نسخه موبایل
www.valiasr-aj .com
گزارش علمای اهل سنت پیرامون وجود حضرت رقیه (سلام الله علیها)
کد مطلب: 15293 تاریخ انتشار: 19 آبان 1401 - 18:20 تعداد بازدید: 1381
سخنراني ها » شبکه جهانی حضرت ولی عصر عج
گزارش علمای اهل سنت پیرامون وجود حضرت رقیه (سلام الله علیها)

با کاروان 10-06-1401

 
 
بسم الله الرحمن الرحیم

10/06/1401

موضوع: گزارش علمای اهل سنت پیرامون وجود حضرت رقیه (سلام الله علیها)

ویژه برنامه با کاروان

فهرست مطالب این برنامه:

شعری زیبا در رثای حضرت رقیه (سلام الله علیها)

یادی از قلم شیوا و حماسی مرحوم «جواد فاضل» (رضوان الله تعالی علیه)

گزارش علمای اهل سنت پیرامون وجود مبارک حضرت رقیه (سلام الله علیها)

داستان آب گرفتگی قبر حضرت رقیه (سلام الله علیها)

حکایتی از شفا گرفتن یکی از علما با توسل به حضرت رقیه (سلام الله علیها)

دیدگاه علمای معاصر شیعه پیرامون وجود مبارک حضرت رقیه (سلام الله علیها)

ذکر مصیبت جانسوز حضرت رقیه (سلام الله علیها)

مجری:

ویران سرایم امشب شد میهمان سرایم

اینجا که خیزران نیست قرآن بخوان برایم

هرشب صدات کردم امشب دعات کردم

یا در برم بمانی یا همرهت بیایم

زهرا ازار نیلی نگشود بهر حیدر

من هم به محضر تو صورت نمی‌گشایم

گر افکنی جدایی در بین جسم و جانم

دیگر به جان زهرا از خود مکن جدایم

من دختر حسینم هم سنگر حسینم

ماه صفر محرم شام است کربلایم

خواهم در این خرابه دور سرت بگردم

دیوار گشته حائل زانو شده عصایم

دیشب به شوق وصلت تا صبح گریه کردم

امشب بگو اسیران گریند در عزایم

بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و احشرنا معهم و العن اعدائهم

السلام علیک یا رقیه یا بنت الحسین الشهید آجرک الله یا بقیة الله فی مصیبة جدک الحسین (علیه السلام)

عرض سلام و احترام خدمت شما عزیزان، عاشقان و دلسوختگان و عزاداران حضرت ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) در سرتاسر جهان.

عرض تسلیت و تعزیت دارم فرارسیدن ماه صفر ایام اسارت آل الله را و همچنین پنجم ماه صفر شهادت دخت سه ساله و دردانه حضرت ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) حضرت رقیه خاتون (سلام الله علیها) را به محضر آقا و مولایمان حضرت بقیة الله الأعظم (ارواحنا فداه) و همچنین خدمت شما محبین و دوستداران و عاشقان حضرتشان.

به همین مناسبت با ویژه برنامه «با کاروان» در خدمت شما هستیم از عش آل محمد جوار کریمه اهلبیت حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) و از «شبکه جهانی حضرت ولی عصر.

امشب افتخار دارم که در خدمت کارشناس ارجمند و استاد معظم آیت الله حسینی قزوینی باشیم و از محضرشان استفاده کنیم. حاج آقا سلام عرض می‌کنم و عرض تسلیت و تعزیت دارم، در خدمت شما هستیم؛

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

السلام علیک یا بقیة الله فی أرضه السلام علیک یا میثاق الله الذی أخذه و وکده السلام علیک یا وعد الله الذی ضمنه السلام علیک یا صاحب المرئی و المسمع فما کان لنا شیء الا و انتم له السبب و الیه السبیل

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته؛ خدمت بینندگان عزیز و گرامی خالصانه‌ترین سلامم را تقدیم می‌کنم و موفقیت همگان را از خداوند منّان می‌خواهم.

شهادت حضرت رقیه (سلام الله علیها) دختر سه ساله حضرت سیدالشهدا را به پیشگاه مقدس مولایمان حضرت بقیة الله الأعظم (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) و همه علاقه مندان به اهلبیت عصمت و طهارت و شما بینندگان عزیز تسلیت و تعزیت عرض می‌کنم.

خدا را به آبروی این دختر سه ساله سوگند می‌دهیم فرج مولایمان حضرت بقیة الله الأعظم را نزدیک کند و ما را از یاران خاص و سربازان مخلص و شهدای رکابش قرار بدهد.

شعری زیبا در رثای حضرت رقیه (سلام الله علیها)

ما طبق برنامه همیشگی یادی از حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) می‌کنیم، سپس اگر عزیزمان سؤالاتی دارند در خدمتشان هستیم.

تازیانه خصم اگر بر دخت پیغمبر نمی‌زد

کعب نی هرگز کسی بر زینب اطهر نمی‌زد

دشمن بی رحم اگر بر بیت وحی آتش نمی‌زد

عصر عاشورا کسی بر خیمه‌ها آزر نمی‌زد

محسن شش ماهه گر مقتول پشت در نمی‌شد

حرمله تیری به حلقوم علی اصغر نمی‌زد

دختر غم دیده ویران نشین سیلی نمی‌خورد

خصم اگر در کوچه سیلی بر رخ مادر نمی‌زد

خورده‌ام سیلی ز دشمن همچو زهرا مادرم

چون دفاع از حق جدم شاه مردان کرده‌ام

من گلی هستم ولی اعداء دین خوارم نمود

آل سفیان را به ناله خوار و ویران کرده‌ام

با پریشانی و با درد یتیمی تا ابد

قبر خود آباد و قصر کفر ویران کرده‌ام

بالای ضریح حضرت رقیه نوشته شده است:

زائرین قبر من این شام عبرت خانه است

قبر من آباد قصر دشمنم ویرانه است

حضرت سیدالشهدا با این دختر سه ساله‌اش یادگاری در شام گذاشت که آل ابی سفیان و در رأس آن معاویه و فرزند نحس و نجس و پلیدش یزید را برای همیشه رسوای تاریخ کرد. ننگ بر افرادی باد که امروز از امثال یزید و دودمان بنی امیه شجره ملعونه در قرآن دفاع می‌کنند.

ان شاءالله خداوند این افراد را با معاویه و یزید محشور کند و ما را هم با «قنبر» نوکر حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) و «جون» غلام سیدالشهدا و «ابوذر» محشور کند.

مجری:

السلام علی الصدیقة الشهیدة

احسنتم، طیب الله أنفاسکم. حسن مطلع بسیار خوبی بود. شباهت‌های بسیاری وجود دارد میان این سه ساله و میان جده شهیده شان حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و هردو به نوعی شهیده راه ولایت شدند.

جناب استاد! در شب شهادت این بانوی بزرگوار هستیم؛ سه ساله‌ای که مورد توجه و عنایت بزرگان و علما و اولیاء بودند و همیشه حاجات را خدمت ایشان عرضه می‌کردند و ایشان حاجت روا می‌کردند.

می‌خواهیم ببینیم پیرامون رابطه این دختر سه ساله و رابطه پدرشان حضرت سیدالشهدا و در خصوص این رابطه صمیمی و عاطفی بیاناتی را بفرمایید تا ان شاءالله بعداً هم وارد مباحثی پیرامون وجود نازنینشان شویم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله

أفوض أمری إلی الله إن الله بصیر بالعباد حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر یا أبا صالح المهدی ادرکنی

در رابطه با دختر سه ساله حضرت سیدالشهدا سخن خیلی زیاد هست. متأسفانه ما می‌بینیم اخیراً بعضی حرفها از نادان‌ها و جهال یا روشنفکرنماها مطرح می‌شود. آنها مطلبی را بیان می‌کنند و قصد دارند که خودشان را با این مطلب نادرست مشهور کنند.

برادر «حاتم طائی» دید برادرش شهرت جهانی پیدا کرده است، اما کسی از او هیچ نامی نمی‌برد. او وقتی دید سخاوت برادرش را ندارد، یک سال در ایام حج آب زمزم را به نجاست آلوده کرد. هرکسی به زیارت خانه خدا می‌آمد، می‌دید زمزم آلوده شده است. برادر «حاتم طائی» با این کار خود را مشهور کرد.

بعضی افراد هم مطالبی که واقعاً نمی‌دانیم اسم آن را چه بگذاریم مطرح می‌کنند. گویا تمام مطالب اسلام تمام شده است و تمام مشکلات جامعه حل شده است، تنها مانده است که ما در رابطه با حضرت رقیه تشکیکاتی کنیم و با مقدسات بازی کنیم.

این مقدسات هست که شیعه را در طول هزار و چهارصد سال در صحنه نگه داشته است و این مذهب را به پا داشته است. این مقدسات است که محرم و صفر را گرامی داشته و مردم را به خیابان‌ها و حسینیه‌ها و مساجد کشانده است. این مقدسات است که جمعیت بیست و چند میلیونی در مراسم اربعین امام حسین به کربلا می‌رساند.

این‌ها به هرجا که می‌رسند، می‌بینند مردم توجه خاصی دارند. به همین خاطر آنها با مقدسات و با افکار پاک مردم بازی می‌کنند.

در رابطه با حضرت رقیه (سلام الله علیها) حرف‌هایی دارم که نمی‌دانم در سؤالات حضرتعالی هم باشد یا خیر. در این زمینه اهل سنت و علما و مراجع عظام تقلید فرمایشاتی دارند که هیچ شک و شبهه‌ای در آن نمی‌ماند.

در اینکه حضرت سیدالشهدا دختری به نام رقیه داشتند هیچ شکی نیست. بحثی هم مطرح است مبنی بر اینکه مادر حضرت رقیه چه کسی بوده است. بعضی افراد بر این عقیده هستند که حضرت رقیه خواهر امام سجاد (علیه السلام) بودند و مادرشان «شهربانو» بوده است.

البته نقل شده است مادر حضرت سجاد در دورانی که امام سجاد به دنیا آمدند قبل از روز دهم از دنیا رفتند. این فرضیه تقریباً قطعی تاریخ است و ما نمی‌توانیم زیاد روی آن مانور بدهیم.

مشهور این است که یکی از همسران حضرت سیدالشهدا به نام «أم اسحاق» قبلاً همسر امام حسن مجتبی (علیه السلام) بودند و بنا به وصیت امام حسن مجتبی، حضرت سیدالشهدا با او ازدواج کردند و حضرت رقیه از ایشان به دنیا آمد. حضرت رقیه یک علقه خاصی به پدر داشت. معمولاً دخترها بابایی هستند.

یادی از قلم شیوا و حماسی مرحوم «جواد فاضل» (رضوان الله تعالی علیه)

بنده به یاد دارم سال 1362 در کتابخانه مسجد فاطمیه که آیت الله العظمی بهجت آنجا نماز می‌خواندند، در درس اصول که خدمت آیت الله سبحانی بودیم کتابخانه می‌رفتم. بنده در آن زمان کتاب «چهارده معصوم» اثر «جواد فاضل» (رضوان الله تعالی علیه) را مطالعه می‌کردم.

بنده خیلی عاشق قلم «جواد فاضل» هستم، زیرا ایشان قلم بسیار حماسی و سوزناک دارد. بده همیشه به دوستان توصیه می‌کنم کتاب «نهج البلاغه» اثر «جواد فاضل» که گزیده‌ای از کلمات امیرالمؤمنین هست را مطالعه کنند.

ایشان واقعاً این کتاب را امیرالمؤمنین وار حماسی ترجمه کرده است. انسان با مطالعه این کتاب می‌بیند قلم سلیس و روان و حماسی است و بال درمی آورد. من ندیدم کسی مثل «جواد فاضل» به کلمات امیرالمؤمنین اینطور حماسی قلم زده باشد.

البته دیگران هم «نهج البلاغه» را ترجمه کرده‌اند؛ جزاکم الله خیرا. ای کاش «جواد فاضل» تمام «نهج البلاغه» را اینطور به قلم شیوا درمی آورد.

ایشان کتابی تحت عنوان «چهارده معصوم» دارد که چهارده جلد است. بنده به دوستان توصیه می‌کنم این کتاب را تهیه و مطالعه کنند، زیرا کتاب بسیار خوبی است.

کتاب «چهارده معصوم» در حقیقت خلاصه‌ای از زندگی چهارده معصوم است که با قلم حماسی نوشته شده است. انسان هرجلد این کتاب را مطالعه کند اصلاً سیر نمی‌شود و دوست دارد همینطور ادامه بدهد.

بنده در این کتاب دیدم که ایشان در وقایع شب عاشورا نامی از حضرت رقیه برده است و می‌نویسد: حضرت رقیه علاقه خاصی به پدرشان داشتند و همیشه شب‌ها کنار پدر می‌خوابیدند. شب عاشورا که امام حسین مشغول خطبه خواندن و نماز و عبادت کردن و قرآن خواندن بودند، این دختر سه ساله مرتب از خیمه بیرون می‌رفت و درون خیمه می‌آمد تا ببیند پدر چه زمانی می‌خوابد تا در آغوش پدر بخوابد.

وقتی که پاسی از شب گذشت و بی خوابی حضرت رقیه را اذیت می‌کرد، به بیرون خیمه آمد و گفت: من سرم را اینجا می‌گذارم تا وقتی پدرم آمد مرا بیدار کند.

خداوند روح «مرحوم جواد فاضل» را با حضرت رقیه محشور کند. ایشان می‌نویسد: حضرت رقیه با دستان کوچکش خاک کربلا را جمع کرد و به صورت متکا درست کرد، صورت کوچکش را روی خاک گذاشت و به همان حال خوابش برد و تا صبح همانجا خوابید.

بنابراین علاقه حضرت رقیه به حضرت سیدالشهدا یک علاقه بسیار عجیبی است. بعضی از ارباب مقاتل مخصوصاً «محدث قمی» در کتاب «نفس المهموم» نقل کرده‌اند که در کربلا نمی‌گذاشتند بچه‌های کوچک جنازه‌ها را ببینند.

وقتی بچه‌ها در کجاوه بودند آنها را در جایی قرار می‌دادند تا چشمشان به سر بریده شهدا نیفتد. وقتی بچه‌ها سراغ بابا می‌گرفتند، حضرت زینب می‌فرمود: پدرتان به مسافرت رفته است و برمی گردد و آنها را آرام می‌کردند. من در خدمت شما هستم.

مجری:

احسنتم، خیلی ممنون و متشکرم. اگر اجازه بدهید یک توقف کوتاهی داشته باشیم و میان برنامه ببینیم، بعد از این میان برنامه وارد مباحث و سؤالاتی پیرامون وجود حضرت رقیه و دیدگاه علمای اهل سنت و بزرگان شیعه نسبت به آن بزرگوار شویم.

صلی الله علیک یا أبا عبدالله

عرض تسلیت و تعزیت مجدد دارم خدمت شما بینندگان و همراهان گرامی. همچنان با ویژه برنامه «با کاروان» در خدمت شما هستیم به مناسبت شهادت دخت سه ساله حضرت ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) حضرت رقیه خاتون.

همچنان از «شبکه جهانی حضرت ولی عصر» در خدمت استاد گرامی آیت الله حسینی قزوینی هستیم.

استاد گرامی در بخش اول برنامه اشاره به رابطه عاطفی میان این دختر سه ساله و حضرت سیدالشهدا کردند.

به جهت اینکه برنامه، برنامه پاسخ به سؤالات و شبهات هست قبل از اینکه وارد نظر علما و فقهای بزرگ شیعه شویم این سؤال مطرح می‌شود که آیا اساساً اهل سنت هم گزارشی پیرامون وجود نازنین حضرت رقیه دارند یا خیر؟!

گزارش علمای اهل سنت پیرامون وجود مبارک حضرت رقیه (سلام الله علیها)

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

سؤال زیبایی است در برابر آقایانی که دارند در وجود حضرت رقیه تردید می‌کنند. گرچه این حرف‌ها امروزه در جامعه خریدار ندارد، زیرا مردم آنچنان عاشق حضرت رقیه و حضرت زینب هستند که به این حرف‌ها گوش نمی‌دهند.

مجری:

شهدای زیادی هم در این مسیر داده شده است.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

بله، در این مسیر واقعاً شهید دادند. بنده قضیه‌ای را از زمان هجوم داعش به طرف حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) نقل می‌کنم.

نزدیک بود داعش حرم حضرت زینب را تصرف کند و قسم هم خورده بودند که حرم را با خاک یکسان می‌کنند.

افرادی نزد آیت الله العظمی سیستانی رفتند و گفتند: آقاجان! فکری کنید. حرم حضرت زینب دارد از دست می‌رود. آیت الله العظمی سیستانی فرموده بودند: بروید پرچم گنبد حضرت قمر بنی هاشم را بالای گنبد حضرت زینب بزنید.

خادمین پرچم حرم حضرت ابوالفضل را برداشتند. فاطمیون که واقعاً حق بزرگی به گردن ما دارند. امنیتی که امروزه ما ایرانیان داریم را عمدتاً مدیون فاطمیون و زینبیون عزیز افغانستانی و پاکستانی است. در سال‌های 1394 و 1395 که سپاهیون با مشکلات زیادی مواجه بودند، فاطمیون و زینبیون واقعاً فداکاری کردند.

دستور یک مرجع بود که باید پرچم بالای گنبد حضرت زینب قرار بگیرد. اطراف هم همگی داعش بود. در آن روز فاطمیون پنج شهید دادند تا توانستند پرچم را بالای گنبد حرم حضرت زینب نصب کنند.

ما با این دوستان ارتباط تنگاتنگی داریم و خداوند به ما توفیق داد که تا الآن حدود صد و بیست خانه برای خانواده‌های شهدای فاطمیون در قم خریداری کردیم. ان شاءالله تا آخر امسال حدود پنجاه و اندی خانه به نام آن‌ها می‌زنیم. این حواله حضرت زینب (سلام الله علیها) به این بنده ناچیز بود.

فاطمیون پنج شهید دادند تا توانستند پرچم حرم حضرت ابوالفضل را بالای گنبد حرم حضرت زینب ببرند.

چرا بعضی افراد با این مقدسات بازی می‌کنند؟! آیا این افراد عقل و شعور و فهم دارند یا خیر؟! ای کاش این افراد به اندازه یک میلیاردم فاطمیون، زینبیون یا مدافعین حرم در این افراد وجدان مذهبی بود!!

مدافعین نقل می‌کنند بعد از اینکه ما پرچم را بالای گنبد حرم حضرت زینب نصب کردیم اصلاً ورق برگشت به طوری که وقتی تیر می‌انداختیم اصلاً یک تیرمان به هدر نمی‌رفت.

ما در عرض دو سه روز داعش را تارومار کردیم و بیش از بیست کیلومتر از حرم حضرت زینب دور کردیم. «کلنا عباسک یا زینب»؛ ما همه عباس تو هستیم!

حال که بحث به اینجا رسید، این مطلب را هم عرض کنم. ما کم و بیش با «شهید حاج قاسم سلیمانی» ارتباط داشتیم. ایشان نقل می‌کردند که دوستان نشسته بودند و قرار شد هرکسی خاطره‌ای بگوید.

هرکدام از قضایای سوریه خاطره‌ای نقل کردند. وقتی نوبت به یکی از بچه‌های فاطمیون که به تازگی آمده بود رسید، گفت: من به تازگی آمدم.

اطرافیان اصرار کردند که تو هم خاطره‌ای بگو. او گفت: من همان روزهای اول که آمده بودم خواب دیدم که وارد حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) شدم. دیدم حضرت زینب به ما و مدافعین حرم نگاه می‌کند و اشک می‌ریزد.

حضرت زینب (سلام الله علیها) فرمود: شما در کربلا کجا بودید؟!! ای کاش در کربلا می‌آمدید و از ما دفاع می‌کردید!

بنابراین این مقدسات است که مردم را در طول این هزار و چهارصد سال در صحنه نگه داشته است. فقهای ما در طول تاریخ از «شیخ مفید» و «سید مرتضی» گرفته تا فقهای معاصر به قاعده تسامح در ادله سنن عمل می‌کنند.

مخالفین خودشان یک سری مطالبی نقل می‌کنند که نه سر دارد و نه ته دارد و در حقیقت تحقیر ائمه اطهار (علیهم السلام) است و آنجا به دنبال مطلب نمی‌گردند و تنها می گویند که یک مورخ این چنین گفته است.

آن مورخ غلط کرده است و تو هم غلط می‌کنی که مطلبی که در حقیقت، شأن معصوم و شأن اهلبیت را پایین می‌آورد نقل می‌کنی!!

بنده در جلسه مناظره‌ای که با بعضی از این افراد داشتم، گفتم: در فلان کتاب این همه از «جاحظ» مطلب نقل می‌کنید. آدم قحطی است که در رابطه با تاریخ اسلام و در رابطه با امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه زهرا از او مطلب نقل کنید که سراغ «جاحظ» رفتید؟!!

طرف مقابل گفت: مگر «جاحظ» چه اشکالی دارد؟! من گفتم «ابن حجر عسقلانی» عالم سنی وقتی به «جاحظ» می‌رسد، می‌نویسد:

«وهو مع هذا أکذب الأمة وأوضعهم لحدیث وأنصرهم للباطل»

دروغگوترین فرد امت و جاعل ترین مردم در جعل حدیث و یاری کننده ترین افراد بر باطل بوده است.

لسان المیزان؛ المؤلف: أبو الفضل أحمد بن علی بن محمد بن أحمد بن حجر العسقلانی (المتوفى: 852هـ)، المحقق: دائرة المعرف النظامیة – الهند؛ الناشر: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات بیروت – لبنان، الطبعة: الثانیة، 1390هـ /1971م؛ ج4، ص 356

حال شما از این فرد مطلب نقل می‌کنید، آنوقت در رابطه با قضایای شهادت حضرت فاطمه زهرا می گویید که سند ما این چنین است!! همچنین در رابطه با حضرت رقیه مته به خشخاش می‌گذارید!!

ملاحظه کنید «ابو مخنف» متوفای 157 هجری در کتاب «مقتل الحسین و مصرع أهل بیته و أصحابه فی کربلاء» باب «فی وداع الحسین (علیه السلام) لأهله» داستان مفصلی نقل می‌کند، سپس می‌نویسد:

«ثمّ نادى علیه السّلام: یا أمّ کلثوم و یا زینب و یا سکینة و یا رقیّة و یا عاتکة و یا صفیّة علیکنّ منّی السّلام. فهذا آخر الاجتماع، و قد قرب منکم الافتجاع.»

حال اینکه مراد از آخرین وداع چیست، بحث بسیار است. نقل شده است «مرحوم مقدس اردبیلی» روز عاشورا با کاروان طویریج عزاداری می‌کردند و چند تن از شاگردانشان هم با ایشان بود. یک مرتبه دیدند «مقدس اردبیلی» بسیار منقلب شد، کفش‌ها را درآورد و با پای برهنه شروع به سر زدن کرد به طوری که انقلاب عجیبی ایجاد شد.

ما با دسته عزای طویریج به حرم آمدیم و زمانی که مداح می‌خواست روضه بخواند «مرحوم مقدس اردبیلی» با صدای بلند گفت: وداع آخر امام حسین را بخوان!

بعد از این قضایا یکی از شاگردان «مرحوم مقدس اردبیلی» گفت: شیخ! چکار کردید؟! شما با این وضع لباس‌ها را کنار گذاشتید و به سر و صورت زدید!!

«مرحوم مقدس اردبیلی» گفت: من در کنار عزاداران بودم که دیدم حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) با سر و پای برهنه در عزای طویریج شرکت کردند. من خجالت کشیدم که حضرت با آن وضع باشند و من بخواهم عمامه و عبا و کفش داشته باشم.

شاگردان از «مقدس اردبیلی» پرسیدند: رمز اینکه با صدای بلند به مداح گفتید وداع امام حسین را بخواند چیست؟! «مقدس اردبیلی» گفت که حضرت ولی عصر به من فرمودند: به مداح بگو وداع آخر امام حسین را بخواند!

حال ما نمی‌دانیم چه رمزی است. «ابو مخنف» هم می‌گوید زمانی که همه عزیزان حضرت سیدالشهدا به شهادت رسیدند، حضرت کنار خیمه آمدند و ندا زدند:

«ثمّ نادى علیه السّلام: یا أمّ کلثوم و یا زینب و یا سکینة و یا رقیّة و یا عاتکة و یا صفیّة علیکنّ منّی السّلام. فهذا آخر الاجتماع، و قد قرب منکم الافتجاع.»

«ابو مخنف» عالم اهل سنت متوفای 157 هجری اسم حضرت رقیه را در آخرین وداع امام حسین آورده است! ایشان در حقیقت معاصر امام صادق و امام کاظم (علیهم السلام) بوده است.

امام صادق سال 148 هجری شهید شدند و امام کاظم تا سال 183 هجری در مسند امامت بودند. «ابو مخنف» معاصر این دو معصوم بوده است.

«ثمّ نادى علیه السّلام: یا أمّ کلثوم و یا زینب و یا سکینة و یا رقیّة و یا عاتکة و یا صفیّة علیکنّ منّی السّلام. فهذا آخر الاجتماع، و قد قرب منکم الافتجاع.»

پس حضرت سید الشهداء علیه السلام ندا کرد که ای ام کلثوم و ای زینب، اى سکینه، ای رقیه و ای عاتکه و ای صفیه از من بر شما سلام. این آخرین اجتماع ما است و به زودی فجایع و مصائبی به شما می‌رسد.

مقتل الحسین و مصرع أهل بیته و أصحابه فی کربلاء؛ ابی مخنف، الطبعه الثانیه؛ 1408 ق؛ مکتبة الالفین، کویت؛ ص ۱۳۱

عرب موقع سلام دادن یک «السلام علیکم» دارد و یک «علیکن منی السلام» دارد. زمانی که عرب می‌خواهند وداع آخر باشد و در آن دیگر دیداری نیست، کلمه «علیکم» را بر «السلام» مقدم می‌کنند.

ایشان در همین جا اسم حضرت رقیه (سلام الله علیها) را می‌آورد. «ابو اسحاق اسفراینی» متوفای 418 هجری یکی از علمای اهل سنت است. ایشان در ابتدای کتاب خود از صحابه تمجید می‌کند و به کسانی که صحابه را دشمن می‌دارند ناسزا گفته است.

در این کتاب نقل شده است که از «اسفراینی» خواستند در رابطه با شهادت امام حسین کتابی را تألیف کند. او می‌نویسد که من این کتاب را تألیف کردم و نام آن را «نور العین فی مشهد الحسین» گذاشتم. «اسفراینی» هم در صفحه 40 می‌نویسد:

«ثم ان الحسین اراد وداع النساء وهو ءایس باکی العین»

امام حسین برای وداع با زنان آمد در حالی که از همه ناامید شده بود و از چشمانش اشک می‌ریخت.

«فلاقته اخته زینب وقالت له لا آبکی الله لک عیناً»

حضرت زینب نزد امام حسین آمد و عرضه داشت: خداوند چشمانت را گریان نگرداند. چرا گریه می‌کنی؟!

«فقال کیف لا آبکی وعما قلیل تساقون بین العداء؟»

حضرت فرمود: چطور گریه نکنم در حالی که می‌بینم بعد از اندک زمانی همه شما اسیر دشمن خواهید شد.

نور العین فی مشهد الحسین رضی الله عنه تألیف الاستاذ ابی اسحق الاسفراینی، ج 1، ص 50، باب مکتبة یعسوب الدین علیه السلام

مصائب روز عاشورا و مصائب امام حسین (علیه السلام) همگی سخت است و اصلاً قابل تحمل نیست.

مصائب اصحاب امام حسین و مصائب حضرت قمر بنی هاشم و مصائب فرزندان امام حسین بسیار سنگین است، اما اوج مصیبت بعد از شهادت حضرت سیدالشهدا به حرم حمله می‌کنند.

وقتی حضرت در قتلگاه افتاده بودند و شمر بن ذی الجوشن دستور می‌دهد به طرف خیام حمله کنند، عبارت مشهوری نقل شده است که همگان از امام حسین نقل کردند. حضرت فرمودند:

«یا شِیعَةَ آلِ أَبِی سُفْیانَ إِنْ لَمْ یکنْ لَکمْ دِینٌ وَ کنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَکونُوا أَحْرَاراً فِی دُنْیاکم»

بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 45، ص 51، ح 2

حضرت به صراحت فرمودند که وقتی من هنوز زنده هستم به حرم من حمله نکنید. همچنین ابتدای صبح روز عاشورا امام حسین اطراف حرم خندقی کند و هیزم جمع کردند و آتش روشن کردند تا مبادا دشمن از پشت سر به خیام حمله کنند.

حضرت سیدالشهدا نسبت به اهلبیت بسیار عجیب حساس بود. واقعاً خیلی سخت است که فرزندان پیغمبر اکرم و ناموس عترت اسیر شوند.

حضرت خطاب به حضرت زینب فرمودند: چطور گریه نکنم وقتی می‌بینم بعد از لحظاتی همه شما به اسارت دشمن درمی آیید.

«ونادی یا ام کلثوم یا رقیة یا عاتکة یا سکینة علیکن منی السلام»

«اسفراینی» یک عالم اهل سنت است و ابتدای کتابش هم از صحابه تجلیل کرده است. ایشان نام حضرت رقیه را در اینجا آورده است.

«فلما سمعته سکینة رفعت صوتها بالبکاء والنجیب»

بعد از این گفتار صدای گریه حضرت سکینه بلند شد.

«فعند ذلک بکی الحسین وجعل یقول: سیطول بعدی یا سکین فعانی * منک البکاء إذا الحمام دعانی * لا تحرقی قلبی بدمعک حسرة * ما دام منی الروح فی الجسمان»

حضرت خطاب به حضرت سکینه فرمود: با اشک چشمانت قلب مرا آتش نزن. با نگاه حسرتت قلب پدر را آتش نزن. مادامی که من زنده هستم دوست ندارم گریه تو را ببینم.

«فإذا قتلت فبعد آبکی بالذی * تاتی به یا خیرة النسوان»

ای بهترین زنان دنیا بعد از اینکه من به شهادت رسیدم وقت گریه شماست و آن زمان گریه کنید.

نور العین فی مشهد الحسین رضی الله عنه تألیف الاستاذ ابی اسحق الاسفراینی، ج 1، ص 50، باب مکتبة یعسوب الدین علیه السلام

ملاحظه کنید یک سنی متعصب اینطور این مصائب را بیان می‌کند. عرض کردم ایشان متوفای 418 هجری است و معاصر «شیخ مفید» متوفای 413 هجری و «سید مرتضی» متوفای 436 هجری است. در حقیقت ایشان معاصر اعاظم ما بوده است.

«اسفراینی» در این کتاب خود هم نام حضرت رقیه را برده است و هم وداع حضرت سکینه را بیان می‌کنند. انسان با خواندن این مطالب قلبش به درد می‌آید.

حال بعضی از وهابی‌های پست فطرت و رذل که اینطور از یزید دفاع می‌کنند و می گویند که اجتهاد کرده و این همه فضیلت دارد یا اینکه می گویند او دستور قتل امام حسین را نداده بود و اهلبیت را برای اسارت نبرده بودند!!

حال من نمی‌دانم که آیا اهلبیت را برای هواخوری به شام برده بودند؟! اسکان در خرابه و شهادت دختر سه ساله چه معنایی دارد؟! من نمی‌دانم این افراد اصلاً از زن و بچه‌شان خجالت نمی‌کشند که این حرف‌ها را می‌زنند؟!

ما باید بگوییم لعنت تمام ملائکه و جن و انس و لعنت خداوند بر کسانی که بغض و عداوت اهلبیت در دلشان هست و محبت دشمنان اهلبیت بالأخص یزید بن معاویه و دار و دسته‌اش را در دل دارند.

«وَ بِالْبَرَاءَةِ مِمَّنْ أَسَّسَ أَسَاسَ ذَلِک وَ بَنَی عَلَیهِ بُنْیانَهُ »

فرازی از زیارت عاشورا

همچنین می‌بینیم آقای «قندوزی حنفی» هم این قضیه را نقل کرده است. گرچه اهل سنت برای او احترام قائل نیستند. در حقیقت هرکسی مدح و منقبت اهلبیت را بیان کند او را شیعه می‌نامند.

به عنوان مثال «نسائی» یکی از مؤلفین صحاح سته است. به جهت اینکه او خصائص امیرالمؤمنین را نوشته است به او برچسب شیعه زدند!!

همچنین «امام شافعی» چند بیت شعر در مورد مدح امیرالمؤمنین گفته است و به همین خاطر می گویند ایشان رگه‌های شیعی داشته است!!

«قندوزی» از علمای معاصر است و متوفای 1294 هجری است. ایشان در کتاب «ینابیع المودة» جلد سوم صفحه 401 مطالب را مفصل نقل می‌کند. مطالب بسیار جانسوز است، اما من نمی‌خواهم آنها را مطرح کنم.

ایشان قضیه حضرت علی اکبر را نقل می‌کند که بسیار جانسوز است، قضیه حضرت علی اصغر را مطرح می‌کند که بسیار جانسوز است. «قندوزی» در ادامه قضیه آخرین وداع حضرت سیدالشهدا را مطرح می‌کند و می‌نویسد:

«ثم نادی: " یا أم کلثوم، ویا سکینة، ویا رقیة، ویا عاتکة، ویا زینب، یا أهل بیتی علیکن منی السلام»

ایشان هم همان تعبیری را که نقل کردیم می‌آورند. حضرت سکینه شروع به گریه کردن می‌کنند و حضرت شعر معروف:

«سیطول بعدی یا سکینة فاعلمی * منک البکاء إذ الحمام دهانی لا تحرقی قلبی بدمعک حسرة * مادام منی الروح فی جثمانی فإذا قتلت فأنت أولی بالذی * تأتینه یا خیرة النسوان»

را می‌خوانند. بنده واقعاً نمی‌توانم بگویم که خدایا دشمنان اهلبیت چه موجوداتی بودند و پست فطرت‌های سلفی و وهابی امروزه از چه کسانی دفاع می‌کنند. در ادامه آمده است که حضرت سیدالشهدا به طرف قوم رفت و فرمود:

«یا ویلکم أتقتلونی علی سنة بدلتها؟ أم علی شریعة غیرت‌ها؟ أم علی جرم فعلته؟ أم علی حق ترکته؟»

آمدید مرا می‌کشید آیا سنت پیغمبر را از بین بردم؟ آیا شریعت را تغییر دادم؟ آیا جرمی مرتکب شدم؟ آیا حقی را ترک کردم؟

«فقالوا له: إنا نقتلک بغضا لابیک»

آن‌ها گفتند: به خاطر عداوتی که با پدرت داریم تو را می‌کشیم.

ینابیع المودة لذوی القربی للشیخ سلیمان بن ابراهیم القندوزی الحنفی (1220 - 1294 ه‍) تحقیق سید علی جمال اشرف الحسینی، ج 3، ص 71، باب ینابیع المودة لذوی القربی

خیلی عجیب است! نمی‌دانم که ما چگونه می‌توانیم این عبارت را تحمل کنیم! «عبدالوهاب شافعی» معروف به «شعرانی» متوفای 973 هجری مطالب بسیار خوبی نسبت به حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) و دیگر ائمه اطهار دارد.

ایشان کتابی به نام «لطائف المنن و الأخلاق» دارد که در این کتاب می‌نویسد: من هر سال سه مرتبه به قصد صله رحم به زیارت قبر حضرت زینب در مصر می‌روم. یکی از قبور حضرت زینب در مصر است.

«و لم أر أحدا من أقرانی یعتنی بذلک، إما لجهله بمقامهم و إما لدعواه عدم ثبوت کونهم دفنوا فی مصر و هذا جمود»

بسیاری از دوستان و هم کیشان من به این کار اهتمام نمی‌ورزند، با به خاطر اینکه به مقام اهلبیت جاهل هستند.

ایشان در ادامه می‌نویسد:

«و أخبرنی أن رقیة بنت الإمام علی فی المشهد القریب من جامع دار الخلیفة أمیر المؤمنین و معها جماعة من أهل البیت»

ایشان هم اسم حضرت رقیه را می‌آورد که در کنار کاخ معاویه مدفون شده است. این‌ها همگی نشانگر این است که گاهی اوقات بعضی از ما از اهل سنت هم عقب‌تر هستیم.

من گفتار علمای اهل سنت را از قرن دوم تا قرن پنجم و قرن دهم و قرن دوازدهم آوردم که نام حضرت رقیه را آوردند. با این حال بازهم جای شک برای ما می‌ماند که اینطور تردید کنیم؟!

داستان آب گرفتگی قبر حضرت رقیه (سلام الله علیها)

«مرحوم میرزا هاشم خراسانی» متوفای 1151 صاحب کتاب «منتخب التواریخ» قضیه‌ای را نقل می‌کند که بسیار برای بنده جالب است. می‌خواهم این عبارت را از روی کتاب بخوانم.

«حاج محمد هاشم خراسانی» یکی از علمای بزرگ شیعه و مورد اعتماد همه مراجع و بزرگان است. ایشان در این کتاب قضیه‌ای را نقل می‌کند که بنده هرگاه این قضیه را خواندم، گوشه‌ای نشستم و اشک ریختم.»

بعضی از دوستان می گویند که وقتی مطالب احساسی را خودتان صحبت می‌کنید تأثیر بیشتری دارد تا زمانی که از روی مطلب می‌خوانید. ما می‌خواهیم عین عبارت را با همدیگر بخوانیم. ایشان در صفحه 388 می‌نویسد:

"عالم جلیل شیخ محمد علی شامی که از جمله علماء و محصلین نجف اشرف است بحقیر فرمود که جد امی بلاواسطه من جناب آقا سید ابراهیم دمشقی که نسبش منتهی می‌شود به سید مرتضی علم الهدی و سن شریفش علاوه بر نود بود و بسیار شریف و محترم بود سه دختر داشتند و اولاد ذکور نداشتند.

شبی دختر بزرگشان در خواب دید جناب رقیه بنت الحسین (ع) را که فرمود: به پدرت بگو بوالی بگوید آب افتاده میان قبر و لحد من و بدن من در اذیت است. بگو بیاید و قبر و لحد مرا تعمیر کند.

دخترش به سید عرض کرد سید از ترس حضرات اهل تسنن بخواب اثری مترتب ننمود. شب دوم دختر وسطی سید همین خواب را دید باز به پدر گفت ترتیب اثری نداد. شب سوم دختر صغری سید همین خواب را دید و به پدر گفت ایضاً ترتیب اثری نداد.

شب چهارم خود سید مخدره رقیه را در خواب دید که به طریق عتاب فرمودند: چرا والی را خبردار نکردی؟"

سید نقل می‌کند که بدنم لرزید و صبح به طرف مقر حکومتی رفتم و نزد والی شام رفتم و قضیه را نقل کردم. من آمدم به شما بگویم که فقط خواب دیدم و باقی قضایا به من مربوط نیست.

والی از خواب من بسیار تکان خورد و تعدادی از بزرگان و صلحای شیعه و سنی را جمع کرد و گفت: حرم حضرت رقیه قفل است. من کلید را نگه می‌دارم، هرکدام از شما دست به قفل زدید و قفل باز شد او مجاز است که برای نبش قبر برود.

نبش قبر کار ساده‌ای نیست. علما هرکدام آمدند و دست زدند، قفل باز نشد. «سید ابراهیم دمشقی» نقل می‌کند که من آمدم به قفل دست زدم و دیدم قفل باز شد.

ما با چند کارگر و بنا رفتیم و آهسته آهسته قبر را کندیم، یک زمان دیدیم که داخل قبر پر از آب است و جسد حضرت رقیه داخل پیراهنی پیچیده شده است.

من که غسل کرده بودم و خود را تمیز کرده بودم، جسد مطهر حضرت رقیه را برداشتم و روی زانوهایم نگه داشتم. کارگران مشغول تعمیر بودند که ببینند مسیر آب کجاست تا آن را مرمت کنند.

دوستان عبارت «سید ابراهیم» را مشاهده کنند:

"سید بدن شریف مخدره را از میان لحد بیرون آورد و روی زانوی خود نهاد و سه روز همین قسم بالای زانوی خود نگه داشت و متصل گریه می‌کرد."

«سید ابراهیم» در این سه روز تنها در وقت نماز جسد را آرام به زمین می‌گذاشت، نماز مختصری می‌خواند و دومرتبه جنازه حضرت رقیه را روی زانو می‌گرفت.

در این سه روز «سید ابراهیم» نه خوابش برد، نه احتیاج به تجدید وضو پیدا کرد، نه تشنه شد و نه گرسنه شد! بعد از اینکه قبر آماده شد، «سید ابراهیم» با دست خودش جنازه را داخل لحد گذاشت و لحد را پوشاندند.

زمانی که می‌خواست مخدره رقیه را درون قبر بگذارد، با بدن مطهر حضرت رقیه گفت: من شنیدم دختر نزد پدر خیلی آبرو دارد. بی بی جان! من سه دختر دارم و پسر ندارم. خیلی دوست دارم که خداوند به من یک پسر بدهد.

بعد از این قضیه دعای «سید ابراهیم» به اجابت رسید و در سن پیری خداوند عالم پسری به او مرحمت کرد که اسمش را هم «سید مصطفی» گذاشت.

ما مدرک این عبارت را هم آوردیم که از عالم بزرگی به نام «مرحوم سید هاشم خراسانی» است که از اجلاء علمای شیعه هست.

حکایتی از شفا گرفتن یکی از علما با توسل به حضرت رقیه (سلام الله علیها)

حال که بحث به اینجا رسید، بنده قضیه‌ای را از آقای «عبدالحسین نیشابوری» نقل کنم. این شب‌ها، شب‌های احساسی است و زیاد جای بحث‌های علمی نیست.

ایشان نقل می‌کند که یکی از علمای روحانی به نام آقای «افشار» درد پا گرفت، به دکتر مراجعه کرد و بستری شد. بعد از چند ماه ماندن در بیمارستان دکترها گفتند که باید پایت را قطع کنیم و راه دیگری نداریم.

ایشان نقل می‌کند که من خیلی منقلب شدم و داشتم مرتب شعر «مرحوم صامت» را روی تخت بیمارستان زمزمه می‌کردم. شعر این بود:

بود در شهر شام از حسین دختری

آسیه فطرتی فاطمه منظری

تالی مریمی ثانی هاجری

عفت کردگار عصمت اکرمی

من همینطور شعر را زمزمه می‌کردم و با خود گفتم: دختر نزد پدر خیلی آبرو دارد. من به حضرت رقیه متوسل شوم، شاید حضرت رقیه نزد پدرش شفاعت کند تا پایم قطع نشود. خیلی برایم سخت است که عمری بدون پا زندگی کنم. شاعر می‌گوید:

بیت الغزل هر غزل ناب رقیه است

خورشید علی اصغر و مهتاب رقیه است

نزدیک‌ترین راه به الله حسین است

نزدیک‌ترین راه به ارباب رقیه است

ایشان نقل می‌کند که من همینطور اشعار «مرحوم صامت» را می‌خواندم و گریه می‌کردم که خوابم برد. در خواب دیدم حضرت سیدالشهدا وارد اتاق شدند در حالی که دختر سه ساله‌ای دستشان را گرفته بود و داشتند به طرف تخت من می‌آوردند.

دختر سه ساله به حضرت عرضه داشت: بابا! ایشان به من متوسل شده است. در حق ایشان عنایتی کن. حضرت سیدالشهدا به من فرمود: من شعر «صامت» را خیلی دوست دارم، برایم بخوان!

این شعر هجده بند است که دارای اشعار بسیار نابی است. نسبت به ائمه اطهار اشعار زیاد گفتند، اما اشعاری که اهلبیت خوششان بیاید و همانند شعر «محتشم» رسول اکرم خوششان بیاید اشعار نابی است.

امام حسین فرمود: من شعر «صامت» را دوست دارم، برایم بخوان. زمانی که می‌خواستم شعر را بخوانم، حضرت فرمود: بایست!

من گفتم: آقاجان! پاهایم بیمار است و اصلاً نمی‌توانم تکان بخورم. حضرت فرمود: وقتی ارباب به نوکر می‌گوید بایست، حتماً او را شفا داده است.

من بی اختیار بلند شدم و شروع به خواندن اشعار «صامت» کردم. یک مرتبه از خواب پریدم و دیدم اصلاً دردی احساس نمی‌کنم. به جهت اینکه مطمئن شوم بلند شدم و از تخت پایین آمدم و دیدم اصلاً پاهایم درد نمی‌کند.

قدری به اینطرف و آنطرف رفتم و دیدم دکترها در اتاقم ریختند و از من پرسیدند که چه اتفاقی افتاده است. من قضیه خوابم را تعریف کردم، این قضیه در بیمارستان پیچید و بیماران شروع به کندن تکه‌های لباس من به عنوان شفا کردند.

همانجا دکترها آزمایش گرفتند و گفتند: هیچ آثاری از درد در پای تو نیست و مرا مرخص کردند.

من بعد از یک هفته به بیمارستان رفتم تا به هم اتاقی‌هایم سر بزنم، اما دیدم نیستند. از پرستارها پرسیدم که آنها کجا رفتند؟! پرستارها گفت: بعد از رفتن شما بیماران دیگر هم شفا گرفتند و رفتند. من بازهم این شعر را می‌خوانم. شاعر می‌گوید:

بیت الغزل هر غزل ناب رقیه است

خورشید علی اصغر و مهتاب رقیه است

نزدیک‌ترین راه به الله حسین است

نزدیک‌ترین راه به ارباب رقیه است

من نمی‌دانم در جلسه قبل گفتم یا برای یکی از دوستان نقل کردم. «مرحوم سید بحرالعلوم» می‌گفتند: هر قطره‌ای از اشک بر امام حسین به جهنم ریخته شود، آتش جهنم خاموش می‌شود.

ایشان همیشه می‌گفتند خیلی برایم عجیب بود که چطور می‌شود یک قطره اشک برای امام حسین این همه اثر داشته باشد.

«سید بحرالعلوم» نقل می‌کند زمانی که به طرف نجف می‌رفتم، عربی با من همسفر شد. او گفت: اجازه بده داستانی بگویم تا مشغول صحبت شویم و راه زیاد سخت به نظر نرسد و خسته نشویم.

پادشاهی برای شکار رفته بود که چیزی پیدا نکرد و در بیابان گرفتار شد. او از دور دید خیمه‌ای وجود دارد، نزدیک خیمه رفت که دید پیرزنی آنجاست و دارد با پسرش زندگی می‌کند.

آن‌ها یک بُزی داشتند که با شیر او ارتزاق می‌کردند و زندگی‌شان را می‌گردانند. پادشاه نزدیک رفت و گفت: مادر ما مهمان شما هستیم. پیرزن گفت پیغمبر اکرم فرمود: مهمان حبیب خداست. پیرزن به پسرش گفت: بُز را بکش و بیاور از مهمان‌ها پذیرایی کنیم.

پسرش گفت: مادر این بُز تمام زندگی و محل درآمد ماست. پیرزن گفت: خدا کریم است. آن‌ها بُز را کشتند و کباب درست کردند و پادشاه با تعدادی از یارانشان آن را خوردند.

پادشاه نشانه‌ای به پیرزن داد و گفت: این نشانه را داشته باش و هر زمانی به مشکلی برخورد کردی نزد من بیا تا مشکل تو را برطرف کنم. من ثروت زیادی دارم و می‌توانم مشکلات تو را حل کنم.

بعد از مدتی که پیرزن و پسرش به فشار افتادند، به یاد مهمانشان افتادند و گفتند: او خود به ما نشانه‌ای داده است. آن‌ها به شهر آمدند و نشانه را به مردم نشان دادند. مردم گفتند: این مُهر پادشاه است.

پیرزن و پسرش مهر را به دربان‌ها نشان دادند و آنها بدون بازرسی بدنی پیرزن و پسرش را به داخل راه دادند. پادشاه یاران خود را جمع کرد و گفت: این پیرزن با پسرش کاری برای ما کردند. من چکار کنم که کار آنها را جبران کرده باشم؟!

یکی از اطرافیان گفت: یک گله گوسفند به آنها بدهید. پادشاه گفت: آن‌ها هرچه داشتند به من دادند. یک گله گوسفند در زندگی ما عددی نیست! هرکسی چیزی گفت، اما پادشاه گفت: اگر قرار باشد من بخواهم جبران کنم باید هرچه دارم به او بدهم.

پادشاه پسر را صدا کرد، تاج را بر سر او گذاشت و گفت: یکی دو سال اینجا باش و از تمام کارها و برنامه‌ها اطلاع پیدا کن و بعد از من پادشاهی کن.

«سید بحرالعلوم» می‌گوید: من تازه متوجه شدم این شخص عرب آمده به من بفهماند که امام حسین هرچه داشت در راه خدا داد. اگر خدا هم بخواهد جبران کند باید هرچه دارد به امام حسین بدهد.

نزدیک‌ترین راه به الله حسین است

نزدیک‌ترین راه به ارباب رقیه است

غرض اینکه اگر هر دری به روی ما بسته شد، یقین داشته باشیم در امام حسین بسته نخواهد شد. هرکجا گیر کردیم یک قطره اشک برای امام حسین کفاره همه گناهان است. من نمی‌دانم حضرتعالی سؤال دارید یا خیر. البته وقت هم نمانده است.

مجری:

بله، در حدود پنج دقیقه فرصت داریم. البته اشاره فرمودید به برخی دیدگاه‌های علما و مصادر شیعی. اگر بازهم مطلبی مانده بیان بفرمایید، زیرا کمی بیشتر از پنج دقیقه فرصت باقیست.

دیدگاه علمای معاصر شیعه پیرامون وجود مبارک حضرت رقیه (سلام الله علیها)

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

اتفاقاً خوب است. بنده به سایت «مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر» مراجعه می‌کنم و عبارت "حضرت رقیه در کلام بزرگان و مراجع" را جستجو می‌کنم.

آیت الله العظمی میرزا جواد آقا تبریزی که عاشق اهلبیت و حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بود، می‌نویسد:

"مزار کنونی حضرت رقیه بنت الحسین (علیهما السلام) در شام، از اول مشهور بوده است گویا حضرت امام حسین (علیه السلام) نشانی را از خود در شام به یادگاری سپرده است تا فردا کسانی پیدا نشوند که به انکار اسارت خاندان طهارت و حوادث آن بپردازند.

این دختر خردسال گواه بزرگی است بر اینکه در ضمن اسیران حتی دختران خردسال نیز بوده‌اند. ما ملتزم به این هستیم که بر دفن حضرت رقیه (علیهما السلام) در این مکان شهرت قائم است، حضرت (علیها السلام) در این مکان جان سپرده و دفن شده است. ما به زیارتش شتافتیم و باید احترام او را پاس داشت."

ایشان در ادامه می‌نویسد که حضرت رقیه طفل خردسالی بیش نبود و فردای قیامت ما را شفاعت می‌کنند. آیت الله العظمی مکارم شیرازی می‌نویسند:

"شکی نیست که دختر کوچکی از امام حسین در شام از دنیا رفت و در آنجا دفن شد و حرم فعلی منسوب به همان دختر است، اما اینکه نام آن دختر «رقیه» بوده یا نام دیگری داشته در بین اندیشمندان اسلامی اختلاف نظر وجود دارد. هرچند معروف این است که نامش رقیه است."

آیت الله العظمی نوری همدانی می‌نویسند:

"در کتاب‌هایی چون کامل بهائی و نفس المهموم و کتاب‌های معتبر دیگر دختر خردسالی که برخی نام او را «رقیه» نامیده‌اند و در شام به شهادت می‌رسد، برای امام حسین (علیه السلام) ذکر کرده‌اند و اگر کسی برای آن حضرت نذر کند باید آن را ادا نماید و مضجع موجود در دمشق متعلق به آن حضرت است."

مجری:

حضرت استاد دوستان اشاره می‌کنند که تماسی داریم و یکی از دوستان می‌خواهند ذکر مصیبتی کنند.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

بله، خوب است. آیت الله العظمی علوی گرگانی و آیت الله العظمی روحانی و حجت الاسلام و المسلمین جاودان و بزرگان دیگر مطالبی در مورد حضرت رقیه بیان کرده‌اند که در سایت وجود دارد. ما در خدمت عزیزمان هستیم.

تماس‌های بینندگان برنامه:

آقای سلطانی از کرج با ما هستند. خدمت ایشان سلام عرض می‌کنم و حسن ختام برنامه ذکر مصیبت و عرض توسلی باشد.

بیننده (آقای سلطانی از کرج – شیعه):

سلام و عرض ادب دارم خدمت شما.

مجری:

علیکم السلام و رحمة الله.

بیننده:

سلام و عرض ادب دارم خدمت حاج آقا قزوینی عزیز افتخارمان.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

سلام علیکم و رحمة الله.

بیننده:

ان شاءالله حضرتعالی و همه مسلمانان هر حاجتی دارید برآورده شود و روزی برسد که حرم بی بی در خدمت شما باشیم. التماس دعا

ذکر مصیبت جانسوز حضرت رقیه (سلام الله علیها)

صلی الله علیک یا عزیز الزهراء

از غم هجر پدر ناله کشیدن سخت است

طعنه از حرمله و شمر شنیدن سخت است

چقدر بر تن تو زخم بیابان مانده

من بمیرم به روی خار دویدن سخت است

چقدر جسم شما آب شده بی بی جان

غل و زنجیر به دنبال کشیدن سخت است

چشم تار تو شده علت افتادن و آه

نیمه شب باشد و تاریک ندیدن سخت است

حضرت آیت الله قزوینی شما عالم هستید می دانید این روزها حضرت زینب کبری چه محزون است، زیرا از یک طرف می‌خواهد از تن پاک عزیز دلش جدا شود و از طرف دیگر می‌خواهد قبر برادر را زیارت کند.

حضرت زینب مدام صدا می زند: دخترم عزیز دل عمه بی تو چطور بروم؟!! به حسینم چه جوابی بدهم؟!! خانم در شب شهادتت بزرگواری کن!!

تو که از عمر کمت خیر ندیدی بی بی

مثل زهرا چقدر زود خمیدن سخت است

چقدر پشت سر قافله‌ها جا ماندی

این همه درد کشیدن نرسیدن سخت است

به نوک نیزه نظر می‌کنی و می گویی

دل از این ماه دل آرام بریدن سخت است

ألا لعنة الله علی القوم الظالمین

التماس دعا

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

احسنت، احسنت. من هم در ادامه یک شعر آذری می‌خوانم که همیشه آن را زمزمه می‌کنم. بعد از اینکه عزیزی از دنیا می‌رود مادر و پدر و خواهر و برادر مدام خاطره‌هایی را به یاد می‌آورند و گریه می‌کنند. مضمون این شعر چنین است:

رقیه با چشم اشک آلود به بهشت مرو

پدرت از تو به من شکایت می‌کند

به پدر نگو سه روز سه روز گرسنه ماندم

نقل شده است امام سجاد بعد از شهادت حضرت رقیه خیلی بی تابی می‌کرد. اطرافیان عرضه داشتند: آقاجان! چرا اینقدر بی تابی می‌کنید؟!

امام سجاد فرمود: خاطره‌ای به یادم آمد که نمی‌توانم خودم را کنترل کنم. روزی رقیه دست کوچکش را دراز کرد دست مرا گرفت و روی شکمش گذاشت و گفت: برادر! آیا در تمام شام دختر گرسنه‌ای همانند من وجود دارد؟!

ألا لعنة الله علی القوم الظالمین و سیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون

خدایا به آبروی این دختر سه ساله باب الحوائج تو را سوگند می‌دهیم اگر قرار است برای ما یک حاجت برآورده کنی و یک دعا به اجابت برسانی به آبروی حضرت رقیه و به قلب شکسته حضرت رقیه و به اشک چشمانش فرج مولایمان امام زمان نزدیک بگردان.

خدایا مقدمات ظهور حضرت ولی عصر را سریعاً فراهم گردان و از باقیمانده غیبتش صرفنظر کن. خدایا ما را از یاران خاص، سربازان فداکار و شهدای رکابش قرار بده.

خدایا خیر دنیا و آخرت به ما ارزانی بدار. خدایا شر دنیا و آخرت از ما دور بگردان. خدایا مشکلات ما را برطرف ساز. خدایا حوائج ما را برآورده نما و دعاهای ما را به اجابت برسان.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

مجری:

احسنتم، طیب الله انفاسکم. خیلی ممنون و متشکرم جناب استاد آیت الله حسینی قزوینی. ان شاءالله مأجور باشید و در این مسیر همیشه ثابت قدم و پایدار و استوار بمانید و مشغول خدمت رسانی باشد.

تشکر می‌کنم از شما بینندگان و همراهان عزیز و ارجمند. شب زیارتی حضرت ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) هست. از همه شما عزیزان التماس دعای فرج و دعای خیر داریم و عرض می‌کنیم:

هر دری بسته شود جز در پرفیض حسین

این در خانه عشق است که باز است هنوز

یا رب الحسین بحق الحسین اشف صدر الحسین بظهور الحجة

 


Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :