12/04/1401
موضوع: «مباهله»، محکمترین دلیل بر حقانیت ولایت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)
برنامه حبل المتین
فهرست مطالب این برنامه:
ذکر توسلی به حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
از ویژگی های شاخص حکومت جهانی امام زمان (سلام الله علیه)
خلاصه ای از مباحث گذشته پیرامون امامت الهی ائمه اطهار (علیهم السلام)
«مباهله»، محکمترین دلیل بر حقانیت ولایت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)
در جریان غدیرخم، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) حدیث خواند یا خطبه ایراد فرمود!؟
تحلیلی بر کلام معروف خلیفه دوم نسبت به امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)
تماسهای بینندگان برنامه
مجری:
بسم الله الرحمن الرحیم بسم الله النور بسم الله نور النور بسم الله نور علی نور بسم الله الذی خلق النور من النور الحمدلله الذی خلق النور من النور و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین
ذی الحجه روزهای سپیدی که دیدنی است
لبخندهای روشن عیدی که دیدنی است
فصلی است عاشقانه از این فصل غافلیم
غرق فروع مانده و از اصل غافلیم
ذی الحجه این سپیدترین عید را ببین
یوم الغدیر عیدترین عید را ببین
ذی الحجه عاشقی است که شوقش زبانزد است
دلداده محمد و آل محمد است
ذی الحجه ایستاده به احرام و احترام
چشم انتظار آمدن آخرین امام
او که خلیفة النبی و والی الولی است
سر تا به پا محمد و پا تا به سر علی است
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم اللهم ارزقنا حج بیتک الحرام فی عامی هذا و فی کل عام
بینندگان ارجمند و مخاطبان نازنین «شبکه جهانی حضرت ولی عصر» سلام علیکم، وقت شما بخیر. هرجای این عالم هستید ان شاءالله زیر سایه پرنور حضرات معصومین باشید.
در روزهای آغازین ماه شریف ذی الحجه هستیم، ماهی که پر از اتفاقات روشن و پر از وقایع زندگی ساز و دنیا و آخرت ساز است. ان شاءالله قدر ایام و لیالی این ماه را بدانیم.
خیلی خوشحالم، افتخار دارم در خدمت شما باشم و به اتفاق شما ان شاءالله استفاده کنیم از محضر دانشمند گرامی حضرت آیت الله حسینی قزوینی به رسم یکشنبهها و پنج شنبهها که برنامه «حبل المتین» تقدیم شما میشود. حاج آقا قزوینی سلام علیکم، شب شما بخیر؛
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
السلام علیک یا بقیة الله فی أرضه السلام علیک یا میثاق الله الذی أخذه و وکده السلام علیک یا وعد الله الذی ضمنه السلام علیک یا صاحب المرئی و المسمع فما کان لنا شیء الا و انتم له السبب و الیه السبیل
سلام علیکم و رحمة الله، شب حضرتعالی هم بخیر؛ خدمت بینندگان عزیز و گرامی خالصانهترین سلامم را تقدیم میکنم و موفقیت روزافزون برای همه گرامیان از خداوند منّان خواهانم.
ذکر توسلی به حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
ما طبق برنامه همیشگی برنامه را با یادی از حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) آغاز میکنیم، باشد که بر ما منت بگذارند با گوشه چشمی زندگی و دین و دنیا و آخرت ما را بیمه خودشان قرار بدهند.
مصائب حضرت صدیقه طاهره خیلی سنگین است. هرگاه «مرحوم علامه امینی» نام حضرت فاطمه زهرا را میشنید، قطرات اشک از چشمانش پی در پی جاری میشد. باید بگوییم الله أعلم که در آن سه ماه بر حضرت فاطمه زهرا چه گذشت.
همه گریند به مظلومی زهرا اما
این علی بود که مظلومتر از زهرا بود
دوست دارم کز غمت یا فاطمه تنها بگریم
از یتیمان تو پنهان در دل شبها بگریم
دوست دارم سر فرود آرم من بی کس به چاهی
برکشم فریاد غربتهای های آنجا بگریم
دوست دارم زینب من اشک چشمانم نبیند
برای امیرالمؤمنین خیلی سخت است که جلوی فرزندان حضرت فاطمه زهرا گریه کند. بچهها هرچیزی را میتوانند تحمل کنند، اما گریه پدر برایشان تحمل کردنی نیست.
دوست دارم زینب من اشک چشمانم نبیند
گه به نخلستان و گاهی در دل صحرا بگریم
دوست دارم جانم از تن با نفسهایم برآید
بس که یا زهرا بگویم، بس که بی پروا بگریم
«نَفْسِی عَلَی زَفَرَاتِهَا مَحْبُوسَة
یَا لَیتَهَا خَرَجَتْ مَعَ الزَّفَرَات
لَا خَیرَ بَعْدَک فِی الْحَیاةِ وَ إِنَّمَا
أَخْشَی مَخَافَةَ أَنْ تَطُولَ حَیات»
مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، نویسنده: ابن شهر آشوب مازندرانی، محمد بن علی، ج 1، ص 240، فصل فی وفاته ع
و سیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون
مجری:
اللهم صل علی فاطمة و أبیها و بعلها و أمها و بنیها و سرّ المستودع فیها بعدد ما أحاط به علمک
تقبل الله، خیلی ممنونم. الحمدلله لحظاتمان نورانی و متبرک و مقدس شد به نام حضرت صدیقه طاهره تا باد چنین بادا.
حاج آقا قزوینی چهل و ششمین جلسهای است که راجع به بحث امامت درسهای خیلی خوبی را مطرح میکنید.
همین ابتدای برنامه بعد از ذکر توسل شریفی که داشتید یک خلاصهای از سیر بحث بفرمایید تا دوستان در جریان قرار بگیرند بعد سؤالاتی را مطرح کنیم.
از ویژگی های شاخص حکومت جهانی امام زمان (سلام الله علیه)
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله أفوض أمری إلی الله إن الله بصیر بالعباد حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر
قبل از پاسخ به سؤال عزیزم باید یادآور باشم که ما برنامهای گذشتیم که قبل از شروع بحث یکی دو دقیقه در رابطه با حکومت جهانی حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) مطالبی مطرح میکنیم.
ان شاءالله امیدواریم تمام علائمی که میآید نشان از آمدن حضرت ولی عصر باشد. زمین و زمان دارد خودش را مهیا میکند.
همین برنامه «سلام فرمانده» تقریباً یک قضیه عالم گیر شده است. تمام کشورها از آفریقا و اروپا تا پاکستان و کشورهای عربی در سنین مختلف این سرود را اجرا میکنند. بچههای کوچک وقتی این سرود را میخوانند، اشک از چشمانشان میریزد.
در مقابل بعضی افراد هم نمیتوانند این سرود را تحمل کنند و میخواهند از غصه منفجر شوند.
بعضی از آقایانی که در قضایای فتنه 88 که روز عاشورا به حضرت سیدالشهدا توهین شد و لب فروبستند و حرفی نزدند، در رابطه با سرود «سلام فرمانده» توئیت گذاشتند و حرفهایی نامربوطی زدند.
خیلی جالب است شبکه «دی بی سی» کلیپی پخش کرده بود که کارشناس میگفت: ملاحظه کنید بچهها را به زور آوردند. بچهها گریه میکنند که چرا ما را برای اجرای سرود آوردهاید!
این افراد اصلاً نمیتوانند درک کنند که این کودکان وقتی نام حضرت ولی عصر را میشنوند اشک شوق میریزند. پدر و مادرانشان گریه میکنند و بچههای کوچک با عشق و علاقه خاصی این سرود را میخوانند.
این سرود به زبان فارسی و آذری و انگلیسی و استانبولی و عربی و اردو پخش شده است. ما این مسئله را به فال نیک میگیریم و می گوییم که اینها همگی از نشانههای ظهور حضرت ولی عصر است.
ما در طول هزار و چهارصد سال چنین قضیهای را نداشتیم. اولین بار است که میبینیم توجه به ساحت مقدس حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) عالم گیر میشود.
شبکه ما به نام حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) است و ما هم به جهت اینکه قلبهای بینندگان عزیز نرم شود و برای ظهور آماده باشند، هر شب قسمتهایی از بعضی روایات را میخوانیم.
عمده روایات کتاب «کمال الدین» اثر «مرحوم شیخ صدوق» در رابطه با حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) است. اصلاً تألیف این کتاب در رابطه با حضرت مهدی (ارواحنا فداه) است. روایتی از امام هشتم (علیه السلام) هست که میفرماید:
«لَا دِینَ لِمَنْ لَا وَرَعَ لَهُ وَ لَا إِیمَانَ لِمَنْ لَا تَقِیةَ لَهُ»
کسی که ورع ندارد دین ندارد و کسی که تقیه ندارد ایمان ندارد.
«ورع» مرتبهای بالاتر از تقواست، به این معنا که شخص نه گناه کند و نه فکر گناه کند. ورع به این معناست که شخص، گناهان را ترک کند و مکروهات را هم ترک کند.
«فَقِیلَ لَهُ یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِلَی مَتَی»
عرض کردم: یابن رسول الله تقیه شیعه تا چه زمانی است؟
«قَالَ إِلَی یوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ وَ هُوَ یوْمُ خُرُوجِ قَائِمِنَا أَهْلَ الْبَیتِ فَمَنْ تَرَک التَّقِیةَ قَبْلَ خُرُوجِ قَائِمِنَا فَلَیسَ مِنَّا»
حضرت فرمود: این تقیه تا قیام حضرت ولی عصر است. وقتی حضرت مهدی میآید تقیه از کره زمین برداشته خواهد شد.
«یطَهِّرُ اللَّهُ بِهِ الْأَرْضَ مِنْ کلِّ جَوْرٍ وَ یقَدِّسُهَا مِنْ کلِّ ظُلْمٍ»
خداوند به واسطه وجود مقدس حضرت ولی عصر هرگونه ظلم و ستم را از کره زمین برای همیشه محو میکند و زمین را از هرگونه بوی ظلم، مطهر و مقدس میکند.
فرزندانی در زمان ظهور حضرت ولی عصر به دنیا میآیند که اصلاً با واژه ظلم آشنا نیستند و نمیدانند معنای ظلم چیست. فرزندانی که متولد نیستند با مفهوم ظلم آشنا نیستند.
«فَإِذَا خَرَجَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِهِ»
در زمان ظهور، کره زمین با نور وجود حضرت ولی عصر منور میشود.
«وَ وَضَعَ مِیزَانَ الْعَدْلِ بَینَ النَّاسِ فَلَا یظْلِمُ أَحَدٌ أَحَداً»
حضرت در میان مردم ترازوی عدل و داد را مینهد، پس هیچکس به دیگری ظلمی روا نمیدارد.
کمال الدین و تمام النعمة، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 371، ح 5
در آن زمان سراسر زمین نورانی و نورانیت میشود و مردم دیگر ظلمت و تاریکی و فقر و ستم نمیبینند و کسی جرئت ستم کردن به کسی در ذهنش هم خطور نمیکند. نه تنها مردم ستم نمیکنند بلکه ستم و ظلم در ذهنها هم نمیآید.
امیدواریم ان شاءالله خداوند به حق مادرشان حضرت صدیقه طاهره فرج حضرت ولی عصر را هرچه سریعتر نزدیک کند و از باقیمانده غیبتش صرفنظر کند و مقدمات ظهورش را هرچه زودتر فراهم کند و ما را از یاران خاص و سربازان فداکار آن بزرگوار قرار بدهد.
خلاصه ای از مباحث گذشته پیرامون امامت الهی ائمه اطهار (علیهم السلام)
بحث اصلی ما که الآن چهل و ششمین جلسه ماست در رابطه با بحث امامت و ولایت است. ما هنوز در مقدمه بحث امامت و ولایت هستیم و هنوز به اصل امامت نرسیدیم. ما چند روایت را مطرح کردیم. حدیث اول حدیث: «وَسَتَفْتَرِقُ هَذِهِ الْأُمَّةُ عَلَی ثَلَاثٍ وَسَبْعِینَ فِرْقَةً کلُّهَا فِی النَّارِ إلَّا وَاحِدَةً» بود که گفتیم پیغمبر اکرم میفرماید: امت من به هفتاد و سه فرقه تقسیم میشوند. تنها یک فرقه اهل نجات هستند.
حدیث دوم حدیث: «من مَاتَ بِغَیرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً» بود. ما این روایت را از منابع شیعه و اهل سنت آوردیم. ما عین عبارت علمای اهل سنت را بدون هیچ کم و زیاد کردن آوردیم، نظرات علمای اهل سنت را بدون هیچ گونه طعن و جسارتی گفتیم و نظرات علمای شیعه را هم بیان کردیم.
ما در ادامه حدیث: «لا یزَالُ هذه الأُمَّةُ مُسْتَقِیمٌ أَمْرُهَا حتی یکونَ اثْنَا عَشَرَ خَلِیفَةً» را از کتب اهل سنت آوردیم که پیغمبر اکرم فرمودند: خلفا و جانشینان من دوازده نفر هستند.
هدف ما این نیست که کارخانه شیعه سازی درست کنیم. ما به هیچ وجه از افراد دعوت نمیکنیم که به مذهب شیعه گرایش پیدا کنند. ما اصلاً و ابداً نه چنین برنامهای داشتیم، نه داریم و نه خواهیم داشت.
این تفکر اصلاً با سیاست نظام جمهوری اسلامی هم سازگار نیست. بنده هم که حدود چهل سال است در این مسیر هستم چنین روحیهای ندارم و اگر هم ببینم کسی چنین برنامهای دارد جلوی او میایستم.
ما تنها حقایق را بیان میکنیم و می گوییم که در این رابطه علمای اهل سنت این چنین گفتند، علمای شیعه چنین گفتند، روایات در کتابهای اهل سنت چنین است و در کتابهای شیعه چنین است.
طرف مقابل خود با توجه به این بحثها انتخاب کند که آیا واقعاً مذهبی که انتخاب کرده شیعه باشد یا سنی باشد کدام است.
شاید یک جوان شیعه از این بحثها استفاده کرد و به این فکر افتاد که مذهب شیعه درست نیست بلکه مذهب اهل سنت صحیح است. اگر واقعاً با علم به اینجا رسید، ما گلایه نمیکنیم.
و اگر یک جوان سنی هم از این بحثها استفاده کرد و به این فکر افتاد که مذهب شیعه حق است و مذهب شیعه را انتخاب کرد، انتخاب با خود اوست. ما به هیچ وجه من الوجوه کسی را به مذهب شیعه دعوت نمیکنیم و شیعه سازی درست نمیکنیم.
ما به هیچ وجه چنین برنامهای نداشتیم و با این طرز فکر هم مخالف هستیم و معتقدیم که این طرز فکر نه تنها به خیر شیعه نیست بلکه به ضرر شیعه هست. ما تنها حقایق را بیان میکنیم.
ما خاک پای غلامان رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) هم نیستیم. قرآن کریم میفرماید:
(فَإِنَّما عَلَیک الْبَلاغ)
بر تو، تنها ابلاغ (رسالت) است.
سوره آل عمران (3): آیه 20
و:
(وَ ما أَنْتَ عَلَیهِمْ بِوَکیل)
و وظیفه نداری آنها را مجبور (به ایمان) سازی.
سوره انعام (6): آیه 107
و:
(فَمَنْ شاءَ فَلْیؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیکفُر)
هر کس میخواهد ایمان بیاورد (و این حقیقت را پذیرا شود) و هر کس میخواهد کافر گردد.
سوره کهف (18): آیه 29
ما با توجه به روایات متعددی که داریم، نزدیک ظهور حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) حجت برای تمام عالمیان از قم صادر میشود.
حال که بحث به اینجا رسید، بنده تنها همین یک روایت را به بینندگان عزیز نشان بدهم. «مرحوم علامه مجلسی» در کتاب «بحارالانوار» جلد 57 صفحه 213 مینویسد:
«وَ ذَلِک عِنْدَ قُرْبِ ظُهُورِ قَائِمِنَا فَیجْعَلُ اللَّهُ قُمَّ وَ أَهْلَهُ قَائِمِینَ مَقَامَ الْحُجَّةِ»
سپس مینویسد:
«فَیفِیضُ الْعِلْمُ مِنْهُ إِلَی سَائِرِ الْبِلَادِ فِی الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ»
حجت از قم به تمام شرق و غرب عالم میرسد.
«فَیتِمُّ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَی الْخَلْقِ حَتَّی لَا یبْقَی أَحَدٌ عَلَی الْأَرْضِ لَمْ یبْلُغْ إِلَیهِ الدِّینُ وَ الْعِلْمُ»
به طوری که در کره زمین مستضعف فکری باقی نمیماند و صدای دین و شریعت به گوش همه مردم میرسد.
بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 57، ص 213، ح 23
این متن روایاتی است که بزرگان ما آوردهاند و از قول امام صادق (علیه السلام) قبل از سال 148 هجری نقل کردهاند.
بنابراین هدف ما این است که این بحثها برای شیعه و اهل سنت روشن شود. چه بسا افرادی پیرو دینهای دیگری نظیر مسیحیت یا یهودیت است یا دچار فرقههای انحرافی شده است.
وقتی که شخص این روایات را میبیند، درنگ و تأمل میکند و میاندیشد مسیری که انتخاب کرده است مسیر نادرستی است و متوجه اشتباهش میشود.
اگر حتی یک انسان هم متوجه اشتباهش شود و از اشتباهش برگردد، هم برای دین ما هم برای دنیای ما و هم برای آخرت ما کافی است. قرآن کریم میفرماید:
(وَ مَنْ أَحْیاها فَکأَنَّما أَحْیا النَّاسَ جمیعاً)
و هر کس انسانی را از مرگ رهایی بخشد چنان است که گویی همه مردم را زنده کرده است.
سوره مائده (5): آیه 32
این مطالب در حقیقت خلاصه بحثهای ما در جلسات گذشته بود. ما در جلسه گذشته اسامی ائمه اطهار (علیهم السلام) را در کتابهای اهل سنت بیان کردیم.
علمای اهل سنت اسامی ائمه اطهار را از حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) تا حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) را در کتابهای خودشان آوردهاند. حال قضاوت با بینندگان عزیز است. من در خدمت حضرتعالی هستم.
مجری:
خیلی ممنونم. مطلبی که راجع به قم فرمودید دو لازمه دارد؛ اولاً اینکه عالمان دغدغه مندی باشند که معارف را شرح بدهند و تبیین کنند. ان شاءالله خداوند سایه همه مراجع و علما را بر سرمان مستدام بدارد، خداوند حفظشان کند و توفیقاتشان روزافزون شود.
ثانیاً وسائل ارتباط جمعی نظیر رسانهها و فضای مجازی باید مملو شود از این معارف تا ان شاءالله ما هم بتوانیم سهمی داشته باشیم و در حد بضاعت خودمان قدمی در این زمینه برداریم.
ما روز مباهله را در پیش رو داریم. اتفاق فوق العاده درخشانی که به تعبیر امام رضا (علیه السلام) شاید بهترین آیهای که بر فضیلت امیرالمؤمنین از آن استناد میشود آیه مباهله باشد.
باید مفصل راجع به قصه مباهله صحبت شود و مطالب فراوان گفته شود که ان شاءالله این اتفاق هم می افتد. آیا در زمینه ولایت امیرالمؤمنین هم میشود مباهله کرد؟!
«مباهله»، محکمترین دلیل بر حقانیت ولایت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
یکی از نکاتی که برای افراد بسیاری حتی برای بعضی از شیعیان ما هم مورد غفلت قرار گرفته است، جریان مباهله است. مباهله از معجزات اسلام و قرآن است.
قرآن کریم خطاب به رسول اکرم میفرماید:
(فَمَنْ حَاجَّک فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَک مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِین)
هر گاه بعد از علم و دانشی که (در باره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانی با تو به محاجه و ستیز برخیزند، به آنها بگو:" بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود، آن گاه مباهله کنیم، و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.
سوره آل عمران (3): آیه 61
ان شاءالله در ایام مباهله که مربوط به ایام دهه ولایت هم هست و برنامهای مصادف باشد، من مفصل در رابطه با این آیه صحبت میکنم.
اهل سنت مفصل نقل کردهاند که مراد از (وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکمْ) حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) است که جان پیغمبر اکرم و در حقیقت عِدل پیغمبر اکرم شمرده شده است غیر از بحث نبوت و وحی که مختص رسول اکرم است.
حال در خصوص اینکه آیا در این قضیه، مباهله هم میشود کرد یا خیر باید بگوییم که اولاً «مرحوم شیخ صدوق» در کتاب «تصحیح اعتقادات امامیه» مطلبی در این زمینه بیان کرده است. در حقیقت اصل عبارت متعلق به «شیخ صدوق» است، اما «شیخ مفید» هم آن را شرح کرده و توضیح داده است.
«شیخ صدوق» متوفای 381 هجری است و «شیخ مفید» متوفای 413 هجری است و فاصله زمانی زیادی ندارند. در کتاب «تصحیح اعتقادات امامیه» آمده است:
«و قال ع لطائفة من أصحابه»
این کتاب اعتقادی است. معمولاً روایتی در کتابهای اعتقادی میآید که تمام قنطره های رجال را سپری کرده باشد. در کتابهای اعتقادی نمیآیند روایات ضعیف را بیاورند.
به عنوان مثال «لالکائی» یکی از علمای اهل سنت کتابی به نام «اعتقادات أهل السنة» دارد.
وقتی ایشان روایتی در این کتاب میآورد اگر کسی بگوید این روایت چنین و چنان است، همه او را مسخره میکنند و می گویند این کتاب اعتقادات اهل سنت را آورده است.
وقتی ایشان روایتی را میآورد، به این معناست که این روایت از نظر مسئله رجالی تمام بررسیها را پشت سر گذاشته و قطعی الصدور است که در آنجا آورده است. در این روایت می خوانیم:
«و قال لطائفة من أصحابه کلم الناس و بین لهم الحق الذی أنت علیه»
حضرت به گروهی از صحابه فرمودند: با مردم حرف بزنید و نعمت ولایت که خداوند به شما تفضل کرده است را برای مردم بیان کنید.
«و بین لهم الضلالة آلتی هم علیها»
دیگران که راه ضلالت را پیمودند و جاهل و ناآگاه هستند را هم بیدار کنید.
«و باهلوهم فی علی بن أبی طالب ع»
در مورد امامت علی بن أبی طالب بحث و مناظره و مباهله کنید.
تصحیح اعتقادات الإمامیة، نویسنده: مفید، محمد بن محمد، محقق / مصحح: درگاهی، حسین، ص 71، فصل فی النهی عن الجدال
حضرت به صراحت میفرماید که در رابطه با امیرالمؤمنین اگر مسئله به مباهله رسید با منکرین ولایت علی بن أبی طالب مباهله کنید.
در روایت آمده است که ائمه این چنین دستور دادند و شیوه ائمه اطهار این چنین است.
روایت دیگری در کتاب «کافی» آمده است که سند آن هم صحیح است. «مرحوم مجلسی» در کتاب «مرآة العقول» جلد دوازدهم صفحه 185 مینویسد که روایت صحیح است.
این روایت جالب و موردی هست. راوی «ابو مسروق» یکی از اصحاب امام صادق (علیه السلام) نقل میکند که خدمت حضرت آمدم و عرض کردم:
«إنّا نکلّم النّاس فنحتجّ علیهم بقول اللّه عزّ و جلّ: أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکمْ فیقولون: نزلت فی أمراء السرایا»
زمانی که با اهل سنت بحث میکنیم و به آیه شریفه (أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکمْ) استدلال میکنیم، می گویند که اینها در رابطه با فرماندهان جنگی است.
«فنحتجّ علیهم بقوله عزّ و جلّ: إِنَّما وَلِیکمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ- إلی آخر الآیة» فیقولون: نزلت فی المؤمنین»
زمانی که به آیه شریفه (إِنَّما وَلِیکمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ) استدلال میکنیم، ادعا میکنند که این آیه در حق مؤمنین نازل شده است.
«و نحتجّ علیهم بقول اللّه عزّ و جلّ: قُلْ لا أَسْئَلُکمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی فیقولون: نزلت فی قربی المسلمین»
زمانی که به آیه (قُلْ لا أَسْئَلُکمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی) احتجاج میکنیم، ادعا میکنند که این آیه در حق مسلمین نازل شده است.
«قال: فلم أدع شیئا ممّا حضرنی ذکره من هذه و شبهه إلّا ذکرته»
راوی عرضه داشت: هرچه از آیات در حقانیت اهلبیت بود را مطرح کردیم، اما آنها زیر بار نمیروند.
«فقال لی: إذا کان ذلک فادعهم إلی المباهلة»
حضرت فرمودند: اگر دیدی این افراد زیر بار دلیل نمیروند، آنها را به مباهله دعوت کن.
ببینید این افراد در اعتقاداتشان چقدر محکم هستند!! آیا حاضرند خودشان و اهل و عیالشان را فدا کنند؟! ما در زیارت جامعه کبیره در چند مورد میخوانیم:
«بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ أَهْلِی وَ مَالِی وَ أُسْرَتِی»
فرازی از زیارت جامعه کبیره
وقتی ما چنین می گوییم آماده هرگونه فدا شدن هستیم، زیرا به گفتههای خودمان یقین داریم.
در «شبکه المستقله» که از لندن پخش میشود و وابسته به عربستان سعودی است، آقای «عثمان الخمیس» و «عبدالرحمن دمشقیه» با «دکتر تیجانی» و «دکتر عبدالزهرا» بحث کردند، اما بحثها نتیجه نداد.
علمای شیعه به مباهله دعوت کردند. کارشناسان وهابی ابتدا گفتند که ما حاضر به مباهله هستیم، اما سپس قول و قرارشان را بر هم زدند و گفتند که مباهله باید در کنار بیت الله الحرام باشد نه در «شبکه المستقله»!!
علمای شیعه گفتند: در کجای روایت چنین داریم؟! روایتی به ما نشان بدهید که گفته باشد مباهله باید در آنجا باشد. علمای شیعه این شرط را هم پذیرفتند، اما کارشناسان وهابی در نهایت گفتند: ما حاضر به مباهله نیستیم!!
همین حاضر نشدن به مباهله افراد بسیاری را متوجه کرد. مباهله چیزی است که اگر با شرایط صحیح انجام شود طرف باطل، فی المجلس نابود میشود.
راوی در ادامه میپرسد: یابن رسول الله! چطور مباهله کنم؟! حضرت فرمود: سه روز روزه بگیر و غسل کن و انگشتانت را باز کن و در انگشتان او قرار بده و بگو:
«ِاللَّهُمَّ رَبَّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَ رَبَّ الْأَرَضِینَ السَّبْعِ عَالِمَ الْغَیبِ وَ الشَّهَادَةِ الرَّحْمَنَ الرَّحِیمَ إِنْ کانَ أَبُو مَسْرُوقٍ جَحَدَ حَقّاً وَ ادَّعَی بَاطِلًا فَأَنْزِلْ عَلَیهِ حُسْبَاناً مِنَ السَّمَاءِ أَوْ عَذَاباً أَلِیماً ثُمَّ رُدَّ الدَّعْوَةَ عَلَیهِ»
در ادامه میفرماید:
«فَقُلْ وَ إِنْ کانَ فُلَانٌ جَحَدَ حَقّاً وَ ادَّعَی بَاطِلًا فَأَنْزِلْ عَلَیهِ حُسْبَاناً مِنَ السَّمَاءِ أَوْ عَذَاباً أَلِیماً ثُمَّ قَالَ لِی فَإِنَّک لَا تَلْبَثُ أَنْ تَرَی ذَلِک فِیهِ»
راوی میگوید:
«فَوَ اللَّهِ مَا وَجَدْتُ خَلْقاً یجِیبُنِی إِلَیه»
به خدا سوگند یک نفر حاضر به مباهله نشد.
کافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 2، ص 513، ح 1
راوی نقل میکند که من اعلان مباهله کردم اما همگی فرار کردند، زیرا میدانند که مباهله یک مسئله خطرناک است و به معنای جانبازی است. مباهله به معنای باختن جان در راه عقیده است.
«إنّ الحیاة عقیدة و جهاد»
منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة، نویسنده: هاشمی خویی، میرزا حبیب الله، مترجم: حسن زاده آملی، حسن و کمره ای، محمد باقر، ج 21، ص 221، باب المعنی
ما در این زمینه مطالب زیاد داریم، اما ائمه اطهار به ما دستور دادند که اگر شخصی به لجاجت و عناد افتاد و حرف حق را نه رد کرد و نه قبول کرد، او را به مباهله دعوت کنید.
یک مرتبه شخصی است که حرفی می زند و برای حرف خود دلیل میآورد، اما یک مرتبه شخص یا دلیل نمیآورد و یا دلیل میآورد و رد میشود و عناد میکند. وقتی شخص عناد کرد جواب عناد مباهله است و این بهترین راه است.
ان شاءالله ما در ایام مباهله در رابطه با مباهله مفصل صحبت خواهیم کرد. یکی از بهترین و بالاترین فضیلتی که برای حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) آمده است، همین قضیه مباهله است.
بعضی از بزرگان اهل سنت هم تعبیر کردهاند که ما بالاتر از مباهله چیزی برای امیرالمؤمنین نداریم. در کتاب «الکشاف» اثر «زمخشری» متوفای 538 آمده است که وقتی ایشان آیه مباهله را میآورد، مینویسد:
«وفیه دلیل لا شیء أقوی منه علی فضل أصحاب الکساء علیهم السلام»
هیچ دلیلی قویتر از این آیه بر افضلیت اصحاب کساء نداریم.
«وفیه برهان واضح علی صحة نبوة النبی»
این دلیل واضح بر صحت رسالت و نبوت رسول اکرم است.
«لأنه لم یرو أحد من موافق ولا مخالف انهم أجابوا إلی ذلک»
دوست و دشمن کسی نقل نکرده است که نصاری نجران پاسخ داده باشد.
الکشاف عن حقائق التنزیل وعیون الأقاویل فی وجوه التأویل، اسم المؤلف: أبو القاسم محمود بن عمر الزمخشری الخوارزمی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: عبد الرزاق المهدی، ج 1، ص 397، ح 171
یکی از بزرگان میگفت: آیا امیرالمؤمنین که حاضر میشود برای صحت نبوت پیغمبر اکرم به مباهله برود شایستگی خلافت دارد یا دیگران شایسته هستند؟!
اگر قرار باشد ما افضل الناس را برای خلافت انتخاب کنیم، باید این قضایا را ملاک قرار بدهیم. اصلاً ما کاری به روایات نداریم، بلکه میخواهیم ببینیم فرد شایسته چه کسی است.
وقتی افرادی را برای ریاست جمهوری کاندیدا میکنند، میآیند و فرد احسن را انتخاب میکنند. آیا بالاتر از قضیه مباهله فضیلتی و برتری هست؟!
خداوند عالم در این قضیه امیرالمؤمنین را جان پیغمبر اکرم شمرده است. آیا شایسته است که این بزرگوار راه پیغمبر اکرم را ادامه بدهد یا غیر از آن بزرگوار شایسته هست؟! من در خدمت حضرتعالی هستم.
مجری:
بسیار خوب، خیلی استفاده کردیم. بنابراین همانطور که مباهله دلیل قوی بر صحت ادعای پیغمبر اکرم بود، مباهلهای که علمای شیعه هم داشتند دلیل بر صحت اعتقاد این عالمان شریف هست.
همانطور که مسیحیان نجران جا زدند، بسیاری از علمایی که مقابل عالمان شیعه قرار گرفتند هم پس زدند و حاضر به مباهله نشدند.
حاج آقا! واقعه غدیر خم را هم پیش رو داریم و چقدر خوشحالیم که اتفاقات مبارکی در این روزها رقم خورده و ما هم توفیق درک آنها را داریم.
اولاً میخواستم سؤالی بپرسم و آن اینکه حدیث غدیر با خطبه غدیر فرق میکند. دوما اینکه بعد از رحلت رسول گرامی اسلام آیا امیرالمؤمنین به حدیث غدیر استناد کردند یا خیر؟!
در جریان غدیرخم، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) حدیث خواند یا خطبه ایراد فرمود!؟
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
سؤال زیبایی است. در رابطه با فرمایش اولتان من قدری تأسف میخورم. تمامی علمای اهل سنت در کتابهایشان آوردهاند که رسول اکرم بعد از خواندن نماز ظهر به مدت دو ساعت و نیم یا سه ساعت صحبت کردند.
با توجه به آمار و حساب و کتابی که آقایان انجام دادهاند واقعه غدیر خم تقریباً یا آخر زمستان بود یا اوایل بهار بود. در آن زمان ما حساب کردیم فاصله میان ظهر و عصر نزدیک به سه ساعت است.
پیغمبر اکرم در این سه ساعت خطبه خواندهاند. نقل شده است چیزی نماند که پیغمبر اکرم در این مدت زمان سه ساعت نفرموده باشند. حال وقتی صحبت از غدیر خم میشود، تنها می گویند که پیغمبر اکرم فرمود:
«من کنت مَوْلاَهُ فعلی مَوْلاَهُ»
این عبارت را که در عرض دو ثانیه میتوان گفت. حال اگر ما بگوییم پیغمبر اکرم فرمودند:
«اللهم وَالِ من وَالاَهُ وَعَادِ من عَادَاهُ»
مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 1، ص 118، ح 950
این هم سه ثانیه شد که در مجموع پنج ثانیه میشود. مابقی این سه ساعت فرمایش حضرت کجا رفت؟!
بنده خودم خیلی کار کردم تا ببینم خطبه غدیر را چه کسی نقل کرده است. الحق و الانصاف بی پرده بگویم که بنده خیلی خود را به زحمت انداختم و هرآنچه امکان پذیر بود در فضای مجازی و نرم افزار بگردیم و خطبه غدیر را پیدا کنیم جستجو کردم.
اینکه می گویند «من کنت مَوْلاَهُ فعلی مَوْلاَهُ» حدیث غدیر خم است، خطبه غدیر خم نیست. خطبه سخنرانی است. الآن ما در اینجا یک ساعت صحبت میکنیم، اما زمانی که میخواهند صحبتهای ما را پیاده کنند سی تا چهل صفحه میشود.
ما دیدیم اولین کسی که از آقایان اهل سنت چیزی به نام خطبه مطرح کرده است، آقای «طبرانی» متوفای 360 هجری است. ایشان در حقیقت 350 سال بعد از غدیر خم از دنیا رفته است.
ایشان در کتاب «معجم الکبیر» جلد سوم صفحه 180 ماجرای غدیر خم را نقل میکند، روایت را به «حذیفه» میرساند و مینویسد که پیغمبر اکرم در قسمت شجرات بطحاء آمدند و فرمودند که آشغالها و خارها را جمع کنید. حضرت سخنرانی کردند و فرمودند:
«وَإِنِّی لاظن أَنِّی یوشِک أَنْ أدعی فَأُجِیبَ وَإِنِّی مسؤول (مسئول) وَإِنَّکمْ مسؤولون»
گمان میکنم به اواخر عمرم نزدیک شدهام. من مسئولیت دارم و شما هم مسئولیت دارید.
حضرت تک تک سؤالاتی مطرح کردند و فرمودند:
«أَلَیسَ تَشْهَدُونَ ان لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَأَنَّ جَنَّتَهُ حَقٌّ وَنَارَهُ حَقٌّ وَأَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ وَأَنَّ الْبَعْثَ بَعْدَ الْمَوْتِ حَقٌّ وَأَنَّ السَّاعَةَ آتِیةٌ لا رَیبَ فیها وَأَنَّ اللَّهَ یبْعَثُ من فی الْقُبُورِ»
اصلاً ما کاری به کتب شیعه نداریم. اهل سنت این روایت را نقل کردهاند و روایت هم از مبنای اهل سنت صحیح است. پیغمبر اکرم میفرماید: شما شهادت به وحدانیت خداوند نمیدهید؟!
اصلاً این چه سؤالی است که پیغمبر اکرم مطرح میکنند؟! مردم دارند از حج برمی گردند و همگی در رکاب حضرت «لبیک، اللهم لبیک، لبیک لا شریک لک لبیک» گفتهاند! رسول گرامی اسلام میفرماید:
«أَلَیسَ تَشْهَدُونَ ان لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ»
حضرت در ادامه میفرماید:
«وَأَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ»
اگر مردم حضرت را قبول نداشتند، این جمعیت برای چه آمده بودند؟! حضرت در ادامه میفرماید:
«وَأَنَّ جَنَّتَهُ حَقٌّ وَنَارَهُ حَقٌّ وَأَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ»
بهشت حق است، آتش حق است، مرگ حق است.
اینها برای چه بود؟! اگر این مردم معتقد به قیامت نبودند، در حجة الوداع چکار میکردند؟! ابتدای امر شاید مسئله قدری عجیب باشد، اما اگر ما قدری روایت را تحلیل کنیم به حقیقت پی خواهیم برد. ما عبارتی از امیرالمؤمنین داریم که میفرماید:
«هِمَّةُ السُّفَهَاءِ الرِّوَایةُ وَ هِمَّةُ الْعُلَمَاءِ الدِّرَایة»
همت سفیهان به روایت نقل کردن است و همت عالمان به تحلیل روایت است.
بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 2، ص 160، ح 13
اولین چیزی که میخواهیم از روایت بفهمیم، این است که پیغمبر اکرم ابتدا بحث توحید و نبوت و معاد را مطرح میکند و بعد از آن ولایت تامه خود را مطرح میکند. رسول گرامی اسلام میفرماید:
«أَیهَا الناس إِنَّ اللَّهَ مَوْلای وأنا مولی الْمُؤْمِنِینَ وأنا أَوْلَی بِهِمْ من أَنْفُسِهِمْ»
این فرمایش حضرت مصداق آیه ششم از سوره مبارکه احزاب است که قرآن کریم میفرماید:
(النَّبِی أَوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِم)
پیامبر نسبت به مؤمنان از خود آنها اولی است.
سوره احزاب (33): آیه 6
بالاترین مقامی که قرآن کریم برای رسول گرامی اسلام معین کرده است، این است. «زمخشری» و دیگران آوردهاند که پیغمبر اکرم در تمام امور دینی و دنیوی بر همه مردم ولایت تامه دارد.
بزرگان ما هم نظیر حضرت امام خمینی، آیت الله خوئی، «مرحوم نائینی» و «صاحب کفایه» و «شیخ انصاری» و «آقا ضیاء عراقی» و «مرحوم میلانی» و «مرحوم علامه حلی» آوردهاند که پیغمبر اکرم و ائمه اطهار ولایت تامه بر عموم مردم دارند.
ولایت تامه به معنای ولایت بر مال و جان و ناموس مردم است. آیت الله خوئی میفرماید: امام به قدری ولایت دارد که میتواند زن کسی را طلاق بدهد بدون اینکه آن شخص اصلاً خبر داشته باشد و آن زن را به عقد کسی دیگر یا عقد خودش درآورد. این تعبیر آیت الله خوئی است. ایشان میفرمایند که ما روایات متواتر در این زمینه داریم.
پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) ولایت خود را مطرح میکند و سپس بلافاصله میفرماید:
«فَمَنْ کنت مَوْلاهُ فَهَذَا مَوْلاهُ یعْنِی عَلِیا»
المعجم الکبیر، اسم المؤلف: سلیمان بن أحمد بن أیوب أبو القاسم الطبرانی، دار النشر: مکتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983، الطبعة: الثانیة، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ج 3، ص 180، ح 3052
این عقبه میخواهد نشان بدهد بحثی میخواهم درباره علی بن أبی طالب بیان کنم، در ردیف نماز و زکات و حج و جهاد نیست. ولایت علی بن أبی طالب در ردیف توحید و نبوت و معاد است. ولایت امیرالمؤمنین در ردیف اصول دین است، نه فروع دین!
رسول گرامی اسلام به صراحت میفرماید که ولایت علی بن أبی طالب همسنگ ولایت من است.
«محمد کردعلی» کتابی تحت عنوان «خطط الشام» دارد. ایشان در جلد ششم از قول «ابو سعید خدری» نقل میکند و مینویسد:
«أمر الناس بخمس فعلموا بأربع وترکوا واحدة»
مردم به پنج دسته مأمورند که چهار مورد را گرفتند و یکی را رها کردند.
«ولما سئل عن الأربع قال: الصلاة والزکاة وصوم شهر رمضان والحج»
سؤال کردم که آن چهار مورد چیست؟ گفت: نماز و زکات و روزه ماه رمضان و حج.
سپس مینویسد:
«قیل: فما الواحد التی ترکوها؟»
پرسیدم: موردی که مردم آن را ترک کردند کدام است؟
«قال: ولایة علی بن أبی طالب»
گفت: ولایت علی بن أبی طالب.
سپس مینویسد:
«قیل له: وإنما لمفروضة معهن قال: هی مفروضة معهن»
خطط الشام، المؤلف: محمد بن عبد الرزاق بن محمَّد، کرْد عَلی (المتوفی: 1372 هـ)، الناشر: مکتبة النوری، دمشق، الطبعة: الثالثة، 1403 هـ - 1983 م، ج 6، ص 245
آقای «ابن مردویه» متوفای 410 هجری در کتاب «مناقب» صفحه 71 از قول «ابو سعید خدری» نقل میکند:
«أمر الناس بخمس فعملوا بأربع وترکوا واحدة»
مردم به پنج کار مأمورند که چهار مورد را گرفتند و یکی را رها کردند.
«فقال له رجل: یا أبا سعید، ما هذه الأربع الّتی عملوا بها؟»
مردی گفت: ای أبا سعید! چهار موردی که مردم به آن عمل کردند کدام است؟
«قال: الصلاة، والزکاة، والحج، والصوم - صوم شهر رمضان -»
ابو سعید گفت: نماز و زکات و حج و روزه ماه مبارک رمضان.
«قال: فما الواحدة الّتی ترکوها؟»
واجبی که مردم آن را ترک کردند کدام است؟
«قال: ولایة علی بن أبی طالب»
او گفت: ولایت علی بن أبی طالب.
«وإنّها مفترضة معهنّ؟»
آیا ولایت علی بن أبی طالب در ردیف سایر فرایض واجب است؟
«قال: نعم»
گفت: بله.
«قال: فقد کفر الناس!!»
پرسید: با رها کردن ولایت مردم کافر شدند!!
«قال: فما ذنبی!»
گفت: گناه من چیست!
مناقب علی بن أبی طالب (ع) وما نزل من القرآن فی علی (ع)، نویسنده: أحمد بن موسی ابن مردویه الأصفهانی، تحقیق: جمعه ورتبه وقدم له: عبد الرزاق محمد حسین حرز الدین، چاپ: الثانیة، 1424 - 1382 ش، ناشر: دار الحدیث، ص 72، ح 48
این تعبیری است که اهل سنت دارند. ما کاری به شیعه نداریم. «مرحوم کلینی» در کتاب «کافی» جلد اول صفحه 18 تا 21 چندین روایت در این زمینه آورده است.
«بُنِی الْإِسْلَامُ عَلَی خَمْسٍ عَلَی الصَّلَاةِ وَ الزَّکاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایةِ وَ لَمْ ینَادَ بِشَیءٍ کمَا نُودِی بِالْوَلَایةِ»
اسلام روی پنج محور استوار است؛ نماز و زکات و روزه و حج و ولایت. در این میان شاخصتر از همه امامت است.
الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 2، ص 18، ح 3
در روایت دیگر آمده است:
«بُنِی الْإِسْلَامُ عَلَی خَمْسٍ الصَّلَاةِ وَ الزَّکاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایةِ وَ لَمْ ینَادَ بِشَیءٍ مَا نُودِی بِالْوَلَایةِ یوْمَ الْغَدِیر»
الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 2، ص 21، ح 8
ایشان حدود هفده روایت در این زمینه آورده است که غالب روایات هم روایت صحیح است.
عبارت رسول اکرم خطبه یک صفحه و نیمه است که انسان در عرض ده دقیقه میتواند آن را بیان کند. «طبرانی» از سه ساعت صحبت پیغمبر اکرم حدود ده دقیقه آن را آورده است. من ندیدم قبل از آقای «طبرانی» کسی این خطبه را مطرح کرده باشد.
آقای «طحاوی» که یکی از بنیانگذاران مسائل کلامی اهل سنت هست و کتابهای او هم کتب درسی حوزه علمیه است، هم عصر آقای «طبرانی» و متوفای 321 هجری است. آنچه آقای «طحاوی» در این زمینه آورده است، سه سطر و نیم شده است.
همچنین «ابن ابی عاصم» متوفای 287 هجری حدود سه سطر مطلب در این زمینه آورده است.
تنها کسی که یک صفحه و نیم مطلب در این زمینه آورده است و قبل از ایشان کسی در این زمینه مطلب نیاورده است، آقای «طبرانی» متوفای 360 هجری است.
مجری:
خیلی ممنونم. شاید این سؤال در سیر امشب بحث شما هم نبود، اما برای بنده سؤال بود و شاید برای بسیاری از بینندگان ارجمند برنامه هم سؤال باشد. چقدر خوب؛ چه حضور ذهنی و چه تسلطی بر بحث دارید.
من واقعاً شگفت زده شدم از اینکه تا این اندازه مستند و اشارات به آثار اهل تسنن با سند و مدرک است. بنابراین ما باید خطبه را جامع و کامل ببینیم که آن موقع قدر حدیث غدیر را بدانیم و بهتر بدانیم.
آیا حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) بعد از رحلت رسول گرامی اسلام به حدیث غدیر استناد کردند؟!
تحلیلی بر کلام معروف خلیفه دوم نسبت به امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
در جلسه هفته گذشته برادر عزیزمان «دکتر یزدانی» کلیپی را از شبکه وهابی پخش کرد که برای بنده بسیار دردآور بود. آقایان از قول خلیفه دوم نقل کردند که ایشان گفته است:
«بخ بخ أصبحت مولای ومولى کل مؤمن ومؤمنة»
المنتقى من منهاج الاعتدال فی نقض کلام أهل الرفض والاعتزال ، اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن عثمان الذهبی ، دار النشر : ، تحقیق : محب الدین الخطیب؛ ج1، ص 466
اگر خلیفه دوم از حدیث غدیر ولایت را فهمید، چرا علی بن أبی طالب نیامد استدلال کند؟! این که دیگر استدلال خلیفه دوم است. شیعیان دستشان از همه جا خالی است و آمدند استدلال کردند به غدیر خم که دلیل بر امامت از قول خلیفه دوم است.
اگر چنین بود چرا خلیفه دوم نرفت با امیرالمؤمنین بیعت کند و با ابوبکر بیعت کرد؟! ما باید بگوییم: «الحمدلله الذی جعل أعداءنا من الحمقی»!
تنها عبارت از خلیفه دوم نیست، بلکه عبارت از خلیفه اول و صحابه هم هست. بنده از قول سی تن از صحابه پیغمبر اکرم روایت نشان میدهم که بعد از سقیفه در مسجد به خلافت علی بن أبی طالب به حدیث غدیر خم استدلال کردند.
بنده تمامی این روایات را جمع کردم. ما اصلاً کاری به امیرالمؤمنین نداریم. صحابه غیر از خلیفه اول و خلیفه دوم به خلافت امیرالمؤمنین به حدیث غدیر استدلال کردند.
بنده بخشی تحت عنوان "استدلال صحابه بر امامت امیرالمؤمنین به حدیث غدیر" دارم و شاید هم بحث تازهای باشد. این قضیه خیلی جالب است. این افراد تصور میکنند که تنها خلیفه دوم چنین مطرح کرده است.
همه آقایان در این زمینه روایت دارند. ملاحظه کنید در کتاب «أسد الغابه» اثر «ابن اثیر جزری» متوفای 630 هجری آمده است که وقتی رسول اکرم حدیث غدیر را مطرح کردند؛
«فقال عمر بن الخطاب: یا ابن أَبی طالب، أَصبحت الیومَ وَلِی کل مؤمن»
عمر بن خطاب گفت: یا علی بن أبی طالب! امروز ولی امر همه مؤمنین هستی!
أسد الغابة فی معرفة الصحابة، اسم المؤلف: عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد الجزری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان - 1417 هـ - 1996 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: عادل أحمد الرفاعی، ج 4، ص 118، ح 3775
در اینجا «مولی کل مؤمن» نیامده است، بلکه «وَلِی کل مؤمن» آمده است به این معنا که تو امروز ولی امر تمام مؤمنین هستی!
همچنین در کتاب «البدایة و النهایة» اثر «ابن کثیر دمشقی» جلد هفتم صفحه 350 آمده است که عمر بن خطاب گفت:
«هنیئا لک یا ابن أبی طالب اصبحت الیوم ولی کل مؤمن»
گوارا باد این مقام برای تو ای فرزند ابوطالب. امروز ولی امر همه مؤمنین شدی.
البدایة والنهایة، اسم المؤلف: إسماعیل بن عمر بن کثیر القرشی أبو الفداء، دار النشر: مکتبة المعارف – بیروت، ج 7، ص 350، باب حدیث غدیر خم
این قضیه بسیار واضح و روشن است. حال دیگر ما کاری نداریم که چه شد و چه نشد. اگر واقعاً این آقا میخواهد بداند ببیند که «غزالی» وقتی این بحث را مطرح میکند چه نظر دارد.
ما چنین حرفی نمیزنیم، اما آقایان به کتاب «سرّ العالمین» اثر «ابو حامد غزالی» را مطالعه کنند.
«غزالی» یک شخصیت شناخته شده است و انسان عادی نیست. کتاب «احیاء العلوم» اثر ایشان تقریباً زبانزد عام و خاص است. «غزالی» در کتاب «سرّ العالمین» مینویسد:
«فقال عمر بخ بخ یا أبا الحسن لقد أصبحت مولای ومولی کل مولی»
گوارا باد این مقام برای توای أبا الحسن. امروز ولی امر همه مؤمنین شدی.
«فهذا تسلیم ورضی وتحکیم»
این نشانگر این است که خلیفه دوم تسلیم ولایت علی بن أبی طالب شد و رضایت به ولایت او داد و بر ولایت او حکم کرد.
ایشان سپس مینویسد:
«ثم بعد هذا غلب الهوی تحب الریاسة»
در ادامه مینویسد:
«فنبذوه وراء ظهورهم واشتروا به ثمناً قلیلا»
سر العالمین وکشف ما فی الدارین، اسم المؤلف: أبو حامد محمد بن محمد الغزالی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان - 1424 هـ 2003 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: محمد حسن محمد حسن إسماعیل وأحمد فرید المزیدی، ج 1، ص 18، باب المقالة الرابعة ترتیب الخلافة والمملکة
ما چنین نمیگوییم، بلکه این عبارت «غزالی» است. «غزالی» هم یک شخصیت برجسته است. در کتاب «مرآة الجنان» اثر آقای «یافعی» جلد سوم آمده است که وقتی به آقای «غزالی» میرسد، مینویسد:
«وفضائل الإمام حجة الإسلام أبی حامد الغزالی رضی الله تعالی عنه اکثر من إن تحصر»
فضائل امام حجت الاسلام ابو حامد غزالی زیادتر از این است که قابل شمارش باشد.
مرآة الجنان وعبرة الیقظان، اسم المؤلف: أبو محمد عبد الله بن أسعد بن علی بن سلیمان الیافعی، دار النشر: دار الکتاب الإسلامی- القاهرة - 1413 هـ - 1993 م، ج 3، ص 190، باب الأنساب والله أعلم بالصواب
بالاترین مقامی که علمای اهل سنت برای یک عالم خودشان دارند، کلمه «الإمام» است.
جناب «غزالی» دارای کرامت بوده است. روزی داشت از مسافرت برمی گشت که دید هوا تاریک میشود. زمان سابق در راهها امنیت نبود. «ابو حامد غزالی» ترسید که هوا تاریک شود و گرفتار راهزنها شود.
ایشان به خورشید اشاره کرد و گفت: خورشید همین جا بایست و غروب نکن تا من بروم و به خانهام برسم. نقل شده است که خورشید همان جا ایستاد و تکان نخورد تا «ابو حامد غزالی» به منزل خود رسید!!
ما هیچ مطلبی در این زمینه نداریم، اهل سنت این مطالب را نقل میکنند. این مطالب نمونه است. «سیوطی» هم همین تعبیر را نسبت به «غزالی» دارد. ایشان در کتاب «التنبئة بمن یبعثه الله علی رأس کل مائة» مینویسد:
«الامام أبو حامد الغزالی»
سپس مینویسد:
«قال بعض العلماء الأکابر الجامعین بین العلم الظاهر والباطن: لو کان بعد النبی صلى الله علیه وآله وسلم نبی لکان الغزالی، وأنه یحصل ثبوت معجزاته ببعض مصنفاته»
اگر قرار بود بعد از رسول اکرم پیغمبری بیاید، غزالی بود.
التنبئه بمن یبعثه الله على رأس کل مائة؛ سیوطی، عبدالرحمن بن ابی بکر؛ دار الثقه للنشر، مکه مکرمه، المملکة العربیه السعودیه؛ تحقیق: عبد الحمید شانوحه؛ ص 47
«غزالی» با این توصیفات این حرف را می زند. حال اگر شبکه وهابی جاهل است و نمیفهمد، نمیدانیم باید چکار کنیم!؟
مجری:
حاج آقا قزوینی چند تماس تلفنی داریم، اگر اجازه بدهید ارتباط بگیریم.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
سؤال شما باقی ماند.
مجری:
من منتظر پاسخ هستم، اما بینندگان عزیز معطل شدند.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
بنده استدلالات تمامی ائمه اطهار از حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) تا حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) را جمع آوری کردم. ما مدرک زنده با سندهای معتبر داریم که بر امامت حضرت امیرالمؤمنین به حدیث غدیر استدلال کردهاند.
مجری:
یعنی آن شبهه هم پاسخ داده میشود.
تماسهای بینندگان برنامه:
آقای صدرالدین از رشت سلام علیکم، ببخشید از اینکه معطل شدید، وقت شما بخیر، در خدمت شما هستیم؛
بیننده (آقای صدرالدین از رشت – شیعه):
سلام علیکم خدمت مجری محترم و استاد عزیزم جناب آیت الله حسینی قزوینی.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
سلام علیکم و رحمة الله.
بیننده:
استاد! «ابو حامد غزالی» عجب معجون پیچیدهای بودند! استاد من دو سؤال داشتم. سؤال اول در رابطه با فرمایش اولتان در مورد ظهور حضرت حجت است.
شما فرمودید مشهور است که صالحین زمین را خواهند گرفت و فرزندان آن دوره با واژه ظلم آشنا نیستند. در هر صورت باید نسل بشر منقرض شود. قیامتی که در سوره تکویر و انفطار توصیف شده است و حالاتی که بخواهد بر زمین حادث شود باید پیش بیاید.
با توجه به سنت الهی که خداوند در دل صالحین و مؤمنین وحشت نمیاندازد، اینطور انتظار میرود که بالاخره باید زمین به جایی برسد که به دست اهل زشتی بیفتد تا بخواهد آن اتفاقات عجیبه رخ بدهد.
اگر همانند انقراض بشر هم باشد، مثل اتفاقی است که برای انبیاء الهی میافتاد که یک مرتبه بلایی نازل میشد.
حال به عنوان یک بلا نسل منقرض میشود. این قضیه قدری برای بنده و دوستانم جا نمیافتد.
اگر ممکن است توضیح بفرمایید که چطور میشود صالحین به جایی میرسند که بالاخره باید زمین دومرتبه در ظلم و فساد قرار میگیرد که انقراض صورت بگیرد. در غیر این صورت ممکن نیست خداوند یک مرتبه صالحین را با آن وحشت عظیم منقرض کند.
سؤال دوم این است که وقتی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در حجة الوداع در هجدهم ذی الحجه خطبه غدیریه را میخوانند، تقریباً تا زمان شهادتشان دو ماه و اندی فاصله هست.
آقای عمر بن خطاب در برابر رسول الله بی ادبی کرد. حضرت فرمودند که قلم و دواتی بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم که گمراه نشوید.
وقتی تنها دو ماه و اندی از حدیث مشهور غدیر خم گذشته بود و صد و بیست هزار نفر هم شهادت دادند، چرا بازهم رسول خدا خواستند چیزی بنویسند؟! مگر نیازی به نوشتن بود وقتی چیزی اینقدر مشهور است؟!
اگر به این سؤالات پاسخ بفرمایید از شما خیلی ممنونم. بنده بسیار شما را دوست دارم و واقعاً در این یازده سال از بیانات شما بسیار استفاده کردم. زنده باشید
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
خواهش میکنم، موفق و مؤید باشید.
مجری:
بفرمایید.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
برادر بزرگوارم در رابطه با حضرت مهدی (ارواحنا فداه) نیاز نیست که جمعیت منقرض شود. حضرت با یک قدرت فوق قدرت بشری میآیند.
بعضی افراد می گویند که حضرت با شمشیر ظهور میکند. اینها همگی حرفهای بچگانه است و به درد داستان سرایی میخورد.
ما روایات متعدد داریم که وقتی حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) میآیند، از پیشرفتهترین تجهیزات نظامی استفاده میکند. تعبیر شده است که حضرت سوار بر مرکبی از جنس فولاد میشوند که نوک آن بلند و باریک است.
این تعبیر غیر از هواپیماهای نظامی به چیز دیگری شباهت ندارد. معمولاً به جهت اینکه جو را بشکنند نوک هواپیماهای نظامی تیز است تا هوا مانع پرواز آنها نشود.
همچنین در روایت داریم اسلحهای که حضرت به کار میبرد، مخروطی شکل است و نوک تیزی دارد. ما مگر شمشیر مخروطی شکل هم داریم؟! مراد تجهیزاتی همانند موشک است.
پیغمبر اکرم هزار و چهارصد سال قبل این قضایا را برای این عرب مطرح میکنند. آیا اگر حضرت نامی از موشک فانتوم و هواپیمای جنگی میبردند عرب متوجه میشد؟!
حضرت چنین مطرح میکردند که مرکب حضرت ولی عصر از جنس فولاد است و در هوا پرواز میکند. حضرت همچنین میفرمودند که حضرت ولی عصر سوار پرندهای از فولاد است به طوری که هفت پرنده هم حضرت را اسکورت میکنند.
پیغمبر اکرم میفرماید که حضرت مهدی (ارواحنا فداه) حرف میزنند به طوری که تمام مردم در داخل خانههایشان هم صدای حضرت را میشنوند و هم حضرت را میبینند. مراد از این تعبیر غیر از وسایل ارتباط جمعی چیز دیگری نیست.
الآن تمام ظلمها بر مبنای هواخواهی و ریاست طلبی است که امروز جهان را دچار مشکل کرده است. اگر افرادی که هواخواه و ریاست طلب هستند ریشه کن شوند، عدالت حاکم خواهد شد.
در بعضی از روایات داریم که وقتی حضرت ولی عصر تشریف میآورند هیچ احدی جرئت نمیکند در حق کسی ظلم کند، زیرا میداند که اگر ظلم کرد با شمشیر برّان حضرت ولی عصر مواجه است.
یک عده از روی اعتقاد به حضرت تسلیم میشوند. یک عده کرهاً به حضرت تسلیم میشوند، زیرا میبینند که اگر بخواهند پا کج بگذارند حضرت با شمشیر خود قد و قواره او را راست میکند.
افرادی که میآیند یا به دنبال ریاست طلبی هستند یا به دنبال ثروت اندوزی هستند. این دو مورد سر منشأ ظلم است. ما در روایت داریم که حضرت به قدری ثروت در اختیار مردم قرار میدهد که مردم حتی برای صدقات و زکات هم شخص نیازمندی پیدا نمیکنند.
مردم شهر به شهر و روستا به روستا میگردند تا صدقه بدهند، اما به هرکسی میرسند آنها می گویند که ما نیاز به صدقه نداریم.
وقتی مردم از نظر مالی بی نیاز شدند و از نظر عدالت هم شمشیر عدالت بالای سرشان بود و فهمیدند که اگر ظلم کردند با شمشیر حضرت مواجه خواهند شد، عدالت برقرار میشود.
حضرت به حکم آل داود حکم میکنند، بیّنه سؤال نمیکنند که شاهد بیاورید این شخص حق تو را خورده است یا خیر. حضرت به علم خود عمل میکنند.
به عنوان مثال من شکایت میکنم که آقای زید حق مرا خورده است. حضرت علم دارند و میدانند که من راست می گویم یا دروغ می گویم.
اگر دروغ گفتم حضرت میفرمایند که این دروغ است و چنین چیزی نیست. اگر راست گفتم ظالم را میآورد و به کیفر ظلمش میرساند. وقتی چنین شد کسی فکر ظلم هم نمیکند. لازم نیست که ظالم منقرض شود.
مجری:
حاج آقا من احساس میکنم که تلقی آقای صدرالدین این است که قیامت بازتاب یا عکس العملی در مقابل اعمال ماست. حتماً مردم باید شرّی را مرتکب شده باشند که در جواب آن قیامت شود. بنده احساس میکنم چنین تلقی از قیامت است.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
تا قیامت خیلی فاصله هست. ابتدا قیام حضرت ولی عصر است که در بعضی منابع داریم قیام حضرت ولی عصر سیصد سال طول میکشد. همچنین در بعضی از روایات داریم غیر از خدا و حضرت ولی عصر کسی از مدت قیام حضرت خبر ندارد.
بعد از قیام حضرت ولی عصر، رسول اکرم و حضرت امیرالمؤمنین و امام حسن و حضرت سیدالشهدا و بعضی از ائمه اطهار میآیند و بحث رجعت مطرح است. بعد از تمامی این قضایا قیامت صورت میگیرد. شاید اصلاً همان دوران هزار یا دو هزار سال طول بکشد.
علاوه بر این وقتی حضرت میآید ظلم را آنگونه که در زمین هست ریشه کن میکند و عدل را جایگزین میکند. وقتی عدل جایگزی شد، دیگر نیازی به اینکه عذاب آسمانی بیاید و قیامت اتفاق بیفتد و مردم منقرض شوند نیست.
ما چنین حکومتی را ندیدیم و باور آن برای ما سخت است. اگر شما احادیثی که در رابطه با کیفیت حکومت حضرت ولی عصر هست را مطالعه کنید، با حکومت حضرت آشنا خواهید شد.
ما هر هفته شب دوشنبه و شب جمعه یک روایتی از حکومت جهانی حضرت ولی عصر را مطرح میکنیم. اگر شما مجموع این روایات را ملاحظه بفرمایید مسئله کاملاً واضح و روشن است.
سؤال دوم حضرتعالی در رابطه با حدیث قرطاس بود که پیغمبر اکرم میخواستند چیزی بنویسند تا مردم گمراه نشوند.
برادر بزرگوارم! پیامبر از همان روز اول که رسالتش را مطرح کرد، در سال سوم هجری فرمود: ای مردم! من از طرف خداوند به نبوت مبعوث شدم. در همان جلسه رسول اکرم بر شانه امیرالمؤمنین دست گذاشتند و فرمودند:
«إن هذا أخی ووصی وخلیفتی فیکم فاسمعو له وأطیعوا»
براستی که او برادر و وصی و جانشین من در میان شماست. از او شنوایی داشته و یاریاش کنید.
تاریخ الطبری، اسم المؤلف: لأبی جعفر محمد بن جریر الطبری، دار النشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، ج 1، ص 542 - 543، باب ذکر الخبر عما کان من أمر نبی الله عند ابتداء الله تعالی ذکره إیاه بإکرامه بإرسال جبریل علیه السلام إلیه بوحیه
رسول اکرم در اولین روز از اعلان رسالت خلافت امیرالمؤمنین را مطرح کردند. حضرت در مناسبتهای مختلف خلافت امیرالمؤمنین را مطرح کردند. حضرت همچنین در واقعه غدیر خم خلافت امیرالمؤمنین را مطرح کردند.
رسول اکرم احساس کردند جریانهایی پشت صحنه هست که میخواهند خلافت را از امیرالمؤمنین بگیرند.
بنده عقیدهای به قضیه صحیفه ملعونه ندارم، زیرا یک سری روایاتی است که بنده نتوانستم سندی برای آن پیدا کنم. در منابع اهل سنت هم همین قضیه آمده است و آیه شریفه:
(وَ هَمُّوا بِما لَمْ ینالُوا)
و تصمیم (به کار خطرناکی) گرفتند که به آن نرسیدند.
سوره توبه (9): آیه 74
هم تقریباً به این قضیه کمک میکند. حال ما کاری نداریم که این قضیه متعلق به جنگ تبوک یا بعد از واقعه غدیر است. اینها بحثهایی فرعی است.
رسول اکرم احساس کردند که اگر در آخر عمر دست نوشتهای هم به جا بگذارند، مانع از طمع مخالفین خواهند شد.
شاید بعضی افراد ادعا کنند که رسول اکرم در غدیر خلافت علی بن أبی طالب را فرمودند سپس فرمایشات خود را نسخ کردند و گفتند که من پیشمان شدم و علی بن أبی طالب خلیفه نیست.
معمولاً رسم بزرگان این است که آخرین لحظات عمر اساسیترین وصیت خود را مطرح میکنند تا مردم شبهه نکنند و بگویند این وصیتنامه عوض شد.
به عنوان مثال من دو سال قبل یک وصیتنامه نوشتم. بعد از دو سال تغییراتی در زندگی من ایجاد میشود و وصیتنامه ام را عوض کردم.
بنده شاید در طول این ده پانزده سال بیش از بیست یا سی بار وصیتنامه ام را عوض کردم. قضایایی پیش آمد و بنده وصیتنامه ام را بر مبنای اتفاقاتی که افتاده است عوض کردم.
خیلی بی پرده بگویم که نزدیک به سی تا چهل سند خانه به نام بنده هست، اما همگی متعلق به شهدای فاطمیون هست. من در وصیتنامه ام نوشتهام این خانهها که سندش به نام من هست مربوط به من نیست و متعلق به شهدای محترم فاطمیون هست.
این وصیتنامه را فرمانده محترم سپاه آقای «شاه چراغی» که الآن استانداری هستند امضاء کردند و اعضای خانوادهام هم امضاء کردند. اگر فردا اتفاقی برای من افتاد وراث من نمیتوانند بگویند که این ملک شخصی من بوده است.
رسول گرامی اسلام هم در آخر عمر میخواستند وصیتی بنویسند تا فردا کسی نگوید پیغمبر اکرم وصیتش را عوض کرد.
فلسفه مهمتر و برداشت من این است که رسول اکرم خواستند بفرمایند قلم و کاغذی بیاورید تا چیزی بنویسم که بعد از من هرگز گمراه نشوید.
یک عده آمدند گفتند که نستجیر بالله پیغمبر اکرم هذیان میگوید و کتاب خداوند برای ما بس است. پیغمبر اکرم خواستند به مردم بفهماند قرآن کریم که در خصوص حضرت میفرمایند:
(وَ ما ینْطِقُ عَنِ الْهَوی إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْی یوحی)
و هرگز از روی هوای نفس سخن نمیگوید. آنچه آورده چیزی جز وحی نیست که به او وحی شده است.
سوره نجم (53): آیات 3 و 4
حضرت خواستند بفرمایند کسانی که گفتند پیغمبر اکرم هذیان میگوید شایستگی خلافت بعد از من را ندارند. رسول اکرم قطعاً میدانستند که این نامه نوشته شدنی نیست و خواستند پیام بدهند.
ننوشتن این نامه هم خود پیام دارد. حال اگر بنده عقلم نمیرسد و پیام ننوشتن این نامه را درک نمیکنم بحث دیگری دارد.
مجری:
بنده بابت املاکی که گفتید تشکر کنم. اولاً خیرخواهانه سبب شدید که از اسم و اعتبارتان انسانهای شریفی سر منزل بروند. شاید مشکلاتی برای ثبت این منازل بوده است که شما از اعتبارتان خرج کردید.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
(هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی)
این از فضل پروردگار من است.
سوره نمل (27): آیه 40
ما تا به حال صد و بیست خانه برای خانوادههای شهدای فاطمیون و زینبیون گرفتیم. طبق دستوری که مقام معظم رهبری دادند، وزارت خارجه به این خانوادهها تابعیت میدهد.
تا به حال نزدیک به نود خانه به نام این خانوادهها منتقل شده است و سند تک برگ هم گرفتیم و به آنها تحویل دادیم.
همین چند روز قبل معاون محترم وزیر امور خارجه به قم تشریف آورده بودند و ما خدمتشان بودیم. ما درخواست کردیم که این قضیه را قدری تسریع کنید تا سندهایی که به نام ما هست به نام این خانوادهها منتقل شود.
البته ما همینطور جلو میرویم و فعالیت ما متوقف نیست. خداوند به برکت اهلبیت آبرویی به ما داده است و ما هم از این آبرو برای عزیزانی که برای امنیت ما عزیزانشان به شهادت رسیدند و سرپناه واقعیشان را از دست دادند منزلی تهیه میکنیم.
بنده گاهی اوقات زمانی که این خانوادهها را میبینم، در قبال خانهای که برای این خانوادهها میخریم احساس شرمندگی میکنم. این افراد چه سرمایهای را از دست دادند و ما در برابر آن سرمایه چه چیزی به این افراد تحویل میدهیم!
مجری:
خانوادههای شهدا اجرشان را دارند. من هم تشکر میکنم. خیلی خوب است در زمانهای که شرایط کمی از نظر اقتصادی سخت است، وقتی حرف از کمک کردن میزنیم در عمل هم این اتفاقات خوب رقم بخورد.
ان شاءالله همه مسلمانان و همه شیعیان و همه انسانها زندگی بسامانی داشته باشند.
حاج آقا قزوینی دو تماس دیگر هم داریم. اگر فرصت شود در این چند دقیقهای که باقی مانده است به این تماسها پاسخ بدهیم کار خوبی است.
بنده بازهم تشکر میکنم از دوستانی که دارند مباحث را دقیق پیگیری میکنند. همچنین معذرت خواهی میکنم از اینکه گاهی اوقات معطل میشوند تا ما این ارتباط را برقرار کنیم.
جناب آقای بهادری از کرج سلام بر شما، شب شما بخیر، در خدمت شما هستیم. سؤالتان را مختصر بفرمایید. ان شاءالله ما هم جواب کوتاه و گویا از حاج آقا قزوینی بگیریم.
بیننده (آقای بهادری از کرج – شیعه):
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام عرض میکنم خدمت جنابعالی و حضرت آیت الله حسینی قزوینی.
حضرت آیت الله! خداوند «علامه امینی» (رضوان الله تعالی علیه) را رحمت کند. ایشان نام صد و ده تن از صحابه و هفتاد و چهار نفر از تابعین را آورده است که رسول مکرم اسلام اقرار گرفتند که تمام اختیاراتی که داشتند را به علی بن أبی طالب دادند.
حضرت پرسیدند: من از همه مردم بر شما اولی هستم؟! مردم گفتند: بله. پیغمبر اکرم فرمودند: تمام این اختیارات را به جز نبوت به طور رسمی به علی بن أبی طالب دادم.
«مسعودی» در کتاب «مروج الذهب»، «احمد بن حنبل»، «ابراهیم بن حسن بن علی الکسائی» معروف به «ابن دیزیل»، «ابوبکر بن مردویه» مشهور به «حبیب بن یسار»، «ابن اثیر»، «ابن عقده»، «محب الدین طبری»، «حافظ هیثمی» و دیگران گفتهاند.
این آقایان گفتهاند که علی بن أبی طالب از منزل خارج شد در حالی که گروهی سواره راه امام را گرفتند و گفتند: «السلام علیک یا أمیرالمؤمنین»، «السلام علیک یا مولای».
حضرت پرسیدند: چرا این عنوان را به من دادید؟! آیا من امیرالمؤمنین هستم؟! آقایان گفتند: بله. این افراد که دوازده یا سیزده نفر بودند، گفتند: ما شاهد بودیم که رسول خدا تمام اختیارات خودش را به شما داد.
یکی از این افراد «أنس بن مالک» و دیگری «براء بن عازب» بود. این دو نفر ساکت بودند. حضرت فرمود: شما که بودید. آنها گفتند: ما پیر شدیم و چیزی به یاد نداریم. امام در حق آن دو نفر نفرین کرد. «براء بن عازب» کور شد و «أنس بن مالک» دچار پیسی شد.
آن دو تصمیم گرفتند دیگر چیزی از فضیلت حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) کم نگذارند. «براء بن عازب» کور شد و از مردم آدرس منزلش را میپرسید. ایشان میگفت که نفرین علی بن أبی طالب مرا گرفته است.
حال سؤال بنده این است که این همه آقایان نقل کردند. احتجاج حضرت فاطمه زهرا، احتجاج «عمروعاص» به «معاویه»، احتجاج «عمار یاسر» در جنگ صفین به «عمروعاص» بماند.
چرا در کتابهای مورد اعتماد اهل سنت محترم مخصوصاً صحاح سته این داستان جایگاهی ندارد؟! چهارصد و اندی از علمای محترم اهل سنت این مطلب را تأیید کردند. چرا «بخاری» و «مسلم» زیر بار این حقیقت نرفتند؟!
چهار بار آقای «بخاری» برای آقایان تکرار کرده است که یهودیان نزد عمر بن خطاب رفتند و گفتند: آیه اکمال که در روز غدیر نازل شده است، اگر برای ما نازل شده بود آن روز را جشن میگرفتیم.
خلیفه دوم گفت: من به عرفه میروم و می گویم که این آیه در روز جمعه نازل شده است.
سؤال من از آقای «محمد بن اسماعیل بخاری» این است که شما شکایت گاوها و خرها را آوردید، غذا خوردن فلان خانم یا فلان آقا را آوردید. چرا صد و بیست هزار نفری که در غدیر خم بودند را نیاوردید؟!
آیا امام حسین داشتیم یا نداشتیم؟! آیا دعای عرفه داشت یا نداشت؟! خواهرش که دختر خلیفه چهارم شما بود اسیر شده بود یا نشده بود؟! تمامی این بزرگواران از خاندان پیغمبر اکرم بودند. چرا نیاوردید؟!
اگر کسی به جای آقای «بخاری» به ما جواب بدهد ممنونیم. والسلام علیکم و رحمة الله وبرکاته
مجری:
ممنونم، دست شما درد نکند. آقای احمدی ارتباط ما با شما برقرار است. سلام علیکم، خیلی خوشحالیم از اینکه در خدمت شما هستیم. مطالب خود را کوتاه بفرمایید:
بیننده (آقای احمدی از تهران – شیعه):
سلام، خسته نباشید. سؤالی از خدمتتان داشتم. امروز که داشتم با یکی از برادران اهل سنت صحبت میکردم، ایشان گفتند: وضوی شما اشتباه است. من گفتم: وضویی که من میگیرم طبق آیه ششم از سوره مبارکه مائده است.
ایشان گفتند: قرآنی که دست شماست چاپ ایران است و توسط علمای شیعه نوشته شده است، اما قرآنی که در دست ماست از زمان پیغمبر اکرم به دست ما رسیده است.
اصل قرآن همین است و قرآن شما چیزی من درآوردی است. بزرگان و شیعیان شما این قرآن را نوشتهاند.
آنها می گویند قرآن اصلی که چاپ میشود در پاکستان شهر کراچی است. بعضی افراد می گویند قرآن اصلی که پیغمبر اکرم خود آن را نوشته است، در موزه روسیه است. اگر در این خصوص قدری توضیح بدهید ممنونم. متشکرم، خدانگهدار
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
از شما متشکرم. برادر بزرگوارم بنده خودم یکی از مناظراتی که در مکه داشتم داستان مفصلی دارد. روزی یکی از آقایان مفتی جلوی من آمدند و گفتند که حاضریم با شما مناظره کنیم.
این قضیه مربوط به زمانی است که عمره دانشجویی برگزار میشد. حدود چهل تن از دانشجویان ایرانی هم دور ما جمع شدند. بنده ابتدا پرسیدم: چه خبر است؟ چه اتفاقی افتاده است؟
یکی از دانشجویان گفت: ایشان هر روز بالای منبر میرود و برای ما صحبت میکند. ایشان میگوید که مذهب شیعه مذهب باطل و گمراه است. تقصیر شما نیست، بلکه علمای شما گمراه هستند و شما را گمراه کردهاند.
فردا بیایید من با یکی از علمای شما مناظره کنم و جلوی شما ثابت کنم که علمای شما هم بی سواد هستند و هم گمراه هستند. ایشان امروز هم شما را انتخاب کرده است.
بنده گفتم: الحمدلله. اولین سؤالی که ایشان از من پرسید این بود که گفت: شما قائل به تحریف قرآن کریم هستید. قرآن شما با قرآن ما تفاوت دارد.
من در حضور دانشجویان گفتم: آیا شما تا به حال دیدید که دست یک شیعه قرآنی متفاوت از قرآن چاپ عربستان باشد؟!
الآن زمان حج عمره است و نزدیک به چهل هزار زائر شیعه در اینجا حضور دارد. در حال حاضر شیعیان ایران، شیعیان پاکستان و شیعیان بحرین حضور دارند.
بنده پرسیدم: آیا در دست یک شیعه قرآنی دیدید که با قرآن چاپ عربستان یک سوره فرق داشته باشد؟! به عنوان مثال قرآن شما صد و چهارده سوره دارد و قرآن ما صد و پانزده سوره داشته باشد؟! ایشان گفت: من ندیدم!
من پرسیدم: آیا از اساتید خود شنیدید که قرآنی دیده باشند که دست شیعیان باشد و با قرآن شما فرق داشته باشد؟! ایشان گفت: خیر، من از اساتید نشنیدم!
من پرسیدم: آیا در کتابی خواندید که بگویند قرآن شیعیان با قرآن عربستان سعودی یک آیه یا یک سوره تفاوت دارد؟! ایشان گفت: خیر، نخواندم!
من پرسیدم: چرا چنین حرفی میزنید؟! ایشان گفت: یکی از علمای شما به نام آقای «نوری» کتابی در تحریف قرآن کریم نوشته است.
من گفتم: اگر یک عالمی کتابی در تحریف قرآن کریم نوشته باشد، دلیل بر این است که ما قائل به تحریف هستیم؟! ایشان گفت: بله.
من گفتم: اگر یک نفر از ما کتابی در تحریف قرآن کریم نوشته است، از علمای شما دو نفر کتابی در تحریف قرآن کریم نوشته است. ایشان گفت: خیر، چنین نیست!
من گفتم: «ابو داود سجستانی» کتابی به نام «المصاحف» دارد. ایشان که متوفای 279 هجری است، ثابت کرده است که قرآن کریم تحریف شده است.
همچنین آقای «خطیب» یکی از علمای بزرگ دانشگاه الأزهر در زمان «شیخ شلتوت» کتابی تحت عنوان «الفرقان فی تحریف القرآن» نوشت. «شلتوت» اجازه نداد این کتاب چاپ شود، اما بعد از ایشان کتاب را چاپ کردند.
من هم نسخهای از این کتاب را دارم و در حال حاضر این کتاب در نرم افزار «مکتبه اهلبیت» هم موجود است.
اگر از ما یک نفر کتابی در تحریف قرآن کریم نوشته است، از شما دو نفر نوشته است. بنابراین شما دو برابر ما قائل به تحریف قرآن کریم هستید.
ایشان گفت: شما روایت دارید. من گفتم: از اول همین را بگویید که ما روایت داریم. قرآن ما تفاوت دارد!
شما ابتدای سوره احزاب از قول عایشه و «أبی بن کعب» و «ابو سعید خدری» نقل کردهاید که سوره احزاب زمان پیغمبر اکرم همانند سوره بقره بود. در حال حاضر سوره بقره دویست و هشتاد و اندی آیه دارد، اما سوره احزاب هفتاد و دو آیه دارد.
این دویست آیه کجا رفته است؟! شما جواب مابقی آیات را بدهید، من هم جواب شما را میدهم.
بنابراین قرآن ما با قرآن اهل سنت هیچ تفاوتی ندارد. زمان ائمه اطهار هم همین قرآن در میان اهل سنت بود. ائمه اطهار و شیعیان هم همین قرآن را قرائت میکردند و هیچ تفاوتی نداشته است. آیه وضو هم خیلی واضح و روشن فرموده است:
(فَاغْسِلُوا وُجُوهَکمْ وَ أَیدِیکمْ إِلَی الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکمْ وَ أَرْجُلَکمْ إِلَی الْکعْبَین)
صورت و دستها را تا آرنج بشوئید و سر و پاها را تا مفصل (یا برآمدگی پشت پا) مسح کنید.
سوره مائده (5): آیه 6
این کاملاً واضح و روشن است. حال بعضی از آقایان می گویند به جهت اینکه در اینجا (أَرْجُلَکمْ) آورده است، به (وُجُوهَکمْ) عطف هست. علاوه بر این بسیاری از قراء خواندهاند: «أمسحوا برؤسکم و ارجلِکم».
ملاحظه کنید هرگاه رسول اکرم وضو میگرفتند، مسح میکشیدند. هرگاه پیغمبران وضو میگرفتند، مسح میکشیدند.
بنده تنها یک روایت از کتاب «صحیح بخاری» برای آقایان میآورم. تعبیر «بخاری» این است که از «عبدالله بن عمرو بن عاص» نقل میکند که ما در سفری بودیم و وضو گرفتیم.
«وَنَحْنُ نَتَوَضَّأُ فَجَعَلْنَا نَمْسَحُ علی أَرْجُلِنَا»
ما صحابه زمان پیغمبر اکرم وضو میگرفتیم و بر پاهایمان مسح میکشیدیم.
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 1، ص 33، ح 60
بازهم حدیث 96 به همین شکل است. همچنین در کتاب «صحیح مسلم» حدیث 460 و حدیث 163 همین قضیه آمده است. صحابه می گویند که ما موقع وضو گرفتن پاهایمان را مسح میکشیدیم. شما بیایید ثابت کنید که شستن پا در کجا آمده است!!
یکی از بزرگان اهل سنت میگوید: قرآن کریم سفارش کرده است که موقع وضو مسح بکشید. سنت میگوید که موقع وضو گرفتن مسح بکشید. حال به جهت اینکه علمای ما می گویند پاهایتان را بشویید، ما باید از قرآن و سنت دست بکشیم و به سراغ فتاوی علمای خودمان عمل کنیم!!
مجری:
آقای بهادری هم به جهت اینکه این مسائل در کتاب «صحیح بخاری» بیان نشده بود گلایه داشتند.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
ایشان معمولاً سؤالی از شبکههای وهابی طرح میکند تا بیایند و جواب بدهند، اما تا به حال آقایان جواب ندادند.
البته بنده عرض کنم دوستانی که تماس میگیرند مسئولیت فرمایشاتشان به عهده خودشان است.
چه بسا بعضی از آقایان شیعه و بعضی از اهل سنت مطالبی مطرح میکنند که شاید مخالف عقیده ما هم نباشد، اما به هیچ وجه نه تأیید میکنیم و نه رد میکنیم. ما به سؤالات پاسخ میدهیم.
مسئولیت جواب ما با ماست، اما مسئولیت سؤالی که میپرسند با ما نیست. به عنوان مثال شاید همین آقا عبارت تندی به کار برد. ما هزار درصد با این عبارت تند مخالف هستیم.
مسئولیت این سؤالات به عهده آقایان است. ما نمیتوانیم به آقایان بگوییم زبانت را نگهدار، اما مسئولیت جوابی که میدهیم با ماست.
مجری:
بسیار خوب. بنابراین آقای بهادری عزیز شما سؤال را مطرح کردید و دغدغه مهمی هم هست. باید اهل تسنن جواب بدهند که با توجه به اهمیت این موضوع چرا بیان نشده است که در این چراها خیلی مسئله خوابیده است.
راجع به آقای احمدی هم مسئلهای عرض کنم. اگر می گویند قرآن شیعیان با قرآن اهل سنت اختلاف دارد، اگر حضوری است قرآن جیبتان را دربیاورید و نشان بدهید تا ببینند که آیا اختلافی هست یا نیست.
اگر هم در فضای مجازی هست قرآنی که ما میخوانیم در دسترس هست. میتوانید ارسال کنید تا ببینند. همانطور که حاج آقا گفتند ادعای بی اساسی نباشد که قرآن ما با قرآن شما فرق میکند.
خیلی ممنونم، از حاج آقای قزوینی تشکر میکنم، خیلی استفاده کردیم. سؤالات زیادی باقی ماند. ان شاءالله اگر عمری باقی بود در برنامههای بعد در خدمت شما باشیم، مستمع برنامه شما باشیم و ببینیم و یاد بگیریم.
این ایام را قدر بدانیم. ایام و لیالی مبارکی در پیش رو داریم. ان شاءالله همدیگر را از دعای خیر فراموش نکنیم. به اتفاق حاج آقا قزوینی و همه عزیزانمان در برنامه «حبل المتین» از «شبکه جهانی حضرت ولی عصر» از حضور شما مرخص میشویم.
التماس دعا، خدانگهدار
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته