارم معاویه بن أبی سفیان!
او همچنین در صفحه 119 همین مطلب را آورده است. او در صفحه 95 میگوید: بعد از عثمان پنج سال فتنه آغاز شد!!
او از دوران حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) به دوران فتنه تعبیر میکند. این در حالی است که نسبت به سه خلیفه اول معتقدند اگر کسی منکر خلافت و امامت آنها باشد کافر است!!
این مطالب خلاصهای از مباحث گذشته بود. البته توضیحاتی که بیان آن هم ضرورت داشت تقدیم شد. اگر سؤالی دارید من در خدمت حضرتعالی هستم.
مجری:
استاد خیلی ممنونم از اینکه خلاصه مباحث گذشته را بسیار کامل بیان فرمودید. سؤالی که مطرح میشود و من میخواهم از محضر شما بپرسم، این است که آیا از میان علمای شیعه هم کسانی امامت را به استناد این حدیث از اصول دین میدانند یا خیر؟!
از نظر علمای شیعه، امامت از اصول دین است یا اصول مذهب!؟
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
سؤال زیبایی است. ما در جلسات گذشته عرض کردیم تعدادی از بزرگان و استوانههای علمی اهل سنت معتقدند امامت از اصول دین است و منکر امامت هم کافر است. ما این مطالب را از قول «بیضاوی» و دیگر علما مفصل مطرح کردیم.
در رابطه با اینکه آیا امامت از اصول دین هست یا اصول مذهب است، بزرگان ما نظراتی دارند. بنده عبارتی را از آیت الله خوئی که یکی از مراجع مورد قبول عموم شیعه است عرض میکنم.
ایشان در کتاب «التنقیح فی شرح العروة الوثقی» قسم «کتاب الطهارة» مطلبی در این زمینه بیان کرده است. این موضوعات که به صورت مسلسل وار هفتاد یا هشتاد جلد است را مؤسسه اسلامی آیت الله خوئی به چاپ رسانده است.
مرحوم آیت الله خوئی در این کتاب جلد سوم صفحه 80 نکته ظریفی میفرماید. بنده تقاضا دارم بینندگان عزیز ما، به این مطالب خوب دقت کنند.
وهابیت هم قدری گوششان را باز کنند و ببینند فقهای ما در رابطه با اهل سنت چه نظری دارند. وهابیت ادعا میکنند علمای شیعه، اهل سنت را کافر و نجس میدانند و از این طریق تلاش میکنند فتنه ایجاد کنند تا شیعه و سنی به جان یکدیگر بیفتند.
آیت الله خوئی میفرماید:
«ان إنکار الضروری إنما یستتبع الکفر و النجاسة فیما إذا کان مستلزماً لتکذیب النبی»
انکار ضروری در صورتی کفرآور است و طرف را نجس میکند که مستلزم تکذیب پیغمبر اکرم باشد.
به عنوان مثال انکار ضروریاتی همانند نماز اگر به تکذیب پیغمبر اکرم برگردد، کفر است و این شخص کافر و نجس است. مادامی که مستلزم تکذیب نبی مکرم نباشد، چنین نیست.
«کما إذا کان عالما بان ما ینکره مما ثبت من الدین بالضرورة»
کما اینکه بداند چیزی که آن را انکار میکند جزو ما ثبت من الدین است.
این شخص با علم به اینکه این ضرورت از طرف پیغمبر اکرم آمده است آن را انکار میکند و مستلزم کفر است. حال این شخص شیعه باشد، سنی باشد یا وهابی باشد فرقی نمیکند. ایشان سپس مینویسد:
«و هذا لم یتحقق فی حق أهل الخلاف»
این قضیه نسبت به اهل سنت محقق نشده است.
«لعدم ثبوت الخلافة عندهم بالضرورة لأهل البیت- ع-»
این بدان معناست که اگر اهل سنت امامت امیرالمؤمنین و ائمه اطهار را منکر هستند، از این باب نیست که برای آنها ثابت شده است که امامت علی بن أبی طالب جزء ما ثبت من الدین و ما جاء به النبی و جزء ضروریات دین است و با این علم انکار میکنند!!
اهل خلاف این چنین نیستند، حال یا به جهت تبعیت از علمایشان بوده است یا به خاطر روشن نشدن بوده است. بنابراین ما کفر و نجاست را نسبت به اهل سنت به خاطر انکار امامت قبول نداریم. ایشان سپس مینویسد:
«نعم الولایة- بمعنی الخلافة- من ضروریات المذهب لا من ضروریات الدین»
ولایت به معنای خلافت از ضروریات مذهب است، نه از ضروریات دین.
التنقیح فی شرح العروة الوثقی، نویسنده: خویی، سید ابو القاسم موسوی، ج 2، ص 86، باب حکم غیر الاثنا عشریة من فرق الشیعة
اگر یک شیعه بیاید خلافت حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) را انکار کند، کافر است و در او شکی نیست. اصلاً میّز و ویژگی شیعه بودن اعتقاد به خلافت امیرالمؤمنین است.
وقتی شخصی همانند بعضی از قرآنیون عصر ما، خلافت علی بن أبی طالب را انکار کرد ضروریات مذهب را انکار کرده است، اما ضروریات دین را انکار نکرده است.
حال این بحث که اگر ضروریات مذهب را انکار کند کافر و نجس میشود یا خیر، ما از فرمایشات قبلی ایشان این استفاده را میکنیم اگر این ضروریات مذهب مستلزم تکذیب رسول الله باشد کفر آور است.
این بدان معناست که یک شیعه بداند رسول اکرم، امیرالمؤمنین را برای خلافت نصب کرده و این جزء ضروریات دین است و آن را انکار کند. قطعاً این انکار کفر و نجاست آور است.
حال اگر به این نتیجه نرسیده باشد، به طوری که یک روز تقلیدا از پدرانش شیعه شده و یک روز هم تقلیدا سنی یا لائیک شده!! ایشان بازهم در «کتاب الطهارة» جلد دوم صفحه 86 مینویسد:
«لأن الضروری من الولایة إنما هی الولایة بمعنی الحب و الولاء»
آنچه از ولایت ضروری است که انکار آن انکار آیه قرآن و تکذیب پیغمبر اکرم هست، ولایت به معنای حب و محبت است.
التنقیح فی شرح العروة الوثقی، نویسنده: خویی، سید ابو القاسم موسوی، ج 2، ص 86، باب حکم غیر الاثنا عشریة من فرق الشیعة
اگر کسی بگوید که من محبت و ولایت اهلبیت را قبول ندارم، در حقیقت انکار قرآن کریم است آنجا که میفرماید:
(قُلْ لا أَسْئَلُکمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی)
بگو من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمیکنم جز دوست داشتن نزدیکانم.
سوره شوری (42): آیه 23
اگر این چنین باشد، قطعاً مستلزم تکذیب پیغمبر اکرم و تکذیب قرآن کریم و تکذیب خداوند است.
مرحوم امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) در «کتاب الطهارة» جلد سوم صفحه 437 مطلبی دارند. بنده میخواهم شبکههای پلید وهابی و کارشناسانشان خوب گوششان را باز کنند.
البته ما در این زمینه حرف زیاد داریم، اما بنده نظر دو تن از فقهای معاصر را که مورد قبول عموم شیعه است در اینجا بیان میکنم.
حال شاید بعضی از سیاستمداران ورشکسته، امام خمینی را در مسائل سیاسی قبول نکنند، اما در مسائل علمی قبول دارند و کسی منکر علمیت و فقیه بودن امام نیست.
اخیراً کلیپ جدیدی از آقای «سروش» به دست ما رسیده است. ایشان زمانی که بحث امام را مطرح میکند، از ایشان سؤال میکند: "اگر از شما سؤال کنند که شاه را قبول دارید یا امام خمینی را قبول دارید، چه جوابی دارید؟!"
ایشان تعابیر خیلی عالی در این زمینه دارد و مینویسد: ما در طول تاریخ هیچ حاکمی از نظر علمی و فقاهت و سیاست مثل امام خمینی را نداشتیم.
کسی که در صف دشمنان جمهوری اسلامی است، میگوید: نه تنها من کسی را در درجه ایشان قبول ندارم، بلکه اصلاً قابل مقایسه نیست.
هیچیک از سلاطین در طول این دو هزار و پانصد سال یا بعد از اسلام مثل امام نیست که سیاستمدار و فقیه و عالم به معارف دینی باشد. ایشان هم این مطلب را بیان میکند. امام خمینی مینویسد:
«و أنّ ما أُخذ فی ماهیة الإسلام لیس إلّا الشهادة بالوحدانیة، و الرسالة، و الاعتقاد بالمعاد»
آنچه که در ماهیت مسلمان بودن هست و مشخص میکند انسان مسلمان هست یا خیر، سه چیز است؛ شهادت به وحدانیت خدا، شهادت به رسالت پیغمبر اکرم و اعتقاد به معاد.
ایشان سپس مینویسد:
«و لا یعتبر فیها سویٰ ذلک؛ سواء فیه الاعتقاد بالولایة و غیرها»
در اسلام غیر از این سه مورد شرط نیست، خواه اعتقاد به ولایت اهلبیت داشته باشد یا نداشته باشد.
«فالإمامة من أُصول المذهب، لا الدین»
امامت از اصول مذهب است و از اصول دین نیست.
کتاب الطهارة، نویسنده: خمینی، سید روح اللّٰه موسوی، ج 3، ص 437، باب تمسّک صاحب «الحدائق» بالأخبار لإثبات نجاسة المخالفین و ردّه
این مطلب خیلی واضح و روشن است. ایشان سپس مینویسد: اهل سنتی که منکر ولایت اهلبیت (علیهم السلام) هستند قضیه برایشان روشن نشده است، خواه به خاطر تبعیت از علما بوده است یا تبعیت از پدرانشان بوده است.
این قضیه برایشان روشن نشده که امامت جزء «ما ثبت فی الدین» هست. این دو بزرگوار قضیه را به این شکل روشن میکنند.
یکی از ویژگیهای مذهب شیعه در برابر مذهب اهل سنت این است که شیعه تقلید از مراجع گذشته را حرام و باطل میداند.
اگر امروز یک نفر به تکلیف رسیده باشد و بگوید که من میخواهم از آیت الله خوئی یا امام خمینی یا فلان مرجعی که از دنیا رفته است تقلید کنم، می گویند که این امر خلاف است.
بر فرض آیت الله صافی چهل روز پیش از دنیا رفتند. الآن اگر کسی به تکلیف رسیده باشد و بگوید که من دوست دارم از آیت الله صافی تقلید کنم، کار او خلاف شرع و حرام و باطل است.
بنابراین شیعه تقلید از مرجع تقلید زنده را واجب میداند. کسی که مقلد آیت الله خوئی یا امام خمینی بود، باید از یک مجتهد زنده تقلید کند.
اگر این مجتهد زنده اجازه داد او بقا بر میت بماند، میتواند بماند و اگر اجازه نداد بقا بر میت هم نمیتواند باشد. البته بقا بر میتی که قبلاً هم از او تقلید میکرد.
به عنوان مثال اگر کسی مقلد آیت الله خوئی بود و الآن مقلد یکی از مراجع تقلید میشود و میخواهد از «شیخ انصاری» تقلید کند، تقلید او از بیخ باطل است. همچنین بقا بر فتاوی «شیخ انصاری» یا «صاحب کفایه» باشد از بیخ باطل است.
مجری:
درواقع اصلاً نمیتوانند به گذشته علما برگردند.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
بله، امکان پذیر نیست. در مقابل، اهل سنت چنین نظری ندارند. «ابو حنیفه» متوفای 150 هجری است و ما الآن در سال 1444 هجری هستیم، اما آقایان احناف می گویند که ما از ایشان تقلید میکنیم.
آقایان مالکیها از «امام مالک» متوفای 179 هجری تقلید میکنند. آقایان شافعیها مقلد «امام شافعی» متوفای 204 هجری هستند. حنبلیها مقلد «احمد بن حنبل» متوفای 241 هجری هستند.
آخرین امام و فقیه اهل سنت، هزار و دویست سال قبل از دنیا رفته است، اما شیعه این چنین نیست و این ویژگیهای شیعه است.
بنابراین اگر ما میبینیم در کلمات بعضی از بزرگان ما در گذشته مطالبی هست آن مطالب اگر متکی به روایات باشد آن روایات برای ما حجت است، اما اگر متکی به فتوا باشد آن فتوا برای ما حجیت ندارد.
اگر اجماع هم درست کنند، «مرحوم شیخ انصاری» در بحث رسائل اجماع را زیر سؤال برده است و فرموده است: اجماع محصل غیر محصل است و اجماع غیر محصل هم غیر مفید است.
بنابراین اگر اجماعی باشد و مدرکی باشد، مدرک برای ما مهم است. سند و روایت یا آیات برای ما مهم هستند.
ما معتقدیم اگر کسی بخواهد اجتهاد کند، اجتهاد او یا باید متکی به آیات باشد یا متکی به روایات باشد. چنین نیست که شخص از طرف خود فتوا صادر کند و بگوید:
«سأقول فیها برأیی فإن یکن صوابا فمن الله وإن یکن خطأ فمنی ومن الشیطان»
الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، اسم المؤلف: أبو بکر عبد الله بن محمد بن أبی شیبة الکوفی، دار النشر: مکتبة الرشد - الریاض - 1409، الطبعة: الأولى، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ج 3، ص 556، ح 17117
شریعت چنین نیست. ما باید قدری دقت کنیم و فکرمان را باز کنیم. بنده عرض کردم که بصیرت خیلی مهم است. هرکسی به اندازه خودش حتی در برابر فرزندانش مسئول است. روایتی از قول امام سجاد (علیه السلام) آمده است که میفرماید:
«وَ أَنَّک مَسْئُولٌ عَمَّا وُلِّیتَه»
تو در برابر فرزندانی که خداوند به تو داده مسئول هستی.
وسائل الشیعة، نویسنده: شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، محقق / مصحح: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، ج 15، ص 175، ح 20226
تو در برابر فرزندانت مسئول هستی که با زبان کودکی آنها را خوب تربیت کنی، توحید را برایشان بیان کنی، رسالت را برایشان بیان کنی و امامت را برایشان بیان کنی.
وقتی کودک از ابتدای کودکی با این معارف آشنا شد، وقتی بزرگ شد و به مدرسه و دبیرستان و دانشگاه رفت اگر تمام دنیا دست به دست هم بدهند در عقاید او تزلزل ایجاد نمیکند. در این صورت این شخص اگر در دریای کفر و شرک هم وارد شود، هرگز پای او خیس نخواهد شد.
علت اینکه ما میبینیم بعضی از جوانان ما میلغزند یا تحت تأثیر بعضی از رسانهها و فضای مجازی قرار میگیرند، به جهت این است که در دوران کودکی پدر و مادرها روی اعتقاد آنها خوب کار نکردند.
بنده مطلبی از «شیخ مفید» نقل میکنم که عزیزان ما در شبکههای وهابی بارها آن را خواندهاند و به رخ اهل سنت کشیدهاند و ادعا میکنند که ببینید «شیخ مفید» درباره انکار امامت چه نظری دارد!! در کتاب «اوائل المقالات» صفحه 44 آمده است:
«واتفقت الإمامیة علی أن من أنکر إمامة أحد الأئمة وجحد ما أوجبه الله تعالی من فرض الطاعة فهو کافر ضال مستحق للخلود فی النار»
امامیه اتفاق نظر دارند که هرکسی امامت یکی از ائمه را انکار کند و از این فریضه واجب جحد کند، گمراه و مستحق آتش جهنم است.
أوائل المقالات، نویسنده: الشیخ المفید، تحقیق: الشیخ إبراهیم الأنصاری، ناشر: دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع - بیروت – لبنان، ص 44، ح 6
«جحد» به معنای انکار از روی علم است، به این معنا که کسی با علم به اینکه الآن شب است منکر شب میشود.
بنابراین کلمه «جحد» در کلمات بزرگان ما کاملاً واضح و روشن است. اگر کسی علم داشته باشد که امیرالمؤمنین منصوب رسول الله است و جزء دین است و با این وجود انکار کند، ما هم می گوییم کافر است.
این شخص شیعه باشد کافر است، سنی باشد کافر است یا وهابی هم باشد کافر است. نه تنها ما بر این عقیده هستیم، بلکه اهل سنت هم چنین عقیدهای دارند و معتقدند که اگر کسی به مسئلهای علم پیدا کرد، سپس آن را انکار کرد کافر است.
«ابن تیمیه» در کتاب «مجموع الفتاوی» جلد اول صفحه 109 مینویسد: اگر کسی بعد از اجماع و علم مطلبی را انکار کند کافر است.
مجری:
حضرت استاد علم و یقین در اینجا یکی است یا فرق میکند؟!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
در حقیقت ما به اطمینان عقلایی، علم می گوییم. قطع، چیز دیگری است و بسیار بالاتر از این است. به عنوان مثال ده نفر ادعا میکنند که ما ماه را دیدیم.
شاید ما تک تک این افراد را انسان راستگو نمیدانیم، اما وقتی ده نفر از شهرهای مختلف بر مطلبی تأکید میکنند برای ما اطمینان عقلایی حاصل میشود و ما فردا بسیار راحت طبق این علم عمل میکنیم.
اتفاقاً به نکته زیبایی اشاره کردید. روایات ما هم همین را میگوید. در کتاب «کمال الدین» اثر «مرحوم شیخ صدوق» صفحه 262 آمده است که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید:
«مَنْ أَنْکرَ وَاحِداً مِنْهُمْ فَقَدْ أَنْکرَنِی وَ مَنْ أَنْکرَنِی فَقَدْ أَنْکرَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ»
هرکسی یکی از ائمه اطهار را انکار کند مرا انکار کرده است و هرکسی مرا انکار کند خدا را انکار کرده است.
حضرت در ادامه توضیح میدهند، زیرا این عطف بیان است:
«وَ مَنْ جَحَدَ وَاحِداً مِنْهُمْ فَقَدْ جَحَدَنِی وَ مَنْ جَحَدَنِی فَقَدْ جَحَدَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ»
هرکسی بر امامت ائمه اطهار علم داشته باشد و با علم به این انکار کند مرا انکار کرده است و هرکسی با علم به اینکه من پیغمبر هستم مرا انکار کند خدا را انکار کرده است.
کمال الدین و تمام النعمة، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 262، ح 8
روایات ما هم همین مطلب را می گویند و بزرگان ما هم همین تعبیر را دارند. به عنوان مثال در کتاب «من لا یحضره الفقیه» که یکی از کتب اربعه شیعه است در جلد دوم آمده است که ما در زیارت جامعه کبیره میخوانیم:
«وَ مَنْ خَالَفَکمْ فَالنَّارُ مَثْوَاهُ وَ مَنْ جَحَدَکمْ کافِر»
من لا یحضره الفقیه، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 613، ح 3213
در این فراز از زیارت جامعه کبیره آمده است که هرکسی شما را جحد کند و با علم به حقانیت شما، شما را انکار کند کافر است و در آن هیچ شکی نیست. این بحث، بحث عقلایی است.
حتی اگر ما آیه نداشتیم و روایات هم نداشتیم و ما بودیم و فکر عقلایی و عرف جامعه، بازهم این مطلب صدق میکرد.
به عنوان مثال می گوییم شخصی بر مسئلهای علم پیدا کرده است و با علم به این مسئله آن را انکار کرده است، در عقل او باید شک کرد!
مطلب در این زمینه زیاد است، اما بنده به همین مقدار اکتفا میکنم. اگر سؤال دیگری هست در خدمت حضرتعالی هستیم.
مجری:
خیلی ممنونم. من اجازه میخواهم میان برنامهای را ببینیم، سپس سؤال بعد را در خدمت حضرت استاد باشیم.
در شب میلاد مبارک حضرت علی اکبر (علیه السلام) هستیم و از صمیم قلب برای ظهور حضرت حجة بن الحسن (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دعا میکنیم. با ادامه بحث در خدمت شما عزیزان و حضرت استاد هستیم.
حضرت استاد اگر اجازه بدهید من سؤال دوم را از محضر شما بپرسم و مطرح کنم که آیا از دیدگاه اهل سنت میشود در یک عصر با چند نفر به عنوان امام و خلیفه مسلمین بیعت کرد یا خیر؟!
از دیدگاه اهل سنت آیا در یک عصر می توان با چند خلیفه و امام بیعت کرد؟!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
سؤال خوبی است، اما جواب این سؤال احتیاج به مقدمهای دارد. آقایان حدیث:
«من مَاتَ بِغَیرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً»
را قبول دارند و چه بسا بعضی افراد نسبت به این حدیث ادعای تواتر هم میکنند و کسی در این خصوص شکی ندارد، اما بعضی از آقایانی که دست گرمی به فتوا دارند می گویند که حاکم هر کشور امام آن کشور است.
اگر کسی با حاکم یک کشور بیعت کند، با امام آن کشور بیعت کرده است. ما خودمان در مکه بودیم وقتی «ملک فهد» از دنیا رفت و «ملک عبدالله» روی کار آمد، دیدیم حتی مفتی اعظم عربستان سعودی به عنوان بیعت دست «ملک عبدالله» را میبوسید.
آنها دست «ملک عبدالله» را میبوسیدند و با او بیعت میکردند، در حالی که بوسیدن بیت الله الحرام را شرک میدانند!!
اگر به بیت الله الحرام بروید و پرده کعبه را ببوسید، شرطهها به سمت شما حمله میکنند و می گویند: «شرک، شرک، شرک». همچنین اگر کسی ضریح رسول گرامی اسلام را ببوسد، با شلاق بر سر او میکوبند.
در مقابل، بوسیدن عبای «ملک عبدالله»، «ملک فهد» یا دیگران هیچ اشکالی ندارد. «ملک سلمان» که آبروی هرچه وهابی بود را برده است!! زیرا زمانی که «ترامپ» با خانواده خود به عربستان آمده بود، «ملک سلمان» خم شد و دست همسر «ترامپ» را بوسید. او مرتب دست همسر «ترامپ» را میبوسید به طوری که در نهایت «ترامپ» او را از این کار منع کرد!
بوسیدن ضریح پیغمبر اکرم حرام است و بوسیدن دیوار کعبه حرام است، اما بوسیدن دست زن بی حجاب هیچ اشکالی ندارد!!
بنابراین این افراد معتقدند اگر کسی با پادشاهی بیعت کرد، این پادشاه امام اوست. در مقابل اگر ما به مبانی روایی و مبانی فقهی اهل سنت مراجعه کنیم، کاملاً این قضیه را رد میکند. به عنوان مثال در کتاب «صحیح مسلم» از «ابو سعید خدری» نقل میکند:
«إذا بُویعَ لِخَلِیفَتَینِ فَاقْتُلُوا الْآخَرَ مِنْهُمَا»
اگر برای دو خلیفه در یک زمان بیعت شود، خلیفه دوم واجب القتل است.
صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 3، ص 1480، ح 1853
بر فرض عدهای با «ملک سلمان» بیعت کردند و عدهای هم در اردن میخواهند با پادشاه اردن بیعت کنند. واجب است که یکی از این دو نفر را بکشند.
همچنین رهبر طالبان مدعی خلافت است و ادعا میکند که تمام دنیا باید با رهبر ما بیعت کند. از طرف دیگر هم، قبل از این با «ملک سلمان» بیعت کردند. اگر کسی با او بیعت کند، باید او را بکشند.
این روایت صحیح در کتاب «صحیح مسلم» است و نمیتوانند آن را انکار کنند و نیاز به بررسی سندی هم ندارد.
همچنین فقهای بزرگ اهل سنت هم بر همین عقیده هستند. آقای «نووی» متوفای 671 هجری یکی از فقهای بزرگ اهل سنت است که از او به «فقیه الأمة» تعبیر میکنند. ایشان در کتاب «شرح صحیح مسلم» جلد دوازدهم صفحه 232 مینویسد:
«واتفق العلماء علی أنه لا یجوز أن یعقد لخلیفتین فی عصر واحد»
همه علمای اهل سنت اتفاق نظر دارند که جایز نیست برای دو خلیفه در یک عصر بیعت شود.
«سواء اتسعت دار الإسلام أم لا»
خواه کشور اسلامی محدود باشد یا کشورهای اسلامی وسیع باشد.
صحیح مسلم بشرح النووی، اسم المؤلف: أبو زکریا یحیی بن شرف بن مری النووی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت - 1392، الطبعة: الطبعة الثانیة، ج 12، ص 232، ح 1842
«ابو طاهر بغدادی» که یکی از بزرگان اهل سنت و متوفای 429 هجری است، مینویسد:
«لا تصلح الامامة الا لواحد فی جمیع ارض الاسلام»
امامت در تمامی کره زمین صحیح نیست، جز برای یک امام.
الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة، اسم المؤلف: عبد القاهر بن طاهر بن محمد البغدادی أبو منصور، دار النشر: دار الآفاق الجدیدة - بیروت - 1977، الطبعة: الثانیة، ج 1، ص 341، الفصل الثالث من فصول هذا الباب فی بیان الاصول آلتی اجتمعت علیها اهل السنة
یعنی هرکسی معتقد به «من مَاتَ بِغَیرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً» باشد، باید یک نفر امام را قبول کند.
به عنوان مثال افرادی در عربستان سعودی با یک امام بیعت کردند. مسلمانان آمریکا هم فعلاً باید با «بایدن» بیعت کنند، زیرا رهبر و امامشان ایشان میشود.
همچنین در فرانسه و آلمان و کشورهای دیگر هم مسلمانان باید با رئیس جمهور بیعت کنند. مسلمانان روسیه هم باید با «پوتین» بیعت کنند!
وقتی می گویند که رئیس هر کشوری امام آن کشور هست یا حاکم هر کشوری امام آن کشور هست، باید به تمام مسائل ملتزم باشند.
آقای «ابن حزم أندلسی» متوفای 456 هجری در کتاب «الفصل فی الملل و الأهواء و النحل» به صراحت مینویسد:
«لا یجوز کون إمامین فی وقت واحد فی العالم»
در تمام کره زمین تنها باید یک امام باشد و همه باید با آن امام بیعت کنند.
الفصل فی الملل والأهواء والنحل، اسم المؤلف: علی بن أحمد بن سعید بن حزم الطاهری أبو محمد، دار النشر: مکتبة الخانجی – القاهرة، ج 4، ص 73، باب الکلام فی الإمامة والمفاضلة بی الصحابة
البته مراد از اینکه ایشان واژه «العالم» را میآورد به معنای تمام کرات است، زیرا احتمال اینکه در کرات دیگر هم موجوداتی باشند هست. آنها هم توحیدی دارند، نبوتی دارند، امامتی دارند.
به گفته ایشان چنین نیست که هر کشوری بخواهد با حاکم یا سلطان یا رئیس جمهور کشور خود بیعت کند.
این قضیه کاملاً واضح و روشن است. آقای «بدرالدین عینی» فتوای خیلی تندی در این زمینه صادر کرده است. البته این هم مستند به روایاتی است که بنی امیه جعل کردهاند. ایشان در کتاب «شرح صحیح بخاری» جلد شانزدهم مینویسد:
«إذا بویع لخلیفة بعد خلیفة فبیعة الأول صحیحة یجب الوفاء بها، وبیعة الثانی باطلة یحرم الوفاء بها»
اگر با دو خلیفه بیعت شود بیعت اول صحیح است و مردم باید به او وفادار باشند و بیعت دوم باطل هست.
«سواء عقدوا للثانی عالمین بعقد الأول أو جاهلین»
چه عالم باشند و چه جاهل باشند هیچ فرقی نمیکند.
به عنوان مثال مردم در عربستان با «ملک سلمان» بیعت کردند و مسلمانان اردن خبر ندارند که با «ملک سلمان» بیعت کردند، به همین خاطر با پادشان اردن بیعت میکنند.
«وسواء کانا فی بلدین أو أکثر»
خواه این دو خلیفه در یک کشور باشند یا در کشورهای مختلف باشند.
«وسواء کان أحدهما فی بلد الإمام المنفصل أم لا»
خواه این دو خلیفه در یک کشور مستقل باشند یا در کشوری تجزیه شده باشند.
«ولم یبین حکم الثانی فی هذا»
یکی از آنها که بیعت کرده در کشوری است که امام در آنجا هست یا در کشوری است که امام در آنجا نیست.
«وهو مبین فی روایة أخری: فاضربوا عنقه»
حکم دوم در اینجا واضح نشده است، اما در روایت دیگر دارد: نفر دوم باید گردن زده شود.
«وفی روایة أخری: فاضربوه بالسیف کائناً من کان»
در روایت دیگر دارد: گردنش را بزنید هرکسی میخواهد باشد.
عمدة القاری شرح صحیح البخاری، اسم المؤلف: بدر الدین محمود بن أحمد العینی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت، ج 16، ص 43، ح 4543
در روایت دوم آمده است که هر مقامی میخواهد باشد و هر موقعیتی میخواهد داشته باشد گردنش را بزنید!
با فتاوی که این افراد دارند که قبلاً هم اشاره ضمنی به آن کرده بودیم، وقتی ما به فرمایش رسول اکرم میرسیم که فرمود:
«من مَاتَ بِغَیرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً»
و:
«إذا بُویعَ لِخَلِیفَتَینِ فَاقْتُلُوا الْآخَرَ مِنْهُمَا»
اگر قرار است ما طبق آنها فتوا صادر کنیم، باید بگوییم امامی که در کره زمین امام است. در قرآن کریم آمده است:
(إِنِّی جاعِلُک لِلنَّاسِ إِماماً)
من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم.
سوره بقره (2): آیه 124
در این آیه شریفه نیامده است که من تو را برای مؤمن یا مردم فلان منطقه امام و رهبر قرار دادم!! ظاهراً در زمانی که حضرت ابراهیم بودند، در منطقهای از ترکیه و سوریه حضور داشتند. فرض بفرمایید که در فلان کشور بوده است یا در فلسطین بوده است. در این آیه شریفه آمده است:
(إِنِّی جاعِلُک لِلنَّاسِ إِماماً)
من تو را برای تمام مردم امام قرار دادم. وقتی برای تمام مردم امام قرار داده شد، دیگر نمیتوانند در زمان حضرت ابراهیم در یک شهر یا کشور دیگری با امام دیگری بیعت کنند.
چنین نیست که بگویند حضرت ابراهیم در کشور فلسطین یا کشور روم بوده و به ما هیچ ارتباطی ندارد، بلکه در این آیه شریفه آمده است: (لِلنَّاسِ إِماماً).
در مورد امامت «من مَاتَ بِغَیرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً» هم همین است. هرکسی بدون امامی که در کره زمین امام است، نه در یک بخش یا یک منطقهای!!
بنابراین این روایت بسیار قابل تأمل و دقت است. امیدواریم ان شاءالله خداوند عالم به ما توفیق دقت و تأمل را داده باشد.
مجری:
ان شاءالله. بسیار ممنونم از پاسخی که برای سؤال دوم من داشتید و بسیار کامل و واضح بود.
فرصت ما هشت دقیقه تا پایان برنامه است و فکر میکنم به سؤال سوم نرسیم. اگر صلاح بدانید یک جمع بندی کلی از مباحثی که مطرح کردیم داشته باشیم یا هر موردی که هست در خدمت شما هستیم و این بخش را به پایان میبریم.
نویسنده کتاب «لقد شیعنی الحسین» چگونه شیعه شد!؟
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
در رابطه با بحثی که ما مطرح کردیم، بارها عرض کردیم برای هر مسلمانی اعم از شیعه و سنی انجام دادن چند مسئله ضروری است: مسئله اول ضرورت تحقیق از مذهب است. قرآن کریم میفرماید:
(فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَه)
بنا بر این بندگان مرا بشارت ده، کسانی که سخنان را میشنوند و از نیکوترین آنها پیروی میکنند.
سوره زمر (39): آیات 17 و 18
در حال حاضر مسلمانان کره زمین عمدتاً دو دسته هستند. یک دسته شیعه و یک دسته اهل سنت هستند.
حال اینکه هرکدام فرقهای داخلی دارند کاری نداریم، اما تمام شاکله شیعه را کسانی تشکیل میدهند که معتقد به خلافت حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) هستند و شاکله اهل سنت را کسانی تشکیل میدهند که معتقد به خلافت شیخین هستند.
ضرورت دارد هر انسانی ببیند ادله خلافت امیرالمؤمنین که شیعه معتقد هست از کتاب و سنت چیست. هر انسان باید این قضیه را برای خود روشن کند.
انسان باید ببیند واقعاً شیعه که معتقد است امیرالمؤمنین خلیفه و امام منصوب پیغمبر اکرم است، آیا در کتابهای خودشان با سندهای صحیح از دیدگاه خودشان و در کتابهای اهل سنت با سندهای صحیح از دیدگاه اهل سنت دلیل قانع کننده دارند یا خیر!؟
بنده بارها گفتم اگر ما بتوانیم در میان مخاطبین خود انگیزه تحقیق و پژوهش ایجاد کنیم، نود درصد موفق شدهایم.
«سید ادریس حسینی» نویسنده کتاب «لقد شیعنی الحسین» میگوید: یکی از دوستانم شیعه بود و با او رفت و آمد داشتم. یکی از والدین دوست شیعهام از دنیا رفته بود و مجلسی گرفته بود. من معتقد به این مجالس نبودم، اما به احترام این دوستم رفتم و در مجلس نشستم. من دیدم یک خطیب شیعه بالای منبر رفته است و از معاویه و یزید بسیار بدگویی میکند.
من که نویسنده قهاری بودم و مقالههای من در روزنامهها جزء پرطرفدارترین مقالات بود، گفتم: باید چند مقاله خوب در دفاع از معاویه و یزید تهیه کنم و در روزنامهها منتشر شود تا شیعیان و جوانان شیعه بیدار و متوجه شوند.
زمانی که از مجلس بیرون آمدم، نسبت به این امر تصمیم جدی گرفتم. من شروع به تحقیق کردن از معاویه و یزید در کتابهای اهل سنت و کتب شیعه کردم و هرچه جلوتر میرفتم میدیدم حرفهای این خطیب در کتابهای ما هست.
من میدیدم روضهای که این خطیب شیعه خواند تنها در کتب شیعه نیست، بلکه در کتب ما هم هست. همینطور جلو رفتم و تحقیقات گستردهای کردم و در نهایت به این نتیجه رسیدم که مذهب شیعه مذهب حق است.
ایشان کتابی به نام «لقد شیعنی الحسین (علیه السلام)» نوشته است که با عنوان "حسین مرا شیعه کرد" به فارسی هم ترجمه شده و در اینترنت هم موجود است.
اگر ما در طرف مقابل این انگیزه را ایجاد کنیم که مطالعه و تحقیق کند، به نتیجه خواهیم رسید.
ما شیعه و اهل سنت باید ذکر عباراتی که "فلان عالم چنین گفته است"، "فلان مرجع چنین گفته است"، "پدر و مادرم چنین می گویند" را کنار بگذاریم و بیاییم ببینیم ادله خلافت امیرالمؤمنین از کتاب و سنت چیست.
باید ببینیم اگر شیعه میگوید حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) خلیفه هست از کتاب و سنت دلیل دارد یا ندارد. مطالعه کردن کتابها که ضرر ندارد. بعضی افراد معتقدند که مطالعه کردن کتابهای شیعه گناه دارد، بت پرستی است یا شرک است.
روزی دو تن از علمای بزرگوار شرق کشور به منزل ما آمده بودند و از کتابخانه بنده بازدید کردند.
یکی از توفیقاتی که خداوند عالم به ما داده است، این است که حدود سی و هفت هزار جلد کتاب در کتابخانهام دارم که نزدیک دوازده هزار جلد از آنها کتب اهل سنت است.
زمانی که آنها کتابهای ما را نگاه میکردند، گفتند: در کتابخانه عمومی شهر ما به اندازهای که شما کتابهای اهل سنت را دارید، موجود نیست.
بنده گفتم: شما در کتابخانههایتان چند کتاب از شیعه دارید؟! آنها گفتند: در کتابخانههای ما یک کتاب هم از کتب شیعه پیدا نمیشود.
این خود یک درنگ است. شما هیچ عالم شیعهای در کره زمین پیدا نمیکنید که اهل تحقیق باشد و کتابهای شیعه در کتابخانهاش باشد، اما کتابهای اهل سنت را نداشته باشد. حال در کتابخانههای علمای اهل سنت چند کتاب از شیعه موجود است؟!
ما به جوانان و طلبههای شیعه می گوییم که کتابهای اهل سنت را هم مطالعه کنید. آیا تا به حال اتفاق افتاده است که یک عالم اهل سنت به جوانان و طلبهها سفارش کند که کتابهای شیعه را هم مطالعه کنند؟! آیا این خود نوعی تحدی نیست؟!
نکته دیگری که ما بارها گفتیم، این است که اگر مردم با علی بن أبی طالب بیعت میکردند و امامت و خلافت حضرت را قبول کردند چه اتفاقی میافتاد؟! این قضیه هم در روایات اهل سنت هست و ما مفصلاً در این خصوص بحث کردیم.
روایات متعددی در کتب اهل سنت آمده است مبنی بر اینکه پیغمبر اکرم میفرماید: اگر شما با علی بن أبی طالب بیعت کنید شما را به راه مستقیم هدایت میکند، دنیای شما را آباد میکند، دین شما را آباد میکند، آخرت شما را آباد میکند.
در کتب اهل سنت ببینیم اگر با علی بن أبی طالب بیعت میشد چه مسائلی حتی برای دنیای ما بود، دین و آخرت ما به کنار! ببینیم اگر امیرالمؤمنین خلیفه میشد برای دنیای ما چه منافعی داشت.
مجری:
حضرت استاد بسیار ممنونم، فرصت ما به اتمام رسیده است و از شما تشکر میکنم. همچنین از شما بینندگان عزیز تشکر میکنم که تا این وقت از شب با ما همراه بودید.
بنده تنها این نکته را بگویم کتابی که حضرت استاد از «سید ادریس حسینی» معرفی کردند در سایت «مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر» موجود است و میتوانید کتاب را دانلود و مطالعه بفرمایید.
خودم و شما بینندگان عزیز را به پژوهش بیشتر و تفکر و تعقل در رابطه با مسائل اعتقادیمان و رسیدن به بصیرت توصیه میکنم.
متشکرم که تا این زمان با ما همراه بودید. تا شبی دیگر شما عزیزان را به خدای بزرگ میسپارم. التماس دعا، در پناه حق باشید، خدانگهدار