17/07/1401
موضوع: پاسخ به ادعای عجیب «ابن تیمیه» نسبت به حدیث «انا مدینة العلم»
برنامه حبل المتین
فهرست مطالب این برنامه:
پاداش دلچسب درود فرستادن بر حضرت زهرا (سلام الله علیها)
برچیده شدن بساط ظلم و ستم در حکومت جهانی حضرت ولی عصر (سلام الله علیه)
معنا و مفهوم صحیح «وحدت امت اسلامی» چیست!؟
خلاصه ای از مطالب جلسات گذشته پیرامون حدیث ثقلین
کینه عجیب «ابن تیمیه» نسبت به حدیث «انا مدینة العلم»!
تصحیح روایت «مدینة العلم» توسط علمای شاخص اهل سنت!
اعتراف صحابه پیامبر اکرم به اعلمیت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)
اوج مظلومیت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در این تحلیل عجیب «ابن جوزی»!
تماسهای بینندگان برنامه
امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) خیر البشر است، منکرش کافر است!
مجری:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند «شبکه جهانی حضرت ولی عصر». الحمدلله این توفیق نصیب ما شده است تا بازهم در یکشنبه شبی دیگر به محضر همه شما گرامیان برنامه «حبل المتین» را تقدیم کنیم.
برنامهای که این افتخار را داریم در محضر حضرت استاد آیت الله حسینی قزوینی هستیم. ان شاءالله بتوانیم نهایت بهره و استفاده را از محضرشان ببریم.
مثل همیشه در حسن مطلع این جلسات بهره مند میشویم از سخنان حضرت استاد در رابطه با حضرت زهرای مرضیه (سلام الله علیها). ان شاءالله زنگارهای دلهای ما زدوده شود و آماده شویم برای شروع در بحث. سلام عرض میکنم، در خدمتتان هستیم؛
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
السلام علیک یا بقیة الله فی أرضه السلام علیک یا میثاق الله الذی أخذه و وکده السلام علیک یا وعد الله الذی ضمنه السلام علیک یا صاحب المرئی و المسمع فما کان لنا شیء الا و انتم له السبب و الیه السبیل
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته؛ خدمت همه بینندگان عزیز و گرامی خالصانهترین سلامم را تقدیم میکنم و موفقیت بیش از پیش برای همه عزیزان از خداوند منّان خواهانم.
پاداش دلچسب درود فرستادن بر حضرت زهرا (سلام الله علیها)
ایام میلاد رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) و فرزند بزرگوارشان امام صادق (علیه السلام) را به پیشگاه مقدس حضرت ولی عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) و همه علاقمندان به اهلبیت عصمت و طهارت و شما گرامیان تبریک و تهنیت عرض میکنم.
خدا را به آبروی رسول اکرم و امام صادق سوگند میدهم عیدی ما را فرج موفور السرور مولایمان حضرت بقیة الله الأعظم قرار بدهد.
ایام، ایام میلاد است. من روایتی را از حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) عرض میکنم. «مرحوم اربلی» در کتاب «کشف الغمة» نقل کرده است که حضرت فاطمه زهرا فرمودند:
«قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ یا فَاطِمَةُ مَنْ صَلَّی عَلَیک غَفَرَ اللَّهُ لَهُ وَ أَلْحَقَهُ بِی حَیثُ کنْتَ مِنَ الْجَنَّة»
رسول اکرم به من فرمودند: ای فاطمه! هرکسی بر تو درود بفرستد خداوند گناهان او را میبخشد و او را به من ملحق میکند در هرجای بهشت که باشم.
کشف الغمة فی معرفة الأئمة، نویسنده: اربلی، علی بن عیسی، محقق / مصحح: رسولی محلاتی، سید هاشم، ج 1، ص 472، باب منزلتها عند النبی ص
این نکته بسیار ظریفی است. این بدان معناست که هرکسی بر حضرت فاطمه زهرا درود بفرستد در بهشت همجوار رسول اکرم خواهد بود.
یکی از بزرگان و اعاظم خدمت حضرت ولی عصر شرفیاب شده بود. ایشان عرضه میدارد: یابن رسول الله! ما در قنوت نماز چه دعایی بخوانیم خوب است؟! ایشان میگوید که حضرت فرمودند در قنوت نماز این چنین بگویید:
«اللهم بحق فاطمة و أبیها و بعلها و بنیها و سرّ المستودع فیها أن تصلی علی محمد و آل محمد و أن تفعل بی ما أنت أهله و لا تفعل بی ما أنا أهله»
این دعا با آنچه معمولاً علما و مداحان میخوانند تفاوت دارد و عبارت «بعدد ما أحاط به علمک» در این دعا نیست.
مضمون دعا این چنین است: خدایا با من آنچنان کن که کرم و بزرگواری تو اقتضا میکند. با من آنچنان رفتار مکن که اعمال من استحقاق آن را دارد.
این دعا شاید یکی از بهترین دعاها هست که ما در قنوت و سجده یا هرگاه حالی پیدا میکنیم و قرآن میخوانیم و دعا میخوانیم آن را بخوانیم. زمانی که از خداوند بخواهیم یک دعای کلی و جامع داشته باشیم همین دعاست:
«اللهم أفعل بی ما أنت أهله»
همچنان عزیزانی که به زیارت امام رضا مشرف میشوند و زیارتنامه را میخوانند، دعای بعد از زیارت امام رضا را میخوانند که چنین است:
«فَامْنُنْ عَلَی بِمَا أَوْجَبَهُ فَضْلُک»
خدایا بر من منت بگذار و آنچه فضل و بزرگواری تو اقتضا میکند.
«وَ لَا تَخْذُلْنِی بِمَا یحْکمُ بِهِ عَدْلُک»
خدایا به مقتضای عدلت مرا ذلیل نکن.
بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 99، ص 56، ح 11
ان شاءالله که بتوانیم در نمازها و دعاهایمان نسبت به حضرت صدیقه طاهره درود بفرستیم.
شاید درود به حضرت فاطمه زهرا هم بدون درود بر رسول اکرم و امیرالمؤمنین و فرزندانش زیاد دلچسب نباشد، اما همین مقدار که بگوییم: «اللهم صل علی فاطمة الزهراء» کفایت میکند. پیام روایت همین است؛ «اللهم صل علی فاطمة الزهراء».
مجری:
أحسنتم، طیب الله. خیلی ممنون و متشکریم. الحمدلله بازهم دعا کنیم:
«اللهم بحق فاطمة و أبیها و بعلها و بنیها و سرّ المستودع فیها أن تصلی علی محمد و آل محمد و أن تفعل بی ما أنت أهله و لا تفعل بی ما أنا أهله»
حضرت استاد بعد از این صحبت بازهم قراری داشتیم و بینندگان هم حتماً منتظر هستند که بشنویم قبل از شروع بحث کلماتی راجع به حکومت جهانی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف).
ان شاءالله دلهایمان آماده باشد و اشتیاقمان سرشار تا خودمان را برای ظهور آماده کنیم.
برچیده شدن بساط ظلم و ستم در حکومت جهانی حضرت ولی عصر (سلام الله علیه)
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
در رابطه با بحثهایی که به تدریج در رابطه با حکومت جهانی حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) مطرح میکردیم، عرض کردیم که وقتی حضرت میآیند تمام ادیان گذشته و مذاهب مختلف را از کره زمین برمی دارند.
البته این بدان معنا نیست که اتباع ادیان یا مذاهب دیگر را میکشند و نابود میکنند. معجزه حضرت ولی عصر معجزه علمی است و با دلیل و برهان مطالبی را مطرح میکنند که مردم با میل و اختیار و اشتیاق، سخنان حضرت را میپذیرند و به امامت حضرت بقیة الله الأعظم تن میدهند و نظرات حضرت را قبول میکنند.
در مقابل عدهای که صاحبان قدرت و صاحبان زر و زور هستند و احساس میکنند با حکومت جهانی سراسر عدل حضرت ولی عصر، منافع و ریاست و سیاست و امارتشان به خطر می افتد، مقاومت میکنند و حضرت آنها را از باب آیه شریفه:
(فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکفْر)
با پیشوایان کفر پیکار کنید.
سوره توبه (9): آیه 12
نابود میکنند. نکتهای که «مرحوم کلینی» در کتاب «کافی» جلد اول از قول «ابن ابی یعفور» و ایشان از «مولی لبنی شیبان» از امام باقر نقل میکند. نکته بسیار زیبایی است که در زمان حکومت حضرت ولی عصر ظلم و جنایتی صورت نمیگیرد.
ما در جلسه گذشته هم عرض کردیم که در زمان حکومت حضرت ولی عصر، انسان در کنار مار و عقرب زندگی میکند، به طوری که نه آنها آسیبی به انسان میرساند و نه انسان آسیبی به آنها میرساند.
در زمان ظهور، گوسفند در کنار گرگ زندگی میکند، به طوری که نه گرگ جرأت تعدی به گوسفند دارد و نه گوسفند ترسی از گرگ دارد. گاو در کنار شیر زندگی میکند به طوری که زندگی مسالمت آمیز دارند. البته قرار نیست حضرت با معجزه این کارها را انجام دهند.
در کتاب «اصول کافی» جلد اول صفحه 25 آمده است که امام باقر (علیه السلام) میفرماید:
«إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ اللَّهُ یدَهُ عَلَی رُءُوسِ الْعِبَادِ »
وقتی قائم ما قیام میکند دست مبارکش را بر سر بندگان قرار میدهد.
البته مراد دست جسمانی نیست. همانطور که مراد از آیه شریفه:
(یدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیدِیهِم)
و دست خدا بالای دست آنهاست.
سوره فتح (48): آیه 10
این است که قدرت و عنایت خدا بالای سر شماست. حضرت ولی عصر با آن قدرت امامتی که دارند و با بیان کافی و شافی دست بر سر عباد میکشند؛
«فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ»
و عقلهای بشر در یک جا جمع میشود.
عقلی که برای تعدی و ظلم و ناراحت کردن دیگران و حسد و بخل و کفر و شرک میرفت، تماماً برچیده میشود و در یک جا متمرکز میشود که آن هم مطیع خداوند عالم بودن و مطیع حجت خدا بودن است.
«وَ کمَلَتْ بِهِ أَحْلَامُهُم»
تمام آراء و عقاید و خواستهها بشریت به کمال میرسد.
کافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 25، ح 21
وقتی ما غیبت میکنیم، دروغ می گوییم یا دزدی میکنیم به خاطر این است که تصور میکنیم با دزدی کردن خود را به کمال میرسانیم یا با غیبت کردن به کمال میرسیم یا با ظلم کردن برای خود کمال کسب میکنیم.
وقتی ارادهها کامل شد و عقلها در یک جا متمرکز شد، انسان به این نتیجه میرسد که ثروت اندوزی و رسیدن به مقام و پایمال کردن حق دیگران کمال نیست بلکه خلاف کمال است. این گناهان انسان را در بدبختی و ذلت و بیچارگی قرار میدهد.
(یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکمْ لِما یحْییکم)
ای کسانی که ایمان آوردهاید دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید هنگامی که شما را به سوی چیزی میخواند که مایه حیاتتان است.
سوره انفال (8): آیه 24
امیدواریم ان شاءالله روزی برسد که ما شاهد باشیم حضرت ولی عصر تشریف بیاورند و قدرت ولایی خود را بر سر مردم بکشد و عقلها و ارادهها و علمها به مرحلهای از کمال برسد که نه تنها ظلمی صورت نگیرد، بلکه فکر ظلم هم از سرها بیرون بیاید.
مجری:
ان شاءالله، الهی آمین. باشیم و آن روز را ببینیم و در رکاب حضرتش پیکار کنیم و چقدر شیرین خواهد بود.
عزیزان بیننده حتماً مطلع هستند که ما بحثی را در برنامه «حبل المتین» آغاز کرده بودیم و دوست داریم آن را هم ادامه بدهیم.
با توجه به اینکه شروع هفته وحدت است، سؤالات زیبا و جذابی هست و بحث هم قطعاً بسیار پرمغز و پرمحتوا خواهد شد. اگر امکان دارد به عنوان مطلب مختصری در حد چند دقیقه نسبت به شروع هفته وحدت اشاره بفرمایید بعد از آن وارد بحث شویم.
معنا و مفهوم صحیح «وحدت امت اسلامی» چیست!؟
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله الحمدلله الذی هدانا لهذا و ما کنّا لنهتدی لولا أن هدانا الله
در رابطه با وحدت چند نکته اساسی است که باید به آن دقت کنیم. نکته اول اینکه بحث وحدت بحث قرآنی است و انکار وحدت در حقیقت انکار قرآن است.
(وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا)
و همگی به ریسمان خدا (قرآن و اسلام و هر گونه وسیله ارتباط دیگر) چنگ زنید و پراکنده نشوید.
سوره آل عمران (3): آیه 103
خداوند متعال در این آیه شریفه همه را دعوت به وحدت و نهی از تفرقه میکند. قرآن کریم در سوره مبارکه حجرات آیه 10 میفرماید:
(إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَة)
مؤمنان برادر یکدیگرند.
سوره حجرات (49): آیه 10
همچنین سوره مبارکه انعام آیه 65 اصلاً تفرقه را یکی از عذابهای الهی میداند و میفرماید:
(قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلی أَنْ یبْعَثَ عَلَیکمْ عَذاباً مِنْ فَوْقِکمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِکمْ أَوْ یلْبِسَکمْ شِیعاً وَ یذِیقَ بَعْضَکمْ بَأْسَ بَعْض)
بگو او قادر است که عذابی از طرف فوق یا از زیر پای شما بر شما بفرستد یا به صورت دستههای پراکنده شما را با هم بیامیزد، و طعم جنگ (و ناراحتی) را به هر یک از شما به وسیله دیگری بچشاند.
سوره انعام (6): آیه 65
سوره مبارکه انعام آیه 159 هم همین مطلب را میفرماید. یکی از بزرگترین دغدغههای رسول اکرم هم بحث وحدت بوده است.
امیرالمؤمنین هم به همین شکل در خطبهها و سخنرانیهای خودشان بحث وحدت را مطرح میکنند و تفرقه را جزء عوامل از هم پاشیده شدن جامعه اسلامی میدانند. حضرت در خطبه 127 و 113 «نهج البلاغه» میفرماید:
«وَ الْزَمُوا السَّوَادَ الْأَعْظَمَ فَإِنَّ یدَ اللَّهِ [عَلَی] مَعَ الْجَمَاعَةِ وَ إِیاکمْ وَ الْفُرْقَةَ فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّیطَانِ کمَا أَنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ»
همراه جماعت بزرگتر باشید، زیرا دست خدا با جماعت است و از تفرقه حذر کنید، زیرا کسانی که از جماعت کناری میگیرند طعمه شیطاناند مانند گوسفندی که از گله جدا می افتد و گرگ او را بر میدرد.
نهج البلاغة، نویسنده: شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، ص 185، خ 127
نکته دیگری که در اینجا مطرح است و ما باید قدری روی آن دقت داشته باشیم، این است که مراد از وحدت چیست. آیا این است که ما بیاییم بحثی را شروع کنیم و سنی را شیعه کنیم تا وحدت صورت بگیرد؟! آیا باید شیعه را سنی کنیم تا وحدت صورت بگیرد؟!
آیا وحدت بدان معناست که مشترکات را بگیریم و مختصات را رها کنیم تا وحدت صورت بگیرد؟! اینها همگی خلاف است و هرکسی چنین فکری میکند مشخص است که اصلاً معنای وحدت را نفهمیده است.
«مرحوم شهید مطهری» در کتاب «امامت و رهبری» که از آخرین کتب این بزرگوار هست مطلبی در خصوص وحدت آورده است. ایشان از صفحه 12 تا صفحه 20 و بالاتر در خصوص وحدت صحبت کرده است و مینویسد:
"مفهوم اتحاد اسلامی این نیست که مشترکات همه فرقه را بگیرند و مختصات فرقه را کنار بگذارند. این کار نه منطقی است و نه عملی است. چگونه ممکن است از پیرو یک مذهب تقاضا کرد که به خاطر مصلحت حفظ وحدت اسلامی از فلان اصل اعتقادی یا عملی خود که به نظر آن جزء متن اسلام میداند صرفنظر کند؟!"
ایشان در صفحه 16 مینویسد:
"ما که خود شیعه هستیم و افتخار پیروی اهلبیت (علیهم السلام) را داریم، کوچکترین چیزی حتی یک مستحب یا مکروه کوچک را قابل مصالحه نمیدانیم. نه توقع کسی را در این زمینه میپذیریم و نه از دیگران انتظار داریم که به نام مصلحت و به خاطر اتحاد اسلامی از یک اصل از اصول خودشان دست بردارند.
آنچه ما انتظار و آرزو داریم این است که محیط حسن تفاهم به وجود آید تا ما که از خود اصول و فروعی داریم و فقه و حدیث و کلام و فلسفه و تفسیر و ادبیات داریم بتوانیم کالای خود را به عنوان بهترین کالا عرضه بداریم تا شیعه بیش از این در حال انزوا به سر نبرد و بازارهای مهم جهانی اسلامی به روی کالاهای نفیس معارف اسلامی شیعه بسته نباشد."
ایشان سپس مینویسد که آیت الله بروجردی هم همین را در نظر داشتند که چنین بود:
"فرقههای اسلامی در عین اختلافاتی که در کلام و فقه و غیره با هم دارند به واسطه مشترکات بیشتری که در میان آنها هست در مقابل دشمنان خطرناک اسلام دست برادری بدهند و جبهه واحدی تشکیل دهند."
این موارد کم هم نیستند. بعضی افراد در رسانهها می گویند که ما نود درصد مشترکات داریم و تنها ده درصد اختلاف داریم!!
این افراد اصلاً نمیدانند اسلام با سین است یا با صاد!! این افراد اصلاً نمیدانند سنی را با سین مینویسند یا با صاد!! این افراد اصلاً نمیدانند شیعه با عین است یا با الف است!!
ما با همدیگر اختلاف داریم و اختلافات ما هم زیاد است و کم هم نیست. ما در بحث کلام، فقه، تفسیر قرآن کریم و دیگر موارد اختلاف داریم. در مقابل این اختلافات نباید باعث شود ما نسبت به همدیگر هتاکی و جسارت کنیم.
همانطور که عقاید من برایم محترم است، عقاید اهل سنت هم برای خودشان محترم است. من قبول ندارم، او که ملتزم است! همانطور که او عقاید مراد قبول ندارد، اما من که به عقاید خودم ملتزم هستم.
به تعبیر «مرحوم مطهری» به خاطر مشترکات بیشتری که در میان ما هست میتوانیم وحدت داشته باشیم. ما میتوانیم در رابطه با خدا، در رابطه با قرآن، در رابطه با حج با همدیگر وحدت داشته باشیم. ما با همدیگر مشترکات فراوانی داریم و چنین نیست که دائماً اختلاف باشد. اختلاف زیاد است و مشترکات هم زیاد است.
ما به خاطر مشترکاتی که داریم میتوانیم در مقابل دشمنان خطرناک اسلام دست برادری بدهیم و جبهه واحدی تشکیل دهیم.
«شهید مطهری» در ادامه میفرماید:
"این بزرگان هرگز درصدد طرح وحدت مذهبی تحت عنوان «وحدت اسلامی» که هیچگاه عملی نیست نبودهاند. در اصطلاح معمولی عرف فرق است بین حزب واحد و جبهه واحد. به هرحال طرفداری از تز «اتحاد اسلامی» ایجاب نمیکند که در گفتن حقایق کوتاه شود."
ما باید حقایق خود را بگوییم. حقانیت امیرالمؤمنین را می گوییم، ادله اهل سنت را مطرح میکنیم و نقد علمی مؤدبانه میکنیم. آنها هم اگر عقاید ما را مطرح کنند و نقد علمی و مؤدبانه کنند استقبال میکنیم. ایشان در ادامه میفرماید:
"آنچه نباید صورت گیرد کارهایی است که احساسات و تعصبات و کینههای مخالف را برمی انگیزد، اما بحث علمی سروکارش با عقل و منطق است نه عواطف و احساسات."
به نظر من فرمایش «شهید مطهری» در حقیقت فصل الخطاب است که مراد ما از وحدتی که قرآن کریم ما را دعوت کرده است و ائمه اطهار (علیهم السلام) منادی آن بودند و امیرالمؤمنین بزرگ منادی آن بوده چیست.
عالم شیعی که در شبکه ماهوارهای به مقدسات اهل سنت ناسزا میگوید و توهین میکند، در حقیقت خیانت به اسلام است. این تنها خیانت به اهل سنت نیست، بلکه در حقیقت نادیده گرفتن قرآن کریم و انکار آیات قرآن کریم و احادیث پیغمبر اکرم است.
عالم اهل سنت و وهابی که روی آنتن ماهواره یا در خطبههای نماز جمعه شرک شیعه یا کفر شیعه یا انحراف شیعه را مطرح میکند، قطعاً خلاف قرآن کریم و خلاف نظر اهلبیت و خلاف نظر رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) است.
ما باید دقت کنیم در بیان حقایق ادبیات متناسب قرآن کریم را به کار ببریم. خداوند متعال میفرماید:
(وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنا)
و به مردم نیک بگوئید.
سوره بقره (2): آیه 83
اگر ما بخواهیم بحث علمی هم داشته باشیم، قرآن کریم میفرماید:
(ادْعُ إِلی سَبِیلِ رَبِّک بِالْحِکمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَة)
با حکمت و اندرز نیکو به سوی راه پروردگارت دعوت نما.
سوره نحل (16): آیه 125
ما نمیتوانیم با فحش و ناسزا گفتن حقانیت شیعه را اثبات کنیم. من بارها عرض کردم با فحش به مقدسات اهل سنت نه تنها اهل سنت را از خودمان می رانیم، بلکه جوانان شیعه ما هم از ما رانده میشوند.
امروز یک جوان شیعه نمیتواند بپذیرد که روحانی شیعه برای اثبات حقانیت مذهب خودش شروع به فحاشی به دیگران کرده است. فحاشی به دیگران در حقیقت منطق بی منطقان و دلیل بی دلیلان و روش اراذل و اوباش است. خواه شیعه باشد، سنی باشد، وهابی باشد یا هرکسی میخواهد باشد.
با فحش و ناسزا گفتن به دیگران و توهین به مقدسات دیگران نمیتوان حقانیت مذهب و دین را ثابت کرد.
وقتی میخواهیم با یک سنی یا یهودی یا مسیحی بحث کنیم، نباید شروع به توهین کردن به مقدسات او کنیم و فحش بدهیم. در این صورت او صد سال دیگر هم حاضر نیست اصلاً پای بحث ما بنشیند و سخن ما را بشنود.
بنابراین روش و اسلوب و منطق ائمه اطهار این بوده است. ما شیعیان باید دقت کنیم روش ائمه اطهار را در مسائل اختلافی با کسانی که عقاید ما را قبول ندارند بپذیریم. غیر از این اگر بخواهیم عمل کنیم قطعاً روش ما روش صحیحیی نخواهد بود.
من از دوستان تقاضا میکنم کتاب «کافی» جلد دوم صفحه 636 حدیث 4 و 5 را مطالعه کنند. این احادیث باید برای ما الگو باشد.
اگر این احادیث الگو بود، قطعاً ما به وحدت عمل کردیم. اگر این احادیث برای ما الگو نباشد، قطعاً از وحدت و روش و سیره ائمه اطهار دور هستیم. گمان میکنم انتظار شفاعت از اهلبیت (علیهم السلام) داشتن، یک انتظار نادرستی است.
روایاتی که ذیل بحث وحدت است، میفرماید که شما باید برای ما زینت باشید و مایه ننگ ما نباشید. برخوردتان با اهل سنت برخوردی باشد که آنها شما را امام جماعت و مؤذن خودشان قرار بدهند و اخلاق شما را برای خودشان الگو قرار بدهند.
مجری:
احسنتم، طیب الله، بسیار عالی. حضرت استاد استفاده کردیم. عزیزان بیننده قبل از اینکه وارد بحث شویم یادآوری را انجام دهم تلفنهایی که زیرنویس شده در اختیارتان هست. ان شاءالله در هر لحظه از زمان پخش برنامه تماس بگیرید.
ان شاءالله عزیزان اتاق فرمان پاسخگوی شما خواهند بود و در فرصت مناسب تماس میگیرند و صدای شما را داخل استودیو پخش میکنند و به صورت مستقیم خودتان با استاد ارجمند صحبت میکنید و به پاسخ خواهید رسید.
یک فاصله بگیریم، بعد از آن برمی گردیم و در خدمتتان خواهیم بود. میان برنامهای میبینیم و برمی گردیم.
السلام علیک یا رسول الله
عرض سلام مجدد خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند «شبکه جهانی حضرت ولی عصر». الحمدلله با برنامه «حبل المتین» خدمتتان هستیم و وارد در بحث میشویم. ان شاءالله که بتوانیم این جلسه هم نهایت بهره و استفاده را از محضر حضرت استاد ببریم.
حضرت استاد بدون فوت وقت عرض کنم عزیزان بینندهای که به تازگی همراه ما شدند اگر بخواهند مختصری بشنوند از آنچه در این جلسات گذشته و در جلسه گذشته مطرح شده است، مطالبی بفرمایید تا بعد از آن وارد در بحث اصلی شویم.
خلاصه ای از مطالب جلسات گذشته پیرامون حدیث ثقلین
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
ما در جلسات گذشته در رابطه با خلافت و امامت حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) مقدمهای را آغاز کردیم و بحث حدیث:
«وَتَفْتَرِقُ أُمَّتِی علی ثَلَاثٍ وَسَبْعِینَ مِلَّةً کلهم فی النَّارِ إلا مِلَّةً وَاحِدَةً»
بعد از من امت من به هفتاد و سه فرقه تقسیم میشوند. همه آنها در آتش هستند، الا یک فرقه.
الجامع الصحیح سنن الترمذی، اسم المؤلف: محمد بن عیسی أبو عیسی الترمذی السلمی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت --، تحقیق: أحمد محمد شاکر وآخرون، ج 5، ص 26، ح 2641
را مطرح کردیم و اقوال بزرگان شیعه و اهل سنت را بیان کردیم. همچنین حدیث:
«من مَاتَ بِغَیرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً»
مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 4، ص 96، ح 16922
را از کتب صحیحین و کتاب «کافی» آوردیم و تحلیل کردیم. در ادامه رسیدیم به حدیث ثقلین که از روایات متواتر در نزد فریقین هست. ما واژه به واژه روی این روایت تحلیل کردیم و روی پیام این حدیث، واژه به واژه کار کردیم. عرض کردیم یکی از واژهها این است:
«إنی تارک فیکم ما إن تمسکتم به لن تضلوا بعدی»
من در میان شما دو چیز به یادگار گذاشتم که اگر به آن تمسک کنید هرگز گمراه نمیشوید.
الجامع الصحیح سنن الترمذی، اسم المؤلف: محمد بن عیسی أبو عیسی الترمذی السلمی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: أحمد محمد شاکر وآخرون، ج 5، ص 663، ح 3788
در بعضی از منابع آمده است:
«وقد تَرَکتُ فِیکمْ ما لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ إن اعْتَصَمْتُمْ بِهِ»
صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 2، ص 890، ح 1218
در بعضی دیگر از منابع آمده است:
«یا أیها الناس! إنی قد ترکت فیکم ما إن أخذتم به لن تضلوا کتاب الله وعترتی أهل بیتی»
ای مردم! من در میان شما چیزی گذاشتم که اگر به دستورات آنها عمل کنید، هرگز گمراه نمیشوید کتاب خدا و عترت و اهلبیت من.
سلسلة الأحادیث الصحیحة وشیء من فقهها وفوائدها، المؤلف: أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدین، الأشقودری الألبانی (المتوفی: 1420 هـ)، الناشر: مکتبة المعارف للنشر والتوزیع، الریاض، الطبعة: الأولی، (لمکتبة المعارف)، ج 4، ص 355، ح 1761
در جای دیگر آمده است:
«إنی تارک فیکم أمرین لن تضلوا إن تبعتموهما وهما کتاب الله وأهل بیتی عترتی»
پیغمبر اکرم فرمود: من در میان شما دو چیز به امانت میگذارم و اگر از آنها تبعیت کنید هرگز گمراه نمیشوید.
الصواعق المحرقة علی أهل الرفض والضلال والزندقة، اسم المؤلف: أبو العباس أحمد بن محمد بن علی ابن حجر الهیثمی، دار النشر: مؤسسة الرسالة - لبنان - 1417 هـ - 1997 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: عبد الرحمن بن عبد الله الترکی - کامل محمد الخراط، ج 2، ص 439
ما در بعضی از روایات داشتیم:
«فلا تقدموهما فتهلکوا ولا تقصروا عنهما فتهلکوا»
از قرآن و اهلبیت جلو نیفتید، زیرا هلاک میشوید. از قرآن و اهلبیت عقب نمانید که هلاک میشوید.
مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، اسم المؤلف: علی بن أبی بکر الهیثمی، دار النشر: دار الریان للتراث/دار الکتاب العربی - القاهرة, بیروت – 1407، ج 9، ص 164، ب فی فضل أهل البیت رضی الله عنهم
ما در ادامه به این روایت رسیدیم که رسول گرامی اسلام فرمودند:
«وَلا تُعَلِّمُوهُمْ فَإِنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنْکمْ»
به اهلبیت چیزی یاد ندهید، زیرا اهلبیت از همه شما عالمتر هستند.
المعجم الکبیر، اسم المؤلف: سلیمان بن أحمد بن أیوب أبو القاسم الطبرانی، دار النشر: مکتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983، الطبعة: الثانیة، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ج 5، ص 166، ح 4971
ملاحظه کنید در عبارت «لا تقدموهما» تثنیه آمده است به این معنا که از قرآن و اهلبیت جلو نیفتید.
در کتاب «معجم الکبیر» اثر «طبرانی» جلد پنجم آمده است که اگر به قرآن و اهلبیت تمسک کنید گمراه نخواهید شد. قرآن و اهلبیت از همدیگر جدا نمیشوند تا کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. در ادامه آمده است:
«فَلا تَقْدُمُوهُمَا فَتَهْلِکوا»
از آنها جلو نیفتید که هلاک میشوید.
«وَلا تَقْصُرُوا عنهما فَتَهْلَکوا»
از آنها عقب نمانید که هلاک میشوید.
ملاحظه کنید در این دو مورد تثنیه آمده است.
«وَلا تُعَلِّمُوهُمْ فَإِنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنْکمْ»
به اهلبیت چیزی یاد ندهید، زیرا اهلبیت از همه شما عالمتر هستند.
ملاحظه کنید در عبارت «وَلا تُعَلِّمُوهُمْ» جمع آمده و تثنیه نیامده است، به این معنا که به اهلبیت چیزی یاد ندهید.
«ثُمَّ أَخَذَ بِیدِ عَلِی رضی اللَّهُ عنه فقال من کنت أَوْلَی بِهِ من نَفْسِی فَعَلِی وَلِیهُ»
حضرت سپس دست امیرالمؤمنین را گرفتند و فرمودند: هرکسی ولایت من بر او از خود او بیشتر است، علی ولی امر اوست.
«اللَّهُمَّ وَالِ من وَالاهُ وَعَادِ من عَادَاهُ»
خدایا دوست دار علی را دوست بدار و دشمنان علی را دشمن بدار.
المعجم الکبیر، اسم المؤلف: سلیمان بن أحمد بن أیوب أبو القاسم الطبرانی، دار النشر: مکتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983، الطبعة: الثانیة، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ج 5، ص 166، ح 4971
ما در رابطه با «تُعَلِّمُوهُمْ» بحث مختصری داشتیم که در جلسه گذشته فرصت نشد در رابطه با اعلمیت اهلبیت به ویژه اعلمیت حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) صحبت کنیم. ائمه اطهار هرچه دارند از امیرالمؤمنین دارند و امیرالمؤمنین هرچه دارد از رسول اکرم دارد و رسول اکرم هرچه دارد از خداوند عالم دارد.
مجری:
بسیار عالی، بسیار خوب. بسیار جامع و کامل فرمودید. حال میخواهیم بیشتر به این فراز بپردازیم.
ممکن است عزیزانی تماس بگیرند همانند آقا ماجد که جلسه گذشته تماس گرفتند. عزیزانی هستند که می گویند سند این روایت چیست و اصلاً شیعیان هم به این روایت استناد کردند یا خیر.
قبل از این بحث صحبت از «شهید مطهری» شد. «شهید مطهری» وقتی حدیث ثقلین را ذکر میکند، دقیقاً در کتاب «ولاء ها و ولایتها» همین بیان را ذکر میکند.
حال میخواهیم بیشتر به همین نکته بپردازیم. عبارت «وَلا تُعَلِّمُوهُمْ فَإِنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنْکمْ» به چه معنا هست؟! میخواهیم نظر وهابیت را نسبت به این فراز ببینیم. علم اهلبیت به چه نحو بوده که چنین جملهای صادر شده است؟!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
اگر بخواهیم در یک جمله عرض کنیم، علم رسول اکرم علمی الهی است. قرآن کریم میفرماید:
(هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یتْلُوا عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَ یزَکیهِمْ وَ یعَلِّمُهُمُ الْکتابَ وَ الْحِکمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِین)
او کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولی از خودشان برانگیخت تا آیاتش را بر آنها بخواند، و آنها را پاکیزه کند، و کتاب و حکمت بیاموزد، هر چند پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند.
سوره جمعه (62): آیه 2
رسول اکرم هرچه دارد از خداوند متعال دارد.
(إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما یوحی إِلَی)
من تنها از آنچه به من وحی میشود پیروی میکنم.
سوره انعام (6): آیه 50
و:
(وَ ما ینْطِقُ عَنِ الْهَوی إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْی یوحی)
و هرگز از روی هوای نفس سخن نمیگوید. آنچه آورده چیزی جز وحی نیست که به او وحی شده است.
سوره نجم (53): آیات 3 و 4
تمامی شیعیان و اکثریت اهل سنت اتفاق نظر دارند که آیه شریفه (وَ ما ینْطِقُ عَنِ الْهَوی إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْی یوحی) هم شامل قرآن است و هم شامل سنت است.
«من ثقات الشامیین کان جبریل ینزل علی النبی بالسنة کما ینزل علیه بالقرآن»
از ثقات شامیین این است که جبرئیل سنت را برای پیغمبر اکرم نازل میکرد، همانطور که قرآن را نازل میکرد.
فتح الباری شرح صحیح البخاری، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی، دار النشر: دار المعرفة - بیروت، تحقیق: محب الدین الخطیب، ج 13، ص 291، باب قوله باب ما کان النبی یسأل مما لم ینزل علیه الوحی
ما این مباحث را مفصل در اوایل بحث امامت و خلافت مطرح کردیم. حال میخواهیم ببینیم نظر وهابیت در این زمینه چیست.
کینه عجیب «ابن تیمیه» نسبت به حدیث «انا مدینة العلم»!
«ابن تیمیه» بزرگ نظریه پرداز وهابیت است. امروز وهابیها و سلفیها با نظر خاصی به ایشان نگاه میکنند به طوری که نظرات «ابن تیمیه» را بر نظرات رسول اکرم هم مقدم میدارند.
ما بارها عرض کردیم و در اینترنت هم موجود است که یکی از سلفیها میگوید: «ابن تیمیه» گفته است توسل جایز نیست و باطل است. اگر پیغمبر اکرم هم از قبر زنده شود و بگوید توسل جایز است ما سخن پیغمبر اکرم را هم نمیپذیریم!! روش این افراد چنین است. باید با این افراد چکار کرد؟!
عبارت «وَلا تُعَلِّمُوهُمْ» بسیار واضح و روشن است و در رابطه با اعلمیت امیرالمؤمنین هم در روایت آمده است:
«أنا مدینة العلم وعلی بابها فمن أراد المدینة فلیأت الباب»
المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 137، ح 4637
و:
«أنا مدینة الحکمة وعلی بابها»
میزان الاعتدال فی نقد الرجال، اسم المؤلف: شمس الدین محمد بن أحمد الذهبی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1995، الطبعة: الأولی، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ج 5، ص 53، ح 5529
مطالب زیادی در این زمینه از قول صحابه و علما و بزرگان نقل شده است. اصلاً یکی از اوصاف امیرالمؤمنین «مدینة العلم» است.
اهل سنت زمانی که میخواهند خطبه بخوانند یا مطلبی از امیرالمؤمنین تعریف و توصیف کنند، یکی از توصیفتشان این است که می گویند: «علی المرتضی مدینة علم النبی».
آنها این عبارت را به عنوان یک وصف برای امیرالمؤمنین میآورند. «ابن تیمیه حرانی» در کتاب «مجموعة الفتاوی» جلد چهارم مینویسد:
«وَأَمَّا حَدِیثُ " { أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ } فَأَضْعَفُ وَأَوْهَی»
حدیث { أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ } ضعیفترین روایت و واهیترین روایت است.
«وَلِهَذَا إنَّمَا یعَدُّ فِی الْمَوْضُوعَاتِ الْمَکذُوبَاتِ»
و جزء احادیث جعلی و دروغی شمرده شده است.
«وَإِنْ کانَ التِّرْمِذِی قَدْ رَوَاه»
اگرچه ترمذی در کتاب سنن خود آورده است.
«وَلِهَذَا ذَکرَهُ ابْنُ الْجَوْزِی فِی الْمَوْضُوعَاتِ»
و ابن جوزی در موضوعات آن را مطرح کرده است.
ایشان در ادامه مینویسد: اگر شهر علم یک در داشته باشد، کسی هم که از شهر علم حرف می زند باید یک نفر باشد و مطالب هم باید به تواتر رسیده باشد.
«وَهَذَا الْحَدِیثُ إنَّمَا افْتَرَاهُ زِنْدِیقٌ أَوْ جَاهِلٌ»
این حدیث را یا زندیق و لا مذهب و یا جاهل به پیغمبر اکرم افترا بستند.
«ظَنَّهُ مَدْحاً؛ وَهُوَ مُطْرِقُ الزَّنَادِقَةِ إلَی الْقَدْحِ فِی عِلْمِ الدِّینِ»
این شخص تصور کرده که دارد مدح میکند، حال آنکه این روش زنادقه است.
کتب ورسائل وفتاوى شیخ الإسلام ابن تیمیة، اسم المؤلف: أحمد عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس، دار النشر: مکتبة ابن تیمیة، الطبعة: الثانیة، تحقیق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمی النجدی، ج 4، ص 410
ایشان بازهم در کتاب «مجموعه الفتاوی» جلد چهارم مینویسد:
«لَمْ یقُلْ أَحَدٌ مِنْ عُلَمَاءِ الْمُسْلِمِینَ الْمُعْتَبِرِینَ: إنَّ عَلِیاً أَعْلَمُ وَأَفْقَهُ مِنْ أَبِی بَکرٍ وَعُمَرَ بَلْ وَلَا مِنْ أَبِی بَکرٍ وَحْدَهُ»
هیچکدام از علمای اسلام که معتبر هستند نگفتند: علی بن أبی طالب اعلم و افقه از ابوبکر و عمر بوده است یا به تنهایی از ابوبکر اعلم و افقه بوده است.
«وَمُدَّعِی الْإِجْمَاعِ عَلَی ذَلِک مِنْ أَجْهَلِ النَّاسِ وَأَکذَبِهِمْ»
هرکسی چنین ادعایی کند جاهلترین مردم و دروغگوترین مردم است.
«بَلْ ذَکرَ غَیرُ وَاحِدٍ مِن العُلَمَاءِ إجْمَاعَ الْعُلَمَاءِ عَلَی أَنَّ أَبَا بَکرٍ الصِّدِّیقَ أَعْلَمُ مِنْ عَلِی»
اجماع علما بر این عقیده هستند که ابوبکر از علی بن أبی طالب اعلم بوده است.
کتب ورسائل وفتاوى شیخ الإسلام ابن تیمیة، اسم المؤلف: أحمد عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس، دار النشر: مکتبة ابن تیمیة، الطبعة: الثانیة، تحقیق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمی النجدی، ج 4، ص 398
ایشان در ادامه بحثهای دیگری مطرح میکند که نیاز به بیان کردن آن نیست، سپس مینویسد: ائمه اربعه ما هیچکدام روایات خود را از علی بن أبی طالب نگرفتند. «ابن سیرین» میگوید: تمام روایاتی که از علی بن أبی طالب نقل میشود ضعیف است!!
دوستان عزیز حداقل به عنوان اینکه علی بن أبی طالب خلیفه چهارم اهل سنت است به این روایت دقت کنید. در کتاب «صحیح بخاری» آمده است:
«فَکانَ بن سِیرِینَ یرَی أَنَّ عَامَّةَ ما یروی عن عَلِی الْکذِبُ»
رأی ابن سیرین این است: عموم احادیثی که از علی بن أبی طالب نقل میشود دروغ است.
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 3، ص 1359، ح 3504
در مقابل «ابوهریره» باید پنج هزار و هفتصد روایت از پیغمبر اکرم نقل کرده باشد که از اصدق الناس است!!
ما از علمای بزرگوار اهل سنت تقاضا میکنیم که قدری مطالب را ملاحظه کنند و با شهامت و شجاعت به عنوان خلیفه چهارم و یک صحابه از امیرالمؤمنین دفاع کنند.
اگر قرار باشد عموم آنچه از علی بن أبی طالب است دروغ باشد، دیگر چه چیزی باقی میماند؟! آنها می گویند آنچه شیعه نقل میکند دروغ است. در کجا آمده است آنچه شیعه نقل میکند دروغ است؟! چرا دارید تحریف میکنید؟! در روایت آمده است:
«عَامَّةَ ما یروی عن عَلِی الْکذِبُ»
عموم آنچه از علی بن أبی طالب نقل شده دروغ است.
اگر قرار باشد که روایات امیرالمؤمنین دروغ باشد، ما دیگر نباید روایاتی داشته باشیم!!
در دهر چو من یکی و آن هم کافر
پس در همه دهر یک مسلمان نبود
اگر قرار باشد ما روایات امیرالمؤمنین را دروغ بدانیم، بنابراین دیگر نباید روایتی داشته باشیم و همه بساط را جمع کنیم و ببریم.
بنابراین «بخاری» هم اشتباه کرده بیست و نُه روایت از امیرالمؤمنین آورده و آنها هم باطل است!! آقای «بخاری» شما که می گویید «ابن سیرین» میگوید تمامی روایات امیرالمؤمنین دروغ است.
آقایان دقت کنند که ایشان هیچ قیدی هم به این ادعا نزده است. ایشان روایت را نقل میکند و سپس مینویسد: «ابن سیرین» گفته است عموم آنچه از امیرالمؤمنین روایت نقل شده است همگی دروغ است.
ایشان هیچ حاشیهای هم نزده و نیامده بگوید حرف «ابن سیرین» را قبول ندارم. وقتی «بخاری» مطلب را نقل میکند و رد میشود، به معنای قبول مطلب است و این قانون کلی است. آقای «ابن تیمیه» از اینطور حرفها زیاد دارد.
دوستان محبت کنند من همان حدیث «أنا مدینة العلم» را که ایشان میگوید دروغ و افترا هست را بررسی کنم. من دومرتبه عبارت ایشان را خدمت عزیزان بیاورم. «ابن تیمیه» در کتاب «مجموعة الفتاوی» جلد چهارم صفحه 410 مینویسد:
«وَأَمَّا حَدِیثُ " { أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ } فَأَضْعَفُ وَأَوْهَی»
حدیث { أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ } ضعیفترین روایت و واهیترین روایت است.
«وَلِهَذَا إنَّمَا یعَدُّ فِی الْمَوْضُوعَاتِ الْمَکذُوبَاتِ»
و جزء احادیث جعلی و دروغی شمرده شده است.
«وَإِنْ کانَ التِّرْمِذِی قَدْ رَوَاه»
اگرچه ترمذی در کتاب سنن خود آورده است.
«وَلِهَذَا ذَکرَهُ ابْنُ الْجَوْزِی فِی الْمَوْضُوعَاتِ»
و ابن جوزی در موضوعات آن را مطرح کرده است.
«وَهَذَا الْحَدِیثُ إنَّمَا افْتَرَاهُ زِنْدِیقٌ أَوْ جَاهِلٌ»
این حدیث را یا زندیق و لا مذهب و یا جاهل به پیغمبر اکرم افترا بستند.
«ظَنَّهُ مَدْحاً؛ وَهُوَ مُطْرِقُ الزَّنَادِقَةِ إلَی الْقَدْحِ فِی عِلْمِ الدِّینِ»
این شخص تصور کرده که دارد مدح میکند، حال آنکه این روش زنادقه است.
تصحیح روایت «مدینة العلم» توسط علمای شاخص اهل سنت!
حال عزیزان ملاحظه بفرمایند حدیث «أنا مدینة العلم» با سندهای متعدد آمده است که من فعلاً کاری به این قضایا ندارم. بنده روایت صحابهای که حدیث «أنا مدینة العلم» را آوردهاند میآورم، سپس یک حرف خاصی دارم.
ملاحظه بفرمایید در کتاب «مستدرک علی الصحیحین» اثر «حاکم نیشابوری» جلد سوم صفحه 137 آمده است که پیغمبر اکرم فرمود:
«أنا مدینة العلم وعلی بابها فمن أراد المدینة فلیأت الباب»
ایشان در مورد سند روایت مینویسد:
«هذا حدیث صحیح الإسناد ولم یخرجاه»
المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 137، ح 4637
ایشان در جای دیگر مینویسد که این روایت شاهد دیگری دارد از حدیث «سفیان ثوری». «ابن حجر عسقلانی» در کتاب «لسان المیزان» جلد دوم صفحه 122 مینویسد:
«انا مدینة العلم وعلی بابها»
ایشان در مورد سند روایت مینویسد:
«وهذا الحدیث له طرق کثیرة فی مستدرک الحاکم أقل أحوالها أن یکون للحدیث أصل فلا ینبغی أن یطلق القول علیه بالوضع»
این روایت در کتاب «مستدرک حاکم» طرق متعددی دارد. اقل روایت این است که این حدیث اصل و ریشه دارد و از پیغمبر اکرم نقل شده است.
لسان المیزان، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی، دار النشر: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات - بیروت - 1406 - 1986، الطبعة: الثالثة، تحقیق: دائرة المعرف النظامیة - الهند -، ج 2، ص 122، ح 513
شایسته نیست ما در مورد این چنین روایتی دهانمان را باز کنیم و بگوییم که این روایت جعلی است. آقای «مزی» در کتاب «تهذیب الکمال» که بزرگترین کتاب رجال اهل سنت است جلد هجدهم صفحه 76 و 77 مینویسد:
«أنا مدینة العلم وعلی بابها، فمن أراد العلم فلیأت بابه»
ایشان در مورد سند روایت مینویسد:
«قال القاسم: سألت یحیی بن مَعِین عن هذا الحدیث، فقال: هو صحیح»
قاسم میگوید: از یحیی بن معین در مورد این حدیث سؤال کردم، او گفت: روایت صحیح است.
«قال أبو بکر بن ثابت الحافظ: أراد أنه صحیح من حدیث أبی معاویة ولیس بباطل، إذ قد رواه غیر واحد عنه»
تهذیب الکمال، اسم المؤلف: یوسف بن الزکی عبدالرحمن أبو الحجاج المزی، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بیروت - 1400 - 1980، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. بشار عواد معروف، ج 18، ص 77، ح 3421
«خطیب بغدادی» در کتاب «تاریخ بغداد» جلد 11 صفحه 49 مینویسد:
«أنا مدینة العلم وعلی بابها فمن أراد العلم فلیأت بابه»
ایشان در مورد سند روایت مینویسد:
«قال القاسم سألت یحیی بن معین عن هذا الحدیث فقال هو صحیح»
قاسم مینویسد که از یحیی بن معین سؤال کردند و گفت: روایت صحیح است.
تاریخ بغداد، اسم المؤلف: أحمد بن علی أبو بکر الخطیب البغدادی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت -، ج 11، ص 49، ح 5728
«متقی هندی» مینویسد: روایت صحیح است. «ابن حجر هیثمی» مینویسد: روایت صحیح است. «سیوطی» مینویسد: روایت صحیح است. «مناوی» مینویسد: روایت صحیح است. «عجلونی» در کتاب «کشف الخفاء» مینویسد: روایت صحیح است.
«مناوی» در کتاب «فیض القدیر» مینویسد: روایت صحیح است. «ابن سمعون» در کتاب «أمالی» مینویسد: روایت صحیح است. «انصاری شافعی» مینویسد: روایت صحیح است. «سخاوی» مینویسد: روایت صحیح است.
«صالحی شامی» مینویسد: روایت صحیح است. «زرکشی» مینویسد: روایت صحیح است. «شیخ منصور علی ناصف» مینویسد: روایت صحیح است.
ما نظریات تعداد انبوهی از علمای اهل سنت را آوردیم که همگی گفتند: روایت صحیح است. دوباره به عبارت «ابن تیمیه» مراجعه کنیم. او مینویسد:
«وَأَمَّا حَدِیثُ " { أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ } فَأَضْعَفُ وَأَوْهَی»
حدیث { أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ } ضعیفترین روایت و واهیترین روایت است.
«وَلِهَذَا إنَّمَا یعَدُّ فِی الْمَوْضُوعَاتِ الْمَکذُوبَاتِ»
و جزء احادیث جعلی و دروغی شمرده شده است.
«وَإِنْ کانَ التِّرْمِذِی قَدْ رَوَاه»
اگرچه ترمذی در کتاب سنن خود آورده است.
«وَلِهَذَا ذَکرَهُ ابْنُ الْجَوْزِی فِی الْمَوْضُوعَاتِ»
و ابن جوزی در موضوعات آن را مطرح کرده است.
«وَهَذَا الْحَدِیثُ إنَّمَا افْتَرَاهُ زِنْدِیقٌ أَوْ جَاهِلٌ»
این حدیث را یا زندیق و لا مذهب و یا جاهل به پیغمبر اکرم افترا بستند.
«ظَنَّهُ مَدْحاً؛ وَهُوَ مُطْرِقُ الزَّنَادِقَةِ إلَی الْقَدْحِ فِی عِلْمِ الدِّینِ»
این شخص تصور کرده که دارد مدح میکند، حال آنکه این روش زنادقه است.
آیا واقعاً این چنین است؟! ما نمیدانیم که این آقا به دنبال چیست! اگر ایشان از ما سند بخواهد ما حاضریم بیش از پنجاه روایت در این زمینه با سند صحیح و بررسی سندی از کتب شیعه و اهل سنت نشان بدهیم که پیغمبر اکرم فرمودند: روایت صحیح است.
اعتراف صحابه پیامبر اکرم به اعلمیت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)
در کتاب «مناقب» اثر «خوارزمی» از قول «سلمان فارسی» نقل شده است که رسول گرامی اسلام فرمودند:
«أعلم أمتی من بعدی علی بن أبی طالب علیه السلام»
المناقب، نویسنده: الموفق الخوارزمی، تحقیق: الشیخ مالک المحمودی - مؤسسة سید الشهداء (ع)، چاپ: الثانیة، ربیع الثانی 1414، مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة، ص 82، ح 67
آیا «سلمان فارسی» صحابه نیست؟! آیا «سلمان فارسی» زندیق است که چنین ارتباطی زدند؟! البته از قول «سلمان» روایتهای متعددی آمده است و حدود دوازده مرتبه این روایت از قول او نقل شده است.
ما قدری جلوتر میرویم و این روایت را بررسی سندی کردیم. آقای «صالحی شامی» در کتاب «سبل الهدی و الرشاد» از قول «أنس بن مالک» صحابی پیغمبر اکرم مینویسد که حضرت فرمودند:
«أعلم الناس بعدی علی بن أبی طالب»
سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیر العباد، اسم المؤلف: محمد بن یوسف الصالحی الشامی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1414 هـ، الطبعة: الأولی، تحقیق: عادل أحمد عبد الموجود وعلی محمد معوض، ج 11، ص 291، الباب العاشر
اجازه بدهید عبارت «أنا مدینة العلم» را برای عزیزان مطرح کنم که گمان میکنم نکته زیبایی خواهد بود.
مجری:
تا الآن عجیب بود و البته از «ابن تیمیه» زیاد برمی آید که چه هزینهای میکند و تمامی علما و صحابه را زندیق خطاب میکند تا فضائل امیرالمؤمنین را زیر سؤال ببرد.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
مشاهده کردید عبارات بیش از هجده نفر از علمای اهل سنت را آوردیم که همگی روایت «أنا مدینة العلم» را آوردند و گفتند: روایت صحیح است.
نسبت به اعلمیت امیرالمؤمنین از قول عایشه روایتی از کتاب «الاستیعاب» اثر «ابن عبدالبر» میآورم که دیگر هیچ کلامی در اعتبار کتاب او نیست. در روایت آمده است:
«قالت عائشة من أفتاکم بصوم عاشوراء»
از عایشه سؤال میکنند: آیا در روز عاشورا میتوانیم روزه بگیریم یا خیر؟
«قالوا علی قالت أما أنه لأعلم الناس بالسنة»
از علی بن أبی طالب بپرسید، زیرا او عالمترین انسانها به سنت پیامبر است.
الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، اسم المؤلف: یوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد آلبر، دار النشر: دار الجیل - بیروت - 1412، الطبعة: الأولی، تحقیق: علی محمد البجاوی، ج 3، ص 1104، ح 1855
آیا اینکه می گویید زندقه روایاتی در مدح علی بن أبی طالب آورده است، به همین معناست؟! آقای «بخاری» هم در کتاب «تاریخ الکبیر» همین تعبیر را آورده است و میگوید: روایت صحیح است. بازهم در کتاب «تاریخ دمشق» همین روایت آمده است:
«علی بن أبی طالب أعلمکم بالسنة»
عالمترین شما به سنت پیغمبر اکرم، علی بن ابی طالب است.
تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، اسم المؤلف: أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعی، دار النشر: دار الفکر - بیروت - 1995، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ج 42، ص 408، باب آخر الجزء الثامن والتسعین بعد الأربعمائة
همچنین در کتاب «تاریخ الخلفاء» اثر «سیوطی» آمده است:
«إنه أعلم من بقی بالسنة»
از میان گذشتگان عالمترین انسانها علی بن أبی طالب است.
تاریخ الخلفاء، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن أبی بکر السیوطی، دار النشر: مطبعة السعادة - مصر - 1371 هـ - 1952 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: محمد محی الدین عبد الحمید، ج 1، ص 171، باب علی بن أبی طالب رضی الله عنه
«سعد بن أبی وقاص» هم روایتی در مدح علی بن أبی طالب دارد. همه اینها صحابیاند. اگر قرار باشد بگویید هرکسی چنین حرفی زده است زندیق است و ابوبکر از همه صحابه اعلم بوده است، باید در خصوص این روایت جوابی داشته باشید.
در کتاب «مستدرک علی الصحیحین» جلد سوم صفحه 571 آمده است که «سعد بن أبی وقاص» میگوید:
«ألم یکن أعلم الناس»
آیا علی اعلمترین مردم نیست؟
المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 571، ح 6121
این در حالی است که شما خودتان می گویید «سعد بن أبی وقاص» یکی از صحابه است. در کتاب «طبقات الفقها» اثر «ابو اسحاق شیرازی» صفحه 23 آمده است که «ابو حسن بصری» میگوید: عمر بن خطاب اصحاب پیغمبر اکرم را جمع کرد تا از آنها مشورت بگیرد. علی بن أبی طالب هم در میان آنها بود. خلیفه دوم گفت:
«أنت أعلمهم وأفضلهم»
یا علی! عالمترین و فاضلترین صحابه تو هستی.
طبقات الفقهاء، اسم المؤلف: إبراهیم بن علی بن یوسف الشیرازی أبو إسحاق، دار النشر: دار القلم - بیروت، تحقیق: خلیل المیس، ج 1، ص 23، باب أبو عمرو رضی الله عنه
این دیگر قول خلیفه دوم است. ما چکار کنیم؟! بازهم در کتاب «صحیح بخاری» از قول خلیفه دوم آمده است:
«وَأَقْضَانَا عَلِی»
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 4، ص 1628، ح 4211
همانطور که می دانید قضاوت تابع علم است. اگر کسی علم به احکام نداشته باشد، چطور میخواهد قضاوت کند؟! همچنین روایتی از قول رسول اکرم آوردند که حضرت فرمود:
«ان أقضی أمتی علی بن أبی طالب»
المناقب، نویسنده: الموفق الخوارزمی، وفات: 568، تحقیق: الشیخ مالک المحمودی - مؤسسة سید الشهداء (ع)، چاپ: الثانیة، ربیع الثانی 1414، مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة، ص 81، ح 66
آقای «ابن عباس» صحابی پیغمبر اکرم می گوید:
«لقد أُعطی علی تسعة أَعشار العلم، وأَیم الله لقد شارکهم فی العشر العاشر»
نود درصد علوم اسلامی را خداوند عالم به علی عطا کرده است و به خدا سوگند علی در ده درصدی که باقی مردم دارند هم سهیم است.
أسد الغابة فی معرفة الصحابة، اسم المؤلف: عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد الجزری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان - 1417 هـ - 1996 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: عادل أحمد الرفاعی، ج 4، ص 109، ح 3775
در کتاب «ذخائر العقبی» اثر «احمد بن طبری مکی» از قول «ابن عباس» نقل شده است:
«والله لقد أعطی تسعة أعشار العلم وأیم الله لقد شارککم فی العشر العاشر أخرجه أبو عمر»
نود درصد علوم اسلامی را خداوند عالم به علی عطا کرده است و به خدا سوگند علی در ده درصدی که باقی مردم دارند هم سهیم است.
ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، اسم المؤلف: محب الدین أحمد بن عبد الله الطبری، دار النشر: دار الکتب المصریة – مصر، ج 1، ص 78، باب ذکر أنه أکبر الأمة علما وأعظمهم حلما
همچنین از قول «عبدالله بن مسعود» صحابی پیغمبر اکرم آمده است:
«أعلم أهل المدینة بالفرائض علی بن أبی طالب»
الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، اسم المؤلف: یوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد آلبر، دار النشر: دار الجیل - بیروت - 1412، الطبعة: الأولی، تحقیق: علی محمد البجاوی، ج 3، ص 1105، ح 1855
همچنین در کتاب «تاریخ مدینة دمشق» از قول «أسود بن یزید» نقل شده است:
«لم آر بالکوفة من أصحاب محمد افقه من علی بن أبی طالب»
تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، اسم المؤلف: أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعی، دار النشر: دار الفکر - بیروت - 1995، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ج 32، ص 62، ح 3461
افراد متعدد دیگر در رابطه با اعلمیت علی بن أبی طالب و حدیث «أنا مدینة العلم» صحبت کردند.
اوج مظلومیت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در این تحلیل عجیب «ابن جوزی»!
آقای «ابن تیمیه» اسم «ابن جوزی» را آورد و گفت: «ابن جوزی» گفته است این حدیث ضعیف است. عزیزان دقت کنند من تنها یک جمله می گویم و کسانی که اهل علم هستند واقعیت را متوجه میشوند. در کتاب «الموضوعات» اثر «ابن جوزی» آمده است:
«الحدیث العاشر فی ذکر مدینة العلم، وفیه عن علی وابن عباس وجابر»
حدیث دهم در ذکر مدینة العلم از قول علی بن أبی طالب و ابن عباس و جابر بن عبدالله انصاری نقل شده است.
چندین نفر دیگر هم هستند که ایشان اسامی آنها را نیاورده است.
«فأما حدیث علی رضی الله عنه فله خمسة طرق»
اما حدیثی از علی بن أبی طالب پنج طریق دارد.
الموضوعات، اسم المؤلف: أبو الفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد القرشی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1415 هـ -1995 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: توفیق حمدان، ج 1، ص 261، الحدیث العاشر
ایشان طرق را تک تک بررسی میکند. «ابن عباس» ده طریق دارد. ایشان تک تک سندها را میآورد. حدیث «جابر» هم دو سند دارد.
بنابراین ایشان هفده سند برای حدیث «أنا مدینة العلم» نقل میکند. ایشان در نهایت مینویسد همگی روایات ضعیف است!!
توجه داشته باشید روایت، هفده طریق دارد و همگی ضعیف است!! انسان باید بنشیند برای مظلومیت امیرالمؤمنین اشک بریزد و خون گریه کند. «ابن حزم أندلسی» در کتاب «الفصل» جلد چهارم صفحه 74 ذیل روایت: «الْأَئِمَّة من قُرَیش» مینویسد:
«وَهَذِه رِوَایة جَاءَت مَجِیء التَّوَاتُر وَرَوَاهَا أنس بن مَالک وَعبد الله ابْن عمر بن الْخطاب ومعویة وَرُوِی جَابر بن عبد الله وَجَابِر بن سَمُرَة وَعبادَة بن الصَّامِت مَعْنَاهَا»
این روایت از طریق تواتر آمده است، زیرا أنس بن مالک و عبدالله بن عمر و معاویه آن را نقل کردهاند.
الفصل فی الملل والأهواء والنحل، المؤلف: أبو محمد علی بن أحمد بن حزم الأندلسی القرطبی الظاهری (المتوفی: 456 هـ)، الناشر: مکتبة الخانجی – القاهرة، ج 4، ص 74
وقتی سه نفر نقل کردند روایت متواتر است. حال در روایت قبل آمده بود هفده طریق نقل کرده است، اما هیچکدام متواتر نیست و باید ضعیف شود. «ابن حزم أندلسی» روایتی را نقل میکند و سپس مینویسد:
«فَهَؤُلاَءِ أَرْبَعَةٌ من الصَّحَابَةِ فَهُوَ نَقْلُ تَوَاتُرٍ لاَ تَحِلُّ مُخَالَفَتُهُ»
این روایت را چهار نفر از صحابه نقل کردند، پس متواتر است و کسی حق مخالفت با او را ندارد.
المحلی، اسم المؤلف: علی بن أحمد بن حزم الظاهری أبو محمد، دار النشر: دار الآفاق الجدیدة - بیروت، تحقیق: لجنة إحیاء التراث العربی، ج 2، ص 135
عجب! وقتی روایتی را سه یا چهار نفر صحابه نقل کند متواتر میشود، اما روایتی هفده طریق داشته باشد و از هشت یا نُه صحابه نقل شده باشد جزء مکذوبات و موضوعات میشود و زنادقه آن را نقل کردهاند.
حال بنده نمیدانم نستجیر بالله «ابن عباس» جزء زنادقه است یا «سعد بن أبی وقاص» یا «سلمان» یا «جابر بن عبدالله انصاری» زندیق است!!
آقای «ابن تیمیه» زنادقه را به ما هم معرفی کنید تا ما هم آنها را بشناسیم و بگوییم که آقای «ابن تیمیه» چنین فرموده است!!
جالب اینجاست که کتاب «تحفه اثنی عشریه» بحثی دارد که برایم بسیار جالب است. «دهلوی» در کتاب «تحفه اثنی عشریه» صفحه 436 حدیث «ما ترکناه الصدقه» را مطرح میکند، حدیثی که شکی در جعلی بودن آن نیست.
ایشان مینویسد: این حدیث را خلیفه دوم در شورای شش نفره که متشکل از المیرالمؤمنین، «عباس»، «عثمان»، «عبدالرحمن»، «زبیر» و «سعد بن أبی وقاص» بودند نقل کرد.
ایشان مینویسد که هیچکدام از اعضای شورای شش نفره روایت را انکار نکردند، سپس مینویسد:
«روایة الواحد من هؤلاء الذین ذکرت اسمائهم تفید الیقین»
این جماعت که نام اینها مذکور شد خبر یکی از ایشان مفید یقین است.
تحفه اثنی عشریه، عبدالعزیز دهلوی، مکتبة الحقیقة، 1415ق؛ ص 436
حال حدیث «أنا مدینة العلم» با هفده طریق از چندین صحابه باطل و موضوع و أضعف و أوهی است!!! لذا عرض کردم باید بر مظلومیت امیرالمؤمنین خون گریه کرد.
همین تعبیر در کتاب «الصواعق المحرقه» صفحه 59 مطرح شده است. من که ماندم واقعاً چطور تحلیل کنم. حال آقایان اهل سنت و سلفیها و کارشناسان شبکههای وهابی که مدافع «ابن تیمیه» هستند به ما جواب بدهند.
چطور ممکن است حدیث «الْأَئِمَّة من قُرَیش» که از سه یا چهار تن از صحابه نقل شده است متواتر شود، اما وقتی روایتی هفده طریق دارد ضعیف میشود!!
مجری:
بسیار عالی. این از یک طرف نشانگر علم مولا امیرالمؤمنین است و از طرف دیگر نشانگر این هم هست افرادی که ادعای علمیت میکنند دارند چکار میکنند.
اگر بخواهیم همین یک حدیث را ملاک قرار بدهیم، بسیاری از مسائل برای ما روشن و واضح میشود. البته قطعاً ضمیمه فرمایشات حضرت استاد که روشنگر این مطالب بود.
حضرت استاد از شما تشکر میکنم. اگر اجازه بدهید به سراغ تماسهای بینندگان برویم.
تماسهای بینندگان برنامه:
آقا ناصر عزیز از مشهد مقدس پشت خط هستند. آقا ناصر در خدمت شما هستیم، بفرمایید:
بیننده (آقا ناصر از مشهد – شیعه):
سلام علیکم.
مجری:
سلام علیکم و رحمة الله.
بیننده:
سلام عرض کردم خدمت حضرت آیت الله حسینی قزوینی. خوب هستید؟
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته. ممنونم.
بیننده:
ما انتقاد داشتیم از شبکه مسیحی که به مقدسات ما توهین میکنند. شبکه مسیحی «پیام آرامش» به مقدسات ما و قرآن و پیغمبر اکرم توهین میکند. آقای قزوینی نمیخواهند جواب دندان شکنی به آنها بدهند؟!
مجری:
اگر شبهه جانداری باشد ما قطعاً آن شبهات را به صورت تک تک در برنامههای شبکه پیگیری میکنیم، اما اینکه هر شبکهای راه اندازی شود و ما جداگانه به صورت مطلق فرصت را در اختیار آنان قرار بدهیم که آن شبکه را مورد انتقاد قرار دهیم نبوده است.
نسبت به مسیحیت هم برنامههای دیگری هست که در همین شبکه به سایر ادیان و مذاهب و اندیشههایی که در شیعه هم حتی وجود دارد، میپردازند. ان شاءالله آن برنامهها تکمیل کننده برنامه حضرت استاد هستند.
بیننده:
ایشان نه تنها به شیعیان بلکه به تمام اسلام اهانت میکند. حال وهابیها خدا و پیغمبر و قرآن را قبول دارند، اما مسیحیها اصلاً می گویند پیامبر شما پیامبر و نبی نبوده است. حضرت عیسی مرده را زنده میکرد، اما پیامبر شما اصلاً معجزه نداشت!!
مجری:
بسیار خوب. ان شاءالله بخصوص این سؤال را از حضرت استاد خواهیم پرسید و نسبت به این مطلب هم جویای پاسخ خواهیم شد.
تشکر میکنیم آقا ناصر عزیز که از مشهد مقدس تماس گرفتید. صدای ایشان واضح نبود، اما سؤالی که مطرح کردند نسبت به یک شبکه خاص بود.
سؤالی که مطرح شد این بود که مروجان مسیحیت دارند ادعا میکنند که پیامبر ختمی مرتبت در اصل خاتم الانبیاء نبوده است و اصل رسالت نبی گرامی اسلام را زیر سؤال میبرند. ما چطور میتوانیم به این پاسخگو باشیم.
جناب آقای بهادری عزیز از کرج پشت خط هستند. ان شاءالله صدای آقای بهادری را هم بشنویم و بعد از آن به پاسخها میپردازیم. آقای بهادری در خدمت شما هستیم، بفرماید:
بیننده (آقای بهادری از کرج – شیعه):
بسم الله الرحمن الرحیم. عرض سلام و شب بخیر دارم خدمت حضرت استاد آیت الله حسینی قزوینی و جناب آقای مرعشی دو سید بزرگوار.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
سلام علیکم و رحمة الله.
مجری:
علیکم السلام و رحمة الله.
بیننده:
حضرت آقا! «تاریخ ابن عساکر» خبر 9625 و 9626 و 9627 و 9629 و «تاریخ مدینة دمشق» نوشته شده است که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: وقتی قیامت میشود کسانی با لباس نورانی ظهور میکنند. آنها شیعیان تو هستند.
پس از کتب آقایان اهل سنت ثابت شد که شیعه از زبان مبارک پیغمبر اکرم تأیید شده است. این کلاه سر آقایان وهابی میرود.
در کتاب «تاریخ دمشق» اثر «ابن عساکر» خبر 9728 و 9731 از چهار طریق آمده است که رسول گرامی اسلام فرموده است: هرکسی نگوید علی بن أبی طالب بعد از من بهترین انسان روی زمین است، او کافر است.
یعنی آقایان وهابی در کتب خودشان مهر کفر را بر خوشان زدند. «ابن عساکر» در کتاب «تاریخ دمشق» مینویسد که رسول خدا فرموده است:
«علی خیر البشر من أبی فقد کفر»
علی بهترین انسان روی زمین است و هرکسی این امر را قبول نکند کافر است.
تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، اسم المؤلف: أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعی، دار النشر: دار الفکر - بیروت - 1995، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ج 42، ص 372
«ابن عساکر» در خبر 9733 و کتاب «مناقب سلیمان کوفی» جلد دوم صفحه 523 و کتاب «کنز العمال» اثر «متقی هندی» جلد یازدهم صفحه 625 و کتاب «شهر الاخبار» جلد 11 صفحه 143 نقل شده است که عایشه در مورد علی بن أبی طالب گفته است: بهترین انسان روی زمین علی بن أبی طالب است. هرکسی این قول را قبول نکند کافر است.
آقایان وهابیون این مهر کفر را سر پیشانی خودتان زدید، در حالی که ما شیعیان را مشرک می دانید.
به خدا سوگند علمای محترم اهل سنت در کتب خودشان به طور متواتر از زبان رسول گرامی اسلام و عایشه نقل فرمودند: کسانی که علی بن أبی طالب را اول نمیدانند کافر هستند.
سؤال من این است کسانی که جنگ جمل را به راه انداختند و آن را سازماندهی کردند ماجرایشان چطور میشود؟! هزار و چهارصد است که به این سؤال جواب ندادند. «ابن عساکر» در کتاب «تاریخ دمشق» مینویسد که رسول خدا فرمودند:
«أنا مدینة الجنة وأنت بابها یا علی»
یا علی! من شهر بهشت هستم و تو در ورودی بهشت هستی.
«کذب من زعم أنه یدخلها من غیر بابها»
دروغ میگوید کسی که خیال میکند میتواند غیر از آن در وارد بهشت شود.
تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، اسم المؤلف: أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعی، دار النشر: دار الفکر - بیروت - 1995، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ج 42، ص 378
در کتاب «شرح ابن ابی الحدید» جلد یازدهم صفحه 21 آمده است: بدان که نسبت علی بن أبی طالب نزد پیغمبر اکرم از دیگر صحابه جدا بود.
رسول خدا کلاسهای خصوصی با علی بن أبی طالب داشت و علومی را به امیرالمؤمنین تعویذ و تعلیم میفرمود که به احدی تعلیم نکرده است. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
مجری:
خیلی ممنون و متشکرم جناب آقای بهادری عزیز که مثل همیشه بسیار متقن و مستند کلماتشان را گفتند. جناب آقای بهادری که از کرج همراه ما بودید از شما تشکر میکنم.
حضرت استاد ما چندین دقیقه بیشتر فرصت نداریم. آقا ناصر راجع به مسیحیت و تبلیغ دینشان پرسیده بودند پاسخشان به چه نحو میشود؟!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
برادر بزرگوارم! یکی از بحثهایی که ما در شبکه داریم و قبلاً هم داشتیم مربوط به مباحث آقای «کاشانی» عزیز است. ایشان در حوزه علمیه قم قویترین فرد در حوزه مسیحیت است و بحثها و مناظرات زیادی داشتند.
«استاد عباسی» یکی از اساتید شبکه ما هم در حوزه مسیحیت الی ماشاءالله کار کرده است. در حال حاضر هم در فضای مجازی کار میکنند و شبهات مسیحیت را به صورت مفصل جواب میدهند.
شما شبهایی که جناب آقای «کاشانی» در رابطه با مسیحیت برنامه دارند زنگ بزنید و هر سؤالی دارید از ایشان بپرسید. ایشان خدمت حضرتعالی جواب خواهند داد.
اگر ما بخواهیم وارد بحث مسیحیت شویم، با یکی دو شبهه روبرو نیستیم. بسیاری از خودیهای مسیحی اعتراف کردند کتاب «انجیل» که نزد مسیحیان است، آن کتابی که بر حضرت عیسی نازل شده، نیست.
بعضی از افرادی که صد یا دویست سال بعد از حضرت عیسی به دنیا آمدند کتاب «انجیل» را تحریف کردند و آن را نوشتند.
امروز در میان مسیحیها اختلافات شدیدی هست به طوری که همدیگر را تکفیر میکنند. همین تکفیریهایی که میان مسیحیها هست یک فرقه و دو فرقه نیستند. آنها در طول تاریخ جنگ و جدالی هم داشتند.
مشخص است مسیحیتی که امروز در جامعه ما هست و انجیلی که در دست دارند به قدری تناقضات دارد و به قدری مشکلات دارد که یکی دو مورد نیست.
اگر فرصتی پیدا شد بنده چند مورد از تناقضات کتاب «انجیل» که در دست آقایان هست را مطرح میکنم تا قضیه کاملاً روشن شود.
امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) خیر البشر است، منکرش کافر است!
در رابطه با صحبتهای برادر عزیزمان جناب آقای بهادری ما قبلاً هم مباحثی مطرح کردیم. ما نزدیک به چهل و اندی روایت داریم که رسول اکرم بشارت دادند:
«والذی نفسی بیده إن هذا وشیعته لهم الفائزون یوم القیامة»
قسم به خدایی که جان من در دست اوست علی و شیعیانش در روز قیامت جزو رستگاران هستند.
تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، اسم المؤلف: أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعی، دار النشر: دار الفکر - بیروت - 1995، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ج 42، ص 371
همچنین کتاب «شواهد التنزیل» اثر «حسکانی» همین تعبیر را در صفحه 467 مطرح کرده است. همانطور که ایشان هم اشاره کردند آیه شریفه:
(إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِک هُمْ خَیرُ الْبَرِیة)
(اما) کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند بهترین مخلوقات (خدا) هستند.
سوره بینه (98): آیه 7
در رابطه با علی بن أبی طالب است. همچنین حدود بیست و پنج روایت با مضمون:
«یا علی أبشر فإنک وأصحابک وشیعتک فی الجنة»
یا علی! بشارت باد که تو و اصحابت و شیعیانت در بهشت هستید.
فضائل الصحابة، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بیروت - 1403 - 1983، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. وصی الله محمد عباس، ج 2، ص 654، ح 1115
داریم. همچنین از قول «أم سلمه»، «عبدالله بن عمر»، «أبو سعید خدری»، «ابوهریره»، «أنس بن مالک»، «جابر بن عبدالله» و علی بن أبی طالب روایاتی در این زمینه داریم.
جالب اینجاست که «ابن تیمیه حرانی» در کتاب «الصارم المسلول علی شاتم الرسول» از قول امیرالمؤمنین نقل میکند:
«قال لی النبی یا علی انت وشیعتک فی الجنة»
الصارم المسلول علی شاتم الرسول، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس، دار النشر: دار ابن حزم - بیروت - 1417، الطبعة: الأولی، تحقیق: محمد عبد الله عمر الحلوانی, محمد کبیر أحمد شودری، ج 3، ص 1095، فصل فاما من سب احدا من اصحاب رسول الله
ذیل این روایت مطلبی است که «ابن تیمیه» ذیل روایت را گرفته است، اما به صدر روایت بی توجه است. صدر روایت تمام عقاید «ابن تیمیه» و وهابیها را به باد داده است!
در ذیل روایت آمده است: قومی میآیند که دُم دارند و به آنها رافضه می گویند. اگر آنها را درک کردید، آنها را بکشید. شما یک رافضه ای که دُم داشته باشد به ما نشان بدهید. ما هم با شما هم عقیده میشویم و او را میکشیم!!
در زمان قدیم در بغداد حمامهای عمومی بود و مردم در حمام لنگ میبستند. یکی از علما نقل میکرد که یکی از شیعیان به حمام آمده بود و شخص دیگری دائم پشت سرش را نگاه میکرد تا ببیند دُمش کجاست. افراد در بیرون نمیتوانند دُم را ببیند، اما در حمام لنگ است و راحت میتوان تشخیص داد که دُم دارد یا خیر. اینها مسخره بازیهایی است که این آقایان مطرح کردهاند.
همچنین عزیزمان در رابطه با «علی خیر البشر» که روایتی نقل کردهاند. این روایت هم از قول «جابر بن عبدالله انصاری» نقل شده است و هم از قول عایشه نقل شده است. در کتاب «کنز العمال» جلد 11 صفحه 287 آمده است:
«علی خیر البشر، فمن أبی فقد کفر»
علی بهترین انسان روی زمین است و هرکسی این امر را قبول نکند کافر است.
کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، اسم المؤلف: علاء الدین علی المتقی بن حسام الدین الهندی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1419 هـ-1998 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: محمود عمر الدمیاطی، ج 11، ص 287، ح 33045
همچنین در روایت بعد «ابن مسعود» از قول امیرالمؤمنین نقل میکند که حضرت میفرمایند:
«من لم یقل؛ علی خیر الناس؛ فقد کفر»
کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، اسم المؤلف: علاء الدین علی المتقی بن حسام الدین الهندی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1419 هـ-1998 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: محمود عمر الدمیاطی، ج 11، ص 287، ح 33046
«ابن مردویه» در کتاب «مناقب» خود از «عطا» نقل میکند که میگوید از عایشه در رابطه با علی بن أبی طالب سؤال کردم. او گفت:
«ذاک من خیر البریة! ولا یشک فیه إلاّ کافر!»
او بهترین خلائق است! در این گفتار کسی شک نمیکند مگر آنکه کافر باشد.
مناقب علی بن أبی طالب (ع) وما نزل من القرآن فی علی (ع)، نویسنده: أحمد بن موسی ابن مردویه الأصفهانی، تحقیق: جمعه ورتبه وقدم له: عبد الرزاق محمد سین حرز الدین، چاپ: الثانیة، 1424ق، ناشر: دار الحدیث، ص 110، ح 125
اگر «البریة» را به معنای بشر هم بگیریم، به این معناست که امیرالمؤمین بهترین بشر است. بازهم «ابن مردویه» از «حذیفه» صحابی پیغمبر اکرم نقل میکند:
«علی خیر البشر فمن أبی فقد کفر»
مناقب علی بن أبی طالب (ع) وما نزل من القرآن فی علی (ع)، نویسنده: أحمد بن موسی ابن مردویه الأصفهانی، تحقیق: جمعه ورتبه وقدم له: عبد الرزاق محمد سین حرز الدین، چاپ: الثانیة، 1424 ق، ناشر: دار الحدیث، ص 109، ح 122
اینها روایات متعددی است که از اصحاب در وصف علی بن أبی طالب نقل شده است. طبق این روایات حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) خیر البشر است و هرکسی زیر بار این قول نرود کافر است.
من نمیخواهم خیلی زیاد روی این مطلب کار کنم، اما نکتهای را هم به فرمایشات جناب آقای بهادری اضافه کنم.
در کتاب «مسند أحمد بن حنبل» روایتی با سند صحیح آمده است. «نعمان بن بشیر» نقل میکند ابوبکر میخواست وارد خانه پیغمبر اکرم شود که دید عایشه با صدای بلند به پیغمبر اکرم میگوید:
«والله لقد عرفت ان عَلِیا أَحَبُّ إِلَیک من أبی وَمِنِّی مَرَّتَینِ أو ثَلاَثاً»
به خدا سوگند فهمیدم علی بن أبی طالب از من و پدرم در نزد تو محبوبتر است. او این حرف را دو سه بار تکرار کرد.
«فَاسْتَأْذَنَ أبو بَکرٍ فَدَخَلَ فَأَهْوَی إِلَیهَا فقال یا بِنْتَ فُلاَنَةَ الا أَسْمَعُک تَرْفَعِینَ صَوتَک علی رسول اللَّهِ»
ابوبکر نقل میکند که وارد شدم و گفتم: ای دختر فلانی! نشنوم که صدایت را بر پیغمبر اکرم بلند کردی!
مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 4، ص 275، ح 18444
همین روایت را آقای «هیثمی» در کتاب «مجمع الزوائد» جلد 9 صفحه 126 نقل میکند و میگوید: «بزار» این روایت را نقل کرده است و رجال آن هم رجال صحیح است. در مقابل روایت «طبرانی» ضعیف است.
این مسئله همه چیزش ثابت شده است. «البانی» هم در کتاب «سلسلة الأحادیث الصحیحة» جلد 6 صفحه 400 میگوید: این روایت صحیح است.
مجری:
الحمدلله رب العالمین. حضرت استاد خیلی ممنون و متشکرم، از فرمایشاتتان استفاده کردیم.
همچنین تشکر میکنم از همه شما بینندگان عزیز و ارجمند که تا انتهای «حبل المتین» امشب هم همراه ما بودید. ان شاءالله موفق و مؤید و منصور باشید.
تا دیدار آینده خدانگهدار
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته